۱۳۸۸ آبان ۱۴, پنجشنبه

Iran..Tehran..4 Nov 09 protest ( XIII )

ایران..تهران...خیابان هفت تیر..13 آبان 1388 : استقلال ،آزادی ، جمهوری ایرانی

مرگ بردیکتاتور!گزارش ارسالی برای نشریه دانشجویی بذر

13 آبان 1388با دوستان تصميم گرفتيم طرف سفارت آمريكا كه محل تجمع نيروهای دولتی بود نريم. درخيابان های اصلی و فرعی مركز شهرتجمع های مختلف مردمی زياد بود و مابه همين نقاط رفتيم. ازساعت 11 و نيم صبح در فاصله ميان چهارراه انقلاب تا ميدان وليعصر به بالا و فرعی های آن درگيری و جنگ و گريز شديدشد. گروه های مردمی دردسته های سی،چهل، پنجاه و... نفره وبيشتر باشعار "مرگ برديكتاتور"‌شكل می گرفت و به سمت نيروهای سركوب هجوم می برد وهمراه باحمله آنها به فرعی ها عقبن شينی می كرد و دوباره پس از مدتی اينكار تكرار میشد. بسياری مغازه هابسته بود وبعضی از آنهامردم را داخلمغازه كرده ودرها را میبستند. درجايیصاحبخانه ایما را پناهداد و بچه هابا تيركماناز دريچه ای،بسيجی ها راهدف قرار میدادند. میگفتند در همهاين چند ماهاين كار راكرده اند. درجايی ساكنينمجتمع هایبلند از پشتبام قوطی وسنگ و آشغالبر سرنيروهایسركوب میريختند. يكبسيجی درگوشه ای بادوربينپيشرفته درحال عكسگرفتن از اينصحنه ها بود.مردميانسالی بهمردم هشدارمی داد كهصورت های خودرا بپوشانندو تغيير محلبدهند. او میگفت فردااطلاعاتی هابا اينتصاوير به درخانه ها میآيند و مردمرا دستگير میكنند و می گفتتا بحال عدهای اينطوریگرفتار شدهاند و كسی همنمی داند چهبسرشان آمدهاست؛ و بایددرعينمبارزهاحتياط هایلازم را كرد.در يكی ازفرعی ها باگروهیبرخوردكرديم كه ازميدان 7 تير میآمدند. يكیگوشش پارهبود، ديگریسر و صورتشخونی بود و آنيكی باطومخورده بود.اما خندان وسرخوش برایاقدام بعدینقشه میريختند.اخبار 7 تير رابه مردم میدادند و میگفتندتيراندازیواقعی، و نههوايی ومشقی، شدهاست. می گفتندسه تا از لباسشخصی ها درگوشه ای گيرافتادند ومردم ازخجالتشان درآمدند ومداركشناسايی شاننيز ضبط شد.برخی دخترهاحتی در لباسپوشيدنآرايش جنگیداشتند. بدونمانتو و باشلوار چندجيبه خاكیرنگ و تی شرت وكفشهایمخصوص دو.مانندماههای قبل،حضور وراديكاليسمزنان ودخترانبسيارچشمگير بود.حدود ساعت يكدر خيابانوليعصر (ازميدان بهبالا) تامطهریدرگيری هایسختی صورتگرفت. درمقاطعی مردمموفق می شدندنيروهایسركوب را عقبرانده ياپراكندهكنند و در اينزمان ها همهاز پياده رويا فرعی ها بهوسط خياباناصلی میآمدند وراهپيمايیمی كردند. بازهم بيشترينشعاری كهداده می شد"مرگ برديكتاتور"بود. در يك جنگو گريز بهخيابانفلسطينشمالی واردشديم. خيابانابتدا خلوتبود. امايكدفعه صفبزرگی ازمردم كه بطورمنظمراهپيمايیمی كردند وبرخی پوستربزرگ موسویرا در دستداشتند واردخيابان شدند.دختری بر دوشپسری نشستهبود و مرتباشعار "خامنهای قاتله،ولايتشباطله" را سرمی داد و ازجمعيت میخواست آنراتكرار كنند.در و ديوارخيابان پربود از شعار"مرگ بر خامنهای". برای مدت 10دقيقه اينراهيپيمايیادامه داشت وهمه جورشعاری بگوشمی رسيد. از"يا حسين ميرحسين" تا "مازن و مردجنگيم، بجنگتا بجنگيم" تا"نه شرقی، نهغربی، دولتسبز ملی" و ...وارد بلواركشاورز شديم.چشمانمان ازگاز اشك آورمی سوخت. صفوفمردم گاهمنظم و گاهپراكنده دردو سویخيابان حركتمی كرد.دوباره بهسمت ميدانوليعصررفتيم كه باهجوموحشيانهشخصی پوش هایموتور سوار وپياده نظامرژيم مواجهشديم و عقبنشستيم. شاهددعوا و بگومگوی بينهمين نيروهابوديم كه هريك می خواستاز خود سلبمسئوليت كندو آن يكی را بهصف جلوبفرستد وعليه يكديگرحرف می زدند.ساعت دو نيمكه مقداری ازتلاطم اوضاعكاسته شدتصميمگرفتيم ازفرصتاستفادهكرده و به طرفپائين چهارراه انقلاب واطرافخيابانجمهوری بريمو مشاهداتیداشته باشيم.با اتوبوسرفتيم. داخلاتوبوس مردمدر حال گپ وگفتگو بودند.بعضی كه درمبارزه شركتداشتند،ديده ها وشنيدههايشان رانقل می كردند.بعضی ابرازتأسف میكردند كهنتوانستندشركت كنندچون شاغلهستند و بهآنها ابلاغشده بود كه درصورت غيبت دراين روز ازكار اخراجخواهند شد ومی گفتند "كاش13 آبان امسالبه جمعهافتاده بود".برخی هم مثلروال همه جاآيه ياس میخواندند ومردم را دعوتمی كردند كهسرشان در كارخودشان باشد.يكی از موعظهكننده ها میگفت: "چهفايده؟ كشتهمی شين و آب هماز آب تكاننمی خوره" وديگری جوابمی داد: "بدبختانگار متوجهنيستی كه سیساله داريمهر روز میميريم. حالاكه تصميمگرفتيم ديگهنميريم ما رااز مرگ میترسانی؟" ازهمه ديدنی ترچهره برخیمردهای حزبالله و يازنان چادرچاقچوری بودكه خاموشنشسته بودندو با چشمانیاز حدقه درآمده مردم رانظاره میكردند. يكیيواشكیپوستر خامنهای را زيرصندلی پنهانكرد تا مردمندانند اوكجا بوده است.در آندسته ازخيابان هایپايين كه مارفتيممتأسفانهجنب و جوشچندانی بچشمنمی خورد.گرچه مردم ومغازه دارهادر مورداتفاقاتی كهرخ داده بودحرف می زدند وخبر رد و بدلمی كردند.حدود ساعت 4دوباره بهميدانوليعصر وكريمخانبرگشتيم. خبرگوش به گوشرسيده بود كهبعد از ساعت 4اعتراضاتشدت خواهدگرفت. تا ساعت6 و نيم در آنحوالیچرخيديم.درگيری واعتراضاتبصورتپراكندهادامه داشتاما بشدت صبحنبود. لااقلدر محدودههايی كه ماحضور داشتيم.اخبار شبسيمای دروغگوی جمهوریاسلامی ازحضور دشمنشكن و گستردهمردم هميشهدر صحنهگزارش داد.اما با همهمونتاژهايیكه كردهبودند صحنهها نه گستردهبود و نه دشمنشكن.با اينكهحكومتنيروهایزيادی رابسيج كرده وعلاوه برپايه هايش،عده ای را با زور و تهديداز مدارس واداراتدولتی بهخيابانآورده بود،اما تعدادجمعيت تظاهركننده مخالفحكومت بيشتربود. مردماخبارمبارزات درشهرستان ها،بخصوص در حولو حوشدانشگاهها وخوابگاهها،را به يكديگرمی دادند.13 آبان امسالبا بقيهسالها فرقداشت. آنانیكه شاهد 13آبان تاريخیسال 1357 بودهاند می گفتنداز نقطه نظرمبارزه مردمعليه حكومت،يادآور آن 13آبان بودهاست. اما بهنسبت آن سالتعداد شركتكنندگاندانش آموزكمتر بود.حكومتی ها ازچندی قبلتداركگسترده ایديده بودندكه شركت دانشآموزان دراينروزكنترل شدهباشد. ازمدارس دولتیبا تهديد وارعاب عده ایرا آوردهبودند و درمدارس غيردولتی اعلامشده بود كهغيبت دراينروز موجهنخواهد بود.با اين وجودگروههایكوچك دانشآموزان 15 – 16ساله مشاهدهمی شد كه دركنار هم پرشور و شادابحركت كرده ودر كوله پشتیهايشان سنگ وديگر ابزارمورد نيازبرای درگيریرا حمل میكردند.امروز اززاويهمقايسه ای بامبارزهقبلی، يعنیروز قدس،تفاوت هايیداشت. با وجودحجم بزرگتبليغات سبزو اعلاميهپراكنی هایموسوی وكروبی، امانسبت به روزقدس كمتر تحتكنترل آنهاقرار داشت.اينرا هم درراديكاليسمبيشتر امروزمی توانمشاهده كرد،هم درشعارهايی كهبيشتر ادا میشد و هم در نوعسركوبوحشيانه وگسترده تریكه امروزحكومت به پيشبرد.حال مردمبرای روز 16آذر تدارك میبينند.و آخر اينكهنشد اينگزارش را درشب 13 آبانبفرستيم.امان از دستاينترنت وياهو و http و اينچيزا. هنوز دربخش هايی ازشهر "دسترسیامكان پذيرنمی باشد".


تظاهرات 13 آبان و مذاکرات ژنو، درسی برای اوباما

حسن داعی:

http://www.iranianlobby.com/

در حالیکه اوباما و دیگر رهبران غربی در انتظار پاسخ رژیم ایران به مذاکرات ژنو بی تابی میکنند، و در حالیکه سران جمهوری اسلامی با بی اعتنائی به 9 ماه دوستی و حسن نیت اوباما، حتی زحمت پاسخ کتبی به پیشنهاد آنان را نیز به خود نمی دهند، مردم ایران بار دیگر به خیابان ها آمدند و به روشن ترین شکل از اوباما خواستند تا بین آنان و سران رژیم یکی را انتخاب کند. مردم فریاد میزدند: "اوباما، اوباما - یا با اونا - یا با ما". 1

البته مذاکرات ژنو و چشم انداز یک معامله خیالی با حاکمان تهران، آنقدر برای آمریکا و اوباما اهمیت دارد که طی چند ماه اخیر، وی با "خویشتنداری" شرمگینانه و پرهیز از حمایت مستقیم از جنبش مردمی، تلاش میکند تا مبادا باعث رنجش خاطر جمهوری اسلامی شده و بهانه ای برای شکست مذاکرات فراهم کند. مماشات و دوستی اوباما و غرب با جمهوری اسلامی هنگامی به اوج خود رسید که پس از کشته شدن رهبران سپاه پاسداران در بلوچستان، شورای امنیت بلافاصله تشکیل جلسه داد و در دفاع از مظلومیت حکومت ایران بیانیه و قطعنامه صادر کرد. همان شورای امنیتی که در برابر تجاوز و شکنجه و کشتار مردم ایران نیم نگاهی نیر نکرده است.

برای جمهوری اسلامی نیز نشستن بر سر میز مذاکره، در حالیکه با بحران عمیق مشروعیت داخلی و بین المللی روبروست ضروری و مفید بود. اما تا آنجا که به محتوای مذاکرات و حل مناقشه اتمی مربوط میشود، خامنه ای و فرستادگان وی، هدفی بجز اتلاف وقت و بازی با نمایندگان متوهم و خوش خیال کشورهای غربی نداشته و ندارند. بی اعتنائی حقارت آمیز جمهوری اسلامی به پیشنهاد غرب باعث شد که همه تلاش های 9 ماهه آمریکا برای بدست آوردن دل خامنه ای مانند نامه های محرمانه، پیام های ویدئویی دوستانه، تنها گذاشتن مردم در برابر جلادان تهران، همه و همه بصورت یک سیلی سیاسی بر گونه اوباما و مشاوران ایران شناس وی فرود آمد. طنز تلخ روزگار در این است که ده سال پیش، بیل کلینتون رئیس جمهور وقت آمریکا، در آرزوی دست دادن با محمد خاتمی، بمدت طولانی در راهروی سازمان ملل منتظر ماند ولی خاتمی آنقدر در داخل دستشوئی صبر کرد تا رئیس جمهور متوهم آمریکا بدنبال کار خود رفت. در مذاکرات اخیر در ژنو نیز گویا پس از صرف ناهار و در حالیکه همگی به میز مذاکره بازگشته بودند، سعید جلیلی برای هضم غذا به قدم زنی در باغ مشغول بوده است. کسانی که پس از سی سال هنوز برای معامله بزرگ و کوچک به چاه جمکران ژنو میروند نمیدانند که نمایندگان جمهوری اسلامی، سر بزنگاه دچار سوء هاضمه میشوند.

از طرف دیگر، شکست ژنو یک درس تکراری برای کسانی است که طی یک ماه گذشته و در حالیکه هنوز نه به دار بود و نه به بار، روضه معامله بین غرب و جمهوری اسلامی را بار دیگر شروع کردند. همان کسانی که با هر مذاکره و لبخند مقامات رژیم و آمریکا، به هموطنان پیام میدهند که کار از کار گذشت و غرب و آمریکا با حکومت ایران به سازش تاریخی رسیدند.

عبرت انگیز تر از همه، وضعیت کسانی است که از ترس سازش غرب با خامنه ای، به ناگهان مدافع سینه چاک برنامه هسته ای حکومت نیز شدند و کاسه داغتر از آش، به دفاع از منافع ملی پرداختند. بسی واضح است که یکسان دانستن برنامه مخفی جمهوری اسلامی برای دستیابی به بمب اتم با منافع مردم ایران، یا زائیده بی اطلاعی از منافع ملی است یا ناشی از فرصت طلبی سیاسی محض است.

اما شکست مذاکرات ژنو و شعارهای مردم در تظاهرات 13 آبان، پاسخ محکمی به آندسته از "رهبران خارجه نشین" است که در ظاهر، طی سه ماه گذشته خواهان بایکوت سیاسی احمدی نژاد و خامنه ای بودند و بطور نمایشی، برای دستگیری آنان به محض خروج از کشور و کشاندن آنان به دادگاه بین المللی طرح و برنامه و متینگ و اعتصاب غذا برگزار کردند، اما بلافاصله پس از اولین لبخندی که بین هیئت جمهوری اسلامی با نمایندگان 1+5 رد و بدل شد، همگی این رهبران خیالی، با صدور بیانیه و نوشتن مقاله، خوشحالی خود از مذاکرات ژنو را به اطلاع عموم رساندند و برای موفقیت جمهوری اسلامی در معامله با غرب و گرفتن تضمین های امنیتی لازم دعای خیر کردند.

تظاهرات 13 آبان در ایران و شعارهای مردم خطاب به اوباما، آنهم تنها چند روز پس از مذاکرات حقارت بار ژنو، نشان میدهد که مردم آگاه ایران ژست های ضد ایرانی اوباما برای دوستی با حاکمان تهران را طرد میکنند. این تظاهرات، در عین حال پیامی است روشن به لابی طرفدار رژیم ایران در آمریکا که یکی از فعالیت های اصلی اش، تلاش برای با ثبات و مشروع نشان دادن رژیم ایران بوده است.

هنگامیکه 8 ماه پیش، اوباما به بهانه نوروز یک پیام ویدئویی برای سران جمهوری اسلامی فرستاد و بصورتی توهین آمیز مردم ایران و جلادان تهران را در کنار هم قرار داد، لابی رژیم ایران در آمریکا، یعنی تریتا پارسی و محفل پیرامون وی موسوم به نایاک، از خوشحالی سر از پا نمی شناختند. تریتا پارسی درست بهمین دلیل که اوباما مردم ایران و رژیم را در یک کاسه ریخته از شادی در پوست خود نمی گنجید: 2

" پیام اوباما (یک واقعه) عظیم است. اولا باین خاطر که اوباما مردم ایران و دولت را یکجا مورد خطاب قرار داده است. در یک جائی از پیام، وی از واژه جمهوری اسلامی استفاده میکند. منظورش این است که وی دنبال تغییر رژیم نیست. وی سیستم حکومتی ایران را به رسمیت می شناسد. ما قبلا مرتب از رایس و بوش می شنیدیم "رژیم ایران" ولی نوع خطاب اوباما متفاوت است. البته به این معنا نیست که وی از دموکراتیزاسیون در ایران دفاع نمی کند ولی اوباما دولت ایران را به رسمیت می شناسد."

اگر منظور تریتا پارسی برای خوانندگان کاملا مفهوم نیست، بهتر است به اظهارات فریده فرهی، عضو شورای مشاوران نایاک نگاه کنیم که بطور روشن تر منظورش را میگوید:

" پیام پرزیدنت اوباما از چند نظر فوق العاده است. اولا ایشان برخلاف روسای جمهور سابق آمریکا سعی نکرد تا بین مردم و دولت ایران جدائی بیندازد. او بطور صریح با "مردم و دولت ایران" سخن گفت و بدین ترتیب تاریخ و فرهنگ مشترک آنها را به رسمیت شناخت. اوباما دیگر به اینگونه سخنان که "ما عاشق مردم ایرانیم ولی از دولت ایران بیزاریم" که مرتب توسط بوش گفته میشد، متوسل نشد."

صد البته تریتا پارسی و دوستان آمریکائی اش تصور هم نمی کردند که مردم ایران با قیام خود، بساط آنان را درهم بریزند. حتی تا چند هفته پس از آغاز قیام، تریتا به هم کیشان خود در محافل آمریکائی پیام میداد که جنبش مردم تمام شده و احمدی نژاد بزودی کنترل اوضاع را در اختیار خواهد گرفت: 3

" قیام مردم ایران که پس ازانتخابات شروع شد، احتمالا در حال مرگ زودرس میباشد. دولت احمدی نژاد موفق شد تا یک حرکت مردمی گسترده را به اعتراضات پراکنده کوچک در اینطرف و آنطرف تبدیل کند. آنچه از این حرکت مردمی بجای مانده چیزی بدون رهبری و بدون سازماندهی است که خطر دزدیدن آن توسط گروههای خارج از کشوری نیز وجود دارد.

در واقع، تظاهراتی که درایران پس از انتخابات به وقوع پیوست یک قیام دانشجویان و روشنفکران و یا قیام عناصر ضد رژیم از شمال شهر تهران نبوده است. در عوض، مردمیکه که به خیابانها ریختند بیشتر شامل کسانی بودند که به رژیم وفادار بوده و منفعت شان نیز در این است که این رژیم پایدار بر سر جای خود باقی بماند...."

تجربه شکست ژنو و ادامه جنبش مردمی در ایران، سیلی محکمی است برای همه آنان که هنوز در آرزوی دوستی با این رژیم و معامله بر سر منافع مردم ایران، شب و روز میگذرانند. صد البته، دولتمردان آمریکائی می توانند بازهم در جلسات خصوصی با لابیست های حرفه ای و کارشناسانی که تنها هنرشان نقشه برای دوستی با رژیم ایران است، رویای شیرین یک معامله خیالی با جمهوری اسلامی را مزه مزه کنند، اما بهتر است کمی پنجره را باز کرده و به بیرون، یعنی به میلیون ها ایرانی که این حکومت را به چالش گرفته اند نگاه کنند.

  1. http://www.ireport.com/docs/DOC-349959
  2. http://niacblog.wordpress.com/2009/03/20/a-new-year-a-new-beginning-obamas-nowruz-video/
  3. http://www.foreignpolicy.com/articles/2009/06/26/the_end_of_the_beginning


نيم نگاهی به نقش "بازار آزاد " در ترکيه

يونس پارسا بناب




در سالهای اخير، ترکيه در مقايسه با کشورهای جهان ، "مقام اول را در ارتباط با درجه و عمق شکاف بين فقر و ثروت و پديده نابرابری "احراز" کرده است. علت اساسی اين امر را بايد در ساختار نئوليبرالی اقتصاد ترکيه جستجو کرد. نزديک به سی سال است که سرمايه داری ترکيه درهای خود را به سوی "بازار آزاد" نئوليبراليسم (تشديد پروسه های کالا سازی توليدات و خدمات اجتماعی از يک سو و اعمال سياست های خصوصی سازی و لغو مقررات دولتی از سوی ديگر) باز کرده است. با اينکه روند وابستگی سرمايه داری ترکيه به مقررات حاکم بر " بازارآزاد " نئوليبرالی در سال های آخر دهه ی ١٩٧٠ آغاز گشت، ولی در واقع کودتای خونين ١٩٨٠ به رهبری کنعان اورن بود که نظم جهانی نئوليبرالی را در اقتصاد و جامعه ترکيه مستقر ساخت. کودتای نظامی ١٩٨٠ که کليه جنبش های وسيع توده ای (کمونيست ها، سوسياليست ها و طرفداران عدالت بين المللی – حق تعيين سرنوشت و استقرار حاکميت ملی و ديگر حلقه های مترقی ضد امپرياليست) را با سرکوب فيزيکی عملا نابود ساخت، انعکاس عملکرد ايدئولوژی حاکم بر "مکتب شيکاگو" (عمدتا تامس فريدمن و همکارانش) بود. استادان اين مکتب و دولتمردان حامی آن چون رانلد ريگان در آمريکا و مارگريت تاچر در انگلستان، معتقد بودند که گذار به "بازارهای آزاد" استقرار ديکتاتوری های نظامی را ضروری ميسازد. پيروزی کودتای نظامی يازده سپتامبر ١٩٧٣ و براندازی دولت ملي، دموکراتيک و سوسياليست سالواتور النده در شيلی سرآغاز عصری گشت که در آن نظام جهانی با توسل به کودتاهای خونين و استقرار ديکتاتوری های نظامی در کشورهای پيراموني، درهای آن کشورها را به سوی هجوم سرمايه گذاری های شرکت های فرا ملی انحصاری باز کرد. يکی ديگر از کشورهائی که در آنجا اين استراتژی و راهبرد امپرياليستی با موفقيت روبرو گشت، کشور ترکيه بود. در ترکيه مانند شيلي، کودتاچيان و مشاوران مکتب شيکاگو موفق شدند که با سرکوب نيروهای سياسی و اجتماعی آپوزيسيون، شرايط محيط سياسی را برای روی گردانی از سياست های اقتصادی "عهد باندونگ" (صنعتی سازی بر اساس توليد کالاهائی که غالبا وارداتی بودند) در دهه ١٩٦٠ و اتخاذ سياست های درهای باز برای صدور منابع طبيعی کشور آماده ساخت. در دوره دولت موقت نظامی (١٩٨٠-١٩٨٣)، جامعه ترکيه شاهد يک پروسه شديد سياست زدائی گشت که فرصت ها و حرکت ها را برای يک آپوزيسيون اصيل و جدی عليه ورود امواج فلاکت بار نئوليبرالی محدود ساخته و در بعضی زمينه ها بکلی نابود ساخت. در اين دوره تمام نهادها و تشکل های جنبش کارگری (سنديکاها، شوراها، سازمان ها و احزاب) که در دهه ١٩٦٠ به شکرانه پيروزی های جنبش های کارگری در اروپا از يک سو و اعتلای جنبش های رهائی بخش ملی در کشورهای در بند پيرامونی از سوی ديگر، امتيازات مهمی را برای کارگران کسب کرده بودند، بکلی نابود و يا غير قانونی اعلام گشتند و اکثر رهبران و فعالين آن تهادها يا زندانی گشته و يا به خارج از مرزهای ترکيه پناه بردند. انتخابات عمومی سال ١٩٨٣ نمايش کاذب، فرمايشی و به تمام معنی قلابی بود. کودتاچييان نظامی نه تنها تمام احزاب و سازمان های سياسی مخا لف کودتا و دوللت موقت را غير قانونی اعلام کردند بلکه هر نهاد اجتماعي، حرفه ای و فرهنگی را ( که با آن احزاب و سازمان ها رابطه ای داشتند) از شرکت در انتخابات محروم ساختند. نظاميان حاکم فقط به سه حزب که بدون قيد و شرط از منويات و اهداف کودتاگران حمايت می کردند، اجازه شرکت در انتخابات را دادند: "حزب مام وطن"، "حزب جمهوری ملت" و "حزب راه حقيقی". برنده انتخابات، حزب جديدالتأسيس "مام وطن" به رهبری تورگوت اوزل بود. اوزل معمار اصلی و مدير کل ورود امواج بازار نئوليبراليسم به جامعه ترکيه بود. سياست های نئوليبرالی او هر نوع تشکل کارگری را عملا در ترکيه محو و نابود ساخت. در زمان حکومت او تمامی و يا اکثريت قريب به اتفاق خدمات اجتماعی در زمينه های بيمه اجتماعي، آموزش و پرورش، بهداشت و...... دستخوش خصوصی سازی گشته و هزينه های دولتی در امور اجتماعی و عمومی کاهش يافتند و در دوره ای حکومت های اوزل و "حزب مام وطن" اکثر قوانين و مقررات حاکم بر "بازار آزاد" نئوليبرالی در ترکيه نهادينه گشته و پروسه افزايش نابرابری های طبقاتی تشديد پيدا کرد. با نهادينه شدن قوانين نئوليبرالی تمامی شئونات زندگی معيشتی مردم دستخوش سياست های فلاکت بار خصوصی سازی گشت. در سی سال گذشته، دولتمردان ترکيه همراه با سرمايه داران کلان آن کشور با پيروی از الگو و مدل شيلی دوران پينوشه پيوسته از "موفقيت" اعمال سياست های شکاف براندازانه نئوليبراليسم در ترکيه صحبت کردند و هيچوقت به بعد و عمق فاجعه ا ی که سياست های ويرانساز خصوصی سازی در ترکيه بوجود آورد توجهی نکرده و با فروش تمامی خدمات اجتماعی و دولتی به کمپانی های خصوصی شرايط را برای عروج ترکيه به مقام اول در جهان در ارتباط با نابرابری های طبقاتی و اجتماعي، آماده ساختند. کار برد و استفاده از مدل و الگوی شيلی توسط نئوليبرال های حاکم بر کاخ سفيد و ايدئولوگ های رژيم سرمايه (بويژه حاميان مکتب شيکاگو) فقط محدود به کشور ترکيه نبود. از نيمه دوم دهه ی ١٩٧٠ به اين سو طراحان نظام جهانی سرمايه طی يک رشته کودتاها ی نظامي، ترور و ايجاد آشوب و بی امنيتی اجتماعی و اقتصادی در کشورهای گوناگون پيراموني، دولت های سکولار، قانونی و نسبتا دموکراتيک آن کشورها را ( که در مقابل مقررات بانک جهاني، صندوق بين المللی پول و سازمان جهانی تجارت ايستادگی کرده و درهای کشورهای خود را بدون قيد و شرط به سوی امواج "بازار آزاد" نئوليبرالی باز نميکردند) سرنگون ساخته و يا رهبران آنها را بقتل رسانده و يا زير فشار "اخته" ميساختند. سرنگونی دولت ملی ذوالفقار علی بوتو در پاکستان (١٩٧٧) و جايگزينی آن با ديکتاتوری ضد سکولار ضياء الحق، قتل عمر توريهو در يک سانحه هوائی (١٩٨٢) در پاناما و يا سرنگونی دولت قانونی در نيجريه و استقرار ديکتاتوری نظامی و ضد سکولار سانی آباچا در آن کشور (١٩٨٤) شايد بهترين نمونه هائی باشند که در آنها نئوليبرال های حاکم در غرب برای پيشبرد امر پياده ساختن مدل شيلی (استقرار ديکتاتوری های نظامی در جهت اعمال قوانين "بازار آزاد" نئوليبرالی) به دولتمردان کشورهای پيرامونی مانند ترکيه، نيجريه، آرژانتين، برزيل و ..... که هيچ نوع تعلق خاطر به کشورهای شوروی و "بلوک شرق" نداشته و حتی جزو کشورهای "کنفرانس باندونگ" و "جنبش غير متعهدها" نيز نبودند، رحم نميکردند. بررسی اوضاع سياسی و فعل و انفعالات در امور بين المللی در سی سال گذشته جهان نشان ميدهد که نظام جهانی سرمايه و بويژه رأس آن (آمريکا)، تحمل هيچ نوع مخالفتی از سوی دولت های پيرامونی نسبت به امواج "بازار آزاد" نئوليبرالی را نداشته است. بايد خاطر نشان ساخت که حاميان نئوليبراليسم در واقع بال و بازوی اقتصاد سيستمی را تشکيل ميدهند که در آن نومحافظه کاران بال و بازوی سياسی آن محسوب می شوند. نئوليبرال ها و نومحافظه کاران که عمدتا مکمل و لازم و ملزوم هم و دو روی يک سکه سرمايه داری هستند، اگر حرکتی از سوی دولت های بويژه پيرامونی را در جهت مخالف اهداف نظام جهانی تشخيص دهند، بلافاصله با توسل به شيوه های گوناگون از جمله ايجاد بی امنيتی و هرج و مرج اقتصادي، ترور و قتل شخصيت ها، اشتعال جنگ های خانمانسوز داخلی و بالاخره کودتاهای خونين نظامی ، آن دولت ها را تضعيف و سپس سرنگون ساخته و به جای آن ها دولت های نظامی کمپرادور مذهبی و ضد سکولار را مستقر می سازند. اين حرکت ها و راهبردها (مانند مخالفت با بخشی از مقررات صندوق بين المللی پول و يا تأمين بخشی از نيازهای صنعتی و کشاورزی جامعه از طريق اعطای سوبسيدها- يارانه ها- و...) که در کشورهای متنوع و گوناگون پيرامونی(از ترکيه، عراق، پاکستان، مالزي، تايلند در آسيا گرفته تا نيجريه، گينه، کنيا در آفريقا و پاناما، برزيل، آرژانتين در آمريکای لاتين) از طرف دولت ها اتخاذ گرديد، موجب نارضايتی شديد و خشم نئوليبرال ها- نومحافظه کاران گرديد. اين نارضايتی ها طبق گزارشات تحليلگران و ژورناليست های غير دولتی و مستقل (مانند سيمور هرش، رابرت فيسک و نويسندگان "نيو لفت ريويو" "نيشن" و "مانتلی ريويو" و ...) منجر به يک رشته کودتاهای نظامی در پاکستان (١٩٧٧)، در ترکيه (١٩٨٠)، در نيجريه (١٩٨٤)، درپاکستان (١٩٩٩) و در تايلند (٢٠٠٥) گشت.
جمع بنديها و نتيجه گيری
١- ايدئولوژی نئوليبرال هر نوع سرويس اجتماعی از جمله بيمه های بيکاری و بهداشتی را يک مداخله خطرناک در عملکرد "بازار آزاد" محسوب ميدارد. در محيط زيست بازار برای نئوليبرال ها هر محصولی قيمت دارد و بيمه اجتماعی و حقوق بازنشستگی نيز مستثنی بر اين امر نيستند. آنها برای اينکه اين امر را به سان يک قانون "مقدس" و "ابدی" اعمال سازند، با کمک و حمايت نهادهای بين المللی( بانک جهاني، صندوق بين المللی پول و سازمان جهانی تجارت و ...) به تهاجم وسيع و فراگير در جهت لغو مقررات و خدمات دولتی حتی در حيطه های بيمه های اجتماعی و بيمه های بهداشتی دست ميزنند. برای کسب پيروزی در اين امر، نئوليبرال ها و نومحافظه کاران خود را فقط به تصويب و اعمال قوانين به سود خصوصی سازي، کالاسازی و لغو مقررات دولتی در کشورهای جهان(بويژه در کشورهای مرکز) مقيد نمی سازند، بلکه آنها از طريق مداخلات سياسی و "اخته ساختن" دولتمردان درون هيئت های حاکمه اين کشورها (بويژه پيرامونی)، ترور و قتل رهبران کشورهای جهان با توسل به ماجراجوئی های نظامي، آموزش و تربيت گروههای شبه نظامی بنيادگرا و امت گرا در جهت براندازی دولت های سکولار و نسبتا دموکراتيک و بالاخره اشتعال جنگ های داخلی و يا تهاجم و اشغال نظامی مستقيم کشور نيز به سرعت حرکت سرمايه (گلوبوليزاسيون) و ترويج و گسترش "بازار آزاد" نئوليبرالی ميپردازند. پی آمد اين مداخلات، ماجراجوئی ها و تجاوزات در حال حاضر عملا به تعميق و تنوع فقر و نابرابری بيش از حد در سطح جهان منجر گشته که به نوبه ی خود در تاريخ پانصد ساله ی سرمايه داری بيسابقه می باشد . 2 – در ترکيه، اعمال سياست های نئوليبرالی بويژه در زمينه ی خصوصی سازی و کالا سازی در بيست سال گذشته بقدری شديد بود که امروز بيمه اجتماعی نيز به يک کالای به تمام ممعنی تبديل شده است . به عبارت ديگر، بيمه اجتماعی مانند هر کالائی در بازار فقط از طريق پرداخت قيمت آن ميتواند در دسترس مردم قرار گيرد. در نتيجه ما شاهد اين امر هستيم که شهروندان به مشتريان تبديل گشته و دولت نيز به عنوان نهاد "صاحب وظيفه" نقش خود را از دست داده و فضای سياسی صرفا بر اساس مدل "بازار آزاد" عمل می کند. به کلامی ديگر ، امنيت، رفاه، بيمه و حقوق بازنشستگي، حق تحصيل، بهداشت و مسکن برای آنهائی عرضه ميگردد که توان خريد آن "کالاها" را دارند. 3- در شرايط حاکم بر جامعه ترکيه امروز، اين سئوال مشروع و مناسب مطرح است که آن بيمه و امنيتی که امروز در ترکيه وجود دارد متعلق به کيست؟ بطور حتم اين امنيت مالی و بيمه اجتماعی شامل حال اکثريت مردم بويژه کارگران و ديگر زحمتکشان و تهيدستان، نمی گردد. بلکه اين بيمه های بهداشتی و اجتماعی به کسانی تعلق دارند که توان خريد آن ها را داشته باشند. در عين حال، امنيت سرمايه و سرمايه داران و حرکت آنان در جهت افزايش سود و انباشت ، نه تنها تأمين بلکه تقويت و گسترش يافته است. يررسی حرکت دولت نيمه سکولار- نيمه مذهبی رجب اردوغان و عبداله گل در مسير بازار آزاد نئوليبرالی به ما می آموزد که به شکرانه ی اعمال قوانين "سکولار" بازار آزاد از يک سو و قوانين مذهبی از سوی ديگر، در ترکيه هيچ بيمه ای "سوسيال" نيست و هر کالائی در بازار قيمت معين خود را دارد و زندگی خود انسانها نيز چيزی غير از يک کالا نيست. در تحت اين شرايط، تعجبی ندارد در کشوری که پورسانتاژ نابرابری طبقاتی درجه ی شکاف بين فقر و ثروت (بين کارگران و زحمتکشان در مقابل کلان سرمايه داران ) مقام اول را در جهان دارد، در همان کشور پورسانتاژ مردمی که نسبت به نظام جهانی سرمايه ( و رأس آن آمريکا) اظهار نارضايتی و تنفر شديد می کنند نيز مقام اول را در جهان احراز کرده باشد.
منابع و مآخذ
1- غمزه يوکان و علی مراد اوزدمير، "عدالت در سرمايه داری" آنکارا، 2008
2- مايکل لی يو ويتز، " ايدئولوژی و رشد اقتصادی"، در مجله "مانتلی ريويو" سال 56، شماره 1 (می 2004).
3- عزت اله سحابي، "بورژوازی ملی در ترکيه"، در مجله "چشم انداز ايران"، شماره 54 (اسفند 1387 و فروردين 1388)
4- سيمتن کوثر و متين يين اوغلو، "تهاجم نئوليبرالی عليه بيمه های اجتماعی در ترکيه"، سال 60، شماره 11 (آوريل 2009)
13 آبان 1388

13 آبان, و آن علامت ديرآشنا


*اين بار مردم با آگاهی کامل از تبعات حضور اعتراضی در خيابان ها, با صراحت خيره کننده ای در تهران و شهرستان ها جرثومه اصلی ديکتاتوری و استبداد و نماد اصلی اش خامنه ای را در شعارهايشان نشانه گرفتند.....
روشنگری: برای داشتن تصويری عمومی از آنچه در 13 آبان 88 به وقوع پيوست, لازم است از جزئيات خبرها و گزارش های متعدد, تصاوير, ويدئو کليپ ها و مواردی از اين دست با همه جذابيت و تازه گی ها و ويژگی های گاه خيره کننده برخی از آنها فراتر رفت؛ و حادثه را با فرايند درهم آميخت. از 22 خرداد به اين سو که حرکت اعتراضی مردم ايران آغاز شده است, صدها نفر به خاک افتاده اند, گروه بزرگی به اسارت برده شدند, به جوانان و دختران ما در شکنجه گاههايشان تجاوز کردند و اخبار اين تجاوزات و شکنجه ها و کشتار در سطح وسيع در جامعه پخش شد. تعدادی از جانباختگان جنبش اعتراضی را در گورهای گمنام بهشت زهرا دفن کردند. هر روز از زبان پاسداران و نظاميان و امنيتی ها به قتل عام و کشتار مردم تهديد کردند, رسانه ها را يکی پس از ديگری سر بريدند, , فيلترينگ اينترنت را شدت دادند, وبلاگ ها را بستند, روزنامه نگاران را به اسارت بردند و در عوض دهان ياوه گوی شبکه های تبليغاتی وابسته به خودشان را باز گذاشتند تا جامعه را با عفونت دروغ های آنها آلوده و مسموم سازند. برای ارعاب بيشتر به اعدام ها شدت دادند و طرح های پيگرد اجتماعی را تجديد کردند. و همه اين جنايات نفرت انگيز را رژيمی کرد که سه دهه دستش به خون آلوده است و تاريخش سراسر جنايت و قتل عام جوانان, کشتار دگرانديشان و نابودی مخالفان است. اگر خشم و نفرت و طغيانی که امروزه در اعماق جامعه ايران می جوشد, بی ريشه و بی سبب و بی زمينه بود, هر حلقه از اين ارعاب ها بضاعت آن داشت که خدمتگذار سکوت گورستانی در جامعه ما شود. اما هيچ يک از ترفندهای رژيم کارگر نيافتاد.
13 آبان 88 روز اثبات ناکارايی تيغ سرکوب و ارعاب رژيم در برابر مردم بود. هم برای مردم, هم برای خود دستگاه سرکوب. و اين حقيقت کمی نيست. زيرا علامت ديرآشنای يک انقلاب است؛ انقلابی که پدران و مادران نسلی که اکنون در خيابان ها با غريو فريادهای خويش حماسه می سازد آن را به خوبی می شناسند.
13 آبان 88 محصول معين يک رويارويی با گارد باز بود. حداقل از يک ماه پيش هم مردم و هم رژيم می دانستند که به تدريج به يک درگيری با هم نزديک می شوند. 13 آبان برآيند ستيز نابرابر اراده هايی بود که آشکارا در برابر هم صف بسته بودند: در يک سو زور و سرنيزه, سازماندهی شبه جنگی نيروهای رنگارنگ سرکوب, برخورداری از همه ابزارهای رسانه ای محلی, سراسری, صوتی, تصويری, نوشتاری و مجازی, در سوی ديگر مردمی با دست خالی, بدون وسايل کلان اطلاع رسانی, با تعدادی وبلاگ و يکی دو روزنامه زير سانسور و بدون سازماندهی سراسری. و رژيمی که سه دهه کشتار و جنايت در کارنامه دارد و استاد اعظم بهره برداری از عوامفريبی است با همه يد و بيضايش و با اين که در روز 13 آبان حتی حکومت نظامی اعلام نشده در بخش های مرکزی تهران بوجود آورد, و هر چه لشکر داشت به ميدان آورد , باز نتوانست مانع حضور اعتراضی مردم در روز 13 آبان و مانع طرح شعارهای ساختارشکنانه شود. اين ناتوانی, اين ضعف و اين پوشالی بودن رژيم, اگر خود آن را می لرزاند و روحيه اش را بيش از پيش درهم می شکند که قطعا چنين است, در عوض مردم را جسورتر و بی پرواتر می کند, قدرت شگرف آنها را به خودشان نشان می دهد, همبستگی شان را تقويت می کند و گام هايشان را استوارتر. ترکيب اين دو ويژگی متضاد, يعنی ضعف و ناتوانی حکومت در کنترل مردم از يک سو, جسارت و شهامت مردم در رويارويی با حکومت از سوی ديگر, آنهم در تصادمی به گستره کل کشور, بی هيچ ترديدی در معادله توازن قوا به ضرر رژيم و به نفع مردم تمام خواهد شد. 13 آبان 88 يک نقطه عطف در استمرار جنبش اعتراضی مردم و گامی به پيش در عبور اين جنبش از وضعيت تدافعی به موقعيت تهاجمی برای برچيدن کل بنای استبداد مذهبی محسوب می شود.
بيهوده نبود که اين بار مردم با آگاهی کامل از تبعات حضور اعتراضی در خيابان ها, درست قلب ديکتاتوری يعنی نظام ولايت مطلقه فقيه را آماج گرفتند؛ از سطح کارگزاری چون احمدی نژاد فراتر رفتند و با صراحت خيره کننده ای در تهران و شهرستان ها جرثومه اصلی ديکتاتوری و استبداد و نماد اصلی اش خامنه ای را در شعارهايشان نشانه گرفتند.
13 آبان سال 88 از روزهای پرشکوه و به يادماندنی در تاريخ مبارزه ملت ايران برای رهايی از استبداد و ديکتاتوری خواهد بود.
14 آبان 1388

دستگیری‌های ‌گسترده ‌در ۱۳ آبان


رادیو آلمان: از نیمه‌شب منتهی به ۱۳ آبان تا آخرین ساعات تهیه این گزارش، ۹ فعال اجتماعی و سیاسی بازداشت شده‌اند. صدها نفر از مردم تظاهرکننده نیز در روز چهارشنبه دستگیرشدند. اتوبوسی دختران جوان بازداشتی را به محلی نامعلوم برده است.

دستگیر‌ی‌ فعالان سیاسی و مدنی در کنار بازداشت صدها تن از مردم شرکت‌کننده در تظاهرات ۱۳ آبان صورت گرفته است. بنا بر آخرین گزارش‌ها در تظاهرات روز ۱۳ آبان علی ملیحی و حجت شريفی، دو عضو سازمان ادوار تحکيم وحدت و نفيسه زارع کهن، روزنامه نگار و وحيده مولوی عضو گروه ميدان زنان بازداشت شدند.
خواهر وحیده مولوی به سایت "تا آزادی زندانیان سبز" گفت: «وحیده یکبار در ساعات اولیه راهپیمایی در حوالی میدان هفت تیر دستگیر و سپس آزاد شده اما پس از دستگیری دوم در خیابان بهار شیراز ، از محل انتقال و نگهداری او اطلاعی در دست نیست».
همچنین به گزارش خبرنامه اميرکبير علی مشمولی از اعضای شورای عمومی انجمن اسلامی صنعتی اصفهان در جريان درگيری‌های ۱۳ آبان در دانشگاه اصفهان بازداشت شده است.
این در حالی است که روز قبل از ۱۳ آبان نیز حسن اسدی زيدآبادی دبير کميته حقوق بشر سازمان ادوار تحکيم وحدت، محمد صادقی عضو شورای مرکزی اين سازمان، محمد هاشمی، عضو شورای مرکزی دفتر تحکيم در منازلشان بازداشت شد.
پایگاه خبری نوروز، ارگان جبهه مشارکت ایران همچنین از بازداشت حسین حاجبیان یک عضو دیگر جبهه مشارکت خبر داد.
به گزارش ادوارنیوز، سيد کوهزاد اسماعيلی، مسئول شاخه گيلان سازمان دانش آموختگان ايران (ادوار تحکيم وحدت) نیز روز ۱۳ آبان از طرف اداره کل اطلاعات استان دستگیر شده است.
به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، شمار زیادی از بازداشت‌شدگان تظاهرات ۱۳ آبان به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شده‌اند. این وب‌سایت از قول شاهدان عینی گزارش می‌دهد که از غروب روز ۱۳ آبان، اتوبوس و ون‌های حامل بازداشت‌شدگان، وارد زندان اوین شده و تعدادی زیادی از آنان به بندهای ۲۴۰ و ۲۰۹ اوین منتقل شده‌اند.
کمیته گزارشگران حقوق بشر همچنین گزارش داده است که بسیاری از بازداشت‌شدگان ماه‌های اخیر، از بند ۲۰۹ به اندرزگاه شماره ۸ زندان اوین انتقال داده‌شده‌اند. گفته می‌شود وزارت اطلاعات، این بند را جهت انتقال بازداشت‌شدگان جدید آماده کرده است.
به گزارش پایگاه اینترنتی هم‌میهن، صدها تن از شرکت‌کنندگان در تظاهرات ضددولتی ۱۳ آبان دستگیر شده‌اند.
این گزارش می‌افزاید: «بیشتر بازداشت‌شدگان در خیابان‌های اطراف میدان‌های هفتم تیر و ولیعصر توسط نیروهای بسیجی دستگیر شدند. به گفته شاهدان دست کم یک اتوبوس پر از دختران بازداشت شده از خیابان بهار تهران به مکان نامعلومی برده شده‌اند. ده‌ها دختر دیگر نیز در خیابان‌ها و کوچه‌های دیگر بازداشت شدند».

بنا بر این گزارش تا ساعات پایانی روز ۱۳ آبان خانواده‌ها در مقابل بازداشت‌گاه‌های مختلف تهران حضور داشتند اما هنوز اطلاع دقیقی از محل نگهداری دختران دستگیرشده منتشر نشده است.

فتوای آیت‌الله منتظری درباره‌ی حق زبان اقوام



رادیو آلمان: آیت‌الله حسینعلی منتظری در پاسخ به یکی از مقلدان خود، حق زبان قومی را حقی "شرعی" دانسته است. به عقیده‌ی صاحب‌نظران، موضع آیت‌الله منتظری بحث‌های قومی و هویتی را مایه‌ورتر خواهد کرد و به آن ابعاد تازه‌ای خواهید بخشید .

"فتوای" آیت‌الله منتظری از منظر محققان دینی، ازجمله سید حیدر بیات، حکمی "تاریخی و مهم" محسوب می‌شود. از نظر بیات، این فتوا «مبحث جدیدی را در فقه تشیع» می‌گشاید. بنا به گفته‌ی نخبگان و فعالان حقوق شهروندی در امور اقوام، فتوای آیت‌الله منتظری درباره‌ی شرعی بودن حق زبان در رسانه‌های داخل و خارج از کشور با سکوت مواجه شده است.
پیرامون این حکم شرعی آیت الله منتظری شبکه‌ی فارسی دویچه وله گفت‌وگویی داشت با سید حیدر بیات، محقق مسائل دینی در قم و سعید نعیمی، عضو شورای رهبری سیاستگزاری "ادوار تحکیم وحدت" در کرج.

معنای شرعی بودن حق زبان چیست؟
به‌نظرسید حیدر بیات، محقق مسائل دینی، آیت‌الله منتظری رسما پیرامون حق زبان در ایران موضعگیری کرد و در فتوایی آن را حق شرعی اعلام کرده است. وی درباره‌ی اهمیت این فتوا چنین توضیح می‌دهد: «آقای منتظری در این فتوا برای نخستین بار در تاریخ فقه شیعی یک مبحث جدیدی را باز کردند و زبان را جزو حق شرعی دانستند که این از چند منظر می‌تواند قابل بررسی باشد: یکی از جهت قراردادی است که در فقه شیعی و اهل سنت وجود دارد که انسانها قرارداد می‌بندند و این قرارداد معتبر است. یکی هم از جنبه اجتماعی قابل طرح است که آیا این مسئله شرعی است یا نه؟ این مسئله‌ای است که فقها و مراجع تقلید بایستی آن را بررسی کنند و امیدواریم که به‌صورت جدی به آن نگاه کنند».

شرعی بودن زبان مبحث جدید
سید حیدربیات درادامه‌ی صحبت‌هایش درباره‌ی مسکوت ماندن مسئله شرعی بودن زبان نیز چنین شرح می‌دهد: «در میان نخبگان جامعه‌ی شیعه، یعنی آذربایجانی‌های ترک زبان، فارسی زبانها، همچنین اردو زبانها و بخش‌هایی از دری زبانهای افغانستان که در نجف و یا در قم تحصیل و در کنارهم زندگی کردند، درباره‌ی مباحث بسیار حاد هویتی بحثی در جریان بوده و گزارش‌های مختلفی از نجف و قم داریم. اینکه اختلاف بوده بین طلاب ترک زبان، فارس زبان و یا طلاب افغانستانی و ایرانی که این اختلاف‌ها همیشه در سطح بوده و هیچوقت منجر نشده که درباره‌ی زبان و یا شرعی بودن آن بحث بکنند. این مسئله جدیدی است و در حوزه‌های سنتی ما بحث نشده. من اطلاع دارم و تحقیق هم کردم تا به حال درباره‌ی شرعی بودن مبحث زبان بحثی نشده است».

شاکی بودن حضرت علی از دست نابودکنندگان زبان
سید حیدر بیات، محقق دینی در قم در ادامه توضیحاتش به دویچه وله اظهار داشت: «حتی قرآن شریف هم به وجود زبانها اشاره می‌کند و حضرت علی هم در نهج البلاغه به کثرت زبانها اشاره دارد و حضرت علی از کسانی که زبانها را از بین می‌برند و به آیات الهی توجه نمی‌کنند شاکی است».
سید حیدر بیات در ادامه‌ی صحبت‌هایش فتوای آیت‌الله منتظری را در مسئله‌ی حقوق زبانی "فتح باب" می‌داند و احتمال می‌دهد که بعد از این شاگردان منتظری و فقهای نواندیش به مسئله‌ی زبان بیشتر توجه خواهند کرد.

بیم علمای آذربایجان از اتهام قوم‌گرایی
بخشی از علمای حوزه‌های دینی اهل تشیع در ایران را روحانیان ترک زبان تشکیل می‌دهند. ولی به‌نظر سید حیدر بیات، علمای آذربایجان همیشه در معرض انتقاد بوده‌اند و آن آرامش را نداشته‌اند که به این مباحث بپردازند. آنها همواره بیم آن داشته‌اند که به قوم‌گرایی متهم شوند.
وی دراین رابطه چنین اشاره می‌کند: «من هنوز هم فکر می‌کنم که با فتوای آیت‌الله منتظری هم انتظار بیشتری از علمای ترک زبان نداشته باشیم چون آنها هنوز هم در معرض اتهام قوم‌گرایی قرار دارند».
ولی به‌نظر فعالان حقوق شهروندی اقوام، فتوای آیت‌الله منتظری درباره شرعی بودن زبان به روحانیون آذربایجانی ترک‌زبان نیز کمک خواهد کرد تا اینگونه مسائل را با شهامت مطرح کنند.

اهمیت فتوای آیت‌الله منتظری برای اقوام
سعید نعیمی عضو شورای مرکزی سیاستگزاری ادوار تحکیم وحدت و آگاه به مسائل اقوام در گفت‌وگو با دویچه دوله می‌گوید: «دیدگاه‌هایی که آقای منتظری به عنوان یک فقیه برجسته طرح می‌کنند خیلی موثر است و نظری هم که ایشان در این مورد ابراز کردند از سوی مرجعیت شیعه یک دیدگاه تاریخی است، آنهم مرجعیت غیر آذربایجانی. ما تا به حال به غیر از آیت‌الله شریعتمداری که در اوایل انقلاب این دیدگاه را داشتند، مرجع تقلید شیعه نداریم که این دیدگاه را طرح کرده باشند».

استقبال نخبگان اقوام از دیدگاه آیت‌الله منتظری
سعید نعیمی در ادامه صحبت‌های خود به انتظارنخبگان و فعالان حقوق اقوام از آقای آیت‌الله منتظری اشاره می‌کند و می‌گوید: «براساس سابقه‌ای که ایشان در دفاع از انسانها و در دفاع از آزادی اندیشه دارند و بویژه مخالفت‌هایی که ایشان در قضیه‌ی حذف مخالفان در دهه ۶۰ داشتند ومخالفت‌هایی که در چند سال اخیر در رابطه با استبداد دینی داشته‌اند، این انتظار می‌رفت که ایشان در مورد حقوق ملی بخشی از جامعه، نظر مثبت و دمکراتیکی ارائه دهند. من فکر می‌کنم که مردم آذربایجان این دیدگاه را ارج خواهند گذاشت».

سکوت رسانه‌ها درباره فتوای آیت‌الله منتظری
بنظر سعید نعیمی، عضو شورای سیاستگزاری ادوار تحکیم وحدت، فتوای آیت‌الله منتظری در رسانه‌ها بازتاب نیافته است. وی دراینباره اظهار داشت: «در مورد نحوه‌ی انتشار فتوایی که به نظر من یک فتوای تاریخی واسترتژیک است، ما شاهد هستیم که رسانه‌ها سکوت کردند. درحالی که در ماههای اخیر شاهد بودیم در رسانه‌ها با آب و تاب و تصاویر دیدگاههای ایشان بازتاب داده می‌شد. ولی من درباره فتوای آیت‌الله منتظری به غیر از وبلاگ‌های آذربایجانی‌ها جایی نخواندم و حتی خبرش هم منتشر نشده است».

دلالیل سکوت رسانه‌ها
آقای نعیمی درباره‌ی دلایل سکوت رسانه‌ها چنین توضیح می‌دهد: «این نشان می‌دهد که رسانه‌های ما انحصارگرایانه عمل می‌کنند و حتی به نظرات فردی مانند آیت‌الله منتظری رفتاری ابزاری دارند و مواردی را که خوشایندشان نیست سانسور می‌کنند و یا اینکه درک صحیحی از تحولاتی که در ایران اتفاق می‌افتد، ندارند».
سعید نعیمی در پایان گفتگوی خود با دویچه وله اظهار داشت که این فتوا می‌تواند اثری مهم روی نیروهای سیاسی و فعالانی که ساکن مناطق غیر فارس نشین هستند بگذارد و شاید یک امیدی ایجاد بکند که درخواست‌ها و مطالبات هویتی، فرهنگی و سیاسی از سوی نیروهای مرکزی مورد توجه قرار بگیرد و در وحدت جامعه ایران نقش مثبتی را ایجاد بکند».

طاهر شیرمحمدی
تحریریه: داود خدابخش

هیبت حکومت در حال ریزش است



رادیو آلمان: شاهدان عینی و فیلم‌های پخش‌شده در اینترنت نشان از حضور گسترده مخالفان دولت در تظاهرات ۱۳ آبان و از ان سو سرکوب شدید آنها توسط نیروهای امنیتی دارد. ماشاالله شمس‌الواعظین می‌گوید حکومت باید نگران از بین رفتن اقتدارش باشد.

ماشاالله شمس‌الواعظین روزنامه‌نگار و تحلیلگر سیاسی می‌گوید هرچه سرکوب از طرف حکومت بیشتر شود، حرکات مردم نیز رادیکال‌تر خواهد شد و او این را به نفع جنبش اصلاح‌طلبی نمی‌داند.
سخنگوی انجمن دفاع از آزادی مطبوعات می‌گوید تا دیر نشده حکومت باید برای این مسـئله یک راه حل سیاسی پیدا کند وگرنه به عقیده او شکاف بین حکومت و مردم تبدیل به شعله‌های خطرناکی می‌شود که زبانه‌های آن معلوم نیست به کجا خواهد انجامید.

دویچه‌وله: آقای شمس تظاهرات دیروز مردم در سیزده آبان در مقایسه با تظاهرات معترضان دولت در روز قدس قدری متفاوت بود. حداقل از این نظر که سرکوب از طرف نیروهای دولتی بیشتر بود. فکر می‌کنید آیا قرار است روش دولت عوض بشود و در مقابل معترضان خشن‌تر از قبل عمل کند؟
ماشاالله شمس‌الواعظین: اشاره‌ای که شما کردید، اشاره‌ی درستی است. دیروز (۱۳ آبان) تفاوتش با روز قدس این بود که در روز قدس این‌ها نمی‌خواستند کوچکترین خشونتی به کار ببرند و خونی ریخته بشود، روز قدس مبارزه با اسراییل است و اینها نمی‌خواستند عملی را انجام بدهند که شبیه اعمالی باشد که در فلسطین اشغالی دارد صورت می‌گیرد. لذا خیلی باز و با سعه‌ی صدر برخورد کردند و همراه با انعطاف سیاسی. ولی هشدارهایی که پیش از سیزده آبان به مردم داده شد و مردم در یک چالش بزرگ با حکومت وارد میدان شدند، موجب شد که نیروها و قوای امنیتی وارد عمل بشوند و خشونت را به میزان بسیار زیادی بالا ببرند. در واقع دیروز بین دو گروه از مردم تجزیه شد؛ مردمی که مرگ بر آمریکا می‌گفتند مورد حمایت نیروهای امنیتی بودند و مردم دیگر به هر دلیل هر شعار دیگری که می‌دادند مورد تعقیب و سرکوب و تعدی و ضرب و جرح مأموران امنیتی قرار می‌گرفتند. این تفاوت بین روز قدس و روز سیزده آبان است که به نظر می‌رسد نیروهای امنیتی قصد ادامه‌ی این وضعیت را دارند.

علی‌رغم هشدارهایی که قبل از سیزده آبان داده از سوی مقامات دولتی شده بود و همین طور اخبار تکان‌دهنده‌ای که از بازداشتگاه‌های مختلف، از بدرفتاری با زندانیان می‌شد، بازهم دیروز حضور مردم بسیار چشمگیر بود. کسانی که شاهد عینی بودند می‌گویند یکجور تمام‌شدن طاقت مردم و یکجور لجبازی و این که انگار برایشان دیگر مهم نیست چه اتفاقی بیفتد، در مردم دیده می‌شد. آیا شما هم چنین چیزی را مشاهده کردید؟
تظاهرات دیروز مردم استفاده و بهره‌بری و فرصت‌سازی برای ابراز وجود بود. این یک. دو این که دولت به هر دلیلی اجازه‌ی تجمع به جنبش سبز نمی‌دهد. بنابراین جنبش سبز در انتظار می‌ماند تا هر مناسبتی که جنبه‌ی ملی دارد و نیاز به مجوز آن‌ها ندارد وارد صحنه شود. فاصله‌ای که بین دو مناسبت می‌افتد، مردم معترض را بیشتر جری می‌کند و بهشان جرأت بیشتری می‌دهد برای این که بتوانند جام مخالفت خودشان را بریزند و به یک معنا بغض‌شان را بترکانند، گرچه این صفت، عمدتاً ادبی است ، ولی واقعاً به واقعیت‌های دیروز و تظاهرات دیروز می‌خورد. بدین ترتیب می‌شود این جوری گفت، اگر این تظاهرات جنبه‌ی رسمی به خودش می‌گرفت، شاید نه این میزان خشونت به کار می‌رفت و نه حتی شعارهای رادیکالی که دیروز مورد مخالفت بسیاری از رهبران اصلاح‌طلب هم قرار گرفت، داده می‌شد. بنابراین تقصیر عمده‌ی این ماجرا به نظر من به گردن دولت است که اجازه‌ی چنین تجمعی نمی‌دهد. حکومت باید از یک چیز دیگر هم نگران باشد و آن فروریختن تدریجی هیبت حکومت است. چون اعلام می‌کند، هشدار می‌دهد که توی خیابان نیایید، ولی می‌آیند. خب پس فردا این به زیان حکومت تمام می‌شود. نه در این بخش، در تمام بخش‌هایی که می‌خواهد اعمال اقتدار بکند، بویژه در موضوعات حساس مثل پرونده‌ی اتمی، مثل مسایل اقتصادی، مثل مسایل قومیت‌ها آنوقت نمی‌تواند اعمال اقتدار بکند و حتی قادر به حفظ تمامیت ارضی نخواهد بود. وقتی مسئله‌ای به این سادگی مثل تظاهرات مخالفان را نمی‌تواند مدیریت بکند، آرام آرام ریزش اقتدار و هیبت پیدا می‌کند و این در کوتاه‌مدت به زیان دولت است و در درازمدت به نظر من به زیان حکومت ایران است. حتی اگر اصلاح‌طلبان موفق بشوند به قدرت دست پیدا بکنند، به نظر می‌رسد این به زیان آن‌ها هم خواهد بود. فروریختن هیبت حکومت مرکزی در ایران به سود هیچ دولت مرکزی در ایران صرفنظر از نام و صفت‌اش نخواهد بود.

اشاره کردید به شعارهایی که داده شده است. این طور به نظر می‌رسد که گویا مردم از آن خواسته‌های اولیه‌شان فراتر رفته‌اند، این که رأیشان را پس بگیرند و انتخابات تجدید بشود. دیروز و البته تک و توک در روز قدس شعارهایی علیه شخص اول مملکت داده می‌شد. شما هم الان به آن اشاره کردید. این را شما چه طور ارزیابی می‌کنید؟
حکومت از این مسئله استفاده خواهد کرد برای این که اولا انگیزه‌های واقعی تظاهرکنندگان را در روز اول، امروز به رخ آن‌‌ها و به رخ مخالفان و رهبران مخالفان بکشد و دوما رهبران اصلاحات را مورد تعرض و محدودیت و حتی شاید مورد بازداشت قرار بدهد. ولی واقعیت این است که اگر حکومت به خواست اولیه‌ی معترضان تن می‌داد، به اینجا نمی‌رسید. وضعیت کاملاً طبیعی است. وقتی شما معادله‌ای را مطرح می‌کنید که نتیجه آن‌برای حکومت همه‌اش بُرد بُرد باشد، جامعه‌و بدنه‌ی اجتماعی به سمت رادیکالیزه‌شدن حرکت می‌کند، حتی در طرح شعارها. بهتر آن است که حکومت روی توانایی خودش برای سرکوب و ایجاد محدودیت و ایجاد خفقان شرطبندی نکند. روی توانایی خودش برای این که می‌تواند این مسئله را جمع و جور بکند، زیاد حساب باز نکند. روی توانایی و قدرت اجتماعی هم فکر بکند که اگر به انفجار بغض و ترکیدگی مطالبات و انبوهی مشکلات برسد، آنوقت هیچ قدرتی و هیچ حکومتی قادر به رویارویی با آن نخواهد بود. لذا باید تا دیر نشده حکومت با رهبران اصلاحات بنشیند و یک راه حل سیاسی پیدا بکنند. به دلیل این که بحران، سیاسی است، راه حل آن هم سیاسی است. راه حل‌های امنیتی، بگیروببند، بازداشت‌ها، محدودیت‌ها، تجاوز در زندان‌ها، بستن روزنامه‌ها، تعطیلی مراکز تجمع که الان حتی به دعای کمیل رسیده است، اینها راه حل نیست. ما پس فردا مراسم محرم را داریم، شانزده آذر در پیش روست. حکومت نباید مدام توانایی خودش را به میدان آزمون بگذارد.

و نکته‌ی دیگر که راهپیمایی دیروز را از راهپیمایی‌ها قبلی متمایز می‌کرد ، شرکت‌گسترده‌تر مردم در شهرستان‌ها بود. گزارش شده که در اصفهان، رشت، اهواز و تبریز تظاهرات گسترده‌ای صورت گرفته است. آیا این می‌تواند نشانه این باشد که این جنبش دارد تمام ایران را می‌گیرد؟
حرکت دیروز به معنای دقیق کلمه، استمرار یک حرکت بود. من اصلاً کاری به ادعاهای طرفین در مورد نتایج و ماهیت برگزاری انتخابات ندارم. من اشاره می‌کنم به آماری که خود دولت اعلام کرده است. آقای مهندس میرحسین موسوی ۱۴ میلیون رأی آورده است. مطابق گفته‌ی خود حکومت این ۱۴ میلیون مال شهرهای بزرگ و طبقه‌ی متوسط به بالا بوده است. نخبگان، تحصیلکردگان و همه‌ی طبقات دارای تحصیلات عالیه پشت سر میرحسین موسوی هستند. طبقه‌ی متوسط هم می‌دانید که در هر جامعه‌ای طبقه‌ی بسیار تعیین‌کننده‌ای است. می‌تواند اقتصاد را فلج کند، می‌تواند سیستم بوروکراتیک دولت را فلج کند. این طبقه است که هم‌اکنون وارد صحنه شده است. هم‌اکنون این طبقه دیده می‌شود، ریشه دارد، پایگاه دارد. بنابراین ۱۴ میلیون انسان که مخالف‌اند، از هر فرصتی برای ورود به خیابان و عرض‌اندام در قبال حکومت، استفاده می‌کنند. این راه حلش راه حل امنیتی و سرکوب و بگیروببند و گاز اشک‌آور و باتوم و این‌ها نیست. راه حلش سیاسی است، چون بحران سیاسی است. کسی برای مبارزه با حکومت سلاح به دست خودش نگرفته، آمده شعار طرح می‌کند. شعار را با شعار باید پاسخ داد. نه با گاز اشک‌آور! در نتیجه باید یک موازنه‌ی قوایی صورت بگیرد. حالا ممکن است این سؤال پیش بیاید که چه کسی باید در این زمینه گام اول را بردارد؟ من معتقدم طرفی که قدرت قهریه و قدرت سرکوب را در دست دارد، باید از قدرت بخشش بالایی برخوردار باشد. در نتیجه او باید آغازگر حرکت به سمت عقب باشد، برای برقراری آشتی با جناح مخالف و در نتیجه پرکردن شکافی که در اثر انتخابات اخیر بوجود آمده است و این شکاف می‌رود تا تبدیل به شعله‌های خطرناکی بشود که زبانه‌های آن معلوم نیست به کجا خواهد انجامید.

میترا شجاعی
تحریریه: فرید وحیدی

انتقال دختران دستگیر شده به نقاط نامعلوم

جعفر پویه

یک روز پس از به میدان آمدن جنبش اعتراضی مردم و تبدیل روز 13 آبان به روز مبارزه با استبداد، از شهرهای مختلف خبر می رسد که نیروهای اطلاعاتی و گماشتگان موسوم به "لباس شخصی" اقدام به دستگیری گسترده بسیاری از جوانان آزادیخواه کرده اند.
سرکوبی هار و افسار گسیخته نیروهای ددمنش ولایت فقیه آنچنان بی شرمانه بود که اعتراض بسیاری را در اقصا نقاط دنیا بر انگیخت. رابرت گیتس، سخنگوی کاخ سفید با وجود بیانیه مسالمت جویانه اوباما خطاب به رژیم ولایت فقیه، به سرکوب معترضان واکنش نشان داد و گفت: "دولت باراك اوباما از نزديك تحولات مربوط به نا آرامیها در ايران را دنبال مى كند و عميقا اميدوار است كه خشونت گسترش پيدا نكند."
او که خود می داند بخشی از این بی شرمی رژیم حاصل بی تفاوتی جامعه جهانی نسبت به وضعیت حقوق بشر در ایران و عدم موضعگیری قاطعانه در برابر آن به خاطر سرکوب بی پروای مردم آزادیخواه است، سعی کرد با موضعگیری ای متفاوت، نسبت به سرکوب مردم بی تفاوت نباشد. حساسیت افکار عمومی نسبت به جنبش مردم ایران به دلیل گزارشهای مردمی به قدری هست که سیاستمداران را به واکنشی وا دارد که در اصل خود چندان تمایلی به آن ندارند.
همزمان، برنارد کوشنر، وزیر امورخارجه فرانسه با برگزاری یک کنفرانس مطبوعاتی به خشونت انجام گرفته توسط سرکوبگران نسبت به مردم معترض موضع گرفت و گفت: "این اقدام به وجهه دولت ایران آسیب بیشتری وارد می‌کند؛ دولتی که در داخل به نیروهای داخلی فشار می‌آورد و در خارج نیز از سیاست گفت‌وگو می‌پرهیزد."
اما شدیدترین موضعگیری در این باره توسط حزب سبزهای آلمان انجام گرفت. خانم کلودیا روت، رییس حزب سبزهای آلمان با صدور بیانیه شدیدالحنی نسبت به سرکوب مردم توسط گماشتگان استبداد اعتراض کرد. او در بیانیه خود نوشت: "اعتراضات بدون وقفه و گسترش‌یابنده در ایران، ابعاد بحرانی را نشان می‌دهد که رهبری غیردموکراتیک ایران، کشور را به کام آن کشانده است. رهبری کشور به تهدید و فشار متوسل می‌شود و شرایط باز هم بحرانی‌تر می‌شود. ما با همه قربانیان و آسیب‌دیدگان سرکوب در ایران همدرد و همبسته ایم."
با اینکه بسیاری علیه اقدامات سرکوبگرانه و شدت عمل گماشتگان رژیم نسبت به مردم اعتراض کرده اند اما رژیم همچنان به اعمال سرکوبگرانه خود ادامه می دهد و با وارد شدن به خانه فعالان سیاسی و یا افراد شناخته شده مدافع حقوق بشر و حقوق شهروندی اقدام به دستگیری آنان کرده است. طبق گزارشات رسیده از خیابان بهار، یک اتوبوس مملو از دختران دستگیر شده در روز سیزده آبان به مکان نامعلومی منتقل شده اند. همچنین عده ای از دختران دستگیر شده در خیابانها و کوچه های اطراف میدان هفتم تیر و ولی عصر نیز مفقودالاثر هستند و کسی از محل نگهداری آنها باخبر نیست. این در حالی است که بسیاری از دستگیر شدگان در آخر وقت روز تظاهرات به زندان اوین برده شده و در بند 209 زندانی هستند.
با توجه به اعمال و رفتار بی شرمانه گماشتگان استبداد نسبت زنان و دختران دستگیر شده در اعتراضهای گذشته، از تمامی مجامع بین المللی و سازمانهای مدافع حقوق بشر به ویژه مدافعان حقوق زنان و زندانیان می خواهیم نسبت به سرنوشت دختران بازداشت شده که به نقاط نامعلومی منتقل شده اند، حساسیت نشان داده و رژیم را تحت فشار قرار دهند تا محل نگهداری آنان را اعلام کند.
دختران شجاع دستگیر شده، رهبران میدانی اعتراضهای مردم بودند. این رهبران شجاع و آزادیخواه باید هرچه زودتر و بدون قید و شرط آزاد شوند!

بیانیه نهضت آزادی ایران «پیرامون دستگیری سران حزب خائن توده»- خانه را از رسوبات مارکسیستی پاکسازی کنیم

دنیای ما: بیانیه زیر از بخش بایگانی سایت «نهضت آزادی ایران» انتخاب شده است. این بیانیه را دو سال پیش قصد داشتیم که منعکس نمائیم. اما در آنموقع لازم دیدیم که تنها به مسئولین یکی دو سایت ارسال نمائیم. دلیل انتشار این بیانیه در شرایط حال از اینروست که متوجه شویم نیروهایی که امروز خود را مدافعان حقوق و آزادی های سیاسی و اجتماعی مردم ایران می شمارند، چه سابقه ای در تاریخ سیاسی ایران در جهت سرکوب و یا حمایت از سرکوب نیروهای سیاسی جامعه ایران بعهده داشته اند. مقصود از این یادآوری منکوب نمودن « نهضت آزادی ایران» و یا نیروهای مشابه در زمان حال نیست. این بیانیه برگی از تاریخ آنان است که جهت آگاهی نسل جوان به معرض قضاوت آنان می گذاریم. در انتها، لینک نامه دیگری از نهضت آزادی ایران را به ” مسئول امور حقوقی فرماندهی کل کمیته انقلاب اسلامی در مورد تضییقات برای نهضت” را خواهید خواند. در این نامه ” نهضت آزادی” به جمع آوری “ بیانیه نهضت آزادی ایران پیرامون دستگیری سران حزب خائن توده” که از سوی نیروهای کمیته انجام گرفته بود، اعتراض نموده است . بدین مناسبت کمیته انقلاب اسلامی، مسئول خط توزیع جراید ” نهضت آزادی” را در این رابطه جلب نموده بودند، که نهضت به کمیته اعتراض می نماید. با این نامه ها در عین حال می توان بشکل گیری ” گروه های فشار” جامعه نیز پی برد!

بسمه تعالی

نهضت آزادی ایران

تاسیس ۱۳۴۰

تاریخ: ۲۰/۰۲/۱۳۶۲

بیانیه نهضت آزادی ایران پیرامون دستگیری سران حزب خائن توده

خانه را از رسوبات مارکسیستی پاکسازی کنیم

حزب توده در قالب مثالهای قرآن

مثل الذین اتخذوا من دون الله اولیا کمثل العنکبوت اتخذت بیتا و ان اوهن البیوت لبیت العنکبوت لو کانوا یعلمون. مثل کسانی که جز خدا اولیایی برگرفتند (وابسته و سپرده قدرتهای دیگر شدند) همانند مثل عنکبوت است که خانه‌ای بگرفت، و بیگمان سست‌ترین خانه‌ها خانه عنکبوت است،‌ای کاش می‌دانستند (عنکبوت آیه ۴۱).

سرانجام تشکیلات آهنین! حزب طرازنوین! بعد از چهل سال بند و بست و فریب و خیانت همچون تار عنکبوتی به سستی فرو ریخت و بندبازان بازیگرش که عمری جوانان بی‌خبر را اسیر و مسحور دامها و تارهای تبلیغاتی و تشکیلاتی خود کرده بودند به زمین ذلت سقوط کردند. اینان که عمری شیره جان و ایمان طعمه‌های خود را مکیده نجات و به‌روزی خلق را ادعا می‌کردند وقتی دفتر اعمالشان گشوده شد و رازها برملا گردید ناگزیر به اعتراف و اقرار شده و به گوشه‌ای از خیانت‌های خود اشاره کردند. در حالی که تصور می‌کردند با وابستگی به ابرقدرت شمالی و کمونیسم بین‌الملل به حصن حصینی تکیه کرده‌‌اند که رخنه‌ای در آن نمی‌رود و از پس دیوارهای آهنین چیزی درز نمی‌کند! اما هم از تاریخ انقلابات دنیای سوم و عملکرد ارباب در رابطه با احزاب برادر! غافل بودند و هم از عنکبوتی بودن این تارهای وابستگی و سرانجام تکیه به اربابان دنیایی. کاش می‌دانستند بنا کردن تشکیلاتی با مصالحی پوشالی دوامی بیش از دام عنکبوت ندارد (لوکانوا یعلمون).

این تجربه عبرت‌آور در مشابهت با مثالی که قرآن تصویر کرده باید برای دانایان و عقلهای تحلیل‌گر هدایت کننده باشد و به ریشه‌یابی علتهای این گمراهی و انحراف همت گمارند.

و تلک الامثال نضربها للناس و ما یعقلها الاالعالمون.

این مثالها را ما برای مردم می‌زنیم و جز دانایان آن را تعقل نمی‌کنند (عنکبوت ۴۳).

اما متأسفانه رهبران گمراه و گمراه کننده این جریان وابسته یا نفهمیدند یا نخواستند بفهمند که ریشه و اساس این گمراهی از دستگاه فکری آنها است. گرچه همیشه از روابط زیربنایی داد سخن می‌دادند اما خود در تحلیل غروب حزبشان به سادگی به روابط روبنایی پرداختند و بدون آنکه فلسفه مارکسیسم را مورد نقد و سئوال قرار دهند وقتی دیدند دیگر محال است که از پس پرده فریب حزب توده و به نام آن بتوانند درآینده کاری کنند گناهان خود را به گردن آن انداختند و رستواترش کردند. همه حرف آنها همین بود که وابسته بودیم، منافقانه عمل می‌کردیم و خلاق قانون جمهوری اسلامی رفتار می‌نمودیم!… نه اینها بر کسی مخفی بود و نه در مرام آنها این اعمال ناپسند است، سهل است به اعتقادشان لابد هدف وسیله را هم توجیه می‌کند و به آن افتخار هم باید کرد. مگر حرمت مارکسیستی با ۷۵ سال سابقه در ایران (از ۱۹۰۶) که بعد از شهریور ۲۰ به شکل جدید در قالب حزب توده وارد صحنه شد جز خیانت چه گلی به سر این ملت زده است؟ خیانت به جنبش جنگل، تایید رضاخان به‌عنوان نماینده بورژوازی ملی!، تظاهرات در پناه تانکهای روسی در تهران به حمایت از تسلیم نفت شمال به روسیه!، سوء استفاده از احساسات مردم ستمکشیده و بر پا کردن غائله آذربایجان و کردستان و تلاش برای جدایی این دو استان، ائتلاف با حزب ارتجاعی قوام‌السلطنه و شرکت در کابینه ائتلافی (با سه وزیر)، برخورد خصمانه با نهضت ملی ایران و کارشکنی در دولت ملی دکتر مصدق، همکاری با جناحهای وابسته به استعمار انگلیس (معروف به توده نفتی)، زمینه‌سازی برای موفقیت کودتای ننگین ۲۸ مرداد و… آبرومندتر از همه! فرار سران حزب به بهشت موعود مارکسیسم و سپردن اعضا و هواداران به مسلخ شاه!!… البته برخی هم (مثل بهرامی و یزدی) به جای فرار، به منجلاب سازش با حکومت وقت غلطیدند و برخی هم ستون فقرات نیروهای امنیتی شاه را تشکیل داده یا مغزهای متفکر رژیم جور شدند (امثال جعفریان، مجیدی، نیکخواه، آزمون و…) ناگفته نماند زرنگ‌ترهایشان هم مقاطعه‌کاری‌های بزرگ و شرکت‌های کلان سرمایه تشکیل دادند و به ریش هرچه کارگر و پرولتر است، خندیدند! از انصاف خارج نشویم تعدای هم بنا به فطرت یا تأثیر ناخودآگاه تربیتی از بستر دینی جامعه با شجاعت مقاومت کرده اعدام یا زندانهای طولانی زمان شاه را پذیرا شدند و برخی از آنها نیز ذخیره عبرت‌آوری برای مصاحبه‌های تلویزیونی دوران جمهوری اسلامی گشتند!

این به ظاهر طرفداران انقلاب و جمهوری اسلامی و مدعیان خط مردمی امام همانهایی هستند که قیام ۱۵ خرداد سال ۴۲ را همزمان با شاه ارتجاعی خواندند و همچون رادیو مسکو طوطی‌وار حرکت همین روحانیون را مبارزه ملاهای زمیندار علیه برنامه مترقی اصلاحاتی ارضی! معرفی نمودند! و معلوم نشد چگونه پس از پیروزی انقلاب و بازگشت پیروزمندانه آقایان ازمسکو نظرشان معکوس گردید؟

و حالا که پرده‌ها افتاده و رازها برملا گشته و خدا از آنجایی که هرگز گمانش را هم نمی‌کردند به سراغشان آمده (فاتاهم الله من حیث لم یحتسبوا) در حسرت آب رفته در جوی، با اتکالی که به پشتوانه اعمال گذشته داشتند لابد از خود می‌پرسند پس ۶۵ سال سابقه فعالیت کمونیستی، چهل سال تلاش منضبط حزبی و ربع قرن زندان کادرهایی از مرکزیت (که مجموع آنها را با احتساب دوران هجرت رهبران به روسیه! و کشورهای بلوک شرق ۶۰۰ سال برآورد کرده‌اند)، تعلیمات جاسوسی در «ک.گ.ب» و شرکت در کنگره‌ها و پلنوم‌های کمونیسم بین‌الملل، صدها روزنامه و مجله و کتاب، از سطح دبستان تا دانشگاه، این همه بحث و فحص و سخنرانی و پرسش و پاسخ و… چه شد و کجا رفت و چرا دستگیره‌ای برای نجات نشد و جائی به حساب نیامد؟ چرا روسنامه مردم! نه روسیه را به دخالت آورد و نه مردم را به حمایت؟ و چرا و چراهای دیگر…

جواب این چراها را که به سختی عبرت‌انگیز است قرآن قبلاً در مثالی دیگر داده و چنین حسرت و زیان آشکاری را به روشنی هشدار داده بود. دریغا که گوش شنوا نداشتند:

مثل الذین کفروا بربهم اعمالهم کرماد اشتدت به الریح فی یوم عاصف…

مثل کسانی که به پروردگارشان کافر شدند (بنده اربابهایی دنیایی و ناسپاس و سرپوشگذار بر حقایق الهی شدند)، اعمالشان (نتیجه تلاشها و دستاوردهایشان) همچون خاکستری است که بر آن بادی بوزد (آنهم نه باد معمولی)، در روزی طوفانی و منقلب! (ابراهیم ۱۸)

آیا بعد از طوفان چیزی از دستاوردهای پوک و خاکستر اعمال خود می‌توانند جمع آوری کنند؟…

لا یقدرون علی شیی مما کسبوا

هرگز به جمع کردن مختصری از آنچه فراهم کرده‌‌اند هم قادر نخواهند بود.

ذلک هوالضلال البعید

اینست همان گم کردن بسیار دور!(ابراهیم ۱۹).

آیا جز سردی جفا و خیانت و خاکستر فریب و پوشش، نور و حرارت و گرمایی اعمال این وابستگان بیگانه به نفع مردم داشته است؟ اعمال پوک و خاکسترگونه اینان (و سایر همفمرکان در دیگر گروههای چپ) جز پوشاندن آتش، کدامین آب را به خاطر محرومین گرم کرده است؟ گرچه روزگاری خاکستر کفرشان نور حق را می‌پوشاند، اما سرانجام روز طوفانی فرا رسید (فی یوم عاصف) اعمالشان گرد هوا شد، نیرنگشان برملا گشت و آتش حقیقت جلوه و جلای خود را تابان‌تر نمود.

اینها که قدرت الهی را ندیده گرفته مسحور قدرت نظامی و تکنولوژی پیشرفته ارباب خود شده بودند از پوشالی بودن این ابرقدرتهای! روزگار غافل بودند. مثال این غفلت را باز هم قرآن برای عقلهای تحلیل‌گر به زیبایی و ظرافت تصویر کرده است و ناتوانی چنین قدرتمندانی را (چه شرقی چه غربی) علیرغم صنایع سبک و سنگینشان از آفریدن مگسی نشان می‌دهد:

یا ایهاالناس ضرب مثل فاستمعواله ان‌الذین تدعون من دون‌الله لن یخلقوا ذبابا ولواجتمعواله و ان یسلبهم الذباب شیا لا یستنفذوه منه ضعف الطالب و المطلوب.

ما قدرواالله حق قدره ان الله لقوی عزیز.

ای مردم مثلی زده شده خوب گوش کنید، کسانی که (ابرقدرتهایی!) جز خدا می‌خوانید (سرسپرده و پیرو آنها می‌شوید) هرگز مگسی را هم نمی‌توانند خلق کنند، گرچه همگی هم بر آن اجتماع نمایند و اگر مگس چیزی از آنها برباید (علیرغم تکنولوژی پیشرفته) قادر به پس گرفتن از آن نخواهند بود! ناتوان و ضعیف‌اند، هم طالب و هم مطلوب!

خدا را آنچنان که سزاوار ارجمندی‌اش بود ارج نگذاشتند همانا خدا قوی عزیز (نیرومند صاحب عزت) است. (حج ۷۳ و ۷۴).

و چنین است که در شعار نه شرقی نه غربی ابرقدرت‌های شرق و غرب از روسیه و آمریکای جنایتکار گرفته تا چین و انگلیس و… برای ما یکسان‌‌اند و در برابر قدرت قاهر پروردگار عزیز همه آنها را پوشالی می‌دانیم.

و اینک گرچه آن شجره خبیثه از آنجایی که قرار و پیوندی با زمین و زمینه ملی و مردمی نداشت و در بیگانگی با فرهنگ و اعتقادات مردمی گویی بدون ریشه از روی زمین برجهیده بود کنده و با تندباد حوادث (فی یوم عاصف) به گوشه‌ای افکنده شده است:

و مثل کلمه خبیثه کشجره خبیثه اجتثت من فوق الارض مالها من قرار.

مثل کلمه ناپاک مثل درخت ناپاکی است که از روی زمین برجهیده و آن را قرار و ثباتی نباشد (ابراهیم ۲۶).

اما جوانه‌ها و شاخ و برگی که قربانی ریشه بی‌ثبات خود شده، به زمین شکست سقوط کرده‌‌اند (اعضای ساده و هوادار حزب)، اکنون که از اسارت تنه آزاد شده فرصت استقلال پیدا کرده‌‌اند اگر پیوندی با زمین و زمینه مردمی پیدا کنند و ریشه‌ای در فطرت خداجوی خویش بدوانند امید است با بازگشت به اصل خویش و قبول خالق یکتا برخلاف ریشه و تنه پوسیده دوام و قراری پیدا کنند و درآینده برخلاف اسلاف خود میوه و محصولی به نفع مردم رنجیده ایران عاید نمایند:

الم ترکیف ضرب الله مثلا کلمه طیبه کشجره طیبه اصلها ثابت و فرعها فی السماء توتی اکلها کل حین باذن ربها و یضرب الله الامثال للناس لعلهم یتذکرون.

آیا ندیدی چگونه خدا مثلی زد سخن پاک چون درخت پاکی است که ریشه آن استوار و شاخه آن در آسمان گسترده است میوه خود را در هر زمان به اذن پروردگارش می‌دهد و خداوند برای مردم مثلها می‌زند باشد که یادآور گردند. (ابراهیم ۲۵).

بسیاری از اعضا و هواداران این حزب وابسته گرچه با غفلت اما بنا به فطرت حق طلب با حسن نیت و قصد خدمت وارد این دام شده بهروزی طبقه کارگر را در پیروی از دستورالعمل مارکسیسم می‌پنداشتند، آنها با شور و هیجان و احساسات جوانی بدون آنکه اشعاری به آلت دست بودن خود بکنند دیوارهای شهر را از شعارها و اعلامیه‌های حزب سیاه می‌کردند و آب در آسیاب بیگانه می‌ریختند. آنها مشکلات فکری خود را از «پرسش و پاسخ» رهبرشان سئوال می‌کردند، تشنگی روحی‌شان را از آبشخوار آلوده حزب فرو می‌نشاندند و استجابت نیازهای فطری خود را از اربابان سرسپرده و مکتب عقیم مارکسیسم طلب می‌کردند. اما باز هم قرآن در مثالی دیگر که گویی ناظر به چنین هوادارانی است پوچی و بی‌حاصلی اینگونه دنباله روی و سرسپردگی را تصویر و تجسم می‌کند:

له دعوه الحق والذین یدعون من دونه لا یستجیبون لهم بشیی الا کباسط کفیه الی الماء لیبلغ فاه و ما هو ببالغه و ما دعاء الکافرین الا فی ضلال.

دعوت به حق از آن اوست (تنها خدا را طلبیدن حق است) و کسانی که جز او را می‌خوانند (رو به سوی مدعیان دروغین و مکاتب گمراه کننده می‌آورند) آنها پاسخگوی کوچکترین چیزی (از نیازهایشان) نیستند، مگر بمانند کسی که دو دست خویش به سوی آب گشاید تا به دهانش رس‌اند و او رسنده به آن نیست، و دعای کافرین (خواستن‌ها و طلبیدن‌های آنها نیز) جز در گمراهی و اشتباه نیست. (رعد۱۴).

نه اینکه به قول پیردیرشان «به آذین» مارکسیسم در ایران به بن‌بست رسیده باشد، پنبه این ادعا را مدتها است فلاسفه و اندیشمندان زده‌‌اند و بن‌بستی است که سوسیالیسم علمی! را بیرنگ نموده است، منتهی در گوشه و کنار دنیای سوم عده‌ای هنوز علی‌آباد را شهری می‌پندارند و در کویرهای سوخته و عطشان جوامع اسلامی جوانانی به دنبال اشباع تشنگی خود از سراب مارکسیسم هستند، دستهای خود را به سوی آن دراز می‌کنند، فداکاری‌ها و از خودگذشتگی‌های فراوانی هم می‌کنند، اما در تقلید برداشتن آب از سراب سرانجام مانند سران حزب توده به پوچی و بی‌حاصلی می‌رسند و آنچنان در گرداب گمراهیهای خود غرق می‌شوند که پس از تاریکی‌های مکرر نور حق را نمی‌بینند:

والذین کفروا اعمالهم کسراب بقیعه یحسبه الظمان ماء حتی اذا جائه لم یجده شیئا و وجدالله عنده فوفیه حسابه و الله سریع الحساب.

او کظلمات فی بحر لجی یغشیه موج من فوقه من فوقه سحاب ظلمات بعضها فوق بعض اذا اخرج یده لم یکد یریها و من لم یجعل الله له نورا فما له من نور.

آنان که کافر شدند اعمالشان مانند سرابی است در زمین هموار که تشنه آن را آب می‌پندارند؛ و چون به سوی آن آید آن را چیزی نیابد و خدا را نزد خویش یابد، پس خدا حساب وی را برای او تمام بدهد و خدا زود به حساب می‌رسد؛

یا (اعمال ایشان) همچون تاریکی‌هایی است در دریایی عمیق، که فرو پوشد آن را موجی که از بالای آن موجی دیگر باشد و بر فراز آن ابری باشد: تاریکی‌هایی که برخی از آنها بالای برخی است، چون دست خود را بیرون آورد آن را (کسی) نتو‌اند دید! و هرکس را که خدا نوری برایش قرار ندهد هیچ نوری نخواهد داشت.(نور۳۹).

نهضت آزادی ایران به دلیل سابقه طولانی در مقابله با آفت مارکسیسم و آشنایی که در این مدت با تاکتیک‌ها و سیاست‌های کهنه سازمان‌های مارکسیستی پیدا کرده بود به خاطر وظیفه اسلامی و رسالتی که احساس می‌نمود از هر فرصتی استفاده کرده هشدارها و تذکرات برادرانه‌ای به مسئولین امور و گردانندگان دولت انقلاب می‌داد و علیرغم اتهام تضعیف دولت و منصرف کردن مردم از حمله به شیطان بزرگ و تراشیدن شیطان فرضی و… صبورانه این نابخردی‌ها را تحمل می‌نمود، نهضت آزادی با اطلاعی که از استراتژی کلی کمونیست‌ها در اتیوپی، افغانستان، یمن جنوبی و… داشت مطلع بود آنها طبق تئوری خیزش لنینی همواره زیر شعارهای جو غالب منافقانه عمل می‌کنند و پشت چتر و سپر شعارها و سوگندهای دروغینی که می‌دهند مردم را از راه حق باز می‌دارند (اتخذوا ایمانهم جنه فصدوا عن سبیل‌الله). نهضت آزادی می‌دانست که احزاب کمونیست بر اساس رهنمودهای لنین، با نفوذ در نیروهای نظامی و انتظامی و رخنه در شوراها (سویت‌ها) و نهادهای مختلف از یکطرف، و کارشکنی، جوسازی و ایجاد هرج و مرج از طرف دیگر مترصد شرایطی می‌مانند تا وقتی اوضاع به بن‌بست رسیده به اصطلاح آچمز گردد آنگاه با یک جهش قدرت را در دست گرفته هژمونی طبقه کارگر را برقرار می‌نمایند.

نهضت بر اساس این تحلیل، قبل از اعترافات سران حزب در مصاحبه‌های تلویزیونی (که جزئیات و روش آن برای ما روشن نیست) مرتباً به دولت و نهادها تذکر می‌داد و آن‌ها را از خطر رخنه توده‌ای‌ها در ارگان‌های دولتی و نهادهای انقلابی آگاه می‌ساخت. اما متاسفانه این هشدارها کمتر مورد پذیرش قرار می‌گرفت و اکنون که به همت و پشتکار برادران (که صدق عرایض ما را به اثبات رساندند) و پی‌گیری دقیق اطلاعات غیرمنتظره این لانه فساد برچیده شده است ضمن حمد و سپاس به درگاه ایزدی و تشکر از تلاش برادران باید بدانیم که تنها به این دستگیری‌ها نباید دلخوش بود و به آن بسنده نمود زیرا اگرچه اعضای اصلی این شجره گرفتار شده‌‌اند، اما آثار و عوارض مسموم و القائات فکری و ایدئولوژیک آنها در گوشه و کنار این کشور باقی است و جو غالب را تشکیل می‌دهد اینک وقت آن رسیده که خانه انقلاب را از تارهای عنکبوتی مارکسیسم یکسره نظافت و پاکسازی کنیم. فرهنگ مارکسیستی و تضاد دیالکتیکی و شیوه‌های استالینی را که حاصل القائات و جوسازی‌های این فرقه است باید به کلی از اذهان و فرهنگ سیاسی غالب شسته، بیرون بریزیم.

مگر مارکسیستها (و بخصوص حزب توده) نبودند که تخم تفرقه و نفاق را پس از انقلاب میان گروههای اسلامی کاشتند و برادری‌ها را به خصومت تبدیل کردند؟ مگر همین‌ها نبودند که درگیری سیاسی روانی را در جمهوری اسلامی آغاز کردند و جنگ حیدرنعمتی لیبرالیسم و ارتجاع را دامن زدند! شایعه‌سازی و شایعه‌پراکنی، جوسازی، تهمت و برچسب‌زنی و ترور شخصیت را رایج نموده، بر فرهنگ سیاسی جامعه ما غالب گردانیدند، مگر همین‌ها نبودند که واژه لیبرال را از فرهنگنامه مارکسیسم بیرون آورده سر زبان دوستان نادان انداختند(۱) و لیبرالیسم سیاسی و اقتصادی را مطرح ساختند؟

مگر همین‌ها نبودند که حملات را از خودشان متوجه بسیاری از گروههای سابقه‌دار اسلامی کردند و سعی کردند از آنان هیولائی خیالی بسازند که درصدد براندازی دولت اسلامی می‌باشند! مگر همین‌ها نبودند که روحانیت را به دو جناح ارتجاعی و خط امام تقسیم کردند و کوشیدند تفرقه و دودستگی را در این صنف دامن زنند؟ مگر همین‌ها نبودند که شورای نگهبان را با برچسب لیبرالیسم اقتصادی ارتجاعی و غیرانقلابی لقب می‌دادند؟

و بالاخره مگر همین‌ها نبودند که فرهنگ تضاد و تخاصم دیالکتیکی را جایگزین رفق و مدارا و اخلاق اسلامی نمودند و افشاگری و سب و لعن و افترا و اتهام را رواج دادند، شیوه‌ای که متأسفانه هنوز هم در رسانه‌ها و مطبوعات رایج است.

قرآن به مسلمانان هشدار داده است که بیگانه را (اعم از شرق و غرب) به خود نزدیک نکنید چرا که از هیچ کوششی در جهت آشفته کردن اوضاع و بیمار کردن مغز جامعه (فرهنگ و عقاید) فروگذاری نمی‌کنند:

یا ایها الذین آمنوا لاتتخذوا بطانه من دونکم لایالونکم خبالا…

ای کسانی که ‌ایمان آورده‌اید همکار نزدیک و همراز خود را غیر از خودتان نگیرید آنها از بیمار کردن اندیشه شما(۲) فروگذاری نمی‌کنند.(آل عمران ۱۱۸)

اما این هشدارها را جدی تلقی نکردند و علیرغم سوابق خائنانه خزب توده و خطوط وابسته، ادعای خط امام بودن آن را کسانی باور نمودند. در حالی که مارکسیست‌ها خدا و دین او و امام و حرکت و انقلاب اسلامی و جمهوری را قبول نداشته و ندارند و مواضع و ادعای در خط امام بودنشان مصداق واقعی نفاق است.

قرآن به دنبال آیه فوق این گونه نفاق را به مسلمانان هشدار داده بود:

اذالقوکم قالواامنا و اذا خلو عضوا علیکم الانامل… هرگاه که شما را ملاقات می‌کنند می‌گویند ما ایمان آورده‌ایم و آنگاه که خلوت کنند انگشتان خود را از غیظ نسبت به شما به دندان می‌گزند…(آل عمران ۱۱۹)

بر اساس همین رهنمودهای قرآنی است که قطعنامه کنگره چهارم نهضت آزادی ایران (کنگره شهید چمران ـ آبان ۶۰) صریحاً اعلام داشته است که:

ماهیت و عملکرد سلطهگرانه دو ابرقدرت شرق و غرب را که بر اساس جهان‌بینی‌های الحادی و شرک‌آلود است یکسان و مطرود می‌داند.

نهضت‌آزادی ایران هم چنین معتقد است که توجه آگاهانه به توطئه‌های امپریالیسم غرب و صهیونیسم و متحدینشان علیه جمهوری اسلامی ایران و ضرورت مبارزه با توطئه‌های آنان هرگز نمی‌تو‌اند و نباید موجب بی‌توجهی به ماهیت و سرشت و عملکرد امپریالیسم روسیه و عوامل وابسته داخلی آنان بشود و یا مبارزه با نفوذ و وابستگی استعمار غربی مترادف باشد. با اتخاذ سیاست «درهای باز» در برابر شوروی و اقمار آن.

سرنوشت عبرت‌انگیز سران حزب خائن توده و بن‌بست‌های مارکسیسم در ایران اسلامی تجلی تحقق وعده‌های الهی و مثالهای قرآنی است و موجب خوشحالی ملت ایران می‌باشد. اما همانطور که گفته شد این ابراز مسرت کافی نیست. اکنون که فرصت بازگشت به اسلام اصیل، قرآن حکیم و سنت جامع پیامبر(ص) را پیدا کرده‌ایم باید بدانیم بازگشت مقبول به درگاه الهی با اصلاح اشتباهات گذشته (خانه تکانی فرهنگی) و بیان آشکار خطاهای انجام شده است، یعنی زدودن کامل القائات مارکسیستی از روابط و رسانه‌های عمومی و بیان خطاها و بدگوییها و دشمنی‌ها (در رابطه با برادران اسلامی) برای همان مردمی که به این راه کشانده شدند:

الاالذین تابوا واصلحوا و بینوا فاولئک اتوب علیهم…(بقره ۱۶۱).

مگر کسانی که بازگشتند و اصلاح کردند و بیان کردند. پس بازگشت اینها را من می‌پذیرم.

اللهم وفقنا لما تحب و ترضی

نهضت آزادی ایران

اردیبهشت ۱۳۶۲

نهضت آزادی ایران امیدوار است به زودی نشریه تحلیلی مبسوطی متکی بر اطلاعات و اسناد موجود در اختیار هموطنان عزیز قرار دهد.

(۱) رفیق کیانوری در روزنامه مردم (شماره ۲۰ آذرماه ۱۳۵۹ صفحه ۶) می‌گوید: «بسیاری از واژه‌ها و اصطلاحات علوم اجتماعی را نخستین بار حزب توده ایران در مطبوعات ایران و در زبان فارسی به کار گرفته است، همین واژه «لیبرالیسم» و «بورژوازی لیبرال» هم که امروز دیگر به فحش تبدیل شده و اگر در مجلس به کسی بگویند لیبرال خودش را توهین شده تلقی می‌کند. مثل این که اولین بار توسط ما در فرهنگ سیاسی ایران وارد شده است، زیرا نخستین بار ما بودیم که در مبارزات سیاسی روی این مفهوم تکیه کردیم و حالا در مقیاس وسیع آن را شناخته‌اند پس طبیعی است نیروهای اصیل انقلابی به تدریج به شناخت‌هایی برسند که در گذشته نداشته‌اند…»

«…بخشی از نیروهایی که امروز شدیداً علیه امپریالیسم مبارزه می‌کنند با همین لیبرال‌ها که در دولت بودند همکاری نزدیک داشتند و اگر ما…»

(۲) قاموس قرآن در معنای کلمه «خبال» چنین نوشته است: «خبال فسادی است که بر حیوان عارض می‌شود و موجب اضطراب می‌گردد مثل جنون یا مرضی که در فکر و عقل مؤثر است… خبال به معنای فساد است که در افعال و ابدان و عقول باشد.

http://www.nehzateazadi.net/bayanieh/62/html/62_05.htm

*************

اعتراض ” نهضت آزادی” به جمع آوری “ بیانیه نهضت آزادی ایران پیرامون دستگیری سران حزب خائن توده”

http://www.nehzateazadi.net/bayanieh/63/17.pdf

تریاک رتبه نخست مصرف در کشور/ زنگ خطر مصرف مواد مخدر صنعتی


در گفتگو با مهر عنوان شد:

شهرکرد - خبرگزاری مهر: مدیر کل امور اجرایی ستاد مبارزه با مواد مخدر ریاست جمهوری با بیان اینکه تریاک رتبه نخست مصرف توسط معتادین را در کشور دارد گفت: کراک وشیشه به دلیل سهولت در مصرف و قیمت پایین تر، مواد مخدری مصرفی بعدی در کشور می باشد.

مسعود زاهدیان در گفتگو با خبرنگار مهر در شهرکرد اظهار داشت: گرایش اقشار جامعه به خصوص جوان برای مصرف مواد مخدر صنعتی از قبیل، شیشه، کراک، کریستال و... زنگ خطری برای کشور است.

وی افزود: در حال حاضر بالاترین مصرف مواد مخدر تریاک، کراک وشیشه به دلیل سهولت در مصرف و قیمت پایینتر مواد مخدری مصرفی بعدی در کشور است.

زاهدیان به گرایش مصرف مواد مخدر صنعتی در کشور اشاره کرد و عنوان کرد: علت اصلی استفاده از این مواد تبلیغات سوء شبکه های قاچاق در مورد تاثیر مصرف این مواد بر روی شادابی، جوان ماندن، لاغری و ... است.

وی با بیان اینکه مصرف مواد مخدر صنعتی از قبیل شیشه، قرصهای اکستازی، مواد نیروی زای بدن سازی و ... بخشی از موادی هستند که اثرات مخدری و روانگردانی دارند و قاچاقچیان مواد مخدر این را کذب می دانند، خاطر نشان کرد: اطلاعات علمی و پژوهشهای ما نشان داده اثرات مواد مصرفی صنعتی بعد از یک مدت مخرب ترین تاثیرات رابرای فرد به دنبال دارد.

زاهدیان افزود: ترتیب مصرف مواد مخدر در کشور تریاک، کراک افغانی، هروئین، شیره تریاک، حشیش، کریستال، و... می باشد که برای مسئولان کشوری نگرانی هایی را ایجاد می کند.

وی با بیان اینکه اکثر واردات مواد مخدر مصرفی از کشورهای جنوب شرقی وکشورهای اروپایی است اذعان داشت: بیشتر واردات مواد مخدر در کشور از استان های حاشیه شرقی کشور می باشد.

زاهدیان خاطر نشان کرد: در جلسه ستاد مبارزه با مواد مخدر در استان چهارمحال و بختیاری اقدامات تخصصی برای اردوگاه های باز پروری تصمیم گیری شده است.

وی یاد آورشد: حضور معتادان در جامعه موجب شیوع بیماری زیادی در جامعه است.

زاهدیان با بیان اینکه حضور معتادین در جامعه موجب از هم پاشیدن یک خانواده و حتی یک محله می شوند بیان داشت: بهترین مکان برای پیشگیری از اعتیاد، کانون خانواده ها می باشد.

وی با بیان اینکه هرچه انسجام گرمایی و واگرایی بیشتردر بین خانواده ها وجود داشته باشد، تصریح کرد: گرایش مواد مخدر در بین اقشار جوان کمتر خواهد شد.

زاهدیان اذعان داشت: در بحث پیشگیری مصرف مواد مخدر سازمان های آموزش وپرورش، سازمان ارشاد وفرهنگ اسلامی و ارگان های فرهنگی و... اقدامات پیشگیرانه را توسعه دهند.

وی تصریح کرد: فعالیت های پیشگیری و برخورد انتظامی باید در آخرین مرحله صورت گیرد.

زاهدیان با اشاره به اینکه قانون موجود اشکالاتی دارد بیان داشت: اگر این قانون به خوبی درجامعه استفاده شود نتیجه خوبی را می توانیم به دست آوریم.

وی با با بیانه اینکه محیط زندان ها باید تغییر کند و از حالت عمومی خارج شود، خاطر نشان کرد: قاچاقچیان مواد مخدر باید در شرایط سخت ویژه مجازات شوند.

زاهدیان یاد آور شد: مردمی کردن نهضت مبارزه با مواد مخدر تاثیر در مکملها اعتیاد و همچنین احساس مسئولیت مردم جامعه را در پی دارد.