۱۳۹۰ فروردین ۲, سه‌شنبه

بمناسبت ۲۹ اسفند ۱۳۲۹- خاطرات اولین کارگر ایرانی دارسی


۲۹,۱۲,۱۳۸۹
یک روز پیش از پرداخت حقوق، اعلان عمومی می شد.  کارگران در ساعت مقرر شده مقابل میز آکانتنسی (حسابداری) صف می کشیدند و ژتون دستمزد ماهانه خود را در مقابل امضای یک رسید پرداختی تحویل می گرفتند و آنگاه می توانستند آن را در خزانه آکانتینگ به عنوان پس انداز نگه دارند و یا اینکه حقوق خود را از مسئول صندوق دریافت کنند. البته حقوق و تسهیلات کارگران ایرانی در مقایسه با آنچه کارکنان انگلیسی و هندی از آن برخوردار بودند وضعیت مناسبی نداشت . کارکنان انگلیسی از دریافت حق بدی آب و هوا، حق مسافرت، حق خرید مشروب و مهمتر حق دوری از وطن علاوه بر دریافت حقوق هفتگی خود برخوردار بودند....
نخستین قطره خون سیاه دل وطن که از درون پر رازش در سحرگاه سه شنبه ۵ خرداد ۷۵ متر به آسمان فوران کرد و فواره ای سیاه و بد بو را در فضا پراکند، صدها فرسنگ آنسو تر از «دره خرسون» در «طهران» نوای آرام و دل انگیز فواره حوض کاشی آبی با بوی غنچه های گل محمدی اطراف آن، پراکنده بود در باغ زیبای قصر، مظفرالدین شاه را نوازش می داد تا خواب خوش و عمیقش بر هم نخورد.
الله داد مهوش کارگر جوان ۳۱ ساله بختیاری اما این سو خسته از برآمدن و نشستن آفتاب هر روزی، لب تشنه در برهوت تلاش و تنهایی خود، به برج سیاه دهشتناکی که نور ظفر صبح پنجم خرداد ۱۲۸۷ را بر تیم حفاری رینولدز محو می کرد و بوی بد آن سرگرد ویلسن دوست و همکار و نماینده ارشد جورج رینولدز را در نفتون (محل دکل حفاری رینولدز) از هوش برده بود می نگریست و اگر نبود الله داد شاید اندکی پس از ارسال خوش ترین خبر تاریخ قرن بیستم، خبر نخستین قربانی نفت ایران نیز به رینولدز و سپس به دارسی مخابره می شد.
اما الله داد خوشحال از پایان تراژدی کشف نفت، انسان دوستانه تلاش برای حفظ جان سرگرد ویلسن را مهمتر از مشاهده برج سیاه نفت سرزمینش می دید و کوشش های او بود که ویلسن توانست دوباره ببیند آنچه را که پنج سال در انتظارش بود؛ و آنگاه سرگرد انگلیسی شادمانی اش را با پایکوبی حفاران و کارگران که به دور دکل حفاری هلهله می کردند، تا هنگام طلوع خورشید نو بر نفتونخرسون قسمت می کرد.
و دره
شاید کسی با تمام خستگی آن روزها مهم نبود برایش که بنگارد آنچه را که یک روز در صد سالگی برای تمام ایرانیان مهم باشد. حتی شاید کسی در طول زندگی الله داد از او نخواست تا بگوید آنچه پیش و پس از ساعت ۴ صبح بر او رفته است و آن را ثبت کند. اما امروز عبدالرضا مهوش فرزند ۷۰ ساله الله داد مهوش می تواند اندکی با فشار بر حافظه خود از زبان پدر بگوید و ما را با روزنه های تازه ای از آن روز تاریخ ساز ایران آشنا کند؛

پدر می گفت ساعت حدود چهار صبح ۲۵ ربیع الثانی (۱۳۲۶ قمری ) بود، با دکل حفاری کمتر از ۱۰ متر فاصله داشتم، تشنه بودم و می خواستم از درون
هبانه (Hobbaneh) ( ظرف سفالی مخصوصی که دور آن را کنف پیچ می کردند تا آب آشامیدنی ویژه کارگران در درون آن خنک بماند) که آب زیادی هم نداشت، به قدر رفع عطش بنوشم، متوجه لرزش زمین شدم احساس کردم از تشنگی مفرط است که این حالت را حس می کنم اما لرزش زمین شدید تر شد و آنگاه تصور کردم زلزله ای در راه است؛ کمی بعد ناگهان صدای غرشی به گوشم رسید سر که برگرداندم نفت سیاه را دیدم با صدایی همچون سیلی که از کوه سرازیر شده باشد به آسمان رفت، بوی عجیبی شبیه شیره و صمغ درخت بلوط در فضا پیچید. سرگرد ویلسن که طبق عادت هر شب، بیرون از چادر سفیدش بر روی تخت فلزی و فنری خود به خواب عمیقی فرو رفته بود را دیدم، خواب آلوده از هیبت و غرش زمین هراسان بیدار شد و درست شبیه پرنده ای که از قفس آزاد شده باشد به سمت دکل خیز بلندی برداشت، ترس و شادمانی در او به هم در آمیخته شده بود. هنوز چند قدم بیشتر از تخت خوش خوابش فاصله نگرفته بود که کنترل خود را از دست داد و بر زمین افتاد. به سمتش دویدم، آب کمی که در دست داشتم روی پیشانی و صورتش آرام ریختم، کوتاه و سخت نفس می کشید، ترسیده بودم و صدای غرش فواره نفت مانع از رسیدن فریاد و هیاهوی من به گوش دکتر یانگ و دیگر اعضای گروه می شد وقتی ویلسن را کاملا بی حس و بی هوش دیدم اطراف قلب و شانه هایش را مالش دادم، ناگهان چشمانش به سختی تکان خورد و لرزید و آنگاه چند بار سرفه کرد و به دشواری گفت: " مالا!  اویل ، اویل " ( ویلسن و کارکنان انگلیسی الله داد را مالا صدا می زدند) و بعد به فواره نگاه کرد و نفس عمیقی کشید. کوتاه سخن ویلسون به من توان داد تا برخیزم و دکتر یانگ را به یاری بطلبم و بر بالین ویلسن حاضر کنم. دکتر یانگ شادی نیمه تمام خود را رها کرد و اجازه نداد تا شیرینی سحرگاهی اش به کام رینولدز و گروه حفاری تلخ شود و ازبین برود. ویلسن را دوباره بر روی تختش خواباندیم و او شاد بود که می تواند نهایت شادی را حس کند. اندکی بعد برخاست و به سمت دکل رفتیم. خورشید پنجم خرداد داشت کم کم نور تازه ای بر دره خرسون مسجد سلیمان می تاباند. دکتر یانگ، مک ناتل، سی مارک و تمام کارگران و حفاران دست در دست هم داده، حلقه زده بودند و به دور دکل می چرخیدند و آواز می خواندند. یکی از حفاران انگلیسی در میان هلهله کارگران بلند آواز می خواند و من تنها عبارت آور اویل ! آور اویل! (our oil! our oil!) او را می شنیدم.

و نفت فواره می زد و تاریخ پر فراز و نشیب ایران زمین ورق می خورد... البته ویلسن هیچگاه و حتی در خاطرات خود نیز از آن شب و بلایی که متحمل شد و مهمتر از همه تلاش یک کارگر ایرانی برای نجات جانش را نگفت و به ثبت نرساند. اما آنچه که مهم بود روان شدن جوی های پر از نفت سیاه فلات ایران زمین بود در صبح پنج خرداد که همچون روان شدن خون از قلب به رگان سرخ تن، در سرزمین کهن ما جاری شد و جان تازه ای به ایران زمین ومردمانش هدیه داد.


الله داد می گوید: همچنان که کارگران مشغول عملیات مهار و کنترل خروج نفت از چاه بودند، هلهله و شادی و بی طاقتی ویلسن منتظر به بر‌آمدن خورشید تا صبح ادامه داشت تا پیام واقعیت رویای ۱۰ساله رنج و تلاش برای کشف نفت در این سوی زمین را به جورج رینولدز که سه روز پیش از آن (دوم خرداد ۱۲۸۷(  نفتون را به مقصد اهواز - محل دفترش - ترک کرده بود و مهمتر به انگلستان تشنه، مخابره کند.

فروردين :جوانان ايران شخصيت سال ۱۳۸۹هستند



دويچه ‌وله:مهم‌‌ترين رويداد سال ۱۳۸۹ در ايران چه بود؟ شخصيت سال ۱۳۸۹ کی بود؟ آرزو ايراني‌ها برای سال جديد چيست؟ چهره‌هايی چون جواد مجابي، پيمان سلطاني، مجتبی واحدي، فرزانه ضامن، احمد منتظری به اين پرسش‌های دويچه وله پاسخ گفته‌اند.



شخصيت سال ۱۳۸۹ در ايران کيست؟



جواد مجابی شاعر و طنزپرداز در تهران: « فکر مي‌کنم، سيمين بهبهانی به‌عنوان يک شاعر، جعفر پناهی به‌عنوان يک فيلمساز و همين طور اصغر فرهادی به‌عنوان يک فيلمساز شخصيت سال ۱۳۸۹ هستند. اما اگر بخواهيم فقط يک کلمه بگويم، جوانان ايران که ما را در دنيا سربلند کردند، شخصيت سال ۱۳۸۹ هستند. آن‌ها يکبار ديگر به ما اعتماد و غرور لازم را بازگرداندند.»



مجتبی واحدی مشاور ارشد مهدی کروبی: «بدون تعارف آقای موسوی و آقای کروبی به‌همراه همسران‌شان شخصيت‌های مورد احترام مردم و شخصيت‌های تاثيرگذار سال ۱۳۸۹ بودند. اما من گمان مي‌کنم که تاثيرگذارترين افراد در تحولات يکسال گذشته، جوان‌هايی بودند که علي‌رغم خشونت حاکميت و خطراتی که متوجه‌ آنان بود، به خيابان‌ها آمدند و کار را به جايی رساندند که سراپای حاکميت را وحشت فراگرفته است.»



فرزانه ضامن، خواننده و موزيسين در تهران: «در سال ۸۹، همه‌ هنرمندان ايران شخصيت‌های خوب سال بودند. شخصيت‌هايی که مثل هميشه تأثيرگذار بودند و با وجود شرايط سختی که براي‌شان وجود دارد، باز هم به کارشان ادامه دادند.»



پيمان سلطانی رهبر ارکستر ملل در تهران: «تصور مي‌کنم شخصيت سال يک نفر نيست. چهره‌های مردمی هستند که برای اهداف خودشان، برای رسيدن به نقاط مشترک انساني، روحی و عاطفي‌شان دست به دست هم دادند و با همديگر برای هدف‌شان مبارزه کردند.»


احمد منتظري، فرزند آيت‌الله حسينعلی منتظری: «آقای دکتر ابراهيم يزدی شخصيت سال ۱۳۸۹ است. چون ايشان، مسن‌ترين زندانيان سياسی است و ايشان را واقعاً به دلايل واهی دستگير کردند. آقای يزدی به جرم «شرکت در نماز جمعه غيرقانونی» دستگير شد. اصلا اول و آخر اين کلمه‌ی «نمازجمعه‌ی غيرقانونی» باهم جور در نمي‌آيد. نماز جمعه که نمي‌شود غيرقانونی باشد. اين دليل را هيچ کس نپذيرفت و همين باعث رسوايی زندانبانان شد که چه‌طور بي‌جهت افراد را دستگير مي‌کنند.»



مهم‌ترين رويداد سال ۱۳۸۹ چه بود؟



مجتبی واحدی: «۲۵ بهمن ۱۳۸۹ در عرصه‌ی مردمی نقطه‌ عطفی بود که نشان داد مردم ايران اگر مدتی ساکت بودند، به دنبال حل کردن مسائل‌ خود در آرامش بودند. ۲۵ بهمن نشان داد که مردم ايران زنده هستند و روز به روزهم زنده‌تر خواهند بود و به اهداف خود نزديک‌تر خواهند شد.»



احمد منتظری: «مهم‌ترين ويژگی سال ۸۹، آگاهی مردم بود. مردم الان مي‌دانند که در آينده چه مي‌خواهند. در انقلاب ۵۷ همه مي‌گفتند نظام شاهنشاهی را نمي‌خواهند، ولی مشخص نبود چه مي‌خواهند. بعد آمدند به چيزهايی رای دادند که از آن آگاهی کامل نداشتند و اگر آگاهی داشتند به آن رای نمي‌دادند. الان مردم دقيقاً مي‌دانند که در آينده بايد چه تصميمی بگيرند و چه سياستی اتخاذ کنند و چه روش‌هايی برای رسيدن به آن اهداف انتخاب کنند.»




"اوا کلاوس‌نتيزر"، دانشجوی آلمانی رشته‌ی ايران‌شناسی: «خبر دو روزنامه‌نگار آلمانی که در ايران دستگير شدند و بعد آزاد شدند مهم بود. البته برای من يک خبر ديگر هم مهم بود. ازدواج يکی از دوستانم در ايران. دوستان ايراني‌ام در رشته ايران‌شناسی به من کمک مي‌کنند.»



صدرا عبدالهي، کارگردان سينما: «چون در ايران زندگی مي‌کنم و همه قشرها را در طول روز از نزديک مي‌بينيم، سال ۸۹ سالی پر از اضطراب بود. هيچ کس نمي‌دانست چه اتفاقی در حال افتادن است. اين حالت هنوز هم کم و بيش ادامه دارد. سال متعادلی نبود.»



فرزانه ضامن: «سال ۸۹، سال خوبی بود. سالی بود که تغييرات زيادی انجام شد، ولی هنوز به نتيجه نرسيديم. فکر مي‌کنم سال ۹۰ سالي‌ست که مي‌توانيم خيلی چيزها را به نتيجه برسانيم.»



پيمان سلطانی: «احساس مي‌کنم ايران از يک نابسامانی رنج مي‌برد. خيلی دلم مي‌خواهد بدانم دلايل اين بحران تاريخی چيست. در طول تاريخ اتفاق‌های زيادی برای ايران افتاده است، ولی هنوز نتوانستم بفهمم چرا هميشه مردم ايران مورد مورد ضرب و شتم قرار مي‌گيرند و چرا هميشه اين ظلم برای مردم ايران در طول تاريخ باقی مانده است. دلم مي‌خواهد اين موضوع برطرف شود.»



... و پيام نوروزي؟



فرزانه ضامن: «تنها پيامم يک آرزوست برای هنرمندان. اميدوارم شرايط کشور در سال ۹۰ برای فعاليت موزيسين‌ها، به‌خصوص برای خانم‌های موزيسين بهتر شود. آرزو دارم آن‌ها بتوانند در کشور خودشان آزادانه فعاليت کنند و اجرا داشته باشند. خيلي‌ها هستند که واقعا هنرمندند و جاي‌شان در زيرزمين‌ها نيست. اميدوارم شرايط برای موزيسين‌های زيرزمينی که کارشان خيلی خوب است، ولی نمي‌توانند هنرشان را به گوش مخاطب برسانند بهتر شود.»



صدرا عبدالهی: «سال‌ها و سال‌ها و سال‌هاست که منتظريم شمعی افروخته شود و نور اين شمع بين همه تقسيم شود. امسال هم همين طور. اميدوارم شمعی افروخته شود، اتفاقی بيفتد و همه مردم ايران از آن استفاده کنند. البته اين امر با پيام من و اين جور چيزها درست نمي‌شود.»



احمد منتظری: «اميدوارم همان‌طور که سال تحويل مي‌شود و زمستان به بهار تبديل مي‌شود و تحولی در طبيعت رخ مي‌دهد، در همه‌ی انسان‌ها تحولی رخ دهد. افراد کمی فکر کنند و در راه اشتباهی که در آن قدم مي‌زنند، تجديدنظر کنند. اين را بدانند که اگر از آن راه اشتباه برگردند، هيچ اشکالی ندارد. آيت‌الله منتظری از قول استادشان آيت‌الله بروجردی مي‌گفتند، "مرد آن است که از حرف (اشتباه) خود برگردد، نه اين که برآن پابرجا باشد و بخواهد تا آخر روی سياستی که از اول گفته سماجت کند".»



پيمان سلطانی: «احساس مي‌کنم تنها چيزی که بين ما جايش خالي‌ست، شادی است. بين‌ ما شادی نيست. هيچ‌کدام‌مان شاد نيستيم. همه بکوشيم که اين شادی برگردد. در عين حال در راه به دست آوردن شادي، چهره‌های آن معصومانی که برای اهداف‌شان جنگيدند و مبارزه کردند را از ياد نبريم و هميشه به ياد آن‌ها هم باشيم.»



جواد مجابی: شعری دارم به نام «شما عزيزترين‌ها» که روز ۲۵ بهمن ۱۳۸۹گفته‌ام. آن را برای شما مي‌خوانم:



مي‌خواهم دفترهايم را سفيد بگذارم

تا بچه‌های فردا در آن مشق بنويسند
کنار مي‌گذارم حبه‌های قند را
تا چای ميهمانان ناديده را شيرين کند
گريه‌هايم را خنده نام نهادم
تا نياشوبد زلال موسيقی جوانی و شيدايی را
سفرها و آوازهای عشرت عمرم
نثار شما باد
مي‌خواهم برگ‌های کتابم
سراسر کاغذ بادبادک‌های کودکان کور شود
قلبم را بي‌افشانم
دانه‌ای در اين چشم‌انداز
تا زهرهای اين زمين را در خود کشد
بي‌دغدغه درو کنيد نيشکر
نه آدمي، نه شهر
ايکاش جاده‌ای باشم
بي‌غبار در رهگذارتان




حسين کرمانی

تحريريه: مصطفی ملکان

ترجمه بهروز عارفی: اخوان المسلمین خواهان «انتقالی مهارشده» اند

ترجمه بهروز عارفی: اخوان المسلمین خواهان «انتقالی مهارشده» اند

Kategorie: Meldungen Links


ژیلبر آشکار استاد موسسه اموزش های شرقی و آفریقائی در دانشگاه لندن و مولف کتاب «اعراب و شوآ. جنگ اسرائیل و اعراب در زمینه روایت ها، سند باد، 2009.
ترجمه بهروز عارفی
اخوان المسلمین در اواخر فوریه تصمیم گرفتند  تا حزب آزادی و عدالت  را  هم چون بازوی سیاسی  خود تاسیس کنند. وظیفه این حزب، تاثیرگذاری بر آینده کشور است.

شورش مصر با بر هم زدن همه پیش بینی ها، تحت تاثیر و هدایت ائتلاف نیرو های عمدتا لائیک* و دموکرات  (حزب ها، انجمن ها، شبکه های اینترنتی) میسر شد. سازمان هائی که در حوزه جنبش اسلامی قرار دارند  یا اعضای آن ها به صورت فردی در این جنبش شرکت کردند، ولی سهم آنان با تشکلاتی که پیش از آغاز قیام  اهمیت چندانی نداشتند برابر بود یا  همچنین با گروه هائی که بیشتر  شبیه جریان مخالفان اروپای شرقی سال 1989 بودند تا احزاب توده ای انقلابی پیشتاز و بازیگران سنتی انقلاب های اجتماعی.

اگر در مورد شورش تونس، می توان خویشتن داری جنبش اسلامی را با درنده خوئی سرکوب توضیح داد، که توانائی عمل حزب النهضه را فلج کرده بود، بر عکس در مورد اخوان المسلمین مصر که رژیم نظامی تحملش می کرد، راز رفتار محتاطانه  این سازمان را درست باید در منشور آن جست.

انور سادات پس از رسیدن به قدرت در سپتامبر 1970 به دنبال درگذشت جمال عبدالناصر، بازگشت اخوان المسلمین به صحنه سیاسی را تسهیل و صعود آن را به عنوان ضد وزنه چپ ناصری یا تندرو تقویت کرده بود. اخوان المسلمین کاملا پیرو آزاد سازی اقتصادی (انفتاح) است که گورکنان ناصریسم به پیش بردند. این کار از نگاه جامعه شناختی با نفوذ روزافزون اعضای بورژوازی  جدید مصر در صفوف اخوان المسلمین تحقق می یابد. با این حال، تقوای اخوان المسلمین پاسخی به فساد شتابان است. این، چکیده و شاه کلید استدلال های اخوان المسلمین در میان اقشار خورده بورژوا ست که محیط رشد مورد علاقه آنان به شمار می رود.

اخوان المسلمین به عنوان جنبش سیاسی ارتجاعی مذهبی پا گرفت که دلمشغولی اصلی اش اسلامی کردن نهاد های سیاسی و فرهنگی مصر  و ترویج شریعت در مقام منبع قانون گذاری بوده و هست. شعار مرکزی «راه حل، اسلام است» برنامه آنان را خلاصه می کند. اما، اخوان همچنین به عنوان پادزهر سیاسی مورد استفاده گروه های بنیادگرای افراطی و خشن  نیز قرار گرفته است.

انور سادات به نوبه خود، در مقابل اعتراضات اجتماعی و ملی گرایانه از حربه مذهب برای مشروعیت دادن ایدئولوژیکی به قدرتش مرتبا استفاده کرد. او برای خنثی کردن آثار پیامدهای قرارداد غیر محبوب صلح  مصر با اسرائیل در مارس 1979 بود (که کمتر از شش هفته پس از انقلاب ایران امضا کرده بود) ، یک سال بعد، قانون اساسی را تغییر داد و شریعت را به منزله «منبع اصلی کلیه قوانین» در آن ثبت کرد. به رغم این واقعیت که بخشی از جمغیت مصر را اقلیت قابل توجهی از مسیحیان تشکیل می دهد. این امتیازدهی برای کسب حمایت اخوان المسلمین از پیمان اسرائیل-مصر کافی نبود. درآن هنگام، انور سادات تصمیم گرفت به نفوذ آنان پایان دهد. در سال 1981، چند ماه پیش از قتل سادات به دست اعضای جناح افراطی حرکت اسلامی بنیادگرا، او به دستگیری های وسیع در میان اخوان المسلمین دست زد.

حسنی مبارک اندکی پس از تکیه کردن به صندلی ریاست جمهوری انور سادات، اخوان المسلمین زندانی را آزاد کرد. در آغار، رئیس جمهور جدید در نقش مردی میانه رو و افتاده ظاهر شد که نشان از مغایرت با سبک پرزرق و برق رئیس جمهوری پیشین داشت. او نیز به نوبه خود در پی مصالحه با اخوان المسلمین در آمد تا برای خود پایه مردمی کسب کند و در همان حال، آن ها را در وضعیت آزادی مشروط و تحت مراقبت نگهداشت. همان سیاستی که سادات برای پیشگیری از رشد اخوان المسلمین اختیار کرده بود.

کم جرئتی محافظه کارانه سالخورد گان، اراده جوان تر ها در مطالبه آزادی های سیاسی

هنگام شرکت مصر در ائتلاف علیه عراق به رهبری ایالات متحده در جنگ خلیج (فارس) در سال 1991، مناسبات اخوان المسلمین با رژیم مصر  پر تنش شد. این کشمکش نقطه عطفی تعیین کننده است در روابط  میان واشنگتن و متفق سعودی اش از یک سو و از طرف دیگر، حوزه بنیادگرای اسلامی سنی «میانه رو» که احزاب اسلام گرای الجزایر ، مصر و تونس بخشی از آن هستند. بر خلاف تمایل سعودی ها که تا آن زمان روابطی با این احزاب داشتند، آنان به اعتراضات علیه جنگ پیوستند. قطع رابطه آنان با ریاض سرکوب این احزاب را که به درجات مختلف  در سال های دهه 1990 و با توافق امریکا و اروپا اعمال می شد، آسان تر کرد.

در ده سال اخیر، اخوان المسلمین میان کم جرئتی محافظه کارانه رهبران سالخورده تر و فشار یک گروه از کادرهای جوان تر که خواهان  مطالبات فعال تر در زمینه  آزادی های سیاسی هستند ، سر در گم است. لذا آن ها مراقب بودند که خشم رژیم را بر نیانگیزند، و در همان حال بیشتر در اعتراضات دموکراتیک و ملی گرا درگیر می شدند. بدین ترتیب، اعضای اخوان در شبکه «کفایه» (دیگر، بس است) شرکت کردند. این جنبش در همبستگی با انتفاضه فلسطین شکل گرفت، در جریان مخالفت با جنگ علیه عراق در سال 2003 رشد کرد و سپس به عنوان نیروئی تثبیت شد که به خصلت دیکتاتوری قدرت حاکم و حکومت خاندانی که رواج می یافت، معترض بود.

به قدرت رسیدن حزب اسلامی و محافظه کار «عدالت و توسعه» AKP در سال 2002 در ترکیه از طریق پارلمانی، طرفداران بلندپروازی های سیاسی را تشویق کرد. این تجربه ظاهرا امکان داد تا حالتی بوجود آید که تا آن زمان غیر عملی ارزیابی می شد. در واقع قطع ناگهانی فرایند انتخاباتی توسط نظامیان در الجزایر در ژانویه 1992 و سپس استعفای اجباری نجم الدین اربکان در سال 1997 زیر فشار ارتش در ترکیه، درست یک سال پس از به دست گرفتن حکومت، این تصور را تقویت کرده بود که راه پارلمانی بر روی جنبش های الهام گرفته از اسلام در کشورهائی که نظامیان قدرت سیاسی را کنترل می کنند، سد شده است.

تجربه جدید ترکیه نشانه تغییراتی در این زمینه است. به ویژه که واشینگتن و اتحادیه اروپا نظر مساعدی نسبت به این حرکت جدید دارند. دولت بوش که در سال 2004 با فروریختن منطقی که تهاجم به عراق را توجیه می کرد (وجود تسلیحات کشتار جمعی)، «ترویج دموکراسی» را به عنوان هدف اعلام شده سیاست خود در خاورمیانه معرفی کرد. در محافل واشینگتن، صداهائی بگوش می رسد که با الهام از تحولات اطمینان بخش تجربه ترکیه، منشی بازتر نسبت به اخوان المسلمین مصر اتخاذ می کردند. مبارک، برخلاف تمایل باطنی اش و زیر فشار امریکائیان در انتخابات 2005 با اتخاذ کثرت گرائی  (پلورالیسم)،  کرسی های بیشتری به اپوزیسیون اختصاص داد که عمده آنان نصیب اخوان المسلمین شد. مبارک امیدوار بود که نشان بدهد که در انتخابات آزاد در مصر، اخوان المسلمین بیش از هر نیروی دیگری از این امکان برخوردار خواهد شد. چند ماه پس از آن، پیروزی حماس در انتخابات فلسطین هر گونه تمایل دولت بوش را نسبت به «ترویج دموکراسی» در منطقه به طور عام و به ویژه در مصر از میان برد.

انتخاب باراک اوباما به ریاست جمهوری آمریکا، بیانات او در چهارم ژوئن 2009 در قاهره که در آن از فرایند دموکراسی در منطقه پشتیبانی کرد و همچنین روشی که او برای بی اعتنائی  به همتای مصری خود بکار برد، اپوزیسیون مبارک را به هیجان آورد. اخوان المسلمین پس از کمی تردید به «انجمن ملی برای تغییر» که ائتلافی با برتری لیبرالی  است، نماینده فرستاد. این انجمن در فوریه 2010 تاسیس شد و محمد البرادعی از چهره های مشهور آن است.

با وجود این، چند ماه بعد، اخوان المسلمین بدون اطلاع از فراخوان اپوزیسیون برای تحریم انتخابات مجلس در ماه های نوامبر – دسامبر، در عملی تلافی جویانه، به امید کسب تجدید انتخاب بخش عمده ای از نمایندگان خویش، در دور اول رای گیری ها شرکت می کنند. نتیجه انتخابات آنان را مجبور به تحریم دور دوم انتخابات می کند. برای آنان فقط یک نماینده می ماند که او هم به خاطر شکستن تحریم از حزب اخراج می شود. در دوره گذشته مجلس، اخوان دارای هشتاد و هشت نماینده بود.

 در کشوری که 44 درصد اهالی با کمتر از دو دلار در روز زندگی می کنند و بورژوازی تازه به دوران رسیده و فرصت طلب زندگی پرتجملی را به رخ دیگران می کشد که فقط با زندگی قدرقدرتان کشورهای سلطنتی نفتی کشورهای خلیج فارس قابل مقایسه است، مصر را به جای زمین بازی گرفته اند، این انتخابات موجب تشدید خشم مردم گردید. کشور یک انبار باروت است. و جرقه از تونس می رسد. شبکه ها و ائتلاف های جوانان مخالف برای تظاهرات در روز 25 ژانویه 2011 فراخوان می دهند. اخوان المسلمین که از شعله ور کردن خشم حکومت نسبت به خود هراس دارد، به فراخوان نمی پیوندد. روز سوم تظاهرات، تازه اخوان المسلمین تصمیم  می گیرند که به جنبش به پیوندند و همه نیروی سازمان یافته اش را در خدمت اعتراضات می گذارد.  هم زمان، رهبران اخوان المسلمین از روی حسابگری  به کرات از ارتش تجلیل می کنند چرا که می دانند سرانجام این هسته سخت رژیم است که به حل و فصل اوضاع خواهد پرداخت.

اخوان المسلمین «علیه دولت مذهبی» و «به نفع دولت مدنی با مرجعیت مذهبی» موضع می گیرد

هنگامی که مبارک، عمر سلیمان، رئیس سرویس های امنیتی را به عنوان معاون رئیس جمهور انتخاب و وی اپوزیسیون را به «گفتگو» دعوت می کند، رهبری اخوان المسلمین می پذیرد که با او ملاقات کند. این کوتاه آمدن به علاوه خودداری این سازمان از پیوستن به مرحله تدارک جنبش، به بی اعتباری اخوان المسلمین در چشم رهبران جوان شورش (شباب) کمک کرد. سرانجام، هنگامی که مبارک کوتاه آمد، اخوان از خونتای نظامی استقبال کرد و در ضمن از آنان خواست تا زندانیان سیاسی را آزاد و وضعیت اضطراری را لغو کنند. رهبران اخوان المسلمین اعلام کردند که یک حزب سیاسی قانونی تاسیس خواهند کرد.

بدین ترتیب، اخوان المسلمین اماده شد تا به فرایند «انتقالی مهار شده» که واشینگتن از آغاز قیام مصر خواستارش بود، یاری رساند. در این راستا، اخوان المسلمین اطمینان داد که قصد کسب قدرت را نداشته و تمایل دارد فقط از حقوق دموکراتیک بهره مند گردد. عصام العریان، از رهبران اخوان المسلمین در مصاحبه ای با نیویورک تایمز (9 فوریه 2011) اظهار داشت: « اخوان المسلمین چه می خواهند؟ ما قصد نداریم نقشی مسلط  در انتقال قدرت جاری بازی کنیم. ما در انتخابات ریاست جمهوری در ماه سپتامبر، نامزدی نخواهیم داشت». هدف اخوان المسلمین «برقراری دولتی دموکراتیک و غیرنظامی» بوده و در عین حال «دموکراسی لائیک لیبرال به سبک آمریکا یا اروپا که با مذهب در زندگی عمومی مخالف است» را رد می کند. (1)».

او در مصاحبه مطبوعاتی در همان روز در قاهره ، به روشنی بیان کرد که اخوان المسلمین «علیه دولت مذهبی» اند، به زبان دیگر با دولتی که توسط مذهبیون رهبری شود(به سبک ایران) مخالف هستند، اما طرفدار دولتی مدنی با اولویت مذهبی اند(2). واژه عربی که وی بکار برد، «مرجعیه» به معنی نهاد مذهبی-قضائی است که مسئول تطابق قوانین تصویب شده در مجلس با اسلام و دارای حق وتو در این مورد باشد. نظیر آن چه در طرح اخوان المسلمین در سال 2007 پیش بینی شده بود ولی رسما به تصویب نرسیده بود. این طرح با مخالفت هائی روبرو شد، بویژه که تاکید می کرد که یک زن یا غیر مسلمان نمی تواند به ریاست جمهوری مصر انتخاب شود.

نظامیان برای اطمینان از پشتیبانی اخوان المسلمین، صبحی صالح، از اعضای برجسته اخوان المسلمین و نماینده پیشین مجلس و نویسنده کتابی علیه لائیسیته را به عضویت کمیته بازبینی قانون اساسی برگزیده اند.  نظامیان طارق البشری را که در گذشته طرفدار ناسیونالیسم (ملی گرائی) ناصری بود و اینک به اندیشه ای دل بسته که از هویت اسلامی مصر و لزوم استواری قانون گذاری کشور بر شریعت دفاع می کند، به ریاست این کمیته منصوب کرده اند. شیخ یوسف القرداوی، رهبر معنوی اخوان المسلمین در موعظه اش در قاهره و هم زمان با تظاهرات بزرگ 18 فوریه ، از اعتصاب کنندگان خواست که به اعتصاب خاتمه داده و به ارتش فرصت بدهند. او از ارتش هم خواست که هیئت دولت را تغییر دهد.

با این ترتیب، «انتقال مهار شده» ای که نظامیان به زعامت امریکا در سر می پروراندند، شکل می گیرد. هدف استقرار دموکراسی انتخاباتی تحت نظارت ارتش به سبک تغییراتی است که یبن سال های 1980 و 1983 در ترکیه رخ داد. یکی از رویه های دیگر «نمونه ترکی» در افق خودنمائی می کند: یعنی امکان به قدرت رسیدن حزبی الهام گرفته از اسلام در آینده در همکاری با ارتش در اداره کشور. امکان دارد که چنین همکاری ای در مصر آسان تر باشد زیرا ارتش این کشور به هیچوجه ضامن لائیسیته ای که ادعامی شود در ترکیه وجود دارد، نیست. با وجود این، تا زمانی که اخوان المسلمین با عصر خود منطبق** نشوند (نظیر تغییراتی که در حزب AKP رخ داد) این همزیستی با مشکلاتی مواجه خواهد شد. اخوان المسلمین بخاطر رفتارشان در قبال فلسطین، هم چنان با سوءظن ایالات متحده و دشمنی اسرائیل روبرو خواهند بود.

اما، تا زمانی که توان انقلابی 25 ژانویه فروکش نکرده ، تندروئی احتمالی آن که در موج مبارزات اجتماعی پس از استعفای مبارک (3) آشکار بود، امکان دارد به پیدایش جریان چپی منجر شود که اخوان المسلمین در مقایسه با آن کم دردسر تر بنظر میرسد. چه برای واشینگتن و چه برای خریداران نظامی مصری اش.

-----
Les Frères musulmans  pour une « transition dans l’ordre »
Gilbert Achcar
----- 
پاورقی ها:
1 – Essam El-Errian, « What the Muslim Brothers want » , The New York Times, February 9th, 2011.
2 – “Al-Ikhwan al-Muslimun : Narfud al-Dawla al-diniyya li annaha dud al-Islam “, 9 fevrier 2011, www.ikhwanonline.net
3 – به مقاله «ریشه های کارگری قیام در مصر» در همین شماره لوموند دیپلماتیک مراجعه کنید:

توضیحات مترجم:
*لائیک و لائیسیته: لائیسیته به جدائی دین و دولت می گویند. گروهی به نادرست آن را مترادف ضدمذهبی بودن می دانند. چنین نیست. در دولت فرانسه که دولتی است لائیک، کسی با مذهب مخالف نیست بلکه دولت حق ندارد در امور مذهبی دخالت کندو مثلا از بودجه دولت، به ترویج مذهب، اختصاص دهد. انگلیسی زبانان آن را سکولار می گویند ولی مفهوم لائیک گویا تر است :  « حکومت از هیچ دینی پبروی نمی‌کند و دین در جامعه مدنی آزادانه به فعالیت می‌پردازد اما دین در سیاست هیچ‌گونه قدرتی اعمال نمی‌کند». برای آگاهی بیشتر به مقاله «منشاء های مناقشه در مورد لائیسیته»، نوشته آلن گرش در لوموند دیپلماتیک، اوت 2003 مراجعه کنید: http://ir.mondediplo.com/article166.html?var_recherche=%D8%A2%D9%84%D9%86+%DA%AF%D8%B1%D8%B4+%D9%84%D8%A7%D8%A6%DB%8C%D8%B3%DB%8C%D8%AA%D9%87+

** در متن فرانسه ازواژه ایتالیائی aggiornamento استفاده شده که رفرم یا سیاست نوسازی کلیسا برای تطابق ان با نیازهای کنونی معنا می دهد. در مذهب، منظور از آن، به روز کردن دکترین یا آئین های مذهبی است. معنای دیگر ان به روز کردن است.

لوموند دیپلماتیک، مارس 2011