۱۳۸۷ اسفند ۱, پنجشنبه

آوارگی100 هزار فلسطينى در غزه


1اسفند :

سازمان بين المللى "ائتلاف براى نجات كودكان " درگزارشى اعلام كرد كه با گذشت حدود يكماه از پايان جنگ عليه غزه، هنوز هم يكصد هزار فلسطينى از جمله 56 هزار كودك در نوار غزه آواره هستند و تعدادى از آنان در چادر زندگى مى كنند. به گزارش "سما " بر اساس اين گزارش پانصد هزار فلسطينى از جمله 280 كودك در جريان جنگ مجبور به ترك منزل خود شدند و هنوز هم تعداد زيادى از انان در چادر زندگى مى كنند و از آب شرب سالم و امكانات بهداشتى محروم هستند. "جاسمين ويتبريد " مدير سازمان "ائتلاف براى نجات كودكان " گفت: چادرها بسيار كوچك است و در برابر سرما زياد مقاوم نيستند و در برخى اردوگاهها حدود40 خانواده از يك يا دو حمام استفاده مى كنند كه مشكلات بهداشتى زيادى به همراه دارد. در همين راستا آژانس امداد و كمك رسانى به آوارگان فلسطين "آنروا " اعلام كرد كه كمك هاى غذائى و پوشاك در ميان دهها هزار فلسطينى آواره توزيع كرده است و اين علاوه بر كمك هاى منظم اين آژانس براى نهصد هزار آواره در غزه است. سازمان ملل متحد نيز با درخواست فورى براى بازسازى غزه اعلام كرد كه حداقل چهار هزار خانه به طور كامل تخريب و به حدود 17 هزار خانه نيز خسارت هاى جدى وارد آمده است. به گفته آنروا براى بازسازى هر خانه چهارهزار دلار نياز است.

وآی بحال ملتي که حافظه تاريخي ندارد!!

ياد آوری به پس مانده های شاه وشيخ و بريدها! !
آموزش هائی از قيام بهمن!
چهار شنبه ۳۰ بهمن ۱۳۸۷ - ۱۸ فوريه ۲۰۰۹


فريبرز سنجری
قيام بهمن رويداد انقلابی بزرگی است که در تاريخ مردم ما جايگاهی سترگ يافته است.اما اين قيام که منبع پر ارزشی از تجارب مبارزاتی است، تجربياتی که با خون توده های قيام کننده بدست آمده است همچون هر رويداد بزرگ ديگری با تحريف واقعيت تاريخی مربوط به خود مواجه شده است. از مرتجعين تا سازشکاران و حتی دوستان نادان خلق هر يک به شکلی واقعيت اين رويداد بزرگ را تحريف و در نتيجه امکان درست درس گيری از آن را ناممکن می سازند. يکی از رايج ترين تحريفات در رابطه با قيام بهمن اين ادعا است که گويا اين قيام باعث سرنگونی رژيم وابسته به امپرياليسم شاه و استقرار جمهوری اسلامی شده است. از دارو دسته جنايتکار حاکم که هر ساله با برگزاری جشنهای "دهه فجر" می کوشند قيام بهمن را عامل اصلی قدرت گيری خود جلوه دهند تا سلطنت طلبان ددمنشی که آنرا روز "عزای ملی“ قلمداد می کنند(سطنت طلبانی که پس از گذشت اين همه سال از قيام بهمن هنوز هم آثار خون بهترين فرزندان مردم ايران بر دستانشان ديده می شود)، هر دو دسته قيام را عامل اصلی اين جابجائی قدرت جلوه می دهند. در حاليکه اگر کسی رويدادهای انقلاب ايران را فراموش نکرده باشد می داند که شاه مدتها قبل از قيام بهمن(۱۵ آبان۱۳۵۷) با چشمانی گريان در صفحه تلويزيون ظاهر شد و اعتراف کرد که صدای انقلاب مردم را شنيده است و عليرغم اين موش مرده بازی باز هم تحت فشار جنبش مردم در ۲۶ دی ماه مجبور به ترک کشور شد. خمينی نيز قبل از چنين رويدادی از فرانسه با هواپيمای شرکت هواپيمائی فرانسه (ايرفرانس) در فرودگاهی که از سوی ارتش شاهنشاهی محافظت می شد در روز ۱۲ بهمن بر زمين نشست. فرودگاهی که اساسا برای همين پرواز باز شده بود وبعد هم وی در مدرسه علوی جا خوش نمود و "دولت تعيين کرد". مهندس بازرگان که در ۱۵ بهمن ماه از خمينی حکم نخست وزيری گرفته بود در مقام "نخست وزير منتخب امام" چند روز بعد يعنی قبل از قيام بهمن در زمين چمن دانشگاه تهران "دولت منتخب امام" را به مردم معرفی نمود. اگر به آن روز ها باز گرديم و رويدادهای آن دوره را مرور کنيم و اسناد و مدارکی که در اين رابطه انتشار يافته را دو باره مطالعه نمائيم به عينه در می يابيم که سرنوشت رژيم وابسته به امپرياليسم شاه اساسا مدتها قبل از قيام بهمن رقم خورده بود. حيات رژيم شاه همچون هر رژيم وابسته ديگری وابسته به حمايت اربابانش بود و وقتيکه دولت امريکا، ژنرال هويزر (معاون فرماندهی نيروهای امريکائی مستقر در اروپا)را بدون اطلاع شاه (در حالی که وی ظاهراً فرمانده کل قوا و بزرگ ارتش داران بود)، به ايران فرستاد(۱۴ دی ماه) تا ضمن تماس با سران ارتش "بی طرفی خير خواهانه" ارتش مزدور را نسبت به خمينی جلب نمايد، روشن بود که از نظر امريکا ديگر جائی برای تداوم سلطنت شاه باقی نمانده است. درست در همين اثنا بود که امپرياليسم امريکا با همفکری و همياری امپرياليستهای انگلستان، فرانسه و المان در کنفرانس گوادالوپ (۱۴ تا ۱۹ دی) رسماً بر رفتن شاه مهر تائيد زد. بنابراين با وجود حمايت قدرتهای امپرياليستی و ارتش تا دندان مسلح مزدوری که قلاده اش در دست همين اربابان بود، خمينی برای تکيه بر ماشين دولتی اساساً نيازی به "قيام بهمن "نداشت. به همين دليل هم اتفاقی نبود که خمينی در اوج خيزش مردم در روزهای ۲۱ و ۲۲ بهمن سال ۵۷، در شرايطی که مردم با درس گيری ازمبارزه رزمندگان مسلح خود، مراکز سرکوب و ستم شاه يعنی پادگانها و کلانتری ها را آماج حمله خود قرار دادند، خمينی فرياد بر آورد که هنوز دستور "جهاد" نداده ام. مردمی که در طول بيش از ۷ سال مبارزه مسلحانه کمونيست های فدائی و ديگر فرزندان راستين خلق، راه مبارزه را با دشمنان خويش آموخته بودند، به پادگان ها هجوم بردند تا خود را مسلح ساخته و برای نبرد تا رسيدن به پيروزی نهائی آماده شوند. اما درست در چنين اوضاعی کسانی از دارو دسته خمينی، در هر کوی و برزن توده های انقلابی را از تداوم حمله به پادگانها باز می داشتند. کسانی که در روز قيام در ميدان فوزيه تهران حضور داشتند، چهره نوچه های خمينی امثال هادی غفاری را فراموش نکرده اند که با فرياد "امام هنوز دستور جهاد نداده است" توده قيام کننده را به بازگشتن به خانه های خود فرا می خواندند. بنابراين اين ادعا که رژيم سلطنت بر اثر قيام بهمن سرنگون گشت و دارودسته خمينی به اعتبار اين قيام و حتی گويا با رهبری آن، به جای درباريان سابق بر قدرت تکيه زدند، هزگز با واقعيت انطباق ندارد.مطالعه تاريخ و سير رويدادها در آن سالها نشان می دهد که اساسا جابجائی قدرت در پشت پرده و دور از چشم مردم انجام شده بود و اتفاقا قيام بهمن که قيامی توده ای و خود بخودی بود، چون در تخالف با مذاکرات و سازشها ی مربوط به قدرت گيری دارودسته خمينی رخ داده بود تا حدودی هم يکسری از حساب و کتابها را به هم زد و توانست بر خلاف خواست و برنامه های تعيين شده از طرف امپرياليستها بر روند برنامه های آينده تاثير بگذارد. در حقيقت، قيام بهمن اوج انقلابی بود که همه امپرياليستها و دارو دسته های مرتجع می کوشيدند به هر طريق ممکن آنرا مهار و سرکوب نمايند و دارودسته خمينی و جمهوری اسلامی در واقع پاسخ آنها بود به اين نياز ضد انقلابی.قيام بهمن بدليل اينکه قيامی فاقد رهبری بود و کاملا به صورت خود بخودی و خارج از محاسبه همه نيرو های درگير در صحنه سياسی رخ داده بود، به همين خاطر نتايج متضادی به بار آورد. از يک سو اين قيام به دستاويزی در دست دارو دسته خمينی تبديل شد تا خود را حاصل قيام توده ها جا زده و به اين وسيله سازشهای پشت پرده که منجر به قدرت گيری آنها شد را لاپوشانی نمايند که اين امر قدرت فريبکاری بزرگی به آنها بخشيد. از سوی ديگر با افتادن اسلحه بدست مردم در اثر قيام بهمن، مردم از قدرت مانور بزرگی در مقابل دشمنان خود برخوردار شدند، تا آنجا که طبقه حاکم يعنی بورژوازی وابسته را مجبور نمودند تا قبل از هر اقدامی به خلع سلاح گسترده مردم بپردازند و به هر ترتيبی (به خصوص از طريق نيروهای سياسی سازشکار و اپورتونيست در درون جنبش خلق) مطمئن شوند که قادر به کنترل توده ها می باشند. اين واقعيتی بود که يورش قطعی ارتجاع به توده ها را تا مدتی به عقب انداخت.در چنين شرايطی کمونيست های وفادار به آرمانهای طبقه کارگر به لحاظ نيرو و سازماندهی در شرايط مساعدی قرار نداشتند. چريکهای فدائی خلق نيروی کمونيستی بود که در شرايطی که نيروهای مدعی دفاع از طبقه کارگر هر روز به گونه ای در منجلاب سازشکاری با رژيم جمهوری اسلامی غرق می شدند، وظيفه افشای اين رژيم و آگاهی رسانی انقلابی به توده ها را به عهده گرفته بودند. آنها می بايست با افشای زد و بند های پشت پرده و نشان دادن چگونگی به قدرت رسيدن حاکمان جديد، ماهيت ضد انقلابی جانشينان رژيم شاه را نشان داده و به توده ها بگويند که قيام آنها به دليل فقدان يک طبقه کارگر متشکل و سازمان يافته و اعمال رهبری کمونيستی برآن شکست خورده است و چنين نقصی را يک رهبری کمونيستی تنها با سازمان دهی مسلح توده ها در جريان مبارزه مسلحانه با دشمنان خلق می تواند برطرف نمايد. در واقع توده هائی که با حمله به زرادخانه های ارتش شاهنشاهی در جريان قيام خود را مسلح کرده بودند، حال می بايست برای نبرد های آينده آموزش ديده و سازماندهی شوند و با درس گيری از دلائل شکست قيام خود در مسير يک مبارزه مسلحانه توده ای، مسيری که به تشکل طبقه کارگر و شکل گيری سازمانهای رهبری کننده اين طبقه می انجامد گام بردارند. در آخر به اين نکته نيز بايد توجه داشت که تاکيد بر خود بخودی بودن قيام بهمن و در نتيجه شکست اجتناب ناپذير آن البته ذره ای از اهميت تاريخی اين قيام نمی کاهد بلکه برعکس به کسانی که می کوشند از اين رويداد بزرگ جهت مبارزه با سرمايه داران و رژيم حامی آنها، ديکتاتوری حاکم، درس گيرند نشان می دهد که اتفاقا در شرايط سلطه ديکتاتوری لجام گسيخته بر کشور که امکان تشکل از توده ها و پيشاهنگان آنها سلب می گردد، طبقه کارگر نه در بستر مبارزات صرفا سياسی بلکه در جريان رشد و گسترش مبارزه مسلحانه است که امکان متشکل شدن وايجاد رهبری کمونيستی وابسته به خود را يافته و می تواند در راستای پيروزی گام بردارد. مسلم است است که برخورد واقعی و علمی به چگونگی پيشبرد روند مبارزه حکم می کند که انقلابيون همواره با در نظر گرفتن شرايط مشخص بايد چگونگی پيشبرد مبارزه مسلحانه در جامعه را مورد بررسی و توجه قرار داده و اين شکل از مبارزه بر اساس الزامات موجود در دستور کار قرار بگيرد. در حقيقت اين تحول شرايط است که اشکال مشخص تحقق اين مبارزه را معين می کند و در مقابل انقلابيون قرار می دهد. اما با قاطعيت بايد تأکيد کرد که در شرايطی که ديکتاتوری حاکم با سبعيت تمام هر اعتراضی را سرکوب کرده و توده ها را از هر گونه تشکل انقلابی محروم ساخته است، انتظار تشکل توده ها و طبقه کارگر جز در چنين پروسه ای نيز انتظاری غير واقعی وذهنی می باشد که با تجربه مبارزات مردم ما انطباقی ندارد. نگاهی به دستاوردهای قيام بهمن خود تائيدی براين واقعيت می باشد ديديم که چگونه دستاوردهای اين قيام بزرگ در جريان يورش ارتجاع حاکم به يغما رفت و هر کجا که خلقهای تحت ستم توانستند در آن فاصله تا حدی خود را سازمان داده و به مقابله مسلحانه با رژيم بپردازند،امکان بيشتری جهت مقابله با يورش ارتجاع يافتتند. تجربه جنبش خلق کرد به عينه نشان داد که حفظ دستاوردهای آن قيام جز از طريق مبارزه مسلحانه توده ای و طولانی ميسر نيست، و ديديم که خلق کرد به اين اعتبار توانست تا مدتها در مقابل يورش دشمن مقاومت نموده و سنگر انقلاب مردم ما گردد. خلق کرد نيز با جانفشانيهای خود برحقيقت فوق مهر تائيد زد. کسانی که اين واقعيات را ناديده گرفته و با تئوری های غير واقعی خود راه اصلی درهم شکستن ماشين دولنی حاکم را مخدوش می سازند، نشان می دهند که هنوز درسهای قيام بهمن را نفهميده اند

.بهمن ۱۳۸۶