۱۳۸۶ دی ۱, شنبه

کمیته پی جویی آزادی دانشجویان در بند

خود را به azadi.barabari@gmail.com بفرستید.وبلاگ آینه آزادی و برابری http://avbi.blogspot.com٢٨ دسامبر را به روز جهانی اعتراض به دستگیری دانشجویان در ایران تبدیل خواهیم کرد!We Will Make 28th December a Protest day against the Arrest of Students in IranNOTHING CAN STOP US

December 28, 2007

٢٨ دسامبر را به روز جهانی اعتراض به دستگیری دانشجویان در ایران تبدیل خواهیم کرد!
فراخوان به اعتراض جهانی برای آزادی دانشجویان دربند!
فراخوان به ایرانیان آزادیخواه خارج کشور!
فراخوان به سازمان ها٬ نهادها و مراجع بین المللی!
٢٨ دسامبر را به روز جهانی اعتراض به دستگیری دانشجویان در ایران تبدیل خواهیم کرد!
مردم آزادیخواه!
بیش از دو دهفته است که ٤٣ تن از دانشجویان و فعالین سیاسی دانشگاه های ایران طی عملیات های شبانه از روز ٢ دسامبر ربوده شده و یا در جریان مراسم های روز دانشجو در روز ٧ دسامبر و پس از آن در ایران دستگیر و زندانی شده اند.
به دستگیر شدگانی که جرمی جز دفاع از آزادی و برابری ندارند٬ به دانشجویانی که مخالفت خود را با فضای جنگی اعمال شده از طرف حکومت اعلام داشته بودند٬ به کسانی که دانشگاه را میخواهند نه پادگان نظامی را٬ به یاران ما که جرمی جز دفاع از انسانیت و عدالت ندارند٬ به برگزار کنندگان مراسم های روز دانشجو که بر پرچم هایشان نوشته شده بود، نه به جنگ، دانشگاه پادگان نیست! نه به تبعیض جنسیتی، کارگران اتحاد! آزادی و برابری! اتهاماتی واهی و ساختگی از جمله اقدام علیه امنیت ملی و حتی بمب گذاری وارد ساخته اند.
بر کسی پوشیده نیست که زندانیان سیاسی در بند ٢٠٩ و ٣٢٥ اوین در چه شرایط وخیمی به سر می برند. متاسفانه هر روز خبرهای ناگواری از سلامتی دانشجویان در بند به ما می رسد. طبق اخبار دریافتی، یاران ما زیر شدیدترین شکنجه ها و فشار های جسمی و روانی قرار دارند.وضع جسمی دانشجویان بسیار نگران کننده است. به زندانیان اجازه ملاقات و تماس با خانواده های خود داده نشده است. وکلای دانشجویان امکان ملاقات با موکلین خود را ندارند. دانشجویان زندانی در زندان های حاکمیت از اولیه ترین حقوق انسانی نیز محرومند!
این رفتار حکومت اسلامی با دانشجویان با اعتراضی جهانی روبرو گشته است. سازمان عفو بین الملل طی نامه ای رسمی به سران حکومت نسبت به دستگیری دانشجویان اعتراض کرده است٬ رﺋیس پارلمان اروپا خواهان آزادی فوری دستگیر شدگان شده است. طی دو هفته گذشته صدها نامه همبستگی از سراسر جهان به دست ما رسیده اند٬ آکسیون ها و تظاهرات های متعددی در سراسر جهان علیه این رفتار وحشیانه تاکنون صورت گرفته است.
ما دانشجویان آزایخواه و برابری طلب٬ به نمایندگی از همه دانشجویان ایران از این موج همبستگی با احساسی افتخارآمیز تشکر میکنیم. واقعیت اما این است که علیرغم این اعتراضات وسیع از طرف مجامع بین المللی و مردم آزادیخواه جهان٬ یاران ما هنوز در بند هستند.
برای تقویت جنبش آزادی دانشجویان زندانی باید اقدامی جهانی را سازمان داد!
به این مناسبت ما روز جمعه ٢٨ دسامبر برابر با ٧ دی ماه را بعنوان روز جهانی اعتراض به دستگیری دانشجویان در ایران اعلام میکنیم. از همه شما٬ از همه سازمان ها٬ نهادها و مراجع بین المللی میخواهیم که در این روز هم زمان و از هر طریقی که امکان آن را دارید٬ اعتراض خود را به روند بازداشت ها اعلام دارید و همگام با دانشجویان آزادیخواه ایران٬ خواهان آزادی فوری همه دستگیر شدگان شوید. اعتراضات وسیع شما در خارج از ایران به نیروی اعتراضی ما در جامعه ایران قدرت و توان بیشتری میبخشد و موجبات آزادی سریعتر دوستان دانشجویمان را فراهم میسازد.
جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی در ایران به حمایت های بیشتر شما نیاز دارد!
زنده باد آزادی!
زنده باد برابری!
دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب دانشگاه های ایران
١٩ دسامبر ٢٠٠٧ - ٢٨ آذر ١٣٨٦
-----------------------------
We Will Make 28th December a Protest day against the Arrest of Students in Iran!
A call to an international protest to free students in Iran!
A call to freedom – loving Iranian abroad!
A call to international organisations around the world!
Freedom – loving people!
More than two weeks ago 43 students and political activists across the cities of Iran were either abducted or were arrested before, during and after the national student day on 7th December in Iran and all of them were imprisoned.
The arrested students who have not committed any crime but defending freedom and equality; those students who have expressed their opposition to the militarised atmosphere in the universities created by security forces; our comrades who have not committed any crime and only defended humanity and justice; the students who organised the national students day with slogans such as “No War”, “University is Not a Militaries Camps”, “No Sexual Apartheid”, “Long Live Freedom & Equality”, “Workers Unity”, have been accused of actions against country’s security including conspiracy and bombings.
It is a fact that political prisoners in horrible wards 209 and 325 of Evin prison live under difficult conditions. Every day we here news about bad health and worsening of the physical condition of our comrades. According to news we have received our friends are under torture and all physical and psychological pressure. We are gravely concerned about our comrades as their families are banned to visit them. Students’ lawyers are not permitted to meet them and they are deprived of their basic human rights.
This treatment of students by the Islamic Republic has been faced with a fierce international protest. The amnesty international has organised a campaign to free students. The head of the EU Parliament has asked for their immediate release. During the last two weeks we have received hundreds of protest letters from across the world and numerous protest actions and demonstrations against the Islamic Republic and for immediate release of the imprisoned students have been organised.
On behalf of all students, we the Freedom and Equality – seeking Students are very proud of these waves of solidarity and thank all who were with and for us in these difficult days. But the fact of the matter is that despite all these efforts, our friends are still in prison.
To release the arrested students an international action is urgently required!
We call all the international organisations and campaigns to join us on 28th December to protest against the Islamic Republic and raise your voice to free the students in Iran. Your solidarity and joint actions all around the world will strengthen our efforts and make the release of our friends and comrades possible.The movement for freedom and equality urgently needs your support and solidarity and united action.
Long Live Freedom!
Long Live Equality!
Freedom and Equality – seeking Students of Universities in Iran
19 December 2007 / 28th Azar 1386


4 نظر:
Anonymous said...
دروددوست خوبم از حضورتون در هم آوا و لطفتون سپاسگزارم. واقعا شرمندم که دیر اومدم. کارتون زیبا و ستودنیه. جشن ملی شب یلدا و عید سعید قربان شما و خوانندگان محترم وبلاگتون خجسته باد. پیروز باشید
December 20, 2007 7:40 PM
sahar said...
يلدا يعني يادمان باشد زندگي آنقدر کوتاه است که يک دقيقه بيشتر باهم بودن را بايد جشن گرفت يلدا مبارک[گل] ... عيد قربان مبارک[گل]
December 21, 2007 12:59 AM
sahar said...
به امید روزی که همه آدمها تو هرکجای دنیا به حقشون که آزاد زندگی کردنه برسن !
December 21, 2007 12:59 AM
Anonymous said...
http://umisa.net/?p=223#comment-300
December 21, 2007 8:20 PM
Post a Comment
Older Post Home
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
کمیته پی جویی آزادی

رقابت امپرياليستها برای تصاحب ذخاير نفتی قطب شمال

به نقل از : پيام فدايي ، ارگان چريکهای فدايي خلق ايران
شماره 102 ، آذر ماه 1386
اوايل ماه آگوست 2007 "ولاديمير پوتين" رئيس جمهور روسيه ادعا کرد که بخش بزرگی از قطب شمال و آبهايش جزء خاک روسیه است . پيش از اين يعنی در سال 2001 نيز روسيه اين ادعا را رسما تسليم سازمان ملل کرده بود که در آن زمان این درخواست، به دليل کمبود مدارک علمی پذيرفته نشده بود و سازمان ملل از روسيه خواست که مدارک زمين شناسی جديدی ارائه دهد. به همن دليل هم دولت روسيه يکی از زيردريايی های ارتش خود همراه با يک تيم از زمين شناسان اين کشور را به قطب شمال اعزام نمود . آنها نمونه هايی از املاح کف اقيانوس و آب قطب شمال را برای آزمايش و تحقيق جمع آوری کرده و پرچم روسيه را نيز در کف اقيانوس کاشتند. از آنجا که قطب شمال از نظر قوانين بين الملل در حال حاضر به هيچ کشوری تعلق ندارد. به همين دليل هم اين ادعای روسيه و قرار دادن پرچم خود در زير قطب شمال تلاش آشکاری تلقی شد جهت اعمال حاکميت اش بر اين منطقه از جهان. امری که نمی توانست با مخالفت قدرتهای امپرياليستی ديگر مواجه نشود.

تنشها و اختلافات قدرتهای امپریالیستی خیلی زود خود را در این زمینه نیز نشان داد. يک هفته بعد از سفر زيردريايی های روسيه به قطب شمال، دولت کانادا اعلام کرد که برای حفظ اقتدار خود در اين منطقه دو پايگاه نظامی احداث خواهد کرد. وزير امور خارجه کانادا در پاسخ به اقدام روسيه و ادعای ارضی اش با خشم اعلام کرد که "ما که در قرن 14 و 15 قرار نداريم. نمی توانيد برويد اينطرف و آنطرف دنيا و پرچم خود را بکاريد. خودشان را مسخره کرده اند... اما شکی نيست که اين منطقه به کانادا تعلق دارد."

و چند روز بعد ، يک هيئت علمی دانمارکی پژوهشی را برای اثبات اينکه منطقه "لومونوسوو" قطب شمال به گرينلند (که متعلق به دانمارک می باشد) متصل است، آغاز کرد. و دولت دانمارک بودجه ای معادل 42 ميليون دلار را به تحقيقات قطب شمال اختصاص داد.

دولتهای کانادا و دانمارک سالها بر سر مالکيت يکی از جزايری که بين اين دوکشور و قطب شمال قرار دارد، اختلاف نظر داشته و مجادله ميکردند. اما در حال حاضر بر اساس يکی از قوانين بين الملل پذيرفته اند که بخشی از آبهای قطب را بر اساس طول سواحلی که نزديک به قطب دارند ،ميان خود تقسيم نمايند. طبق اين قانون (معاهده 1982)، هر کشوری حق دارد که تا شعاع 370 کيلومتری مرزهای دريايی خود به تحقيقات علمی در اعماق اقيانوسها بپردازد.

در اين ميان ايالات متحده آمريکا نيز که هنوز معاهده 1982 را نپذيرفته نیز بر سر آبهای قطب شمال با کانادا اختلاف دارد. سالها است که آمريکا يک پايگاه اکتشافی برای نقشه برداری از کف آبهای شمال قطب شمال، در اين منطقه احداث کرده است.

واقعيت اين است که اکتشافات و آزمايشات علمی ای که تاکنون از طرف کشورهای مختلف در قطب شمال صورت گرفته، و حتی جمع آوری نمونه هايی از آب و خاک اقيانوس توسط روسيه، همه در چهارچوب قوانين بين الملل قرار داشته اند. اما در این رابطه مساله نه بر سر قوانین بین الملل بلکه بر سر تلاشهای توسعه طلبانه قدرتهای امپریالیستی برای ملحق کردن بخشهای بیشتری از منابع طبیعی و مناطق سوق الجیشی جهان به حوزه نفوذ و قلمرو خویش است. در این چارچوب است که ما می بینیم حتی قطب شمال هم به عرصه ای برای نمایش تضادهای غارتگرانه امپریالیستها بدل گشته است. اختلافات و رقابتهای امپرياليستی بدون شک تداوم خواهند يافت و هر قدرتی می کوشد سهم هر چه بزرگتری از اين منطقه را صاحب شود. با توجه به سياستهای زورگويانه معمول آمريکا در رابطه با رقبايش، و تجاوزات نظامی اين کشور در خاورميانه برای دستيابی به منابع طبيعی، و وجود اختلاف نو و کهنه ميان چندين کشور نزديک به قطب، تشديد رقابتهای قدرتهای بزرگ بر سر تصاحب قطب شمال امر دور از انتظاری نيست .

هدف اصلی اين پرچم کاشتنها و مسابقه ها برای تصاحب قطب شمال، دست اندازی بر مخازن عظيم نفت و گاز کف اقيانوس (که بر اساس ارزيابيهای تاکنونی نزديک به يک چهارم هيدروکربنهای کشف نشده کره زمين را شامل می شود) می باشد. ناگفته نماند که با افزايش حرارت زمين و ذوب شدن روزافزون يخهای قطبی در اثر آلودگی هوا، استخراج اين منابع طبيعی آسانتر نيز شده و خواهد شد.

امپریالیستها نه تنها همه ثروتهای توليد شده و ثروتهای طبيعی را فقط متعلق به تعداد بسيار کمی از ساکنين جهان (يعنی سرمايه دارها) می داند، بلکه برای تجدید تقسیم و تصاحب انحصاری این منابع برای یکدیگر شاخ و شانه می کشند و حتی جنگهای ویرانگر به راه می اندازند. در حاليکه کره زمين و تمام ثروتهای طبيعی آن و از آن بالاتر تمام ثروتهايی که توسط انسانها در مناطق مختلف جهان توليد می شوند، متعلق به همه ساکنين کره زمين می باشد. اماشرط رسيدن به اين وضعيت نابودی نظام ظالمانه سرمايه داری است و بر قراری کمونيسم می باشد. بدون شک اتحاد انترناسيوناليستی طبقه کارگر جهانی و تشدید مبارزه متحدانه آنها در تمام سنگر ها بر علیه نظام جهانی سرمايه داری و جهت سرنگونی آن شرط لازم تحقق اين امر می باشد.

برندگان نوبل اقتصاد، جنگ را یک بازی می بینندنوشته: تری میسان برگردان دکتر احمد سیف


نوشته: تری میسانبرگردان دکتر احمد سیفFriday, December 21, 2007وبلاگ نیاکبرندگان نوبل اقتصاد، جنگ را یک بازی می بینند توماس شیلینگ و رابرت آئومان، برندگان نوبل اقتصاد، جنگ را یک بازی می بینند. دو برنده نوبل اقتصاددر 2005، توماس شیلینگ و رابرت آئومان جایزه را به خاطرپژوهش های شان در « تئوری بازی» دریافت کرده اند. به واقع، توماس شیلینگ نظریه پرداز تشدید عملیات نظامی در ویتنام بود و اکنون هم مدافع تصمیم امریکا برای امضا نکردن قراردادکیوتو و زیرپاگذاشتن اهداف هزاره سازمان ملل متحد است. رابرت آئومان هم یک تالمودیست رمزآمیز است که مجازات دست جمعی برای سرکوب فلسطینی ها را تئوریزه کرده است. نوبل اقتصاد در 10 اکتبر ازسوی بانک سوئد به توماس شیلینک و رابرت آئمان به خاطر کارشان در باره « تئوری بازی» اهدا شد. ژوری در بیانیه خود گفتند که پژوهش های این دو تن با استفاده از یک الگو که می تواند در مذاکرات اقتصادی وسیاسی هم مورد استفاده قراربگیرد، منجربه دانش عقلائی درباره رفتار انسانی شده است. درنتیجه، بین علم اقتصاد و دیگر علوم یک رابطه منطقی ایجاد کرده است.از آن جائی که بانک سوئد به اندازه پاپ آسیب ناپذیر است مطبوعات هم خبر را اعلام کرده و برندگان را تشویق کردند بدون این که به ماهیت واقعی پژوهش این دو یا استفاده از آن و دلایلی که باعث شد تا ژوری چنین تصمیمی بگیرند، بنگرند. رابرت آئومان: نظریه پرداز سرکوب نظامی. اجازه بدهید مورد فولکوریک ریاضی دان رابرت جی آئومن را که عمده ترین دست آورد اوبرای بشریت کاربرد تئوری بازی ها در خواندن تمودو به خصوص حل مشکل توزیع مایملک یک مرد فوت شده بین سه زن اوست کنار بگذاریم. برنده جایزه نوبل هم چنین به خاطرپژوهش هایش برای رمز گشائی از اسرار نهفته تورات هم شهرت یافته است. رابرت جی آئومن هم چنین نظریه پرداز اصل « همکاری اجباری» درنتیجه« واهمه از مجازات» دررفتاری که [ اسرائیلی ها] با فلسطینی ها داشته اند، هم هست روشی که با ابداع مجازات گروهی، کنوانسیون های بین المللی را زیر پا می گذارد. آئومن عضو یک سازمان افراطی است، « پروفسورها برای یک اسرائیل قدرتمند» که عمدتا با فعالیت او برای خرابکاری در توافق اسلو شکل گرفت. رابرت آئومن که مدافع اسرائیل بزرگ براساس مناسبات نژادی است، با تشکیل دولت فلسطین مخالف است و اکنون نیز با اریل شارون مخالف است و معتقد است که نواز غزه باید جزو اسرائیل بشود.اجازه بدهید که به بررسی دست آورد دیگر برنده جایزه نوبل بپردازیم. توماس سی شیلینگ: نظریه پردازتشدید فعالیت های نظامی توماس سی شیلینگ که در 1921 به دنیا آمده درطول جنگ جهانی دوم در دانشگاه برکلی اقتصاد خواند. کمی بعد در 1945، در حالی که روی دوره دکترا در دانشگاه هاروارد تحقیق می کرد، در اداره بودجه دولت فدرال کار گرفت. در 1948 وقتی که اورل هریمن سفیر امریکا در فرانسه بود، برای اجرای طرح مارشال فعالیت می کرد.پس از ساختن راه آهن پاسفیک، خانواده هریمن به صورت یکی از ثروتمندترین خانواده های امریکائی در آمدند. در سالهای 1930، اوریل هریمن به آلمان و صدراعظم هیتلر کمک مالی می کرد که با دیدگاهش در باره نژاد برتر موافق بود همان طور که با احساسات شدیدا ضد کمونیستی اش همراه بود. ولی در سال 1941 نظر به این که فکر می کرد که امپریالیسم نازی ها خطری برای سلطه دریائی انگلو ساکسون هاست، اورل هریمن تغییر موضع داد. از آن پس، مدیر فعالیت های تجارتی هریمن، پرسکات بوش( پدربزرگ جورج دبلیوبوش) بود و وکیل دعاوی او، الن دالس که بعدها رئیس سازمان سیا شد. طرح مارشال، برنامه ای برای بازسازی اروپا بود. شیلینگ هم به دنبال هریمن به واشنگتن رفت و در دفتر رئیس جمهور، مسئول مسایل مربوط به تجارت بین المللی شد. با شکست دموکرات ها در انتخابات، شیلینگ هم از کار بیکارشد و برای چندین سال در دانشگاه ییل به تدریس مشغول شد.درسال 1959 به استخدام شرکت راند ( شرکتی برای تبلیغات وگسترش ایده ها، عمدتا ایده های سیاسی) درآمد. از درون همین برنامه ها بود که آیزنهاورمجموعه صنعتی- نظامی را تشکیل داد. این موسسه که تا آن موقع، کارعمده اش بررسی سلاح جدید بود کارروی تفکرات استراتژیک با روشنفکرانی از قبیل هرمن خان، و آلبرت وهستتر( پدرزن ریچاردپرل)را آغاز کرد. در آنجا بود که مدتی بعد، شیلینگ با رابرت جی آئومن که سرانجام با هم نوبل گرفتند، آشنا شد. طولی نکشید که شیلینگ در مذاکرات مربوط به خلع سلاح در ژنوشرکت کرد. این مذاکرات تحت ریاست پاول نیتز، معمارجنگ سرد، انجام می گرفت ومعاونش هم آلبرت وهستتربود. این دو اعتقاد داشتند که بمب اتمی - اگر شوروی بتواند به حمله غافلگیرکننده دست بزند و توانائی آمریکا را از بین ببرد- به قدر کافی بازدارنده نیست. آنها اعتقاد داشتند که باید با گسترش سلاح و پراکندن آن در سطح جهان، با شوروی ها برای حذف موشک ها سریع و پایگاه های نظامی شان دست به مذاکره زد. شرکت راند کوشید با استفاده از تئوری بازی ها که از سوی ریاضی دان جان ون نیومن ( کسی که در تولید بمب اتمی امریکا نقش داشت) و اقتصاددان اسکارمورگنشتاین ابداع شده بود مذاکرات را توجیه کند. شیلینگ به پژوهش در باره کاربرد تئوری بازی ها در این موردپرداخت و حتی در این باره کتابی، استراتژی تقابل،(1) هم نوشت. به نظر او، بازدارندگی نباید یک بازی باشد که در آن هر بازیگری واهمه دارد که به اندازه رقیب ببازد بلکه باید ترکیبی باشد از رقابت و از همکاری. به همان صورتی که یک راننده سعی می کند در جاده از راننده دیگر سبقت بگیرد، بدون این که راننده دیگررا از جاده منحرف کند، درجنگ سرد هم می توان بدون درگیرشدن دریک فاجعه اتمی، در مناطق پیرامونی بازی رابرد. به نفع کسانی که در مسایل نظامی درگیرند، این نظریه به درپیش گرفتن یک استراتژی برای عکس العمل مرحله ای نه یک باره برای انهدام شهرهای بزرگ رقیب منجرشد. یعنی به توسعه مجموعه ای از سلاح گوناگون در کنارچند بمب نیرومند که تا آن موقع در دسترس بود.ولی در آن موقع، نظری که در واشنگتن غالب بود دیدگاهی مبنی بر عکس العمل عظیم بود. برای پیشبرد تئوری اش، توماس سی شیلینگ به دوستش جان مکنوتن- مشاور ارشد رابرت مک نامارا وزیردفاع امریکا، متوسل شد. در سپتامبر 1961، یک بازی آزمایشی در کمپ دیوید به اجرادرآمد که در آن دوتیم، یک تیم آبی ودیگری هم تیم سرخ با یک دیگر روبروشدند. بعضی از کارگزاران ارشد، برای نمونه هنری گیسنجر، و مکجورج بوندی هم در آن شرکت داشتند.بهرحال در 1964مشاورامنیت ملی مک جورج بوندی نگران بود که امریکا درویتنام همان اشتباهی را مرتکب شود که ژنرال دوگلاس مک آرتوردرکره شمالی مرتکب شده بود و کوشید تا برای رها شدن از دست کمونیست ها، کشور را با خاک یکسان کند. او از جان مک نوتون و توماس سی شیلینگ خواست تا یک استراتژی گام به گام را تدوین کنند، یعنی یک سناریو که شامل تحریک و سپس تشدید جنگ بود تا ویتنامی ها را واداردتا جنگ را واگذار کنند. هردواستفاده از بمباران طولانی را پیشنهاد کردند. بخش اول بمباران با اسم مستعار « تندرغلتان» بین 2 و 24مارچ 1965 اتفاق افتاد. از آن جائی که این بمباران برروی اراده مردم ویتنام اثری نداشت، با امواج بمباران دیگر تکرار شد. 6 میلیون تن بمب برسرویتنام ریخته شد ونتیجه تئوری بازی های توماس سی شیلینگ از بین رفتن 2 میلیون نفر در ویتنام بود(2). رابرت مک نامارا از پست وزارت دفاع کناره گرفت تا رئیس بانک جهانی بشود و اورل هریمن هم برای تقویت تیم مذاکرات صلح به همکاری دعوت شد. پس از آن فاجعه، توماس سی شیلینگ به تدریس در دانشگاه هاروارد بازگشت ولی در ضمن، مشاور سازمان سیا هم بود. از این موقع بود که او به بررسی تئوری بازی ها در تجارت بین المللی پرداخت و کتاب، انگیزه های خرد و رفتار کلان، (1978) و انتخاب پی آمدها (1984) را منتشر کرد.در 1990 پس از بازنشستگی از دانشگاه، توماس سی شیلینگ به موسسه آلبرت انیشتن پیوست که یک موسسه تحقیقاتی است که به صورت واحدی ازسازمان سیا عمل کرده و با استفاده از روشهای غیر خشونت آمیز سرنگونی حکومت ها را برنامه ریزی می کنند(3). در آنجا بود که او درشکل گیری انقلاب های قلابی در کشورهای تحت نفوذ شوروی سابق ایفای نقش کرد. تازه ترین نمونه این تحولات در جورجیاو دراوکراین بود.در2002 توماس سی شیلینگ یک باردیگر مطرح شد وقتی در نشریه فارین افیرز که از سوی کنسول مناسبات خارجی چاپ می شود مقاله ای چاپ کردکه پی آمدهای زیادی داشت و در آن، به توجیه تصمیم جورج دبلیو بوش برای امضا نکردن قرارداد کیوتو برآمد(4). به گفته او، رابطه بین گازهای گرمخانه ای و گرم شدن جهانی به روشنی اثبات شده نیست و هیچ کشوری به طور جدی برای کاستن از پی آمدها کاری نمی کند. آن چه که در این جا مهم است این که مکانیسم قرارداد کیوتو به گفته، برنده جایزه نوبل، براصل گشاده دستی است نه این که برمبنای نظامی باشد که طرفین برآن چه که باید انجام بگیرد توافق می کنند.پروفسور بعدها اعلام کرد که تنها سه مورد موفقیت آمیز توافق های بین المللی وجود دارد، طرح مارشال، ناتو، و سازمان تجارت جهانی. در همه این موارد، امریکا ابتدا قواعد را تعیین کرد و بعد، نظام مقررات را تنظیم کرد که برآن اساس هردولتی باید بتواند از موقعیت خود دربرابر دیگران دفاع کند. در نتیجه، امریکا قواعد را تحمیل می کندو دیگر لازم نیست نقش ژاندارمی داشته باشد.درطول تابستان 2003، توماس سی شیلینگ، یکی از 8 متخصصی بود که بیون لومبورگ به کپنهاک فراخواند تا اهداف هزاره را تعیین کنند، این برنامه ای که از سوی سازمان ملل تنظیم شده و از سوی نشریه اکونومیست تبلیغ شده و هزینه هایش هم از سوی بنیاد ساساکاوا تامین می شود(5). سند نهائی شان، یعنی توافق نامه کپنهاک، کاستن از گازهارا به عنوان مسبب اثر گرمخانه ای به مقام هفدهم تقلیل داد و به عوض برروی اهداف سودآور، مثل تولید دارو برعلیه اچ آی وی و ایدزبا جوازی بسیار استثمارگرانه، و گسترش بذرهائی که ژن شان دستکاری شده است برای مقابله با بد غذائی، و خذف محدودیت کمرگی تاکید می کند.در حالی که اثبات شد که دیدگاه های توماس سی شیلینگ کاربردعملی ندارد و در نتیجه از نظر علمی نادرست است، ولی در دوره و زمانه ما نقش مهمی ایفا کرده است. از جمله نشان داد که امریکا برای پیشبرد جنگ و تجارت بین الملل از ابزار یک سانی استفاده می کند. همکار او که به همراهش برنده جایزه نوبل اقتصاد شده اند، رابرت جی آئومن، پس از رویایش در باره عددشناسی انجیلی، جنایات اسرائیل را به صورت فرمول های ریاضی درآورد تا نشان دهدکه مهاجران کلیمی به اسرائیل چگونه می توانند فلسطینی ها را سرکوب نمایند. به نظر بعید می آید که با اعطای جایزه نوبل به این دو، بانک سوئد به اعتبار موسسه نوبل احترام گذاشته باشد.تری میسان، روزنامه نویس و نویسنده، رئیس شبکه ولتر است.اصل مقاله در اینجا (**) منتشر شد. در اصل مقاله از یک تا پنج شماره گذاشته اند ولی در پاورقی چیزی نیست. ا.س **http://www.globalresearch.ca/index.php?context=viewArticle&code=MEY20051106&articleId=1189

لوموند ديپلماتيك برگردان:بهروز عارفى

نامه اى از بت يام سياه، يهودى و اسرائيلى نوشته Joseph ALGAZY
يست سالى است
من در شهر بت يام ، واقع در جنوب يافا زندگى مى کنم. از فراز بالکن خانه ام، مديترانه را مى بينم. منظره دريا مرا به ياد زادگاهم، بندر اسکندريه مى اندارد. بيش از پنجاه سالى ميشود که آن شهر را ترک کرده ام ولى دلم برايش تنگ شده است. اهالى بت يام که ١٦٠ هزار نفر جمعيت دارد، با توجه به بافت اجتماعى شان، زندگى ساده و بى زرق و برقى دارند. اين خود دليل ديگرى است که من در اينجا احساس راحتى کنم. بيشتر اهالى شهر را مهاجرين يا فرزندان يهوديانى تشکيل ميدهند که از کشورهاى مختلف آمده اند. من شخصا، با جمع کوچک مهاجرين يهودى اتيوپى تبار هم در اين شهر و هم در کل کشور، نزديکى و همبستگى احساس مى کنم. جمعيت آنان در سراسر کشور ١٠٥ هزار و در شهر ما در حدود ١٣٠٠ نفر است. مهاجرت جمعى آنان در دو نوبت صورت گرفت. در سال هاى ١٩٨٤ و ١٩٩١. اگر آرزوى آنان پيوستن به صهيون، سرزمين آبا و اجداد هزارسال پيش خودشان بود، اين ,سرزمين مقدس, که بر طبق سنت تورات مى بايست ,جويبارى از شير و عسل, باشد، واقعيتى تلخ و ياس آور از آب درآمد. رنگ سياه پوست آنان، پيشداورى هائى که حاصل آن است، ترديدهائى که سردمداران روحانى-مذهبى در مورد يهوديت آنان مى پراکنند، ريشه بلاهائى است که بر سر آنان، چه بصورت فردى و چه دسته جمعى مى بارد. از جمله ميتوان از نژادپرستي، تبعيض، انزوا و فقر نام برد. ترديد در مورد يهوديت آنان، بر اين استوار است که يهوديان اتيوپي، در طى قرون، از ديگر جوامع يهودى بريده بودند. اعتقادات آن ها بر احکام مکتوب تکيه مى کند و آنان از سنت شفاهى بى خبرا ند. برخى از آئين هاى مذهبى آنان با آئين يهوديان سنتى مسلط تفاوت دارد. به دليل اين ترديد مذهبى و فرهنگي، قشر ممتاز روحانى-مذهبى يهوديان اتيوپى را ملزم ميدارند که آئين تحقيرآميزى براى گرويدن مجدد به يهوديت بجاى آورند، به عبارت ديگر آنان با مشکلات عديده اى از جمله در مورد حقوق زناشوئى و وضعيت قانونى فرزندانشان روبرو مى شوند. حتى بدتر از آن ها، وضعيت يهوديان اتيوپى موسوم به فلاشمورا است. اين قوم يهوديانى اند که در زمانى بسيار قديم در سرزمين خود، اتيوپي، مجبورشدند به مذهب مسيحى روى آورند ولى بعد ها دوباره به يهوديت گرويدند. تا کنون، محافل يهودى متعصب آنان را مسيحى بشمارآورده و کارزارى براى طرد آنان به راه انداخته است. از نگاه بعضى ها، آنان عناصر نامطلوب بوده (تازه اين واژه حق مطلب را ادا نمى کند) و برخى شهرداران بالاجبار از پذيرفتن يهوديان اتيوپى در شهر شان خوددارى کرده اند. براى نيل به اين مقصود، برخى از مقامات محلى حتى از بستن آب و برق بر روى خانه هاى آنان ابائى ندارند. در گزارش جديدى از بانک مرکزى اسرائيل (٢٠٠٧) در مورد جامعه يهودى اتيوپى تبار در اسرائيل ، از جمله آمده است: نرخ بيکارى در ميان يهوديان اتيوپى ٢/١٣ در صد است (١/١١ درصد براى مردان و ٣/١٥ درصد براى زنان) در حالى که ميزان بيکارى در کشور ٤/٧ در صد است. حقوق ماهيانه ناخالص يک رئيس خانواده اتيوپى تبار حقوق بگير معادل ٤٧٤٧ شکل (١) (يک يورو معادل ٦/٥ شکل Shekel است)، در حالى که ميزان آن براى ديگران ٨٤٩٧ شکل است.ميزان فقر در ميان خانواده هاى اتيوپى تبار ٧/٥١ درصد است در حالى که براى خانواده هاى کل جمعيت کشور ٨/١٥ درصد است. براى کودکان، شرايط حتى بدتر هم است، ٣/٦٥ در صد در مقابل ٤/٢٤ درصد. ميزان مادران مجرد در ميان جامعه اتيوپى تبار معادل ٥/٢٢ در صد است در صورتى که براى کل جمعيت ٥/١١ درصد ميباشد.ميزان افراد بين ٢٥ تا ٥٤ سال که فاقد مدرک تحصيلات ابتدائى اند، در کشور به ٩/٠ مى رسد، در حالى که ٤/٢٠ در صد اتيوپى تباران از تحصيلات ابتدائى مجروم بوده اند.٢/٤٩ درصد جمعيت (بين ٢٥ و ٥٤ سال) داراى ديپلم تحصيلات متوسطه يا دانشگاهى اند، در صورتى که در ميان اتيوپى تباران فقط ٧/٢١ درصد داراى چنين مدارکى هستند. اعضاى جامعه اتيوپى تبار که در ته رده بندى اجتماعى قرار دارند، نمى دانند که چگونه وضع اسف بارآنان ، روزى خوب و يا بهتر خواهد شد. شگفت آور نيست که در ميان جامعه يهوديان اتيوپى تبار که در محيط خود نامطلوب، بينوا، مايوس و نوميد مى باشند، ميزان خودکشى بويژه در ميان جوانان بالا است. ميزان خودکشى براى کل جمعيت کشور، معادل ٧٥/١ در صد و براى اتيوپيائى ها ٢/٥ در صد است. چندى پيش، نامه اى را که يک دختر ١٨ ساله از خانواده اى اتيوپيائى برايم نوشته بود، در روى اينترنت پخش کردم. او که کسا گاتو نام دارد شکوه مى کرد که ,هيچ کس در محله ما، مرا دوست ندارد؛ من براى آن ها بسيار عجيب بودم؛ چون پوست بدن من خيلى سياه سوخته است... اما من به جهان کتاب پناه بردم ، برايم دنيائى بود سحرآميز؛ هرگاه که کسى به من دشنام مى داد: ,سيا زنگي، برو گمشو از اين جا, ،, برو از درخت بالا,، من به کتاب هايم پناه مى بردم. جهان کتاب قوه تخيل مرا شکوفا کرد، درى بسوى او برايم گشود، به زندگى چسبيدم حتى در لحظاتى که بسيار تيره و تار بود., نامه اين دختر دبيرستانى جوان، کسا گاتو، در رسانه ها بازتاب يافت. گاتو فرصتى يافت تا انديشه هايش را در وصف نژادپرستى بر روى کاغذ آورد و در يک مسابقه مقاله نويسى که دانشگاه تل آويو برپا کرده بود، جايزه نخست را از آن خود کند. در نوشته اش، او پاره اى از تجربه هاى دردناکش را بازگو کرده است: , هنگامى که هيچ يک از دانش آموزان نخواست پهلوى من بنشيند، از خودم بدم آمد. هنگامى که همکلاسان مرا به جشن تولدشان دعوت نمى کردند، در اطاقم، در را بر روى خود مى بستم و به خاطر وجودم، گريه مى کردم. در آينه، به خود مى نگريستم و ميخواستم دريابم که چه چيزى در وجود من تا اين اندازه معيوب است. هرگز چيزى غير از رنگ متفاوت پوستم نيافتم. دلم ميخواست سفيد باشم. فکر ميکردم که تنها از اين راه است که ميتوانم در زندگى موفق شوم. فکر ميکردم روزى که سفيد پوست شوم، جهان بر رويم لبخند خواهد زد., در يک لحظه فترت، کسا اسمش را تغيير داد و خواست ,ربکا, صدايش کنند. هنگامى که دريافت که نام جديدش هويت او را مخدوش ميکند، به اسم اصلى خود بازگشت. او در پايان مى نويسد ,با گذشت سال ها، سرانجام دريافتم که من هيچ عيبى ندارم و متاسفانه هميشه مرا با توجه به کليشه هاى رايج ارزيابى خواهند کرد. بالاخره دريافتم که کسى را که هر صبحدم در آئينه ام مرا نگاه مى کند، دوست بدارم. ياد گرفتم که براى بردن سهمى از اين دنيا، بايستى خودم خودم را بپذيرم و براى دفاع از حقوقم پيکار کنم, کسا گاتو تنها مورد نيست. جوانان يهودى ديگرى که تبار اتيوپيائى دارند، در اسرائيل به بى عدالتى فاحشى که آنان را به ستوه آورده ، تسليم نمى گردند. با اختلافاتى ناچيز، همگى يک موضوع را بيان مى کنند. آنان نشانه هاى پيشگام اراده اى نيرومند براى تغييرات هستند. من بسيار آرزو مى کنم که آنان موفق شوند. -------------------------------------------------------------------------------- عنوان اصلى: Une lettre de Bat-Yam Noirs, juifs et israeliens

Impeach Dick Cheney

Impeach Dick CheneyRobert Wexler (D Fla who sits on the
House Judiciary Committee) thatsupports hearings on the impeachment of Vice President Cheney, hasgathered more than 100,000 signatures in just three days.The Judiciary committee has been sitting on this proposal for a LONGtime and at least two members besides Wexler are in support of openingthese hearings. Conyers is the chair of the committee and perhaps heneeds a mass outpouring of support to get the hearings underway.Everyone can sign the petition by going to wexlerwantshearings .com andfilling in the dots.If you would
like to add your name, go to: wexlerwantshearings .com
Thanks!

عراق لابراتوار شوك تراپي آمريكا در خاورميانه (3)

بخوانند آنهائيكه بي شرمانه خواستار دخالت نظامي اجانب هستند
قسمت سوم
عراق امروزي آيينه اي براي ايران فردا

حمید دادیزاده( تبریزی
در عراق چه خبر است؟ چرا قدرتمندترين ارتش جهان با كشنده ترين نيروي آتش نمي تواند كار را يكسره كند؟ در عراق چه مي گذرد كه قوي ترين ارتش و زبده ترين افسران جنگي با تمام ابتكار عملي كه دارند قدر به پيروزي نهايي نيستند. سپس آقاي لو دالس ادامه مي دهد در اين دنيا چه اتفاقي افتاده كه ائتلافي از نيرومندترين جنگجويان با سلاح هاي پيشرفته نتوانسته اند كار را به سرانجام برسانند؟ مشكل چيست كه پس از حدود پنج سال هنوز پيروزي به دست نيامده است؟
سخنان فوق پرسش هايي هستند كه يك ژورناليست مورد اعتماد دولت آمريكا از مقامات مي پرسد. منظور اين است چرا در عراق آتش نظاميان از زمين و هوا و دريا و با تمام تجهيزات نظامي و عمليات شوك تراپي و رواني كارساز نبوده است؟ در بطن سخنان فوق اين واقعيت نهفته است كه پرسشگر افسران و فرماندهان ائتلاف را ترغيب مي كند كه بر شدت آتش و سرعت انهدام و كميت كشتار خود بيافزايند تا كار را يكسره نمايند. ژورناليست آمريكايي كه براي سي ان ان برنامه توليد مي كند هرگز نمي پرسد كه آيا مردم عراق به دمكراسي و آزادي نائل شده اند و نيز اين نكته را هم مطرح نمي كند كه مردم عراق در چه وضعيتي زندگي مي كنند. آيا پس از سقوط ديكتاتور قادسيه و اجراي سياست بعثي زدايي شادابي و رفاه به جامعه عراق بازگشته است، ژورناليست فوق از اين اين كه به جاي سياست بعثي زدايي سياست بعثي پذيري هم نتوانسته است زخم هاي عميق مردم را التيام بخشد و آبرويي به نظاميان و حاكمان بدهد ابراز تعجب نمي كند.
با تمام پروژه هاي شوك تراپي و عمليات كنتراتچي هاي خصوصي نظامي و امنيتي كه آمريكا پيش برده و با آن همه كلاس هاي آموزش پيشرفته كه براي ايجاد كادر متخصص بازجويي و تعذير زندانيان توسط سازمان سيا گذاشته شده باز تراپي و درمان ناكام مانده است. هرچه به شوك تراپي افزوده شده و لابراتوار عراق دوز شوك هاي فيزيكي, الكتريكي و رواني خود را عليه مردم افزايش داده, جمعيت عراق هرچند خسته و ناتوان, افسرده و عصبي, و آواره شده اما تئوري آقاي فريدمن در شوك تراپي به نتيجه نرسيده است. ريشه تئوري شوك تراپي براي بازسازي عراق و ايجاد ثبات از تجربه ذبح جامعه حيواني آغاز شده است. نوامي كلايف مي نويسد وقتي هزاران گوسفند كه آماده ذبح هستند وقتي به صورت آزمايشي با شوك الكتريكي 150 ولت بر روي چنگك ها روبرو مي شوند بر خود لرزيده و سست مي گردند و آنگاه قصابان و سلاخان به راحتي مي توانند به گوسفندان سرويس بدهند. تئوري آقاي فريدمن و گروه اقتصاددانان مدرسه شيكاگو تئوري شوك تراپي خود را به يك پروژه سودآوري تبديل كرده و آن را همراه تيم متخصصين روانشناسي, نظامي و پرسنل امنيتي به جهان مي فروشند. منظور از بازسازي در فازهاي مختلف به حراج گذاشتن منابع زيرزميني يك ملت براي چندمليتي هاست. منظور از ثبات گرايي و يا باثبات كردن هم ايجاد اتمسفري است كه عمال شوك تراپيست ها بتوانند با ايمني تمام پروژه هاي خود را پيش ببرند و به قراردادهاي سودآور خود جامه عمل بپوشانند. به نظر مي رسد كه هنوز اين شوك تراپيست ها در اجراي برنامه هاي خويش و اجزا متفاوت اين پروژه عظيم به كاميابي نرسيده اند. هرچند كه توانسته اند خوان يغمايي عراق را تصاحب كنند. كل زرادخانه نظامي و منطقه معروف به گرين زون يا منطقه سبز همه وظيفه دارند تا شرايط را براي مجريان پروژه شوك تراپي فراهم سازند.
قوانين و سيستم قانون گزاري آمريكا راهكارهاي شوك تراپيست ها را قانوني مي كند و از آمريكا در جعبه هايي به عراق مي فرستد. برنامه اصلي بر اين پايه استوار است كه عراق براي منافع آمريكا امنيت داشته باشد و براي اين مقصد بايد پروژه شوك تراپي به نهايت خود برسد. به نظر مي رسد كه همه مردم عراق از پير و جوان به عنوان عوامل سازمان تروريستي القاعده قلمداد مي شوند. در اين رهگذر آن چه كه غايب است مردم عراق است, ملتي از نظر روحي سرگشته و از نظر فيزيكي خسته ملتي كه حدود چهار ميليون نفرش در خاك خويش و بيرون پناهنده هستند, ملتي كه زير باران توپ و تانك و شوك تراپيست ها از همه چيز خود تهي شده اند.
اشغالگري, تجاوز به نواميس ملي ايرانيان
كساني كه فكر مي كنند شوك تراپي در عراق به نتيجه رسيده و خواهان تبديل ايران به لابراتوار بعدي شوك تراپي هستند بايد به جزئيات پروژه شوك تراپي و به دكترين آن توجه كنند.
دكترين شوك تراپي هيچ توجهي به مردم بومي, منافع آن ها و نيز مناعت و كيستي و تاريخ و فرهنگ, ارزش ها و موجوديت ديني آن ها ندارد. شوك تراپي برعكس بر آن است كه با قدرت برتر نظامي و انهدام سريع ملت تحت اشتغال از غرور ملي خود تهي نمايد. بر آن است كه تمام درب هاي مقاومت و انديشه را از آن ها ببندد و آن گاه زمينه را براي استحاله مطلق مردم آماده نمايد.
هستند كساني از ايرانيان برون مرزي و نيز از ايرانيان درون مرزي كه فكر مي كنند آمريكا با تهديدهاي روزانه خود بر آنست با قدرت ارتش و حمله نظامي و ايجاد شوك تراپي از سويي حاكمان ايران را بترساند و از سويي مردم را با خود همداستان نمايد. هستند كساني از ايرانيان كه فكر مي كنند اگر خيابان ها و كوچه و پس كوچه هاي شهرهاي ايران جولانگاه سربازان بيگانه باشد و حمله نظامي صورت گيرد و يا به هر نوعي تحريم و تحديد جمعي مردم صورت گيرد ايران به نيك روزي خواهد رسيد. هستند كساني از ايرانيان كه در استراحتگاه هاي خود در آمريكا لميده اما در روياي حمله برق آساي آمريكا به ايرانند تا بلكه در پناه شوك تراپيست ها و زرادخانه بيگانه بتوانند بار ديگر قدرت را در ايران به دست گيرند. حال آن كه اين عده خود را به تجاهل مي زنند. كساني كه برآنند پاي شوك تراپيست هاي آمريكايي و اسرائيلي در ايران باز گردد بايد شاهد اشغال ناموس خويش باشند. اشغال هر كشوري تجاوز به نواميس مردم و ارزش هاي ملي آن است.
تحديد جمعي نوعي شكنجه ملي است
ملتي كه مدام در خطر تحديد باشد, ملتي كه همواره از طرف قدرت ديگري زير فشار حمله نظامي و كشتار عامه گردد نوعي با شكنجه ملي مواجه مي گردد و اين از نظر قوانين بين المللي جرم محسوب مي گردد. امروز شوك تراپيست ها حدود 5 سال است كه يك ملت سرافراز و مسلمان را به خشن ترين وضعي در معرض كشتار, ويراني, شكنجه و نابودي و اضمحلال قرار داده اند. در اين جنگ تمام ميراث تاريخ تمدن عراق به نابودي گراييده است. عتبات مقدس حدود يك بيليون مسلمان و نيز تمدن بشري در شرف انهدام واقع شده است. شوك تراپيست ها كوركورانه فقط در سايه نظاميان مانور مي دهند و برآنند تا آخرين رمق از خون ملتي را بمكند و منابع آن را غارت نمايند.
اهانت جمعي به يك ملت, اجراي برنامه هايي كه با ارزش و سيستم فرهنگي ملتي مبانيت دارد, نوعي شوك فرهنگي محسوب مي شود. در فرهنگ شوك تراپيست ها آرا مردم جايي ندارد. شوك تراپيست ها تلاش مي كنند با تمام نيرو ارزش هاي ملت تحت اشغال را به تحت سلطه خود درآورند و آن گاه اعلام پيروزي كنند و در اين راه از هر نوع اقدامي سر باز نمي زنند. اجير كردن نويسندگان خودفروخته و پخش برنامه هاي تلويزيوني در اين زمينه از اين تاكتيك هاست. آن ها هرگز به آراي مردم تحت اشغال خويش مراجعه نمي كنند و از اين جاست كه ادعاهاي شوك تراپيست ها در زمينه آزادي و دمكراسي بي اساس است. امروز عراق آئينه اي ست در مقابل ايرانيان, ايرانياني كه احيانا هنوز دل در سوداي حمله نظامي آمريكا به ايران دارند. مطالعه پروزه شوك تراپي عراق مي تواند آموزش دهنده باشد.
براي درك ”وحشت آفرينان“ موسوم به شوك تراپيست به يك نمونه مشابه كه فعلا در هندوراس اتفاق افتاده و در نيويورك تايمز قيد شده اشاره مي شود. سازمان سيا مسووليت آموزش روش هاي جديد بازجويي و شكنجه را به فلورانزيو كالابرو كه عضو گردان وحشتناك موسوم به 16 من بود آغاز مي كند. او و 24 نفر از همكارانش به تگزاس برده مي شوند و به زبان خودشان اين گونه آموزش مي يابند:
آن ها به ما آموختند كه از روش هاي روحي و رواني استفاده كنيم تا نقاط ضعف و ترس قرباني را مطالعه نماييم. او را مجبور كنيم كه سرپا بايستد و اصلا اجازه خواب ندهيم. او را لخت و عور نگه داريم و در سلول انفرادي, به سلولش موش و مار رها كنيم, غذاي ناجور به او بدهيم و از حيوانات مرده به او تغذيه كنيم. آب سرد روي بدنش بريزيم و مدام درجه حرارت سلول را تغيير دهيم. يك تكنيك هم كه او فراموش كرد ذكر كند شوك الكتريكي بود. خوب در حال حاضر بازجويان مجرب تمام اين روش ها را در مورد مظنونين عراقي به كار مي گيرند. ايجاد شوك و تخريب روان زنداني به اين خاطر انجام مي گيرد كه قدرت انديشه و تداعي معاني از او سبب گردد تا قرباني طوطي وار خواسته هاي شكنجه گران را تكرار كند. نوآمي كلاين مي نويسد در مواردي وحشت آفرينان و شوك تراپيست ها با همه روش هاي شكنجه جمعي و فردي در برابر مردم خود را عاجز مي يابند و با نوعي مصونيت شكنجه روبرو مي شوند. به اين صورت كه مردم يك تنه در برابر اشغالگران با روش هاي بومي مقابله مي كنند. او مي نويسد اين مساله در لبنان صورت گرفت. آتش كشتار اسرائيليان و وحشت آفريني برق آساي صهيونيست ها سبب شد كه مردم يك تنه در برابر اين شوك ها بايستند. مناطق مسكوني, مهدكودك ها بمباران شدند و رديف اجساد كودكان كه از آتش اسرائيليان تكه تكه شده بودند در برابر دوربين ها قرار گرفتند. اما مردم در برابر اين وحشت آفريني ها طريق ديگر انتخاب كردند. حدود 1500 مهندس بومي و مردم محروم و تمام جوانان لبنان از مسيحي و مسلمان گرد آمدند و فرداي ويراني دست به كار شدند. يك لبناني گفت: شما نبايد در انتظار كمك از هيچ كسي, هيچ دولتي باشيد. همه آستين بالا بزنيد.
مردم لبنان اين بار از گذشته تجربه آموخته بودند. آن ها شاهد بودند كه پس از 15 سال جنگ داخلي كه لبنان يكسره ويران شده بود, يك بيليونر معروف به نام رفيق حريري كه بعدا به نخست وزيري رسيد اقدام به ساختن هتل ها و مناطق محيرالعقول زد كه حتي براي ليموزين ها آسانسور ساخته شده بود. رفيق حريري همه اين آبادي ها را توسط شركت املاك خصوصي خود درست كرد. او املاك منطقه را به مراكز خريد لوكس و آپارتمان هاي سوپرلوكس تبديل كرد كه همه اين املاك تحت مالكيت شركت حريري موسوم به سوليدر بود. اما خارج از اين منطقه حريري بيشتر مناطق لبنان همچون ديوانه اي بود. مردم اين بار گول شوك تراپيست ها را نخوردند, دور هم جمع شدند و نوعي مقاومت ضدشوك و ضدوحشت آفريدند و آن ها هرگز به منطقه حفاظتي حريري راه داده نمي شدند و محافظين مسلح مردم را از مناطق رويايي حريري دور مي كردند. بازسازي منطقه حريري بعدا معلوم شد كه قرض سنگيني بر گرده مردم لبنان گذاشته است. تجربه عراق اينك نشان مي دهد كه اشغالگران قصد سلطه دائمي بر منابع حياتي منطقه را دارند اما جراحات وارده بر مردم, بر غرور ملي آنان و صدها هزار كشته كه توسط وحشت آفرينان انجام شده نوعي مقاومت محلي را برانگيخته است.

postamble();

عراق لابراتوار اجرای شوک تراپی امریکا 2

قسمت دوم

بخوانند آنهائيكه بي شرمانه خواستار دخالت نظامي اجانب هستند

عراق لابراتوار اجرای شوک تراپی امریکا 2

حمید دادیزاده(تبریزی); هر جا که قدرتهای اشغالگر و نو استعماری روح ملی گرائی، مقاوت جوئی و یا روند توسعه و قدرت یابی را در ملتی که دارای منابع معدنی است می بینند، در صدد گوشمالی دادن به آن ملتند. این اوج بی خبری از مطامع ویرانگرانه و خیانتکارانه چند ملیتی هاست که عده ای فکر کنند که امریکا خواهان کمک به اعتلای قدرت و عظمت ایرانیان است؛ اگر این اندیشه وجود داشت دکتر مصدق با آن سیاست کودتائی وقیح امریکائی ساقط نمی شد. شخصیتی که با آن جسد نحیف خویش حیثیت و شرف ملتی را در برابر استعمار نفتخوار به جان خرید و یکسره مهر ننگ و بدنامی به پیشانی کودتاچیان و شعبان بی مخهایش زد و ماندگار ماند ،از مصدق نامی نیک در صحیفه روزگار ماند و از شوک تراپیستهای ایرانی مزدور بیگانه که دکتر فاطمیها را قطعه قطعه کردند جز رسوائی نصیبشان نشد.
شوک تراپیست ها تلاش می کنند که تمام امکانات بومی را از کل ملت تحت اشغال بگیرند و آنها را در نیازمندی مطلق قرار دهند. به سخنی، طرح اشغالگری بر این راستا حرکت می کند که مردم را کاملا از پای در آورد. کثرت خشونت ،اوج وحشت ، سرعت ویرانی ، هیبت نابودی و ابعاد بمبارانها طوری باید باشد که ملت یکسره خود را "بیچاره" بیابد. یعنی از نظر ذهنی خود را ببازد و دیگر ارزش و پرنسیب و اصولی برایش نمانده باشد که به اتکا آنها اندیشه کتد و چاره یابی نماید، یا به فکر مقاومت باشد. برای اجرای موثر شوک تراپی اشغالگران به خصوصی سازی امکانات رفاهی عامه می پردازند و همه پروژه ها را به کنتراتچیهای خصوصی می سپارند، با این دسیسه پردازی که کسی نتواند دولت اشغالگر را تحت سوال ببرد. کنتراتچهای خصوصی مخوف ترین اقدامات را در عراق نسبت به غیر نظامیان انجام می دهند. کنتراتچیها، به نوشته ریچارد رادنر از آسوشییتد پرس، در عراق هستند تا محیطی برای سربازان و تفنگداران فراهم کنند که انها باامنیت آدم بکشند( او از کلمه lethal استفاده میکند یعنی اتمسفری پدید آورند که سربازان هر چه مرگ آورتر شوند).
باید تاکید نمود که اساس برنامه شوک تراپی بر فرو نشاندن مقاومت مردم و استحاله روانی آنها و در هم شکستن غرور ملی استوار است. شوک تراپیستها آن گاه سعی می کنند از نیروهای داخلی که در پی قدرت هستند و با مسائل بومی آشنایند به عنوان مترسکهائی سود جویند تا فقط اشکال قانونی پروژه شوک تراپی و غارت منابع ملی را تسهیل کنند. مترسکهائی که دستاموز مواجب بگیر بیگانه اند و به متامورفوز کامل رسیده اند. همانند چلبی ها. نمونه کامل و روشن این قبیل مترسکها در عراق مشاهده شد. به نوشته سالیم لون، نماینده سازمان ملل در عراق پس از سقوط صدام اقدامات برمر چنان غیر انسانی، تحقیر کننده و موهنانه و ضد دموکراتیک بود که این نماینده با ننگ از ان اقدامات یاد میکند. برمر با مشتهای آهنین، به عنوان مهره قانونی و اداری شوک تراپیستها پس از پیاده کردن موج وحشت و ترور دستور می دهد تمام حرکات مردمی در مشارکت در امور محلی از جمله انتخابات آنها غیر قانونی است. و وقتی ، به نوشته نوآمی کلاین در ماه ژوئیه 2003 اولین شورای رهبری عراق را برمر انتصاب کرد، مقر سازمان ملل در بغداد ویران می شود. کلاین که از نزدیک شاهد اوضاع عراق بوده معتقد است که اقدامات زبونانه اشغالگران در لگد مال کردن حقوق ابتدائی عراقیان نقش به سزائی در سر آوردن گروههای تروریستی داشته است. کنتراتچیهای خصوصی همراه کادر خویش عراق را به محاصره در می آورند تا پسا شوک تراپی کنند و میوه چینی نمایند. مردم عادی، محافل و سازمانهای بومی هیچ قدر و اعتباری برای شوک تراپیستها ندارد، تنها چاقو کشان و مزدوران دست به سینه و خود فروخته بیگانه هستند که در برابر دوربینها قرار می گیرند.عراق به حراج گذاشته می شود و در هتلهای دیکتاتور سابق عراق این بار شوک تراپیستها با کنتراتچیها نفت این کشور را غارت می کنند .ودر حالی که جوی خون مردم بر زمین جاری است و کودکان عراقی و مادرانشان گرسنه و تشته در خانه های سرد و بی سوخت سر به زمین می گذارند.این ثصویری از عملکرد نیروهای اشغالگر است. هنوز هستند ایرانیانی که به صف ایستاده اند تا چلبی وار از استراحگاههای خویش در قلب بیگانگان در پناه شوک تراپیستها ، در ایران به منصه قدرت صعود کنند .کسانی از ایرانیان خارج نشین که خام اندیشانه فکر می کنند که اسرائیل یا امریکا فقط قصد نابودی مراکز نظامی را دارد، و با این اندیشه بر آنند که مهر تایید بر این تهاجم احتمالی بزنند، و مسیر شوک تراپیستها را هموار کنند. این مهره ها که دنبال روشن شدن آتش نفربرهای امریکا و زوزه تانکها و موشکها در کوچه های شهرهای ایرانند باید به عراق بنگرند، ابعاد پروژه شوک تراپی را مطالعه نمایند. امروز دشمنی امریکا و اسرائیل با مردم آگاه و متفق ابران است. هر گونه پیشرفت مردم ایران در زمینه های اقتصادی و رفاهی و صنعتی همچو خاری در چشم این بیگانگان است. چرا که هر چه ایران به توسعه و پیشرفت برود میزان وابستگی آن به اهریمنان دیو خو کمتر می شود و دشمنی امریکا نیز از همین جاست. کسانی که از رادیوهای بیگانه علیه منافع مردم ایران حرف می زنند و به بهانه دموکراسی در پی تحریک بیگانگان به تهاجم نظامی هستند باید کتاب نوامی کلاین را مطالعه نمایند و به مردم خاور میانه و افکار آنها مراجعه نمایند. یک جوان مسلمان سعودی که پس از مشاهده عملکرد اشغالگران در ویرانی عراق و کشتار مردم بیگناه با پای پیاده از مرز گذشته و وارد عراق شده بود تا به یاری مردم بشتابد ، پس از بازداشت در زندان ابو قریب به آقای جاشوا که اورا بازجوئی می کرد چنین پاسخ داده بود:
شما با این یونیفورم ها و سلاحها به عراق آمده اید تا ما را بکشید. مگر شما سرباز نیستنید. اینجا چه کار می کنید.؟ جاشوا که ماموریت داشت در مدت کمتر اطلاعات وسیعتری از زندانیان بگیرد می گوید: من که خودم یک مسیحی بودم با مشاهده زندانیان بیگناهی که در ابوقریب مورد بازجوئی و آزار قرار می گرفتند نتوانستم کارم را ادامه بدهم. بیشتر افراد بازداشتی بیگناه بودند. " جاشوا که از سوی نهادهای مسیحی این وظیفه را به عهده داشت طی نامه ای به نظامیان از کار خود استعفا می دهد و آن را " مغایر با شرف و وجدان مسیحی خود می داند".
هر جا که قدرتهای اشغالگر و نو استعماری روح ملی گرائی، مقاوت جوئی و یا روند توسعه و قدرت یابی را در ملتی که دارای منابع معدنی است می بینند، در صدد گوشمالی دادن به آن ملتند. این اوج بی خبری از مطامع ویرانگرانه و خیانتکارانه چند ملیتی هاست که عده ای فکر کنند که امریکا خواهان کمک به اعتلای قدرت و عظمت ایرانیان است؛ اگر این اندیشه وجود داشت دکتر مصدق با آن سیاست کودتائی وقیح امریکائی ساقط نمی شد. شخصیتی که با آن جسد نحیف خویش حیثیت و شرف ملتی را در برابر استعمار نفتخوار به جان خرید و یکسره مهر ننگ و بدنامی به پیشانی کودتاچیان و شعبان بی مخهایش زد و ماندگار ماند ،از مصدق نامی نیک در صحیفه روزگار ماند و از شوک تراپیستهای ایرانی مزدور بیگانه که دکتر فاطمیها را قطعه قطعه کردند جز رسوائی نصیبشان نشد. مصدق چنین سر داد:. "آری، تنها گناه من و گناه بزرگ و بسیار بزرگ من این است که صنعت نفت ایران را ملی کرده‌ام و بساط استعمار و اعمال نفوذ سیاسی و اقتصادی عظیمترین امپراتوریهای جهان را از این مملکت برچیده‌ام ".. " می‌خواهم طبقه جوان مملکت... بدانند و از راهی که برای طرد نفوذ استعماری بیگانگان پیش گرفته‌اند منحرف نشوند و از مشکلاتی که در پیش دارند هیچوقت نهراسند و از راه حق و حقیقت باز نمانند".فریادی که امروزی است و زباتحال ماست. فریادی که از عمق درک مناعت ملی و و جدان مسئول مصدق برخاست. جرا نباید از تاریخ عبرت گرفت. از بین بردن وحدت ملی و نابودی حس یکپارچگی و منافع و استقلال ملی وایجاد اغتشاش فکری یکی ازاین تاکتیک هاست که پروژه شوک تراپی در پی آن است. بنابر این دشمن اشغالگر مقدسات مردم و فرهنگ تاریخی او را به معرض نابودی می کشاند. حریم خانواد ه ها را می شکند و اقوام وملل را در برابر هم می گذارد و به سخنی اختلافات را عیان می سازد ، نائره دشمنی بین ملیتها را بر می افروزد ؛ آن گاه خود بر این آتش هیمه می گردد. توجه کنید هر جا که پروسه شوک تراپی عملی شده همراهش تجارت سکس کودکان و انواع اقسام ناهنجاریها به وجود آمده است. امروز صدای امریکا به زبانهای مختلف و لهجه های متنوع رواج پیدا می کند و پیام خشونت، ترور، در گیریهای قومی با آب و تاب پخش می گردد. امیدهای واهی به آزادی تکرار می گردد و به نام آزادی و برای حصول به دموکراسی و استقرار بازار آزاد هر اقدامی توجیه می شود.
شوک تراپیستها سعی می کنند هر چه قدر که ممکن است بر ابعاد ویرانگری افزوده شود. بنابراین نابودی اقتصاد شکل یافته سنتی که قرنهاست در عراق ادامه داشته و نیز تهاجم به روابط ایلی و قبیله ای آغاز می گردد. این ساختار درهم پیچیده اقتصادی و طایفه ای که نوعی نشانه پیوستگی محلی و قدرت مردمی است، با برنامه اشغالگران خوانائی ندارد. تا مردم نتوانند ابتکار عمل را در دست داشته باشند. بیاد داشته باشید که گاندی، این رهبر بلامنازع استقلال هند با چنگ و دندان به سیستم اقتصاد سنتی هند چسبید و با گرفتن ابتکار عمل در دست خویش اندیشه مردم را از وابستگی به استعمار فاسد قرن نجات داد. در عراق، برمر که یکی از معماران شوک تراپی بود، با خشونت قانونی تمام زیر بنای اقتصاد سنتی عراق را زیر ضرب گرفت. شرکتهای امریکائی با تمام نیرو به عراق هجوم آوردند و از سفره گسترده غارت اشغالگری بهره مند شدند. نوامی کلاین می نویسد برای نابود کردن کامل کارخانه های عراق" نیازهای این کارخانجات بر آورده نشد." محمد توفیق که در وزارت صنعت عراق کار میکرد بارها به من گفت که به کرات از مسئولین امریکائی در عراق خواسته بود که برای تقویت 17 کارخانه سیمان عراق که برای بازسازی ویرانه ها لازم بود ژنراتور در اختیار آنها قرار دهند و از این طریق دهها هزار عراقی به کار تولیدی گماشته شود. اما کارخانه ها معطل ماندند و چیزی نگرفتند. مسئولین نظامی و مدنی امریکائی تصمیم گرفتند سیمان را از خارج وارد کنند همان گونه که نیروی کار را از خارج می آوردند. با این صورت هزینه ها ده برابر می شد. " یکی از دستورات صریح برمر به بانک مرکزی عراق این بود که از هر گونه دادن یارانه به کارخانه جات مانده از رژیم سابق خودداری کنند." حال نتیجه روشن است. بازسازی از طریق کنتراتچیها آغاز می شود و در مواردی برای خرید یک ژنراتور 5 دست کنتراتچی دست به دست می شود تا جنس به محل برسد. و گفته اند که تا تریاق از عراق بیاورند مارگزیده مرده شود. هدف پروژه اشغال تکرار باید کرد که ربطی به پروژه حقوق انسانی و توسعه ملی و اقتدار محلی ندارد.هر گز. بنابراین ایرانیانی که دریوزه گی لابیستهای دولت امریکا و اسرائیل و غیره را می کنند و با ضربان قلب آنان تنفس کرده و شخصیت و مناعت خود را با معیارهای بیگانه معنی میکنند آتش بیار پروژه شوک تراپی به کشور خویشند. تلاش اشغالگران این است که ذهنیات و روحیات مردم را تسخیر ابهت و اوج قدرت نظامی خویش سازند، آن گاه با پروژه معروف به "خاویار و تفنگ" نظام جدید ارزشی و بازار را معرفی نمایند. برمر با تمام نیرو و با صراحت کلام این را در عراق عملی کرد. اما جهالت اشغالگران از کیفیت روانشناسی مردم و عمق ارزشهای فرهنگی دینی آنها سبب شد که انتظارات آنها بر آورده نشود.
نیروی اشغال با هر حرکتی تلاش دارد تا مردم عراق را از ارزشها و وابستگیهای ملی و غرور و مناعت عربی خویش جدا سازد. بنابر این هر چه بیشتر تلاش می شود تا نیروهای بیگانه توانمند و وجودشان حیاتی جلوه کند و ضمنا عجز و ناتوانی هویت عربی نشان داده شود. این گوشه ای از فلسفه ای است که فرید من در معرفی بازار آزاد بی مرز طراحی کرده است. هیچ بنی بشری نباید در مقابل این طرح مقاومت کرده و به گذشته، دارائی فرهنگی، پیشینه تمدن خود بنگرد. باید طوری اتمسفر آلوده گردد که مردم دیگر بیگانه را منجی و ولینعمت خود بدانند و خود را مستاصل و درمانده. برای تحقق این هدف کاخ سفید به اقدام بغایت جسورانه ای دست می زند و برمر برنامه ریزی می کند که اسکناس عراق در خارج به دست بیگانه چاپ گردد و به داخل کشور حمل شود. در نتیجه این وظیفه سنگین و جاه طلبانه به عهده یک شرکت انگلیسی به نام "دو لا رو" گذاشته می شود. اسکناسها چاپ شده، با هواپیما ها به عراق وارد می شوند و آن گاه با نفربرها و ارابه های امنیتی به تمام نقاط عراق ارسال می شوند. این اسکناسها وقتی در کامیونها در خاک عراق روان بود تا هزینه هزاران کنتراتچی امریکائی پرداخت شود که بیش از 50 در صد مردم دسترسی به آب آشامیدنی نداشتند و عراق در تاریکی مطلق می لرزید. این حرکت نوعی تلاشی است جهت استحمار و استخفاف بیشتر مردم عادی. در حالی که تمام مشاغل تعطیل و درب مدارس نیز تخته شده بود، برمر در فکر احداث یک رستوران مک دونالد در بغداد است. جنرال موتورز و دیگر غولهای مالی در همه جا می گردند تا از این خوان یغما متاعی به در برند. بانک سیتی گروپ در ازاء فروش نفت عراق قول وامهای طویل المدت می خواهد پیشنهاد کند. شرکتهای نفتی لاکویل روس، شل و اکسون هم در تلاشند و در پی امضا قرار داد.
برای بازسازی عراق به نوشته نوامی کلاین طرح ضد مارشال ریخته شد. 38 بلیون از کنگره امریکا، 15 بلیون دلار از سایر کشورها و 20 بلیون از محل نفت عراق.اما هیچکدام از این پولها به دست مشاغل کوچک عراقیان و یا مردم دریده و شوکه شده نرسید. در عوض نقشه ای در تکزاس و ویرجینیا کشیده شد وبه سخن بوش" تحفه جهان غرب" به مردم عراق روانه گشت . اما نیروی کار عراقیان برای بازسازی کشور خویش لازم نبود و هدف نوسازی مشاغل و دمیدن در روح استقلال کشور نیز نبود.پس چه بود؟ خوب، روشن است. کنتراتچیهای عراقی که در واقع شرکتهای مورد اعتماد واشنگتن بودند به میدان آمدند هالیبرتن، بیچل و شرکت پزرگ پارسونز، اینها ترجیح دادند که به جای کار گیری نیروی خود مردم از نیروی کار وارداتی سود جویند. چرا؟ چون به عراقیها اعتماد نداشتند. آبادگران کشوری که خواهان ابادی کشور تحت اشغال خود هستند، حاضر نیستند کشور را به دست خودی و با امال و ارزوهای انان اباد کنند. تنها شرکت هالیبرتن 50 هزار کارکن به همراه آورد. چرا؟ چون که اشغالگر مردم بومی را بی مقدار می داند و از همین عزیمتگاه است که دار و ندار ملی عراق و غرور و موجودیت این کشور در شرف نابودی قرار می گیردو عراق اصلی دارد بخار می شود و این خواسته شوک تراپیستهاست تا خود از نو از داخل جعبه های تکزاس ساخته تحفه ها را در بیاورند و موکتی درست کنند.
تمام دستورات نظامی و تصمیم گیریها با ایمیل یا پست برقی از کاخ سفید به بغداد ارسال می شود و انها باید آن دستورات را اجرا کنند. کن فیکون سیاست در عراق به این صورت عملی می گردد. زبان هم در چنگال تزویر اشغالگران اسیر است. برخی از مقالاتی هم که در روزنامه ها منعکس می شود سفارشی است.همه ارکستر با سازهای مختلف طوری رهبری می گردد تا کانداکتور ارکستر بتوانند بازتاب عملش را در صحنه ببیند. مردم از هستی و نیستی باید ساقط شوند." بگذار کسی که در حال مرگ است بمیرد.جرا که این فرد نزار شایسته مرگ است" این همان رهنمود شوک پراپیستهاست.
وقتی پیام آوران دموکراسی و آزادی با مردمی روبرو شدند که با ساز ارکستر آنها نمی رقصد ، به جای بیداری و تغییر روش در اجرای پروژه شوک تراپی و وحشت آفرینی مصصم شدند. مدارس در استراحت کامل است.موزه ها و آثار تمدن عراق و کتابخانه ها با بمبهای آغشته به اورانیوم اشباع شده به خاک ریزه بدل شده اند و از ویرانه دیواره های مدارس سربازان مسلح نشانه گیری می کنند، پس چه بهتر سفارش کتب درسی هم داده شود. کتب درسی به مدارس عراق و به فرزندان مسلمان عرب. خوب ، شرکتهای خصوصی از سیر تا پیاز را آماده می کنند. کرییتیو آسوشییتز Creative Associates که شرکت خصوصی مستقر در واشنگتن دی سی است ، که کار مدیریت و مشاوره آموزشی می کند با عراق کنترات می بندد و بیش از 100 میلیون دلار جهت این کار مطالبه می کند. تا کتب درسی مدارس عراق را تهیه کنند. احمد الرحیم، یک فرد عراقی- امریکائی که با این شرکت همکاری می کرد چنین شرح می دهد: " فکر اولیه این بود که مواد درسی و متون کتب را بنویسیم و به عراق وارد کنیم. اما وقتی همه چیز آماده شد عراقیها شکایت کرده و گفتند: هر چه از خاک امریکا بسته بندی شده، به عراق آورده شود غیر قابل قبول لست. و کل پروژه باطل گشت."
(بر جای رطل و جام می گوران نهادستند پی-----بر جای چنگ و نای نی آواز زاغ است و زغن
این سان که چرخ نیلگون( بخوان اشغالگران) کرد این سراها سرنگون-دیار کی گردد کنون گرد دیار یار من)
دموکراسی بومی یا محلی
اندیشه ای به بخش خصوصی ارجاع شد که مبنی بر پدید آوردن دمکراسی بومی در عراق بود.این پروژه هم همچون کالائی به بخش خصوصی احاله گردید و شرکت آر-تی-آی مستقر در کارولاینای شمالی موظف گشت در قبال 466 میلیون دلار "دموکراسی بومی" به عراق بیاورد . معلوم نبود که یک شرکت امریکائی با چه کیفیتی می خواهد به یک کشور مسلمان دموکراسی به ارمغان آورد.ببینیم از این امامزاده جه معچزه ای به مردم عراق خواهد رسید. رهبری شعبه مستقر در عراق این شرکت عظیم، بیشتر تحت تاثیر و سلطه چند رئیس بالا رتبه به رهبری جیمز میفیلد بود که خودش از "مورمونها" بود. او معتقد بود و نیز به این اندیشه رسیده بود که مسلمانان کتاب مقدس مورمنها را هم طراز با آموزه های حضرت محمد خواهند یافت. او در یک ایمیلی یا پست برقی چنین اظهار داشت که عراقیها آموزه های او را پذیرفته و مجسمه او را در چهار راههای عراق به عنوان بنیانگذار دموکراسی عراق بر پا خواهند کرد. اگر ملا نصرالدین امروز زنده بود شاهد بود که بر سر لحاف او چه نقشه ها که کشیده نمی شود.جل الخالق
این همه ظرائف و دقایقی که شوک تراپی در لابراتوار عراق به ازمایش گذاشت و این همه نوآوری وابتکار و عملیاتهای پی در بی با دوز بالای خشونت وحشت ، تخدیر و تحمیق که در این سالها در این خاک به آزمون در آمد؛ گرهی از کار فر بسته مردم نگشود. نه دین مورمونی جیمز میفیلدی در کربلا کپیه شد، نه بسته بسته بندی شده در صندوقچه تکزاس که قرار بود پارادایم دموکراسی باشد در موصل به بار نشست، و نه دوز بالای شوک تراپی فریدمنی که با دستان فولادین رامسفلدی که در عراق پیاده شد توانست جو صلح و دوستی ملی به این خاک تاریخا بلا دیده بیاورد و نه سگهای درنده موسوم به جرمن شفرد که فکر میکردند این سگها بتوانند مقاومت جویان مسلمان را از پای در بیاورند اندیشه عاشورا را از اذهان مردم پاک کرد، و نه شوک تراپیهای مذموم زندان ابوقریب و مهمانان سالوادوری و ماموران شیلیائی یادگار پینوشه، توانستند این یک تکه خاک را آرام کنند، مگر اینکه برنامه پاکسازی انسانی در کار باشد. از ویرانه های دست ساز اشغالگران و مخروبه های شهر ها و روستاها از یک سوی مقاوت مردمی شکل گرفت و از سوئی رادیکالیسم و افراط گری اسلامی به صورت هار و ترور گونه خود را نمایان شاخت. القاعده ظهورکرد. در واقع شوک واردکنندگان، ملت شوکه شده را به واکنش علیه شوک گرائی کشاندند. و کسی هم به فکر میلیونها عراقی در به در نیست. امریکا که موجد و بانی این تراژدی عظیم انسانی است فقط در خاک خود چند صد عراقی را جای داده است و در حالی که هزاران کودک چشم و گوش و اجسادشان زیر خشونت شوک تراپیستها سوخته و داغون می شدند، رسانه های امریکائی با اب و تاب از معالجه یوسف


کوچولو، فرزند کوچک عراقی که در امریکا زیر جراحی پلاستیکی رفت؛نمایش نشان می دادند.کودکی که صورتش عمیقا سوخته بود. به تصویر بنگرید این کودکی که برادر و خواهرش را تازه دفن کرده در چه فکری به آینده خود خواهد بود و با عاملان آن چسان عمل خواهد کرد؟
عراق آ ئینه تمام نمائی در برابر ماست
کسانی که به هر دلیل و با هر موضعی برای بهبود شرایط در ایران فردا به نیروی بیگانه و قهر و آتش او دل بسته اند، باید ابعاد پروژه شوک ترپی امریکا را مطالعه نمایند. امریکا کاری را که توسط دیک چینی ها در بالکان انجام داد و به قطعه قطعه کردن این خاک انجامید کاری است که در عراق تحت نام فدراسیون عراق می کند. اینان نگران حقوق مردم ما نیستند. دولتمردان ایران بهتر است با اجرای مفاد قانون اساسی و رسیدگی به خواسته هایالقوام و ملیتهای ایرانی راه همبستگی ملی را تواناتر سازند و بهانه ای به اشغالگران عراق ندهند. امریکا در پی سوار شدن بر این موج نارضایتی است. اما ابلهانه است کسی فکر کند که امریکا در پی گسترش آزادی و خدمت به مردم ایران است. عراق آئینه تمام نمائی است. ( ادامه دارد)
Hamid.d@ shaw.ca
نام کتاب:
Naomi Klein
The Shock Doctrine
The Rise of Disaster Capitalism, 2007
postamble();