۱۳۹۱ بهمن ۶, جمعه

سکسِ وزیر عُلوم با رییس موزه ملی ایران در آسانسور:

سکسِ وزیر عُلوم با رییس موزه ملی ایران در آسانسور:

چندی پیش فیلمی بَر روی اینترنت قرار گرفت که دَر آن کامران دانشجو، وزیر علوم حکومت اسلامی را در حالِ بغل کردن، لَمس نمودن و بوسیدن خانم آزاده اردکانی که رییس موزه ملی ایران است، نشان می دهد؛ این فیلم به صورت مخفیانه و از طریق دوربین های نصب شده در آسانسورِ ساختمان کارگزینی وزارتِ علوم ضبط و منتشر شده است.
اینکه آیا واقعن آن مرد وزیر علوم و آن خانم رییس موزه ملی ایران است، هنوز کاملن مشخص نیست اما مسئله چیز دیگری است؛ چگونه است که در حکومت اسلامیِ امام زمانی سزایِ دوستی دختران و پسرانِ جوانِ ایرانی با یکدیگر توهین، تحقیر، زندان و شکنجه است و در هَر کوی و بَرزنی گشت های ارشادِ اسلامی دَر روابط خصوصی و انسانی شهروندان ایران زمین سَرک می کشند تا مبادا، خدایی ناکرده، فعلِ حرامی! صورت گیرد و آبروی مسلمانانِ جهان خدشه دار شود اما اداره جات و سازمان های دولتی مملکت به فاحشه خانه ها و صیغه خانه ها تبدیل شده اند؟

فرتور خانم آزاده اردکانی، رییس موزه ملی ایران که در آسانسور مشغول ایفای نقش در کنار آقای وزیر بودند را نشان می دهد! به راستی که ایشان سمبل یک بانوی کامل مسلمان هستند که با استفاده از حجاب اسلامی خواستار تطهیر ماهیت راستین خویشند.
چرا یک دختر و پسر جوان ایرانی که به یکدیگر علاقه مندند اجازه ندارند تا آزادانه در اجتماع ظاهر شده، عشق بازی کرده و به یکدیگر ابراز محبت کنند و باید تمامی کارهایِ مربوط به رابطه شان همراه با تَرس و خفقان و تاریکی باشد اما وَزیر علوم کشور یا هر فَرد مسئول دیگری با هَر پُست دولتی – سیاسی به سادگی و بدونِ کمترین تَرس و هَراسی به بوسیدن و دست مالی کردن و تجاوز به زنان و دخترانِ مجرد و متأهل زیر دستش در محل کار خود مشغول است؟

- سکسِ چهره های سیاسی در آسانسور و حَریم خصوصی ایشان:

پَس از انتشار آن ویدیو عده ای اپوزوسیونِ ایرانی را که بدین مسئله پرداختند را متحجر و عقب مانده خواندند و همچون همیشه بَرخی از هم میهنان مان، کاتولیک تَر از پاپ گشتند و به دفاعِ غلط از حقوق انسانی آقای دانشجو و خانمِ اردکانی پرداختند؛ پاسخ نگارنده بدان دوستان این است که گرامیان، روابط خصوصی آن اَفراد کاملن به خودشان مربوط است اما به دو دلیل زیر، پرداختن رسانه ها بدین موضوع، نقض حریم خصوصی ایشان نیست:
یک: در مملکتی که داشتنِ هرگونه رابطه دوستانه و انسانی میان دُختر و پسر قَبل از ازدواج رَسمی شان به سبکِ محمد بن عبدالله و طبق سنت شَرم آور وی جُرم خوانده می شود و افرادی که تابو شکنی کرده و با تمامی این سَختی ها و قوانین عقب افتاده با جنس مخالف خود رابطه برقرار می کنند، با پیگرد و مجازات قانونی رو به رو می شوند؛ یک مسئول دولتی که به اصل نظام معتقد است و خود بارها و بارها روابط انسانی میان دختران و پسران را کوبیده و هرگونه ارتباطی میانِ آنان را حرام می داند، نمی تواند با خانمی در آسانسورِ اداره محل کارش، عشق بازی کند!
اینگونه افرادی (مانند آقای دانشجو) که دیگران را از انجام کارهایی مَنع می کنند اما خودشان مشغول انجامِ آن اعمالند را ریاکار خوانده و کردارِ زشت شان را به زبانِ عامیانه “جا نماز آب کشیدن” می نامند؛ دانشجو و امثالِ وی که از مدافعان طرحِ تفکیک جنسیتی دانشگاه ها بوده و خواهانِ جدایی هر چه بیشتر دختران و پسران از یکدیگر و پیچیده شدن بانوان ایرانی در میان چادرِ سیاهِ تازیان اَند اما خودشان مشغول سکس با منشی دفاتر محل کار و سایر زنان اطراف شان هستند، مصداق بارز افرادِ دو رو و ریاکار می باشند و پرداختنِ رسانه ها به ماجراهای جنسی ایشان، به هیچ وجه شکستن حریم خصوصی شان نیست.
در این ویدیو بوسیدن و دست مالی کردن خانم اردکانی توسط وزیر علوم حکومت اسلامی در آسانسور اداره محل کارشان را مشاهده می کنید.
دو: اصولن چهره های مشهور و سیاسی که شخصیت هایی عمومی هستند و مردم آنان را با رویِ چهره های شان شناسایی می کنند، زَمانی که در خیابان ها و در کنار سایر شهروندان قدم می زنند و یا هنگامی که در محل کارشان و یا یک سفر خارجی دولتی حضور دارند، چیزی به نام زندگی خصوصی ندارند؛ هَر آنچه هست به دلیل اینکه در پیشگاهِ دید مردمان جامعه است، عمومی است و جنبه خصوصی ندارد.
بَرای مثال زَمانی که رییس جمهور یک کشور در طیِ یک سخنرانی، انگشت در بینی خود می کند، با اینکه این یک عَمل شخصی است (هر چَند جلوه خوبی ندارد) اما رسانه ها بین کار خواهند پرداخت و تیتر بَرخی از روزنامه ها و مجلات خواهد شد! این در حالی است که امکان دارد رییس جمهور نام بُرده تمام وقتی که در خانه خود حضور دارد را انگشت به بینی! سَر کند و این موضوع شخصی وی است و پرداختن به آن، شکستن حریم خصوصی او می باشد.
حال کدام منطقی می پذیرد که دَست مالی و بوسیدن خانم آزاده اردکانی توسط آقایِ دانشجو در آسانسور محل کارشان، آن هَم در یک کشور اسلامی همانند ایران که هر گونه رابطه میان زَن و مَرد در صورت عدمِ ازدواج شان با یکدیگر، حَرام و غیر قانونی است! جنبه خصوصی دارد و پرداختن رسانه ها بدین مسئله، نقض حریم خصوصی افراد است؟ تَصمیم گیری با شما خواننده گرامی است.

- حجابِ اسلامی خانمِ اَردکانی سَببِ سکسِ بی دَردسَر آقای وَزیر:

همانطور که در ویدیو مشاهده کردید، خانم اَردکانی از یک حجابِ اسلامی تمام عَیار برخوردارند و از دیدِ روحانیون مسلمان و رَهبر حکومت اسلامی، وی یک بانویِ کامل و پاک مسلمان است! نخست اینکه این ویدیو خود ثابت می کند که داشتنِ حجاب اسلامی به مَعنای داشتنِ حیا و عفت و نجابت نیست! هَر زَنی دَرمانده ای که تَن به قوانین نکبت بارِ اسلامی داده و بَرایِ لقمه ای نان و یا خواسته های شَخصی دیگری همچون ثَواب بُردن! صیغه این و آن می شَود نیز چادر به سَر دارد و حجاب اسلامی را رعایت می کند!

فرتور کامران دانشجو، وزیر علوم رژیم اسلامی را نشان می دهد که اخیرن خواستارِ ممنوعیت ورود جوانان آزادی خواهی که در سال ۸۸ در جنبش مردمی ایران شرکت داشتند، به دانشگاه ها شده بود. به راستی پاسخ این آدمک ریاکار را چه باید داد؟!
نکته دیگر اینکه این ویدیو به روشنی ثابت می کند که “حجاب مصونیت نمی آورد” و چشم های ناپاک مردمانی همچون آقای دانشجو، بانوانِ غرق در حجابی همچون خانم اردکانی را نیز از زاویه جنسی بَرانداز کرده و سَرانجام زنان محجبه اسلامی را به بستر های چرکین شان می کشند! حجاب داشتن به مَعنای شرافت و انسانیت داشتن نیست و اصولن حجاب اجباری و زشت زنان مسلمان، با آزادگی و خردگرایی رابطه عَکس دارد؛ هَر چفدر یک زَن با حجاب تَر است، وی بیشتر به اسارتِ دین دَرآمده و توان کمتری بَرای بهره بردن از خرد و منطقش دارد.
نکته آخر اینکه حجاب به شدت اسلامیِ سرکار خانم اردکانی، کام گرفتن را بَرای آقای وزیر بسیار ساده تَر کرده است؛ چرا که وَقتی اشخاصِ دیگری واردِ آسانسور می شوند، آن بانویِ مسلمان حجابش را سِفت تر می گیرد و نقابِ پاکی و عفت به صورت می زند و فکر اینکه خانمِ رییس و آقای وزیر در حال عشق بازی بوده اند، به ذهن هیچ کسی خطور نمی کند.
در یک جمله می توان گفت که حجاب اسلامی خانم رییس تَنها نقابی است که هَرزگی را به بَندگی تبدیل می کند؛ هَر زمان که وی با آقای وَزیر تنهاست نقاب بَر افتاده و وی خودش می شود و کام دل می گیرد اما به محض ورود شخص ثالثی، چادر سیاه رنگی که به سَر دارد را مُحکم بغل گرفته و خود را پاک و مطهر و نجیب نشان می دهد! این یکی از مزایایِ حجاب اسلامی است که هَر زَن بی اخلاق و پست و دون مایه ای را قدیسی آسمانی نشان می دهد!



مجازات وحشیانه قطع دست سارق در ملاء عام نیز از دستاوردهای حکومتی است که قانون مجازات را نه برای ایجاد امنیت و آرامش و آسایش شهروندان که برای ایجاد وحشت و انتشارخشونت و خشونت طلبی در جامعه بکار می گیرد. اینبار این عمل دهشت آور در شیراز صورت گرفت و در ادامه موارد مشابه پیشین در شهرهای دیگر که طی یکسال گذشته صورت گرفته است حکایت از تشدید و افزایش مجازات های حکومتی در ملاء عام می کند. بر طبق گزارشات منتشر شده در یکسال گذشته و در ملاء عام پنج بار عمل قطع دست  انجام گرفته است.
در گزارش های مربوط به قطع دست اخیر در شهر شیراز ذکر شده است که همدستان متهم نیز به همین مجازات محکوم شده اند. میتوان انتظار داشت که بزودی چندبار دیگر شاهد انتشار اخبار مربوطه خواهیم بود.
اعدام های علنی, حکم شلاق در ملاء عام و قطع دست در حضور همگان و بویژه در برابر چشمان کودکان همه و همه نشانگر آنست که جمهوری اسلامی بجای حل مشکلات مردم و ریشه یابی معضلات و ناهنجاری های موجود, در صدد ایجاد حکومت وحشت و ارعاب است. همین موضوع نشان از ناتوانی رژیمی دارد که نه تنها مشروع نیست بلکه شایسته سرنگونی است. ترساندن مردم با اجرای نمایشات وحشیانه توسط نقابداران رعب آورش در ارتباطی مستقیم با شرایط سیاسی کنونی نیز می باشد.
شرایطی که جمهوری اسلامی باز هم و بناچار میبایستی از گردنه ای بنام انتخابات کذائی عبور کند و به هر صورتی مجبور به اجرا گذاشتن آنست. چهره بین المللی این رژیم نمیتواند بی توجه به عرف موجود در این سطح باشد. جمهوری اسلامی با برگزاری نمایشات باصطلاح انتخاباتی تلاش می کند موقعیت خود را در سطح بین المللی به روز نماید. برای غلبه بر بی اعتنائی عمومی به انتخابات آتی و پر کردن صندوق ها از آرای تقلبی مسئولین نیازمند فضائی آکنده از رعب  و سانسور و سرکوب هستند. از سوئی سایه اعدام را بر سر زندانیان سیاسی سنگین می کند و از جانبی در فضای عمومی جامعه هاله ای از وحشت می پراکند.
انباشت ستمکاری و شیوه های خشونت دولتی و توحش مزدورانش که اینروزها بازاری دوباره یافته است اما میتواند دامان رژیم را بگیرد و یه شکستن بغضی بنیان برانداز که بیش از سه دهه گلوی مردم کشورمان را می فشارد منجر شود. دیر یا زود بنای ستم و تجاوز حاکمان در هم خواهد شکست و حقوق انسانی حرف اول مردم کشورمان خواهد شد.
24.01.2013

عکس چهارم علي القاصي دادستان عمومي و انقلاب شيراز یکی از فرماندهان و مسئولین حکم قطع دست در شیراز است

مهستی شاهرخی: رقص مرگ

مهستی شاهرخی: رقص مرگ


درست در همان هنگامی که سیاستمداران پیروزمندانه
تداوم خود را در شهر جشن می گیرند
و شادان در خیابانهای امن تانگو می رقصند
در آن سوی کره زمین، امانت را در خیابانهای روشن مورد تجاوز قرار دادند
و جوانان برومند را در میدانها به دار کشیدند

مگر می شود وحشی نبود و توانست با گوریل شطرنج بازی کرد؟
آیا بازی شطرنج با گوریل، اسمش «تمدن» است؟
آیا چانه زدن با قصابان و سلاخان، نامش «وکالت» است؟
چرا بر پا کردن جرثقیل و دار زدن در ملاٍ عام و نمایش اعدام مجاز است؟
آیا تاختن با درشکه و روروک در کنار پرواز جامبوجت، نامش «مسابقه» است؟
آیا فرود بمب های ناتو در سرزمین های دیگر، برای مردمانش «صلح» آورد؟

هنگامی که کسی نیست تا قاتلان زهراها را به محاکمه بکشاند، چرا سر عاطفه ها و جوانان بر دار می رود؟

وقتی گرگها می رقصند
بره ها را هیچ راه نجاتی نیست
خرگوشهای تیزپا را چه راه فراریست؟
مگر فشاندن اشکی بر شانه سلاخ خویش؟

در این مکاره بازار،
در این سیرک بوق و کرنا و نقاره،
در این نمایش حق و حقوق بشری، «ما با او» را دیگر چه کار است؟
بهنگام جلوس بر تخت فرمانروایی جهان،
رقص گرگها و رقص پیکر جوانان بالای دار؟

این روزها
تنها مزدوران با گرگها عاشقانه می رقصند
آنها که مرگ دیگران را کسب و کار خویش قرار دادند
نام نمایش چه بود؟ «تغییر کند» برای «نرسیدن به «برابری»؟
 یا به قول شاملوی شاعر «خنیاگران مرگ»؟ یا فعال و وکیل حقوق بشری؟
روز رقص شادی ما چه زمانی فرا خواهد رسید؟

ما را چه رقصی است؟
کدامین جشن؟ چه فتحی؟
جز
حرکت لاک پشتی و ساکت مان برای بقا
و نظاره سریال سرکوب از رسانه ها؟

با کشورم چه رفته است؟



با کشورم چه رفته است؟
اعدام دراستادیوم ورزشی شهرسبزوار- ورود برای زنان آزاد است


اساساً همانطور که مارکس، اندیشمند و آموزگار بزرگ پرولتاریای جهان تأکید کرده است اعدام و کشتن انسان ها برای زهر چشم گرفتن از توده های تحت ستم، ذاتیِ جوامع طبقاتی است، و تنها با مبارزه برای از بین بردن چنین جوامعی است که می توان جامعه ای ساخت که در آن از اعدام خبری نباشد.
نگارش:چریکهای فدائی خلق ایران
مردم مبارز ایران !
هر روز خبر اعدام تعداد بیشتری از زندانیان در روزنامه های رژیم رسما اعلام میشود. از تهران و کرج تا کردستان و بلوچستان و از اهواز تا سبزوار در همه جا بساط دار بر پا شده و دسته دسته جوانان این سرزمین را می کشند تا به خیال خام خودشان فضای رعب و وحشت را هر چه بیشتر در سراسر کشور حاکم و مانع از رشد و گسترش مبارزات مردم گردند.
همزمان با به دار آویختن داود توتا زهی زندانی سیاسی بلوچ در روز شنبه ۳۰ دی ماه در زندان مرکزی زاهدان، خبر تائید احکام اعدام پنج زندانی سیاسی خلق عرب توسط دیوان عالی به اتهام "محاربه" و "فساد فی الارض" و "اقدام علیه امنیت ملی" منتشر می شود و این در شرایطی است که حکم اعدام رضا ملازاده از اهالی روستای آشناک شهرستان سلماس به بهانه همکاری با پژاک به خانواده اش داده شده و زانیار و لقمان مرادی نیز به اتهام "محاربه" در انتظار اجرای حکم اعدام خود می باشند.
رژیمی که در پرونده سیاهش تنها در سال گذشته نام 578 زندانی اعدام شده درج گشته حال با توسل به موج جدیدی از اعدام قصد دارد رکورد تازه ای در وحشیگری و جنایت به نام خود ثبت نماید، تا کسی فراموش نکند که جمهوری اسلامی دیکتاتوری لجام گسیخته ای است که از هیچ جنایتی جهت حفظ سلطه ضد مردمی اش ابائی ندارد. این رژیم ددمنش در حالی که زندانیان را به دار می کشد، با سبعیتی حیرت انگیز این وحشیگری زور سازمان یافته دولتی را جهت ایجاد فضای هر چه خشونت بارتر و ایجاد رعب و وحشت هر چه بیشتر در جامعه به نمایش می گذارد؛ تا جائی که اخیراً در شهر سبزوار دو تن از زندانیان را در ورزشگاه شهر و در مقابل چشم مردمی که به شیوه های گوناگون برای مشاهده این نمایش مرگ جمع شده بودند به دار آویختند.
هدف از همه این اعدام ها زهر چشم گرفتن از توده های تحت ستم ایران در جهت حفظ سیستم سرمایه داری حاکم که با هزار رشته به سرمایه داری امپریالیستی در سطح جهان وابسته است، می باشد. هدف آن است که با ایجاد فضای رعب وحشت در میان توده های مردم ما، سرمایه داران دندان گرد ایرانی و خارجی و رژیم حامی شان یعنی جمهوری اسلامی بتوانند چند صباحی بیشتر مردم رنجدیده را استثمار و چپاول کنند. از این روست که اعدام با ماهیت رژیم هائی چون جمهوری اسلامی تنیده شده است. اساساً همانطور که مارکس، اندیشمند و آموزگار بزرگ پرولتاریای جهان تأکید کرده است اعدام و کشتن انسان ها برای زهر چشم گرفتن از توده های تحت ستم، ذاتیِ جوامع طبقاتی است، و تنها با مبارزه برای از بین بردن چنین جوامعی است که می توان جامعه ای ساخت که در آن از اعدام خبری نباشد.
تجربه بیش از 33 سال سلطه جمهوری اسلامی نشان داده که تا این رژیم در قدرت است در جهت حفظ منافع سرمایه داران و سیستم سرمایه داری وابسته ایران، بساط دار و شکنجه نیز برقرار خواهد بود. به همین دلیل هم برای رهائی از اوضاع دهشتناک کنونی با همه وحشی گری های موجودش، چاره ای جز مبارزه جهت سرنگونی این رژیم با همه دارو دسته های درونی اش وجود ندارد. مبارزه ای که شعله کشیدنش در اینجا و آنجا چنان سردمداران دزد و فاسد جمهوری اسلامی را به وحشت انداخته که برای مخفی کردن این ترس و وحشت، اعدام های شان را در مقابل چشم مردم به نمایش می گذارند.
نابود باد رژیم وابسته به امپریالیسم جمهوری اسلامی!
زندانی سیاسی آزاد باید گردد!
چریکهای فدائی خلق ایران
30 دی ماه 1391- 19 ژانویه 2013
http://www.siahkal.com
------------------------------------------------------------------------------------------------
http://2.bp.blogspot.com/-73m722ymOGE/UPwVNnukvsI/AAAAAAAAA_0/zp8G3C7C-J8/s1600/imgres.jpeg

http://1.bp.blogspot.com/-OKw9OAli7rk/UPwU7vtFZuI/AAAAAAAAA_s/gzug6APfzUE/s1600/Unknown.jpeg

http://2.bp.blogspot.com/-YHQWjo3qv7M/UPwTWC6s3RI/AAAAAAAAA_Q/1_qP6EjCH5M/s1600/71857_10151424400610309_1596846321_n.jpeg
ملغی کردن مجازات اعدام،الزامأ به یک توجیه مارکسیستی نیازندارد،اما توجیه مارکسیستی باعثِ غنی ترشدن بسیاری ازبحث ها درباب این مقوله می گردد
    " م. بوهم "