۱۳۹۰ آبان ۴, چهارشنبه

جواد منصوری: تسخیر سفارت آمریکا با سپاه هماهنگ شده بود:

تاریخ ایرانی (۱۶ مهر ۹۰): جواد منصوری، اولین فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در گفت‌وگو با ویژه‌نامه هفته‌نامه ۹ دی در باره رابطه ایران و آمریکا، خاطراتی از تسخیر سفارت آمریکا نقل کرده که بخش‌هایی از آن در پی می‌آید:
۵ آبان ۵۸، آقای لاهوتی که در آن زمان به عنوان نماینده امام در سپاه مشغول به کار بودند، به موجب ناراحتی قلبی در بیمارستان قلب بستری بودند. اعضای شورای فرماندهی سپاه نیز برای ملاقات ایشان به بیمارستان می‌روند، در‌‌ همان روز ملاقات و میان صحبت‌های ما، کسی وارد اتاق شد و در گوش ایشان چیزی را گفت. بلافاصله لاهوتی گفت، شما از اتاق خارج شوید چرا که آقای موسوی‌خوئینی‌ها می‌خواهد نکته مهمی را خصوصی بگوید و بعد از رفتن ایشان شما بیائید. من تا قبل از این دیدار اصلا ایشان را ندیده بودم و تنها نام ایشان را در حد تفسیرهای پرحرف و حدیث ایشان شنیده بودم. بعد از ورود مجدد ما، آقای لاهوتی خبر از برنامه آقای خوئینی‌ها برای تسخیر سفارت دادند و از ما خواستند که با آنها همکاری کنیم. باید اعتراف کنم که ما اصلا فکر هم نمی‌کردیم که چنین حرکتی بدون هماهنگی و اجازه حضرت امام قرار است انجام پذیرد، چرا که آقای لاهوتی به عنوان نماینده امام خیلی صریح و قاطع همکاری ما را جهت تسخیر سفارت خواستار شدند و ما همگی احساس کردیم که این دستور امام است. حتی ما احساس می‌کردیم که شورای انقلاب هم در جریان است. به هر حال، جلسه شورای فرماندهان سپاه تشکیل شد و در آنجا آقای محسن رضایی که مسوولیت اطلاعات سپاه را برعهده داشت به عنوان رابط سپاه با دانشجویان انتخاب شد. آقای رضایی با دوستان خود جلسات مشترکی را با دانشجویان برگزار می‌کنند. (۱)
ظاهرا آقای میردامادی و اصغرزاده جزو نمایندگان اصلی دانشجویان به حساب می‌آمدند. در هر حال بنا بر آن شد که در حالی که جمعیت دانش‌آموزی در خیابان انقلاب از شرق به غرب در حال حرکت است، دانشجویان به سفارت وارد شوند. در حالی که من در دفتر خود با عوامل در صحنه ارتباط داشتم هر لحظه احتمال یک واقعه تلخ را می‌دادم. خوشبختانه در آن ماجرا حتی یک گلوله هم شلیک نشد.‌‌ همان صبح زود تعدادی نیرو از پادگان ولی عصر حرکت کرده و در اطراف سفارت مستقر شده و تعداد دیگری از پاسداران به پشت بام سفارت می‌روند و سریعا سفارت را تسخیر می‌کنند. مدتی نگذشته بود که چند تن از وزرا مانند وزیر دادگستری، کشور و خارجه با تماس با سپاه شدیدا به این اقدام اعتراض کردند. یکی از چهره‌های برجسته نیز به عنوان مشاور نخست‌ وزیر ضمن تماس با من خواستار اخراج پاسداران و دانشجویان از سفارت شد. من در پاسخ تاکید کردم که من نمی‌توانم چنین کاری را بکنم و حتی اگر بگویم پاسداران گوش نخواهند کرد و دانشجویان نیز به دستور من نرفته‌اند که به دستور من باز گردند؛ وی خواستار عکس‌العمل پاسبان‌های شهربانی شد و من سریعا گفتم که پاسبان‌ها چنین کاری را نمی‌توانند بکنند. اصلا چنین روحیه‌ای را ندارند. در ‌‌نهایت مشاور نخست‌وزیر گفت پس معلوم شد که خودت هم دستت در کار است. از همین رو هم اکنون من نیز جزو ممنوع‌الورودین به امریکا به حساب می‌آیم و از همین رو بسیاری از نویسندگان مانند جیمز بیل من را از عوامل اصلی تسخیر سفارت می‌دانند. لذا در دوران مسوولیتم در وزارتخانه نیز ویزای امریکا را به من ندادند حتی اجازه ارتباط از فرودگاه هم به من نمی‌دادند. (۲)
با تسخیر سفارت چند اتفاق رخ داد: نخست آنکه تمامی اموال و امکانات سفارت به دست ما افتاد و سریعا صورت‌برداری شد. متاسفانه ما پیش‌بینی برخی اتفاقات را اصلا نکرده بودیم که از آن جمله می‌توان به پودر شدن بعضی از اسناد اشاره کرد. آنها یک دستگاه ویژه داشتند که اسناد را پودر می‌کرد و دیگر هیچ کاری نمی‌شد برای این اسناد کرد. در حالی که دستگاه‌های معمولی اسناد را رشته رشته می‌کرد و کلیه اسناد بازیابی از همین دست به حساب می‌آید.
(پس از تسخیر سفارت آمریکا) عده‌ای در تهران شروع به حمله به دیگر سفارتخانه‌ها کردند و هر کسی و گروهی هم سفارتخانه‌ای را هدف گرفته بود که شوروی، انگلیس، آلمان، فرانسه و دیگر سفارتخانه‌ها جزو همین لیست به شمار می‌رفتند. این اتفاق ماجراجویی به حساب می‌آمد، حتی بعد از دو ماه از ماجرای لانه مدیر یک شرکت آلمانی را در تهران ترور کردند تا آنها احساس عدم امنیت کنند. در این بین تعداد زیادی هم برای پا در میانی در تهران حاضر شدند، حتی یکی از مقامات ارشد آمریکایی تا آلمان هم آمد اما بازگشت.
انقلاب اسلامی: سخنان جواد منصوری نیز اعتراف است به نقش سپاه در اجرای طرح گروگانگیری که «معاون واواک» آن را طرحی خوانده است که در امریکا تهیه و در ایران اجرا شده است. الا این که او شهید لاهوتی و موسوی خوئینی ها را آمر و سپاه را مأمور می خواند و راست نمی گوید زیرا
۱ – فرض کنیم، در لحظه ای که در حضور لاهوتی بوده اند، نمی دانسته اند خمینی اطلاع دارد یا ندارد. اما از نزد او بیرون آمده اند. او عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی بوده و نمی توانسته است به بهشتی، دبیر کل حزب، تصمیم به گروگانگیری را اطلاع نداده باشد. رهبری حزب خود را در برابر طرحی یافته است که از سوی موسوی خوئینی ها به لاهوتی اطلاع داده شده است. یا می باید آن را تصویب می کرده و موافقت می کرده است. بدون اطلاع به خمینی و شورای انقلاب، طرح اجرا شود، در این صورت، مجری طرح امریکائی رهبری حزب جمهوری اسلامی می شود و یا می باید با آن مخالفت کرده باشد. اما بهشتی و باهنر و موسوی اردبیلی و هاشمی رفسنجانی و خامنه ای در همان حال که به اتفاق بهشتی، مؤسس حزب جمهوری اسلامی بودند، عضو شورای انقلاب نیز بودند. آنها در این باره، کلمه ای به اعضای شورای انقلاب نگفتند. حتی خود را غافلگیر نیز نشان دادند.
افزون بر این، وقتی شورای فرماندهان از ماجرا مطلع می شود و برای همکاری با «دانشجویان» خط امام محسن رضائی را تعیین می کنند، لاجرم، می باید نخست وزیر و نیز خمینی را از مأموریت خود مطلع می کردند. اما بنا بر قول منصوری، کمتر اطلاعی به نخست وزیر نمی دهند و دستور حکومت موقت را نیز اجرا نمی کند!
منصوری نمی گوید که آیا بعنوان فرمانده سپاه، خمینی را از مأموریت خود مطلع کرده است؟ شگفت تر اینکه اعضای شورای فرماندهان از لاهوتی نمی پرسند آیا خمینی از آن اطلاع داشته و آن را تصویب کرده است یا خیر؟ بنابر قول او، صحنه گردان موسوی خوئینی ها بوده و او از لاهوتی خواسته است سپاه در تسخیر سفارت شرکت کند و لاهوتی نیز به فرماندهان سپاه دستور داده است و آنها دست بکار شده اند و پس از همآهنگ کردن «دانشجویان پیرو خط امام باخود» سفارت را تسخیر کرده و پس از انجام کار، از دستور حکومت موقت سرپیچی کرده اند!
۲ – اما «دانشجویان خط امام» مدعی شده بودند که از آن رو به دیگر اعضای کمیته رهبری کننده خود اطلاع نداده اند که خبر پخش نشود و طرح بلا اجرا نگردد. در حقیقت، بنا بر ادعا، آنها از ۵ عضو کمیته، تنها به موسوی خوئینی ها اطلاع داده بودند. اما اینک معلوم می شود که به لاهوتی و از طریق او، به اعضای شورای فرماندهان نیز اطلاع داده شده است. و نیز، ناطق نوری در ۲ آبان ۱۳۸۸ گفته است: «سفارت امریکا را با مهر جهاد اشغال کردیم». او در آن زمان، مسئول جهاد سازندگی و به بهشتی و دستگاه خمینی بسیار نزدیک بود. امر مهمتر این که محس رضائی، کسی که در کودتای خرداد ۶۰ و طولانی شدن جنگ بمدت ۸ سال و روابط پنهانی با امریکا و اسرائیل (ایران گیت) شرکت داشته است، مأمور همآهنگ کردن سپاه با «دانشجویان خط امام» می شود. او اینک دبیر شورای تشخیص مصلحت است. در طول جنگ و حکومت خامنه ای – هاشمی رفسنجانی، فرمانده سپاه پاسداران بوده است و در ایجاد سازمان ترور نیز نقشی مهم داشته است. بدین سان، خمینی، کسی که برای خود ولایت مطلقه قائل بود، یا آمر گروگانگیری بوده و برابر قول مقام امنیتی، او طرح امریکا را اجرا کرده و خائن او بوده است و یا بازیچه دست پر شمار خائنین بوده است. امر مهم دیگر این که آنها که از گروگانگیری اطلاع داشتند. همانها بوده اند که بر سر گروگانها دو معامله، یکی با ریگان و بوش و دیگری با کارتر، رئیس جمهوری وقت امریکا، کردند. همانها بودند که کودتای خرداد ۶۰ را اجرا کردند و جنگ را بمدت ۸ سال ادامه دادند و افتضاح ایران گیتها و فراوان افتضاحهای دیگر را ببار آوردند و جام زهر را به خمینی نوشاندند و از گروگانگیری تا امروز، یعنی در طول ۳۱ سال، بر ایران حکومت می کنند.

هیچ نظری موجود نیست: