نامه اى از بت يام سياه، يهودى و اسرائيلى نوشته Joseph ALGAZY
يست سالى است
من در شهر بت يام ، واقع در جنوب يافا زندگى مى کنم. از فراز بالکن خانه ام، مديترانه را مى بينم. منظره دريا مرا به ياد زادگاهم، بندر اسکندريه مى اندارد. بيش از پنجاه سالى ميشود که آن شهر را ترک کرده ام ولى دلم برايش تنگ شده است. اهالى بت يام که ١٦٠ هزار نفر جمعيت دارد، با توجه به بافت اجتماعى شان، زندگى ساده و بى زرق و برقى دارند. اين خود دليل ديگرى است که من در اينجا احساس راحتى کنم. بيشتر اهالى شهر را مهاجرين يا فرزندان يهوديانى تشکيل ميدهند که از کشورهاى مختلف آمده اند. من شخصا، با جمع کوچک مهاجرين يهودى اتيوپى تبار هم در اين شهر و هم در کل کشور، نزديکى و همبستگى احساس مى کنم. جمعيت آنان در سراسر کشور ١٠٥ هزار و در شهر ما در حدود ١٣٠٠ نفر است. مهاجرت جمعى آنان در دو نوبت صورت گرفت. در سال هاى ١٩٨٤ و ١٩٩١. اگر آرزوى آنان پيوستن به صهيون، سرزمين آبا و اجداد هزارسال پيش خودشان بود، اين ,سرزمين مقدس, که بر طبق سنت تورات مى بايست ,جويبارى از شير و عسل, باشد، واقعيتى تلخ و ياس آور از آب درآمد. رنگ سياه پوست آنان، پيشداورى هائى که حاصل آن است، ترديدهائى که سردمداران روحانى-مذهبى در مورد يهوديت آنان مى پراکنند، ريشه بلاهائى است که بر سر آنان، چه بصورت فردى و چه دسته جمعى مى بارد. از جمله ميتوان از نژادپرستي، تبعيض، انزوا و فقر نام برد. ترديد در مورد يهوديت آنان، بر اين استوار است که يهوديان اتيوپي، در طى قرون، از ديگر جوامع يهودى بريده بودند. اعتقادات آن ها بر احکام مکتوب تکيه مى کند و آنان از سنت شفاهى بى خبرا ند. برخى از آئين هاى مذهبى آنان با آئين يهوديان سنتى مسلط تفاوت دارد. به دليل اين ترديد مذهبى و فرهنگي، قشر ممتاز روحانى-مذهبى يهوديان اتيوپى را ملزم ميدارند که آئين تحقيرآميزى براى گرويدن مجدد به يهوديت بجاى آورند، به عبارت ديگر آنان با مشکلات عديده اى از جمله در مورد حقوق زناشوئى و وضعيت قانونى فرزندانشان روبرو مى شوند. حتى بدتر از آن ها، وضعيت يهوديان اتيوپى موسوم به فلاشمورا است. اين قوم يهوديانى اند که در زمانى بسيار قديم در سرزمين خود، اتيوپي، مجبورشدند به مذهب مسيحى روى آورند ولى بعد ها دوباره به يهوديت گرويدند. تا کنون، محافل يهودى متعصب آنان را مسيحى بشمارآورده و کارزارى براى طرد آنان به راه انداخته است. از نگاه بعضى ها، آنان عناصر نامطلوب بوده (تازه اين واژه حق مطلب را ادا نمى کند) و برخى شهرداران بالاجبار از پذيرفتن يهوديان اتيوپى در شهر شان خوددارى کرده اند. براى نيل به اين مقصود، برخى از مقامات محلى حتى از بستن آب و برق بر روى خانه هاى آنان ابائى ندارند. در گزارش جديدى از بانک مرکزى اسرائيل (٢٠٠٧) در مورد جامعه يهودى اتيوپى تبار در اسرائيل ، از جمله آمده است: نرخ بيکارى در ميان يهوديان اتيوپى ٢/١٣ در صد است (١/١١ درصد براى مردان و ٣/١٥ درصد براى زنان) در حالى که ميزان بيکارى در کشور ٤/٧ در صد است. حقوق ماهيانه ناخالص يک رئيس خانواده اتيوپى تبار حقوق بگير معادل ٤٧٤٧ شکل (١) (يک يورو معادل ٦/٥ شکل Shekel است)، در حالى که ميزان آن براى ديگران ٨٤٩٧ شکل است.ميزان فقر در ميان خانواده هاى اتيوپى تبار ٧/٥١ درصد است در حالى که براى خانواده هاى کل جمعيت کشور ٨/١٥ درصد است. براى کودکان، شرايط حتى بدتر هم است، ٣/٦٥ در صد در مقابل ٤/٢٤ درصد. ميزان مادران مجرد در ميان جامعه اتيوپى تبار معادل ٥/٢٢ در صد است در صورتى که براى کل جمعيت ٥/١١ درصد ميباشد.ميزان افراد بين ٢٥ تا ٥٤ سال که فاقد مدرک تحصيلات ابتدائى اند، در کشور به ٩/٠ مى رسد، در حالى که ٤/٢٠ در صد اتيوپى تباران از تحصيلات ابتدائى مجروم بوده اند.٢/٤٩ درصد جمعيت (بين ٢٥ و ٥٤ سال) داراى ديپلم تحصيلات متوسطه يا دانشگاهى اند، در صورتى که در ميان اتيوپى تباران فقط ٧/٢١ درصد داراى چنين مدارکى هستند. اعضاى جامعه اتيوپى تبار که در ته رده بندى اجتماعى قرار دارند، نمى دانند که چگونه وضع اسف بارآنان ، روزى خوب و يا بهتر خواهد شد. شگفت آور نيست که در ميان جامعه يهوديان اتيوپى تبار که در محيط خود نامطلوب، بينوا، مايوس و نوميد مى باشند، ميزان خودکشى بويژه در ميان جوانان بالا است. ميزان خودکشى براى کل جمعيت کشور، معادل ٧٥/١ در صد و براى اتيوپيائى ها ٢/٥ در صد است. چندى پيش، نامه اى را که يک دختر ١٨ ساله از خانواده اى اتيوپيائى برايم نوشته بود، در روى اينترنت پخش کردم. او که کسا گاتو نام دارد شکوه مى کرد که ,هيچ کس در محله ما، مرا دوست ندارد؛ من براى آن ها بسيار عجيب بودم؛ چون پوست بدن من خيلى سياه سوخته است... اما من به جهان کتاب پناه بردم ، برايم دنيائى بود سحرآميز؛ هرگاه که کسى به من دشنام مى داد: ,سيا زنگي، برو گمشو از اين جا, ،, برو از درخت بالا,، من به کتاب هايم پناه مى بردم. جهان کتاب قوه تخيل مرا شکوفا کرد، درى بسوى او برايم گشود، به زندگى چسبيدم حتى در لحظاتى که بسيار تيره و تار بود., نامه اين دختر دبيرستانى جوان، کسا گاتو، در رسانه ها بازتاب يافت. گاتو فرصتى يافت تا انديشه هايش را در وصف نژادپرستى بر روى کاغذ آورد و در يک مسابقه مقاله نويسى که دانشگاه تل آويو برپا کرده بود، جايزه نخست را از آن خود کند. در نوشته اش، او پاره اى از تجربه هاى دردناکش را بازگو کرده است: , هنگامى که هيچ يک از دانش آموزان نخواست پهلوى من بنشيند، از خودم بدم آمد. هنگامى که همکلاسان مرا به جشن تولدشان دعوت نمى کردند، در اطاقم، در را بر روى خود مى بستم و به خاطر وجودم، گريه مى کردم. در آينه، به خود مى نگريستم و ميخواستم دريابم که چه چيزى در وجود من تا اين اندازه معيوب است. هرگز چيزى غير از رنگ متفاوت پوستم نيافتم. دلم ميخواست سفيد باشم. فکر ميکردم که تنها از اين راه است که ميتوانم در زندگى موفق شوم. فکر ميکردم روزى که سفيد پوست شوم، جهان بر رويم لبخند خواهد زد., در يک لحظه فترت، کسا اسمش را تغيير داد و خواست ,ربکا, صدايش کنند. هنگامى که دريافت که نام جديدش هويت او را مخدوش ميکند، به اسم اصلى خود بازگشت. او در پايان مى نويسد ,با گذشت سال ها، سرانجام دريافتم که من هيچ عيبى ندارم و متاسفانه هميشه مرا با توجه به کليشه هاى رايج ارزيابى خواهند کرد. بالاخره دريافتم که کسى را که هر صبحدم در آئينه ام مرا نگاه مى کند، دوست بدارم. ياد گرفتم که براى بردن سهمى از اين دنيا، بايستى خودم خودم را بپذيرم و براى دفاع از حقوقم پيکار کنم, کسا گاتو تنها مورد نيست. جوانان يهودى ديگرى که تبار اتيوپيائى دارند، در اسرائيل به بى عدالتى فاحشى که آنان را به ستوه آورده ، تسليم نمى گردند. با اختلافاتى ناچيز، همگى يک موضوع را بيان مى کنند. آنان نشانه هاى پيشگام اراده اى نيرومند براى تغييرات هستند. من بسيار آرزو مى کنم که آنان موفق شوند. -------------------------------------------------------------------------------- عنوان اصلى: Une lettre de Bat-Yam Noirs, juifs et israeliens
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر