۱۳۸۸ تیر ۸, دوشنبه

- کاریکاتورهایی از ایران امروز در نشریات گوناگون جهان -

-









مشاهدات و مشاجرات در تظاهرات 28 ژوئن پاریس - آذر درخشان


آذر درخشان

دیروز یکشنبه از ساعت 2 بعدازظهر تظاهراتی از جانب تشکل مستقل ایرانیان در یکی از میادین شهر پاریس برگزار شد، تا ساعت 3 تعداد جمعیت به 300 نفر رسید. ترکیبی از چهره های جوان، زنان و جوانان فرانسوی که غالب به توصیه همکلاسی های ایرانی شان آمده بودند. در میان این جمعیت افرادی دیده می شدند که بشکل اغراق آمیز کاملا سبز پوش بودند. تعدادی نیز مچ بند سبز به دست خود بسته بودند.
از همان ابتدا که شروع به پخش اعلامیه و نشریه کردم، آقایی مودبانه به من نزدیک شد و گفت خوب می شد بخاطر همبستگی سبز می پوشیدید، با تعجب به او گفتم همبستگی با کی؟ گفت با مردم ایران! من هم با کمال مهربانی گفتم که من برای همبستگی با خودم و مردم ایران رنگ سرخ را انتخاب کرده ام. چون برای من رنگ سرخ رنگ دگرگونی کامل نظام موجود است و خواسته ها ی اکثریت مردم در این روزها بسیار جلوتر از رنگ سبز موسوی است که می خواهد نظام اسلامی خمینی را احیا کند. عصبانی شد، گفت او چنین چیزی نگفته است. ناچار شدم بگویم برای همبستگی با خودت و مردم ایران بهتر است سعی کنید واقعیت را خوب ببینید و برای یک بارهم که شده با خواندن بیانیه های موسوی حداقل به او هم وفادار باشید.
هم چنان که در حال گفتگو با چند زن بودم که می گفتند ما هم مخالف کل این نظام هستیم و روشن است که در این نظام هیچ تحول دمکراتیکی، نه با موسوی و نه با هیچکس دیگر که به این نظام وابسته است؛ به نفع هیچیک از اقشار و طبقات جامعه انجام نمی گیرد، ناگهان از بلندگو صدای محسن مخملباف به گوشم رسید که سخنرانی می کرد، چند تن خمشگین در میانه جمعیت فریاد می زدند، خجالت بکش بازجوی جنایتکار، چرا اجازه می دهید چهره های بدنام چون مخملباف در نقش رهبر اپوزیسیون و صدای مردم ایران حرف بزنند.
خانم جوان بغل دستی از من پرسید این مخملباف کیه گفتم این آقا سینمای ایدئولوژیک اسلامی را در ایران بنیانگذاری کرد، می گویند حتی بازجو بوده من این را نمی دانم اما می دانم برای ساختن فیلم هایی مانند "توبه نصوح" علیه نیروهای مخالف نظام جمهوری اسلامی، با روسای زندان همکاری کرد بعلاوه فیلم او را مرتبا در زندان های دهه 60 برای شکستن روحیه زندانیان سیاسی نشان می دادند. چهره این زن جوان در هم رفت، گفت من این چیزها را نمی دانستم، هم چنان که مخملباف حرف می زد و من در حال هوای دهه 60 و کشتار زندانیان و نقش مخملباف در این نظام مذهبی بودم، ناگهان یک توپ پارچه سبز به درازی دهها متر از بالای پله های ساختمان اپرا ی جدید پاریس بسوی ماشین بلندگو و سخنرانان کشیده شد.
حال نوبت هنری لوی است فیلسوف دست راستی فرانسوی که به دلیل تمایلات صهیونیستی در میان افکار مترقی فرانسوی بسیار بدنام است ، حضور وی موجب شد که تعداد زیادی از فرانسویان تظاهرات را ترک کنند وقتی از آنان دلیل عصبانیت شان را پرسیدم گفتند که تبلیغ شده بود این تظاهرات از طرف ایرانیان مستقل است اما کاملا روشن است که از طرف جریان راست در قدرت سازماندهی و حمایت شده است و شما همگی فریب خورده اید. به او گفتم البته من از همان توپ پارچه سبز و حضور مخملباف فهیمدم که در این تظاهرات جریانی حاکم است که مستقل و سالم نیست گرچه دهها انسان شریف که امروز در اینجا گرد آمده اند با جان و دل می خواهند حامی مبارزات حق طلبالنه مردم ایران باشند و از این ماجراهای پشت پرده بی خبرند.
هم چنان در میان جمعیتی که در حال چاق سلامتی و پیدا کردن دوستان بودند، گشت می زدم که به دختر و پسر جوانی برخوردم، بسیار صمیمانه اعلامیه و نشریه گرفتند. به من گفتند نشریه دانشجویی بذر را می شناسند و خودشان هم چپ هستند به آنها گفتم پس اینجا چکار می کنید، گفتند اینها به ما کلک زدند به ما نگفته بودند که قرار است تظاهرات "سبزها" باشد. (این روزها سبزها یعنی کسانی که می خواهند از میرحسین موسوی و خواسته های او در مقابل احمدی نژاد حمایت کنند). آنان پسر جوان فرانسوی از کنفدراسیون دانشجویان در پاریس را معرفی کردند وقتی 2 اطلاعیه زنان هشت مارس به زبان فرانسه را در مورد "ندا" و اوضاع کنونی به او دادم بسیار استقبال کرد و گفت لطفا به ای میل ما ارسال کنید تا ما تکثیر کنیم. آدرس به یکدیگر دادیم که در آینده فعالیت های مشترکی را انجام دهیم.
گرم گفتگو بودم که باز صدای هیاهو و درگیری از نزدیک به گوشم رسید کمی که جلوتر رفتم یکی از زنان فعال سیاسی پاریس را دیدم شعار به زبان فرانسوی «موسوی بهانه است، کل رژیم نشانه است» در قطع آ 3 را محکم بالا گرفته بود، چند نفری بسوی وی حمله ور شده بودند و او را هل می دادند، صدای شعار بلندگو «نترسید نترسید ما همه با هم هستیم» نمی گداشت بفهم چرا به او حمله کرده اند. از پله های بالای اپرا هم چند مرد تنومند با پرچم سه رنگ شیر و خورشید عربده می کشیدند که یقه اشو بگیر بندازش بیرون! خودم را به او رساندم یکی از چهره های "جمهوریخواه" پاریس در حال مشاجره با او مرتب می گفت اگر این شعار را پائین نیاوری پلیس را صدا می کنم. خانمی برافروخته (نمی دانم از گرما یا از هیجان بود ) نیز مرتب به او هجوم می آورد و می گفت خانم حق دارند اینجا فقط باید شعارهایی که مسئولین تظاهرات اعلام کرده اند را داد!
ناگهان دلم فرو ریخت یکی از فعالین افغانی تشکل هشت مارس نیز همراه من است و داشت اعلامیه پخش می کرد. نگران شدم که گیر یکی از این سلطنت طلبان و شوونیست های ایرانی بیفتد و در مقابل توهین و تحقیر آنان از کوره در رود. بسرعت او را پیدا کردم اما دیر شده بود برایم گفت که هنگام پخش اعلامیه در مورد قتل ندا بدست بسیجی ها، و توضیح نظراتش آقایی به او حمله می کند و می گوید شما افغانی ها باعث بدبختی ایران شده اید چرا برنمی گردید بروید کشورتان!
پس از سخنرانی کریم لاهیجی و مخملباف بود که از بلندگو مرتب پخش می شد که این تظاهرات یک تظاهرات غیر سیاسی است. اینجا بود که گیج شدم . این تظاهرات شعارهای سیاسی عملا در جهت خواسته های سیاسی مشخصی در چارجوب جمهوری اسلامی و میرحسین موسوی را می دهد، چرا می گوید این تظاهرات غیر سیاسی است. البته وقتی فریبکاری متد و روش کار باشد، حتی موقعی که خورشید در میانه آسمان است می توان گفت که نیمه شب است!
یکی دیگر از فعالین هشت مارس که اعلامیه هایش تمام شده بود، بسوی من آمد برای من هم تعداد کمی باقی مانده بود، تقاضا برای اعلامیه به زبان فرانسه زیاد بود. برخی صمیمانه می گفتند ما چند نفریم یکی به ما بدهید کافی است. چند دختر و پسر جوان آدرس سایت گرفتند که روی سایت بروند و اعلامیه ها را بخوانند. آنها نیز می گفتند شعارهای مردم ایران را از رسانه ها هم شنیده ایم بسیار جلوتر و پیشروتر از این تظاهرات است.
بسوی جوانی می روم که به گوش و زبان و ابرو حلقه های کوچک فلزی آویزان کرده و مچ بند سبزی هم به مچ بسته، از او می پرسم فارسی بلدی می گوید بله، می گویم این نشریه بذر متعلق به جوانان دانشجوی چپ است و در مورد آینده و مبارزات کنونی نظرات و آلترناتیو دیگری را مطرح می کنند، می گوید اینها معتقد به سرنگونی هستند می گویم بله، می گوید نه من نمی خواهم چون من معتقد به اصلاحات هستم و نه سرنگونی. می گویم ولی در چارچوب یک حکومتی دینی هیچ چیز را نمی شود اصلاح کرد چون قانون اساسی ما متکی بر شریعت است و حرف خدا را کسی حق ندارد عوض کند. می گوید اینها اسلام واقعی نیستند ..... به هم ای میل رد و بدل می کنیم تا در مورد اسلامی واقعی بیشتر با یکدیگر گفتگو کنیم.
ساعت از 3 بعدازظهر گذشته است تظاهرات شروع به حرکت می کند، جمعی در کنار ایستاده بودیم جمعی که آمده بودیم از این فرصت استفاده کرده با مردم گفتگو کنیم، نظرشان را بدانیم و نظرات خود را به آنان بگویم. از همان ابتدا روشن شد که این تظاهرات متعلق به یک نگاه و جریان خاص است جریانی که می خواهد در شعار و در روش همراه با موسوی "انقلاب اسلامی را احیا کند". نوستالژی "شعار وحدت کلمه" سال 57 که منظور وحدت با روحانیت به سرکردگی خمینی بود، در برخی از جریانات سیاسی و افرادی که سابقا دستی در سیاست داشته اند اوج گرفته است، می گویند برای حفظ همبستگی با مردم ایران نباید شعار "سرنگونی بدهیم" مردم ایران سرنگونی نمی خواهند. مردم ایران برای اینان، جمع یک دستی شده بود که زیر توپ پارچه سبز این تظاهرات جا می شد.
صف شروع به حرکت کرد برخی ایستادند برخی با تردید به صف پیوستند، برخی دوستان خوب و شریفی که می شناختم و بسیاری دیگر که نمی شناختم نیز فقط با انگیزه همبستگی با مبارزات مردم به این صف پیوستند. هر چند مسئولان و دست اندرکاران این تظاهرات با همه ابزار ممکن مهر همبستگی با جناحی از حاکمان جمهوری اسلامی علیه جناح دیگر را بر این تظاهرات حک کردند.
در پایان انتهای صف تظاهرات پرچم سبز بیرنگی نیز به چشم می خورد که در پشت آن جریاناتی چون "اتحاد کار" و دهها چهره ریز و درشت طیف توده ای اکثریتی و "جمهوری خواه" و برخی افراد سابقا چپ و برخی افراد سرشناس سیاسی از ملیون جمع شده بودند که با چهره های بشاش سرخ شده از هیجان و گرما می خواستند یک بار دیگر شعار "فدایی، مجاهد" پیوندتان مبارک را تحقق بخشند. اما این تکرار تاریخ نمایشی درخشان از طنز بود. زیرا این فدایی در طی سی سال دگردیسی، توده ای شده بود و "مجاهد" هم کسی چون حزب الهی دگردیسی یافته محسن مخملباف نبود که در صف نخست تظاهرات قرار داشت و اینان دوان دوان به دنبال او روان بودند.
این تظاهرات نمایشی در چندین پرده از توهم، فریبکاری آگاهانه و زرنگی های رندانه بود. اما حسن حضورما در آغاز این تجمع، روشن شدن این واقعیت مهم بود که بسیاری از مرم بخصوص جوانان که در اینگونه تظاهراتها شرکت می کنند نه تنها اطلاعی از ماهیت گردانندگان آنها ندارند بلکه به محض اینکه از ماهیت اینان مطلع می شوند، ضدیت خود را با این جریانات نشان می دهند. این مسئله بار دیگر وظیفه ای را که بر دوش ما انقلابیون نسل قبلی است گوشزد می کند تا مرتبا حقایق تاریخی را برای نسل جوان بازگو کنیم. از طریق همراهی با موج سبز نمی توانیم وارد گفتگو با آنان در باره ماهیت این جریانات بشویم، وقتی جرات کنیم کاملا خلاف موج حرکت کنیم آنگاه قادر شده ایم کنجکاوی را در ذهن جوانان تشنه دانستن برانگیزیم، در این صورت نسل جوان قادر خواهد شد نه فقط تمایزات را ببیند بلکه آگاهانه بر پایه تمایزات واقعی دست به انتخاب سیاسی بزند. تظاهرات ایرانیان پاریس در روز یکشنبه، مینیاتور کوچکی بود از صحنه پر تناقض امروز جامعه ما که هرکس هر هنری دارد را به صحنه آورده است

29 ژوئن 2009
Azar_darakhshan@yahoo.com

توده ايها به دکتر مراجعه کنند!


توده ايها به دکتر مراجعه کنند!
جمهورى اسلامى بايد به شماها افتخار کند!
سياوش دانشور

بازنشستگان توده اى متشکل در "راه توده و سايت پيک نت" که عمرى را در دفاع از جمهورى اسلامى سپرى کرده اند٬ اينروزها به هزيان گوئى محض رو آورده اند. قريب ١٠٠٠ نفر زن و جوان و حتى کودکان و افرادى که روى صندلى چرخ دار بودند٬ در مقابل سفارت جمهورى اسلامى بدون وقفه فرياد ميزدند "مرگ بر جمهورى اسلامى و اين لانه جاسوسى بايد بسته شود" اعتراض کردند و جسورانه در پاسخ به لمپنيزم سفارتيها يک خواست ديرينه جنبش انقلابى را قدمى جلو بردند. تابلوى سفارت را پائين کشيدند و با ورود به داخل محوطه با دست خالى اوباشان مسلح به چاقو و چماق و کابل و اسلحه را گوشمالى دادند. اين خبر مثل بمب در دنيا منفجر شد و پيامش اين بود که داخل و خارج يک جبهه واحد است و همه ميگويند رژيم قاتلين نميخواهيم و بايد برود.

راه توده بى آبرو٬ که دوستان هم سازمانى شان ميگويند ساخته و پرداخته دست اطلاعات رژيم هستند٬ اعلام کرده؛ "عوامل ج. اسلامی سفارت ایران در سوئد را اشغال کردند"!!! فرمودند که "عاملين شريعتمدارى و سعيد امامى" اينکار را کردند و سفارت هم در اين زمينه "همکارى" کرده است. اين جماعت به وضعى افتاده اند که دائى جان ناپلئون در قياس با آنها چرچيل محسوب ميشود. اين بقاياى ارتجاع اسلامى و اپوزيسيون زورکى٬ که در شکار انقلابيون در انقلاب ۵٧ وسيعا با اطلاعات جمهورى اسلامى همکارى کردند و هنوز ميکنند٬ معضل واقعى شان اينست که فضا نبايد در خارج راديکال شود. نبايد مردم بيشتر از حمايت از موسوى و رفسنجانى و خاتمى و خمينى و خامنه اى بيشتر جلو بروند. از نظر اينها يا مردم بايد در "انتخابات" شرکت کنند و يا براى "اعتراض به تقلب در انتخابات"! اگر کسى گفت مرگ بر همه تان و جمهورى اسلامى قاتلين نميخواهيم٬ از نظر اينها حتما "عامل جمهورى اسلامى" است! اين هجويات البته جديد نيستند. در دوره خاتمى نيز هر اعتراضى به کل حکومت از نظر اينها توسط شريعتمدارى و خامنه اى "سازماندهى" ميشد!

مردم انقلابى و پرشورى که دراين تظاهرات وسيعا شرکت داشتند به اين جماعت تف هم نمى اندازند. در پاسخ به اين جماعت اعلام ميکنيم که همه سفارتخانه هاى حکومت تان را در خارج جمع ميکنيم. نمى گذاريم امثال شما جامعه را پشت مشتى قاتل و جنايتکار بخط کند. نمى گذاريم٬ مطمئن باشيد. شما يا کور و کر هستيد و نميبينيد و نميشنويد و يا مامور و معذور. "جنبش اعتراضى ايرانيان در خارج" طرفدار رژيم اسلامى نيست٬ عليه جمهورى اسلامى است. حقيقت اينست که معترضين روز جمعه که سفارت رژيم را اشغال کردند و چماقداران را گوشمالى دادند٬ شريفترين انسانهاى آزاديخواه بودند و شما که اين حقايق روشن را وارونه جلوه ميدهيد حتما از امثال همين سفارتيها سفارش و خط ميگيريد. آخر اين شما هستيد که سينه چاک به اين سفارت ميرويد٬ به جمهورى اسلامى راى ميدهيد. اين شما هستيد که با سران رژيم در اين کشور و آن کشور جلسه ميگذاريد و سفر سياسى ميکنيد. اين شما هستيد که هر تلاش جمهورى اسلامى را با تحليل هاى پوک و ارتجاعى بزک ميکنيد. اين شما هستيد که هنوز از نظام جمهورى اسلامى به شمول خامنه اى و شريعتمداريها و ديگران دفاع ميکنيد.

اگر جرات داريد از لانه هايتان بيرون بيائيد و در اجتماعات هزاران نفره هر روزه در سوئد و کشورهاى ديگر بيائيد پشت تريبون همين حرفها را بزنيد. باور کنيد همين مردم با لنگه کفش و اردنگى بيرونتان مى اندازند. خجالت بکشيد٬ شرم کنيد٬ دست از اين پرووکاسيون اسلامى برداريد!

٢٧ ژوئن ٢٠٠٩

انتقاد دیدبان حقوق بشر از 'حملات شبانه بسیجی ها' تظاهرات در تهران اعتراض ها به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری ایران به خشونت منتهی شد دیدبان حقوق بشر،

انتقاد دیدبان حقوق بشر از 'حملات شبانه بسیجی ها'

تظاهرات در تهران

اعتراض ها به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری ایران به خشونت منتهی شد

دیدبان حقوق بشر، که یک نهاد مدافع حقوق بشر مستقر در نیویورک است، نیروی بسیج سپاه پاسداران را متهم کرده است که به "حملات شبانه بیرحمانه به خانه های غیرنظامیان و تخریب اموال و کتک زدن آنان" دست می زنند.

دیدبان حقوق بشر می گوید این حملات تلاشی است برای پایان دادن به فریادهای "الله اکبر" که معترضین به نتیجه انتخابات شب ها بر فراز پشت بام ها سر می دهند.

به گفته این نهاد، بسیجی ها دیش های ماهواره های مردم را که یکی از معدود راه های ارتباط آنان با دنیاست ضبط می کنند تا مانع از دسترسی مردم به اخبار تلویزیون های خارجی شوند.

سارا لی ویتسون، مدیر بخش خاورمیانه در دیدبان حقوق بشر می گوید: "در حالی که توجه بیشتر جهان بر کتک زدن های مردم در خیابان ها در طول روز متمرکز است، بسیجی ها در طول شب به حملات بی رحمانه به خانه های مردم دست می زنند."

دیدبان حقوق بشر در گزارش خود نمونه هایی از اظهارات کسانی را نقل کرده است که می گویند شاهد حملات بسیجی ها به معترضین و دنبال کردن آنان تا داخل خانه ها بوده اند.

به گفته این نهاد، شاهدان عینی به حملات شبانه بسیجی ها و دیگر نیروهای امنیتی در سراسر تهران از جمله در نیاوران، فرمانیه و شهرک غرب اشاره کرده اند.

سارا لی ویتسون می گوید: "پس از سرکوب کردن رسانه های محلی و اخراج خبرنگاران خارجی، نیروهای امنیتی ایران اکنون تلاش می کنند تا راه دسترسی مردم به خبرهای خارجی را ببندند."

دیدبان حقوق بشر از مقامات ایران خواسته است تضمین دهند که به کسانی که نیروهای امنیتی اموالشان را از بین برده اند، غرامت پرداخت خواهد شد.

محمود احمدی نژاد، رئیس جمهوری ایران در تلویزیون دولتی ایران، یک بار دیگر به "دخالت آمریکا و اروپا" شدیدا اعتراض کرده است.