۱۳۹۰ مرداد ۲, یکشنبه

خدماتی" که دولت کرد و عمامه از سر "رهبر" می پراند

خدماتی" که دولت کرد و عمامه از سر "رهبر" می پراند
منصور امان
چنین می نماید که فلج تدریجی اقتصاد کشور و شرایط نابسامان معیشتی میلیونها ایرانی در حال تبدیل شدن به یک ابزار تصفیه حساب فراکسیونها و گرایشهای باند حاکم است. برای راست سُنتی استناد به این شرایط، موثر ترین سلاح در اثبات بی کفایتی آقای احمدی نژاد، گُماشته ولی فقیه بر مسند ریاست جمهوری و ضرورت برکناری وی به شمار می رود.
همزمان، حمله به رییس دولت نظامی – امنیتی از این زاویه، رویارویی با استدلال رایجی است که به ویژه از سوی آقای خامنه ای و بیت او در مُخالفت با کنار گذاشتن آقای احمدی نژاد عُنوان می شود. رهبر باند حاکم، پُشتیبانی اجباری خود از دست نشانده اش را با "کار و تلاش و خدمت دولت برای کشور " توجیه می کند.
برای نمونه او در اُردیبهشت ماه سال جاری با هدف خاتمه دادن به درخواست جراحی گُماشته اش گفت: "ما که راجع به شخص قضاوت نمی کنیم؛ ما کار را، خط را، جهتگیرى را ملاک و معیار قرار می دهیم. آنجایی که کار و خدمت و تلاش هست، حمایت ما هست، حمایت مردم هست و بحمداللّه امروز کار دارد انجام می گیرد. مسوولین دولتی هم حقاً و انصافاً دارند تلاش می کنند؛ هم اعضاى دولت، هم به خصوص خود رییس جمهور. اینها شب و روز ندارند، من مى‌بینم، من از نزدیک شاهدم. اینها دایم مشغول کارند، مشغول خدمت و تلاشند. خب، اینها برای کشور خیلی با ارزش است."  
بی درنگ پس از بازی آقای خامنه ای با این کارت، موضوع "خدمات دولت به کشور" به صدر جدول اولویتهای کشمکش پرتاب شد. هیچکس بهتر از "خودی" ها نمی داند که سهم لاف و دُروغ در خمیر مایه "خدمات" ارایه شده از سوی دولت چقدر است و پُشت دروازه دیسنی لندی که "آقا" و موشها (گُماشته و "اُصولگرا") دایر کرده اند چه می گذرد؛ دانسته ای که اکنون می توانست علیه همدستان پیشین به کار انداخته شود.
در این راستا، فهرست حرافیهایی که به نظر می رسید دیگر بی مُشتری شده، بی درنگ تهیه و در اختیار علاقمندان قرار گرفت. از غیر واقعی بودن آمار اشتغال تا دُروغ بودن نرخ بیکاری، از ناراستی رقم اعلام شده تولید فولاد تا ارقام غیرواقعی مُصوبات سفرهای اُستانی، از آمار دُروغ در باره افزایش قیمتها تا تحریف نرخ تورُم و جَُز آن، ناگهان دماغ چوبی سوگُلی آقای خامنه ای از لای دروازه به بیرون سُر داده شد. حتی شیرینکاری پادوی خوش ادای "آقا" در اعلام یک نرخ فانتزی برای رُشد اقتصادی کشور، ارزش تشکیل یک پرونده قضایی یافت؛ دُروغ زنی معمولی که زمان کوتاهی پیش از این، "اُصولگرایان" را برای کف زدن و هورا کشیدن به صف می کرد.
اکنون "مقام مُعظم رهبری" باید عمامه خود را با تنها دست سالم اش سفت می چسبید. هنگامی که او عاجزانه درخواست تخفیف کرد، "احتمال اشتباه در برخی گُزارشها و یا آمارها وجود دارد اما نباید با تعمیم این موضوع و القای شُبهه، اعتماد مردُم را از بین برد"، صدای لق شدن آن به گوش همگان رسید.
بنابراین، هیچ دلیلی وجود ندارد که آقای لاریجانی، یک رهبر راست سُنتی را از افکندن مسوولیت پیامدهای فاجعه بار حذف رایانه ها به دوش گُماشته آیت الله خامنه ای مُنصرف کند. فراتر از آن، او "کُنترُل نرخ بیکاری و تورُم" را "مساله اصلی کشور" معرفی کرده و در باره "160 میلیارد دُلار" ی که به صندوق ذخیره ارزی "آمده و رفته" و تنها "مقدار اندکی" از آن "صرف سرمایه گذاری" شده، طعنه می زند.     
ارزان ترین ترفند آقای خامنه ای برای جارو کردن خبط خود زیر فرش، در حال تبدیل به یک حیله گران است. راه حل عملی او برای کاستن از فشار می تواند افشای همدستی فعال یا خاموش فاش گویان بعد از این در تمام شاهکارهای اقتصادی "دولت خدمتگُزار" باشد.  

عبداله باوی: "راه توده"(1) و 30 خرداد




    يکی از انشعابات متعدد حزب خائن توده  به نام "راه توده" به بهانه سالگرد رويداد 30 خرداد مقاله ای نوشته است با عنوان "مجاهدین خلق، بیش از سه دهه ابزار دست بازیگران اصلی صحنه سیاسی ایران شدند" . در آن مقاله راه توده ضمن به اصطلاح بررسی ــ طبق گفته شان ــ "حادثه" سی خرداد در رابطه با سازمان چريکهای فدائی خلق ايران نيز گفته است که : "با پیروزی انقلاب ایران دو نیروی عمده که پیشینه آنان به جوانان و دانشجویان عصیانگر باز میگشت، یعنی مجاهدین و فدائیان خلق وارد صحنه فعالیت سیاسی علنی و مسالمت آمیز شدند، صحنه ای که در آن تجربه ای نداشتند".(تاکید از من است) نويسنده راه توده سپس با فراموش کردن تاريخ واقعی حزب توده که در تمام حيات سياسی خود "ابزار دست" بخشی از بازیگران "صحنه سیاسی ایران" بوده است مدعی می شود که: "حزب توده ایران.....با آماج برقراری یک گفتگوی انتقادی با چریکها وارد فضای سیاسی بعد از انقلاب شد. نشستهای "پرسش و پاسخ" .....با همین هدف شکل گرفت. نتیجه این گفتگوی انتقادی در شرایط تحولات مساعد انقلاب به جدا شدن تدریجی و قاطع فدائیان خلق از مسیر نادرست اولیه انجامید..."
به اين ترتيب روشن می شود که به ادعای "راه توده "سازمانهائی که در خود ايران و در زير سلطه ديکتاتوری شاه سالها درگير مبارزه ای خونين بودند "تجربه" نداشتند اما حزب توده که به دنبال خيانت هايش در مقابله با کودتای امپريالستی 28 مرداد سال 32 اساسا صحنه مبارزه را ترک و به خارج از ايران رفته بود و برای سالها هيچ حضورتشکيلاتی در جامعه نداشت آنچنان با تجربه بود که توانست نه تنها "  وارد صحنه فعالیت سیاسی علنی و مسالمت آمیز" شود بلکه مهم تر از آن  فدائی ها را هم از "مسير نادرست اوليه" به راه "راست" هدايت کند!
با توجه به نتايج آشکار فعالیت های"  سیاسی علنی و مسالمت آمیز"  حزب توده و حمايت آشکار اش از جمهوری دار و شکنجه جمهوری اسلامی فکر نمی کنم ضرورتی به بررسی بيشتر اين اراجيف وجود داشته باشد.
اما چون" راه توده" در اين تاريخ نگاری توده ای وار تحريفاتی تاريخی کرده لازم است تاکيد شود که چرا "راه توده" توضیح نمیدهد که منظور آنها از "پیروزی انقلاب ایران" چیست؟ به واقع در سال 57  چه کسانی و به نمایندگی از کدامین طبقه انقلاب را به "پیروزی" کشاندند؟ در حاليکه می دانيم که نیروهای انقلابی از همان فردای "پیروزی" انقلاب با بررسی سير رويداد ها اعلان کردند که  قيام بهمن شکست خورده است و  سردمداران جمهوری اسلامی فريبکارانی هستند که  فقط حکومت را از دست رژیم شاه مخفیانه تحویل گرفته اند وخصلت سیاسی این حکومت کماکان دیکتاتوری بورژوازی وابسته و بيانگر سلطه ارتجاع محض می باشد. قدرتی است که مستقیماً بر فریب و سرکوب توده ها متکی می باشد. همين نيرو ها اعلام کردند که حکومت تازه به قدرت رسیده، بدلیل خصلت ارتجاعی اش، قادر به تامین آزادی و حقوق دموکراتیک توده ها نبوده ولی برای آنکه سرنگون نشود احتیاج به حمايت و همکاری سازشکاران دارد.  وظیفه ای که حزب توده بخوبی برای جمهوری اسلامی  انجام داد و به وحشتناکترین شکلی  هم انجام داد. يعنی در همکاری با ماشين سرکوب ديکتاتوری حاکم و در خيانت در حق توده ها. سردمداران بقدرت رسیده نیز با عناصر خیانتکار حزب توده که خود بارها از خیانت آنها سخن گفته بودند، برای پشتیبانی از حکومت جدید رابطه برقرار کردند (البته تا حدی که مورد نيازشان بود ) به اين ترتيب جمهوری اسلامی به اعتبار مماشات های سازشکاران توانست خود را از سرنگونی برهاند. و در فردای آن بهاری که توده ای ها آنرا "پیروزی" انقلاب جا می زنند  آنچنان قتل عامی  براه انداختند که کمتر در تاريخ ايران سابقه داشته است .
حال باید پرسید منظور "راه توده" از "گفتگوی انتقادی" با "فدائيان خلق"  پس از "پیروزی انقلاب" چیست؟
در اینجا خواننده نمیداند که آیا با پیروزی انقلاب .... فدائیان خلق وارد صحنه فعالیت سیاسی علنی و مسالمت آمیز شدند و یا گفتگوی انتقادی(!) حزب توده با چریکهای فدائی باعث شد که فدائیان از مسیر نادرست جدا شوند؟
بگذريم که در اینجا راه توده، چریکهای فدائی و فدائیان خلق را یکی جلوه می دهد، در صورتی که همه نیروهای انقلابی و هر کسی که با کمترین مسائل سیاسی آشنا باشد میداند که آن بخش از فدائیان خلق که به رهبری منفوری بنام فرخ نگهدار راه حمايت از جمهوری اسلامی را در پيش گرفتند  زياد هم احتیاجی به "گفتگوی انتقادی" با حزب توده نداشته و اصلاً سالها بود که به علت ضربه خوردن سازمان چریکهای فدائی خلق ایران و فقدان انقلابیون آگاه در سطح رهبری سازمان، افکار توده ای در سازمان نفوذ کرده بود و اگر بعد از انقلاب دارو دسته فرخ نگهدار قادر شدند یک سازمان پیشرو را به تباهی بکشاند و آنرا به مسير خيانت بکشانند اين نه به مفهوم نادرستی" مسير اوليه" بلکه دقيقا به معنای عدول از اصول و ارزشهای انقلابی" اوليه" بود. امری که باعث شد بخش بزرگی از سازمانی که درست به دليل پيمودن همان "مسير" در دل توده ها جا باز کرده بود و به اميد مردم تبديل گشته بود مسير خيانت و سرسپردگی  يعنی مسير حزب توده را در پيش گيرد.
  در زمانی که مبارزه با حکومت جدید بحکم شرایط عینی در درجه اول اهمیت قرار داشت، حکومتی که جنگ امپریالیستی (ایران ـ عراق) را به توده ها و جنگ در کردستان را به خلق کرد تحمیل کرد، و هزاران سیاسی و آزادیخواه را بزندان و انقلابیون بسیاری را اعدام کرده و تمام اهداف خود را در این خلاصه کرده بود که با تمام قوا و با تمام وسائل در همه جا مقاومت توده ها را سرکوب کرده و قدرت یکتایی از دیکتاتوری بوجود آورد، حزب توده و اکثریتی ها همچون چاکرپیشگان بی مایه  به مارکسیسم و توده ها خیانت کرده و تاریخی بجا گذاشتند که تنها با نفرت و انزجار یادآوری میشود.
بيچاره کسانی که برای پيدا کردن مسير درست به "گفتگوی انتقادی" با حزب توده دلخوش کرده بودند   و زمانی به خود آمدند که دستانشان همچون توده ای ها به خون انقلابيون آغشته شده بود.

عبداله باوی
22 جولای 2011


ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1ـ از آنجا که سازمان راه توده در سال 1369 از حزب توده جدا شده است تا قبل از آن در تمام خیانتهای این حزب دخیل بوده و هر جا که از حزب توده نام برده ایم منظور ما " راه توده" نیز هست.