۱۳۹۶ آبان ۲۱, یکشنبه

مدرسه عشایری تا اواسط آبان‌ماه و پیش از قشلاق در نزدیکی شهرستان مانه و سملقان در استان خراسان شمالی برگزار می‌شود. یا روی یک تکه فرش ساده، یا داخل چادری کوچک

 مدرسه عشایری تا اواسط آبان‌ماه و پیش از قشلاق در نزدیکی شهرستان مانه و سملقان در استان خراسان شمالی برگزار می‌شود. یا روی یک تکه فرش ساده، یا داخل چادری کوچک.
۱۰ دانش آموز دختر و پسر این مدرسه در پنج پایه تحصیل می‌کنند و به وقت قشلاق، با ایل خود به مراوه تپه گلستان خواهند رفت.




 

پرستو فروهر از قتل‌های سیاسی پاییز ۷۷ می‌گذرد …

پرستو فروهر
از قتل‌های سیاسی پاییز ۷۷ می‌گذرد …
سالگرد پیش‌رو امکانی‌ست در یادآوری دادخواهی ناتمام این جنایت‌های سیاسی و پافشاری بر پیشبرد آن، و فرصتی‌ست برای گرامی‌داشت یاد جان‌باختگان این جنایت‌ها: پروانه فروهر، داریوش فروهر، محمد مختاری، محمدجعفر پوینده، مجید شریف، پیروز دوانی، حمید حاجی‌زاده و فرزند خردسالش کارون.
بی‌شک دادخواهی جنایت‌های سیاسی نیازمند کوششی جمعی و پی‌گیر است که نمی‌تواند در برپایی سالگردها خلاصه شود، اما می‌توان از بار عاطفی و نمادین چنین مناسبت‌هایی مدد جست تا با صیقل حافظه‌ و وجدان جمعی و یادآوری مسئولیت مدنی و اخلاقی در برابر سرکوب دگراندیشان به همبستگیِ اجتماعی لازم برای پیشبرد دادخواهی نزدیکتر شد.
پروانه یکم آذر، اثر پرستو پروهر
پروانه یکم آذر، اثر پرستو فروهر
در شرایط کنونی که همچنان بستر جمعی لازم برای پیشبرد دادخواهی موجود نیست، تلاش ما که به حقانیت دادخواهی باور داریم، به یادآوری فاجعه و تکرار خواسته‌های روی‌دست‌مانده و پافشاری بر حق‌های به‌دست‌نیامده محدود می‌ماند. این دور تکرار اگرچه گاه فرساینده و نفس‌گیر می‌شود اما بازگویی را به ابزاری ممکن بر علیه فراموشی و بی‌تفاوتی بدل می‌کند، روایت رسمی قدرت را از تاریخ به چالش می‌کشد و استقامت را تداوم می‌بخشد.
سال‌ها پیش متنی نوشتم با عنوان «گزارش به ملت» که روایت تلاش ما بازماندگان قربانیان قتل‌های سیاسی آذر ۷۷ در جریان دادرسی قضایی این جنایت‌هاست. این متن را برای یادآوری پیوست می‌کنم به این امید که بیشتر خوانده شود، نمایانگر حقانیت ما در این راه دشوار باشد، و انگیزه‌ها را برای همراهی با این دادخواهی ناتمام بیش از پیش تقویت کند.
به زودی عازم تهران هستم تا یکم آذرماه در سالگرد قتل پدر و مادرم، یاد آن دو را در خانه و قتلگاه‌شان گرامی بدارم و بر حق بزرگداشت و دادخواهی قربانیان سرکوب سیاسی پافشاری کنم. مانند هر سال نیز به همراهی‌ها و همدلی‌های کسانی که به حقانیت این راه باور دارند امید بسیار می‌بندم.
پرستو فروهر
پرستو فروهر
در رابطه با ممنوعیتی که سال‌هاست بر این بزرگداشت تحمیل می‌شود چند ماه پیش از طریق وکیلم شکایتی به کمیسیون اصل نود مجلس کردم. پیگیری‌های او هنوز به نتیجه نرسیده است. در سفر پیش رو این شکایت را نیز دنبال خواهم کرد.
پیگیری قضایی دستبرد و تخریب خانه پدر و مادرم، که مکانِ یادآوریِ مبارزه و قتل سیاسی آنهاست، با وجود تلاش‌های وکیلانم و ارائه‌ی شواهد روشنگر به دادگاه، و با وجود نقص‌های بدیهی در تحقیقات و تناقض‌های آشکار در بازجویی‌های ثبت شده در پرونده، به صدور یک رأی بی‌‌پایه و پوشالی از سوی دادگاه انجامید که به معنای بن‌بست دادرسی خواهد بود. اگر راهی برای پیگیری باشد، این پرونده را نیز پی خواهم گرفت. اگر نه آن را نیز بار دیگر مصداق این برداشت می‌گیرم که بنا نیست دستگاه قضایی جمهوری اسلامی دادرس پایمال شدن حقوق ما باشد.
آن پرونده قضایی که در پی شکایت وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی از من در سال گذشته ساخته و پرداخته  شد، اما بر وفق مراد «شاکی» به شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب ارجاع شده تا مرا به «اتهام» «تبلیغ علیه نظام» و «توهین به مقدسات» محاکمه کند. نشست این دادگاه نیز سه روز پس از سالگرد قتل پدر و مادرم خواهد بود.
برایم واضح است که این پرونده‌سازی تاوانی‌ست که برای پافشاری بر یادآوری و دادخواهی به من تحمیل می‌شود و نمونه‌ای‌ست از موارد مشابه افزایش فشار بر مادران و خواهران و بستگان جانباختگان جنایت‌های سیاسی که  دادخواه و یادآور سرگذشت عزیزانشان بوده‌اند.
انگار شرایط موجود مصداق تله‌ای شده است که سرنوشت ما در آن رقم می‌خورد. از خود می‌پرسم ما بازماندگان قربانیان جنایت‌های سیاسی چه حقوق و جایگاهی در جامعه‌ی خود داریم؟ امکان چه واکنشی جز سکوت و تحمل ظلمی که بر ما رفته است برایمان مانده، آنجا که دادخواهی معنای «تبلیغ علیه نظام» و … یافته و جرم محسوب می‌شود؟ و آیا مسئولان حکومتی در برابر دادخواهی ما هیچ پاسخی جز مغلطه و تهدید و سرکوب می‌شناسند؟
و با این‌همه همچنان باور دارم که تنها در تداوم ایستادگی و پافشاری بر دادخواهی می‌توانیم به شکستن این تله امید بندیم، و سهم خود را در ساختن زندگی به تحمیل‌های حاکمان و ترس‌ها و ضعف‌های خود وا ندهیم.
دادخواهی مسئولیتی‌ست جمعی و مدنی؛ اما وقتی بار این مسئولیت بر زمین می‌ماند، ضرورت برداشتن آن هم بزرگ‌تر است.
پرستو فروهر
آبان‌ماه ۱۳۹۶

تجمع‌کنندگان به عدم پخش داروی ضروری برای کنترل این بیماری در داروخانه‌ها معترض بودند.

تجمع کودکان مبتلا به بیماری خاص «ام‌ پی ‌اس» و خانواده‌هایشان در تهران

Google+تعدادی از کودکان مبتلا به بیماری خاص و نادر «ام‌ پی اس» همراه با اعضای خانواده‌هایشان شنبه ۲۰ آبان‌ماه در برابر ساختمان سازمان غذا و دارو در تهران تجمع کردند.
تجمع کودکان مبتلا به ام پی اس و خانواده‌هایشان در تهران
تجمع‌کنندگان به عدم پخش داروی ضروری برای کنترل این بیماری در داروخانه‌ها معترض بودند. به گفته آنها، آنزیم «آلدورازیم» حدود دو ماه است که علی‌رغم ورود به کشور، به دلیل عدم قیمت‌گذاری در دسترس بیماران قرار نگرفته است.
بیماری ام پی اس (موکوپلی‌ساکاریدوز) یک بیماری ژنتیکی و متابولیکی بسیار نادر است که به دلیل جهش ژنتیکی و تولیدنشدن یک آنزیم خاص در بدن به وجود می‌آید. این بیماری که از هر ۱۰۰ هزار تن تنها یک تن را مبتلا می‌کند و از دوران نوزادی آغاز می‌شود، به تغییر چهره، از بین رفتن شنوایی، کدورت قرنیه چشم، و خشک‌شدن مفاصل می‌انجامد و باید درمان آنزیمی آن به طور مداوم ادامه داشته باشد.

آیا زنجیری که بر پای محمود صالحی، روی تخت بیمارستان بسته اند، تنها به بند کشیدن یک انسان، یک کارگر، یک انسان آزادیخواه در گوشه ای از ایران است؟ آیا این زنجیری نیست که برپای همه‌ی ما، همه‌ی ستمدیدگان، آوارگان، تهیدستان و تحقیر شدگان و همه‌ی مبارزان و آزادیخواهان این جامعه‌ی بیمار بسته شده است



آیا زنجیری که بر پای محمود صالحی، روی تخت بیمارستان بسته اند، تنها به بند کشیدن یک انسان، یک کارگر، یک انسان آزادیخواه در گوشه ای از ایران است؟ آیا این زنجیری نیست که برپای همه‌ی ما، همه‌ی ستمدیدگان، آوارگان، تهیدستان و تحقیر شدگان و همه‌ی مبارزان و آزادیخواهان این جامعه‌ی بیمار بسته شده است؟ آیا تصویری عریان‌تر از خشونت سرد و سرکوبگر سرمایه و پاسداران حکومت ستم و سرمایه و دار و شکنجه وجود دارد؟ آیا فریادی از این رساتر برای آگاه کردن ما از زنجیرهای آشکار و پنهانی که ما را در تار و پود نکبت ستم و سرمایه اسیر کرده است وجود دارد؟ آیا فقط انسان بودن، نه حتی روشنفکر و مبارز و آزادیخواه بودن، برای شنیدن این فریاد و طنین انداز کردن آن همچون غرشی از هزاران و هزار حنجره کافی نیست؟
محمود صالحی، با شرافتش، با مبارزه و استواری اش و با آزادیخواهی دلیرانه اش زنجیرهای ما را به ما نشان می دهد. این زنجیر همه‌ی ماست که بر پای نحیف پیکر بیمار او بسته شده است. او تنها نیست، اگر ما سردی زنجیرهای بسته بر پای خویش را لمس کنیم.
با فریادی رساتر، زنجیر را از پای صالحی باز کنیم.



سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه
رضا شهابی به درمانگاه بیمارستان اعزام شد و پس از معاینه دوباره به زندان بازگردانده شد
سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه زدن دستبند به رضا شهابی و غل و زنجیر کردن فعالان کارگری و معلمان را شدیدا محکوم می کند. شهابی تنها از حقوق کارگران دفاع کرده است و حکم زندان برای ایشان بسیار ناعادلانه است. اما مسولان امنیتی - قضایی به این هم بسنده نکرده و علی رغم پایان محکومیت کارگر زندانی رضا شهابی همچنان ایشان را از هجدهم مرداد زندانی کرده اند. سندیکا خواهان آزادی بی قید و شرط ایشان و لغو محکومیت از دیگر اعضای سندیکا آقایان ابراهیم مددی و داود رضوی است. و زندان و تعقیب و و مراقبت پلیسی - امنیتی - قضایی فعالان کارگری، معلمان و دیگر فعالان صنفی را محکوم می کند.

کامران دانشجو در آسانسور (?)

Dr. Morteza Mohit, 11 Nov. 2017 - استقلال، آزادی، عدالت اجتماعی

پند تاريخ ,مصدق ، چراغ راه ما

وصيتنامه پيش ازاعدام!برای اصلاح طلبان پرمدعا


 نوزدهمین سالگرد قتلهای زنجیره‌ای