۱۳۹۰ آبان ۴, چهارشنبه

ترور معمر قذافی و آینده لیبی

شنبه ۲۲ اکتبر ۲۰۱۱


ترور معمر قذافی و آینده لیبی
m.rad@gmx.net

نوزده اکتبر خانم هیلری کلینتون بطور سری وارد تریپولی پایتخت لیبی شد و با عبدل جلیل ، محمد جبرئیل و علی طارهونی اعضاء اصلی (NTC ) با حضور خبرنگاران سخنان زیر را ایراد کرد ودرست روز بعد قذافی ترور شد.
"We hope he can be captured or killed soon so that you don't have to fear him any longer."

"امیدواریم شما معمر قذافی را بزودی دستگیر یا بقتل برسانید تا بیش از این از او ترس نداشته باشید

بر طبق گزارش راشیا تودی دیروز با بمباران باقی مانده شهر150.000 نفری سیرت پایگاه مقاومت کاروانی از ماشین ها در حومه شهر مورد حمله هواپیماهای ناتو قرار گرفت و ضمن کشتار همه اعضاء  و سرنشینان این اتوموبیلها ادعا شد که معمر قذافی زخمی شده و توسط طرفداران غرب در محل کشته شده است در این گزارش آمده بود که نیروهای ویژه ناتو در ترور او دست داشته و برای آنکه افکار عمومی را بر علیه خود بسیج نکند آنرا به وحشی گریهای طرفداران غرب در سیرت نسبت داده اند .
 همین عمل غیر انسانی و بر خلاف تمامی موازین بین المللی بسرعت در افکار عمومی جهان بیک معضل بزرگ برای کشورهای حامی جنگ از جمله چهار کشور تحقیر شده غرب آمریکا ، انگلیس ، فرانسه و ایتالیا شده تا جایی که سازمان ملل  که در این کشتار و جنایت درلیبی مستقیما دست داشته دستور تحقیقات در این مورد را صادر کرده است.
حمله به لیبی بر خلاف تصور از هفت هشت ماه پیش شروع نشده بلکه از همان اویل انقلاب این کشور آغاز و در زمان ریگان هم ببهانه حمله بیک هواپیمای مسافری بارها مورد حمله قرار گرفت در این حمله  بسیاری از تاسیسات زیر بنایی منهدم و تعداد زیادی از جمله اعضاء خانواده قذافی کشته و زخمی شدند . شرایط در آن موقع مناسب برای اشغال لیبی نبود در نتیجه آمریکا و ناتو بهمین عکس العمل اکتفا کردند ولی مسئله لیبی را پایان یافته تلقی نکرده و منتظر فرصتی بودند تا کارا یکسره و لیبی را به مستعمرات خود تبدیل کنند .

لیبی در حدود یک ملیون و هشتصد هزار کیلومتر مربع وسعت ، جمعیت آن 6.5 ملیون نفر، در آمد ناخالص این کشور در حدود 60 هزار میلیارددلار ودرآمد سرانه در حدود 10.000 دلار در سال است.لیبی از منابع بسیار غنی نفت با درجه خلوص بالا بر خوردار است که استخراج و تسویه آن بسیار ارزان تر از نفت خام سنگین است .

استاندارد زندگی در لیبی از تمامی کشورهای آفریقایی بالاتر و همه افراد این کشوربر طبق قانون که اجرایی هم شده  از تحصیلات رایگان تا پایان دانشگاه بیمه درمانی رایگان برخورداربودند. تضمین کار برای همه افراد که قادر بکار کردن بودند قانونی تضمین شده ی بود  لیبی بزرگترین کشور سرمایه گزار و کمک کننده به کشورهای آفریقایی بعداز چین قرارداشت .

لیبی با هفت کشور مصر، سودان ، چاد، تونس ، الجزایر ، نیجر و سودان همسایه است در شمال به دریای  مدیترانه راه دارد . لیبی با منابع زیر زمینی سرشار و وسعت زیاد و ارتباط دریایی و موقعیت استراتژیکی طی صد سال گذشته برای غرب از اهمیت حیاتی بر خوردار بوده و تا پایان جنگ جهانی اول مستعمره ایتالیا و در جنگ جهانی دوم بین آلمان و ایتالیا و انگلستان دست بدست گشته و پس از جنگ جهانی دوم با ضعف انگلستان و بقیه کشورهای شرکت کننده در جنگ جهانی دوم این کشور  مستعمره آمریکا شد که  با ایجاد پایگاه های نظامی نظامی  و حمایت از ملک ادریس پادشاه لیبی عملا این کشور را اداره میکرد.

با گسترش جنبش های آزادی بخش ملی برای استقلال در مصرعبدالناصر بقدرت رسید  و حمله نظامی مشترک فرانسه و انگلستان راه بجایی نبرد و انقلاب مصر پیروز شد و شرایط برای استقلال  دیگر کشورها فراهم شد.
معمر قذافی یک ناصریست بسیار محکم و استوار  در سال 1942 متولد شد و در سالهای 1965 در دانشکه نظامی تحصیل میکرد تحت تاثیر انقلاب مصر و عراق و دیگر کشورها در سال 1969 ملک ادریس پادشاه فرسوده این کشور رابر کنار و ریاست شورای انقلاب لیبی را بعهده گرفت و پادگانهای آمریکا را بر چید و بلافاصله با مصر همکاری همه جانبه ای را آغاز کرد و پیشنهاد اتحاد جماهیر عربی با شرکت مصر و سوریه  را داد که اقداماتی نیز در این زمینه صورت گرفت ولی با در گذشت مرگ عبدالناصر این طرح توسط انور سادات پیگیری نشد.

حمله ناگهانی اسرائیل به کشورهای عربی در سال 1967 با پشتیبانی همه جانبه  غرب ضربه کشنده ای بر پیکر اعراب وارد آورد در واقع آنها را فلج کرد  این تجاوز و حمله در شرایطی صورت گرفت که اختلافات داخلی در شوروی بر سر قدرت همچنان ادامه داشت تا سرانجام خروشچف بر کنار و برژنف جای اورا گرفت ولی دیگر دیر شده بود و غرب میخ خودرا در خاورمیانه کوبیده بود و ارتش کشورهای عربی را متلاشی کرده بود.

قذافی با بدست گرفتن قدرت تمامی تلاش خودرا برای مستحکم کردن اتحاد اعراب بکار برد وقتی مصردر زمان انورسادات الویت کشور راباز سازی اقتصادی باهمکاری غرب گذاشت لیبی به اتفاق عراق، سوریه ، الجزایر ، یمن جبهه امتناع اعراب را بوجود آوردند تا سدی در مقابل تهاجم مجدد غرب  واسرائیل در منطقه ایجاد کنند که این سد عملا تا پاشیدگی اتحاد شوروی ادامه یافت.
قذافی همانند صدام حسین بسرعت اوضاع و وخامت آنرا دریافت و کوشش کرد تا ازجنبشهای منطقه  از جمله سازمان آزادیبخش فلسطین پشتیبانی وآنها را  فعال نگاه دارد  تا نقشه تهاجم غرب را به این منطقه محدود و تا حدودی کنترل کنند ولی غرب از اوضاع پیش آمده و تلاشی شوروی استفاده کرده و یکی یکی کشورهای عربی را از درون و بیرون مورد تهاجم قرار دا د تا جایی که سرانجام عراق به اشغال در آمد و خمینی این مرتجع تاریخ بر سر قدرت آورده شد عراق متلاشی و بهمراه  افغانستان اشغال شد .

 فشار بر لیبی که از سال 1969 تا به امروز درصف مقدم مبارزه بود بشدت افزایش یافت آنهم در شرایطی که اتحادیه عرب در کنترل کامل  ناتوو غرب شده بود. رهبران  لیبی با درایت بی نظیر تلاش کردند تا اتحادیه آفریقا را با همکاری تمامی  کشورهای آفریقایی ایجاد کنند که این طرح عملی شد  حتی قذافی بریاست این اتحادیه بر گزیده شد.
لیبی تمام امکانات خودرا در اختیار اتحادیه آفریقا گذاشت و از آنها رسما خواست برای ایجاد ارتش دوملیونی تلاش کنند لیبی و بسیاری از کشورهای آفریقایی با انتخاب اوباما به ریاست جمهوری آمریکا  مطمئن شده بودند که غرب در صدد اشغال و مستعمره کردن آفریقا بر خواهد آمد و چنین هم شد.
سرازیر شدن سرمایه لیبی به کشورهای آفریقایی و شاغل کردن ده ها هزار جوانان بیکار آفریقا در لیبی که متجاوزان بسیاری از آنها را قتل عام کردند نتیجه همین سیاست بود آفریقا از همه امکانات سرمایه گزاری لیبی بر خوردار شد و قذافی  و حکومت او ارزهای موجود را به طلا تبدیل کرده و دلار را بعنوان ارز معتبر از دور خارج کردند . لیبی تمامی سرمایه ها را از غرب بیرون کشیده و به کشورهای آفریقایی از جمله آفریقای جنوبی منتقل کرد.

اینجا بود که طاقت غرب طاق شد وبا گسترش بحران اقتصادی و مالی وکسری بودجه در کشورها یی همانند ایتالیا که ورشکسته اقتصادیست ، فرانسه که سال آینده انتخابات ریاست جمهوری دارد که یکی از نامزدهای بشدت منفورآن سارکوزی است که در صدد احیای امپراتوری ناپلئونی در جهان است و انگلستان پیر و فرسوده که نای دویدن نداردو میخواهد همانند گذشته با نفت مفت و مجانی لیبی جانی تازه بگیرد .

حمله بیک کشور بسیار مدرن و کم جمعیت همانند لیبی و کشتن رهبر آنرا باید نمادی از جنایت پیمان نظامی ناتو در قرن بیست و یکم دانست این اولین بار نیست که غرب دست به چنین جنایتی میزند کشتن دکتر سوکارنو در اندونزی ، کودتا بر علیه دکتر مصدق ، اشغال عراق و کشتن صدام حسین ، حمله به یوگسلاوی و کشتن دکتر میلوسویچ ، تلاش برای ترور فیدل کاسترو ، تلاش برای کشتن و کودتا در ونزوئلا و دیگر رهبران آمریکای لاتین ، کشتن یاسر عرفات در فرانسه ، کشتن و قطعه قطعه کردن پاتریس لومومبا و ده ها نمونه دیگر

غرب با تدارک نیروی نظامی و آموزش آنها  در مصر و تونس و فرستادن آنها بداخل لیبی از طریق مرزهای این دوکشور و حمله از طریق هوا و دریا به لیبی و استفاده از جنایتکاران جنگی که آنها را در عراق و افغانستان آموزش داده بود و بمباران شبانه روزی بیش از هشت ماه کشور مدرن لیبی را با خاک یکسان و هزاران نفر را قتل عام کرد.
 غرب در تصور این است که با نفت و جنایت بر علیه مردم لیبی به اوضاع اقتصادی بیمار خود سرو سامان خواهد داد.  با بمباران این کشور و صدور آدم کشان حرفه ای آموزش دیده ناتو که در لباس نیروهای ضد لیبی در آمده اند این درس را بهمه مخصوصا به کشورهای آفریقایی داده است فقط مقاومت و مبارزه است که امپریالیسم هار را از میدان بدر میکند . نتیجه این جنگ تا کنون 70.000 کشته و بیش از دویست هزار نفر زخمی گزارش شده است سوای آنکه میلیاردها دلار خسارات مالی به کشور وارد آمده است .

حکومت و مردم لیبی نه تنها با مقاومت از حیثیت انسانی خود بلکه از حیثیت جهانی دفاع کردند آنها نیروهای ارتجاعی ناتو را مسخره خاص و عام کردند تا آخر ایستادند و چه خوب هم ایستادند ناتو فکر میکرد کار این کشور با جمعیت کم را در عرض چند روز یکسره خواهد کرد ولی مقاومت و نفرتی که این جنگ در بین مردم جهان برعلیه متجاوزان ایجاد کرد انگیزه مقاومت و دفاع از منافع ملی را در بین کشورها صد چندان تقویت خواهد کرد.

قذافی و حکومت لیبی شرایط را برای انتقال تدریجی قدرت  آماده نکرده بودند در حالیکه ضرورت این مسئله سالها پیش احساس میشد . تجربه ای که از سقوط کشور های اروپای شرقی سابق باقی مانده است  و غرب توانسته بود بخوبی از این ضعف استفاده کند و اوضاع را بنفع خود تغییر دهد . قذافی همانطور که در وصیت نامه خود اشاره کرده از انتظارات قشر متوسط جامعه که بشدت فربه شده بود و در انتظار شرکت در حکومت و دولت بود قافل ماند ه و این مسئله را  جدی نگرفته بود  . لیبی شرایط بحرانی و منافع استراتژیکی غرب را بدقت مورد مطالعه قرار داده بود ولی توان جلو گیری از تهاجم غرب را نداشت .

وقتی بحران مصر شروع شد تاثیر این کشور و موضع گیریهای مصر نشان داد که این کشور تا چه اندازه در سرنوشت خاورمیانه نقش بازی میکند مصر بود که تدارک  باز کردن مرزهای این کشور و تونس را برای   تجاوز غرب به لیبی گشود   تکیه تنها و بیش از اندازه به اتحادیه آفریقا  که هنوز پخته و استخواندار نشده کافی نبود تا لیبی بتواند با این پشتوانه از منافع ملی کشور دفاع کند . .

موضع گیری مسئولان کشورهای وابسته به غرب :

دبیر کل اتحادیه عرب نبیل العربی از کشته شدن معمر قذافی استقبال کرده و اورا مستبد خوانده است. دبیر کل انتصابی اتحادیه عرب نگفت تا چه مدت  این اتحادیه و مصر آویزان آمریکا و غرب خواهند بود  آقای العربی نگفت اگر آمریکا کمک دومیلیارددلاری را به مصر قطع کند همچنان بلبل زبانی خواهد کرد یا نه ؟

سخنگوی دولت دست نشانده عراق  گفت سرنوشت قذافی سرنوشت رهبران مستبد عرب است ولی نگفت که جایگاه دولت پوشالی عراق در کجاست ؟ و نگفت در چه زمانی غرب دولت عراق را همانند مبارک و دارودسته او  حقیرانه از دور خارج خواهد کرد .

نوری مالکی نخست وزیر و یکی دیگر از اعضاء فعال سازمان سیا   جنایت کار حرفه ای در عراق و منطقه یکی دیگر از مزدوران غرب  کشته شدن  قذافی را به مردم لیبی  تبریک گفت.

مک کین سناتو راست جمهوریخواه ، نخست وزیر انگلیس ، نخست وزیر آلمان ، رئیس جمهور آمریکا و دبیر کل سازمان ملل و ترکیه  هم ترور معمر قذافی را به بخودشان تبریک گفتند و اعلام کردند آماده اند تا هزینه کشتارده ها هزار نفری و ویرانی لیبی را از مردم لیبی طلب کنند در واقع در آمد و ثروت این کشور را به یغما ببرند . 

مقاومت لیبی نشان داد که غرب باهمه هارت و پود تا چه اندازه ضعیف شده است  روزگاری همین امپریالیسم از طریق کودتا مسئله را حل میکرد ولی امروز با تمامی توان خود  وارد جنگ با یک کشور کوچک همانند لیبی شده است و این کشور کوچک بیش از نه ماه تمام با  مقاومت خود پوزه اش رابخاک مالیده است .لیبی تا سالهای آینده از ثبات داخلی بر خوردار نخواهد نبود مردم کسانی را که دسترنچ ده ها سال آنها را بنابودی کشانده اند هرگز نخواهند بخشید نباید فراموش کرد که لیبی دارای ارتش منظم نبوده و مردم مسلح یاد گرفته اند چگونه از منافع خود دفاع کنند  یکی از دلایلی که ناتو جرات نکرد با پیاده نظام  وارد این کشور شود وجود همین ارتش توده ای است . گروه های مختلفی که با کمک ناتو در گیر جنگ شده اند و کشور رابنابودی کشانده اند بزودی بجان هم خواهند افتاد و این فرصتی خواهد بود تا مردم لیبی کار آنها را یکسره کنند.   

کرونوگرافی جنگ جنایتکارانه غرب و ناتو در لیبی :



1.      20 فوریه سیف الاسلام  پسر بزرگ قذافی اخطار کرد که احتمال جنگ داخلی در لیبی بسیار زیاد شده است

2.      22 فوریه اتحادیه عرب بدستور آمریکا و ناتو عضویت لیبی را در این اتحادیه لغو کرد دلیل اصلی آن فعالیت کمرنگ لیبی با اتحادیه عرب و همکاری همه جانبه لیبی با کشورهای آفریقایی بود

3.      26 فوریه به پیشنهاد چند کشور عربی از جمله قطر و لبنان شورای امنیت محاصره اقتصادی لیبی را بتصویب رساند.

4.      1 مارس سازمان ملل عضویت لیبی را در سازمان ملل لغو کردتصویب  این مصوبه تهدید یک جانبه غرب و ناتو برای حمله به لیبی بدون مجور سازمان ملل بود .

5.      12 مارس اتحادیه عرب به دستور آمریکا و ناتو در خواست  ممنوعیت پروازدر فضای  لیبی را کرد .

6.      13 مارس ارتش لیبی بسمت بنغازی حرکت کرد تا شهر را بمحاصره خود در آورد.

7.      17 مارس سازمان ملل تحت فشار بی سابقه آمریکا و کشورهای عضو ناتو کنترل هوایی لیبی را از طریق نیروی نظامی بدون محدودیت تصویب کرد . فرانسه و انگلیس و ایتالیا تهدید کرده بودند بدون مجوز هم به لیبی حمله خواهند کرد. هدف از این مصوبه جلوگیری از جنگ بین طرفهای درگیر بود ولی ناتو عملا طرف مزدوران خودرا گرفت.

8.      19 فوریه تنها یک روز پس از تصویب این قطعنامه غرب حملات مرگ بار خودرا به لیبی از طریق هوا و دریا آغاز کرد و شروع به نابودی تاسیسات زیربنایی لیبی کرد که تا 21 اکتبر ادامه داشت

9.      10 آوریل حکومت لیبی  پیشنهاد اتحایده آفریقا را پذیرفت و قبول کرد هر پیشنهادی که اتحادیه آفریقا ارائه کند مورد قبول این کشور واقع خواهد شد

10.  ناتو ، آمریکا و مزدوران آنها این پیشنهاد را رد کرده و آنرا منوط به کناره گیری قذافی از قدرت کردند.

11.  11 آوریل جوانترین پسر قذافی به اتفاق سه تا از فرزندانش در حمله هوایی کشته شدند هدف شخص قذافی بود که در محل حضور نداشت

12.  27دادگاه بین المللی دستور بازداشت قذافی و پسر بزرگ اورا تحت عنوان جنایتکاران جنگی صادر کرد خود آمریکا این دادگاه را قبول ندارد. این دادگاه اهرم فشار غرب به شخصیت هاو کشورهایی است که با سیاست آمریکا و غرب مخالفت میکنند .

13.  در پی بمباران دائمی ناتو صفیه شهر نزدیک به تریپولی که خالی از جمعیت بود به اشغال ناتو و مزدوران آن در آمد

14.  19 آگوست با پشتیبانی ناتو و بمباران دائمی مناطق سلیتن در غرب کشور بتصرف ناتو در آمد.

15.  21 آگوست ناتو و مزدوران آن  با بمباران فشرده و باز کردن یک چهاراه صلیبی در تریپولی و با حمایت کامل هلیکوپتر وارد میدان اصلی شهر شدند در این اقدام جنایت کارانه هزاران نفر کشته و شهر ویران شد .

16.  23 آگوست باب العزیز یا همان منطقه سبز تریپولی پس از ویرانی کامل اشغال شد که بعدا همه تاسیسات آن غارت ومنفجر شدند.

17.  29 آگوست همسر و دختر و پسران قذافی از مرز خارج شده و به نیجر رفتند

18.  16 سپتامبر با بمباران فشرده و بیسابقه شبانه روزی در دو شهر بانی والی و سیرت ناتو تلاش کرد تا این دوشهر را به تصرف خود در آورد این دوشهر در لیبی به استالین گراد لیبی معروف شده اند . 

19.  16 سپتامبر سازمان ملل با شروط کرسی لیبی را به کمیته به اصطلاح انتقالی منتقل کرد در این روز مزدوران غرب به اوباما گزارش کردند که 23000 نفر در لیبی کشته شده اند در حالی که این رقم حداقل دو برابر بیشتراست . ضمن آنکه مقداری از دارایی های لیبی آزاد شد . در این مورد بعلت اختلاف شدید بین کشورهایی که در لیبی منافعی دارند قرار بر این شد تا با نظارت کامل سازمان ملل مسئله مالی حل و فصل شود .

20.  17 اکتبر نیروهای ناتو منطقه بانی والی را پس از با خاک یکسان کردن به اشغال خود در آوردند .

21.  19 اکتبر در حالی که چیزی از شهر بانی والی باقی نمانده بود و شبانه توسط چتر بازان ناتو تماما تحت کنترل قرار گرفته بود مزدوران غربی وارد شهر شدند و جنایتی را در آنجا بنمایش گذاشتند که فقط در زمان هیتلر میشد مشاهده کرد .

م . ر ا د (21.10.2011)

قتل عام سیاه پوستان غیرنظامیِ لیبیائی توسط"شورشیان"(بخوان مزدورانِ ناتو)

با دستی که در گچ در حال مداوا می باشد، چگونه می توانسته اسلحه حمل کند؟

Source : www.michelcollon.info
 
http://www.youtube.com/watch?feature=player_embedded&v=r4oOAjCbXUg
منبع:گاهنامه هنرومبارزه

قهرمان " انقلاب لیبی" ناتو است نه خلق لیبی

سرانجام بعد از هشت ماه بمباران وحشیانه ناتو به کارگردانی امپریالیست آمریکا، رژیم معمر قذافی که تا همین یکسال پیش رژیم سربراه ومتمدنی برای همکاریهای اقتصادی و سیاسی با ممالک امپریالیستی بود، فروپاشید و خود معمر قذافی نیزروز پنجشنبه 20 اکتبر توسط حملات هوائی ناتو و با خاک یکسان شدن زادگاهش شهرسرت توسط پیاده نظام امپریالیستها، مزدوران" شورای انقلاب" بطور فجیعی به قتل رسید. محاصره شهرسرت وبمباران وحشیانه هوائی ،گرسنگی و تشنگی دادن به قوای باقی مانده معمرقذافی و بخشی ازمردم شهر، جنایتی کمتراز ابعاد جنایت آمریکا درشهر فلوجه درعراق نیست.رسانه های امپریالیستی وژورنالیستهای خود فروخته و نان به نرخ روزخورنیزتا توانستند درمورد محاصره و قتل عام شهر سرت سکوت واز قبل سکوتشان مزدشان دریافت کردند.

 نحوه قتل معمر قذافی، سربریدن صدها نفر در شهر سرت و کشتارو جنایات تکاندهنده در سایر شهرها  مبین ماهیت ضد انسانی و ادامه بربریت وتوحش قدرت های کهنه کار امپریالیستی آمریکا، فرانسه، انگلیس،، ایتالیا و...است که برای بلعیدن تمامیت چاههای نفت این کشورکوچک واحیای استعمارکهن  این" انقلاب" را هدیه مردم  لیبی کرده اند.

طبق اظهارات دبیر کل گماشته سازمان ملل متحد، درخلال چند ماه گذشته بیش از 9000 حمله هوائی به لیبی صورت گرفت که دیگر منابع مستقل بیش از 15000 اعلام  کرده اند. طبق منابع رسمی درطول چند ماه بمباران ناتو، حد اقل 50000 نفرانسان بیدفاع غیرنظامی در آتش آدمخواران قوای استعماری جان باختند ودهها هزار نفر مجروح و آواره شدند.هزاران خانه و کارخانه و بیمارستان و مدرسه... بطور سیستماتیک هدف بمب افکنهای غول پیکر ناتو قرار گرفتند و بواقع لیبی را به ویرانه ای تبدیل و به عصر حجر پرتاب کردند.

در چنین شرایطی تنها نوکران امپریالیسم و استعمار، فریبخوردگان و جاهلان سیاسی هستند که برای قتل معمرقذافی و کشتار بیرحمانه هزاران نفر در طرابلس و سرت و بنغازی و دیگر شهرها  به پایکوبی پرداخته وبا ارسال بیشرمانه  پیام تبریک به " انقلاب" ملت لیبی (بخوانید حکومت دست نشانده لیبی) عملا نشان داده اند که چه سودا و آروزهائی درمورد ایران در سر دارند.آرزوهائی که به زعمشان درکادر دخالت های امپریالیستی درامورداخلی ایران قابل تحقق اند.

ما بارها گفته ایم و هر گز از تکرار این گفتار خسته نخواهیم شد که سرنگونی رژیم قذافی، رژیم خامنه ای،رژیم بشاراسد، رژیم صدام و طالبان و... وظیفه خود مردم این کشورهاست و نه اجانب و نیروهای امپریالیستی . حزب ما بارها تحلیل کرده است که سرنگونی رژیم لیبی ادامه همان سیاست نظم نوین امپریالیست آمریکا درمنطقه و ادامه اشغال افغانستنان و عراق ، تجزیه سودان، اشغال سومالی،... و تصرف  منابع طبیعی و کنترل گلو گاههای استراتژیک در آفریقا و آسیا برای مقابله با سایر رقبای تازه نفس امپریالیستی است.

 روشن است سرنگونی رژیم لیبی و قتل معمر قذافی توسط امپریالیستها و مزدورانش پایان جنگ داخلی و مقاومت ملت لیبی علیه استعمار و دزدان و غارتگران بین المللی نیست، همانطور که در عراق و افغانستان نبوده است. آنها که بمباران ناتو و قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل را محکوم نکرده اند و بر تجاوز به لیبی و سرنگونی معمر قذافی مهر تائید کوبیدند همان نیروهائی هستند که شرمگینانه خواهان سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی و به دارآویختن خامنه ای و احمدی نژاد توسط امپریالیست آمریکا و پیمان ناتو درایران هستند. اینان امید خود به مردم را از دست داده و به ریسمان استعمار آویزان شده اند. عده ای از این طیف که درهیبت چپ ظاهر شده اند نیز همصدا با نیروهای امپریالیستی از" انقلاب و انقلابیون" لیبی سخن گفته ودرمقابل کارگردانان اصلی این " انقلاب"، کشورهای معظم امپریالیستی و بازوی مسلح آنها ناتو سکوت کرده اند. درادبیات سیاسی این جریانات لیبرال مسلک و اپورتونیست سخنی از امپریالیسم و استعمار و رقابتهای امپریالیستی برسرتقسیم مجدد جهان و غارت منابع طبیعی نمی رود ودرکنار راسترین محافل ارتجاعی در چشم مردم خاک می پاشند. اینان همان کسانی هستند که که دریافت کمک مالی از امپریالیستها را محکوم نکرده ونمی کنند و به نیروی خود متکی نیستند.


 ما اعلام میداریم که :
قهرمان واقعی " پیروزی انقلاب لیبی"، پیمان متجاوز و جنایتکار نظامی ناتو، این بازوی مسلح کشورهای معظم امپریالیستی است و نه  خلق لیبی. نیروی آدمخوار نظامی ناتو برای رهائی  مردم لیبی و استقرار دمکراسی و حاکمیت مردم وحقوق زنان و کارگران و زحمتکشان به میدان نیامد،  بلکه برای تصرف مستقیم چاههای نفت و احیای استعمار کهن  وارد کارزار" انقلابی" شد. اشغال لیبی ربطی به آزادی وحق حاکمیت ملی مردم ندارد.

 ما اعدام جنایتکارانه معمرقذافی و سرنگونی رژیم لیبی عضو قانونی سازمان ملل متحد  را محکوم و آن را توطئه ممالک امپریالیستی برای احیای استعمارکهن وغارت بیشترمنابع طبیعی این کشورارزیابی میکنیم .

ما سرنگونی رژیمهای خودکامه و دیکتاتوری را وظیفه داخلی مردم هر کشوری می دانیم و دخالت اجانب در امور داخلی کشورها را نقض آشکار حق تعیین سرنوشت خلقها  و آن را بشدت محکوم میکنیم.

  دست امپریالیستها  ازلیبی کوتاه!
پرتوان باد نبرد خلقها علیه ارتجاع و امپریالیسم!
زنده با د آزادی و سوسیالیسم!
حزب کارایران(توفان)
24 اکتبر 2011

در دانشگاه های ایران چه می گذرد؟!



بهرام رحماني
در سال تحصیلی جدید 1390 و 1391، تعداد بی شماری از دانش جویان و دانش آموزان به دلایل متعدد فقر، سیاسی و باورهایشان از تحصیل باز ماندند. در این میان، فشارهای سیاسی دانش جویان، به ویژه بر دانش جویان دختر شدیدتر شده است.
بنا به گزارش رسانه های ایران، آمار  تعداد دانش جویان در سال تحصیلی 90-89 و هم چنین با دانستن تعداد پذیرفته ‌شدگان کنکورهای سراسری، کارشناسی ارشد و دکتری که پذیرفته ‌شدگانش می ‌توانند در سال تحصیلی  91-90 وارد دانشگاه شوند، نمی‌ توان جمعیت دانش جویی دقیق سال تحصیلی جدید را برآورد کرد. چون تعدادی از پذیرفته ‌شدگان کنکورها که هم در کنکور سراسری پذیرفته شده ‌اند و هم در آزمون دانشگاه آزاد اسلامی، فقط در یکی از کد رشته محل ‌های پذیرفته شده، ثبت نام می‌ کنند. بنابراین، تعداد دانش جویان جدیدالورود کل کشور در هر سال تحصیلی، کم تر از جمع تعداد پذیرفته‌ شدگان کنکورها خواهد بود.
جدول جمعیت  دانش جویی کشور در سال تحصیلی 91 - 90 در مقاطع مختلف، عبارتند از:

مقطع تحصیلی                  تعداد دانش جویان در سال تحصیلی 90-89
دکتری تخصصی               38 هزار و 910 نفر
کارشناسی ارشد            290 هزار و 679 نفر
کارشناسی                    2 میلیون و 680 هزار و 817 نفر
کاردانی              یک میلیون و 53 هزار و 86 نفر
دکتری حرفه ای                53 هزار و 101 نفر

بر اساس اطلاعات گروه آمار موسسه پژوهش و برنامه ‌ریزی آموزش عالی، جمعیت دانش جویی کشور در سال تحصیلی 90-89 برابر 4 میلیون و 116 هزار و 593 بوده است. مسعود هادیان دهکردی رییس موسسه پژوهش و برنامه‌ ریزی آموزش عالی، اعلام کرده بود: جمعیت دانش جویی در سال تحصیلی 90-89 حدود 10 درصد بیش تر از جمعیت دانش جویی در سال تحصیلی گذشته ‌اش بوده است.
اگر این افزایش 10 درصدی را به عنوان یک روند در افزایش جمعیت دانش جویی کشور در هر سال تحصیلی نسبت به سال تحصیلی قبلش بدانیم، می ‌توان برآورد کرد که جمعیت دانش جویی کشور در سال تحصیلی 91-90، بیش از 400 هزار نفر نسبت به سال 90-89 بیش تر می ‌شود. بنابراین، بر اساس این رشد سالانه، جمعیت دانش جویی کشور در سال تحصیلی 91-90 به 5/4 میلیون نفر رسیده است.
البته رییس موسسه پژوهش و برنامه ‌ریزی آموزش عالی، تاکید کرده است: آمار دقیق جمعیت دانش جویی سال تحصیلی 91 - 90 را در آذر ماه می ‌توان اعلام کرد. چون معیار دقیق برای جمعیت دانش جویی کشور در هر سال تحصیلی، تعداد دانش جویان ثبت نام شده هستند. تعداد ثبت نام شدگان کلیه دانشگاه ‌های کشور تا آذر ماه جمع بندی می ‌‌شود.
هم چنین تعداد دانشگاه‌ ها و موسسات آموزش عالی دایر در کشور، بالغ بر 2 هزار 276 مرکز است که از این، میان 119 دانشگاه و مرکز دولتی وابسته به وزارت علوم، تحقیقات و فناوری و 44 دانشگاه و دانشکده مستقل وابسته به وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی است.
آمار تعداد دانشگاه‌ ها و موسسات آموزش عالی دایر در کشور نشان می‌ دهد که دانشگاه جامع علمی کاربردی بیش ترین تعداد واحد دانشگاهی در سراسر کشور را دارد و پس از آن به ترتیب دانشگاه‌ های پیام نور و دانشگاه آزاد اسلامی بیش ترین تعداد واحد دانشگاهی در کشور را دارند. این سه دانشگاه، هم چنین بیش ترین سهم را در برخورداری حتی شهرستان ‌های کوچک یا دورافتاده کشور از آموزش عالی را دارند.
با این مقدمه نگاهی می اندازیم به وضعیت عمومی دانشگاه های کشور و سیاست های ارتجاعی و سرکوبگرانه حکومت اسلامی در قبال دانش جویان و اساتید دانشگاه ها و هم چنین اسلامی کردن این مراکز علم و دانش جهان شمول!

بازنشسته کردن اساتید دانشگاه ها
در سال های اخیر، یکی از سیاست های های حکومت اسلامی بارنشسته کردن اجباری و زودرس آن بخش از استادان دانشگاهی است که یا طرفدار حکومت نیستند و گرایشات سکولار و غیره دارند و یا این که در رقابت ها و کشمکش های جناح بندی های درونی حکومت، تصفیه می شوند.
محمود احمدی نژاد، در اولین دوره ریاست جمهوری ‌اش در سال ۱۳۸۵ در نطقی جنجالی در «جمع دانش جویان برگزیده کشور»، گفته بود: «دانش جو باید امروز در دانشگاه بر سر رییس‌ جمهوری فریاد بزند که چرا استاد لیبرال و سکولار در دانشگاه‌ ها حضور دارد.»
آخرین مورد تازه بازنشسته کردن 25 استاد دانشگاه شریف است. یک عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس، در این باره گفته است: «بازنشسته کردن ۲۵ استاد دانشگاه شریف برخلاف اظهارات وزیر علوم در کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس است.»
نورالله حیدری دستنتایی، در گفتگو باخبرگزاری ایلنا، 1/8/1390، در مورد بازنشستگی این استادان گفته است: «رییس دانشگاه شریف نمی ‌تواند براساس آیین نامه جدید بازنشستگی وزارت علوم اقدام به بازنشسته کردن استادان کند و به نظر می ‌رسد موضوع برای ایشان خوب تفهیم نشده است.»
او، با بیان این که آیین نامه جدید بازنشستگی وزارت علوم دو سال به صورت آزمایشی اجرا خواهد شد، افزود: «استادانی که مشمول بازنشستگی می ‌شوند دو سال فرصت دارند تا شرایط مندرج در آیین نامه جدید بازنشستگی را کسب کنند تا بتوانند به کار خود ادامه دهند و تا آن زمان نباید بازنشسته شوند.»
وزير علوم هم چندی پيش که برای ارايه توضيحات درباره بازنشستگی استادان به مجلس رفت و هدف خود را از صدور اين آیین نامه، به كار گرفتن استادان با سواد علمی بالا و با انگيزه و فراهم شدن راه ورود دانش آموختگان با مدارج تكميلی در دانشگاه ها عنوان كرد تا در مقابل نيروهايی كه توان علمی مناسب و انگيزه لازم ندارند از دانشگاه ها خارج شوند. براین اساس هفته پیش از آن، رییس دانشگاه شریف از بازنشسته شدن  25 استاد این دانشگاه طبق ابلاغ آیین نامه جدید بازنشستگی وزارت علوم خبر داد.
او، در اين مورد گفته بود :«25 نفر از استادان دانشگاه شریف با درجه مربی و دارای مدرک کارشناسی و کارشناسی ارشد بازنشسته شدند و این اقدام دقیقا طبق قانون صورت گرفته و هیچ مشکلی هم در این زمینه وجود ندارد.»
اين در حالی است كه احمدی نژاد پيش از اين در نامه ‌ای به وزارت علوم خواستار توقف بازنشستگی استادان شده بود؟!
از سوی دیگر، علی عباسپور، رییس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شواری اسلامی نیز از این اقدام دانشگاه شریف انتقاد کرده است. این نماینده مجلس با اعلام نارضایتی اساتید بازنشسته شده از این حکم دسته ‌جمعی به خبرآنلاین گفت: «بازنشستگی بیش از ۲۵ استاد باسابقه دانشگاه شریف به یکباره لطماتی را قطعا به آموزش وارد می‌ کند.»
در سال ‌های اخیر تعداد زیادی از استادان دانشگاه به بهانه‌ های مختلف اجبارا بازنشسته یا اخراج شده ‌اند. «پاک سازی» استادان به ویژه از سال ۸۵ و در رشته‌ های علوم انسانی شدت گرفت.
با توجه به سخنان رییس دانشگاه صنعتی شریف و تاکید وی بر قانونی بودن این بازنشستگی‌ ها بر طبق آیین نامه جدید وزارت علوم، این سئوال مطرح می ‌شود که مگر رییس جمهور از این آیین نامه ابلاغی آگاه نیست و مگر وزارت علوم زیر نظر مستقیم ریاست جمهوری اداره نمی ‌شود که شخص رییس جمهور در نامه ‌ای خواستار لغو آن شده است؟

حذف و یا بازنگری علوم انسانی و اجتماعی
آیت ‌الله خامنه ‌ای، رهبر حکومت جهل و جنایت و ترور اسلامی، مدت هاست که خواهان حذف و یا بازنگری علوم انسانی و اجتماعی شده است. چرا که به باور او، علوم انسانی، «موجب بی ‌اعتقادی به تعالیم الهی و اسلامی و مروج شکاکیت و تردید در مبانی دینی و اعتقادی» بوده و از افزایش تعداد دانش جویان علوم اسلامی در دانشگاه‌ ها انتقاد کرده بود.
او، به مراکز تصمیم ‌گیری در دولت، مجلس و شورای عالی انقلاب فرهنگی دستور داده بود تا حذف این گونه علوم از برنامه‌ های آموزشی دانشگاه‌ ها است. از این رو، وزیر علوم حکومت اسلامی ایران، هم اکنون اعلام کرده که ۱۵ رشته در اولویت بازنگری قرار گرفته ‌اند و نزدیک به ۴۰۰ سرفصل درسی علوم انسانی دانشگاه ‌ها در مرحله‌ بازنگری قرار دارند.
خامنه ‌ای، مدعی است: «مبنای علوم انسانی غرب که در دانشگاه‌ های کشور به صورت ترجمه‌ ای تدریس می‌ شود، جهان ‌بینی مادی و متعارض با مبانی قرآنی و دینی است، در حالی که پایه و اساس علوم انسانی را باید در قرآن جستجو کرد.»
کامران دانشجو، در حاشیه گردهمایی روسای دانشگاه‌ ها و موسسات آموزش عالی کشور در جمع خبرنگاران گفت، برخی از رشته‌ های علوم انسانی مانند جامعه‌ شناسی، اقتصاد و مدیریت در اولویت بازنگری هستند و بازنگری سرفصل‌ های درسی علوم انسانی در کمیته ‌های تخصصی با جدیت دنبال می ‌شود.
کامران دانشجو، در جمع روسای دانشگاه ‌های ایران گفت: «مسئولان دانشگاه‌ ها موظف ‌اند شرایط را برای کرسی‌ های آزاد اندیشی فراهم کنند ولی اگر کسی مطابق آیین‌نامه رفتار نکرد باید با او برخورد شود.»
طرح تشکیل کرسی‌ های آزاداندیشی و کرسی ‌های نظریه ‌پردازی در دانشگاه‌ ها و حوزه‌ های علمیه، سناریوی دیگری ست که پیش‌ تر از سوی سیدعلی خامنه ای مطرح شده بود. طرحی که به گفته‌ خامنه‌ ای، قرار بود به «جنبش نرم ‌افزاری، نهضت تولید علم، فراخوانی تاریخی و نقطه‌ عطفی در حیات انقلاب» تبدیل شود.
کامران دانشجو، تاکید کرد: «ما اجازه نمی ‌دهیم معاند با نظام، در کرسی‌ های آزاداندیشی سخن بگوید.»
او، افزود: «حتما ما باید اشراف کامل به نظریات آنور آبی داشته باشیم و بتوانیم نظراتی را بر مبنا و اصول و پایه ‌های اسلامی اعمال کنیم. این را می‌ گویند سیاسی است. واهمه‌ ای هم نداریم، چه اشکالی دارد؟ سیاست ما عین دیانت ماست.»
در واقع اسلامی کردن دانشگاه‌ ها، از سال‌ های اولیه انقلاب 57 مردم ایران، مورد تاکید حکومت و سران و مقامات آن بوده است. در سال ۱۳۵۹، با انجام «انقلاب فرهنگی» طرح اسلامی کردن دانشگاه ‌ها پیگیری شد. هدف از این طرح پاک‌ سازی استادان و دانش جویانی عنوان شد که از دید حکومت، «غرب‌ زده و لیبرال و چپ» به‌ شمار می ‌رفتند. در این زمان محتوای کتاب ‌های درسی توسط شورای عالی انقلاب فرهنگی، مورد بازبینی قرار گرفت.
این اقدامات به عنوان بخشی از برنامه‌ حکومت برای مبارزه با فرهنگ جهان شمول انسانی و اسلامی کردن مواد درسی دانشگاه های بوده است که تاکنون با شکست مواجه شده است.

قطع بورسیه دانش جویان مخالف حکومت اسلامی
كامران دانشجو، وزير علوم، تحقيقات و فناوری حکومت اسلامی، در گفتگو با خبرنگار حوزه دولت خبرگزاری فارس، 1 آبان 1390، درباره تمهيدات اين وزارتخانه در قبال دانش جويان بورسيه ‌ای که با «استفاده از پول بيت ‌المال» بر «ضد نظام جمهوری اسلامی ايران» فعاليت می ‌کنند، گفت: در آموزش عالی کشور با کسانی که در انتخابات رياست جمهوری سال ۸۸ به هر يک از ۴ کانديدا مطرح رای داده و يا در ستاد آن ها فعاليت کرده است...
اما بحث اصلی اين جاست که بعد از ۹ دی و نماز جمعه خرداد حضرت آقا که امت و ملت اتمام حجت کردند از اين تاريخ به بعد ديگر بحث، بحث رای نبوده و کسانی که از عوامل فتنه سبز باشند را معاند نظام می ‌شناسيم.
وزير علوم، تحقيقات و فناوری خاطرنشان کرد: نه تکليف دانشگاه ‌ها و بلکه تکليف نظام با معاندين نظام کاملا مشخص است.
دانشجو، با توجیه اين که نه ما می ‌توانيم و نه ملت به ما اجازه می ‌دهند که از بيت ‌المال به معاندين نظام اختصاص دهيم، گفت: هر کجا مصداقی وجود داشته باشد و مراجع ذی ‌صلاح و نه سليقه به ما معرفی کنند که جزء فتنه و از عوامل فتنه است و ما اطلاع پيدا کنيم حتما اگر بورسی داده شده باشد، بلافاصله قطع می کنيم...

اعتراض دانش جویان به کیفیت پایین غذا و...
چند صد تن از دانش جويان در اعتراض به کيفيت پايين غذا، افزايش بی سابقه نرخ غذا و هزينه خوابگاه، سخت گيری بيش از حد به عدم اسکان دانش جويان سنواتی، سرعت بسيار پايين اينترنت، نامناسب بودن امکانات رفاهی و از همه مهم تر عدم پاسخ گويی شفاف مسئولين دانشگاه به انتقادات دانش جويان، در کوی دانشگاه تهران تجمع کردند.
بنا به گزارش دانشجونيوز، 1 آبان 1390، اين تجمع که از ساعت هشت و سی دقيقه شنبه شب آغاز شد با دخالت مسئولين و تعداد زیاد حراست دانشگاه، پس از دو ساعت با وعده حضور مسئولين در کوی دانشگاه در روز يک شنبه، و با خواندن يار دبستانی پايان داده شد.
به گفته يکی از تجمع کنندگان، تعداد زيادی از نيروهای حراست، با گرفتن کارت دانش جويی و فيلم برداری از آنان و درگيری های لفظی سعی در متفرق کردن دانش جويان داشتند.
دانش جويان اعلام کرده اند تا تحقق خواسته هايشان هر شب در ميدان کوی دانشگاه تجمع خواهند کرد.
در هفته های گذشته، تعداد زيادی از دانشگاه های کشور مانند اميرکبير، شهرکرد، زنجان، مازندران، علم و صنعت، مشهد، يزد و خواجه نصير شاهد اعتراض گسترده دانش جويان نسبت به وضعيت نامناسب و مشکلات صنفی بوده است.

شلاق بر پیکر دانش جوی ممتاز دانشکده فنی
امین نیایی فر، دانش جوی ممتاز رشته مهندسی مکانیک دانشکده فنی دانشگاه تهران، صبح دوشنبه ۲۵ مهر ۱۳۹۰، به اتهام توهین به احمدی نژاد در زندان اوین، سی ضربه شلاق خورد.
بر اساس اخبار و گزارشات، نیایی فر در بند ۳۵۰ زندان اوین محبوس بود، پس از اجرای حکم به بند باز گردانده شد. او در حالی که بر اثر ضربه های محکم شلاق از درد به خود می پیچیده، بدون دریافت هیچ گونه کمک پزشکی و دارویی به بند بازگردانده شده است. نیایی فر که هفته بعد با پایان دوران محکومیتش از زندان آزاد شد، صبح روز دوشنبه، هم زمان با وقت ملاقات خانواده ها با زندانیان، برای اجرای حکم شلاقش به دادسرای اوین فراخوانده شد. امین نیایی فر، دانش جوی ۲۲ ساله دانشگاه تهران از جمله زندانیان منتقد حکومت است که در بند ۳۵۰ اوین در حال گذراندن دوران محکومیت خود وی که در تظاهرات روز عاشورای تهران بازداشت شده بود، از سوی قاضی پیرعباسی، رییس شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب، به شش ماه حبس تعزیری، یک و نیم سال حبس تعلیقی و تحمل سی ضربه شلاق محکوم شده بود که حکم شلاقش، در محل دادسرای اوین اجرا شد.
هم چنین وی، مدتی را نیز در سلول های انفرادی بند ۲۰۹ گذراند و سپس با قید وثیقه آزاد شد. اما نیایی فر، تابستان امسال و به دنبال تایید حکمش در دادگاه تجدیدنظر، به زندان اوین بازگردانده شد.
امین نیایی فر، علاوه بر يك سال حبس تعزيری و ۷۴ ضربه شلاق، به محروميت  مادام‌ العمر از حرفه روزنامه ‌نگاری و عضويت و فعاليت در احزاب سياسی محكوم شده است .
نیایی فر، از جمله افراد حائز رتبه برتر در کنکور سراسری و از دانش جویان ممتاز دانشکده فنی دانشگاه تهران است، به گونه ای که معدل وی در سال گذشته، 20/19 بوده است.

جلوگیری از تحصیل بهائیان
یک سخن گوی جامعه بهائی در مصاحبه با روز در تاریخ 28 مهر 1390، اعلام کرد: هفت ایرانی بهایی به جرم ارتباط با موسسه آموزش عالی بهائیان به چهار تا پنج سال زندان محکوم شدند. هم زمان جامعه جهانی بهائی اعلام کرد که 112 شهروند بهائی اکنون به خاطر دین شان در ایران پشت میله های زندان هستند و پرونده حدود ۳۰۰ بهائی دیگر هنوز نزد مقامات قضایی جمهوری اسلامی باز است.
اردیبهشت ماه سال جاری 12 نفر از افراد مرتبط با دانشگاه علمی آزاد بهائیان در تهران، کرج، اصفهان و شیراز بازداشت و به بند 209 زندان اوین منتقل شدند.
براساس گزارشی که «روز» منتشر کرده است، وحید محمودی و کامران مرتضایی، هر کدام به 5 سال حبس تعزیری محکوم شده اند. رامین زیبایی، محمود بادوام و فرهاد صدقی، مدرسان این موسسه آموزشی هریک به 4 سال حبس و هم چنین ریاض سبحانی، مشاور این موسسه و نوشین خادم نیز هر یک به 4 سال حبس تعزیری محکوم شده اند. این شهروندان بهائی، در شعبه 28 دادگاه انقلاب به حبس محکوم شده اند.
دانشگاه خصوصی و علمی آزاد بهائیان (BIHE) در سال 1364، به ابتکار جامعه بهاییان و بعد از محرومیت شهروندان بهایی از حق تحصیل تاسیس شد.
شایان وحدتی، دانش جوی سابق این موسسه پیش از این در مورد این دانشگاه به «روز» گفته بود که «در مهر ماه 1377 مامورین امنیتی با حمله به محل کلاس ها و امتحانات این موسسه اقدام به ضبط وسایل آموزشی، برگه‌ های امتحانی و کامپیوترها کردند. همین طور ساختمان های این دانشگاه یک بار در سال 86 پلمپ و تعدادی از آن ها را مصادره کردند. به دنبال این فشارها، این دانشگاه روند تحصیل به صورت آنلاین را در پیش گرفت. در اقدام اخیر مامورین نیز بعضی از ساختمان های استیجاری موسسه در سطح شهر تهران پلمب شده است.»
بهائیان در قانون اساسی جمهوری اسلامی، به عنوان اقلیت مذهبی به رسمیت شناخته نشده‌ و در طول 30 سال اخیر مورد تبعیض ‌های سیاسی، ‌اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی گوناگون بوده ‌اند. گفته می ‌شود از آغاز انقلاب اسلامی تاکنون دست کم 200 نفر از آنان اعدام شده ‌اند.
تخریب منازل و قبرستان های بهائی، جلوگیری از ادامه تحصیل و اخراج دانش جویان بهائی از دانشگاه ها، بازداشت های گسترده شهروندان بهائی و جلوگیری از کسب و کار آن ها در ایران از مواردی است که براساس گزارش های رسانه ها و فعالان حقوق بشر، همواره از سوی حکومت در قبال شهروندان بهائی اعمال شده است.

عدم تامین خوابگاه های دانش جوی
اکثر دانشگاه ‌های کشور، از جمله استان تهران، از ارائه خوابگاه به دانش جویان خودداری می ‌کنند و نبود امکانات را مهم‌ ترین دلیل این اقدام بیان می ‌کنند به گونه ‌ای که به گزارش خبرگزاری ها، «دانشگاه شهید بهشتی» عبارت عدم ارائه خوابگاه به دانش جویان مقطع کارشناسی را در دفترچه کنکور سال 90 ذکر کرده است.
کمبود خوابگاه در دانشگاه‌ های علوم پزشکی نیز به یک معضل تبدیل شده است. وزیر بهداشت در این رابطه، عنوان کرده است: در سال‌ های گذشته تعداد دانش جویانی که به دانشگاه علوم پزشکی تهران و دیگر دانشگاه‌ های سطح شهر تهران داده شده ‌اند بیش از ظرفیتی بوده که دانشگاه ها اعلام کرده ‌‌اند و این امر موجب شده اکنون ظرفیت خوابگاه ها تکمیل باشد. بنابراین خوابگاه باید ساخته شود تا امکان ارائه آن باشد.
دانشگاه الزهرا، به دانش جویان شبانه خوابگاه نمی ‌دهد. دانشگاه تربیت معلم، در واگذاری خوابگاه به دانش جویان تعهدی ندارد. دانشگاه تهران، به دانش جویان روزانه صرفا در صورت امکان خوابگاه ارائه می ‌شود و به دانش جویان نوبت دوم تحت به هیچ عنوانی خوابگاه تعلق نمی‌ گیرد. در دانشگاه امیرکبیر، فقط به دانش جویان دوره روزانه و آن هم در صورت وجود امکانات و مقدرات خوابگاه تعلق خواهد گرفت. دانشگاه علامه طباطبایی، از واگذاری هرگونه امکان اسکان معذور بوده و به پذیرفته شدگان به هیچ عنوان خوابگاه تعلق نمی‌ گیرد. دانشگاه علم و صنعت، فاقد هرگونه امکانات خوابگاهی برای دانش جویان متاهل و دختران است.
این وضعیت در رابطه با سایر دانشگاه ‌ها نیز وجود دارد به‌ گونه‌ ای که مباشری رییس دانشگاه الزهرا، شهریور امسال با اشاره به کمبود ظرفیت خوابگاهی در این دانشگاه، چنین عنوان می‌ کند: مجبوریم کمبود ظرفیت‌ های خوابگاهی را با اضافه کردن تخت ‌ها برای هر اتاقی‌ جبران کنیم؛ به طوری که یک اتاق چهار نفره گاهی به شش نفره تبدیل می ‌شود.
او، می‌ افزاید: با افزایش ظرفیت ‌ها برای پذیرش دانش جو، در تمام زمینه ها، به خصوص در تامین خوابگاه‌ ها با کمبود مواجه خواهیم شد.
به این ترتیب، در سال تحصیلی 91-90 نیز هم زمان با افزایش ظرفیت پذیرش دانش جویان مشکلات خوابگاه ‌ها نیز افزایش می‌ یابد و اغلب دانشگاه‌ ها موضوع عدم واگذاری خوابگاه به دانش جویان را اعلام کرده ‌اند در حالی که عدم اختصاص خوابگاه، دانش جویان و به ویژه دختران را با مشکلات متعددی مواجه می ‌کند.
75 دانشگاه دولتی، رسما تاکید کرده اند که تعهدی در تامین خوابگاه دانش جویان ندارند. به گزارش مهر، 89 هزار و 502 نفر بر اساس ظرفیت اعلام شده از سوی سازمان سنجش آموزش کشور در دوره روزانه دانشگاه ها در پنج گروه علوم ریاضی، علوم تجربی، علوم انسانی، هنر و زبان های خارجی پذیرفته می شوند که بر اساس اعلام دانشگاه ها ظرفیت خوابگاهی برای این گروه محدود است. هم چنین 27 هزار و 246 نفر در دوره شبانه دانشگاه ها پذیرفته خواهند شد این در حالی است که دانشگاه های کشور تاکید کرده اند که هیچ تعهدی در برابر تامین خوابگاه برای دانش جویان دوره شبانه وجود ندارد.
تصور کنید حکومت اسلامی، حتی خوابگاه دانش جویی به خوابگاه های نظامیان تبدیل شده است. در چنین فضایی چنین تنگ و شلوغ می توان درس خواند و با آرامش ادامه تحصیل داد؟!

داستان «حجاب وعفاف»!
یکی از مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی تدوین و ارائه قانون جامع حجاب و عفاف در دانشگاه ها بوده است. این قانون در ۱۳ دی سال 1384 به تصویب این شورا رسید و اجرای آن در ابتدا از سوی رییس شورای انقلاب فرهنگی به عهده وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی گذاشته شد. بر این اساس، ۲۶ دستگاه از جمله سازمان صدا و سیما، نیروی انتظامی، وزرات خانه های مختلف، سازمان ملی جوانان و سازمان تبلیغات اسلامی و بسیاری از ارگان های دیگر موظف شدند تا این قانون را در حیطه کاری خود به اجرا در بیاورند. آن ها مکلف به تدوین و تصویب دستورالعمل اجرایی این قانون شدند.
دانشگاه به عنوان یکی از مراکز هدف این تهاجم غیرانسانی و فاشیستی، بسیار مورد توجه است. چرا که دانش جو از تاثیر گذارترین اقشار در جوامع به حساب می آید. حرکت، کلام و تفکر او در تعیین تصمیمات کلان جامعه حیاتی است. به ویژه اگر این جامعه، با تهاجم ارتجاع اسلامی، ایدئولوژیکی و سانسور و اختناق و سرکوب حکومت روبرو باشد!
هدف انقلاب فرهنگی سال ۵۸، اسلامی شدن دانشگاه ها بود که در این راستا در گام نخست آن شناسایی و کنار گذاشتن عناصر «معاند و ضدانقلاب» اجرایی شد.
پایه های اسلام به بندهای بسیار پوسیده ای وصل است. از جمله اگر زنان حجاب را رعایت نکنند پایه های ایدئولوژی اسلامی به سرعت فرو می ریزند.
نتیجه این است که حکومت اسلامی ایران، با این سیاست های فاشیستی جنسیتی، حاکمیت ارتجاعی خود را در دانشگاه ها حفظ کند که در این راه نیز تاکنون پیشرفت چندانی نداشته است.

نامه های اعتراضی دانش جویان دانشگاه های کشور
در ادامه اعتراض های دانش جويان سراسر کشور، در اقدامی بی سابقه نامه ای با امضای بيش از هزار نفر از دانش جويان دانشگاه مازندران به شورای صنفی اين دانشگاه نوشته شده است.
به گزارش منابع دانش جويی از بابلسر، در روز چهارشنبه هفته گذشته، اين نامه کوتاه در چهار برگ با امضای بيش از هزار نفر از دانش جويان به اعضای شورای صنفی داده شد. گفتنی ست برخی از اعضای شورای صنفی و بسيج نيز اين نامه را امضا نموده اند.
متن کامل اين نامه ای که صدها دانش جو آن را امضاء نموده اند، به شرح زير است:
با عرض سلام و خسته نباشيد
خدمت اعضای محترم شورای صنفی دانشگاه مازندران
همان طور که می دانيد از ابتدای سال تحصيلی جاری نرخ غذاهای سلف دانشگاه و هم چنين بوفه با افزايش غير منتظره ای مواجه بوده است، به طوری که بسياری از دانش جويان توانايی تقبل هزينه خورد و خوراک شان را ندارند.
لذا ما جمعی از دانش جويان دانشگاه مازندران ضمن ابراز نارضايتی نسبت به قيمت و کيفيت غذا از شما تقاضا داريم اعتراض ما را به گوش مسئولين ذی ربط رسانده و تغييرات لازم را اعمال نماييد. ...

نامه جمعی از دانش جویان کرمانشاهی به خامنه ای
هم زمان با سفر آیت اله خامنه ای رهبر حکومت اسلامی، به کرمانشاه، جمعی از دانش جویان کرد کرمانشاهی در تاریخ 24 مهر 1390، نامه ای خطاب به او نوشته اند که در سطح گسترده ای در رسانه ها انعکاس یافته است. بخش هایی از این نامه، به شرح زیر است: ما جمعی از دانش جویان کرمانشاهی وظیفه‌ خود دیدیم در پیرامون سفر اخیر آیت ‌الله خامنه ‌ای به استان کرمانشاه، نامه ‌ای خطاب به ایشان نوشته و آن را در اختیار آرای عمومی نیز بگذاریم. چرا که نامه‌ ما نه تقاضانامه است و نه شکوه‌ نامه و حتی دردنامه نیز. نامه ‌ایست تنها در بیان واقعیات گزنده‌‌ کرمانشاه که علی ‌رغم جو تبلیغاتی وسیعی که صورت گرفت، مردم این شهر روزانه این واقعیات را می ‌بینند و گزندگی آن را تا مغز استخوان‌ شان تجربه می‌ کنند.
آقای خامنه ‌ای؛
در سخن رانی ‌های شما خطاب به اهالی و مسئولین کرمانشاه، نقاط بسیاری وجود داشت که یادآوری آن را ضروری می‌ دانیم. نقاط قابل تاملی در آن ‌ها وجود داشت که قبول آن مستلزم آن بود که ما مردم کرمانشاه به نحوی «خودمان را به آن راه بزنیم»! چیزی که با مرام حقیقت ‌گویی و صراحت کرمانشاهی‌ ها هم خوانی ندارد. به همین دلیل با همان صراحت کرمانشاهی این مسائل را مطرح می ‌نماییم.
جناب آیت ‌الله ... تشیعی که شما از آن دم می ‌زنید، مذهب رسمی و درباری شاهانی است که بسیار خواسته ‌اند اقتدارشان را بر صخره ‌های این دیار حک کنند. سال‌ هاست که در زیر لوای تشیع‌ درباری ‌تان مردم ما را به سر به ‌زیری، ظلم ‌پذیری و حتی آلت دست ظالم شدن فرا می‌ خوانید...
آقای خامنه‌ ای، شما سال‌ هاست که به انحای مختلف قصد ایجاد درگیری ‌ها و اختلافات مذهبی را در دیار ما دارید و در این راه توانستید تخم نفاق در میان ما مردم بپاشید...
استان کرمانشاه از لحاظ درصد فقر،‌ بی کاری، اعتیاد و خودکشی بالاترین میزان را در کل ایران داراست؛ مگر نه این که این جا هم بخشی از جهان تشیعی است که ادعای تبدیل‌ آن به بهشت را دارید؟!...
شما در خطابه ‌تان هم چنین از ظرفیت ‌های بالای انسانی، طبیعی و اقتصادی کرمانشاه بسیار داد سخن دادید. اما این در برآورد با درصد بسیار بالای فقر و بی کاری در این استان چگونه توجیه ‌‌پذیر است؟ آیا به این فکر افتاده ‌اید که به محلات فقیرنشین کرمانشاه هم سری بزنید؟ کاش می‌ شد جسارت رویارویی با بچه ‌های محله‌ جعفرآباد را در شما ببینیم. تصویر رنج‌ آور فقر این محلات بسیار بزرگ ‌تر از تصویر جنگ مقد‌سی است که می ‌خواهید با صرف هزینه‌ های هنگفت آن را در کرمانشاه زنده نگه دارید. آن جا دیگر در مقابل کودکان واکسی و نان‌ خشکه ‌فروش نمی ‌توانید توجیه کنید که فقرشان ناشی از سیاست‌ های تبعیض ‌آمیزتان نسبت به مردم کرمانشاه نیست.
... آقای خامنه ‌ای، فقر، فحشا و اعتیاد ریشه‌ این مردم را می‌ جود و شما نمی ‌توانید چشم مردم را بر این حقیقت ببندید که مراکز فحشا و پخش مواد مخدر، پاتوق اصلی مسئولین نظام شما در این شهر هستند. شما که از وجود بیش ترین میزان شهیده ‌ها در استان کرمانشاه می ‌گویید، آیا از میزان بالای زنانی که به‌ خاطر فقر و اعتیاد به دام باندهای فحشایی کشیده شده ‌اند که بنیان‌ گذارش مسئولین شما هستند، با خبرید؟ آیا میزان بسیار بالای خودکشی زنانی که در یاس و نومیدی دست‌ و پا می ‌زنند، ذره ‌ای وجدان شما را به درد می‌ آورد؟!
در پایان به شما می ‌گوییم که حقیقت هرچند تلخ باشد باید پذیرایش شد. اگر چاپلوسان ‌تان شعار «آقا هاتی، خوه‌ش هاتی» را در این شهر سر داده ‌اند ما حقیقت‌ گویان می ‌گوییم «جناب هاتی، ئه‌ما ئه‌رای چه هاتی؟» ما جمعی از دانش جویان کرد کرمانشاهی آشکارا به شما می‌ گوییم که آن چه می ‌خواهید از ما بسازید رد می‌ کنیم. ما کرمانشاهی ‌ها «شیعه‌ ولایی، کردهای استحاله ‌یافته و نظامیان گوش به فرمان شما» نخواهیم بود... (جمعی از دانش جویان کرد کرمانشاهی،
۲٣ مهر 1390)

بیاینه جمعی از دانش جویان دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی
جمعی از فعالین دانش جویی دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی، به مناسبت آغاز سال تحصیلی جدید دست به انتشار بیانیه ای زده اند. متن کامل این بیانیه به شرح زیر است: به نام آزادی آغاز می ‌کنیم و به نام شرافت انسانی؛‌ آن چه این روزها،‌ ایستاده مثله می ‌شود...
مهر امسال را نیز هم چون سال‌ های از پیش ‌رفته،‌ با بغضی در گلو و خروشی در سلاله وجودمان آغاز می ‌کنیم؛‌ که ما، هم ‌پیمانان آزادمردان و آزادزنان این خاک به خون کشیده ‌ایم؛‌ که ما،‌ زخم‌ خوردگان جور زمانه ایم؛ که ما،‌ هم ‌نسلان جوانه ‌های دیروز و ایستاده بر آرمان های دیروز و امروزیم...
خودکامگان و متحجرین در طول این سال‌ ها و بالاخص طی دو سال گذشته،‌ با تمام دستگیری‌‌ ها،‌ تعقیب ‌ها،‌ شکنجه‌ ها و تهدیدها،‌ تمام ظرفیت خود را درجهت سرکوب،‌ حذف و کنترل تمامی جنبش ‌های اجتماعی به‌کار بسته است؛ اگرچه در این بین، آن چه به چشم می ‌آید،‌ نابسامانی و سردرگمی اقتدارگرایان در تمامی عرصه‌ های ملی،‌ منطقه ای و بین‌ المللی است...
اجرای طرح هایی چون امنیت اجتماعی، مقابله با اراذل و اوباش و طرح عفاف و حجاب؛ اعمال رو به‌ فزونی ممیزی، سانسور و تشدید فشارها و محدودیت ‌ها بر تمامی حاضران و ناظران عرصه هنر وفرهنگ؛ تثبیت و استمرار حضور نیروهای نظامی- امنیتی در راس هیات وزیران و سایر نهادها و ارگان های حکومتی و اجتماعی؛ و در آخر، تلاقی سیاست‌ های اقتصادی نظام با بحران ‌های سیاسی داخلی و خارجی، تنها مختصری از مجموعه جنایات سریالی و خاموش این خودکامگان است...
در آستانه سال تحصیلی جدید قرار داریم و اربابان قدرت و شوکت نظامی، هر دم در جست‌وجوی پراتیک‌ های سرکوبگرانه تازه ‌ای در جهت تثبیت استبداد حاکمه خود هستند؛ تلاش برای پادگانی کردن دانشگاه با اِعمال سیاست ‌هایی چون استمرار و گسترش پرونده ‌سازی و ستاره ‌دار کردن فعالان دانش جویی (که مغایر با حقوق دانش جویی و حقوق بشر است و به‌ طور قطع، در طولانی مدت ضربه ‌ای مهلک به رشد سطح علمی دانشگاه وارد می ‌سازد)...
آری؛ دیکتاتورها،‌ ظلم را بر می ‌انگیزند؛‌ دیکتاتورها، بردگی را بر می ‌انگیزند؛ دیکتاتورها، شقاوت را بر می ‌انگیزند و نفرت ‌انگیزتر از همه این که،‌ دیکتاتورها حماقت را بر می ‌انگیزند؛ پس بر ماست تا با آشنایی، تمرکز و سازمان دهی فعالیت ‌ها، به بر ساختن هویت ناب دانشگاه و دانشگاهیان و ادامه هجمه‌ گسترده و همه جانبه خود علیه دستگاه سرکوب ادامه دهیم.
دانشگاه زنده است؛ دانشگاه گورستان سنت های غلط، تحجر، ‌استبداد و خودکامگی ‌ست؛ دانشگاه تبری‌ ست به ریشه بی‌ عدالتی، تبعیض و بی ‌حقوقی؛ و دانشگاه، شکیبی‌ ست در بطن هر حماسه؛‌ و این است آن کلامی که سنگر ما را به تمامی وصف می‌ تواند کرد...
بدین‌ وسیله ما، دانش جویان آگاه و متعهد اعلام می‌ داریم که تمامی سیاست ‌های سرکوب انحصارطلبان تا به امروز، چه در صحن دانشگاه و چه در سایر عرصه‌ های اجتماعی، صرفا نشانه ترس سران از حضور و رشد آگاهی جمعی‌ ست اما ما هم چنان در جای ‌جای خاک کشورمان،‌ پرچم اتحاد و هم‌ نوایی علیه استبداد را برپا کرده و تا دست ‌یابی به تمامی مطالبات انسانی و بر حق خود بر عهدی که با یاران دبستانی مان بسته ایم پایبندیم و بر حفظ دستاوردهای دانشگاه کوشا خواهیم بود.
تو می‌ باید خامشی بگزینی
به جز دروغ‌ ات اگر پیامی
نمی ‌تواند بود؛
اما اگر مجال آن هست
که به آزادی
ناله ‌ای کنی،
فریاد درافکن
و جان‌ ات را به تمامی
پشتوانه پرتاب‌‌ آن کن...
***

در چنین شراطی، اگر به معضلات و مشکلات دانشگاه ها، مسایل بی شمار مدارس ابتدایی و اموزش متوسط را نیز اضافه کنیم تابلویی که در مقابل ما قرار می گیرد بسیار دلخراش است.
ایران، پیشینه ۱۵۰ ساله آموزش جدید و ۱۰۰ سال پس از تصویب قانون تعلیمات عمومی و اجباری و نیز درآمد نفتی کلان و این همه ادعاهای مسئولین آن هنوز میلیون ‌ها نفر نمی ‌توانند از آموزش عمومی تا سن ۱۵ سالگی برخوردار شوند و بسیاری بدون کسب مهارت خاصی کلاس درس را پیش از ۱۸ سالگی ترک می ‌کنند.
رسانه‌ های ایران، در حالی از رقم هفت میلیون نوجوان خارج از چرخه آموزشی سخن به میان ‌آورده اند که وزارت آموزش و پرورش در دو سال اخیر از انتشار آمار دقیق شمار دانش آموزان خودداری کرده و داده‌ های مسئولین با یکدیگر ‌گاه تناقض دارد و یا متفاوت است .
تیجه این که میزان نوجوانانی که هیچ گاه به مدرسه راه نیافته ‌اند و یا به ناچار نظام آموزشی را پیش از پایان تحصیلات عمومی ترک گفته‌ اند به سرنوشت سایر شاخص‌ های مهم اجتماعی و اقتصادی مانند نرخ بی کاری و تورم، فقر، گرانی و ...  دچار شده است .
پژوهش‌ های میدانی در ایران به سه دسته عامل برای توضیح پدیده بازماندگی از تحصیل اشاره می‌ کنند : عامل اول و اساسی فقر خانواده است که بچه‌ ها را وادار می ‌کند درس و مدرسه را از‌‌ همان سنین کنار بگذارند و به دنبال سرنوشت نامعلومی بروند .
عامل دوم را کافی نبودن امکانات آموزشی بویژه در مناطق دور افتاده و روستایی و عدم توجه به مشکلات آموزشی دانش آموزان خانواده‌ های کم درآمد تشکیل می ‌دهد .
عامل سوم اما به روش ‌های آموزشی، کارکرد تربیتی و فضای مدارس، مطالب درسی و دورنمای نه چندان روشن تحصیل باز می گردد که شماری از دانش آموزان را از مدرسه و کلاس فراری می ‌دهد .
در مورد دختران عامل فرهنگی، به ویژه در میان گروه‌ های سنتی مناطق توسعه نیافته را نیز باید به این دلایل افزود.  بازماندن از چرخه آموزشی بیش تر در مناطق دور افتاده و حاشیه ‌ای رواج دارد.
مناطقی که زبان رایج مردم فارسی نیست کم تر از دیگران بخت ادامه تحصیل را دارند. به این فهرست سیاه باید دانش آموزان مهاجر به ‌ویژه کودکان افغانی را افزود که گاه به خاطر مسایل اداری و نداشتن اجازه اقامت از نظام آموزشی رانده می ‌شوند.
مجموعه این نابرابری ‌های اقتصادی و اجتماعی، به بی ‌عدالتی در برخورداری از امکانات آموزشی منجر شده و نظام آموزشی از این طریق در بازتولید نابرابری‌ های جامعه مشارکت داشته است.
فقط در زمینه آموزش کافی است به یاد آورد که اگر رشد جمعیت با‌‌ گروه بزرگ چند میلیونی که از چرخه نظام آموزشی باز می ‌مانند در حقیقت جمعیت بی‌ سواد و کم‌ سواد و بدون تخصص فردای جامعه ایران را تشکیل خواهند داد.  آسیب ‌های مهم اجتماعی مانند کار کودکان کم تر از ۱۵ سال در ایران که حدود دو میلیون نفر را در بر می‌ گیرد، کودکان فراری و یا ازدواج‌ های دختران در سنین پائین از جمله پی آمدهای مهم پدیده بازماندن از تحصیل است .
در همه جای دنیا، دولت ‌ها برای تامین پوشش کامل آموزشی به کمک نوجوانان خانواده‌ های تهیدست می ‌روند و یا امکانات خاص آموزشی برای مناطق محروم تدارک می‌ بینند، حکومت اسلامی ایران در سال ‌های گذشته چه اقدامات عملی مشخصی برای کاهش ترک تحصیل زودرس انجام داده است؟
در سیاست ‌های اقتصادی و اجتماعی دولت کم تر می‌ توان رد پایی از اقدامات مشخص برای کمک به کسانی که از تحصیل باز می مانند یافت.  نگاهی به گفته‌ های و طرح ‌های مسئولین آموزشی ایران نشان می ‌دهد آن ‌ها پیش از آن که دغدغه همگانی کردن آموزش عمومی و توجه به بچه‌ ها و جوانان بازمانده از تحصیل را داشته باشند به فکر محرم سازی مدارس دخترانه، ایجاد نمازخانه در مدارس، تفکیک جنیستی، تربیت دانش آموزان مداح، ایجاد ۵۰ هزار مدرسه قرآنی، اجباری کردن نماز در مدارس و اقدامات مشابه هستند .
در حال حاضر جامعه ما، با مشکلات مختلف اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دست و پنجه نرم می کند و دوران بسیار سختی را می گذارند. هیچ مقام و مسئول حکومت اسلامی، کم ترین توجهی به وضعیت معیشت مردم، نرخ رشد جمعیت، ترکیب جمعیتی، وضعیت مسکن، فقر، توزیع درآمد و هزینه درآمد خانوارها و غیره ندارد. در چنین موقعیتی هرگونه اعتراض و حتی کوچک ترین انتقاد به مقامات و ارگان های حکومتی، خطر زندان و شکنجه و حتی اعدام در پی دارد. به همین خاطر، نارضایتی عمومی از حکومت روزبروز عمیق تر و گسترده تر می گردد. بزهکاری، افسردگی، خودکشی، تن فروشی، اعتیاد و دیگر آسیبب های اجتماعی در جامعه مدت هاست که مرزهای بحرانی را پشت سر گذاشته و به خط قرمز حطرناکی رسیده اند. هم چنین بی کاری، فقر و گرانی در جامه ما، کمرشکن شده است. به عنوان مثال در گذشته، اعتیاد شکل و گستره خاصی داشت و نوع مواد مخدر، سن معتادان، نوع درآمد و فقر و تمکن مالی آن ها با امروز متفاوت بود. اما حالا با کاهش سن اعتیاد؛ گرایش جوانان حتی با وضعیت مالی خوب و... نشان می دهد که صرفا بهبود رفاه و درآمد سرانه بدون آزادی های سیاسی و اجتماعی کافی نیست.
با توجه به اوضاع جهانی و تحولات انقلابی که در کشورهای منطقه و غرب به دلیل فشارها و بحران های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در جریان است؛ و با توجه به این که حکومت اسلامی ایران، شدیدا دچار بحران های متعدد است و اکثریت مردم نیز جان شان به لب شان رسیده است مسلما، دیر یا زود جنبش های ضددیکتاتوری و ضدسرمایه داری که در جهان راه افتاده است، در ایران نیز احتمالا به شکل انفجاری شدیدتری بروز خواهد کرد.
در این میان، روشن است که دانشگاه ها به عنوان مراکز علمی و فرهنگی نمی توانند نظاره گر این همه تهاجم ارتجاعی و فاشیستی حکومت اسلامی به دانشگاه ها و دیگر بخش های جامعه شوند، همان طور که در این سه دهه گدشته، هرگز نظاره گر نبوده اند و از هر فرصتی برای بیان خواست های خود و عموم جامعه استفاده کرده اند.
به این ترتیب، جنبش دانش جویی ایران، هم تجارب غنی خود را در مبارزه بر علیه حاکمان دارد و هم از تجارب جنبش های اجتماعی کشورهای دیگر، به ویژه جنبش دانش جویی بهره می جوید. برای مثال، شش ماه پیش، هیچ کس اسم «کامیلا والیو»، دختری 23 ساله را نشنیده بود که باعث گسترش اعتراضات عمومی شد. وی، نه تنها رییس جمهور میلیونر «سباستیان پینیرا» را تکان داد، بلکه باعث تکان دادن کل سیاست در شیلی شد. آمارها نشان می دهد که حمایت 26 درصدی از «پینیرا» به تنها 16 درصد رسیده است که با دولت ائتلافی در قدرت مانده است .  چهارشنبه 24 اوت 2011، آغاز دو روز اعتصاب عمومی در سراسر کشور شد. کارگران حمل و نقل و بخش های دیگر خدمات عمومی به اعتراضات گسترده جنبش دانشجویی پیوسته اند .
والیو در مصاحبه ای اخیرش گفت: «نارضایتی بزرگی وجود دارد. همیشه جوانان اولین حرکت را می کنند... ما مسئولیت خانوادگی نداریم، این به ما اجازه می دهد که آزادانه تر حرکت کنیم. ما قدم اول را برداشتیم، اما ما دیگر تنها نیستیم. نسل مسن تر به این مبارزه پیوسته اند.»
در تاریخ اتحادیه های دانشجویی در 105سال گذشته در شیلی، این دومین زن است که به عنوان رهبر دانش جویان انتخاب می شود. کامیلا والیو، عضو حزب کمونیست شیلی است. از دوره دیکتاتور پینوشه در دهه 80 تاکنون هیچ جنبش اجتماعی چهره ای این چنین نداشته است .
صدها هزار دانش آموز دبیرستان و دانش جو از ماه ژوئن از رفتن به سر کلاس های درس خودداری کرده اند. آن ها خواستار تحصیلات بهتر و از لحاظ مالی قابل دسترس برای همه و پایان دو سیستم آموزشی هستند. برای تعداد کمی پولدار مدارس نمونه با امکانات زیاد وجود دارد و مدارس بی امکانات و سطح پایین برای عموم مردم .  والیو، اعتراضات زیادی را سازمان دهی کرده و باعث سر و صدای زیادی شده است. بعضی از اعتراضات به خشونت کشیده شد .  «ما خشونت نمی خواهیم، مبارزه ما با پلیس نیست یا برای نابود کردن مغازها نیست. مبارزه ما برای به دست آوردن حق آموزش است. ما به روشنی این را اعلام کرده ایم.» والیو، این سخنان را در مقابل کاخ ریاست جمهوری ایراد کرد .
دولت با عجله برای فرونشاندن اعتراضات وعده هایی برای اصلاح نظام آموزشی در دستور گذاشت. شامل برابری در تحصیل و کاهش بهره وام بانکی دانش جویان از 4/6 درصد به 2 درصد. اما وعده 9/1 تریلیون پسوس شیلی برای تسهیلات آموزشی تاثیر کمی در فروکش کردن اعتراضات داشت...
اکنون نیز شکی نیست که فعالین جنبش دانش جویی با بهره گیری از این تجارب گران بها داخلی و بین المللی، با فعالین جنبش کارگری، جنبش زنان، روشنفکران و همه فعالین جنبش های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، در ارتباط هستند و به خود سازمان دهی مشغولند! آن ها، پیشاپیش نه تنها خود را برای آن زمانی که انفجار اجتماعی رخ می دهد آماده می کنند، بلکه فراتر از آن، به فکر تدوین و فرموله کردن اهداف و برنامه های خود و هم چنین خواست ها، طرح ها و شعارهایش در جهت ساختن یک جامعه آزاد و برابر و انسانی در فردای سرنگونی حکومت جهل و جنایت و ترور اسلامی هستند!

     بهرام رحمانی