۱۳۹۳ مرداد ۲۵, شنبه

گزارش‌ها از عراق حاکی از آنند که شبه‌نظامیان تندروی دولت اسلامی (داعش سابق) با حمله به یک روستا در حوالی شهر سنجار، مردان ایزدی را کشته و زنان و کودکان را به اسارت برده‌اند.

گزارش‌ها از عراق حاکی از آنند که شبه‌نظامیان تندروی دولت اسلامی (داعش سابق) با حمله به یک روستا در حوالی شهر سنجار، مردان ایزدی را کشته و زنان و کودکان را به اسارت برده‌اند.

به گزارش بی بی سی، روز جمعه (۱۵ اوت - ۲۴ مرداد) گزارش شد که نیروهای شبه نظامی تندرو منسوب به دولت اسلامی (داعش سابق) با ورود به روستای کوچو در ۴۵ کیلومتری شهر سنجار از مردان ایزدی این دهکده خواسته اند "یا به اسلام ایمان آورند و یا بمیرند".

این گزارش‌ها تعداد کشته شدگان این حمله را دست کم ۸۰ نفر اعلام کرده‌اند.

مقام‌های کردستان عراق هم وقوع این کشتار جمعی را تایید کرده‌اند.

پیش از تایید مقام‌های کردستان، یک نهاد حقوق بشری در واشنگتن آمریکا که اوضاع ایزدی‌های عراق را پیگیری می‌کند از "قتل عام" مردان روستای کوچو خبر داده بود.

همزمان آمریکا می‌گوید هواپیماهای بدون سرنشین این کشور پس از دریافت گزارش در مورد حمله به غیر نظامیان در حوالی روستای کاوجو، دو خودروی شبه نظامیان در حوالی این روستای را هدف قرار داده‌اند.

کشتار اقلیت‌های غیر مسلمان در عراق به دست شبه‌نظامیان تندروی سنی که مدعی تشکیل یک دولت اسلامی در عراق و سوریه هستند، واکنش‌های گسترده جهانی به دنبال داشته است.

در همین حال، روز جمعه شورای امنیت سازمان ملل متحد با تصویب قطعنامه‌ای خواستار انحلال گروه دولت اسلامی و خلع سلاح شبه‌نظامیان آن شد.

این نهاد همچنین ۶ نفر را به دلیل بسیج، یا حمایت مالی جنگجویان خارجی در عراق و سوریه تحریم کرد.

گروه شبه‌نظامی دولت عراق که یکی از شعبه‌های بانک مرکزی عراق را غارت کرده و یک چاه نفت این کشور را نیز در اختیار گرفته پول قابل توجهی دراختیار دارد اما برخی کشورهای غربی معتقدند این گروه هنوز هم برای فعالیت به حمایت مالی خارجی وابسته است.

اکنون بر اساس قطعنامه شورای امنیت هر گونه مبادله تجاری با جهادیانی که درحال حاضر کنترل میادین نفتی و دیگر منابع نقدینه‌ساز را برعهده دارند به مثابه حمایت مالی از آنهاست و مشمول تحریم می‌شود.

در کلیک قطعنامه روز جمعه شورای امنیت سازمان ملل آمده است این شورا "به شدیدترین شکل، اقدامات تروریستی گروه دولت اسلامی و ایدئولوژی متعصب و خشونت بار آن، همچنین نقض گسترده موازین حقوق‌بشر و مبانی بین المللی حقوق انسانی را محکوم می‌کند."

سر یک سرباز سوری را با شمشیر زد صدور «فتوا»ی ختنه زنان و دختران توسط داعش

عکس/  "دولت اسلامی" (داعش) سر یک سرباز سوری را با شمشیر زد

صدور «فتوا»ی ختنه زنان و دختران توسط داعش

رادیو فرانسه : سازمان ملل متحد چند روز پیش اعلام کرد که گروه اسلام‌گرای افراطی داعش، با صدور «فتوا»ئی، دستور ختنه همه دختران و زنان درون و اطراف شهر موصل را صادر کرده است.

خانم ژاکلین بد کاک- نفر دوم سازمان ملل متحد در عراق، از کردستان این کشور این فتوا را تأئید کرد و گفت داعش خواستار ختنه کردن دختران وزنان 11 تا 46 ساله را صادر کرده است.
این فتوا تنها شامل شهر "موصل" می شود که در روز 10 ژوئن به چنگ نیروهای داعش افتاده است.

با این حال کارشناسان دنیای اسلام ابراز ناباوری می کنند و می گویند که برخلاف مصر که در آن علمای تندرو ختنه کردن زنان را توصیه می کنند، در عراق ودر میان گروه‌های جهادی این کشور توافقی بر سر این موضوع وجود ندارد.
دیگر این که داعش هیچ اطلاعیه‌ای در مورد این «فتوا» صادر نکرده است، در حالی که داعش همه روزه بیانیه صادر می‌کند ویا عکس شهیدان خود را منتشر می سازد.

ژاکلین بدکاک می گوید: «این فتوا شامل 4 میلیون زن و دختر می شود. شهر موصل هم اکنون حدود 2 میلیون جمعیت دارد که بیش از نیمی از آنان را زنان تشکیل می دهند که بسیاری از آنان سرپرست خانوار هستند».

این فتوا در عراق نه تنها نگرانی عمیق شیوع چنین شیوه‌های وحشی گرایانه را درمیان تندروهای مذهبی به وجود می‌آورد، بلکه بار دیگر معضل مثله دختران کوچک و زنان جوان را مطرح می سازد که می بایست با یک چنین ضربه روحی و جسمی بزرگی به زندگی ادامه دهند.


نیروهای "دولت اسلامی" (داعش) سر یک سرباز سوری را در منطقه "رقه" با شمشیر زدند. 


شهر

 در گوشه کنار شهر






















شجونی: باسن قلمبه دختران٬ جوانان را آتش می‌زند

شنبه 16 اوت 2014 مانا نیستانی

شجونی: باسن قلمبه دختران٬ جوانان را آتش می‌زند


چه درسهایی میتوان ازبهمن پنجاه و هفت گرفت ؟(بخش نهم) عباس رحمتی


چه درسهایی میتوان ازبهمن پنجاه و هفت گرفت ؟(بخش نهم)
عباس رحمتی

یکی از پر سروصداترین مسایلی که باعث حاد شدن فشار های بین المللی بر روی رژیم شده است مسئله اتمی و مخفی کاری های طولانی آنها بوده است چنانکه به تحریم های اقتصادی کشیده شده است و این بازی هنوز هم ادامه دارد در این اینجا سیاستهای اتمی را  ابتداء  با کمی آشنایی با انژری هسته ای که امروزه به حق مسلم تبدیل شده است و برای این حق مسلم چه خرجها که نشده و چه فشارها بر مردم ایران وارد نیامده است و حالا هم باید به سر جای اولش باز گردد . نگاهی هم به سیاستهای اتمی داریم .

انرژى هسته اى چيست ؟

انرژي هسته اي انرژي گرمايي آزاد  حاصل از شکافت اتم اورانيوم است که از آن براي توليد بخار آب و گرداندن توربين هاي توليد برق استفاده مي شود . اورانيوم معدني طي فرايندي در تأسيسات فرآوري بايد به گاز هگزافلورايد يا uf6 تبديل شود و سپس با تزريق به شبکه اي ازسانتر يفيوژها غني شده وسپس قابل استفاده است . البته فقط اورانيوم نيست که با آن مي توان انرژي هسته اي توليد کرد ، مثلا از پولوتونيم يا ديگر راديو اکتيوها نيز مي توان انرژي هسته اي توليد نمود ، اين انرژي در دسته انرژي هاي نيمه پاک و غير قابل تجديد تقسيم بندي مي شود . به اين دليل نيمه پاک که زباله ها و پس مانده هاي آن هزاران سال در محيط زيست باقي مانده و براي سلامت موجودات زنده بسيار خطرناک هستند ، با وجود اين پس از مقايسه آماري بين خطرات همه انواع انرژي ، انرژي هسته اي جزو بهترين گزينه هاي موجود به شمار مي آيد .لازم به ذکر است انرژي هسته اي به تمامي انرژي هاي ديگر قابل تبديل است ولي هيچ انرژي به انرژي هسته اي تبديل نمي شود . 
* تعريف فنآوري هسته اي : 
فن آوري هسته اي عبارت است از توانايي تبديل اورانيوم طبيعي که در طبيعت وجود دارد ، از طريق شکاف اتم به اورانيوم غني شده که داراي انرژي بسيار است ، در مقطع کنوني حدود ده کشور در دنيا اين دانش را در اختيار دارند . 
حدود سه قرن قبل از ميلاد مسيح ، دانشمندي يوناني به نام (دموکريت) با مطالعه برروي اشياي پيرامونش ، به اين نتيجه رسيد که اشيا ء به رغم شکل ظاهري متفاوتي که دارند از ذرات بسيار ريزو غير قابل تجزيه اي تشکيل شده اند ،وي اسم اين ذرات را«اتم » نهاد که درزبان يوناني به معني «نشکن»است. دوهزارسال بعداز دموکريت دانشمندي انگليسي به نام «جان دالتون»به اين نتيجه رسيد که اتم هم قابل تجزيه و شکستن است.اين نظريه باقي ماند تادرسال 1927 ميلادي دانشمند آمريکايي _آلماني الاصل به نام آلبرت اينشتين فرمول(me-e) را مطرح کرد و ثابت نمود که «اگراتم شکافته شود انرژي عظيمي ايجاد مي شود» 

کشف انرژي هسته اي ،يکي از مهمترين و اثرگذارترين کشفيات بشر در طول تاريخ بود .اما نکته اي که تقريبا از همان آغاز نگراني عميقي را در سطح جهان پديد آورد ،قدرت تخريب فوق العاده انرژي هسته اي بود که خيلي زود توسط «ابن هايمر»شاگرد انيشتين به اجرا درآمد و آمريکايي ها براي نخستين بار به طورکاملا سري در صحراي «نوادا»انفجار هسته اي را آزمايش کردند. 
كارخانه نطنز از دو بخش شامل كارخانه آزمايشگاهي غني سازي اورانيوم و كارخانه صنعتي غني سازي اورانيوم تشكيل شده است. در كارخانه آزمايشگاهي مطابق گزارش هاي آژانس بين المللي انرژي اتمي، شش مجموعه 164 تايي از ماشين سانتريفيوژ در نظر گرفته شده است. براي ايجاد كارخانه صنعتي غني سازي اورانيوم بايد 54 هزار ماشين سانتريفيوژ وجود داشته باشد در مهرماه 1382 بر اساس توافقنامه سعدآباد، تهران متعهد شد كه غني سازي اورانيوم را به حالت تعليق در بياورد، و عليرغم اين كه بيش از 100ماشين سانتريفيوژ در نطنز وجود داشت ولي صرفا 10 ماشين سانتريفيوژ به هم متصل و روي آنها تست انجام و اورانيوم تا 2/1درصد غني شده بود.اما ايران در اسفند سال 1384 اعلام كرد كه فرآيند تحقيق و توسعه هسته اي را در نطنز آغاز خواهد كرد.اين فرايند در نطنز دو مرحله دارد.
مرحله اول نصب ماشين هاي سانتريفيوژ جديد در نطنز براي اين كه تعداد ماشين هاي سانتريفيوژ آماده به كار در نطنز به 164 برسد و مرحله دوم تست اين ماشين ها يعني انجام عمليات غني سازي با استفاده از تزريق گاز هگزافلورايد اورانيوم است.ايران هم اکنون توانسته است يك مجموعه 164 تايي از ماشين هاي سانتريفيوژ را به هم متصل و با تزريق گاز روي آنها تست انجام دهد و اورانيوم را تا مقدار 8/4 درصد براي تهيه سوخت نيروگاه هاي آب سبك غني كند.یکی از سایت های وابسته به رژیم ایران مینویسد :  < براي تبديل نطنز به يك موقعيت صنعتي، صرفا به عملياتي به نام «باز توليد» reproduction احتياج داريم كه مجموعه هاي 164 تايي سانتريفيوژ را باز توليد كرده و كنار هم بگذاريم تا تعداد آنها به بيش از 50 هزار تا برسد و يك كارخانه صنعتي داشته باشيم. > البته تعداد سانتریفیوژها به تعداد بالاتر هم رسیده است که صدای غربی را در آورد و تحریمها از آنجا شروع شد که  بر تعداد آنها افزوده شد و غنی سازی به بالای بیست در صد رسید! 
دستيابي کشور به چرخه کامل سوخت هسته اي حکايت از آن دارد که ايران توانسته است از مرحله استخراج سنگ اورانيوم، تبديل سنگ به کيک زرد، تبديل کيک زرد به هگزافلورايد اورانيوم يا همان UF6، انجام عملياتي غني سازي روي UF6 و خالي کردن فلئور آن و تهيه اکسيد اورانيوم غني شده، تبديل اکسيد اورانيوم غني شده به قرص هايي با عرض هشت دهم و طول يک سانتيمتر که اين قرص در درون غلاف زيرکنيوم قرار مي گيرد و ميله هاي سوخت را تشکيل مي دهد را با موفقيت به پايان رساند. و با موفقيت چشم گيري و علي رغم تحريمها و محدوديت هاي بين المللي به جمع اعضاي باشگاه هسته اي جهان پيوست و در غني سازي در جايگاه دهم يا يازدهم قرار گرفت.  رژیم  ادعا دارد که تمامی مراحل در ایران و با اندیشه دانشمندان ایرانی صورت میگیرد آنها میگویند :علاوه بر بومي بودن تمامي مراحل غني سازي دستگاه هاي سانتريفيوژ توسط متخصصان کشور ساخته مي شوند؛ اين سانتريفيوژهاي حدودا يک متر و هشتاد سانتيمتر ارتفاع دارد و از 200 قطعه تشکيل شده که 94 قطعه آن بسيار حساس و داراي تکنولوژي بالايي است.

پنجم- اهداف جمهوري اسلامي ايران از دستيابي به تکنولوژي هسته اي:
اين انرژي داراي کاربردهاي فراواني است که به دو بخش استفاده صلح جويانه و نظامي تقسيم مي شود:
الف. استفاده صلح جويانه
جمهوري اسلامي ايران میگوید :< در طول ساليان اخير همواره تاکيد بر استفاده صلح آميز از انرژي هسته اي داشته است و كاربردهاي صلح آميز، انگيزه اصلي طرح تجهيز هسته اي کشورمان مي باشد> اینها عبارتند از: 
1- تحصيل توانمندي هاي مورد نياز در عرصه هاي گوناگون بين المللي به شكل مدرن آن.
2- ورود به صنعت چرخة سوخت هسته اي (مجموعه حلقه هايي از دست يابي به سنگ و تبديل آن به قرص اورانيوم را شامل مي شود) كه اكنون ايران رسماً به اين گروه دعوت شده است.
3- استفاده از كاربردهاي غيرنظامي انرژي هسته اي در عرصه هاي مختلف و مورد نياز طبيعي كشور از قبيل : 
1-3. كاربرد انرژي اتمي در توليد برق.
2-3. كاربرد انرژي هسته اي در بخش صنايع.
3-3. كاربرد در بخش صنايع غذايي و كشاورزي.
4-3. كاربرد تكنيك هاي هسته اي در مديريت منابع آب.
5-3. كاربرد انرژي هسته اي در بخش پزشكي و بهداشتي.
6 -3 . كاربرد در بخش دامپزشكي و دامپروري.
ب- کاربرد نظامي
بدترين و خطرناک ترين نوع استفاده از اين انرزي كاربردهاي نظامي آن است كه به دليل قدرت تخريبي بسيار بالا خسارت هاي غيرقابل تصور مختلفي را براي بشريت و طبيعت به وجود مي آورد؛ انفجاريک بمب اتمي سبب توليد يک موج گرماي بسيار شديد ، توليد موج انفجار فوق العاده قوي ، ايجاد انواع مختلف تابش هاي خطرنک و توليد ابري از ذرات و غبارهاي راديو اکتيو و قطعات بمب که به مرور مجددا فرو مي ريزد و... مي شود. نمونه بارز آن بكارگيري اين سلاح مخرب توسط دولت آمريكا در شهرهاي هيروشيما و ناكازاكي ژاپن در خلال جنگ جهاني دوم است كه قربانيان فراواني را به همراه داشت و هنوز هم بسياري از آثار اين عمل غيرانساني در آن جامعه مشهور و ملموس است. 
نگاه دیگر به انگیزه های هسته ای رژیم :
در مورد انژرى هسته اى و غنى سازى اورانيوم و سياستهاى اتخاذ شده از طرف رژيم ج اسلامى  مطالب بسيار نوشته شده است . نگارنده در اين رابطه يعنى  غنى ساز ى اورانيوم و آژانس بين الملى و اهداف ج اسلامى از غنى سازى و... زياد نوشته ام ،  نوشته بودم كه اين يك سياستي است كه از سوى مقامات جمهورى اسلامى اتخاذ شده است تا به بهانه بدست آوردن انژى هسته اى و استفاده از توربين هاى برقى بتواند  اورانيوم غنى شده  را به سطح ٢٠ درصد برساند و يا اگر چنين هم نبوده در بين راه در اين راه سرمايه گذارى های زیادی کرده  است و ديديم كه سران رژيم هم  قبول كردن كه اورانيوم بيست درصد هم دارند( لاریجانی رییس مجلس ) و حالا وقت چانه زدن است  ، در حال حاضر مقدار اورانيوم غنى شده لازم  برای ساختن بمب اتمى به اندازه  کافی نيست ولى بيشتر  انرژى و سرمايه خود را  صرف اين معضل مهم كرده است ، تا جايى كه تمايى توان خود را براى  دست يابى به بمب اتم گذاشته است،  رژيم  با خرجهاى سرسام آور از جيب ملت ايران براى بمب سازى سرمايه گذارى كرده است ، در طول حاکمیت آخوندها ، چرخ سانتریفیوژها چرخیده است و زندگی مردم همیشه به این خاطر لنگیده است  و بعد از جنگ ٨ ساله كه به مردم تحميل كردند حالا هم سعى دارند غنى سازى اورانيوم را از افتخارات ملي تلقى كنند و بخاطر همين استراتژى  دروغ را اتخاذ كردند بطورى كه حسن روحانى رئيس جمهور كنونى كه  زمانى رئيس شوراى امنيت كشور بود اعلام كرد ما براى رسيدن به اورانيوم غنى شده به جامعه بين الملي دروغ گفته ايم،  حسن روحانی در رابطه با مسائل اتمی رژیم چنين  گفته بود : ما به آژانس دروغ می گفتیم و آنها را باز ی می دادیم .
با بيرون زدن سر ملا از زير لحاف مشخص شد كه رژيم  از روز اول براى ساختن بمب اتمى تلاش ميكرده و حال ديگر فاصله زيادى با  بمب اتم ندارد، آخوندها سالها از سرمايه هاى ملى استفاده كرده و فشارهاى اقتصادى زيادى را به ملت در طول اين سالها به مردم تحميل كرده است و نتيجه ى اين مخفى كارى ها محاصره اقتصادى و در نتيجه گرانى و بيكارى و فحشاء   و دزدى و قتل و جنايت بوده است و حالا كه غرب فشارهايش را بر روى اين رژيم افزوده است مجبور است كه اورانيوم غنى شده بيست در صد  را به سه و نيم  درصد برساند يعنى يكبار براى غنى سازى اورانيوم با در صد بالا  و بار ديگر براى كم كردن درصد غنى سازى كه در هر دو حالت ملت ايران  ضررهاى  اين حماقت ها را بايد بپردازد. 
در مقالات و مطالب  گذشته  اشاره کرده بودم که غنی سازی اورانیوم و بهره گیری  از انرژی   هسته ای  بهانه ای بیش نیست !  رژیم جمهوری اسلامی   ایران  می خواهد با  ساختن بمب اتم ، دنیا را به چالش  بکشاند ،  نوشتیم  انرژی اتمی و غنی سازی اورانیوم با درصد بالا، هیچگاه برای  ملت ایران به صرفه نبوده است  و اینها همه بهانه ای   است  برای   ساختن  بمب اتمی که نه تنها فایده ندارد ،  بلکه  تنش  های بیشتری برای  ایران در بر خواهد   داشت . در آن  مقالات  [63] نوشته  بودم   که  ایجاد پایگاههای اتمی و خرید  سوخت هسته ای نه تنها برای ایران به صرفه نخواهد بود که ضررهای   سیاسی و اقتصادی آن  نیز بیشتر هم خواهد بود، باز در  جایی  دیگر نوشته   بودم که چنین رژیمی با بهانه ي  بدست آوردن انرژیِ هسته ای براى ايران بدنبال ساختن بمب اتمی برای خود  است  تا به موقع بتواند از آن بهره برداری سیاسی و نظامی  کند و دنيا را به آتش بكشاند ، به همین دلیل  تمام نیرو و سرمایه های  کشور را بکار می گیرد  تا بتواند به این سلاح  خانمانسوز  دست یابد . رژیم   بیشتر نیرو و تلاش خود را برای ساختن بمب اتم بکار گرفته  است و نیمی از   سرمایه  های  ایران  را صرف ساختن پایگاههای اتمی و خرید سوخت هسته ای و زياد كردن سانتریفیوژها برای غنی سازی کرده است ( در مذاكرات اخير هم باز بر موضوع سانتريفوژ پافشرده است كه جلسات به چهار ماه ديگر موكول شده است ) كه به قول كوهن وزير مالى آمريكا حدود 25 در صد رشد منفی ، ضرر اين كار است ،  غیر از این نظر محافظه کارانه باید گفت روزانه هفت میلیون و نیم  تومان  ضرر اقتصادی دارد . از طرفی  تحریم ها  قرار داد های خانمانسوز دیگری داشته که  نیمی دیگر از سرمایه های ایران را در گلوی کشورهایی مثل   چین و روسیه و کره شمالی و ... می ریخته است  در همین راستا  گاز ایران را به مدت 25 سال به    چین بیش  فروش کرده  و روسیه را از سهم بیشتر دریای خزر بی نصیب نگذاشته اند تا بتوانند  در شورای امنیت از چینی ها و روس ها  حق وتوی شان را صاحب شود. درحال حاضر سطح  قرار داد های خود  را با چین به  16 برابر رسانده  است تا این قرارداد ها به بالاتر از  40 میلیارد دلار در سال برسد  و همانطور که گفتم روسیه  را نیز  از سرمایه های ایران بی نصیب نگذاشته است  همه اینها بخاطر این است که  بتواند سیاست های اتمی خود را پیش ببرد. رژیم حتا توانسته بود مدیر کل قبلی  آژانس "محمد البرادعی را  خریداری کند تا سالها حتا یک گزارش درستی در رابطه با مسائل اتمی به بیرون درز ندهد و امروز که گزارش "  یوکیا  آمانو " مدیر کل ژاپنی آژانس ( مدیر جدید) صدای  تمامی سردمداران رژیم را در آورد . لازم است آوری شود که  رژیم تروریست پرور با  تکیه زدن به افرادی چون " البرادعی " توانست سالها با مخفی کاری های متعدد به غنی سازی اورانیوم بپردازد بطوریکه   دنیا از 18 سال   مخفی کاری  اين رژيم خبردار شد . با  آمدن  آقای " آمانو "  مدیرکل جدید آژانس  وضعیت عوض شده است تا آنجا که  آژانس توانست فعالیت های اتمی رژیم را زیر ذره بین ببرد و نتیجه اش همین گزارش مفصل 12 صفحه ای است  که علیرغم مخالفت های   چین و روسیه منتشر میشود.
 " آمانو " به آخرین گزارش ش که به آنچه ابعاد نظامی برنامه های   هسته ای ایران خوانده می شود می پردازد که با انتشار این گزارش همانطوری که بیش بینی می شد با مخالفت  دو کشور روسیه و چین مواجه شد .
ده دلیل برای بمب اتم خواستن رژیم :
برزگترین دلیلی را که می توان برای ساختن بمب از طرف ج اسلامی عنوان کرد مخفی کاری همیشگی آن است و با اینکه رژیم  اجازه دارد و می تواند از انرژی هسته ای در زمینه های غیر نظامی استفاده کند ولی با مخفی کار ی هایی که از طرف اپوزیسیون هم لو رفته است  قصدساختن بمب اتو را دارد با در مذاکرات و معادلات سیاسی راحتر چانه زنی کند علاوه بر مخفی کاریهای دلایل مختلفی وجود دارد که نشان دهند این است که رژیم تروریست پرور ایران   بدنبال دستیابی به بمب اتمی است ، آقای مجید مجیدی جامعه شناس ،  ده دلیل را نشانه مخفی کاریهای رژیم برای ساختن بمب اتم میداند، این ده دلیل را مختصرا در زیر آورده ام .[64]
. پنهانکاری و فريبکاری

اگر برنامه‌ی هسته‌ای جمهوری اسلامی ابعاد نظامی نداشت (مثل برنامه‌های اتمی دهها کشور ديگر که از آغاز و کاملاً تحت نظارت آژانس فعاليت کرده‌اند) ديگر نيازی به اين همه فريبکاری و پنهانکاری نبود.

۲. کار با شبکه‌ی عبدالقديرخان
همه‌ی کسانی که در دهه‌ی شصت و هفتاد با نهادهای سياسی، اطلاعاتی و امنيتی رفت و آمد داشتند از فعاليت شديد اين نهادها در پاکستان خبر داده‌اند. (نويسنده‌ی اين ياداشت به مدت دو سال در مرکز تحقيقات استراتژيک رياست جمهوری فعاليت داشت و شاهد سفر‌های مکرر مقامات امنيتی و سابقاً امنيتی و نظامی به پاکستان در اين دوره بود).
۳. تلاش برای کسب مواد و تکنولوژيهايی با کاربرد دوگانه

در دو دهه‌ی اخير دهها نفر در کشورهای غربی به اتهام ارسال تجهيزاتی با کاربرد دوگانه در برنامه‌ی اتمی ايران بازداشت و محکوم شده‌اند. بخشی از اين تجهيزات به کاربردهای نظامی برنامه‌ی اتمی مربوط بوده است. (مثل بازداشت يک تاجر ايرانی را به اتهام صادرات غيرمجاز تجهيزاتی که در ساخت موشک های بالستيک کاربرد دارد، تابناک، ۲۶ مهر ۱۳۸۸؛ دستگيری فردی ايرانی به اتهام خريد تجهيزات آزمايشگاهی با کاربرد دوگانه در ايالات متحده، سحام نيوز ۲۸ ژانويه ۲۰۱۲؛ يا متهم شدن سه نفر در ايالات متحده به قاچاق الياف کربن به ايران و چين که در برنامه‌ی هسته‌ای و موشکی کاربرد دارد، بلومبرگ، ۶ دسامبر ۲۰۱۲)
0.              تصور بقا با اتکا به بمب

در ميان کشورهايی که دولت امريکا در منطقه‌ی خاورميانه با آنها مشکل داشته (سه کشور محور شرارت به علاوه‌ی ليبی قذافی و افغانستان طالبان) تنها ايران و کره‌ی شمالی از حمله‌ی نظامی مصون مانده‌اند. رژيم‌های افغانستان و عراق و ليبی سقوط کردند و رژيم بشار نيز متزلزل است. ایران و کره شمالی نيز دارای برنامه‌ی اتمی هستند. تصور اين نکته که بقای رژيم وابسته به برنامه‌ی اتمی و کسب بمب در آينده است و برنامه‌ی اتمی می تواند عمر رژيم را افزايش دهد تصور بی پايه‌ای در ميان مقامات نظامی و امنيتی جمهوری اسلامی نيست.
۵. کسب بمب اتمی برای اسلامگرايان حاکم منع شرعی ندارد
6-  سرکوب جنبش سبز
7-  رفتار دوگانه با سياست اتمی دولت خاتمی ۸. فقدان توجيه اقتصادی 
۹. بستن فضای عمومی۱۰. سوخت بوشهر از روسيه می آيد[بقیه توضیحات را پاورقی بخوانید ] با درنظر گرفتن اقداماتی که جمهوری اسلامی در پيشبرد برنامه‌ی اتمی خود تا کنون انجام داده، دلايل فوق به روشنی نشان می دهند که هيچ دليل قانع کننده‌ای برای صلح آميز بودن همه‌ی ابعاد اين برنامه وجود ندارد بلکه دلايل طرف مقابل قابل قبول تر به نظر می آيد. همچنين برای ترس زدايی از اقدامات تنش زای مقامات گفته می شود کسب بمب اتمی توسط جمهوری اسلامی با هدف حمله‌ی اتمی به ايالات متحده يا اسرائيل صورت نمی  گيرد اما نمی توان فقدان مفروض اين عزم را ضرورتاً به معنی عدم پی گيری ساخت بمب توسط جمهوری اسلامی گرفت.
می گويند ذخيره سازی مواد غنی سازی شده با توجيه  فراهم کردن سوخت برای بوشهر است اما اين امر هيچ توجيهی ندارد. از ابتدا قرار بوده است سوخت نيروگاه بوشهر را روس‌ها تامين کنند و نه جمهوری اسلامی.
8-  تمدید و عقب انداختن مذاکرات و خسارات اقتصادی به کشور :
9-   تقریبا بیش از شانزده  سال است که با گربه رقصانی های رژیم برای ساختن بمب اتم ومخفی کاریهای اتمی و با خرجهای جانبی آن باعث آلود کردن اقتصاد ایران شده وآخرین بارتمدید این مذاکرات به چهار ماه دیکر موکول شد که میلیاردها دلار ضرر از خزانه دولت را متحمل خواهد شد .  
10-      به عنوان نمونه طی جلسه روز سه شنبه فرستادگان دولت آمریکا و سناتورهای عضو کمیته روابط خارجی، در کنگره، معاون خزانه داری آن کشور اظهار داشت که ایران طی زمان چهار ماهه تمدید توافق اتمی 15 میلیارد دلار دیگر از دست خواهد داد. آنچه در جلسه سنا مطرح شد تنها بخش کوچکی از زیانهایی است که تحمیل آن علیه ایران، میلیونها نفر را به فقر و بیکاری و اعتیاد و فحشا و عضو فروشی و تن فروشی برای ارتزاق سوق داده است. میزان زیانهای مالی بمراتب بیشتر از این ارقام است. ایران در نتیجه سیاست های غلط و مخرب اتمی جمهوری اسلامی در حال از میان رفتن گام به گام و تدریجی است. ارزش آنچه در قبال این معامله نابرابر، جمهوری اسلامی بدست خواهد آورد ( چند صد کیلوگرم اورانیوم با غلظت تا 5 در صد ) کمتر از هزینه سفر گروه مذاکره کنندگان دولت روحانی به وین و ژنو و نیو یورک است.
11-      در بعد خسارات انسانی باید گفت که میزان تلفات مردم ایران در نتیجه فقر و اعتیاد و بیماری های غیر عادی بسیار بیشتر از تلفات انسانی در غزه و سوریه و عراق است که در آتش جنگ میسوزند. علت جهانی نشدن گزارشهای تلفات مردم ایران و پنهان ماندن آن از چشم مردم جهان این است که در ایران مردم بدون شلیک گلوله و خونریزی در سکوت میمیرند.
البته دور از انصاف و عقل خواهد بود اگر تمامی آسیبهای تحمیلی علیه مردم را تنها به اعمال تحریمها نسبت دهیم و از سهم بی درایتی های نظام در تدوین سیاست های کلان، نحوه رفتار آنها در جامعه جهانی و همچنین بکار گرفتن مغز های کوچک و مدیریت فرقه ای و بدون کفایت در اداره دولت و امور مردم بگذریم!
12-      راه انحرافی و ریخت و پاشهای اتمی :
13-      سالهای سال تمامی تلاش رژیم برای ساختن بمب اتم صرف شده است و هزینه های سنگینی  برای  آن پرداخت کرده است و با افزودن سانتریفوژهاو غنی سازی اورانیوم  توانسته است غنی سازی را به بیست در صد برساند  و حالا با تحریمهای اقتصادی و فشار بر مردم  و از طرفی  خالی شدن خزانه  دولت، رژیم  مجبور به عقب نشینی  شده است و حالا باید کلی هزینه هزینه شود تا این درصد بالای اورانیوم به سه و نیم درصد برسانند ! آنچه بعد از حذف عملی «طرح دست یافتن به ظرفیت ساخت بمب»، از فعالیتهای اتمی جمهوری اسلامی باقی میماند در مقایسه با هزینه های تحمیلی، دارای ارزش پشیزی هم نیست. با این حال دولت روحانی و مذاکره کنند گان اتمی، تنها به خیال راضی ساختن اصولگرایان داخلی و با این نوید که دوران “تعلیق” کوتاه و موقتی، و راه بازگشت به بمب همواره باز خواهد بود، از ادامه تحمیل هزینه ها و سر شکن کردن آنها به مردم باکی ندارند.
14-   شرطهایی مانند اجرای پروتکل الحاقی، بازرسی های روزانه، تعطیل غنی سازی در فوردو، تغییر کاربری کوره راکتور اراک، تبدیل مستمر اورانیوم های غنی سازی شده از شکل گاز به اکسید اورانیوم، تعهد خودداری از ساخت واحد فرایند پلوتونیوم و پرهیز از ایجاد واحدی که تغییر مسیر تبدیل اکسید اورانیوم به گاز را ممکن سازد، و بخصوص اصرار به زمان بیش از دهسال اجرای توافقها، عملا همه راهها ی بازگشت جمهوری اسلامی به مسیر بمب را تا آینده ای دراز مسدود خواهند ساخت.
15-      هزینه های واقعی ادامه برنامه های اتمی که حاکمیت اسلامی ایران مسئول مستقیم آن است تنها با احتساب متوقف ماندن طرحهای توسعه گاز، کاهش صادرات نفت خام و افزایش هزینه های تجارت خارجی و کاهش رشد تولید اقتصادی به سالانه 200 میلیارد دلار میرسد. معاون خزانه داری آمریکا طی جلسه هفته گذشته در کاپیتول هیل-محل کنگره- تولید ناخالص ملی ایران را در حدود 360 میلیارد دلار برآورد کرد. با این حساب میزان زیانهای سالانه ایران 50 در صد بیش از ارزش تولید ناخالص ملی است.
16-      آقای کوهن تاثیر تحریمها بر رشد منفی اقتصادی ایران را 25 در صد اعلام کرد که رقم بسیار محافظه کارانه ای است. با سر شکن کردن 200 میلیارد دلار به بیش از 75 میلیون جمعیت ساکن ایران هر ایرانی غیر مستقیم سالانه 2500 دلار بابت تحمل تحریمها میپردازد. این رقم به قیمت روز سالانه بیش از هفت میلیون و پانصد هزار تومان است. این ثروتی است که جمهوری اسلامی هر سال از کیسه مردم کسر و در کوره تحریمها میسوزاند در حالی که پرداختی دولت به مردم به عنوان صدقه و با نام «هدفمند کردن یارانه ها» سالانه کمتر از پانصد هزار تومان است.
به گفته دکتر رضا تقی زاده :حقیقت این است که در صورت حصول توافق اتمی با آمریکا، جمهوری اسلامی تا سالها ( دست کم ده سال یا بیشتر) قادر به تعبیر رویای تصاحب بمب اتمی نخواهد شد، سهل است که قطعا حتی ظرفیت حرکت در این مسیر را هم از دست خواهد داد.



 مسئله اتمي رژيم تا آنجا بيش رفت كه مسائل داخلي سوريه را هم تحت شعاع خود قرار داد و غربى ها حاضر شدن با جناياتى كه در سوريه صورت ميگيرد به بشار اسد  فرصت كشتار بيشتری بدهند و فعلا  به خواست رژيم ج اسلامي  به اسد كارى نداشته باشند چرا كه خط قرمز رژيم تهران خدشه دار ميشود .  
حل مسئله سوريه مذاكرات را به نتيجه ميرساند ؟
خاوير سولانا مسئول پيشين سياست خارجى اتحاديه اروپا مى گويد كه به نظر او مسائل سوريه ( و در گذشته انتخابات ايران ) باعث ميشود مذاكرات هسته اى با ايران به نتيجه اى نرسد ( البته فعلا )  او قبلا در سال ٢٠٠٣ تا ٢٠٠٩ مناقشه هسته اى را دنبال مى كرد ، قبلا به خبرگزارى فرانسه گفته بود : در زمينه مذاكره با سعيد جليلى پيش نمى رود چون او از ظرفيت لازم براى مذاكره برخورددار نبود ولى ديديم همين فرد توانست با قهر و نازهاى و عشوه هاى سياسى اش ٤ سال براى رژيم تروريستى وقت را به قيمت نه چندان ارزانى بخريد . ولى نكته مهمى را كه آقاى سولانا براى حل مسئله هسته اى ايران مطرح مى كند قابل تعمق است او مى گويد : تا مسئله سوريه حل نشود مذاكرات هسته اى با ايران به نتيجه نخواهد رسيد . در همين رابطه "گرى سيمور "كه هماهنگ كننده  امور مربوط به منع گسترش سلاحهاى شيميايي و اتمى كشتار جمعى در دولت اوباما بود در گفتگو با خبرنگار فرانسه اظهارات مشابهى را مطرح كرد( سه شنبه ٢ آوريل ٢٠١٣) اوگفته بود : سرنگونى رژيم بشار اسد در سوريه باعث انزواى  بيشتر حكومت ايران  در منطقه خواهد شد   و ممكن است راه  را براى دست يابى به توافق در مذاكرات هسته اي را باز كند .
گرى سيمور ميگويد : اگر توافقى با ايران صورت گيرد ، مربوط به زمان و مكان دور بعدى مذاكرات است ، هر دو آنها  معتقدند ، اگر مذاكرات  طولانى  شود ، ممكن است  باعث شود   ايران  با افزودن  بر  تعداد سانتريفوژها   خود آمادگى ساخت  بمب اتم  را پيدا كند ( همين طور هم شده است تعداد آنها در اين چند ساله چند ده برابر شده است ) به گفته سولانا و سيمور احتمال دارد جمهورى اسلامى در حدود دو سال به اين سطح در آمادگى برسد . در مذاكرات اخير هم با مماشات غربي ها خامنه اي در خواست ١٩ هزار سانتريفيوژ را كرده است، بايد منتظر ماند و ديد تا كجا ميخواهند راه مماشات ر باين رژيم در پيش  بگيرند آيا با رژيم وارد جهنم جنگ خواهند شد و مثل گذشته در مقابل مردم خواهند ايستاد ؟ يا فقط تا جلوى درب جهنم با او خواهند رفت ؟ حال اين گوى و اين ميدان ، در خيلى از نوشته هايم اشاره كرده ام مذاكره با چنين رژيم  آدم كش هرگز به نتيجه اى نخواهد ، بايد لاس زدن هاى سياسى را كنار گذاشت و به غنى سازى هاى رژيم تا سقف ٢٠ درصد پايان داد ، البته تا دير نشده است ،  زمانى كه بمب اتمى را در دست آخوندها ديدند ديگر كار از كار گذشته است . هيتلر هم با حمايت انگليسى ها حداقل چهار سال طول كشيد تا جنگى خانمانسوز را براه اندازد .به غربى ها بايد گفت با حمايت از رژيم فاشيستى مذهبى ، دست از بازى با آتش اين بمب برداريد و جنگ ديگرى براه نياندازيد.
در همین سه سال اخیر به برنامه های رژیم نگاهی بیندازید متوجه خواهید شد که جز وقت خریدن و جواب های بي سرو ته و سر در گم ،  چیزی تحویل جوامع بین المللی نداده است . آیا به چنین رژیمی می توان وقت داد ؟ رژیمی که هر روز اعمال تروریستی اش را گسترش داده و برای جهان هم هر روز روشن تر می شود كه آخوندهاى ايران بدنبال چه هستند.  در عراق ، آرژانتین ، لبنان ،  فلسطین ، افغانستان و... ردپای ترورها هم هر روز بیشتر خواهد شد ولی از اين طرف آمریکا و اروپا بدنبال معامله های اقتصادی با چنین رژیمی هستند.
رژیم هم ، گاهی  با حربه نفت می تواند دنیا را به بازی بگیرد  و گاهی با ترور و گاهی با گروگان گیری (مثل كاردارها ى آمريكايى و  15 ملوانان انگلیسی ووو ) و گاهی با تهدید کردن و بستن تنگه هرمز و... می خواهد مرتب تست های سیاسی کند  و اگر بتوند امتياز هاى سيايى بگيرد ،  جلسات ٥+١ ، اخیر هم در همین رابطه بوده است و مسلما درصورت مماشات غرب باهمين رژیم كنار خواهد آمد و اگر منافع غرب خصوصا آمريكا و انگليس تامين شود  با هرگونه  رفتار از طرف رژيم رابطه ها ادامه خواهد يافت  حتا اگر  تمام دنیا را به آشوب  بکشاند چون منافع غرب تامين ميشود و همه چيز سر جايش باقي خواهد ماند!  ترور و  دخالت در امور عراق ، فلسطين ، لبنان و... ادامه ئخواهد یافت .   همان طور که حسن روحانی گفته بود : ما که بله را خواهیم گفت ولی قبل از آن هر کاری بتوانیم ( خرابکاری ) انجام می دهیم .
در صورت ادامه مماشات( با رژیم) توسط غرب ، رژیم  در مسايل داخلى برخوردهاى گذشته خود را ادامه خواهد داد سركوب و اختناق بيشتر خواهد شد  قوانين اسلامى تندتر از گذشته خواهد شد و بدتر از اينها اعدامها در داخل گسترش خواهد يافت  . هرچه بيشتر لي به لالاى رژيم بگذارند در سياست خارجى اش هم خواسته هاى خود را بالا خواهد برد ، اين خواص رژيمهاى ديكتاتور است . و رژیم هم خواسته های غرب را یکی پس از دیگری نرمتر از گذشته اجراء میکند نمونه حمایت از رییس جمهوری عراق  و پشت کردن به مالکی !
در مقالات گذشته ام نوشته بودم : در حالیکه می دانیم اگر آمریکا و اروپا اپوزسیون  را از لیست تروریستی  خارج کنند و راه حل  سوم را که همان رفراندوم و حمایت و مشارکت دادن مردم میباشد را در پیش بگیرند و رژیم را با تحریم های جدی مواجه سازد ، رژیم با این گستاخی به هر کاری که بخواهد نمی تواند دست بزند و در نتیجه هر روز منزوی تر خواهد شدولی غرب فعلا حمایت از رژیم را درپیش گرفته است و نه اپوزیسیون داخل و  یا خارج ایران را !
با و جودی که در حال حاضر شرایط داخل ایران کاملا  آماده  جنبشی است که  رژیم را به  راحتی بر زمین  خواهد زد ، غربی ها به فکر قراردادهای اقتصادی خود میباشند آنها نمی خواهند با تغییر روش  های سیاسی گذشته به فکر مردم ایران باشند .در پایان به نوشته وال استریت ژورنال در زمان دوره احمدی نژاد ، اشاره می کنیم که استراتژی رژیم درمانده را  نشان می دهد . وال استریت ژورنال می نوشت :
احمدی نژاد و رژیمش  می خواهند بمب اتم را بسازند و آنرا بر سر مسیحیان و یهودیان و... بیندازد  تا ظهور امام زمان زودتر صورت گیرد ، حال باید از غرب  پرسید  بازهم  منتظرید تا رژیم  از ستایش های شما   لذت بیشتری ببرد  و به فعالیت های اتمی اش  ادامه دهد ؟
ادامه دارد

[64]ده دلیل برای بمب اتم  مقاله م محمدی در سایت  رادیو فردا


 
رضا سراج/ بازخوانی تلاش‌های جریان فتنه برای براندازی نظام در دهه‌ی گذشته(1)؛ 
رفرمیسم، نرم‌افزاری برای استحاله و فروپاشی نظام 

تشکیل اپوزیسیون قانونی در درون حاکمیت، ایجاد بن بست در ساختارهای حقوقی و قانونی، شالوده شکنی بنیان‌های اعتقادی جمهوری اسلامی، بسترسازی برای برگزاری رفراندوم و سرانجام تعدیل و تغییر قانونی حاکمیت، تنها بخش‌هایی از روند استحاله و براندازی نظام بود که جریان رفرمیست آن را دنبال می‌کرد...

 گروه سیاسی برهان/ رضا سراج؛ وزیدن نسیم انتخابات آینده بسیاری از جریان ها و گروه‌های سیاسی را هوشیار کرده تا برای کسب کرسی‌های خوش‌رنگ بهارستان از هم پیشی گیرند، اما در این میان پویش جریان‌هایی که سعی دارند در پناه این نسیم، آلودگی‌ها را از دامنشان بزدایند، قابل تأمل است؛ چنان چه بسیاری از چهره‌ها و گروه‌های وابسته به جریان اصلاح‌طلب که نقش آفرینان اصلی رویدادهای گزنده حوادث پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری بودند، تلاش دارند با نادیده انگاری حافظه تیز ملت، دوباره پا به عرصه رقابت انتخاباتی بگذارند؛ به گونه ای که گویا حوادث تلخ سال 88 که حثیت بین‌المللی و امنیت داخلی نظام را دچار خدشه کرد، تنها یک سوء تفاهم بوده است! به نظر می‌رسد بازخوانی بخش‌هایی از رویکردها و سیاست‌های اصلاح‌طلبان در دوره حاکمیت‌شان بتواند در شفاف‌سازی اهداف و برنامه‌های این جریان‌ها مفید واقع شود . در این راستا، بخش‌هایی از کتاب «جنگ در پناه صلح:بررسی فرایندهای نوین براندازی در ایران» به قلم آقای رضا سراج محقق و پژوهشگر سیاسی تقدیم خوانندگان برهان می گردد.

بهره‌گیری از مطبوعات زنجیره‌ای تجدید نظرطلب، در اختیار داشتن اهرم فشار از پایین و اجرای پروژه‌های مشروعیت قهقرایی، به هواخواهان لیبرالیسم امکان داد تا با جابه‌جایی و مدیریت بر افکار عمومی، زمینه ساز ورود تجدید نظرطلبان به مرکز قانون‌گذاری نظام شوند. منحنی زمانی سال 1379ه.ش. نمایانگر این مرحله از عملیات استحاله است. در این مرحله، هواخواهان لیبرالیسم با انتقال کانون فعالیت خود به بخش قانون گذاری، راهبری استحاله‌ی نظام دینی را از مبادی قانونی پی گرفتند. روند یاد شده آن چنان مقام‌های آمریکایی را از خود بی خود کرد که «ریچارد مکمن» - مشاور کاخ سفید- در اظهارنظری تصریح کرد: «به ظاهر روزهای تلخ سردرگمی با روی کار آمدن اصلاح طلبان سپری می‌شود، اصلاح طلبانی که حتی توانستن کرسی‌های نمایندگی مجلس را که دژی تسخیر ناپذیر بود، فتح کنند؛ ما از این پس باید شاهد فرو ریختن ستون‌های این نظام سرکش و مهار ناشدنی باشیم، نظامی که در یک قلم، ایالات متحده‌ی آمریکا را با این همه قدرت هسته‌ای و تکنولوژی‌اش به پشت دیواری از تحقیر رانده است. من به همه‌ی دنیا می‌گویم، ما بازخواهیم گشت.»

تشکیل اپوزیسیون قانونی در درون حاکمیت، بهره‌گیری از فرآیندهای قانونی، ایجاد بن بست در ساختارهای حقوقی و قانونی، ساختار شکنی و شالوده شکنی بنیان‌های قانونی و اعتقادی جمهوری اسلامی، بسترسازی برای برگزاری رفراندوم و سرانجام تعدیل و تغییر قانونی حاکمیت، از مراحل اساسی عملیات استحاله و براندازی قانونی است.


بهره‌گیری از فرآیند قانونی


با انتقال نقطه‌ی ثقل عملیات استحاله به مرکز قانون گذاری و تشکیل اپوزیسیون قانونی، بهره‌گیری از فرآیندهای قانونی، به عنوان نخستین گام عملی در دستور کار تجدید نظرطلبان هواخواه لبیرالیسم قرار گرفت و با طرح تغییر اصلاحیه‌ی قانون مطبوعات، عملیات استحاله‌ی قانونی وارد نخستین فاز اجرایی شد. اصلاحیه‌ی قانون مطبوعات در مجلس پنجم عبارت بود از:


«الف) ممنوعیت فعالیت مطبوعاتی برای عوامل بیگانه، اعضای گروهک‌های تروریستی و ضد انقلاب، جاسوسان، وابستگان و سردمداران رژیم طاغوت و ... ؛


ب) منع شدن مطبوعات کشور از دریافت کمک مالی از کشورهای بیگانه؛


ج) ضمانت اجرایی برای مقابله با افراد دولتی یا غیردولتی که نشریات را برای چاپ مطلب یا مقاله‌ای زیر فشار قرار داده یا آن‌ها را وادار به سانسور نمایند. در قانون مطبوعات با تأکید بر آزادی بیان و قلم و برای پیش‌گیری از اعمال قدرت مسؤولان بر مطبوعات، تصریح شده بود که اگر مطبوعات دولتی یا غیردولتی از این ماده تخلف کنند، به حکم دادگاه از خدمات دولتی منفصل و یا تعزیر خواهند شد؛


د) لزوم التزام عملی مدیران مسؤول و صاحبان امتیاز نشریات به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران.»


در این باره «محمدرضا خاتمی»، دبیر کل حزب مشارکت اعلام داشت: «اکنون مهم‌ترین مسأله‌ی سیاسی ما که می‏تواند خیلی راحت برطرف شود، محدودیت‌های بسیار شدیدی است که برای مطبوعات به وجود آمده است. ما در صدد هستیم در اولین قدم‌هایمان، محدودیت‌های شبه قانونی، قانونی و غیرقانونی مطبوعات را برداریم.»[1]


یکی دیگر از راه یافتگان به دوره‌ی ششم مجلس شورای اسلامی، تصویب این طرح را تنها راه پیشروی مجلس ششم دانست و با اعلام این که مجلس نمی‏تواند از آن عقب نشینی کند، اذعان داشت: «من فکر می‏کنم، مجلس هیچ راهی جز طرح این اصلاحیه و امحای اصلاحیه‌ی گذشته‌ی قانون مطبوعات که در روزهای آخر مجلس پنجم به تصویب رسید، ندارد. این اصلاحیه از اولویت‌های وظایف مجلس ششم شمرده شده است و از مسایلی نیست که مجلس بتواند از آن صرف نظر کند یا در تصویب آن عقب نشینی کند.»[2]


وی پیش از این نیز تصریح کرده بود: «اکثریت مجلس ششم،‌رها از قیودی هستند که مانع پیشبرد اصلاحات خواهد بود ... مجلس ششم ماهیتاً به گونه‌ای است که اگر مانع یا قدرت بزرگی بر سر راه خود نبیند،‌یقیناً مجلس تفاوت با ادوار گذشته خواهد بود. مجلس ششم توصیه پذیر نیست.»[3]


برای یافتن توجیه این اولویت گذاری- تغییر اصلاحیه‌ی قانون مطبوعات- می‌بایست به نقش و جایگاه رسانه‏ها، به ویژه مطبوعات در روند استحاله و فروپاشی توجه داشت. «ربیگنیو برژینسکی» – مشاور اسبق امنیت ملی کاخ سفید و از طراحان و هدایت گران پروژه‌ی فروپاشی شوروری سابق- در کتاب معروف خود «شکست بزرگ» تأکید می‌کند که ویژگی‌های جریان دهکده‌ی جهانی ارتباطات به آمریکا و غرب کمک کرد تا با استفاده‌ی بهینه از این بستر، رسانه‏ها را به مأموریت فروپاشی شوروی سابق بفرستد. وی که یهودی اهل لهستان است در بیان نقش رسانه‏ها در آفریند فروپاشی شوروی سابق می‏نویسد: «ما نه روی قدرت سیاسی و نه روی قدرت نظامی و اقتصادی تکیه کردیم، ما تنها از راه فرهنگ استفاده‌ی مؤثر از رسانه‏ها توانستیم به این هدف برسیم. رسانه‏هایی که به صورت هدفمند و متمرکز برای نفوذ به درون شوروی به راه انداخته شدند.»


تجدید نظرطلبان و هواخواهان لیبرالیسم در 16 مرداد ماه 1379 ه.ش. در حالی طرح تغییر قانون مطبوعات را در مجلس مطرح کردند که علاوه بر اشکال‌های متعدد و تناقض‌های حقوقی، شائبه‌ی آغاز یک پروژه‌ی براندازی سیاسی به دنبال مطرح شدن آن کاملاً جدی بود. این احتمال به خصوص هنگامی که با پشتیبانی همه جانبه‌ی رادیوهای بیگانه و دستگاه‌های خبری آنان همراه گشت، به یقین نزدیک شد. از این رو، رهبر معظم انقلاب اسلامی بنابر وظیفه‌ی شرعی و به عنوان مسؤول حفظ، حراست و مدیریت انقلاب و جمهوری اسلامی و مطابق قانون اساسی (اصول 57، 5 و 110) با ارسال نامه‌ای خطاب به ریاست مجلس شورای اسلامی و نمایندگان،‌خواستار خارج شدن این طرح از دستور کار مجلس شورای اسلامی شدند. معظم له در نامه‌ی یاد شده چنین مرقوم فرمودند:


تجدید نظرطلبان در حالی طرح تغییر قانون مطبوعات را در مجلس مطرح کردند که علاوه بر اشکال‌های متعدد و تناقض‌های حقوقی، شائبه‌ی آغاز یک پروژه‌ی براندازی سیاسی به دنبال مطرح شدن آن کاملاً جدی بود. این احتمال به خصوص هنگامی که با پشتیبانی همه جانبه‌ی رادیوهای بیگانه و دستگاه‌های خبری آنان همراه گشت، به یقین نزدیک شد.

  «مطبوعات کشور سازنده‌ی افکار عمومی و جهت دهنده به همت و اراده‌ی مردم‌اند. اگر دشمنان اسلام و انقلاب و نظام اسلامی، مطبوعات را در دست بگیرند یا در آن نفوذ کنند، خطر بزرگی، امنیت، وحدت و ایمان مردم را تهدید خواهد کرد و این جانب سکوت خود و دیگر دست اندکاران را در این امر حیاتی جایز نمی‌دانم. قانون کنونی تا حدودی توانسته است مانع از بروز این آفت بزرگ شود و تغییر امثال آن چه در کمیسیون مجلس پیش بینی شده، مشروع و به مصلحت نظام و کشور نیست.»[4]


حرکت امام گونه‌ی مقام معظم رهبری و تبعیت رییس و اکثر نمایندگان مجلس، از وقوع توطئه و فتنه، جلوگیری نمود و بار دیگر دشمنان اسلام و نظام اسلامی را در یأس و ناامیدی فرو برد. رادیو رژیم اشغال‌گر قدس در واکنش به خروج طرح تغییر قانون مطبوعات از دستور کار مجلس گفت: «اگر کسانی تصور کرده‌اند که مجلس ششم جسارت خواهد کرد و قانونی برای دفاع از روزنامه‌های مستقل و افشاگر به تصویب برساند، راه اشتباه پیموده و خود فریبی کرده‌اند.»[5]


چالش و انشقاق در جبهه‌ی تجدید نظرطلبان


با خارج شدن طرح تغییر قانون مطبوعات از دستور کار مجلس شورای اسلامی، جبهه‌ی تجدید نظرطلبان هواخواه لیبرالیسم از درون دچار تفرقه و انشقاق شد و دو رویکرد در میان آنان به وجود آمد. رویکرد نخست با تئوریزه کردن پروژه‌هایی نظیر «نافرمانی مدنی و مقاومت فعال»، خواستار به کارگیری جنبش اجتماعی برای عبور از حاکمیت شد. در مقابل، رویکرد دوم با مطرح ساختن تئوری‌هایی مانند «آرامش فعال و بازدارندگی فعال»، تداوم عملیات استحاله‌ی قانونی با تاکتیک چراغ خاموش را خواستار شدند. بنابراین پس از خارج شدن طرح یاد شده دو تاکتیک اساسی مدنظر هواخواهان لیبرالیسم قرار گرفت:


- اعتقاد به پدید آمدن انسداد سیاسی در ساختار حاکمیت، عدم اصلاح پذیری نظام و تئوریزه کردن نافرمانی مدنی برای تغییر حاکمیت


- تدوام عملیات استحاله‌ی قانونی با تاکتیک چراغ خاموش (آرامش فعال و بازدارندگی فعال)


رویکرد نخست: فعال کردن جبهه‌ی اصلاح‌طلبان بیرون از حاکمیت


طیف‌ها و عناصر معتقد به این رویکرد، شامل ملی- مذهبی‌ها و برخی از تجدید نظرطلبان افراطی بودند که پیش از این با شرکت در کنفرانس ننگین «برلین»، سعی نمودند ضمن ایجاد الحاق میان اپوزیسیون داخل و خارج، جبهه‌ی اصلاح‌طلبان بیرون از حاکمیت را در مقابل نظام فعال کنند. با مسکوت ماندن طرح تغییر قانون مطبوعات، عناصر این جریان با سرعت بخشیدن به اقدام‌های خود، موارد زیر را به منظور پیدایش جریان سوم، مورد توجه قرار دادند.


القای بن بست اصلاحات و انسداد سیاسی


با مطرح نشدن طرح تغییر قانون مطبوعات، دو واژه‌ی جدید مترادف به ادبیات سیاسی وارد شد: «انسداد سیاسی و بن‌بست اصلاحات». انسداد در ادبیات سیاسی به معنای شکل‌گیری اختناق و اقتدارگرایی در جامعه است. در چنین شرایطی دو گزینه فرا روی فعالان سیاسی قرار می‌گیرد: «نخست، عدم پی‌گیری اهداف و فعالیت‌های سیاسی و دوم، رادیکال نمودن مطالبات با بهره‌گیری از اهرم جنبش اجتماعی و اقدام‌های قهرآمیز»


بن‌بست سیاسی نیز به شرایطی اطلاق می‌شود که ظرفیت و امکان اصلاح حاکمیت از درون وجود ندارد. در این حالت موضوع تغییر نظام موجود با ساز و کارهای متفاوت مورد توجه قرار می‌گیرد. با این توضیحات به نظر می‌رسد، انتشار مقاله‌ی «بن‌بست اصلاحات» از سوی «اکبر گنجی» و برگزاری جلسه‌ی اعتراض نسبت به انسداد سیاسی در دانشگاه امیرکبیر- تاریخ 6/9/79- بستر سازی، برای آغاز پروژه‌ی نافرمانی مدنی بود.


عبور از حاکمیت


عبور از حاکمیت مرحله‌ی دیگری از فرآیند یاد شده است که به عبور از خاتمی نیز موسوم شد. این مرحله از یک سو زمینه‌ی استعفای آقای «خاتمی» و عبور جریان موسوم به اصلاحات از وی را فراهم می‌کرد و از سوی دیگر- و با توجه به این که از مدت‌ها پیش آقای خاتمی را آخرین گزینه‌ی درون نظامی معرفی کرده بودند- عبور از خاتمی شرایط عبور از حاکمیت و ظهور جریان سوم را فراهم می‌ساخت و روند دست‌یابی به آن را نیز شتاب می‏بخشید. طرح موصوف، پیش از این که در داخل مطرح و به فاز اجرا منتقل شود در سمیناری با عنوان «ایران در هزاره‌ی سوم، فرصت‌ها و چالش‌ها» در دانشگاه «استنفورد» شهر سانفرانسیسکو تبیین شده بود.


در این سمینار که موضوع آن چگونگی حمایت از روند اصلاحات (آمریکایی) در ایران بود، خانم «گیل لاپیدوس» – متخصص امور شوروی سابق- در سخنانی اظهار داشت: «شاید تعجب کنید که چرا من (متخصص امور شوروی سابق) در سمینار مربوط به مسایل ایران شرکت می‏کنم. وضعیت ایران خیلی شبیه زمان گورباچف است. گورباچف می‌خواست هم پاپ باشد و هم لوتر، این امر ممکن نبود.»[6] وی در ادامه تأکید می‌کند که برای پیشبرد اصلاحات (آمریکایی) در ایران بایستی خاتمی را کنار گذاشت. روزنامه‌ی آلمانی «فرانکفورتر روند شاو» نیز خواستار کناره گیری آقای خاتمی می‏شود و می‏نویسد: «خاتمی می‌توانست با استعفای خود اتحاد جنبش اصلاح‌طلبی را حفظ کند.»[7]


هم‌چنین «محمد برقعی»- از عناصر ضدانقلاب مرتبط با سازمان سیا- در مصاحبه‌ای با رادیو آمریکا خواستار فعال شدن پروژه‌ی عبور از خاتمی شده، می‌گوید: «کسی که نمی‌تواند کاری انجام دهد باید کنار برود. خاتمی تا به حال کاری برای پیشبرد اصلاحات نکرده است.»[8] «عزت الله سحابی»- از اعضای سابق نهضت آزادی- در مصاحبه‌ای با روزنامه‌ی «آریا» خواستار دستگیری و محاکمه‌ی آقای خاتمی به خاطر آن چه او نقش آفرینی در اعدام برخی از منافقین خوانده بود، شد. در ادامه‌ی این روند «احمد زیدآبادی»- از عناصر جریان موسوم به ملی مذهبی- در سخنانی در محل انجمن صنفی روزنامه نگاران می‏گوید: «آقای خاتمی! اگر نمی‏توانید از ما حمایت کنید که ظاهراً هم نمی‏توانید، بهتر است کنار بروید.»[9] وی در بیان اهداف پروژه‌ی عبور از خاتمی آن را مقدمه‌ی عبور از حاکمیت مستقر و موجود عنوان می‏کند.


تئوریزه کردن نافرمانی مدنی[10]


نافرمانبردای مدنی و جسارت سیاسی عنوان راهکاری برای خروج از بن بست براندازی رژیم ولایت فقیه است که آن را «منوچهر گنجی» – از همکاران سازمان سیا و موساد – در مهر ماه 1376 ه.ش. در نشریه‌ی ضدانقلابی «نیمروز» مطرح کرد. وی در مقدمه می‏نویسد: «جمهوری اسلامی اصلاح پذیر نیست. وابسته نمودن نظام سیاسی ایران به دین و اصل ولایت فقیه ناقض آزادی، حقوق بشر، مردم سالاری، اصل مسؤولیت دولت در مقابل مردم و شرکت آزاد و برابر مردم در تحقق حاکمیت ملی است. برای رسیدن به آزادی، رفاه، ترقی و تعالی ایران، نظام جمهوری اسلامی را باید برچید.»[11] 


نافرمانبردای مدنی و جسارت سیاسی عنوان راهکاری برای خروج از بن بست براندازی رژیم ولایت فقیه است که آن را «منوچهر گنجی» – از همکاران سازمان سیا و موساد – در نشریه‌ی ضدانقلابی «نیمروز» مطرح کرد. وی در مقدمه می‏نویسد: « برای رسیدن به آزادی، رفاه، ترقی و تعالی ایران، نظام جمهوری اسلامی را باید برچید.»[11]

وی که از کارگزاران رژیم فاسد شاهنشاهی بود، تأکید می‏کند: «امروز نافرمانبرداری مدنی و جسارت سیاسی باید پایه و اساس مبارزات ... علیه جمهوری اسلامی را تشکیل دهد. ابزار ما، برانگیختن موج مخالفت‏ها، انواع عدم همکاری‌ها و مداخله در مبارزه طلبیدن رژیم دیکتاتوری ولایت فقیه است.»


منوچهر گنجی که از نسل یهودیان مقیم بغداد است در تشریح نافرمانی مدنی می‏گوید: «نافرمانی مدنی از طریق استفاده از حربه‌ی روانی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی ... انجام می‏گیرد. این مبارزات شامل انواع اعتراض‏ها، نافرمانبرداری‏ها، عدم همکاری‏ها، تحریم‏ها، کم کاری‏ها، اعتصاب‏ها و به کارگرفتن انواع دیگر موارد است. تجربیات، نشان می‏دهد که انواع مختلف راهکارهای نافرمانی مدنی بالغ بر دویست مورد مختلف می‏شود که از عملیات اعتراض آمیز و قاطع کننده شروع شده و به انواع عدم همکاری‏ها، مداخلات ... مانند تسخیر محل ... دست زدن به اعتصاب غذا و اعتصابات عمومی و ... ختم می‏شود.» در جریان بازرسی از «شرکت جامعه‌ی روز» سند دست نوشته‌ای منتسب به یکی از شرکت کنندگان در کنفرانس برلین با عنوان «گذار به مردم سالاری» کشف شد که در آن به تبیین راهکار مقابله با نظام دینی پرداخته شده بود. وی در این سند با اشاره به سه فرآیند مورد نظر «ساموئل هانتینگتون» (فرآیند تغییر شکل، جابه‌جایی و فروپاشی) در کتاب «موج سوم دموکراسی»، از فرآیندهای یاد شده با عنوان جایگزینی، جابه‌جایی و دگرگشت یاد می‏کند و با تأکید برفرآیند دگرگشت (فروپاشی) و ضروری دانستن عملیاتی شدن آن، به برآورد نیروهای طرفین پرداخته، می‏نویسد: «چند نیروی تعیین کننده:


1- نیروی جوان؛ طرفین دعوا دنبال این نیرو هستند. جوان‏ها به سه دسته تقسیم می‏شود: بنیادگراها که جذب راست افراطی می‏شوند؛ جوان‏های سیاسی اصلاح طلب و جوان‏های خواهان سبک زندگی غربی و جوان‏های عادی.


2- نیروهای مسلح؛ ارتش ظرفیت دخالت ندارد،‌نیروی انتظامی در کوتاه مدت توان دارد، مردد است، ولی نمی‏تواند ادامه دهد. از همه بیش‌تر، پتانسیل سپاه و بسیج است، قاعده‌ی کلی نمی‏توان داد، پتانسیل ضربه‌ی کوتاه مدت و پرتلفات را دارد.


3- روحانیون؛ مراجع در درگیری‏ها بی‏طرف‌اند و دنبال آرامش‌اند، همیشه ظلم را پذیرفته‏اند، تا فتنه نباشد. بدنه‌ی سنتی روحانیت بی‏طرف می‏ماند؛ یعنی روحانیون کم‌تر سیاسی، روحانیون سیاسی ... نسل جدید نواندیش که متحد طبیعی اصلاحات است.»


برآورد و بازی جنگ یاد شده به وضوح، اهداف و نیات تجدید نظرطلبان افراطی را در رویکرد به نافرمانی مدنی نشان می‏دهد. نگارنده در مصاحبه‌ای با یکی از روزنامه‏های زنجیره‌ای با صراحت خواستار اجرای پروژه‌ی نافرمانی مدنی می‏شود و اظهار می‏دارد: «نافرمانی در شرایطی که قوانین مانع تحقق حق اکثریت باشد، دموکراتیک محسوب می‏شود.»


هواخواهان افراطی لیبرالیسم، ‌بهره‌گیری از جنبش اجتماعی و عملیات نافرمانی مدنی را در حالی تئوریزه می‏کردند که هانتینگتون با اشاره به نقش این مهم در فرآیند فروپاشی می‏نویسد: «سیمای مردمی گذارهای دموکراتیک چنین است که حکومت‌های سرکوب‌گر با قدرت مردم به زیر کشیده می‏شوند. انبوه مردمی که از خشم و کین به جنبش در آمده‌اند، خواستار تعیین رژیم می‏شوند و هرگاه لازم باشد آن را به زور می‏طلبند. تقریباً در هر تغییر رژیم در موج سوم، اجتماع و اقدام انبوه مردم به صورت‌های مختلف، دخیل بوده است. این ترتیب در فرآیند فروپاشی فیلیپین، آلمان شرقی، رومانی و در فرآیند جابه‌جایی کره، لهستان و چکسلواکی پیش آمد.»


«اکبر گنجی» در گفت‌وگویی با نشریه‌ی «کریستین ساینس مانیتور» در ترسیم راهکار مورد نظر خود می‏گوید: «امیدوارم که انقلاب بدون خون ریزی چکسلواکی، مدل ایران قرار گیرد. ما قدم به مرحله‌ای از دموکراسی می‏گذاریم که هزینه‏ای دارد ... برای رسیدن به هر چیز باید بهای آن را پرداخت.»


«عزت الله سحابی»، یکی از عناصر جریان موسوم به ملی – مذهبی در اظهارنظری در دانشکده‌ی حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، ضمن تئوریزه کردن خط آشوب طلبی می‏گوید: «در چنین شرایطی آرامش چه معنایی دارد. فضا اگر عدم آرامش و عدم ثبات و تشنج را اقتضا می‏کند، آرامش جایی ندارد. فضای حقیقی به ما القا می‏کند که مقاومت کنیم و نه آرامش، این مقاومت باید فعال و اجرایی باشد.»[12]


رادیکال نمودن محیط‏های دانش‌جویی


تعامل برخی از دسته‏های دانش‌جویی با تجدید نظرطلبان هواخواه لیبرالیسم و تئوریزه شدن مفاهیم و مباحث سکولاریستی و اومانیستی در دانشگاه‏ها – طی سال‏های پس از جنگ- عملاً این تشکل‏ها را وادار به فاصله گرفتن از مؤلفه‏های شناخته شده‌ی جنبش دانش‌جویی- مانند آرمان‏گرایی، استکبار ستیزی، عدالت طلبی، ظلم ستیزی، عدم دنباله روی از احزاب و جریان‏های سیاسی – نمود. از دیگر سو، با تحمیل کارکرد احساس گرایی و عمل گرایی افراطی به محیط‌های دانش‌جویی و وابسته ساختن برخی از آن‌ها به احزاب تندرو، باعث شد این تشکل‌ها در نقش اهرم فشار از پایین تجدید نظرطلبان ظاهر شوند. این فرآیند در کنار تلاش جریان‌های منحرف و مخالف نظام – از جمله نهضت آزادی- برای نفوذ در محیط‌های دانش‌جویی، بسط تفکر لیبرالی، یارگیری از درون دانشگاه‌ها و تحمیل اداره به برخی از دسته‏های دانش‌جویی، عملاً فضای سیاسی دانشگاه‏ها را به سوی رادیکالیزم سیاسی سوق داد.


افراطیون تجدید نظر طلب و عناصر معاند داخلی با آگاهی از روند یاد شده و برای بهره‌گیری از عوامل نفوذی خود برآن شدند تا رادیکالیسم ایجاد شده در مراکز دانشگاهی را به سوی اجرای نافرمانی مدنی و عبور از حاکمیت سوق دهند. از این رو مأموریت هدایت عوامل نفوذی در دانشگاه‏ها به افرادی هم‌چون «هدی صابر»[13]، «تقی رحمانی» و «رضا علیجانی» سپرده شد. رهاورد همکاری‏های افراد یاد شده با برخی از افراد و دسته‌های دانش‌جویی؛ شکل‌گیری نشست مشهد،[14] نشست گرگان،[15] حادثه‌ی خرم آباد،[16] نشست در اصفهان[17] و برگزاری جلسه‌ی اعتراض به انسداد سیاسی در دانشگاه امیرکبیر بود. حوادث یاد شده در حالی رقم خورد که «گری سیک» مشاور امنیت ملی در دولتهای کارتر و ریگان و از مسئولان سازماندهی عناصر ضدانقلاب و تجدید نظر طلب ایرانی، در اظهاراتی اعلام کرده بود:

«برای آن‌هایی که خواستار توسعه‌ی سیاسی هستند، زمان بسیار خطرناک است. در طی سه سال گذشته علی رغم وجود حمایت تبلیغاتی و فیزیکی، این افراد در نگاه داشتن خود شجاعت به خرج داده‏اند و شجاعت آن‌ها در روزهای آینده به نمایش گذاشته خواهد شد.»[18] به دنبال دستگیری عناصر وابسته به نهضت آزادی، جریان موسوم به ملی مذهبی و عناصر نفوذی و در تشکل‏های دانش‌جویی توسط دادگاه انقلاب اسلامی، سایر افراطیون تجدید نظر طلب- معتقدان به رویکرد نخست- همانند گذشتگان روشنفکر خود به خلوت پناه بردند و تا مدت‌ها در محافل سیاسی حاضر نشدند.(*)


ادامه دارد...
 
پی‏نوشت‏ها:

[1]ـ روزنامه‌ی بهار، 23/3/79، محمدرضا خاتمی.

[2]ـ همان، 16/5/79، انصاری راد.


[3]ـ همان، 16/5/79.


[4]ـ رادیو بی.بی.سی، 8/4/79.


[5]ـ همان، 24/5/79.


[6]ـ همان، 19/2/1379.


[7]ـ همان.


[8]ـ رادیو آمریکا، 23/6/1379.


[9]ـ روزنامه‌ی کیهان، 15/2/1379.


[10]ـ نشریه‌ی نیمروز، شماره 434.


[11] ـ نشریه‌ی نیمروز، شماره‌ی 28/7/43476


[12]ـ روزنامه‌ی کیهان، 27/7/79.


[13]ـ هدی صابر فعالیت سیاسی خود را با گروهک جنبش مسلمانان مبارز آغاز نمود و پس از مدتی با یکی از هسته‌های تشکیلاتی سازمان منافقین (حسین تفرشی‌ها، مصطفی خانبانی و رضا رضوانی) ارتباط برقرار کرد و برای آنان اقدام به گردآوری اخبار نمود. پس از دستگیری و معدوم شدن هست یاد شده، سازمان منافقین فرد دیگری را برای برقراری ارتباط با وی به ایران اعزام نمود. او پس از انتشار نشریه‌ی ایران فردا، توسط عزت الله سحابی همکاری خود را با این نشریه شروع کرد که مقاله‌های اهانت آمیزی از وی در این نشریه به چاپ رسیده است. نامبرده پیش از حادثه‌ی کوی دانشگاه به صورت تشکیلاتی، هدایت یکی از عوامل نفوذی در یک تشکل دانش‌جویی را برعهده داشت و از امضا کنندگان اطلاعیه‌های جمعی و موسوم به ملی مذهبی بود.


[14]ـ جلسه‌ی دفتر تحکیم وحدت در اردیبهشت ماه 1379 ه.ش. در مشهد برگزار شد و عناصر نفوذی در این جلسه با اظهارنظرهای حرمت شکنانه و بعضاً احساسی تلاش کردند- به بهانه‌ی تعطیلی برخی از نشریات زنجیره‌ای تجدید نظرطلب- دانش‌جویان را به تعطیلی دانشگاه‌ها و برگزاری تجمع‌ها و راهپیمایی دانش‌جویی در سراسر کشور ترغیب نمایند.


[15]ـ پس از خارج شدن طرح تغییر قانون مطبوعات از دستور کار مجلس، نشست مسؤولان سیاسی دفتر تحکیم وحدت در گرگان برگزار شد. این جلسه‌ی بی‌سابقه، از سوی عناصر نفوذی در این تشکل دانش‌جویی و با هدف زمینه‏سازی در محیط‌های دانش‌جویی برای عملیاتی کردن نافرمانی مدنی و عبور از خاتمی مطرح شد.


[16]ـ در شهریور ماه 1379 نشست سراسری انجمن‌های اسلامی دانشگاه‌های سراسر کشور در خرم آباد برگزار شد. این نشست به محلی برای درگیری تجدید نظرطلبان تبدیل شد. برخی بر نافرمانی مدنی تأکید می‌کردند و تجدید نظرطلبان هدف دیگری را نیز دنبال می‌کردند: «تغییر فضای سیاسی نشست خرم آباد و سوق دادن فضای حاکم بر آن به سوی تفکر خود، در این جلسه از سروش، کدیور، هدی صابر و ... دعوت به عمل آمد و نکته‌ی جالب توجه این که هدی صابر تا آخرین روز این اردو در خرم آباد حضور داشت. مع الاسف با اقدامات تجدید نظرطلبان در جریان برپایی این اردو حوادث خونینی در این شهر به وجود آمد.»


[17]ـ نشست اصفهان دفتر تحکیم وحدت را جریان نفوذی و وابسته به نهضت آزادی در آبان ماه 1379 و با هدف قبضه کردن این تشکل برگزاری کرد. این جریان از مدت‌ها پیش با ادامه کشمکش‌ها بر سر اتخاذ راهکار آرامش فعال یا نافرمانی مدنی- مقاومت مدنی- باعث تشنج و ناتمام ماندن جلسه شد.

[18]ـ روزنامه‌ی کیهان، 14/4/1379.



*رضا سراج؛ کارشناس مسایل راهبردی/انتهای متن/

برگزاری "کنگره" طرفداران حزب باد ایران در بوخوم ـ آلمان!

برگزاری "کنگره" طرفداران حزب باد ایران در بوخوم ـ آلمان!

میرزا 
کانفورمیست
(ترانه‌ی جورجو گابر و آدریانو چلنتانو، دو هنرمند ایتالیایی)
بوخوم در روزهای نهم و دهم اوت ۲۰۱۴  محل "کنگره!" بانیان و طرفداران حزب باد! (کانفورمیست های ایرانی) بود.!
یکی از چرخش های آشکاری که در ماه های اخیر نظاره گر وقوعش بودیم، گرایش شدید گروه های فرهنگی و اجتماعی به چهره ای سیاسی است که در دوره ای کمتر مراجعه کننده ای داشتند، ولی با وزش نسیم موسمی و تغییر مسیر باد و سیاست «تدبیر و امید»  لزوم یک چرخش سریع را لازم دیدند و اینگونه بود که مشخص شد همچنان ابن الوقت بودن می تواند تا چه اندازه برجسته باشد. 
حکایت این گروه، حکایت کانفورمیست می باشد؛ گروهی که در مسیر باد حرکت می‌کند تا همیشه در صحنه باشد! 
برای درک بهتر آنچه روی می‌دهد و اتفاقاً یک پدیده جهانی ریشه دار است، باید دیدن و شنیدن اجرای ترانه‌ای به همین نام را توصیه کرد؛ ترانه‌ای که جورجو گابر و آدریانو چلنتانو، دو هنرمند ایتالیایی آن را اجرا ‌کرده‌اند.

آیا مهلک بودن این سرنوشت را می دانی؟
این چنین شرم آور بودن را؟
"مرعوب" از طرد شدن، "وحشت زده" از حذف شدن،
آشفته از چشیدن طعم تلخ اقلّیت بودن،
دشواری وانهادن منفعتی حقیر را؟ 
بله می دانی! و از این روست که سازش می کنی و به هر سمتی می چرخی
مانند آن خروسک بادنما کانفورمیست

کانفورمیست عزیز! این ترانه تقدیم به توست...ترانه حال روز خيلی‌ از سياسيون و کنگره چی های وطنی!!





من یک انسان نو ام، آن قدر نو که دیرزمانی ست که دیگر فاشیست نیستم
من خیلی حسّاس و نوع دوستم و شرق شناس
قدیم ها طرفدار جنبش اعتراضی سال ۶۸ بودم و حالا مدت کوتاهی ست که طرفدار محیط زیست شده ام
 
چند سال قبل با خوشحالی هرچه تمام تر احساس کردم مثل خیلی ها سوسیالیستم
 
من یک انسان نو ام! لطف که کنم و بخواهم با زبان ادبی بگویم، باید بگویم من یک ترقی خواهم
 
در عین حال طرفدار بازار آزاد و ضد نژادپرستی من خیلی خوبم! من طرفدار حیواناتم
 
و دیگر اگزیستانسیالیست نیستم. اخیراً کمی خلاف جریان حرکت می کنم و فدرالیست شده ام.
 
کانفورمیست (حزب بادی) کسی است که معمولاً در جناح صحیح قرار گرفته!
 
او پاسخ های روشن و خوبی در سرش دارد او بر عقاید متمرکز است
 
و زیر بغلش همیشه دو یا سه روزنامه دارد و وقتی به اندیشیدن نیاز دارد
 
اگر روشن تر بخواهم برایتان بگویم درست مثل یک فرصت طلب فکر می کند او خود را بی هیچ ضرورتی، وفق می دهد و در بهشت خودش زندگی می کند
 
کانفورمیست یک انسان کاملاً گِرد و منعطف است و بدون مقاومت حرکت می کند
 
کانفورمیست در دریای اکثریت لیز می خورد و نرمش می کند
 
یک حیوان بسیار رایج است که با کلماتِ گفتگو ها زندگی می کند
 
شب ها رویا می بیند و رویاهایش از خواب های رویابینان دیگر بیرون می آیند
 
روز عید او زمانی است که با همه جهان در آشتی باشد و وقتی شنا می کند، راهش باز شود
 
او کانفورمیست است! کانفورمیست!
من یک انسان نو ام و با زنان رابطه خارق العاده ای دارم؛ من فمینیستم!
همیشه در دسترس و خوشبین؛ اروپایی ام و هرگز صدایم را بلند نمی کنم ؛ صلح طلبم!
مارکسیست لنینیست بودم بعدش نمی دانم چرا خودم را ناگهان یک کمونیست خداپرست یافتم!
کانفورمیست خوب نفهمیده که حتی بهتر از یک توپ به هوا می پرد!
کانفورمیست یک بالن هوایی تکامل یافته است که از اطلاعات باد کرده
و گونه نادری است که در ارتفاع پست از سطح زمین پرواز می کند
جهان را با یک انگشت خود لمس می کند و گمان می کند کارش تمام شده است
زندگی می کند و این برایش بس است...
و باید بگویم که او خیلی شبیه همه ما است!
من یک انسان نو ام. آن قدر نو ام که در همان نظر اول توجّهتان را جلب می کنم
من یک کانفورمیست نوین هستم!