۱۳۸۸ شهریور ۸, یکشنبه

رابطه حکومت ايران با جنبش ضد جنگ در آمريکا (بخش دوم)

حسن داعی

همانطور که در بخش اول این گزارش مشاهده کردیم،1 لابی حکومت ایران، با تلاش گسترده و فعالیت مستمر خود توانسته است بخش زیادی از گروههای صلح طلب آمریکائی را در دو زمینه هسته ای وهمچنین مبارزه با تحریم علیه ایران، در جهت خواسته های خویش جذب کند. همچنین، با نگاهی به جلسه دیدار این گروهها با احمدی نژاد و فعالیت سه سال گذشته آنان، مشاهده کردیم که بیشتر گروههای ضد جنگ ساکن امریکا، برنامه هسته ای رژیم ایران را صلح آمیز تصور میکنند و دلیلی برای نگرانی جامعه بین المللی نمی بینند. بهمین ترتیب نیز، تحریم های اقتصادی و فشار سیاسی بر علیه حکومت ایران را ناموجه و بدون دلیل می پندارند.

اما یکی از مهمترین مقولاتی که باعث رویگردانی افکار عمومی و همچنین برخی از گروههای ضدجنگ در آمریکا از رژیم حاکم بر کشورمان میشود، نقض گسترده حقوق بشر در ایران و مواضع فاشیستی و ضد اسرائیلی حکومت ملایان است. این نارضایتی و انزجار افکار عمومی را بخصوص در جلسه دیدار با احمدی نژاد نیز مشاهده میکنیم. برخی از حاضران در جلسه، انتقاد یا نگرانی خویش در اینمورد را صریحا بیان می نمودند.

سیاست لابی رژیم ایران در مورد برخورد با این مسئله بسیار قابل توجه است. طبیعی است که در قرن بیست و یکم و عصر ارتباطات، نمی توان ماهیت قرون وسطائی این رژیم و رفتار ضد بشری آنرا بکلی انکار نمود. این کار ناشدنی است. بنابراین، لابی ملایان با تمرکز روی یک سیاست تبلیغاتی منسجم و هماهنگ، سعی در کمرنگ کردن ابعاد آن و جلوگیری از تبدیل مسئله نقض حقوق بشر به یک موضوع حاد رسانه ای نموده است.

در این گزارش، با شیوه های مورد استفاده در این کارزار تبلیغاتی آشنا میشویم و با نگاهی به برخورد گروههای ضد جنگ در رابطه با مقوله حقوق بشر، کارنامه لابی رژیم ایران در این زمینه را مورد بررسی قرار میدهیم.

نقض فاحش حقوق بشر در ایران

حکومت ایران، بعنوان رکوردار نقض حقوق بشر در جهان و همچنین عامل و مجری شیوه هایی از سرکوب که در هیچ کشور دیگری انجام نمیگیرد (اعدام دسته جمعی با جراثقال و در ملأ عام یا قتل عام مخفیانه زندانیان مخالف یا شکنجه های قرون وسطایی)، در عین حال همکاری و اتحاد عمل نزدیکی نیز با مترقی ترین جنبش های صلح طلب در آمریکا و اروپا برقرار نموده است. بنابراین، جای این سوال باقی است که این اتحاد زشت و ناپسند با چه شیوه ای انجام گرفته و با بکارگیری چه روش هایی توانسته است آثار منفی نقض فاحش حقوق بشر را کمرنگ و بی اثر نماید.

یکی از مرسوم ترین استدلالات و شیوه هاییکه به این منظور مورد استفاده دستگاه تبلیغاتی لابی رژیم ایران قرار میگیرد این است که "اگرچه وضع حقوق بشر در ایران درخشان نیست ولی در عوض، تقسیم ثروت و کمک به تهیدستان و طبقات محروم بیشتر شده است." یعنی این یکی به آن یکی در! این استدلال، بیشتر برای جلب نظر آندسته از کسانی است که گرایشات چپ و عدالت خواهانه دارند. بعنوان مثال، "الهه رستمی" که مادرخوانده لابی ملایان در انگلستان است، در سخنرانی خود در گردهم آئی صلح طلبان در دسامبر سال گذشته خطاب به حاضران گفت که : «علیرغم "کمبودهایی" که در زمینه حقوق بشر هست باید توجه داشت که "توزیع ثروت" در ایران در مقایسه با دوران شاه بسیار عادلانه تر است.» 2

خوانندگانی که سن بیشتری دارند، حتما بخاطر میآورند که این استدلال، در دوران جنگ سرد و در دفاع از تمام دیکتاتوری های وابسته به بلوک شرق استفاده میشد. در آن زمان نیز گفته میشد مهم نیست که در فلان کشور باصطلاح سوسیالیستی، یک دیکتاتور میتواند 40 یا 50 سال در مورد سرنوشت میلیونها انسان تصمیم بگیرد. مهم این است که تحصیل و بهداشت برای همه رایگان است.

البته این اولین بار نیست که الهه رستمی این چنین به دفاع از مواضع "سوسیالیستی" دولت برادر "احمدی نژاد" می پردازد. یکی از شناخته شده ترین شگردهای لابی رژیم ایران، قرار دادن وضعیت اسفبار مردم ایران در یک دستگاه جهانی و ترسیم یک نبرد تاریخی بین زحمتکشان ایران (به رهبری آخوندها) با "امپریالیسم جهانی" است. طبیعی است که با ارائه این تصویر آرمانی-متعالی و صف بندی تاریخی-جهانی، چه کسی جرئت دارد به مسئله ناچیز نقض حقوق بشر در ایران اهمیتی بدهد؟ رستمی می گوید: 3

« گفتن این مطلب که دولت ایران رژیمی است تئوکراتیک که تحت سیطره ملایان قرون وسطائی است یک قضاوت گمراه کننده و ناشی از جهل است. اگرچه ایران سرکوبگر بوده و فضای فعالیت اجتماعی مستقل را ضعیف کرده است ولی این رژیم آموزش و بهداشت را برای اکثریت مردم ایران فراهم کرده است.

تحت فشار اقتصاد جهانی و تهدید به تحریم های بین المللی، جنگ و تغییر رژیم، دولت ایران مجبور شده تا سیاست های اسلامی و حمایت از طبقات ضعیف جامعه را رها کرده و به سیاست های اقتصادی نئولیبرال روی آورده است. با همه اینها، رژیم ایران هنوز مقاوم پابرجاست و در مقابل اسرائیل و آمریکا و برنامه های امپریالیست ها در منطقه مقامت کرده و از حمایت اکثریت مردم ایران برخوردار است. مردم ایران از دولت ایران تلقی رژیمی را دارند که با دفاع از اهداف ملی گرایانه، مذهبی و فرهنگی ایرانیان، در مقابل صهیونیسم و تسلط سیاسی، فرهنگی و اقتصادی غرب به مبارزه برخاسته است.»

اینگونه تلاش ها برای کمرنگ نشان دادن جنایات رژیم ایران، بخصوص در مورد وضعیت زنان خیلی چشمگیر و قابل توجه است. یکی از رایج ترین استدلال های لابی رژیم این است که وضع زنان در ایران، در مقایسه با کشورهای همسایه بهتر است. طبیعی است که در این مقایسه، ترکیه و هند و پاکستان و عراق و کشورهای شمال آفریقا و لبنان و حتی مصر نیز جای نمی گیرند. منظور لابی رژیم، عربستان و کویت و قطر است. کشورهاییکه بیش از چند دهه از عمر آنان نمی گذرد.

استدلال دیگر این است که پائین بودن موقعیت زنان ایران، بخاطر رفتار رژیم حاکم بر ایران نیست بلکه مجموعه ای از روابط کهنه فرهنگی و مذهبی، مانع اصلی رسیدن به برابری زن و مرد میباشند. این امر در مورد دموکراسی نیز صادق است. از نظر لابی رژیم، گناه دیکتاتوری در کشورمان را باید در درجه اول به گردن 2000 سال دیکتاتوری انداخت نه این رژیمی که تازه 30 سال است بر ایران حکومت میکند. برای رسیدن به وضع مطلوب نیز نبایستی عجله نمود.

یکی دیگر از استدلال های مرسوم لابی رژیم برای کمرنگ کردن نقض حقوق بشر و بخصوص سرکوب زنان این است که اصولا وضع فرهنگی ایران با غرب متفاوت است و نباید این "تفاوت" و یکرنگ نبودن با وضع زنان در آمریکا و اروپا را مساوی با حقیر بودن یا پائین تر بودن زنان در ایران دانست.

بعنوان مثال، "شهرام مسترشد" از اعضای مدیریت سازمان کاسمی و از همکاران قدیمی تریتا پارسی، در یک مقاله ای در مورد وضع زنان ایران، سعی کرده بود به انتقاداتی که در مورد سرکوب زنان در ایران میشود پاسخ گوید. وی می نویسد: 4

« در پاسخ به آنانی که میگویند که زنان در ایران جایگاهی کمتر از مردان دارند و با آنان مانند انسانهای مادون رفتار میشود، باید بگویم که اشتباه میکنید و ایده ایکه خود از زنان در غرب دارید را به ایران تعمیم میدهید. درست است که وضع زنان در ایران با آمریکا متفاوت است ولی این تفاوت به معنای برخورداری از جایگاه کمتر نیست. بعنوان مثال، به وضع زنان در جامعه "امیش ها" در آمریکا نگاه کنید. درست است که وضعشان با بقیه زنان آمریکا متفاوت است ولی آیا جایگاهشان کمتر از مرد است؟»

منظور شهرام مسترشد، فرقه مذهبی"امیش ها" در شمال شرقی آمریکا هستند. این جمعیت کوچک با افکار مسیحی بسیار عقب مانده و با پشت کردن به بسیاری از دست آوردهای دنیای مدرن، مانند کشاورزان قرن دهم میلادی زندگی میکنند.

"رستم پورزال" رهبر سازمان کاسمی در آمریکا از این نیز فراتر رفته و به دیگران یادآوری میکند که اصولا زنان ایران بدنبال تساوی حقوق با مردان نیستند. 5

بخاطر جلوگیری از جنگ، نقض حقوق بشر را مسکوت گذارید!

گذشته از روش های یاد شده در بالا، مهمترین بخش از فعالیت لابی رژیم ایران روی چند استدلال متمرکز شده که بیشتر جنبه سیاسی دارد و برای گروههای ضد جنگ غربی قابل درک تر و ملموس تر میباشد. در درجه نخست روی این نکته تأکید میشود که چون آمریکا بدنبال بهانه گیری برای راه اندازی یک جنگ علیه ایران است، بخاطر مصالح سیاسی و پیشگیری از خونریزی و فلاکت بیشتر، بطور موقت هم که شده، نباید زیاد روی نقض حقوق بشر در ایران حساس بود و آنرا در رسانه ها تکرار کرد. اضافه برآن، باید پذیرفت که اکثر رسانه های آمریکا که در کنترل سرمایه داران بزرگ قرار دارند، در حال شیطان سازی از حکومت ایران هستند و نقض حقوق بشر در این کشور را با گزافه گوئی، سیاه نشان میدهند. یعنی اوضاع آنطور هم وحشتناک و غیر قابل تحمل نیست. به دو مثال نگاه کنیم.

در گردهم آئی بزرگ صلح طلبان در دسامبر گذشته در لندن، "عباس عدالت" رهبر لابی رژیم یعنی سازمان کاسمی در انگلستان با لحنی آمرانه از برادران، خواهران و رفقای صلح طلب حاضر در جلسه خواست که « در خارج از کشور بهیچوجه راجع به نقض حقوق بشر در ایران صحبت نکنند تا بهانه ای بدست "جنگ طلبان آمپریالیست" داده نشود.» 6

در یک نمونه دیگر، هنگامیکه یک سایت وابسته به گروههای چپ آمریکایی مقاله ای در مورد نقض حقوق بشر در ایران به چاپ رساند، بلافاصله سازمان کاسمی وارد عمل شد و در جواب تندی که به نویسنده نوشت گفت: 7

« بجای آنکه در این موقعیت حساس تبلیغات بی پایه رسانه های غربی در مورد نقض حقوق بشر در ایران را تکرار کنیم، وظیفه ماست که هدف اصلی خود را افشاگری در مورد نقض حقوق بشر توسط آمریکا و انگلیس در عراق و افغانستان قرار داده و موارد این نقض حقوق در اسرائیل و کشورهای متحد آمریکا در منطقه را بازگو کینم. هدف اصلی ما باید افشاگری در باره تجاوز بوش به قانون اساسی، حقوق بین المللی و بدرفتاری و شکنجه در گوانتانامو باشد.»

این بهانه مسخره، یعنی تنها گذاشتن مردم ایران در مقابل ملایان و سکوت در برابر اینهمه جنایت را یکی از "رفقای صلح طلب ایرانی" بنام "گودرز اقتداری" مقیم آمریکا بروشنی توضیح میدهد. ایشان با لحنی کاملا پر از احساس میگوید که هشت سال است شاهد زجر و سختی مردم ایران بوده ولی بخاطر ترس از بروز جنگ لب از لب نگشوده است. البته جناب اقتداری خوانندگان خود را مأیوس نکرده و این وعده سرخرمن را نیز داده است که اگر مردم آمریکا خطر جنگ بر علیه ایران را دور کنند، ایشان و دوستانشان سرانجام این روزه سکوت را خواهند شکست: 8

« هم اکنون هفت سال از آن حادثه تراژیک یازدهم سپتامبر میگذرد. از آنروز، عده ای از ما آمریکائیان ایرانی تبار که در جنبش صلح فعالیت میکنیم، مجبور شده ایم تا در مورد مبارزات مردم ایران در داخل کشور سکوت کنیم. ما نمی خواستیم تا مانند آندسته از عراقی های باشیم که بمثابه دعوت کنندگان جرج بوش به کشورشان شدند عمل کنیم.

ما این تصمیم را پس از تفکر گرفتیم و یک تصمیم قلبی بود. دلیل آن نیز وجود شرائطی بسیار حساس و درد آور بود. ما شاهد فشار بر برادران و خواهران خود در ایران بودیم و نمی توانستیم لب بگشائیم. می شنیدیم که رفقای ما بدون دلیل زندانی میشدند و در تنهائی سلول دست به اعتصاب غذا میزدند و ما هیچ راهی نداشتیم مگر آنکه در خانه های خودمان در آمریکا برای همدردی با آن رفقا اعتصاب غذا کنیم.

اگر مردم آمریکا سرانجام صدای خود را بلند کنند و بتوانند به هشت سال ماشین جنگی جنون وار کنونی پایان دهند، زمان آن میرسد که از مبارزه ملت ایران که برای حقوق خود و بصورت مسالمت آمیز مبارزه میکند حمایت کنیم.

آقای احمدی نژاد باید بداند که به محض دور شدن خطر جنگ، زمان آن خواهد رسید تا درخواست های مردم ایران پاسخ مثبت دهد. سکوت ما نیز به زودی به پایان میرسد.»

آنچه از این نوشته شاعرانه رفیق گودرزی میتوان فهمید، این است که فعلا تا اطلاع ثانوی یعنی تا زمانیکه لابی رژیم فتوا نداده که خطر جنگ دور شده است، هیچ احتیاجی به صحبت در مورد جنایات رژیم حاکم بر کشورمان نیست.

استدلال و کار توضیحی لابی ملایان به اینجا ختم نمی شود. در مرحله بعد، باید به دوستان صلح طلب آمریکائی قبولاند که تازه اگرهم برفرض محال قبول کنیم که وضع حقوق بشر در ایران خراب است. بسیار خوب، به آمریکا چه ربطی دارد؟ مگر آمریکا دلش بحال مردم ایران سوخته است؟ در ایران یک جنبش مدنی قوی وجود دارد که بطور ظفرمندانه ای در حال بازپس گیری سنگرهای دموکراسی و حقوق مردم است. اگر آمریکا و غرب بخواهند در این پروسه طبیعی دخالت کند، رژیم این جنبش را سرکوب میکند و رسیدن به دموکراسی عقب میافتد. بنابراین، بهترین کاریکه آمریکا و دیگر کشورها میتوانند برای رشد دموکراسی در ایران انجام دهند، سکوت است و بس!

در حقیقت این استدلال، تم اصلی اقدامات لابی رژیم ایران در مورد حقوق بشر است. سال گذشته در گردهمآئی بزرگ صلحی که در ماه اکتبر برگزار شد، "لیلا زند" مسئول پروژه ایران در سازمان "رهپویان صلح" سخنرانی نمود و تأکید کرد که "مبارزان" داخل کشور التماس میکنند و فریاد میزنند که آمریکا از ما حمایت نکند: 9

« هم سنگران من در ایران میخواهند که همه در آمریکا صدایشان را بشنوند. آنها میگویند که ما باندازه کافی باهوش هستیم و میتوانیم تصمیم بگیریم. آنان فریاد میکشند، با صدای بلند و صریح میگویند که لطفا آینده ما و رویای ما را ویران نکیند. آنان فریاد میزنند: لطفا ما را حمایت نکنید

یک نمونه جالب مربوط به یک جلسه سخنرانی است که سال گذشته انجمن نیاک در کنگره آمریکا برگزار نمود. در این جلسه، شرکت کنندگان یکی پس از دیگری (منجمله تریتا پارسی) پشت تریبون قرار گرفته و استدلال کردند که یکی از مهمترین دلائل نقض حقوق بشر در ایران، فشار آمریکا به رژیم است که حکومت ملایان را ترسانده و راست گرایان را تقویت کرده است. بنظر سخنرانان، بهترین راه برای بهبود وضع حقوق بشر در ایران کنار آمدن با این حکومت است.

ضمنا، همه سخنرانان بر این نظر بودند که آمریکا نباید از مبارزه مردم ایران برای آزادی دفاع کرده و حتی نبایستی صحبت آنرا نیز بکند. از همه گویاتر، یکی از سخنرانان بنام "لورا سکور" بود که بتازگی از ایران بازگشته بود. وی به جمع حاضر در کنگره آمریکا گفت: "یکی از فعالان ایرانی که من در تهران ملاقات کردم از من خواست که این پیغام را برای دولت آمریکا بیاورم: لطفا از اعلام حمایت خود از ما خودداری کنید." 10

این نیز از عجایب حکومت آخوندی است. تاکنون، در همه جای دنیا رسم بود که تبعیدیان یک حکومت دیکتاتوری، بدنبال جلب حمایت مردم و دولت های دیگر برای مبارزات مردم کشورشان بوده و بخصوص میخواستند که با حمایت علنی و عمومی، فشار سیاسی و دیپلماتیک روی حکومت شان را افزایش دهند. حال به ایران که رسیده، این کار حرام شده است.

طبیعی است که اگر این فریاد عدم حمایت از مبارزان داخل کشور را در کنار تلاش های همین افراد مثل لیلا زند و سازمان نیاک و کاسمی برای برداشتن هرگونه فشار سیاسی از روی رژیم ایران قرار دهیم، داستان روشن تر میشود: دوستی بیشتر با رژیم ملایان و آزاد گذاشتن دست شان برای هر کاری که دلشان میخواهد. مردم ایران نیز احتیاج به کمک هیچکس ندارند. اگر هم جنایتی به وقوع می پیوندد، فعلا بخاطر جلوگیری از یک جنایت بزرگتر یعنی جنگ آمریکا و اسرائیل علیه ایران، صدایش را درنیاوریم.

صد البته وقتی در همین ایالات متحده توسط برخی نهادهای مربوطه، سالانه دهها میلیون دلار برای فعالیت های افرادی مثل تریتا پارسی و رفت و آمدهای پشت پرده (دیپلماسی مردمی) و راه انداختن رادیو و تلویزیون و سایت و نشریه برای حمایت از برخی جناحهای حکومت ایران خرج میشود، صدای مخالفت لابی رژیم در نمی آید.

دراینجا باید به یک نکته بسیار مهم اشاره کنیم و آن، یکی از بزرگترین دروغهایی است که لابی حکومت ایران جا انداخته است. به ادعای آنان، گویا رسانه های مهم آمریکا در حال شیطان سازی از رژیم ایرانند. هموطنانی که در آمریکا زندگی میکنند گواهند که رسانه های مزبور، یک صدم آنچه در ایران میگذرد را نیز بازتاب نمی دهند. اگر یادمان باشد، قبل از حمله به عراق یا به افغانستان، تصاویر چند مورد جنایات طالبان یا رژیم صدام، همواره جلوی چشم مردم آمریکا قرار میگرفت. آیا در مورد صدها جنایات روزانه و علنی رژیم ایران علیه مردم مظلوم کشورمان نیز اینطور بوده است. اصلآ کسی بیاد میآورد آخرین باری که یک رسانه مهم آمریکا در مورد نقض وحشیانه حقوق بشر در ایران یک گزارش جدی داشته چه زمانی بوده است؟ آیا لحن و شیوه مصاحبه اخیر "لاری کینگ" با احمدی نژاد در شبکه جهانی سی ان ان را میتوان کمتر از یک "افتضاح ژورنالیستی" نامید.

اما اگر افکار عمومی در آمریکا و غرب به شدت از رژیم ایران متنفر و منزجر هستند، در درجه اول باید به گستردگی جنایات ملایان اشاره کرد که قربانیان آن در همه جای جهان پراکنده اند. ضمن اینکه باید به تلاش های مستمر ایرانیان آزادیخواه اشاره کرد که در طی سی سال گذشته علیرغم همه محدودیتها، بی وقفه به افشای این جنایات پرداخته اند.

کارنامه لابی رژیم ایران برای مسکوت گذاشتن نقض حقوق بشر

آیا رژیم ایران در زمینه کمرنگ نشان دادن نقض حقوق بشر به اهداف خود رسیده است؟ اگر یک نگاه کلی به وبسایت ها و موضعگیریهای گروههای ضد جنگ و سازمانهای چپ در آمریکا بیندازیم، به ندرت میتوان خبر یا گزارشی در مورد نقض فاحش حقوق بشر در ایران مشاهده نمود. اگر این سکوت نسبی را با میزان اخباری که این گروهها در مورد وضعیت حقوق بشر در کشورهائی مثل مصر و پاکستان و عربستان منتشر میکنند مقایسه کنیم، آنگاه میتوان به آسانی نتیجه گرفت که این سکوت ناشی از یک تصمیم گیری سیاسی و عمدی است. بنابراین، لابی رژیم ایران موفق گشته تا از بار منفی جنایات رژیم ایران و انعکاس آن نزد افکار عمومی، به میزان قابل توجهی بکاهد.

این نظریه هنگامی بیشتر تقویت میشود که به جلسه دیدار احمدی نژاد با صلح طلبان در امریکا توجه کنیم. بنظر میرسد که بسیاری از صلح طلبان سعی کرده اند تا در جلسه خودمانی که خبرنگار و تلویزیونی در آن نبوده، نگرانی های خود را بطور دوستانه مطرح کنند. در جلسه مزبور، سوالات متعدد و گاها تندی در مورد نقض حقوق بشر از احمدی نژاد شد که تندترین آنها توسط "دیوید دریک" بود: 11

« آقای رئیس جمهور، به ایالات متحده خوش آمدید. من یکی از کسانی بودم که بهمراه رهپویان صلح از ایران دیدن کردم. من از برخورد مثبت مردم کشور شما با ما آمریکائیان تحت تأثیر قرار گرفتم. من بعنوان یک پزشک و همچنین شهروند آمریکا، خواهان صلح و دوستی بین دو کشور هستم. من، درحالیکه برای بهبود دموکراسی در کشور خودم مبارزه میکنم، در عین حال نگران فقدان آزادی در ایران نیز هستم.

در طول اقامت ما، مردم در مورد نبودن آزادی با ما صحبت کردند (آنتن تلویزیون ماهواره ای ممنوع است) من قادر به ارسال ویدئو برای دوستان خود در ایران نیستم. زنان برای مطالبه حقوق برابر تحت فشار قرار میگیرند و زندانی میشوند. زندانیان در ملأ عام بدار آویخته میشوند و دانشجویان نیز سرکوب میشوند. همجنس گرایان نیز تحت فشار هستند. من همچنین نگران امنیت اسرائیل نیز هستم و در عین حالیلکه طرفدار یک دولت فلسطینی هستم با اینحال امنیت اسرائیل نیز برایم مهم است. من معتقدم که اظهارات تند در مورد نابودی اسرائیل راه را برای جنگ هموار میکند.»

یکی از صلح دوستان حاضر در جلسه نیز در مورد زندانی شدن برادران علائی سوال کرده و نگرانی گروه خویش را ابراز نموده است. یکی دیگر از حاضران نیز در مورد آزادی مذاهب غیر رسمی مثل بهائیان ابراز نگرانی کرده است. یکی دیگر از صلح طلبان در مورد عمادالدین باقی و سرنوشت وی سوال نموده است. در مورد وضعیت همجنس گرایان و بخصوص مبارزات زنان ایران نیز از احمدی نژاد سوال شد.

البته برای لابی رژیم، همین میزان از ابراز نگرانی آنهم در یک جمع خودمانی، گناهی است نابخشودنی که مثل همیشه به امپریالیسم آمریکا کمک میکند. "اردشیر عمانی" صلح طلب ایرانی که بیشتر نقش حسین بازجو (شریعتمداری) در بین گروههای صلح طلب را بازی میکند، از همین چند سوالی که از احمدی نژاد شده به شدت عصبانی است و خشم خود را چنین بیان میکند: 12

« برخی از شرکت کنندگان در این جلسه که خود را منادیان صلح طلبی نیز میدانند، تمامی وقت خود برای سوال را روی مشکلات داخلی ایران متمرکز نمودند. این افراد، بجای بحث در مورد راههای ایجاد صلح بین دو کشور ایران و آمریکا، به اداره نادرست عدالت [اصطلاح نوینی برای نقض فاحش حقوق بشر- م] در مورد زنان یا اقلیت های مذهبی و همجنس بازان پرداختند.

آنچه در سوالات این صلح طلبان غایب بود همانا جنایاتی است که توسط دولت های کنونی و پیشین ایالات متحده در عراق و افغانستان و همچنین حضور نظامی آمریکا در خلیج فارس و تهدید جنگ علیه ایران بود....

برخی از سوالات آنقدر خصمانه و سنگین بود که ما از خود می پرسیم که آیا سوال کنندگان هرگز از جنایات آمریکا علیه مردم ایران با خبرند یا نه؟ این بی اطلاعی از حقیقت آنچنان باعث سرافکندگی است که حتی خود پرزیدنت احمدی نژاد مجبور شد شخصا برخی از این جنایات آمریکا را به حضار گوشزد کند.»

به عبارت دیگر وقتی صلح طلبان آمریکائی به نصایح امثال عمانی گردن میگذارند، در جلسات خودمانی نیز نبایستی از ظلمی که بر مردم ایران میرود سخن گویند. در واقع سکوت علنی گروههای ضد جنگ در اینمورد و بستن وبسایت های خود بروی گزارشات حقوق بشری در مورد ایران، دلیل اصلی وقاحت و جری شدن رژیم ایران و عناصر وطن فروشی همچون اردشیر عمانی است.

مواضع ضد یهودی رژیم ایران

یکی از مهمترین موضوعاتی که همواره در رسانه های آمریکا مورد توجه قرار گرفته و باعث انزجار افکار عمومی در این کشور میشود، مواضع ضد یهودی و ضد اسرائیلی حکومت ایران است. اگرچه رژیم آخوندی از آغاز حکومت خود و بخصوص در زمان خمینی همواره پناهگاهی برای تمام جریانات نئونازی و ضد یهودی بوده است و سران حکومت نیز هیچ ابائی از شدیدترین اظهار نظر ها در باره محو اسرائیل نداشته اند، اما با آغاز ریاست جمهوری احمدی نژاد، این سیاست بطور غلیظ تری مورد تأکید قرار گرفته است.

وظیفه لابی رژیم آخوندی در این زمینه بسیار مشکل و پیچیده بوده است و دلیل اصلی آن، جایگاه ویژه ای است که اسرائیل در دستگاه تبلیغاتی این لابی بخود اختصاص داده است. اگر به فعالیت های تریتا پارسی طی یازده سالی که از شروع کار وی میگذرد نگاه کنیم، به جایگاه ویژه اسرائیل پی می بریم.

تریتا پارسی در اولین اعلامیه ایکه در سال 1997 منتشر نمود، یکی از اهداف اصلی فعالیت های خویش را مبارزه با سازمان "ایپاک" یعنی لابی اسرائیل در آمریکا اعلام نمود. طی تمام این سالهائی که وی بهمراه شبکه ای از لابیست های حرفه ای به فعالیت مشغول بوده است، موضوع اسرائیل در صدر کارهای وی قرار داشته است. تز دکترای وی در مورد اسرائیل است و تنها کتابی که نوشته است نیز در همین مورد است. وی دهها مقاله و سخنرانی نیز در همین زمینه داشته است. در مقاله مشترکی که تریتا پارسی و سیامک نمازی در سال 1999 منتشر نمودند، بروشنی اعلام شده بود که بایستی یک لابی ایرانی در آمریکا ایجاد نمود تا با دیگر لابی های خاورمیانه (لابی اسرائیل) مقابله کند.

در حقیقت، بهمان اندازه که اسرائیل جایگاه ویژه ای در سیاست خارجی ملایان بخصوص تبلیغاتش در خاورمیانه و جهان اسلام به خود اختصاص داده است، بهمان اندازه نیز لابی ملایان در آمریکا، به اسرائیل بعنوان یکی از مهمترین اهداف تبلیغی خود نگاه کرده و انرژی زیادی نیز در همین مسیر صرف نموده است.

بهمان اندازه که لابی اسرائیل خواهان فشار سیاسی بر علیه رژیم ایران بوده است، بهمان اندازه نیز لابی ملایان در تضاد با آن قرار گرفته است تا هرگونه فشار از روی دولت ایران برداشته شود. بی جهت نیست که هفته گذشته یعنی یازده سال پس از شروع کار تریتا پارسی، هنگامیکه یک قطعنامه پیشنهادی تحریم ایران در کنگره امریکا از دستور کار خارج شد، یکی از اعضای سازمان لابی تریتا پارسی (انجمن نیاک) در مقاله ای که نوشت، با تشبیه نیاک به حضرت "داوود" و سازمان ایپاک به "طاغوت"، با افتخار اعلام کرد که داوود سرانجام طاغوت را شکست داد! 13

البته این ادعا همانند بسیاری از دیگر ادعاهای تریتا پارسی قبل از آنکه بازتابی از واقعیت باشد، بیشتر بمنظور خود شیرینی برای ملایان بیان شده است. در گزارش مفصلی که در مورد قطعنامه 362 تقدیم خواهد شد با این مسئله نگاه خواهیم کرد.

بنابراین، اسرائیل یکی از محور های اصلی سیاست تبلیغی لابی رژیم در آمریکاست. اما این سیاست با آنچه رژیم آخوندی در خاورمیانه دنبال میکند ظاهری متفاوت دارد. بطور خلاصه میتوان این مقوله را در یک روایت ساده باین صورت توضیح داد.

رژیم ایران برای حفظ جایگاه خود بعنوان یک نیروی رادیکال که بدنبال رهبری جهان اسلام و همچنین نقش ویژه در خاورمیانه است، همواره سیاستی تهاجمی و از موضع بظاهر قدرت در مقابل اسرائیل را دنبال کرده است. رهبران حکومت ایران، با غلیظ تر کردن شعارهای همیشگی در مورد نابودی اسرائیل و وعده به مسلمانان که این "غده چرکین" بزودی از صحنه جهان حذف میشود، خود را ناجی ملت های تو سری خورده خاورمیانه جا میزند.

این سیاست تبلیغی هنگامی که به آمریکا میرسد شکل و ظاهری دیگری به خود میگیرد. در اینجا، رژیم صلح طلب و مظلوم ایران قربانی توطئه های صهیونیسم قلمداد میشود. داستان آنطور که تریتا پارسی در مقالات و کتاب خود توضیح میدهد بصورت ساده بدینقرار است که رژیم ایران هیچ تهدیدی برای آمریکا نیست و همواره خواهان کنارآمدن با این کشور است. اتفاقا آمریکا نیز خواهان کنارآمدن با ایران است اما مشکل اینجاست که اسرائیل با نزدیکی این دو کشور مخالف است. دلیل آن نیز از نظر تریتا پارسی واضح است. اگر ایران و آمریکا با هم کنار بیایند، اسرائیل در منطقه منزوی شده و ضعیف میشود. بنابراین، اسرائیل و لابی آن همواره مانع اصلی نزدیکی ایران و آمریکا بوده اند. تریتا پارسی معتقد است که حتی مسئله اتمی رژیم ایران نیز از نظر آمریکا بعنوان مشکل تلقی نمی شود بلکه این اسرائیل است که خواسته های خود را به آمریکا تحمیل میکند. آمریکا نیز تحت فشار اسرائیل، شورای امنیت سازمان ملل را به دنبال خود کشیده تا مسئله هسته ای را بدون هیچ پشتوانه قانونی، به یک مشکل بین المللی تبدیل کند. بنابراین، از نظر تریتا پارسی، اسرائیل مشکل اصلی روابط ایران و آمریکا و به تبع آن، مهمترین تهدید برای صلح در منطقه است.

در یک مقاله انگلیسی که اخیرآ منتشر نمودم، این سیاست تبلیغی و نقش ویژه تریتا پارسی را در آن توضیح داده ام که البته بزودی به فارسی نیز منتشر خواهم کرد. خوانندگان گرامی میتوانند با مراجعه به این مقاله انگلیسی، با جایگاه خاص اسرائیل در دستگاه تبلیغی لابی رژیم ایران بیشتر آشنا شوند. 14

حال اگر این سیاست تبلیغی مظلوم نمائی و انداختن همه گناهها به گردن اسرائیل را با اقدامات رژیم ایران در خاورمیانه و اظهارات فاشیستی احمدی نژاد کنار هم قرار دهیم، به دشواری وظیفه لابی رژیم برای جوش دادن این دو مقوله متناقض پی می بریم.

حال ببینیم که لابی رژیم ایران در عمل چگونه این معضل را حل و فصل میکند. به یک مثال خیلی شناخته شده نگاه میکنیم. هنوز چند ماهی از ورود احمدی نژاد به کاخ ریاست جمهوری نمی گذشت که وی در آبان 1384، در یکی از معروفترین اظهار نظر های خود، خواهان محو اسرائیل از نقشه جهان گردید. به گفته روزنامه های دولتی در ایران، رئیس جمهور آخوندی با شرکت در کنفرانس ضد یهودی در تهران بنام "همایش جهان بدون تروریسم" سخنرانی نمود: "وي با اشاره به سخنان امام خميني (ره ) مبني بر محو شدن رژيم صهيونيستي از صحنه روزگار افزود : ترديد ندارم موج جديدي كه در فلسطين به راه افتاده و با توجه به بيداري و معنويتي كه دنياي اسلام را فراگرفته است به زودي اين لكه ننگ از دامان جهان اسلام پاك خواهد شد." 15

این سخنان بازتاب بسیار گسترده ای در جهان داشت و جامعه جهانی بطور یکپارچه آنرا محکوم نمود. با براه افتادن این موج انزجار، لابی رژیم ایران یعنی سازمان کاسمی و نیاک بهمراه شبکه متحدان این لابی، بلافاصله دست بکار شدند تا از آثار منفی آن بکاهند. اینبار نیز سیاست تبلیغی لابی رژیم مانند گذشته بود:

«سخنان رئیس جمهور ایران بطور عمد توسط رسانه های آمریکا به غلط ترجمه شده است تا سیاست شیطان سازی از حکومت ایران و هموار کردن مسیر جنگ را ادامه دهند.»

یعنی به زبان ساده، رسانه های بین المللی یک چیزی نیز به رژیم ایران بدهکارند. استدلال لابی ملایان این بود که منظور احمدی نژاد نابودی اسرائیل نبوده بلکه وی به رژیم حاکم بر اسرائیل اشاره کرده است. مانند رژیم های حاکم بر شوروی یا آفریقای جنوبی. بنابراین وی با اسرائیل کاری نداشته است.

موج گسترده ای از مقالات متعدد در مورد ترجمه درست سخنان احمدی نژاد براه افتاد. نکته جالب توجه آنکه، با وجود هزاران نفر استاد فرهیخته و آشنا به دو زبان انگلیسی و فارسی در آمریکا، مقاله نویسان "آخوند پرور" در برخی از رسانه های آمریکائی، برای پیداکردن مترجم دچار مشکل بوده و مجبور شده اند به تهران رفته و یک مترجم کارکشته پیدا کنند. وی "سیامک نمازی" همان کسی است که در مقالات قبلی به خوانندگان معرفی کرده ام. ایشان همکار تریتا پارسی در تهران است و همان کسی است که بهمراه وی اولین بار ایده راه اندازی یک لابی ایرانی – آمریکائی را پیشنهاد نمود. 16

حال ببینیم که روزنامه های خود رژیم ایران و تظاهرکنندگان روز قدس که احتمالا زبان فارسی شان بخوبی سیامک نمازی است، از سخنان احمدی نژاد چه برداشتی کرده اند. آیا منظور احمدی نژاد نابودی اسرائیل بوده یا رژیم حاکم بر آن کشور؟

یک روز پس از اظهارات احمدی نژاد، تظاهرات فاشیستی روز قدس برگزار شد. روزنامه جمهوری اسلامی در گزارشی از این تظاهرات با تیتر درشت نوشته بود: "مردم ایران: اسرائیل باید نابود شود." در بیانیه راهپیمائی نیز چنین آمده بود:

«ما ضمن محكوم كردن تمامي جرياناتي كه درصدد ادامه مذاكره و باج دهي به دشمنان مردم فلسطين هستند اعلام مي كنيم تنها راه نجات فلسطين ادامه مبارزات همه جانبه تا ازادي تمامي سرزمين فلسطين از نهر اردن تا درياي مديترانه مي باشد.

ما ملت مسلمان شركت كننده در راهپيمايي روز جهاني قدس قاطعانه اعلام مي نماييم كه رژيم اشغالگر صهيونيستي يك غده سرطاني براي كل جهان و بشريت است , لذا خواست عمومي مردم آزاده جهان به ويژه آحاد مسلمانان نابودي و محو كامل اين غده چركين سرطاني است , موضع اعلام شده از طرف رئيس جمهوري اسلامي ايران مبني بر محو رژيم اشغالگر صهيونيستي نظر قطعي و فقهي امام راحل و عظيم الشان و مقام معظم رهبري مد ظله العالي و همه مسلمانان به ويژه مردم قهرمان و انقلابي ايران مي باشد و از بيانات ايشان قاطعانه حمايت مي نمائيم.» 17

اگرچه داستان مسخره ایکه لابی رژیم تحت عنوان "ترجمه غلط" سخنان احمدی نژاد براه انداخت هم اکنون نیز ادامه دارد، ولی اظهارات پی در پی رئیس جمهور آخوندی در مورد انتقال یهودیان به آلاسکا و پیدا کردن سرزمینی دیگر برای آنان، باعث گردیده که حتی ساده لوح ترین افراد صلح طلب و دوست رژیم ایران نیز این "کلاه شرعی" یعنی ترجمه غلط را باور نمی کنند.

ازاینرو، در جلسه دیدار گروههای ضد جنگ با احمدی نژاد در امریکا، بیشترین و تندترین انتقادات و سوالات در مورد مواضع ضد اسرائیلی حکومت ایران بود. البته میتوان اطمینان داشت که لابیست های حرفه ای ملایان، بیدی نیستند که از این بادها بلرزند و کماکان به دفاع از رژیم مظلوم آخوندی و رئیس جمهور صلح طلبش ادامه خواهند داد.

ادامه دارد

بخش بعدی: دیپلماسی شهروندان

یادداشت ها:

1- بخش اول گزارش http://www.pezhvakeiran.com/page1.php?id=5394

2- http://www.stopwar.org.uk/index.php?option=com_content&task=view&id=414&Itemid=1

3- http://www.isj.org.uk/index.php4?id=53&issue=105

4- http://www.campaigniran.org/casmii/index.php?q=node/99

5- http://mrzine.monthlyreview.org/pourzal180606.html

6- http://www.stopwar.org.uk/index.php?option=com_content&task=view&id=414&Itemid=1

7- http://www.stopwar.org.uk/_Current/Iran.htm

8- http://www.iranian.com/main/2008/silence-coming-end-soon

9- http://forpeace.net/blog/leila-zand/oct-27-speech-enough

10- http://www.niacouncil.org/index.php?Itemid=2&id=858&option=com_content&task=view

11- http://forpeace.net/blog/mark-johnson/what-concerns-us-peace-movement-about-iran

12- http://www.iranian.com/main/blog/goudarz-eghtedari/u-s-peace-activists-meet-president-ahmadinejad-critique-ardeshir-ommani

13- http://www.iranian.com/main/2008/niac-beats-aipac

14- http://english.iranianlobby.com/page1.php?id=8&bakhsh=ARTICLES

15- http://www.jomhourieslami.com/1384/13840805/index.html

16- http://edstrong.blogcity.com/lost_in_translation_ahmadinejad_never_said_israel_should_be_.htm.

17- http://www.jomhourieslami.com/1384/13840807/index.html


هیچ نظری موجود نیست: