۱۳۸۸ فروردین ۲۷, پنجشنبه

سی روايت گريز از جمهوری اسلامی ايران، به کوشش: ميهن روستا، مهناز متين، سيروس جاويدي،







ناصر مهاجر، نشر نقطه،

1387، جلد دوم، ص 627-656 انقلاب فرهنگى سال ١٣٥٩ حضور تاريخىى قدرتمند دانشجويان و دانشگاهيان چپگرا و دگرانديش در دانشگاهها و مراكز آموزش عالى و گسترش روزافزون فعاليتهای سياسى و فرهنگى آنان عليه جمهورى اسلامى، دانشگاهها و مراکز آموزش عالی سراسر کشور را در فردای انقلاب بهمن، يکی از پايگاههای مهم جنبش ترقىخواهى ايران ساخت. نو دولتان كه توان رويارويى با دانشگاه و دانشگاهيان را نداشتند و استوارى اقتدار خود را در گرو فتح اين سنگر آزادى مىديدند، در آغاز سال ١٣٥٩، حمله به دانشگاه، تصفيهى دانشگاهيان و دانشجويان دگرانديش و سپس اسلامى كردن اين نهاد را در دستور کار خود گذاشتند. دستآويز، برچيدن دفتر گروههاى دانشجويى چپگرا و مجاهدين خلق از دانشگاهها بود كه "كانونهاى توطئه" خوانده شدند. خطِ كلىى تكوين اين اقدام تبهكارانه را كه برآن نام "انقلاب فرهنگى" گذاشتند، به دست مىدهيم:


١ آيت الله خمينی در پيام نوروزی فروردين ١٣٥٩، ,انقلاب اساسی در تمام دانشگاهها,، ,تصفيه ی اساتيدى كه در ارتباط با شرق و غربند, و ,تبديل دانشگاهها به محيط علم برای تدريس علوم عالی اسلامی, را همچون يكى از وظايف ,جناب آقاى رييس جمهور، شوراى انقلاب و دولت و قواى انتظامى, تعيين كرده بود و از ,عموم ملت, خواسته بود ,با تمام قوا و تعهدى كه به اسلام عزيز دارند در سرتاسر كشور از پشتيبانى جدى آنان خوددارى نكننند,. چكيدهى گفتههايش بدين شرح است: ,بايد انقلابی اساسی در تمام دانشگاههای سراسر ايران به وجود آيد. اساتيدی که در ارتباط با شرق و يا غربند، تصفيه گردند و دانشگاه محيط علم شود... اگر ما تربيت اصولی در دانشگاهها داشتيم هرگز طبقه ی روشنفکر دانشگاهيای نداشتيم که در بحرانيترين اوضاع ايران در نزاع و چند دستگی با خودشان باشند و از مردم بريده باشند... اکثر ضربات مهلکی که به اين اجتماع خورده است از دست اکثر همين گروه روشنفکران دانشگاه رفتهايست که هميشه خود را بزرگ ميديدند و ميبينند... طلاب علوم دينی و دانشجويان دانشگاهها بايد در روی مبانی اسلامی مطالعه کنند و شعارهای گروههای منحرف را کنار بگذارند و اسلام راستين را جايگزين تمام انديشهها نمايند... دانشجويان عزيز، راه اشتباه روشنفکران دانشگاهی غيرمتعهد نرويد و خود را از مردم جدا نسازيد...,.(١) چند روز پيش از اين پيام، ,مصطفى ميرسليم معاون سرپرست وزارت كشور، در نامهاى به وزير علوم از وى خواسته بود تا روساى دانشگاهها از اجازه دادن به گروههاى سياسى به هر عنوان براى برگزارى مراسم سخنرانى و تبليغات سياسى خوددارى كنند,.

(٢) پس از پيام نوروزى آيتالله خميني، رييس وقتِ شهرباني، در بخشنامهای ,از روساى دانشگاهها مىخواهد از صدور مجوز برگزاری مراسم برای احزاب سياسی در دانشگاهها خودداری نمايند,.

( ٣) اين بخشنامه اهميتى اگر داشت، در روح هشدار دهندهاش بود؛ ورنه، نه قدرت اجرايش را داشتند و نه دانشجويان به آن تن مىدادند. ٢٦ فروردين ١٣٥٩، حجتالاسلام على اكبر هاشمی رفسنجاني، عضو شوراى انقلاب و يکی از رهبران حزب جمهوری اسلامي، در تالار اجتماعات دانشكدهى پزشكى دانشگاه تبريز دربارهی ,اسلام و اهداف انقلابی, سخن راند. سخنان تحريكآميزش در قسمت پرسش و پاسخ ,... باعث شد كه بين دو گروه از دانشجويان... درگيرى ايجاد شود... در پى اين حادثه، ساختمان مركزى دانشگاه تبريز توسط اعضاى سازمان دانشجويان مسلمان و انجمن اسلامى كارگران و كارمندان اين دانشگاه تصرف شد. متصرفين طى اطلاعيه هايى ضمن اعتراض به برهمخوردن جلسه ى سخنرانى، خواستار تصفيه و پاكسازى دانشگاه شدند... به دنبال اين وقايع... به دعوت جامعهى روحانيت تبريز از ساعت ٥ بعد از ظهر [چهارشنبه ٢٧ فروردين] اقشار مختلف مردم متشكل از نهادهاى انقلاب، دانشجويان مسلمان و اعضاى انجمنهاى اسلامى دانشآموزان تبريز به عنوان درخواست پاكسازى دانشگاه تبريز از عوامل ضد انقلاب و اخلالگر، از ميدان شهردارى به سوى دانشگاه تبريز دست به يك راهپيمايى زدند و با دادن شعارهايى مبنى بر وحدت و يكپارچگى، خواستار تصفيه و پاكسازى محيط دانشگاه از عوامل ضدانقلاب شدند,.

(٤) حركت روحانيت مبارز تبريز كه درجا از حمايت سپاه پاسداران اين شهر، جهاد سازندگى، دفتر تبليغات اسلامى، بازار تبريز، چندين انجمن اسلامى دانش آموزى و كارگرى و... روبرو شد ,احتمال آغاز يك برنامهى از پيش طراحى شده را قوت بخشيد و دو تن از معاونان دانشگاه تبريز نيز در استعفانامهى اعتراضى خود نوشتند كه مهاجمان به ساختمان مركزى از پشتيبانى افراد مسلح خارج از دانشگاه برخوردار بودهاند,.

(٥) و اين در حالى بود كه دكتر فاروقى رييس دانشگاه تبريز، همزمان با اعلام مخالفت خود با اشغال دانشگاه به دست حزباللهىها، فاش ساخت كه شوراى دانشگاه ,... طى اطلاعيهيى از اعضاى سازمان دانشجويان مسلمان و انجمن اسلامى كارگران و كارمندان خواسته كه هرچه زودتر از اشغال دانشگاه دست بردارند,.

(٦) بيهوده بود. عمليات سراسرى فتح دانشگاهها آغاز شده بود! ٢ انتشار خبر اشغال دانشگاه تبريز به دست انجمن اسلامى و امت حزبالله، دانشجويان دانشگاهها و موسسات آموزش عالى سراسر كشور را بيمناك و انديشناك مىسازد.

(٧) اعلاميه ى انجمنهاى دانشجويان مسلمان دانشگاهها و مدارس عالى (هوادار سازمان مجاهدين خلق ايران) كه ,نقشهى سازماندهى، اشغال، برهم زدن و نهايتاً تعطيل دانشگاهها, را برملا مىسازد، بر دلنگرانىها مىافزايد.

(٨) جهت مقابله ى سازمانيافته با هجوم عوامل ارتجاع به دانشگاهها، كميتهاى به نام كميتهى دفاع از آزادى دانشگاه به وجود مىآيد. اين كميته دربرگيرندهى دانشجويان مبارز، دانشجويان هوادار راه كارگر، دانشجويان پيشگام، انجمن دانشجويان مسلمان و دانشجويان هوادار سازمان پيكار است.

(٩) اينها هستند كه با مهاجمين حزباللهى در دانشگاه پلىتكنيك تهران درگير مىشوند و حركت آنان را جهت تصرف دفاتر تشكلهاى دانشجويى اين دانشگاه خنثا مىسازند.

(١٠) و اين درگيرى سرآغاز يك رشته درگيرىهاست: ميان دانشجويان موسسات عالىآموزشى تهران با حكومتگران. درگيرى پلىتكنيك، به دانشكدهى علوم ارتباطات اجتماعى و سپس به دانشگاه ملى، كشيده مىشود. دانشکدهی علوم ارتباطات اجتماعى در صبح پنجشنبه ٢٨ فروردين ,به تصرف انجمن اسلامى اين دانشكده درآمد,.

(١١) اما دانشجويان دانشگاه ملى سرسختانه مقاومت مىكنند. اين دانشجويان ,كه به طور عمده از سه گروه انجمن دانشجويان مسلمان، دانشجويان پيشگام و دانشجويان مبارز تشكيل مىشدند... ساختمان مركزى دانشگاه ملى را در زير پوشش خود قرار دادند... اعضاى كميتهى مستقر در دانشگاه ملى در پاسخ اين سوال كه در صورت حمله به دانشگاه چه خواهيد كرد؟ پاسخ دادند: در صورتى كه افراد مسلح به دانشگاه حمله كنند، با آنها مقابله خواهيم كرد. ولى اگر گروههاى مردم وارد شوند، ما عكسالعملى نشان نخواهيم داد,.

(١٢) دامنه ى درگيرىها به دانشگاه علم و صنعت هم مىكشد. كيهان ٢٨ فروردينماه در اين باره مىنويسد:,حدود ساعت هشت صبح گروهى از افراد در حالى كه شعار مىدادند، پشت درهاى دانشكدهى علم و صنعت اجتماع كردند و قصد ورود به محوطهى دانشگاه را داشتند. ولى به علت بسته بودن در و اجتماع اعضاى انجمن دانشجويان مسلمان [هوادار سازمان مجاهدين خلق ايران] و ساير گروههاى سياسى، نتوانستند وارد محوطه شوند و فقط ورود و خروج با ارايهى كارت دانشجويى صورت گرفت... بنا بر گزارش خبرنگار كيهان، در جلوى در دانشگاه افرادى از سوى كميتهها و شهربانى مستقر شدند... ضمناً گروههاى مختلف دان
شآموزان و دانشجويان به پشتيبانى از هر دو گروه در اطراف دانشگاه اجتماع كردهاند,. چنين آرايش قوايى كه بيش و كم در درون و پيرامون همه ى دانشگاهها و موسسات آموزش عالىى كشور پديد آمد، نشان از گريزناپذيری رويارويى خونينی داشت که حکومتگران در تدارکش بودند. حكومت اما هنوز فرمان آتش به نيروهايش نداده بود.

٣ جمعه ٢٩ فروردين رييس جمهور ابوالحسن بنىصدر و اعضاى شوراى انقلاب با آيت الله خمينى ديدار و گفتگو مىكنند. ,در پايان اين ملاقات كه تا ساعت چهارده ادامه مىيابد,، اطلاعيهاى منتشر مىشود.
(١٣) اين اطلاعيه پس از اشاره به ضرورت ,تغييرات بنيادى, در نظام آموزش عالى كشور و اين كه دانشگاه بايد ,محل كار و فعاليت دانشگاهى ملهم از انقلاب اسلامى باشد و از حالت ستاد عملياتى گروههاى گوناگون خارج شود، اشعار مىداشت:
١) ستاد عملياتى گروههاى گوناگون، دفترهاى فعاليت و نظير اينها كه در دانشگاهها و دانشكدهها و موسسات آموزش عالى مستقر شدهاند، در ظرف سه روز- از صبح شنبه تا پايان روز دوشنبه- برچيده شوند. چنانچه تا پايان اين مهلت، تاسيسات مذكور برچيده نشوند، شوراى انقلاب مصمم است كه همه با هم، يعنى رييس جمهورى و اعضاى شورا، مردم را فراخوانند و همراه با مردم در دانشگاهها حاضر شوند و اين كانونهاى اختلاف را برچينند.
٢) دانشگاهها و مدارس عالى بايد ترتيبى دهند كه امتحانات تا چهاردهم خرداد پايان يابد و از ١٥ خرداد تعطيل خواهد شد تا فرصت كافى براى تهيهى برنامه و نظام آموزشى بر پايهى معيارهاى انقلابى داشته باشد. پذيرش دانشجو بر اساس موازين جديد انجام خواهد يافت.
٣) هرگونه استخدام در دانشگاهها از هماكنون بايد متوقف شود...,.

(١٤) نزديك به دو ساعت پس از صدور اين اطلاعيه، دانشگاه پلى تكنيك تهران به دست صفوف حزبالله كه پيشاپيش اعضاى انجمن اسلامى حركت مىكردند، فتح مىشود. اينها از نماز جمعه مىآمدند كه سخنران پيش از خطبههايش، شيخ صادق خلخالى بود و خطيبش سيدعلى خامنهاى! اينها هنگامى كه خلخالى را پشت تريبون ديدند، فرياد برآوردند: ,دادگاههاى خلخالى ايجاد بايد گردد,! اينها از زبان عضو شوراى انقلاب و جانشين آيندهى امامشان شنيده بودند: ,نظام دانشگاهى ما همان نظام دانشگاهى رژيم گذشته است... ملت ايران نمىتواند به اين دانشگاه اميدوار باشد... دانشجويان مسلمان ما كه اكثريت قاطعى در دانشگاهها هستند، اين فرصت را پيدا نمىكنند كه اسلام را بياموزند و بياموزانند. حداقل توقع يك دولت جمهورى اسلامى از دانشگاهى كه از بودجهى بيتالمال همين مسلمانها استفاده مىكند... اين است كه دانشگاهها لااقل زمينههاى رشد اسلامى را فراهم كند؛ نه اين كه با او مخالفت كند و گروههاى ضداسلامى، دانشگاه را تبديل به پايگاه حمله به اسلام كنند. همان ضد انقلابى كه تا ديروز در خدمت آريامهر بوده، امروز... ماسك چپ به صورت بزند و دانشگاه را به تشنج بكشاند. دانشگاه اسلامى تحمل اين مسائل را نمىكند. پسران و دختران دانشجو، دردمندانه و خون به جوش آمده اظهار مىكنند ديگر نمىتوانند اين وضع را تحمل نمايند. ببينند كه يك استاد مخالف با اسلام در سر كلاس درس به اسلام توهين كند. نمىخواهند ببينند كه گروههاى مخالف مسلح، گروهبندى خود را در داخل دانشگاه بكنند. دانشگاه را تبديل به مركزى كرده بودند كه چند نفر قداره بند عليه جمهورى اسلامى عدهاى را به تركمن صحرا و عدهی ديگرى را به كردستان بفرستند... اينها بايد دانشگاهها را تخليه كنند. اگر اين مراكز كه مركز فساد شده است به صاحبان اصلى آن يعنى ملت تحويل نشود، خود ملت خواهد رفت و از اين مراكز پاسدارى خواهد كرد و همكاران دانسته و نادانستهی امپريالسيم آمريكا را از آنجا خواهد راند... شما حق داريد. از اينكه دانشگاه اسلامى نيست و پرچم داس و چكش در اين مكانها بالا مىرود. مردم خون ندادند كه اين طور بشود...,
.(١٥) لشكر حزبالله پس از شنيدن فرمان حمله، به رويارويى با دانشجويانى مىشتابند كه ,جلوى در [پليتکنيک] زنجير بسته و با شعار "مرگ بر آمريكا، مرگ بر آمريكا" و مشتهاى گره كرده، از ورود مهاجمين به دانشگاه جلوگيرى مىكردند, سرانجام اما چوب و چماق بر مشتهاى گره كرده چيره مىشود و حزباللهىها به دانشگاه سرريز مىشوند و دفاتر تشكلهاى دانشجويى را تاراج مىكنند و دانشجويان را تارومار.
(١٦) همزمان با يورش به پلىتكنيك، گردان ديگرى از نمازگزاران حزباللهى به سوى دانشكدهى تربيت معلم به حركت درمىآيد. اينها مىبايست انجمن اسلامى را قوت بخشند كه از ساعتهاى آغازين صبح آن روز در كشاكش با دانشجويان مخالف حكومت بود و آمادهى فتح اين دانشكده. ,هوادران و اعضاى انجمن دانشجويان مسلمان، دانشجويان پيشگام و دانشجويان مبارز... با اتومبيل و وانتبار در اطراف دانشگاه [تربيت معلم] اجتماع كردند... گروههاى مخالف با تعطيل شدن دانشگاهها... با دادن شعار به طرف دانشگاه تربيت معلم حركت كردند... با مقاومت گروههايى كه از سازمان دانشجويان مسلمان پشتيبانى مىكردند، روبرو شدند...[درگيرى] پس از مدتى به جنگ تن به تن انجاميد... و به اوج خود رسيد. عدهى بسيارى از افراد دو گروه با پرتاب سنگ و يا چاقو و چوب دستى از ناحيهى سر و دست و پا مجروح شدند... در همين هنگام سپاه پاسداران منطقهى شش... براى متفرق كردن گروههاى سياسى... مبادرت به تيراندازى هوايى كرد...,.
(١٧)شمار دقيق قربانيان اين رويداد را نمىدانيم. اعضاى هييت علمى دانشگاه تربيت معلم در بيانيهيى كه در فرداى آن روز انتشار دادند، از يك تن كشته و پنجاه زخمى ياد كردند.
(١٨) روزنامهى كيهان نيز به گفتهى يكى از خبرنگاران خود كه ,به داخل ساختمان اصلى دانشگاه تربيت معلم رفته بود، گزارش مىدهد كه حدود ٥٠٠ الى ٦٠٠ نفر از دانشجويان دانشگاه تربيت معلم در راهروها و راه پلهها نشسته بودند و تعدادى كه مجروح شده بودند، در يكى از اتاقها مشغول پانسمان و مداواى زخمها و جراحتها بودند. تعدادى آمبولانس نيز... به محل آمده بودند كه مشغول مداواى مجروحان و انتقال آنها به بيمارستانهاى مختلف بودند... حدود ١٠٠ الى ١٢٠ نفر از طرفين مجروح شده بودند و بر اساس يك گزارش تاييد نشده تا اين ساعت يك نفر از دانشجويان خفه شده است. يكى از دانشجويان دختر كه بسيار هراسان بود در راهروى ساختمان اصلى به خبرنگار كيهان گفت: حدود يك ساعت قبل، تمام تلفنهاى داخلى دانشگاه قطع گرديد و براى گرفتن كمك به مجروحان... با تلفن از بيمارستانها كمك خواسته شد. چندين نفر از مجروحان كه از ناحيهى دست و پا و سر و صورت مجروح شده بودند، در بيرون از ساختمان اصلى به خبرنگاران گفتند... با پرتاب آجر و سنگ مجروح ... شدند. بر اساس گزارشهاى مختلف شبيه اين زد وخورد، در چند موسسهی عالى از قبيل پلىتكنيك، مدرسهى عالى بيمه، مدرسهى عالى متحدين (دانشكدهى دختران) رخ داده بود...,.(١٩)
طرحى كه در تهران به اجرا درآمد، به شكلهاى كم و بيش همسانى در بسيارى از شهرهاى دانشگاهى ايران تكرار شد. در كرمان , گروههاى شركت كننده در نماز جمعه به اتفاق روحانيون از مسجد جامع به سوى دانشگاه كرمان راه پيمايى كردند. آنها در حالى كه شعار سرمىدادند "دانشگاه اسلامى ايجاد بايد گردد"، "دانشگاه، دانشگاه سنگر اسلام ما، روحانى دانشجو حافظ اسلام ما"، دانشگاه را به تصرف خود در مىآورند,.(٢٠)
در شيراز، نيروى حزب الله پس از پايان نماز جمعه و سخنرانى يكى از اعضاى ستاد و سازمان دانشجويان مسلمان دانشگاه شيراز وابسته به دانشجويان پيرو خط امام ,با برنامهريزى قبلى, مىكوشند دانشكدههاى پزشكى، مهندسى، ادبيات را همزمان به تصرف خود درآورند.(٢١)
دانشجويان مخالف حكومت، دست به مقاوت مىزنند و اين مقاومت تا نيمه شب ادامه مىيابد. سر آخر، با استقرار سپاه پاسداران، دانشجويان واپس مىنشينند. شمار مجروح شدگان را روزنامههاى دولتى بيش از ٥٠٠ نفر برآورد مىكنند.(٢٢)
برخى در اثر اصابت گلوله مجروح شده بودند ,از جمله دخترى به نام نسرين رستمى كه ابتدا از دو پا فلج و سپس به شهادت مىرسد,.(٢٣)
با اين همه، توازن قوا چندان ناپايدار است كه حجتالاسلام علىمحمد دستغيب ,در محلهاى اشغال شده ضمن پشتيبانى از دانشجويان از مردم خواست تا صبح... در جلوى دانشكدهها تجمع كنند...,.(٢٤)
در كرج ,در پى برگزارى نماز جمعه به امامت حجتالاسلام شريفى... حدود دو هزار نفر در دو گروه به سوى مدرسهى عالى رياضيات و اقتصاد... رفتند. با ورود اين عده به دانشكده، بين آنان و عدهاى كه در ساختمان شمارهى يك دانشكده به سر مىبردند، درگيرى روى داد,. به گفتهى اطلاعات ٣١ فروردين ٥٩، اين درگيرى ٦ ساعت به درازا مىكشد و سر آخر با دخالت سپاه پاسداران، دانشجويان مخالف حكومت واپس مىنشينند؛ تنها براى اين كه فردا به دانشكده بازگردند و باز نيروى حزب الله را به چالش فراخوانند. سياههى ضرب و شتم، بگير و ببند و كشت و كشتار براى اشغال دانشگاههاى كشور را در روز جمعه ٢٩ فروردين مىشود همچنان ادامه داد. به اين بسنده مىكنيم كه: دانشجويان پيرو خط امام در كنف حمايت حزباللهىهاى چماقدار، دهها نفر را با سلاح سرد يا گرم به قتل مىرسانند، چند صد دانشجو را زخمی مىسازند و چند صد دانشجوى ديگر را دستگير مىكنند؛ از جمله در دانشکدهی علوم اقتصادى و اجتماعى بابلسر، دانشگاه تربيت معلم تهران، مدرسه عالى بيمه، مدرسه عالى متحدين [مدرسهی عالی دختران]، دانشكدهى پزشكى فيروزگر، مدرسهى عالى كامپيوتر، مدرسه عالى اراك، دانشكدهى كشاورزى زنجان، دانشكده علوم بانكى، مدرسه عالى كامپيوتر، مجتمع تكنولوژى انقلاب و مدرسهى دماوند.
٤ درگيرى در گسترهى دانشگاهها و مدارس عالى كشور در روز شنبه ٣٠ فروردين، چشمگيرتر از روزهاى پيش است. از سر صبح دو گروه به سوى دانشگاهها به حركت درمىآيند. گروهى با هدف فتح دانشكدهها، سپردن مهار آن به دست حكومتگرايان و برچيدن دفتر تشكلهاى دانشجويى مخالف حكومت، و گروهى ديگر با هدف بازپسگرفتن دانشگاه از حكومتگرايان، ايستادگى در برابر اسلامى كردن دانشگاه و بازستاندن دفتر تشكلهاى دانشجويى. بين دو گروه ,در بيشتر دانشگاههاى كشور درگيرىهايى روى مىدهد, كه در جريان آن شمارى زخمى و شمارى روانهى زندانها مىشوند.(٢٥)
بدين ترتيب مجتمع آموزش عالى قم، دانشگاه بوعلىسيناى همدان، دانشگاه صنعتى اصفهان، مدرسهعالى علوم اراك، دانشكدهى كشاورزى زنجان، دانشگاه اروميه، دانشگاه سيستان و بلوچستان، دانشگاه علوم كرمانشاه نيز فتح مىشوند و به تصرف انجمنهاى اسلامى درمىآيند. در اين جاها نيز همچون ديگر دانشگاههاى اشغال شده، درهاى ورودى را مىبندند، از تشكيل كلاسها جلوگيرى مىكنند و نمىگذارند كارمندان و دانشجويان و كادر علمى به دانشگاه وارد شوند.(٢٦)
از سوى ديگر در نتيجهى پيگيرى و پيكار دانشجويان مخالف، شمارى از دانشكدههايى كه روز جمعه به تصرف انجمن اسلامى درآمده بود، از دستشان ستانده مىشود. در جاهايى قدرت چندين بار دست به دست مىگردد: مدرسهی عالى پارس، مدرسهی عالى كامپيوتر؛ علوم ارتباطات، مدرسهى عالى رياضيات و اقتصاد كرج... اما هر كجا كه مخالفان بر دانشجويان حكومتگرا چيره مىشوند، سپاه پاسداران پا به ميدان مىگذارد و به پشتيبانى از متصرفين حزباللهى برمىآيد. اين موارد همواره با دستگيرى دانشجويان مخالف توام است.(٢٧)
در مواردى نيز جدال و جنگ ابعادى گسترده مىيابد و تنها پس از لشكركشى همه سويهى حزبالله، سنگرهاى مقاومت فرومىريزند: دانشگاه اراك، بابلسر، مشهد و شيراز و و و. چگونگى اين فتح را روزنامههاى حكومتى اين گونه بازتاباندند: ,بابلسر- به دنبال درگيرىهايى كه روز گذشته در مدرسهى عالى بابلسر رخ داد، حدود ٣٠ نفر مجروح شدند. گروهى از مردم به كمك دانشجويان اشغال كننده برخواستند. در همين حال دانشجويان مخالف اشغال مدرسه نيز به عنوان اعتراض... صبح و عصر در خيابانهاى شهر دست به تظاهرات زدند و خواستار باز شدن مدرسهى عالى شدند. شيراز- در پى اشغال دانشكدههاى ادبيات و علوم، پزشكى و مهندسى دانشگاه شيراز... توسط دانشجويان مسلمان دانشگاه شيراز، پيش از ظهر ديروز گروههاى زيادى در جلو ساختمان دانشكدهى ادبيات و علوم، اجتماع كردند. جمعى از دانشجويان وابسته به گروههاى مختلف در حالى كه شعار مىدادند، به اجتماع مردم داخل شدند و در همان زمان شعارهاى دو طرف تبديل به زد وخورد و خشونتبار شد و مخالفين با سنگ و چوب به يكديگر حمله كردند كه در نتيجه بيش از دهها نفر مجروح شدند كه توسط آمبولانسهاى اورژانس به مراكز درمانى انتقال يافتند و پاسداران براى متفرق كردن گروههاى مخالف دست به تيراندازى هوايى زدند... در درگيرىهاى ميان دو گروه از دانشجويان، حدود سيصد نفر مجروح شدند... طبق آخرين گزارش، ساعت هفده ديروز هنوز دانشكدههاى مختلف دانشگاه شيراز در اختيار ستاد دانشجويان مسلمان اين دانشگاه است. همچنين جمعى از پزشكها و انترنها و پرستاران بيمارستان سعدى، به علت دخالت عوامل غيرمسئول از بعد ازظهر ديروز دست از كار كشيده و در محوطهى جلوى بيمارستان سعدى اجتماع كردهاند. مشهد ـ ... گروههايى از دانشجويان مسلمان در دانشكدههاى مختلف دانشگاه مشهد از جمله دانشگاه علوم، ادبيات و پزشكى اجتماع كردند و ضمن تصرف اين دانشكدهها به دادن شعارهايى در تاييد شوراى انقلاب پيرامون متوقف كردن فعاليت دفاتر گروههاى سياسى در دانشگاهها پرداختند... گروهی از دانشجويان نيز براى تصرف سازمان مركزى دانشگاه مشهد در محوطهى بيمارستان دكتر مصدق... اجتماع كردند و قصد تصرف سازمان مركزى دانشگاه مشهد را داشتند... مجروحين... در پنج بيمارستان مورد مداوا قرار گرفتهاند... ٣١٦ نفر از مجروحين... به طور سرپايى معالجه و مرخص شدند و ٤٠ نفر ديگر در بيمارستان بسترى شدهاند كه حال يك نفر از آنان وخيم است,.(٢٨)
گفتنىست كه همزمان با عمليات اشغال دانشگاه مشهد، امت حزبالله اين شهر، ستاد سازمان مجاهدين خلق ايران (شاخهی خراسان) را نيز به محاصره درمىآورد. در زد و خورد سختى كه ميان مهاجمان و مدافعان ستاد مجاهدين درمىگيرد، شمار زيادى زخمى مىشوند. اطلاعات اول ارديبهشت شمار زخمىها را ٤٦٠ نفر برآورد مىكند كه از آن ميان ٦٠ نفر در بيمارستانهاى مشهد بسترى مىشوند. با پادرميانى استاندار، حزبالله دست از حمله برمىدارد و مجاهدين ستادشان را خالى مىكنند و به يكى ديگر از ساختمانهايى كه در اختيار داشتند مىروند. گرد آمدن ,گروههاى مختلف مردم و هواداران مجاهدين خلق در اطراف ساختمان جديد, و سپر محافظتى كه برپا مىشود نيز ارادهى حزب الله را در اجراى عمليات ايذايى عليه مجاهدين سست نمىكند. در اولين ساعتهاى بعد از ظهر، زد و خورد شدت مىيابد و سنگپرانى به تيراندازى تبديل مىگردد كه در جريان آن يكى از هواداران مجاهدين به نام شكرالله مشكينفام كشته مىشود. در پى اين جنايت، مجاهدين ,براى جلوگيرى از تشديد آشوب, اين ساختمان را نيز خالى مىكنند و در خيابانهاى بهار و احمدآباد به راه پيمايى مىپردازند كه ,متقابلا [حزبالله] در مخالفت با اين راهپيمايى، در مقابل صف راهپيمايان, به حركت درميآيند.(٢٩)
اين رويداد محلى بىگمان در تصميمگيرى سياسىى مجاهدين به واداشتن دانشجويان هوادارشان براى جدا كردن صف خود از صف نيروهاى چپگرا در مقياس سراسرى و برچيدن خودخواستهى دفترهاشان تاثير داشته است. چه، مىدانيم از بعد از ظهر روز شنبه ٣٠ فروردين در ميان دانشجويان دانشگاهها و مدرسههاى عالى تهران زمزمه مىافتد كه مجاهدين مىخواهند از كميتهى دفاع براى آزادى دانشگاه پا پس كشند و به ارادهى حكومت تن در دهند. از اين روست كه دانشجويان، عصر آن روز ,اتحاد و وحدت همهى دانشجويان, را از شعارهاى مركزى راهپيمايى بزرگ خود در خيابانهاى مركزى تهران مينمايند.(٣٠)
نا آرامىها، درگيرىها خونريزىها و ايستادگىهاى تودهى دانشجو در برابر بستن دانشگاهها، پاكسازى دانشگاهيان و اسلامى كردن اين نهاد مهم آموزش كشور و نيز ناخرسندى و نگرانى مردم از سير رويدادها، نشست فوق العادهی شوراى انقلاب را ضروری مىسازد. اينها كه جملگى به اصل "انقلاب فرهنگى" باور داشتند، درباره شكل و شيوهى پيشبرد آن، دو دسته بودند. بيانيهى اين نشست اما نمايانگر آن است كه جناح اسلامگرايان معتدل- به رهبرى بنى صدر- كه سياست احياى اقتدار دولت را پى مىگرفت، بر رفتار قانونى پاى مىفشرد و ,دگرگونى بنيادى نظام آموزشى, را رسالت دولت مىشمرد، توانست شكل به انجام رساندن روند آغاز شده را بر واپسگرايان اسلامى تحميل كند كه در پى آن بودند که "انقلاب فرهنگى"شان را نيز به وسيلهى "نهادهاى انقلابى"، به اشكال فراقانونى و شيوههاى خشونتآميز پيش برند. تاكيد بر اين كه ,برچيدن ستادها و دفاتر فعاليت گروههاى مختلف شامل كليهی مراكز، دفترها و اتاقهايىست كه به نحوى از انحا به گروهها مربوط مىشود,، به معناى آن بود كه انجمنهاى اسلامى نيز بايد دفترهاى خود را خالى كنند و فرادستىى دولت را در دگرگونىهاى در پيش، بپذيرند. اين بند در كنار بند چهارم كه تصريح مى كند برچيدن دفترها ,به معناى عدم رعايت جو آزاد و سازندهى فكرى در چارچوب قانون اساسى نيست, و اين كه پس از برچيدن دفاتر در روز دوم ارديبهشت، دانشگاه بازگشوده مىشود، امتيازهاى كوچكى بود كه مىبايست بر حق بزرگى كه از دانشجويان ستانده مىشد و برچيدن ,كتابخانه ها، دفترهاى هنرى و ورزشى و نظاير اينها را [نيز] دربر مىگرفت,، پردهى ساترى بياندازد و سپر اندختن و تسليم را توجيه پذير سازد. بندهاى ٥ و ٦ و ٧ هم هر يك به گونهيى نشان از آن داشت كه ترجيح مىدهند پردهى پايانى فتح دانشگاه با خشونت و خونريزى كمترى اجرا شود:
,5- برچيدن اين مراكز در دو روز آينده با حضور دانشجويان در دانشگاهها منافات دارد. بنابراين دانشجويان با شوراى انقلاب همكارى خواهند نمود و از اين ساعت دانشگاهها را تخليه مىكنند تا كار برچيدن اين مراكز به آسانى صورت گيرد.
٦- هريك از گروهها براى جمعآورى وسايلى كه در دفاتر موجود است و تخليهى اين دفاتر، پنج نفر را به سرپرست دانشكده معرفى مىكنند. وسايل با حضور مسئولان ادارى دانشكدهها، در محلى مضبوط مىگردد تا بعداً آنچه متعلق به دانشجويان است، از دانشگاه خارج شود و آنچه به دانشگاه تعلق دارد، به سرپرست دانشگاه و يا نمايندهى او سپرده شود.
٧- به كميتهى مركزى انقلاب اسلامى دستور داده شده است كه حفظ امنيت دانشگاهها و نمايندگان گروهها را... به عهده بگيرد.
٨- از همهى مردم خواسته مىشود كه آمادگى خود را براى اجراى اين تصميمات حفظ كنند و در عين حال براى آسان كردن كار تخليهى ستادها، از تجمع در حول و حوش دانشگاهها و موسسات آموزش عالى خوددارى كنند. بديهىست در هرلحظه كه شوراى انقلاب لازم دانست، با يك پيام راديويى از آنان خواسته مىشود تا به همراه رييس جمهورى و شوراى انقلاب به دانشگاهها بروند...,.(٣١)

به محض صدور اين اطلاعيه، سازمان جوانان و دانشجويان دموكرات، هوادار حزب تودهى ايران كه پس از رويدادهاى دانشگاه تبريز "هشدار" داده بود:

,توطئههاى جديدى در دانشگاهها در شرف تكوين است, و "گروههاى چپنما" را متهم كرده بود كه ,... از تعميق انقلاب ضد امپرياليستى و خلقى ايران به رهبرى امام خمينى به وحشت افتادهاند و براى به آشوب كشيدن محيطهاى دانشگاهى و نهايتاً خدمت به امپرياليسم و ضد انقلاب تلاش مىكنند...,

(٣٢)، اطلاعيهى تازهاى مىدهد و اعلام مىنمايد به رغم آن كه معتقد است ,... حق فعاليت آزاد گروههاى مترقى و ضد امپرياليستى دانشجويى بايد محترم شمرده شود و تضمين گردد... ما اين حق را شامل گروهكهايى كه تحت لواى دموكراسى به فعاليتهاى ضد انقلابى و نفاقافكنانه... مشغولند، نمىدانيم... ما با اين كه تعطيل دفاتر گروههاى سياسى مترقى دانشجويى را صحيح نمىدانيم، به نوبهى خود براى جلوگيرى از هر نوع تشنج و ناآرامى در دانشگاهها دفاتر خود را در دانشگاهها تعطيل مىكنيم...,.(٣٣)

دانشجويان هوادار مجاهدين خلق نيز پس از انتشار اطلاعيهى شوراى انقلاب، صف خود را از صف دانشجويان مخالف جدا مىكنند و در همان شبانگاه ٣٠ فروردين، صحن دانشگاهها را ترك مىگويند. و اين در حالىست كه مىگفتند هنوز معناى ,پيام شوراى انقلاب و مقامات مسئول, را ,كاملاً, نفهميدهاند و نمىدانند كه ,مقصود تعطيل ستادهاى عملياتى دقيقاً چيست, و اين كه ,اگر مقصود از اين مسئله تعطيل فعاليت سياسى دانشجويان و انجمنها و گروههاى دانشجويىاست، چنين طرحى نه تنها به نفع انقلاب نيست، بلكه به زيان خلق ما در يك مبارزه ضد امپرياليستى و رهايى بخش است,.(٣٤)

نكته اما در جاى ديگرى نهفته است. رييس جمهور بنىصدر، حمله به دفتر اين سازمان را محكوم كرده بود و پايبندىاش را به حق فعاليت سياسى مجاهدين خلق ابراز داشته بود وحتا گفته بود كه ساختمانهاى اشغال شدهى مجاهدين در مشهد بايد خالى شوند. جان كلامش در اطلاعيهيى كه روزنامهها در روز اول ارديبهشت چاپ كردند، مشهود است:

,در اين دو سه روز، گروههايى با عنوان اين كه رييس جمهورى و شوراى انقلاب از مردم خواستهاند ستادهاى گروهها را تخليه كنند، افراد را در برابر دانشگاهها و موسسات عالى و مراكز فعاليت گروههاى سياسى در خارج دانشگاه جمع مىكنند و برخوردهايى به وجود مىآورند كه منجر به ضرب و جرح و بيشتر از آن شده و مىشود. اين است كه اين مراتب را به اطلاع عموم مىرساند.

١- برابر اطلاعيه و توضيحات چند گروه دانشجويى، اين گروهها تصميم شوراى انقلاب را اجرا كرده و مىكنند. بنا بر اين تا صبح سه شنبه هيچ نيازى به اجتماع مردم نيست... هر گونه اجتماع و ايجاد درگيرى در دانشگاهها و خارج آن عمل صد انقلابى تلقى مىشود.

٢- در خارج دانشگاه اقدام به هرگونه تجمع و حمله به مراكز سازمانهاى سياسى، توطئه بر ضد دولت انقلاب و تضعيف جبههى داخلى ما در برابر آمريكاى سلطهگر است. هر محلى كه خارج از دانشگاه تصرف شده بايد فوراً تخليه گردد.

٣- ... اجراى تصميمات مقامات تعيين شده از سوى مردم، شرط ادامهى انقلاب و پيروزى آن است,.(٣٥) ٥ فروريختن سنگر دانشگاهها و مدرسههاى عالى شهرستانها و واپس نشستن نيروهاى مجاهدين از دانشگاههای تهران، توازن قوا را بيش از بيش به زيان دانشجويان مخالف تغيير مىدهد. سكوت، موضع مماشاتجويانه و يا دو پهلوى بيشتر چهرههاى روشنفكرى، كانونهاى دموكراتيك و احزاب سياسى، حكومت را در موقعيت مستحكمى قرار مىدهد. ابراز نگرانىى چند شخصيت سياسى- مذهبى نسبت به تحول اوضاع (طاهر احمدزاده، محمدتقى شريعتى، استاد على تهرانى و علىاكبرمعين فر)، اظهار همبستگى چند كانون دموكراتيك (جمعيت حقوقدانان، كانون نويسندگان ايران، كانون مستقل دانشگاهيان دانشگاههاى علم صنعت و شريف) و اعلام پشتيبانى چند سازمان سياسى (سازمان چريكهاى فدايى خلق ايران، سازمان پيكار در راه آزادى طبقهى كارگر، راه كارگر و حزب ايران) در محاسبهى سياسى حاكمان نقش چندانى ندارد. با اين حال دانشجويان مخالف محكم بر جاى ايستادهاند و برآنند كه نبرد را ادامه دهند. در اولين ساعتهاى صبح يك شنبه، دور و بر دانشگاه تهران پر از افرادى مىشود كه دلنگران سرنوشت اين رويارويىاند: ,در حالى كه دانشجويان پيشگام با حلقه كردن دستهاى خود از تالار مولوى كه محل ستاد... پيشگام و [دانشجويان] مبارز است، حفاظت مىكردند، گروهى ديگر نيز در اطراف دانشگاه با راهپيمايى منظم اخطار مىكردند كه: دوشنبه آخرين فرصت است!,.(٣٦)

,على رغم باز بودن درهاى اصلى دانشگاه تهران، درهاى كليه دانشكدهها بسته بود...,.(٣٧)

,از حدود ساعت ١١

، گروههاى دانشجويى در حالى كه شعارهايى نظير "دانشگاه سنگر آزادى حفظ بايد گردد"،

به خيابان ١٦ آذر وارد شدند و در همين حال گروههاى ديگرى كه شعارهايى مبنى بر تاييد پيام نوروزى امام خمينى مىدادند و خواستار اسلامى شدن دانشگاهها بودند نيز وارد همين خيابان شدند. گروههاى زيادى از دانشجويان و مردم در اطراف دفاتر گروههاى سياسى كه در خيابان ١٦ آذر قرار دارند، اجتماع كردند,.(٣٨)

,درهاى دانشگاه تهران از ظهر... بسته شد، ولى كسانى كه علاقهمند به رفتن به داخل دانشگاه بودند از لابهلاى ميلهها يا از بالاى آن در حال رفت وآمد به داخل و خارج دانشگاه تهران بودند,.(٣٩)

دانشجويان دانشگاه تهران سرگرم سياستگذارى، طرح ريزى و تدارك دفاع از خود بودند. ,در مقابل در بزرگ غربى دانشگاه تهران، اتوموبيل پاسداران و كميتهها براى دانشآموزان و دانشجويان كه با پلاكارد موافق و مخالف بسته شدن دانشگاهها، قصد ورود به محوطهى دانشگاه را داشتند، بيانيهى شوراى انقلاب را خواند و از آنها خواست به مهلت سه روزهى دانشجويان براى تخليه توجه داشته باشند و سعى كنند كه از هرگونه درگيرى خوددارى شود. با افزون شدن گروههاى موافق بسته شدن دانشگاهها، دانشجويان و دانشآموزان پيشگام [و هواداران ديگر سازمانهاى سياسىى چپگرا] به طور مرتب و آرام جلو دفاتر گروهها صف كشيدند تا از هرگونه حمله به مراكز اين انجمنها جلوگيرى كنند. حدود ساعت چهار بعد از ظهر يك گروه دانشجويى مخالف بسته شدن دانشگاهها كه قصد راهپيمايى در خيابان انقلاب و مقابل دانشگاه را داشت، با گروههاى موافق درگيرى پيدا كرد كه در اثر اين برخورد كليه تراكتها و اعلاميههاى آنها پاره پاره شد و تنى چند نيز كتك خوردند. خيابان ١٦ آذر... تا آخرين ساعات بعد از ظهر كاملاً بسته بود...,.(٤٠)

اما ,اوضاع در داخل دانشگاه آرامتر از روزهاى پيش بود,.(٤١)

,... انجمن دانشجويان مسلمان اعلام كرده است كه به غيراز دفتر مركزى كه ساختمانى استيجارىست، بقيه تخليه و تحويل مقامات دانشگاهى خواهد شد.,.(٤٢)

,... در دانشگاه صنعتى شريف امروز از ورود افراد غير دانشجو جلوگيرى مىكردند و در داخل و خارج دانشگاه گروههايى از مردم و دانشجويان با هم به گفتوگو پرداختند و تا ظهر امروز دانشجويان مسلمان و دانشجويان طرفدار سازمان مجاهدين خلق، حاضر به تخليه مقر خود شدند,.(٤٣)

در دانشگاه متحدين، انجمن دانشجويان مسلمان ,دفتر خود را تخليه كرده و انجمن اسلامى نيز آمادگى خود را اعلام كرده است,.(٤٤)

,...[در] دانشگاههاى تربيت معلم، پلى تكنيك، تهران و صنعتى شريف، دانشجويان و گروههاى مردم در محوطههاى اين دانشگاهها به گفتوگو پيرامون مسئلهی دانشگاهها پرداختند. در دانشگاه تربيت معلم، دانشجويان انجمن اسلامى دو شب را در دانشگاه گذراندند... يكى از مسئولان انجمن اسلامى اين دانشگاه گفت: از آنجايى كه دانشگاه تربيت معلم سرپرست ندارد، انجمن اسلامى حاضر است دانشگاه را فقط به مقامات دولتى تحويل دهد...,.(٤٥)

در دانشگاه ملى ,اكثر دانشجويان در محوطهى جلوى دانشگاه ... اجتماع كرده و با يكديگر بحث مىكردند... انجمن اسلامى، جنبش دانشجويان مسلمان و انجمن دانشجويان مسلمان دفاتر خود را در اين دانشگاه تخليه كردهاند... گروه كثيرى از دانشجويان... در تالار ابوريحان بيرونى تحصنكرده, بودند.(٤٦)

,نمايندهاى از كميتهى مركزى [انقلاب] جهت تخليه دانشگاه و اخراج دانشجويان به تالار ابوريحان آمد. دانشجويان از تخليهى دانشگاه خوددارى كردند و به وسيلهى پيامى كه به نمايندهى كميتهى مركزى ارايه دادند از شوراى انقلاب خواستند تا نمايندگانى جهت مذاكره با شوراهاى دانشجويى كه نمايندهى اكثريت دانشجويان مىباشد، فرستاده شود,. آنها گفتند: ,تا زمانى كه شوراى انقلاب نمايندگان خود را براى مذاكره با شوراهاى دانشجويى معرفى نكند، در تالار ابوريحان خواهند ماند و از دانشگاه و دفاتر سياسى خود حفاطت خواهند كرد,. آنها براين نكته پاى مىفشردند كه بايد ,از آيندهى فعاليتهاى سياسى در دانشگاه پس از بسته شدن دفاتر سياسى آگاه شوند,.(٤٧)

,... دانشجويان خواستار آن بودند كه در مورد تعطيل دانشگاهها و نيز تخليهى دفاتر گروههاى مختلف، شوراى انقلاب بايد با توجه به نظريات شوراهاى دانشجويى، تصميم بگيرد. اين دانشجويان خواستار هيچگونه درگيرى نيستند، ولى تا جايى كه امكان داشته باشد، براى آن كه تخليه نكنند، مقاومت خواهند كرد,.(٤٨)

كانون اصلى مقاومت اما دانشگاه تهران است. از عصر روز يكشنبه ,گروههايى از پاسداران انقلاب اسلامى و كميتههاى منطقهى هشت، به تدريج در خيابانهاى ١٦ آذر و ديگر خيابانهاى اطراف دانشگاه حضور يافتند. پاسداران كه... تا ساعت ٤ صبح روز دوشنبه هر لحظه بر تعدادشان افزوده مىشد تا طلوع آفتاب دانشگاه تهران را شديداً به محاصرهى خود در آورده بودند,.(٤٩)

با اين همه دانشجويان مخالف استوار بر جاى مىمانند و اين شب را در دانشگاه به صبح مىرسانند. ٦ دانشجويان آن شب درهاى دانشگاه تهران را مىبندند. آنها تنها كسانى را به درون دانشگاه راه مىدهند كه كارت دانشجويى داشته باشند.(٥٠)

دانشجويان پيشگام , با تشكيل هستههاى مقاومت از دفتر پيشگام مركزى كه در محل تالار مولوى دانشگاه تهران قرار دارد، حفاظت مىكردند,.(٥١)

ساعت شش و نيم صبح دوشنبه ,پاسداران شروع به تيراندازى هوايى نمودند و دانشجويان پيشگام نيز كه تا اين لحظه... بدون حربه بودند، خود را با چماق و سنگ مسلح نمودند و به مقابله پرداختند,.(٥٢)

در اين ميانه ,... دانشجويان مدارس در چند خيابان تهران و خيابانهاى اطراف دانشگاه تهران به راه پيمايى پرداختند و در خيابان ١٦ آذر برخوردهايى بين گروههاى مخالف روى داد كه با دخالت پاسداران به برخوردها خاتمه داده شد,.(٥٣)

سنگاندازى اما تا ساعت يك و نيم بعد از ظهر جريان داشت كه تا اين ساعت، يك صد زخمى برجاى گذاشت.(٥٤)

,در ساعت دو بعد از ظهر... عدهاى با دادن شعار "حزب فقط حزبالله رهبر فقط روح الله" و "منافق، فدايى ستون پنجم آمريكايى" در اطراف دانشگاه تهران دست به راهپيمايى زدند و عدهاى از راهپيمايان با استفاده از فرصت از لاى ميلهها، وارد محوطه ى دانشگاه شدند...,.(٥٥)

آنها ,قصد داشتند صفوف زنجيرهاى دانشجويان را كه از دو شب قبل در آن جا اجتماع كرده بودند بشكنند,.(٥٦) در اين هنگام ,اولين برخورد خونين... در داخل محوطهى دانشگاه تهران به وجود آمد,.(٥٧)

هجوم آورندگان ,مجهز به اسلحهى سرد از قبيل چوبدستى، پاره آجر و سنگ، دشنه و چاقو بودند,.(٥٨) دانشجويانى كه ,در داخل دانشگاه سنگر گرفته بودند، با پرتاب سنگ, كوشيدند كه از پيشروى حزبالله جلوگيرى كنند و آنها را واپس نشانند.(٥٩)

در همين حال افراد كميتهها و پاسداران با شليك چند رگبار هوايى، تشنجات را فرو نشاندند و دو گروه تنها به دادن شعار پرداختند. دانشجويان در حالى كه شعار "مرگ بر آمريكا" و "بستن دانشگاهها، توطئهى امپرياليسم" را مىدادند، از مخالفان خواستند كه آرامش خود را حفظ و سعى كنند از بروز هرگونه درگيرى جلوگيرى شود.(٦٠)

,دراين درگيرى عدهی زيادى از طرفين مجروح شدند كه توسط آمبولانسهاى اورژانس به بيمارستانهاى مختلف انتقال داده شدند... ساعت سه بعداز ظهر سه اجتماع در خيابان ١٦ آذر تشكيل شد كه بخشى از آنان شعار مىدادند..."اتحاد، اتحاد، دانشجو ملت حامى توست" و گروه ديگر دانشجويان پيشگام از طرف مقابل پاسخ مىدادند: "ااتحاد، اتحاد، عليه امپرياليسم"، "تفرقه و جدايى سلاح آمريكايى" و گروه سوم شعار حزب فقط حزبالله، رهبر فقط روحالله را مىدادند... صداى شليك تير در جلوى در شرقى دانشگاه به گوش مىرسيد. پس از شنيدن صداى تير، دانشجويان شعار دادند "شهيد دانشگاه راهت ادامه دارد"... ناگهان طرفين كه در خيابان ١٦ آذر و خيابان انقلاب و خيابان آناتول فرانس اجتماع كرده بودند، اقدام به جمع آورى سنگ و آجر و چوبدستى كردند, و در اندك زمانى انبوهى از,چوب و سنگ و آجر در سراسر خيابان انباشته شد. سرتاسر ضلع جنوبى دانشگاه مملو از جمعيت بود و گروهى از مردم در مقابل خيابان ١٦ آذر شعار مىدادند "حزب فقط حزبالله رهبر فقط روح الله". هر لحظه تعداد جمعيت در خيابان انقلاب همچنان افزوده مىشد. همچنين افرادى كه در محوطهى دانشگاه بودند، با سنگ و چوب پشت نردههاى آهنين سنگربندى كردند و گروهى از دانشجويان... در بعضى از پشتبامهاى مجاور ساختمان ١٦ آذر در جلوى ساختمان باشگاه دانشگاه سنگربندى كردند...,.(٦١)

در اين هنگام صداى رگبار گلولهها فضا را پُر كرد. ,... پاسداران از ضلع شرقى داخل دانشگاه و عدهاى ديگر از انتهاى جنوبى خيابان ١٦ آذر به سوى جمعيت خيابان ١٦ آذر شليك مىكنند. در بالاى ساختمان، روبروى سينما كاپرى و در بالاى سينما كاپرى هر كدام يك تيربار مُشرف به مدخل جنوبى و ضلع شرقى خيابان ١٦ آذر كار گذاشتهاند و به طور مداوم... شليك هوايى مىكنند... هشت نفر از دهان و گردن مورد اصابت گلوله قرار مىگيرند,.(٦٢)

,تعداد زخمىها به سيصد نفر رسيده بود و دو كشته برجاى, مانده بود.(٦٣)

,دانشجويان مجروح را به كميتهى امداد دفتر دانشجويان پيشگام,(٦٤) كه پزشكان و امدادگران وابسته به سازمان پيكار و ديگر گروههاى مخالف با آن همكارى مىكردند، مىبردند و در صورت نياز ,در ميان بارانى از سنگ, به بيمارستانهاى خمينى، شريعتى، لقمان الدوله و سينا انتقال [مىدادند](٦٥)

حتا ,يك لحظه صداى آژير آمبولانسها قطع نمىشد,(٦٦)؛

,... در سر چهارراهها، دانشجويان و دانشآموزان با پلاكاردهايى نياز فورى به خون O+ و O- را به اطلاع مردم مىرساندند. بعضى از پلاکاردها خبر از تعداد شهدا و زخمىهايى مىدهد كه به بيمارستانها انتقال داده شدهاند... سيل پنبه و وسايل پانسمان به سوى بيمارستان سرازير است. بعضى از پلاكاردها احتياج فورى به انواع داروها را ذكر مىكنند. بعضى ديگر از وضع مجروحين بيمارستانها خبر مىدهند,.(٦٧)

دانشجويان به طور مداوم ,از بلندگوها از پزشكان و جراحان استمداد مىطلبيدند,.(٦٨)

, ساعت چهار بعد از ظهر... دانشگاه و خيابانهاى اطراف آن، محل خونينترين صحنهى زد و خورد بين گروهها گرديد. از دو سو به طرف يكديگر سنگ پرتاب مىكردند به طورى كه فضاى بين دو گروه انباشته از سنگ بود و تيراندازى از سوى پاسداران، براى متفرق كردن دو گروه ادامه داشت. عده اى افراد مسلح با اتوموبيلهاى بنز بدون شماره كه همگى مسلح به ژ-٣ و كُلت بودند، مرتباً از داخل اتوموبيل... تيراندازى مىكردند و پاسداران هم از گاز اشكآور نيز استفاده مى كردند. قسمتى از خيابان ١٦ آذر در اختيار دانشجويان پيشگام قرار داشت. كسانى در جهت مخالف با دانشجويانى كه در مركز پيشگام مستقر بودند، هرچند يك بار به اين مركز حمله مىكردند. اين درگيرى بين گروهها به جنگ تن به تن كشيد و عدهى كثيرى كه بر اثر پرتاب سنگ و آجر يا چاقو و قمه و چوبدستى مجروح شده بودند، توسط آمبولانس به اورژانس نزديكترين بيمارستان انتقال داده شدند... عدهى كثيرى از افراد مجروح كه سطحى زخمى شده بودند، پس از درمان سرپايى مجدداً به صحنه بازمىگشتند,.(٦٩)

به زودى خيابان ١٦ آذر محل گردآمدنِ هواداران دانشجويان مخالف مىشود. مقر كميتهى هماهنگى دانشجويان پيشگام، مبارز، هواداران پيکار و راه كارگر در اين جاست. هم از اين روست كه صفوف دانشجويان ,... با حلقه كردن دستهاى خود به يكديگر، در چند رديف حلقههاى زنجير, مىسازند... تا در برابر حملهى حزباللهىهايی كه در ,مقابل خيابان ١٦ آذر شعار مىداند, ايستادگى كنند.,حزب اللهىها مىكوشند از خيابان انقلاب راه خود را به خيابان ١٦ آذر باز كنند,. اما با مقاومت هواداران دانشجويان مخالف روبرو مىشوند. ,در تقاطع خيابان انقلاب ١٦ آذر درگيرىهاى موضعى, رخ مىدهد و باز شمارى زخمى مىشوند و باز شمارى ,مقوا به دست مىگيرند و استمداد، خون، پنبه و دارو مىكنند,

.(٧٠)

,گروههايى از مردم شروع به راهپيمايى كرده و در حالى كه شعار مىدادند "دانشجو اتحاد، اتحاد، ملت حامى توست، نه سازش، نه تسليم نبرد با آمريكا"، از ميان خيابان ١٦ آذر عبور كردند. دانشجويان پيشگام از طرف مقابل شعار مىدادند "اتحاد اتحاد عليه امپرياليسم، تفرقه و جدايى سلاح آمريكايى"، "اتحاد، مبارزه، پيروزى"، "پرخروش، پر توان عليه امپرياليسم". در همين حال، صداى شليك تير در جلوى در شرقى دانشگاه به گوش مىرسيد,.(٧١)

,در ساعت ٦ بعد از ظهر، گروهى در داخل دانشگاه، پشت نيمكتها موضع گرفته بودند. در اين ميان، عدهيى كه چوب به دست داشتند، مىکوشيدند از نردهها عبور كرده وارد دانشگاه شوند... حدود ساعت شش و ده دقيقه در همين نقطه گاز اشگ آور شليك شد و مردم براى خنثا كردن اثر آن اقدام به روشن كردن آتش نمودند,.(٧٢)

,اطراف دانشگاه تهران غلغله است. دختران و پسران جوان تابلوهايى... مىچرخانند: دانشگاه شهيد داد. كمى پايينتر، تابلويى ديگر خبر از ١٦ شهيد مىدهد... صداى آژير آمبولانسها هم كه مرتب در خيابانهاى اطراف دانشگاه تهران در حركت هستند، قطع نمىشود... ساعت هفت بعد از ظهر است كه پيام امام از طريق بلندگوها در ميدان انقلاب پخش مىشود. مردم از گوشه و كنار با شنيدن صداى امام، خود را به محلهاى نزديكتر به بلندگو رساندند. به نظر مىرسد كه براى چند لحظه هم كه شده آتشبس برقرار شده و ديگر از باران سنگ و چوب و نزاعهاى دوطرفه خبرى نيست. مردم در ميدان انقلاب از طريق اتوموبيلهايى كه راديو داشتند به پيام امام گوش فرا مىدادند(٧٣):

,... ما مىگوييم كه دانشگاه ما مبدل شده است به يك ميدان جنگ تبليغاتى... ما مىگوييم بايد از بنياد بايد تغيير بكند... معلمينى كه در مدارس ما، اساتيدى كه در دانشگاههاى ما هستند، بسيارى از آنها در خدمت غرب هستند؛ جوانهاى ما را شستشوى مغزى مىدهند. جوانهاى ما را تربيت فاسد مىكنند... ما مىخواهيم كه اگر ملت ما در مقابل كمونيسم ايستاد، تمام دانشگاهيان ما هم در مقابل كموينسم بايستند... اينهايى كه در خيابانها، داخل دانشگاهها درگيرى ايجاد مىكنند... اينها اشخاصى هستند كه طرفدار غرب و يا شرق هستند و به عقيدهى من طرفدار غرب هستند... عزيزان من، ما از حصر اقتصادى نمىترسيم. ما از دخالت نظامى نمىترسيم. آن چيزى كه ما را مىترساند وابستگى فرهنگىست. ما از دانشگاه استعمارى مىترسيم... ما از دانشگاهى مىترسيم كه آن طور جوانهاى ما را تربيت كند كه خدمت به كمونيسم كنند... من آن چيزى را كه شوراى انقلاب و رييس جمهور راجع به تصفيه دانشگاه گفتند و راجع به اين كه بايد دانشگاه از اين جهاتى كه در او هست بيرون برود تا مستقل بشود تا ما بتوانيم استقلالش را حفظ بكنيم، پشتيبانى مىكنم و من از تمام جوانها خواستارم كارشكنى نكنند و مقاومت نكنند و نگذارند كه اگر مقاومت كردند ما تكليف آخر را براى ملت معين كنيم... اميداوارم كه همان طورى كه پيشنهاد شده است، دانشگاهها را از همه عناصر تخليه كنند و از همه وابستگىها تخليه كنند تا اين كه انشاالله دانشگاه صحيح اخلاقىی اسلامى، فرهنگ اسلامى تحقق پيدا بكند,.(٧٤)

پيام خمينى تكليف آخر را تعيين كرد و هر ترديد و توهمى را از ميان برداشت: سنگر مقاومت دانشگاه اگر خودخواسته برچيده نشود، با زور برچيده خواهد شد و نيروى حزبالله هم به ,چپ نمايان غربزده ضد انقلاب, رحم و شفقت نخواهد كرد. حزبالله اما تاب آن را نيز نداشت كه به دانشجويان مخالف مجالى براى تامل دهد. بلافاصله پس از پايان پيام امام از راديو حمله به دانشگاه از سر گرفته مىشود: ,پاسداران با شليك تيرهاى هوايى و پرتاب گاز اشكآور سعى مىكنند جمعيت را به خيابانهاى اطراف دانشگاه و به خصوص خيابانهاى روبروى در جنوبى و اصلى دانشگاه عقب بنشانند. مردم با آتش زدن كاغذ سعى مىكنند خود را از آسيب گاز اشكآور برهانند. پرتاب سنگ هنوز هم بسيار عادى محسوب مىشود. دانشجويان در داخل دانشگاه ديده مىشوند كه براى خود سنگرهايى از بلوكهاى سيمانى ساختهاند و در پناه آن به شعار دادن و سرود خواندن مىپردازند. تعداد كسانى كه در داخل دانشگاه هستند را نمىتوان حدس زد... پاسداران به وسيلهى بلندگو از افراد داخل دانشگاه تهران مىخواهند كه با حفاظت پاسداران به هر نقطه كه مايلند بروند؛ فقط جواب مىآيد: اتحاد، مبارزه، پيروزى... ناظران تصور نمىكنند كسانى كه داخل دانشگاه هستند حتا در صورت تمايل بتوانند خارج شوند. در خيابان ١٦ آذر همچنان حلقهى زنجير محافظتى دانشجويان... بسته مانده است. "كميتهى هماهنگى دفاع از آزادى دانشگاه" دانشجويان مخالف را از ديگر دانشگاهها فرامىخواند كه با تمركز نيرو سنگر دانشگاه تهران را تقويت كنند,.(75)

پيام راديويى رييس جمهور مبنى بر تخليه جمعيت از خيابانهاى اطراف دانشگاه تهران براى چندمين بار خوانده مىشود. عدهاى از مردم در حال رفتن از محل هستند... [حزباللهىها] به راه پيمايى مىپردازند و شعار ضد فدايى مىدهند.(٧٦)

حلق ى محاصره لحظه به لحظه تنگتر مىشود: ,صداى تيراندازى لاينقطع به گوش مىرسد... گزارشهاى تاييد نشدهاى حكايت از كشته شدن ٢٠ نفر مىكند,.(٧٧)

در اين حال و هوا رهبرى دانشجويان پيشگام كه از نخستين ساعات بعد ازظهر زمزمهى گشودن باب مذاكره با مقامات دانشگاه و دولت را سرداده بود و با مخالفت ديگر اعضاى كميتهى هماهنگى دانشجويان روبرو شد بود و به همين علت قرار مذاكره با دكتر هاشم صباغيان عضو هييت مديرهى موقت دانشگاه تهران و دكتر حسن حبيبى وزير فرهنگ و آموزش عالى را چند بار به تاخير انداخته بود، آمادگى خود را براى آغاز مذاكرات اعلام مىدارد. اين اعلام آمادگى بدون آگاهى و سازگارى ديگر اعضاى كميته ى هماهنگى انجام گرفت.(٧٨)

, ساعت ده شب جلسهاى با حضور دو تن از گروه پيشگام، دو نفر از نخست وزيرى، دكتر حسين بنىصدر و آقاى پيرحسينى، دو نفر نمايندهى كميته ى مركزى، مديريت دانشگاه تهران و آقايان محمد مديرشانه چى و احمد على بابايى برگزار شد...,.(٧٩)

نمايندگان پيشگام در اين نشست خواستههاىشان را به اين صورت طرح كردند:

١) ادامهى فعاليت دانشگاه تا پايان سال

٢) تضمين آزادى فعاليت سياسى و صنفى در تمام دانشگاهها و مدارس عالى

٣) تامين دفاتر فعاليت دانشجويى توسط شوراهاى دانشجويان و دانشگاهيان.(٨٠)

نمايندگان دولت و سرپرستان دانشگاه نمىتوانستد مصوبههاى شوراى انقلاب را زير پا بگذارند و به دانشجويانى كه آنها را "ضد انقلاب" مىپنداشتند، امتيازى دهند. در نتيجه، پس از نزديك به دو ساعت مذاكره، نمايندگان پيشگام ناگزير واپس مينشينند و تنها به يك خواست بسنده مىكنند؛ اين كه بيانيهشان دربارهى واگذارى ستاد پيشگام به شوراى دانشجويان و دانشگاهيان دانشگاه تهران، از راديو خوانده شود. بيانهيى كه هرگز از راديو پخش نشد، در برگيرنده اين نكتهها بود: ,... ما ضمن محكوم ساختن تهاجمات ضد مردمى كه در نتيجهى آن صدها دانشجو زخمى و چندين تن از دانشجويان انقلابى به شهادت رسيدند، براى اجتناب از درگيرىهاى بيشتر، محل ساختمان پيشگام مركزى را از تاريخ سه شنبه ٢ ارديبهشت ٥٩ به شوراى دانشجويان و دانشگاهيان و همهى مردم مبارز تهران دعوت مىكنيم تا تصميم نهايى شوراى دانشگاه، از تجمع در محل ساختمان پيشگام مركزى و خيابانهاى اطراف خوددارى نمايند. بديهىست كه ما مبارزه را براى حقوق يادشده با همهى توان خويش ادامه خواهيم داد...,.(٨١

پذيرش اين خبر براى تودهى دانشجويان و دانش آموزان پيشگام سخت سنگين بود و براى ديگر اعضاى كميتهى هماهنگى چيزى در حد خيانت به حساب مىآمد. دانشجويان پيكار نسبت اين واپس نشستن بر اين باور بودند كه: ,... در شرايطى كه هنوز مقاومت مىتوانست و مىبايست ادامه يابد، سياست شكستن مقاومت را در پيش گرفتند... [پيشگامىها پذيرفته بودند] تا صبح روز سه شبنه ٣/٢/٥٩ (ساعت ٦ صبح) مقاومت ادامه پيدا كند تا بار ديگر با تحليل از اوضاع مشخص تصميم گرفته شود. اما اين تصميم و تعهد با سياستى كه از جانب سازمان چريكهاى فدايى اعمال گرديد، شكسته و زير پا گذاشته شد...,.(٨٢)

دانشجويان هوادار پيكار، راه كارگر و دانشجويان مبارز هم ديگر پاى ماندن و مقاومت كردن نداشتند. آنها نيز شرط عقل در آن ديدند كه در پى پيشگام نيروهاى خود را از دانشگاه بيرون كشند تا به دست پاسداران تار و مار نشوند. پس در حالى كه ,صداى تيراندازى لاينقطع به گوش مىرسيد,(٨٣)،

با سرهاى افكنده و چشمانى گريان از سنگرها بيرون آمدند و ستادشان را به ,اعضاى هييت مديرهى موقت دانشگاه تهران، نمايندگان كميتهى مركزى و... واگذاردند,.(٨٤)

حدود ,ساعت چهار بامداد... افرادى كه در داخل دانشگاه بودند، در حالى كه پارچه سفيدى... در دست داشتند، آمادگىشان را براى خروج از دانشگاه اعلام نمودند,.(٨٥)

ساعت پنج صبح، از امت حزبالله خواسته شد كه خيابانها را ترك كنند.(٨٦)

در همين ساعت ,آخرين گروهى كه تا آن لحظه... مقاومت مىكرد، رسماً دفاتر و ستادهاى خود را در دانشگاه تهران جمع ... كرد,.(٨٧)

در اين موقعيت ,پاسداران از گروه پيشگام و [ديگر دانشجويان] به هنگام ترك دانشگاه محافظت كردند,.(٨٨) با اين حال ,صداى رگبار گلوله تاسحرگاه... به طور متناوب از دانشگاه تهران به گوش مىرسيد,.(٨٩) ,... مقارن ساعت نه صبح دكتر بنىصدر همراه با اعضاى شوراى انقلاب و هييت دولت به محل دانشگاه تهران [آمدند]. هر لحظه بر خيل جمعيت افزوده مىشد و شعار "مرگ بر سه مفسدين تودهاى و فدايى و منافقين" در فضاى دانشگاه و خيابانهاى اطراف مىپيچيد... سرانجام رييس جمهورى و اعضاى شوراى انقلاب در محل خود مستقر شدند... آنگاه رييس جمهورى كشورمان بياناتى ايراد كرد...,

.(٩٠) ,... و اين در حالى بود كه دكتر فاروقى رييس دانشگاه تبريز و دكتر محمد ملكى رييس دانشگاه تهران استعفاىشان را تسليم رييس جمهور كرده بودند، [و] سرپرستاران دانشگاه تهران و روساى چندين دانشگاه سرگرم نوشتن استعفاى خود بودند,.(٩١)

اعتراض نامه ى سرگشادهى هييت علمى دانشگاه در روزنامه ى آن روز به چاپ رسيد.( ٩٢)

( ٧) گرچه دانشگاه را فتح كرده بودند، اما همچنان به تاخت وتاز ادامه دادند؛ به ويژه در شهرستانها و هر آنجا كه نتوانسته بودند آن طور كه مىخواهند، تكليف را يك سره سازند و تا ته خط پيش روند. دو نمونه به دست مىدهيم؛ يكى در رشت و ديگرى در اهواز. اطلاعات در سوم ارديبهشت ماه مىنويسد: ,ديروز در پى وقايع خونين رشت راديو اعلام كرد كه مجروحين نياز فورى به خون دارند... [پس از اعلام اين خبر] مردم رشت گروه گروه به سوى بانك خون اين شهر حركت كردند و خون دادند. در جريان درگيرىهاى رشت همچنين به چند كيوسك فروش كتاب و نشريات حملهور شدند و آنها به آتش كشيدند. ديروز اوضاع شهر رشت به شدت ناآرام بود و دروازههاى ورودى شهر به شدت توسط پاسداران كنترل مىشد. دكتر معاونيان مديرعامل بهدارى و بهزيستى گيلان اعلام كرد كه متجاوز از يك هزار نفر در حوادت ديروز رشت زخمى شدند، و پنج نفر بر اثر اصابت سنگ و سلاح سرد و گرم كشته شدند,. همين روزنامه در ٦ ارديبهشت مىنويسد:

,در جريان درگيرىهاى سه شنبه شوم رشت ٦ نفر كشته شدند,. خبر جنايت اهواز كه آنهم در سه شنبه ٢ ارديبهشت روى مىدهد، تكان دهندهتر است. در ساعت ٢ بعد از ظهر اين روز، حجت الاسلام جنتی حاکم شرع و اما جمعهی اين شهر امت حزبالله را به گزاردن نماز در دانشگاه جندی شاپور فراميخواند. پس ازسخنان تحريک آميزش، حرکت دستههای حزبالله که سنگ و چوب در دست داشتند به سوی جمعيتی که در برابر دانشکدهی علوم اجتماعی گرد آمده بودند، آغاز ميشود. آنها در دايرهی حمايت پاسداران و شماری لباس شخصيی مسلح به سلاح گرم، دانشجويان را به باد کتک ميگيرند: ,... عدهاى را وحشيانه با چوب و ميلهى آهنى مىزدند تا جايى كه دانشجويان غرق در خون به حال اغما مىافتادند. در يك مورد دانشجويى را با زنجير به روى زمين مىكشيدند و در همان حال مىزدند. پيكر غرق به خون اين دانشجو كه در حال اغما بود نيز از حملات وحشيانه در امان نماند. بعضى از پاسداران حتا در فاصلهى سه چهار مترى هدف مىگرفتند و به پاى دانشجويان شليك مىكردند. متلا رفيق جبرييل هاشمى را به اين ترتيب به گلوله مىبندند كه در بيمارستان بر اثر جراحات وارده به شهادت رسيد... دخترى را متوقف مىكنند و كلت را به شقيقهاش گذاشته و شليك مىكنند... دستگير شدگان را سوار ماشين كرده و با كتك و فحاشى به زندان مىبرند. در چندين مورد حمله و تجاوز به دختران انجام مىگيرد و تاكنون جسد سه دختر را از رودخانهى كانون بيرون كشيدهاند. بيش از هفتصد نفر زندانى و چند صد نفر زخمى و دهها شهيد نتيجهى انقلاب فرهنگىست كه به راه انداختهاند... روز پنجشنبه ٤ ارديبهشت ماه ٥٩ جنايت هولناك ديگرى در تالار شهردارى ( يكى از اماكنی كه زندانيان را به آنجا مىبردند) اتفاق افتاد. در حالى كه خانوادههاى زندانيان در خارج از تالار شهردارى اجتماع كرده بودند و به اين جنايات اعتراض مىكردند، زندانيان به دادن شعار ضد آمريكايى مىپردازند. پاسداران محافظ با قساوت تمام به روى آنان آتش مىگشايند. در اين كشتار ددمنشانه، هشت زندانى شهيد و لااقل ٣٦ نفر زخمى مىشوند... در اخبارى كه از طرف رژيم در اين باره منتشر شد، چنين ادعا شده است كه زندانيان اهواز شورش كردند و در اين شورش چهار نفر كشته شدند كه يكى از آنها دخترى به نام مهناز معتمدى بود. واقعيت از اين قرار بود که اصلا شورشی صورت نگرفته بود. پاسداران پس از يورش به دانشگاه عدهی زيادی از دانشجويان را دستگير کردند و چون زندان پُر شده بود و جا نداشت، آنها را به سالن شهرداری منتقل کردند. وقتی دانشجويان به برخوردهای پاسداران و نحوهی بازداشت خود اعتراض کردند، پاسداران با خشونت بيشتری يورش آوردند و آنها را بيمحابا به گلوله بستند,.

(٩٣) هفته نامه ی پيکار گزارش ميدهد: ,... نزديک به ٨٠٠ نفر زندانی در دسته جات مختلف و در نقاطی مانند گاراژ اتومبيل، تالار شهرداري، مرکز سپاه، کميتهی صحرا و ... نگهداری ميشوند... در يک گاراژ جنب بيمارستان جندی شاپور ١٧٠ نفر دختر محصل و دانشجو در بدترين وضعی زندانی ميباشند. گذشته از دستگيری افرادی که در بيمارستان و بيشههای اطراف دانشگاه بودند، فالانژها و پاسداران به هر کسی که از نظر قيافه و با شناسايی قبلی در خيابان و يا محلهای تجمع مردم مشکوک ميشدند، دستگير ميکردند...,.(٩٤)

٨ چند نفر در جريان آن انقلاب فرهنگى كشته شدند؟ چند نفر آسيبهاى سخت ديدند؟ چه شمار به زندان افتادند؟ و چند تن از اين زندانيان به جوخههاى اعدام سپرده شدند؟ نه در آن روزها و نه در ماهها و سالهاى پس از آن روزها، پاسخى به اين پرسشها داده نشده است. دولتهاى جمهورى اسلامى همه كوشيدهاند اين جنايت را نيز از ديدگان پنهان و كتمان كنند. حدس و گمانها اما بر مدار چند ده كشته مىگردد و تا آن جا كه مىدانيم، تاكنون فهرستى از اين كشته شدگان به دست داده نشده است. اما بنا بر گزارشهاى دو روزنامهى دولتى و هفتهنامهى چند سازمان سياسى مىشود به نام ٣٧ نفر از جان باختگان آن رويداد تاريخى دست يافت. همينجا بگوييم كه در گزارش روزنامه ها، در عين حال به جانباختگانى اشاره شده كه هويتشان شناخته نشده است. برای مثال در اطلاعات ٦ ارديبهشت ١٣٥٩مىخوانيم:

,يك نفر مجهولالهويه که بر اثر شدت جراحات وارده جسدش متلاشی شده و مورد شناسايی واقع نشده، در درگيريهای شهر رشت کشته شد,. يا در كيهان دوم ارديبهشت ١٣٥٩ مىخوانيم:

,بنا بر گزارش خبرنگار خبرگذارى پارس از بيمارستان امام خمينى، تا ساعت ١و٤٠ دقيقه بامداد، تعداد مجروحينى كه به اين بيمارستان آوردهاند به ١٥٧ نفر مىرسد. همچنين تعداد كشته شدگان نيز سه نفر كه اسامى دو نفر از آنها كه به ضرب گلوله كشته شدهاند، به اين شرح مىباشد.

١- محسن رفعتى دانشجوى دانشگاه مشهد ( انستيتو تكنولوژى)

٢- فريدون آشورى، نفر سوم كه مجهولالهويه مىباشد به ضرب چاقو كشته شده است,. يا مواردى از اين دست: ,... در مورد دو نفر از مجروحين، معالجه موثر واقع نشد و در نتيجه كشته شدند,.(٩٥) و

يا: ,رشت: پنج كشته - هزار مجروج، اهواز پنج كشته -

٢٠٠ مجروح، زاهدان: يك كشته - ٥٠ مجروح...,.

(٩٦) يا در بيانيه ی اعضای هييت علمی دانشگاه تربيت معلم که در روزنامهی اطلاعات ٣١ فروردين منتشر شد، به حمله گروههای ضربت اشاره شده است که ,منجر به قتل يک نفر شد,. نيز به مورد خانوادههايى برمىخوريم كه نمىخواستند نام فرزند جانباختهشان فاش شود. اين را هم بگوييم كه از ٣٧ تن جانباختهاى كه نامشان در زير مىآيد، هفت تن كسانى هستند كه در جريان جنبش دانشجويى فروردين ? ارديبهشت ٥٩ دستگير مىشوند و پس از فتح دانشگاه اعدام مىگردند. يكى از اين هفت تن از رشت بود و شش تن ديگر از اهواز. نامهايی را که يافتهايم به ترتيب ميآوريم: شيراز:

١ـ نسرين رستمی اهواز: ٢ـ غلام سعيدی ٣ـ فرزانه رضوان ٤ـ جبرييل هاشمی ٥ـ حميد درخشان ٦ـ طاهره حياتی ( دانش آموز ١٤ ساله که با قمه کشته شد) 7ـ فرهنگ انصاری 8ـ محمود لرستاني، اهواز، کارگر شرکت نفت 9ـ سعيد مکوندی 10ـ محمد عزيزپور ١

1ـ مهناز معتمدی ١2ـ مهدی علوی شوشتری ١3ـ احسانالله آبفشانی زاهدان:

14ـ صادق نظيری مشهد: ١٥ـ شکرالله مشکين فام ١٦ـ محسن رفعتی گيلان: ١٧ـ منيره موسی پور ١٨ـ امان الله ايمانی ١٩ـ جهانی ٢٠ـ محمد شادمان ٢١ـ خسرو بنياد ٢٢ـ اصغر مجابرآبادی ٢٣ـ علی صفرزاده (طرقی)، محصل ٢٤ـ اصغر بيک آبادي، کارمند ٢٥ـ پيروز براندخت ٢٦ـ جواد گرگری ٢٧ـ اصغر گنجی ٢٨ـ احمد گنجهای تهران: ٢٩ـ محسن رفعتی ، ١/٢/٥٩، هجوم پاسداران به دانشگاه تهران ٣٠ـ فريدون آشوری هفت تنی که پس از فتح دانشگاه در اهواز و رشت به جوخهی اعدام سپرده شدند، اينها هستند: ٣١ـ احمد موذن، فارغ اتحصيل دانشگاه اهواز، هوادار پيکار ٣٢ـ مسعود دانيالی ديپلمه بيکار، اهواز، هوادار پيکار ٣٣ـ دکتر اسماعيل نريميسا پزشک درمانگاه حصيرآباد اهواز، پيشگام ٣٤ـ مسعود ربيعی دانشجوی فوق ليسانس علوم تربيتي، پيشگام ٣٥ـ غلام حسين صالحی دانشجوی علوم کامپيوتر، پيشگام ٣٦ـ اسداله خرمی دانشجوی دانشکده علوم تربيتي، پيشگام ٣٧ـ فرامرز حميد، شهادت تابستان ٥٩، تيرباران در شهر رشت ٩ چه كسانى و به چه نسبتى در اين رويداد خونين دست داشتند؟ دستور حمله به دانشگاهها را آيتالله خمينى داد. اين هم كه سران حزب جمهورى اسلامی ( بهشتى، رفسنجانى، خامنهاى و...) در تصميمگيرى و نيز طرحريزى آن نقشى مهم داشتند، محل ترديد نيست. و اين كه نيروى پيشبرندهى طرح حمله به دانشگاهها، دانشجويان پيروى خط امام بودند و انجمنهاى اسلامى و دفتر تحكيم وحدت كه با سازمان مجاهدين انقلاب اسلامى، پيوندى تنگاتنگ داشتند. اين را هم مىدانيم که بازوى اصلى سركوب، حزبالله بود (همانها كه امروز "لباس شخصى"ها ناميده مىشوند) كه سران حزب جمهورى اسلامى مىچرخاندندش. امر پاكسازى دانشگاهيان و دانشجويان و همچنين اسلامى كردن فضاها و درسهاى دانشگاهى نيز با ستاد انقلاب فرهنگى بود (على شريعتمدارى، محمد جواد باهنر، مهدى ربانى املشى، حسن حبيبى، عبدالكريم سروش، شمس آلاحمد و جلالالدين فارسى). اينها هيچكدام دربارهى چند و چون آن لشكركشى و نقشى كه خود در كارزار ايفا كردند، كلامى نگفتهاند. حتا آن دستهشان كه بعدها "اصلاحطلب" شدند، نسبت به اين رويداد ? همچون بسيارى ديگر از رويدادهاى دورهى انقلاب- سكوت پيشه كردهاند. چند تنى هم كه پس از گذشت بيست سال و به زمان شدتگيرى جدال براى قدرت، چند كلامى دربارهى آن روزها گفتند، بر آن چه پيشتر گفته شده، چيز زيادى نيفزودهاند. چه از اين رويداد نيز تنها در ربط با تثبيت و تحكيم موقعيت خود و دوستانشان سخن گفتهاند و يا كه براى افشاگرى از رقيب. آن را دستآويز قرار دادهاند. چند نمونه به دست مىدهيم: ,در تهران، انجمن اسلامى دانشگاه علم و صنعت به محوريت افرادی مثل احمدی نژاد (رئيس جمهور فعلى كشورمان) اولين حركت را در پاكسازی دانشگاهها از دفاتر گروه های مسلح و غيرمسلح در حال جدال با نظام اسلامي، آغاز كردند. سپس دانشگاهها، يكی پس از ديگری به كنترل دانشجويان خط امامی درآمد. اين اقدامات گاه به دليل واكنش مسلحانهی گروهها، چهرهای خونين می يافت. گريزی از آن نبود كه مردم كه بيش از يك سال شاهد حركتهاى هرج و مرج طلبانهی گروه های پرادعا و دور از خواستههای ملت بودند، به طور مستقيم وارد صحنه شوند.(٩٧)

هدايتالله آقايى كه آن زمان عضو انجمن اسلامى دانشگاه صنعتى شريف بود و اينك از اعضاى شوراى مركزى حزب کارگزاران است، با سرافرازى و بى هيچ اشارهاى به نقش خود، به نگاه رييس جمهور احمدىنژاد مىپردازد و ميگويد: ,بله، طيفى در دانشگاه علم و صنعت، انجمن اسلامى دانشجويان را در دست داشتند كه آقاى محمود احمدىنژاد و [مجتبى] هاشمى ثمره هم از آنها بودند. آنها آدمهاى متدينى بودند، اما سليقههاى خاص و متفاوتى داشتند. مثلاً مىخواستند در داخل دانشگاه، حوزهی علميه درست كنند كه ايدهشان ناموفق ماند. البته يک ساختمان را هم به همين منظور در داخل دانشگاه گرفتند و افرادى را هم از قم آوردند. ايدهى ديگرى كه داشتند اين بود كه دانشجويان را بفرستند قم تا طلبه شوند و بعد با لباس طلبگى برگردند و در دانشگاه درس بدهند. اين كار آنها هم البته نگرفت. چون آنهايى كه به قم رفتند يا همانجا ماندند يا حوزهها را رها كرده به دانشگاه روى آوردند. آنها همان طور كه گفتم اعتقادات خاصى داشتند و امروز هم همان اعتقادات را در ادارهی كشور دنبال مىكنند,.(٩٨)

محمد قوچانى، آن گاه كه عباس عبدى را به اتهام جاسوسى براى بيگانگان گرفتند، در پشتيبانى و تبرعهى او يادآور شد: ,عباس عبدى، سعيد حجاريان و ديگر فرزندان نازىآباد از رهبران انقلاب فرهنگى شدند: چهرهى فعال و پر تلاش "عبدى را در واقعهى پاكسازى دانشگاهها از عناصر گروهكى و اتاقهاى جنگ گروههاى معاند با نظام اسلامى و... در جريان انقلاب فرهنگى در اوايل ارديبهشت ماه ١٣٥٩ به خوبى به ياد دارم و زمانى را كه در مناظرات تلويزيونىى دانشجويان مسلمان با دگرانديشان آن زمان شركت مىكرد و گفتار خود را با قرائت آيهى شريفهى رب الشرح لى صدرى... آغاز مىنمود",.(٩٩)

حشمت الله طبرزدى ,دربارهى حركت بسيار زيانآور انقلاب فرهنگى كه دفتر تحكيم وحدت و آيت الله خمينى آن را پايه گذارى كردند..., بيشترين اطلاع و آگاهىيی كه به دست داده، در اين حدود است: ,من در اواخر سال ١٣٥٨، به عنوان نمايندهى انجمن اسلامى دانشجويان محل تحصيلم وارد دفتر تحكيم وحدت شدم و به عضويت شوراى عمومى اين دفتر درآمدم. دوران ورودم به دفتر تحكيم با بحث راهاندازى انقلاب فرهنگى همزمان شده بود و به صورت طبيعى در بستر اين حركت اشتباه قرار گرفتم كه بعداً در مورد آن توضيح خواهم داد. با به راه افتادن انقلاب به اصطلاح فرهنگى ( يا بهتر بگويم تصفيهى مخالفين از دانشگاه) و در اواخر سال ١٣٥٩ فراكسيونى از چند انجمن اسلامى به وجود آمد كه من از اعضاى فعال آن فراكسيون... بودم,. او از بابت سهمى كه دانسته نيست چه بوده، ,همواره از مردم پوزش خواسته, است!(١٠٠)

صادق زيبا كلام نيز كه در جريان حمله به دانشگاه از جمله اعتراض كنندگان و امضاء كنندگان "نامه ى سرگشادهى هييت علمى دانشگاههاى تهران" بود(١٠١)،

پس از فتح دانشگاه از حاميان انقلاب فرهنگى و در تمام دوران تعطيل سى ماههى دانشگاه ( ١٥ خرداد ٥٩ تا ١١ آذر ١٣٦١) از بلند پايگان ستاد انقلاب فرهنگى، هر بار كه از ,تعطيلى دانشگاهها كه كار اشتباهى بود، هست و خواهد بود, حرف زده، واقعيت را كژ و كوژ كرده: ,نبايد فراموش كنيد كه پياده نظام انقلاب فرهنگى دانشجويان بودند. اصلاً دچار اين توهم نشويد كه رفتند و سرباز آوردند! نه خير، خود دانشجويان اين كار را كردند و اصل اين ماجرا از دى و بهمن ٥٨ بود. آن بولدوزرى كه آمد دانشگاه را بست، جنبش دانشجويى بود و آن زمان دانشجويان در كجا كه نبودند؟ در سپاه، در دادگاههاى انقلاب و در شوراى انقلاب، همه جا دانشجو بودند. تنها انگيزهاى كه در آن زمان نداشتيم، انگيزهى سياسى بود. يعنى اصلاً دون شان خود مىدانستيم كه چهار تا دانشجو و استاد را اخراج كنيم. روايت تاريخى انقلاب فرهنگى تاريك است چون تا به حال متاسفانه آن گونه كه بود بازگو نشده است,.(١٠٢)

كاش به جاى ,حلاليت طلبيدن, و درخواست بخشش از هر كسى كه ,در نتيجه بسته شدن دانشگاه، ضرر و زيانى متوجهاش شده, به سهم خود مىكوشيدند كه روايت خود را بازگويند و از اين رهگذر نورى بر واقعيت تاريخى بتابانند.

ناصر مهاجر خرداد ١٣٨٧

پانويسها:

١ـ کيهان، ٦ فروردين ١٣٥٩. ٢ـ تولد از بطن خشونت: به بهانه سالروز تشکيل ستاد انقلاب فرهنگي، حميد فرهنگ، بى.بى.سى، برنامهى فارسى، ١٣ ژوئن ٢٠٠٦.

٣ـ آموزش در چنبره سياست، سيد افشين اميرشاهي، روزنامه اعتماد، پنجشنبه ۶ ارديبهشت ۸۶، ويژهنامه تحليل خبر.

٤ـ كيهان، ٢٨ فروردين ١٣٥٩. ٥ـ بى.بى.سى، پيشين

٦ـ كيهان، پيشين ٧ـ اطلاعات، ٢٨ فروردين ١٣٥٩

٨ـ پيشين

٩ـ هفته نامهى پيكار، شماره ٥١، اول ارديبهشت ١٣٥٩

١٠ـ كيهان، ٢٨ فروردين ١٣٥٩

١١ـ اطلاعات، ٣٠ فروردين

١٣٥٩ ١٢ـ پيشين ١٣ـ كيهان، ٣٠ فروردين

١٣٥٩ ١٤ـ پيشين ١٥ـ پيشين

١٦ـ هفته نامهی پيكار، شمارهى ٥١، پيشگفته.

١٧ـ اطلاعات، ٣٠ فروردين ١٣٥٩ ١٨ـ اطلاعات، ٣١ فروردين ١٣٥٩

١٩ـ كيهان، ٣٠ فروردين ١٣٥٩ ٢٠ـ كيهان، ٣٠ فروردين ١٣٥٩، اطلاعات، ٣٠ و ٣١ فروردين ١٣٥٩ و جمهورى اسلامى ٣١ فروردين ١٣٥٩

٢١ـ كيهان، ٣٠ فروردين ١٣٥٩ ٢٢ـ اطلاعات، ٣٠ فروردين ١٣٥٩

٢٣ـ پيكار، شمارهی ٥٢، ٨ ارديبهشت ١٣٥٩

٢٤ـ اطلاعات، ٣٠ فروردين ١٣٥٩

٢٥ـ كيهان، ٣١ فروردين ١٣٥٩ ٢٦ـ اطلاعات، ٣١ فروردين ١٣٥٩

٢٧ـ پيشين ٢٨ـ كيهان، ٣١ فروردين ١٣٥٩

٢٩ـ اطلاعات، اول ارديبهشت ١٣٥٩

ـ٣٠ كيهان، ٣١ فروردين ١٣٥٩ ٣١ـ پيشين

٣٢ـ كيهان، ٢٨ فروردين ١٣٥٩ ٣٣ـ اطلاعات، اول ارديبهشت ١٣٥٩

٣٤ـ اعلاميه انجمنهاى دانشجويان مسلمان دانشگاهها، اطلاعات، ٣١ فروردين١٣٥٩

٣٥ـ كيهان، اول ارديبهشت ١٣٥٩

٦ـ اطلاعات، اول ارديبهشت

١٣٥٩ ٣٧ـ كيهان، اول ارديبهشت ١٣٥٩

٣٨ـ پيشين ٣٩ـ اطلاعات، اول ارديبهشت ١٣٥٩

٤٠ـ كيهان، اول ارديبهشت ١٣٥٩ ٤١ـ اطلاعات، اول ارديبهشت ١٣٥٩

٤٢ـ كيهان، اول ارديبهشت ١٣٥٩.

٤٣ـ اطلاعات، اول ارديبهشت ١٣٥٩

٤٤ـ پشيين ٤٥- پيشين

٤٦ـ كيهان، اول ارديبهشت ١٣٥٩

٤٧ـ اطلاعات، اول ارديبهشت ١٣٥٩

٤٨ـ كيهان، اول ارديبهشت ١٣٥٩

٤٩ـ غائله چهاردهم اسفند ١٣٥٩، ظهور و سقوط ضد انقلاب، پديد آورنده و ناشر: دادگستری جمهوری اسلامي، چاپ اول، ١٣٦٤، تهران، ص ٢٩١

٥٠ـ اطلاعاث، اول ارديبهشت ١٣٥٩

٥١ـ اطلاعات،٢ارديبهشت ١٣٥٩

٥٢ـ غائله ى چهاردهم اسفند ١٣٥٩، پيشگفته، ص٢٩١

٥٣ـ اطلاعات، اول ارديبهشت ١٣٥٩

٥٤ـ غائله ى...، پيشگفته، ص ٢٩١

٥٥ـ اطلاعات، ٢ ارديبهشت١٣٥٩

٥٦ـ كيهان، ٢ ارديبهشت ١٣٥٩

٥٧ـ اطلاعات، ٢ ارديبهشت ١٣٥٩

٥٨ـ پيشين ٥٩ـ غائلهى ...، پيشگفته، ص ٢٩١

٦٠ـ كيهان، ٢ ارديبهشت١٣٥٩

٦١ـ اطلاعات، ٢ اريبهشت ١٣٥٩

٦٢ـ پيكار، شمارهى ٥١، ضميمه، ٢ ارديبهشت ١٣٥٩

٦٣ـ غائله ى ...، پيشگفته، ص ٢٩١

٦٤ـ كيهان، ٢ ارديبهشت ١٣٥٩

٦٥ـ غائله ی ...، ص ٢٩٢ و پيكار شمارهى ٥١، ضميمه، پيشگفته

٦٦ـ غائله ى ...، ص ٢٩١ ٦٧ـ پيكار، شمارهى ٥١، ضميمه، پيشگفته

٦٨ـ غائله ى ...، ص ٢٩١ ٦٩ـ اطلاعات، ٢ ارديبهشت ١٣٥٩

٧٠ـ پيشين ٧١ـ پيشين ٧٢ـ كيهان، ٢ ارديبهشت ١٣٥٩

٧٣ـ اطلاعات،٢ ارديبهشت ١٣٥٩ ٧٤ـ كيهان، ٢ ارديبهشت ١٣٥٩

٧٥ـ اطلاعات، ٢ ارديبهشت١٣٥٩

٧٦ـ پيشين

٧٧ـ كيهان، ٢ ارديبهشت ١٣٥٩

٧٨ـ پيكار، ضميمه ٥٢، پيشگفته

٧٩ـ اطلاعات، ٢ ارديبهشت ١٣٥٩

٨٠ـ هفته نامهى كار، سازمان چريكهاى فدايى خلق ايران، شماره ٥٦، ١٠ ارديبهشت ١٣٥٩

٨١ـ اطلاعات، ٢ ارديبهشت ١٣٥٩ ٨٢ـ پيكار، ضميمه ٥٢، پيشگفته

ـ٨٣ كيهان، ٢ ارديبهشت ١٣٥٩ ٨٤ـ اطلاعات، ٢ ارديبهشت ١٣٥٩

٨٥ـ كيهان، ٢ ارديبهشت ١٣٥٩ ٨٦ـ اطلاعات، ٢ ارديبهشت ١٣٥٩

٨٧ـ پيشين ٨٨ـ پيشين

٨٩ـ كيهان، ٢ ارديبهشت ١٣٥٩

٩٠ـ اطلاعات، ٢ ارديبهشت ١٣٥٩

٩١ـ اطلاعات، ٦ ارديبهشت ١٣٥٩

٩٢ـ اطلاعات، ٢ ارديبهشت ١٣٥٩

٩٣ـ کار، سازمان چريکهای فدايی خلق، سال دوم، شماره ٥٧، ١٧ ارديبهشت

١٣٥٩ ٩٤ـ پيکار، سازمان پيکار در راه آزادی طبقه کارگر، سال دوم، شماره٥٢، ٧ ارديبهشت ١٣٥٩ ٩٥ـ اطلاعات، ٢ ارديبهشت ١٣٥٩

٩٦ـ اطلاعات،٣ ارديبهشت ١٣٥٩ ٩٧ـ نقش انقلاب فرهنگى در صورت بندی جديد جريان های سياسي، مرتضی صفار هرندي، خبرگزاری - فارس، ٢٧ تير ١٣٨٦

٩٨ـ روزنامه هم ميهن، ٦ خرداد 1386

٩٩ـ نازى آبادىها، محمد قوچاني، روزنامه همشهرى اول بهمن ١٣٨١

١٠٠ـ نقدى بر گفتگوى آقاى تاجرنيا پيرامون جريان دانشجويى، چالشها و راهكارها، حشمت الله طبرزدي، ٢٤ آبان ١٣٨٣. تارنمای آفتاب:



١٠١ـ اطلاعات، ٢ ارديبهشت ١٣٥٩

١٠٢ـ گفتگوی محمود فرجامى با صادق زيبا كلام، تارنمای گويانيوز، ۳۰ دی ۱۳۸۲

1388 با تشکر از روشنګری د راشاعه تاریخ حقیقی انقلاب بهمن

چرا شيمون پرز، عنان از کف داده است و مردم ايران را تهديد می کند؟


چهار شنبه ۲۶ فروردين ۱۳۸۸ - ۱۵ آپريل ۲۰۰۹محمدعلی اصفهانی
روزنامه ی اسراييلی ژروزالم پست، در نشر فرانسوی دوازدهم آوريل خود، به تهديد ايران به درهم کوبيده شدن پرداخته است. کشور و ملّت ايران، در پوشش نام دولت ايران. آن هم از زبان رييس جمهوری برنده ی جايزه ی صلح نوبل دولت نژاد پرستِ بنيادگرای نسل کش کشورش.دقّت در کلمات و جمله بندی های به کار برده شده توسط بانی و مبتکر و فرمانده عالی عمليات «خوشه های خشم» (۱) پرسش هايی را در مورد اين تهديد، و در مورد طرح های احتمالاً در دست انجام اسراييل، مطرح می کند.نخست، ترجمه ی متن گزارش ژروزالم پست، با عنوان «حمله ی اسراييل عليه ايران؟»:
رييس جمهوری، شيمون پرز، برخلاف شيوه ی هميشگی خود، در روز يکشنبه ۱۲ آوريل، سخنانی تهاجمی عليه ايران بر زبان راند. او تهديد کرد که در صورت بی ثمر ماندن سياست گشايش اوباما، اسراييل به جمهوری اسلامی ايران حمله خواهد کرد.پرز که با راديوی Kol Hai سخن می گفت، همچنين اظهار داشت که دستگيری يک «هسته ی تروريستی حزب الله» [لبنان ـ م] در مصر، ضربه يی بر قدرت رييس جمهوری ايران، محمود احمدی نژاد بود. [احمدی نژاد] عليه ما نيرو جمع آوری می کند؛ امّا عليه او هم نيرو هايی وجود دارند.پرز،
افزود:
ما بايد تمام اين نيرو های مخالف را با هم متحد کنيم: سنّی ها، اروپايی ها، و نيز همه ی کسانی را که از سلاح اتمی و تروريزم می ترسند.رييس جمهوری، در ادامه ی سخنانش ابراز اميدواری کرد که ديالوگ اوباما با احمدی نژاد، مورد توجه قرار گيرد. اما اخطار کرد که اگر اين ديالوگ، برخورد رييس جمهوری ايران را ملايم نکند «ما حمله می کنيم».
او بدون آن که وارد جزييات شود و چگونگی گزينه ی نظامی برای متوقّف کردن برنامه ی اتمی ايران را توضيح دهد تصريح کرد که اسراييل نمی تواند بدون آمريکا به ايران حمله کند.پايان گزارش ژروزالم پست.و حالا چند پرسش برای تأمّل:
۱ ـ چرا شيمون پرز، به جای کلمه ی «ايران» (آنگونه که معمول است) و يا دستکم به جای کلمه ی «جمهوری اسلامی ايران»، مرتباً بر نام محمود احمدی نژاد تکيه می کند؟به خاطر بدنامی مضاعف احمدی نژاد؟ يا به خاطر تعریف کردن سياست کلّی حاکميت ايران در همه حال با سياست احمدی نژاد؟
۲ ـ آيا پرز، نمی خواهد حسابگرانه، و به عمد، فعل و انفعالاتی که بعد از «انتخابات» رياست «جمهوری» در کمتر از دو ماه ديگر در ايران اتفاق خواهد افتاد را ناديده بگيرد؟او تقريباً مطمئن است که شانس احمدی نژاد برای انتخاب دوباره، روز به روز کمتر می شود، و «رييس جمهوری» بعدی، قاعدتاً در سياست خارجی از خط مشی موجود که ظاهراً احمدی نژاد نمايندگی می کندش فاصله هايی خواهد گرفت.قرائن متعددی که بايد جداگانه مورد بررسی قرار گيرند، نشان دهنده ی ناچاری خامنه ای ـ «تعيين کننده» ی رسمی و «قانون اساسی» يی سياست خارجی حکومت ايران
ـ به اتخاذ يک سياست خارجی جديد کجدار و مريز به جای سياست «سيخکی» احمدی نژادی است. حتی اگر «رييس جمهوری» آينده ی ايران از به قول خودشان «اصلاح طلبان» نباشد. (و البته بايد اين را در نظر داشته باشيم که خامنه ای، خمینی نيست، و خودش را تنها با ميزان کردن خود با تعادل قوای نيروهای موجود در اليگارشی حاکم بر ایران است که می تواند سرپا نگاه دارد.)
۳ ـ چرا پرز (باز هم حسابگرانه، و به عمد) سياست موسوم به «سياست گفتگو» ی اوباما را سياست گفتگو با احمدی نژاد، معرفی می کند؟ در حالی که اين سياست (هرچه باشد) کلان تر و عام تر از گفتگو با موجودی به نام احمدی نژاد است، و بيشتر، «رييس جمهوری» آينده ی ايران و دولت او را مدّ نظر دارد.
۴ ـ آيا پرز، نمی خواهد مدت زمان مذاکره، و به نتيجه رسيدن آن را، به کمتر از دو ماهِ باقی مانده تا انتخابات، تقليل دهد و برای اوباما مهلت تعيين کند؟می دانيم که قبلاً هم در چند نوبت، دولت اسراييل از ضرورت محدود کردن «مهلت» اوباما به ايران، سخن به ميان آورده است؛ و به خدمت درآمدگان ايرانی پياده ی او نيز پيوسته در ته شيپور خطر آنی و فوری يی که جهان را از ناحيه ی رقيبان سواره تهديد می کند می دمند تا بلکه «تغاری بشکند ماستی بريزد» و بقيه ی قضايا.اين ها، حتّی شرايط کنونی جهان را با شرايط دوران رشد نازيسم، و ساخت و بافت جامعه و نظام طبقات در ايران را با ساخت و بافت جامعه و نظام طبقات در آلمان آن دوران (و جهان پيرامونش) يکی معرفی می کنند، و عملاً نتيجه می گيرند که اگر «قدرت های دموکراتيک جهان» کشور ايران را همين امروز با خاک يکسان نکنند (تغار را نشکنند) فردا دير خواهد بود!
۵ ـ آيا اسراييل، رؤيای فوق العاده ابلهانه ی حمله به ايران تا قبل از انتخابات را در مخيّله ی خود نمی پروراند؟ و يا شايد هم در صورت پيروزی يک کانديدای موسوم به «اصلاح طلب»، حمله يی غافلگير کننده به ميهن ما، به منظور همگان را در برابر عمل انجام شده قرار دادن؟ همچنان که فقط چند هفته بعد از آن که دولت حماس اعلام کرد که علاوه بر يک «هدنه» (معادل «صلح») با اسراييل، حاضر است که اسراييل را در مرز های ۱۹۶۷ بپذيرد؛ و اين پيشنهاد را هم به اسراييل ارائه داده است، اما اسراييل پيشنهاد او را رد کرده است (۲)، و در جريان دست به دست شدن قدرت ميان دستگاه بوش و دستگاه اوباما، به غزه حمله کرد. با تی شرت هايی برتن تعدادی از سربازانش با اين مضمون که با کشتن زنان باردار فلسطينی، با يک تير دو دشمن را نابود کنيد...
۶ ـ در صورتی که چنين باشد، اسراييل برای زدن جرقّه ی جنگ، روی چه حساب باز کرده است؟ عوامل و جاسوسان رسمی خود در داخل حکومت ايران و به خصوص «نهاد های انقلابی»؟ و لابد هرکدامشان از آن ديگری ضد صهيونيزم تر و ضد «استکبار جهانی» تر؟ يا کسانی که منافع خود را، و حتی بود و نبود خود را، در زدن جرقّه ی جنگ می بينند؟ در پوزيسيون و در اپوزيسيون. (۳)
۷ـ پرز، از ضرورت متحد کردن «سنّی» ها (منظورش کشور های عربی است) با اسراييل سخن می گويد؛ و در همان حال از دستگيری «يک هسته ی تروريستی» حزب الله لبنان در مصر ابراز شادمانی می کند. مصر با دولت رسوا و بدنام، و شکنجه گاه های مخوفش. دولتی که در برابر جنبش های توده يی و کارگری، از جمله جنبش سکولار و مترقّی «کفايه»، هر روز به سرکوب هرچه بيشتر از روز پیش مردم، نيازمند است. و دولتی که درخفه کردن يک و نيم ميليون مردم گرسنه و بی دارو و درمان و حتی آب آشاميدنی، و تلنبار شده بر روی يکديگر در باريکه يی، یا به زبان بهتر، در «گتو»يی، به طول ده کيلومتر و عرض سی و پنج کيلومتر، با بستن گذرگاه رفح، و اِعمال انواع تضييقات ديگر در حق آن ها، بهترين دوست و متحد اسراييل در منطقه است. ادّعا ی جديد و مبتذل روزنامه ی «واشنگتن تايمز» (ربطی به واشنگتن پست يا نيويورک تايمز ندارد) يکی از نشريات کارگزار هار ترين و درنده خو ترين جناح های اسراييلی ـ آمريکايی جنگ طلب، و يکی از کارفرمايان بخشی از ايرانيان خدمتگزار، تا چه حد می تواند با اين سخنان پرز ارتباط داشته باشد؟اين روزنامه ی رسوا و بی اعتبار به نزد آمريکاييان، ادعا کرده است که حزب الله لبنان سلاح های بيولوژيک از دولت ايران دريافت کرده است، و اين سلاح ها را از طريق کشور های انقلابی آمريکای لاتين به آمريکای شمالی منتقل ساخته است تا در آنجا دست به عمليات عليه مردم آمريکا بزند!
(روزنامه نگاران خرمرد رند، روی دست سربازان اسرايیلی بلند شده اند و می خواهند با يک تير، به جای دو نشان، چند تا نشان بزنند!)
۸ ـ شيمون پرز، شتابزده به نظر می آيد. آيا از اعلام خبر حضور فعال آمريکا در نشست های پنج به علاوه ی يک، و از سخنان مقامات برجسته ی آمريکايی همچون ژنرال پترائوس که تصريح می کنند که ايران تا امکان دستيابی به سلاح اتمی راهی طولانی در پيش دارد، نگران نشده است؟ يا از سخن بايدن، که خود از حاميان تراز اول اسراييل است، و (واقعاً، يا از سر تظاهر و طبق نقشه يی پيچيده) به اسراييل در مورد حمله به ايران اخطار کرده است؟ يا از خبرهای پشت پرده يی که در همين يکی دو روز اخير به بيرون هم درز کرده اند و نيويورک تايمز نيز بخشی از آن ها را منتشر ساخته است؟ از جمله اين که دولت باراک اوباما و دولت های اروپا در کار آماده کردن پيشنهاد هايی هستند که طبق آن ايران بتواند ـ حداقل در مراحل مقدماتی مذاکرات در مورد برنامه ی هسته يی خود ـ به غنی سازی اورانيوم ادامه دهد.۹ ـ طبعاً، همچون هميشه، کوچکترين اميدی به حاکميّت ايران نبايد بست، و به خصوص در اين ايّام باقی مانده تا انتخابات، انتظار درايتی از آن نبايد داشت.
چرا که به قول م.اميد: «يک جوانهْ یْ ارجمند از هيچ جاشان رُست نتْوانَد». اما چه اميدهايی به خود می توان بست و چه انتظار هايی از خود می توان داشت؟ و چگونه می توان اين اميد ها را عينيّت بخشيد و اين انتظار ها را برآورده ساخت؟۲۶ فروردين ۱۳۸۸
----------------------------------------------------
۱ ـ در هژدهم آوريل هزار و نهصد و نود و شش، شيمون پرز ـ برنده ی جايزه ی صلح نوبل ـ که درآن زمان، پس از قتل اسحاق رابين، به طور موقّت، سمت نخست وزيری اسراييل را بر عهده داشت، به منظور جلب آرای بيشتر در انتخابات پيش رو، بهانه يی تراشيد، و عمليّات بسيار قساوت آميزی را با نام دزديده شده ی «خوشه های خشم»، برای کشتار ی همه جانبه به راه انداخت.اهالی «قانا» در زمره ی قربانيان بی شمار اين عمليّات بودند. عمليّاتی که ده سال بعد، در سال ۲۰۰۶، در جريان تجاوز سی و سه روزه ی اسراييل به لبنان، «قانا ـ ۱» نام گرفت. چرا که در آن سال، باز قتل عام مردم قانا، دوباره به همان صورت و با همان شقاوت و شناعت، تکرار شد. و اين بار به فرماندهی قهرمان نبرد های « سنديکايی و کارگری» اسراييل، که در پی پيروزی «مبارزات زحمتکشان» اين کشور، پست وزارت دفاع را به غنيمت برده بود.يک قلم از قربانيان
«قانا ـ ۱» را شهروندان معصوم و بی پناه عادّی يی که اکثرشان زنان و کودکان بودند تشکيل می دادند که با خوشباوری و از سر استيصال، به مقرّ محلّی سازمان ملل متّحد پناه برده بودند. بی هيچ سلاحی در دست. و بی هيچ عزم مقابله يی در سر.آقای شيمون پرز، در همانجا، ۱۰۶ نفر شان را قصّابی کرد؛ و مابقيشان راهم تکّه پاره.جنايت، آنقدر نفرت انگيز بود که سازمان ملل متّحد، ناچار شد تا تصميم بگيرد که آن را محکوم کند. امّا مطابق معمول، آمريکا حقّ وتوی خود را به کار برد..
.چهره ی قانا (ترجمه ی منظومه ی نزار قبانی، همراه با مقدمه و توضيحات، به همين قلم):
ـ۲ در نوامبری که گذشت، روزنامه ی بزرگ اسراييلی ها آرتص، در گزارشی به قلم خانم «اميره هس» روزنامه نگار صلح طلب و پرآوازه ی يهودی اسراييل، گزارش داد:
«اسماعيل هنيه در ملاقات خود با ۱۱ نماينده ی پارلمان اروپا که به قصد اعتراض به محاصره ی غزه، به فلسطين رفته بودند اطلاع داده است که دولت حماس، علاوه بر يک هُدنه (معادل صلح) با اسراييل، حاضر است که اسراييل را در مرز های ۱۹۶۷ بپذيرد؛ و اين پيشنهاد را هم به اسراييل ارائه کرده است، اما اسراييل پيشنهاد او را نپذيرفته است. اسماعيل هنيه، به درخواست يکی از نمايندگان، بار ديگر پيشنهاد خود را تکرار کرد.» و چند هفته نگذشت که تهاجم اسراييل به نوار غزه آغاز شد. دومّین تهاجم همه جانبه در کمتر از يک سال. چرا که در ماه مارس همان سال ۲۰۰۸ هم دولت اسرايیل، یک تا دو روز پس از تأکيد رسمی و صريح معاون وزارت دفاع بر اين که فلسطينی ها «بايد خود را برای يک هولوکاست آماده کنند»، به جان اسيران اردوگاه مرگ خود، يعنی مردم غزه افتاد و قتل عامشان کرد. و رفت تا دوباره بازگردد. مثل همين بار اخير، که اسراييل وعده داده است که بار آخر نخواهد بود...در تمام مدت آتش بس شش ماهه ی قبل از اين تهاجم، به تصريح ناظران، از جمله ناظران يهودی و اسراييلی چون ميشل وارشاوسکی، و يا سازمان وحدت يهودی فرانسه بر ای صلح، و نيز جان پيلجر و ديگر ناظران معتبر و فوق معتبر جهانی، حماس با دقت و وسواسی بسيار، آتش بس را رعايت کرد، در حالی که اسراييل آن را بار ها در همين مدت در هم شکست.استريپ تيز مکتب «انسان دوستان» در تهاجم اسراييل به غزه ـ
به همين قلم:
«اين قتل عام، پيشاپيش، در روزنامه های اسراييل، طی روز های قبل، هم، اعلام شده بود، هم، مورد بررسی قرار گرفته بود، و هم، در باره اش تفسيرات مختلف نوشته می شد. بعد از به پايان خود رسيدن آتش بسی که حماس، آن را رعايت می کرد، اما اسراييل آن را بی وقفه و مدام، زير پا می گذاشت.»از اطلاعيه ی سازمان وحدت يهودی فرانسه برای صلح ـ شنبه ۲۷ دسامبر ۲۰۰۸
«در پنجم نوامبر گذشته، هنگامی که هنوز تقريباً يک ماه و نيم به پايان آتش بس باقی مانده بود، نيرو های مخصوص اسراييل، به غزه حمله کردند و ۶ فلسطينی را کشتند. و اين، يعنی: اسراييل، يک بار ديگر، ماشه ی آنچه را برای آماده سازی تبليغاتی حمله به غزه، به آن نيازمند بود چکانيد. چرا که آتش بسی به پيشنهاد و پيشگامی دولت حماس برقرار شده بود و حماس آن را رعايت می کرد، و حتی فلسطينيانی را که قصد تجاوز از آن را داشتند زندانی کرده بود. و اسراييل می خواست اينگونه با قتل ۶ فلسطينی در غزه، آن را درهم فرو بريزد و باعث شود که راکت هايی ابتدايی و دستساز، به سمت محلی پرتاب شوند که قبل از آن که اسراييل، آن را از اعراب، پاکسازی نژادی کند، جزيی از فلسطين بود.«در ۲۳ دسامبر ـ که تازه فقط سه روز از اتمام دوره ی شش ماهه ی آتش بس، گذشته بود ـ حماس، باز هم دوباره، پيشنهاد تمديد آتش بس داد. اما اسراييل نيرنگ باز، نپذيرفت. چرا که هدفی به جز اين ندشت که به غزه حمله کند. و مطابق نوشته ی روزنامه ی اسراييلی هاآرتص، از شش ماه پيش، برای اين حمله، برنامه ريزی کرده بود.«در پس اين بازی هرزه و پست، چيز ديگری نهفته است. چيزی به نام «طرح داگان» که نام خود را از ژنرال اسراييلی، «ماير داگان» گرفته است... بر پا شدن يک دولت دست نشانده در رام الله به مسئوليت محمود عباس نيز دستپخت همين داگان بوده است... در اين طرح، پيش بينی و زمينه سازی شده است که سرانجام، وقتی که اين شرارت اهريمنی در غزه به نتيجه ی مطلوب رسيد، و مردمان غزه، بيشتر از پيش، محنت زده و درهم کوبيده شدند، آنچه شارون آن را راه حل، بر مبنای الگوی ۱۹۴۸ ناميده است، به مرحله ی اجرا گذاشته شود. يعنی نابود کردن همه ی قدرت ها ی فلسطينی، و همه ی رهبران فلسطينی. و در پی آن: اخراج وسيع فلسطينيان به سمت اردوگاه های هرچه کوچکتر و کوچکتر. و نهايتاً شايد به اردن.».جان پيلجر ـ هولوکاستی که انکار می شود؛ و سکوت آنان که حقيقت را می دانند ـ به ترجمه ی همين قلم:
۳- درک واقعيت ماجرای «حادثه» ی مرموزو پر از تناقض گويی های هر دو طرف قضيه، که درست در آستانه ی سفر بوش به خاورميانه، در تنگه ی هرمز اتفاق افتاد نياز به زمان دارد.چند تن از تحليلگران سياسی معروف جهان، از جمله Stephen Lendman در شيکاگو، که از همکاران و همراهان پروفسور ميشل شاسودووسکی مدير مرکز معرف Global Research است، و Alain Dreneau روزنامه نگار فرانسوی، شباهت های خطرناکی را ميان اين حادثه و آنچه به عنوان «حوادث خليج تانکِن» معروف شده است و در سال ۱۹۶۴ عامل تصعيد کيفی جنگ آمريکا در ويتنام شد می بييند و نسبت به آن هشدار می دهند.«اين حادثه، به صورتی ناگزير و غير قابل اجتناب، انسان را به ياد حادثه هايی ديگر می اندازد. نه هر حادثه هايی. حادثه هايی که تاريخ از آن ها با نام حوادث خليج تانکِن [خليجی در جنوب آسيا، در شمال ويتنام ـ م] ياد می کند
:
«در ماه اوت ۱۹۶۴ توطئه يی و دسيسه يی توانست زمينه ی دخالت وسيع آمريکا در جنگ ويتنام را فراهم آورد: دو ناوشکن آمريکايی اعلام می کنند که در خليج تانکِن مورد حمله ی اژدرافکن های ويتنام شمالی قرار گرفته اند.«بلافاصله، تلويزيون ها و مطبوعات آمريکايی از اين حرف، يک موضوع ملی ساختند. آن ها فرياد برآوردند که آمريکا مورد تحقير قرار گرفته است. و خواستار آن شدند که آمريکا اين تحقير شدگی را پاسخ دهد.«جانسون، رييس جمهوری وقت آمريکا، از اين موضوع دستاويزی فراهم آورد برای بمباران ويتنام شمالی. او از کنگره خواست که قطعنامه يی را تصويب کند که به او اجازه دهد تا ارتش آمريکا را در جنگ ويتنام کاملاً درگير و متعهد کند.«و جنگ آمريکا در ويتنام، اينچنين بود که آغاز شد؛ و سرانجام بعد از مدتی دراز، با شکست آمريکا در سال ۱۹۷۵ به پايان رسيد.».آلن درنو ـ از خليج تانکن در ۱۹۶۴ تا خليج فارس در ۲۰۰۸ ـ همان استراتژی دروغ و چالش جنگ طلبانه؟
به ترجمه ی همين قلم:
مقاله ی مختصر و مفيد ميشل کُلُن با عنوان «ده دروغ، برای برافروختن ده جنگ» به ترجمه ی همين قلم نيز:
-
media.html