۱۳۸۷ آبان ۹, پنجشنبه

بازی سايه ها، و سايه ابهام يک اکتبر سورپرايز

ژان گيزنل

ترجمه و مقدّمه: محمد علی اصفهانی۹ آبان ۱۳۸۷
۳۰ اکتبر ۲۰۰۸
www.ghoghnoos.org

مسأله ی جدال کانديدا های دو حزب جمهوريخواه و دموکرات آمريکا به طور اخص، و جدال اين دو حزب، به طور خاص، و جدال جنگ طلبان اسراييلی و آمريکايی با کسانی که ـ دستکم در ظاهر ـ از ضرورت کم کردن تنش های نظامی در جهان سخن می گويند، به طور عام، برخلاف تصوّر رايج، در چهارم نوامبر و انتخاب اوباما يا مک کين، تعيين تکليف نمی شود.فاصله ی ميان چهارم نوامبر تا اوّل ژانويه (روز استقرار رسمی رييس جمهوری جديد در کاخ سفيد) فوق العاده حساس و تعيين کنده است.
اگر مک کين به اوباما ببازد، در اين فاصله احتمالاً حوادث بسيار غير منتظره يی می تواند اتفاق بيافتد.مخصوصاً اگر به باد رفتن احتمالی آرزو های بخش نيرومندی از قدرتمداران اسراييل در زمينه ی ويران کردن ايران و بازگردانيدن آن شايد به يک قرن پيش را در صورت شکست مک کين در نظر بگيريم. و اين را که وجود يک ايران نيرومند و مستقل و يکپارچه ـ ايران بالقوّه ی فردای رهايی ـ به عنوان بزرگترين و شايسته ترين قدرت منطقه، هم برای اسراييل، هم برای آمريکا، و هم برای حکومت های ـ ذاتاً ـ عشيره يی و نيمه فئودالی خليج فارس، کابوسی هميشگی بود و هست و خواهد بود.و باز مخصوصاً اگر به آنچه محور تئوری نئوکان ها را تشکيل می دهد و از آن به عنوان «هرج و مرج سازنده» نام می برند ٭ آنگونه که بايد، بها دهيم، و کارنامه ی اينان در مدّت هشت سال قبضه ی قدرت در آمريکا را گواه اعتقادشان به اين تئوری بگيريم... ... و ماجرا البتّه بعد از ورود احتمالی اوباما در اوّل ژانويه به کاخ سفيد ـ چه او در ادّعای «صلح طلبی» خودش صادق باشد و چه نه ـ همچنان ادامه خواهد داشت...... و اين همه را چاره يی ديگر بايد جست. نه در بيرون ايران. بلکه در اندرون ايران. و نه در ميان دستان ناپاک و به خون آلوده ی دو سفله ی جنگ طلب پياده و سواره که به خصوص در چند سال اخير از هيچ کوششی برای قرار دادن ايران در معرض تجاوز خارجی کوتاهی نکرده اند و نخواهند کرد. يکی به قصد ادامه ی حاکميت خود، و ديگری در رؤيای شوم گرفتن جای او به ازای دستمزد خيانت به مردمش. بلکه در جنبش مدنی رو به اعتلای ايران.هم از اين روست که وقتی که يکی از خبره ترين کارشناسان امور اطلاعاتی و امنيّتی و نظامی فرانسه ـ در ابهام و ناروشنی يی بسيار تأمّل برانگيز ـ سخن از يک «اکتبر سورپرايز» جديد می راند، و عالماً و عامداً از شرح آن، و از آنچه احتمالاً در ذهن خود تصوير دقيقش را دارد، خودداری می کند، بايد کمی و يا کمی بيشتر از کمی، به فکر فرو رفت.ژان گيزنل، از بنيانگذاران «ليبراسيون» روزنامه ی معروف طيف چپ فرانسه است، و تا سال ۱۹۹۱ به عنوان نويسنده، و نيز گزارشگر ويژه، در اين روزنامه فعاليّت می کرده است.او کارشناس مسائل نظامی و مسائل اطلَاعاتی و امنيتی، استاد انستيتوی عالی نظامی، و از همکاران مطالعات عالی دفاع ملّی فرانسه، و عضو هيأت داوران جايزه ی ادبی نيروی زمينی اين کشور است.بيشتر کتاب هايی که مستقلّاً و يا با همکاری ديگران نوشته است، به مسائل امنيتی، نظامی، و اسرار پشت پرده ی روابط پنهانی حکومت ها و سيستم های اطلّاعاتی آن ها با همديگر می پردازد. از جمله:
ـ ژنرال ها: تحقيقی در باره ی نيرو های نظامی فرانسه.ـ سرويس های اطلاعاتی: قدرت سرويس های اطلاعاتی فرانسه در زمان رياست جمهوری فرانسوا ميتران.ـ قلعه ی فرو رفته در خواب: شکست سرويس های اطلّاعاتی آمريکا.ـ ديوانگان در واشنگتن: مجموعه يی از مهيب ترين سخنان «باز» های آمريکايی.ـ فصه ی پنهانی جمهوری پنجم فرانسه.ـ و ...روزنامه ی تلگرام نيز که اين مقاله ی ژان گيزنل را منتشر کرده است، روزنامه ی بزرگ منطقه ی غرب فرانسه است که در چند سال اخير برخلاف فضای رکود و سقوط تيراژ نشريات فرانسوی و حتّی ورشکستگی تعدادی از آن ها، روز به روز بر تيراژش افزوده شده است.آنچه می خوانيد، ترجمه ی اين مقاله است.حمله ی هوايی آمريکا به سوريه، به نفع کيست؟ژان گيزنل
روزنامه ی لو تلگرام۲۸ اکتبر ۲۰۰۸ در فردای حمله ی هوايی آمريکا به سوريّه [در يکشنبه ۲۶ اکتبر] واشنگتن از «موفقيّت»، حرف می زند؛ و دمشق از «تجاوز به سرزمين سوريّه». در اين بازی سايه ها، عملياتِ آمريکا، به نفع کيست؟در آنچه به مبارزه با تروريسم بر می گردد، هميشه بايد به امور مورد ادّعا، و به ظاهر قضيّه، با ديده ی ترديد نگاه کرد. از اين رو، هيچ نمی توان مطمئن بود که حمله ی هلی کوپتر های آمريکايی به سوريه، همانگونه که واشنگتن ادّعا می کند، حمله يی موفقيت آميز بوده باشد.آمريکا مدّعی شده است که در اين عمليّات، «يکی از مهم ترين افراد منتقل کننده ی جنگجويان خارجی به منطقه» را به قتل رسانيده است. ادّعايی که احتمالاً می تواند درست باشد. امّا فقط احتمالاً. نه مطمئناً.مقامات سوری هم اطلاع می دهند که در جريان اين حمله، آمريکا هشت غير نظامی را به قتل رسانيده است. و وزير امور خارجه ی سوريه، حمله ی آمريکا را يک «حمله ی تروريستی» می نامد.
نمايش سايه ها
آمريکا می گويد که با اين حمله، يک مرکز پشت جبهه ی کسانی را که در عراق مشکل می آفرينند منهدم و نيست و نابود کرده است.و اين در حالی است که سازمان های اطلاعاتی آمريکا و سوريه، هر دو با يکديگر روابطی نزديک برقرار کرده اند.در بازی سايه ها بر پرده ی نمايش آنتی تروريسم، دشمنانِ ديروز می توانند به متحدانِ امروز بدل شوند. و بالعکس، متحدّانِ امروز می توانند دشمنانِ فردا باشند!بعد از آنچه آمريکا در پی واقعه ی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ به مرحله ی اجرا گذاشت، تا به امروز، قواعد عامّ جديد بين المللی تغييری نکرده اند؛ و واشنگتن، ديگر توسّل به هيچ اقدامی را برای خود ممنوع نمی داند.بايد اين را به صراحت گفت که [در زمينه ی تجاوز های مستمر دولت آمريکا به حقوق مردم سرزمين های اشغال شده، و حتّی مردم کشور خود، به بهانه ی مقابله با تروريسم] بسيار به ندرت پيش آمده است که کسی مورد محکوميت و مجازات قرار بگيرد.وزارت امور خارجه ی فرانسه گفته است که:در صورتی که تأييد شود که عمليّات آمريکا در خاک سوريه انجام پذيرفته است [!] آن وقت ما به آمريکايی ها يادآوری می کنيم که به استقلال سرزمين ها علاقه منديم [!].و اين گفته، هيچ نيست به جز حدّاقل آنچه می توانست گفته شود. آن هم در شرايطی که نيکولا سارکوزی، بشار اسد، رييس جمهوری سوريه را امسال برای شرکت در مراسم رژه ی پيروزی انقلاب ۱۴ ژوئيه ی فرانسه، به اين کشور دعوت کرده بود. [در فرانسه، شرکت از رييس يک کشور برای حضور در اين مراسم معيّن، معنای سياسی ويژه يی دارد.]
چرا در چنين شرايطی؟
چرا اين حمله ی هوايی، الآن و در چنين شرايطی انجام پذيرفته است؟ آمريکا چه دلايل واقعی و قابل پذيرشی برای تجاوز به حق حاکميت سوريه می توانست داشته باشد؟آيا در چنين حمله يی، ما کمپين مک کين عليه اوباما را نمی بينيم؟در چند روز باقی مانده، هيچ چيزی نمی تواند به کانديدای حزب جمهوری خواه که در موقعيّتی بسيار بد قرار دارد، بهتر از عمليات نظامی موفق، کمک کند. چرا که جمهوری خواهان، خودشان را به عنوان نيرويی معرفی می کنند که قادر است امنيّت شهروندان آمريکايی را تأمين و تضمين کند.[موضوع، به همين يک حمله منحصر نيست، بلکه] ما می بينيم که آن ها در اين ايام اخير می کوشند تا اين ادّعای خود را به مردم کشورشان بقبولانند. با حملات «هدفمندِ» پی در پی در پاکستان.امّا يک مشکل آن ها اين است که اين نوع عمليات، و قتل های «نشانه گيری شده»، تا کنون صد ها قربانی بی گناه در ميان مردم عادّی به جا گذاشته است، در حالی که حملات مستمر گروه های شورشی، بی وقفه ادامه دارد.
يک اکتبر سورپرايز
جرج بوش، پدر جرج دبليو بوش، رييس جمهوری کنونی آمريکا، تقريباً سی سال پيش، جزء گروه شرکت کننده در عمليات رسوا شده و فاجعه آميزی بود که «اکتبر سور پرايز» نام گرفت.در آن عمليات، جمهوری خواهان، در نهان، بر سر به گروگان گرفته شدگان سفارت آمريکا در تهران وارد معامله با رژيم ايران شدند. معامله يی خاص با اين هدف معين که [با مانع شدن از انتخاب دوباره ی جيمی کارتر] رونالد ريگان به کاخ سفيد راه بيابد.تاريخ، از اين واقعه به عنوان يک حيله ی غافلگير کننده در ماه اکتبر [ماهی که اندکی پس از پايان آن، انتخابات رياست جمهوری آمريکا برگزار می شود] ياد می کند.آرزو کنيم که حمله ی آمريکا به سوريه، ربطی به اين نوع از مانيپولاسيون نداشته باشد!
پا نويس:
٭ در مورد اهميّت ويژه يی که تئوريسين های اصلی آنچه «شاخه ی مدياتيک» و به چشم آمدنی آن، به «نئوکان ها» معروف شده است برای «هرج و مرج سازنده» قائلند می توانيد ـ از جمله ـ مراجعه کنيد به:
«نئوکنسرواتور ها و سياست هرج و مرج سازنده» از تری ميسان، با ترجمه و مقدمه ی همين قلم:
http://www.ghoghnoos.org/khabar/khabar02/liban_voltaire.html
و نيز: «آمريکا و اسراييل، حمله به ايران، و «هرج و مرج سازنده»:
http://www.ghoghnoos.org/khabar/khabar03/arabtimes280307.html
ضمناً فراموش نکنيم آنچه را «اسکات رايتر» در ارتباط با تحريک و تحرکّات نئوکان ها و اسراييل، نسبت به آن هشدار داده بود:«می خواهند با بمباران ايران، اوباما را در برابر عمل انجام شده قرار دهند» ـ گفتگوی روزنامه ی ايتاليايی ايل مانيفستو با اسکات رايتر، به ترجمه ی همين قلم:
http://www.ghoghnoos.org/khabar/khabar07/ritter-iran.html

مرگ مشکوک یک زندانی سیاسی در زندان


مجوعه ی فعالان حقوق بشر در ایران:

بنابر اخبار دریافتی از خانواده مرحوم عبدالرضا رجبی گزارش فوت ایشان که در روز گذشته به صورت غیررسمی منتشر گشته بود تائید میگردد. صبح روز جاری خانواده رجبی پس از اطلاع از گزارشات نگران کننده پیرامون فوت آقای رجبی با زندان اوین تماس گرفته که مسولین زندان ضمن اعلام تبعید این زندانی به زندان رجایی شهر خواستار پیگیری خانواده از زندان کرج میگردند. سپس خانواده رجبی با زندان مذکور اقدام به برقراری تماس مینمایند که مسئولان با بیان تعطیلی از پاسخ دهی به پیگیری این خانواده سرباز میزنند، سرانجام خانواده نگران رجبی به مقابل درب زندان مراجعه و نهایتاً پس از ساعتها انتظار مسئولان زندان خبر فوت این زندانی سیاسی را به خانواده ابلاغ می نمایند. آقای رجبی در تاریخ ۷/٨/٨۷ از زندان اوین به رجایی شهر منتقل و در همان شب خبر فوت ایشان اعلام میگردد، احتمال این موضوع که آقای رجبی در زندان اوین فوت نموده باشند و پس از مرگ بنا به دلایل نامعلومی به زندان رجایی شهر منتقل شده باشند می رود. عبدالرضا رجبی از زندانیان وابسته به سازمان مجاهدین خلق بوده است که در ابتدای سال ۱٣٨۰ در طی یک درگیری مسلحانه در منطقه مرزی در حالی که مورد اصابت ترکش نارنجک قرار گرفته بود دستگیر میگردد، وی سالیان متمادی زندان را با وجود ترکشهای نارنجک در بدن که هیچگاه مورد رسیدگی پزشکی قرار نگرفت سپری نمود، نامبرده به شدت نیازمند رسیدگی پزشکی بوده است. وی پس از محاکمه ابتدا به اعدام و سپس با یک درجه تخفیف به حبس ابد محکوم گردید و در طی ماههای اخیر نیز از بند ٣۵۰ زندان اوین به اندرگاه ٨ زندان که در آن مکان زندانیان بیگانه و معتادان مواد مخدر نگهداری میشدند تبعید گردید بود.

انتخابات در ايالات متحده يعنی كشك - مترجم : فريدون گيلانی


به قلم : ليندا ايوريل Linda Averill
Information Clearing House 22.10.2008
مترجم : فريدون گيلانی
gilani@f-gilani.com
www.f-gilani.com

صد ميليون انسان ساكن ايالات متحده كه نمی توانند رای بدهند ، برای باطل كردن اثر جادو گری های انتخاباتی ، پيام های نيشدار فرستاده اند .

لژيون های مردم در انتخابات ايالات متحده ، حالا هر انتخاباتی ، شركت نمی كنند . اما نه به اين دليل كه نسبت به سرنوشت جامعه بی اعتنا شده باشند ، يا بخواهند فقط به اين وسيله ابراز انزجار كنند . اينان در واقع رای عدم اعتماد خود به قدرت غالب را به سيستم الكترال می سپرند .

هدف واقعی انتخاباتی كه در ايالات متحده انجام می شود ، اين است كه سياستمداران عده بيشتری از مردم را برای حقانيت دادن به اختيارات خود جمع كنند . پس از آن است كه می توانند ما را به جنگ هائی كه خود در موردش تصميم می گيرند بكشانند و در قلب ذوب شدن اقتصادی ، دلارهای مالياتی را به عنوان تضمين به بانكدارانی كه بزرگترين حاميان مالی جريان انتخاباتی خود آنانند اختصاص دهند . اين اتفاق ، هميشه و در همه ی سطوح دولتی ، از انتخابات انجمن های شهر بگيريد تا كاخ سفيد ، می افتد .

وقتی زبان شورش را نمی شنوند ، خود داری از شركت در انتخابات تبديل به رای مردمی می شود كه جائی در جريان نمايندگی ندارند , باد وود Bud wood, وبلاگ نويسی كه با مردم بی علاقه به رای دادن بحث كرده ، نتيجه ی مباحث خود را به اين صورت اعلام كرده است كه , فرق چندانی نمی كند كه چه كسی و چگونه وارد كاخ سفيد شود . نتيجه كار هميشه يكسان است . ,‌

كدام دموكراسی ؟ دموكراسی برای چه ؟ صد ميليون انسان در ايالات متحده نمی توانند رای بدهند . اينان مردم مغلوبی هستند كه به لحاظ اقتصادی از امتياز و حق رای دادن محرومند . اينان مردم فقير، جوان ، ناتوان ، بيكار و متولد خارج از ايالات متحده اند كه بخصوص آسيائی ها و آمريكای لاتينی ها را شامل می شوند .

از اين گذشته ، فقط 48 در صد ازمردمی كه زير خط در آمد ساليانه زندگی می كنند به پای صندوق های رای می روند . اين رقم را مقايسه كنيد با 77 در صد كسانی كه در آمد ساليانه شان بالای 50 هزار دلار است . ضمنا ، 15 در صد آن هائی كه در آمد ساليانه شان بالای 100 هزار دلار است شرايط رای دادن را دارند كه فقط 19 در صدشان مشتری صندوق های رای گيری اند كه مختص طبقه مرفه است . و اين در صد تا سطح كسانی كه ثروت را انباشت كرده اند ، بالا می رود .

اما حتی رای دهندگان فعال از انتخابات رو برگردانده اند. تحقيقاتی به نام , رای دهندگان نا پديد شده, نشان می دهد كه رای دهندگان بی علاقه و مردد يكسانند . بيش از 75 در صد احساس می كنند كه , نامزد ها حرف های قشنگ می زنند كه انتخاب شوند . , بيش از يك سوم بر آنند كه ,اغلب سياستمداران دروغگو و حيله گرند . , تنها بيانيه ای كه در ميان محرومان از حق رای به صورت دو برابر مورد حمايت و تائيد قرار گرفت ، اين بود كه , جمهوری خواهان و دموكرات ها مثل هم اند . ,

واقعيت جزاين نيست . كله گنده های هر دو حزب ( كه راس هرم سرمايه داری بزرگ صنعتی و مالی ايالات متحده و جهان تحت سلطه ی آن را تشكيل می دهند � م ) ، دستور كار را از بالا ديكته می كنند . در سال 2008 ، باراك اوباما و جان مك كين با صرف نيم ميليارد دلار ، ركورد تازه ای در تاريخ هزينه های انتخاباتی ايالات متحده از خود به جا گذاشته اند . , گولدمن ساكس Goldman Sacks , و , جی پی مورگان J. P.Morgan, قهرمانان بانكداری و ايجاد اختلال در سرمايه گذاری ، در راس حاميان مالی اوباما و معاون او ,‌ بايدن , قرار دارند كه خوب ، اين بهترين كارت اعتباری برای تقلب و حيله گری است . , اكسون Exxon , و , شورون Chevron , ( دو شركت بزرگ نفتی ايالات متحده كه با وجود تسلط برسياست چپاول نفت جهان در سكته ی اخير مالی كك شان هم نگزيده است � م ) از مك كين و معاون او خانم پی لين Palin فرماندار آلاسكا كه وعده ی حفاری در آن منطقه را داده است حمايت مالی كرده اند .

حتی دموكرات های جديد و جمهوريخواهان ، ورود به دولت را دشوار يافته اند . در سال 2006 ، 407 كرسی مجلس نمايندگان برای انتخاب مجدد خالی بودند كه از آن ميان تكليف 383 كرسی از پيش قطعی بود . از ميان آن 383 نماينده ای كه ورودشان به مجلس نمايندگان قطعی بود ، 94 در صد شان به اين دليل توانستند كرسی ها را اشغال كنند كه از پول كلان و رسانه های خبری برخوردار شدند . همه ی اين نمايندگان ! بدون برخورد با هيچ گونه مخالفت و اعتراضی ! مبارزات ! انتخاباتی را پيش بردند . همين امر به آنان كمك كرد تا توجيه كنند كه چگونه در انتخابات ميان دوره ای نتيجه ی كار 40 در صد در خلال انتخابات وارونه از كار در آمد .

ضمنا ، رای دهندگان طبقه كارگر به حاشيه رانده شدند ، كه از آن جمله بودند كارگران آمريكای لاتينی. تحقيقات در مورد آنان نشان داد كه مساله و دغدغه های اساسی و ابتدائی اين رای دهندگانی كه از حق خود محروم شده اند ، , خريدن گاز و غذا ، , كار آمد نبودن و كافی نبودن مراقبت های پزشكی ، تحمل پرداخت هزينه های جنگ و اقامت بوده است . بنا به اين تحقيق ، هيچ يك از احزاب جمهوريخواه و دموكرات ، در اين موارد پايه ای هيچ اقدامی برای كارگران نكرده اند .

در ماه ژوئن ، سنای ايالات متحده 92 به شش 5/275 ميليارد دلار برای هزينه های جنگ را به تصويب رساند . مجلس نمايندگان هم 416 به 12 به آن رای داد .

در زمينه بهداشت و درمان ، مك كين و اوباما چشم به روی در آمد های سرشار صنايع پزشكی و دارو سازی بستند . در مورد مهاجران ، زاويه های برخورد از اين هم فاجعه بارتر بود .

انتخابات را خيلی با شتاب صورت می دهند ! معمولا بسياری از كسانی كه از رای دادن پرهيز می كنند ، اگر فرصت و امكانش را داشته باشند رای می دهند . كشورهای ديگر ، يك روز را تعطيل می كنند تا مردم فرصت رفتن پای صندوق های رای را داشته باشند . اما در ايالات متحده چنين نيست .

در سال 2004 ، چهل و پنج در صد از كسانی كه می خواستند رای بدهند ، به اين دليل كه مشغول كار بودند ، خسته بودند ، در آن ساعات فشرده توانش را نداشتند ، يا بيمار بودند ، نتوانستند رای بدهند . دوازده در صد از اين گروه اجتماعی هم به خاطر مسائل مربوط به ثبت نام ، نامناسب بودن محل های اخذ رای و ترابری شهری برای رسيدن به آن نقاط ، از اين حق محروم شدند . ترجمه و فهميدن هم مساله ديگری بود . يعنی اين كه ميليون ها تن از طبقه كارگر ، اصلا متوجه نمی شدند كارت الكترال و پرسش هائی با آن حجم كه سياستمداران تهيه كرده بودند ، يعنی چه .

در فلوريدا ، رسوائی اوراق رای گيری كامپيوتری همچنان ادامه دارد و صندوق های رای گيری ساعت هفت بعد از ظهر تعطيل می شوند . در يكی از شهرهای ويرجينيا ، اخيرا به دانش آموزان حالی كرده اند كه اگر بخواهند به آدرس مدرسه ی خود برای انتخابات ثبت نام كنند ، معاف از ماليات نخواهند بود . در ويسكانسين دادستان كل می خواهد تمام كسانی را كه از ژانويه 2006 به اين سو برای رای دادن ثبت نام كرده اند مورد رسيدگی قرار دهد . اين اقدام يعنی طولانی تر كردن صف و پشيمان كردن مردم از اتلاف وقت .

نمونه ها از اين فهرست هم بسا بيشتر است . نژادپرستی منظم و پنهانی به ما می گويد كه چرا اكثريت تحت ستمی كه رای گيری را پوشالی می دانند ، از كارگران رنگين پوست تشكيل می شوند.

چهار تا پنج ميليون آمريكائی ديگری كه عملا و كاملا دولتی از رای دادن محروم شده اند و اصلا انتخابات را قبول ندارند ، سی و شش در صدشان آفريقائی آمريكائی اند . آن هائی كه ساليان دراز است در ايالات متحده زندگی می كنند و شهروند شناخته نشده اند ، با وجودی كه بايد همه ی تصميم های دولتی را تحمل كنند و زير بار آسيب های ناشی از آن بروند ، حق ندارند نماينده ای داشته باشند.

اصلا فكر حزب سوم را هم نكنيد . با چنين شكافی كه ميان سياستمداران ايالات متحده و مردم وجود دارد ، حزب سومی اصلا نمی تواند وجود داشته باشد . پول و قدرت دموكرات ها و جمهوريخواهان، راه را بر زمينه های عمل حزب سوم بسته است . قوانين انتخاباتی را دو حزب حاكم نوشته اند و اين قوانين اجازه نمی دهند احزاب اقليت حتی سر از صندوق های رای در آورند .
مقررات خشماگين و مهار گسيخته ، سانسور رسانه های خبری ، حمايت های مالی خصوصی از مبارزات انتخاباتی ، اختناق ، خفه كردن صداها و آدم كشی های مخفی به سبك هندی های قرن های هجدهم و نوزدهم كه بسيار ظريف و بی سر و صدا صورت می گيرد ، برای سياستمداران ايالات متحده اين امكان را فراهم می كند تا كار رقابت با گروه های طرفدار طبقه كارگر را به حذف آنان از صحنه بكشانند . يكی از اين رقبا ، حزب دموكرات است . گروه ها و احزاب رقيب ، حتی سبزها را هم كه فقط طرفدار اصلاحاتی در سرمايه داری اند ، شامل می شود .

اين مردم نيستند كه به سوسياليست ها يا سبزها رای می دهند ، خود نظام و قدرت غالب به جای آن ها اين وظيفه را انجام می دهد ! در انتخابات ايالات متحده , برنده همه آرا را از آن خود می كند , اگر سوسياليست ها 20 در صد و سبزها 15 در صد رای بياورند ، چون دموكرات ها 51 در صد رای آورده اند ، همه رای ها به حساب دموكرات ها منظور می شود !

اوضاع هميشه براين منوال نبود . در آغاز قرن بيستم ، سوسياليست های طرفدار طبقه كارگر و ضد پلاتفرم های سرمايه داری ، در انتخابات ايالات متحده درخشيدند و در سراسر كشور بيش از 1200 كرسی نمايندگی را از آن خود كردند .

برای حذف و نابود كردن اين خطر جدی ، دموكرات ها و جمهوری خواهان طرح شكار شرورانه ی آنان را ريختند و به اجرا در آوردند . به دفاتر حزب سوسياليست هجوم بردند ، كرسی های نمايندگان طرفدار طبقه كارگر را غير قانونی خواندند ، تندروها را به زندان افكندند و اساسا صندوق های رای را باطل اعلام كردند .

علنا گفتند هيچ مهم نيست كه چه كسی رای آورده است ! پس از آن كه اين كشور عليه پادشاه انگلستان شورش كرد ، فقط عده ای سفيد پوست كه صاحب پول و املاك فراوان بودند حق رای داشتند . نبرد برای به حاشيه راندن كارگران بی زمين و سياهان و زنان ، بی باكانه و در دراز مدت به پيش رفت . اساس نظرشان هم اين بود كه رای دادن دموكراسی را تامين می كند و اين فرض ، راه رسيدن به جامعه ای بهتر را هموار خواهد كرد !

حتی اگر اين فرض درست بود ، به جای دموكراسی و جامعه ی بهتر ، ثروت در دست عده خاصی از مردم انباشت شد كه قدرت سياسی هم پشتوانه اش بود .

نخبگان اقتصادی قوانين را می نويسند تا منافع خود را تامين كنند . كارل ماركس اسم اين شيوه عمل را نظام بورژوا دموكراتيك در خدمت و برای سرمايه داری می گذارد . تضاد و نقطه ی مقابل اين شيوه ، سوسياليسم دموكراتيك است كه می گويد اقتصاد وسياست يعنی حاكميت اكثريت كه طبقه كارگراست .

امروزه ، ممكن است سياستمداران كارورزان عادی به نظر برسند و خود را اين گونه به جامعه معرفی كنند . به اين معنی كه تاريخ را نامزد دموكراتيك سياه پوست و كانديدای زنی كه نامزد
معاونت رياست جمهوری جمهوريخواهان است می سازند .

اما امپراتوری زير سلطه ی ستمگران هيچ تغييری نخواهد كرد .

هر دو حزب ، درجريان انتخابات حرف های قشنگ می زنند و خود را مدافع منافع مردم معرفی می كنند تا رای دهندگان را فريب بدهند كه چه تفاوت فاحشی با ديگران دارند . انتخابات 2008 ، هيچ تفاوتی با بازی های قبلی نمی كند . شايد تفاوت های جزئی وجود داشته باشد ، اما هر كدام شان به كاخ سفيد راه يابند ، وضع كارگران و مردم فقير بازهم بدتر می شود ، حالا می خواهد رای داده باشند ، يا نداده باشند .

پاسخ اصلی در نظام اجتماعی جديد نهفته است . رسيدن به اين پاسخ ، از طريق صندوق های رای گيری مقدور نيست . راه رسيدن به اين پاسخ ، اقدام مصمم و راديكال توده ها برای تغيير شرايط است.

اما رای شما بی ارزش نيست . پيام بفرستيد . به اينان بگوئيد كه عوضی انتخاب كرده ايد و دنبال نمايندگان واقعی مردم می گرديد . اعتراض كنيد ! اعتراض !

پس آن گاه پند بنيانگذار اتحاديه كارگری , مادر جونز , را آويزه گوش خود كنيد . بيش از يك قرن پيش ، او اعلام كرده بود كه , من هرگز رای نداشته ام ، ولی اين كشور را تبديل به جهنمی برای ستمگران كرده ام . شما نيازی به رای نداريد تا حلقه را بر ستمگران تنگ كنيد ! شما به يقين و اعتماد به خويش و صدا نياز داريد ! ,

* * * * *

خانم ليندا ايوريل ، راننده اتوبوس و فعال اتحاديه كارگری است . برای حمايت از او، برايش ايميل بفرستيد :
LindaEAverill@peoplepc.com

9 آبان 1387 10:07