*اين بار مردم با آگاهی کامل از تبعات حضور اعتراضی در خيابان ها, با صراحت خيره کننده ای در تهران و شهرستان ها جرثومه اصلی ديکتاتوری و استبداد و نماد اصلی اش خامنه ای را در شعارهايشان نشانه گرفتند.....
روشنگری: برای داشتن تصويری عمومی از آنچه در 13 آبان 88 به وقوع پيوست, لازم است از جزئيات خبرها و گزارش های متعدد, تصاوير, ويدئو کليپ ها و مواردی از اين دست با همه جذابيت و تازه گی ها و ويژگی های گاه خيره کننده برخی از آنها فراتر رفت؛ و حادثه را با فرايند درهم آميخت. از 22 خرداد به اين سو که حرکت اعتراضی مردم ايران آغاز شده است, صدها نفر به خاک افتاده اند, گروه بزرگی به اسارت برده شدند, به جوانان و دختران ما در شکنجه گاههايشان تجاوز کردند و اخبار اين تجاوزات و شکنجه ها و کشتار در سطح وسيع در جامعه پخش شد. تعدادی از جانباختگان جنبش اعتراضی را در گورهای گمنام بهشت زهرا دفن کردند. هر روز از زبان پاسداران و نظاميان و امنيتی ها به قتل عام و کشتار مردم تهديد کردند, رسانه ها را يکی پس از ديگری سر بريدند, , فيلترينگ اينترنت را شدت دادند, وبلاگ ها را بستند, روزنامه نگاران را به اسارت بردند و در عوض دهان ياوه گوی شبکه های تبليغاتی وابسته به خودشان را باز گذاشتند تا جامعه را با عفونت دروغ های آنها آلوده و مسموم سازند. برای ارعاب بيشتر به اعدام ها شدت دادند و طرح های پيگرد اجتماعی را تجديد کردند. و همه اين جنايات نفرت انگيز را رژيمی کرد که سه دهه دستش به خون آلوده است و تاريخش سراسر جنايت و قتل عام جوانان, کشتار دگرانديشان و نابودی مخالفان است. اگر خشم و نفرت و طغيانی که امروزه در اعماق جامعه ايران می جوشد, بی ريشه و بی سبب و بی زمينه بود, هر حلقه از اين ارعاب ها بضاعت آن داشت که خدمتگذار سکوت گورستانی در جامعه ما شود. اما هيچ يک از ترفندهای رژيم کارگر نيافتاد.
13 آبان 88 روز اثبات ناکارايی تيغ سرکوب و ارعاب رژيم در برابر مردم بود. هم برای مردم, هم برای خود دستگاه سرکوب. و اين حقيقت کمی نيست. زيرا علامت ديرآشنای يک انقلاب است؛ انقلابی که پدران و مادران نسلی که اکنون در خيابان ها با غريو فريادهای خويش حماسه می سازد آن را به خوبی می شناسند.
13 آبان 88 محصول معين يک رويارويی با گارد باز بود. حداقل از يک ماه پيش هم مردم و هم رژيم می دانستند که به تدريج به يک درگيری با هم نزديک می شوند. 13 آبان برآيند ستيز نابرابر اراده هايی بود که آشکارا در برابر هم صف بسته بودند: در يک سو زور و سرنيزه, سازماندهی شبه جنگی نيروهای رنگارنگ سرکوب, برخورداری از همه ابزارهای رسانه ای محلی, سراسری, صوتی, تصويری, نوشتاری و مجازی, در سوی ديگر مردمی با دست خالی, بدون وسايل کلان اطلاع رسانی, با تعدادی وبلاگ و يکی دو روزنامه زير سانسور و بدون سازماندهی سراسری. و رژيمی که سه دهه کشتار و جنايت در کارنامه دارد و استاد اعظم بهره برداری از عوامفريبی است با همه يد و بيضايش و با اين که در روز 13 آبان حتی حکومت نظامی اعلام نشده در بخش های مرکزی تهران بوجود آورد, و هر چه لشکر داشت به ميدان آورد , باز نتوانست مانع حضور اعتراضی مردم در روز 13 آبان و مانع طرح شعارهای ساختارشکنانه شود. اين ناتوانی, اين ضعف و اين پوشالی بودن رژيم, اگر خود آن را می لرزاند و روحيه اش را بيش از پيش درهم می شکند که قطعا چنين است, در عوض مردم را جسورتر و بی پرواتر می کند, قدرت شگرف آنها را به خودشان نشان می دهد, همبستگی شان را تقويت می کند و گام هايشان را استوارتر. ترکيب اين دو ويژگی متضاد, يعنی ضعف و ناتوانی حکومت در کنترل مردم از يک سو, جسارت و شهامت مردم در رويارويی با حکومت از سوی ديگر, آنهم در تصادمی به گستره کل کشور, بی هيچ ترديدی در معادله توازن قوا به ضرر رژيم و به نفع مردم تمام خواهد شد. 13 آبان 88 يک نقطه عطف در استمرار جنبش اعتراضی مردم و گامی به پيش در عبور اين جنبش از وضعيت تدافعی به موقعيت تهاجمی برای برچيدن کل بنای استبداد مذهبی محسوب می شود.
بيهوده نبود که اين بار مردم با آگاهی کامل از تبعات حضور اعتراضی در خيابان ها, درست قلب ديکتاتوری يعنی نظام ولايت مطلقه فقيه را آماج گرفتند؛ از سطح کارگزاری چون احمدی نژاد فراتر رفتند و با صراحت خيره کننده ای در تهران و شهرستان ها جرثومه اصلی ديکتاتوری و استبداد و نماد اصلی اش خامنه ای را در شعارهايشان نشانه گرفتند.
13 آبان سال 88 از روزهای پرشکوه و به يادماندنی در تاريخ مبارزه ملت ايران برای رهايی از استبداد و ديکتاتوری خواهد بود.
14 آبان 1388
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر