۱۳۹۵ دی ۲۵, شنبه

روایت شورش مشهد، ‌اسلام شهر و قزوین در دوران هاشمی 
 
 روزنامه خراسان در تاریخ ۲۱ خرداد همان سال و تنها ۱۱ روز پس از شورش به نقل از دادستانی مشهد از اعدام چهار نفر از افراد دستگیر‌شده خبر داد
 عکسی از شورش اسلامشهر در ۱۳۷۴ که به دنبال افزایش قیمت کرایه‌های حمل و نقل رخ داد
 تصویر روزنامه جمهوری اسلامی پس از شورش‌های شهری در اعتراض به گرانی گزارشی منتشر کرد
 محله کوی طلاب به دلیل مجاورتش با بارگاه امام هشتم شیعیان از همان ابتدای پیروزی انقلاب و به دلیل تمایل شدید آیت‌الله واعظ طبسی برای توسعه حرم،  محل مناقشه اهالی و مسئولان شهری مشهد قرار گرفت

یکشنبه, 15 ژانویه 2017علیرضا کیانی
«یادم نمی‌رود که آن شب وقتی من و پدر و برادرانم به سر کوچه رفتیم، تقریباً هرکسی را که می‌دیدیم، داشت کیسه برنجی یا تین روغن نباتی و یا حتی کامپیوتری را که از بانکی برداشته بود، به دوش می‌کشید. فردا صبح مرکز شهر چون شهری جنگ‌زده بود که از ساختمان‌هایش دود بلند می‌شد، روی آسفالت خیابانش پر از شیشه خرده بود و ماشین‌های سوخته در کنار خیابان‌هایش‌‌ رها شده بودند.» 
تصویری که این چند خط  می‌آفرینند، شاید شبیه سکانسی از یک فیلم سینمایی آخرالزمانی باشد اما واقعیت آن است که خرداد ۱۳۷۱ مشهد چنین وضعیتی را در صحنه واقعیت تجربه کرده بود؛ زمان استانداری «علی جنتی» و زمامداری آیت الله «عباس واعظ طبسی» به عنوان تولیت «آستان قدس رضوی»؛ دو چهره نزدیک و معتمد «اکبر هاشمی رفسنجانی».
همه چیز زیر سر «کوی طلاب» بود. کوی طلاب نام محله‌ای در شهر مشهد است؛ محله حاشیه‌ای و محروم در مجاورت حرم امام هشتم شیعیان. پس از انقلاب اسلامی، آیت الله عباس واعظ طبسی که تولیت آرامگاه امام هشتم شیعیان را به دست آورده بود و تصمیم داشت تا جای ممکن محدوده حرم را گسترش دهد، به کوی طلاب که به صورت سنتی، محل زندگی افراد کم درآمد بود، نظر خریدارانه پیدا کرد و استانداری نیز همیشه به بهانه ساخت و ساز غیرمجاز در این محله، تصمیم به تخریب سکونت گاه‌های فاقد جواز ساخت داشت. اما کم بضاعتی خانواده‌های ساکن در کوی طلاب و عدم وجود یک راه حل دولتی برای اسکان مجدد، این نزاع را همیشه به تعویق می‌انداخت.
۹ خرداد ۱۳۷۱، علی جنتی در مقام استاندار خراسان بولدوزر‌ها را برای تخریب مناطق حاشیه‌ای اطراف حرم می‌فرستد. بولدوزر‌ها به کوی طلاب که می‌رسند، با مقاومت مردم ساکن این محله مواجه می‌شوند. در این گیرودار، یک کودک با شلیک یک مامور نیروی انتظامی کشته می‌شود؛ هم‏چون جرقه آتشی در انبار کاه.
شورش اوج می‌گیرد. مردم دیگر مناطق به کوی طلاب می‌پیوندند. کلانتری‌های ۳ و ۴ مشهد تصرف و مردم مسلح می‌شوند. ساختمان شهرداری، سازمان تبلیغات اسلامی، چندین بانک و... به آتش کشیده می‌شوند و شهر از کنترل نیروهای دولتی خارج می‌شود.
خبر به پایتخت می‌رسد. نیروهای کمکی امنیتی – انتظامی راهی مشهد می‌شوند. سپاه پاسداران نیز به کمک دیگر نیروهای امنیتی می‌آید. پس از دو روز، شورش مشهد را سرکوب می‌کنند. در جریان این دو روز، شش مامور امنیتی و سه نفر از مردم عادی کشته شدند، بیش از 300 نفر بازداشت شدند و 10 میلیارد ریال خسارت به بار آمد.
این ناآرامی در روایت حکومت، به «ضدانقلاب» نسبت داده شد و دادگاه انقلاب مشهد چهار نفر را به اتهاماتی چون «ایجاد رعب و وحشت و سلب آزادی و امنیت مردم و تخریب اموال دولتی» به اعدام محکومکرد و ۱۱ روز پس از شورش، این چهارنفر اعدام شدند.
این بحران بزرگ که در سایه دولت اول هاشمی رفسنجانی رخ داد و رسانه‌های بین المللی نیز آن رامنعکس کردند، نگرانی رییس جمهوری وقت را برانگیخت. در خاطرات هاشمی رفسنجانی به تاریخ ۱۰ خرداد ۱۳۷۱ این چنین آمده است: «به دفترم آمدم. اوضاع مشهد را پرسیدم. گفتند دیشب شرارت تا ساعت یک ونیم بعد از نیمه شب ادامه داشته و با دخالت سپاه تمام شده و جمعی را بازداشت کرده‌اند. خرابی‌های زیادی بار آورده‌اند. در جلسه هیأت دولت، وقت زیادی صرف مسأله مشهد و کیفیت برخورد با آن به منظور جلوگیری از تکرار این گونه حوادث شد. رهبری هم امروز با احضار وزرای مربوط، دستور سخت گیری داده‌اند.»
تحلیل‌هایی که از چرایی شورش خرداد ۷۱ در مشهد ارایه می‌شوند، جملگی در یک نکته کلی اشتراک نظر دارند و آن، این است که این شورش برخاسته از تبعات حاشیه نشینی و بی‌کفایتی دولت وقت در کنترل آن بوده است.
برخی از تحلیل گران این شورش را نشانه‌ای آشکار از «جدال حاشیه – مرکز» و «شورش حذف شدگان»می‌دانند. تحلیل‌های هم‎سان دیگر نیز عدم وجود سیاستی کارا در حوزه مسکن را ریشه ماجرا عنوان می کنند. آن‌ها یک دهه ناکارآمدی حکومت برخاسته از انقلاب اسلامی در تامین مسکن و عدم وجود سرمایه گذاری دولتی و خصوصی در بخش مسکن را عامل به حاشیه رانده شدن خانواده‌های کم بضاعت به حاشیه شهر‌ها می‌دانند که می‌تواند آفریننده پیامدهایی پیش بینی نشده باشد.
«اصغر کیوانی»، کار‌شناس رسمی دادگستری با سابقه فعالیت چندین ساله در نیروی انتظامی و حوزه امنیت عمومی، شورش خرداد ۷۱ در مشهد را تبعات ناشی از حاشیه نشینی می‌داند. او از مسوولان شهری که بدون در نظر گرفتن تبعات سوء برخورد قهری با این موضوع و ارایه امکانات اولیه جهت آسایش حاشیه نشینان و ایجاد بستر مناسب اقدام به تخریب خانه‌ها کردند، انتقاد می‌کند.  
«سعید امامی»، معاون وقت وزیر اطلاعات در سخنرانی خود در سال ۱۳۷۵، در دانشگاه «بوعلی سینا» همدان و هنگام تحلیل شورش خرداد ۷۱ در مشهد می‌گوید: «کسی آمده، یک پولی داده، یک تکه زمینی را گرفته، یک دفعه می‌بیند آمدن بالا سرش تا زمین را خراب کنند. مطمئنا اعتراض خواهد کرد؛ یعنی بعضی از اعتراضات، اعتراضاتی است که ما باید بپذیریم.»
سه سال بعد، در فروردین ۱۳۷۴، اسلامشهر در جنوب غربی تهران و با فاصله 15 کیلومتری با آن، شاهد شورشی مردمی علیه سیاست‌های اقتصادی دولت هاشمی رفسنجانی بود که در دوره دوم ریاست جمهوری خود به سر می‌برد.
شورش اسلامشهر در پانزدهم فروردین ۱۳۷۴ را ناشی از افزایش ۳۰ درصدی نرخ کرایه حمل و نقلمی‌دانند اما شاید آن را می‌توان بهانه‌ای دانست برای اعتراض به تورم موجود که روندی رو به رشد داشت.
بنابر آمار رسمی بانک مرکزی، تورم در سال ۱۳۷۳ به بیش از ۳۵ درصد و در سال ۱۳۷۴ به نزدیک ۵۰ درصد رسید که بالا‌ترین نرخ تورم رسمی و اعلام شده در ایران است.
به گفته «کاوه شیرزاد»، روزنامه نگار و شاهد عینی، جمعیت معترض به افزایش نرخ کرایه درعرض چند دقیقه به هزاران نفر رسید و شهرهای اطراف هم چون رباط کریم، سلطان آباد و صالح آباد را نیز درگیر اعتراض خود کرد.
این جمعیت بزرگ تلاش داشت خود را به تهران برساند و در این مسیر، اقدام به تخریب ساختمان‌های دولتی کرد. جاده تهران – ساوه مسدود شد. پس از چند ساعت، قرارگاه «ثارالله»، وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که در آن زمان مسوولیت امنیت تهران را برعهده داشت، وارد ماجرا شد و معترضان را در ورودی تهران سرکوب کرد و به گفته برخی شاهدان عینی، در جریان سرکوب معترضان حتی از هلیکوپترهای مجهز به تیربار نیز استفاده شد.
وب‎سایت «فارس نیوز»- نزدیک به سپاه پاسداران– نیز بعد‌ها در یک تحلیل امنیتی با عنوان «نقش سپاه در مبارزه با ضدانقلاب»، بر نقش سپاه پاسداران در دفع شورش اسلامشهر مهر تایید می‌گذارد.
آماری رسمی از تعداد جان باختگان و بازداشت شده‌های شورش اسلامشهر ارایه نشد. «داریوش فروهر»، وزیر کار دولت موقت و از چهره‌های وقت مخالف حکومت در مصاحبه با خبرنامه «ایران بریف» که در روزنامه «کیهان» لندن نیز منعکس شد، درباره ابعاد و پیامدهای شورش اسلامشهر گفته بود به موجب اطلاعاتى که از منابع «خودى» به دست آورده، ٣٠ تا ۴٠ هزار نفر در این شورش شرکت داشته اند و ۵٠ نفر کشته، صد‌ها تن مجروح و نزدیک به هزار نفر بازداشت شده‌اند.
«علی اکبر ناطق نوری»، رییس وقت مجلس شورای اسلامی در کتاب خاطرات خود، در بخش مربوط به شورش دانشجویی ۱۸ تیر ۱۳۷۸ به شورش اسلامشهر نیز گریزی زده و معترضان در چنین شورش‌هایی را «یک مشت آدم‌های عقده‌ای و اراذل و اوباش» نامیده بود.
شورش فروردین ۱۳۷۴ در اسلامشهر کم تر به طور مستقل مورد ارزیابی جدی تحلیلی قرار گرفته است. تحلیل گران از طیف‌های مختلف آن را نتیجه پیامدهای سیاست تعدیل اقتصادی در دولت هاشمی رفسنجانیدانسته و از رفتار اقتصادی دولت هاشمی انتقاد کرده اند. در سرفصل‌های این سیاست اقتصادی که به طور کلی بر کاهش نقش دولت در اقتصاد می‌چرخد، آزادسازی نسبی قیمت‌ها و یا به عبارت دیگر، حذف سوبسیدهای دولتی نیز جای می‌گیرد.
اگر چه سیاست تعدیل اقتصادی در دولت دوم هاشمی رفسنجانی به سد سخت مخالفان داخلی برخورد و تا حد زیادی متوقف شد اما تاثیر آن بر حیات اقتصادی – اجتماعی جامعه غیرقابل انکار بود. از این رو است که برخی تحلیل گران، شورشی مانند شورش اسلامشهر را دارای زبان و منطقی کاملا اقتصادی می‌دانند.
آن‌ها معتقدند: «در آن مقطع، اجرای طرح تعدیل اقتصادی و افزایش ۵۰ درصدی تورم، جامعه‌ ایران را دچار شوکی کرد که نتیجه‌ آن شورش‌های اجتماعی خودانگیخته، تشکل‌نیافته و نامسنجم در بسیاری از نقاط کشور بود.»
جز تحلیل گران مستقل، حتی تیپ‌های اصول گرایی چون «علیرضا زاکانی»، نماینده سابق مجلس شورای اسلامی نیز منتقد سیاست‌های تعدیل اقتصادی هستند و آن را زمینه ساز شورش‌هایی چون شورش اسلامشهر و و علت اصلی را حجم فشار روی مردم  می‌دانند. برخی چهره های نزدیک به احمدی نژاد مانند «قاسم روانبخش» نیز چنین دیدگاهی دارند.
شورش دیگری که یادآوری آن هنوز کام مسوولان جمهوری اسلامی را تلخ می‌کند، شورش قزوین در مرداد ۱۳۷۳ است. ماجرا بر سر استان شدن قزوین بود. این شهر در آن زمان، جزیی از استان زنجان و به مرکزیت زنجان محسوب می‌شد. اما این احساس در مردم آن وجود داشت که حق آنان است استانی مستقل به مرکزیت خود قزوین داشته باشند و در این راه، توسعه یافتگی بیش تر قزوین نسبت به زنجان را شاهد می‌آوردند.
اما با وجود تمام امیدواری‌ها، لایحه استان شدن قزوین در مجلس چهارم رد می‌شود. با توجه به خواست عمومی مردم این شهر، در آن دوره برای تبدیل قزوین به یک استان، بسیاری از مسوولان محلی نیز پیشاپیش حدس می‌زدند که رد این لایحه تبعات خاص خود را خواهد داشت و همین گونه نیز شد. مردم در اعتراض به این مساله تجمع کردند و حتی حضور وزیر وقت کشور به نمایندگی از رییس جمهوری – هاشمی رفسنجانی – نیز معترضان را آرام نکرد و آن‌ها ضمن قطع سخنرانی «علی محمد بشارتی»، به اعتراض خود ادامه دادند.
بر خلاف شورش مشهد و تا حدی اسلامشهر، از این شورش که دو تا سه روز طول کشید، هیچ اطلاعات دقیق آماری مبنی بر تعداد جان باختگان یا مجروحان احتمالی وجود ندارد. حتی آماری مبنی بر تعداد بازداشت شدگان نیز در دسترس نیست. اما این را شاید بتوان با درجه اطمینان قریب به یقین گفت که هدف اصلی معترضان خشمگین، ساختمان‌های دولتی و ادارات و بانک‌ها بودند.
«عباس نیکویه»، فرماندار وقت قزوین با توجه به نوع اعتراض‌ها و حتی نوع انتخاب مکان‌هایی که مورد تخریب معترضان قرار می‌گرفتند، بر این باور است که اگرچه این شورش‌ به علت رد لایحه مزبور و استان نشدن قزوین شکل گرفت اما خواسته‌های معترضان فرا‌تر از این مساله بود.
نیکویه با رد سیاسی دیدن شورش قزوین می‌گوید: «برخی گروه‌ها وارد شدند و خراب کاری‌هایی کردند که معنی دار بود؛ مثلا عده‌ای شیشه‌های اداره دارایی را شکسته بودند، آن وقت کنارش اداره آموزش و پرورش هیچ آسیبی ندیده بود. یا اداره کار را آتش زده بودند ولی کسی با محیط زیست و... کاری نکرده بود. این‌ها نشان می‌داد این آشوب‌ها یک خاستگاه اجتماعی یا ناراحتی‌هایی داشت.»
به باور نیکویه، کسانی در آن مقطع می‌پنداشتند که این شورش ناشی از «تحرکات منافقین و گروه‌های سیاسی ضدانقلاب» است و قائل به برخورد نظامی بودند اما فرماندار وقت قزوین آن را رد می‌کرد و این شورش را ناشی از نارضایتی‌های اجتماعی می‌دانست.
بر خلاف دیدگاه فرماندار وقت قزوین، برخی نیروهای نظامی- امنیتی از شورش قزوین در مرداد ۱۳۷۳به عنوان «فتنه عظیم» نام می‌برند و «مقصر اصلی» را «مسوولان بی‌بصیرت» در شهر قزوین می‌دانند؛ از جمله «سردار علی فضلی»، از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران درباره آن شورش می‌گوید: «من لشگر سیدالشهدا بودم که گستره جغرافیای ما تا قزوین بود و تیپ سوم ما مستقر بود. ما با رزمندگان ارتباط داشتیم اما من با بعضی مسوولان که اسم نمی‌برم، تماس گرفتم و گفتم مردم را به آرامش دعوت کنید. شما دعوت کردید بیایند تظاهرات کنند. اما در ‌‌نهایت از دست‎شان در رفته بود. اراذل و اوباش آمدند و سوار بر معرکه شدند؛ حادثه تلخ و دل‎خراشی که قریب به ۱۸۶ نقطه قزوین، ۵۵ بانک، تعدادی از فروشگاه‌ها، درخت‌ها و کیوسک‌های مسیر را تخریب کردند.»
در سال‌های ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی، شهرهایی چون شیراز، اراک و زنجان نیز دستخوش ناآرامی‌های سیاسی – اجتماعی شدند. پرونده این ماجراها هنوز بازخوانی نشده و پر از ابهام و سوال هستند؛ مانند بسیاری از پرونده های سیاستمداری اکبر هاشمی رفسنجانی.


به گزارش خبرگزاری بهایی نیوز به نقل از منابع مطلع احمد فناییان یکی از شهروندان بهایی ساکن سمنان دوشب پیش در تاریخ ۱۸دی ۱۳۹۵ به دلیل نامعلومی به دست افرادی ناشناس به قتل رسید و جسد وی سوزانده شد.

بنابرگزارش مجموعه خبری بهایی نیوز این شهروند بهایی که بیش از ۶۰ سال سن دارد در کویر استان سمنان در حالی سوزانده شده است که تاکنون دلایل این اقدام معلوم نشده است.ه‍.ش. ۱۳۹۵ دی ۲۵, شنبه

به گفته شاهدان عینی پس از قتل آقای فناییان به گزارشگر بهایی نیوز ” دامداری همسایه آقای فناییان پیش ازشآنکه دید گوسفندهای دامداری آقای فناییان بیرون هستند و بدون صاحب می چرخند و در ماشین او هم باز است و سوییچ روی ماشین است و هیچ اثری از او نیست با برادر وی تماس می گیرد و وقتی برادرشان چند بار با وی تماس میگیرد و جواب نمیدهد به همراه پسرشان به دامداری آقای فنائیان می روند و با جنازه سوخته شده وی روبرو می شوند.”
به گفته منابع مطلع جنازه به قدری سوزانده شده بود که تشخیص جسد دشوار بود و پس از آزمایش دی ان ی مشخص می شود که آقای فناییان می باشد
تاکنون انگیزه قتل و قاتل و یا قاتلین این حادثه مشخص نشده است و گفته می شود که همچنان ۴ کارگر این شهروند بهایی همچنان دیده نشده اند.

لازم به یادآوری است که تحقیقات درخصوص قتل ایشان همچنان مورد پیگیری است و به گفته بعضی منابع مجموعه بهایی نیوز دلایل مذهبی بودن و یا غیرمذهبی بودن قتل وی معلوم نشده است.

SpaceX LIVE: Watch first Falcon 9 launch since September 2016 explosion

تعرض جنسی، شیوه تازه سرکوب

سیروس بینا - شیرینی خورا نِ سِفاهت وِ سِلاخی

میرزا رضا کرمانی: «این شجر را قطع باید نمود»

غلام ساقی کوثر محبّ هشت و چهارم          فدایی همه ایران، رضای شاه شکارم

نشان مردی و آزادگی‌ست کشتن دشمن        من این معامله کردم که کام دوست برآرم
(میرزا رضا کرمانی) 




زندگینامه‌ی میرزا رضا کرمانی:
میرزا محمدرضا کرمانی، متولد سال 1226 خورشیدی، پسر ملاحسین، از اهالی عَقدایِ یزد بود. خودش گفته بود:
«در سال 1252 وقتی جوان بودم و بیست و چند سالم بود برای حاج محمدحسن امین‌الضرب، دستفروشی می‌کردم. او بازرگان و صراف دربار بود. شال و پارچه به در خانه بزرگان و رجال می‌بردم و پولش را برای حاج محمدحسن وصول می‌کردم».

در سال 1257 حاجی محمدحسن ملک جدیدی در وکیل‌آباد کرمان خرید و من مباشرش در آنجا شدم. آنجا دیدم بالادست چه بر سر زیردست می‌آورد. دیدم ویرانی هر گوشه، جزوی از ویرانی کلّ است. دیدم بالادستها به یاری حکومت و داروغه و چماقدار دمار از روزگار رعیت برمی‌آورند.

ظلم حاکم بر مردم:
میرزا آقاخان کرمانی، نویسنده مترقی عصر مشروطه، که خود روزگاری ضابط بَردسیر کرمان بود، و از تعدی حکام، راه تبعید در پیش گرفته بود، ظلم حاکم بر مردم محروم ولایات را چنین حکایت کرده است:
سه مکتوب میرزا آقاخان کرمانی- زندگینامه میرزا رضا از هما ناطق: ص18:
«انباردار این ولایت (کرمان) در طی چهارسال چنان دمار از روزگار مردم درآورده که چهار هزار کارخانه شال و قالی و کَرَک‌بافی را در بسته، و استادان دربه‌درِ غربت شده و شاگردان در کوچه‌ها به گدایی نشستند. … یا به مثل کار آخوندهای ولایت این است که از همه این دزدی‌ها و غصب اموال رعیّت رفع شبهه می‌کنند و مال حرام به اشاره‌یی و رشوه‌یی به مال حلال تبدیل می‌شود. کافیست رعیت اعتراضی بکند، فوراً چماق تکفیر بلند می‌شود که فلانی بابی و مرتدَّ فطری است. و یا به جناب مجلسی کفر گفته… آخوند پولیتیک دان ولایت است چون هم کوک و کَلَک عُرفی را می‌داند و هم دسایس شرعی را و البته برای حضرت والا چنین نوکری بسیار لازم و در کار است».

آشنایی میرزا رضا با سید جمال‌الدین اسدآبادی:
میرزا رضا که از مشاهده ستم‌های عوامل حکومت به خشم آمده ‌بود، در پی چاره دردها با افکار ترقی‌خواهانی چون سید جمال‌الدین اسدآبادی، میرزا آقاخان کرمانی، شیخ احمد روحی آشنا شد. او در خانه امین‌الضرب که مهماندار سید جمال بود با سید جمال‌الدین آشنا شد.

در مدت هفت ماهی که سید جمال در حرم حضرت عبدالعظیم معتکف و متحصن بود و گاه علیه ستمگریهای شاه بی‌پرده سخن می‌گفت. میرزا رضا با او به‌سر می‌برد.

ناصرالدین‌شاه سرانجام تاب نیاورد و در 20جمادی‌الاول 1308 دستور داد سید جمال را از حرم بیرون کشیدند و سراپا برهنه، در سرمای سخت، به‌وضع رقّت باری روانه خانقین و سرحد عثمانی کنند. این عمل، کینه میرزا رضا را نسبت به ناصرالدین‌شاه بیشتر کرد.

اندک اندک اعلامیه‌هایی علیه حکومت منتشر می‌شد.
از تاریخ سانسور در مطبوعات ایران؛ گوئل کهن ص143:
متن شبنامه: «ای هموطنان و غیرتمندان!… به روز سیاه خود نگاه کنید که به چه درجه اسیر و ذلیل و خوار و بدبخت و سیه روزگارید! تمام ادیان و فِرَق، ظالم را ملعون شمرده‌اند! مطیع ملعون نشوید! زیر بار ظلم نروید!».

برخی از اعلامیه‌ها و نامه‌های سرگشاده خشم‌آگین خطاب به آخوندهای سرشناس نوشته می‌شد و آنها را به‌خاطر بی‌عملی سرزنش می‌کرد.

اعلان انتقادآمیز به آخوندها:
از تاریخ سانسور در مطبوعات ایران:
«… استعلاماً سؤال می‌کنیم! آیا این رعایای فلک زده که شب و روز دمی آسایش ندیده… آقایان‌را صدرنشین گردانیده، بهترین نعمتها و عمارتها و لباسها و اسبها و باغات و املاک را بر ایشان روا داشته… آقایان چه توجهی به‌حال این ضعیفان کرده‌اید؟ این صدمات و قتلها و غارتها که بر ایشان وارد می‌شود حضرات آقایان را در کجا دل سوخته؟ … عجبا! هرگاه صدای یک دفی در خانه فقیری بلند شود رگ امر به معروف حضرات آیات‌الله به حرکت درآمده، لشکر طلاّب تا ریختن خون صاحبخانه ایستادگی می‌کنند، اما فریاد مظلومان که در زیر چوب و فلک از دربار و حکّام به آسمان بلند می‌شود، آقایان را کک نمی‌گزد! این توهین‌ها و غارتها و جرمها و حبس و زنجیرها و شکنجه‌ها که به مسلمانان وارد می‌آید در نزد آقایان گویا از عادیّات است!؟ آیا جوابی برای روز جزا حاضر کرده‌اید؟ به ما هم بفهمانید! اگر نکرده‌اید به این امت که برای تحصیل شماها کرور کرور پول، تحمیلِ آنها شده، چه نتیجه‌یی به مسلمانان عاید گردیده؟».

فرهنگ به‌کار رفته در این بیانیه‌ها و اعلامیه‌ها نشان می‌دهد که مبارزان و گروه‌های ترقیخواه در این نوشته‌ها، اگر ‌چه آخوندها را به حرکت و اقدامی وادار می‌کردند، اما چارچوب فکری و اهداف آنها، نه تنها از مفاهیم دینی و اصول مذهبی دور بود و خواسته‌های سیاسی و ملی خالص را در نظر داشت، بلکه حتی آخوندها را به‌خاطر بی‌عملی و سازشکاری با حکومت مورد انتقاد و حسابرسی قرار می‌داد.

اطلاعیه‌های افشاگرانه و انگیزاننده، در همه جا مردم را به حرکت و اقدام می‌خواند. گسترش پخش شبنامه‌ها و اعلامیه‌ها به حدی بود که حتی در اندرون دربار نیز اعلامیه‌های ضدحکومتی پیدا می‌شد.

از کتاب خاطرات حاج سیاح:
«اولیای دولت گفتند این نوشته‌ها به تحریک سید جمال‌الدین و کار میرزا رضاست که توسط خواهر زنش میرزا باجی به دربار رسانده است».

خواهر همسر میرزا رضا، مشهور به میرزا باجی منشی مخصوص امین‌اقدس زن شاه بود و در اندرون شاهی می‌زیست.

میرزا رضا در پی اقداماتی در افشای حکومت و تشویق مردم به مخالفت، روز چهار اردیبهشت 1270، توسط عوامل دولتی دستگیر شد.

از استنطاقات میرزارضا:
«روز 15رمضان 1308 در بهجت‌آباد در قهوه‌خانه با چند نفر قرار گذاشته بودم با دوستانم که رجبعلی‌خان سرتیپ با ده پلیس وارد شد. چند چوب به‌سر من زد بعد من را به زندان بردند... . در خانه وکیل‌الدوله اسباب داغ و شکنجه را میان آوردند. سه پایه سربازی را حاضر کردند که مرا لخت کنند و به سه پایه ببندند. که نام رفقایت را بگو. مجلسشان کجاست؟ … هرچه گفتم چه مجلس چه رفیق، من با همه مردم مراوده دارم، حالا کدام مسلمان را گیر بدهم؟ مجبورم کردند، من دیدم حالا دیگر وقت جانبازی است و موقع آن است که جانم را فدای عِرض و ناموس و جان مسلمانان کنم. چاقو و مقراض را که از شدت خوشی و سرور فراموش کرده بودند توی قلمدان بگذارند، در میان اتاق افتاده بود. … خودم را به مقراض رسانم و شکم خود را پاره کردم…».

چند روز پس از دستگیری میرزا رضا کرمانی، چندین تن دیگر از یاران او نیز در تهران بازداشت شدند. میرزا رضا را به 4سال زندان محکوم کردند. و پس از مدتی به زندان قزوین منتقل کردند. میرزا رضا از شکنجه‌ها و غل و زنجیرهای چهارساله، نیمه «افلیج» شده به‌سختی راه می‌رفت و حتی نمی‌توانست فنجانی را به‌لب ببرد. او در زندان شاهد جنایات بسیار حکومت قاجار در نابودی و قتل و ستم و سربه نیست کردن افراد بود.

وضع وخیم زندان قزوین:
از خاطرات حاج سیاح:
«در اوایل ذیقعده 1308 قمری، (خرداد1270)، محبوسین را به زندان قزوین بردند. در راه زندانیان جنایات نظام استبدادی را برمی‌شمردند: فلان آدم در حبس از چرک و شپش مرد. فلان را شب خفه کرده به چاه انداختند ، فلان از گرسنگی مرد، فلان در زنجیر بیست سال ماند، فلان را مردم گمان کردند که مرد، حال آن‌که تا ده سال در میان رطوبت زندان می‌غلطید. ... میرغضب از مقصر توتون و چپق خواسته او نداده بود. وقت کشتن سرش را نیمه بریده و در آن میان یک چپق به تفنن کشیده و بعد او را تمام‌کش کرد».

سازشکاری آخوندهای مرتجع:

در همین سالها که مردم این‌گونه به‌شدت تحت ستم ناصرالدینشاه خونریز، به شکنجه کشیده شده و زیردستِ حکام خونخوار او، در زندانها به قتل می‌رسیدند، حضرات آخوندهای سرشناس در آرامش و نرمش جز عریضه نوشتن با فشار مردم به شرف عرض اعلیحضرت اقدس شاهنشاهی، کاری نمی‌کردند. عریضه‌هایی که در مقدمه همه آنها شاه قلدر خونریز رو با عباراتی مثل «شاهنشاه اسلام‌پناه، و با دعای «خَلّدالله مُلکُه و سلطانُه». توصیف می‌کردند. و بعد از دعا و ثنا برای دولت قوی شوکت، عنایات ملوکانه را به عرایض صادقانه دعاگویان تقاضا می‌کردند.

حتی وقتی که شاه از خطر گسترش شورشهای مردم در جریان قیام تنباکو، ترسید که تخت و تاج و حکومتش برچیده شود و لغو امتیاز تنباکو را پذیرفت جمعی از کلانترین علما به میرزای شیرازی تلگراف فرستادند که از شاه تشکر کن! و او هم تشکر کرد!

تاریخ بیداری ایرانیان ص 35:
«تلگراف آقایان علماء تهران، حضور حضرت آیةالله میرزای شیرازی اعلی‌الله مقامه.

”… امتیاز و اختصاصی که در مساله دخانیات از جانب اولیای دولت ایران به فرنگیها داده شده بود به حکم اعلیحضرت اقدس شاهنشاهی خَلّدالله مُلکُه از کل ممالک محروسه ایران برداشته شد… خوب است که جناب مستطاب عالی در این موقع تشکر این توجه ملوکانه را تلگرافاً به عرض حضور همایونی برسانید. امضا (محمدحسن آشتیانی) (سیدعلی اکبر تفرشی) (محمدرضاطباطبایی) (فضل‌الله نوری) (امام جمعه) 16 جمادی الاولی (1309) .”

جواب تلگراف آقایان از میرزای شیرازی:
«خدمت آقایان عِظام دارالخلافه ضاعَف‌الله اقدامهم- بشارت رفع دخانیه موجب مزید تشکر و امیدواری و دعاگویی ذات اقدس همایون اعلیحضرت شاهنشاه خلدالله ملکه گردید. انشاءالله به همت عاطفت ملوکانه دست خارجه بالمرّه از ایران کوتاه خواهد شد. (محمد حسن الحسینی) ».

در همان روزها و ماهها، میرزا رضا و سایر زندانیان مخالف در کند و زنجیر، به سخت‌ترین روشها مورد زجر و شکنجه قرار می‌گرفتند.

روزی که آمدند زندانیان را به حمام ببرند، میرزا رضا در اشاره به قتل امیرکبیر در حمام گفت: «حمام امیری نباشد!» هر صبح که برمی‌خاست هزار فحش به شاه و نایب‌السلطنه… می‌داد.

میرزارضا مدتی بعد ‌از رهایی از زندان، مخفیانه به استانبول و نزد سیدجمال‌الدین رفت.

در همین سالها یعنی در سالهای 1273 تا 1274، وبا و طاعون سخت و قحطی پیش می‌آید. و گرانی بیداد می‌کند. مالکان بزرگ دست به احتکار می‌زنند، و مردم به شورشهایی در تهران دست می‌زنند.

شب‌نامه‌های تهدید:
ابراز خشم علیه سلطنت در اعلامیه‌هایی بر درو دیوار شهر نصب می‌شود.

متن شب نامه از: تاریخ الدخانیه؛ شیخ حسن کربلایی ص145:
«ای ناصرالدینشاه! همه رعیت از وضع اغتشاش آمیز این دولت و سلطنت به ستوه آمده‌اند. اگر در سوراخ جانوری پنهان شوی، بیرونت می‌آوریم و خونت بریزیم».

از جمله شورشهای شهرها، اعتراضاتی بود که در یزد و اصفهان علیه تأسیسات غربی که تجارت داخلی را با رکود دچار کرده بود صورت گرفت. نامه‌های تهدیدآمیز و تهدید به حمله مسلحانه به کارکنان شعبه بانک شاهی در یزد فرستاده شد.

از کتاب اسناد انگلیس. 26آوریل 1893؛ تلگراف شماره 33گرین به کیمبرلی:
«اعلامیه‌هایی انتشار یافته که اگر از این تاریخ یک فرنگی سواره در کوچه و بازار دیده شود کشته خواهد شد».

قحطی و کمبود نان اعتراض مردم خراسان را نیز برانگیخت. جماعت گرسنه مشهد و روستاییان سرازیر شده از اطراف به بازار حمله بردند. دکاکین نانوایی را غارت کردند. در قزوین نیز وضع شهر به هم خورد. مردم تظاهرات برپا داشتند. اغتشاش بوشهر هم به‌دنبال ناخرسندی مردم از حکومت بود. اما گسترده‌ترین اجتماعات در تبریز برپا گشت.

شورش تبریز:
شورش تبریز به‌دلیل احتکار گندم توسط مجتهد شهر و عمال ولیعهد یعنی مظفرالدین میرزا شروع شد. روز دوازده اردیبهشت 1274 گروه کثیری از زنان به‌عنوان اعتراض در مسیر مظفرالدین میرزا که از تهران برمی‌گشت ایستادند و جلو شاه را گرفتند و شکایت کردند. اما نه تنها ترتیب اثر داده نشد، بلکه به قشونی که در نزدیک شهر اردو زده بود آماده‌باش دادند. در نتیجه در روزهای بعد شورش تبریز شروع شد.

سه روز بعد از ساعت 9 صبح سه هزار زن چوب به دست در بازارها به راه افتادند و کسبه را به بستن دکانها و پیوستن به تظاهر کنندگان واداشتند. در ساعت ده ولیعهد شروع کرد به تهدید قصر. ولیعهد دستور تیراندازی داد. در دم، پنج زن و یک سید کشته شدند. جمعیت که اکنون در حدود پنج تا شش هزار نفر بود و بیش از نیمی از آنان را زنان تشکیل می‌دادند، اجساد را بر دوش گرفته و در کنسولگری روس تحصن جستند. … پس از پیوستن مردم و بازاریان مردم خانه قایم‌مقام و مجتهد شهر که مالک و محتکر بزرگ نان بود اشغال و اموالش را مصادره کردند. سرانجام حکومت عقب‌نشینی کرده بهای نان را تقلیل داد و گندم و ارزاق را از احتکار درآورد.

روزنامه خاطرات:-اعتمادالسلطنه: در قیام تبریز سی نفر مقتول و شصت نفر مجروح شدند.

مجازات شاه:
در چنین اوضاعی که مردم شهرهای مختلف ایران از فقر و بیماری و گرسنگی پیاپی به شورش در می‌آمدند، ناصرالدینشاه در حال تدارک جشن پنجاهمین سال سلطنتش بود. اما پیش ‌از برگزاری جشن پنجاهمین سال سلطنتش در‌ حضرت عبدالعظیم حادثه‌یی در انتظار او بود.

پس ‌از قتل ناصرالدین‌شاه، میرزا رضا در حالی که به‌شدت مضروب و مجروح بود و یک گوشش را نیز کنده بودند، به‌ تهران برده شد. از آن‌ پس او را برای کسب اطلاعات مربوط به یارانش بارها شکنجه دادند، اما او از خود دفاع کرد و به افشای جنایات شاه و ایادیش پرداخت.

استنطاق میرزا رضا:
صورت استنطاق با میرزا رضای کرمانی پسر شیخ حسین اقدایی که عجالتاً بدون اذیت و صدمه با زبان خوش تا آن‌قدر تقریرات کرده است و مسلّم است بعد از صدمات لازمه ممکن است که مکنون ضمیر خود را بروز بدهد.

- از اسلامبول چه وقت حرکت کردید؟
-روز بیست و ششم ماه رجب حرکت کردم./ بحضرت عبدالعظیم کی وارد شدید؟ / روز دوم شوال/ در راه کجاها توقف کردید؟ / -در بارفروش در کاروان حاج سیدحسین بواسطه بند بودن راه توقف کردم/ … از کجا به خیال قتل شاه شهید افتادید؟ / - از کجا نمی‌خواهد. از کُند و بندها به ناحق کشیدم. و چوبها که خوردم و شکم خود را پاره کردم. از مصیبتها که در خانه نایب السلطنه و در امیریه و در انبار و باز در انبار بسرم آمد. چهار سال و چهار ماه در زیر کند و زنجیر بودم. … . / این طپانچه شش لول بود که داشتی؟ / خیر پنج لول روسی بود./ از کجا تحصیل کردید؟ / - در بارفروش از شخص میوه‌خری که از برای بادکوبه میوه حمل می‌کرد سه تومان و دوهزار به انضمام بیست و پنج فشنگ خریدم./ آنوقت که خریدید به همان نیت خریدید؟ / خیر! برای مدافعه خریدم و در خیال نایب‌السلطنه بودم… / در اسلامبول آن وقتی که در خدمت سید شرح حال خودتان را می‌گفتید ایشان چه جواب می‌فرمودند؟ / - جواب فرمودند به این ظلمها که تو نقل می‌کنی که به تو وارد شده است خوب بود نایب السلطنه را کشته باشی. چه جان سخت بودی و حب حیات داشتی. به این درجه ظالمی که ظلم کند کشتنی است. / با وجود این امر مصرح سید چرا او را نکشتید و شاه را شهید کردید؟ / هم‌چو خیال کردم که اگر او را بکشم، ناصرالدینشاه با این قدرت، هزاران نفر را خواهد کشت. پس باید قطع اصل شجر ظالم را کرد. نه شاخ و برگها را. این است که به تصورم آمد و اقدام کردم./ حقیقتاً اطلاع ندارید که طپانچه چه شد؟ می‌گویند در آن میان زنی بود طپانچه را او ربوده و برد./ - خیر! زنی در میان نبود. پس ایران ما یکباره نیهلیست شده است که میان آنها این‌طور زنهای شیردل پیدا می‌شوند. / - سید به علمای شیعه و ایران کاغذهایی که نوشته بود اثری هم کرد./- در صورتی که شما در اسلامبول به آن احترام بودید، دیگر به ایران آمدید چه کنید که این‌قدر به این و آن التماس کنی که برای تو امنیت حاصل کنند/- مقدر بود که بیایم و این کار به‌دست من جاری شود. خیال داشتم که آمدم، تحصیل امنیت را هم برای اجرای خیال خودم می‌خواستم بکنم.

… س: چرا به خیال قتل کامران میرزا نیفتادید و دست به این کار بزرگ زدید و گله‌ای را بی‌چوپان کردید؟

میرزا رضا: آخر این گله‌های گوسفند شما مرتع لازم دارند که چرا کنند. شیر‌شون زیاد شه که هم به بچه‌های خود بدن و هم شما بدوشید. نه این‌که متصل تا شیر دارن، بدوشین، شیر که ندارن گوشت تنشون رو ببرین. گوسفندهای شما همه رفته‌اند. همه متفرق شده‌اند.

… شاه را کشتم برای این مردم را آسوده کنم. چرا که مملکت را دست‌نشانده بیگانگان کرد. به‌خاطر حکامی که بر مردم گمارد و جان و مال و ناموس یک ملت را به دست تعدیات آنان سپرد. من آن درختی را از بیخ انداختم که ثمره‌اش، … بلای جان مردم گشته‌اند. … مدتها بود که این خیال را داشتم. اما شاه در میان مردم بود دلم گواهی نداد. ترسیدم در ازدحام خون مردم ریخته شود».

شهادت میرزا رضا:
سرانجام میرزارضا کرمانی را به مرگ محکوم کردند و در سحرگاه روز 22مرداد 1275 (دوم ربیع‌الاول 1314) در میدان مشق تهران دار را برپا کردند،

کاساکوفسکی؛ ص 84: (از کتاب هماناطق ص166):
«… هیچ‌یک یک از ساکنان تهران حاضر نبود چوبه دار تحویل نماید».

پیش از آن که میرزا رضا را به قتلگاه ببرند صدراعظم به دیدارش می‌رود. تا مگر او را به اعتراف وادارند.

اما میرزا رضا گفته بود در این صورت، هم مرا خواهید کشت، و هم عموم همدستان بیچاره مرا. بهتر آن که من به تنهایی هلاک شوم!

به میرزارضا گفتند شاه می‌خواهد تو را ببیند اما او به طنز جواب داد:
«حق دارد! آخر از دولت سر من به سلطنت رسیده است!»
در آخرین لحظات مرگ، میرزا رضا به استمرار جنبش مردم ستمدیده ایران علیه استبداد اشاره کرد و با روحیه‌ای استوار به میرغضب گفت: «این چوبه دار را به یادگار نگاه دارید. من آخرین نفر نیستم».

مردم با خشم و غضب صحنه اعدام میرزارضا را تماشا کردند.

دوبالوا، گزارش21 اوت1896:
«یکی از میان مردم خود را پای دار رساند تا دسته‌گلی بگذارد. در دم او را گرفتند و روانه زندان کردند».

تاثیر اقدام میرزا رضا:
البته رشد جنبش در آن مرحله به حدی نبود که تمامیت نظام استبدادی را از سر راه بردارد. اما جنبش آزادیخواهانه مردم ایران با پیروزی مردم در جنبش تنباکو، و بعد هم قتل ناصرالدین‌شاه، شتاب گرفت. چرا که آن طلسم قدرقدرتی حاکمیت استبدادی در اذهان مردم شکست. طلسمی که از یک‌سو با قدرت‌نمایی و سرکوبی شدید و زهرچشم گرفتن از مردم جا انداخته شده بود، و از سوی دیگر توسط آخوندها که اغلبشان همدست و یا در سازش با حکومت بودند، نوعی تقدس و مشروعیت هم یافته بود. و شاه با استناد به آن، خود را ظل‌الله می‌خواند. اقدام میرزا رضا این بت و ذهنیت مردم را شکست و به مردم ایمان به نیروی خودشان بخشید.



وزارت آموزش امارات متحده عربی روز دوشنبه ۲۰ دی ماه نام «خلیج فارس» را از کتاب درسی چهارم دبستان این کشور حذف کرد.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، روزنامه اماراتی «الیوم» گزارش داده است که وزارت آموزش این کشور در پی شکایتی مبنی بر استفاده از نام «‌خلیج فارس» ‌به جای «‌خلیج عربی» ‌در این کتاب درسی، دستور به حذف آن داده است.
بر پایه گزارش الیوم، وزارت آموزش امارات گفته است کتاب درسی سال چهارم که یک نقشه به همراه نام خلیج فارس را منتشر کرده، «در مرحله آزمایشی بوده و در نسخه بعدی اصلاح خواهد شد».
مسئولین اماراتی از پخش برچسب‌هایی برای پوشاندن نام «خلیج فارس» در این کتاب‌ها تا پایان سال تحصیلی و چاپ مجدد آن خبر داده‌اند.
سازمان ملل و نقشه‌های بین‌المللی از آبراهه بین شبه جزیره عربی و ایران تحت عنوان «‌خلیج فارس» یاد می‌کنند؛ اصطلاحی که بطلمیوس، جغرافی‌دان یونان باستان از آن استفاده می‌کرد.
این در حالی است که کشورهای عربی خصوصا امیرنشین‌های اطراف ایران از نام «‌خلیج عربی» ‌برای این آبراهه استفاده می‌کنند.
شهریور ماه امسال در پی نمایش یک نقشه در خطوط شرکت هواپیمایی «عمان ایر» که از نام خلیج فارس استفاده شده بود و انتقادهای مکرر به دنبال داشت، سیستم نقشه این پرواز قطع شد.
ایران در سال ۱۳۸۹ اعلام کرد به هواپیماهایی که در نقشه‌های پروازی خود از نام «خلیج عربی» به جای خلیج فارس استفاده کنند دسترسی هوایی داده نخواهد شد.
هکرهای ایرانی در سال ۱۳۸۷ یکصد سایت کشورهای عربی را به دلیل استفاده از نام «خلیج عربی» هک کردند.
بهروز کمالیان، رهبر این گروه هکر، به خبرگزاری ایرنا گفته بود که در این هک ظاهر وب سایت‌های شماری از سازمان‌ها در کشورهای عربستان سعودی، امارات متحده عربی، بحرین، عمان و عراق را با صفحه‌ای همراه با نقشه ایران و نام خلیج فارس تغییر داده‌اند.
آبان ماه امسال، سفیر ایران در سازمان ملل در نامه‌ای به دبیرکل این سازمان در واکنش به «نام ساختگی برای خلیج فارس» تاکید کرده بود که نام خلیج فارس «اشاره به پیکره آبی میان ایران و شبه جزیره عربی ریشه عمیق در تاریخ دارد و از حدود پانصد سال پیش از آغاز تمدن مسیحی مورد استفاده بوده است».

عکس تکان دهنده سعید شیرزاد فریاد مرگ خاموش یک زندانی است


کسی نیست که این عکس سعید شیرزاد را با لبانی دوخته بعد از ۳۸ روز اعتصاب غذا ببیند و لی بر خود نلرزد.خطر مرگ سعید بسیار جدی است


عصر آنارشیسم


ای آدمها ،که در خانه نشسته شاد و خندانید، یک نفر در زندان دارد می سپارد جان

کسی نیست که این عکس سعید شیرزاد را با لبانی دوخته بعد از ۳۸ روز اعتصاب غذا ببیند و لی بر خود نلرزد.خطر مرگ سعید بسیار جدی است. نمی توان این عکس سعید را دید و یاد رابرت بابی ساندرز ، هولگر مینز و…..نیفتاد.




رابرت بابی ساندرز ، عضو ارتش آزادیخواه ایرلند که درسال ۱۹۸۱ پس از ۶۶ روز در اثر اعتصاب غذا درگذشت .چند مبارز دیگر ایرلندی علیه سیاست‌های دولت محافظه‌کار مارگارت تاچر دست به اعتصاب غذا زدند و ده نفرشان در این راه جان خود را از دست دادند.

گروه زیادی از جوانان با شنیدن خبر مرگ ساندز به خیابان‌های بلفاست ریختند، در خیابان‌ها سنگر بسته و با پلیس درگیر شدند. همزمان با این واکنش‌ها، صدها تن از مردم در مقابل دفتر شرکت هواپیمایی بریتانیا در نیویورک به حمایت از اعضای زندانی ارتش جمهوری‌خواه ایرلند دست به تظاهرات زدند و خواستار خروج فوری ارتش بریتانیا از خاک ایرلند شدند.



هولگر مینز از اعضا ارتش سرخ آلمان که در تاریخ ۹ نوامبر ۱۹۷۴ در اثر اعتصاب غذا در زندان‌های آلمان جان سپرد. هولگر مینز ۵۳ روز در اعتصاب غذا بود و هنگامی که درگذشت با حدود ۱۸۰ سانتی متر قد، وزنش به ۳۹ کیلوگرم رسیده بود.

ترکیه در سال های ۱۹۹۶ و ۲۰۰۰ شاهد اعتصاب غذای زندانیان کرد بود. در آن زمان حدود ۱۰۰ زندانی سیاسی که اعتصاب غذا کرده بودند جانشان را از دست دادند.“


باراک اوباما، رییس جمهوری آمریکا، روز جمعه ۱۳ ژانویه ۲۰۱۷ فرمان اجرایی مربوط به «وضعیت اضطراری ملی» علیه ایران و پنج کشور دیگر را تمدید کرده است.

ه گزارش رسانه‌های آمریکا، باراک اوباما در نامه‌هایی به کنگره وضعیت اضطراری در قبال ایران، کوبا، لیبی، زیمباوه، ونزوئلا، و علیه کشور تضعیف کننده اوکراین (روسیه) را تمدید کرده است. وی همچنین فرمان اجرایی علیه دارایی‌ها حزب الله لبنان و ۱۲ گروه تروریستی در خاورمیانه تمدید را کرده است.
در همین زمینه، ند پرایس، یک سخنگوی شورای امنیت ملی کاخ سفید گفته است: در راستای تعهد ریاست جمهوری باراک اوباما برای انتقال آسان قدرت در کشور وی همه وضعیت اضطراری ملی (در قبال کشور‌ها) که طی ۶۰ روز اول دولت آینده اعتبارشان تمام می‌شد را تمدید کرد.
ند پرایس تصریح کرده است: این اقدام باعث می‌شود که دولت جدید نیازی نداشته باشد برای تمدید آنها تعجیل کند، با توجه به اینکه رییس جمهوری آینده می‌بایست اعضای شورای امنیت ملی را نیز تعیین کند و برخی از منصوبان وی نیز به رای اعتماد سنا نیاز دارند.
دونالد ترامپ، رییس جمهوری منتخب، روز ۲۰ ژانویه به طور رسمی سوگند یاد خواهد کرد.
به گزارش کاخ سفید، باراک اوباما در نامه خود به روسای سنا و مجلس نمایندگان نوشته است: وضعیت اضطراری ملی علام شده در قبال ایران در ۱۵ ماه مارس سال ۱۹۹۵ می‌بایست تا بعداز ۱۵ مارس سال ۲۰۱۷ ادامه یابد.
رییس جمهوری آمریکا در ادامه به توافق هسته‌ای با ایران (برجام) در سال ۲۰۱۵ اشاره کرده و گفته است، با توجه به اینکه آژانس بین المللی انرژی اتمی در ۱۶ ژانویه ۲۰۱۶ تایید کرد که ایران تعهدات خود براساس این توافق را انجام داده است، آمریکا تحریم‌های هسته‌ای علیه ایران را لغو کرد.
آقای اوباما اضافه کرده است: در حالی که تحریم‌های هسته‌ای علیه ایران براساس تعهدات ما به برجام لغو شده‌اند، شماری از تحریم‌های غیر هسته‌ای علیه ایران همچنان پا برجا هستند.
وی همچنین نوشته است: از روز اجرای برجام، آژانس بین‌المللی انرژی اتمی بار‌ها پایبندی ایران را راستی آزمایی کرده و وزیر خارجه آمریکا هم تأیید کرده که ایران همچنان به تعهدات خود را براساس برجام اجرا می‌کند.
باراک اواما تاکید کرده است: به رغم این مساله، برخی از اقدامات مشخص و سیاست‌های حکومت ایران با منافع ایالت متحده در منطقه مغایر بوده و تهدیدی غیر معمول و فوق العاده برای امنیت ملی، سیاست خارجی و اقتصاد ایالات متحده به شمار می‌آیند. به این دلایل، من لازم دانستم وضعیت اضطراری ملی اعلام شده درقبال ایران تداوم یابد تا در مقابله با تهدیدهای ایران تحریم‌های جامع علیه این کشور پا برجا باشند.
وزارت امورخارجه امریکا در گزارش های سالانه خود درباره وضعیت «تروریسم جهانی»، جمهوری اسلامی ایران را «بزرگترین دولت حامی تروریسم در جهان» معرفی می کند و تحریم‌هایی در این  خصوص علیه افراد، نهاد‌ها و موسسات ایرانی اعمال کرده است.
آمریکا همچنین در سال ۱۳۸۹ تحریم‌هایی علیه شماری از مقام‌های ایرانی و از جمله چند فرمانده سپاه  پاسداران را که گفته می‌شود در نقض حقوق بشر و به ویژه در کشتار معترضان به نتایج انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ در ایران دست داشته‌اند، اعمال کرد
وزارت امور خارجه آمریکا در گزارش سالانه خود درباره وضعیت «تروریسم جهانی»، جمهوری اسلامی ایران را «بزرگترین دولت حامی تروریسم در جهان» در سال ۲۰۱۵ معرفی کرد.
به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس، در گزارش سالانه وزارت امور خارجه آمریکا که روز پنجشنبه ۱۳ خرداد منتشر شد، آمده که ایران از طریق «ارائه کمک‌های مالی و آموزش و تجهیز گروه‌های افراطی مانند حزب‌الله لبنان»، به عنوان بزرگترین دولت حامی تروریسم دنیا شناخته می‌شود.
وزارت امور خارجه آمریکا همچنین ادامه استفاده از نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برای «اجرای اهداف جمهوری اسلامی در سیاست خارجی» که «موجب بی‌ثباتی در سرتاسر خاورمیانه» می‌شود، به عنوان یکی دیگر از دلایل قرار داشتن نام ایران در صدر این فهرست نام برده است.
به جز این، حمایت از دولت بشار اسد در سوریه نیز یکی دیگر از دلایل صدرنشینی ایران در فهرست دولت‌های تروریستی دنیا در سال ۲۰۱۵ عنوان شده است.
وزارت امور خارجه آمریکا تاکید کرده که ایران به جز حمایت مالی و تجهیز حزب‌الله لبنان و دولت بشار اسد، تامین تجهیزات و تسلیحات شبه‌نظامیان در بحرین را بر عهده دارد و همچنان به گروه‌های ضد اسرائیلی مانند حماس کمک می‌کند.
جمهوری اسلامی ایران همچنین مظنون به حمایت از شبه‌نظامیان شیعه حوثی در یمن است هرچند در گزارش اخیر وزارت امور خارجه آمریکا به این ارتباط اشاره‌ای نشده است.
سوریه و سودان نیز پس از ایران در فهرست دولت‌های حامی تروریسم قرار دارند هرچند به دنبال عادی سازی نسبی روابط میان واشینگتن و هاوانا، کوبا از این فهرست خارج شده است.
آمریکا در حالی همچنان ایران را بزرگترین دولت حامی تروریسم دنیا در سال ۲۰۱۵ می‌داند که در این سال موفق شد در کنار دیگر قدرت‌های جهانی به توافقی نهایی بر سر برنامه هسته‌ای جنجالی جمهوری اسلامی دست یابد که به کاهش تحریم‌های بین‌المللی علیه ایران منجر شد. با وجود این، تحریم‌های مرتبط با حمایت از تروریسم و نقض حقوق بشر آمریکا علیه ایران همچنان پابرجاست.
ز سوی دیگر، آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، از آمریکا به عنوان «حامی تروریسم» نام  می‌برد.
کاهش حملات تروریستی در سطح جهان
در گزارش وزارت امور خارجه آمریکا همچنین گفته شده که حملات تروریستی در جهان طی سال ۲۰۱۵، «۱۳ درصد کاهش» داشته است.
این برای نخستین بار از سال ۲۰۱۲ است که وزارت امور خارجه آمریکا از کاهش میزان جهانی حملات تروریستی خبر می‌دهد.
در این گزارش در عین حال از گروه حکومت اسلامی (داعش) به عنوان بزرگترین تهدید تروریستی جهان نام برده شده است.
وزارت امور خارجه آمریکا از افغانستان، عراق، پاکستان، منطقه سینا، سومالی، سوریه، لیبی، جنوب فیلیپین، یمن و بخش‌هایی از کلمبیا و ونزوئلا به عنوان «پناهگاه‌های امن تروریستی» در دنیا نام برده است.

خشکسالی بسیار شدید مراکز مهم جمعیتی کشور


به گفته رئیس مرکز ملی خشکسالی ایران حدود ۸۴ درصد مساحت این کشور با

درجات گوناگونی از خشکسالی مواجه است. ده درصد پهنه ایران در معرض خطر 

"خشکسالی شدید" قرار دارد. شهروندان ایرانی باید الگوی مصرفی آب خود را 

تغییر دهند.
تصویر نمادین خشکسالی در ایران
 « بر اساس شاخص SPEI (سیستم معتبر بین‌المللی برای اندازه‌گیری میزان خشکسالی) دوازده ماهه منتهی به آذرماه، در بسیاری از مناطق کشور خشکسالی‌های خفیف تا شدید وجود دارد.»
 در بخش‌هایی از استان‌های فارس، اصفهان، چهار محال و بختیاری، یزد، کرمان، سیستان و بلوچستان، هرمزگان، خراسان جنوبی، خراسان رضوی، قم، تهران، البرز، قزوین، مازندران، آذربایجان شرقی و کردستان خشکسالی‌های شدید و در برخی نقاط خشکسالی‌های بسیار شدید دیده می‌شود.
در ادامه گزارش ایسنا آمده است: «۳۳ درصد مساحت کشور خشکسالی خفیف، ۴۱ درصد خشکسالی متوسط، ۱۰درصد خشکسالی شدید و دو دهم درصد خشکسالی بسیار شدید دارند.»
 "خشکسالی‌های شدید و بسیار شدید" در  بسیاری از نقاطی را که به عنوان منابع تامین آب کشور یا به عنوان مراکز مهم جمعیتی از جمله تهران، البرز و خراسان شمالی شناخته می‌شوند، "نگران‌کننده" خوانده است.
فاتح با بیان اینکه «در بخش‌هایی از شمال اردبیل، آذربایجان شرقی، شرق گلستان ترسالی مشاهده می‌شود» گفته است: «بقیه مناطق کشور در این بازه زمانی ۱۲ ماهه در حالت طبیعی قرار دارند.»

ایرانی‌ها باید الگوی مصرفی آب خود را تغییر دهند
ایرانی‌ها باید الگوی مصرفی آب خود را تغییر دهند
وضعیت در بلندمدت
بر اساس اظهارات شاهرخ فاتح، با تکیه بر شاخص SPEI  ۸۴ ماهه منتهی به آذرماه ۹۵، ۸۳ درصد مساحت ایران با پدیده خشکسالی دست و پنجه نرم می‌کند. «از این میزان ۲۱ درصد خشکسالی خفیف، ۴۰ درصد خشکسالی متوسط، ۱۸ درصد خشکسالی شدید و سه درصد خشکسالی بسیار شدید دارد و در مقابل تنها سه درصد مساحت کشور در شرایط ترسالی قرار دارد و مابقی مساحت کشور که شامل ۱۴ درصد است در شرایط طبیعی به سر می‌برند.»
پیش‌تر، گری لوئیس که در دفتر سازمان ملل متحد در تهران مسئولیت هماهنگی‌های لازم برای اجرای منشور سازمان ملل متحد را بر عهده دارد، در این زمینه هشدار داده بود.
به گفته این مقام وابسته به سازمان ملل، شهروندان ایرانی دو برابر میزان لازم از آب استفاده می‌کنند.
لوئیس هشدار داد که ایران در آینده گرم‌تر و خشک‌تر می‌شود و اگر ایرانیان الگوی مصرف آب خود را تغییر ندهند وضعیت به حد بحرانی می‌رسد.
او همچنین مدعی شد که تصمیم‌های دولت‌های ایران در ۳۰ تا ۴۰ سال گذشته از دلایل اصلی چالش‌های زیست‌محیطی امروز این کشور هستند.
حمید چیت‌چیان، وزیر نیرو نیز در مردادماه نسبت به خطر خشکسالی شدید هشدار داده بود. او به این نتیجه رسیده است که اگر در میزان مصرف آب تجدید نظر نشود، بحران آب "تمدن ایرانی" را تهدید خواهد کرد.
default
تصاویر خشکسالی شدید در سیستان
سال‌هاست اهالی نقاط مختلف ایران از جمله در شرق ایران با مشکل خشکسالی شدید روبه‌رو هستند.

هش

هشدار وزارت خارجه آلمان نسبت به وخامت وضعیت جسمی زندانیان سیاسی ایران

آرش صادقی زندان

ی سیاسی، بیش از ۶۸ روز است در اعتصاب غذا به سر می‌برد. در روزهای اخیر وزارت امور خارجه‌ی آلمان نسبت به شدت وخامت وضعیت جسمی آرش صادقی، گلرخ ابراهیمی ایرایی، آیت‌الله محمدرضا نکونام و مرتضی مرادپور ۴ تن از زندانیان سیاسی ایران که در حال اعتصاب هستند، هشدار داد و خواهان رعایت موازین حقوق بشر و محاکمه‌ی عادلانه‌ی آنان شد.د

هشدار وزارت خارجه آلمان نسبت به وخامت وضعیت جسمی زندانیان سیاسی ایران

آرش صادقی زندانی سیاسی، بیش از ۶۸ روز است در اعتصاب غذا به سر می‌برد. در روزهای اخیر وزارت امور خارجه‌ی آلمان نسبت به شدت وخامت وضعیت جسمی آرش صادقی، گلرخ ابراهیمی ایرایی، آیت‌الله محمدرضا نکونام و مرتضی مرادپور ۴ تن از زندانیان سیاسی ایران که در حال اعتصاب هستند، هشدار داد و خواهان رعایت موازین حقوق بشر و محاکمه‌ی عادلانه‌ی آنان شد.ار وزارت خارجه آلمان نسبت به وخامت وضعیت جسمی زندانیان سیاسی ایران

آرش صادقی زندانی سیاسی، بیش از ۶۸ روز است در اعتصاب غذا به سر می‌برد. در روزهای اخیر وزارت امور خارجه‌ی آلمان نسبت به شدت وخامت وضعیت جسمی آرش صادقی، گلرخ ابراهیمی ایرایی، آیت‌الله محمدرضا نکونام و مرتضی مرادپور ۴ تن از زندانیان سیاسی ایران که در حال اعتصاب هستند، هشدار داد و خواهان رعایت موازین حقوق بشر و محاکمه‌ی عادلانه‌ی آنان شد.

برای يك اقتصاد ورشكسته چه فرقی دارد: رفسنجانی زنده يا مرده؟

سعید شیرزاد زندانی سیاسی در اعتصاب غذا، در پی بیهوشی به بیمارستان خمینی اعزام شد


سعید شیرزاد زندانی سیاسی در اعتصاب غذا، در پی بیهوشی به بیمارستان خمینی اعزام شد
كانون حمایت از خانواده جان باختگان و بازداشتی ها24دی: سعید شیرزاد، زندانی سیاسی، در سی و هفتمین روز از اعتصاب غذا، در پی بیهوشی به بیمارستان خمینی اعزام شد. حال جسمانی وی وخیم گزارش شده و پزشکان و مسولین زندان سعی در زدن سرم و بازکردن لبهای وی در بیهوشی داشتند.سعید شیرزاد که از ۳۷ روز پیش اعتصاب غذا کرده روزهای سه‌شنبه و چهارشنبه به دلیل «افت فشار» و «درد در معده و قفسه سینه» به بهداری زندان رجایی شهر منتقل شده‎ بود. پیش از این سعید شیرزاد روز سه‌شنبه ۲۱ دی به دنبال وخامت حالش به بهداری زندان اوین منتقل شده و از پذیرش سرم «امتناع» کرده بود.بنا‌ به این گزارش ماموران زندان اثر انگشت این زندانی را روی برگه‌ای از زندان ثبت کرده‌اند، مشخص نبوده است که این کاغذ حاوی چه مطالبی بوده و برای چیست؟ این عمل مأموران اعتراض همبندیهای وی را در پی داشته است.خاطرنشان می‌شود زندانی سیاسی سعید شیرزاد در اعتراض به فشارهای ضدانسانی بر زندانیان از روز 17آذر دست به اعتصاب‌غذا زده و لبان خود را دوخته است. سعید شیرزاد، فعال حقوق کودک و زندانی سیاسی زندان رجایی‌شهر، پس از گذشت سه سال از تاریخ بازداشت و یک‌سال از تاریخ دادگاه بدوی، همچنان در بلاتکلیفی منتظر صدور حکم دادگاه تجدیدنظر می‌باشد.سعید شیرزاد اولین‌بار در پی امدادرسانی به زلزله‌زدگان آذربایجان بازداشت و پس از ۱۹ روز به قید ضمانت از زندان آزاد شد. وی مجدداً در ۱۲ خرداد ۹۳ در محل کار خود در پالایشگاه تبریز بازداشت و به زندان اوین منتقل شد؛ چندی بعد به دلیل پیگیری اعتراضات صنفی زندانیان به زندان رجایی‌شهر تبعید گشت.او چند روز قبل در پاسخ به‌ درخواست شماری از بستگان زندانیان سیاسی و اعدام‌شدگان برای شکستن اعتصاب‌ غذای خود نوشت: «بگذارید برای صدای بی‌صدایان دربند، این اعتصاب را پیش ببرم»

با ما در كانال كانون حمایت از خانواده جان باختگان و بازداشتی ها همراه باشید
https://telegram.me/CanoonJb

وضیحاتی پیرامون نشر اکاذیب اخیر و اعلام آمادگی برای اعتصاب مجدد / نامه آرش صادقی

خبرگزاری هرانا – آرش صادقی، کنشگر مدنی محبوس در زندان اوین که به تازگی اعتصاب غذای ۷۱ روزه خود را با وعده مساعد مسئولین به پایان رسانده است در پی پخش مکرر برنامه های تبلیغاتی علیه او و همسرش از بخش های مختلف خبری صدا و سیما و طرح اتهاماتی غیر واقعی با نگارش نامه ای که در پی می آید به این اتهامات به قصد شفاف سازی پاسخ داده است. آقای صادقی همچنین در این نامه اشاره کرده است علیرغم ضعف جسمی و آسیب های ناشی از ۷۱ روز اعتصاب غذا در صورت خلف وعده مسئولین و بازداشت همسرش مجددا دست به اعتصاب غذا خواهد زد.

متن کامل آرش صادقی را به نقل از هرانا در ادامه بخوانید؛

از آنجا که در تاریخ ۱۲/۱۰/۹۵ تلویزیون به اصطلاح ملی جمهوری اسلامی در بخش خبر شبکه دوم، برنامه های بیست و سی و اخبار ساعت ۹ شب شبکه اول با ساخت برنامه های تبلیغاتی به دستور کارشناسان امنیتی پرونده اینجانب و همسرم به تولید اخبار دروغ و متناقض پرداخته بودند که همین اخبار نیز توسط بعضی از افراد در جلسات رسمی و در بعضی سایت های خبری چون فارس نیوز و رجا نیوز تکرار شده بود، خود را ملزم میدانم که به این عوام فریبی و ظاهر سازی و پرونده سازی پاسخ دهم. چرا که تلویزیون و رادیو را نه برای قدرتمندان و سیاستمداران که برای مردم میدانم. که این حق نیز همانند همه حقوق دیگر از ما گرفته شده است.
۱- اینجانب آرش صادقی در بازداشت آخرم که در شهریور ۹۳ اتفاق افتاد نزدیک به هفت ماه در بازداشت اطلاعات سپاه بودم که بخش هایی از این زمان را درخانه های امن سپاه نگه داری میشدم. خانه های امنی که در سرتاسر تهران پراکنده اند و کاربرد های متفاوتی همچون زندان، کافی شاپ، استدیو صدا و سیما و غیره از آن انتظار میرود. در همین مکان بارها صدای گریه زنان را شنیده ام که به اقسام مختلف خودم نیز تحت شکنجه بوده ام. آنچه تحت عنوان بازسازی صحنه به اصطلاح حضور در کافی شاپ دیده اید، همان خانه امن قیطریه سپاه می باشد. در نامه بعدی شرح کاملی از شکنجه ها، آزار و اذیت خودم و همسرم در بند دو-الف و این خانه امن خواهم نوشت.
۲- از انجایی که همسرم گلرخ ایرایی همزمان با من درخانه شخصی مان بازداشت شد و بازجوهای سپاه با اطلاع از حساسیت و علاقه فی مابین ما دونفر از هیچ گونه آزار و اذیتی فرو گذار نبودند. به نحوی که برای گرفتن اعتراف تا پای اعدام همسرم به خاطر داستان چاپ نشده و منتشر نشده ای که در خانه مان پیدا کرده بودند، پیش رفتند. هر انسان عادلی از حال و روز ما در آن روز ها میتواند تصوری داشته باشد که چگونه مورد هجمه بدترین شکنجه های روحی و فیزیکی قرار گرفته بودیم.
۳- بحث همکاری و دفاع از سازمان مجاهدین و پژاک: چگونه میتوان تصور کرد دستگاه امنیتی و صدا و سیما برای تخریب دو نفر پارا فراتر از دادنامه ی آن ها بگذارد و اتهاماتی را وارد کنند که هرگز در پرونده وجود نداشته است. بحث درباره همکاری و دفاع از سازمان مجاهدین یا پژاک را آنقدر کودکانه و ساده لوحانه میدانم که حتی شرمم می آید به آن ها پاسخ دهم. وقتی مستندات دستگاه عریض و طویل قوه قضاییه و اطلاعات سپاه، صفحه فیسبوک و کاور آن میباشد، چگونه میتوان سر پایین نینداخت و شرمگین نبود. آیا لازم است، بگویم دفاع از حق زندگی انسان ها لزوما دفاع از عقاید آن ها نیست؟
آیا لازم است بگویم چگونه میتوان چشم بر اعدام بست و همزمان خود را بشر نامید؟ بنده و خانم گلرخ ایرایی به عنوان دو فعال حقوق بشر ورای عقاید و آرمان های افراد وظیفه خود میدانیم به نسبت ظلمی که به هموطنانمان و ورای آن هر انسانی روا داشته میشود، واکنش نشان دهیم. حال چه فرزاد کمانگر و شهرام احمدی یا زینب جلالیان باشد چه غلامرضا خسروی و امثال آنان.
۴- خنده دار ترین و مهلک ترین اشتباه برنامه سازان آنجا روشن میشود که بنده را در حال ملاقات با بهروز جاوید تهرانی نشان میدهند. در سال ۹۳! در حالی که این شخص در فروردین ۹۱ بعد از تحمل ۱۱سال زندان از ایران مهاجرت کرده است. پس چگونه میتوان او را دید در حالی که در ایران نبوده است؟ در زمان آزادیشان بنده در بازداشت اطلاعات بودم و عملا نمیتوانستم ملاقاتی با ایشان داشته باشم.
۵- نهایتا داستان مصاحبه پدرم با مسیح علینژاد موضوع دیگریست که بار ها به آن هم خودم هم پدرم واکنش نشان داده ایم. نمونه آن مصاحبه اخیر پدر با خبرگزاری مجموعه فعالان حقوق بشر هرانا می باشد. فکر میکنم اگر مصاحبه  ها و تکذیبیه های ما مبنی بر اینکه پدرم آن مصاحبه را انجام داده، کفایت نکرده است، با ساده ترین تکنولوژی های روز دنیا که توسط کودکان نیز مورد استفاده است چه برسد به سیستم امنیتی به اصطلاح مقتدر کشور ما! میتوان با تجزیه و آنالیز صداها به راحتی این کشف بزرگ را به رخ همگان کشید!!
البته کیست که نداند بعضی پدرها و پسرها صدا و چهره هایشان به همدیگر شبیه است و این کوچک ترین دانایی در علم پزشکی است.
برخوردهای سیاه و فاجعه بار ماموران سپاه در بازداشت و بازجویی بر کسی پوشیده نیست. اما آنچه مایه ی تاسف است، مظلوم نمایی آنان است که در برنامه ها اخبار و جلسات متعدد زندانیان سیاسی و عقیدتی را با سناریوهای تکراری و پرونده سازیهایی معلوم الحال و همچنین به طرز فاجعه باری پیوند دادن بی ربط ترین چیزها با قانون اساسی و قضایی سعی دارند از خود چهره ای وفادار و از دیگران دشمن قسم خورده و گمراه بسازند. در این میان مردم نیز که سرگردان بین رسانه های داخلی و استفاده از فضای مجازی و ماهواره هستند، نمیدانند دم خروس را باور کنند یا قسم حضرت عباس آنان را.
در این آشفته بازاری که به وجود می آورند، تنها این خود زندانیان هستند که بی خبر از جهان اطراف و در حبس متضرر می شوند. چرا که هیچ دسترسی به فضای آزاد ندارند و تنها پکیج های خبری و بولتن ها و روزنامه های حکومتی برایشان تجویز میشود تا بخوانند و بدانند. صد البته این فضای تک بعدی توسط هزاران فرد حامی حقوق بشر و فعالین این عرصه شکسته شده و نوید روزهای بهتری را نیز میدهد.
به هرحال آنچه نوشته شد، تنها بخشی از دوران سختی است که بر ما رفته است و قصد نیز نه ذکر مصیبت بود و نه قهرمان سازی بلکه شفاف سازی آنچه گذشته است بر ما.
حال در این روزها که بیم بازداشت مجدد همسرم میرود که این خود بدعهدی آشکاری از جانب گردانندگان سیستم قضایی میباشد. میخواهم بدین طریق اعلام کنم و عهد ببندم که این بار نیز تا پای جان مصمم به ادامه ی اعتصاب غذا و از سرگیری مبارزه خود هستم. مطالبه ام آزادی خانم گلرخ ایرایی است نه بخاطر نسبت بین ما که به خاطر این ظلمی است که بر او رفته و میرود.
ایمان دارم هر قاضی عادلی نگاهی گذرا به این پرونده بیاندازد به ساختگی بودن اتهامات آن پی خواهد برد. با عنایت به سابقه ی فیزیکی و مشکلات متعدد کلیوی و ریوی آریتمی و ضایع شدن ماهیچه های قلب و استفراغ خون مکرر و مشکلات ثبت شده ی دیگر در پزشکی قانونی در هفتاد و دو روز اعتصاب گذشته و روزهای پس از اعتصاب، بنده این بار نیز با علم به خطرات و هر دم احتمال مرگ پیش میروم و اعتصاب غذای خود را بلافاصله با ورود گلرخ ایرایی به زندان شروع میکنم. فروزانی مشعل آزادی و خرد و دفاع ار کرامت و حرمت انسانی بهایی دارد به امید آن روزی که دیگر شاهد تعرض به ساحت انسانیت نباشیم.

آرش صادقی بند هشت زندان اوین
۲۴ دیماه  ۹۵