۱۳۸۸ دی ۲۹, سه‌شنبه

« زلزله در هاییتی ! فاجعه هایئتی ، قهر طبیعت یا جنایت انسان؟

By جنبش خرداد
صادق افروز
زمین لرزه هفت ریشتری وحشتناکی که عصر روز سه شنبه ۱۲ ژانویه ، پورتوپرنس ، پایتخت هایئتی را ویران کرد و احتمال دارد کشته هایش حتی به دویست هزار نفر برسد ، اکنون به وسیله ای برای عوام فریبی قدرت هایی تبدیل شده که مردم هایئتی را تاکنون به روز سیاه نشانده اند. بی تردید زمین لرزه ای در این مقیاس در هر شهر بزرگ نتایج فاجعه باری به وجود می آورد ، اما مصیبت هایئتی بیش از آن که نتیجه قهر طبیعت باشد ، محصول یک فاجعه اجتماعی است که چند قدرت امپریالیستی ( که البته خود را مدافعان جهانی “دموکراسی” می نامند ) در ایجاد آن نقش تعیین کننده ای داشته اند. کافی است به چند نکته توجه کنید:
۱ – امکانات انسان در مقابل قهر طبیعت مسلماً نامحدود نیست ، اما می دانیم که قهر طبیعت همه جا یک سان عمل نمی کند. در اشاره به این نکته است که لویی آلتوسر ( مارکسیست معروف فرانسوی ) می گوید: عوامل جغرافیایی نیز از طریق عوامل تاریخی عمل می کنند. به تجربه می دانیم که زمین لرزه در کشورهای پیشرفته همان قدر کشنده نیست که در کشورهای فقیر. مثلاً ژاپن و ایران هر دو روی خط زمین لرزه قرار دارند ، اما در پنجاه سال گذشته کشتار زمین لرزه در این دو کشور قابل مقایسه نبوده است. یا در همین هایئتی در سپتامبر ۲٠٠۸ در نتیجه توفان نیرومندی که بخشی از کشورهای کارائیب را در هم نوردید ، سیل ویرانگری راه افتاد که بیش از هزار نفر را کشت و چندین هزار نفر را بی خانمان کرد. در حالی که تلفات انسانی همان توفان در کوبا که در هشتاد کیلومتری هایئتی قرار دارد ، از چهار نفر فراتر نرفت. جنگل زدایی شتابان ، فرسودگی خاک و رانش زمین هر توفان دریایی را در هایئتی به مقدمه یک فاجعه انسانی بزرگ تبدیل می کند. و همه اینها محصول اجرای سیاست های نئولیبرالی در این کشور است. ابعاد هولناک ویران گری زمین لرزه کنونی نیز بدون توجه به نتایج همین سیاست ها غیر قابل توضیح است. بنا به گفته شهردار پورتوپرنس ۶٠ در صد ساختمان های این شهر چنان بی حساب و کتاب ساخته شده اند که حتی در شرایط عادی نیز از حد اقل ایمنی برخوردار نیستند. زیرا اکثریت عظیم جمعیت این شهر در نتیجه نابودی کشاورزی هایئتی به اینجا هجوم آورده اند. سیاست های نئولیبرالی ویرانگر تحمیل شده از طرف امریکا و نهادهای مالی بین المللی بوده که پورتوپرنس را از یک شهر کوچک ۵٠ هزار نفری در دهه ۱۹۵٠ به شهر ۲ میلیونی فلاکت زده کنونی تبدیل کرده و رعایت هر نوع مقررات ایمنی در خانه سازی را ناممکن کرده است. هایئتی کشوری است که حدود ۷٠ درصد جمعیت آن در کشاورزی اشتغال دارند ، اما قادر نیست حتی مواد غذایی اولیه خود را تأمین کند. در آمد حدود ۷۵ در صد جمعیت آن کمتر از ۲ دلار در روز است و درآمد ۵۶ در صد جمعیت آن کمتر از ۱ دلار در روز. هایئتی فقیرترین کشور قاره امریکاست و فلاکت زده ترین زاغه نشینان امریکای لاتین در همین پورتوپرنس اقامت دارند. نابرابری های طبقاتی در هایئتی بیداد می کند: ۱ درصد جمعیت هایئتی صاحب بیش از نیمی از ثروت این کشور است. در چنین شرایطی آیا می توان برای مقابله با زمین لرزه و سیل و توفان تدبیری اندیشید؟ مایک دیویس در کتاب ارزشمند “سیاره زاغه ها” یادآوری می کند که زمین لرزه معمولاً با دقت عجیبی نقشه های محلات فقیر نشین شهری را ترسیم می کند. او می گوید خطر ویرانی های ناشی از زمین لرزه در زاغه ها ، خانه های فقیر نشین شهری و مناطق فقیر روستایی چنان بالاست که کِنِت هِویت (Kenneth Hewitt) برای توصیف زمین لرزه های قرن بیستم ، اصطلاح “طبقه لرزه” (classquake) را ابداع کرده است.
۲ – هایئتی در ناف دریای کارائیب ، یعنی یکی از زیباترین مناطق جهان قرار دارد و نخستین و تنها انقلاب پیروز بردگان تاریخ به مردم این سرزمین تعلق دارد. اما از زمان استقلال خود در سال ۱۸٠۴ همیشه هدف سیاست های نژاد پرستانه ، امپریالیستی و غارت گرانه قدرت های بزرگ ، مخصوصاً امریکا و فرانسه بوده است. آنها از اولین روزهای استقلال هایئتی ، این کشور کوچک انقلابی را که در آن هنگام تنها دژ ضدیت با برده داری و استعمار در قاره جدید محسوب می شد ، زیر محاصره اقتصادی بی رحمانه ای قرار دادند. هایئتی برای شکستن آن محاصره خفه کننده ، در سال ۱۸۲۵ ناگزیر شد به تاوان آزادی بردگان ( که بورژوازی “متمدن” فرانسه آنها را دارایی برده داران و آزادی شان را تجاوز به حریم مقدس مالکیت خصوصی تلقی می کرد ) غرامت بپردازد. مصیبتی که مردم این کشور را بیش از ۱۲٠ سال اسیر زنجیر بدهکاری ساخت و به نخستین ملت بدهکار جهان تبدیل کرد. از اوایل قرن بیستم ، امپریالیسم امریکا آن را زیر نفوذ خود درآورد و برای درهم شکستن مقاومت مردم این کشور ، حدود دو دهه ( از ١٩١۵ تا ١٩٣۴ ) مستقیماً آن را اشغال کرد. در همان دوره بود که طرح اقتصادی ظالمانه ای را بر مردم هایئتی تحمیل کرد که می توان آن را نسخه قدیمی تر و خشن تر “برنامه تعدیل ساختاری” صندوق بین المللی پول در دهه های اخیر نامید. همین طرح اقتصادی بود که دهقانان هایئتی را به خاک سیاه نشاند و اقتصاد این کشور را به زایده امپریالیسم امریکا تبدیل کرد. در همین دوره بود که ارتش دست نشانده امریکا یعنی ستون فقرات سیستم سرکوب و دیکتاتوری های بعدی هایئتی ایجاد شد. بعد از آن ، همه دیکتاتورهای خون خوار و فاسد هایئتی با حمایت امپریالیسم امریکا بر این کشور حکومت کردند. نگرانی امریکا در باره هایئتی از زمانی شروع شد که دیکتاتوری دوالیه ها در سال ١٩٨٦ با شورش زحمتکشان و زاغه نشینان این کشور سرنگون گردید و کشتارهای خونین ارتش تحت حمایت امریکا نتوانست دیکتاتوری پایدار دیگری را بر مردم هایئتی تحمیل کند و در نتیجه ، ژان برتران آریستید که در هدایت جنبش مردم نقش مهمی داشت ، از طریق یک انتخابات آزاد در دسامبر ١٩٩٠ به ریاست جمهوری رسید. تاریخ دو دهه اخیر هایئتی در یک کلام ، تاریخ تلاش امپریالیسم امریکاست برای خفه کردن جنبش زحمتکشان این کشور در جهت دست یابی به دموکراسی و حاکمیت ملی شان و مخصوصاً از بین بردن جنبش طرفداران آریستید. البته با وجود همه کودتاها و سرکوب های طراحی شده از طرف امریکا ، مقاومت زحمتکشان هایئتی همچنان ادامه یافته و علی رغم این که آمریکا حتی اقامت آریستید در کشورهای همسایه هایئتی را تحمل نمی کند و حزب لاوالاس ( حزب طرفداران آریستید ) را از شرکت در انتخابات محروم کرده ، لاوالاس هنوز هم مهم ترین نیروی سیاسی مردمی این کشور محسوب می شود.
۳ – امریکا که بیش از هر زمین لرزه و سیل و توفانی در دویست سال گذشته برای مردم هایئتی مصیبت درست کرده ، اکنون به عنوان ناجی این مردم وارد میدان شده و ( به قول اوباما ) می خواهد کمک رسانی جهانی به زلزله زدگان هایئتی را رهبری کند. در نخستین گام این کمک رسانی ، اوباما تصمیم گرفته ۳۵٠٠ سرباز ، ۲۵٠٠ تفنگ دار دریایی و فقط ۳٠٠ امدادگر پزشکی به هایئتی ارسال کند و مبلغ کمک های وعده شده فقط ۱٠٠ میلیون دلار است! آیا این نشان نمی دهد که اولویت دولت امریکا بیش از آن که نجات مصیبت دیده ها باشد ، مقابله با شورش احتمالی آنهاست؟ و بدتر از آن ، بیل کلینتون و جرج بوش به ریاست جمع آوری کمک برای مصیبت دیدگان هایئتی وباز سازی آن منصوب شده اند. این ک اوباما به آن می ماند که پشه مالاریا را مأمور مبارزه با بیماری مالاریا بکنند. بوش پدر و پسر این افتخار را دارند که در زمان ریاست جمهوری خود هر کدام یک فقره کودتای خونین ( در سال های ۱۹۹۱ و ۲٠٠۴ ) در هایئتی سازمان داده اند. برای آشنایی با سابقه درخشان جرج بوش در حوزه کمک به مصیبت دیدگان کافی است نقش او در کمک رسانی به قربانیان توفان کاترینا و بازسازی شهر لویزیانا بعد از ویرانی های آن در خودِ امریکا در زمان ریاست جمهوری وی را به یاد بیاوریم! کسانی که سیاهان تهیدست لویزیانا را در اوج توفان در خانه های آب گرفته شان رها کردند و آنها را بعد از توفان به بهانه بازسازی شهر از خانه های شان بیرون انداختند ، آیا با سیاهان نگون بخت تر هایئتی رفتار بهتری خواهند داشت؟! و اما بیل کلینتون که خود را دوست و پدر خوانده مردم هایئتی می داند ، و در چند روز گذشته چندبار به هایئتی سرزده است ، در زمان ریاست جمهوری خود به این شرط حاضر شد آریستید را به کشورش برگرداند که او به طرح تعدیل ساختاری صندوق بین المللی پول برای “نجات” اقتصادی هایئتی گردن بگذارد و بعد از تمام شدن دوره ریاست جمهوری اش از کاندیداتوی دور دوم صرف نظر کند. از برکت سیاست های بوش پدر و پسر و کلینتون ، کشاورزی و دامداری و به طور کلی اقتصاد هایئتی امروز بسیار درهم شکسته تر از دو دهه پیش است. مثلاً حدود ۳٠ سال پیش هایئتی در تولید برنج خودکفا بود و یکی از تولید کنندگان مهم نیشکر منطقه کارائیب محسوب می شد ، در حالی که اکنون تقریباً همه برنج مصرفی و بخش بزرگی از شکر مورد نیاز خود را از خارج وارد می کند. تصادفی نیست که نائومی کلاین ( نویسنده کتاب ارزشمند “آیین شوک” ) نگران این است که زمین لرزۀ هایئتی را به فرصتی برای اجرای “سرمایه داری فاجعه” در این کشور تبدیل کنند و وضع مردم از آنچه هست نیز بدتر بشود. این نگرانی بی پایه نیست. در حالی که جرج بوش و بیل کلینتون به رهبری ناجیان هایئتی منصوب شده اند ، دولت امریکا به آریستید ( یعنی یکی از محبوب ترین رهبران تاریخ هایئتی ) اجازه بازگشت به کشورش یا حتی کشورهای هم جوار آن را نمی دهد! و از این فراتر ، ناجیان هایئتی حتی به دولت هایئتی و رُنه پره وال ، رئیس جمهور منتخب آن نیز اجازه مداخله در کارها را نمی دهند. یعنی از همین حالا ، زمین لرزه فرصتی به وجود آورده که حتی استقلال ظاهری هایئتی نیز رسماً نادیده گرفته شود. و گزارش ها نشان می دهد که اولین اولویت این ناجیان هایئتی در دو- سه روز اول ، به جای این که نجات زیر آوار ماندگان و کمک رسانی به بازماندگان باشد، سازماندهی خروج اورپائیان و امریکائیان از هایئتی بوده است. دراین میان جریان های راست امریکا با تفرعن تمام در باره کمک های سخاوتمندانه امریکا به مردم هایئتی سخن می گویند و در جست وجوی علل عقب ماندگی مردم هایئتی بحث می کنند. و جالب این که پت رابرتسن (Pat Robertson) یکی از بنیان گذاران “ائتلاف مسیحی ” و شاید بانفوذ ترین مبلغ راست مذهبی امریکا ، اعلام کرده که مردم هایئتی مردمی نفرین شده اند ، زیرا بنیان گذاران این کشور برای رهایی از برده داران فرانسوی ، با شیطان پیمان بستند! فراموش نباید کرد که این مسیحی با وجدان یکی از متحدان و حامیان اصلی جرج بوش محسوب می شد.
محمدرضا شالگونی – ۱۸ ژانویه ۲٠۱٠

از همین نویسنده
” تغییر رژیم ” : مورد هاییتی محمدرضا شالگونی – مارس ۲٠٠۵ ( اسفند ۱۳۸۳ )

سید محمد خاتمی و ساختار شکنان

جعفر پویه

ظفرمندان دیروز و یا رانده شدگان امروز، درمانده در فهم ساز و کار بحران انقلابی سعی می کنند مطالبات مردم به پا خواسته را، در چارچوب قانون اساسی ارتجاعی موجود، به بند بکشند و جنبش مردم را به جدال بین باندهای وابسته به حکومت محدود کنند. بر این گزاره مدافعان حفظ نظام، برای زنده کردن «عطوفت اسلامی» که آن را دستاورد خمینی می دانند، به گونه ای غیر نظاممند راهبردهایی طرح می کنند که کارایی ندارد. خیزشهای خیابانی همراه با شعارهای هدفمند آن، بار دیگر بر انگاره ای که دعوا را در هرم قدرت خلاصه می کند و مردم را نظاره گر می داند خط بطلان کشید. این رویدادها نشان داد که مجادله اصلی بین مردم و دیکتاتوری مذهبی است. آقای سید محمد خاتمی به درستی به «ساختار شکنی» قیامهای خیابانی اقرار کرده اما به دلیل دلبستگی بیش از حد به نظامی که خود از مدافعان و سازندگان آن بوده، فریبکارانه در «میزان» دست کاری می کند.
سرمقاله نویس روزنامه کیهان وابسته جناح ولی فقیه روز سه شنبه 30 دی، در حالی که حساب خاتمی را از عده ای دیگر جدا می کند، خطاب به «رجال بازی خورده» می نویسد:«هیچ خرجی هم ندارد جز یک برائت لفظی از جبهه استکبار و گروهکهای معاند و منافعی که در این فتنه نقش آفرینی اصلی را بر عهده داشتند. یک جمله بگویند ما از اینها برائت می جوئیم و پای قانون اساسی و ولایت فقیه – که آن را ضامن کشور در برابر دیکتاتوری و انحراف و کودتا معرفی کردیم – می ایستیم.» به همین دلیل آقای خاتمی بار دیگر بر مرز سرخ خود با گروهها و مردم ساختار شکن تاکید کرد.
آقای محمد خاتمی روز سه شنبه 29 دی در دیداری با بازداشت شدگان اخیر ادعا کرد که «بدنه اصلی معترضان به چارچوب قانون اساسی و روشهای مسالمت آمیز و اخلاق اعتراض سیاسی پایبندند». وی خواستار پایبندی حاکمیت به قانون و اخلاق شد. البته آقای خاتمی معلوم نیست این کمیت و کیفیت را با چه میزانی می سنجد. وی که به نتایج برامده از صندوق انتخاباتی، اعتراض داشت چگونه نظر مردم را زیر پوتینهای خونین گماشتگان ولایت سنجیده است.
آقای خاتمی گذشتن مردم از چارچوبهای قوانین حاکم را «شیطنت» تلقی کرده است. وی بار دیگر در برابر خواست مهم مردم، مبنی بر جدایی دولت از دین و نفی اصل ولایت فقیه، بر سازگاری مردم سالاری و دینی تاکید می کند. سید محمد خاتمی و همه کسانی که بند نافشان را به نظام ولایت فقیه بسته اند باید پنیه ها را از گوش خود در بیاورند و بدانند که رادیکالیسم جنبش مردمی در جهتگیری ضد استبدادی آن و در ستیزش با حکومت مذهبی و اصل ولایت فقیه است. در حالی که مضمون مبارزه ضد استبداد دینی است، این حکومت است که شکل مبارزه را به مردم تحمیل می کند. مطالبات مردم وقتی به خیابان کشیده شد، تنها خط کش حکومت برای اندازه گیری آن کافی نیست. تجربه مبارزات اخیر نشان داد که جنبش ضد دیکتاتوری در چارچوب جزمواره های دلسوزان نظام دینی جای ندارد. بر این گستره بدنه اصلی جنبش به دنبال شکستن ساختار ارتجاعی ولایت فقیه هستند و این موضوعی است که در دعوای فامیلی حاکمان جواب ندارد.

همصدایی هراسناکان قیام

خشونت نامیدن اعمال جناح-باند حاکم، کاهش‌دهی سرشت حاکمیتی است که برخلاف خود قاتلان، از سوی برخی کوششی است در ناشناخته ماندن و خرد انگاشتن ابعاد جنایت. سی سال حمام خون و تبه‌کاری در سی خرداد ۱۳۸۸، پرچم خیابان‌ها شد. منادیان خیزش، این بار نه گروهبندی‌های سیاسی سر پیچ و تن ناسپار به حاکمیت جهل و جنایت، که تمامی مردم اند. خیزش‌های خیابانی در سراسر ایران، کوی و کوچه و خیابان، دانشگاه و پشت بام‌های سراسر ایران در یک مجال تاریخی فوران کرد. «صندوق رای بهانه» بود، این را مردم به آشکارا فریاد می‌زدند. موسوی در پی خیزش روان شد،‌ تا از گزند بازداشت و توبه در امان باشد. او بهران رحمتی می‌ۆواست، سیل آمد. او مدیریت عقلانی ساختار حکومت اسلامی سرماده را می‌خواست، اما موج عظیم ساختارشکنی به میان آمد- جبهه سوم حکومت شوندگان. حتا رفسنجانی برای حفظ امپراتوری‌اش، به دنباله‌ی خیابان آویزان شد. خواست حکومت‌شوندگان، دو روز پس از ۲۵ خرداد، بر تریبون‌های قیام،‌بر پشت بام‌ها اعلام شد. کل ساختار حکومتی باید در هم شکسته شود! شعار «مرگ بر این حکومت فاشیستی»، «مرگ بر این دولت مردم فریب»‌،‌«مرگ بر دیکتاتور» و «مرگ بر ولایت فقیه»، در کانون شعارهای خیزشگران، پژواک در آسمان ایران بود. این خواست در سراسر جهان پژواک یافته است. مردم بیزار از مرگ،به تجربه‌ی سی ساله دریافته بودند و دریافته‌‌اند که چاره‌ای جز بریدن این غده‌ی ‌سرطانی نمانده است. قضیه بسیار ساده است، هرچند خاک‌ریختن‌ برچشم مردم از سوی کارگزاران ارتجاع و استثمار طبقاتی، باشدتی هر چه تمامتر، ادامه یابد،‌اما چشم‌ها بازتر از آن است که دشمنان آزادی می‌پندارند. از یکسوی چپاولگران، سارقین و تبه‌کارانی که به یاری ایدئولوژی اسلامی‌اشان، مرگ‌آوا، فلاکت و مرگ آفریده‌‌اند. ربایش دلارهای نفتی که «در سال 87 در دولت نهم به 272 میلیارد و 278 میلیون دلار»[[1]] رسید، تنها بخشی از انگیزه این کشتار و جنایت است. با برخورداری از این‌گونه سرچشمه‌های عظیم مالی و اقتصادی است که الیگارش سپاه-امنیتی‌ها برای حفظ جایگاه طبقاتی و فرمانروایی خویش، پرچم مهدی بردوش، می‌تواند سربازان امام زمان‌ خویش را روزمزد به شکار مردم، بسیج کند.

در یک سوی باندی که برا ی حفظ چنین رانت کهکشانی و طبقاتی، از انجام هرجنایتی فروگزار نیست و در سوی دیگر ستم کشیدگانی که با فورانی متراکم از خواست‌های هم ردیف و پایه‌ای سده‌‌های هجده و نوزده غرب سرمایه‌داری، با اراده‌ی سرنگونی حاکمیت اسلامی عهد عتیق به پا خاسته‌‌اند. حکومت شوندگان،با دست‌‌های خالی، اما با اراده‌ای سترگ برای نبردی تاریخی به میدان آمده‌اند. این دیالکتیک حتمی تراکم و انباشت سی سال خواری، فلاکت، توهین و سنگسار، و ستم طبقاتی‌ست. خیزش توده‌های مردمی زیر سلطه و فرمان منفورترین و بدخیم‌‌ترین انگل‌های عفونت‌زای تاریخ، را نمی‌توان خامو ش ساخت. حکومت شوندگان،‌ فرمان ناپذیر، سنگر به سنگر، با آزمون و خطا، و پیوسته در تکامل در شعار و تاکتیک، تا اکنون و کشانیدن مافیای حکومتی با همه‌ی بسیج و لشگر محمد و...، به بن بست و بحران، پیش تازانه، پیشاهنگ قیام‌اند. در کارخانه‌‌ها ‌و مراکز کار و تولید، مبارزه طبقاتی نیروی کار در سراسر روزهای این سی سال،‌بی آنکه درنگی، در کارزار طبقاتی خویش، پیکار کار و سرمایه‌ را در برابر استبداد مضاعف حاکم به پیش برده‌اند. خیزش، اینک برخوردار از پشتیبانی و تحسین جهانیان،به پیشاهنگی زنان و مردان دلاور، با اراده‌‌‌ای برای آزادی، برای دفع و رفع سبب‌های زبونی و خواری، برای زدایش انگل‌های جامعه به پا خاسته‌اند، ‌برای برداشتن مرگ آفرینان و هدایتشان به مراکز درمان برای تیمار و توانخواهی، شاید که نسل‌‌های بعدی‌اشان گرایشی بهینه یابند به سلک انسان. و اینک پدیدارهای نسل دوم و سومی‌های اینان،‌که خود قربانیان پدران خویش‌اند. خیزشگران بیزار از مرگ و هرگز در آرزوی مرگ کسی، که خود قربانیان مرگ‌اند، فریاد «مرگ بر این دولت مردم فریب» آنان، فریاد مرگ کل سیستم است،‌ و مرگ یکپارچه‌ی نظام . فریاد و خواست فروپاشی و درهم پیچیدن سکوها و طناب‌های دار است که در سیرجان قهرمان سیر از جان، گوشه‌ای از اراده کویر نشینان سخت‌کوش و ستمبر را نمایان ساخت. این خیزش، برای خلع سلاح دست‌هایی است که به ماشه می‌روند و خاموش کردن غرش شلیک‌های اوباشان و فرماندهان و ولی‌اشان، و پیشوا و روسایشان است. می‌بینید دیگر مرگ بر احمدی نژاد هم شنیده نمی‌شود، زیرا او دیگر هیچ است، یک پاسدار برای خنده و مضحکه، به راستی که هرازگاهی، چقدر لبخند برای رفع خستگی این مردم لازم است.

از مرگ بیزاریم! چقدر کهریزک لازم است!‌ چقدر تابستان ۶۷! چقدر سال ۶۰، و ترکمن صحرا و کشتار در تبریز، نقده و بلوچستان، و اهواز و شیراز و مشهد و اسلام شهر و سنندج و... لازم است؟ چقدر اوین و قزل حصار و گوهر دشت و عادل‌آباد‌ها،‌ وکیل‌آبادها ...؟ چقدر کوی دانشگاه و خون بر سنگفرش‌ دانشگاه‌ها! چقدر گرسنگی کودکان کار،‌زنان و دختران خیابان، کارگران ماهها وسا‌‌ل‌ها دستمزد ناگرفته و همچنان در زنجیر!‌ چقدر مرکب و دیوار برای آگهی فروش کلیه! میلیون‌ها بیکار، ‌بی‌خانمان، و مبتلا به طاعون اعتیاد گسترش یافته به دست سپاه و سران حکومتی! تا به‌کی ‌رنج دخترانِ گروه گروه گسیل شده از سوی سپاه برای کاخ‌‌های شیوخ و دلارهای نفتی امارات و پرتاب شده‌گان به تجاوزگاه‌‌های ثروتمندان که در پاکستان و امارات که دختران را در سنین 10 تا 16 ساله برای دو مناسبت عید فطر و قربان در مراسمی بنام ((حلقه)) بفروش می‌رسند لازم است!

خاموشی در برابر چنین مرگ دستجمعی و تباهی نسل‌‌ها، نه تنها شرم، که همدستی با مسببین آن است. اینک حکومت شوندگان به پا خاسته‌‌اند. در برابر حاکمیت سیاسی طبقه حاکم. این تنها آغازی‌ست برای یک پایان. راهی دشوار، اما نه ناشدنی. تاریخ گواه گویایی است، که پرسش‌های بزرگ تاریخ را پاسخی بزرگ باید.

به موازات هیاهوی حکومتیان، جنجال جنایت‌پوشی در میان است. صداهایی که با شیپور حکومتیان از یک جنس است. جنس ایست و فراخواندن ستم‌کشیدگان به خانه ها و در انتظار نخبه‌گان نشستن تا سازش‌ها به هم آیند و «سوم شخص‌ها»، سرنوشت حکومت شوندگان را رقم زنند.

در میان هیاهوی کارگزازان تبلیغاتی و سیاسی «سازش»، نامی از کارگر و خواست‌های تهی دستان و بیکاران نیست. و این مایه شگفتی نیست، توهم است که چنین چشمداشتی باشد، اما این خود شناسنامه‌ی طبقاتی و ضد مردمی اینان را برملا می‌کند که خواست‌‌های زنان زیر ستم و کودکان رنج و کار را زیرپا بگذارند. سخن از سبز موسوی است. خواست‌های دلالان دیروزین «گارباچف»‌و امروزین «پوتین» البته که پیرامون خیمه سبز برآورده می‌شود، همانگونه که روزی در آستانه آدمهای دست سوم «گارباچف»شان که در خیابانهای مسکو مدال تقلبی لنین داد و ستد می‌‌کردند و به سینه بخت برگشتگانی که گماشته‌اشان «خانه دایی یوسف» می‌خواستند و می‌چسپانیدند. اینان نامی از نقش بورژوازی روسیه و چین نمی‌برند، نامی از سرکوبگران حکومت اسلامی نمی‌برند و تود‌ه‌های جان به لب رسیده و به‌خود آمده را به باد دشنام و ناسزا می‌گیرند. «فرخ نگهدار» همزاد «علم‌الهدی»، سردسته این جارچیان است. شگفت نیست که از «الکساندر دوگین» مشاور سیاسی «پوتین» و سران سپاه و یار «دکتر حسن عباسی»‌ آدمخوار، نامی نمی‌آورد و نقش نسخه پوتینی در همدستی باند حاکم را زیر محکومیت خیزش خیاابنی می‌پوشاند. چه تفاوتی است بین توهین و حلقوم گشایی فرخ نگهدار رهبر اکثریت همدست دیروزین خمینی و خلخالی و لاجوردی و احمدی نژاد، که حیزشگران را خس وخاشاک می‌خواند! به راستی چه تفاوتی بین شلیک‌های احمدی نژاد، حايری شیرازی، علم‌الهدی و فرخ نگهدار است! همه، سرکوب خونبار را توجیه‌گرند و همه خشماگین از عصیان توده‌ها.

محمد صادق (محی‌الدین) حائری شیرازی، پدر منیرالدین،از آمرین و عاملین قتل‌‌‌های سیاسی-زنجیره‌ای دهه ۷۰، نماینده ولی فقیه در استان فارس، امام جمعه موقت شیراز، نماینده مجلس خبرگان در دفاع از زمین خواری ‌و سرقت‌های کلان‌اش، دنائت پیشه،‌ در سایه فحاشی فرخ نگهدارها به چالشگران آزادی است که به خود اجازه می دهد تا بگوید: "نباید با دستگیری معترضین، سبب عزیز شدن آنها شوید؛ فقط آنها را بکُشید."

فرخ نگهدار مجرم در جنایت حکومتی و تثبیت حکومت اسلامی، همانند سال شصت در هفته گذشته با حمله به کارگران نبرد اهواز و خیزشگران خیابان‌های سراسر ایران، به خواست و اراده‌ی خلق‌های زیر ستم مضاعف در سراسر ایران، به زنان،‌جوانان وتمامی توده‌‌های به پا خاسته،‌ دهان به یاوه گشود و چنین نوشت:

«بیچارگانی که از سر بلاهت یا دنائت، نعره می‌زدند "این ماه ماه خون است" رو به باند خامنه‌ای- سپاه می‌گوید: «ما را با مسعود رجوی عوضی نگیرید»! یعنی آنها را که شما به توجیه کشتنشان «به رجوی و سلطنت طلبان»[[2]]‌ وابسته‌اشان می‌سازید را بکشید. فرخ نگهدار، ‌خود به عنوان کارگزار دست چندم سرمایه و نیز همردیف کارشناسان اطلاعاتی حکومت اسلامی، خوب می‌داند که «مجاهدین» و «سلطنت طلبان» کوچکترین نقشی در حضور و سازماندهی این دریای عظیم خیزش و اراده را ندارند. اما، همین دستاویزهاست که محاکمه‌ی بهاییان،‌ کشتار شورشگران به جرم محاربه، و ترور مسعود علی محمدی‌ها و موسوی‌ها و... به دست تروریسم دولتی رتسهیل می‌کند. صدای فرخ نگهدار و دیگر باندهای وابسته به طیف‌توده‌ای، با کشتارگران، همصدایی با رادان‌ها و جعفری‌ها و مقدم‌‌هاست...و امامان جمعه تهران (خاتمی و جنتی) و مشهد (علم الهدی)، که به آشکارا از بلندگوهای رسمی حکومت اسلامی دستور قتل می‌دهند یکی است. «بلاهت و دنائت» فرخ نگهدار،‌همان «يك مشت بزغاله گوساله» علم الهدی است. امام جمعه مشهد این آیت خدا گفت:

«حركت روز عاشورا منافقین بودند و آشوبگران عاشورا همان شعارهایی را سر مي‌دادند كه منافقین آنها را در روی سایت‌های خود منتشر كرده بودند. امام بزرگوار ما در جریان عملیات مرصاد فرمودند منافقین محاربند و هر كس در داخل كشور با محاربین اعلام همكاری و همراهی كند نیز محارب است.»

این همان صدایی است که از دهان یکی از کارگزاران حکومت اسلامی در شیراز شنیده می‌‌شود: "مگس‏ها بانک های شیراز را تخریب کردند"

" محمدرضا رضا زاده " استاندار فارس از «حمله به 44 شعبه بانكي و 16 مغازه در جريان اغتشاشات پس از اعلام نتايج دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري در شهر شيراز مركز اين استان جنوبي ايران خبر داد. انقلاب اسلامي بزرگتر از آن است که با اينگونه حرکتهاي مگس ها، در کارش تزلزل ايجاد شود.»[[3]]



فرخ نگهدار همانگونه که سال شصت در دیدارهایش با هاشمی رفسنجانی و لاجوردی در سرکوب «ضدانقلاب»‌، کارگزار بود، و نیز با وعده‌ی انتشار «کارش»‌ در ایران از سوی نادر صدیقی سرپل فاجعه میکونوس، پس از ۲۸ سال، هنوز با پرسه پیرامون خیمه‌‌های حکومتی، نقش آجانی که با باتوم تنها از پشت صحنه باید گذر کند را بازی‌ می‌کند. او خشمگین از خیزش حکومت شوندگان، همانقدر در هراس است که «قاضی مرتضوی» و حسین شریعتمداری و طائب هم اکنون در کابوس قیام بی چون و چرا. نگهدار، «رو به آستان بیت رهبری»، در آستانه‌ی غار اصحاب کهف، خمیازه می‌کشد و نامه‌ی موسوی را همانند محسن رضایی جلاد، تفسیر به رای خویش، به گوش‌ها می‌خواند که بیانیه ۱۷: « جرقه‌ای شد در تاریکی» و « امید آشتی» تا «تصورات درباره چشم‌انداز آشتی» را تبلیغ‌گر باشد. اما شیپور قیام ، نواخته شده است. یاوه‌‌ها به گوشِ بیکرانْ زنان و مردان قیام‌گر فرو نخواهد شد، خیابان‌ها و کارخانه‌ها سخن آخر را می‌گویند. چکامه‌ی دیروز و فردا، امروز سروده شده است. تکلیف رژیم و کارگزاران و مبلغین ریز و درشتش یکسره خواهد شد. قهر مادی را جز با قهر مادی نمی‌توان پاسخ داد.

سایت دیدگاه

عباس منصوران

۱۴ ژانویه ۲۰۱۰

a.mansouran@gmail.com

--------------------------------------------------------------------------------

[1] http://www.sarmayeh.net/ShowNews.php? 43775 روزنامه سرمایه

[2] http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId= ۲۶۲۲۲ فرخ نگهدار/ پیرامون اهمیّت بیانیه هفدهم دوشنبه, 14 دی 1388

[3] تابناک، 1 تیر 1388

پاسخ هايي براي معماي دادستان پيشين تهران

(جرس):شايد خيلي از تحليل گران ترجيح دهند كه با چاشني هاي احساسی موقعيت كنوني "سعيد مرتضوي" دادستان پيشين تهران را تصوير كنند و به زير كشيده شدن او را صرفا نتيجه سياهكاري هايش در مقام قضاوت و دادستاني تهران بخوانند. موقعيت او اما پيش از هر چيز تابعي از تحولات نظام قدرت در ايران است.مرتضوي در زمستان 88 گوشه رينگ ايستاده و از هر سو آماج حمله است .او ديگر نسبتي با مرتضوي بهار 79 ندارد
گروهي مايلند كه افول اقتدار مرتضوي را محصول تعارض هاي دروني جناح حاكم بدانند،گروهي مي گويند كه او به دليل سابقه سياهش در سركوب كنشگران و نهادهاي مدني تبديل به مهره سوخته اي براي حكومت شده است و عده اي هم هستند كه باور دارند مرتضوي صرفا به مرخصي رفته و مقام هاي بلندپايه جمهوري اسلامي خواسته اند حاشيه امني برايش بسازند تا آب ها از آسياب بيفتد.همه اين فرضيات مباني استدلالي خاص خود را دارد اما از يك مبناي مشترك هم بهره مند هستند: كسي از افول اقتدار مرتضوي ناراضي نيست.

متهمي كه مدير مي شود
روز 19 دی، يعني يك روز قبل از آن که کمیته تحقیق مجلس انگشت اتهام را در جنایت های بازداشت گاه کهریزک متوجه سعید مرتضوی كند، مراسم معارفه او به عنوان رییس ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز برگزار شد.این همزمانی، معنای خاصی داشت.مرتضوی توسط برخی از سرسخت ترین حامیان دولت در مجلس مانند "علیرضا زاکانی" متهم به جنایت شده بود، اما رییس دولت به او سمتی مهم و استراتژیک داد تا معمای مرتضوی پیچیده تر شود.سوال اصلی این است که اگر دولت احمدی نژاد قصد دارد با قربانی کردن مرتضوی نقش خود را در سرکوب های پس از انتخابات ریاست جمهوری انکار کند ، چرا هم زمان از وی برای به عهده گرفتن سمتی در دولت دعوت می کند؟
یافتن سرنخ های سیاست یک بام و دوهوای دولت درباره مرتضوی چندان ساده نیست ولی قرائنی برای پاسخ به این سیاست تناقض آمیز وجود دارد.

ماموريت مصلحتي
اظهارات كساني مانند زاکانی آشکار می سازد که اين گروه از طرفداران دولت مایلند سرکوبهای حکومتی پس از انتخابات را به ماجرای بازداشت گاه کهریزک تقلیل دهند و با قربانی کردن مرتضوی ظاهری موجه در پیگیری سرکوب ها از خود نشان می دهند.این سیاست را دولت در جریان برخوردهای خشن گشت ارشاد نیروی انتظامی با جوانان نیز به نمایش گذاشت. در زمان اجراي طرح امنيت اجتماعي هر گاه دولت درباره برخوردهای نیروی انتظامی مورد سوال قرار می گرفت مدعی می شد که نیروی انتظامی ضابط قضایی است و عملکرد این نیرو ربطی به عملکرد دولت ندارد با اين حال غالب تحلیل گران می توانستند به سادگی خطوط پیوند فکری و عملی میان دولت و نیروی انتظامی را در سرکوب خشونت بار جوانان شیک پوش شهری ببینند.

دیدگاه دولت درباره سرکوبهای خشونت بار پس از انتخابات هم تفاوتی با دیدگاه افرادي مانند سعید مرتضوی ندارد.مقام های دولتی بارها در كلام از برخورد خشونت بار با معترضان دفاع کردند و اين خشونت همان كاري بود كه مرتضوی در مقام دادستان تهران آن را اجرا مي كرد.با اين حال دولت براي شانه خالي كردن از بار مسئوليت سركوب ها همواره مدعي استقلال قوه قضاييه شده و در بزنگاه رسيدگي به پرونده جنايت هاي كهريزك نيز پشت مرتضوي را خالي كرده است.
سابقه محمود احمدی نژاد در قربانی کردن افرادی که بسیار به او خدمت کرده اند مي تواند گواهی بر درستی این تحليل باشد.تنها نکته ابهام آمیز باقی مانده این است که چرا احمدی نژاد از مرتضوی برای حضور در دولت دعوت کرده است؟برای پاسخ به این سوال نیز فرضیاتی وجود دارد.ممکن است احمدی نژاد با این اقدام قصد داشته خود را در نزد مرتضوی و حاميان بلندپايه او تبرئه کند و اگر دیر یا زود پای دادستان سابق به دادگاه کشیده شد به او یادآور شود که دولت خواهان انزوایش نبوده است.

فرض دیگر این است که دعوت از مرتضوی به حضور در دولت به اراده حامی همیشگی اش یعنی "آیت الله خامنه ای" انجام شده باشد.
فرض دیگری هم وجود دارد مبنی بر این که حضور مرتضوی در دولت و حاشیه نشینی اش از کار قضاوت ممکن است تصمیمی مصلحتی و حاصل هماهنگی های پنهانی باشد.

از آن جا که گزارش کمیته حقیقت یاب مجلس درباره اتهامات مرتضوي به دست داشتن در فجايع بازداشت گاه كهريزك پیش از قرائت در صحن علنی به رویت آیت الله خامنه ای رسیده است شایبه مصلحت سنجی و لابی های پشت پرده نيز به شدت تقویت می شود.بر مبناي اين فرض گمان می رود که رهبری نظام ایران به مرتضوی اطمینان خاطر داده نگران اتهام های مطرح شده علیه خود در بازداشتگاه کهریزک نباشد و برای دور ماندن از چشم مخالفان مدتی را در ساختمان ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز سپری کند.سكوت معنا دار مرتضوی در روزهاي اخير نيز مي تواند دليلي باشد بر اين كه مرتضوي توصيه مقام هاي عالي رتبه حامي خود را پذيرفته است.

امتياز به اصلاح طلبان!
متهم شدن مرتضوی در فجایع بازداشتگاه کهریزک گروهی از تحلیل گران را نيز به این نتیجه رسانده که قربانی شدن او احتمالا نوعی امتیاز دهی به اصلاح طلبان و مخالفان حکومت تلقی شده است.تحلیل گران می گویند که حکومت با قربانی کردن مرتضوی می تواند نزد مخالفانش پرستیژی کسب کند و نمایشی از برخورد مقتدرانه با تخلف های درون سیستم را به اجرا بگذارد.
با اين حال باور این فرضیه که حکومت در شرایط کنونی به دنبال کسب وجهه و پرستیژ باشد بسیار مشکل است. صدها کنشگر سیاسی و اجتماعی همچنان در زندان ها نگهداری می شوند و مقام های دولتی اکنون آشکارا شهروندان را به نقش حقوقی شان از طريق کنترل ایمیل ها و پیامک ها تهدید می کنند.
استمرار سرکوب های حکومتی در هفت ماهی که از انتخابات ریاست جمهوری می گذرد نیز به مخالفان ثابت کرده که اراده به تداوم سرکوبها محصول تصمیم گیری نهادهای کلیدی در ساخت قدرت جمهوری اسلامی است و بود و نبود افرادی مانند مرتضوی تاثیر چندانی در آن ندارد.رهبران مخالفان دولت از همین رو در بیان مطالبات جنبش سبز به جای تکیه بر نقش افرادی مانند مرتضوی خواهان برچیده شدن مناسباتی شده اند که از دل آن مرتضوی ها امكان رشد پيدا كرده اند.آنها خواهان اصلاح سیستم قضایی به شیوه ای دموکراتیک هستند تا اراده هاي خارج از قوه قضاييه امكان نفوذ بر امر قضاوت را نداشته باشند.

سپهر سعادت

بر پا خیز از جا کن بنای کاخ دشمن !!

آتش زدن ماشین پلیس6دی

آتش زدن لباس نيروي انتظامي

علی پرویز دانشجوی دانشگاه خواجه نصیر به سه سال حبس تعزیری محکوم شد

علی پرویز دانشجوی مهندسی کامپیوتر دانشگاه خواجه نصیر به سه سال حبس تعزیری محکوم شد.
به گزارش خبرنامه امیرکبیر علی پرویز در روز ۱۲ آبان ماه در منزل پدری دستگیر و به اوین منتقل شد.
آخرین دادگاه این دانشجو هفته گذشته پایان یافت و این حکم دو روز پیش به وی ابلاغ شد. از جمله اتهامات علی پرویز تهیه و توزیع فیلم و عکس از اعتراضات دانشجویی بالاخص تجمع دانشجویان خواجه نصیر در اعتراض به حضور صفار هرندی در دانشکده برق این دانشگاه در تاریخ ۱۰ آبان ذکر شده است. از دیگر اتهامات وی اقدام علیه امنیت ملی و تبانی برای تجمع در روز ۱۳ آبان اعلام شده است.

گفتنی است دادگاه سهیل محمدی دیگر دانشجوی بازداشتی در ۱۲ آبان امروز برگزار شد که نتیجه آن متعاقبا اعلام خواهد شد.
عباس قادری نیز که در روز ۱۶ آذر پس از مراجعه به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات بازداشت شده بود، پس از ۴۲ روز بازداشت در زندان اوین، روز گذشته با قرار کفالت آزاد شد.
از دیگر دانشجویان بازداشتی خواجه نصیر همچنان خبری جدید در دست نیست. هم اکنون ۱۲ تن از دانشجویان خواجه نصیر در بازداشت به سر می برند.


خبار هائیتی:آمریکا به بهانه کمک به زلزله‌زدگان درصدد اشغال هائیتی است - آمریکا منطقه الخضرا در هائیتی ایجاد کرد- و…

۲۹ دی ۱۳۸۸ | admin

رئیس‌جمهور ونزوئلا:
آمریکا به بهانه کمک به زلزله‌زدگان درصدد اشغال هائیتی است
خبرگزاری فارس: هوگو چاوز رئیس‌جمهور ونزوئلا اعلام کرد که آمریکا درصدد است به بهانه کمک به زلزله‌زدگان هائیتی این کشور را اشغال کند.

به گزارش فارس به نقل از روزنامه اتریشی “دراشتاندارد “، هوگو چاوز رئیس‌جمهور ونزوئلا، اعلام کرد آمریکا در نظر دارد به بهانه کمک به زلزله‌زدگان هائیتی، این کشور را تحت تصرف خود در آورد.
چاوز در یک گفت‌وگوی تلویزیونی در این خصوص اظهار داشت: ما متوجه شده‌ایم که ۳ هزار سرباز آمریکایی وارد هائیتی شده‌اند که در میان آنها نیروهای پیاده مسلح نیز همان‌گونه که به جنگ اعزام می‌شوند وجود دارند.
وی ضمن اظهار تعجب اعلام کرد: خدای من! آنجا که هیچ کمبود سلاحی وجود ندارد! آنها می خواهند به طور مخفیانه هائیتی را اشغال کنند.
رئیس جمهور ونزوئلا در ادامه اظهار داشت: من نمی خواهم کمک‌های بشردوستانه آمریکا را تکذیب کنم، اما این سوال برای من مطرح است که چرا این سربازان به آن جا برده شده‌اند؟
بنا بر گزارش‌ها، “پاتریس علی “، وزیر دفاع سابق هائیتی، با ابراز نگرانی نسبت به تلاش آمریکا برای سلطه‌جویی بر اقدامات امدادی و استقرار سرباز، گفت: ما به سرباز نیاز نداریم زیرا اینجا جنگ اتفاق نیفتاده است، آنچه در هائیتی اولویت دارد باید از سوی مردم این کشور تصمیم‌گیری شود.

********

رئیس جمهور نیکاراگوئه:
آمریکا از تراژدی هائیتی برای استقرار نیرو و اشغال این کشور سوء استفاده می‌کند
خبرگزاری فارس: دانیل اورتگا رئیس‌جمهور نیکاراگوئه نسبت به سوء استفاده آمریکا از اوضاع نابسامان هائیتی برای استقرار نیروهای نظامی خود در این کشور هشدار داد.

به گزارش فارس به نقل از آژانس بولیواری ونزوئلا، “دانیل اورتگا ” روز گذشته اعلام کرد که آمریکا با سوء استفاده از زلزله در هائیتی و تراژدی حاکم بر این کشور می خواهد هزاران سرباز خود را در آنجا مستقر نماید.
رئیس جمهور نیکاراگوئه تصریح کرد: نیروهای آمریکایی اینک کنترل فرودگاه “پورتو پرنس “، پایتخت هائیتی، را در دست گرفته اند و این موضوعی نگران کننده است.
اورتگا افزود: من مخالف همکاری بشردوستانه آمریکا با هائیتی، ارسال کمک و گروه‌های نجات و حتی هواپیماها یا هلی کوپترهای ارتشی حامل مواد غذایی به این کشور نیستم، اما به نظر می رسد که آمریکاییها می خواهند از این موقعیت برای استقرار نظامیان خود استفاده کنند و من این موضوع را افشا می کنم.
رئیس‌جمهور نیکاراگوئه همچنین تاکید کرد که در منطقه به اندازه کافی پایگاههای نظامی وجود دارند.
“مایکل مولن “، رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا، اعلام کرده است که این کشور بیش از ده هزار نیروی نظامی خود را با هدف کمک به مردم هائیتی و جلوگیری از بروز خشونت های احتمالی به این کشور اعزام می کند.
اورتگا در واکنش به این تصمیم آمریکا اظهار داشت: هیچ منطقی برای استقرار نیروهای نظامی آمریکا در هائیتی وجود ندارد، آنچه که این کشور در حال حاضر تقاضا می کند کمک های انسان‌دوستانه و نه نظامیان است.
رئیس جمهور نیکاراگوئه با درخواست از دولت آمریکا برای بیرون بردن نظامیان خود و چند برابر کردن کمک های بشردوستانه به مردم هائیتی، تصریح کرد: این حماقت است که همه ما بخواهیم نیرو به این کشور اعزام کنیم.
اورتگا با هشدار نسبت به منافع شرکت های فراملیتی در امور نظامی که از جنگ و مسابقه تسلیحاتی ثروتمند می شوند گفت: می خواهم باور کنم که “باراک اوباما ” رئیس جمهور آمریکا متوجه وخامت این حضور نظامی در هائیتی نشده است.
رئیس جمهور نیکاراگوئه افزود: امیدوارم که آمریکا نیروهایش را از هائیتی خارج و منابع اختصاص داده شده به این امر را صرف ارسال کمک های بشردوستانه کند.
اورتگا هشدار داد: آمریکا در صورت اشغال هائیتی یک سرزمین آمریکای لاتینی و کارائیبی را اشغال کرده است.
رئیس جمهور نیکاراگوئه همچنین یادآوری کرد که در جریان زلزله ۱۹۳۱ در نیکاراگوئه، این کشور نیز به اشغال نیروهای متخاصم آمریکایی در آمد که خود را وقف کشتن مردم کردند و این شیوه رویارویی آنها با آن تراژدی بود.

********

انتقاد شدید بولیوی از اعزام گسترده نظامیان آمریکایی به هائیتی
خبرگزاری فارس: گارسیا لینرا معاون رئیس‌جمهور بولیوی از اعزام گسترده نظامیان آمریکایی به هائیتی به شدت انتقاد کرد.

به گزارش فارس به نقل از آژانس خبر رسانی بولیوی، ” آلوارو گارسیا لینرا ” که روز گذشته برای تحویل محموله کمک های بولیوی به هائیتی وارد پورتو پرنس شد، تاکید کرد که این کشور در لحظات کنونی به حمایت های انسان‌دوستانه و نه منافع ژئوپلیتیکی و ژئو استراتژیکی آمریکا نیاز دارد.
معاون رئیس جمهور بولیوی اطمینان داد که مشکلی با کمک رسانی آمریکا ندارد اما هائیتی زلزله‌زده برای آن که دوباره از جا بلند شود محتاج حمایت است و نه نیروهای نظامی!
لینرا افزود: بازسازی هائیتی نیاز به حمایت های اقتصادی، پزشکی و غذایی دارد و امید می رود که آمریکا نیز خود را معطوف این مسئله نماید ولی هم اینک این کشور نیرو به اینجا آورده است.
پیشتر “دانیل اورتگا ” و “هوگو چاوز “، روسای جمهوری نیکاراگوئه و ونزوئلا، نیز حضور نظامیان آمریکایی در هائیتی به بهانه کمک به زلزله زدگان را محکوم کردند و آن را سوء استفاده واشنگتن برای اشغال این کشور کاراییبی دانستند.
در همین حال دولت آمریکا روز گذشته با انشتار بیانیه ای در صدد توجیه اعزام نظامیان خود به هائیتی بر آمد و ادعا کرد که این امر در راستای درخواست کمک “رنه پروال “، رئیس جمهور کشور زلزله‌زده، صورت گرفته است.
در این بیانیه آمده است: رئیس جمهور هائیتی از آمریکا، سازمان ملل و دیگر شرکای بین المللی خواسته است تا به افزایش امنیت در کشورش کمک کنند.
“دیوید لیندوال “، از مسئولان سفارت آمریکا در پورتو پرنس، هم مدعی شد که رئیس جمهور هائیتی مستقیما از واشنگتن درخواست کمک کرده است.

***

الجزیره: آمریکا منطقه الخضرا در هائیتی ایجاد کرد

شبکه خبری الجزیره گزارش داد که نیروهای نظامی آمریکا محدوده‌ای مشابه “منطقه سبز (الخضرا) بغداد ” برای خود در هائیتی ایجاد کرده‌اند.

به گزارش فارس به نقل از شبکه الجزیره، آمریکا برای نیروهای نظامی و تجهیزات خود در مناطق زلزله‌زده هائیتی محدوده‌ای امن ایجاد کرده که بیشتر شبیه منطقه الخضرا در عراق است و هزاران نیروی نظامی آمریکایی در آنجا مستقر شده‌اند.
آمریکا در این منطقه الخضرا در هائیتی اقدام به پیاده‌ کردن هزاران سرباز کرده و تجهیزات بسیار برای آنان فراهم ساخته است.
این در حالی است که ۸ هواپیمای حامل کمک‌های جهانی برای مردم زلزله‌زده هائیتی مجبور به ترک حریم هوایی این کشور شدند و در فرودگاه مکزیک فرود آمدند.
“پاتریس علی “، وزیر دفاع سابق هائیتی، با ابراز نگرانی نسبت به تلاش آمریکا برای سلطه‌جویی بر اقدامات امدادی و استقرار سرباز گفت: ما به سرباز نیاز نداریم زیرا اینجا جنگ اتفاق نیفتاده است و آنچه در هائیتی اولویت دارد باید از سوی مردم این کشور تصمیم‌گیری شود.
این گزارش می‌افزاید: مردم هائیتی بدون دستیابی به کمک‌های جهانی برای نجات باقی‌مانده در آوار ساختمان‌ها تلاش می‌کنند با اتکا بر نیوای امدادی داخلی به هموطنان خود کمک کنند.



استقرار ۱۴ هزار نظامی آمریکایی در هائیتی به بهانه کمک به زلزله‌زدگان- اعتراض فرانسه و برزیل به کارشکنی آمریکا در هائیتی

۲۹ دی ۱۳۸۸ | admin

استقرار ۱۴ هزار نظامی آمریکایی در هائیتی به بهانه کمک به زلزله‌زدگان

شبکه خبری الجزیره انگلیسی گزارش داد که ۱۴ هزار و ۳۰۰ نیروی نظامی آمریکایی تا آخر وقت دوشنبه در هائیتی مستقر می‌شوند.

به گزارش فارس به نقل از شبکه الجزیره، فرماندهی نیروهای سازمان ملل متحد در هائیتی به سرپرستی برزیل از مداخله و تسلط‌خواهی نیروهای آمریکایی شکایت کرد.
در حالی که برزیل فرماندهی نیروهای سازمان ملل در هائیتی را بر عهده دارد، با مشکلاتی از سوی نیروهای آمریکایی در فرودگاه پایتخت هائیتی مواجه است.
گزارش‌ها حاکی است که نیروی نظامی آمریکا کنترل فرودگاه “پورتو پرنس ” هائیتی را در اختیار خود گرفته است و در زمینه پرواز هواپیماهای حامل کمک‌های امدادی اعمال‌نظر می‌کند.
بنابر این گزارش، شمار ۱۴ هزار و ۳۰۰ نیروی نظامی آمریکایی تا آخر وقت دوشنبه در هائیتی مستقر می‌شوند.
“آنتونیو پاتریوتا “، معاون وزیر خارجه برزیل، هشدار داد: متأسفانه درک درستی از وظایف موجود در مناطق زلزله‌زده هائیتی وجود ندارد.
پاتریوتا افزود، هنوز مشخص نیست که حوزه وظایف نیروهای نظامی آمریکا در هائیتی چیست!
کمبود بنزین نیز یکی از عوامل تأخیر در ارسال کمک‌های جهانی از فرودگاه پورتو پرنس به مناطق زلزله‌زده در هائیتی عنوان شده است.

******
شکایت برزیل و فرانسه از کارشکنی نیروهای آمریکایی در فرودگاه هائیتی

خبرگزاری فارس: کشورهای برزیل و فرانسه به این دلیل که نیروهای آمریکایی حاکم بر فرودگاه بین‌المللی هائیتی اجازه فرود به هواپیماهای حامل کمک‌های آن‌ها را نداده‌اند رسماً شکایت کرده‌اند.

به گزارش خبرگزاری فارس، نلسون جابیم وزیر دفاع برزیل که دارای ۷ هزار نیروی حافظ صلح برزیلی در هائیتی است هشدار داده که عملیات امدادی در هائیتی در حال تبدیل شدن به یک عملیات یک جانبه آمریکایی است.
این مشاجره باعث شده تا رنه پروال رئیس‌جمهور هائیتی در گفت‌وگو با آسوشیتدپرس همه کشورها را به آرامش دعوت کرده و خواستار تمرکز آن‌ها بر عملیات امدادرسانی و نه متهم کردن یکدیگر شود.
این اقدامات در حالی رخ داده است که کمبود امکانات لجستیکی به شدت عملیات امدادی در هائیتی را با مشکل روبه‌رو کرده است.
به نوشته آسوشیتدپرس یک هواپیمای تجاری قطری که حامل تیم‌های پزشکی و امدادی و کمک بوده است هنگام تخلیه محموله‌های خود با مشکل روبه‌رو شد که از نیروهای آمریکایی حاضر در فرودگاه درخواست کمک کرد اما آن‌ها امتناع کرده و بیان کرده بودند که درگیر کارهای دیگر هستند.
رهبری عملیات امدادی در هائیتی که ظاهراً آمریکا آن را بر عهده گرفته و این صحبت‌های باراک اوباما که اعلام کرده ما مردم هائیتی را تنها نخواهیم گذاشت‌ ‌و با دو رئیس‌جمهور قبلی خود نیز جلسه تشکیل داده در روزهای آینده به شدت در محک آزمایش قرار خواهد گرفت.

********

فرانسه خواستار مشخص شدن اختیارات و نقش آمریکا در هائیتی شد

خبرگزاری فارس: وزیر مشاور در امور همکاری‌های فرانسه امروز خواستار مشخص شدن نقش و حدود اختیارات آمریکا در هائیتی از سوی سازمان ملل متحد شد.

به گزارش فارس، “آلن ژویانده ” امروز در گفت‌وگو با شبکه رادیویی “یوروپ ۱ ” اعلام کرد: «حدود اختیارات و نقش آمریکا در هائیتی که عملا هماهنگی کمک‌ها به هائیتی و کنترل فرودگاه پورتوپرنس را در اختیار گرفته باید از سوی سازمان ملل مشخص شود.»
وی در بازگشت از کشور زلزله‌زده هائیتی افزود: «سازمان ملل در حال تلاش است و امیدوارم که همه چیز درباره نقش آمریکا در هائیتی مشخص شود.»
این وزیر مشاور در ادامه تصریح کرد: «هم‌اکنون بحث کمک به هائیتی مطرح است نه اشغال این کشور و باید کاری کرد که زندگی بار دیگر در این کشور از سر گرفته شده و دوباره جریان یابد.»
آلن ژویانده همچنین گفت: «من شخصا در روز شنبه مجبور شدم برای کسب مجوز فرود هواپیمای حامل کمک‌های فرانسه نزد آمریکایی‌ها بروم.»
آلن ژویانده در هائیتی گفته بود که رسما به آمریکائی‌ها اعتراض کرده است اما وزارت خارجه فرانسه در پاریس ضمن رد این موضوع اعلام کرد که هیچ اعتراضی در کار نبوده و هماهنگی میان فرانسه و آمریکا به بهترین نحو ممکن انجام شده است.
نشست شورای امنیت سازمان ملل در باره هائیتی امروز در نیویورک برگزار می‌شود.

یگناسیو رامونه، سردبیر مجله فرانسوی لوموند دیپلماتیک: اوباما در تدارک یک جنایت جدید علیه دموکراسی در آمریکای لاتین است

یگناسیو رامونه، سردبیر مجله فرانسوی لوموند دیپلماتیک: اوباما در تدارک یک جنایت جدید علیه دموکراسی در آمریکای لاتین است

۲۸ دی ۱۳۸۸ | admin

ایگناسیو رامونه، سردبیر مجله فرانسوی لوموند دیپلماتیک با اشاره به تاسیس ۱۳ پایگاه جدید نظامی ایالات متحده در آمریکای لاتین گفت، باراک اوباما به پنتاگون اختیار عمل داده است و آنها یک حمله فوری به ونزوئلا را پیش‌بینی کرده‌اند.

به گزارش فارس، “ایگناسیو رامونه “، سردبیر مجله فرانسوی لوموند دیپلماتیک، با انتشار یادداشتی در این نشریه بین‌المللی، مهم‌ترین هدف دولت ایالات متحده در آمریکای لاتین را بی‌ثبات کردن ونزوئلا و انقلاب بولیواری ارزیابی کرد و افزود، این انقلاب اکنون با حداقل ۱۳ پایگاه نظامی آمریکایی در کلمبیا، پاناما، جزایر آروبا و کوراکائو و همچنین ناوهای هواپیمابر و کشتی‌های جنگی ناوگان چهارم محاصره شده است. به نوشته این روشنفکر فرانسوی، “باراک اوباما “، رئیس‌جمهور آمریکا، در این خصوص به پنتاگون اختیار عمل داده است و همگی آنها یک حمله فوری به انقلاب بولیواری را پیش‌بینی کرده‌اند.
متن کامل یادداشت ایگناسیو رامونه در ادامه می‌آید./
* * * * *
روی کار آمدن “هوگو چاوز ” در مقام ریاست‌جمهوری ونزوئلا در ۲ فوریه ۱۹۹۹، همزمان با یک رخداد غم‌انگیز و وحشتناک برای ارتش ایالات متحده بود: تعطیلی پایگاه نظامی “هاوارد ” آمریکا مستقر در پاناما که تحت قرارداد “توریخوس-کارتر ” در سال ۱۹۷۷ بسته شد. پنتاگون در این موقعیت چهار مکان را برای کنترل این منطقه انتخاب کرد که این مناطق شامل “مانتا ” (Manta) در اکوادور، “کامالاپا ” (Comalapa) در السالوادور و جزیره‌های “آروبا و کوراکائو ” (Aruba and Curaçao) تحت حاکمیت هلند می‌شود.

در این مأموریت آمریکا که اگر بتوان از آن با عنوان “مأموریت سنتی جاسوسی ” نام برد، وظایف رسمی جدیدی به این پایگاه‌های آمریکایی افزوده شد که شامل نظارت بر قاچاق مواد مخدر و مبارزه با مهاجرت غیرقانونی به آمریکا و علاوه بر این اقدامات، وظایف پنهانی دیگری از جمله مبارزه با چریک‌های انقلابی کلمبیا، کنترل جریان نفت و منابع آب شیرین معادن و تنوع حیاتی نیز انجام می‌داد، اما از همان ابتدا مهم‌ترین اهداف آنها نظارت و بی‌ثبات کردن انقلاب ونزوئلا و بولیواری بوده است.

پس از حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، “دونالد رامسفلد “، وزیر دفاع سابق آمریکا، یک دکترین نظامی جدید را معرفی کرد تا پاسخگوی تهدید “تروریسم بین‌المللی ” باشد. این دکترین نظامی، استراتژی استقرار آمریکا در خارج از ایالات متحده را که بر اساس وجود پایگاه‌های بسیار بزرگی که مجهز به کارکنان بی‌شمار بود، تعدیل کرد. وی تصمیم گرفت که این پایگاههای بسیار عظیم را با تعداد بیشتری “قرارگاه‌های عملیاتی خارجی “(۱) و “قرارگاه‌های امنیتی مشارکتی “(۲) را با پرسنل نظامی کمتر اما مجهز به فناوری بسیار جدید جاسوسی جایگزین کند.
و نتیجه آن این شد که در مدت زمان کوتاهی، شمار تأسیسات نظامی آمریکایی موجود در خارج از کشور آمریکا چند برابر شد و به تعداد بی‌سابقه ۸۶۵ پایگاه یا به شکل CSL-FOL مستقر در ۴۶ کشور رسید. تا قبل از آن زمان، در تاریخ، قدرتی وجود نداشته است که ایست‌های بازرسی‌های خود را در سراسر سیاره زمین چند برابر کند.

در آمریکای لاتین، استقرار مجدد پایگاه‌های آمریکا در مانتا (اکوادور) اجازه داد تا آمریکا در کودتای ناکام ۱۱ آوریل ۲۰۰۲ علیه هوگو چاوز، مشارکت کند. پس از آن، مبارزه رسانه‌ای به رهبری واشنگتن آغاز به کار کرد تا درباره حضور سازمان‌هایی چون حماس، حزب‌الله، و القاعده در ونزوئلا اطلاعات نادرستی منتشر کردند. پنتاگون به بهانه نظارت بر چنین اقداماتی و در انتقام از دولت کاراکاس که در ماه مه ۲۰۰۴ به حضور نظامی تقریباً نیم قرنی آمریکا در ونزوئلا پایان داده بود، استفاده از پایگاه‌های نظامی خود در جزایر آروبا و کوراکائو در نزدیکی ساحل ونزوئلا را گسترش داد و اخیرا حضور کشتی‌های جنگی آمریکایی در این جزایر بسیار افزایش یافته است.

چاوز اخیراً این اقدام آمریکا را محکوم کرد و در واکنش به این اقدام اعلام کرد: خوب است که اروپا بداند که امپراطوری آمریکای تا دندان مسلح جزایر آروبا و کوراکائو را با جنگنده‌ها و کشتی‌های جنگی خود پر کرده است…..به خاطر این موضوع من پادشاهی هلند را که در کنار آمریکا قرار گرفته است سرزنش می‌کنم.

در سال ۲۰۰۶، کاراکاس گفت‌وگو درباره “سوسیالیسم قرن ۲۱ ” را آغاز کرد، جایی که پیمان “اتحاد بولیواری برای آمریکای لاتین ” (آلبا، ALBA) به وجود آمد و هوگو چاوز مجدداً به عنوان رئیس‌جمهوری ونزوئلا برگزیده شد. واشنگتن در واکنش به انتخاب مجدد چاوز، فروش تسلیحات به ونزوئلا را تحریم کرد بدین بهانه که کاراکاس به اندازه کافی در جنگ علیه تروریسم همکاری نمی‌کند و به دنبال این اقدام آمریکا، جنگنده‌های “اف-۱۶ ” نیروی هوایی ونزوئلا بدون قطعات یدکی باقی ماند. ونزوئلا نیز در واکنش به این اقدام آمریکا، توافقنامه‌ای را با روسیه منعقد کرد تا نیروی هوایی خود را به هواپیماهای “سوخو ” مجهز کند. واشنگتن نیز این اقدام را با عنوان “تجدید تسلیحاتی گسترده ” ونزوئلا محکوم کرد، در حالی که این مسئله را نادیده گرفت که بودجه‌های مهم نظامی آمریکای لاتین را برزیل، کلمبیا و شیلی تشکیل ‌می‌دهند و هر سال، کلمبیا کمک‌های نظامی آمریکا بالغ بر ۶۳۰ میلیون دلار دریافت می‌کرد.

در اول ماه مارس ۲۰۰۸، نیروهای کلمبیایی به حمایت و کمک پایگاه نظامی “مانتا ” به کمپ چریک‌های فارک که در قلمرو اکوادور مستقر بودند، حمله کردند. دولت کیتو، پایتخت اکوادور، در انتقام از این اقدام تصمیم گرفت تا توافقنامه‌ خود با پایگاه مانتا را که در نوامبر ۲۰۰۹ فاقد اعتبار می‌شد را تجدید نکند. واشنگتن نیز در ماه‌های پس از آن با فعال کردن ناوگان‌های چهارم که در سال ۱۹۴۸، ۶۰ سال قبل، غیرفعال شده بود و مأموریت آن سرکشی از ساحل آمریکای جنوبی در اقیانوس اطلس بود، به این اقدام اکوادور واکنش نشان داد.

یک ماه بعد، کشورهای آمریکای جنوبی در “برازیلیا ” با یکدیگر دیدار کردند و اتحاد کشورهای آمریکای جنوبی (اوناسور) و در ماه مارس ۲۰۰۹ “شورای دفاعی آمریکای جنوبی ” را مجدداً به وجود آوردند. چند هفته بعد، سفیر آمریکا در بوگوتا، پایتخت کلمبیا، اعلام کرد که پایگاه مانتا به “پالانکرو ” (Palanquero) در کلمبیا تغییر مکان داده می‌شود.

در ماه ژوئن، کودتایی با حمایت پایگاه آمریکایی “سوتو کانو ” در هندوراس علیه “مانوئل سلایا ” رئیس‌جمهور هندوراس که در نظر داشت کشور خود را به “آلبا ” ملحق کند، شکل گرفت. در ماه اوت، پنتاگون اعلام کرد که درصدد است ۷ پایگاه نظامی جدید در کلمبیا داشته باشد و در ماه اکتبر “ریکاردو مارتینلی ” رئیس‌جمهور پاناما اعتراف کرد که وی اختیار استفاده از ۴ پایگاه نظامی جدید را به آمریکا واگذار کرده است.

بنابراین، ونزوئلا و انقلاب بولیواری با حداقل ۱۳ پایگاه نظامی آمریکایی در کلمبیا، پاناما، آروبا و کوراکائو و همچنین ناوهای هواپیمابر و کشتی‌های جنگی ناوگان چهارم محاصره شده است. به نظر می‌رسد که “باراک اوباما “، رئیس‌جمهور آمریکا، به پنتاگون اختیار عمل داده است و همگی آنها یک حمله فوری را پیش‌بینی کرده‌اند.
“آیا مردم اجازه اجرای یک جنایت جدید علیه دموکراسی را در آمریکای لاتین می‌دهند؟ ”
————————————————————————————

۱- Foreign Operating Locations2- Cooperative Security Locations


گل ــ زاده، نخ «دانه‌های تسبیح» * (قسمت دوم)

[ ایرج مصداقی]


در زیر دو دست نوشته‌ی دکتر گلزاده غفوری مربوط به روزهای خونین تابستان و پاییز ۶۰ و ترجمه آیاتی از ایشان را که در وصیت‌نامه صادق گلزاده غفوری از آن‌ها یاد شده می‌آورم. ذکر این نکته لازم است که ترجمه‌ی این آیات توسط دکتر گلزاده در فضای سال ۶۰ معنای خاص خود را دارد.

متأسفانه بخش‌هایی از دست‌نوشته ‌هایی که در اختیار من است ناخواناست. با وجود این همچنان درد و رنجی را که دکتر گلزاده غفوری تحمل کرد می‌رساند.

این دست‌نوشته‌ها مربوط به خبردار شدن «آقا» از دستگیری، بستری شدن در بیمارستان و اعدام فرزندانش صادق و کاظم در شهریور و مهرماه ۱۳۶۰ است. در تابستان ۱۳۶۷ مریم گلزاده غفوری و همسرش علیرضا حاج‌صمدی نیز در اوین به دار آویخته شدند و غم دکتر دو چندان شد.

دست نوشته‌‌های دکتر گلزاده غفوری

بنام خدا

دیروز شنبه هفتم شهریور تلفنی خبر دادند که محمد صادق فرزند شما که روز ۲۹ مرداد به بیمارستان شماره ۲ آورده شد.... از این بیمارستان مرخص شد در حالی که می‌توانست حرف بزند و راه برود. ... در اثر اصابت ضربه (نارنجک) ... بیمارستان میثاقیه ( مصطفی خمینی فعلی) بستری است... عمل شده... را پخش کرده است. یکی می‌گفت... یکی دستگیر است... ۵ فرزند... یکی دیگر هم فراری است. و به همین ترتیب ...

امروز ۵ شنبه هشتم ماه محرم ۱۴۰۲ و ۱۴ آبانماه ۱۳۶۰ است. روبروی من ۲ عکس بزرگ ... در طاقچه قرار دارد. یکی عکس صادق جان است و در کنار او عکس کاظم جان. ولی امروز درست ۴۵ روز است بدن نازنین صادق جان با سینه سوراخ سوراخ شده و نیز یکماه تمام است بدن عزیز کاظم جان من با سینه سوراخ سوراخ شده در زیر خاک قرار دارد. هیهات، ای امان، هیچکس را نمی‌یابم که فریاد و شکایت خود را بر او بازگو گنم، چه بگویم، به که بگویم، در این نظام .... چه کارهایی انجام می‌‌شود.... چگونه تجزیه و تحلیل پذیر است؟ ... از کار می افتد. توجیه‌های مذهبی جلوه گری می‌کند. ... چه سرگذشتی کی فکر می‌کردم بعد از این فرزند زنده خواهم بود. ... از خود گذشتگی‌هایشان جلوی چشمم هست و هر شب ... چه روح بزرگی داشتند اینان. ... جهان بینی انسان بعد از حوادث بزرگ و غیرمنتظره باز می‌شود.

امروز تلفنی از کسی خبر رسید که فرزند شما صادق حالش بهتر است و در بهداری زندان اوین بستری است. تلفن کننده می‌گفت او واقعاً‌ مسلمان است. او مسلمان واقعی است. نمی‌دانم او که بود؟ و ادامه می‌داد آقا این‌ها را خیلی می‌زنند.

روز ۲۹ مرداد او را گرفته بودند و شب ۲۶ شهریور به او تکلیف شده بود که وصیت نامه ای بنویسد. متن وصیت‌ نامه او که بعدها رفتند و از زندان گرفتند اینجا حاضر است. عجب وصیتی، عجب قلمی این وصیت نامه شامل ۱۰ آیه قرآن است به علاوه آیه انالله و انا الیه راجعون که در اول آن نوشته شده است به خط محمدصادق گلزاده غفوری. آه پسرم، آه عزیزم، چه حالی داشتی این سطرها را نوشته‌ای. در چه شرایطی. در این یک ماه چه بر تو گذشته، چه گفته‌ای ، چه شنیده‌ای؟ مورد چه سئوالاتی قرار گرفته‌ای.

عزیزم مقصودت از ذکر آیات من كفر بالله من بعد ايمانه الا من اكره و قلبه مطمئن بالايمان آیا اشاراتی بوده است به شکنجه‌هایی که ...است؟

آیا با ذکر أذن للذين يقاتلون بأنهم ظلموا به ‌آن بازجو ها و کسانیکه به ناحق در جای قاضی شرع!! قرار گرفته‌اند خواسته‌ای بفهمانی که ما در برابر شما محارب‌های قانونی و شرعی که به حقوق مردم ظلم کرده‌اید به نام اسلام قیام کرده‌ایم؟ یا مورد دیگری را در نظر داشته‌ای؟ آری عزیزم شما نزد خدای من‌اید و روزی داده می‌شوید. ...همیشه حاضر ... نوشته‌ای لاتحسبن الذین قتلو فی سبیل‌الله امواتاً بل احیاً ... تو که آرزوی مادی نداشتی حتماً در جوار رحمت حق هستی ...

بسمه تعالی

دیشب حدود ساعت ۹ تلفنی خبر دادند که فرزند شما (محمد کاظم) برای عمل جراحی به بیمارستان لقمان‌الدوله ...

خدایا این جوانهای عزیز... به آن‌ها نگریسته ... بی تدبیری در این کشور... عاقبت کار چه خواهد شد؟ ...گریه‌های جانسوز ... خدایا تا ... بی‌پناهیم... خدایا جرم ما چیست که باید اینهمه زیر فشار باشیم؟ ...

با این احکام سطحی اعدام میشوند؟...خدایا...

این مطالب بالا را در روز ۱۶ شهریور نوشته‌ام. روزی که دیگر کاظم جان را صدایش را نشنیدم (که گاهی تلفنی صحبت می‌کرد) تا شب آخر عمرش یعنی شب ۱۳ مهر. امروز که ۱۴ آبانماه است حدود دو ماه از این تاریخ می‌گذرد. اما یکماه است ... که دیگر بدن عزیز این فرزند شجاع و رشید به جای این که روی زمین باشد در زیر خاک است. ای داد. هیهات. ای عزیز! قامت رعنایت چه شد. شنیده‌ام که گلوله‌بارانت کرده‌اند. در شب تاریک ...ساعت ۱۰ و چند دقیقه ای گوشی تلفن را برداشته و صدای رسای ترا ای عزیز شنیدم با همان لحن جذاب و آمیخته به حس‌ات اما این بار از زندان مخوف اوین، که گویا در اطراف پاسداران مراقب بوده‌اند و اجازه نیافته‌ای با خانواده‌ات آخرین صحبت و وداعیه‌ات را بکنی. باصطلاح وصیت خود را بکنی. شاید هم خواسته‌ای ... شاید چیزی نگویی و آن‌ها سوء استفاده کنند و هم خوب طوری صحبت کردی که ما هم متوجه شویم که تلفن وداع شماست. زیرا گفتی فردا راحت خواهم شد. ناراحتی من ...فردا همه به ملاقات من خواهید ‌آمد. به مادرت گفتی وصیت‌نامه‌ای بعد از این تلفن خواهم نوشت. به برادرت گفتی آیا بدن صادق جان را به شما دادند. می‌گفتی گویا هادی اینجا است. عزیز دلم کاظم جان .... خفته ... یکماه است. یاد تو و برادرت...ما نیز ....آری هادی جان نیز از ۱۹ ماه رمضان تا حالا در زندان است نه ملاقاتی، نه خبری، این دختر ۶ ساله‌اش . خدایا فقط تو میدانی چه بر او می‌گذرد...

ای عزیز کاظم جان وصیت نامه اولیت را هم همان روز ۱۵ شهریور که گویا شب آن روز نوشته بودی آوردند دم در. کجایی نازنین فرزندم کجا و کی و چگونه ترا می‌بینم. آیا از ایران بعد از رفتنت خبر داری؟ میدانی مادرها را چه سان بیرحمانه از گریه کردن سر قبرها منع می‌کنند. سنگهای روی قبرها را جلوی روی مادرها و پدرها می‌شکنند! میدانی غربت پدرت را... ناله های جانسوز مادرت... بیا و دیدار کنیم که دلم گرفته است.

۱۶آبانماه ۱۳۶۰ روز هشتم ماه محرم . زمان طاغوت جدید ، فریبکار دوران...

ترجمه‌ای از آیات قرآن که در وصیت‌نامه فرزندم محمد صادق گلزاده (غفوری) ذکر شده است

۱- إِنَّا لِلّهِ وَ إِنَّـا إِلَیْهِ رَاجِعونَ

ما همه از خدائیم و متعلق به او هستیم و همه ما بازگشت کننده بسوی او خواهیم بود.

۲- قُلْ إِنَّ صَلاَتِي وَنُسُكِي وَ مَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ

به راستی دعا و نماز و خواسته من، انجام وظایف دینی‌ام، زندگی من و از دنیا رفتن من (همه و همه) برای خداست خدایی که تمام عالم‌ها و جهان و جهانیان متعلق به او و در تدبیر و اختیار اوست.

۳- مَن كَفَرَ بِاللّهِ مِن بَعْدِ إيمَانِهِ إِلاَّ مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالإِيمَانِ وَلَـكِن مَّن شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِّنَ اللّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ

کسانی که بعد از ایمانشان به الله کفر ورزند و از راه حق بازگردند و در ناسپاسی خدا و کفران نعمت‌های او اصرار ورزند و صریحاً راه غیر‌ الله را در پیش گیرند از رحمت‌های خدا خود را دور ساخته‌اند و از طرف خدا غضبی و عذاب بزرگی در انتظارشان است نه کسانی که در اثر فشار با این که قلبشان نسبت بخدا و ایمان به او مطمئن است اظهاراتی برخلاف ایمانشان کنند.

۴ - وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ

در مورد کسانی که جان خودشانرا در راه خدا ( و نجات مردم از زشتی‌ها) فدا کرده‌اند به‌هیچ وجه گمان مبر که مرده و از بین رفته‌اند. بلکه این فداکاران زنده جاویدند. اما شما مردم در اثر محدود بودن نیروهای ادراکی‌تان کیفیت حیات و حضور آنانرا در جهان در نمی‌یابید. ( و اگر شعورها و ادراک‌ها کامل شود حیات آنان و حیات بخشی آنان به جامعه و بهره واقعی آنانرا از زندگی انسانی در می‌یابید)

5- أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ

به کسانی که به علت ظلمی که به آنان شده است و مورد مقاتله قرار گرفته و به درگیری کشانده شده‌اند اجازه داده شده است که به مقاتله متقابل اقدام کنند که در راه رفع ظلم ( به خود و جامعه‌شان که از طرف ظالمانی انجام می‌گیرند) بکوشند و خدا به نصرت و پیروز سازی آنان (هرچند در مقایسه با ظالمان حاکم‌ اندک به نظر آیند به جهت برحق بودنشان) تواناست (و یاریشان خواهد کرد)

۶- الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلاَّ أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ

(و) کسانی که به ناحق در اثر بدرفتاری‌های ظالمانه دستگاه‌های حاکمه ( و ایادی نادان ، گول خورده آنان) از خانه ومحل زندگی‌شان آواره شده و در اثر فشارها مجبور به ترک منازلشان گردیده‌اند تنها به خاطر این که «تنها خدا را لایق پرستش و اطاعت می‌دانند» و به همین جهت با هر نوع سلطه برخلق و بنام خدا مردم را اسیر ساختند مخالف هستند مورد این همه فشار و سختی‌ها قرار گرفته‌اند ( که اینان نیز اجازه دارند برای دفاع از حقوق زندگی خود و مردم مورد ستم و آزار و محروم با زورگویان فریبکار مبارزه کنند و در راه رفع ستم‌ها اقدامات مناسب انجام دهند. )

۷- وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ

اگر خدا بعضی از مدرم را به وسیله بعضی دیگر دفع نمی‌کرد ( یعنی مبارزه‌هایی در برابر اغفالگری‌ها و ستم‌ها در میان بشر وجود نمی‌داشت ) مراکزی (مانند) صومعه‌‌ها، کلیساها، نمازخانه‌ها و مسجد‌ها که یاد خدا در آن‌ها زیاد انجام می‌‌‌گیرد به تباهی کشانده می‌شد و خراب و فاسد می‌شدند ( و راه خدا عوضی به مردم گفته می‌شد) و حتماً خدا کسانی را که برای یاری حق و جلوگیری از انحراف‌های دینی و اغفالگری‌ها برپا می‌خیزند یاری می‌‌کند (و قیام آنان در راه بیداری مردم و نجات از سوء استفاده های دینی یاری خداست)

۸- فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لا أُضِيعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ

پروردگارشان خواسته‌‌های ‌آنان را ( که مردم فداکار و پاک و صمیمی و با استقامت هستند) اجابت کرد و به آنان اطمینان داد که من (خدا) عمل هیچ عمل‌کننده‌ای را چه مرد باشد چه زن ضایع و بی‌اثر نخواهم گذاشت. یعنی شما از بعض دیگر بوده و همه هم جنس یکدیگریم (یعنی فدا می‌شوید تا دیگران نجات یابند و برای خدمت بیکدیگر ایثار و فداکاری می‌کنید)

۹- فَالَّذِينَ هَاجَرُواْ وَأُخْرِجُواْ مِن دِيَارِهِمْ وَأُوذُواْ فِي سَبِيلِي وَقَاتَلُواْ وَقُتِلُواْ لأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ ثَوَابًا مِّن عِندِ اللّهِ وَاللّهُ عِندَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ

بنابر این آنانکه مهاجرت کرده و از منازلشان اخراج شده و مجبور به ترک محل سکونتشان گردیده‌اند و در راه من (خدا) ( و خدمت به مردم و نجات آنان) آزار و اذیت دیده‌‌اند. و در راه حق مبارزه کرده و کشته شده‌آند بطور حتم از بدی‌ها و کوتاهی آنان در می‌گذرم و ‌آنان را به نعمت‌ها و بهشت‌هایی داخل می‌کنم ( که سراپا پاکی و پاکیزه‌‌گی است) نهر‌ها از زیر آنان جریان دارد ( و خیر دائمی آنان استمرار دارد) این ثواب و نتیجه‌ای از جانب خدا است ( و برای فداکاران) نزد خدا نتایج و ثواب نیکویی بالاتر وجود دارد.

۱0- مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا

از اهل ایمان انسان‌هایی صادقانه به معاهده خود با خدا عمل کرده بعضی از آنان جان خود را فدا کردند و گذشتند و بعضی نیز در انتظارند که جانشان را در راه خدا فدا کنند.

۱۱- رَبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِيًا يُنَادِي لِلْإِيمَانِ أَنْ آَمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآَمَنَّا...

پروردگارا به راستی ندا کننده‌ای را که به ایمان می‌خواند شنیدم که می‌گفت به پروردگارتان (و نه غیر از او) ایمان بیاورید. ای خدا ما نیز ایمان را پذیرا شدیم پروردگارا گناهان ما را بر ما مگیر و بدی‌ها را از ما در گذر و آن‌ها را بپوشان و ما را با نیکان ( و در راه استقرار نیکی‌ها از دنیا ببر و در جوار رحمت خود جای ده.

در قسمت‌های بعدی به وصیت‌ و نامه‌های «گل زادگان» صادق، کاظم و مریم می‌پردازم.

ایرج مصداقی

۲۶ دیماه ۱۳۸۸

www.Irajmesdaghi.com

irajmesdaghi@yahoo.com

پانویس:

*- دانه‌های تسبیح نام کتابی است از منی خزعل در ارتباط با منش و اندیشه‌های دکتر گلزاده غفوری.

قسمت اول این مقاله در آدرس زیر موجود است.

http://www.pezhvakeiran.com/page1.php?id=19113

در عکس زیر دکتر گلزاده خطبه عقد یکی از شهدای مجاهد را می‌خواند که متأسفانه نام او را فراموش کرده‌ام. یکی از شاهدان عقد (نفر اول سمت راست آقا) احمدرضا محمدی مطهری است که در سال ۷۲ جاودانه شد. احمدرضا، متولد ۱۳۳۷ محله قلمستان تهران بود. وی در سال ۶۱ دستگیر و در زمستان ۶۷ آزاد شد. احمدرضا در سال ۷۱ دوباره دستگیر شد. این بار رژیم مسئولیت دستگیری وی را نپذیرفت و در سال ۷۲ وی را اعدام کرد. خانواده‌‌اش بطور غیر رسمی از طریق حسن بلوکی برادر همسر احمدرضا که یکی از صاحب‌منصبان وزارت اطلاعات بود در جریان دستگیری و اعدام احمدرضا قرار گرفتند. باجناق احمدرضا نیز از کارکنان وزارت اطلاعات بود. از احمدرضا سه فرزند با نام‌های مونا، مریم و مصطفی باقی مانده است.