۱۳۹۳ فروردین ۹, شنبه
خواب خامنه ای برای سال جدید:
رهبرمادام العمرحکومت اسلامی،
هرسال با عناوین پرطمقراقی در حضورکارگزاران نظام از معجون شفابخشی برای
درمان دردهای کشور پرده برداری می کند و سال پیشارو را به مقتضای آن
نامگزاری می کند. دراین فراافکنی های سالانه گوئی که منشأ و مسئول اصلی
تمامی دردها و مصائب موجود نه نظامی که وی رهبری آن را به عهده دارد، بلکه
دشمن و اجراءبد هستند. البته اگر در طی این سالها شاهد بوده ایم که
"سرکنجبین های" تجویزشده از قضا موجب افزونی صفرا و وخامت احوال بیمارشده
است، وهرسال با خودمی گوئیم دریغ از سال پیش که قدرش را ندانستیم!، این
دیگرربطی به نسخه های شفابخش ایشان ندارد بلکه از کژدیسی و عدم بصیرت
مسئولین اجرائی نسبت به منویات و راهبردهای داهیانه نایب امام و دشمن را
جدی نگرفتن ناشی می شود.
حتی وقتی ایشان 8 سال پیش شال
همت به کمربستند و تصمیم گرفتند که شخصا فردی بصیر و مورداعتماد را به
ریاست قوه مجریه برگمارند، دیدیم که چنان چموشی از آب درآمد که رفت جلوی
مجمسه کورش کبیرزانوزد و چفیه به گردنش انداخت و چه ارزان حرمت چفیه آقا را
به باد داد!. کاری که هیچ کارگزاردیگری جرأت انجامش را به خود نداده بود!
بهرحال بقول معروف گاوحضرت آقا زائیده بود و آخرسرهم آش آنقدرشورشد که این
اواخرهمگی از خود خان تا نوکرها فریادکی بود کی بود من نبودم سر دادند.
بدیهی است هرچه که حضرت آقا بیشتر مداخله کنند گاوهای بیشتری زائیده خواهند
شد. با این همه در مورددوره احمدی نژاد برای آن که گندقضیه بیش از آن
درنیاید، ولی فقیه برغم بی تابی بسیاری از اصول گرایان، هم چون مولایش
استخوان در گلو ناچار به سکوت و تحمل وی تاپایان ریاست جمهوری اش شد ( باید
تصدیق کرد وقتی آبروی رهبری نظام درمیان باشد، فشاری که از ِقبل حیف و میل
خزانه کشور و مدیریت جهادی برُگرده خلق اله وارد می شود، در قیاس با آبروی
رهبر امری کوچک و ثانوی محسوب می گردد).
القصه! رهبرخود را از تک و تا
نینداخت و برآن شد که با نظارت و مداخله بیشتر در سیاست و امورات کشور،
دادن تذکر و رهنمودهای شفاف تر اجازه ندهد که بیش از این خدشه ای برقداست
ولایت ایشان واردشود!. برای به منصه ظهوررساندن قوه اعجازنهفته درمعجون
تجویزشده که اگر متحقق شود می تواند اوضاع کشو را گل و بلبل کرده و از
مدارمنحوس و باطلِ قمردرعقربی که سالهاست گرفتارش شده ایم بیرون بکشد،
تنها لازم بود محورهائی را برای تبدیل کردن سال جدید به حماسه اقتصادی
(البته از نوع مقاومش در برابراستکبار) باختصارقلمی فرمایند و با جمع کردن
قاطبه کارگزاران والامقامِ بخش های گوناگون کشور دربارگاه ولایت و شیرفهم
کردن اشان، حجت را برهمگان تمام کنند.
اگرسخنان خامنه ای را شنیده
ویا خوانده باشید در معجون دست پخت امسال او تؤسعه اقتصادی درون زا و جاری
ساختن مدیریت جهادی و فرهنگ مقاومت دو رکن اصلی را تشکیل می دهند. البته
ایشان در لابلای سخنانش جرزده و از میان این دو، وجه فرهنگی و مدیریت جهادی
را حتی مهم تر از حماسه اقتصادی عنوان کرده است!.
براستی هشدار خامنه ای از رخنه بسیارخطرناک فرهنگی دشمنان، گویای کدام نگرانی است؟:
رژیم که برای نجات از
تنگناهای خفه کننده اقتصادی ناچاربه گشایش مناسبات سیاسی و اقتصادی با
دولتهای غربی گشته است، درهمان حال بشدت نگران تسری آن به سایرحوزه ها است.
گره زدن دو رویکردِهمزمان و متضادِقبض و بسط یعنی سیاست انبساطی درحوزه
خارجی و سیاست انقباضی درحوزه داخلی، در جهانی که مرزهای رسمی در
برابرروندجهان شمول اقتصادسرمایه داری و سیاست و فرهنگ و حقوق بشر...
تاحدزیادی بی معناشده و درهم تنیده شدن بیش ازپیش آنها می تواند موجب بهم
خوردن تعادل و توازن درونی یک سیستم درخود گردد، یک معضل جدی و یک پاشنه آشیل واقعی است
که عبور از آن کارهربندبازی نیست و حتی از ردشدن پل صراط هم خطرناک
تراست. از همین رو اگر این پاشنه آشیل از سوی دیگربازیگران و نقش آفرینان
هدف گرفته شود، چه بسا تعادل رژیم بهم بریزد. دوگانگی های ساختاری داخل
وقتی به جریان ها و روندهای جهانی وصل شوند، یعنی درشرایطی که نادیده
انگاشتن تأثیرات بین المللی و گزین سیاست عطف به درون و تنش با بیرون عملا
شکست خورده و منشأانباشت بحران حاضربشمارمی رود و درحالیکه بخشی از حاکمیت
تداوم آن را برای بقاء نظام خطرناک می داند و برای برون رفت از بحران کلافه
کننده بدنبال گشایش اقتصادی و سیاسی با قدرت ها و بازار جهانی هست، اما
بخش دیگری از حاکمیت ترکیب باصطلاح پروستریکا (بازسازی اقتصادی) با
گلاسنوست (گشایش سیاسی ولو اندک*1) را با توجه به تراکم نارضایتی عمومی
نسبت به اوضاع، خطرناک ارزیابی می کنند که می تواند منجر به آشوب های
اجتماعی و زیرسؤال بردن اصل ولایت مطلقه و نواختن ناقوس فروپاشی نظام گردد.
مگر نه این که در تظاهرات سال 88 در کمال ناباوری شاهدفریادمرگ براصل
ولایت فقیه بودند؟. آنها تجربه فروپاشی نظام سلطنتی شاه (با زده شدن جرقه
حقوق بشرکارتر) و نیز بلوک شرق و تجربه 78 و بویژه کابوس 88 را در
برابرخود دارند و از احتمال تکرارآنها دچارلرز و کابوس می شوند. بهمین دلیل
بشدت برعملکردوزارت علوم و وزارت فرهنگ و ارشاد و سست شدن تسمه های سانسور
و کنترل مطبوعات و یا مقررات سفت و سخت دنیای مجازی حساسند و نگران
برآمدجنبش های مطالباتی– سیاسی بویژه جنبش دانشجوئی و کارگری هستند. از این
رو راهبردرهبری و باندهای افراطی حاکم، معطوف به ایجادعایق بندی
بین دوسیاست متضاد انبساط مناسبات اقتصادی و سیاسی با خارج و انسداد سیاسی و
امنیتی در داخل است. به عبارت دیگر اگر در وجه بیرونی لبخند
کارآئی دارد، در داخل کاربردمشت آهنین گره گشاست و پیام نهفته درمعجون
شفابخش آقا هم در ذیل همین راهبرد قرارمی گیرد.
نقب موش کوربحران
درجامعه سلسله مراتبی و مبتنی
براقتدارو منافع متناظربا آن و در میان طبقه حاکم، هرکس از زاویه مکان و
جایگاهی که درآن قراردارد به جهان می نگرد و تمامی کنش هایش از منظرحفظ و
تحکیمِ چرخه بازتولید موقعیت و اقتدار خویش و رفع نگرانی نسبت به از دست
دادن آن سرچشمه می گیرد. در کشورایران در رأس هرم قدرت ولی دارای
اقتدارمطلقه قراردارد که تمامی راه های ارائه شده به ُرم یعنی به حفظ چرخه
منافع و اقتدار ختم می شود. از سوی دیگر بحران ها و نارضایتی ها همیشه از
دل کشاکش ها و تناقضات موجود راه عبورخود را بازمی کنند و بسترهای تازه ای
برای پیشروی خود پیدامی کنند وچه بسا این تناقضات و کشاکش ها نقش آتش زنه
را بازی کنند. به همین دلیل خیره شدن براین بسترها از نظرتاکتیکی واجداهمیت
هستند: حکومت اسلامی بدلیل ورودبحران به فاز اختلال های جدی در
روندبازتولید اقتدارنظام*2، ناچارشد که در حوزه هائی از سیاست قبلی مبنی
برحرکت بدون دنده و ترمزتجدید نظرکند و البته در حوزه هائی هم به آن ادامه
دهد. حوزه مناسبات خارجی و درمرکزآن حل بحران هسته ای نخستین عرصه ای بود
که رژیم برآن شد که با کلیدروحانی قفل آن را بگشاید و راه را برای رفع
تحریم و کاهش بحران اقتصادی بگشاید، اما در سطح داخلی کماکان به سیاست
انقباضی ادامه دهد و زیربارهیچ گونه گشایش سیاسی و فرهنگی و اجتماعی نرود.
به عنوان نمونه افزایش تعداداعدام ها پس از روی کارآمدن دولت جدید به هیچ
وجه تصادفی نبود بلکه با هدف رله کردن همین پیام به گوش هم طرف مذاکره و
هم شهروندان بود که مبادا گمان برند که واردمنطقه بدون مین می شوند و
قراراست چیزی تغییرکند. عقب نشینی از قول و قرارهای پشت پرده پیرامون آزادی
زندانیان سیاسی و از آنجمله آزادی موسوی و رهنورد و کروبی بدلیل جلوگیری
از سوءتفاهم در ایجادگشایش در فضای داخلی صورت گرفت و بجای آن برآن شد تا
گام هائی چنان قطره چکانی و بطئی (همانند افزایش دماء دیگ پخت غورباغه به
شیوه فرانسوی) برای حل این معضل صورت دهد تا آب از آب تکان نخورد و کسی
متوجه وقوع تغییر و عقب نشینی درعرصه سیاسی نشود (تجربه رفع حصرتدریجی آیت
اله منتظری و کنترل محسوس و نامحسوس وی تا آخرعمرالگوئی از این رویکرد
بود). توقیف و تهاجم به روزنامه ها و فشاردائم به برخی از ورزاء وجه
دیگری از این نوع ارسال زیگنال به جامعه است که مبادا دچارخطای باصره
گردند.
با این همه شکاف و دوگانگی
بوجود آمده در بالا و ابعادویرانی های 8 سال گذشته در کنارنارضایتی عمومی
از اوضاع اقتصادی و اجتماعی و نیزفشارهای بین المللی آنهم درجهانی گلوبال
که کشورهای مختلف را هم چون ظروف مرتبطه به همدیگر متصل ساخته است، دست به
دست هم داده و سودای رژیم مبنی برعایق بندی حوزه های داخلی و خارجی و
اقتصادی و سیاسی را که پیام خامنه ای برای سال جدید بازتاب دهنده آن است
به چالش می کشد. جام زهرخوردن و عقب نشینی امری نیست که ازچشم تیزبین مردم
پنهان مانده باشد و بتوان آن را با چرخاندن مشت و رجزخوانی ماست مالی کرد. فرصت ها و عقب نشینی ها در حکومت های مستبد و دستخوش بحران همزاد و جداناپذیرند.
این درست است که پس از توقف
چرخ اقتصاد (دربرابرگردش چرخ سانتریفوژها) و خوردن کفگیربه تک دیگ، سران
حکومت برای اجتناب از سقوط به پرتگاهی که در مقابلشان دهان گشوده بود برآن
شدند خود ابتکارمدیریت عبور از بحرن را بدست گیرند و"رهبرمعظم" با
شعارحماسه سیاسی (حضورگسترده در انتخابات و حتی دعوت از مخالفین نظام برای
رأی دادن) و حماسه اقتصادی واردمیدان شد تا در اصل اجازه ندهد که گردی
برجبروت ولایتش به نشیند و هیچ تنابنده ای بتواند از "نرمش قهرمانه ای" که
قراربود در برابردشمنان نظام صورت گیرد، سوءاستفاده کند. با این حال در این
مجموعه پیچیده و آکنده از تناقض ها، همه چیز بروفق مرادرهبرنظام و باندهای
حامی اش پیش نمی رود. وقتی درب بطری گشوده شود، بازیگران دیگری نیز وارد
صحنه می شوند و نقش بازی می کنند. چنان که هم اکنون رژیم بیش از گذشته
بدلیل نقض خشن حقوق بشر و آزادی ها زیرفشارهای بین المللی قرارگرفته و در
برابرآن آسیب پذیرترشده است. رژیم آنگونه که می خواست قادرنشده که مذاکرات
هسته ای و گشایش مناسبات با غرب را مستقل از پی آمدآن درعرصه هائی چون
زندانیان و آزادی های سیاسی و اعدام ها و بطورکلی موازین حقوق بشر و سیاست
سرکوب به پیش برد. نمونه دیدارهای هیئت های اروپائی با فعالین حقوق بشر و
برخی هنرمندان ناراضی و خانواده های جان باختگان، و ازجمله دیدارهای خانم
اشتون عملا راهبردعایق بندی بین سیاست خارجی و داخلی رژیم را به چالش کشیده
و سبب خشم سردمداران گردیده است. همانگونه که جداسازی بازسازی اقتصادی از
تحولات موردنیازآن نظیرتقویت حکومت قانون و استقلال نسبی تصمیم گیری برخی
نهادهای مالی و یا صنفی ناممکن بوده و سب سترونی اقدامات معطوف به حل بحران
می گردد. اخیرا جوادلاریجانی رئیس ستادحقوق بشر و نماینده رژیم (جناح حاکم
و قوه قضائیه ) در مجامع حقوق بشرجهان اخیرا در سخنانی از گونه دیگر، آسیب
پذیری نسبی رژیم در برابر این دسته از فشارها را نشان داد: او اذعان کرد
که تعداداعدامی ها زیاد است و باید حول آن بحث جدی شود. او هم چنین از
آرزوی آزادی موسوی و کروبی هم سخن گفت. نکته بعدی در سخن وی راجع به لغوحکم
اعدام (سنگسار) سکینه محمدی و مرخصی وی بود. لازم به یادآوری است که
هنوزمدت زیادی از اقدام به خودکشی سکینه محمدی در اعتراض به بلاتکلیفی خود
نمی گذرد*3. البته این نشانه ها هنوز در حدحرف و بسیارضعیف و کوچک هستند
ولی انتظارمی رود که کشاکش بین پی آمدهای دوسیاست متضادانبساط خارجی و
انقباض داخلی در درون رژیم تشدید شود. سخنان خامنه ای در ابرازنگرانی شدید
از رخنه های فرهنگی (که پیشتر در حضورنمایندگان مجلس خبرگان هم مطرح کرده
بود) ناظربر پی آمدهای همین دوگانگی فزاینده است. از قضا هشدار او به همه
دستگاه های مؤثر و دخیل در امورفرهنگی برخلاف برخی تفاسیرصورت گرفته در
برخی رسانه ها، فراخوانی است برای فعال شدن نهادهای موازی و متولیان
گوناگون فرهنگی جهت مقابله با برنامه های وزارت خانه های دولتی و البته فلج
ساختن آن و بطریق اولی فعال ترشدن نیروهای مستقل و ضدرژیم که بیم اصلی
رژیم هم از به میدان آمدن آنهاست. چنان که سپاه در زمره نخستین لبیک گویان
به آن فراخوان قرارداشت که به عنوان یک مدعی متولی فرهنگی و البته خبره در
میادین جنگ سایبری در خواست حضور در شورای انقلاب فرهنگی را مطرح ساخت. باین ترتیب تبدیل جبهه فرهنگی به یک جبهه پلیسی- میلیتاریستی را باید وجه دیگری از پیام خامنه ای دانست.
ضدپیام و محورهای پیشروی
درچنین وضعیتی سؤالی که در
برابرهمه فعالین و کنشگران آزادی و برابری قراردارد این است که مهمترین
محورهای پیشروی کدام ها هستند؟. تردیدی نیست تازمانی که این محورها از طریق
بحث و گفتگو میان کنشگران و فعالین اجتماعی صورت بندی و شفاف نشوند و مورد
وفاق عمومی و مبنای عمل قرارنگیرند، جزوپیشنهادهای خام و اولیه ای محسوب
می شوند که نیازمند نقد و کسب توافق های عمومی خواهند بود. با این همه
معضل و مسأله اصلی در این گونه گفتگوها نه صرفا ردیف کردن چندخواست و
مطالبه مشترک بلکه درک مشترک از شرایط عمومی حاکم بروضعیت و درک مقام لحظه و
کنش جمعی معطوف به آن است. با در نظرگرفتن نکات فوق بنظرمی رسد که مهم
ترین بسترهای پیشروی عبارت باشند از:
نخست درهم شکستن عایق بندی خارجی و داخلی رژیم.
تمرکز و کانونی کردن اعتراض ها علیه نقض صریح موازین آزادی و علیه سرکوب و
حول مصادیقی چون محکوم کردن و مقابله با اعدام ها، آزادی زندانیان سیاسی و
فعالین اجتماعی، آزادی تشکل های مستقل اعم از صنفی و سیاسی و آزادی
مطبوعات و بطورکلی نقض خشن حقوق بشر در همه عرصه ها از جمله تبعیض های
مبتنی برجنسیت و قوم و ملیت و مذهب و عقیده. افزایش فشار در این عرصه ها در
کنارفشاربین المللی نهادهای حقوق بشری و افکارعمومی، می تواند عامل مؤثری
در به چالش کشیدن سیاست عایق بندی و استراتژی تهاجمی رژیم درحوزه های
داخلی باشد و بر تضادهای درونی اش بیافزاید و نهایتا منجر به نفس تازه کردن
و سنگربندی جنبش ها و جامعه مدنی گردد. به تجربه دیده ایم که
بازشدن فضای سیاسی در حکومت های توتالیتر نقش مهمی در شکل گیری جنبش های
اعتراضی و فرایند فروپاشی استبداد و الیگارشی حاکم، و به صحنه آمدن و
تعمیق مطالبات سرکوب شده دارد.
نباید فراموش کنیم که نیاز به
آزادی برای ارتقاءآگاهی و سازمان یابی زحمتکشان و استثمارشوندگان از
نیازاقشارولایه های برخورداربه آن بیشتراست، و بهمین دلیل نیروهای چپ و
رادیکال باید بیش از دیگران به دفاع قاطع از آن برخیزند وتحت هیچ عنوانی از
آن روی برنگردانند. در تجربه زمان شاه دیدیم که چگونه جامعه اختناقی و
سرکوب، نیروهای رایکال و برابری خواه را آماج اصلی خود قرارداد و برعکس
موقعیت نیروهای واپسگرا و ارتجاعی را تقویت کرد.
بطورخلاصه تمرکزروی این
محورمی تواند با ترکیب فشارداخلی و خارجی توازن قوا به سود رژیم را آنهم در
شرایطی که درعرصه جهانی منزوی شده و اکنون ناچار به گشودن مناسبات خود
گشته است، بهم بزند.
دومین محورپیشروی
جنبش دامن زدن به مبارزه برای بهبودمطالبات معیشتی از جمله دستمزدها و
مقابله با فشارهای تورمی وگرانی و آزادسازی قیمت ها و بیکاری و بیکارسازی
ها است که خود بسترمناسبی برای گسترش کنش های جمعی و مشترک، سازمان یابی و
تقویت همبستگی است. در این مورد شکاف بین خط فقر و تورم با سطح دستمزد
تعیین شده و حذف سوبسیدها و خدمات اجتماعی و فساد و چپاول ثروت های عمومی
از مطالبات به حق و بسیج کننده میلیون ها نفر از افشارمختلف طبقه گسترده و
بزرگ مزدوحقوق بگیران و بیکاران است.
محورسوم
پیشروی را تأکید بر استقلال دانشگاه ها و عدم پادگانی شدن آن، مبارزه علیه
تبعیض جنسیتی و دفاع فعال از جنبش زنان، و بالأخره مبارزه علیه آلودگی و
تخریب گسترده محیط زیست که به یک بلیه و دردهمگانی تبدیل شده است، تشکیل می
دهد.
محورچهارم
بهره گیری از شکاف های درونی حاکمیت در جهت پیش برداهداف جنبش است: سال پیش
رو سال تشدید منازعه و رقابت باندهای رقیب و نیرومند با دولت و اتمام ماه
عسل همریستی های اولیه است. نباید فراموش کنیم که جناح رفسنجانی و روحانی
و خاتمی (اصلاح طلبان) برای بقاء و حفظ و تقویت موقعیت خود زیرفشارهای
روزافزون رقیب قرارگرفته و ناگزیر از تقویت حضورسازمان یافته خود،
نظیرانتشار و تأسیس روزنامه ها و نهادها و تشکل های صنفی متمایل به خود چون
خانه سینما و هنرمندان و انجمن روزنامه نگاران و وکلاء و دانشجویان و زنان
و انجوهای گوناگون نردیک به خودهستند که می تواند بسترمناسبی برای
ایجادفضای تنفس بیافریند. صف آرائی رهبری و قوه قضائیه و مجلس و
ستادنمازجمعه ها و مصباح یزدی ها و سپاه و بسیج و... در برابر دولتی که
ازسوی این جریانات (از جمله مصباح یزدی) رسما متهم به دامن زدن به
سکولاریسم و لیبرالیسم است و سیاست های معطوف به "گشایش های فرهنگی و سیاسی
و منشورحقوق بشری" او را برنمی بابند، بیش از پیش تشدید خواهد شد.
در خاتمه با دو نکته تکمیلی پیرامون اوضاع کنونی این نوشته را به پایان می برم:
نکته اول-
دولت های آمریکا و اروپائی احتمالا شتاب مذاکرات هسته ای را به نحوی پیش
خواهند برد که تحولات برگشت ناپذیرباشند و جناح حاکم بآسانی نتواند به
مشروطه خود که خروج از محاصره اقتصادی و تحکیم موقعیت خویش است، زیراب رقیب
را بزند. برعکس با شتاب و طرح مطالباتی پیش خواهند رفت که جناح حاکم
نتواند یکه تاز صحنه بشود و بی نیاز از وساطت جناح رقیب به معامله مستقیم
با قدرت های غربی مبادرت کند (و یا حتی با گذشتن از پل، فیلشان یادهندوستان
کند). بدون عروج تیم رفسنجانی و تغییر در بافت حکومت بسیار بعید بود که
دولت های غربی تا این حداعتماد کنند و به توافقنامه های کنونی و تداوم
مذاکرات تن بدهند. اخیرا شاهدبودیم که اوباما هم صراحتا در دفاع از
دیپلماسی مذاکره و توافق صورت گرفته، به ضرورت توجه به کشمکش های درونی
حاکمیت ایران وعدم تضعیف موقعیت دولت جدید (یعنی پرهیز از رویکردی که با
دولت خاتمی در زمان بوش صورت گرفت) به عنوان یکی از فاکتورها اشاره کرد.
نکته دوم-
ما نیروهای رادیکال و مدافع آزادی و برابری نیاز به یک استراتژی چند وجهی
داریم که ضمن وفاداری به اهداف رهائی بخش و کلان و در راستای پیشروی به
بدان سو، با در نظرگرفتن وضعیت و واقعیت چندپاره جامعه بتواند در یک حرکت
متوازن و قوام بخش پایه های یک جنبش سراسری نیرومند و درعین حال چندگونه را
بسهم خود شالوده ریزی کند. در این رابطه علاوه بربگارگیری چهارمؤلفه مطرح
شده بالا در یک انسجام و همسازی منطقی معطوف به اهداف رهائی بخش، باید به
شکاف های درونی جامعه پیرامون چگونگی برخورد با حاکمیت و ایجاد رابطه
سازنده بین آنها نیز برخورد سنجیده ای داشته باشیم. در این مورد باید اضافه
کرد شهروندان و عموم مردم ناراضی از نظام حاکم، تحت شرایط موازنه قوای
موجود که پرداختن به آن خارج از حوصله این نوشته است، عموما به دو رویکرد
در برابررژیم (که خود برای دامن زدن به آن به انواع ترفندها و تاکتیک ها
متوسل می شود) مبادرت می ورزند: بخش آگاه تر و رزمنده ترجامعه درحدتوان خود
به کنش و مبارزه مستقیم با تمامیت رژیم وعلیه هرگونه اغواگری و وسوسه شدن
در برابر آن مبادرت می ورزد. اما بخش بزرگتری به اعتراض های خزنده و
غیرمستقیم و بهره گیری از سازوکارهای رژیم و از جمله تقویت و یا تضعیف این
یا آن جناح در درون سیستم بامید گشوده شدن فضاهای تازه ولو جزئی برای
تغییر بسنده می کند. نحوه برخورد با این شکاف برای مدافعان شکل گیری یک
جنبش گسترده علیه استبدادحاکم و خنثی کردن ترفندهای حاکمیت واجداهمیت است.
در این مورد نحوه مواجهه بخش آگاه ترجامعه با بخش های خزنده مستلزم یک
سیاست دو وجهی مکمل و همسازبا اهداف کلان و معطوف به تقویت پایگاه اجتماعی
جنبش می باشد. آنها ضمن پیشبردسیاست ها و تاکتیک اخص موردباورخود و بی آن
که از آن کوتاه بیایند و خود را درصفوف مدافعان حرکت خزنده منحل کنند، اما
در برخورد با آنها لازم نیست یک سیاست سکتاریستی که عملا موجب تشدید شکاف
درصفوف مردم و به سودرژیم تمام خواهد شد مبادرت ورزند. آنها با در نظرگرفتن
آن جنبه های اعتراضی نهفته درحرکت خزنده بخش هائی ازجامعه که مصداق یک
بستر و رویائی متفاوت و لاجرم واجدهم پوشانی شکننده و موقت است و از قضا
بخش هائی از صفوف زحمتکشان و استثمارشوندگان را هم در برمی گیرد، ضمن
نقدمحدویت ها و سوء استفاده های رژیم و یا جناحی از آن و تلاش برای زدودن
توهم و تردید و کم افقی، و ارتقاء آن ها در بسترتجربه زنده خود جوانان و
بخش های دیگرجمعیت، از برخوردسکتاریستی و راندن آن ها به صفوف دشمن و یا
همسان انگاشتن مواضع آنها با مواضع اصلاح طلبان حکومتی اجتناب ورزند. نمونه
این دو رویکرد را ما در مورد"انتخابات" و سیاست تحریم داشتیم که بخش
گسترده ای ازجامعه ناراضی و عموما معترض نهایتا ترجیج دادند که بجای تحریم
رژیم از طریق دامن زدن به شکاف های درونی آن عمل کنند. این رویکرد بدرستی
از سوی بخش آگاه تر و مصمم تری که بدرستی قائل به تحریم"انتخابات" بود مورد
نقد و انتقاد قرارگرفته است. نمونه اخیرمشارکت بخشی از هنرمندان غیروابسته
در مراسم دولتی*4، در کناربرخوردانتقادی ِ به حق کانون نویسندگان به آن و
یا انتقادبه دعوت وزیرارشاد برای پوست اندازی کانون نویسندگان و تأکید
برحضورمستقل، جلوه ای از این دوریکردهستند. انجام کنش های مستقل از یکسو و
ایجاد رابطه سازنده مبتنی برنقدمحدودیت های حرکت خزنده باهدف ارتقاء
تاحدممکن آن به حرکت مستقیم و درجهت تحکیم صفوف مردم ناراضی، گام مهمی در
جهت استراتژی چندوجهی و معطوف به برطرف سازی گسست های درونی جنبش و منزوی
ساختن کامل رژیم است. اگر در نظربگیریم که لااقل یکی از دلایل مهم
قرارگرفتن بخش هائی از ناراضیان در صفوف حرکت خزنده به ناکامی های گذشته و
فقدان افق روشن و استیصال ناشی از فشارهای فرساینده حاکمیت مربوط می شود، و
این را درنظربگیریم که هرتجربه توده ای به سهم خود زمنیه های فراتررفتن را
در بطن خود می پروراند (مثل سال 88 از رأی من کو تا رأی من را پس بده )،
آنگاه به اهمیت برخوردسازنده و استراتژی جندوجهی پی خواهیم برد.
2014-03-28-01-1393 http://taghi-roozbeh.blogspot.de
*1-از جیمی کراسی تا روحانی کراسی:
http://taghi-roozbeh.blogspot.de/2013/09/blog-post_19.html#more
*2- بحران بازتولید و کابینه نجات:
http://taghi-roozbeh.blogspot.de/2013/08/blog-post_8.html#more
*3- رنج بلاتکیفی و خودکشی سکینه محمدی:
*4- حضورچالش برانگیزهنرمندان درسخنرانی روحانی:
اشتراک در:
پستها (Atom)