۱۳۹۱ بهمن ۶, جمعه

مهستی شاهرخی: رقص مرگ

مهستی شاهرخی: رقص مرگ


درست در همان هنگامی که سیاستمداران پیروزمندانه
تداوم خود را در شهر جشن می گیرند
و شادان در خیابانهای امن تانگو می رقصند
در آن سوی کره زمین، امانت را در خیابانهای روشن مورد تجاوز قرار دادند
و جوانان برومند را در میدانها به دار کشیدند

مگر می شود وحشی نبود و توانست با گوریل شطرنج بازی کرد؟
آیا بازی شطرنج با گوریل، اسمش «تمدن» است؟
آیا چانه زدن با قصابان و سلاخان، نامش «وکالت» است؟
چرا بر پا کردن جرثقیل و دار زدن در ملاٍ عام و نمایش اعدام مجاز است؟
آیا تاختن با درشکه و روروک در کنار پرواز جامبوجت، نامش «مسابقه» است؟
آیا فرود بمب های ناتو در سرزمین های دیگر، برای مردمانش «صلح» آورد؟

هنگامی که کسی نیست تا قاتلان زهراها را به محاکمه بکشاند، چرا سر عاطفه ها و جوانان بر دار می رود؟

وقتی گرگها می رقصند
بره ها را هیچ راه نجاتی نیست
خرگوشهای تیزپا را چه راه فراریست؟
مگر فشاندن اشکی بر شانه سلاخ خویش؟

در این مکاره بازار،
در این سیرک بوق و کرنا و نقاره،
در این نمایش حق و حقوق بشری، «ما با او» را دیگر چه کار است؟
بهنگام جلوس بر تخت فرمانروایی جهان،
رقص گرگها و رقص پیکر جوانان بالای دار؟

این روزها
تنها مزدوران با گرگها عاشقانه می رقصند
آنها که مرگ دیگران را کسب و کار خویش قرار دادند
نام نمایش چه بود؟ «تغییر کند» برای «نرسیدن به «برابری»؟
 یا به قول شاملوی شاعر «خنیاگران مرگ»؟ یا فعال و وکیل حقوق بشری؟
روز رقص شادی ما چه زمانی فرا خواهد رسید؟

ما را چه رقصی است؟
کدامین جشن؟ چه فتحی؟
جز
حرکت لاک پشتی و ساکت مان برای بقا
و نظاره سریال سرکوب از رسانه ها؟

هیچ نظری موجود نیست: