گلستان ارم: جعلنامهای در انکار هویت فرهنگی ایرانی قفقاز و تركي شمردن قفقازيان
صفحه عنوان شماره دوم نشريه «توركييات مجموعهسی»، استانبول 1926
بررسي كتاب «گلستان ارم»، به قلم محمدفؤاد كوپرولوزاده، در شماره دوم نشريۀ «توركييات مجموعهسي»، استانبول، 1926
گلستان ارم
نوشتۀ: عباسقليآقا باكيخانوف
چاپ اول روايت دوم: 1382
ناشر: مركز اسناد و خدمات پژوهشي وزارت امور خارجه
گلستان ارم
نوشتۀ: عباسقليآقا باكيخانوف
چاپ اول روايت سوم: 1383
ناشر: ققنوس
فیروز منصوری
گلستان ارم: جعلنامهای در انکار هویت فرهنگی ایرانی قفقاز
گلستان ارم
نوشتۀ: عباسقلی آقا باكيخانوف
به سعي و اهتمام: عبدالكريم عليزاده،
محمد آقا سلطانوف،
محمد آذرلي،
اژدرعلي اصغرزاده،
فاضل بابايف
چاپ اول: 1970
ناشر: ادارۀ انتشارات علم، باكو
نوشتۀ: عباسقلی آقا باكيخانوف
به سعي و اهتمام: عبدالكريم عليزاده،
محمد آقا سلطانوف،
محمد آذرلي،
اژدرعلي اصغرزاده،
فاضل بابايف
چاپ اول: 1970
ناشر: ادارۀ انتشارات علم، باكو
پس از اینکه دولت سوسیالیست روسیه، سرزمینهای اشغالی در شمال رودخانة ارس را که «اران» و «قراباغ» نامیده میشد، با نام جغرافیایی ساختگی «آذربایجان» شهرت داد و نامور ساخت، به کار جعل فرهنگ و تاریخ پرداخت.
در سال 1923 در اجرای این منظور، مؤسسهای «آذربایجانیتدقیق و تتبعجمعیتی» با برنامههای وسیع در باکو تشکیل شد و برای پیشبرد مقاصد از میان 42 رشتة مختلف و تخصصی، بخشهای اتنوگرافی، تورکییات، تاریخ، فولکلور، موسیقی، زندگی عشایر و تاریخ زبان ترکی در آذربایجان جدید در این مؤسسه آغاز به کار کرد و نوشتههای مسئولان این بخشها برای چاپ در نشریة انجمن در اولویت قرار گرفت. نخستین شمارة نشریة «جمعیت تدقیق و تتبع» در 157 صفحه در سال 1926 در باکو به زبان روسی انتشار یافت، که مطالبی چون: 1. مقالة میششانیوف: «قبل از تاریخ آذربایجان و تمدن باستانی آرارات»؛ 2. پالخوموف: «مسئلة سرزمین آذربایجان»؛ 3. پروفسور میلر: «گزارش تحقیقات در منطقة تالش»، 4. ژیرقوف: «تدقیق در زبآنهای داغستان»؛ 5. سیسونف: «اهالی ترک آذربایجان در قرن 17»؛ 6. آشمازین: «زبان داغستان و شیوههای صرف و نحو آن.»؛ 7. چوبان زاده: «کنگرة تورکییات»؛ 8. زیفیلد: «گزارش فعالیت دوسالة جمعیت تدقیق آذربایجان» از اهمّ مقالات منتشرشده در آن است.
در سال 1923 در اجرای این منظور، مؤسسهای «آذربایجانیتدقیق و تتبعجمعیتی» با برنامههای وسیع در باکو تشکیل شد و برای پیشبرد مقاصد از میان 42 رشتة مختلف و تخصصی، بخشهای اتنوگرافی، تورکییات، تاریخ، فولکلور، موسیقی، زندگی عشایر و تاریخ زبان ترکی در آذربایجان جدید در این مؤسسه آغاز به کار کرد و نوشتههای مسئولان این بخشها برای چاپ در نشریة انجمن در اولویت قرار گرفت. نخستین شمارة نشریة «جمعیت تدقیق و تتبع» در 157 صفحه در سال 1926 در باکو به زبان روسی انتشار یافت، که مطالبی چون: 1. مقالة میششانیوف: «قبل از تاریخ آذربایجان و تمدن باستانی آرارات»؛ 2. پالخوموف: «مسئلة سرزمین آذربایجان»؛ 3. پروفسور میلر: «گزارش تحقیقات در منطقة تالش»، 4. ژیرقوف: «تدقیق در زبآنهای داغستان»؛ 5. سیسونف: «اهالی ترک آذربایجان در قرن 17»؛ 6. آشمازین: «زبان داغستان و شیوههای صرف و نحو آن.»؛ 7. چوبان زاده: «کنگرة تورکییات»؛ 8. زیفیلد: «گزارش فعالیت دوسالة جمعیت تدقیق آذربایجان» از اهمّ مقالات منتشرشده در آن است.
چهارمین نشریة جمعیت تدقیق و تبتع آذربایجان «در سال 1926 به نام گلستان ارم، نوشتة عباسعلیآقا باکیخانوف (قدسی)، در 196 صفحه به زبان روسی در باکو انتشار یافت.
پژوهشگر نامی ترک، محمدفؤاد کوپرولوزاده، در شمارة دوم نشریة «تورکییات مجموعه» چاپ استانبول 1926، در بخش معرفی و نقد کتاب آن نشریه، این کتاب روسی را بررسی نموده و مطالبی دربارة آن نگاشته است که قسمتی از آن نوشته، ترجمه و نقل میشود:
«... مؤلف اثرش را نخست به فارسی نوشته و سرانجام به روسی ترجمه و چاپ کرده است.
در آغاز کتاب، مقدمهای به قلم محمدحسین بهارلی در 12 صفحه تنظیم و در شرح حالی که از این مؤلف آورده است، چنین گفته است: عباسقلیآقا به یکی از خاندانهای خانهای قدیمی قفقاز منسوب است. او در جوانی به تحصیل فارسی و عربی پرداخته است و از طرف ژنرال یرخوف مأموریت یافته و سیر و سفرهایی انجام داده است. غیر از گلستان ارم، در زمینههای مختلف آثار عدیده از خود به یادگار گذاشته است. در زمان مأموریتش خدمات ارزندهای به میهن خود انجام داده و امروزه در آذربایجان از او به نیکی یاد میکنند. گلستان ارم برای آنان که در تورکییات بهویژه تاریخ آذربایجان قصد تحقیق دارند، منبع جامعی میباشد. ضمناً تاریخ داغستان و شروان را از دوران قدیم تا دورة استیلای روسها در بر دارد. میتوان گفت که این کتاب نخستین تاریخ آذربایجان است. ...»
پژوهشگر نامی ترک، محمدفؤاد کوپرولوزاده، در شمارة دوم نشریة «تورکییات مجموعه» چاپ استانبول 1926، در بخش معرفی و نقد کتاب آن نشریه، این کتاب روسی را بررسی نموده و مطالبی دربارة آن نگاشته است که قسمتی از آن نوشته، ترجمه و نقل میشود:
«... مؤلف اثرش را نخست به فارسی نوشته و سرانجام به روسی ترجمه و چاپ کرده است.
در آغاز کتاب، مقدمهای به قلم محمدحسین بهارلی در 12 صفحه تنظیم و در شرح حالی که از این مؤلف آورده است، چنین گفته است: عباسقلیآقا به یکی از خاندانهای خانهای قدیمی قفقاز منسوب است. او در جوانی به تحصیل فارسی و عربی پرداخته است و از طرف ژنرال یرخوف مأموریت یافته و سیر و سفرهایی انجام داده است. غیر از گلستان ارم، در زمینههای مختلف آثار عدیده از خود به یادگار گذاشته است. در زمان مأموریتش خدمات ارزندهای به میهن خود انجام داده و امروزه در آذربایجان از او به نیکی یاد میکنند. گلستان ارم برای آنان که در تورکییات بهویژه تاریخ آذربایجان قصد تحقیق دارند، منبع جامعی میباشد. ضمناً تاریخ داغستان و شروان را از دوران قدیم تا دورة استیلای روسها در بر دارد. میتوان گفت که این کتاب نخستین تاریخ آذربایجان است. ...»
... کوپرولوزاده، پس از نقل مقدمة حسن بهارلی مینویسد: «... در این اثر از پنج دوره از تاریخ آذربایجان سخن رفته است. بهغیر از فصل پنجم، چهار فصل آن به اختصار تدوین شده، مؤلف در تهیة آنها ادعای استفاده از منابع و مآخذ ارمنی، یونانی، روسی، فارسی و عربی را طرح کرده است. این ادعا جز یک تلقین و تصور کهنه و پوسیده چیز دیگری نیست. فقط بخش پنجم آن مفصل و جاندار است که در گزارش رویدادهای تاریخی از زمان وفات نادرشاه تا زمان عهدنامة گلستان (1813)، به تفصیل، به جنگهای ایران و روس میپردازد.
صفحه عنوان شماره دوم نشريه «توركييات مجموعهسی»، استانبول 1926
بررسي كتاب «گلستان ارم»، به قلم محمدفؤاد كوپرولوزاده، در شماره دوم نشريۀ «توركييات مجموعهسي»، استانبول، 1926
حسن بهارلی مینویسد: کتاب آثار داغستان، به قلم محمدحسین داغستانی نشریة 1903، ترجمة ترکی گلستان ارم است.
کتاب تاریخ آذربایجان که در سال 1923 از طرف دولت جمهوری آذربایجان به چاپ و نشر رسیده است، ترجمة کامل متن روسی گلستان ارم است به اضافة خطاهای فاحش و فراوان. این امر نشان میدهد که نویسندگان این آثار از دنیای دانش و پژوهش دوری جسته، تنها به قصد نگاره و نگارش، انتحالات (دزدی آثار دیگران)، فراوانی را فراهم آوردهاند. قدسی در این اثر از چهرههای ممتاز ولایت شروان و سرزمینهای همسایة آن تنها به معرفی مختصر 24 نفر از سخنوران قفقاز میپردازد. و در پایان، ترجمة حال خویش و آثار دیگرش را نام میبرد که چون مورد علاقة ما نیست، ذکر آن را لازم نمیدانم.
کتاب تاریخ آذربایجان که در سال 1923 از طرف دولت جمهوری آذربایجان به چاپ و نشر رسیده است، ترجمة کامل متن روسی گلستان ارم است به اضافة خطاهای فاحش و فراوان. این امر نشان میدهد که نویسندگان این آثار از دنیای دانش و پژوهش دوری جسته، تنها به قصد نگاره و نگارش، انتحالات (دزدی آثار دیگران)، فراوانی را فراهم آوردهاند. قدسی در این اثر از چهرههای ممتاز ولایت شروان و سرزمینهای همسایة آن تنها به معرفی مختصر 24 نفر از سخنوران قفقاز میپردازد. و در پایان، ترجمة حال خویش و آثار دیگرش را نام میبرد که چون مورد علاقة ما نیست، ذکر آن را لازم نمیدانم.
اینکه کتاب گلستان ارم، به چه علتی به زبان روسی نوشته شده است، روشن نیست. اگر این کتاب به ترکی انتشار مییافت، بیشتر بدان توجه میشد...» (متن کامل مقاله در نزد نویسندة مقاله موجود است).
در هیچ تذکره و تاریخی، از نویسندهای به نام عباسقلیآقا باکیخانوف (قدسی) نامی نیست و فهرست آثاری از او درج نشده است.
عزیز دولتآبادی در کتاب سرایندگان شعر پارسی در قفقاز از میان 227 نفر از سخنوران پارسیگوی قفقاز، 6 نفر از آنان را اهل باکو، 77 نفر را اهل شروان، 56 نفر را از قراباغ، 36 نفر را از گنجه و 13 نفر را اهل داغستان معرفی کرده است و شرح حال و آثار آنها را به دست داده است. در گلستان ارم فقط مطالبی دربارة 24 نفر از سخنوران شروان و نواحی همجوار آن به قلم آمده است.
در هیچ تذکره و تاریخی، از نویسندهای به نام عباسقلیآقا باکیخانوف (قدسی) نامی نیست و فهرست آثاری از او درج نشده است.
عزیز دولتآبادی در کتاب سرایندگان شعر پارسی در قفقاز از میان 227 نفر از سخنوران پارسیگوی قفقاز، 6 نفر از آنان را اهل باکو، 77 نفر را اهل شروان، 56 نفر را از قراباغ، 36 نفر را از گنجه و 13 نفر را اهل داغستان معرفی کرده است و شرح حال و آثار آنها را به دست داده است. در گلستان ارم فقط مطالبی دربارة 24 نفر از سخنوران شروان و نواحی همجوار آن به قلم آمده است.
عزیز دولتآبادی هیچگونه اثر و آثاری و نامی از باکیخانوف به دست نیاورده است و بهناچار عین نوشتههای مندرجه در گلستان ارم را نقل کرده و در صفحات 21 و 56 و 256 و 313، به خطاها و مطالب نادرست مندرجه در کتاب دانشمندان آذربایجان و فهرست نسخ خطی کتابخانة ملی تبریز دربارة باکیخانوف (قدسی) اشاره کرده و مدرک ارائه داده است.
شهر باستانی «باکو» از قرنها پیش تا سال 1920 که سرزمین «قفقاز» را با نام ساختگی «آذربایجان» نامیدند، «باکو» یا «بادکوبه» نامیده میشد. بعد از این نامگذاری جعلی بوده است که نام آن شهر را «باکی» تلفظ کردند و به قلم آوردند. همانگونه که امروزه پانترکیستها «ماکو» را «ماکی» مینویسند.
شهر باستانی «باکو» از قرنها پیش تا سال 1920 که سرزمین «قفقاز» را با نام ساختگی «آذربایجان» نامیدند، «باکو» یا «بادکوبه» نامیده میشد. بعد از این نامگذاری جعلی بوده است که نام آن شهر را «باکی» تلفظ کردند و به قلم آوردند. همانگونه که امروزه پانترکیستها «ماکو» را «ماکی» مینویسند.
نهتنها در دورة فتحعلیشاه، بلکه تا پایان دورة سلطنت قاجاریه هم در سرزمین قفقاز کسی را با لفظ «اوف» (= زاده) نامگذاری و شناسایی نمیکردند. در کتاب سرایندگان شعر پارسی در قفقاز نام صدها نفر از بزرگان قفقاز فهرست شده است که در آن حتی نام یکنفر هم با پسوند «اوف» دیده نمیشود. کلمة «باکیخانوف» (= خاننشین باکوزاده) از ساختههای دولت سوسیالیستی شوروی در دورة بعد از سالهای 1920-1923 است.
باکیخانوف تاریخ ننوشته، بلکه آن را انکار کرده است. شیخ شامل داغستانی (1212-1287 ﻫ .ق) همسن و همزمان با مؤلف قلابی گلستان ارم است و مبارزه سیوپنجسالة آن قهرمان نامآور با دولت تزار روسیه، آوازه در جهان انداخته بود. گلستان ارم از این دلاورمرد داغستان حتی یکبار هم یاد نمیکند. کارگزاران دولت روسیه مندرجات کتاب آثار داغستان میرزاحسن داغستانی را که در سال 1312 ﻫ .ق در پطرزبورغ چاپ شده بود، به نام تحقیقات باکیخانوف تلبیس کردهاند. گلستان ارم را باکیخانوف ننوشته است. آن مجموعة مزّور و صدها کتاب و آثار دیگر منتشره در باکو در دورة بعد از سالهای 1922، به وسیلة همان نویسندگان روسی که در جلد اول نشریة «آذربایجانیتحقیق و تتبعجمعیتی» نام و عنوان آنان به چاپ رسیده، تهیه و تدوین شده و با مقداری کلمات فریبنده و رویدادهای واضح و مسلم درآمیخته است تا نیات سیاسی «ایرانستیزی» و تحریف تاریخ و سایر بدآموزیها را ادامه دهند؛ کاری که تا به امروز نیز دوام یافته و در حال توسعه و تبلیغ است.
باکیخانوف تاریخ ننوشته، بلکه آن را انکار کرده است. شیخ شامل داغستانی (1212-1287 ﻫ .ق) همسن و همزمان با مؤلف قلابی گلستان ارم است و مبارزه سیوپنجسالة آن قهرمان نامآور با دولت تزار روسیه، آوازه در جهان انداخته بود. گلستان ارم از این دلاورمرد داغستان حتی یکبار هم یاد نمیکند. کارگزاران دولت روسیه مندرجات کتاب آثار داغستان میرزاحسن داغستانی را که در سال 1312 ﻫ .ق در پطرزبورغ چاپ شده بود، به نام تحقیقات باکیخانوف تلبیس کردهاند. گلستان ارم را باکیخانوف ننوشته است. آن مجموعة مزّور و صدها کتاب و آثار دیگر منتشره در باکو در دورة بعد از سالهای 1922، به وسیلة همان نویسندگان روسی که در جلد اول نشریة «آذربایجانیتحقیق و تتبعجمعیتی» نام و عنوان آنان به چاپ رسیده، تهیه و تدوین شده و با مقداری کلمات فریبنده و رویدادهای واضح و مسلم درآمیخته است تا نیات سیاسی «ایرانستیزی» و تحریف تاریخ و سایر بدآموزیها را ادامه دهند؛ کاری که تا به امروز نیز دوام یافته و در حال توسعه و تبلیغ است.
گلستان ارم تنها هدفش تبلیغ و تزریق مطالب واهی دربارة مهاجرت ترکان از ترکستان به ایران و اسکانیافتن آنان در قفقاز و آذربایجان و دیگر سرزمینهاست. در این زمینه سخنهایی چنین سرهمبندی شده است:
«... بعد از آنکه هلاکوخانبن تولیبنچنگیزخان در زمان برادر خود منگوقاآن به ایران آمد، در سنة 656 ق. معتصم با ... خلیفه را به قتل و دولت بنیعباس را بر هم زد. دویستهزار خانوار ترک را که با خود آورده بود و اکثر ایلات ایران سوای الوار و اکراد از ایشانند، در مواضع مختلف جای داد و سلطنت ایران را برای خود محکم کرد.» (چاپ باکو، ص 70؛ چاپ تهران، ص 84)
«... بعد از آنکه هلاکوخانبن تولیبنچنگیزخان در زمان برادر خود منگوقاآن به ایران آمد، در سنة 656 ق. معتصم با ... خلیفه را به قتل و دولت بنیعباس را بر هم زد. دویستهزار خانوار ترک را که با خود آورده بود و اکثر ایلات ایران سوای الوار و اکراد از ایشانند، در مواضع مختلف جای داد و سلطنت ایران را برای خود محکم کرد.» (چاپ باکو، ص 70؛ چاپ تهران، ص 84)
«... امیرتیمور در سال 806 ق، بعد از پیروزی در روم و گرجستان به قراباغ آمد... در باب ملکداری وصیتهای نیکو فرمود و پنجاههزار خانوار ترک را که از روم و شام بعلاوه بعضی از طایفة آیرم در نواحی گنجه از آن جمله است، آورده بود و ایشان غالباً از نسل همان دویستهزار خانوارند که با هلاکوخان از ترکستان به ایران آمده و به مرور زمان تفرقه یافته بودند، در ملک گنجه و قراباغ و ایروان جای داد که هنوز اکثریت این ممالک از نسل ایشانند. ...» (چاپ باکو، ص 80؛ چاپ تهران، ص 97)
«... و این طایفه (ذوالقدر) از جنس ترکان است که هلاکوخان از ترکستان آورده و در شیراز ساکن بودند. ...) (چاپ باکو، ص 93؛ چاپ تهران، ص 115)
«... و این طایفه (ذوالقدر) از جنس ترکان است که هلاکوخان از ترکستان آورده و در شیراز ساکن بودند. ...) (چاپ باکو، ص 93؛ چاپ تهران، ص 115)
«... تفصیل این اجمال آنکه طایفة قاجار از جنس اتراک جلایر از جمله دولت هزار خانوار است که هلاکوخان از ترکستان آورده ... بسیاری از ایشان به تصاریف زمان به ولایت روم و شام رفته بودند، امیر تیمر در جمله پنجاههزار خانوار ایشان را آورده در نواحی ایروان و گنجه و قراباغ جای داد. ...» (چاپ باکو، ص 172؛ چاپ تهران، ص 220).
نخست از چگونگی کوچ ایلات و عشایر و مهاجرت آنان از سرزمینی به سرزمینهای شناخته و ناشناختة دیگر سخن میدارم. همانگونه که بارها دیدهایم و از تلویزیون به کرات نشان داده میشود، ایلات و عشایر کوچرو به هنگام حرکت، اکثراً زنان و کودکان را سوار چهارپایان کرده، همراه آنها کودکان نوپا و شیرخوار در آغوش مادر در پشت او بسته، مرغ و خروس خود را هم پابسته از بارها آویزان میکنند. همراه همین چهارپایان حامل انسان و اثاثیة ضروری، مردان پیاده یا سواره هماهنگ و همپا با حرکت گاو و گوسفند، حتی سگ، گام برداشته به راه خود ادامه میدهند. هیچ سوارهنظام و لشکر مهاجم و غارتگر که با اسبان خود چارنعل و بههمراه چابکسواران آدمکش و ویرانگر خود میتازد، نمیتواند با کاروان ایلات همگام و هماهنگ باشد. همة فرمانروایان سلجوقی، غوز، مغول، تاتار و ترک همراه مهاجمان و نظامیان جنگی خود با ایلات بیاباننورد و نیزهداران دشمنشکن شهرها را مسخر و ویران میکردند نه با ایلات دامدار. و اما این ادعا که براساس آن هلاکوخان دویستهزار خانوار ترک را از ترکستان به ایران آورده است و بعد از فتح بغداد آنان را در گنجه و قراباغ، ایروان، روم و شام اسکان داده است، درخور دقت است. هرگاه هر خانوار مهاجر مغولی یا ترکمان را تنها زن و مرد با یک فرزند در نظر بگیریم، تعداد نفرات دویستهزار خانوار همراه هلاکوخان دستکم 000/600 نفر میشود؛ یعنی ششبرابر جمعیت تماشاگران فوتبال گردآمده در ورزشگاه یکصدهزاری نفری آزادی تهران که انبوه جمعیت آنان را بارها از تلویزیون نشان دادهاند یا به چشم خود دیدهایم. برای حمل بار و بنه و نفرات کمطاقت و کودکان خردسال هر خانوادة ترکستانی تهیة لااقل دو رأس اسب و استر یا الاغ و گاو ضرورت داشته است. دویستهزار خانوار را بهزحمت 400 هزار رأس چارپای باربر جابجا میکند و به حرکت درمیآورد. نان و آب و خوراک روزانه 600 هزار نفر ترکستانی مغولیتبار و آب و علف 400 هزار رأس چهارپای باربر مهاجران را چه کسی، از کجا و چگونه تأمین میکردند؟ از کدام مسیری، در چند روز، چند ماه و چند سال این گروه به مقصد ادعایی مؤلف رسیدند؟ شادروان عباس اقبالآشتیانی با استفاده از منابع مختلف بهویژه تاریخ جهانگشای جوینی در کتاب تاریخ مغول مینویسد:
«... منگوقاآن تصمیم گرفت که لشکری فراوان به ایران روانه دارد تا از یک طرف اسماعیلیه را دفع کنند و از طرف دیگر خلیفة بغداد را از میان برداشته راه تسخیر ممالک مصر و شام را باز نمایند. منگوقاآن بعد از مشورت با سران مغول برادر کوچکتر خود هلاکو را که در این تاریخ بیش از سیوشش سال نداشت نامزد این مأموریت نمود و امر داد که با 120 هزار نفر از سپاهیان زبدة چنگیزی و جمعیتی از شاهزادگان و امرای بزرگ تاتار به طرف ایران حرکت کنند.
«... منگوقاآن تصمیم گرفت که لشکری فراوان به ایران روانه دارد تا از یک طرف اسماعیلیه را دفع کنند و از طرف دیگر خلیفة بغداد را از میان برداشته راه تسخیر ممالک مصر و شام را باز نمایند. منگوقاآن بعد از مشورت با سران مغول برادر کوچکتر خود هلاکو را که در این تاریخ بیش از سیوشش سال نداشت نامزد این مأموریت نمود و امر داد که با 120 هزار نفر از سپاهیان زبدة چنگیزی و جمعیتی از شاهزادگان و امرای بزرگ تاتار به طرف ایران حرکت کنند.
هلاکو در ربیعالاول سال 651 ﻫ. از اردوی منگوقاآن به طرف جیحون سرازیر گردید و جماعتی از استادان نفظانداز و چرخانداز ختا را با مقداری عرادة جنگی و منجنیق با خود همراه برداشت و چون خود در حرکت شتاب زیاد نداشت، یکی از امرای عیسوی اردوی خویش کیتوبوقا را با 12 هزار نفر مقدمتاً روانة قهستان و رودبار کرد و خود در تاریخ 653 به شهر سمرقند رسید... . هلاکو با همراهان فراوان و مستعد خود به ماوراءالنهر رسید و در خارج سمرقند اقامت گزید و در این محل از طرف امیرمسعودبیک پذیرایی شایان از او بعمل آمد و پس از چهلروز اقامت در آن حدود خود را به شهر کش انتقال داد... . هلاکو در اواخر سال 653 از جیحون گذشت و از طریق بلخ و خاف به خراسان آمد و در این تاریخ بود که امیر ارغون دبیران و عمال زبردست خود را به هلاکو معرفی کرد تا همگی در خدمت خان باشند و از این به بعد امر او را اجرا کنند. یکی از جملة این دبیران عطاملک جوینی پسر صاحبدیوان بهاءالدین بود ... .»
تسخیر الموت و سایر دژهای ملاحده در کوهستآنهای سختگذر البرز در تاریخ جهانگشای جوینی شرح و بسط یافته است.
... مؤلف گلستان ارم برای نوشتههای خود هیچگونه منبع و مأخذی ارائه نکرده است. دویست هزار خانوار (600 هزار نفر) ترک بیگانه و آواره، مهاجران بیدام و دارایی زیردست هلاکو در این سالها کجا بودند؟ چرا هلاکوخان آنان را در بهشت برین مازندران یا در بغداد، مرکز خلافت مسلمین جهان اسکان نداد و به شام و روم برد تا بعد از 140 سال امیرتیمور آن ترکمانان متفرقه را جمع و جارو بکند و به گنجه و قراباغ و ایروان تحفه ببرد؟ ببینید ترکمان بیچارة بیخبر چگونه آلت دست و بازیچة دست استعمار میشود!؟
... مؤلف گلستان ارم برای نوشتههای خود هیچگونه منبع و مأخذی ارائه نکرده است. دویست هزار خانوار (600 هزار نفر) ترک بیگانه و آواره، مهاجران بیدام و دارایی زیردست هلاکو در این سالها کجا بودند؟ چرا هلاکوخان آنان را در بهشت برین مازندران یا در بغداد، مرکز خلافت مسلمین جهان اسکان نداد و به شام و روم برد تا بعد از 140 سال امیرتیمور آن ترکمانان متفرقه را جمع و جارو بکند و به گنجه و قراباغ و ایروان تحفه ببرد؟ ببینید ترکمان بیچارة بیخبر چگونه آلت دست و بازیچة دست استعمار میشود!؟
بزرگترین و کثیفترین تلاش مؤسسة «آذربایجانیتدقیق و تتبعجمعیتی» در 90 سال گذشته، ساختن کتابهای جعلی خطی برای ستیز با فرهنگ و تمدن ایرانی، بهویژه تحریف تاریخ پرافتخار صفویه، است: از سفرنامة ونیزیان تا کتاب دربارة سازمان اداری حکومت صفوی. نقد و بررسی 9 فقره از این آثار که در کتاب جداگانهای به قلم آمده است، بهزودی انتشار خواهد یافت.
جعلنامة گلستان ارم شاهاسماعیل را صاحب اشعار آبدار ترکی به نام ترکیشاهخطائی معرفی میکند که در میان خلق مشهور است. به نام شاه طهماسب تر و خشک را به هم بافته و در پایان نوشته است: «... هرچند اوایل عمر خود را گاهی به ملاعب و مناهی صرف نموده اما از انتظام مصالح رعیت و سپاهی چیزی فرونگذاشت. طبعی سلیم و سلیقة مستقیم داشته، در باب توبة خود که توبتاً نصوحاً تاریخ آن افتاد فرموده است:
جعلنامة گلستان ارم شاهاسماعیل را صاحب اشعار آبدار ترکی به نام ترکیشاهخطائی معرفی میکند که در میان خلق مشهور است. به نام شاه طهماسب تر و خشک را به هم بافته و در پایان نوشته است: «... هرچند اوایل عمر خود را گاهی به ملاعب و مناهی صرف نموده اما از انتظام مصالح رعیت و سپاهی چیزی فرونگذاشت. طبعی سلیم و سلیقة مستقیم داشته، در باب توبة خود که توبتاً نصوحاً تاریخ آن افتاد فرموده است:
یکچند پی زمرد سوده شدیم
یکچند به یاقوت تر آلوده شدیم
یکچند به یاقوت تر آلوده شدیم
آلودگی بود به هر رنگ که بود
تقسیم به آب دیده آسوده شدیم
تقسیم به آب دیده آسوده شدیم
باید به مؤلف محترم یادآوری کرد که این رباعی از شاهطهماسب نیست و سرودة قطبالدین شیرازی است که در لغتنامة دهخدا به صورت زیر درج شده است:
یکچند به یاقوت تر آلوده شدیم
یکچند پی زمرد سوده شدیم
یکچند پی زمرد سوده شدیم
آلودگی بود ولیکن تن را که بود
شستیم به آب توبه و آسوده شدیم
شستیم به آب توبه و آسوده شدیم
به گفتة باکیخانوف، شاه طهماسب خصایص اهالی بلاد چندی را نیز به سیاق نظم بیان کرده است.
سگ کاشی به از اکابر قم
با وجود این که سگ به از کاشی است
با وجود این که سگ به از کاشی است
باکیخانوف کور خوانده؛ چراکه این بیت از شاهطهماسب نیست. محمدحسن ناصرالشریعه، مؤلف تاریخ قم مینویسد: «شعری که صاحب بستانالسیاحه به شرح فوق به شاهطهماسب نسبت داده، در کتاب مقامح الفضل و نتیجه المنتهی با نام عبدالرحمن جامی که سنّی متجصی بوده نقل شده است.» (تاریخ قم، چاپ سوم، 1350، ص 11)
نمونة دیگر:
نمونة دیگر:
ز تبریزی بجز حیزی نبینی
همان بهتر که تبریزی نبینی
همان بهتر که تبریزی نبینی
در اینجا هم باید گفت، این بیت نیز از «طبع سلیم و سلیقة مستقیم شاهطهماسب» نیست. در کتابخانة مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران، نسخهای خطی به شماره 7395 به نام تذکرة صادقی کتابدار موجود است و آن را باستانیراد به دانشگاه داده است. در بخش هجویات آن نسخه بیت فوق با مختصر تفاوتی، به صورت رباعی درج شده است. شادروان محمدعلی جمالزاده، قبل از انقلاب اسلامی، مقالاتی در جراید تهران مینگاشت. در یکی از آن مجلات که نام آن را به یاد ندارم، دربارة اصفهانیها و اصفهان مقالهای نوشته و اشعار پیشگفته را با تعیین نام سُرایندگان آنها درج کرده بود:
عارفی شب دید شیطان را بهخواب
گفت: یا شیطان به حق بوتراب
گفت: یا شیطان به حق بوتراب
اصفهانیزاده شاگرد تو نیست؟
گفت: استاد است آن عالیجناب
گفت: استاد است آن عالیجناب
اصفهان جنتی است پرنعمت
هرچه در وی گمان بری شاید
هرچه در وی گمان بری شاید
همه چیزش نکوست الّا آنک
اصفهانی در او نمیباید
اصفهانی در او نمیباید
گلستان ارم، گونهای مثلة شده از قطعة اخیر را، به نام شاهطهماسب قالب زده است. شاه اسماعیل در سال 914 ﻫ. از همدان به محمدخان شیبانی نامهای فرستاده و در آن آورده است:
ز مشرق تا به مغرب گر امام است
علی و آل و ما را تمام است
علی و آل و ما را تمام است
(شاه اسماعیل صفوی- استاد و مکاتبات تاریخی همراه با یادداشتها). به اهتمام: دکتر عبدالحسین نوائی. انتشارات بنیاد فرهنگی ایران ص: 48)
گلستان ارم از این بیت مضمونی دیگر ساخته است: «... بعد از او (شاه طهماسب)، پسرش شاهاسماعیل ثانی قریب به یکسال متصدی امور سلطنت گشته برخلاف اکثر قوانین پدر و جدّ خود میخواست که امور ملک و ملت را قراری تازه دهد، کلمات لا اله الا ا...، محمد رسول ا...، علی ولی ا... را به عذر اینکه به دست هر ناپاکی آلوده میگردد از سکه برداشت و به جای آن نوشت:
گلستان ارم از این بیت مضمونی دیگر ساخته است: «... بعد از او (شاه طهماسب)، پسرش شاهاسماعیل ثانی قریب به یکسال متصدی امور سلطنت گشته برخلاف اکثر قوانین پدر و جدّ خود میخواست که امور ملک و ملت را قراری تازه دهد، کلمات لا اله الا ا...، محمد رسول ا...، علی ولی ا... را به عذر اینکه به دست هر ناپاکی آلوده میگردد از سکه برداشت و به جای آن نوشت:
ز مشرق تا به مغرب گر امام است
علی و آل او ما را تمام است.»
علی و آل او ما را تمام است.»
(چاپ باکو، ص 101؛ چاپ تهران، ص 126)
یعنی: شاه اسماعیل ثانی با برداشتن کلمات لا اله الا ا...، محمد رسول ا...، سکههای سلطنتی را بدون ولی ا...، تنها به نام علی و آل او رایج کرد تا دستهای هر ناپاکی فقط با این جملات تماس پیدا کرده سکهها را آلوده نمایند. در پانوشت صفحه هم مزخرفاتی چند، ردیف کرده است.
مقصود غائی و هدف نهائی نویسندگان گلستان ارم پردهپوشی حقایق تاریخی دوران قاجاریه، بیراههنمایی و کتمان جنایات استعمارگران است. دولت انگلستان به خاطر آسوده غارتکردن هندوستان، طرح درگیرکردن و مشغولساختن روسها در سرزمینهای ایران را با مقدمات جنگهای ایران و روس به عمل و اجرا درآورد و با حیله و دسایس سرگور اوزلیها و موریهها، عهدنامة گلستان را به دولت قاجار تحمیل کرد.
ادامة نیات این دولت به وسیله هـ . ویلوک و مکدونالد کینز در سال 1828 جامة عمل میپوشد. خوانندگان گرامی پیش از اینکه دست برین مجموعة مزور بزنند، بهتر است نخست کتاب «سرگور اوزلی طراح عهدنامه گلستان، اولین سفیر انگلیس در دربار قاجار»، تحقیق دکتر فریدون زند فرد را مطالعه نمایند. ضمناً به تعلیقات مندرجه در کتاب اثر سلطانیه نسخة خطی موزة بریتانیا، چاپ انتشارات روزنامة اطلاعات نیز بذل توجه فرمایند.
متن علمی و انتقادی گلستان ارم به موجب قرار شورای انتشارات فرهنگستان علوم آذربایجان شوروی سوسیالیستی، به سعی و اهتمام آکادمیسین عبدالکریم علیزاده و همکاران، بدون اشاره به متن روسی چاپ نخست، به خط فارسی با افزودههای فراوان در سال 1970، توسط انتشارات علم باکو به طبع رسیده و تزویر و تحریف، جامة تبلیغ پوشیده است.
این اثر ساخت روس را در سال 1382 بار دیگر «مرکز اسناد و خدمات پژوهشی» با 24 صفحه پیشگفتار و مقدمه ناشر، در مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه چاپ کردهاند و در آن چاپ علاوه بر مطالب دایرﺓالمعارف جمهوری آذربایجان شوروی و نوشتههای عبدالکریم علیزاده، از نوشتههای مفصل رحیمرئیسنیا دربارة زندگی عباسقلیآقا باکیخانوف بهرهبرداری شده است.
در این مقدمه، که با خواندن آن باید به خدا پناه برد، با شیوهای کاتولیکتر از پاپ، چه مناقب و مناصب عالیه، مقام و منزلتهای علمی و پژوهشی و نظامی، تالیفات و آثار گرانقدر، عهدهداربودن مأموریتهای سیاسی و درباری، مسافرتهای ویژه جهت شرکت در اجلاس دولتها و مذاکرات صلح و عقد عهدنامهها، مأموریت تاراج کتابخانه سلطنتی صفویه در اردبیل را با فضایل و مدایح دیگر به قبا و ردای باکیخانوف وصله کردهاند و برای غفلتزدگان خوشباور ارمغان آوردهاند.
یعنی: شاه اسماعیل ثانی با برداشتن کلمات لا اله الا ا...، محمد رسول ا...، سکههای سلطنتی را بدون ولی ا...، تنها به نام علی و آل او رایج کرد تا دستهای هر ناپاکی فقط با این جملات تماس پیدا کرده سکهها را آلوده نمایند. در پانوشت صفحه هم مزخرفاتی چند، ردیف کرده است.
مقصود غائی و هدف نهائی نویسندگان گلستان ارم پردهپوشی حقایق تاریخی دوران قاجاریه، بیراههنمایی و کتمان جنایات استعمارگران است. دولت انگلستان به خاطر آسوده غارتکردن هندوستان، طرح درگیرکردن و مشغولساختن روسها در سرزمینهای ایران را با مقدمات جنگهای ایران و روس به عمل و اجرا درآورد و با حیله و دسایس سرگور اوزلیها و موریهها، عهدنامة گلستان را به دولت قاجار تحمیل کرد.
ادامة نیات این دولت به وسیله هـ . ویلوک و مکدونالد کینز در سال 1828 جامة عمل میپوشد. خوانندگان گرامی پیش از اینکه دست برین مجموعة مزور بزنند، بهتر است نخست کتاب «سرگور اوزلی طراح عهدنامه گلستان، اولین سفیر انگلیس در دربار قاجار»، تحقیق دکتر فریدون زند فرد را مطالعه نمایند. ضمناً به تعلیقات مندرجه در کتاب اثر سلطانیه نسخة خطی موزة بریتانیا، چاپ انتشارات روزنامة اطلاعات نیز بذل توجه فرمایند.
متن علمی و انتقادی گلستان ارم به موجب قرار شورای انتشارات فرهنگستان علوم آذربایجان شوروی سوسیالیستی، به سعی و اهتمام آکادمیسین عبدالکریم علیزاده و همکاران، بدون اشاره به متن روسی چاپ نخست، به خط فارسی با افزودههای فراوان در سال 1970، توسط انتشارات علم باکو به طبع رسیده و تزویر و تحریف، جامة تبلیغ پوشیده است.
این اثر ساخت روس را در سال 1382 بار دیگر «مرکز اسناد و خدمات پژوهشی» با 24 صفحه پیشگفتار و مقدمه ناشر، در مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه چاپ کردهاند و در آن چاپ علاوه بر مطالب دایرﺓالمعارف جمهوری آذربایجان شوروی و نوشتههای عبدالکریم علیزاده، از نوشتههای مفصل رحیمرئیسنیا دربارة زندگی عباسقلیآقا باکیخانوف بهرهبرداری شده است.
در این مقدمه، که با خواندن آن باید به خدا پناه برد، با شیوهای کاتولیکتر از پاپ، چه مناقب و مناصب عالیه، مقام و منزلتهای علمی و پژوهشی و نظامی، تالیفات و آثار گرانقدر، عهدهداربودن مأموریتهای سیاسی و درباری، مسافرتهای ویژه جهت شرکت در اجلاس دولتها و مذاکرات صلح و عقد عهدنامهها، مأموریت تاراج کتابخانه سلطنتی صفویه در اردبیل را با فضایل و مدایح دیگر به قبا و ردای باکیخانوف وصله کردهاند و برای غفلتزدگان خوشباور ارمغان آوردهاند.
گلستان ارم
نوشتۀ: عباسقليآقا باكيخانوف
چاپ اول روايت دوم: 1382
ناشر: مركز اسناد و خدمات پژوهشي وزارت امور خارجه
گلستان ارم
نوشتۀ: عباسقليآقا باكيخانوف
چاپ اول روايت سوم: 1383
ناشر: ققنوس
مقدمة (ستایشنامه) مذکور، در نهایت باکیخانوف را در سال 1845 راهی حج میکند و سرانجام در اواسط دسامبر 1846 به هنگام بازگشت از مکه، در «وادی فاطمه» درمیگذراند و جنازة آنجناب را در همانجا به خاک میسپارد.
پينوشت:
1. گروهی از جوانان ناآگاه شهر ماکو که در کلاسهای آموزش زبان ترکی به خط لاتین توسط آقای علی داشقین در خوی آموزش دیدهاند پیکرهای از بابک خرمدین را بر لوح سنگی ساختهاند و با خطهای فارسی و لاتین و لفظِ عثمانی مضمون: «عصیر لر دو ب کلیب گِتسه ده تاریخ اونوتمیور مرد اوغول لاری» را در پایة پیکره کندهکاری کردهاند و مبتکران آن را چنین معرفی کردهاند: هاکی نین آولوسال کولتورول حرکتی.»
1. گروهی از جوانان ناآگاه شهر ماکو که در کلاسهای آموزش زبان ترکی به خط لاتین توسط آقای علی داشقین در خوی آموزش دیدهاند پیکرهای از بابک خرمدین را بر لوح سنگی ساختهاند و با خطهای فارسی و لاتین و لفظِ عثمانی مضمون: «عصیر لر دو ب کلیب گِتسه ده تاریخ اونوتمیور مرد اوغول لاری» را در پایة پیکره کندهکاری کردهاند و مبتکران آن را چنین معرفی کردهاند: هاکی نین آولوسال کولتورول حرکتی.»