سرتاسر دشت خاوران خاری نیست
کش با من و روزگار من کاری نیست
هدف من از این نوشته، مبارزه با فراموشی و جعل تاریخ است. با سرکوفت زدن میانه ندارم و به ایستادگی در برابر جباران احترام می گذارم.
***
آشیخ مهدی، رازهای بسیار در چنته دارد.
در دوران پر فراز ونشیب حکومت جمهوری اسلامی آشیخ مهدی کروبی در حلقه مسئولین درجه اول کشور بود. خیلی خرش میرفت و آیه الله خمینی (از جمله به خاطر پدر خوشنامش شیخ احمد کروبی) روی او حساب میکرد.
وی با «حاج احمد آقا» هم، خیلی ندار بود و باهم چفت بودند.
آشیخ مهدی، رازهای بسیار در چنته دارد. از پیش از انقلاب و بی عملی و عافیت نشینی امثال موسوی اردبیلی تا سستی و ضعف برخی از هم لباسیهایش در زندانهای شاه مقابل رسولی و عضدی. از همدلی و همدمی با امثال بادامچیان و لاجوردی و نعیم آبادی تا بند یک زندان اوین که ساواک بعد از ضربه اپورتونیستهای چپ نما به «قرارگاه عملیاتی» مبدل کرد تا فاتجه مبارزین و مجاهدین را بخواند...
از تسلیم شدن به وسوسه خناسان تا سپاس سپاس اعلیحضرتا در ۱۵ بهمن ۱۳۵۵(همراه با انواری و عسکراولادی و قدرت الله آقا علی خانی... ) از اکتبر سال ۱۹۸۰ و هتل ریتز پاریس تا اولین باری که که از فتوای هولناک اسیرکشی در سال ۶۷ باخبر شد و ماتش برد...
هرچند طرف مقابل، پشت سرش صفحه میگذارد و دستش میاندازد و او را «لُر گیج» مینامد، آشیخ مهدی ما آنچنان هم که تصور میشود ساده نیست. او خیلی ها را برده لب جوی آب و تشنه برگردانده است !
________________________________________
نمی توان بر پرسش و نقد، دهنه زد.
در مذاکرات پنهانی جمهوری اسلامی با هیئتی از سوی ریگان به سرپرستی «جرج واکر بوش» (که به چگونگی و زمان آزادی دیپلمات های به گروگان گرفته شده سفارت ایالات متحده در ایران انجامید)، مهدی کروبی سرپرست هیئت و همه کاره بود.
البته ایشان هنوز از گفتگوهای سری که منجر به آزادی گروگانها شد پرده برنداشته و مشخص نکرده اند در ۱۸ اکتبر ۱۹٨۰ در هتل ریتز پاریس چه گذشت و قضیه هواپیمای آرژانتینی که در اجاره دولت آمریکا و اسرائیل بود و در هیجدهم جولای ۱۹٨۱ اسلحه برای آخوندها میبُرد، چه بود و چه بده و بستان هایی باعث تأخیر در آزادی گروگانهای آمریکایی شد تا ریگان با «اکتبر سورپرایز» (شگفتی اکتبر)، دُوُر بردارد...
اینکه هنوز آقای کروبی صف مردم را ترک نکرده و مرعوب جباران نشده، قابل احترام است اما، دلیل نمیشود بر هر کژی صحه بگذاریم. حتی اگر مقاومت و ایستادگی در برابر ستمگران با انگیزه پاک دفاع از حقیقت هم همراه باشد نمیتواند بر پرسش و نقد، دهنه زند.
آقای کروبی که خودش زندان شاه را تجربه کرده هنوز دل از امثال شيخ فضل الله نوری نمیکنَد که در نامه به مظفرالدين شاه صريجا مینوشت: «دعاگويان را تمکين از مقام سلطنت وظيفه ی شرعی و تکليف دينی است.»
________________________________________
شیره مالیدن بر سر خلایق هرگز جواب ندارد.
آقای کروبی که پیش تر، «آخوند حسینعلی نیری» قاتل هزاران جوان رعنا در قتلعام سال ۶۷ را به عنوان «فردی وارسته و قاطع» ستوده و در خانه نشین کردن آیه الله منتظری و ظلمی که بر او رفت، خودشیرنی بسیار کرده و سال ۶۸ در اخراج نماینده کرج از مجلس (عبدالمجید شرع پسند که سه برادرش در شمار جانباختگان بودند)، سنگ تمام گذاشته و بدین ترتیب میخ ستم را کوبیده است...
آقای کروبی که بازجویان سابق و امثال «هادی غفاری» هنوز برایش خیلی عزیز هستند، او که وقتی تیغش میبُرید اجازه نداد قانون اصلاح مطبوعات در مجلس مطرح شود ــ اخیراً همانند مریدان استالین که سالیان دراز جنایت کاتین و کشتار افسران و روشنفکران لهستانی را به دشمن نسبت داده و پرده پوشی میکردند، پا روی حقیقت گذاشته و در روز روشن نقش آیهالله خمینی باعث و بانی قتلعام سال ۶۷ را انکار میکند. غافل از آنکه طشت رسوایی آن فتوای هولناک بر زمین افتاده و شیره مالیدن بر سر خلایق جواب ندارد.
کروبی در نامه به جناب مستطاب حجت الاسلام آقای موسوی اردبیلی - دامت افاضاته که « خرده گیرد در سخن بر بایزید ــ ننگ دارد از درون او یزید» ــ نوشته اند:
«دادستان محترم تهران... اعلام میکند که چرا آقای موسوی در آن زمان به اعدامهایی که با حکم حضرت امام صورت گرفت اعتراض نکردند. ایشان (دادستان تهران) همان حرفی را میزند که دشمن میگوید. تاکنون کسی در این باره این گونه حرف نزده است، چرا که تاکنون هیچگاه ریز آن قضایا بررسی نشده و چرایی آن مشخص نیست و هنوز ماجرا در ابهام قرار دارد و معلوم نیست که تا چه اندازه امام در این ماجرا دخالت داشتهاند.»
بسیار خوب آقای کروبی، مگر شما برای کسی که پای خودش در آن قتلعام هولناک تا قیامت گیر است، ننوشته اید:
«ماجرا در ابهام قرار دارد و معلوم نیست که تا چه اندازه امام در این ماجرا دخالت داشته اند».
بسم الله بفرمائید خودتان جلو بیافتید و ته و توی قضیه را درآورید.
بیائید جز از خدای احد و واحد نهراسید و همانگونه که در مسجد چهار مردان قم به مهدوی کنی درباره حمله به سید محمد خاتمی نامزد آن دوره انتخابات ریاست جمهوری هشدار دادید، دست جنایتکاران را در قتلعام سال ۶۷ رو کنید.
عجبا، آیه الله خمینی از اسیرکُشی سال ۶۷ خبر نداشته !
این بی خبری که بارش بسیار سنگین تر است.
________________________________________
آشیخ مهدی خودش را به آن راه میزند.
آن چه مهدی کروبی به «دشمن» نسبت میدهد، سخن آیت الله منتظری است و توسط ایشان و با اسنادی معتبر و غیرقابل انکار آشکار شده است.
آیا آقای کروبی خاطرات آیه الله منتظری را ندیده و از وجود ان فتوای هولناک بی خبر است؟ نکند آن مرگنامه را اجنه نوشته است؟
آقای کروبی میتواند از دوست نازنین اشان حسینعلی نیری (یا مصطفی محمدی و مرتضی اشراقی) سئوال کند. حجت الاسلام علی مبشری هم در جریان است. برای آنان توضیحات موسوی اردبیلی و احمد خمینی کافی نبود و بدون آنکه از صحت فرمان امامشان مطمئن شوند حاضر نبودند تکلیف زندانیان را یکسره کنند ! پشت شان گرم بود که با خیال راحت فرمان قتل میدادند و زندانیان دسته دسته بر دار میرفتند.
فراموش نکنیم که هیچکس نمیداند کی و کجا خواهد افتاد. مَا تَدْري نَفْسٌ بأَيّ أَرْضٍ تَمُوتُ
شیره مالیدن بر سر مردم عاقبت خوشی ندارد.
واقعش این است که آشیخ مهدی خودش را به آن راه میزند. او نه تنها اعتراضی به آن اسیرکشی غیرانسانی نداشت بلکه همراه با آخوند مهدی جمارانی و سید حمید روحانی معرکه هم گرفت و به آیه الله منتظری توپید:
«آنگاه كه خبردار شدید كه مشتی منافق و محارب را طبق موازین قضائی محاكمه و اعدام كرده اند، به نامه نگاری دست زدید و در دیدار با برخی از مقامات قضائی این كار را جنایت خواندید و آنانرا جانی نامیدید؟»
آیا آقای کروبی مطلع است که ترور احمد کسروی تبریزی، تاریخنویس، زبانشناس و پژوهشگر برجستهٔ ایرانی، نویسنده دو کتاب تاریخ مشروطهٔ ایران و تاریخ هجدهسالهٔ آذربایجان که از مهمترین آثار مربوط به تاریخ جنبش مشروطهخواهی ایران است و هنوز به آنها استناد میشود ــ به اولین نامه آیهالله خمینی در سال ۱۳۲۳ ارتباط دارد؟ چه کسی و چه کسانی به جای آنکه کلمه را با کلمه پاسخ دهند، به دشنه متوسل شدند؟ آیا قاتل احمد کسروی تنها سید علیمحمد امامی و سید حسین امامی و نه نفر دیگر از فداییان اسلام بود؟
***
نامه مهم سید جمال الدین اسدآبادی برای آیه الله میرزای شیرازی ... نامه های آخوند خراسانی...نامه ای که آیه الله خمینی در سال ۱۳۲۳ شمسي خطاب به عموم علما نوشته است...، نشان میدهد که در گذشته ها نامه نگاری برای علما و مراجع تقلید برای کشاندن آنان به صحنه، مرسوم بوده که البته در بیشتر موارد جواب نداشته است. گاهی به در گفته میشده تا دیوار بشنود ! ظاهراً نامه به علما نوشته میشده اما مخاطبینش دیگران بوده اند.
سید جمال الدین اسدآبادی گفته است: ای کاش من تمام تخم افکار خود را در مزرعه ی مستعد افکار ملت کاشته بودم ... من اشتباه کردم که به علمای دین دل بستم. محمد عبده نیز که برای پادشاهان نامه مینوشت اشتباه کرد. میبایستی به مردم روی آوریم. (نقل به مضمون. تاریخ بیداری ایرانیان. ناظم الاسلام کرمانی)
***
آیا آشیخ مهدی خواسته برای مردم میلیونی بی خبر، شبهه ایجاد کند و پای آیه الله خمینی را رندانه وسط بکشد و بگویذ «ماهی از سر گَنده گردد نی ز دُم»؟
آیا قصد او این بوده که اردبیلی را سر این مسئله (قتلعام سال ۶۷) به موضعگیری و حرف زدن وادارد؟
مرزبندی با گذشته آلوده به ستم، اولین قدمش افشای قتلعام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ و پوزش از آن رفتار چندش آور در رابطه با آیهالله منتظری است.
آیا توسل به سردسته قاتلان که سالها بالاترین مسئولیت قضائی را عهدهدار بود و آن جنایت را توجیه میکرد و خودش از مهره های اصلی قتلعام سال ۶۷ است، دادن گوشت به دست گربه و توهین به شعور مردم ایران نیست؟
سرتاسر خاک خاوران سنگی نیست
کز خون دل و دیده بر آن رنگی نیست
در هیچ زمین و هیچ فرسنگی نیست
کز دست غمت نشسته دلتنگی نیست
پانویس:
دعاگويان را تمکين از مقام سلطنت وظيفه ی شرعی و تکليف دينی است.
(نامه سران مهاجران به قم- از جمله شيخ فضل الله- به مظفرالدين شاه محمد ترکمان، رسائل، اعلاميه ها، مکتوبات، ... و روزنامه ی شيخ فضل الله نوری، تهران، رسا، ۱۳۶۲، ج۱، ص ۱۳۲۰)
________________________________________
یکی از اعضای هیئت مرگ، نماینده دولت موسوی بود.
سید حسین موسوی، با پیش کشیدن «تفکیک قوا» تلاش میکند مسئولیت یک دهه جنایت را به دوش نگرفته و از خود سلب مسئولیت کند. برخی گفته اند او در جریان قتل عام سال ۶۷ نبوده و فقط پس از خاتمه آن از جریان مطلع شده است.
چشم باز و گوش باز و اين عمی
حيرتم از چشمبندی خدا
به قول علی بن ابیطالب: فَيَا عَجَباً! عَجَباًـ...
مگر یکی از اعضای هیئت سه نفرهای که فرمان این کشتارها را صادر کرد نماینده وزارت اطلاعات تحت فرمان میرحسین موسوی نبود؟
تازه، ۲۲ سال سکوت میرحسین موسوی در این باره چه معنی دارد؟ آیا این سکوت زشت او را در مسئولیت اخلاقی همه کسانی که در آن هنگام در قدرت بودهاند و یا در موقعیتهای نزدیک به حاکمیت قرار داشتهاند و هنوز از اذعان به این قتل عام و محکوم کردن آن سر باز میزنند شریک نمیکند؟
________________________________________
واکنش آخوند جعفر شجونی به نامه کروبی
جناب آيتالله موسوي اردبيلي استاد گرانقدرم
سلام عليكم
كروبي اخيرا خطاب به حضرتعالي نامهاي نوشته است كه لازم است شما جواب نامهاش را بدهيد چرا كه وي به عنوان يكي از سران فتنه، نظام اسلامي را زير سؤال برد و با فتنهگران هم آهنگ شد.
كروبي در حالي مدعي ميشود كه ميخواهد اوضاع را اصلاح كند كه نتوانست روزنامه توقيف شدهاش را اصلاح كند. وي هيچ اشرافي به مقالات ضد انقلابي روزنامهاش نداشت و در بنياد شهيد مسئله قابل طرح دارد كه بايد روزي افشا شود.
جناب آقاي موسوي اردبيلي! به كروبي بفرماييد كه اعمال و حركاتش براي جوانان ما به لطيفه تبديل شده و در شهر دست به دست ميچرخد.
لطفا به كروبي بگوئيد كه چه كرده كه هركس او را ميبيند ياد شعار مرگ بر ضد ولايت فقيه ميافتد و بفرمائيد اين آخر عمري به چه چيزي فكر ميكند. او را نصيحت كنيد كه توبه كرده و از شهدا عذر خواهي كند چرا اين روحاني مدعي دشمن را شاد كرده است.
حضرت آيت الله موسوي اردبيلي! شما كه استاد بنده بوديد و احترام شما واجب را ميدارم از جنابعالي ميخواهم در مقابل اين فرد سكوت نكنيد و جواب تمامي بياحتراميهاي وي را بدهيد و شايسته است حضرتعالي در مقابل كروبي كه آبروي نظام را به سخره گرفت سكوت نكنيد.
با تشكر :جعفر شجوني
________________________________________
زمینه چینی مهدی کروبی برای َدک کردن عبدالمجید شرع پسند
عبدالمجید شرع پسند نمایندۀ دورۀ دوم و سوم مردم کرج درمجلس شورای اسلامی درتاریخ یکشنبه ۱۱ تیرماه ۱۳۶۸ در آستانۀ چهلمین روز درگذشت آیهالله خمینی ضمن ایراد نطق کوتاهی و اعلام دلایلی از جمله : «عدم وجود امنیت و نگرانی شدید از آیندۀ سیاسی کشور، حضور تشریفاتی و سطحی مردم به جای مشارکت عمیق و مؤثر آنان، وجود تورم وگرانی و تبعیض های ناروا درجامعه، تکاثر و تداول قدرت در دست عده ای معدود، و نداشتن انگیزه و رغبت برای ادامۀ فعالیت به علت عدم تحقق حکومت عدل علوی در جامعه و... » ــ استعفای خود رامستقیماً به رئیس مجلس تقدیم نمود. نطق شرع پسند با واکنشهای بسیار تندی ازسوی نمایندگان بخصوص قشر تندرو رو برو شد واز جمله درجلسۀ علنی سه شنبه ۱۳ / ۴ / ۱۳۶۸ مهدی کروبی نایب رئیس وقت مجلس گرچه نوبتی برای بیان نطق قبل از دستور نداشت لیکن بیش از ۲۰ دقیقه سخنرانی نموده و طی نطق خود شرع پسند را شایستۀ نمایندگی ندانسته و خواستار اخراج او از مجلس شد و از نمایندگان درخواست نمود کسی برای حضور وی درمجلس شفاعت ننماید. با نطق کروبی نماینگان احساساتی شده و با سردادن شعار « مرگ بر منافق... مرگ بر منافق » شرع پسند را وادار به خروج از صحنۀ مجلس نمودند و وی نیز درنگ را بیش از این جایز ندانسته و از مجلس خارج شد و دیگر هرگز بازنگشت. با آتش تهیه ای که کروبی ریخت، نمایندگان اورا منافق خطاب نموده و شیخ صادق خلخالی وی را از رجوی خائن تر برشمرد و سید عبدالصاحب طاهری موسوی نمایندۀ مردم سوسنگرد و شادگان، از وزارت اطلاعات خواست ریشۀ مسأله را مورد یررسی قرار دهد.
نمایندگان بعضاً نطق وی را بدتر از موارد مطرح شده در رادیو اسرائیل دانسته و در نامه ای که بر علیه شرع پسند صادر نمودند او را پسر نوح، مفسد و محارب خطاب کرده و معزول از نمایندگی دانستند. درروز ۱۸ تیر ماه ۱۳۶۸ که قبول استعفای شرع پسند در اولین دستور مجلس قرار داشت قاری قرآن که طبق آئین نامه باید در آغاز هر جلسه آیاتی از قرآن کریم را تلاوت نماید آیات ۵۸ تا ۶۱ سورۀ نساء را قرائت کرد:
يَاأَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللّهَ وَأَطيعُوا الرَّسُولَ وَأُولي الْأَمْر منْكُمْ...که از آن استفاده میشود:
« شرع پسند چون اهلیت ندارد باید نمایندگی که امانتی نزد وی محسوب میشود را به اهلش واگذار کند » وهمچنین دراین آیات تعابیری از قبیل ضلالت و گمراهی توسط شیطان و کفرو نفاق نیز آمده است.
به هرحال روز یکشنبه ۱۸ تیرماه۱۳۶۸ با ۱۹۱ رأی موافق از ۱۹۷ رأی مستقیم نمایندگان ازهردوجناح راست و چپ مجلس شورای اسلامی مستعفی شناخته شد و راه برای بازداشت بدون دردسر شرع پسند از سوی دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی کشور بازگردید و دیگر کسی شرع پسند که جوانی فعال و بانشاط بود را در مجامع عمومی ندید که ندید.
________________________________________
اولین نامه آیه الله خمینی به علما / ۱۵ اردیبهشت ۱۳۲۳
بسم الله الرحمن الرحيم
بخوانید و بکار بندید.
قال الله تعالی: «قل انما اعظکم بواحده ان تقوموا لله مثنی و فرادا» خدای تعالی در اين کلام شريف، از سرمنزل تاريک طبيعت تا منتهای سير انسانيت را بيان کرده و بهترين موعظه هايی است که خدای عالم از ميان تمام مواعظ انتخاب فرموده و اين يک کلمه را پيشنهاد بشر فرموده، اين کلمه تنها راه اصلاح در جهان است. قيام برای خداست که ابراهيم خليل الرحمن را به منزل خلت رسانده و از جلوه های گوناگون عالم طبيعت رهانده. خليل آسا در علم اليقين زن- ندای لااحب الافلين زن. قيام لله است که موسی کليم را با يک عصا به فرعونيان چيره کرد و تمام تخت و تاج آنها را به باد فنا داد و نيز او را به ميقات محبوب رساند و به مقام صعق و صحو کشاند. قيام برای خداست که خاتم النبيين صلی الله عليه وله را يک تنه بر تمام عادات و عقايد جاهليت غلبه داد و بت ها را از خانه خدا برانداخت و به جای آن توحيد و تقوا را گذاشت و نيز آن ذات مقدس را به مقام قاب قوسين او ادنی رساند.
خودخواهی و ترک قيام برای خدا ما را به اين روزگار سياه رسانده و همه جهانيان را بر ما چيره کرده و کشورهای اسلامی را زير نفوذ ديگران درآورده. قيام برای منافع شخصی است که روح وحدت و برادری را در ملت اسلامی خفه کرده. قيام برای نفس است که بيش از دهها ميليون جمعيت شيعه را به طوری از هم متفرق و جدا کرده که طعمه مشتی شهوت پرست پشت ميزنشين شدند. قيام برای شخص است که يک نفر مازندرانی بيسواد را بر يک گروه چندين ميليونی چيره میکند که حرث و نسل آنها را دستخوش شهوات خود کند. قيام برای نفع شخصی است که الان هم چند نفر کودک خيابانگرد را در تمام کشور بر اموال و نفوس و اعراض مسلمانان حکومت داده. قيام برای نفس اماره است که مدارس علم و دانش را تسليم مشتی کودک ساده کرده و مراکز علم قرآن را مرکز فحشا کرده. قيام برای خود است که موقوفات مدارس و محافل دينی را به رايگان تسليم مشتی هرزه گرد بی شرف کرده و نفس از هيچ کس در نمی آيد.
قيام برای نفس است که چادر عفت را از سر زن های عفيف مسلمان برداشت و الان هم اين امر خلاف دين و قانون در مملکت جاری است و کسی بر عليه آن سخن نمی گويد. قيام برای نفع های شخصی است که روزنامه ها که کالای پخش فساد اخلاق است، امروز هم همان نقشه ها را که از مغز خشک رضاخان بی شرف تراوش کرده تعقيب میکنند و در ميان توده پخش میکنند. قيام برای خود است که مجال به بعضی از اين وکلای قاچاق داده که در پارلمان بر عليه دين و روحانيت هر چه میخواهند بگويند و کسی نفس نکشد.
هان ای روحانيين اسلامی! ای علمای ربانی! ای دانشمندان ديندار! ای گويندگان آيين دوست! ای دينداران خداخواه! ای خداخواهان حق پرست! ای حق پرستان شرافتمند! ای شرافتمندان وطنخواه! ای وطنخواهان باناموس! موعظت خدای جهان را بخوانيد و يگانه راه اصلاحی را که پيشنهاد فرموده بپذيريد و ترک نفع های شخصی کرده تا به همه سعادتهای دو جهان نائل شويد و با زندگانی شرافتمندانه دو عالم دست در آغوش شويد. ((ان لله فی ايام دهرکم نفحاث الافتعر ضوالها))
امروز روزی است که نسيم روحانی الهی وزيدن گرفته و برای قيام اصلاحی بهترين روز است، اگر مجال را از دست بدهيد و قيام برای خدا نکنيد و مراسم دينی را عودت ندهيد، فرداست که مشتی هرزه گرد شهوتران بر شما چيره شوند و تمام آيين و شرف شما را دستخوش اغراض باطله خود کنند.
امروز شماها در پيشگاه خدای عالم چه عذری داريد همه ديديد کتاب های يک نفر تبريزی بی سروپا را که تمام آيين شماها را دستخوش ناسزا کرد و در مرکز تشيع به امام صادق و امام غايب روحی له- الفدا آن همه جسارت ها کرد و هيچ کلمه از شماها صادر نشد.
امروز چه عذری در محکمه خدا داريد اين چه ضعف و بيچارگی است که شماها را فرا گرفته ای آقای محترم که اين صفحات را جمع آوری نموديد و به نظر علمای بلاد و گويندگان رسانديد، خوب است يک کتابی هم فراهم آوريد که جمع تفرقه آنان را کند و همه آنان را در مقاصد اسلامی همراه کرده، از همه امضا میگرفتيد که اگر در يک گوشه مملکت به دين جسارتی میشد، همه يک دل و يک جهت از تمام کشور قيام میکردند.
خوب است دينداری را دست کم از بهائيان ياد بگيريد که اگر يک نفر آنها در يک ديه زندگی کند، از مراکز حساس آنها با او رابطه دارند و اگر جزئی تعدی به او شود، برای او قيام کنند شماها که به حق مشروع خود قيام نکرديد، خيره سران بيدين از جای برخاستند و در گوشه زمزمه بيدينی را آغاز کردند، به همين زودی بر شما تفرقه زده ها چنان چيره شوند که از زمان رضاخان روزگارتان سخت تر شود: «و من يخرج من بيته مهاجرا الی الله و رسوله ثم يدرکه الموت فقد وقع اجره علی الله»
۱۱شهر جمادی الاولی ۱۳۶۳ [۱۵ارديبهشت ۱۳۲۳]
سيد روح الله خمينی
________________________________________
اگر هیچکس نداند خدای صبور و غیور میداند.
نميدانم شما انقلاب بزرگ ضدسلطنتی را به ياد داريد يا آنزمان اصلا به دنيا نيامده بوديد.
من از کسانيکه پيش از انقلاب را به خاطر دارند، میپرسم آيا آنزمان نامی از موسوی اردبيلی شنيده بوديد؟ اصلا ایشان را میشناختید؟
زمانيکه رضائی ها، شعاعيان ها و احمدزاده های دلير درخاک و خون میغلطيدند و کنسرسيوم غارتگر نفت بيداد مي کرد و فلسطين و و يتنام در خون و آتش بود و شکنجهگرانی چون ساقی و حسینی خدا را هم بنده نبودند، مسئله اصلی امثال موسوی اردبيلی جشنهای عُمرکشان و قلع و قمع بهائيان بود و پشت دارالتبليغ و دارالترويج به مسائل مستحدثه ای ! چون چگونه در قطبين که شش ماه شب و روز است نماز بخوانيم مشغول بودند و به تکفير امثال دکتر شريعتی که ساواک دربدر دنبالشان بودند، دل خوش داشتند .
وقتی صدای شکنجه آزاديخواهان در کميته مشترک به اصطلاح ضدخرابکاری به آسمان میرفت آقای اردبيلی در مجله مکتب اسلام مقالات بی محتوايی در مورد قرآن و طوفان نوح مینوشت و خيلی پيشتر در زمان دکتر محمد مصدق در شمار طلابی بود که هنری جز هيستری ضد کمونيستی نداشتند. متاسفانه آنچه نوشتم تهمت یا افترا نیست.
در داستان کنگره جهانی پيمان صلح در زمان نخست وزيری دکتر مصدق، طلاب فاضلی چون آقای اردبیلی کشف میکنند که سرنخ ماجرا در دست کمونيستها است و چون آسمان به زمین آمده ! کافه را بهم می ریزند و داد و هوار راه میاندازند.
دکتر مصدق برای بررسی و آرام کردن اوضاع، نماینده ای نزد آیه الله بروجردی میفرستد و خواهش می کند غائله بخوابد. موسوی اردبيلی که در اين جريان يکی از دست اندرکاران و گردانندگان مبارزه طلاب بود، برای مردم سخنرانی کرده و پيام آيت الله بروجردی را به مردم ابلاغ میکند.
البته ناگفته نماند ايشان گاه گداری هم در منبر به نفع اعراب و مسلمين موضع گيری میفرمایند !
و با تاليف کتاب جمال ابهی در رد بهائیت مبارزه را به حد اعلی میرسانند و بعدها هم در مؤسسه خيريه مکتب اميرالمؤمنين و دارالعلم مفيد، به اسلام و مسلمین خیر میرسانند.
متاسفانه تأليفات آقای اردبیلی، آش دهن سوزی نیست و پیش تر، کتبی چون لمعتین و...به آن نوک زده است:
فقه القضاء ، فقه الحدود والتعزيرات، فقه الديات ،فقه القصاص ، فقه الشرکة والتأمين ، فقه المضاربة، فقه الشهادات، حاشيه بر خيارات مکاسب، الرسائل الفقهیة (مشتمل بر بحثهای: ربا، تلقيح مصنوعی، ذبيحه اهل کتاب،...)، رساله عمليه ، مناسک حج ، نهج الرشاد (رساله عمليه به زبان عربی)، استفتاآت ...
همانطور که میدانیم و آقای کروبی هم میدانند و خواجه حافظ شیرازی هم با خبر است آقای اردبیلی که لابد مشمول نامه دکتر عبدالکریم سروش و در شمار «شهسواران عرصه دین و دانش» هستند، بعد از مدرسه ملا ابراهیم در اردبیل و کسب فیض در نجف و قم ،به منظور جبران خلأ فرهنگى اقدام به برپايى مجالس وعظ و خطابه و سخنرانى در شهرستان اردبيل و مناطق اطراف نمودند تا اینکه انقلاب شد و به عضویت در شورای انقلاب، مجلس خبرگان قانون اساسی، دادستانی کل کشور، ریاست دیوان عالی کشور و شورای عالی قضائی، و به بالاترین مسئولیت قضائی در نظام اسلامی رسیدند.
اگر هیچکس نداند خدای صبور و غیور میداند که آقای اردبیلی در قتلعام زندانیان در سال ۶۷ آتش بیار معرکه بودند. بَلِ الْإِنسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ وَلَوْ أَلْقَى مَعَاذِيرَهُ آدمی خودش بهتر مي داند چند مَرده حلاج است. خودش را خوب می شناسد حتی اگر توجیه کند.) در حالیکه حکم کشتار زندانیان و سئوالات موسوی اردبیلی در مورد چگونه کشتن زندانیان، حّی و حاضر است. جالا آقای کروبی به ایشان متوسل شده و میفرمایند: معلوم نیست تا چه اندازه امام در این ماجرا دخالت داشتهاند !
آقای اردبیلی فرموده اند:
«در کودکی بسيار مشتاق زيارت امام زمان عليه السلام بودم و از اين رو، تمامی اعمالی را که در کتابها جهت ملاقات ولی عصرعليه السلام ذکر شده بود، انجام میدادم و سعی میکردم که حتی مستحبات را نيز ترک نکنم ؛ تا اينکه شبی آن حضرت را در خواب ديدم و مانند کودکی که خود را به پدرش میچسباند، دامن ايشان را گرفتم و خود را به پاهای مبارک آن حضرت انداختم و از آن بزرگوار خواستم چيزی به من عطا فرمايند . آن حضرت نيز انگشتری فيروزه ای را از انگشت مبارکشان خارج فرموده و در انگشت من کردند . وقتی اين خواب را برای پدرم تعريف کردم، به من گفتند که از اين پس برای تو هيچ نگرانی ندارم چون زير سايه الطاف امام زمان عليه السلام خواهی بود»
نامه روحانی، كروبی و جمارانی به آیهالله منتظری / ۲۹/ بهمن/۱۳۶۷
نامه مهدی کروبی به حاج سید عبدالکریم موسوی اردبیلی
اولین نامه آیه الله خمینی به علما / ۱۵ اردیبهشت ۱۳۲۳
متن نامه خمینی در ارتباط با اعدام منافقين سرموضع در زندانها (خاطرات آیتالله منتظری صفحه ۶۲۴
متن نامه اسکن شده روحالله خمینی در ارتباط با اعدام منافقين سرموضع در زندانها (خاطرات آیتالله منتظری صفحه ۶۲۶
ذیل متن نامه خميني در ارتباط با اعدام منافقين سرموضع در زندانها (خاطرات آیتالله منتظری صفحه ۶۲۵
.اسکن ذیل متن نامه خميني در ارتباط با اعدام منافقين سرموضع در زندانها (خاطرات آیتالله منتظری صفحه ۶۲۷
همنشین بهار
hamneshine_bahar@yahoo.com