بدون تردید برقراریِ استقلال،آزادی وعدالت اجتماعی تنها به اراده کارگران و
زحمتکشان امکان پذیرخواهد بود،بشرطی که فعالانِ کارگری؛
بر روی نارسایی های جنبشِ کارگری سرپوش نگذارند؛
بشرطی که با چاپلوسی ازکارگربرای خود اعتبارکسب نکنند؛
بشرطی که ازکارگر بُت نسازند.
اعتیاد در ایران نه تنها در میان بیکاران بلکه در میان شاغلین نیز آمار بالایی دارد، در واقع اعتیاد مشکلی است که گریبان تمامی اقشار جامعه از جمله دانشجویان، کارگران را گرفته است.
نتیجه یک تحقیق که اخیرا در منطقه اسلامشهر تهران انجام شده در گزارشی منتشر شده است:« ۷۸ درصد معتادان دستگیرشده این منطقه شاغل بودهاند. در این میان بیشترین سهم از آن کارگران مراکز صنعتی، کارگاهی و تولیدی است.۳۰ تا ۳۵ درصد کارگران این مراکز معتادند، یعنی جمعیتی بین ۶۰۰ تا ۷۰۰ هزار نفر.»
:«روشهای تأمین هزینه مصرف مواد در مورد کارگران، عمدتاً از طریق درآمد قـانونی آنهـا، و نـدرتاً از طریـق سـرقت و خریـد و فروش مواد ذکر گردید. یک راننده مصرف کننده تریـاک عنـوان کرد: “معمولاً یک سوم درآمدم را خرج موادم میکـنم و مـابقی آن را به خانوادهام مـیدهـم”.
کارگران و معضل اعتیاد در ایران
نگارش : شهناز نیکوروان
متن کامل را درلینک ذیل جستجوکنید
در آزمونی تاریخ، در سی و اندی سال پیش و پس از غوغاهای بسیار، طبقهی کارگر ایران نتوانست دریابد که آن چه برای سرمایه در شکل شوراهای اسلامی کار در زیر چتر حمایتهای سیاسی دولت جمهوری اسلامی مفید بود، برای او نمیتوانست چیزی جز بردگی بیشتر، فقر و فلاکت افزونتر و از هم گسیختگی سازمانی و طبقاتی خود باشد.
تنها زمانی میتوانست بر این نادانی تاریخی افسار زند و کارگر ایرانی را به همراه دیگر هم زنجیرانش به این باور قطعی و تاریخی برساند که برای رهایی خود باید همهی آن خوش باوریها و بیخردیها را رها ساخته و ارگانها و نهادهای جدیدی از قدرت را برپا سازد که توانایی گذار به فراسوی سرمایه را دارا باشد.
تاملاتی بر تانوانی سازمانی اشکال کهنه در آوردگاه مسایل نو
نگارش : مژده کامکاری
پیام فدایی شماره 191،منتقدانِ جنبشِ کارگری را بی شرم خطاب کرده است
براستی چه کسانی بی شرم هستند؟
آنان که حقیقت را بیان می کنند؛
یا آنان که سانسور و ترور شخصیت را دردستور کارخود قرارداده اند؟
---------------------
نامه علنی به رهبری چریکهای فدایی خلق ایران
نگارش : روزبه کوراغلی
باطلاع میرساند دیروز هشتم فوریه از طریق اتاق پالتالک، حوالی ساعت هشت شب با آیدی رسمی وارد اتاق این جریان شدم. بعد از نوشتن سلام در اتاق که تعداد حاضرین تخمینأ به ۳۵ نفر می رسید و البته عمومأ افراد با اسامی ناشناخته، دو لینک را یعنی آدرس وب سایت "افق چپ انقلابی" و آدرس یوتیوب آنرا به اتاق زدم، تا اگر احیانأ کسی علاقه داشت بتواند از مطالب آن استفاده نماید. بعد از درج این دو آدرس بلافاصله مورد عنایت مسئولین اتاق قرار گرفته، از اتاق اخراج شدم. اول تصور کردم شاید مشکل تکنیکی باشد که از اتاق بیرون افتادم، اما پیام پالتالک روی صفحه مانیتور کامپیوتر این تصور باطل را اصلاح کرد و بانس مرا توسط ادمین متذکر شد. به ادمین اتاق "بهمن ۴۹ " پیام خصوصی دادم تا دلیل اینکار را جویا گردم، پیامگیر ایشان بسته بود، ناچارأ به فردی بنام جهان عزیزیان پیام دادم. ایشان در پاسخ نوشتند «من شما را برمی گرانم ولی علتش را نمی دونم»، ولی بدلیل اهمیت موضوع، به وی پاسخ دادم چرائی این مسئله مهمتر از برگشت دوباره ی من به اتاق است
متن کامل رادرلینک ذیل جستجوکنید
نقد و انتقاد آری، ترور شخصیت هرگز
--------------------
در این میان، بخش و یا قسمتی از این صفحات، متعلق به «بابک آزاد»، از “اعضا”ی، “بر جسته” و “فعال چریکهای فدائی خلق” می باشد. وی طیق معمول و به منظور خوش خدمتی بیش تر به “مدیران” تشکیلاتی و در کامنتی پیرامون نوشته ی “«اشرف دهقانی» و تزِ دو قطبِ امپریالیستی!”، اعلام داشته است که: ” آنچه در این جا از طرف شخص مشکوکی به نام شباهنگ راد نوشته شده نه یک تحلیل سیاسی بلکه تخریب، لجن پراکنی، و یاوه گوییهای یک قلم به مزدوزارت اطلاعات است تخطئه کردن تمام فعالیتهای تمام احزاب و نیروهای سرنگونی طلب و چهره های درخشان مبارزاتی یک ملت فقط و فقط از یه پاسدار ذوب شده در ولی وقیه اش بر میاید”، هم چنین و در ادامه ی رسالت و وظایف اش و در پاسخ به کامنت گذار دیگری، می گوید: “دوست گرامی انتقاد و نقد و نظر و برخورد به نظرات یکدیگر به سود جنبش و پیشروی انقلاب است و درست، اما این شخص تحلیل سیاسی را دستاویز قرار داده برای تخریب مبارزین و انقلابیون و کار او خدمت به ادامه سلطه ارتجاع اسلامی در کشورمان است
دو فرهنگِ حاکم در درونِ چپ
نگارش: شباهنگ راد
این اولین بار نیست که “کاشف سیاسی”، “قاضی چپ”، و آن هم به گونه ی “هوشیارانه”، به افکار “مخرب” و “قلم به مزد” و “خدمت کار سلطه ی ارتجاع” پی می برد و صد البته به انتظار نشسته است تا روز و روزگاری، و در “فردای انقلابِ” ایران، “حکم ” غیابی اش را به عمل در آورد!!
اگر ادعاهای این “سازمان” و یا آن “سازمان” را کنار به گذاریم و به عالم حقیقت و به فاکتورهای موجود رجوع نمائیم، به این جمع بند کوتاه و روشن دست خواهیم یافت، که در حوزه ی رفتاری، مدعیان چپ خارج از کشوری، بسیار عقب مانده و فاقد سیاستِ سازنده گی اند. نه تنها با مبارزه ی ایدئولوژیک سالم، دشمنی دارند بلکه کم ترین گامی در جهت رفع ایرادهای درونی خود بر نمی دارند. نشان داده اند که تا چه اندازه با متأنت و با شکیبائی کمونیستی فاصله گرفته اند و با تمام وجود، در پی شکستن قلم ها، اتهام زدن ها و بر چسب های امنیتی به مخالفین اند؛ روش ها و متدهایی که از آنِ طبقات حاکم و جانیان سرمایه است و کمونیست ها، برای نابودی و برای سوزندان چنین افکار علیل و درمانده ای، به میدان آمده اند.
بر اساس چنین حقایق تأسف برانگیزی ست که جای دارد تا کمی عمیق تر، به این گونه رفتارها اندیشید و دانست، که با “عضویت” در این کتاب خانه و یا آن کتاب خانه ی جوامع ی بورژوائی، غائله ی آن به سر نه خواهد آمد. چرا که بارها و بارها، دیده و شاهد بوده ایم که چگونه، اعضاء و کادرهای دیگر احزاب و جریانات و علی رغم عضویت در کتاب خانه های محلی و هم چنین عضویت در “انجمن های مارکس” و غیره، به تخریب مخالفین خود و آن هم یاران و هم سنگران چندین دهه ی شان پرداخته اند، که توضیح و برشماری دقیق آن ها – و علی رغم ساده گی -، بسیار پیچیده و ناممکن می باشد؛ دیده، خوانده و مشاهده نموده ایم که چگونه اتهامات سیاسی و بویژه امنیتی توسط افرادی هم چون «بابک آزاد»، به مزاج به اصطلاح مدیران و مدبران تشکیلاتی خوش آمد، و به تحسین و تقویت چنین افرادی پرداخته اند. باری ساده گی قضیه، صرفا و صرفاً، در این است که “مدیران” و “مدبران” کنونی، نیاز به یاوه گویانی هم چون «بابک آزاد» دارند، تا “اعتبار” سیاسی از دست رفته ی خود را – و آن هم در حوزه ی مجازی – باز یابند. گویی «بابک آزاد»، آزادی را این گونه درک نموده تا هر آن چه را که، از ذهن خام و علیل اش خطور نموده است را می بایست بیان نماید. گویی “کسب مدارج” بالاتر تشکیلاتی، و نشان هر چه بیش تر عُلقه به بالائی ها، در پرخاش گری و در نثار اتهامات سیاسی – امنیتی به دیگران تعریف گردیده است. به هر حال – و به گونه ای – می بایست، نردبان “ترقی” را طی نمود و بر بخش، و یا بر بخش هایی از وظایف “خطیر” خود، پای بند بود!!
متن کامل را درلینک ذیل ملاحظه فرمائید
سال هاست که جنبش کارگری در وضعیتی قرار گرفته است که گویی منتظر است تا سرمایه هجوم جدیدی را آغاز کند و آنگاه به پا خیزد و اندکی از لطمات این هجوم بکاهد، مثل اینکه اصلا قرار نیست از زیر بیرق نهاد های سرمایه به در آید و گریبان از چنگ سلطه ی سرمایه بیرون کشد، تمکین کار به سرمایه را بر خود مفروض داشته است، مبارزاتش را صرفا در چارچوب سرمایه محدود کرده وخطوط قرمز سرمایه را محترم می دارد.
با توجه به سال ها سیطره ی رفرمیسم بر جنبش کارگری، امروز نمی توان مدعی مبارزه علیه سرمایه بود اما از مبارزه با انواع رفرمیسم حاکم بر جنبش کارگری سر باز زد، این رویکرد به سادگی انجام نمی گیرد، اما تنها راه رهایی از این شرایط هم همین است.
جنبش کارگری، زیر سلطه نگرش رفرمیستی
نگارش : ماه منظر دیناروند
با وجود بی تفاوتی اکثریت کارگران در ایران،روز جهانی کارگر مبارک
فعال کارگری رضا رخشان
فردا روز جهانی کارگر است. روزیست که به کارگران وزحمتکشان عالم نسبت داده شده است.آنهم در اثر مبارزات پی گیر ودامنه دار کارگران، حادث شده است.هر چند این ستم طبقاتی(یعنی تضاد آشتی ناپذیر کار وسرمایه) در دنیا وبا کیفیات گوناگون(البته این کیفیت بستگی به میزان مبارزه توده کارگر در مبارزه با عمال سرمایه دارد)در جریانست ولی بالاخره در کشورهایی که این روز تعطیل رسمیست وکارگران اجازه برپایی کارناوال وجشن وپایکوبی دارند لااقل مرهمیست بر دردها و الامشان.اما در ایران چطور؟برای اکثریت طبقه کارگر،این روز هم روزیست مانند بقیه روزها.نه قرار است جشن ومراسمی برقرار شود و نه قرار است این روز با بقیه روزها اندکی متفاوت باشد.راستش دامنه این بی تفاوتی گاها آنچنان زیاد و حیرت انگیز است که بسیاری از کارگران حتا حال وحوصله یک تبریک خشک وخالی را به همدیگر ندارند.
در کارخانه های زامیاد، مگاموتور، قطعات فولادی، جشن روزکارگر به همراه پخش شیرینی و جشن تولد حضرت علی (روز مرد ) جشن گرفته شد.
در بیشتر کارگاههای کوچک از جشن روزکارگر خبری نبود و کارگران همچنان سخت مشغول کار و تلاش برای لقمه ای نان بودند. بسیاری حتا در این روزهای تعطیل به سرکار رفتند تا شاید بخشی از هزینه های زندگی را در این دو روز تامین کنند. کارگران حتا در مورد روز مرد می گفتند : کدام مرد؟ مردی که از تامین زندگیش عاجز است مرد نیست .
روابط عمومی سندیکای کارگران فلزکارمکانیک
این مجموعه شاید تلنگری باشد بر وجدان خفته ی میراث خوارانِ سیاهکل
باش تا صبح دولتتان بدمد