| ||
۱۳۸۸ خرداد ۲۱, پنجشنبه
کالبد چه گوارا
کالبد چه گوارا LE MOPND
| |||||||||
|
مصاحبه با آلن گرش در روز جمعه ٢٢ ماه مه ٢٠٠٩ دردفتر کارش در لوموند ديپلماتيک
دو شنبه 1 ژوئن 2009
با تشکر از وقتي که در اختيار روزنامه سرمايه گذاشتيد، اولين سوال ما مربوط مي شود به تهديداتي که بنطر شما ايران را در شرائط کنوني تهديد مي کنند و از چه عواملي ناشي مي شوند ؟
آلن گرش: من در مورد خطرهاي خارجي صحبت مي کنم، ما اکنون دوران هشت ساله حکومت بوش را پشت سر مي گذاريم که براي او ايران پس از عراق يکي از مهم ترين دشمنان محسوب مي شد و تمام سياست ايالات متحده پس از سال ٢٠٠٣ در خاورميانه در جهت منزوي کردن ايران بود و افزودن فشارهاي مستقيم از طريق تحريم هاي سازمان ملل، تا آنجا که احتمال داده مي شد که حمله نظامي به ايران در حال تدارک است. امروز مي توان اميدوار بود که اين دوران با انتخاب آقاي اوباما پايان يافته است و لااقل آنچه روشن است آنکه لحن و گفتمان ديگري در واشنگتن حاکم است هنور براي قضاوت درباره عمق اين تغيير جهت زود است اما خود اين امر که مسئله مذاکره با ايران در گفتمان رسمي وجود دارد و بخصوص اينکه امريکائي ها خواهان مذاکره هستند بسيار مثبت است چرا که متاسفانه اروپائي ها از بازي کردن نقش واسطه در اين کار ناتوان بودند و خود ايراني ها نيز ترجيح مي دادند مستقيما با امريکائي ها مذاکره کنند. اما بايد توجه داشت که روابط ايران و امريکا پرونده اي بسيار پيچيده است . در درجه اول مسئله برقراري روابط ديپلماتيک مطرح است اما در عين مسائل ديگري مثل پرونده اتمي ، سياست امريکا براي تغيير رژيم که نمي دانيم که آيا ادامه مي يابد يا نه ؟ و روابطي که ايران با نيروهائي دارد که امريکائي ها آنها را تائيد نمي کنند مثل حزب الله و حماس و غيره و بالاخره مسئله درگيري اسرائيل و فلسطين ... خلاصه مسئله روابط ايران و امريکا پرونده اي بسيارپيچيده است و نبايد توهم داشت که پس از سي سال گسست با يک بشکن زير و رو شود بخصوص که يکي از جنبه هاي جديد که البته چندان هم جديد نيست به قدرت رسيدن راست افراطي در اسرائيل است و يا لااقل ميتوان گفت دولتي که در آن راست افراطي بسيار بانفوذ است . اين دولت از يک سو به دولت امريکا فشار مي آورد تا سياست اش را در مورد ايران سخت ترکند و از سوي ديگر هرچه بيشتر احتمال يک حمله نظامي به ايران را مطرح مي کند. همه اينها به پيچيدگي اين پروند مي افزايد ولي در عين حال بايد گفت که ايران در مرکز تمام مشکلات جهان قرار ندارد و حتي وقتي امريکائي سعي مي کردند که ايران را مسئول مسائل خاورميانه جلوه دهند بي معني بود چرا که درگيري خاورميانه قبل از انقلاب ايران وجود داشت و تا وقتيکه مسئله فلسطيني ها حل نشود اين درگيري ادامه خواهد داشت. اما اسرائيل سعي مي کند که ايران را به مسئله اصلي تبديل کند. مثلا در مورد حماس ، حماس در درجه اول يک موضوع داخلي فلسطين است و اينکه حالا اين سازمان با ايران ارتباط دارد يا نه موضوعي ديگر است و اين مسئله حل نمي شود مگر با حل مسئله فلسطين .
س : سياست خارجي ايران درگسترش اين تهديدات تا چه اندازه دخيل است؟
آلن گرش: بنطر من در اين مورد دو جنبه مختلف وجود دارد، يکي مسئله سياستي است که ايران بطور مشخص دنبال مي کند که شامل حمايت از حزب الله ، حماس و موضع گيري که بطور عمومي انجام مي گيرد و غيره که مواضعي هستند که متفاوت با امريکائي هاست و بهيچ وجه به اين معني نيست که ايران در اشتباه است چون مورد تائيد امريکا قرار ندارد اين مسئله آنچنان که بعدا درموردش صحبت خواهم کرد مربوط مي شود به نقش ايران در منطقه و سياست ايران در اين چارچوب يعني در واقع اين مسئله اي در حوزه اراده ايران که به کسي هم مربوط نيست . جنبه ديگر مسئله به مشخصه تحريک آميز بعضي از موضع گيري هاي رهبري ايران مربوط مي شود که بسيار خطرناکند نه بنظر من به دليل آنکه کوچکترين خطر حمله ايران به اسرائيل وجود دارد، چيزي که براي من قابل تصور هم نيست، بلکه به اين دليل که در افکار عمومي غرب اين ذهنيت را بوجود مي آورد که تهديد ايران واقعي است و شرائطي را باعث مي شود که در چارچوب يک حمله احتمالي به ايران افکار عمومي غرب نيز آنرا مورد تائيد قرار دهد و از اينروست که اين موضگيري ها خطرناکند يعني حتي نزد کساني که در غرب از حقوق فلسطيني ها دفاع مي کنند و خواستار بوجود آمدن يک دولت فلسطيني هستند و غيره ما شاهد ظهور اين نظر هستيم که ايران نقش از بين بردن ثبات و جنگ افروزي دارد در حاليکه بنظر من اين عنصر جنگ افروزانه در منطقه سياست اسرائيل است. در واقع در اينجاست که مشکل وجود دارد و ميدانيم که مواضع رئيس جمهور احمدي نژاد هم استفاده داخلي دارد و هم بيشتر افکار عمومي منطقه را در نظر دارد و در آنجاست که انعکاس بيشتري مي يابد اما اين موضع گيري ها گاه واقعا غير مسئولانه هستند چرا که باعث جهت گيري هاي منفي در افکار عمومي برعليه ايران مي شود در حاليکه هيچ دليلي براي اينگونه دشمني ها وجود ندارد. در غرب و بويژه در اروپا افکار عمومي برضد جنگ عراق بسيج شده بودند و اين واقعا يک فاجعه است که روزي همين افکار عمومي به دلايل واهي يک حمله به ايران را مورد تائيد قرار دهند البته ما هنوز به اين نقطه نرسيده ايم.
س : نتيجه انتخابات ايران تا چه اندازه مي تواند دربرابر اين تهديدات ورفع آن ها موثر واقع شود؟
آلن گرش: بي شک اين انتخابات مي تواند بر افکار عمومي غرب تاثير بگذارد اما اين انتخابات مسئله داخلي ايران است و مثل همه ديگر انتخابات در جهان در درجه اول مسائل داخلي اند که در آن نقشي تعيين کننده دارند اما بايد گفت که رئيس جمهور احمدي نژاد در افکار عمومي غرب ، خود تبديل به يک تهديد شده است، من مجددا تکرار مي کنم که اين يک تصور است و هيچ عنصري از واقعيت پشت آن نيست، اما اگر او در اين انتخابات شکست بخورد در افکار عمومي غرب، بازهم تکرار مي کنم که بخشي از مسئله است ، توجه به مواضع ايران بيشتر خواهد شد. در واقع مواضع رسمي ايران در مورد مسائلي مثل مسئله هسته اي و يا درگيري اسرائيل و فلسطين برروي اصولي درست و واقعي و بنظر من قابل دفاع بناشده اند و مي توان از آن ها بصورت منطقي و با استدلال حمايت کرد اما امروز متاسفانه رئيس جمهور احمدي اين مواضع را به غير مسئولانه ترين شيوه ها مطرح مي کند تا آنجا که ديگر حتي به سخنان وي گوش داده نمي شود. بعنوان مثال همه شاهد آنچه در دوربان اتفاق افتاد بوديم، صحبت او در آنجا به درستي حول محکوم کردن دولت اسرائيل متمرکز شده بود و هيچگونه يهودي ستيزي اي در آن نبود اما رسانه هاي غرب آنرا همچون موضع گيري اي يهودي ستيزانه انعکاس دادند که در واقع درست نبود. افراط در شيوه مطرح کردن مسائل باعث شده ديگر کسي به حرف درست او نيز توجه نکند.
س: حال به سئوال مرکزي باز مي گرديم، از نطر شما ايران چه نقشي را در آستانه قرن بيست و يکم مي تواند در منطقه باز کند و چه جايگاهي را در جامعه بين المللي اشغال کند؟
آلن گرش:من عبارت جامعه بين المللي را زياد نمي پسندم چون معمولا وقتي از آن حرف زده مي شود بيشتر غرب و بويژه امريکا و اروپا مورد نظر است و ما در جهاني بسيار پيچيده تر قرار داريم. در اين مورد نيز جنبه هاي متفاوت وجود دارد يکي از آنها تحول تاريخي ، يعني دوران تاريخي است که ما در آن بسر مي بريم که بنظر من ما واقعا وارد عصر پسا امريکائي شده ايم يعني دوراني که در آن تعدادي از دولت ها نقش اساسي و جديدي را بازي خواهند کرد بعنوان مثال ترکيه که عضو ناتو است و هم پيمان تاريخي امريکا ، امروز هرچه بيشتر نقش مستقل تري را دنبال مي کند. بنظر من با ضعيف تر شدن نقش رهبري امريکا و بصورت عمومي تر غرب، فضاي هرچه بيشتري براي ديگرجريانات، دولتي و يا غير دولتي گشوده مي شود و در اين ميان ايران يک کشور بزرگ است با تاريخي کهن که عنصر مهمي در سياست منطقه و جهان از جمله به دليل نفت به حساب مي آيد که البته به اين مسئله نيز محدود نمي شود. ايران هرچه بيشتر جايگاه تاريخي خودش را براي دفاع از منافعش در اين چارچوب مي يابد و اين جايگاه البته هيچ ربطي به آنچيزي ندارد که امريکائي ها براي ايران متصورند . آنها خواهان پيوستن ايران به مواضع خودشان هستند مانند يک متحد سنتي . اما ايران مي تواند نقشي مثبت در يک سلسله از مسائل مثل درگيري اسرائيل و فلسطين بازي کند يعني در توازن قوا نقشي جدي داشته باشد که امروز به شدت اسرائيل است و ايران توانائي آنرا دارد که اين توازن قوا را به ضرر اسرائيل تغيير دهد امري که بسيار مثبت است. بنظر من ايران در آينده مي تواند ن نقش هرچه بيشتري را در منطقه بعهده گيرد و تاثيري مثبت داشته باشد و البته بدون انکه از سياست امريکا دنباله روي کند .
با تشکر از اينکه وقتتان را در اختيار ما گذاشتيد
مصاحبه با اريک رولو در مورد انتخابات ايران LE MOND
دو شنبه 1 ژوئن 2009
س : بنطر شما چه خطراتی ايران را در شرائط کنوني تهديد مي کنند و از چه عواملي ناشي مي شوند ؟
اریک رولو: مهم ترین خطری که امروز ایران را تهدید می کند، لااقل ظاهرا ، یک حمله نظامی از سوی اسرائیل است. من گفتم ظاهرا، زیرا معتقدم که اسرائیل جرات نخواهد کرد بدون تائید لااقل غیر رسمی این امر از سوی ایالات متحده به جمهوری اسلامی حمله کند. و این به دو دلیل:
اسرائیل ، هر چه هم در مورد توانائی اش اغراق شود، امکانات نظامی برای تحمیل تلفات غیرقابل جایگزین به ایران را ندارد. از سوی دیگر تهران قادر به پاسخ دهی نظامی به چنین حملاتی است . هیچ کدام از دو کشور از چنین درگیری پیروز بیرون نخواهند آمد.
اما دلیل دوم که مهمتر است: اگر اسرائیل آغازگر یک جنگ بر علیه ایران باشد عوارض آن برای ایالات متحده در منطقه وحشتناک خواهد بود. واشنگتن در نتیجه مجبور می شود که از حمایت اسرائیل دست بردارد و حتی تنبیهاتی را به آن تحمیل کند که می تواند اشکال مختلف داشته و در مواردی شدید باشند. افکار عمومی امریکا در این امر از رئیس جمهور اوباما دفاع می کند که مکررا در باره دست زدن به یک حمله نظامی به اسرائیل هشدار داده است. در چنین شرائطی دولت نتانیاهو سریعا سقوط خواهد کرد و رئیس دولت اسرائیل عمیقا به این امرآگاهی دارد.
س : سياست خارجي ايران درگسترش اين تهديدات تا چه اندازه دخيل است؟
اریک رولو: سیاست خارجی رئیس جمهور احمدی نژاد بنظر من ماجراجویانه و تحریک آمیزاست و نه فقط در مورد دولت های غربی بلکه همینطور در مورد افکار عمومی این کشورها. او بی هیچ نتیجه ای اسرائیل را تهدید می کند و اینکار فقط ماده خامی می شود برای تبلیغات خشن تندروترین سیاستمداران اسرائیل.
از سوی دیگر رئیس جمهور احمدی نژاد نظرات غیرقابل قبولی در مورد میلیون ها قربانی یهودی نازیسم مطرح می کند که تنها به کار کسانی می آید که در ایالات متحده و نقاط دیگر جهان می خواهند ایران را در صحنه بین المللی منزوی کنند و یک حمله نظامی بر علیه آنرا تدارک ببینند.
بدین ترتیب ادعاهای رئیس جمهور احمدی نژاد وقتی که می گوید که ایران قصد دستیابی به بمب اتمی را ندارد، متقاعد کننده نیست.
من شخصا فکر نمی کنم که ایران به سرعت قادر به دستیابی به بمب اتمی باشد و اینکار چند سالی طول خواهد کشید. اما عمیقا معتقدم که به نفع جمهوری اسلامی نیست که به چنین سلاحهائی دسترسی پیدا کند. ایرا ن در این حوزه نمی تواند خود را به سطح اسرائیل برساند که بنابه گفته رئیس جمهور سابق ایالات متحده ، جیمی کارتر، بیش از دویست بمب اتمی دارد.از سوی دیگر من اعتقاد راسخ دارم که ایران هرگز به عمد یک هولوکوست اتمی بوجود نخواهد آورد. قدرت واقعی ایران در اهمیت ژئوپولتیک اش در صحنه جهانی نهفته است.
س : نتيجه انتخابات ايران تا چه اندازه مي تواند دربرابر اين تهديدات ورفع آن ها موثر واقع شود؟
اریک رولو: نتیجه انتخابات ریاست جمهوری آینده ایران اهمیت عظیمی دارد. مردم ایران امکان انتخاب رئیس دولتی را دارند که بصورتی شایسته این کشور را نمایندگی کند، و سیاستی قابل قبول برای افکار عمومی جهان را دنبال نماید و روابط این کشور را با تمامی قدرت های غربی، و در درجه اول ایالات متحده و اتحادیه اروپا عادی سازد. چنین عادی سازی ای در درجه اول بر اساس استقلال و منافع ملی ایران بنا خواهد شد.این امر از آنرو ممکن است که جامعه جهانی به کشوری غنی از لحاظ منابع نفتی احتیاج دارد، کشوری که بتواند تاثیری مثبت برروی دیگرکشورهای خلیج فارس داشته باشد و قادر باشد در مبارزه برعلیه تروریسم شرکت نماید و به آرام کردن پاکستان و افغانستان یاری رساند که به یک اندازه ایران و جامعه بین الملل را تهدید می کنند.
س: از نطر شما ايران چه نقشي را در آستانه قرن بيست و يکم مي تواند در منطقه باز کند ؟
اریک رولو: به دلایلی که در بالا ذکر شد ایران نقشی کلیدی در منطقه دارد.بعد از سقوط و نابودی عراق، ایران تنها قدرت منطقه ای است. در نتیجه می تواند توازن جدیدی بوجود آورد، هژمونی امریکا را در عمل کم کرده و حتی در درگیری اسرائیل و فلسطین نقش بازی کند. درگیری که بنظر من بزرگترین مشکل برای حل عاقلانه آن ، هژمونی اسرائیل است که مانع می شود دولت یهود دست به گذشت های لازم برای رسیدن به توافق با طرفین عرب اش بزند. حضور ایرانی قوی و مورد احترام جامعه بین الملل در خاورمیانه، انحصار اسرائیل را در این زمینه از بین می برد و در نتیجه فشارهای بین المللی و از جمله امریکا را شدید تر می کند.
س :شانس ایران برای بازگشت به جامعه جهانی به نظر شما چگونه است ؟
اریک رولو: اگر ایران پس از انتخابات ریاست جمهوری آینده بتواند روابط اش را بخصوص با ایالات متحده و اتحادیه اروپا عادی سازد، چه کسی دیگر قادر خواهد بود که جلوی بازگشت ایران به جامعه بین الملل را بگیرد ؟ با داشتن نقشی مثبت در برقراری صلح در خاورمیانه ، با دفاع از تمامیت ارضی و منافع ملی اش در مقابل رقبای خارجی است که ایران احترام و علاقه افکار عمومی جهان را به خود جلب می کندنقشه ي دنيس راس براي ايران
| ||
|
LE MOND
ميشل کلوسکار ، فيلسوف و جامعه شناس نقاد « ليبراليزم ليبرتر» درگذشت
مفهوم سرمایه در اندیشهی پیر بوردیو
نسیان طبقاتی: بورژوازی ملی در ایران(1)
پردیس: مركز بین المللی هنر محیطی
فریبا وفی "در عمق صحنه" نشسته است
مصاحبه با اريک رولو در مورد انتخابات ايران
مصاحبه با آلن گرش در روز جمعه ٢٢ ماه مه ٢٠٠٩ دردفتر کارش در لوموند ديپلماتيک
فستیوال ادبی «پاریس با تمام حروف» با شرکت شاعر ایرانی رضا هیوا
نود و چهارمين سالگرد نژاد كشي ارمنيان
https://www.chebayadkard.com/chebayadkard/sokhan/20090504/aramaneh1.pdf
https://www.chebayadkard.com
https://www.chebayadkard.com/chebayadkard/sokhan/20090504/aramaneh2.pdf
https://www.chebayadkard.com/chebayadkard/sokhan/20090511/aramaneh3.pdf