۱۳۸۸ اسفند ۱۵, شنبه
نگاھی به آينده جھان از منظر مولفين مکتب نظام جھانی سرمايه
دمآرد
در اين نوشتار به نکاتی از نگرش امانوئل والرستين به آينده جھان در پرتو بحران عميق نظام جھانی و تلاطم منبعث
از آن می پردازيم . به نظر نگارنده تفحص، بحث و تبادل نظر درباره اين نکات می تواند به تنظيم و پيشبرد
استراتژی نيروھای چپ در ھر بخشی از جھان که ھستند، کمک ھای قابل ملاحظه ای بکند.
١ – جھان به خاطر بروز بحران عميق ساختاری نظام وارد مرحله کساد بزرگ گشته که تبعات فلاکت بار آن در پنج
سال آينده شديدتر، نمايان تر و رسانه ای تر خواھند گشت. يکی از پيامدھای کساد بزرگ افزايش چشمگير در درصد
( پورسانتاژ) بيکاری در سراسر جھان ھم در کشورھای مرکز وھم در کشورھای پيرامونی خواھد بود. افزايش در
صد بيکاری در سطح جھان که مستقيما ناشی از اصل نزول در صد سود و گرايش سرمايه داران به سوی فعاليت
ھای مالی بجای سرمايه گذاری در حيطه توليد است، در سال ھای آينده تشديد پيدا خواھد کرد.
٢ – در حال حاضر آمريکا به عنوان راس نظام جھانی وارد بحران فروپاشی ھژمونی خود بويژه در حيطه
ژئوپليتيکی گشته و در سال ھای آينده روند اين بحران شديدتر خواھد گشت ، ھم اکنون در ١۴ کشور آمريکای لاتين (
که تا اين اواخر به حياط خلوت آمريکا معروف بود ) دولت ھائی سر کار آمده اند که نه تنھا با سياست ھای
نئوليبرالی دولت آمريکا بشدت مخالفت می کنند بلکه در تدارک تعبيه و تنظيم بانک جنوب در تقابل با بانک جھانی از
يک سو و طرح و رواج پول مستقل خود از دلار آمريکائی از سوی ديگر ھستند .
٣ – بررسی حوادث در خور تامل مناطق مختلف جھان بويژه در منطقه بزرگ خاورميانه و آسيای جنوبی بخوبی
نشان می دھد که آمريکای لاتين تنھا منطقه ای نيست که آمريکا در آنجا قدرقدرتی ژئوپليتيکی خود را از دست می
دھد . کاھش روزافزون در قدرقدرتی ژئوپليتيکی آمريکا در سال ھای اخير ھمراه با انحطاط و فرود قدرت اقتصادی
آمريکا بويژه در زمينه ھای ازدياد قرض ھای بين المللی دولت و نزول نرخ دلار در مقايسه با نرخ پول ھای جاری
ژاپن ، چين و.... منجر به تلاطمات و ناآرامی ھای چشمگير در اکناف جھان خواھد شد . در پرتو بررسی وقايع سال
ھای ٢٠٠٨ و ٢٠٠٩ در خاورميانه و آسيای جنوبی می شود گمان زد که تشديد روند اوضاع متلاطم در آن مناطق
بوقوع احتمالی حوادث زير منجر می گردد :
-
احتمال کودتا و روی کار آمدن حکومت نظامی در پاکستان و آغاز حمايت کم و بيش آشکار و علنی آن
حکومت از طالبان و نئوطالبان در افغانستان در جھت کنترل عملی آن کشور .
-
ازدياد تلاطمات سياسی و نظامی در عراق و ادامه ناآرامی ھا در ايران ھمراه با تھديدات اسرائيل مبنی بر
بمباران پايگاه ھای انرژی ھسته ای در ايران .
-
تضعيف رژيم عربستان سعودی و آغاز تلاطمات سياسی و ازدياد قدرت نيروھای نظامی در عربستان در
ارتباط با ناآرامی ھای جاری در يمن و احتمال کودتای نظامی در عربستان و تجزيه يمن به دو بخش شمال و
جنوب .
۴ – مجموعه اين حوادث در کشورھای سوق الجيشی و ژئوپليتيکی خاورميانه – آسيای جنوبی ھمراه با ادامه روند
روی کار آمدن دولت ھای " خودمختار " و مستقل از بازار نئوليبراليسم در کشورھای آمريکای لاتين شرايط را برای
بروز و عروج " مرکزھای نوظھور " و بلوک ھای ژئوپليتيکی در جھان آماده تر خواھد ساخت . بايد تاکيد نمود که
بعضی از اين نيروھا و بلوک ھای نوظھور و جديد ضد گلوبوليزاسيون نيستند ، آنچه که بعضی از آنھا يقينا می
خواھند ، " گلوبوليزاسيون جديد" ( گلوبوليزاسيون بدون ھژمونی آمريکا ) است .
۵ – آيا آمريکا حاضر است که در مقابل مقاومت ھای ممتد و گوناگونی که در سراسر جھان و حتی در داخل خود ، با
آنھا روبرو است دست به عقب نشينی زده و از تھاجمات ، مداخلات نظامی و اشتعال جنگ ھای ديگر " ساخت
آمريکا " دست بردارد ؟ پاسخ مناسب به اين پرسش بسته به دو نکته مھم است که در اينجا به طور اختصار به بررسی
آنھا می پردازيم .
خيلی از تحليلگران چپ بر آن ھستند که آمريکا به عنوان راس نظام نه تنھا امکان دارد که اصلا دست به عقب نشينی
نزند بلکه در پرتو بحران عميق ساختاری که گريبان نظام را گرفته متوسل به گسترش جنگ و ديگر ماجراجوئی ھای
نظاميگری در اکناف جھان گردد . چرخش به راست ( آن ھم راست افراطی ) که در ماه ھای اخير در درون حزب
جمھوری خواه موقعيت متوفقی کسب کرده و اعضای رھبری سنتريست و بينابينی درون آن حزب را خلع سلاح و
ايزوله ساخته است ، احتمال اين امر که آمريکا دست به تھاجمات بيشتر نظامی بزند را بيشتر ساخته است . در تحت
اين شرايط نکته مھم اولی اين است که آيا جنبش ھای اجتماعی و سياسی در سطح جھانی بويژه جنبش ضد جنگ در
آمريکا ، خواھند توانست به عنوان بازيگران اصلی نقش مھمی در سياست جھانی راس نظام ايفاء کرده و با بسيج توده
ھای وسيع مردم و فشار از پائين از وقوع چرخش به راست ( عروج " فاشيسم آمريکائی " ) جلوگيری کنند ؟ بررسی
٢٠١٠ ) در اکناف جھان منجمله جنبش ضد جنگ در - جنبش ھای اجتماعی و سياسی که در دو دھه گذشته ( ١٩٩٠
آمريکا ، گسترش يافته اند ، نشان می دھد که اين جنبش ھا می خواھند ( و می توانند ) عليه تھاجم نئوليبراليسم
نئومحافظه کاران ( که تلاش می کنند تمام امتيازاتی را که کارگران کشورھای مرکز از يک سو و ملت – دولت ھای
دربند کشورھای پيرامونی از سوی ديگر در دھه ھای ۶٠ و ٧٠ کسب کرده اند پس بگيرد ) مقاومت کنند . درست
است که اين جنبش ھا برای سالھا تدافعی و عموما پراکنده و بدون ادغام عمل کرده اند ولی فعالين در درون آنھا
بتدريج بويژه در ١٠ سال گذشته ، پی برده اند که کشورھای سه سره امپرياليسم ( آمريکا ، اتحاديه اروپا و ژاپن ) و
حاميان آنھا ( عمدتا کشورھای جی ٨ = کلوپ داووس ) به عنوان يک نظام حاکم جھانی عمل می کند . روی اين
اصل فعالين درون فروم ھا و جنبش ھای اجتماعی به اين نتيجه رسيده اند که آنھا نيز به ايجاد تشکل ضد داووس (
چپ جھانی ) از طريق پروسه " ادغام تنوع ھا " نظام جھانی را به چالش جدی طلبيده و حداقل در کوتاه مدت ( در
پنج سال آينده ) با اعمال " فشار از پائين " از وقوع چرخش به راست در آمريکا ( که چيزی شبيه فاشيسم نوع
آمريکائی خواھد بود ) جلوگيری کنند . جنبش ھای اجتماعی و سياسی که در خيلی از کشورھا بويژه در آمريکای
لاتين ، در برگيرنده احزاب و سازمان ھای چپ مارکسيستی و راديکال ھم ھستند بغير از ممانعت و جلوگيری از
چرخش به راست و روی کار آمدن نيروھای تاريک انديش بنياد گرا و يا ناسيوناليست ھای شوونيست در کشورھای
مختلف بايد به خواسته ھای توده ھای مردم در گستره ھای دموکراسی و آزادی نيز توجه جدی کنند . اين جنبش ھا
بايد پروسه بی پايان پديده دموکراسی را با انديشه توسعه اجتماعی تلفيق دھند . بايد خاطر نشان ساخت که دموکراسی
که با نئوليبراليسم " بازار آزاد " و با بنيادگرائی دينی و مذھبی خط کشی نکرده باشد ، دموکراسی ناپيگير و فرمايشی
١٩٧۵ ) در - بوده و حاميانش را با بن بست روبرو خواھد ساخت . شايان توجه است که در عھد باندونگ ( ١٩۵۵
بعضی از کشورھا مثل آرژانتين ( در عصر پرون ) و مصر ( در عصر ناصر ) عدالت اقتصادی و اجتماعی از بالا
و بدون شرکت فعال و فراگير توده ھا از پائين تنظيم و پياده گشت . ولی آن پروژه ھا چندان دوامی نياوردند و در يک
برھه از تاريخ با اينکه مثمرتر واقع گشتند ، به دام منطق حرکت سرمايه جھانی افتاده و از بين رفتند .
۶ – نکته مھم ديگر موقعيت " چپ در کل " – دولت ھای چپ و جنبش ھای اجتماعی و سياسی چپ در حال حاضر
در سطح جھان است . امانوئل والرستين ( محقق و جامعه شناس مارکسيست و نويسنده کتاب معروف " نظام جھانی
سرمايه " ) معتقد است که چپ عام بايد در مقابله با نظام در ھر کجا که ھستند خود را به دو تاکتيک مرحله ای مسلح
و آماده سازد : کوتاه مدت و ميان مدت . در کوتاه مدت ، چپ ھا بايد در موضع تدافعی خود باقی مانده و از سياست
ھا و برنامه ھائی که زندگی فلاکت بار طبقات کار و زحمت را کاھش داده و زندگی معيشتی آن ھا را ( که در پنج
سال آينده دردناکتر و مذلت بار خواھد گشت ) قابل تحمل سازند . در اين مرحله کوتاه مدت چپ ھا ھر کجا که ھستند
بايد از تاسيس و گسترش تشکل ھای مستقل کارگری ، دھقانی و ديگر اقشار فرودست حمايت کنند . واقعيت اين است
که در پنج سال آينده ھيچ کشوری در جھان ( شايد به استثنای کوبا ) وجود نخواھد داشت که در آنجا اقشار مختلف کار
و زحمت دچار بيکاری مزمن و ممتد از يک سو و گرانی سرسام آور از سوی ديگر نشده باشند . در اين برھه کوتاه
مدت تدافعی ، چپ ھا بايد به اھميت فرصت ھای نوينی که بحران عميق ساختاری سرمايه داری و فرود و نزول
قدرقدرتی بلامنازع آمريکا در جھان بوجود آورده توجه کرده و خود را برای يک مبارزه طولانی آماده سازند . ھيچ
زمانی در سی سال گذشته به اندازه امروز چپ ھا اين فرصت را نداشتند که با بسيج توده ھای عظيم بيکار و فلاکت
زده خود را برای يک چالش جدی در آينده نزديک عليه نظام جھانی آماده سازند . بايد اذعان کرد که اين نظام فقط
توسط قربانيان نظام که ٨۵ در صد جمعيت جھان را تشکيل می دھند ، می تواند سرنگون گردد . ولی قربانيان نظام
زمانی می توانند در اين امر موفق گردند که ستاد رھبری خود را با حمايت چالشگران چپ ضد نظام بوجود آورند .
٧ – کارزار اصلی چپ در مرحله ميان مدت که پانزده تا بيست و پنج سال طول خواھد گشت ، بوقوع خواھد پيوست
. در اين مرحله چپ از موضع تدافعی بيرون آمده و موضع " تھاجمی " عليه نظام را اتخاذ خواھد کرد . اين کارزار
درباره سرمايه داری نيست بلکه مسئله بر سر بديلی است که بايد به عنوان يک نظام جايگزين نظام سرمايه داری
گردد. در اين مرحله از مبارزه نيروھای راست و چپ در اکثر جوامع و کشورھا در مقابل ھم بيش از پيش صف
آرائی خواھند کرد . اين کارزار صرفا بين دولت ھا و " ملت – دولت ھا " نيست بلکه بين نيروھای اجتماعی –
سياسی است که در مرحله پيشين ( مرحله کوتاه مدت ) دور شعارھا و گفتمان ھای مسلط راست و چپ شکل يافته و
در مرحله ميان مدت در مقابل ھم قرار گرفته اند .
٨ – در حال حاضر ، بررسی نيروھای راست و چپ در تمام کشورھای جھان نشان می دھد که در اکثر آنھا اين
نيروھا در ھم " ادغام شده " و متحد نيستند و در ھر دو اين اردوگاه ھا مبارزات جدی درونی بر سر استراتژی ھای
قابل قبول ھم چنان جريان دارد . بدون ترديد در اکثر کشورھای آمريکای لاتين چپ ھا ( برخلاف ديگر مناطق جھان
) موفق شده اند که با اتخاذ يک اتحاد بر سر استراتژی مشترک نيروھای راست را در موضع تدافعی قرار داده و
ابتکار عمل را به نحو بارز و چشمگيری بدست بگيرند . ولی در ديگر مناطق جھان از اروپای آتلانتيک گرفته تا
کشورھای آفريقای جنوبی ، خاورميانه و آسيای جنوبی سرنوشت مبارزات داخلی چه در کمپ چپ و چه در کمپ
راست در حال حاضر روشن و معلوم نيست . نتيجه اين مبارزات خيلی امکان دارد که بشريت را به سوی مرحله ای
بھتر و يا دنيائی بدتر از نظام واقعا موجود سرمايه داری سوق دھد . آنچه که در حال حاضر برای نيروھای چپ حائز
اھميت است ، اين است که بحران عميق ساختاری دوباره برای آنھا شرايطی را ايجاب کرده که آنھا بتوانند توده ھای
عظيمی از مردم زحمتکش جھان را دور محور تضادھای واقعی بسيج ساخته و دوباره نظام جھانی سرمايه را مثل
١٩٠٣ ) بطور جدی و چشمگير به چالش بطلبند . – دوره " عھد لنين " ( ١٩٢۴
رابطه اسرائيل با نظام جھانی و سرنوشت مردم فلسطين
يونس پارسابناب
درآمد
تعداد نسبتا قابل توجھی از روشنفکران ضد صھيونيست عرب و غير عرب ( منجمله ايرانيان ) بر اين عقيده ھستند که
حاکمين اسرائيلی با کمک لابی ھای طرفدار اسرائيل بويژه در کنگره آمريکا خطوط اصلی سياست خارجی راس نظام
جھانی سرمايه در منطقه خاورميانه را تعبيه و حتی به ھيئت حاکمه آمريکا " ديکته " می کنند و نه بر عکس. اين
٢٠٠١ ) بين اين روشنفکران که اکثرشان اتفاقا دارای پيشينه ھمدردی و – نظرگاه بويژه در سال ھای اخير ( ٢٠٠٩
ھمبستگی با آرمان ھای مردم فلسطين ھستند ، به يک گفتمان مسلط تبديل گشته است. بدون ترديد، افزايش اعمال
سياست ھای آپارتايد زائی جغرافيائی و سياسی بر سرزمين ھای فلسطينی ( کرانه غربی، نوار غزه و غرب اورشليم )
از سوی دولت اسرائيل با نيت رسيدن به ھدف نھائی ( تخريب و انھدام پديده فلسطين به عنوان يک دولت – ملت واحد
بالقوه ) در تقويت و رواج اين گفتمان نقش مھمی داشته است. واقعيت اين است که صھيونيسم حاکم در اسرائيل نيز
مثل ھر بنيادگرائی دينی و مذھبی " تافته جدا بافته " از نظام جھانی نبوده و مستقل از آن به عنوان آنتی تز عمل
نکرده و مثل اسلام سياسی ، لامائيسم ، ايونجليکای راست مسيحی ، وھابيگری و.... جزء لاينفک نظام جھانی است .
به عبارت ديگر ، صھيونيسم حاکم و رايج در جھان نيز مثل ھر پديده بنيادگرا از پی آمدھای فاز معينی از حرکت و
گردش سرمايه ( گلوبوليزاسيون ) در سطح جھانی می باشد. در اين نوشتار بعد از بررسی چند و چون رابطه اسرائيل
با نظام جھانی سرمايه به شرح پروژه تخريب و انھدام فلسطين به عنوان يک دولت – ملت واحد بالقوه از سوی نظام
جھانی می پردازيم. در آخر نوشتار ( در بخش نتيجه گيری ) نظر نگارنده در مورد وظيفه و نقش نيروھای سکولار و
چپ ( ضد نظام جھانی ) را در مقابل آينده و سرنوشت فلسطين ملاحظه خواھيد کرد.
پروژه نظام و مکانيسم ھای سرمايه داری
برای درک و فھم عميقتر از چگونگی پروژه نظام و ماھيت نقش اسرائيل در درون نظام ( به عنوان " بازوی مطمئن
" نظامی آمريکا در خاورميانه ) بھتر است گامی به عقب برداشته و اھداف مکانيسم ھای سرمايه داری در سطح
جھانی را بطور اجمالی مورد بررسی قرار دھيم . مقدمتا، بايد يک خط مشخص و روشن بين لفاظی ھا و تبليغات
نظام سرمايه از يک سو و عملکرد مکانيسم ھای آن در سطح جھانی و منطقه ای از سوی ديگر بکشيم . لفاظی ھا ،
تبليغات و ظاھر سازی ھا از طرف ھيئت حاکمه نظام بويژه دولتمردان آمريکائی ، بطور عام و بانک جھانی ( که به
عقيده بعضی از چالشگران ضد نظام " وزارت ارشاد " و تبليغات جی ٧ بويژه آمريکا محسوب می شود ) بطور
خاص تعبيه و بيان می گردد . اين لفاظی ھا بر اين انديشه بنا گشته که جھانيان بايد به يک اقتصاد " بازار آزاد "
دسترسی داشته باشند که در آن بازار بطور شفاف با ھر فردی تا حد امکان بنحو مناسب و برابری معامله می کند .
اين سخن و انگاشت چيزی غير از لفاظی و تبليغات مطلق نيست. اين نوع بازار اگر حتی زمانی در گذشته ھای دور
وجود داشته، امروز ھيچ رابطه ای با سرمايه داری واقعا موجود نداشته و نمی تواند چيزی غير از يک بحث
متافيزيکی و يوتوپيکی درباره يک نظم موھومی باشد .
ھدف نظام سرمايه داری واقعا موجود نه بر اساس مديريت رقابت بين " برابرھا " بلکه تامين تسلط و کنترل
اوليگوپولی " انحصارات پنج گانه " بر منابع طبيعی ، تکنولوژی ھا، بنيادھای مالی، ارتباطات و اطلاعات و تسليحات
کشتار دسته جمعی در سراسر کره خاکی و دسترسی فقط يک اقليت کوچک ( پانزده در صد جمعيت شش ميليارد و
نيم نفری جھان ) به استفاده از آنھا است. اين پنج اوليگوپولی انحصاری در مجموع " قانون ارزش جھانی شده " را
تعيين می کنند که بر اساس آن نظام سرمايه داری نابرابری ھا را در سطح جھانی توليد و باز توليد می کند. اين
استراتژی جھانی " امپرياليسم دسته جمعی " و شرکای آن در عصر کنونی است.
ماظن نورد رد ليئارسا شقن
در پرتو اين نظم ، نقش صھيونيسم و دولت اسرائيل در درون اين نظام خيلی آشکارتر می گردد بويژه اگر به اين نکته
توجه کنيم که صھيونيسم و اسرائيل از ھمان آغاز ( از زمانی که تلاش صھيونيست ھا برای ايجاد اسرائيل شروع
گشت ) به متحد امپرياليسم تبديل گشت . در آن زمان ، رھبران صھيونيست به اين انتخاب استراتژيک روی آوردند
که اسرائيل بدون حمايت قطعی و کامل امپرياليست ھا نمی تواند ايجاد گردد . واقعيت اين است که خواست گسترش
کنترل امپرياليستی بر " خاورميانه بزرگ " با خواست صھيونيست ھا ( ايجاد اسرائيل و سپس گسترش " اسرائيل
بزرگ " ) گره تاريخی خورد . امروز ھدف استراتژيکی نظام جھانی بويژه راس آن آمريکا کسب تسلط کامل بر کل
خاورميانه بزرگ ( منجمله کشورھای آسيای مرکزی و کشورھای منطقه قفقاز ) در جھت کسب ھژمونی بر منابع
بسيار مھم نفتی جھان در آن منطقه است . اين استراتژی بدون اعمال کنترل نظامی بر جوامع اين منطقه نمی تواند
کامياب گردد . اشغال نظامی عراق تجلی آغاز دوره آغازين اين استراتژی است. صھيونيسم ( دولت اسرائيل ) نقش
مھمی به عنوان يک پايگاه مطمئن نظامی در خدمت اين استراتژی جھانی در منطقه ايفاء می کند . در طول عمر
شصت و يک ساله اش ، اسرائيل نقش مھم خود را به عنوان متحد مطمئن نظام بنحو بارز و موثری ايفاء کرده است .
صھيونيسم اسرائيل در شکست و نابودی پديده ناصريسم ، جنبش بعثی ھا و ديگر جنبش ھای ملی گرا و پوپوليستی در
منطقه در دھهھای ١٩۶٠ و ١٩٧٠ و سپس در ترور و اخته کردن رھبران جنبش آزاديبخش فلسطين و تجزيه و
١٩٩١ ) ايفاء کرده – اعمال سياست ھای آپارتايدی در مناطق کرانه غربی و نوار غزه در دو دھه گذشته ( ٢٠١٠
است .لاجرم ، اسرائيل صھيونيستی از حمايت مالی بزرگ و قدرتمندی از سوی امپرياليست ھا بويژه امپرياليسم دسته
جمعی سه سره برخوردار بوده است که بدون آن نمی توانست به بقای خود ادامه دھد . از اين منظر ، روشن است که
چرا امپرياليسم سه سره از پروژه اسرائيل در نابودی و انحلال فلسطين به عنوان يک دولت – ملت بالقوه حمايت می
کند . ھدف اصلی عملکرد ھا و سياست ھای اين نظام استقرار صلح و يا تامين امنيت يھوديان در منطقه نيست بلکه
ھدفش انھدام و تخريب پديده فلسطين و به موازات آن کسب کنترل کامل بر خاورميانه بزرگ بويژه کشورھای عربی
است . مضافا ما بايد به نقش افرادی مثل پال ولفوويتز ( يکی از معماران اصلی جنگ ھای خانمانسوز افغانستان و
عراق و رئيس سابق بانک جھانی ) در بررسی موقعيت اسرائيل در درون نظام توجه کنيم . انديشه ھا و پروژه ھای
ولفوويتز تجلی منافع مشترک سرمايه داری جھانی و صھيونيسم بوده و رھبری بلامنازع آمريکا در امپرياليسم سه
سره را بنحو روشنی مجسم می سازد. بطور خلاصه، طرح مشترک بانک جھانی و صھيونيسم حاکم بر اسرائيل ايجاد
کشور فلسطين و حتی يک کشور کاملا وابسته فلسطينی نيست . بلکه ھدف تعبيه و تنظيم تعدادی مناطق فلسطينی نشين
مجزا از ھم ( بنتوستان ھای بدون ارتباط ارضی به سبک آفريقای جنوبی در دوره آپارتايد ) در کرانه غربی و نوار
غزه است. دولت اسرائيل با حمايت ھمه جانبه نظام جھانی و مشخصا آمريکا با برپائی و ايجاد شھرک ھا در مناطق
فلسطينی بطور منظم زمين ھا و منابع آبی فلسطينی را به تصرف خود در آورده و زندگی اقتصادی فلسطينی ھا را
عملا در آن مناطق غير ممکن ساخته است. امروزه ما شاھد اين امر ھستيم که سه ميليون و نيم نفر از جمعيت
فلسطينی ھای ساکن کرانه غربی، نوار غزه و شرق اورشليم به خاطر وجود اين شھرک ھا ( که ساکنان شان ھمگی
يھوديان آمريکائی ، اروپائی، آسيائی و آمريکای لاتينی بوده و رسما شھروند کشور اسرائيل ھستند ) عملا بطور
جداگانه از ھم در بنتوستان ھای خود زندگی می کنند. آنھا برای گذران زندگی معيشتی خود و فرزندانشان مجبورند به
استخدام ساکنين شھرک ھای اسرائيل در آيند . دقيقا مثل رژيم آپارتايد در آفريقای جنوبی، ھدف اقتصادی از ايجاد
بنتوستان ھای فلسطينی ايجاد نيروی کار ارزان و استثمار شديد فلسطينی ھا در خدمت گسترش پروژه اسرائيل بزرگ
در منطقه عرب نشين خاورميانه می باشد.
نيطسلف تشونرس و اھ ینيطسلف تيعقوم
در چارچوب اين وضع که بطور روزافزونی در مناطق فلسطينی حاکم و رايج می گردد، تمامی پروژه ھای مطروحه
از طرف بانک جھانی ، اتحاديه اروپا و حتی استراتژی دولت خودگردان فلسطينی در مورد حل مسئله فلسطين منجر
به تقويت يک امر خواھد گشت: استحکام شھرک ھای اسرائيلی و گسترش بنتوستان ھای فلاکت بار فلسطينی برای
ايجاد کار ارزان. اما به عقيده بعضی از تحليلگران ضد نظام سرمايه، ھدف نھائی اسرائيل صھيونيستی که در واقع
ھدف نظام جھانی نيز است، فراسوی ايجاد آپارتايد به مدل آفريقای جنوبی است. اين ھدف گيری آماجش ايجاد جوی
است که منجر به مھاجرت تدريجی فلسطينی ھا حتی از بنتوستان ھای فلاکت بار خود گردد . البته وقوع اين امر
بخشی از پروژه ايجاد " اسرائيل بزرگتر " در درون " خاورميانه بزرگ " نظام در آينده است. شوربختانه، خيلی از "
بويژه در کشورھای اروپائی و آمريکائی که خود را حاميان " حقوق بشر " و نگھبانان " جامعه " NGO ان جی اوھا
مدنی می دانند، " نمی توانند و احيانا نمی خواھند قبول کنند که اين ھدف نظام جھانی سرمايه در آن بخش از خاورميانه
است. تاسيس و استقرار يک فلسطين مستقل، دموکراتيک و سکولار بزرگترين و خطرناکترين مانع و ستون مقاومت
در مقابل ھدف نظام جھانی در جھت اعمال ھژمونی نفتی بر خاورميانه بزرگ است. علت اصلی ھراس نظام از
تشکيل احتمالی يک فلسطين قوی را بايد در ترکيب جمعيت فلسطين و گرايش فکری جاری در بين مردم فلسطين
جستجو کرد. مردمی که امروز خود را فلسطينی می نامند حدودا به يازده ميليون نفر می رسند. از اين تعداد جمعيت ،
سه و نيم ميليون نفر در مناطق کرانه غربی رودخانه اردن و نوار غزه، نزديک به يک ميليون و نيم نفر در کشور
اسرائيل ( منجمله در شرق اروشليم ) و بقيه ( شش ميليون نفر ) در خارج از فلسطين اشغال شده و اسرائيل ( به
ترتيب تعداد جمعيت در کشورھای اردن، لبنان، سوريه، مصر، امارات متحده عربی، آمريکا، کشورھای اروپا و... )
در ھجرت و تبعيد زندگی می کنند . بررسی اسناد و آمارگيری ھای متنوع و گوناگون درباره مردم فلسطين نشان می
دھد که مردم فلسطين دارای ويژگی ھائی ھستند که آنھا را بطور مشخصی از ديگر مليت ھای ساکن منطقه خاورميانه
متمايز می سازد . تعدادی از اين ويژگی ھا عبارتند از:
١ – در صد کارگران فلسطينی بيشتر از در صد کارگران در کشورھای مختلف خاورميانه ( از مصر و اردن گرفته
تا ايران و ترکيه ) است.
٢ – در صد تحصيلکرده ھا و افراد حرفه ای تکنوکرات در بين فلسطينی ھا بالاتر از درصد افراد حرفه ای در ديگر
کشورھای خاورميانه است .
٣ – در صد سکولارھای ضد نظام جھانی و ضد دولت ھای کمپرادور بين فلسطينی ھا به مراتب بالاتر از درصد
سکولارھای ضد نظام در بين مردمان کشورھای خاورميانه است.
۴ – در صد گرايش به سوی انديشه ھای اولتراناسيوناليستی – پانيستی ( خاک پرستی ، الحاق گرائی، تجزيه طلبی،
زبان پرستی و ملی گرائی شووينيستی ) از يک سو و در صد گرايش به پذيرش انديشه ھای بنيادگرائی دينی (
سلفيسم، ايدئولوژی اخوان المسلمين و.. ) و امت گرائی مذھبی ( وھابيگری و اعتقاد به انگاشت ولايت فقيه ) از سوی
ديگر به غايت در بين مردم فلسطين کمتر از درصد گرايش به سوی آن نوع انديشه ھا در بين مردمان ساکن
کشورھای خاورميانه است.
با وجود اين ويژگی ھا در بين مردم فلسطين تعجبی ندارد که معماران نظام جھانی استقرار و تقويت يک کشور مستقل
، دموکرات و سکولار در فلسطين را يک مانع و ستون مقاومت بزرگی در مقابل ھدف اصلی خود در خاورميانه
بزرگ می بينند. معماران استراتژيکی نظام جھانی و مبلغين آن تلاش می کنند ( ويا تصميم می گيرند ) که در برنامه
ھای خود در جھت احيای " جھانی نوين " بعد از ايجاد آشوب و جنگ در جوامع مختلف جھان تاريک انديش ترين و
ارتجاعی ترين نخبگان و اقشار جامعه را به عنوان " متحدين " و شرکای خود انتخاب کرده و از عروج آنان به قله
ديکتاتوری حمايت کنند . آيا صھيونيسم اسرائيل موفق خواھد گشت که در خدمت به نظام جھانی به مطلوب خود برسد
؟ آيا نظام جھانی می تواند با انھدام و تخريب پديده فلسطين استراتژی خود را در خاورميانه ( کسب ھژمونی نفتی در
" خاورميانه جديد " ) از طريق ايجاد و استقرار " اسرائيل بزرگ " به کاميابی برساند؟
آيا آلترناتيوئ برای رھائی مردم فلسطين وجود دارد ؟
برای تھيه يک پاسخ مناسب به اين پرسش ما بايد به ارزيابی نيروھای ضد نظام سرمايه در منطقه از يک سو و به
احتمال عروج مرکزھا و يا قطب ھای جديد قدرت در سطح جھانی ( که به شکل ھا و نحوه ھای گوناگون با استراتژی
ھژمونی طلبانه آمريکا مخالفت می کنند ) از سوی ديگر بپردازيم . در واقعيت کشورھای اروپائی که در مجموع و به
صورت يک " واحد سياسی " ھنوز بزرگترين اقتصاد جھان را تشکيل می دھند، به خاطر حاکميت خط و کمپ "
اروپای سرمايه " در اکثر کشورھای بزرگ اروپائی نه تنھا نمی خواھند آمريکا را به چالش بطلبند بلکه به خاطر
گرايش در رھبری اين کشورھا در جھت جلوگيری از گسترش و افزايش موقعيت " اروپای سوسيال " و چپ ھنوز به
عنوان " شريک مطمئن " راس نظام در درون امپرياليسم سه سره عمل می کنند. چين با اينکه احتمال دارد که از
طريق گروه " کنفرانس شانگھای " و مشخصا با ايجاد ائتلاف با کشورھائی مثل روسيه و بعضی از کشورھای
خاورميانه ، آسيای مرکزی و... ھژمونی طلبی ھای آمريکا را در مناطق ھم جوار خود به چالش بطلبد، ولی حداقل
در شرايط کنونی نه حاضر است و نه می خواھد که به تنھائی آمريکا را به چالش بطلبد. فعل و انفعالات در درون
چين و عملکرد ھا و پروژه ھای سياست خارجی چين به روشنی نشان می دھند که آن کشور خواھان ادامه
گلوبوليزاسيون سرمايه منتھی بدون ھژمونی آمريکا ( " گلوبوليزاسيون جديد " ) است. در تحت اين شرايط، دل بستن
و اميدواری به اين امر که عروج مرکزھای جديد و يا بروز قطب ھای نوين در صحنه جھانی ممکن است که نظام
جھانی و اسرائيل صھيونيست را وادار به عقب نشينی ساخته و بدينوسيله از تخريب و نابودی فلسطينی ھا به عنوان
يک واحد ملی جلوگيری کنند ، يک موضع موھومی است . به کلامی ديگر ، حاميان و مبلغين اين موضع در " انتظار
کرامت " عروج نيروھائی نشسته اند که عليرغم مخالفت با سياست ھای ھژمونی طلبانه آمريکا جملگی وابسته به
منطق حاکم بر حرکت و گردش سرمايه ( گلوبوليزاسيون ) ھستند .
نتيجه گيری
در تحت اين شرايط تنھا راھی که برای جلوگيری از انھدام و نابودی پديده فلسطين به عنوان يک دولت – ملت واحد
باقی می ماند بروز و عروج يک جنبش سکولار و دموکراتيک از سوی چالشگران ضد نظام در منطقه خاورميانه
است . بروز بحران عميق ساختاری در درون نظام و اشتعال خرده بحران ھای گوناگون منبعث از آن برای اولين بار
در دوره بعد از پايان " جنگ سرد " اين فرصت گرانبھا را در اختيار نيروھای چپ خاورميانه قرار داده که با ايجاد
يک جبھه متحد سکولار ، نظام جھانی بويژه راس نظام آن آمريکا را وادار به عقب نشينی ساخته و شرايط عينی و
عوامل ذھنی ( بويژه ستاد رھبری سکولار و چپ ) را به نفع آپارتايد زدائی در سرزمين ھای فلسطينی بوجود آورند .
بدون شک، بحران فرود و ريزش قدرقدرتی " بلامنازع " آمريکا، افزايش درجه نامحبوبی و بی اعتباری آن در
سراسر کشورھای جھان بويژه در کشورھای قاره آمريکای لاتين از يک سو و بروز مخالفت ھا توسط بخشی از
کشورھا و مرکزھای نوظھور در صحنه جھانی ( چين ، برزيل و.... ) نسبت به سياست ھای ھژمونی طلبانه آمريکا
از سوی ديگر به نيروھای چپ سکولار در خاورميانه فرصت خواھند داد که در اين برھه از تاريخ حد نھائی کمک
را به رھائی مردم فلسطين از يوغ آپارتايد و نابودی انجام دھند.
ایران: طرفداران «مادران عزادار» را آزاد کنید
[Photo] (نیویورک، 5 مارس 2010) – دیده بان حقوق بشر امروز گفت قوه قضائیه ایران باید به سرعت شش زنی را که در ژانویه و اوایل فوریه 2010 ظاهرا در ارتباط با فعالیت های صلح آمیز خود در حمایت از مادران عزادار دستگیر شده اند، آزاد کند.
مادران عزادار یک گروه جامعه مدنی هستند که در ژوئن 2009 توسط مادرانی که فرزندانشان را در خشونتهای دولتی پس از انتخابات جنجالی 12 ژوئن از دست دادند ایجاد شد. طی ماه های اخیر بسیاری از ایرانیان از این گروه حمایت کرده اند.
جو استورک معاون بخش خاورمیانه دیده بان حقوق بشر می گوید: «طرفداران مادران عزادار همچون سایر طرفداران جامعه مدنی ایران به نظر می رسد به دلیل حمایت هبستگی علنی از این گروه دربند هستند». وی می افزاید: «این زنان اکنون هفته هاست که بدون امکان ملاقات با خانواده و یا دسترسی به وکلای خود محبوسند».
در دستگیری های اخیر، مامورین وزارت اطلاعات پنج تن از طرفداران این گروه را در منازلشان در شب و یا اولین ساعات بامداد 6 و 8 فوریه بازداشت کردند. دستگیر شدگان عبارتند از: ام البنین ابراهیمی، الهام احسنی، ژیلا کرم زاده مکوندی، فاطمه رستگاری و لیلا سیف اللهی.
نفر ششم فرزانه زینالی است که جزء 32 تن از طرفداران مادران عزادار دستگیر شده در 9 ژانویه است. آنها قصد داشتند در پارک لاله محل تجمعات مسالمت آمیز این گروه اجتماع کنند. مسئولین به تدریج و طی چند روز 31 تن از آنان را آزاد کردند، اما زینالی حدود دو ماه است که همچنان در بازداشت به سر می برد.
دیده بان حقوق بشر می گوید هنوز روشن نیست آیا این زنان از علت دستگیری خود مطلع شده اند یا نه و هیچ یک از آنها رسما متهم به ارتکاب هیچ جرمی نشده است.
مادر احسنی به دیده بان حقوق بشر گفت شش مامور وزارت اطلاعات در 8 فوریه وارد منزل آنها شده و پس از جستجو برخی از لوازم شخصی دخترش را توقیف کردند. آنها سپس به احسنی گفتند که با آنها برود. اما وقتی مادر احسنی علت را پرسید، مامورین بازداشت گفتند «سؤالاتی از او درباره وقایع پس از انتخابات» دارند. آنها همچنین گفتند که او را به زندان اوین می برند.
مادر احسنی گفت که دخترش در یک سازمان جامعه مدنی ثبت شده فعال بوده است که خدمات اجتماعی به مادران محروم و فرزندانشان در تهران ارائه می کند. او همچنین در یک و یا دو مورد از تجمعات مادران عزادار شرکت کرده بود. خانواده احسنی مدتی بعد متوجه شدند که شرکت دخترشان در این تجمعات موجب دستگیری او شده است.
عضو خانواده یکی دیگر از بازداشت شدگان طرفدار مادران عزادار به دیده بان حقوق بشر گفت مامورین وزارت اطلاعات با یک مجوز کلی بازرسی وارد منزل آنها شدند. این مجوز به مامورین اجازه می داد برای بازرسی به منزل هر فردی که مشکوک به شرکت در فعالیت های غیرقانونی چند ماه گذشته بود وارد شوند.
آنها این منزل را مورد تفتیش قرار داده و لوازم شخصی از جمله کامپیوتر، چند سی دی و دفترچه یادداشت را توقیف کردند. مامورین از توضیح اینکه چرا این زن را بازداشت می کردند خودداری کردند و تنها گفتند که او به زندان اوین منتقل می شود.
بر اساس بیانیه مادران عزادار که در 21 فوریه منتشر شد، این شش نفر در بند 209 زندان اوین که زیر نظر وزارت اطلاعات ارائه می شود به سر می برند. خانواده این زنان هر شب از ساعت 8 تا 11 همراه با خانواده بسیاری دیگر از افرادی که طی هشت ماه گذشته زندانی شده اند در مقابل اوین جمع می شوند.
اعضای خانواده برخی از این شش زن دستگیر شده توانسته اند تلفنی با عزیزان خود تماس بگیرند. عضو یکی از این خانواده ها به دیده بان حقوق بشر گفت مکالمات تلفنی بسیار کوتاه و تحت نظارت شدید مامورین است. وی اظهار داشت: «او فقط گفت من خوبم، نگران نباشید». وی افزود: «صحبت معمولا یک یا دو دقیقه طول می کشد ... گاهی از او سؤالاتی می پرسم و او فقط با بله یا نه جوابم را می دهد».
خانواده ها اغلب مجبورند در جستجوی اطلاعاتی از عزیزان خود بین زندان اوین و شعبه های دادگاه انقلاب رفت و آمد کنند. عضو یکی از این خانواده ها گفت مسئولین زندان به وکلایی که توسط آنها استخدام شده اند اجازه نمی دهند برای امضای وکالتنامه ها با این زنان ملاقات کنند. این در حالیست که مطابق قوانین ایران این حق همه زندانیان است.
اصل 9 میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی که ایران نیز عضو آن است حبس خودسرانه را ممنوع می کند. اصل 9 همچنین تاکید می کند هر فردی که دستگیر می شود باید در هنگام دستگیری از علت حبس خود مطلع و «به سرعت» از اتهام های کیفری خود مطلع، و برای بررسی حبس خود «به سرعت» در برابر قاضی حاضر شود. این کنوانسیون همچنین ایران را ملزم به احترام به حق آزادی انجمن ها و تجمع های مسالمت آمیز می کند.
برای اطلاعات بیشتر، لطفا با این اشخاص تماس بگیرید:
در واشنگتن دی سی، جو استورک (انگلیسی):
موبایل 1-202-209-2945
در نیویورک، فراز صانعی (انگلیسی، فارسی):
1-212-216-
شکنجه ویلسون عیسوی، كشيش كليساى آشورى
خبرگزاری هرانا - مادلين نازنين می گوید همسرش، ويلسون عيسوى كشيش كليساى آشورى «پنطيكاستى» در كرمانشاه، كه تقريباَ يكماه است در بازداشت بسر مى برد، شكنجه شده است.
قانع قبادى، شبان(كشيش) كليساى «پنطيكاستى» كرمانشاه كه هم اكنون در آلمان بسر مى برد در اين باره به راديو فردا گفت: «خانم نازنين كه يكبار موفق به ملاقات با كشيش عيسوى شده است، وضعيت كشيش عيسوى را اسف بار خوانده و از آثار شكنجه بر روى صورت وى خبرداد.»
آقاى قبادى افزود: « كشيش ويلسون عيسوى روز ۱۳ بهمن ماه كه براى ديدار يكى از دوستان خود به شاهين شهر در استان اصفهان رفته بود توسط مأموران امنيتى بازداشت شد. وى هم اكنون در بازداشتگاهى در حومه شهر اصفهان بسر مى برد.»
وى همچنين گفت:« پيش از اين نيز نيروهاى امنيتى در تاريخ ۱۳ دى ماه ۱۳۸۸ با يورش به خانه كشيش عيسوى در كرمانشاه پس از تفتيش منزل وى كليه لوازمات شخصى و كتاب كشيش عيسوى را ضبط كرده بودند. بدنبال آن نيروهاى امنيتى كليساى قديمى «پنطيكاستى» آشورى را در كرمانشاه پلمب كردند.»
از سويى ديگر وب سايت فارسى زبان مسيحيان به نقل از خانم مادلين نازنين گفت مسئولين بازداشتگاه اتهام كشيش عيسوى «دادن غسل تعميد و مسيحى كردن مسلمانان» عنوان كرده و از احتمال حكم اعدام براى كشيش عيسوى سخن گفته اند.
آقاى قبادى كه خود از شاگردان كشيش ويلسون عيسوى است به راديو فردا گفت، كشيش عيسوى بارها از سوى مقامات امنيتى مورد آزار و اذيت بوده و بارها بازداشت موقت شده است اما اين اولين باري است كه وی بطور جدى و طولانى بازداشت شده است. آقای قبادی همچنين اضافه كرد که كشيش ويلسون عيسوى فعاليت هاى مذهبى خود را در ترويج مسيحيت به رغم فشارهاى نيروهاى امنيتى همواره ادامه مى داد.
آقاى قبادى همچنين از تعطيلى كليساى آشورى در شهرآرا تهران در اثر فشارها و تحديدات نيروهاى امنيتى خبر داد.
طى چند روز اخير نيز نيروهاى امنيتى ريحانه آقاجرى و حميد شفيعى از نو كشيشان مسيحى را در اصفهان بازداشت كرده و به نقطه نامعلومى برده اند.
محمد ملکی هم به جمع متهمان فله ای "محاربه" پیوست
محمد شريف وكيل دادگستري آخرين وضعيت موكلان خود را تشريح كرد و در گفتوگو با ايلنا درباره پرونده محمد ملكي با اعلام اينكه موكلش در هفته گذشته با قرار كفالت يك ميليارد ريالي آزاد شده است گفت: طبق كيفرخواست صادره موكلم به اتهام ارتباط با يكي از سازمانهاي غيرقانوني و به استناد ماده 186 قانون مجازات اسلامي به محاربه متهم شده است.
وي اتهام ملكي را توهين به امام خميني، علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی و تبليغ عليه نظام عنوان كرد و ادامه داد: وقت رسيدگي به پرونده موكلم 24 فروردين ماه سال آينده اعلام شده كه با توجه به وخامت وضع جسماني موكلم اميدوارم در روز اعلام شده جهت رسيدگي قادر به حضور در دادگاه شود.
شریف در خصوص آخرين وضعيت پرونده بدرالسادات مفيدي گفت: با توجه به ملاقاتهايي كه خانواده وي با ايشان داشته و پيگيريهاي به عمل آمده توسط وكلا، به نظر ميرسد از زمانيكه ايشان به بند عمومي منتقل شدند تاكنون بازجويي مجددي در مورد اتهامات انتسابي به وي به عمل نيامده و بر اين اساس عليالاصول تحقيقات مقدماتي خاتمه يافته شمرده ميشود.
اين وكيل دادگستري ادامه داد:در خصوص تبديل قرار موكلم تاكنون اقدامي صورت نگرفته و اينجانب و خانواده ايشان در انتظار اتخاذ تصميم قضايي جهت تبديل قرار به سر ميبريم و اميدوارم طبق رويه معمول پرونده اتهامي ايشان تا زمان رسيدگي در دادگاه به تبديل قرار مناسب منتهي شود.
شريف كه وكالت احمد زيد آبادي و مسعود باستاني را بر عهده دارد در خصوص پروندههاي آنها نيز اظهار داشت: امروز طي مراجعهاي به دادگستري تلاش كردم جهت پروندههاي زيدآبادي و مسعود باستاني با رياست دادگستري استان ملاقات داشته باشم كه اين امر تحقق نيافت.
وكيل زيد آبادي افزود: اميدوارم با توجه به اينكه محل نگهداري موكلم در بندي است كه تمامي محبوسين به لحاظ اتهامات عادي محكوميت يافتهاند و بخش قابل توجهي از آنان منتظر اجراي حكم اعدام هستند امكان تبديل محل تبديل حبس زيدآبادي مهيا شود.
وي در پايان درخصوص پرونده شيوا نظر آهاري گفت: اقدامات لازم جهت تبديل قرار صورت گرفته كه تاكنون به كوچكترين نتيجهاي منتهي نشده است
کشف یک سایت موشکی بسیار بزرگ در شمال سمنان
مجله دفاعی جینز شده است از کشف یک سایت پرتاب موشک با ابعاد بسیار بزرگ در شمال سمنان پرده برداشته است. متعلق به شرکت دیجیتال گلوب کشف شده WorldView- این سایت که توسط تصاویر ارسالی از ماهوار ه 2 است در حدود چهار کیلومتری شمال شرقی یک سایت شناخته شد ه موشکی در سمنان برپا گردیده است. طبق گزارش مجله جینز، ابعاد و جزئیات این سایت جدید از یکسو نشان دهنده همکاری کره شمالی در ساختن تسهیلت موشکی ایران هستند، و از سوی دیگر خبر از آماده گشتن جمهوری اسلمی برای پرتاب موشکهائی دوربرد میدهد. این تصاویر که در ششم فوریه (حدود یک ماه پیش) گرفته شده اند سکوی پرتاب در حال تکمیلی را نشان میدهند با حدود سیزده متر عرض و بین ۱۸ تا ۲۰ متر ارتفاع، و به تخمین متخصصان نشریه جینز، پس از تکمیل شدن میتواند برای پرتاب موشک بیست و هفت متری سیمرغ و یا موشکهائی با سایز مشابه به کار گرفته شود. از سوی دیگر روزنامه اورشلیم پست نیز طی خبری با اشاره به این کشف جدید گزارش میدهد که مقامات اسرائیلی اظهار نگرانی کرده اند که تحولت اخیر در ایران نشانگر برداشتن گامهای هرچه سریعتر ایران به سوی توان تولید و پرتاب موشکهای دوربرد با توان حمل کلهکهای اتمی میباشد. در زیر تصویر ماهواره ای با رزولوشن بال را میبینید که توسط مجله جینز منتشر شده است.