مالکوم ایکس یا حاج ملک شباز را چه کسی کشت؟
به عقیده بسیاری، مالکوم ایکس در روز هشتم مارس ۱۹۶۴ با جدایی از "امت اسلام" حکم قتل خود را صادر کرد.
نام مالکوم ایکس در حد فاصل سالهای ۱۹۶۵- ۱۹۵۵ در کنار نامهایی چون مارتین لوترکینگ و رزا پارکس به عنوان مبارزان جوان جنبش مدنی سیاهپوستان قرار گرفت. اگر چه افکار و روش مبارزه او به مراتب "افراطیتر" از دو نفر دیگر بود.
مانند بسیاری از نامهای دیگر در تاریخ، تندرویهای مالکوم ایکس هم احتمالا انعکاسی از تاریخچه زندگی او بود.
پسر بچه ای را تصور کنید که گذار از دوران کودکی به نوجوانی را با چنین وقایعی پشت سر گذاشته: مهاجرت چندباره به خاطر فعالیت های سیاسی پدر؛ در آتش سوختن خانه پدری؛ پیدا شدن جسد دو نیم شده پدر در کنار ریل تراموا؛ به دار آویخته شدن عمو با زنجیر از یک درخت؛ و بالاخره دیوانه شدن و انتقال مادر به آسایشگاه روانی.
این خاطرات احتمالا همیشه همراه مالکوم ایکس بود. حتی هنگامی که مالکوم در فوریه ۱۹۶۵ پس از دریافت ۲۱ گلوله آخرین لحظات عمرش را می گذارند.
آتش، سیاه، و کوکلاکس کلانها
مالکوم ایکس( لیتل) نوزدهم ماه می ۱۹۲۵ در شهر اوماها از ایالت نبراسکا به دنیا آمد. پدر او کشیشی مسیحی و مدافع حقوق سیاهپوستان بود. همین موضوع باعث شد تا او و خانوادهاش بارها مورد حمله و تهدید کوکلاکس کلانها(Ku Klux Clan) قرار گیرند.
مالکوم خود در زندگینامه اش آورده: "مادرم بعدها برایم تعریف کرد که وقتی مرا حامله بوده، یک شب کوکلاکسکلانها سوار بر اسب و با همان نقابهای قیفی بر سر و با دو لولهای پر، خانه ما را محاصره کرده و خواهان بیرون رفتن پدرم (ارل) شده بودند".
دریافت تهدیدهای نژاد پرستانه و فعالیتهای پدر مالکوم در سازمان بین المللی اتحاد سیاهپوستاناو را ناچار به هجرت های پیاپی کرد. در آخرین جابجایی، ارل لیتل (پدر مالکوم) خانواده را به لنسینگ ایالت میشیگان برد. مهاجرتی که شاید "اشتباهی بزرگ" بود؛ چرا که تشکیلات سفیدپوستان نژادپرست در این منطقه آمریکا یکی از گسترده ترین و منظم ترین شبکههای کوکلاکس کلانها در آن ایام بود.
ارل در حوالی شهر لنسینگ خانه و مزرعه ای کوچک خرید. خانه ای که چندی بعد در یک آتش سوزی تبدیل به خاکستر شد. پلیس آتش سوزی را "تصادفی" خواند اما مالکوم و اعضای خانواده اش همیشه از آن به عنوان اقدامی توسط "دشمنان نژادپرست پدرش" یاد می کردند.
چندی بعد (۱۹۳۱) جسد پدر مالکوم در حالی که تقریبا دو شقه شده بود در کنار ریل تراموا پیدا شد. پلیس این رویداد را هم "یک سانحه و احتمالا خودکشی" خواند. مالکوم ایکس اما از مرگ پدرش همیشه به عنوان یک ترور یاد می کرد.
"تروری" که مادر مالکوم را از نظر روحی به زانو درآورد و با تشخیص بیماری اسکیزوفرنی از نوع "پارانویا" چندی بعد لوئیس عازم آسایشگاه روانی شد. هشت فرزند خانواده لیتل هم هر کدام به عنوان فرزندخوانده نزد خانوادههای دیگر فرستاده شدند.
رابین هود سیاهپوست
در دوران دبستان مالکوم اغلب تنها دانش آموز سیاهپوست مدرسه بود. هوش و ذکاوت و نمرههای عالیاش او را محبوب مدرسه کرده بود. به طوری که در نمایشنامه رابین هود، نقش اصلی را به مالکوم میسپردند.
علاقه وافر او به درس خواندن تا به آنجا ادامه یافت که روزی معلم در پاسخ به انتخاب مالکوم برای شغل مورد علاقهاش به او گفت "تحصیل در دانشگاه و وکیل دعاوی شدن برای یک سیاهپوست آروزی مناسبی" نیست. مالکوم نوجوان پس از شنیدن این اظهار نظر کم کم انگیزه خود برای ادامه تحصیل را از دست داد و بالاخره در پانزده سالگی ترک تحصیل کرد.
او ابتدا برای زندگی با خواهر ناتنیاش به حوالی شهر بوستون در ایالت ماساچوست رفت. جایی که برای مدتی با عوض کردن شغل های کوچک زندگی را سپری کرد اما پس از مهاجرتی کوتاه به شهر فلینت، میشیگان، مالکوم جوان بالاخره از هارلم سردرآورد.
هارلم، زندان و اسلام
محله هارلم، واقع در شمال منهتن نیویورک، پس از رکود اقتصادی اواخر دهه ۱۹۳۰- ۱۹۲۰ بر سر زبانها افتاده بود. علاوه بر شهرت این محله در میزبانی برنامههای فرهنگی و هنری، هارلم به گسترش بی سابقه جرم و جنایت و منطقه ای برای اقامت و تجمع سیاهپوستان نیویورک مشهور شده بود.
دوران اول اقامت مالکوم ایکس در هارلم همراه با خلاف های کوچک و بزرگ او و دوست شفیقاش مالکوم جارویس، ملقب به مالکوم کوتاهه، همراه بود. این دو روزها را با خرید و فروش و مصرف مواد مخدر و الکل می گذراندند و گاه نیز با قوادی روسپیان یا قماربازی، پولی برای عیش و نوش و شبگردیهایشان فراهم می کردند.
همین خلافکاریها عاقبت کار دست مالکوم سرکش داد. مالکوم ایکس در سال ۱۹۴۶ و در حالی که ۲۱ سال سن داشت به اتهام دزدی دستگیر و به تحمل ۱۰ سال زندان محکوم شد.
تنهایی زندان که معمولا به محکومان فرصتی بیپایان برای خودکاوی می دهد، احتمالا نقش بسیار مهمی در تغییر نگرش و سبک زندگی مالکوم ایکس بازی کرد.
تحصیل و مطالعه، ترک سیگار و بالاخره گرویدن به اسلام تحولات مهمی بود که در طول حدود هفت سال حبس برای مالکوم جوان روی داد.
انتخاب نام خانوادگی ایکس
وقتی مالکوم تازه مسلمان در سال ۱۹۵۲ از زندان آزاد شد با تغییر نام خانوادگی اش از لیتل به ایکس نخستین مخالفت مدنی خود را بروز داد.
او می گفت که نام خانوادگی اصلی نیاکانش سدهها پیش هنگامی که نخستین سیاهان از آفریقا برای بردگی به آمریکا آورده شده بودند، از آنها گرفته شده و نام خانوادگی لیتل (به معنای کوچک) نامی تحقیرآمیز بوده که احتمالا یکی از اربابانِ نیاکانش برای آنها برگزیده بود.
مالکوم با انتخاب نام خانوادگی "ایکس" (X) می خواست به همگان بگوید که هویت سیاهان آمریکا توسط سفیدپوستان "ربوده" شده و حالا جامعه سیاهپوست آمریکا باید برای احیای دوباره غرور از دست رفته اش متحد و یکپارچه شود.
بسیاری از سیاهپوستان آمریکایی که در بحبوحه دهه ۶۰ میلادی و اوج گیری جنبش مدنی سیاه پوستان ازعقاید و سخنان مالکوم ایکس استقبال می کردند، نامهای خانوادگی خود را به ایکس تغییر دادند.
پیوستن به 'امت اسلام'
مالکوم که در زندان و به توصیه برادرش رجینالد، کم کم با اسلام آشنا و پس از ترک سیگار و پرهیز از خوردن گوشت خوک، شروع به تمرین مناسک اسلامی کرده بود، به محض خارج شدن از زندان در سال ۱۹۵۲ به جنبش "امت اسلام" به رهبری الایجا محمد پیوست.
" امت اسلام" (Nation of Islam) نام جنبشی بود که در سال ۱۹۳۰ در میشیگان آمریکا شکل گرفته بود.
الایجا محمد، رهبر 'امت اسلام' از سال ۱۹۳۴ تا هنگام مرگش در سال ۱۹۷۵ هدایت این جنبش اسلامی را بر عهده داشت و کسانی چون مالکوم ایکس، محمد علی کلی و لوئیس فراخان از پیروان برجسته او بودند.
شخصیت کاریزماتیک و مهارت در سخنوری خیلی زود مالکوم را به رده های بالای عضویت در "امت اسلام" رساند. به طوری که الایجا محمد، مالکوم جوان را همچون پسر خود برشمرد و او را به ریاست دفتر این جنبش اسلامی در هارلم منصوب کرد. سمتی که در سال ۱۹۶۱ به سخنگویی "امت اسلام" در کل آمریکا ارتقاء یافت.
بتی ایکس؛ فدایی دختران، قربانی به دست نوه
بتی دین ساندرز فقط ۱۸ سال داشت که عضو "امت اسلام" شد. او به دفتر این جنبش اسلامی در محله هارلم رفت و چندی بعد نام خانوادگی اش را همچون مالکوم به ایکس تغییر داد. این دو در سال ۱۹۵۶ با هم آشنا شدند و دو سال بعد ازدواج کردند.
در روز ۲۱ فوریه سال ۱۹۶۵ که مالکوم ایکس ترور شد، بتی و دخترانش در ردیف اول سالن آدوبان هارلم نشسته بودند.
هنگامی که اولین مهاجم مسلح به سوی مالکوم شلیک کرد، بتی خودش را روی دختر بچهها انداخت و آنها را به زیر صندلیها هدایت کرد تا از تیراندازی مصون بمانند. پس از تمام شدن رگبار گلولهها، خیلی زود به سوی شوهرش دوید و تلاش کرد از دانش پرستاری خود برای دادن تنفس مصنوعی و احیای ضربان قلب مالکوم کمک بگیرد. اما ۲۱ گلوله ای که سه مهاجم مسلح به بدن مالکوم شلیک کرده بودند، خیلی زود به تلاشهای بتی و تیم پزشکی خاتمه داد.
بتی ایکس تا پایان عمر (۱۹۹۷) رهبران "امت اسلام" به ویژه لوئیس فراخان، رهبر فعلی این جنبش را مسئول مرگ همسرش می دانست. او بارها در برابر خبرنگاران آقای فراخان را به دست داشتن در مرگ شوهرش متهم کرد. این عداوت همیشگی حتی باعث شد که دختر دوم خانواده "قوبلای" (که نامش را مالکوم و بتی از قوبلای خان مغول قرض گرفته بودند) در سال ۱۹۹۵ به اتهام برنامه ریزی و توطئه برای قتل لوئیس فراخان، بازداشت شود.
اگر چه قوبلای با اعلام رضایت فراخان و در پی توافق با بازپرسان بر سر پذیرش اتهامات در برابر تخفیف مجازات، توانست آزادی خود را به دست آورد اما همین مدت کوتاه کافی بود تا پسر قوبلای، یعنی مالکوم ۱۰ ساله (نوه مالکوم ایکس) با آتش زدن خانه، مادربزرگش را روانه بیمارستان کند. بتی ایکس در سال ۱۹۹۷ و بر اثر جراحات ناشی از سوختگی درگذشت.
ترور جان اف کندی و روزه سکوت
فعالیتهای مالکوم ایکس در سازماندهی و جذب اعضای جدید برای "امت اسلام" خیلی زود مجموع اعضای این جنبش را از ۴۰۰ نفر در سال ۱۹۵۰ به بیش از ۳۰ هزار نفر در سال ۱۹۶۰ رساند. اما همزمان نشانههایی از اختلاف میان مالکوم و الایجا محمد بروز کرد.
مالکوم ضمن استقبال از تلاش های فعالان جنبش مدنی سیاهپوستان آمریکا، می گفت که سیاهان باید برای بازپس گرفتن حق خود "از هر راه ممکن" اقدام کنند. او همواره در سخنرانیهای آتشین خود از "سفید پوستان" به عنوان "دشمن" یاد می کرد و مخاطبان هیجان زده خود را در برابر آنچه "ظلم ۴۰۰ ساله سفید پوستان بر سیاهپوستان" می نامید، به "بیداری و تکاپو" دعوت می کرد.
اختلافها میان مالکوم ایکس و الایجا محمد پس از مرگ جان اف کندی، رئیس جمهوری وقت آمریکا در سال ۱۹۶۳ به اوج خود رسید.
اظهار نظر جنجالی مالکوم در مورد مرگ کندی که به نوعی آن را "تقاص پس دادن" ارزیابی کرده بود، با واکنش تند الایجا محمد روبرو شد و رهبر "امت اسلام" به مالکوم دستور داد که برای ۹۰ روز سکوت اختیار کند و حق اظهار نظر در هیچ موردی را ندارد.
در برابر مالکوم شروع به افشاگری درباره "روابط خارج از ازدواج" الایجا محمد کرد و از رابطه جنسی رهبر "امت اسلام" با دختران نوجوانی خبر داد که حتی از الایجا محمد بچه دار شده بودند.
ترک 'امت اسلام' و سفر حج
در همان روزهای نخست سال ۱۹۶۴ رسانهای شدن اتهامهای مربوط به "روابط نامشروع" الایجا محمد منجر شد که او مالکوم را از تمامی عناوینش عزل کند و حتی از مالکوم خواست که تمامی داراییها از جمله منزل شخصیاش در نیویورک را تحویل "امت اسلام" دهد.
در هشتم ماه مارس سال ۱۹۶۴ مالکوم ایکس رسما اعلام کرد از "امت اسلام" جدا می شود. او به رسانهها گفت که "همچنان مسلمان باقی خواهد ماند" اما از این پس هیچ گونه نسبت یا ارتباطی با "امت اسلام" نخواهد داشت.
مالکوم ایکس در آوریل سال ۱۹۶۴ به سفر حج رفت و همانجا نام و نام خانوادگی جدیدی برای خود برگزید: حاج ملک شباز.
او ارتباط خود با سایر مسلمانان در مناسک حج را "آغازی تازه" تفسیر کرد و در برابر رسانه ها اعلام کرد که قصد دارد در سازمان ملل متحد از آمریکا به خاطر "رفتار غیرانسانی با سیاهان" شکایت کند.
همزمان اختلافات او با الایجا محمد و "امت اسلام" مالکوم را به راه اندازی انجمنی تحت عنوان " انجمن اتحاد آمریکاییهای آفریقایی تبار" سوق داد. انجمنی که خیلی زود خبر تاسیساش با تیتر"شکافی عمیق در میان مسلمانان آمریکا" به صدر رسانه ها راه یافت.
راه اندازی این انجمن با سلسله سفرهای مالکوم به کشورهای مسلمان و دیدارهای او با رهبران جهان اسلام همزمان بود. دیدارهایی که در نگرش و ایدئولوژی مالکوم تحولی دیگر به وجود آورد.
او سخنرانی معروف خود تحت عنوان " با توسل به هر آنچه ضروری باشد" را در ماه ژوئن سال ۱۹۶۴ اینگونه آغاز کرد: "سلام علیکم. دبیر محترم جلسه، خانم ها و آقایان، حضار گرامی، دوستان و دشمنان محترم".
مالکوم در این سخنرانی اهداف تاسیس این انجمن جدید را احیای حقوق آمریکاییهای آفریقاییتبار خواند و البته تاکید کرد که مطابق قانون اساسی آمریکا سیاهپوستان باید حق خود برای مالکیت و حفظ اسلحه به منظور "دفاع شخصی" را محفوظ بدارند.
در همین ایام، مالکوم از سوی "امت اسلام" و الایجا محمد زیر آتش انتقادهای شدید قرار داشت و آنطور که خودش به رسانهها میگفت، انتظار داشت که اعضای "امت اسلام" خیلی زود برای کشتن او اقدام کنند.
گیوتین بالای سر مالکوم
نشریه " سخن محمد" که متعلق به "امت اسلام" بود در شماره دهم آوریل سال ۱۹۶۴ خود کارتونیمنتشر کرد که در آن سر قطع شده مالکوم مثل یک توپ در برخورد چند باره با زمین و بلند شدن به هوا نشان داده می شد و جملاتی از دهانش بیرون می آمد. انتشار این کارتون تنها پس از گذشت چند روز از سخنان تند الیجا محمد صورت می گرفت که به لوئیس فراخان (رهبر کنونی امت اسلام) گفته بود: "متظاهرانی چون مالکوم باید سرشان از بدنشان جدا شود".
این سخن الیجا محمد از طریق چهرههای سرشناس "امت اسلام" در روزهای بعد تکرار شد. بسیاری معتقد بودند که "تهدید جانی" مالکوم ایکس در میان این سخنان مشهود است. برای آنهایی که اخبار مسلمانان آمریکا را دنبال می کردند تقریبا هویدا بود که میانه شکراب شده مالکوم و الیجا محمد بستر حادثه ای خونین است.
در ماههای پس از آن پلیس فدرال آمریکا، اف بی آی، دست کم دوبار تهدید جانی مالکوم ایکس را به ثبت رساند.
در ماه ژوئن "امت اسلام" رسما از مالکوم به علت "تصرف و تملک" خانه ای در محله کوئین نیویورک شکایت کرد چرا که "امت اسلام" این منزل مسکونی را بخشی از اموال خود می دانست که با جدا شدن مالکوم از این جنبش باید بازگردانده می شد. شکایتی که در نهایت با رای دادگاه به نفع "امت اسلام" تمام شد و مالکوم حکم تخلیه دریافت کرد.
سال سرنوشت
سال ۱۹۶۵ از همان روزهای نخست برای مالکوم با مصائب متعدد همراه بود. حکم تخلیه خانه؛ ممانعت از ورود مالکوم به فرانسه برای ایراد سخنرانی؛ و بالاخره آتش در خانه.
در روز ۱۴ فوریه خانه مالکوم که حالا به حکم دادگاه از اموال "امت اسلام" محسوب می شد طعمه حریق شد. او، بتی و دختران آسیبی ندیدند. آتش سوزی تنها یک روز پیش از موعد دوباره دادرسی روی می داد. دادرسی که طی آن مالکوم درخواست تعویق تاریخ تخلیه را کرده بود.
مالکوم که بتازگی از سفر اروپایی خود بازگشته بود، در حال آماده شدن برای سخنرانی در سالن آدوبان هارلم بود تا از اهداف جدیدش برای "سازمان اتحاد آمریکایی های آفریقایی تبار" صحبت کند.
نطق آخر
از ساعات اولیه روز ۲۱ فوریه، حدود ۴۰۰ نفر وارد سالن محل سخنرانی شده بودند. مالکوم به همراه محافظانش تازه وارد سالن شده بود که فریادی توجه همگان را به خود جلب کرد. مردی در میان جمعیت فریاد می زد: "مردک دستت را از جیبم بیرون بکش." همزمان با توجه حاضران و محافظان مالکوم به این نزاع، مردی دیگر از ردیف نخست برخاست و با تفنگ دو لولش به مالکوم شلیک کرد. بلافاصله پس از شلیک اول، دو مرد مسلح دیگر هم با اسلحههای نیمه خودکار خود مالکوم را به رگبار بستند.
تیم پزشکی در ساعت سه و نیم بعد از ظهر همان روز مرگ مالکوم ایکس (لیتل) را تایید کرد.
پزشکی قانونی در جریان کالبد شکافی جسد مالکوم ۳۹ ساله، بیست و یک گلوله پیدا کرد که از سلاح های توماس هیگن، نورمن ۳ایکس باتلر و توماس ۱۵ایکس جانسون شلیک شده بود.
هر سه ضارب از اعضای "امت اسلام" شناسایی شدند. پلیس هر سه نفر را دستگیر و تحویل دادگاه داد.
سرنوشت ضاربان
نورمن ۳ایکس باتلر که نام اسلامی محمد عبدالعزیز را برای خود برگزیده بود، در سال ۱۹۸۵ با موافقت دادگاه مورد عفو قرار گرفت و از زندان آزاد شد. او پس از آزادی به ریاست مسجد "امت اسلام" در محله هارلم نیویورک منصوب شد.
توماس ۱۵ ایکس جانسون، در خلال سالهای زندان از "امت اسلام" جدا شد و خود را یک مسلمان سنی اعلام کرد، نام خلیل اسلام را برای خود برگزید و در سال ۱۹۸۷ از زندان آزاد شد. او در سال ۲۰۰۹ درگذشت.
توماس هیگن، نخستین کسی که به سوی مالکوم ایکس شلیک کرد، بعدها نام مجاهد حلیم را برای خود برگزید. پس از گذشت ۴۵ سال از دوران محکومیت آقای هیگن، دادگاه در سال ۲۰۱۰ با درخواست عفو او موافقت کرد.
توماس هیگن دیگر خود را عضو "امت اسلام" نمی داند و بارها به خاطر شلیک به سوی مالکوم ایکس اظهار ندامت کرده است.