۱۳۸۸ تیر ۲۹, دوشنبه

ما نيزبا شما هستيم وهمچون شما ها سر ِباز ايستادن داريم





































- امير جواهری لنگرودی


ما نيزبا شما هستيم وهمچون شما ها سر ِباز ايستادن نداريم امير جواهری لنگرودی amirjavaheri@yahoo.com ۲۳ تير۱۳۸۸برابر ۱۴جولاي۲۰۰۹ "اما من حال خوبی دارم. امروز(۱۸تير)همه پرازشوروهيجان بودندازافسردگی اين چند روزگذشته درمردم خبری نبود. منتظر اعلام راهپيمايی بعدی هستيم . نه ... ما سربازايستادن نداريم. تازه به فکر راه اندازی کميته های محلی همبستگی عليه کودتا چيان هم افتاديم، فکر می کنی چطوره سالار؟آيا دستورالعمل ديگری هم است، ياری مان دهيد! " اين بخشی ازنامه جوانی است که به ايميل ام رسيده است واين خود گواه اين است که بعد ازوقفه کوتاه تحرکات خيابانی قبل از هيجده تير، چگونه رخوتی به جان فعالان جوان درون کشورافتاده بود که بعداز تظاهرات آن روز، شوروهيجان ديگری به جان آنان انداخت. برای اين روزجبهه ی متحد دانشجويی طی اطلاعيه خود تجمع تهران بزرگ وشهرها را اعلام داشته وهمگان را به شرکت درآن فراخوانده بود . دربرابراين فراخوان دانشجويي،مرتضى تمدن، استاندارتهران درروز هيجده تيرگفت: "اگرافراد معدودى بخواهند با گوش دادن به فراخوان شبكه‌هاى ضد انقلاب، تحرك ضد امنيتى داشته باشند زير گام‌هاى مردم هوشيار ما له خواهند شد." نيروی سپاه وفرمانده هان آن نيزپيام خود رابرای سرکوبی خيزش خيابانی بر زبان رانده بودند.همه چيزبرای سرکوب آماده بود.دراين جنگ نابرابرفرمانده نيروی انتظامی همچون استاندار تهران گفته بود مردم تظاهر کنندگان۱۸تيررا زيرپای خودشان "له" می کنند. برپايه خبر"روزنامه گاردين" ، مجتبی خامنه ای فرماندهی عمليات۱۸تيررا بعهده داشت . ازهمين رومردم تهران همان شب يک پارچه درپشت بام ها با شعار" مجتبی مجتبی بميری/ رهبری تو نبينی" خشم و نفرت خود رابرکودتاگران نشان دادند . گزارشات انعکاس يافته ازجانب شاهدان عينی ، ويديو کليپ ها، عکس ها و آنچه تا حال درنوشته های فيس بوک و تويتر آمده نشان ازخشونت آشکار گارد ضد شورش ، نيروی انتظامی ولباس شخصی ها وبسيج وموتورسواران بوده است . دستگيری ها و گلوله درکردن بسوی جوانان درخيابان وموج بازداشت های گسترده تنها ازتهران گزارش شده است .هنوزابعاد اين جنايات به جزچند شهرازديگر نقاط کشورنرسيده است . سازمان عفو بين‌الملل نيز درهمان روزهيجده تيراستفاده خشونت توسط نيروهاى امنيتى ايران عليه معترضان درتهران را محكوم كرد.حسيبه حاج صحراوي، معاون مديربرنامه خاورميانه و شمال آفريقاى عفو بين‌الملل دراين باره گفت�امروز، مقامات ايران بارديگرعدم تحمل خود نسبت به مخالفان را نشان دادند،به همان شيوه‌اى كه به صورت تمام وكمال باقيمانده روش‌هاى بي‌رحمانه‌اى است كه درسال ۱۹۹۹ استفاده كردند" وى افزود " واقعاً‌ وقت آن رسيده‌است كه آن‌ها از به كار بردن روش‌هاى زور بازو براى سركوب اعتراضات دست بكشند و به تعهدات خود تحت قانون حقوق بشر سر بنهند" اين جنگی نابرابر است که خودی های ديروزآقای عيسی سحرخيز که امروزدرزندان اين نظام اند، چهره خامنه ای را درحادثه بزرگ ۲۲ خرداد به اينسوواعمال کودتای خونين رهبر فقيه را اينگونه ترسيم کرده اند:"سيد علی خامنه ای چه بخواهد و چه نخواهد پس از بيست سال ولايت مطلقه وحکومت استبدادی برملت ايران، پا جای پای محمد رضا پهلوی گذارده است. رهبر ايران چه بخواهد و چه نخواهد راه شاه را می رود ومسيرحکومت ظالمانه ی شاهان مستبد وديکتاتورهايی رابرگزيده است که مردم ايران وجهان بارها آن هارابه زباله دان تاريخ ريخته اند. اوخواسته وناخواسته در۳۰ خرداد۸۸ جنايات سفاکانه ی ۱۷شهريور۵۷ را رقم می زند وبا کشاندن پای بخش نابخرد سپاه پاسداران به جای "گارد جاويدان" شاه وگروه های چشم و گوش بسته ی بسيج به جای "چماقداران جيره خوارپهلوی" قصد به خاک وخون کشيدن هرچه بيشترمردم حق طلب ايران رادارد. ... رهبرايران فراموش کرده است که آنچه شاه را به شکست مفتضحانه کشاند، آوردن ارتش به خيابان ها بود وآنچه ملت ايران را به پيروزی شگفتی سازرساند روی آوردن به شعارهايی بود چون "برادر ارتشي، چرا برادرکشي؟" وکاری تاريخ ساز، گل نشاندن درلوله ی تفنگ نظاميان. "( تاکيدات از منبع روزنامه است )،( روزنامه انقلاب اسلامی درهجرت ، شماره ۷۲۷، تير۸۸) وقتی اينگونه است که خودی های ديروزی نظام تصويرمی کنند،حرف زيادی در برابرديوصفتی اين حکومت گران بر صفحه کاغذ نمی توان نشاند. جز تکرار وظيفه مندی ما نسبت به تاکيدبر ابتکار عمل انتخاب تاکتيک ها و اتخاذ شيوه های مبارزاتی مبارزان درون کشور. ابتکارعمل روزمره نيروهای جوان درمقابله با کودتاچيان، ازسويی روحيه جنگندگی واميدواری را درميان نيروی جوان بالا برده وهيئت پوشالی نائبان برحق امام زمان را برزمين زده است . از سوی ديگرتجربه مبارزه يکماهه مردم وبويژه نسل جوان دختروپسررادرکنارنسل گذشته که خود تجربه انقلاب بهمن ۵۷بوسعت تماميت جغرافيای ايران را با خود دارد، آنچنان به هم گره زده است که نيروی جوان در کنار آن تجربه غنی بيش ازهرهنگام و با دانش و آشنايی ، جوانی و پشتکار خويش درهرکوی و برزنی مقاومت مشترکی را به سامان می برند. همين جوانان دختر و پسرند که بازو در بازوی هم بغض های فروخفته خود را بدل به فرياد می کنند وبه سمت بسيجی ها و لباس شخصی ها و نيروی گارد ضد شورش در هر کوچه، خيابانی و ميدان نبردی ، يورش می برند تا آنان راازمحدوده زندگی خود دورسازند.همين جوانان اند که امرشناسايی اين چهره های سرکوبگررا طی هفته های گذشته به اين سو سازمان داده اند و امروزه به وسيع ترين شکل در سطح سايت ها و وبلاگ ها بازتاب يافته و خود بدل به جنبش شناسايی شکنجه گران ، چماق بدستان و مزد و حقوق بگيران بسيجی محلات و شهر ها شده است . همين نيروی جوان اند که مادران و پدران خود را به پشت بام ها می کشانند تا خواب شبانه را برحکومت گران سنگين کنند.همين دختران جوان اند که روسری ازسربر می دارند وشادمانانه و با احتياط های امنيتی درميادين محلات خود می رقصند . اگر به خيابان آمدن برای بخش زيادی ازمردم که در رای گيری شرکت داشته اند با انگيزه ابطال انتخابات بعنوان عامل شرکت درتجمعات خيابانی باشد برای دختران جوان و زنان کشورما، بيش ازهرچيز،امر پاسخگويی به بغض سی ساله ای است که ازجانب حکومت گران بر يکايک آنان تحميل شده است .برای جوانان دانشجو و جوانان بيکارکشورمان ، پيکاری فراتر از انتخابات رياست جمهوری و انتخاب شخص موسوي، کروبی و توجه به نوعيت وجود خاتمی در کنار موسوی است. امروز جوانان ما دريافته اند که سايه سياه حکومت گران اشغالگر را نه فقط با سنگ وتيرکمان وشعاردادن و باندرول نويسی با درشت ترين حروف : "حماسه خس و خاشاک " ، يا تنها باسازماندهی تظاهرات آرام وهمراه با سکوت و پلاکادر : سکوتم از رضايت نيست " و آتش افروزی برای جلوگيری ازپيشروی نيروهای سرکوبگر و برای خنثی سازی پرتاب گاز اشک آوردشمن فراهم آورند. بلکه نيک دريافته اند که برای استمرارمبارزه بايد سنگر بندی خود را با تشکيل کميته های محلات در همبستگی با يکديگر در برابر کودتا گران اشغالگر محلات و درمحيط زيست و کار خود با جنبش وسيع تر مردمان ايران و ساير تحرکات درون کشور با شعار نفی اعدام و آزادی همه زندانيان سياسی ، برابری خواهی و عدالت گزينی فراهم آورند. چنانچه همين سازمانگری کميته های محلات با تلفيق دو سطح کارمخفی و علنی گره بخورد و چنانچه با همان نسبت با کميته های ادارات و کارمندی وکميته های کارگری همراه گردد، درعمل به تسخيرو پاک سازی همه محلات و ادارات از وجود عوامل بسيجی و اطلاعاتی و لباس شخص ها و قوای سرکوبگر منتهی خواهد شد . من حرف اضافی وفراتر از آنچه که تو نوشتی ندارم وتنها می گويم : بايد تجربه يک ماه دوندگی ورودررويی با قوای دشمن را درهرکوی و برزنی جمعبندی نمود وضعف کاررابرشمرد. ازهمين سپرابطال انتخابات و از هر شکافی در درون حکومت گران � که هر روز هم افزون تر می گردد- به وسيع ترين شکل ،همچون روزهای اوليه اعتراض استفاده برد و از آن وحشت ننمود که سبزينه پوش تان قلمداد کنند . بايد کميته های محلات را ازمطمئن ترين و با تشخص ترين چهره های هر محله با تلفيق ترکيب زنان و مردان � دختران و پسران جوان وتا حد زيادی از تلفيق روابط خانواده گی با تعدد گرايشات هر کدام آنان در سطوح ترکيبی همه اقشارو گروهبندی های اجتماعی بدورازچشم دشمن بخدمت گرفت . وظيفه اصلی آن فعلا سرشماری از هرمحله و اينکه چه تعدادی ازجوانان هرمحل توسط عوامل دشمن ربوده شده اند و در کدام بازداشتگاه بسر می برند . بايد اين ليست را با نظرخود خانواده ها دراختيارمجامع حقوق بشري، مطبوعات وهرنوع ابتکارعملی که خود کميته محل پيشنهاد می کند قرار داد و آنرا به وسيع ترين شکل به خارج فرستاد . دراينجا يعنی در اين سوی جهان و در پهنه گيتي، ما بدورازشحنه شيخ و همرهان مزدورش، شکنجه گران وزندانبانانش،هيچ چيزی ما را تهديد نمی کند هيچ چيز . ما تا به امروزدرسطحی گسترده درشهرها- کشورها و جای جای جهان نشان داده ايم که قصد نداريم به خانه های خود رويم . همه ما همچون شما ها در کاريم . جوانان نسل دومی ما خود سازمانگران بزرگترين تحرکات خيابانی در فرانکفورت � برلين � استکهلم و جاهای ديگرند . اين اعراضات ما پيروجوان نمی شناسد . ما بدون اينکه تجربه تلخ تاريخی انقلاب بهمن۵۷ " وحدت کلمه " ، " همه با هم " خمينی شياد را فراموش کنيم با شناختی عميق ازهم،با باندرول ها ، پلاکادرها وشعارهای خويش و بدون درهم ريختن صف مبارزه طبقاتی "ما همه با هم هستيم" تا صف دشمنان مردمان ايران را به جهانيان بازشناسانيم . امروزعکس ندا و نام او تی شورت جوانان ماست و در خيابان های اروپا و کانادا � استراليا و آمريکا با آن راه می روند. اين جا خود غوغای ايست هرچند درهم آميختگی خود را نيز دارد . اين سطح درآميختگی دربرابرابعاد جسارت آفرينی شما ها هيچ است . ايرانيان در همه جا تا به امروز به اشکال مختلفی دست به اعتراضات خيابانی و آکسيون های ايستاده � تحصن واعتصاب غذا زده اند . هفته های گذشته ياران ما وشما درترکيبی پُرشمارو به نمايندگی ازفعالان مدافع حقوق کارگران ايران درپاريس جمع شدند وباسازماندهی تحصن واعتصاب غذای خود دربرابراحزاب وسازمان ها ونمايندگان اتحاديه های کارگری جامعه ميزبان (فرانسه)درپشتيبانی ازنبردومقاومت شما وگشوده شدن درب زندان ها وآزادی فعالان کارگری منصوراسانلووابراهيم مددی ازفعالان سنديکای مستقل شرکت واحداتوبوسرانی تهران وحومه و آزادی بازداشت شده گان حوادث اخيرياد کردند وآنرا دروسيع ترين سطح رسانه های اروپا بازتاب دادند. هم اکنون زندانيان سياسی سابق جمهوری اسلامی و شاهدين اصلی دو کشتار سال۶۰ و۶۷ از سراسر جهان به برلين می آيند تا تحصن واعتصاب غذا کنند و به اين آدم کشی ها اعتراض نمايند. به رسانه های جهان بگويند درزندان های ايران چه می گذرد؟ هم اکنون صدای اعتراض اعصاب غذا دربرابر ساختمان سازمان ملل درنيويورک به گوش می رسد. اضافه کنم ما تا به امروزبه وزارت امور خارجه سوئد به عنوان مسئولين دوره ای اتحاديه اروپا برای محکوميت اين سرکوبگری ها و فراخواندن سفير سوئد از ايران رفتيم . جوانان پرشور ايرانی به همراه فعالان گروهبندی های مختلف اپوزيسيون ايرانی در اتسکهلم پايتخت سوئد در روز جمعه ۲۶ ژوئن اجتماع اعتراضی را در برابر سفارت جمهوری اسلامی سازمان دادند ،و قتی با وحشيگری و فحاشی عوامل حزب الهی و نيروی تروريستی نظام درون سفارت روبرو شدند با فرياد آزادي، ديواره سيم های خاردار،لاله تروريستی- جاسوسی رژيم را فرو فکندند و به درون آن راه يافتند ودر نبردی نا برابر مزدوران را خلع سلاح کردند واسلحه های کمری يکی ازآنان را در حضور خبرنگاران به پليس امنيتی سوئد تحويل دادند . ما تا به امروز به بروکسل دربرابر اتحاديه اروپا اعتراض کرديم . به درون اجلاسيه اتحاديه اروپا وارد شديم و ازشما ها و ايستادکی تان حرف زديم . درخيابان های کلن � فرانکفورت � بوخوم � استکهلم � گوتنبرگ � مالمو � امئو - هلند � نروژ � دانمارک � لس آنجلس � واشتگتن � نيويورک � هامبورگ � استراليا و تورنتو � ونکور � مونترال - برلين - پاريس- همه و همه جا نه يک بار و دو بار و نه در سطح يک گروه و حزب و سازمان، بلکه درابعاد پرشمار نيروی انسانی معترض از پيروجوان ، دختروپسر، تبعيدی ومهاجر،بازوبه بازو به خيابان آمديم واز لحظه به لحظه مبارزات شما ياد کرديم و اين ادامه داشته و دارد . ما آن می کينم که شما می خواهيد . درب همه روزنامه ها و مجامع حقوق بشری و اتحاديه های کارگری ، احزاب و سازمان ها را به صدا در می آوريم تا پشت جبهه قوی و قدرتمند مبارزاتی شما باشيم . به همديگر باورکنيم . اين شما هستيد که پيشتاز اين مبارزه ايد. رهبری آن ازآن شما است . ما شعارشما ها را سرمی دهيم : آزاد باد همه زندانيان سياسی وهمه دستگير شده گان حوادث اخير در سراسرايران . زنده باد مقاومت مدنی و مردمی شما درهرکوی و برزنی دربرابررژيم کودتا . دراين سوی جهان اپوزيسيون آزاديخواه و تحول طلب، دراقدامی متحد وسراسری ودرابعادی چندين و چند هزارنفری درمحکوميت سرکوب وگلوله بستن اعتراضات خيابانی درون کشورقدم های مستکمی برداشته وآزادی بی قيد وشرط زندانيان دستگيرشده حوادث اخيروهمه زندانيان سياسی رادربرابرخود داريم . آری ما نيزبا شما هستيم و همچون شما ها ، ما نيز سرباز ايستادن نداريم ! 24 تیر 1388

به ياری کودکان و نوجوانان ايرانی بشتابيد

























يک مادر طرفدار حقوق کودک در ايران


در صورت امکان اين متن به گونه ای منتشر شود که به گوش سازمان های طرفدار حقوق کودکان برسد.کودکان و نوجوانان و حکومت جمهوری اسلامی

اين روزها نمی شود تهران راشناخ! ;ت. تهران، تهران بيست سال گذشته نبوده است. دو هفته قبل از انتخابات و بعد از آن. مردم، فرياد در گلو مانده‌ی سالها را سر دادند و بغض فروخورده شان را بر سر ستمگرانشان هوار کردند.
تيتر روزنا ;مه‌های حکومتی طرفدار احمد نژاد حاکی از توطئه ی آشوبگران و خرابکاری آنان است و شاخ و شانه کشيدن و تهديد:"شهادت مادر و دختر تهرانی به دست آشوبگران" آن هم با گلوله؟؟!!. و ... بی اختی! ;ار خنده بر لبان هر خواننده‌ای مي‌نشيند. خنده‌ای تلخ. بسيار تلخ.

تمام کسانی که اين روزها در تهران بودند و آنچه را که رخ داد ديده اند با تمام وجود درک کرده‌اند که چه کسانی بر عليه مردم خش ونت مي‌کنند و چگونه. عکس ها و فيلم های موجود گواه زنده ای است از آنچه که در اين چند روز بر مردم تهران گذشت. همه می دانند که چه کسانی اسلحه دارند و زور. نيروی پليس از چه کسانی حمايت می کند و در مقابل کتک خوردن مردم خاموش به نظاره می نشيند البته اگر خود در کتک زدن مشارکت نداشته باشد.حتا مردم شاهد بوده اند بسيجی ای را که در مواجه با خشونت به کار رفته عليه مردم کارتش را پاره می کند و اشک ريزان صحنه را ترک می کند.

"در طول تاريخ هيچ گاه ستمديدگان خشونت را آغاز نکرده اند. اگر خود محصول خشونتند چگونه مي‌توانند مبتکر آن نيز باشند؟... خشونت به وسيله ی کسانی پديد مي‌آيد که ستم مي‌کنند، استثمار مي‌کنند ودر شناختن ديگران به عنوان انسان قصور مي‌ورزند، اما نه به وسيله ی آنان که ستمی ‌مي‌کشند و استثمار مي‌شوند و ناشناخته مي‌مانند. اين محرومان از مهر نيستند که موجب بی مهری مي‌شوند بلکه کسانی هستند که نمي‌توانند مهر بورزند، از آن روی که فقط خود را دوست دارند، اين بی ياوران دستخوش دهشت نيستند که دهشت مي‌آفرينند بلکه جابرانی هستند که وضعی عينی ايجاد مي‌کنند که مايه پديد آمدن وازدگان زندگی است."

اين چيزی بود که درتهران شاهدش بوديم. مردم اعتراض می کردند. ظاهرا از توهينی که در جريان انتخابات به آنان شده، به خشم آمدند و برای اين که ثابت کنند "خس و خاشاک" نيستند و انسان اند و انسان را صبر و تحمل را نيز اندازه‌ای است، به خيابان ‌ها ريختند. هنگامی که فرياد دادخواهي‌شان با چماق و باتوم و زنجير پاسخ داده شد، خشم شان عصيان کرد و سرريزشد بر هر چه که نشان از دولت داشت: بانکها، تلفن‌های عمومي، چراغ‌های راهنمايي، گداهای آهنی (صن! دوق‌های صدق ;ات کميته امداد و ...) اتوبوس و ماشين دولتی...

راه‌پيمايی بدون خشونت شان را تا جايی ادامه دادند تا گاز اشک‌آور توان نفس کشيدن را از آنان گرفت و آنگاه بود که سطل های زباله به وسط خيابان‌ها آورده و آتش زده می شد.

راه پيمايی بدون خشونت شان را تا جايی ادامه دادند که دختر، پيرزن و يا پيرمردی را در زير ضربات شديد باتوم يکی از انواع و اقسام بيشمار نيروهای نظامی و انتظامی وشبه نظامی می ديدند وبرای نجات وی اقدام می کردند و مجبور به زدن ماموران می شدند. اما بلافاصله در همان زمان هم همين مردم جلوی خشم بعضی از مردم را گرفته و نمی گذاشتند که ف! رد چماق به دست کتک بخورد.

راه پيمايی بدون خشونت شان را تا جايی ادامه دادند که از ساختمان بسيج و پايگاه بسيج تيری به سمت آنان شليک نشده بود. بعد از آن تعدادی به ساختمان حمله بردند با دست خالی و توانستند که تنها ماشين متعلق به پايگاه را به آتش بکشند. آخر با دست خالی که نمی شود به جنگ چاقوکشان مسلح رفت. اگر اين مردم اسلحه داشتند که ...

نمی خواهم آنچه را که در حال رخ دادن است تحليل کنم. تنها می خواهم به نکته ای اشاره کنم که يکی از نقاط مشترک اين رويدادها با حوادث دهه‌ی اول انقلاب است. سال های 58 تا 67. سبئعيت نيروهای مدافع حکومت و برخورد با کودکان و نوجوانان. تفاوتی هم وجود دارد، آن روزها حکومت اسلام پيمان نامه ی جهانی حقوق کودک را امضا نکرده بود و امروز امضا کرده است. اما اين امضا تغييری در خوی ضد انسانی آن بوجود نياورده است.

اولين مساله ای که باعث شد توجه ام به اين موضوع جلب شود عکس جنين تير خورده ای بود که در اولين تظاهرات آرام مردم همراه با مادرش کشته شد. و بعد عکس نوجوان 12 ساله ای که در همان روز يا دو روز بعد کشته شد و يا صدها نوجوانی که در خيابان ها کتک خورده و می خورند و يا دستگير شده و هم اکنون در زندان های با نام و بی نام اسير هستند.

کودکانی را هم وحشت زده ديديم که در م! ;اشين همراه پدر و مادرشان از وحشت حمله ی لباس شخصی ها به ماشين شان فرياد می کشند و ماموران بدون توجه به آنان سرگرم خرد کردن شيشه های ماشين هستند.

و يا کودکانی که پدر يا مادرشان در زندان ند و همراه کسی روزها را جلوی اوين و يا دادگاه انقلاب سر مي‌کنند و از وحشت برخوردهای وحشيانه وخشن ماموران با مردم و يا همهمه و هجوم مردم برای شنيدن نام زندانی شان به گريه می ! افتند.

زن جوان نگرانی را ديده ايم که چند هفته است از همسرش خبری ندارد و بی تابی فرزندش جلوی دادگاه انقلاب را با سيلی به صورتش جواب می دهد تا بتواند بشنود که شوهرش زنده است و اسم او در ليست يکی از زندان های با اسم ورسم آمده است.

و يا زنان بارداری را که در سلولهای اوين اسيرند و کودکشان تنها به گناه به دنيا نيامدن بايد زندانی باشند و از همه ی شرايط مناسب برای رشد محروم.

اما همه چيز به اين ختم نمی شود. اين جنايت بعد ديگری هم دارد. نوجوانانی را می بينی که تازه پشت لبشان سبز شده اما در لباس وهيات بسيج و لباس شخصی ها. باتوم به دست و سپر به دست. در حالی که می توانی وحشت را در چهرشان ببينی . منتظرند در سر ميدان ها و خيابان ها برای مقابله با مردم.

دهه ی اول حکومت جمهوری اسلامی هم همين اوضاع بود. نوجوانان بسياری به خاطر اعلام! يه و روزنامه ی فلان گروه سياسی در خيابان کتک می خورد و چشمش کور می شد و يا در اثر شدت ضربات کشته می شدند.. کودکان بسياری در زندان همراه با مادرانشان زندانی بودند و وسيله ای برای آزار و گرفتن اعتراف و همکاری از مادران و پدرانشان. و خانواده ها با زحمات بسيار می توانستند که آنان را از زندانبانان پس بگيرند. نوجوانان بسياری در زندان ها اسير بودند و اعدام شدند. حت! ا می توانيم اسامی نوجوانان بسياری را در ليست ناقصی که از قتل عام شدگان 67 موجود است ببينيم. به دختران نوجوان بسياری قبل از اعدام تجاوز کردند تا به بهشت نروند. آن موقع هم گروه ديگری از نوجوانان را ميديدی که مورد سوء استفاده قرار می گرفتند.نوجوانانی که به طرفدار رژيم بودند و می توانستی آنها را در حال کتک زدن مخالفان دولت و به زعم حکومتيان ضد انقلابيون ببيند.

به دست بسياری از نوجوانان هم اسلحه داده و در ميدان های جنگ از آنان استفاده می کردند. شب تا صبح برايشان نوحه های آهنگران را می گذاشتند و بعد صبح آنها را به روی ميدان های مين می فرستادند به جای گاو وگوسفند. چرا که برای گاو و گوسفند بايد پول می پرداختند. اما اين نوجوانان متاثر از فضای انقلابی سال 57 فکر می کردند که توان تغيير دنيا را دارند، تحت تاثير تبليغات 24ساعته تلويزيون و راديو و شست و شوهای مغزی در مدارس به ميل شخصی و پنهان از والدينشان به جبهه می رفتند.

وقتی نوجوانان باتوم به دست را در ميدان ولی عصر و انقلاب ديدم انديشيدم ! که آيا پدران و مادرانشان می دانند که فرزندانشان الان کجا هستند و برای چه کاری به خيابان آورده شده اند.

ايا اينها مصداق جنايات جنگی و نسل کشی نيست ؟ مطابق با پيمان نامه جهانی حقوق کودک استفاده ی کودکان دردرگيری های نظامی و قومی ممنوع است.

دردهه ی 60 اين جنايات و نسل کشی ها با سکوت کشورهای به اصطلاح آزاد ودموکرات غرب همراه شد. درآن سال ها هيچ کدام از دولت های اين کشورها دست ياری به مردم ايران ندادند چرا که تحليل غرب اين بود که يک ميليون تا يک ميليون و دويست هزار جوان با انديشه های ضد غربی در ايران زندگی می کنند که بايد به دويست تا سيصد هزار! ; نفر تقليل يابد تا خطری متوجه منافع سرمايه داران و شرکت های بزرگ سرمايه داری نشود. (مراجعه شود به خاطرات سوليوان در ايران)

اما امروز به مدد همت جوانان ايرانی و استفاده ی درست شان از وسايل ارتباط جمعی اين جنايات لحظه به لحظه و شايد همزمان به تمام دنيا مخابره شد و ديگر جای ترديد وانکار برای هيچ کس باقی نگذاشته است. حالا مردم ايران می خواهند که جنايتکاران بشری مطابق با قوانين انسانی محکوم و محاکمه شوند. اما باز هم دولت های غربی تنها به طولانی کردن زمان دادن رواديد به اين جانيان اکتفا می کنند و منتظرند که از اين آب گل آلود ماهی بگيرند و قر ;اردادهای اسارت بار ديگری را بر مردم ايران تحميل کنند. اما مردم ايران اين بار روی سخن با مردم جهان دارند چرا که می دانند تنها مردم دردشان را درک می کنند و به ياری شان خواهند آمد. مردم ايران می پرسند آيا اين همه پيمان نامه و کنوانسيون اگر قابليت اجرايی نداشته باشند و نتوانند کاری از پيش ببرند چه سود؟ مردم ايران می پرسند چرا سازمان های طرفدار حق! وق کودک در اين مورد سکوت کرده اند. به ياری کودکان و نوجوانان ايرانی بشتابيد.
29 تیر 1388