۱۳۹۶ آبان ۶, شنبه

مالکوم ایکس یا حاج ملک شباز را چه کسی کشت؟

به عقیده بسیاری، مالکوم ایکس در روز هشتم مارس ۱۹۶۴ با جدایی از "امت اسلام" حکم قتل خود را صادر کرد.
نام مالکوم ایکس در حد فاصل سالهای ۱۹۶۵- ۱۹۵۵ در کنار نامهایی چون مارتین لوترکینگ و رزا پارکس به عنوان مبارزان جوان جنبش مدنی سیاهپوستان قرار گرفت. اگر چه افکار و روش مبارزه او به مراتب "افراطی‌تر" از دو نفر دیگر بود.
مانند بسیاری از نام‌های دیگر در تاریخ، تندروی‌های مالکوم ایکس هم احتمالا انعکاسی از تاریخچه زندگی او بود.
پسر بچه ای را تصور کنید که گذار از دوران کودکی به نوجوانی را با چنین وقایعی پشت سر گذاشته: مهاجرت چندباره به خاطر فعالیت های سیاسی پدر؛ در آتش سوختن خانه پدری؛ پیدا شدن جسد دو نیم شده پدر در کنار ریل تراموا؛ به دار آویخته شدن عمو با زنجیر از یک درخت؛ و بالاخره دیوانه شدن و انتقال مادر به آسایشگاه روانی.
این خاطرات احتمالا همیشه همراه مالکوم ایکس بود. حتی هنگامی که مالکوم در فوریه ۱۹۶۵ پس از دریافت ۲۱ گلوله آخرین لحظات عمرش را می گذارند.

آتش، سیاه، و کوکلاکس کلان‌ها

مالکوم ایکسحق نشر عکسNA
Image captionمالکوم ایکس(لیتل) نوزدهم ماه می ۱۹۲۵ در شهر اوماها از ایالت نبراسکا به دنیا آمد
مالکوم ایکس( لیتل) نوزدهم ماه می ۱۹۲۵ در شهر اوماها از ایالت نبراسکا به دنیا آمد. پدر او کشیشی مسیحی و مدافع حقوق سیاهپوستان بود. همین موضوع باعث شد تا او و خانواده‌اش بارها مورد حمله و تهدید کوکلاکس کلان‌ها(Ku Klux Clan) قرار گیرند.
مالکوم خود در زندگینامه اش آورده: "مادرم بعدها برایم تعریف کرد که وقتی مرا حامله بوده، یک شب کوکلاکس‌کلان‌ها سوار بر اسب و با همان نقاب‌های قیفی بر سر و با دو لول‌های پر، خانه ما را محاصره کرده و خواهان بیرون رفتن پدرم (ارل) شده بودند".
دریافت تهدیدهای نژاد پرستانه و فعالیت‌های پدر مالکوم در سازمان بین المللی اتحاد سیاهپوستاناو را ناچار به هجرت های پیاپی کرد. در آخرین جابجایی، ارل لیتل (پدر مالکوم) خانواده را به لنسینگ ایالت میشیگان برد. مهاجرتی که شاید "اشتباهی بزرگ" بود؛ چرا که تشکیلات سفیدپوستان نژادپرست در این منطقه آمریکا یکی از گسترده ترین و منظم ترین شبکه‌های کوکلاکس کلان‌ها در آن ایام بود.
ارل در حوالی شهر لنسینگ خانه و مزرعه ای کوچک خرید. خانه ای که چندی بعد در یک آتش سوزی تبدیل به خاکستر شد. پلیس آتش سوزی را "تصادفی" خواند اما مالکوم و اعضای خانواده اش همیشه از آن به عنوان اقدامی توسط "دشمنان نژادپرست پدرش" یاد می کردند.
چندی بعد (۱۹۳۱) جسد پدر مالکوم در حالی که تقریبا دو شقه شده بود در کنار ریل تراموا پیدا شد. پلیس این رویداد را هم "یک سانحه و احتمالا خودکشی" خواند. مالکوم ایکس اما از مرگ پدرش همیشه به عنوان یک ترور یاد می کرد.
"تروری" که مادر مالکوم را از نظر روحی به زانو درآورد و با تشخیص بیماری اسکیزوفرنی از نوع "پارانویا" چندی بعد لوئیس عازم آسایشگاه روانی شد. هشت فرزند خانواده لیتل هم هر کدام به عنوان فرزندخوانده نزد خانواده‌های دیگر فرستاده شدند.

رابین هود سیاه‌پوست

مالکوم ایکس در دوران جوانیحق نشر عکسMALCOLMX.COM
Image captionمالکوم ایکس در سال ۱۹۴۶ و در حالی که ۲۱ سال سن داشت به اتهام دزدی دستگیر شد و به تحمل ۱۰ سال زندان محکوم شد
در دوران دبستان مالکوم اغلب تنها دانش آموز سیاهپوست مدرسه بود. هوش و ذکاوت و نمره‌های عالی‌اش او را محبوب مدرسه کرده بود. به طوری که در نمایشنامه رابین هود، نقش اصلی را به مالکوم می‌سپردند.
علاقه وافر او به درس خواندن تا به آنجا ادامه یافت که روزی معلم در پاسخ به انتخاب مالکوم برای شغل مورد علاقه‌اش به او گفت "تحصیل در دانشگاه و وکیل دعاوی شدن برای یک سیاهپوست آروزی مناسبی" نیست. مالکوم نوجوان پس از شنیدن این اظهار نظر کم کم انگیزه خود برای ادامه تحصیل را از دست داد و بالاخره در پانزده سالگی ترک تحصیل کرد.
او ابتدا برای زندگی با خواهر ناتنی‌اش به حوالی شهر بوستون در ایالت ماساچوست رفت. جایی که برای مدتی با عوض کردن شغل های کوچک زندگی را سپری کرد اما پس از مهاجرتی کوتاه به شهر فلینت، میشیگان، مالکوم جوان بالاخره از هارلم سردرآورد.

هارلم، زندان و اسلام

محله هارلم، واقع در شمال منهتن نیویورک، پس از رکود اقتصادی اواخر دهه ۱۹۳۰- ۱۹۲۰ بر سر زبان‌ها افتاده بود. علاوه بر شهرت این محله در میزبانی برنامه‌های فرهنگی و هنری، هارلم به گسترش بی سابقه جرم و جنایت و منطقه ای برای اقامت و تجمع سیاهپوستان نیویورک مشهور شده بود.
دوران اول اقامت مالکوم ایکس در هارلم همراه با خلاف های کوچک و بزرگ او و دوست شفیق‌اش مالکوم جارویس، ملقب به مالکوم کوتاهه، همراه بود. این دو روزها را با خرید و فروش و مصرف مواد مخدر و الکل می گذراندند و گاه نیز با قوادی روسپیان یا قماربازی، پولی برای عیش و نوش و شبگردی‌هایشان فراهم می کردند.
همین خلافکاری‌ها عاقبت کار دست مالکوم سرکش داد. مالکوم ایکس در سال ۱۹۴۶ و در حالی که ۲۱ سال سن داشت به اتهام دزدی دستگیر و به تحمل ۱۰ سال زندان محکوم شد.
تنهایی زندان که معمولا به محکومان فرصتی بی‌پایان برای خودکاوی می دهد، احتمالا نقش بسیار مهمی در تغییر نگرش و سبک زندگی مالکوم ایکس بازی کرد.
تحصیل و مطالعه، ترک سیگار و بالاخره گرویدن به اسلام تحولات مهمی بود که در طول حدود هفت سال حبس برای مالکوم جوان روی داد.

انتخاب نام خانوادگی ایکس

الیجا محمد، رهبر سابق جنبش اسلام در آمریکاحق نشر عکسWIKIPEDIA
Image captionالایجا محمد، رهبر 'امت اسلام' از سال ۱۹۳۴ تا هنگام مرگش در سال ۱۹۷۵ رهبری این جنبش اسلامی را بر عهده داشت و کسانی چون مالکوم ایکس، محمد علی کلی و لوئیس فراخان از پیروان برجسته او بودند
وقتی مالکوم تازه مسلمان در سال ۱۹۵۲ از زندان آزاد شد با تغییر نام خانوادگی اش از لیتل به ایکس نخستین مخالفت مدنی خود را بروز داد.
او می گفت که نام خانوادگی اصلی نیاکانش سده‌ها پیش هنگامی که نخستین سیاهان از آفریقا برای بردگی به آمریکا آورده شده بودند، از آنها گرفته شده و نام خانوادگی لیتل (به معنای کوچک) نامی تحقیرآمیز بوده که احتمالا یکی از اربابانِ نیاکانش برای آنها برگزیده بود.
مالکوم با انتخاب نام خانوادگی "ایکس" (X) می خواست به همگان بگوید که هویت سیاهان آمریکا توسط سفیدپوستان "ربوده" شده و حالا جامعه سیاهپوست آمریکا باید برای احیای دوباره غرور از دست رفته اش متحد و یکپارچه شود.
بسیاری از سیاهپوستان آمریکایی که در بحبوحه دهه ۶۰ میلادی و اوج گیری جنبش مدنی سیاه پوستان ازعقاید و سخنان مالکوم ایکس استقبال می کردند، نام‌های خانوادگی خود را به ایکس تغییر دادند.

پیوستن به 'امت اسلام'

مالکوم که در زندان و به توصیه برادرش رجینالد، کم کم با اسلام آشنا و پس از ترک سیگار و پرهیز از خوردن گوشت خوک، شروع به تمرین مناسک اسلامی کرده بود، به محض خارج شدن از زندان در سال ۱۹۵۲ به جنبش "امت اسلام" به رهبری الایجا محمد پیوست.
" امت اسلام" (Nation of Islam) نام جنبشی بود که در سال ۱۹۳۰ در میشیگان آمریکا شکل گرفته بود.
الایجا محمد، رهبر 'امت اسلام' از سال ۱۹۳۴ تا هنگام مرگش در سال ۱۹۷۵ هدایت این جنبش اسلامی را بر عهده داشت و کسانی چون مالکوم ایکس، محمد علی کلی و لوئیس فراخان از پیروان برجسته او بودند.
شخصیت کاریزماتیک و مهارت در سخنوری خیلی زود مالکوم را به رده های بالای عضویت در "امت اسلام" رساند. به طوری که الایجا محمد، مالکوم جوان را همچون پسر خود برشمرد و او را به ریاست دفتر این جنبش اسلامی در هارلم منصوب کرد. سمتی که در سال ۱۹۶۱ به سخنگویی "امت اسلام" در کل آمریکا ارتقاء یافت.

بتی ایکس؛ فدایی دختران، قربانی به دست نوه

مالکوم ایکس، محمد علی کلی و بتی ایکس به همراه دختران مالکومحق نشر عکسMALCOLMX.COM
Image captionمالکوم ایکس، محمد علی کلی (مشت زن معروف و عضو 'امت اسلام') و بتی ایکس (همسر مالکوم) به همراه دختران مالکوم و بتی
بتی دین ساندرز فقط ۱۸ سال داشت که عضو "امت اسلام" شد. او به دفتر این جنبش اسلامی در محله هارلم رفت و چندی بعد نام خانوادگی اش را همچون مالکوم به ایکس تغییر داد. این دو در سال ۱۹۵۶ با هم آشنا شدند و دو سال بعد ازدواج کردند.
در روز ۲۱ فوریه سال ۱۹۶۵ که مالکوم ایکس ترور شد، بتی و دخترانش در ردیف اول سالن آدوبان هارلم نشسته بودند.
هنگامی که اولین مهاجم مسلح به سوی مالکوم شلیک کرد، بتی خودش را روی دختر بچه‌ها انداخت و آنها را به زیر صندلی‌ها هدایت کرد تا از تیراندازی مصون بمانند. پس از تمام شدن رگبار گلوله‌ها، خیلی زود به سوی شوهرش دوید و تلاش کرد از دانش پرستاری خود برای دادن تنفس مصنوعی و احیای ضربان قلب مالکوم کمک بگیرد. اما ۲۱ گلوله ای که سه مهاجم مسلح به بدن مالکوم شلیک کرده بودند، خیلی زود به تلاش‌های بتی و تیم پزشکی خاتمه داد.
بتی ایکس تا پایان عمر (۱۹۹۷) رهبران "امت اسلام" به ویژه لوئیس فراخان، رهبر فعلی این جنبش را مسئول مرگ همسرش می دانست. او بارها در برابر خبرنگاران آقای فراخان را به دست داشتن در مرگ شوهرش متهم کرد. این عداوت همیشگی حتی باعث شد که دختر دوم خانواده "قوبلای" (که نامش را مالکوم و بتی از قوبلای خان مغول قرض گرفته بودند) در سال ۱۹۹۵ به اتهام برنامه ریزی و توطئه برای قتل لوئیس فراخان، بازداشت شود.
اگر چه قوبلای با اعلام رضایت فراخان و در پی توافق با بازپرسان بر سر پذیرش اتهامات در برابر تخفیف مجازات، توانست آزادی خود را به دست آورد اما همین مدت کوتاه کافی بود تا پسر قوبلای، یعنی مالکوم ۱۰ ساله (نوه مالکوم ایکس) با آتش زدن خانه، مادربزرگش را روانه بیمارستان کند. بتی ایکس در سال ۱۹۹۷ و بر اثر جراحات ناشی از سوختگی درگذشت.

ترور جان اف کندی و روزه سکوت

فعالیت‌های مالکوم ایکس در سازماندهی و جذب اعضای جدید برای "امت اسلام" خیلی زود مجموع اعضای این جنبش را از ۴۰۰ نفر در سال ۱۹۵۰ به بیش از ۳۰ هزار نفر در سال ۱۹۶۰ رساند. اما همزمان نشانه‌هایی از اختلاف میان مالکوم و الایجا محمد بروز کرد.
مالکوم ضمن استقبال از تلاش های فعالان جنبش مدنی سیاهپوستان آمریکا، می گفت که سیاهان باید برای بازپس گرفتن حق خود "از هر راه ممکن" اقدام کنند. او همواره در سخنرانی‌های آتشین خود از "سفید پوستان" به عنوان "دشمن" یاد می کرد و مخاطبان هیجان زده خود را در برابر آنچه "ظلم ۴۰۰ ساله سفید پوستان بر سیاهپوستان" می نامید، به "بیداری و تکاپو" دعوت می کرد.
اختلاف‌ها میان مالکوم ایکس و الایجا محمد پس از مرگ جان اف کندی، رئیس جمهوری وقت آمریکا در سال ۱۹۶۳ به اوج خود رسید.
اظهار نظر جنجالی مالکوم در مورد مرگ کندی که به نوعی آن را "تقاص پس دادن" ارزیابی کرده بود، با واکنش تند الایجا محمد روبرو شد و رهبر "امت اسلام" به مالکوم دستور داد که برای ۹۰ روز سکوت اختیار کند و حق اظهار نظر در هیچ موردی را ندارد.
در برابر مالکوم شروع به افشاگری درباره "روابط خارج از ازدواج" الایجا محمد کرد و از رابطه جنسی رهبر "امت اسلام" با دختران نوجوانی خبر داد که حتی از الایجا محمد بچه دار شده بودند.

ترک 'امت اسلام' و سفر حج

مالکوم ایکس
Image captionمالکوم ایکس در آوریل سال ۱۹۶۴ به سفر حج رفت و همانجا نام و نام خانوادگی جدیدی برای خود برگزید: حاج ملک شباز
در همان روزهای نخست سال ۱۹۶۴ رسانه‌ای شدن اتهام‌های مربوط به "روابط نامشروع" الایجا محمد منجر شد که او مالکوم را از تمامی عناوینش عزل کند و حتی از مالکوم خواست که تمامی دارایی‌ها از جمله منزل شخصی‌اش در نیویورک را تحویل "امت اسلام" دهد.
در هشتم ماه مارس سال ۱۹۶۴ مالکوم ایکس رسما اعلام کرد از "امت اسلام" جدا می شود. او به رسانه‌ها گفت که "همچنان مسلمان باقی خواهد ماند" اما از این پس هیچ گونه نسبت یا ارتباطی با "امت اسلام" نخواهد داشت.
مالکوم ایکس در آوریل سال ۱۹۶۴ به سفر حج رفت و همانجا نام و نام خانوادگی جدیدی برای خود برگزید: حاج ملک شباز.
او ارتباط خود با سایر مسلمانان در مناسک حج را "آغازی تازه" تفسیر کرد و در برابر رسانه ها اعلام کرد که قصد دارد در سازمان ملل متحد از آمریکا به خاطر "رفتار غیرانسانی با سیاهان" شکایت کند.
همزمان اختلافات او با الایجا محمد و "امت اسلام" مالکوم را به راه اندازی انجمنی تحت عنوان " انجمن اتحاد آمریکایی‌های آفریقایی تبار" سوق داد. انجمنی که خیلی زود خبر تاسیس‌اش با تیتر"شکافی عمیق در میان مسلمانان آمریکا" به صدر رسانه ها راه یافت.
راه اندازی این انجمن با سلسله سفرهای مالکوم به کشورهای مسلمان و دیدارهای او با رهبران جهان اسلام همزمان بود. دیدارهایی که در نگرش و ایدئولوژی مالکوم تحولی دیگر به وجود آورد.
او سخنرانی معروف خود تحت عنوان " با توسل به هر آنچه ضروری باشد" را در ماه ژوئن سال ۱۹۶۴ اینگونه آغاز کرد: "سلام علیکم. دبیر محترم جلسه، خانم ها و آقایان، حضار گرامی، دوستان و دشمنان محترم".
مالکوم در این سخنرانی اهداف تاسیس این انجمن جدید را احیای حقوق آمریکایی‌های آفریقایی‌تبار خواند و البته تاکید کرد که مطابق قانون اساسی آمریکا سیاهپوستان باید حق خود برای مالکیت و حفظ اسلحه به منظور "دفاع شخصی" را محفوظ بدارند.
در همین ایام، مالکوم از سوی "امت اسلام" و الایجا محمد زیر آتش انتقادهای شدید قرار داشت و آنطور که خودش به رسانه‌ها می‌گفت، انتظار داشت که اعضای "امت اسلام" خیلی زود برای کشتن او اقدام کنند.

گیوتین بالای سر مالکوم

مالکوم ایکس در کنار دکتر مارتین لوتر کینگحق نشر عکسMALCOLMX.COM
Image captionمالکوم ایکس در کنار دکتر مارتین لوتر کینگ، از رهبران برجسته جنبش مدنی سیاهپوستان آمریکا
نشریه " سخن محمد" که متعلق به "امت اسلام" بود در شماره دهم آوریل سال ۱۹۶۴ خود کارتونیمنتشر کرد که در آن سر قطع شده مالکوم مثل یک توپ در برخورد چند باره با زمین و بلند شدن به هوا نشان داده می شد و جملاتی از دهانش بیرون می آمد. انتشار این کارتون تنها پس از گذشت چند روز از سخنان تند الیجا محمد صورت می گرفت که به لوئیس فراخان (رهبر کنونی امت اسلام) گفته بود: "متظاهرانی چون مالکوم باید سرشان از بدنشان جدا شود".
این سخن الیجا محمد از طریق چهره‌های سرشناس "امت اسلام" در روزهای بعد تکرار شد. بسیاری معتقد بودند که "تهدید جانی" مالکوم ایکس در میان این سخنان مشهود است. برای آنهایی که اخبار مسلمانان آمریکا را دنبال می کردند تقریبا هویدا بود که میانه شکراب شده مالکوم و الیجا محمد بستر حادثه ای خونین است.
در ماههای پس از آن پلیس فدرال آمریکا، اف بی آی، دست کم دوبار تهدید جانی مالکوم ایکس را به ثبت رساند.
در ماه ژوئن "امت اسلام" رسما از مالکوم به علت "تصرف و تملک" خانه ای در محله کوئین نیویورک شکایت کرد چرا که "امت اسلام" این منزل مسکونی را بخشی از اموال خود می دانست که با جدا شدن مالکوم از این جنبش باید بازگردانده می شد. شکایتی که در نهایت با رای دادگاه به نفع "امت اسلام" تمام شد و مالکوم حکم تخلیه دریافت کرد.

سال سرنوشت

مالکوم ایکسحق نشر عکسMALCOLM.COM
Image captionسفرهای مالکوم به کشورهای مسلمان و دیدارهایش با رهبران جهان اسلام او را برای راه اندازی سازمان اتحاد آمریکایی‌های آفریقایی‌تبار ترغیب کرد
سال ۱۹۶۵ از همان روزهای نخست برای مالکوم با مصائب متعدد همراه بود. حکم تخلیه خانه؛ ممانعت از ورود مالکوم به فرانسه برای ایراد سخنرانی؛ و بالاخره آتش در خانه.
در روز ۱۴ فوریه خانه مالکوم که حالا به حکم دادگاه از اموال "امت اسلام" محسوب می شد طعمه حریق شد. او، بتی و دختران آسیبی ندیدند. آتش سوزی تنها یک روز پیش از موعد دوباره دادرسی روی می داد. دادرسی که طی آن مالکوم درخواست تعویق تاریخ تخلیه را کرده بود.
مالکوم که بتازگی از سفر اروپایی خود بازگشته بود، در حال آماده شدن برای سخنرانی در سالن آدوبان هارلم بود تا از اهداف جدیدش برای "سازمان اتحاد آمریکایی های آفریقایی تبار" صحبت کند.

نطق آخر

از ساعات اولیه روز ۲۱ فوریه، حدود ۴۰۰ نفر وارد سالن محل سخنرانی شده بودند. مالکوم به همراه محافظانش تازه وارد سالن شده بود که فریادی توجه همگان را به خود جلب کرد. مردی در میان جمعیت فریاد می زد: "مردک دستت را از جیبم بیرون بکش." همزمان با توجه حاضران و محافظان مالکوم به این نزاع، مردی دیگر از ردیف نخست برخاست و با تفنگ دو لولش به مالکوم شلیک کرد. بلافاصله پس از شلیک اول، دو مرد مسلح دیگر هم با اسلحه‌های نیمه خودکار خود مالکوم را به رگبار بستند.
تیم پزشکی در ساعت سه و نیم بعد از ظهر همان روز مرگ مالکوم ایکس (لیتل) را تایید کرد.
پزشکی قانونی در جریان کالبد شکافی جسد مالکوم ۳۹ ساله، بیست و یک گلوله پیدا کرد که از سلاح های توماس هیگن، نورمن ۳ایکس باتلر و توماس ۱۵ایکس جانسون شلیک شده بود.
هر سه ضارب از اعضای "امت اسلام" شناسایی شدند. پلیس هر سه نفر را دستگیر و تحویل دادگاه داد.

سرنوشت ضاربان

نورمن ۳ایکس باتلر که نام اسلامی محمد عبدالعزیز را برای خود برگزیده بود، در سال ۱۹۸۵ با موافقت دادگاه مورد عفو قرار گرفت و از زندان آزاد شد. او پس از آزادی به ریاست مسجد "امت اسلام" در محله هارلم نیویورک منصوب شد.
توماس ۱۵ ایکس جانسون، در خلال سالهای زندان از "امت اسلام" جدا شد و خود را یک مسلمان سنی اعلام کرد، نام خلیل اسلام را برای خود برگزید و در سال ۱۹۸۷ از زندان آزاد شد. او در سال ۲۰۰۹ درگذشت.
توماس هیگن، نخستین کسی که به سوی مالکوم ایکس شلیک کرد، بعدها نام مجاهد حلیم را برای خود برگزید. پس از گذشت ۴۵ سال از دوران محکومیت آقای هیگن، دادگاه در سال ۲۰۱۰ با درخواست عفو او موافقت کرد.
توماس هیگن دیگر خود را عضو "امت اسلام" نمی داند و بارها به خاطر شلیک به سوی مالکوم ایکس اظهار ندامت کرده است.

پاتریس لومومبا؛ نخست‌وزیری که در اسید حل شد

پاتریس لومومبا؛ نخست‌وزیری که در اسید حل شد


پاتریس لومومبا، نخستین نخست وزیر قانونی کنگو پس از استقلالحق نشر عکسPATRICE LUMUMBO WIKI PEDIA
Image captionتنها دو سال پیش از آنکه پاتریس لومومبا به عنوان رهبر جنبش ملی کنگو انتخاب شود، کارمندی ساده در اداره پست بود
ژرار سئورت، مامور نظامی بلژیک می گوید او و همکارش پس از قطعه قطعه کردن جسد پاتریس لومومبا و دو وزیر وفادارش، آنها را در اسید سولفوریک انداختند و بقایای اجساد را هم در آتش سوزاندند.
جزئیات نقشه ترور، نحوه اعدام و ناپدید کردن پاتریس لومومبا برای سالها به عنوان یک راز سیاسی باقی مانده بود.
در چند سال گذشته، پژوهش های جدید و مدارک فاش شده از سازمان های اطلاعاتی آمریکا و بلژیک چگونگی ساقط شدن نخستین دولت قانونی کنگو و اعدام لومومبا در ۱۷ ژانویه سال ۱۹۶۱ را برملا کرده است.
انتشار این مدارک و اظهارات شخصی افسران نظامی بلژیک و سازمان مرکزی اطلاعات آمریکا (سیا) در یک دهه گذشته به محققان اجازه داده است از سقوط دولت لومومبا تنها ۶۷ روز پس از به قدرت رسیدن رمزگشایی کنند تا جایی که لودو ویته ( Ludo De Witte) برجسته ترین نویسنده بلژیکی در این زمینه، قتل پاتریس لومومبا را "بزرگترین ترور سیاسی قرن بیستم" نامیده است.

لومومبا: از آبجو فروشی تا نخست وزیری

تنها دو سال پیش از آنکه پاتریس لومومبا به عنوان رهبر جنبش ملی کنگو ( MNC) انتخاب شود، کارمندی ساده در اداره پست بود. پس از آن وی به عنوان مبلغ دوره ‌گرد در یک شرکت آبجوفروشی استخدام شد و همین شغل زمینه سفر او به نقاط مختلف کنگو و گفتگو با مردم را فراهم کرد.
لومومبا در فاصله سالهای ۱۹۵۶ تا ۱۹۶۰ دو بار به زندان افتاد. بار نخست به اتهام اختلاس مالی که خودش معتقد بود انگیزه سیاسی پشت آن بوده و بار دوم مستقیما به علت فعالیت های سیاسی اش برای استقلال کنگو از مستعمرگی پادشاهی بلژیک.
ژان ون لیرد، دوست و مشاور نزدیک پاتریس لومومباحق نشر عکسNA
Image captionژان ون لیرد: پادشاه (بلژیک) از سخنان (لومومبا) برآشفت. مقام های بلژیک از آن لحظه به بعد از لومومبا قطع امید کردند. مردم کنگو می گفتند این سخنرانی بود که سر لومومبا را عاقبت بر باد داد
به زندان افتادن پاتریس لومومبا احتمالا نقش بسیار مهمی در شکل گیری افکار سیاسی و تندگرایی او نسبت به دخالت آمریکا و بلژیک در امور کنگو داشت.
او در سال ۱۹۵۸ به عنوان رهبر جنبش ملی کنگو انتخاب شد. جنبشی که تحت نظر لومومبای جوان توانست از سطوح اختلافات قومی و قبیله ای در نقاط مختلف کنگو فراتر رود و روحیه اتحاد ملی برای استقلال طلبی را در میان میلیونها نفر از مردم این کشور زنده کند.

سخنرانی روز استقلال؛ روز نخست کنگو، روز آخر لومومبا

مراسم روز استقلال کنگو از پادشاهی بلژیک در سی ام ژوئن سال ۱۹۶۰ برگزار شد.
لومومبا که حزب او در انتخابات پارلمانی برنده شده بود، چند روز پیش از جشن استقلال به عنوان نخستین نخست وزیر قانونی کنگو انتخاب شده بود اما به خاطر مواضع تند سیاسی اش، نام او از فهرست سخنرانان مراسم روز استقلال حذف شده بود.
با این حال، لومومبا به توصیه دوست و مشاورش، ژان ون لیرد ( Jean Van Leirde) که یک بلژیکی آزادیخواه بود، بدون هماهنگی به پشت تریبون رفت و سخنرانی کرد.
برخلاف سخنرانان دیگر که به نوعی استقلال کنگو را از "الطاف" پادشاهی بلژیک برمی شمردند، لومومبا در اظهاراتی جنجالی به "ظلم و جور و چپاولی" که مدعی بود در دوران مستعمره بودن کشورش بر مردم کنگو گذشته بود، اشاره کرد و احساسات حاضران و مردمی که از طریق رادیو به سخنانش گوش می دادند را برانگیخت.
ژان ون لیرد، دوست و مشاور نزدیک لومومبا، سالها بعد به بی‌بی‌سی درباره این سخنرانی گفت: "پادشاه (بلژیک) از این سخنان برآشفت. مقام های بلژیک از آن لحظه به بعد از لومومبا قطع امید کردند. مردم کنگو می گفتند این سخنرانی بود که سر لومومبا را عاقبت بر باد داد."

کابینه ۶۷ روزه؛ هرج و مرج در کنگو

دولت پاتریس لومومبا روز ۲۴ ژوئن سال ۱۹۶۰ آغاز به کار کرد و از همان ابتدا مخالفت های نخست وزیر با مقام های بلژیکی به مجادله های پی در پی میان او و مستشاران بلژیکی انجامید که همچنان بر استخراج و صادرات منابع معدنی سرشار کنگو از استان کاتانگا (Katanga) در جنوب این کشور نظارت می کردند.
همزمان سازمان نیافته بودن دولت مرکزی و ارتش ملی کنگو خیلی زود کشور را با هرج و مرجی گسترده روبرو کرد.
دکتر جرج زانگولا، استاد تاریخ آفریقا در دانشگاه کارولینای شمالیحق نشر عکسUNC.EDU
Image captionجورج زانگولا: دولت آمریکا هیچگاه بابت دخالت در امور کنگو و همکاری در سرنگونی و ترور لومومبا عذرخواهی نکرده است
در جنوب، یکی از دشمنان قسم خورده لومومبا به نام موسی چمبه، استان کاتانگا را مستقل از دولت مرکزی اعلام کرد و خود را رئیس جمهور این بخش از کشور نامید. استان کاتانگا که از معادن غنی مس، اورانیوم و طلا برخوردار بود برای سالها قطب اصلی درآمد و ثروت پادشاهی بلژیک و تامین کننده اورانیوم برای برنامه های اتمی واشنگتن به شمار می رفت. بدون کاتانگا کنگو در ردیف ممالک فقیر آفریقا به شمار می رفت.
آنطور که دکتر جرج زانگولا، استاد تاریخ آفریقا در دانشگاه کارولینای شمالی در گفتگو با بی‌بی‌سی فارسی اشاره می کند، معادن جنوب و شرق کنگو و نیروی انسانی این کشور حتی پیش از سالهای منتهی به معاهده برلین در سال ۱۸۸۴، از منابع اصلی ثروت برای بروکسل محسوب می شد.
به گفته این استاد دانشگاه، علاوه بر بلژیک، در دهه های میانی قرن بیستم و در جریان جنگ جهانی دوم و سالهای جنگ سرد، اورانیوم کنگو برای آمریکا جنبه حیاتی داشت؛ به طوری که اورانیوم به کار گرفته شده در بمب های اتمی رها شده بر هیروشیما و ناکازاکی از معادن اورانیوم کنگو استخراج شده بودند.

اخراج بلژیکی ها و 'لومومباویچ'

در همان ماههای نخست پس از استقلال، نخست وزیر جوان کنگو که از نفوذ دولت بلژیک در کاتانگا آگاه بود، دستور اخراج دیپلمات های بلژیکی را صادر کرد و مستشاران نظامی بلژیکی را خلع ید کرد. اما فرمان لومومبا توسط مقام های بلژیکی که پشتیبان موسی چمبه در کاتانگا بودند، نادیده گرفته شد.
پاتریس لومومبا همچنین از سازمان ملل متحد درخواست کرد که برای نظارت بر اوضاع، نیروهای حافظ صلح خودرا به کنگو اعزام کند. اگر چه ژنرال ایندارجیت رایکه ( Indarjit Rikye) فرمانده وقت نیروهای حافظ صلح سازمان ملل در کنگو بعدها به بی بی سی گفت که با وجود اعزام او و نیروهایش به کنگو بلژیکی ها عملا اجازه هیچگونه دخالتی به آنها نمی دادند.
لومومبا که کم کم از برقراری نظم در کشور با کمک سازمان ملل متحد ناامید شده بود این بار از مسکو (پایتخت اتحاد جماهیر شوروی در آن زمان) درخواست کمک کرد. درخواستی که برای آمریکا و متحدانش عبور لومومبا از خط قرمز محسوب می شد.
در اوج سالهای جنگ سرد میان شوروی کمونیستی و آمریکا، تمایل لومومبا به برقراری ارتباط با مسکو، گناهی نابخشودنی محسوب می شد؛ به طوری که سفیر آمریکا در کنگو حتی نام نخست وزیر را در مکاتباتش به "لومومباویچ" تغییر داد که طعنه‌ای به تمایلات چپ گرایانه پاتریس لومومبا محسوب می شد.

خمیر دندان زهرآلود و حصر خانگی لومومبا

لورنس دولین ( Lawrence R. Devlin) رئیس دفتر سازمان مرکزی اطلاعات آمریکا (سی.آی.اِی) که سالها در آفریقا مشغول به فعالیت بود و در هنگام آشوب های پس از استقلال کنگو پایتخت این کشور حضور داشت، در کتاب خاطرات خود آورده است: "به محض ورودش او را شناختم. اما وقتی از نقشه ترور لومومبا سخن گفت خشکم زد و بی درنگ مخالفت کردم."
اشاره آقای دولین به ماموریتی است که دکتر سیدنی گاتلیب ( Sindney Gottlieb) مدیر فنی سازمان سیا در آن زمان تدارک دیده بود.
ایندارجیت رایکه، فرمانده نیروهای وقت سازمان ملل متحد در کنگو
Image captionبه گفته ایندارجیت رایکه، لومومبا در حالی که در عقب یک وانت زنجیر شده بود با حالتی خوار وخفیف" به بازداشتگاه منتقل شد
بنابر گزارشهایی که در سال ۲۰۰۰ منتشر شد، دوایت آیزنهاور (Dwight Eisenhower) سی و چهارمین رئیس جمهوری آمریکا، با حذف فیزیکی پاتریس لومومبا توسط سازمان سیا موافقت کرده بود. بر همین اساس دکتر گاتلیب که به خاطر فعالیت هایش روی نقش داروهایی چون ال.آس.دی در ارتش امریکا شهرت داشت، یک تیوب خمیردندان حاوی زهر را تهیه کرده بود و ماموریت لورنس دولین این بود که راه این خمیر دندان زهرآلود را به خانه نخست وزیر کنگو باز کند. ماموریتی که آقای دولین از انجام آن سرباز زد و خمیردندان مرگ آلود هم پس از پایان تاریخ مصرف از بسترآبهای رودخانه کنگو سر درآورد.
اما چند هفته بعد، تلاش ناموفق آمریکا برای ترور پاتریس لومومبا با جدیت مستشاران بلژیکی و دشمنان داخلی نخست وزیر بالاخره به نتیجه رسید.
شصت و هفت روز پس از آغاز به کار دولت مرکزی، جوزف کازاوبو ( Joseph Kasavubu) رئیس جمهوری وقت کنگو طی دستوری نخست وزیر را از مقامش عزل کرد. تصمیمی که لومومبا آن را برنتافت و در پاسخ به آن با مراجعه به پارلمان کنگو سعی کرد رئیس جمهوری را از قدرت خلع کند. تلاشی که عاقبت با یک کودتا به سقوط هر دو نفر و به حصر خانگی لومومبا در مقر نخست وزیری انجامید.
بشنوید:گفتگو با جرج زانگولا، استاد تاریخ آفریقا در دانشگاه کارولینای شمالی

کودتا و فرار از محاصره

در چهاردهم سپتامبر ۱۹۶۰، ژنرال جوزف موبوتو (Joseph-Desiré Mobutu) با کودتا کنترل لئوپولدویل (اکنون کینشاسا - پایتخت) را در اختیار گرفت و نخست وزیر و رئیس جمهور را از قدرت ساقط کرد.
لومومبا که در مقر نخست وزیری محبوس شده بود توانست به کمک خدمتکارانش شبانه از محاصره خارج و به سوی استنلی‌ویل (در شمال شرق) روانه شود تا شاید در آنجا به کمک هوادارانش دوباره بتواند قدرت را در دست بگیرد. اما نیروهای ژنرال موبوتو او را در حاشیه رودخانه سانکورو متوقف کردند.
به گفته ایندارجیت رایکه، فرمانده نیروهای وقت سازمان ملل متحد در کنگو لومومبا در حالی که "موهایش بهم ریخته بود و عینک بر چشم نداشت" به پایتخت بازگردانده شد و در مقابل چشم روزنامه نگاران و ماموران سازمان ملل متحد و "در حالی که در عقب یک وانت زنجیر شده بود با حالتی خوار وخفیف" به بازداشتگاه منتقل شد.
ژرار سئورت
Image captionژرار سئورت: دو روز آنجا بودیم. کارهایی کردیم که حیوان هم چنین نمی کند. برای همین هم تا خرخره مشروب نوشیده بودیم تا زیاد متوجه آنچه انجام می دهیم نباشیم
مدارکی که در سالهای اخیر افشا شده نشان می دهد وزیر امور آفریقای بلژیک در پانزدهم ژانویه سال ۱۹۶۱ خواهان تحویل لومومبا به بزرگترین دشمن اش یعنی موسی چمبه شده بود. سرانجام در هفدهم ژانویه سال ۱۹۶۱ پاتریس لومومبا و دو نفر از وزرای کابینه اش که به همراه او دستگیر شده بودند به شهر الیزابت ویل، مرکز استان کاتانگا انتقال داده شدند.
ژنرال چمبه که پیش تر با اعلام استقلال کاتانگا خود را رئیس جمهور این منطقه معرفی کرده بود، ساعاتی بعد دستور داد که لومومبا و جوزف اوکیتو (Joseph Okito) و مائوریس امپالو (Maurice Mpolo) دو وزیر کابینه او را به اعماق جنگل ببرند.
دقایقی بعد جوخه اعدام تحت امر افسران بلژیکی و در حضور "رئیس جمهور چمبه"، پاتریس لومومبا و همراهانش را به رگبار بستند و جسد آنها را دفن کردند.

نبش قبر و سوزاندن با اسید سولفوریک

ژرار سئورت (Gerard Soerte) افسر نظامی بلژیکی می گوید وزیر کشور کاتانگا تماس گرفت و گفت: "شما کشته اید، شما هم جسد را سر به نیست کنید. برای من مهم نیست که چگونه این کار را می کنید."
آقای سئورت و یکی از همکارانش اجساد لومومبا و دو وزیر دیگر کابینه اش را از زیر خاک بیرون کشیدند و پس از قطعه قطعه کردن آنها با استفاده از اسید سولفوریکی که از معادن نزدیک بدست آورده بودند، شروع به سوزاندن اعضای مثله شده در اسید کردند.
"دو روز آنجا بودیم. کارهایی کردیم که حیوان هم چنین نمی کند. برای همین هم تا خرخره مشروب نوشیده بودیم تا زیاد متوجه آنچه انجام می دهیم نباشیم."

عذرخواهی بلژیک از مردم کنگو

پس از آشکار شدن اسناد چگونگی اعدام و سقوط پاتریس لومومبا، دولت بلژیک در فوریه سال ۲۰۰۲ از مردم کنگو رسما عذرخواهی کرد. اگر چه آن طور که جورج زانگولا، استاد تاریخ آفریقا در دانشگاه کارولینای شمالی می گوید با وجود انتشار اسنادی در سالهای ۲۰۰۰ و ۲۰۰۶ که از نقشه ترور آمریکا و تلاش برای حذف فیزیکی پاتریس لومومبا به دستور دوایت آیزنهاور، رئیس جمهوری وقت خبر می داد "دولت آمریکا هیچگاه بابت دخالت در امور کنگو و همکاری در سرنگونی و ترور لومومبا عذرخواهی نکرده است."
به گفته این استاد دانشگاه، سقوط نخستین دولت قانونی کنگو پس از استقلال از بلژیک آثار منفی بسیاری بر تاریخ نیم قرن گذشته این کشور آفریقایی داشته است.
اختلافات قبیله ای و جنگ های داخلی و منطقه ای کنگو در نیم قرن گذشته همواره ادامه داشته است. کمیته بین المللی نجات ( IRC) در سال ۲۰۰۸اعلام کردکه مجموع تلفات انسانی جنگ های داخل کنگو در حد فاصل سالهای ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۳ به بیش از پنج میلیون و ۴۰۰ هزار نفر می رسد. این کمیته بین المللی، درگیری های کنگو را "خونبارترین جنگ" پس از جنگ جهانی دوم نامیده است.
حدود یک ماه پیش (۱۳ دسامبر) دادگاهی در بلژیک با تحقیق دوباره در مورد ۱۲ نفر از مسئولان مستقیم اعدام پاتریس لومومبا موافقت کرد. این تصمیم در پی آن گرفته شد که گای لومومبا (Guy-Patrice Lumumba) با تشکیل پرونده ای خواهان تحقیق در مورد مشخصات عاملان مستقیم قتل پدرش شده است.