در سال ۱۹۵۳ آیزنهاور، رئیسجمهوری آمریکا طرح رهبری و هزینه کودتایی که منجر به سقوط دولت دکتر مصدق گردید فراهم کرد. اینک عامل و اجراکننده طرح کودتای «سیا» که عملیات مربوطه را به طور سری در ایران انجام داده است، از این راز پرده برمیدارد:
کرمیت روزولت، رئیس اسبق «سیا» در خاورمیانه، طی یک مصاحبه اختصاصی با خبرنگار روزنامه لوسآنجلس تایمز، برای نخستین بار، نقش «سیا» را در کودتایی که به منظور بازگرداندن قدرت به محمدرضا پهلوی (شاه مخلوع) انجام گرفته است شرح میدهد. کرمیت روزولت میگوید: کودتای ایران نخستین عملیات مخفی علیه یک دولت خارجی بود که به وسیله «سیا» در ماههای آخر حکومت ترومن تنظیم شده بود.
با اجرای این طرح موفقیتآمیز در ایران، که «سیا» آن را طرح «آجاکس» نامگذاری کرده بود، جان فاستر دالس، وزیر خارجه دولت آیزنهاور، به حدی خشنود گردید که در نظر داشت نظیر کودتای ایران را در کنگو، گواتمالا، اندونزی انجام دهد و در مصر نیز حکومت عبدالناصر را ساقط کند.
روزولت مدعی است که در برابر این پیشنهادات ایستادگی کرده و به همین علت از خدمت در سازمان «سیا» کنارهگیری کرده است. تابستان سال ۱۹۵۳ مدت سه هفته در ایران اقامت داشته و کودتای علیه دولت دکتر مصدق را، به طور پنهانی رهبری کرده است. روزولت اقرار میکند که مبلغ یک میلیون دلار آمریکایی، برای هزینه ایجاد بلوا و اغتشاشهای خیابانی که ۳۰۰ کشته به جای گذاشت و دولت ملی مصدق را ساقط کرد، در اختیار داشته ولی فقط ۷۵۰۰۰ دلار آن را خرج کرده است.
روزولت میگوید: «پرزیدنت آیزنهاور، از چگونگی عملیات مربوط به کودتا از آغاز تا پایان آن آگاه بود و دستور اجرای کودتا، به وسیله دالس، وزیر امور خارجه، به برادرش آلن دالس، رئیس سابق «سیا» و همچنین والتر بیدل اسمیت، معاون وزارت امور خارجه صادر شد.
«من دستورات صریحی از این سه شخصیت برای اجرای این مأموریت دریافت کردم و انتخاب من برای انجام این کار بدین دلیل بود که مدتی مهمترین مقام را، از طرف «سیا» در خاورمیانه به عهده داشتم.»
روزولت، نوه تئودور روزولت رئیسجمهوری اسبق آمریکا میگوید: «سه تن از همکاران رئیسجمهوری آمریکا، در زمینه ضرورت انجام این مأموریت مرا متقاعد ساختند. این سه شخصیت، فاستردالس، آلن دالس و ژنرال بیدل اسمیت بودند.»
سالهاست یاران مصدق «سیا» را متهم به انجام کودتا، در ایران میکنند. برخی از این افراد، مانند مهدی بازرگان نخستوزیر هماکنون در حکومت جدید ایران عضویت دارند، ولی دولت آمریکا هیچگاه اتهام آنها را تأیید نکرد.
روزولت داستان چگونگی کودتا و سقوط حکومت دکتر مصدق را به طور مشروح توضیح میدهد و میگوید: «سیا» پس از تبادلنظر با انگلیسیها، تصمیم به سرنگون کردن دولت مصدق گرفت. ما، اوضاع ایران را از سال ۱۹۵۲ مورد بررسی قرار داده بودیم و انگلیسیها از مدتی پیش از آن تاریخ، در زمینه پیشنهاد کودتا در ایران با ما وارد گفتگو شده بودند... یعنی در سال ۱۹۵۲، موقعی که سفیرکبیر انگلستان از ایران اخراج شد، در آن موقع در حدود دو سال بود که مصدق حکومت میکرد. وی طی این مدت موقع خود را در پارلمان مستحکم کرده بود و به تدریج قدرت و نفوذ شاه را تضعیف میکرد. مصدق با ملی کردن یک میلیارد دلار، دارایی شرکت نفت ایران و انگلیس، خشم و غضب قدرتهای غرب را برانگیخته بود. دولتهای انگلیس و آمریکا توافق کردند که مانع صدور نفت ایران شوند. بررسی درباره تهیه و اجرای طرح کودتا، زمانی آغاز شد که نمایندگان شرکت نفت ایران - انگلیس با توافق دولت انگلستان با ما، تماس گرفتند. آنها در لندن در زمینه بحث درباره طرح کودتا، با من وارد گفتگو شدند. من به آنها گفتم آقایان من نمیتوانم در این مورد با شما مذاکره کنم... من اجازه ندارم، ولی آنها طرح خود را به طور مشروح، که موجب اتلاف وقتم شد، برای من توضیح دادند. طرح جالبی بود... با جزئیات و خصوصیات نظامی و غیرنظامی و جدولبندی و برنامه اجرا... درست مانند یک طرح نظامی و عملیات زیرزمینی، ولی به نظر من طرح قابل اجرا نبود.»
روزولت به سخنان خود ادامه میدهد: «من به واشنگتن برگشتم و در مورد تماس با انگلیسیها با آلن دالس و معاون او، مشورت و گفتگو کردیم. ماه دسامبر ۱۹۵۲ فرارسید. آیزنهاور، در انتخابات ریاستجمهوری پیروز شد، ولی تا ژانویه ۱۹۵۳ دموکراتها به حکومت لرزان خود ادامه میدادند.»
در این دوران دالس، رئیس «سیا» و کرومیت روزولت، طرح کودتای آمریکا را برای سقوط دکتر مصدق تنظیم و تکمیل میکنند. روزولت در این مورد میگوید: «دالس اصرار داشت هاری ترومن و دین آچسن، وزیر خارجه او که نسبت به دکتر مصدق «سمپاتی» دارد، از موضوع طرح آگاه نشوند. آچسن کاملاً مجذوب دکتر مصدق بود به همین دلیل من هم مایل نبودم موضوع طرح کودتا را با او در میان بگذارم. من و آلن دالس میدانستیم که جان فاستر دالس، در حکومت آیزنهاور، جانشین آچسن خواهد بود و نمیخواستیم دولتی را که روزهای آخر حکومت خود را طی میکند، درگیر موضوعی کنیم که کمتر از جمهوریخواهان نسبت به آن موضوع علاقهمند بود. آلن دالس میگفت بهتر است تا برادرم کارش را تحویل نگرفته، موضوع را مطرح نکنیم و به همین نحو عمل کردیم.»
«قبل از اینکه آیزنهاور، به طور رسمی عهدهدار مسئولیت شود، نامه مشروحی از مصدق دریافت کرده بود. نخستوزیر ایران از رئیسجمهوری جدید آمریکا خواستار بود از او حمایت کند و به تحریم خرید نفت ایران پایان داده شود.» روزولت فاش میکند که چون جان فاستر دالس در جریان طرح کودتا قرار داشت، در نتیجه پاسخ آیزنهاور به مصدق با لحن ملایمی «منفی» بود. در ژانویه ۱۹۵۳، پس از اینکه آیزنهاور در کاخ سفید مستقر شد، فاستر دالس، بیمناک از اینکه مصدق زیر نفوذ شورویها قرار گیرد، به روزولت دستور داد طرح کودتا را تکمیل و آماده اجرا کند. این تصمیم به عنوان پایان سیاست ترومن تلقی گردید.»
گزارشی که به وسیله منابع اطلاعاتی تهیه شده بود و در ژانویه ۱۹۵۳ به وسیله دولت ترومن انتشار یافته بود و شش ماه قبل از طبقهبندی محرمانه، خارج شده بود، حکایت میکرد که اقدام دکتر مصدق در ملی کردن صنعت نفت، «تقریباً با حمایت کامل مردم» ایران روبرو شده است. همچنین مصدق یک ضدکمونیست سرسخت شناخته شده بود و در پایان این طور نتیجهگیری به عمل آمده بود که حزب کمونیست توده، مخالف مصدق است و اقدام برای سقوط دولت او را، بر خود فرض میداند.»
روزولت درباره ارزیابی اوضاع سیاسی ایران در زمان حکومت ترومن به مخبر روزنامه لوسآنجلس تایمز میگوید: «من در این مورد چیزی نمیدانم. آنچه من از آن دوران به خاطر دارم، این است که ما در «سیا» میخواستیم بدانیم لویی هندرسون، سفیر ایالات متحده در ایران، چه نظریهای دارد... او (هندرسون) عقیده داشت که ادامه زمامداری مصدق، خطر جدی به بار خواهد آورد وایران را زیر سلطه شورویها خواهد کشاند» با این حال روزولت اظهار عقیده میکند که دکتر مصدق اصولاً طرفدار کمونیستها نبود و طرفدار کمونیستها هم نمیگردید... انگلیسیها درباره ایران اشتباه کردند. من معتقدم که انگلیسیها در مذاکرات با مصدق بسیار گیج بودند... آنها هیچ نوع پیشنهاد قابل قبولی ارائه نکردند و این، به نظر من احمقانه بود. من فکر میکنم این امکان وجود داشت که پیشنهاد قابل پذیرشی ارائه کرد و اگر با ایران کنار میآمدند، عملیات پر سر و صدای کودتا انجام نمیگرفت. اگر آنها به موافقت میرسیدند، ما نرخ نفت را بالا میبردیم و به آنها یک پورسانتاژ، به عنوان حق مالکیت میدادیم، این عاقلانهترین کاری بود که آنها میتوانستند انجام دهند.»
روزولت، نظر دولت ترومن را دایر بر اینکه دکتر مصدق مورد حمایت مردم وطنش بود، تأکید میکند ولی در عین حال عقیده دارد که این حمایت را به سرعت از دست داده زیرا قدرتهای غربی، خرید نفت را تحریم کردند.
روزولت درباره کودتا علیه دولت دکتر مصدق میگوید: «این اقدام مهم، با سرعت و به موقع، با سازمان دادن نیروهای مخالف مصدق و در محیطی بسیار تهدیدآمیز انجام گرفت... اجرای کودتا برای «سیا» ضرورت داشت زیرا «عوامل دیگری» قصد کودتا داشتند. ایرانیان طرفدار شاه، چندان زیاد و سازمانیافته نبودند. انگلیسیها نیز از انجام کودتا، غافل نبودند، هر چند مصدق آنها را از ایران اخراج کرده بود.»
روزولت برای سازماندادن به کودتا در آخرین روزهای زمستان ۱۹۵۳ مخفیانه وارد ایران میشود. سپس در ژوئیه همان سال، بار دیگر به ایران میآید. در این سفر، با یک اتومبیل آمریکایی، همراه یکی از دوستانش از بغداد عازم ایران میشود و با یک گذرنامه جعلی از مرز عبور میکند: «در آن روزها که وارد ایران شدم، وضع ارتباطات بین مرزها و مرکز، بسیار بد بود، حتی اگر اسم واقعی مرا میدانستند، مشکلی فراهم نمیگردید. مأمور گارد مرزی، مرد بسیار کودنی بود و خوب نمیتوانست انگلیسی بخواند و صحت و سقم گذرنامه مرا تشخیص دهد...
«پس از ورود به ایران، به منزلی در نواحی کوهستانی تهران، که دور از عبور و مرور مردم بود رفتم و به تنظیم کارهایم پرداختم. ما یک میلیون دلار داشتیم و کمتر از ۷۵۰۰۰ دلار آن را برای به راه انداختن دمونستراسیون خرج کردیم. بقیه پول را در یک محل مطمئن در سفارت گذاشتیم و چندی بعد آن را به شاه دادیم.»
روزولت اعتراف میکند که ۷۵۰۰۰ دلار به یک شبکه که شامل سه نفر آمریکایی و پنج نفر ایرانی بود برای تجهیز دمونستراسیون پرداخت شد. عوامل ایرانی در این شبکه، با صدها تن مردم محلی ارتباط داشتند. آنها یک گروه را سازمان داده بودند و از طریق آن گروه پولها را بین مردم تقسیم میکردند.»
روزولت میگوید: «من با نام جعلی «لاکریج» وارد ایران شدم و تنها سه نفر از هویت واقعی من اطلاع داشتند، یکی از این سه تن، شاه بود. من به دیدن او رفتم و به او گفتم مصدق را عزل کند و سرلشکر فضلالله زاهدی را به نخستوزیری بگمارد. شاه این پیشنهاد را با مسرت استقبال کرد. فقط میخواست اطمینان حاصل کند که از او پشتیبانی خواهد شد. با توجه به احترام و پذیرایی که ترومن و آچسن در ایالات متحده از دکتر مصدق به عمل آورده بودند، اکنون میخواست مطمئن شود که دیگر از مصدق حمایت خواهد شد.»
«طی ملاقات کوتاهی که با او داشتم، متقاعد شد که ما ترتیبات لازم را برای انجام کارمان دادهایم (ایالات متحده آمریکا و انگلستان با کودتا موافقت کردهاند) و این توافق با اظهارات وینستون چرچیل و آیزنهاور، تأکید شده است. نشانه توافق چرچیل تغییر لحن او در سخنرانی رادیو بیبیسی و همچنین نطق آیزنهاور که در غرب آمریکا بود که از شاه حمایت کرد.»
روزولت اظهار داشت که اقدام آمریکا در انجام کودتای ایران کاملاً محرمانه بود و جز چند تن از افسران ارتش ایران که با آنها مذاکره کردیم، هیچکس از جریان کار اطلاع نداشت. ما توافق کرده بودیم که «هندرسون» سفیر ایالات متحده در مخفیگاه خود واقع در ناحیه کوهستانی تهران، با افسران طرفدار شاه و همینطور با کسی که با استفاده از بودجه «سیا» گروهی را برای تظاهرات جمعآوری کرده بود تماس برقرار کرد. دو هفته پس از ورود روزولت به ایران، همانطور که قبلاً پیشنهاد کرده بودم، شاه مصدق را عزل کرد و زاهدی را به نخستوزیری برگزید. ولی مصدق حاضر به کنارهگیری نشد و علیه شاه و طرفداران او به مقابله پرداخت. روزولت که احتمال این واقعه را پیشبینی کرده بود میگوید: «عدهای از افسران طرفدار شاه در محلی که «سیا» تعیین کرده بود - مجاور سفارت آمریکا در تهران - مخفی شدند و شاه نیز از کشور خارج شد.
«... من به شاه گفتم: «اگر برخی از کارها موفقیتآمیز نبود، شما با هواپیمای خودتان به بغداد پرواز کنید.» ولی چون سفیر ایران در بغداد، از طرفداران مصدق بود، شاه، ناگزیر به طرف رم پرواز کرد. در تهران با او تماس منظم داشت و پسرش اردشیر زاهدی نیز که بعدها سفیر ایران در ایالات متحده شد از کسانی بود که با روزولت تماس داشته است.
روزولت میگوید: به دنبال تظاهرات خیابانی و پس از اینکه نظامیان قدرت را به دست گرفتند، شاه به تهران برگشت. من و زاهدی به او تلگراف کردیم به ایران برگردد. مصدق نخست مخفی شد و روز بعد، خود را معرفی کرد. سپس بازداشت و محاکمه شد و سه سال در زندان ماند.
هنگامی که شاه به ایران بازگشت و بار دیگر قدرت را به دست گرفت، معامله نفت با کشورهای غربی به سهولت انجام گرفت. به موجب آن قرارداد شرکتهای آمریکایی ۴۵ درصد محصول نفت ایران را به خود اختصاص دادند به کنسرسیوم انگلیسی نیز اجازه داده شد به ایران مراجعت کند و سهم قابل توجهی از نفت ایران را به دست آورد. اجرای عملیات مربوط به کودتا، از آغاز تا پایان، فقط سه هفته طول کشید، سپس من از ایران خارج شدم.
آنچه روی داد، به وسیله گروه کوچکی از افسران ارتش بود که در مقامات بالا بودند و مصدق آنها را به کار گمارده بود و همه کارها ظرف سه روز به نتیجه رسید.
روزولت پس از مراجعت به آمریکا مورد تقدیر رئیسجمهوری قرار میگیرد و به دریافت نشان «امنیت ملی» نائل میشود. وی در این مورد میگوید: «برای اهمیت این نشان کافی است بگویم که پیش از من فقط یک تن، یعنی ادگار موور، رئیس مقتدر «اف بی آی» به دریافت چنین نشانی نائل شده بود.»
جان فاستر دالس که از موفقیت در این عمل بسیار خوشحال شده بود عقیده داشت که در آینده این نوع اقدامات وسیلهای برای مواجه شدن با مسائل دشوار خارجی خواهد بود. من نیز خاطرنشان ساختم که ما پیش از انجام کار، اوضاع را به دقت مطالعه کردیم و خوشحال شدیم که ارتش، به استثنای چند مورد معدود از افسران که مصدق آنها را به کار گمارده بود، همگی طرفدار شاه بودند...
* * *
هنگامی که از ایران مراجعت کردم و برای تسلیم گزارش خود به کاخ سفید رفتم، احساس کردم وزیر خارجه مایل است عملیات دیگری نظیر آنچه انجام شده بود، در برخی از کشورهای خارجی صورت گیرد. من به فاستر دالس گفتم: آقای محترم، به خاطر داشته باش که این اقدام به دنبال یک سلسله بررسیهای دقیق انجام گرفت و شما نمیتوانید در نقاط دیگری از جهان، این برنامه را پیاده کنید... من سعی کردم وزیر خارجه را متقاعد سازم که عملیات ایران نمیتواند به عنوان یک نمونه و مدل، در نقاط دیگر تکرار شود، ولی فاستر دالس نمیخواست این نظریه را قبول کند و سعی داشت مرا درگیر «گواتمالا» کند.
دالس برای به کرسی نشاندن حرف خود این طور استدلال میکرد: «شما با استفاده از همکاری و حمایت پنهانی گروهی که انتخاب میکنید میتوانید در هر کشوری که بخواهید عمل کنید.» من در پاسخ نظریه او که به عقیده خودم «چرند» و بیمعنی بود گفتم: «شما با موفقیت در یک عمل، تصور میکنید میتوانید این برنامه را در هر محلی که دلخواهتان باشد، اجرا کنید؟ شما تجزیه و تحلیل دقیق این موضوع که چرا نخستین اقدام ما (در ایران) موفقیتآمیز بود را به خاطر ندارید.
روزولت، به اختلافنظر خود با فاستر دالس در مورد مصر اشاره میکند و میگوید: «من یقین داشتم که ناصر برای تهیه اسلحه با اتحاد جماهیر شوروی وارد معامله خوهد شد ولی دالس مخالف این نظر بود و میگفت «وقتی که از کنفرانس ژنو برمیگشتیم در آنجا روسها به من اطمینان دادند که چنین معاملهای صورت نخواهد گرفت.»
هنگامی که وزیر خارجه آمریکا از خبر امضای قرارداد خرید اسلحه، بین مصر و شوروی آگاه شد، از من خواست به مصر بروم و نظیر مأموریت ایران را در مصر انجام دهم و حکومت ناصر را ساقط کنم. من به او گفتم انجام این کار امکان ندارد... و چون شخص دیگری را در اختیار نداشت که بتواند مأموریت مرا انجام دهد، از این فکر منصرف شد.
چهار سال بعد از کودتای ایران فاستر دالس بار دیگر پیشنهاد کرد در چند کشور موردنظر ایالات متحده آمریکا مداخله شود، ولی من نپذیرفتم و سرانجام سماجت دالس، در سال ۱۹۵۸ از خدمت در «سیا» کنارهگیری کردم.
کرمیت روزولت پس از کنارهگیری از «سیا» با عنوان معاون کمپانی «گلف» در آن شرکت مشغول کار میشود. وی درباره شغل و عنوان جدید خود میگوید: «من عهدهدار امور روابط دولتی آن شرکت با دولت ایالات متحده و همچنین با دیگر کشورهای خارجی بودم و در این سمت با شاه ایران ملاقاتها و مذاکراتی داشتم ولی این تماسها کوتاه و محدود بود.
گلف از شرکتهایی است که پس از بازگشت شاه و اعاده قدرت به او، به وسیله کودتای «سیا» در استفاده از محصول نفت ایران ذینفع شده است.
روزولت منکر این موضوع است که تسهیلات و منافعی که کمپانی گلف از نفت ایران کسب کرده، مقارن دورانی است که او در «سیا» اشتغال داشته است. همچنین روزولت از بحث درباره تسهیلات و کمکهایی که در دوران معاونت در آن شرکت به نفع گلف انجام داده است طفره میرود ولی اعتراف میکند که در زمینه ایجاد ارتباط میان شرکت گلف و شاه سابق ایران، کمکهایی کرده است.
در ماه ژوئن ۱۹۷۵ کمیسیون سنای آمریکا در امور مربوط به فعالیت شرکتهای خارجی مدارکی به دست آورد که نشان میداد که روزولت از حقوقبگیران شرکت نورتروپ است (شرکت مذکور که دفتر مرکزی آن در لوسآنجلس قرار دارد، و در داد و ستد و معاملات هواپیما، به مقداری وسیع با کشورهای خاورمیانه معروف است) کمیسیون سنا به ریاست سناتور فرانک چرچ مدعی است که روزولت سالانه ۷۵۰۰۰ دلار به خاطر بازاریابی و کمک به فروشهای شرکت نورتروپ به ایران، عربستان سعودی و چند کشور دیگر، دریافت کرده است. روزولت هنوز یکی از مشاوران و بازاریابهای شرکت مزبور است.
طبق مدارک به دست آمده، روزولت با عنوان مشاور به استخدام شرکت «نورتروپ» درآمده است، زیرا با مقامات عالیرتبه کشورهای خاورمیانه، همچنین با شاه (مخلوع) ایران مربوط بوده است و این ارتباط در دورانی که روزولت در «سیا» خدمت میکرد، توسعه یافته است. در یکی از اسناد اداری «نورتروپ» روزولت بدین نحو معرفی شده است: «او مدیر و شخصیت عالیمقامی است که با رؤسا و شخصیتهای مهم و برجسته بسیاری از کشورهای خاورمیانه هم بستگی دارد و در این سند، شاه (مخلوع) به عنوان یکی از این رهبران معرفی گردیده است.
در سال ۱۹۶۸ در دادگستری آمریکا از روزولت به عنوان یکی از نمایندگان خارجی دولت شاه ایران و همچنین دولت اردن و لبنان نامبرده است و پرونده دادگستری او تأیید میکند که او در تنظیم برنامههای سفرهای شاه سابق به ایالات متحده و ایجاد شهرت برای او، همچنین ایجاد تسهیلات لازم در زمینه مسافرت روزنامهنگاران و بازرگانان آمریکایی به ایران اقدام کرده و مشاور سفیر ایران در آمریکا بوده است. طی سالهای ۱۹۶۷ تا ۱۹۷۰ شرکت روزولت، به نام «دان اند روزولت» سالانه مبلغ ۱۱۶۰۰۰ دلار، به اضافه هزینههایی که طی انجام کارهای خود، برای ایران مصرف کرده از دولت ایران دریافت داشته است.
روزولت در حال حاضر مشاور شرکتهای آمریکایی که در صدد سرمایهگذاری در نقاط مختلف جهان هستند میباشد، هر چند تأیید میکند که با خلع شاه نفوذ او در ایران بسیار تنزل کرده است.
روزولت میگوید تصمیم گرفته است پس از ۲۵ سال به سکوت خود، درباره کودتای ایران پایان دهد و پس از مشاورهای که سه سال پیش با شاه (مخلوع) ایران در تهران به عمل آورده است، مطالبی در این زمینه بنویسد. وی مدعی است که شاه (مخلوع) را متقاعد ساخته که درباره مطالب نادرستی که درباره کودتا انتشار یافته است باید در مقام پاسخگویی برآید.
«من به شاه گفتم: اطلاع دارید که مطالب زشت بیشماری درباره شما نوشته و منتشر شده است. هیچیک از اینها درست نیست و هیچکس نیز در صدد پاسخگویی برنیامده است. نظرتان درباره اینکه من حقیقت را بنویسم چیست؟ شاه کمی فکر کرد و گفت: «آری فکر خوبی است از طرف دیگر «سیا» نیز در معرض حملات بیشماری قرار گرفته است و من فکر میکنم اقدامات خوب گذشته «سیا» باید منتشر و اعلام شود... بروید و بنویسید.»
روزولت پس از جلب موافقت شاه و همچنین مشورت با «سیا» کار نوشتن کتاب مورد نظر را که قرار است در اواخر تابستان امسال منتشر شود، شروع کرد.
روزولت سقوط رژیم شاه را با شگفتی تلقی میکند و میگوید:
«من از آنچه در ایران گذشت، یعنی از آغاز اکتبر به بعد، اطلاع درستی ندارم. در آن دوران اردشیر زاهدی در آمریکا بود و در صدد عزیمت به ایران بود تا اوضاع را سر و سامان دهد، ولی دیگر دیر شده بود» روزولت میگوید: «از یک سال و نیم قبل به این طرف، معتقد شده بودکه قدرت و توانایی شاه پایان یافته است و با اطلاعاتی که به وسیله چند تن از ایرانیان «که در جریان اوضاع قرار داشتند» کسب کرده بود، متوجه شده بود که شاه دچار یک بیماری است، احتمالاً وجود یک لخته خود در مغزش.
شاه با اعمال توصیههای نادرست در زمینه مصرف همه پولها برای خرید وسایل نظامی و همچنین تحتتأثیر تشویقهای برخی از آمریکاییها، مانند ریچارد نیکسون - دایر بر اینکه به صورت حامی و سنگر نیرومند غرب در خاورمیانه درخواهد آمد و پرچمدار استواری در برابر اتحاد جماهیر شوروی و دیگر دشمنان خواهد بود - مرتکب اشتباه شد...
من عقیده دارم که این افکار و نظریات، نا به جا و ناصواب بودند. ولی شاه به طور یقین به این اندیشهها اعتقاد داشت، همچنان که نیکسون به آنها معتقد بود و تصور میکنم کیسینجر نیز همینطور فکر میکرد ولی با گذشت زمان کار مؤثری صورت نگرفت و برای جبران غفلتها، دیگر دیر شده بود.»
روزولت معتقد است که استراتژی نیکسون - کیسینجر درباره خلیج فارس، شاه را درباره قدرت و قابلیت خودش به اشتباه انداخت. اشتباه دیگر شاه این بود که باید در بهبود وضع اقتصادی مردم کشورش کوشش میکرد و به این موضوع توجه داشت که با پیشرفت اقتصاد مردم، تمایلات سیاسی آنها به تدریج و به آرامی رشد میکرد، ولی این کار را به موقع انجام نداد...