۱۳۸۸ شهریور ۸, یکشنبه

جزئیات جدیدی درباره سعیده پورآقایی و حضور مهندس موسوی در مراسم ختم او

سایت «پارلمان‌نیوز» با انتشار یادداشتی بدون نام که حاوی اطلاعات جدیدی درباره «سعیده پورآقایی» و خانواده‌ی اوست، خبر داد که مهندس موسوی نیز دیروز در مراسم ختم این شهید جنبش سبز شرکت داشته است. متن این یادداشت غم‌انگیز را بخوانید:

سعید دو سال بود که دیگر پدر نداشت. اگرچه آن وقت هم پدرش نمی توانست خیلی پابه پای دخترش تکاپو و هیاهو داشته باشد.

جنگ از پدر سعیده جسمی بیمار به یادگار گذاشته بود که فقط “بود”

هرچه بود پدرش بود و کوله باری از خاطرات و خطرات جنگ

خاطراتی از 8 سال دفاع از ناوس ملت ایران و امید از اینکه ناموسش را بعد از او پاس خواهیم داشت.سعیده دو سال پیش پدرش را از دست داد.

آثار به جای مانده از سلاح های شیمیایی دیگر توانی برای ماندن در او نگذاشته بود و او باید می رفت و همسر و دختر نوجوانش را که یادگار سالهای جنگ و امام بود به ما می‌سپرد…ما چه کردیم؟!

دیروز مراسم ختم سعیده بود.مراسم ختم که نه!مادرش بود و چند نفر از اعضای خانواده و مهندس میر حسین موسوی و البته فضایی از غم و اندوه و بهت و حیرت

سعیده برای همراهی با جنبش سبز فقط به پشت بام خانه‌اش می رفت نه برانداز بود و نه مخملی فقط الله اکبر می‌گفت

تا اینکه شبی آمدند سه زن و دو مرد بودند او را بردند، برای همیشه!

امانتدارش که دلبندش را برده بودند به همه‌جا متوسل شد تا یادگار همسر شهیدش را باز یابد اما هرچه تلاش می‌کرد کمتر به نتیجه می‌رسید، تا اینکه به درگاه یکی از اعضای نزدیک به رییس دولت متوسل شد و او هم راهنماییش کرد تا به پشت سردخانه‌ای صنعتی رسید.

آری سعیده‌اش را درآغوش گرفت اما چه سیاه و چه سرد

چرا دیگر از آن نشاط و شور نوجوانی اثری نبود؟!

دیروز همه گریستند

رابطه حکومت ایران با جنبش ضد جنگ در آمریکا (بخش نخست)

حسن داعی

امسال نیز همچون سه سال گذشته، احمدی نژاد برای سخنرانی در سازمان ملل به نیویورک آمد. حکومت ایران با تجربه ایکه از دانشگاه کلمبیا در سال گذشته گرفته بود، برنامه امسال را به دیدار و کنفرانس با "جمع دوستان" محدود کرده بود. ازاینرو، احمدی نژاد اولین روز هفته یعنی دوشنبه را با یک گروه از ایرانیانی گذراند که برای اینکار دست چین شده بودند. روز پنجشنبه ضیافت افطاری با چند گروه مذهبی کوچک که قبلا دوستی خود به حکومت ایران را ابراز داشته بودند ترتیب داد 1 و از همه مهتر، جلسه سخنرانی و پرسش و پاسخی بود که چهارشنبه شب 24 سپتامبر با نمایندگان برخی از گروههای صلح طلب آمریکائی برگزار نمود.

جلسه چهارشنبه و آنچه در آن گذشت را تنها میتوان سندی برای شرمساری آندسته از ایرانیانی دانست که با سکوت در برابر جاه طلبی های خطرناک هسته ای حکومت ایران، راه را برای مصادره جنبش مترقی صلح در غرب، توسط یکی از ارتجاعی ترین و جنگ افروزترین رژیم های جهان، هموار نموده اند.

از منظری کلی، میتوان گفت که حتی نفس دیدار با احمدی نژاد خود مایه شرمساری برای هر صلح دوست واقعی آمریکائی است. اما اگر آنچه در آن جلسه گذشت و آنچه در این سالها، بین رژیم ایران با بیشتر این گروهها گذشته است را مورد بازبینی قرار دهیم، باید بدون تردید این روابط آلوده را از ناموجه ترین و تاسفبارترین موارد در ارتباط با این حکومت واپسگرا دانست.


منبع: ایرانیان لابی

رابطه حکومت ايران با جنبش ضد جنگ در آمريکا (بخش دوم)

حسن داعی

همانطور که در بخش اول این گزارش مشاهده کردیم،1 لابی حکومت ایران، با تلاش گسترده و فعالیت مستمر خود توانسته است بخش زیادی از گروههای صلح طلب آمریکائی را در دو زمینه هسته ای وهمچنین مبارزه با تحریم علیه ایران، در جهت خواسته های خویش جذب کند. همچنین، با نگاهی به جلسه دیدار این گروهها با احمدی نژاد و فعالیت سه سال گذشته آنان، مشاهده کردیم که بیشتر گروههای ضد جنگ ساکن امریکا، برنامه هسته ای رژیم ایران را صلح آمیز تصور میکنند و دلیلی برای نگرانی جامعه بین المللی نمی بینند. بهمین ترتیب نیز، تحریم های اقتصادی و فشار سیاسی بر علیه حکومت ایران را ناموجه و بدون دلیل می پندارند.

اما یکی از مهمترین مقولاتی که باعث رویگردانی افکار عمومی و همچنین برخی از گروههای ضدجنگ در آمریکا از رژیم حاکم بر کشورمان میشود، نقض گسترده حقوق بشر در ایران و مواضع فاشیستی و ضد اسرائیلی حکومت ملایان است. این نارضایتی و انزجار افکار عمومی را بخصوص در جلسه دیدار با احمدی نژاد نیز مشاهده میکنیم. برخی از حاضران در جلسه، انتقاد یا نگرانی خویش در اینمورد را صریحا بیان می نمودند.

سیاست لابی رژیم ایران در مورد برخورد با این مسئله بسیار قابل توجه است. طبیعی است که در قرن بیست و یکم و عصر ارتباطات، نمی توان ماهیت قرون وسطائی این رژیم و رفتار ضد بشری آنرا بکلی انکار نمود. این کار ناشدنی است. بنابراین، لابی ملایان با تمرکز روی یک سیاست تبلیغاتی منسجم و هماهنگ، سعی در کمرنگ کردن ابعاد آن و جلوگیری از تبدیل مسئله نقض حقوق بشر به یک موضوع حاد رسانه ای نموده است.

در این گزارش، با شیوه های مورد استفاده در این کارزار تبلیغاتی آشنا میشویم و با نگاهی به برخورد گروههای ضد جنگ در رابطه با مقوله حقوق بشر، کارنامه لابی رژیم ایران در این زمینه را مورد بررسی قرار میدهیم.

نقض فاحش حقوق بشر در ایران

حکومت ایران، بعنوان رکوردار نقض حقوق بشر در جهان و همچنین عامل و مجری شیوه هایی از سرکوب که در هیچ کشور دیگری انجام نمیگیرد (اعدام دسته جمعی با جراثقال و در ملأ عام یا قتل عام مخفیانه زندانیان مخالف یا شکنجه های قرون وسطایی)، در عین حال همکاری و اتحاد عمل نزدیکی نیز با مترقی ترین جنبش های صلح طلب در آمریکا و اروپا برقرار نموده است. بنابراین، جای این سوال باقی است که این اتحاد زشت و ناپسند با چه شیوه ای انجام گرفته و با بکارگیری چه روش هایی توانسته است آثار منفی نقض فاحش حقوق بشر را کمرنگ و بی اثر نماید.

یکی از مرسوم ترین استدلالات و شیوه هاییکه به این منظور مورد استفاده دستگاه تبلیغاتی لابی رژیم ایران قرار میگیرد این است که "اگرچه وضع حقوق بشر در ایران درخشان نیست ولی در عوض، تقسیم ثروت و کمک به تهیدستان و طبقات محروم بیشتر شده است." یعنی این یکی به آن یکی در! این استدلال، بیشتر برای جلب نظر آندسته از کسانی است که گرایشات چپ و عدالت خواهانه دارند. بعنوان مثال، "الهه رستمی" که مادرخوانده لابی ملایان در انگلستان است، در سخنرانی خود در گردهم آئی صلح طلبان در دسامبر سال گذشته خطاب به حاضران گفت که : «علیرغم "کمبودهایی" که در زمینه حقوق بشر هست باید توجه داشت که "توزیع ثروت" در ایران در مقایسه با دوران شاه بسیار عادلانه تر است.» 2

خوانندگانی که سن بیشتری دارند، حتما بخاطر میآورند که این استدلال، در دوران جنگ سرد و در دفاع از تمام دیکتاتوری های وابسته به بلوک شرق استفاده میشد. در آن زمان نیز گفته میشد مهم نیست که در فلان کشور باصطلاح سوسیالیستی، یک دیکتاتور میتواند 40 یا 50 سال در مورد سرنوشت میلیونها انسان تصمیم بگیرد. مهم این است که تحصیل و بهداشت برای همه رایگان است.

البته این اولین بار نیست که الهه رستمی این چنین به دفاع از مواضع "سوسیالیستی" دولت برادر "احمدی نژاد" می پردازد. یکی از شناخته شده ترین شگردهای لابی رژیم ایران، قرار دادن وضعیت اسفبار مردم ایران در یک دستگاه جهانی و ترسیم یک نبرد تاریخی بین زحمتکشان ایران (به رهبری آخوندها) با "امپریالیسم جهانی" است. طبیعی است که با ارائه این تصویر آرمانی-متعالی و صف بندی تاریخی-جهانی، چه کسی جرئت دارد به مسئله ناچیز نقض حقوق بشر در ایران اهمیتی بدهد؟ رستمی می گوید: 3

« گفتن این مطلب که دولت ایران رژیمی است تئوکراتیک که تحت سیطره ملایان قرون وسطائی است یک قضاوت گمراه کننده و ناشی از جهل است. اگرچه ایران سرکوبگر بوده و فضای فعالیت اجتماعی مستقل را ضعیف کرده است ولی این رژیم آموزش و بهداشت را برای اکثریت مردم ایران فراهم کرده است.

تحت فشار اقتصاد جهانی و تهدید به تحریم های بین المللی، جنگ و تغییر رژیم، دولت ایران مجبور شده تا سیاست های اسلامی و حمایت از طبقات ضعیف جامعه را رها کرده و به سیاست های اقتصادی نئولیبرال روی آورده است. با همه اینها، رژیم ایران هنوز مقاوم پابرجاست و در مقابل اسرائیل و آمریکا و برنامه های امپریالیست ها در منطقه مقامت کرده و از حمایت اکثریت مردم ایران برخوردار است. مردم ایران از دولت ایران تلقی رژیمی را دارند که با دفاع از اهداف ملی گرایانه، مذهبی و فرهنگی ایرانیان، در مقابل صهیونیسم و تسلط سیاسی، فرهنگی و اقتصادی غرب به مبارزه برخاسته است.»

اینگونه تلاش ها برای کمرنگ نشان دادن جنایات رژیم ایران، بخصوص در مورد وضعیت زنان خیلی چشمگیر و قابل توجه است. یکی از رایج ترین استدلال های لابی رژیم این است که وضع زنان در ایران، در مقایسه با کشورهای همسایه بهتر است. طبیعی است که در این مقایسه، ترکیه و هند و پاکستان و عراق و کشورهای شمال آفریقا و لبنان و حتی مصر نیز جای نمی گیرند. منظور لابی رژیم، عربستان و کویت و قطر است. کشورهاییکه بیش از چند دهه از عمر آنان نمی گذرد.

استدلال دیگر این است که پائین بودن موقعیت زنان ایران، بخاطر رفتار رژیم حاکم بر ایران نیست بلکه مجموعه ای از روابط کهنه فرهنگی و مذهبی، مانع اصلی رسیدن به برابری زن و مرد میباشند. این امر در مورد دموکراسی نیز صادق است. از نظر لابی رژیم، گناه دیکتاتوری در کشورمان را باید در درجه اول به گردن 2000 سال دیکتاتوری انداخت نه این رژیمی که تازه 30 سال است بر ایران حکومت میکند. برای رسیدن به وضع مطلوب نیز نبایستی عجله نمود.

یکی دیگر از استدلال های مرسوم لابی رژیم برای کمرنگ کردن نقض حقوق بشر و بخصوص سرکوب زنان این است که اصولا وضع فرهنگی ایران با غرب متفاوت است و نباید این "تفاوت" و یکرنگ نبودن با وضع زنان در آمریکا و اروپا را مساوی با حقیر بودن یا پائین تر بودن زنان در ایران دانست.

بعنوان مثال، "شهرام مسترشد" از اعضای مدیریت سازمان کاسمی و از همکاران قدیمی تریتا پارسی، در یک مقاله ای در مورد وضع زنان ایران، سعی کرده بود به انتقاداتی که در مورد سرکوب زنان در ایران میشود پاسخ گوید. وی می نویسد: 4

« در پاسخ به آنانی که میگویند که زنان در ایران جایگاهی کمتر از مردان دارند و با آنان مانند انسانهای مادون رفتار میشود، باید بگویم که اشتباه میکنید و ایده ایکه خود از زنان در غرب دارید را به ایران تعمیم میدهید. درست است که وضع زنان در ایران با آمریکا متفاوت است ولی این تفاوت به معنای برخورداری از جایگاه کمتر نیست. بعنوان مثال، به وضع زنان در جامعه "امیش ها" در آمریکا نگاه کنید. درست است که وضعشان با بقیه زنان آمریکا متفاوت است ولی آیا جایگاهشان کمتر از مرد است؟»

منظور شهرام مسترشد، فرقه مذهبی"امیش ها" در شمال شرقی آمریکا هستند. این جمعیت کوچک با افکار مسیحی بسیار عقب مانده و با پشت کردن به بسیاری از دست آوردهای دنیای مدرن، مانند کشاورزان قرن دهم میلادی زندگی میکنند.

"رستم پورزال" رهبر سازمان کاسمی در آمریکا از این نیز فراتر رفته و به دیگران یادآوری میکند که اصولا زنان ایران بدنبال تساوی حقوق با مردان نیستند. 5

بخاطر جلوگیری از جنگ، نقض حقوق بشر را مسکوت گذارید!

گذشته از روش های یاد شده در بالا، مهمترین بخش از فعالیت لابی رژیم ایران روی چند استدلال متمرکز شده که بیشتر جنبه سیاسی دارد و برای گروههای ضد جنگ غربی قابل درک تر و ملموس تر میباشد. در درجه نخست روی این نکته تأکید میشود که چون آمریکا بدنبال بهانه گیری برای راه اندازی یک جنگ علیه ایران است، بخاطر مصالح سیاسی و پیشگیری از خونریزی و فلاکت بیشتر، بطور موقت هم که شده، نباید زیاد روی نقض حقوق بشر در ایران حساس بود و آنرا در رسانه ها تکرار کرد. اضافه برآن، باید پذیرفت که اکثر رسانه های آمریکا که در کنترل سرمایه داران بزرگ قرار دارند، در حال شیطان سازی از حکومت ایران هستند و نقض حقوق بشر در این کشور را با گزافه گوئی، سیاه نشان میدهند. یعنی اوضاع آنطور هم وحشتناک و غیر قابل تحمل نیست. به دو مثال نگاه کنیم.

در گردهم آئی بزرگ صلح طلبان در دسامبر گذشته در لندن، "عباس عدالت" رهبر لابی رژیم یعنی سازمان کاسمی در انگلستان با لحنی آمرانه از برادران، خواهران و رفقای صلح طلب حاضر در جلسه خواست که « در خارج از کشور بهیچوجه راجع به نقض حقوق بشر در ایران صحبت نکنند تا بهانه ای بدست "جنگ طلبان آمپریالیست" داده نشود.» 6

در یک نمونه دیگر، هنگامیکه یک سایت وابسته به گروههای چپ آمریکایی مقاله ای در مورد نقض حقوق بشر در ایران به چاپ رساند، بلافاصله سازمان کاسمی وارد عمل شد و در جواب تندی که به نویسنده نوشت گفت: 7

« بجای آنکه در این موقعیت حساس تبلیغات بی پایه رسانه های غربی در مورد نقض حقوق بشر در ایران را تکرار کنیم، وظیفه ماست که هدف اصلی خود را افشاگری در مورد نقض حقوق بشر توسط آمریکا و انگلیس در عراق و افغانستان قرار داده و موارد این نقض حقوق در اسرائیل و کشورهای متحد آمریکا در منطقه را بازگو کینم. هدف اصلی ما باید افشاگری در باره تجاوز بوش به قانون اساسی، حقوق بین المللی و بدرفتاری و شکنجه در گوانتانامو باشد.»

این بهانه مسخره، یعنی تنها گذاشتن مردم ایران در مقابل ملایان و سکوت در برابر اینهمه جنایت را یکی از "رفقای صلح طلب ایرانی" بنام "گودرز اقتداری" مقیم آمریکا بروشنی توضیح میدهد. ایشان با لحنی کاملا پر از احساس میگوید که هشت سال است شاهد زجر و سختی مردم ایران بوده ولی بخاطر ترس از بروز جنگ لب از لب نگشوده است. البته جناب اقتداری خوانندگان خود را مأیوس نکرده و این وعده سرخرمن را نیز داده است که اگر مردم آمریکا خطر جنگ بر علیه ایران را دور کنند، ایشان و دوستانشان سرانجام این روزه سکوت را خواهند شکست: 8

« هم اکنون هفت سال از آن حادثه تراژیک یازدهم سپتامبر میگذرد. از آنروز، عده ای از ما آمریکائیان ایرانی تبار که در جنبش صلح فعالیت میکنیم، مجبور شده ایم تا در مورد مبارزات مردم ایران در داخل کشور سکوت کنیم. ما نمی خواستیم تا مانند آندسته از عراقی های باشیم که بمثابه دعوت کنندگان جرج بوش به کشورشان شدند عمل کنیم.

ما این تصمیم را پس از تفکر گرفتیم و یک تصمیم قلبی بود. دلیل آن نیز وجود شرائطی بسیار حساس و درد آور بود. ما شاهد فشار بر برادران و خواهران خود در ایران بودیم و نمی توانستیم لب بگشائیم. می شنیدیم که رفقای ما بدون دلیل زندانی میشدند و در تنهائی سلول دست به اعتصاب غذا میزدند و ما هیچ راهی نداشتیم مگر آنکه در خانه های خودمان در آمریکا برای همدردی با آن رفقا اعتصاب غذا کنیم.

اگر مردم آمریکا سرانجام صدای خود را بلند کنند و بتوانند به هشت سال ماشین جنگی جنون وار کنونی پایان دهند، زمان آن میرسد که از مبارزه ملت ایران که برای حقوق خود و بصورت مسالمت آمیز مبارزه میکند حمایت کنیم.

آقای احمدی نژاد باید بداند که به محض دور شدن خطر جنگ، زمان آن خواهد رسید تا درخواست های مردم ایران پاسخ مثبت دهد. سکوت ما نیز به زودی به پایان میرسد.»

آنچه از این نوشته شاعرانه رفیق گودرزی میتوان فهمید، این است که فعلا تا اطلاع ثانوی یعنی تا زمانیکه لابی رژیم فتوا نداده که خطر جنگ دور شده است، هیچ احتیاجی به صحبت در مورد جنایات رژیم حاکم بر کشورمان نیست.

استدلال و کار توضیحی لابی ملایان به اینجا ختم نمی شود. در مرحله بعد، باید به دوستان صلح طلب آمریکائی قبولاند که تازه اگرهم برفرض محال قبول کنیم که وضع حقوق بشر در ایران خراب است. بسیار خوب، به آمریکا چه ربطی دارد؟ مگر آمریکا دلش بحال مردم ایران سوخته است؟ در ایران یک جنبش مدنی قوی وجود دارد که بطور ظفرمندانه ای در حال بازپس گیری سنگرهای دموکراسی و حقوق مردم است. اگر آمریکا و غرب بخواهند در این پروسه طبیعی دخالت کند، رژیم این جنبش را سرکوب میکند و رسیدن به دموکراسی عقب میافتد. بنابراین، بهترین کاریکه آمریکا و دیگر کشورها میتوانند برای رشد دموکراسی در ایران انجام دهند، سکوت است و بس!

در حقیقت این استدلال، تم اصلی اقدامات لابی رژیم ایران در مورد حقوق بشر است. سال گذشته در گردهمآئی بزرگ صلحی که در ماه اکتبر برگزار شد، "لیلا زند" مسئول پروژه ایران در سازمان "رهپویان صلح" سخنرانی نمود و تأکید کرد که "مبارزان" داخل کشور التماس میکنند و فریاد میزنند که آمریکا از ما حمایت نکند: 9

« هم سنگران من در ایران میخواهند که همه در آمریکا صدایشان را بشنوند. آنها میگویند که ما باندازه کافی باهوش هستیم و میتوانیم تصمیم بگیریم. آنان فریاد میکشند، با صدای بلند و صریح میگویند که لطفا آینده ما و رویای ما را ویران نکیند. آنان فریاد میزنند: لطفا ما را حمایت نکنید

یک نمونه جالب مربوط به یک جلسه سخنرانی است که سال گذشته انجمن نیاک در کنگره آمریکا برگزار نمود. در این جلسه، شرکت کنندگان یکی پس از دیگری (منجمله تریتا پارسی) پشت تریبون قرار گرفته و استدلال کردند که یکی از مهمترین دلائل نقض حقوق بشر در ایران، فشار آمریکا به رژیم است که حکومت ملایان را ترسانده و راست گرایان را تقویت کرده است. بنظر سخنرانان، بهترین راه برای بهبود وضع حقوق بشر در ایران کنار آمدن با این حکومت است.

ضمنا، همه سخنرانان بر این نظر بودند که آمریکا نباید از مبارزه مردم ایران برای آزادی دفاع کرده و حتی نبایستی صحبت آنرا نیز بکند. از همه گویاتر، یکی از سخنرانان بنام "لورا سکور" بود که بتازگی از ایران بازگشته بود. وی به جمع حاضر در کنگره آمریکا گفت: "یکی از فعالان ایرانی که من در تهران ملاقات کردم از من خواست که این پیغام را برای دولت آمریکا بیاورم: لطفا از اعلام حمایت خود از ما خودداری کنید." 10

این نیز از عجایب حکومت آخوندی است. تاکنون، در همه جای دنیا رسم بود که تبعیدیان یک حکومت دیکتاتوری، بدنبال جلب حمایت مردم و دولت های دیگر برای مبارزات مردم کشورشان بوده و بخصوص میخواستند که با حمایت علنی و عمومی، فشار سیاسی و دیپلماتیک روی حکومت شان را افزایش دهند. حال به ایران که رسیده، این کار حرام شده است.

طبیعی است که اگر این فریاد عدم حمایت از مبارزان داخل کشور را در کنار تلاش های همین افراد مثل لیلا زند و سازمان نیاک و کاسمی برای برداشتن هرگونه فشار سیاسی از روی رژیم ایران قرار دهیم، داستان روشن تر میشود: دوستی بیشتر با رژیم ملایان و آزاد گذاشتن دست شان برای هر کاری که دلشان میخواهد. مردم ایران نیز احتیاج به کمک هیچکس ندارند. اگر هم جنایتی به وقوع می پیوندد، فعلا بخاطر جلوگیری از یک جنایت بزرگتر یعنی جنگ آمریکا و اسرائیل علیه ایران، صدایش را درنیاوریم.

صد البته وقتی در همین ایالات متحده توسط برخی نهادهای مربوطه، سالانه دهها میلیون دلار برای فعالیت های افرادی مثل تریتا پارسی و رفت و آمدهای پشت پرده (دیپلماسی مردمی) و راه انداختن رادیو و تلویزیون و سایت و نشریه برای حمایت از برخی جناحهای حکومت ایران خرج میشود، صدای مخالفت لابی رژیم در نمی آید.

دراینجا باید به یک نکته بسیار مهم اشاره کنیم و آن، یکی از بزرگترین دروغهایی است که لابی حکومت ایران جا انداخته است. به ادعای آنان، گویا رسانه های مهم آمریکا در حال شیطان سازی از رژیم ایرانند. هموطنانی که در آمریکا زندگی میکنند گواهند که رسانه های مزبور، یک صدم آنچه در ایران میگذرد را نیز بازتاب نمی دهند. اگر یادمان باشد، قبل از حمله به عراق یا به افغانستان، تصاویر چند مورد جنایات طالبان یا رژیم صدام، همواره جلوی چشم مردم آمریکا قرار میگرفت. آیا در مورد صدها جنایات روزانه و علنی رژیم ایران علیه مردم مظلوم کشورمان نیز اینطور بوده است. اصلآ کسی بیاد میآورد آخرین باری که یک رسانه مهم آمریکا در مورد نقض وحشیانه حقوق بشر در ایران یک گزارش جدی داشته چه زمانی بوده است؟ آیا لحن و شیوه مصاحبه اخیر "لاری کینگ" با احمدی نژاد در شبکه جهانی سی ان ان را میتوان کمتر از یک "افتضاح ژورنالیستی" نامید.

اما اگر افکار عمومی در آمریکا و غرب به شدت از رژیم ایران متنفر و منزجر هستند، در درجه اول باید به گستردگی جنایات ملایان اشاره کرد که قربانیان آن در همه جای جهان پراکنده اند. ضمن اینکه باید به تلاش های مستمر ایرانیان آزادیخواه اشاره کرد که در طی سی سال گذشته علیرغم همه محدودیتها، بی وقفه به افشای این جنایات پرداخته اند.

کارنامه لابی رژیم ایران برای مسکوت گذاشتن نقض حقوق بشر

آیا رژیم ایران در زمینه کمرنگ نشان دادن نقض حقوق بشر به اهداف خود رسیده است؟ اگر یک نگاه کلی به وبسایت ها و موضعگیریهای گروههای ضد جنگ و سازمانهای چپ در آمریکا بیندازیم، به ندرت میتوان خبر یا گزارشی در مورد نقض فاحش حقوق بشر در ایران مشاهده نمود. اگر این سکوت نسبی را با میزان اخباری که این گروهها در مورد وضعیت حقوق بشر در کشورهائی مثل مصر و پاکستان و عربستان منتشر میکنند مقایسه کنیم، آنگاه میتوان به آسانی نتیجه گرفت که این سکوت ناشی از یک تصمیم گیری سیاسی و عمدی است. بنابراین، لابی رژیم ایران موفق گشته تا از بار منفی جنایات رژیم ایران و انعکاس آن نزد افکار عمومی، به میزان قابل توجهی بکاهد.

این نظریه هنگامی بیشتر تقویت میشود که به جلسه دیدار احمدی نژاد با صلح طلبان در امریکا توجه کنیم. بنظر میرسد که بسیاری از صلح طلبان سعی کرده اند تا در جلسه خودمانی که خبرنگار و تلویزیونی در آن نبوده، نگرانی های خود را بطور دوستانه مطرح کنند. در جلسه مزبور، سوالات متعدد و گاها تندی در مورد نقض حقوق بشر از احمدی نژاد شد که تندترین آنها توسط "دیوید دریک" بود: 11

« آقای رئیس جمهور، به ایالات متحده خوش آمدید. من یکی از کسانی بودم که بهمراه رهپویان صلح از ایران دیدن کردم. من از برخورد مثبت مردم کشور شما با ما آمریکائیان تحت تأثیر قرار گرفتم. من بعنوان یک پزشک و همچنین شهروند آمریکا، خواهان صلح و دوستی بین دو کشور هستم. من، درحالیکه برای بهبود دموکراسی در کشور خودم مبارزه میکنم، در عین حال نگران فقدان آزادی در ایران نیز هستم.

در طول اقامت ما، مردم در مورد نبودن آزادی با ما صحبت کردند (آنتن تلویزیون ماهواره ای ممنوع است) من قادر به ارسال ویدئو برای دوستان خود در ایران نیستم. زنان برای مطالبه حقوق برابر تحت فشار قرار میگیرند و زندانی میشوند. زندانیان در ملأ عام بدار آویخته میشوند و دانشجویان نیز سرکوب میشوند. همجنس گرایان نیز تحت فشار هستند. من همچنین نگران امنیت اسرائیل نیز هستم و در عین حالیلکه طرفدار یک دولت فلسطینی هستم با اینحال امنیت اسرائیل نیز برایم مهم است. من معتقدم که اظهارات تند در مورد نابودی اسرائیل راه را برای جنگ هموار میکند.»

یکی از صلح دوستان حاضر در جلسه نیز در مورد زندانی شدن برادران علائی سوال کرده و نگرانی گروه خویش را ابراز نموده است. یکی دیگر از حاضران نیز در مورد آزادی مذاهب غیر رسمی مثل بهائیان ابراز نگرانی کرده است. یکی دیگر از صلح طلبان در مورد عمادالدین باقی و سرنوشت وی سوال نموده است. در مورد وضعیت همجنس گرایان و بخصوص مبارزات زنان ایران نیز از احمدی نژاد سوال شد.

البته برای لابی رژیم، همین میزان از ابراز نگرانی آنهم در یک جمع خودمانی، گناهی است نابخشودنی که مثل همیشه به امپریالیسم آمریکا کمک میکند. "اردشیر عمانی" صلح طلب ایرانی که بیشتر نقش حسین بازجو (شریعتمداری) در بین گروههای صلح طلب را بازی میکند، از همین چند سوالی که از احمدی نژاد شده به شدت عصبانی است و خشم خود را چنین بیان میکند: 12

« برخی از شرکت کنندگان در این جلسه که خود را منادیان صلح طلبی نیز میدانند، تمامی وقت خود برای سوال را روی مشکلات داخلی ایران متمرکز نمودند. این افراد، بجای بحث در مورد راههای ایجاد صلح بین دو کشور ایران و آمریکا، به اداره نادرست عدالت [اصطلاح نوینی برای نقض فاحش حقوق بشر- م] در مورد زنان یا اقلیت های مذهبی و همجنس بازان پرداختند.

آنچه در سوالات این صلح طلبان غایب بود همانا جنایاتی است که توسط دولت های کنونی و پیشین ایالات متحده در عراق و افغانستان و همچنین حضور نظامی آمریکا در خلیج فارس و تهدید جنگ علیه ایران بود....

برخی از سوالات آنقدر خصمانه و سنگین بود که ما از خود می پرسیم که آیا سوال کنندگان هرگز از جنایات آمریکا علیه مردم ایران با خبرند یا نه؟ این بی اطلاعی از حقیقت آنچنان باعث سرافکندگی است که حتی خود پرزیدنت احمدی نژاد مجبور شد شخصا برخی از این جنایات آمریکا را به حضار گوشزد کند.»

به عبارت دیگر وقتی صلح طلبان آمریکائی به نصایح امثال عمانی گردن میگذارند، در جلسات خودمانی نیز نبایستی از ظلمی که بر مردم ایران میرود سخن گویند. در واقع سکوت علنی گروههای ضد جنگ در اینمورد و بستن وبسایت های خود بروی گزارشات حقوق بشری در مورد ایران، دلیل اصلی وقاحت و جری شدن رژیم ایران و عناصر وطن فروشی همچون اردشیر عمانی است.

مواضع ضد یهودی رژیم ایران

یکی از مهمترین موضوعاتی که همواره در رسانه های آمریکا مورد توجه قرار گرفته و باعث انزجار افکار عمومی در این کشور میشود، مواضع ضد یهودی و ضد اسرائیلی حکومت ایران است. اگرچه رژیم آخوندی از آغاز حکومت خود و بخصوص در زمان خمینی همواره پناهگاهی برای تمام جریانات نئونازی و ضد یهودی بوده است و سران حکومت نیز هیچ ابائی از شدیدترین اظهار نظر ها در باره محو اسرائیل نداشته اند، اما با آغاز ریاست جمهوری احمدی نژاد، این سیاست بطور غلیظ تری مورد تأکید قرار گرفته است.

وظیفه لابی رژیم آخوندی در این زمینه بسیار مشکل و پیچیده بوده است و دلیل اصلی آن، جایگاه ویژه ای است که اسرائیل در دستگاه تبلیغاتی این لابی بخود اختصاص داده است. اگر به فعالیت های تریتا پارسی طی یازده سالی که از شروع کار وی میگذرد نگاه کنیم، به جایگاه ویژه اسرائیل پی می بریم.

تریتا پارسی در اولین اعلامیه ایکه در سال 1997 منتشر نمود، یکی از اهداف اصلی فعالیت های خویش را مبارزه با سازمان "ایپاک" یعنی لابی اسرائیل در آمریکا اعلام نمود. طی تمام این سالهائی که وی بهمراه شبکه ای از لابیست های حرفه ای به فعالیت مشغول بوده است، موضوع اسرائیل در صدر کارهای وی قرار داشته است. تز دکترای وی در مورد اسرائیل است و تنها کتابی که نوشته است نیز در همین مورد است. وی دهها مقاله و سخنرانی نیز در همین زمینه داشته است. در مقاله مشترکی که تریتا پارسی و سیامک نمازی در سال 1999 منتشر نمودند، بروشنی اعلام شده بود که بایستی یک لابی ایرانی در آمریکا ایجاد نمود تا با دیگر لابی های خاورمیانه (لابی اسرائیل) مقابله کند.

در حقیقت، بهمان اندازه که اسرائیل جایگاه ویژه ای در سیاست خارجی ملایان بخصوص تبلیغاتش در خاورمیانه و جهان اسلام به خود اختصاص داده است، بهمان اندازه نیز لابی ملایان در آمریکا، به اسرائیل بعنوان یکی از مهمترین اهداف تبلیغی خود نگاه کرده و انرژی زیادی نیز در همین مسیر صرف نموده است.

بهمان اندازه که لابی اسرائیل خواهان فشار سیاسی بر علیه رژیم ایران بوده است، بهمان اندازه نیز لابی ملایان در تضاد با آن قرار گرفته است تا هرگونه فشار از روی دولت ایران برداشته شود. بی جهت نیست که هفته گذشته یعنی یازده سال پس از شروع کار تریتا پارسی، هنگامیکه یک قطعنامه پیشنهادی تحریم ایران در کنگره امریکا از دستور کار خارج شد، یکی از اعضای سازمان لابی تریتا پارسی (انجمن نیاک) در مقاله ای که نوشت، با تشبیه نیاک به حضرت "داوود" و سازمان ایپاک به "طاغوت"، با افتخار اعلام کرد که داوود سرانجام طاغوت را شکست داد! 13

البته این ادعا همانند بسیاری از دیگر ادعاهای تریتا پارسی قبل از آنکه بازتابی از واقعیت باشد، بیشتر بمنظور خود شیرینی برای ملایان بیان شده است. در گزارش مفصلی که در مورد قطعنامه 362 تقدیم خواهد شد با این مسئله نگاه خواهیم کرد.

بنابراین، اسرائیل یکی از محور های اصلی سیاست تبلیغی لابی رژیم در آمریکاست. اما این سیاست با آنچه رژیم آخوندی در خاورمیانه دنبال میکند ظاهری متفاوت دارد. بطور خلاصه میتوان این مقوله را در یک روایت ساده باین صورت توضیح داد.

رژیم ایران برای حفظ جایگاه خود بعنوان یک نیروی رادیکال که بدنبال رهبری جهان اسلام و همچنین نقش ویژه در خاورمیانه است، همواره سیاستی تهاجمی و از موضع بظاهر قدرت در مقابل اسرائیل را دنبال کرده است. رهبران حکومت ایران، با غلیظ تر کردن شعارهای همیشگی در مورد نابودی اسرائیل و وعده به مسلمانان که این "غده چرکین" بزودی از صحنه جهان حذف میشود، خود را ناجی ملت های تو سری خورده خاورمیانه جا میزند.

این سیاست تبلیغی هنگامی که به آمریکا میرسد شکل و ظاهری دیگری به خود میگیرد. در اینجا، رژیم صلح طلب و مظلوم ایران قربانی توطئه های صهیونیسم قلمداد میشود. داستان آنطور که تریتا پارسی در مقالات و کتاب خود توضیح میدهد بصورت ساده بدینقرار است که رژیم ایران هیچ تهدیدی برای آمریکا نیست و همواره خواهان کنارآمدن با این کشور است. اتفاقا آمریکا نیز خواهان کنارآمدن با ایران است اما مشکل اینجاست که اسرائیل با نزدیکی این دو کشور مخالف است. دلیل آن نیز از نظر تریتا پارسی واضح است. اگر ایران و آمریکا با هم کنار بیایند، اسرائیل در منطقه منزوی شده و ضعیف میشود. بنابراین، اسرائیل و لابی آن همواره مانع اصلی نزدیکی ایران و آمریکا بوده اند. تریتا پارسی معتقد است که حتی مسئله اتمی رژیم ایران نیز از نظر آمریکا بعنوان مشکل تلقی نمی شود بلکه این اسرائیل است که خواسته های خود را به آمریکا تحمیل میکند. آمریکا نیز تحت فشار اسرائیل، شورای امنیت سازمان ملل را به دنبال خود کشیده تا مسئله هسته ای را بدون هیچ پشتوانه قانونی، به یک مشکل بین المللی تبدیل کند. بنابراین، از نظر تریتا پارسی، اسرائیل مشکل اصلی روابط ایران و آمریکا و به تبع آن، مهمترین تهدید برای صلح در منطقه است.

در یک مقاله انگلیسی که اخیرآ منتشر نمودم، این سیاست تبلیغی و نقش ویژه تریتا پارسی را در آن توضیح داده ام که البته بزودی به فارسی نیز منتشر خواهم کرد. خوانندگان گرامی میتوانند با مراجعه به این مقاله انگلیسی، با جایگاه خاص اسرائیل در دستگاه تبلیغی لابی رژیم ایران بیشتر آشنا شوند. 14

حال اگر این سیاست تبلیغی مظلوم نمائی و انداختن همه گناهها به گردن اسرائیل را با اقدامات رژیم ایران در خاورمیانه و اظهارات فاشیستی احمدی نژاد کنار هم قرار دهیم، به دشواری وظیفه لابی رژیم برای جوش دادن این دو مقوله متناقض پی می بریم.

حال ببینیم که لابی رژیم ایران در عمل چگونه این معضل را حل و فصل میکند. به یک مثال خیلی شناخته شده نگاه میکنیم. هنوز چند ماهی از ورود احمدی نژاد به کاخ ریاست جمهوری نمی گذشت که وی در آبان 1384، در یکی از معروفترین اظهار نظر های خود، خواهان محو اسرائیل از نقشه جهان گردید. به گفته روزنامه های دولتی در ایران، رئیس جمهور آخوندی با شرکت در کنفرانس ضد یهودی در تهران بنام "همایش جهان بدون تروریسم" سخنرانی نمود: "وي با اشاره به سخنان امام خميني (ره ) مبني بر محو شدن رژيم صهيونيستي از صحنه روزگار افزود : ترديد ندارم موج جديدي كه در فلسطين به راه افتاده و با توجه به بيداري و معنويتي كه دنياي اسلام را فراگرفته است به زودي اين لكه ننگ از دامان جهان اسلام پاك خواهد شد." 15

این سخنان بازتاب بسیار گسترده ای در جهان داشت و جامعه جهانی بطور یکپارچه آنرا محکوم نمود. با براه افتادن این موج انزجار، لابی رژیم ایران یعنی سازمان کاسمی و نیاک بهمراه شبکه متحدان این لابی، بلافاصله دست بکار شدند تا از آثار منفی آن بکاهند. اینبار نیز سیاست تبلیغی لابی رژیم مانند گذشته بود:

«سخنان رئیس جمهور ایران بطور عمد توسط رسانه های آمریکا به غلط ترجمه شده است تا سیاست شیطان سازی از حکومت ایران و هموار کردن مسیر جنگ را ادامه دهند.»

یعنی به زبان ساده، رسانه های بین المللی یک چیزی نیز به رژیم ایران بدهکارند. استدلال لابی ملایان این بود که منظور احمدی نژاد نابودی اسرائیل نبوده بلکه وی به رژیم حاکم بر اسرائیل اشاره کرده است. مانند رژیم های حاکم بر شوروی یا آفریقای جنوبی. بنابراین وی با اسرائیل کاری نداشته است.

موج گسترده ای از مقالات متعدد در مورد ترجمه درست سخنان احمدی نژاد براه افتاد. نکته جالب توجه آنکه، با وجود هزاران نفر استاد فرهیخته و آشنا به دو زبان انگلیسی و فارسی در آمریکا، مقاله نویسان "آخوند پرور" در برخی از رسانه های آمریکائی، برای پیداکردن مترجم دچار مشکل بوده و مجبور شده اند به تهران رفته و یک مترجم کارکشته پیدا کنند. وی "سیامک نمازی" همان کسی است که در مقالات قبلی به خوانندگان معرفی کرده ام. ایشان همکار تریتا پارسی در تهران است و همان کسی است که بهمراه وی اولین بار ایده راه اندازی یک لابی ایرانی – آمریکائی را پیشنهاد نمود. 16

حال ببینیم که روزنامه های خود رژیم ایران و تظاهرکنندگان روز قدس که احتمالا زبان فارسی شان بخوبی سیامک نمازی است، از سخنان احمدی نژاد چه برداشتی کرده اند. آیا منظور احمدی نژاد نابودی اسرائیل بوده یا رژیم حاکم بر آن کشور؟

یک روز پس از اظهارات احمدی نژاد، تظاهرات فاشیستی روز قدس برگزار شد. روزنامه جمهوری اسلامی در گزارشی از این تظاهرات با تیتر درشت نوشته بود: "مردم ایران: اسرائیل باید نابود شود." در بیانیه راهپیمائی نیز چنین آمده بود:

«ما ضمن محكوم كردن تمامي جرياناتي كه درصدد ادامه مذاكره و باج دهي به دشمنان مردم فلسطين هستند اعلام مي كنيم تنها راه نجات فلسطين ادامه مبارزات همه جانبه تا ازادي تمامي سرزمين فلسطين از نهر اردن تا درياي مديترانه مي باشد.

ما ملت مسلمان شركت كننده در راهپيمايي روز جهاني قدس قاطعانه اعلام مي نماييم كه رژيم اشغالگر صهيونيستي يك غده سرطاني براي كل جهان و بشريت است , لذا خواست عمومي مردم آزاده جهان به ويژه آحاد مسلمانان نابودي و محو كامل اين غده چركين سرطاني است , موضع اعلام شده از طرف رئيس جمهوري اسلامي ايران مبني بر محو رژيم اشغالگر صهيونيستي نظر قطعي و فقهي امام راحل و عظيم الشان و مقام معظم رهبري مد ظله العالي و همه مسلمانان به ويژه مردم قهرمان و انقلابي ايران مي باشد و از بيانات ايشان قاطعانه حمايت مي نمائيم.» 17

اگرچه داستان مسخره ایکه لابی رژیم تحت عنوان "ترجمه غلط" سخنان احمدی نژاد براه انداخت هم اکنون نیز ادامه دارد، ولی اظهارات پی در پی رئیس جمهور آخوندی در مورد انتقال یهودیان به آلاسکا و پیدا کردن سرزمینی دیگر برای آنان، باعث گردیده که حتی ساده لوح ترین افراد صلح طلب و دوست رژیم ایران نیز این "کلاه شرعی" یعنی ترجمه غلط را باور نمی کنند.

ازاینرو، در جلسه دیدار گروههای ضد جنگ با احمدی نژاد در امریکا، بیشترین و تندترین انتقادات و سوالات در مورد مواضع ضد اسرائیلی حکومت ایران بود. البته میتوان اطمینان داشت که لابیست های حرفه ای ملایان، بیدی نیستند که از این بادها بلرزند و کماکان به دفاع از رژیم مظلوم آخوندی و رئیس جمهور صلح طلبش ادامه خواهند داد.

ادامه دارد

بخش بعدی: دیپلماسی شهروندان

یادداشت ها:

1- بخش اول گزارش http://www.pezhvakeiran.com/page1.php?id=5394

2- http://www.stopwar.org.uk/index.php?option=com_content&task=view&id=414&Itemid=1

3- http://www.isj.org.uk/index.php4?id=53&issue=105

4- http://www.campaigniran.org/casmii/index.php?q=node/99

5- http://mrzine.monthlyreview.org/pourzal180606.html

6- http://www.stopwar.org.uk/index.php?option=com_content&task=view&id=414&Itemid=1

7- http://www.stopwar.org.uk/_Current/Iran.htm

8- http://www.iranian.com/main/2008/silence-coming-end-soon

9- http://forpeace.net/blog/leila-zand/oct-27-speech-enough

10- http://www.niacouncil.org/index.php?Itemid=2&id=858&option=com_content&task=view

11- http://forpeace.net/blog/mark-johnson/what-concerns-us-peace-movement-about-iran

12- http://www.iranian.com/main/blog/goudarz-eghtedari/u-s-peace-activists-meet-president-ahmadinejad-critique-ardeshir-ommani

13- http://www.iranian.com/main/2008/niac-beats-aipac

14- http://english.iranianlobby.com/page1.php?id=8&bakhsh=ARTICLES

15- http://www.jomhourieslami.com/1384/13840805/index.html

16- http://edstrong.blogcity.com/lost_in_translation_ahmadinejad_never_said_israel_should_be_.htm.

17- http://www.jomhourieslami.com/1384/13840807/index.html


رابطه حکومت ايران با جنبش ضد جنگ در آمريکاا (بخش سوم)

حسن داعی





دو بخش قبلی گزارش1 مشاهده کردیم که بسیاری از گروههای ضد جنگ در آمریکا، با صلح آمیز قلمداد کردن برنامه هسته ای جمهوری اسلامی، همراه با لابی ملایان، با تحریم و فشار علیه دولت ایران مبارزه میکنند. این گروهها، همچنین، در مورد نقض فاحش حقوق بشر در ایران و ابعاد گسترده جنایات این رژیم، عمدا سکوت میکنند. دلیل این سکوت نیز آنچنان که خود میگویند، ترس و نگرانی از دادان بهانه ای به دولت آمریکا برای حمله نظامی به ایران است.

اکنون به یکی دیگر از نمونه های همکاری این گروهها با رژیم ایران نگاه میکنیم. این کارزارتبلیغاتی که به "دیپلماسی شهروندان" یا "ارتباط مردم آمریکا با مردم ایران" معروف شده است، نمونه ای از شرکت مستقیم برخی از گروههای ضد جنگ آمریکا در دروغپردازی و کمک رسانی به یکی از جلادترین رژیم های دنیای معاصر است. اگر بتوان با اغماض و گشاده دستی، در مورد سکوت این گروهها در مورد برنامه هسته ای رژیم ایران یا نقض حقوق بشر، بهانه یا توجیهی پیدا کرد، در مورد این نمایش مسخره ایکه تحت نام دیپلماسی شهروندان در حال وقوع است، نمی توان هیچ توجیه یا بهانه ای فراهم نمود.

این برنامه در دهسال گذشته با هماهنگی بین لابی کمپانی های مهم آمریکا (بخصوص شرکتهای نفتی) و همچنین شبکه لابی ملایان بطور کامل به اجرا در آمده است. ظاهرأ، قرار است که شهروندان دو کشور بتوانند با یکدیگر رابطه برقرار کنند تا دیوار بی اعتمادی بین ایران و آمریکا فرو ریزد و تفاهم بین این دو کشور سرانجام به نتیجه برسد. طبیعی است که شهروندان دو کشور نمی توانند بطور انفرادی با یکدیگر تماس برقرار کنند و بایستی سازمانهای غیر دولتی در ایران و آمریکا، ظرف و چهارچوبی برای این تماس باشند. بدین ترتیب، تماس های زیادی بین برخی از سازمانهای آمریکائی با ایرانیان برقرار گردید و در نتیجه، سفرهای متعددی به ایران انجام گرفت.

در طرف آمریکائی، گردانندگان اصلی، وابستگان لابی طرفدار نزدیکی به رژیم ایران بود. در گزارشی که تحت عنوان "میراث راکفلر" تقدیم خوانندگان گردید،2 بآن اشاره کرده ام. در طرف ایرانی، تعداد بسیار کمی از سازمانهایی بودند که بطور کامل توسط خود ملایان براه افتاده بود. نتیجه این تبادل مردمی نیز از قبل روشن است. تبلیغ به سود رژیم آخوندی و مبارزه با هرنوع فشار به این حکومت.

عکس : روستاي الله نظر - سرخس

عکس : روستاي الله نظر - سرخس
روستاي الله نظر(!) - سرخس در شمال شرق خراسان رضوی











Iran MPs debate cabinet line-up


News Middle East

Iran MPs debate cabinet line-up

Vahidi, wanted after a bombing in Argentina, is one of Ahmadinejad's controversial choices [AFP]

Iran's parliament has begun a three-day session to debate the new cabinet line-up proposed by Mahmoud Ahmadinejad, the re-elected president.

The president, presenting his new government and its planned policies to parliament on Sunday, told legislators he planned "important steps forward" during his second four-year term.

"In the new government we are prepared to serve people with all our might ... and I'm certain parliament is going to support us," he said.

In its foreign policy, he said Iran "should have constructive interaction with all nations and countries with the exception of the illegal Zionist entity", referring to Israel, Iran's arch-foe.

Analysts expected Ahmadinejad to face stiff opposition over some of his nominees.

Some members of parliament have said they are likely to reject several ministerial nominees because of their lack of experience.

Parliament will vote on the individual nominees on Wednesday.

The vote of confidence comes as Iran is gripped in political turmoil after Ahmadinejad's re-election triggered massive street protests which left about 30 people dead.

Difficult task

Al Jazeera's Alireza Ronaghi, reporting from Tehran, said Ahmadinejad was facing a difficult task to convince parliament that his nominees were the best suited.

"It's not going to be easy for Ahmadinejad. He has to convince some parliamentarians who are not at all convinced about the capabilities of his choices.

"The problem with Ahmadinejad's choices is that in some cases he has kept ministers who have been criticised for mismanagement in the past. And in some cases, he has replaced ministers who have been praised for what they have done, even by the president himself.

"The parliamentarians have shown that they don't like Ahmadinejad's attitude of just sacking whoever says one word in opposition with him so they're going to question him very hard," Ronaghi said.

Ali Larijani, the parliament speaker, opened the debate session on Sunday.

"We hope in the following friendly sessions the members will hold the debates with dignity and patience and pursue the matter with Islamic ethics.

"The majlis [parliament] will provide ample time for both sides to present their cases," he said.

Women nominees

Ahmadinejad's proposed cabinet line-up includes three women, for the posts of education, health and social welfare. They would be the first female ministers in the country.

His choice of Ahmad Vahidi as next defence minister has been controversial after an outcry in Argentina, where he is wanted for the 1994 bombing in Buenos Aires of a Jewish community centre that killed 85 people.

He has retained five ministers from his existing cabinet in the same capacity in the new line-up, including Manouchehr Mottaki, the foreign minister.

Mostafa Mohammad Najjar, the current defence minister, has been nominated as the next interior minister while Masoud Mirkazemi, the commerce minister, has been suggested as head of the oil ministry.

Source: Agencie

Israel-Sweden row over media report



Israel-Sweden row over media report

Bildt, who is due to visit Israel, has said he is not going to apologise for the controversial article [EPA]

A diplomatic row between Sweden and Israel has intensified, with Israeli politicians urging Stockholm to condemn a newspaper article they have described as "blood libel".

In the report, published in Sweden's leading tabloid, a freelance journalist accused the Israeli army of stealing body organs from Palestinian men after killing them.

"The statements in the Swedish press were outrageous," Benyamin Netanyahu, the Israeli prime minister, was quoted as telling his cabinet on Sunday.

"We are not expecting an apology from the Swedish government... We are expecting condemnation."

The Swedish government has refused to apologise for the article published in Sweden's Aftonbladet on Monday last week, saying the country's press freedom prevents it from intervening.

Bildt visit

"If I devoted myself to correcting all the strange claims in the media, I would probably not have time to devote to very much else," said Carl Bildt, the Swedish foreign minister.

The controversy comes two weeks before Bildt is to visit Israel, with Stockholm currently holding the rotating EU presidency.

The Aftonbladet report said Ghanaian's body had been returned with a long scar
In the article, Donald Bostrom, a Swedish freelance journalist, writes about the shortage of body parts in Israel and makes references to the so-called New Jersey scandal earlier this summer which involved rabbis, illegal organ trading and money laundering.

Bostrom then gives what he says is his own eyewitness account of an Israeli army raid on a Palestinian village in 1992.

He told Al Jazeera he was not anti-Semitic and insisted what he wrote was true.

"The body was taken away and the authorities made an autopsy with this young man against the will of the family," Bostrom said.

"All those things are actually true and happened. When the military returned the body the family said, 'We think they stole the organ of the body' because there was an empty belly.

Medieval libels

"What I do is to refer to three things which have actually happened: the boy was shot dead, the autopsy, and the family claiming the body was emptied of organs."

The article has sparked outrage in Israel, with scores of ministers and commentators calling it anti-Semitic and reminiscent of mediaeval libels that Jews killed Christian children for their blood.

"If I devoted myself to correcting all the strange claims in the media, I would probably not have time to devote to very much else"

Carl Bildt, Swedish foreign minister

Yuval Steinitz, the Israeli finance minister, said: "In the Middle Ages, slander was spread accusing Jews of preparing Passover matza [unleavened bread] with the blood of Christian children.

"And today it is IDF [Israeli Defence Force] soldiers who are accused of killing Palestinians to take their organs."

Steinitz said on Sunday that the crisis would continue "as long as the Swedish government doesn't change its attitude towards this anti-Semitic article.

"Those who do not condemn it are not welcome in Israel."

Gideon Levy, a political analyst for Israel's Haaretz newspaper, described the dispute as "out of proportion" and an attempt by Israel to undermine Sweden's criticism of Israel's occupation of the Palestinian territories.

Journalists barred

"I think this is a very good example of very bad journalism and very bad diplomacy," he told Al Jazeera on Monday.

"The story was published without any kind of factual grounds and it was very easy to deny it and very hard to prove it."

Daniel Seaman, the head of the Israeli government press office, said on Sunday he would not give accreditation to two of the newspaper's reporters planning to visit the Gaza Strip.

A spokesman for Israel's interior ministry said it was freezing the issue of entry visas to Swedish journalists, though those already working in the country would not be
affected for now.

The newspaper commented on its story on Sunday, acknowledging that it had no proof of any organ theft but argued that the story deserved publication because of the issues it raised.

Source: Al Jazeera and agencies

France's Algerian shadow



Programmes GENERAL

France's Algerian shadow




Watch Part 2

As part of its series on Veterans Al Jazeera visited France where feelings over the country's brutal war in its former colony Algeria more than 40 years ago still run deep.

Born and raised in Algeria Rabah Gerrairia considers the African nation very much "his country" but it is with sadness and bitterness that he explains why he will never return there.

"I won't go back, I won't go," he says. "Of course my family's there, and I'd love to see them. But I'm scared. I'm really scared I'd be killed. It's my country, but I can never go back, never."

Gerrairia fears for his welfare in Algeria emanate from his part in France’s brutal and bloody conflict in its former colony between 1954 and 1962.

He was one of 150,000 Algerian Muslims who fought for the French during the war known as "harki", a term that more than four decades on is still a negative one for many of their countrymen.

Ahead of the declaration of independence by Algeria in 1962 they were forcibly disarmed by the French army – who stood by as thousands were tortured and killed by Algerian independence fighters who regarded them as traitors.

Algerian veterans are still bitter at their treatment by the government
Unlike European settlers who had also fought for the French – and despite the clear danger to their lives – Algerians who had fought for France were forbidden from immigrating to the former colonial power.

Through the kindness of individual French commanders, however, several thousand were illegally smuggled to France where on arrival they were confined to primitive rural camps.

In the south of France, near Marseilles one group of veterans remain close friends, regularly meeting to relive their experience and share a cup of tea.

'Republican values'

Revisiting the site of one camp, that was only finally demolished in 1995, the men reveal their hostility at the French government for their treatment.

"In the camp we lived communally, without any relation to the outside world. We were Arabs and didn't know what racism was," says Slimane Djera, another veteran.

"It was only when I was in college that racism came along. We were treated differently – always put at the back of the class. And we have found it very difficult to find jobs."

"They [France] said we were there to defend "Republican values", and then they left us without arms, to our own destiny," says Saiid Merabti. "We want France to admit its responsibility for those of us who died in Algeria and for our abandonment in France"

The Algerian veterans’ anger is symptomatic of a conflict that has left deep psychological scars on the French psyche and whose legacy was left unaddressed and ignored for a long time by successive governments.

It was a conflict that France was reluctant to label a war from the very start even as a rebellion by the Algerian National Liberation Front escalated from early attacks on French military and civilian targets into full-scale conflict.

Algeria was colonised by the French in the 19th century and, unlike the neighbouring protectorates of Tunisia or Morocco, Algeria was considered inalienable French territory, a mere extension of the mainland.

Independence drive

By the mid 20th century it was home to over a million European settlers who enjoyed the privileges of French citizenship, the overwhelming majority of the population – Arab and Berber Muslims – reaped few benefits from the French presence.

In 1954 the FLN, determined to end France's colonial rule and achieve independence, turned to violence.

The conflict was ultimately an unsuccessful one for the French
As the war became more embittered, atrocities were reportedly carried out by all sides.

Many young soldiers sent to Algeria were deployed to villages in the countryside to root out FLN influence at any cost.

"Two or three other soldiers and I found ourselves face to face with two FLN fighters. Guns were fired on either side, and they were wounded," says Jean-Paul Vittori, one veteran who did his military service in Algeria.

"I stopped shooting to wait for reinforcements. Then other soldiers arrived, and one simply killed one of the FLN fighters. I'll never forget that – it remains an open wound. I’d never have imagined that someone could kill a defenceless soldier."

The French proved unable to crush the independence movement and at the end of 1956, the FLN hardened its stance, launching a campaign of urban attacks inaugurated a new chapter in the war known as "The Battle of Algiers".

Such bombings were often carried out by Algerian women dressed in Western clothes – a tactic which sent the European settler population into hysteria.

Severe measures

France reacted harshly, deploying its 10th Parachute Division – headed by General Jacques Massu – to Algiers in an attempt to prevent any further attacks, and stop a General Strike called by the FLN to garner international attention to the independence cause.

General Paul Aussaresses reported directly to General Massu and says his superior officer was under orders to prevent a strike organised by the FLN "at any price."

That price included degrading forms of torture, practiced by General Massu’s Parachute Division, as they swept the streets of Algiers' ancient Muslim quarter – the Kasbah - in an attempt to identify and break FLN cells.

Many people were appalled at the measures that France was undertaking within its own territory.

"Today the French authorities admit that a war took place. At the time they refused to. So these prisoners didn't fall under the Geneva Convention," says Jacques Verges, a human rights lawyer famous for his defence of criminals such as Carlos the Jackal.

"What's more, they weren't even entitled to the same rights as ordinary criminals. Basically they were "outside" the law. The result was that in Algiers at the time over fifty torture sites existed, mainly in private houses."

Verges began his career defending FLN suspects, an action undertaken, he claims, to raise attention in France itself to the systematic abuse of human rights being carried out in its name.

"Appalling crimes were committed in Algeria that no one knew about. Events were hushed up. Court-cases were the only way of denouncing these crimes publicly: the only way of denouncing torture."

Official silence

The French state was to draw a line under the war. An amnesty was put in place for all crimes committed during the war and for decades it was veiled in official silence.

A minority still regret the independence of Algeria from France
That silence has not only angered Algerian veterans but also former French servicemen and former members of the "Organisation of the Secret Army" (OAS) a breakaway group of hardliners which brought France itself to the verge of civil war in its attempt to keep Algeria French at all costs.

The activities of the OAS against both French and Algerian targets accentuated inter-communal tensions in Algeria and men and women from the group still gather for meetings of "The Association for the Defence of Former Prisoners and Exiles of French Algeria".

More than four decades on, they remain firm in their belief that France should never have given up Algeria.

"We'll forget once everyone has recognized de Gaulle's betrayal – but we'll never forgive him," says Joseph Hattab Pacha, a member of the group.

Few French have much sympathy for former OAS members and their claims of “betrayal” but increased calls for recognition of the conflict and its atrocities saw the National Assembly officially admit that a "war" had taken place and a small monument was erected on the banks of the River Seine.

Broken silence

The silence surrounding the war was well and truly shattered in 2000 when
General Paul Aussaresses published a book in which he admitted his part in the systematic torture that was practiced by the French during the "Battle of Algiers", including his assassination of the local FLN leader Larbi Ben M'hidi, covered up at the time as "suicide".

General Aussaresses insists that the coercive methods of interrogation – including torture - were sanctioned at the highest levels of the French State.

"General Aussaresses committed war crimes in Algeria, crimes against humanity. But his book shows that he committed these crimes under orders from members of the government," Jacques Verges says. "He carried out the orders - but the people above him were quite simply able to bury the past."

Aussaresses is unrepentant
over his role in the war
Aussaresses and his publishers were put on trial in order to suppress the book and convicted them of condoning war crimes, a move that many say made a scapegoat of the general by a nation still unable to face up to its own responsibility for the conduct of the war in Algeria.

The French values of liberty, equality and fraternity were badly compromised during the conflict and it continues to cast a shadow over France's relationship with its own Muslim community.

Aussaresses however remains unrepentant.

"In the middle of trial in Paris my lawyer called me and said 'listen Paul I have a message. If you say the word "regret" there will be no trial.' I said: listen, I cannot say that. I cannot say that.

"I feel there is a song of Edith Piaff: “Non, rein de rein, no je ne regret rein." That's my song. I don't regret. I did not like, but I don't regret."


Veterans, The French in Algeria can be seen on Saturday August 29 at 1930 GMT and on Sunday at 1030.