۱۳۹۲ مهر ۱۶, سه‌شنبه

3 مصاحبه مهم هوشنگ نهاوندی (وزیر علوم شاه)، شاپور بختیار و حامد الجبوری (وزیر صدام) درباره جنگ ایران و عراق


A2
۱۳۹۲/۰۷/۰۳- سایت انقلاب اسلامی: در سی و سومین سالگرد حمله عراق به ایران، 3 مصاحبه مهم هوشنگ نهاوندی(وزیر علوم شاه)، شاپور بختیار و حامد الجبوری(وزیر صدام) درباره جنگ ایران و عراقرا منتشر می کنیم:

- اولین مصاحبه 3 روز پس از آغاز جنگ با هوشنگ نهاوندی انجام گرفته است. در این روزها، برخی از روزنامه های فرانسوی از حضور شاپور بختیار در عراق اطلاع دادند که پس از بازگشت به فرانسه، از تشکیل حکومتی در تبعید صحبت کرده بود. بدین خاطر خبرنگار تلویزیون فرانسه نظر آقای هوشنگ نهاوندی(وزیر علوم شاه) را در این باره می پرسد. این مصاحبه مشخص می کند که همه نیروهای طرفدار رژیم سابق، نظیر هوشنگ نهاوندی، موافق همکاری با صدام نبودند. ایشان در این مصاحبه می گوید: «ملت ایران، یک حکومتی که در چمدان یک ارتش خارجی در ایران مستقر شود، را هرگز برسمیت نخواهد شناخت.»

- دومین مصاحبه 4 روز پس از آغاز جنگ با شاپور بختیار انجام گرفته است. در این مصاحبه، خبرنگار درباره حضور شاپور بختیار در عراق و تشکیل حکومتی در تبعید می پرسد ولی بختیار حاضر نمی شود از محل حضورش در آغاز جنگ پرده بردارد و پاسخ می دهد: «در روزهای اخیر، من بغداد نبودم. جای دیگر بودم. بله، جای دیگر بودم. این را می توانم مانند رازی نگاه دارم. واقعآ عراق نبودم.»

- سومین مصاحبه، گفتگوی تلویزیون الجزیره با آقای حامد الجبوری، (وزیر امور ریاست جمهوری و امور خارجه و فرهنگ عراق در زمان حسن البکر و صدام حسین) در 25 جولای 2008 (تیر ماه 1387) است که آقای الجبوری نقش شاپور بختیار در تشویق صدام به آغاز جنگ با ایران را فاش می سازد.


1-   مصاحبه کانال 2 تلویزیون فرانسه با هوشنگ نهاوندی، وزیر علوم و رئیس دانشگاه تهران در دوره محمد رضا پهلوی، در 3 مهر 1359 - 25 سپتامبر 1980- سه روز پس از آغاز جنگ.

خبرنگار کانال 2 تلویزیون فرانسه: عربستان رسمآ از عراق حمایت کرد، عراقی که ظاهرآ از حمایتهای دیگر برخوردار است، حتی شاید از افسران مهاجر ایرانی. آنها از اینکه رژیم آیت الله خمینی سقوط کند، عصبانی نخواهند شد. این سئوال را از آقای نهاوندی که یکی از نمایندگان اپوزیسیون در پاریس است، پرسیدیم.
هوشنگ نهاوندی: شخصا آرزو دارم که ارتش ایران که توسط رژیم کنونی تضعیف شده، با اینحال در مقابل دشمن خارجی که به خاک وطنمان تجاوز کرده، به مسئولیتش عمل کند. همینطور که مشاهده می کنید، با اینکه ما یک ارتش خیلی تضعیف شده ای در مقایسه با قبل از انقلاب داریم، اما خوب دفاع می کند و وظیفه اش را خوب انجام می دهد. اما همچنان امیدوار هستم که ارتش در مقابل ملت هم وظیفه اش را انجام دهد و یک رژیم قانونی و ملی را در سرزمین ایران دوباره برقرار کند.
خبرنگار کانال 2 تلویزیون فرانسه: یعنی شما این اطلاع را تائید می کنید که افسران یک کودتایی را دارند آماده می کنند؟
هوشنگ نهاوندی: ببینید اگر کودتایی در حال تدارک باشد به همه اطلاع رسانی نمی کنند. من از هیچ برنامه ای اطلاع ندارم. اما امیدوار هستم که ملت و ارتش ایران، روزی، الآن یا بعدآ، این رژیم که دارد ایران را نابود می کند، را سرنگون کنند. هیچ ایرانی نمی تواند در مقابل تجاوز عراق به ایران بی تفاوت باشد.
خبرنگار کانال 2 تلویزیون فرانسه: گفته می شود که عراق در صدد برسمیت شناختن یک حکومت ایرانی در تبعید است؟
هوشنگ نهاوندی: از عراقیها باید این سئوال را پرسید. اما ملت ایران، یک حکومتی که در چمدان یک ارتش خارجی در ایران مستقر شود را هرگز برسمیت نخواهد شناخت.
خبرنگار کانال 2 تلویزیون فرانسه: امروز آدمهائی خیلی متفاوتی مثل شاپور بختیار که او هم قصد ندارد حکومتی در تبعید تشکیل بدهد و حتی پسر شاه که بعد از مدت زیادی به صحبت آمده و گفته است حاضر است از وطنش دفاع کند و خون خود را هدیه دهد، دوباره ظاهر شدند. رضا پهلوی 20 سال دارد و گفته است: «خدا ایران را نگاه دارد و آنهائی که جنگ و فقر را بوجود آوردند، ببخشد.»
حبه، گفتگوی تلویزیون الجزیره با آقای حامد الجبوری، (وزیر امور ریاست جمهوری و امور خارجه و فرهنگ عراق در زمان حسن البکر و صدام حسین) در 25 جولای 2008 (تیر ماه 1387) است که آقای الجبوری نقش شاپور بختیار در تشویق صدام به آغاز جنگ با ایران را فاش می سازد.

2-   مصاحبه شاپور بختیار با کانال 2 تلویزیون فرانسه، در 4 مهر 1359 - 26 سپتامبر 1380- چهار روز پس از آغاز جنگ : بختیار به کانال 2: دنیا می باید از یک حکومت در تبعید حمایت کند!

خبرنگار کانال 2 تلویزیون فرانسه: با بی صبری و با کنجکاوی بسیار منتظر واکنس یک ایرانی که دو سال است که در فرانسه در تبعید است اما از قدیم روابط خوبی با رژیم عراق دارد،هستیم، این مرد آقای شاپور بختیار است که سکوت خود را برای تلویزیون کانال دو بطور اختصاصی می شکند و به آقایان برنرد بن یمین و پل نائون اهداف واقعی حکومت عراق را شرح می نماید: 
شاپور بختیار: فکر می کنم که مسئله اصلی، ریشه کن کردن خمینی است. بعد امکان رسیدن به یک توافق وجود دارد. برای من، خیلی واضح است، قرارداد 1975 همچنان برقرار است و یک متر مربع ای از ایران هم به کسی نمی دهیم.
خبرنگار کانال 2 تلویزیون فرانسه: آقای بختیار، شما حاضرید امروز یک حکومت ایرانی در تبعید را تشکیل بدهید که توسط عراقیها برسمیت شناخته شود؟
شاپور بختیار: اگر تنها توسط عراقیها باشد، نه آقا.
خبرنگار کانال 2 تلویزیون فرانسه: پس توسط کی؟
شاپور بختیار: حداقل یک اجماع بین المللی باشد، نمی گویم همه کشورها ولی تعداد زیادی از کشورها، بخصوص کشورهای همسایه و کشورهای اروپایی. اگر آنها به لاس زدن با آقای خمینی که در طول یک سال اخیر انجام داده اند، خاتمه دهند.
خبرنگار کانال 2 تلویزیون فرانسه:در هر صورت، قصد شما است؟
شاپور بختیار: قصد من است اما این کار را در فرانسه نخواهم کرد.
خبرنگار کانال 2 تلویزیون فرانسه:شما جدیدآ عراق بودید؟
شاپور بختیار: من در این یک سال اخیر، 5 بار عراق بودم
خبرنگار کانال 2 تلویزیون فرانسه: اما در این چند روز اخیر؟
شاپور بختیار: در روزهای اخیر، نه من بغداد نبودم. جای دیگر بودم. بله، جای دیگر بودم. این را می توانم مانند رازی نگاه دارم. واقعآ عراق نبودم
خبرنگار کانال 2 تلویزیون فرانسه: کاردار ایران میگوید که شما ارتشی دارید که علیه ایرانیها در کنار عراقی ها عمل خواهد کرد؟
شاپور بختیار: ببینید، روزی که به ایران بروم ارتش ایرانی ای که با من مخالفت بکند، وجود نخواهد داشت. برای اینکه من کاری علیه ارتش ایران نکرده ام. دقیقا این خمینی است که با تمام خرابکاریهایش طی یکسال اخیر، ارتش را ریشه کن و متلاشی کرده است. هر روز میبینید که آدمها، ژنرالها و تکنیسینهای ارتش را بدون کوچکترین محاکمه ای میکشد.
خبرنگار کانال 2 تلویزیون فرانسه:اما شما نظامی دارید که در کنار شما باشند؟
شاپور بختیار: فکر می کنم که اگر آزاد بودند، 9 از ده تا آنها در کنار من می بودند، نه فقط بخاطر همدلی با من. خمینی است که آنها را می کشد، از ایران بیرون می کند یا در زندان می اندازد. در نتیجه، دلایل محکمی دارم که بگویم این افراد نظر خیلی خوبی نسبت به آقای خمینی ندارند.
خبرنگار کانال 2 تلویزیون فرانسه آقای بختیار بنظر شما آیا زمان بازگشت شما به ایران نزدیک است؟
شاپور بختیار: در هر صورت بنظرم پایان خمینی نزدیک است.

3-   مصاحبه حامد الجبوری، وزیر امور ریاست جمهوری و امور خارجه و فرهنگ عراق در زمان حسن البکر و صدام حسین با تلوزیون الجزیره - در 25 جولای 2008 (تیر ماه 1387)

 جورج براون، وزیر امور خارجه انگلستان در زمان حزب کارگر، شاپور بختیار و یک ژنرال ایرانی در جلسه ای این پیام را به صدام دادند که بهترین وقت برای حمله به ایران است. در این جلسات، همه کسانی که با صدام  ملاقات می کردند، تاکید داشتند که ایران در آستانه فروپاشی است و ارتش این کشور متلاشی شده و نیروی هوایی این کشور به علت اعدام افسرانش زمین گیر شده است. همه آنها به گونه ای صحبت می کردند که گویا عملیات نظامی در ایران صرفا تفریح است و همین مسئله صدام را به آغاز جنگ با ایران تشویق می کرد.



نقش حسن روحانی در ایران گیت- گزارش دیدار او با مک فارلین و اولیور نورت بمنظور معامله برسر آزادی گروگانها امریکائی در لبنان


نقش حسن روحانی در ایران گیت- گزارش دیدار او با مک فارلین و اولیور نورت بمنظور معامله برسر آزادی گروگانها امریکائی در لبنان


RouhaniNorthIranGate 131005۱۳۹۲/۰۷/۱۳- سایت انقلاب اسلامی: در 8 مهر 1392 سایت انتخاب ترجمه مقاله فارین پالیسی در باره نقش روحانی در ماجرای ایران گیت را انتشار داد. روزنامه انقلاب اسلامی شماره 832 در 24 مرداد 1392 مقاله ای در این باره منتشر کرده بود. سایت انقلاب اسلامی هر دو مطلب را منتشر می کند تا خواننده گرامی اطلاعات کاملی در این باره کسب کند.
فارین پالسی در گزارشی با عنوان "وقتی روحانی با اولیور نورث دیدار کرد" نوشت: حسن روحانی 37 ساله و مشاور ارشد سیاست خارجی دولت ایران و رئیس جمهور آینده کشورش با هیاتی از مقامات کاخ سفید در طبقه آخر هتل هیلتون در تهران همنشین شد. 27 می 1986 بود و روحانی آمده بود تا پنهانی واسطه توافقی با آمریکایی ها شود.
به گزارش سرویس بین الملل «انتخاب»، هدف ظاهری هیات آمریکا متقاعد کردن سران ایران به کمک در آزاد ساختن گروگان های آمریکایی در لبنان بود. مسئله ای که روحانی حاضر به انجام آن در ازای فروش موشک و تسلیحات از سوی آمریکا به ایران بود.
اما این هیات امریکایی که متشکل از اعضای ارشد شورای امنیت ملی از جمله سرهنگ دوم اولیور نورث بود، هدف دوم و مسلما جاه طلبانه ای داشت: تشکیل یک اتحاد سیاسی جدید با رهبران میانه رو ایران از جمله روحانی و روسای او که کشور را اداره می کردند.
در این جلسات، مردی که اکنون مقامات آمریکایی از او به عنوان بهترین امید برای ایجاد روابط حسنه با ایران پس از سه دهه خصومت یاد می کنند، خود را به عنوان مذاکره کننده ای زیرک و زرنگ به نمایش کشید و آماده ی آغاز دور جدیدی از گشایش روابط دو کشور بود. اما او همچنین قصد از بین بردن هدفی گسترده تر و فریب دادن آمریکایی ها به ارائه انچه او می خواست داشت: تسلیحات بیشتر.
اگر امروز پنجره ای برای اطلاع یافتن از چگونگی تفکر روحانی وجود داشته باشد و اینکه چه رویکردی در مذاکرات بر برنامه هسته ای ایران خواهد داشت،  آن پنجره، آن چند روز در ماه می است که او گفتگوهای مهمی با آمریکایی ها بر سر گروگان ها و آینده مشترک دو کشور داشت.
روحانی می دانست که کمک به آزاد ساختن گروگان ها از دست حزب الله اولویت نخست پرزیدنت رونالد ریگان بود. رئیس جمهور آمریکا شخصا به خانواده های گروگان ها تعهد داده بود که هر کاری برای آزادی عزیزانشان بکند.
بازگشت گروگان ها و پوشش تلویزیونی آن می توانست موفقیت سیاسی بزرگی برای ریگان باشد.
روحانی به نورث و همکارانش گفت: با حل این مشکل، ما شما را در کاخ سفید تقویت و تحکیم می کنیم. همانطور که قول دادیم، هر تلاشی خواهیم کرد.
اما این کار بدون هزینه نبود. روحانی و تیمش سمت و سوی گفتگوها را به سمت موضوع تسلیحات کشاندند. امریکایی ها قول داده بودند که ظرف 10 ساعت پس از آزادی گروگان ها، هواپیمایی پر از قطعات موشکی به سمت تهران در راه باشد.
ایرانی ها اول موشک ها را می خواستند. زمانیکه مشخص شد چنین اتفاقی نمی افتد، آنها پیشنهاد کمک در جهت آزادی دو تن از گروگان ها را دادند و گفتند که پس از مذاکرات روزهای آینده سعی در آزادی دو نفر دیگر خواهند کرد.
روحانی به ماموریت گسترده تر ایمان داشت. او به امریکایی ها گفت: باتوجه به روابط ما، کار خیلی خوب کردید
که اینجا آمدید.
او تصور می کرد که آنها می توانند همکاری با یکدیگر را آغاز کنند حتی با وجود آنکه ممکن است روند آن آهسته باشدرئیس جمهور آینده ایران گفت: اگر مشکل کوچکی پیش نیاید تعجب  می کنم. ضرب المثل فارسی وجود دارد که می گوید، صبر پیروزی می آورد. بدون صبر ما به هیچ چیزی نمی رسیم. سیاستمداران باید این را بفهمند.
اما بحث مبادله گروگان ها در مقابل موشک، آمریکایی ها را کلافه و آزرده خاطر کرد.
نورث تمام اقدامات لازم برای تدارک دیدن جلسات را برعهده داشت و بر فروش تسلیحات نظارت داشت. اما استراتژی برتر و بزرگتری از سوی رابرت مک فارلین مشاور امنیت ملی سابق ریگان هدایت می شد. آزاد ساختن گروگان ها در اولویت بود اما مک فارلین نگران بود که این اقدام فرصت آنچه او توسعه روابط سیاسی جدید با میانه روهای ایران می خواند را تهدید می کرد.
مک فارین امید داشت که روحانی کلید موفقیت باشد. یک روز قبل از مذاکرات با مسئولان پایین رده ایران مشخص شد که آنها مشتی آماتور هستند. ایرانی ها یک ساعت دیرتر از زمان موعد خود را به فرودگاه رساندند تا از مک فارلین و تیمش که با هویت های جعلی در جهت محرمانه نگه داشتن ماموریت سفر کرده بودند، استقبال بعمل آورند.
زمانیکه در نهایت آنها مذاکرات را در هتل آغاز کردند،  ایرانی ها یکی در میان مهمان نواز بودند و یا پارانویا داشتند! یک دقیقه، از امریکایی با قول حسن نیت بین دو کشور استقبال می کردند و دقیقه ای بعد امریکایی ها را متهم به عدول از توافق در جهت ارسال سری جدید قطعات موشک به تهران می کردند.
مک فارلین طی تلگرافی به جان پویندکستر مشاور امنیت ملی در اواخر همان شب گفت:  اساسا آنها{مذاکره کنندگان ایران} تاجر فرش هستند.  ما نیاز داریم که برای انجام هر گونه توافق فراتر از اختیارات خود حرکت کنیم.امیدهای مک فارلین روز بعد و زمانیکه روحانی خود را نشان داد، احیا شد.مک فارلین که در آن زمان در کاخ سفید مشغول به خدمت بود و برای تبادل تسیلحات در مقابل گروگان ها کمک کرده بود نوشت: آنطور که پیداست این مرد تافته جدا بافته از آماتورهایی بود که تا به حال با آنها گفتگو می کردیم.
روحانی به مهمانانش گفت: ما آماده ی گوش دادن به تمام درخواست های شما در تمام حوزه ها هستیم. با این حال می دانیم که بر روی برخی مسائل به توافق دست پیدا نمی کنیم اما بر روی برخی موارد به توافق می رسیم.سخنان رد و بدل شده در این مذاکرات توسط کارمندان شورای امنیت ملی که از اعضای هیات امریکایی بودند نوشته شده است. این متون در گزارش کیمسیون تاور منتشر شد که بعدها به تحقیق در مورد فروش تسلیحات پرداخت.
این متون نشان می دهد که سران ایران نگران اطلاع یافتن عناصر تندرو در کشور از جلسه با آمریکایی ها بودند.
هاوارد تیشر کارمند شورای امنیت ملی که شرح جلسه را نوشته بود، به فارین پالسی می گوید که روحانی از نام مستعار استفاده می کرد تا از خود در صورت افشای جزئیات گفتگوها مخافظت کند.
در گزارش تاور، از روحانی تنها به عنوان مشاور ارشد سیاست خارجی یاد شده است.
روحانی به مهمانانش گفت: روابط ما تیره و بسیار بد است

وی خواستار احتیاط شد و بیان داشت: شاید دوست نداشته باشید که این را بشنوید اما من باید صریح باشم. ایرانیان رابطه ی تیره ای با امریکا دارند.

وی افزود: به عنوان یک دولت ما نمی خواهیم که فردا روز از بین برویم. ما می خواهیم در قدرت بمانیم و مشکلات پیش امده بین طرفین را حل کنیم.


روحانی به آمریکایی ها یاداور شد که بسیاری از هموطنانش ایالات متحده را شیطان بزرگ می خوانند.امروز همچنان بسیاری از ایرانیان، امریکا را اینگونه خطاب می کنند. روحانی بار دیگر خود را در شرایطی می یابد که مجددا به سوی سران آمریکا دست دراز کرده اما در عین حال از ارتباط با آن ها اجتناب می ورزد.براساس آنچه گزارش شده، ایرانی ها مواجهه احتمالی بین روحانی و اوباما را در حاشیه نشست عمومی سازمان ملل لغو کردند.

مک فارین در سال 1986 نوشت: آنها هنوز نمی دانند چطور بر مشکل ضروری تر خود یعنی چگونگی گفتگو با ما غلیه کنند. اما براساس لحن سخنان، نظرات و عبارات هوشمندانه روحانی از آنچه ممکن است در راه یک رابطه ی تعاملی باثبات باشد، من معتقدم که به یک مقام ایرانی مهم دسترسی پیدا کرده ایم و این خوب است.
امریکایی ها و ایرانی ها در مقابل دشمن مشترکشان شوروی روابط ویژه ای را تشکیل دادند. با وجود آنکه اتحاد جماهیر شوروی رسما دولت انقلابی ایران را در سال 1979 به رسمیت شناخته بود، هنگامیکه این کشور به دشمن بزرگ ایران یعنی عراق سلاح داد، روابط دو کشور زاهرآگین شد.آیت الله روح الله خمینی همچنین رژیم کمونیستی را ناسازگار با اسلام دانسته بود.تیشر خلاصه ای از تهدیدات نظامی شوروی که متوجه ایران بود را به روحانی ارائه داد. (تعداد واحدهای نظامی که قادر به حمله به این کشور بودند و میزان حملات مرزی از افغانستان به درون ایران)
نورث گفت که شوروی سعی خواهد کرد که مذاکرات محرمانه بین روحانی و کاخ سفید را افشا کند و پیشنهاد کرد که طرفین خط ارتباطی امنی راه اندازی کنند. (ایران نمی دانست که دولت ریگان با عراق تعاملات محرمانه دارد. امریکایی می دانستند که عراق از تسلیحات شیمیایی علیه ارتش ایران استفاده کرده اما هیچ اقدامی در جهت هوشیار ساختن تهران نکرد. این موضوع ظاهرا هرگز در جلسات مورد بحث قرار نگرفت( روحانی خرسند و خوشنود بود که اطلاعات تاکتیکی از نیروهای شوروی داشت و علاقمند به دریافت تسلیحات آمریکایی بیشتر در جهت مقابله با تهدید نظامی کشورش، بود.همچنین گفته شده که "مجاهدینی"  که در ایران آموزش دیده اند در حال حاضر به نیروهای شوروی در افغانستان حمله می کنند.
اما حتی با وجود خصومت مشترکشان با کمونیست ها، بی اعتمادی  همچنان اشکار بود. ایران احساس تهدید موجودیتی می کرد و روحانی فکر نمی کرد که آمریکایی ها کاملا آن احساس را تقدیر کنند. آنها نیاز داشتند که از طریق تسلیحات آمریکایی به ایران کمک بیشتری در جهت دفاع از خود کنند.روحانی گفت: متاسفم که تند و تیز هستم.اما نیاز است که صریح و بی پرده باشیم تا بر اختلافتمان غلبه کنیم. خوشحالم که می شنوم شما معتقد به حاکمیت مستقل ایران هستید. ما امیدواریم که تمام حرکات آمریکایی ها  در جهت حمایت از این گفتگو باشد. اما ما احساس می کنیم که تمام جهان سعی در تضعیف ما دارد. ما خطر روس ها را بیش از شما می بینیم و احساس می کینم.  شما با تکنولوژی بالا این تهدیدات را می بینید. (ظاهرا منظور روحانی موشک های هسته ای هستند)  ما احساسش می کنیم، لمسش می کنیم و می بینیمش. این آسان نیست که در کنار فیلی که زخمی کرده ایم بخوابیم.با وجود تمام فاصله ای که بین دو طرف وجود داشت، روحانی به دنبال راه هایی برای نزدیک ساختن این دو کشور به یکدیگر بود. او قول داد که به تلاش هایش برای ازادی گروگان ها در لبنان ادامه دهد.
این همان چیزی بود که آمریکایی ها می خواستند، اما به دنبال آن نبودند که حرکت و شتاب دیپلماتیک را از دست بدهندنورث می خواست که مک فارلین رو در رو با رئیس مجلس، نخست وزیر و رئیس جمهور گفتگو کند. روحانی گفت که هنوز برای چنین اقدامی خیلی زود است.
نورث {از روحانی} پرسید: می توانید دیداری محرمانه بین مک فارلین و رهبرانتان تدارک ببنید؟
روحانی گفت: مطمئن باشید که این مسئله منتقل می شود. وی افزود که پس از آزادی گروگان های آمریکایی و تحویل تسلیحات، نیاز است که گام های مثبت بیشتری برداشته شود.
او سپس اضافه کرد: ما باید مردم را برای چنین تغییری آماده کنیم، گام به گام. ما باید ملت مان را آماده کنیم. دیدار و جلسه بین رهبران ایران و امریکا در همین زمینه شکل خواهد گرفت. اگر شما برای حل این مشکلات جدی هستید،  مطمئنم که سفرهای رسمی و ملاقات هایی در سطح بالا رخ خواهد داد.آن جلسات هرگز رخ نداد. مک فارلین روز بعد به صورت محرمانه و خصوصی با روحانی گفتگو کرد.او به پوین دکستر تلگراف داد و نوشت: در کل، جلسه ی سودمندی بود. من روشن ساختم که در مورد ایران ما به دنبال رابطه ای هستیم که براساس احترام متقابل برای حاکمیت طرفین، تمامیت ارضی و استقلال باشد.
 
دو طرف در مورد ترتیب وقایعی که باید پیش از آزادی گروگان ها اتفاق می افتاد، گفتگو کردند.ایرانی ها با گروگان گیرها ارتباط برقرار کردند اما اکنون درخواست خارق العاده ای داشتند که شامل خروج کامل نیروهای اسرائیل از بلندی های جولان و جنوب لبنان می شد. مک فارلین آزادی فوری گروگان ها را بدون قید شرط می خواست
مک فارلین به پویندکستر گفت: قضاوت من این است که ما در شرایط خوبی نیستیم. آنها به دنبال کسب سود بیشتر از توافق هستند اما هوشیار به این حقیقت هستند که ممکن است طرف مقابل انها را گمراه کند.اواخر همان شب، مک فارلین و روحانی مجددا به صورت خصوصی دیدار کردند. مذاکرات از هم پاشیدتیشر در یادداشت هایی خود نوشت: مک فارلین نتیجه گیری کرد که آنها ما را دنبال خود می دوانند و فریب می دهند.
روحانی رفت و صبح روز بعد بازگشت. مک فارلین گفت: شما به توافق پایبند نیستید و ما در حال ترک اینجا هستیم
امریکایی ها به فرودگاه رفتند. درحالیکه سوار هواپیما می شدند یکی از مقامات ایران به آنها گفت: چرا اینجا را ترک می کنید؟
مک فارلین گفت: ایرانی ها موفق به انجام تعهداتشان نشدند. این نبود اعتماد، سال های طولانی وجود خواهد داشت. یک فرصت مهم اینجا از دست رفت. این هواپیما پیش از ساعت 9 صبح تهران را ترک کرد.نورث می توانست ببیند که مک فارلین احساس شکست می کند. او می خواست به مک فارلین قوت قلب دهد. برای همین زمانیکه هوایپما به منظور سوخت گیری مجدد در تل اویو بر زمین نشست، نورث به صورت محرمانه به مک فارلین گفت: تمام فرصت از دست نرفته است. فروش تسلیحات به ایران منجر به سود غیرمنتظره ای شده است. نورث و همکارانش در کاخ سفید پول ها را به صورت محرمانه به نیروهای چریک کونترا در نیکارلگوئه منتقل کرده بودند که در حال مبارزه در جهت براندازی دولت سوسیالیست این کشور بودند.
مک فارلین پس از آن به بازجویانش گفت که نخستین واکنش او پس از شنیدن انچه نورث گفت، این بود: اه لعنتی.کنگره مکررا سعی در جلوگیری از انتقال پول به کنتراها داشت و قانونی وضع کرده بود که جامعه اطلاعاتی را از ارسال هرگونه پول منع می کرد. انچه نورث گفته بود و مک فارلین برای نخستین بار شنیده بود طرح پنهانی بود که به عنوان "ماجرای ایران کنترا" شناخته شد. این ماجرا منجر به اعلام جرم علیه نورث، پویندکستر و دیگر مسئولان دولتی شد و حتی شخص ریگان را در معرض استیضاح قرار داد.مک فارلین به اتهام تخطی از قانون در ارتباط با این رسوایی گناهکار شناخته شد.
این مسائل هر گونه امید برای آغازی جدید با ایران را نقش بر آب کرد. اما حتی اگر این مذاکرات علنی هم نمی شد، شکاف اعتماد بین دو طرف انقدر زیاد بود  که قادر به پر شدن نبود.

مترجم: روح الله فقیهی

انقلاب اسلامی در شماره 832  (8 ژوئیه 2013) خود این گزارش را در باره نقش روحانی انتشار داده‌است.
وضعیت امروز ایران، حاصل حاکمیت ایران گیتی ها بر ایران است

انقلاب اسلامی: اما روحانی از ایران گیتی ها است. باگذشت ربع قرن، همچنان رﮊیم در اختیار ایران گیتی ها است. ملتی که نداند چه کسانی براو حکومت می کنند و بدتر از آن، هرگاه بدانند و بگذارند خائنان برآنها حکومت کنند، لاجرم سرنوشتی را پیدا می کند که مردم ایران دارند:


در۰۶/تير/۱۳۹۲سایت خودنویس خبر داده است: روزنامه یدیعوت آحارنوت: دیدار حسن روحانی با مشاورنخست وزیر اسرائیل در ۱۹۸۶روزنامه متعلق به پدر زن امیرام نیر است. جودی موئیز (موسی)
   یک روزنامه اسرائیلی بر اساس گزارشی که نخستین بار در ۱۹۹۴ منتشر شده بود، مدعی است که رئیس جمهوری منتخب ایران در دهه ۶۰ با مشاور «ضد تروریسم» نخست وزیر اسرائیل ملاقات کرده بود، بی آنکه از هویت او باخبر باشد.

   با آنکه برخی معتقدند این خبر فقط برای «تخریب» حسن روحانی از سوی روزنامه «زرد» اسرائیلی منتشر شده، اما مئیر جاودان‌فر، یک کارشناس ارشد مسائل سیاسی ساکن اسرائیل به خودنویس گفت که «ران بن یشای» نویسنده این گزارش از معتبرترین افراد در حوزه خود در اسرائیل است.


نویسنده در گزارش خود که ابتدا در سال ۱۹۹۴ نگاشته بود، نایب‌رئیس وقت مجلس و دبیر شورای عالی امنیت ملی را فردی هوشمند خوانده که موقعیتش را مدیون ذکاوتش است. به گفته نویسنده این گزارش، حسن روحانی را کمتر در خارج از ایران می‌شناسند و تا حد ممکن از رسانه‌ها اجتناب می ورزد اما هرگاه هاشمی رفسنجانی نیاز به کسی دارد که ماموریت دیپلماتیک حساسی را بر عهده بگیرد، روحانی را می‌فرستد.
   بن یشای، به جلسه‌ای میان روحانی و «امیرام نیر» مشاور فقید نخست وزیر وقت اسرائیل در ماه اوت ۱۹۸۶ در هتلی در پاریس و با حضور منوچهر قربانی‌فر، دلال اسلحه اشاره می‌کند. قربانی‌فر عملا واسطه این دیدار خوانده شده است. روحانی که آن زمان «دست راست» هاشمی رفسنجانی محسوب می‌شده از هویت اسرائیلی «نیر» بی‌اطلاع بوده و خیال می‌کرده با مقامی از کاخ سفید دیدار می‌کرده است. روحانی نیز چنین وانمود می‌کرده که موافقت رئیس خود (هاشمی رفسنجانی) را برای حضور در این جلسه دارد. روحانی امیدوار بوده در برقراری تماس مجدد با مسوولان آمریکایی به خرید بیشتر سلاح از ایالات متحده منتهی شود.
  نیر گفتگو را ضبط کرده است. روحانی در این جلسه می‌گوید که زبان انگلیسی را درک می‌کند اما نمی‌تواند به این زبان «تکلم» کند.
   روحانی دراین دیدار، ضمن انتقاد از سخنان «تند» روز قبل آیت‌الله خمینی می‌گوید که دشمن قدرتمند باعث عقب‌نشینی او خواهد شد و آمریکا در مقابله با آیت‌الله خمینی به خطا رفته و اگر آمریکایی‌ها برخورد محکم‌تری کرده بودند، دست بالا را داشتند.
   او همچنین خمینی و فرزندش را «تندرو» خوانده اما گفته که «معتدل»ها در شرایط بدی هستند اما حاضر به همکاری با آمریکا می‌باشند و برای پایان جنگ با عراق نیازبه پول و کمک آمریکایی‌ها دارند.
   نیر نیز بدون اینکه هویت خود را معلوم کند، به روحانی تعهد داده که تنها و تنها دو نفر در کشورش از آن جلسه با اطلاع هستند
   روحانی در این جلسه «نیر» را راهنمایی کرده که برای آزادی گروگان‌ها در لبنان، باید چگونه برخورد محکم و تهدید آمیزی با آیت‌الله خمینی می‌کرده‌اند.
   او حتی پیشنهاد می‌کند که برای برقراری رابطه‌ای مناسب در آینده، امریکایی‌ها باید به سراغ آیت الله منتظری بروند.   لازم به توضیح است که بعد از ماجرای «ایران‌-گیت»، «نیر» کناره‌گیری کرد اما در سال ۱۹۸۸ در اثر واقعه‌ای مرتبط با سقوط هلیکوپتر در مکزیک کشته شد.

٭ نقش نیر و میزان صحت اطلاع بالا:

 هیأت به ریاست مک فارلین، مرکب از خود او و سرهنگ نورث و میکائیل لودین و ﮊرﮊ کیو و آمیران نیر و هوارد تچر، مشاور شیمون پرز نخست وزیر اسرائیل، در مبارزه با تروریسم و رابط با سیا، در 25 مه 1986به ایران رفته است. بعد از این تاریخ، دیدار در پاریس بی معنی می شود. زیرا هم به ایران آمده بود و هم روحانی جزء گروه مذاکره کننده با هیأت امریکائی بود و هم ماجرا از پرده بیرون افتاد.
      بنا بر این، اگر دیداری در پاریس، میان روحانی و نیر، با پادرمیانی قربانی فر، روی داده باشد، قربانی فر باید او را یک مقام امریکائی معرفی کرده باشد. در باره نقش آمیرام نیر در ماجرائی که به افتضاح ایران گیت سرباز کرد، سرهنگ نورث در کتاب خود، این اطلاع ها را داده است:
● نخستین بار که نورث با قربانی فر و آمیرام نیر، در باره فروش محرمانه اسلحه به ایران و خرید اسلحه برای کنتراها از پول حاصل از فروش اسلحه به سه برابر قیمت (بنا بر گزارش رسمی کنگره امریکا)، صحبت کرده است، در ﮊانویه 1986در لندن بوده است (صفحه 19 و 20 کتاب  Under Fire). پیش از آن تاریخ نیز اسلحه امریکائی از طریق اسرائیل به ایران فروخته می شد. در این جلسه، صحبت از فروش موشک تاو به ایران بوده و ضمن گفتگو، قربانی فر پیشنهاد می کند به ایران اسلحه بفروشید و با پول آن برای کنتراها اسلحه بخرید. نورث حدس می زند اسرائیلی ها قربانی فر را آگاه کرده باشند که ما در کار پیدا کردن راهی برای رساندن کمک به کنتراها هستیم. نورث نمی گوید که، در آن جلسه، ایرانی دیگری حضور داشته است.
● اما بن مناش، کسی که مدعی است که اکتبر سورپرایز نقش داشته است، در کتاب خود، نیر را کسی معرفی می کند که در آن معامله پنهانی و فروش اسلحه به ایران نقش داشته و بدین خاطر، مشاور نخست وزیر اسرائیل شده است.
● پیش از آن، در 1985، اسرائیل 500 موشک تاو به ایران می فروشد. در روزهای اول سال 1986، نیر به واشنگتن می رود برای این که در ازای آن، امریکا به اسرائیل 500 موشک تحویل بدهد. نخست او پیشنهاد می کند که اسرائیل قیمت بسیار بالائی پیشنهاد کند و حکومت امریکا، از تفاوت قیمت، بهای 500 فروند موشک را بپردازد. در لندن، این پیشنهاد تبدیل می شود به پیشنهاد قربانی فر ( صفحه 24 کتاب).
 اما مک فارلین نیز، در کتاب خود، ( Special Trust ) از نقش آمیرام نیز در ماجرائی که ایران گیت شد، سخن گفته است:
● در فصل دوم، صفحه های 17 و 21 ماجرای شگفتی را باز می گوید: داوید کیمچی، مدیر کل وزارت خارجه اسرائیل، در 3 ﮊوئیه 1985، وارد دفتر مک فارلین در کاخ سفید می شود و او از وجود مخالفان خمینی در درون رﮊیم او سخن می گوید. و می گوید اینان می توانند رﮊیم را تغییر دهند. این کار با خشونت همراه است. و می پرسد: چه می گوئی در باره مرگ خمینی؟ مک فارلین به او می نگرد و می پرسد: بخاطر پیری و یا علت طبیعی دیگری؟ و کمیچی می گوید: ما می توانیم، به این یا آن وسیله، به مرگ او شتاب ببخشیم. اما چه کسانی می باید خمینی را بکشند؟ «میانه روهائی» که نیازمند حمایت امریکا برای تثبیت دولت خود بوده اند. اما این میانه رو ها چه کسانی بوده اند؟ کسانی که مقامهای کلیدی را در اختیار داشته اند و می توانسته اند گروگانهای امریکائی در لبنان را آزاد کنند.
      ماجرای ایران گیت هویت آنها را بطور کامل آشکار می کند: هاشمی رفسنجانی و دستیاران او، از جمله حسن روحانی و هادی نجف آبادی و خامنه ای و دستیاران او، از جمله علی اکبر ولایتی. محسن رضائی فرمانده سپاه و همکاران او. و میر حسین موسوی و کنگرلو، مشاور امنیتی او و احمد خمینی. بنا بر گزارش رسمی کنگره، کروبی نام 1000 میانه رو را، در لندن، به سرهنگ نورث می دهد. بدیهی است احمد خمینی از این پیام توسط کیمچی اطلاع نداشته است. و نیز معلوم نیست دارندگان مقامهای کلیدی، به تصمیم جمعی رسیده اند و پیام از طریق کیمچی، پیام تمامی آنها بوده است و یا برخی از آنها. و نیز، میر حسین موسوی در نامه به خمینی نوشته بود: از 5 کانال با امریکا رابطه برقرار است و او از هیچ یک از آنها اطلاع ندارد.
● سرهنگ نورث آمیرام نیر را بعنوان جانشین کیمچی به مک فارلین معرفی می کند و می گوید آماده است تنها به تهران برود. مک فارلین موافقت نمی کند هم بدین خاطر که امر مربوط به امریکا است و نه اسرائیل و هم بخاطر خطری که چنین سفری می تواند برای نیر داشته باشد (صفحه 56 کتاب).
     اما اگر او می خواسته است به ایران برود، بخاطر رابطه نزدیکی بوده است که میان صاحبان «مقامهای کلیدی» با اسرائیل برقرار بوده است. ترس مک فارلین بابت جان نیر بی محل بوده است. چنانکه نیر عضو هیأتی به ریاست مک فارلین شد و به ایران رفت و سالم برگشت. دیرتر، بر فراز مکزیک، بود که هواپیمای اختصاصی او سرنگون و او کشته شد. گفته شد بخاطر «اطلاعات بسیارش» هم درباره اکتبر سورپرایز و هم بخاطر ایران گیت، همچون حدود 40 تن دیگر، به دیار عدم فرستاده شده است.
● نیر همراه مک فارلین به تهران می رود. طرف گفتگوی او، از سوی هاشمی رفسنجانی، هادی نجف آبادی و وردی نژاد بوده اند. در گفتگو، مک فارلین، سخت می گیرد و نیر به او می گوید: سخت گیری شما کار ساز است. نجف آبادی در ساعت 9:30 دقیقه باز می آید و دو طرف وارد گفتگو بر سر آزاد کردن گروگانها می شوند (صفحه 61 کتاب).
● هادی نجف آبادی می رود و می آید و موافقت اخذ شده با آزادی دو گروگان را به اطلاع مک فارلین می رساند. مک فارلین موافقت نمی کند و به اعضای هیأت دستور رفتن به فرودگاه را می دهد. در فرودگاه، به مشاور میر حسین موسوی، نخست وزیر، می گوید: با بالا دستی های خود بگوئید این چهارمین بار است که نقض عهد می کنید و موافقت حاصل را نقض می کنید.
     نیر به او می گوید: بهتر است با آزادی دو گروگان موافقت کنید. مک فارلین بر این ارزیابی می شود که مأموریت هیأت او با شکست ربرو شده است و سرهنگ نورث می گوید: همه اش باخت نبود، بُرد نیز داشت. با پول آیةالله ها برای کنتراها اسلحه می خریم. (صفحه های 65 و 66 کتاب)
●  و مک فارلین می گوید: بار اول که موشکهای هاگ را به ایران می برده اند، نخست او گمان می برده است تجهیزات صنعت نفت به ایران تحویل داده می شود. از سرهنگ نورث توضیح می خواهد، سرهنگ پاسخ می دهد او نیز بر این باور بوده است که تجهیزات صنعت نفت به ایران تحویل داده می شود. در این وقت، او به اشتباه ها که کرده است می پردازد: اشتباه کرده است که به دلایل بی مبنای سرهنگ نورث قانع شده و آمیران نیر را به خود به ایران برده است. سیا قربانی فر را در سال 1984شناخته و بی اعتبار دانسته بود. اما کیسی در این باره به او اطلاع لازم را نداده و او قربانی فر را واسطه رابطه با ایران کرده بود (صفحه 96 کتاب).
      بدین قرار، در خاطرات این دو، هیچ از دیدار با روحانی، در پاریس نیست. در عوض، آمیرام نیر، از معامله پنهانی بر سر به تأخیر انداختن آزادی گروگانها، تا بعد از انتخابات ریاست جمهوری امریکا در نوامبر 1980، آگاه بوده و از کارگزاران  بوده است. بنا بر این که او، رابط حکومت اسرائیل به سیا نیز بوده است، سیا نیز صاحب نقش در اکتبر سورپرایز و ایران گیت بوده است:
● ما شیمون پرز، نخست وزیر اسبق اسرائیل و رئیس جمهوری کنونی اسرائیل (Michel Bar- Zohar, Shimon Peres et Histoire secrete d'Isrqel  صفحه های 283 و 284) تصدیق می کند که
1 – نخست مایکل لودین در سال 1985 به اسرائیل می رود و خواستار کمک اسرائیل برای برقرار کردن ارتباط با مخالفان میانه رو خمینی در درون رﮊیم می شود. او موافقت می کند و موضوع را به اطلاع اسحق شمیر و رابین می رساند. از دید اسرائیل، رﮊیم خمینی از سه تمایل ترکیب می شده است: متعصبان جانبدار خمینی و میانه روها و طرفداران غرب و بازار آزاد و ضد شوروی.
2 – اسحق شمیر داوید کمیچی را مأمور می کند به واشنگتن برود و با مک فارلین گفتگو کند و مطمئن شود که لودین از سوی او مأموریت داشته است. او در ماه ﮊوئیه به واشنگتن می رود. بدین قرار، روایت مک فارلین در آنچه به ارتباط با میانه روهای رﮊیم خمینی مربوط می شود، صحیح است. الا اینکه شیمون پرز نمی گوید کیمچی حامل پیام این میانه روها به مک فارلین بوده است.
3 – کانال سری ارتباطی میان اسرائیل و ایران ایجاد می شود. ایران خواستار موشکهای هاگ و تاو بوده است. شیمون پرز الشویمر را مأمور سرپرستی عملیات سری از طریق این کانال می کند. او سرهنگ ذخیره، نیمرودی و قربانی فر را بکار می گیرد. نیمرودی، در رﮊیم شاه، وابسته نظامی اسرائیل در ایران بوده است.

انقلاب اسلامی: اسناد فروش اسلحه توسط این گروه را، نخستین بار، این نشریه فاش کرد. فروش اسلحه به ایران به قیمتهای گزاف، از جمله، هدف طولانی کردن جنگ را نیز تعقیب می کرد.

4 – آمیرام که شیمون پرز او را استعدادی درخشان توصیف می کند، موفق می شود کنترل کانال ارتباط با ایران را خود در دست گیرد و با مک فارلین و اولیویه نورث روابط نزدیک برقرار کند و بعنوان عضو هیأت به ایران برود. ریگان، رئیس جمهوری وقت امریکا، در نامه به نخست وزیر وقت اسرائیل، از آمیرام نیز بخاطر نقش او در آزاد کردن گروگانهای امریکائی در لبنان، تشکر می کند.
     اما وقتی نیر کنترل کانال ارتباط با کاربدستان رﮊیم خمینی را از آن خود کرده و عملیات سری یعنی فروش محرمانه اسلحه به ایران را تصدی می کرده است، بر طرفهای ایرانی خود شناخته بوده و بعنوان متصدی کانال ارتباطی در هیأت مک فارلین شرکت کرده و به ایران رفته است.
● این اطلاعات نیز در باره آمیرام نیر منتشر شده اند:
1 – شیمون پرز از آن رو او را مشاور خود کرد که او در جامعه اطلاعاتی اسرائیل، سلسله مراتب را بالا نیامده و وابسته به این جامعه نبوده است. چرا؟ زیرا می خواسته است او را متصدی ارتباط پنهانی با ایران و فروش سری اسلحه به ایران کند.
     اما او می باید سابقه این کار را می داشته و می توانسته است جانشین کیمچی شود. سابقه کار جز شرکت در معامله پنهانی که اکتبر سورپرایز نام گرفت، چه می تواند باشد؟ پس ادعای بن مناش، در این مورد که او در اکتبر سورپرایز نیز نقش داشته است، می تواند بی مبنی نباشد.
2 – یک قلم، 15میلیون دلار از پولهائی که بابت فروش اسلحه به سه برابر قیمت به ایران، ناپدید می شود. برابر گزارش رسمی کنگره، پول حاصل از فروش اسلحه به ایران، سه قسمت می شده است: یک قسمت بابت بهای اسلحه پرداخت می شده و یک قسمت صرف خرید اسلحه برای کنتراها و تأمین نیاز پولی آنها می شده است و قسمت سوم صرف هزینه های سیای خصوصی می شده که از هرگونه مهار کنگره و دو قوه دیگر رها بوده است (نگاه کنید به کتاب سیر سیاست امریکا، جلد سوم، ایران گیت. نوشته ابوالحسن بنی صدر).
3 – و برای این که نسل امروز تصوری از میزان خریدهای اسلحه در طول 8 سال جنگ آگاه شوند، یادآور می شود که مبلغ آن را 84 میلیارد دلار برآورد کرده اند. زنده یاد مهندس سحابی پرسید: 100 میلیارد دلار پول ایران چگونه گم شده است؟ و در مجلس رﮊیم، گفته شد: تحقیق معلوم کرد که 105میلیارد دلار گم شده است. اگر آن پول همان پولی باشد که صرف خرید اسلحه شده است، متصدیان خرید اسلحه نه حساب آن 84 میلیارد دلار را به مردم ایران پس داده اند و نه مابه التفاوت را که اگر مبلغ گم شده 100 میلیارد دلار باشد، 16 میلیارد دلار می شود و اگر 105 میلیارد دلار باشد، 20 میلیارد دلار می گردد.
     طرفه این خائنان و فاسدان بزرگ آن روز که به قول آلن کلارک، وزیر دفاع در حکومت تاچر، عامل طولانی کردن جنگ بسود انگلستان و اسرائیل و امریکا بوده و حاضر بوده اند خمینی را هم بکشند – با او کاری بدتر از قتل کردند. زیرا مجبورش کردند جام زهر شکست را سربکشد - ، امروز، بر این حکومت می کنند و رأی دهندگان به روحانی، دستیار آن روز هاشمی رفسنجانی، احساس پیروزی نیز می کنند!

زنده به گور کردن دختر جوان که تن به فحشا نداد توسط قاچاقچیان انسان

زنده به گور کردن دختر جوان که تن به فحشا نداد توسط قاچاقچیان انسان 

قاچاقچیان انسان هر دختری را که از دستورات آنها سرپیچی کند و یا تن به فحشا ندهد را زنده به گور می کنند!
Capture3 زنده به گور کردن دختر جوان که تن به فحشا نداد توسط قاچاقچیان انسان / فیلم + 18

داستان بسیار وحشتناک دختر ۱۶ ساله از اجبار به تجاوز مکرر برای جهاد نکاح


یک دختر نوجوان از اجبار به تجاوزهای مکرر از سوی شیبه نظامیان سوری در قالب جهاد نکاح پرده برداشت.


 تعدادی از فعالان فیس بوک به تازگی قطعه‌ای ویدیویی را منتشر کردند که متعلق به “روان قداح” دختر نوجوان ۱۶ ساله سوری است. وی در این قطعه ویدیویی جزئیات مصیبت وارد شده بر خود و اجبار از سوی پدرش برای شرکت در جهاد نکاح را تشریح می‌کند.

این دختر نوجوان می‌گوید که در ابتدای حوادث سوریه از سوی پدرش به تنهایی در اتاقی زندانی شد،‌ پدرش شورشیان سوری را به خانه دعوت کرده بود تا روابط جنسی با وی داشته باشند، او در این اتاق به تناوب و مکررا از سوی تروریست‌ها مورد تجاوز وحشیانه جنسی قرار گرفته است.

وی می گوید که هنگامی که موضوع را برای پدرش بازگو می‌کرد، او مدعی می شد که این نوعی جهاد است، پدر این دختر حتی از مداوای وی نیز خودداری می کرد و تنها می‌گفت که این اقدام در کارهای خیر تو ثبت می‌شود و باعث ورود تو به بهشت خواهد شد.
 
41290 488 داستان بسیار وحشتناک دختر 16 ساله از اجبار به تجاوز مکرر برای جهاد نکاح + فیلم و عکس
 

این دختر یک ماه به همین وضعیت زندگی کرد، او بارها به فکر فرار افتاد، اما هر بار از اینکه به دست عناصر مسلح به قتل برسد، می‌ترسید و از این فکر منصرف می‌شد.

روان گفت که حتی مادرش نیز او را تهدید می کرد که در صورت گفتن این موضوع به دیگران او را خواهد کشت، این در حالی بود که مادر وی نیز برای جهاد نکاح به روستاهای مجاور رفته بود.