روایت شورش مشهد، اسلام شهر و قزوین در دوران هاشمی
روزنامه خراسان در تاریخ ۲۱ خرداد همان سال و تنها ۱۱ روز پس از شورش به نقل از دادستانی مشهد از اعدام چهار نفر از افراد دستگیرشده خبر داد
عکسی از شورش اسلامشهر در ۱۳۷۴ که به دنبال افزایش قیمت کرایههای حمل و نقل رخ داد
تصویر روزنامه جمهوری اسلامی پس از شورشهای شهری در اعتراض به گرانی گزارشی منتشر کرد
محله کوی طلاب به دلیل مجاورتش با بارگاه امام هشتم شیعیان از همان ابتدای پیروزی انقلاب و به دلیل تمایل شدید آیتالله واعظ طبسی برای توسعه حرم، محل مناقشه اهالی و مسئولان شهری مشهد قرار گرفت
یکشنبه, 15 ژانویه 2017علیرضا کیانی
«یادم نمیرود که آن شب وقتی من و پدر و برادرانم به سر کوچه رفتیم، تقریباً هرکسی را که میدیدیم، داشت کیسه برنجی یا تین روغن نباتی و یا حتی کامپیوتری را که از بانکی برداشته بود، به دوش میکشید. فردا صبح مرکز شهر چون شهری جنگزده بود که از ساختمانهایش دود بلند میشد، روی آسفالت خیابانش پر از شیشه خرده بود و ماشینهای سوخته در کنار خیابانهایش رها شده بودند.»
تصویری که این چند خط میآفرینند، شاید شبیه سکانسی از یک فیلم سینمایی آخرالزمانی باشد اما واقعیت آن است که خرداد ۱۳۷۱ مشهد چنین وضعیتی را در صحنه واقعیت تجربه کرده بود؛ زمان استانداری «علی جنتی» و زمامداری آیت الله «عباس واعظ طبسی» به عنوان تولیت «آستان قدس رضوی»؛ دو چهره نزدیک و معتمد «اکبر هاشمی رفسنجانی».
تصویری که این چند خط میآفرینند، شاید شبیه سکانسی از یک فیلم سینمایی آخرالزمانی باشد اما واقعیت آن است که خرداد ۱۳۷۱ مشهد چنین وضعیتی را در صحنه واقعیت تجربه کرده بود؛ زمان استانداری «علی جنتی» و زمامداری آیت الله «عباس واعظ طبسی» به عنوان تولیت «آستان قدس رضوی»؛ دو چهره نزدیک و معتمد «اکبر هاشمی رفسنجانی».
همه چیز زیر سر «کوی طلاب» بود. کوی طلاب نام محلهای در شهر مشهد است؛ محله حاشیهای و محروم در مجاورت حرم امام هشتم شیعیان. پس از انقلاب اسلامی، آیت الله عباس واعظ طبسی که تولیت آرامگاه امام هشتم شیعیان را به دست آورده بود و تصمیم داشت تا جای ممکن محدوده حرم را گسترش دهد، به کوی طلاب که به صورت سنتی، محل زندگی افراد کم درآمد بود، نظر خریدارانه پیدا کرد و استانداری نیز همیشه به بهانه ساخت و ساز غیرمجاز در این محله، تصمیم به تخریب سکونت گاههای فاقد جواز ساخت داشت. اما کم بضاعتی خانوادههای ساکن در کوی طلاب و عدم وجود یک راه حل دولتی برای اسکان مجدد، این نزاع را همیشه به تعویق میانداخت.
۹ خرداد ۱۳۷۱، علی جنتی در مقام استاندار خراسان بولدوزرها را برای تخریب مناطق حاشیهای اطراف حرم میفرستد. بولدوزرها به کوی طلاب که میرسند، با مقاومت مردم ساکن این محله مواجه میشوند. در این گیرودار، یک کودک با شلیک یک مامور نیروی انتظامی کشته میشود؛ همچون جرقه آتشی در انبار کاه.
شورش اوج میگیرد. مردم دیگر مناطق به کوی طلاب میپیوندند. کلانتریهای ۳ و ۴ مشهد تصرف و مردم مسلح میشوند. ساختمان شهرداری، سازمان تبلیغات اسلامی، چندین بانک و... به آتش کشیده میشوند و شهر از کنترل نیروهای دولتی خارج میشود.
شورش اوج میگیرد. مردم دیگر مناطق به کوی طلاب میپیوندند. کلانتریهای ۳ و ۴ مشهد تصرف و مردم مسلح میشوند. ساختمان شهرداری، سازمان تبلیغات اسلامی، چندین بانک و... به آتش کشیده میشوند و شهر از کنترل نیروهای دولتی خارج میشود.
خبر به پایتخت میرسد. نیروهای کمکی امنیتی – انتظامی راهی مشهد میشوند. سپاه پاسداران نیز به کمک دیگر نیروهای امنیتی میآید. پس از دو روز، شورش مشهد را سرکوب میکنند. در جریان این دو روز، شش مامور امنیتی و سه نفر از مردم عادی کشته شدند، بیش از 300 نفر بازداشت شدند و 10 میلیارد ریال خسارت به بار آمد.
این ناآرامی در روایت حکومت، به «ضدانقلاب» نسبت داده شد و دادگاه انقلاب مشهد چهار نفر را به اتهاماتی چون «ایجاد رعب و وحشت و سلب آزادی و امنیت مردم و تخریب اموال دولتی» به اعدام محکومکرد و ۱۱ روز پس از شورش، این چهارنفر اعدام شدند.
این بحران بزرگ که در سایه دولت اول هاشمی رفسنجانی رخ داد و رسانههای بین المللی نیز آن رامنعکس کردند، نگرانی رییس جمهوری وقت را برانگیخت. در خاطرات هاشمی رفسنجانی به تاریخ ۱۰ خرداد ۱۳۷۱ این چنین آمده است: «به دفترم آمدم. اوضاع مشهد را پرسیدم. گفتند دیشب شرارت تا ساعت یک ونیم بعد از نیمه شب ادامه داشته و با دخالت سپاه تمام شده و جمعی را بازداشت کردهاند. خرابیهای زیادی بار آوردهاند. در جلسه هیأت دولت، وقت زیادی صرف مسأله مشهد و کیفیت برخورد با آن به منظور جلوگیری از تکرار این گونه حوادث شد. رهبری هم امروز با احضار وزرای مربوط، دستور سخت گیری دادهاند.»
تحلیلهایی که از چرایی شورش خرداد ۷۱ در مشهد ارایه میشوند، جملگی در یک نکته کلی اشتراک نظر دارند و آن، این است که این شورش برخاسته از تبعات حاشیه نشینی و بیکفایتی دولت وقت در کنترل آن بوده است.
برخی از تحلیل گران این شورش را نشانهای آشکار از «جدال حاشیه – مرکز» و «شورش حذف شدگان»میدانند. تحلیلهای همسان دیگر نیز عدم وجود سیاستی کارا در حوزه مسکن را ریشه ماجرا عنوان می کنند. آنها یک دهه ناکارآمدی حکومت برخاسته از انقلاب اسلامی در تامین مسکن و عدم وجود سرمایه گذاری دولتی و خصوصی در بخش مسکن را عامل به حاشیه رانده شدن خانوادههای کم بضاعت به حاشیه شهرها میدانند که میتواند آفریننده پیامدهایی پیش بینی نشده باشد.
«اصغر کیوانی»، کارشناس رسمی دادگستری با سابقه فعالیت چندین ساله در نیروی انتظامی و حوزه امنیت عمومی، شورش خرداد ۷۱ در مشهد را تبعات ناشی از حاشیه نشینی میداند. او از مسوولان شهری که بدون در نظر گرفتن تبعات سوء برخورد قهری با این موضوع و ارایه امکانات اولیه جهت آسایش حاشیه نشینان و ایجاد بستر مناسب اقدام به تخریب خانهها کردند، انتقاد میکند.
«سعید امامی»، معاون وقت وزیر اطلاعات در سخنرانی خود در سال ۱۳۷۵، در دانشگاه «بوعلی سینا» همدان و هنگام تحلیل شورش خرداد ۷۱ در مشهد میگوید: «کسی آمده، یک پولی داده، یک تکه زمینی را گرفته، یک دفعه میبیند آمدن بالا سرش تا زمین را خراب کنند. مطمئنا اعتراض خواهد کرد؛ یعنی بعضی از اعتراضات، اعتراضاتی است که ما باید بپذیریم.»
سه سال بعد، در فروردین ۱۳۷۴، اسلامشهر در جنوب غربی تهران و با فاصله 15 کیلومتری با آن، شاهد شورشی مردمی علیه سیاستهای اقتصادی دولت هاشمی رفسنجانی بود که در دوره دوم ریاست جمهوری خود به سر میبرد.
شورش اسلامشهر در پانزدهم فروردین ۱۳۷۴ را ناشی از افزایش ۳۰ درصدی نرخ کرایه حمل و نقلمیدانند اما شاید آن را میتوان بهانهای دانست برای اعتراض به تورم موجود که روندی رو به رشد داشت.
بنابر آمار رسمی بانک مرکزی، تورم در سال ۱۳۷۳ به بیش از ۳۵ درصد و در سال ۱۳۷۴ به نزدیک ۵۰ درصد رسید که بالاترین نرخ تورم رسمی و اعلام شده در ایران است.
به گفته «کاوه شیرزاد»، روزنامه نگار و شاهد عینی، جمعیت معترض به افزایش نرخ کرایه درعرض چند دقیقه به هزاران نفر رسید و شهرهای اطراف هم چون رباط کریم، سلطان آباد و صالح آباد را نیز درگیر اعتراض خود کرد.
این جمعیت بزرگ تلاش داشت خود را به تهران برساند و در این مسیر، اقدام به تخریب ساختمانهای دولتی کرد. جاده تهران – ساوه مسدود شد. پس از چند ساعت، قرارگاه «ثارالله»، وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که در آن زمان مسوولیت امنیت تهران را برعهده داشت، وارد ماجرا شد و معترضان را در ورودی تهران سرکوب کرد و به گفته برخی شاهدان عینی، در جریان سرکوب معترضان حتی از هلیکوپترهای مجهز به تیربار نیز استفاده شد.
وبسایت «فارس نیوز»- نزدیک به سپاه پاسداران– نیز بعدها در یک تحلیل امنیتی با عنوان «نقش سپاه در مبارزه با ضدانقلاب»، بر نقش سپاه پاسداران در دفع شورش اسلامشهر مهر تایید میگذارد.
آماری رسمی از تعداد جان باختگان و بازداشت شدههای شورش اسلامشهر ارایه نشد. «داریوش فروهر»، وزیر کار دولت موقت و از چهرههای وقت مخالف حکومت در مصاحبه با خبرنامه «ایران بریف» که در روزنامه «کیهان» لندن نیز منعکس شد، درباره ابعاد و پیامدهای شورش اسلامشهر گفته بود به موجب اطلاعاتى که از منابع «خودى» به دست آورده، ٣٠ تا ۴٠ هزار نفر در این شورش شرکت داشته اند و ۵٠ نفر کشته، صدها تن مجروح و نزدیک به هزار نفر بازداشت شدهاند.
«علی اکبر ناطق نوری»، رییس وقت مجلس شورای اسلامی در کتاب خاطرات خود، در بخش مربوط به شورش دانشجویی ۱۸ تیر ۱۳۷۸ به شورش اسلامشهر نیز گریزی زده و معترضان در چنین شورشهایی را «یک مشت آدمهای عقدهای و اراذل و اوباش» نامیده بود.
شورش فروردین ۱۳۷۴ در اسلامشهر کم تر به طور مستقل مورد ارزیابی جدی تحلیلی قرار گرفته است. تحلیل گران از طیفهای مختلف آن را نتیجه پیامدهای سیاست تعدیل اقتصادی در دولت هاشمی رفسنجانیدانسته و از رفتار اقتصادی دولت هاشمی انتقاد کرده اند. در سرفصلهای این سیاست اقتصادی که به طور کلی بر کاهش نقش دولت در اقتصاد میچرخد، آزادسازی نسبی قیمتها و یا به عبارت دیگر، حذف سوبسیدهای دولتی نیز جای میگیرد.
اگر چه سیاست تعدیل اقتصادی در دولت دوم هاشمی رفسنجانی به سد سخت مخالفان داخلی برخورد و تا حد زیادی متوقف شد اما تاثیر آن بر حیات اقتصادی – اجتماعی جامعه غیرقابل انکار بود. از این رو است که برخی تحلیل گران، شورشی مانند شورش اسلامشهر را دارای زبان و منطقی کاملا اقتصادی میدانند.
آنها معتقدند: «در آن مقطع، اجرای طرح تعدیل اقتصادی و افزایش ۵۰ درصدی تورم، جامعه ایران را دچار شوکی کرد که نتیجه آن شورشهای اجتماعی خودانگیخته، تشکلنیافته و نامسنجم در بسیاری از نقاط کشور بود.»
جز تحلیل گران مستقل، حتی تیپهای اصول گرایی چون «علیرضا زاکانی»، نماینده سابق مجلس شورای اسلامی نیز منتقد سیاستهای تعدیل اقتصادی هستند و آن را زمینه ساز شورشهایی چون شورش اسلامشهر و و علت اصلی را حجم فشار روی مردم میدانند. برخی چهره های نزدیک به احمدی نژاد مانند «قاسم روانبخش» نیز چنین دیدگاهی دارند.
شورش دیگری که یادآوری آن هنوز کام مسوولان جمهوری اسلامی را تلخ میکند، شورش قزوین در مرداد ۱۳۷۳ است. ماجرا بر سر استان شدن قزوین بود. این شهر در آن زمان، جزیی از استان زنجان و به مرکزیت زنجان محسوب میشد. اما این احساس در مردم آن وجود داشت که حق آنان است استانی مستقل به مرکزیت خود قزوین داشته باشند و در این راه، توسعه یافتگی بیش تر قزوین نسبت به زنجان را شاهد میآوردند.
اما با وجود تمام امیدواریها، لایحه استان شدن قزوین در مجلس چهارم رد میشود. با توجه به خواست عمومی مردم این شهر، در آن دوره برای تبدیل قزوین به یک استان، بسیاری از مسوولان محلی نیز پیشاپیش حدس میزدند که رد این لایحه تبعات خاص خود را خواهد داشت و همین گونه نیز شد. مردم در اعتراض به این مساله تجمع کردند و حتی حضور وزیر وقت کشور به نمایندگی از رییس جمهوری – هاشمی رفسنجانی – نیز معترضان را آرام نکرد و آنها ضمن قطع سخنرانی «علی محمد بشارتی»، به اعتراض خود ادامه دادند.
بر خلاف شورش مشهد و تا حدی اسلامشهر، از این شورش که دو تا سه روز طول کشید، هیچ اطلاعات دقیق آماری مبنی بر تعداد جان باختگان یا مجروحان احتمالی وجود ندارد. حتی آماری مبنی بر تعداد بازداشت شدگان نیز در دسترس نیست. اما این را شاید بتوان با درجه اطمینان قریب به یقین گفت که هدف اصلی معترضان خشمگین، ساختمانهای دولتی و ادارات و بانکها بودند.
«عباس نیکویه»، فرماندار وقت قزوین با توجه به نوع اعتراضها و حتی نوع انتخاب مکانهایی که مورد تخریب معترضان قرار میگرفتند، بر این باور است که اگرچه این شورش به علت رد لایحه مزبور و استان نشدن قزوین شکل گرفت اما خواستههای معترضان فراتر از این مساله بود.
نیکویه با رد سیاسی دیدن شورش قزوین میگوید: «برخی گروهها وارد شدند و خراب کاریهایی کردند که معنی دار بود؛ مثلا عدهای شیشههای اداره دارایی را شکسته بودند، آن وقت کنارش اداره آموزش و پرورش هیچ آسیبی ندیده بود. یا اداره کار را آتش زده بودند ولی کسی با محیط زیست و... کاری نکرده بود. اینها نشان میداد این آشوبها یک خاستگاه اجتماعی یا ناراحتیهایی داشت.»
به باور نیکویه، کسانی در آن مقطع میپنداشتند که این شورش ناشی از «تحرکات منافقین و گروههای سیاسی ضدانقلاب» است و قائل به برخورد نظامی بودند اما فرماندار وقت قزوین آن را رد میکرد و این شورش را ناشی از نارضایتیهای اجتماعی میدانست.
بر خلاف دیدگاه فرماندار وقت قزوین، برخی نیروهای نظامی- امنیتی از شورش قزوین در مرداد ۱۳۷۳به عنوان «فتنه عظیم» نام میبرند و «مقصر اصلی» را «مسوولان بیبصیرت» در شهر قزوین میدانند؛ از جمله «سردار علی فضلی»، از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران درباره آن شورش میگوید: «من لشگر سیدالشهدا بودم که گستره جغرافیای ما تا قزوین بود و تیپ سوم ما مستقر بود. ما با رزمندگان ارتباط داشتیم اما من با بعضی مسوولان که اسم نمیبرم، تماس گرفتم و گفتم مردم را به آرامش دعوت کنید. شما دعوت کردید بیایند تظاهرات کنند. اما در نهایت از دستشان در رفته بود. اراذل و اوباش آمدند و سوار بر معرکه شدند؛ حادثه تلخ و دلخراشی که قریب به ۱۸۶ نقطه قزوین، ۵۵ بانک، تعدادی از فروشگاهها، درختها و کیوسکهای مسیر را تخریب کردند.»
در سالهای ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی، شهرهایی چون شیراز، اراک و زنجان نیز دستخوش ناآرامیهای سیاسی – اجتماعی شدند. پرونده این ماجراها هنوز بازخوانی نشده و پر از ابهام و سوال هستند؛ مانند بسیاری از پرونده های سیاستمداری اکبر هاشمی رفسنجانی.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر