کشتار وحشیانه با استناد به آیات قرآن و سنت
ایرج مصداقی
ایرج مصداقی
دیلی کالر می نویسد: شبل الزیدی اخیرا در تصویری ازعملیات ارتش و نیروهای داوطلب شیعه عراقی علیه داعش برای آزاد سازی شهر تکریت در کنار ژنرال قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه ایران دیده شده است.
در ماههای گذشته جهان از طریق داعش بطور گسترده با پدیدهی بریدن سر و نمایش آن از طریق کلیپهای ویدئویی آشنا شد.
بسیاری که با احکام اسلامی آشنایی ندارند اعمال وحشیانهی داعش را پدیدهای خلقالساعه میدانند که از طریق این نیروی ارتجاعی باب شده است. در حالی که آنچه داعش بدان عمل میکند اجرای آیات قرآن و دستورات مذهبی است و فقه شیعه نیز منافاتی با این اعمال وحشیانه ندارد. البته هستند مسلمانانی که میکوشند دامان اسلام را از آنچه به نام آن صورت میگیرد پاک و منزه جلوه دهند اما با توجه به آیات صریح قرآن و سنت باقیمانده از صدر اسلام و فتاوی مشهور فقها و مراجع تقلید به سختی میتوان آنچه صورت میگیرد را غیراسلامی خواند. به همین دلیل است که جهان اسلام با بزرگترین بحران خود در دوران معاصر روبرو میشود .
بخش اعظم محصولات حوزههای علمیه، تولید مجازاتهای وحشیانهی فقهی برای قصاص، زنا، لواط، مساحقه، محاربه، ارتداد، سرقت، شرب خمر، سبالنبی و ائمه، قذف، رباخواری و ... است و پارهای از فقها همچون مصباح یزدی میگویند: «مساله بردگی فیالجمله در اسلام پذیرفته شده است و ما از آن دفاع میکنیم» و عدهای دیگر معتقدند که بردگی فقط از طریق اسارت کفار حربی در جهاد شرعی امکان دارد.
اگر داعش زنان ایزدی و ... را به بردگی جنسی وادار میکند حکم شرعیاش را آیتالله محمد تاکندی عضو مجلس خبرگان رهبری و از شاگردان خمینی پیشتر داده است.
و داعش به آیات متعدد قرآن از جمله آیات سوره نساء ، احزاب، روم، نحل، معارج، مؤمنون و ... استناد میکنند.
اگر عدهای از فقها مانند آیتالله منتظری و ... که معتقد به کنار گذاشتن موقت حکم سنگسار هستند دلیل آن را «وهن» اسلام میدانند و نه مخالفت با این مجازات وحشیانه. این گروه از فقها اعمال این نوع از مجازاتها در ملاءعام را جایز نمیدانند و خواهان اجرای مخفیانه آنها در حضور عدهای از «مؤمنان» هستند.
سازمان مجاهدین خلق یکی از جریانهای اسلامی است که با اجرای «مجازاتهای اسلامی» به شیوهای که صورت میگیرد مخالفت میکند و آن را وحشیانه میخواند اما همین سازمان نیز به اصل «حقوق جزای اسلام» معتقد است منتهی مصادیق آن را متفاوت میبیند. (۱)
فقه شیعه و سنی با خشونت و وحشیگری تناقضی ندارند و میتوانند تروریسم و قتلهای سیاسی را نیز توجیه کنند، همچنان که تا امروز کردهاند و از آن به عنوان «ارهاب» نام میبرند.
آنچه بیان شد آنقدر بدیهی است که محمد مجتهد شبستری نیز روی آن دست گذاشته و نوشت: «اگر خلیفه داعش «ابوبکر بغدادی» که خود را مسلمان ناب و مجری شریعت اسلام مینامد از فقیهان رسمی جهان اسلام بپرسد: فرق مبنایی و تئوریک شما با من در بیان شریعت اسلامی در کجاست که این همه مرا لعن و نفرین میکنند؟ این فقیهان چه پاسخی به او خواهند داد؟!»
تردیدی نیست همانگونه که مجتهد شبستری بیان میکند هیچ گونه «فرق مبنایی و تئوریک» در بیان شریعت اسلامی بین فقیهان رسمی جهان اسلام و سرکرده داعش و طالبان نیست. آنچه هست رقابت بر سر «خلافت» و «مرجعیت» است. چنانچه در «امالقراء» اسلام رقابت بسیاری بین نمایندگان «امام زمان» از خامنهای و احمدینژاد گرفته تا مهدویون و حجتیه و ... وجود دارد و هریک میخواهند سر به تن آن یکی نباشد و «نیابت» را خاص خود میدانند.
آیه ۱۲ سورهی انفال راهنمای عمل گروههای اسلامی
بسیاری میپرسند چرا سر قربانیان توسط داعش و بوکو حرام و دیگر مسلمانان سلفی از بالای گردن بریده میشود؟ پاسخ روشن است در آیه ۱۲ سورهی انفال آمده است:
فَاضْرِبُوا فَوْقَ الْأَعْنَاقِ وَاضْرِبُوا مِنْهُمْ كُلَّ بَنَانٍ
قرآن برای ایجاد رعب و وحشت در میان کفار توصیه میکند که سر دشمنان از بالای گردن بریده شود و سرانگشتان دست دشمن قطع شوند تا نتوانند اسلحه به دست گیرند.
آیتالله مشکینی به عنوان یک فقیه شیعه نظر مشابهی داشته و در همین رابطه میگوید:
پس کسانی که ایمان آوردهاید ثابت قدم دارید. به زودی در دل های آنان که کفرورزیدهاند ترس میافکنم. پس ضربه ها را بر فراز گردنها بزنید و همه سرانگشتانشان را قلم کنید.
آیتالله مکارم شیرازی یکی از مراجع تقلید حکومتی در همین زمینه میگوید:«کسانی که ایمان آوردهاید، ثابت قدم دارید! بزودی در دلهای کافران ترس و وحشت میافکنم سرها را بر بالاتر از گردن فرو آرید! و همه انگشتانشان را قطع کنید!
شیعیان عراقی وابسته به رژیم و ارتش عراق نیز از همین شیوه برای هراس افکندن در دل دشمنان سنیشان و وابستگان داعش استفاده میکنند.
در دوران صدر اسلام مسلمانان پس از شکست دشمنانشان سر آنها را بریده و بر نیزه میکردند. داستان بریدن سر عمر بن عبدود و همچنین گردن زدن خوارج و یهود بنیقریظه توسط علیابن ابیطالب خلیفه چهارم اهل سنت و امام اول شیعیان مورد تأیید کلیهی فرق اسلامی است. کما این که پس از واقعه عاشورا لشکریان یزید سر امام حسین و دیگر اصحاب او را بریده و بر نیزه کردند.
حکام عربستان سعودی براساس همین آیه است که در اجرای احکام اعدام، سر مجرمان را با شمشیر و از بالای گردن قطع میکنند.
در تبلیغات مجازی، شیعیان عراقی نیز میکوشند دشمنان داعشیشان را با زدن گردن به وسیله تبر هراسان کنند. انتشار عکسهای «شبل الزیدی» یکی از فرماندهان گروه شیعه «کتائب امام علی» تحت حمایت جمهوری اسلامی، در زمرهی چنین تلاشهایی است. الزیدی یکی از فرماندهان نیروهای داوطلب شیعه عراق است که در نبرد برای آزاد سازی تکریت در کنار قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه ایران دیده شده است.
تردیدی نیست که شبه نظامیان شیعه نه تنها دست کمی از وابستگان داعش ندارند بلکه تهدید بزرگی برای آینده عراق و منطقه هستند.
آیه ۱۲ سورهی انفال جزو آیات «محکم» قران بوده و عمل به آن مورد توافق همهی فرق شیعی و سنی است و تنها تفسیر آن میتواند در مواردی متفاوت باشد. در موارد بسیاری از پیامبر، خلفای راشدین و ائمه شیعه نقل شده است که «فَضرِبو عُنقَهُ» گردنش را بزنید.
مسعود رجوی رهبر عقیدتی مجاهدین نیز با پیش کشیدن آیه ۱۲ سوره انفال «فَاضْرِبُوا فَوْقَ الْأَعْنَاقِ وَاضْرِبُوا مِنْهُمْ كُلَّ بَنَانٍ» فرمان زدن «سر» نظام و سپس «سرانگشتان» نظام را در سال ۱۳۶۰ و شروع «فاز نظامی» داد.
او در جمعبندی یک ساله مقاومت، در مورد مرحله اول فاز نظامی که از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰شروع شد و تا تابستان ۱۳۶۱ طول كشید می گوید:
«این مرحله نوبت سران سیاسی بود. قبل از هر چیز شاه مهره ها هدف بودند . در این مرحله قرار بود كه رژیم بی آینده شود و ثباتش را از دست بدهد و در عوض سازمان تثبیت شده و به عنوان جانشین رژیم اسلامی معرفی شود.»
انفجار ۷ تیر در دفتر حزب جمهوری اسلامی و انفجار ۸ شهریور در ساختمان نخستوزیری و ترور نمایندگان مجلس و ... بر اساس رهنمود فَاضْرِبُوا فَوْقَ الْأَعْنَاق صورت گرفت.
مسعود رجوی در تشریح مرحلهی دوم که از تابستان ۱۳۶۱ تا پایان سال ۱۳۶۲ ادامه یافت میگوید:
«در این مرحله نوبت به بدنه نظام رسید، یعنی زدن سر انگشتان رژیم.»
این مرحله بر پایهی تفسیری که از «وَاضْرِبُوا مِنْهُمْ كُلَّ بَنَانٍ» داده میشد در دستور کار قرار گرفت. و براساس رهنمود قرآنی قطع دست و پای اجرایی جمهوری اسلامی اهمیت پیدا کرد و ترور پاسداران و حامیان رژیم در دستور کار قرار گرفت. البته مرحله بندی صورت گرفته از سوی مسعود رجوی واقعی و دقیق نیست و بر اساس عدم توانایی مجاهدین در تداوم ضربه زدن به «سر» رژیم مطرح شده است. چرا که به موازات ضربه زدن به «سر» رژیم، قطع «سرانگشتان» هم مد نظر بود و بیشتر آنها در همان سال ۶۰ هدف تیمهای عملیاتی مجاهدین قرار گرفتند و نه در دورانی که مسعود رجوی ادعا میکند.
همانطور که داعش و بوکوحرام و بنیادگرایان شیعی و سنی نمیتوانند از طریق برداشت خود از آیه ۱۲ سوره انفال، مشکلات جامعه بشری را حل کرده و پیشرفت چندانی حاصل کنند تجربه نشان داده است که مجاهدین نیز نتوانستند با برداشت خود از آیهای که در جامعه قبیلهای ۱۴۰۰ سال پیش عربستان میتوانست کارساز باشد، استراتژی و تاکتیک مناسبی برای مبارزه در دنیای مدرن پایهریزی کنند. آویختن به دنیای کهن و چهاربهای کهنه آنها را به قهقرا برد و سبب دوری آنها از واقعیتهای جامعهی ایران شد. تجربه نشان داده است تلاش برای مبارزه در چهارچوب دستورات خشک اسلامی و تبیین مشکلات اجتماعی بر اساس فرامین مذهبی حرکت در مسیری نادرست و نافرجام است.
***
حکم محارب در آیه ۳۳ سورهی مائده
از سوی دیگر احمد الطیب، رئیس سابق دانشگاه و امام مسجد الازهر نیز در واکنش به زنده سوزاندن خلبان اردنی، بر اساس آیه ۳۳ سوره مائده خواستار مصلوب کردن و قطع دست و پای نیروهای داعش شد. امام اعظم مسجد الازهر قاهره گفت طبق فرامین اسلامی و دستورات قرآن، این مجازات «محاربه با خدا و پیامبر» است.
http://www.radiozamaneh.com/203728
دفتر «مقام معظمرهبری» در دانشگاهها هم به غیر از این نمیگوید و در تفسیر این آیه میگوید:
إِنَّما جَزاءُ الَّذِینَ یحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً أَنْ یقَتَّلُوا أَوْ یصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ أَوْ ینْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذلِكَ لَهُمْ خِزْی فِی الدُّنْیا وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظِیمٌ (33)
كیفر آنها كه با خدا و پیامبر به جنگ بر مىخیزند و در روى زمین دست به فساد مىزنند. (و با تهدید به اسلحه به جان و مال و ناموس مردم حمله مىبرند) این است كه اعدام شوند یا به دار آویخته گردند یا (چهار انگشت از) دست راست و پاى چپ آنها بریده شود و یا از سرزمین خود تبعید گردند، این رسوایى آنها در دنیاست و در آخرت مجازات بزرگى دارند.
در پاییز ۱۳۶۰ هاشمی رفسنجانی در نماز جمعه و محمدی گیلانی رئیس حکام شرع اوین در گفتگو با رسانهها خواهان اجرای رهنمودهای قرآنی بیان شده در سوره مائده در مورد هواداران مجاهدین شدند. هاشمی رفسنجانی ضمن پافشاری بر اجرای این آیه تأکید کرد: «ترحم بر پلنگ تیزدندان، ستمکاری بود بر گوسفندان». صاحبمنصبان قضایی و همچنین فقهای رژیم بیرحمی را به آنجا کشاندند که موسوی تبریزی، دادستان کل انقلاب اسلامی گفت: « … هرکس در برابر این نظام و امام عادل مسلمین بایستد، کشتن او واجب است. اسیرش را باید کشت و زخمیش را زخمی تر کرد که کشته شود … هر کس از اطاعت امام عادل خارج شود و در برابر نظام بایستد حکمش اعدام است.»
به صلیب کشیدن متهم یکی از فرامین آیهی مزبور است که داعش در عراق و سوریه انجام میدهد.
پیش از عروج داعش، این حکم در «امالقراء» اسلام (ایران) توسط حاکمان اسلامی انجام میگرفت. نمونهی بارز آن به صلیب کشیدن پیکر زنده یاد «الله قلی جهانگیری» در دروازه شهر سمیرم بود.
http://asre-nou.net/1384/mordad/16/m-masihe-bazmasloub.html
امروزه همچنان مجازات «مصلوب کردن» در دادگاههای عربستان سعودی که بر اساس احکام شریعت اداره میشوند مورد استفاده قرار می گیرد.
عفو بینالملل که برای لغو هرگونه مجازات اعدام تلاش میکند، میگوید که «مصلوب کردن پس از گردن زدن انجام میشود.»
عفو بینالملل میگوید «سر بریده شده را دوباره به جنازه میدوزند و آن را روی یک تیرک در انظار عمومی آویزان میکنند تا به عنوان هشدار عمل کند.»
نکته حائز اهمیت دیدگاه منتقدان اسلامی داعش و یا این گونه عملکرد بر اساس آیات قرآن است، مثلاً دکتر شیخ اسامه حسن، محقق اسلامی و پژوهشگر ارشد در مرکز مطالعات اسلامی بنیاد کیلیام در لندن، میگوید که نباید این آیه را بدون توجه به باقی متن خواند. او به این آیه اشاره میکند که میگوید: «مگر آنها که پیش از دست یافتن شما بر آنان توبه کنند. پس بدانید که خداوند آمرزنده و مهربان است.»
http://www.bbc.co.uk/persian/world/2014/05/140513_an_syria_roman_crucifixation
او توضیحی نمیدهد تکلیف کسانی که پیش از «دستیافتن» مسلمانان بر آنها، «توبه» نکردند و نمیکنند چیست؟ آیا میتوان حکم صریح قرآن مبنی بر به صلیب کشیدن و قطع دست راست و پای چپ و ... را در موردشان اجرا کرد یا خیر؟
جنایتکاران اسلامی در میهنمان در دههی ۶۰ شمسی با توجیه این که فعالان و وابستگان گروههای سیاسی پیش از دستگیری توبه نکرده و خود را به مأموران امنیتی معرفی نکردهاند آنان را مستحق بیرحمانهترین مجازاتها معرفی میکردند.
مجاهدین خلق نیز که اعمال انجام گرفته از سوی افراطیون مذهبی را وحشیانه میخوانند در تبیین ضرورت تشکیل «دادگاه خلق» بر لزوم اعدام بیرحمانهی بیگناهان و نشان دادن قاطعیت بر اساس «سیرهی نبوی» و نه «چارچوب احکام از پیش تعیین شدهی حقوق جزا» تأکید میکنند:
«در تاریخ اسلام و بخصوص زمان پیغمبر اکرم ما به نمونههای زیادی برخورد میکنیم که ناظر به دو جنبهی اساسی و دو وجههی نظر در دادگاههای خلق میباشد. یکی توجه داشتن به منافع واقعی و درازمدت خلق و محصور نشدن در چارچوب احکام از پیش تعیین شدهی حقوق جزا است. و دیگری به قضاوت نشاندن مردم در جهت توضیح و تبیین مسائل برای آنان است. مثلاً بعد از آن که خیانت یهودیان اطراف مدینه هنگام محاصرهی شهر به وسیلهی مشرکان مکه در جنگ احزاب مسجل شد، و بعد از آن که مسلمانان توانستند در برابر مهاجمین پایداری کنند و آنها را بتارانند، پیغمبر متوجهی این همپیمانان خائن و میثاق شکن شد. و در یک شورش آنان را دستگیر و بطوری که مشهور است هفتصد نفر از ایشان را در یک روز اعدام کرد. شاید این عمل خشن و قساوت بار به نظر رسد. چه بسا بسیاری از این افراد که اعدام شدند در این خیانت و پیمان شکنی سهم و نقش مستقیم نداشتند. اما آنجا که آیندهی یک مکتب، سرنوشت یک انقلاب و منافع یک خلق مطرح است، باید قاطعانه عمل کرد، و چشم بر این تردیدها بست. چون هرگونه مماشات با جریانی که در صورت توفیق انقلاب را نابود خواهد کرد، مار در آستین پروردن است.» (مجاهد شماره ۳ پانزده مرداد ۵۸. )
جرم افرادی که از دید مجاهدین مستحق قتلعام شناخته شدهاند، همکاری با مشرکان و «محاربان» بوده است حال تصور کنید نوع نگاه این سازمان از جنبهی ایدئولوژیک به «محاربان» چگونه خواهد بود؟ و چنانچه «آیندهی مکتب» و «سرنوشت یک انقلاب» و «منافع یک خلق» طبق تعریف رهبری این سازمان اقتضا کند حدس بزنید حاضر به انجام چه اعمالی خواهند بود.
مجاهدین همچون حاکمان میهنمان به موضوع «بغی» و «باغی» که به مفهوم ایستادگی در مقابل «امام» عادل است اعتقاد دارند. این سازمان حتی پرسش و انتقاد از رهبری خود را که «امام عادل»اش میخوانند تحمل نمیکنند چه رسد به مبارزه و ایستادگی و قیام علیه او را.
البته مجاهدین در سالهای اخیر به خاطر حاکمیت نظام اسلامی و نفرت عمومی از ترمهای مذهبی به کار گرفته شده توسط رژیم با وجود اعتقاد به محتوای آنها استفاده نمیکنند. برای مثال این سازمان که خود را «حزبالله» واقعی میداند به خاطر وجود حزبالله در شهرهای ایران و لبنان و ... از به کارگیری آن اجتناب میکند در حالی که در صفحه ۸۶ کتاب آموزش و تشریح اطلاعیه تعیین مواضع... مجاهدین آمده است: «... ما خود را اصولاً حزب یکتاپرستان (حزبالله) میدانیم، که در هر شرایطی با تکیه به عنصر عینی جامعه شناسانهی خود، یعنی محرومترین و بالندهترین نیروها و طبقات اجتماعی (مستضعفین)، آرمانهای ایدئولوژیک خود را تحقق میبخشیم.»
***
زنده سوزاندن در اسلام
زنده سوزاندن متهمان اگرچه در آیات قرآن نیامده است اما در پارهای موارد توسط فقه شیعه و سنت تجویز شده است.
داعش با استناد به آیه ۱۲۶ سوره نحل «وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُواْ بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُم بِهِ»، (واگر عقوبت کردید همان گونه که مورد عقوبت قرار گرفتهاید [متجاوز را ] به عقوبت رسانید)، سوزاندن خلبان اردنی را توجیه کرد. در بیانیه داعش آمده بود از آنجایی که «معاذ الکساسبه» در فعالیتهای نظامی غرب علیه این تشکیلات مشارکت داشته و در حملات خود علیه داعش از بمبهای خوشهای و مواد رادیواکتیو و بمبهای سنگین استفاده کرده، او را به «عقوبت» سوزاندن محکوم کرده است.
در جریان زنده سوزاندن خلبان اردنی و سپس سوزاندن پیشمرگههای کرد و همچنین پرتاب متهمان به لواط از بالای ساختمان بلند توسط داعش، رسانههای وابسته به رژیم ضمن انتشار عکسهای آن، مطلبی در محکومیت این عمل و منافات آن با فقه اسلامی انتشار ندادند تنها به انجام عمل لواط توسط داعش و عدم صلاحیت آنها برای اجرای چنین احکامی تأکید کردند.
چرا که در فقه شیعه زنده سوزاندن و پرتاب از بلندی یکی از مجازاتهای تعیین شده برای لواط است. در تحریرالوسیله خمینی ج ۲ ، ص ۴۶۹ در رابطه با مجازات کسانی که مرتکب لواط میشوند آمده است:
- زدن گردن با شمشیر
- پرتاب کردن قربانی از کوه بلند در حالی که دستها و پاهایش با طناب بسته شده باشد.
- سوزاندن در آتش.
- سنگسار کردن.
- خراب کردن دیوار بر سر قربانی
سایت پرسمان متعلق به «ادارهی مشاوره و پاسخ نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری» در پاسخ به سؤال « آیا مجازات سوزاندن لاطی و یا احكامی از این قبیل پرتاب از بلندی، سنگسار و ... انسانی است؟ میگوید:
«مجازاتهایی مانند پرتاب از بلندی و سنگسار و امثال آن اگر چه ممكن است به ظاهر خشن قلمداد شود
ولی خشن بودن به هیچ وجه موضوعیت ندارد بلكه آنچه موضوعیت دارد بازدارندگی از جرم و اصلاح مجرمین بالقوه وبالفعل است. متاسفانه ، قضاوت خشونت در مورد حدود و تعزیراتی كه اسلام وضع كرده است، در یك قضاوت اجمالی و بدون در نظر گرفتن همه جوانب صورت می گیرد و معمول این گونه قضاوت ها در این گونه مسایل اجتماعی و حقوقی از جهان بینی ما و برداشتی كه درباره آدمی و جامعه انسانی داریم بر می خیزد. »
ولی خشن بودن به هیچ وجه موضوعیت ندارد بلكه آنچه موضوعیت دارد بازدارندگی از جرم و اصلاح مجرمین بالقوه وبالفعل است. متاسفانه ، قضاوت خشونت در مورد حدود و تعزیراتی كه اسلام وضع كرده است، در یك قضاوت اجمالی و بدون در نظر گرفتن همه جوانب صورت می گیرد و معمول این گونه قضاوت ها در این گونه مسایل اجتماعی و حقوقی از جهان بینی ما و برداشتی كه درباره آدمی و جامعه انسانی داریم بر می خیزد. »
در ارتباط با رفتار ابوبکر خلیفه اول مسلمانان و پدر همسر و «یار غار» پیامبر آمده است، یكی از افراد قبیله بنی سلیم به نام الیاس، ملقب به فجائة، به قتل و دزدی و راهزنی و غارت اشتغال داشت تا این كه به دام افتاد. او را نزد ابوبكر آوردند. ابوبكر دستور داد در مصلای شهر مدینه آتش روشن كنند. آنگاه دستور داد او را، در حالی كه دست و پایش را بسته بودند، در آتش انداختند.
تاریخ طبری، ج 2، ص 266؛ سنه 11؛ كامل ابن اثیر، ج 2، ص 211؛ الاصابة ج 2، ص 322 و... .
http://sonnat.net/article.asp?id=1291
همچنین در روایات تاریخی به نقل از انس بن مالک و عکرمه، علیابنطالب به خاطر سوزاندن کافران و مرتدان مورد انتقاد قرار گرفته است.
انجام جنایت توسط گروههای افراطی اسلامی به جایی میرسد که پیش از ظهور داعش در عراق، روزنامه الاخبار لبنان گزارش داد که تنها طی یک ماه در سال ۲۰۱۲ «بیش از 90 نوجوان عراقی به بهانه استفاده از نمادهای شیطان پرستی توسط گروههای مسلح افراطی سنگسار شده اند.»
محکومیت جنایت شارلی ابدو
رویکرد شیعیان چه در هیئت حاکم و چه اپوزیسیون مشابهتهای فراوانی دارد. برخورد دوگانه و تلاش برای فریب جامعه بینالمللی و پوشاندن عقاید یکی از این مشابهتهاست. بایستی توجه داشت که شیعیان از یک طرف به «تقیه» معتقدند و از طرف دیگر همراه با اهل سنت به «توریه» که جواز دروغگویی شرعی است.
در رابطه با جنایت پاریس و کشتار کاریکاتوریستهای مجلهی شارلی ابدو، که طبق «سیرهی نبوی» تردیدی در واجب بودن کشتن کاریکاتوریستها نیست، دولت روحانی و وزیر امورخارجهی آن با مانورهای متمدنانه و محکومیت این جنایت کوشیدند چهرهی نظام را آرایش کنند. اما نکتهی اصلی آنجا بود که خامنهای به عنوان ولی فقیه نظام و شاخص ایدئولوژیک آن، از محکوم کردن این جنایت خودداری کرد و در محافل درونی نظام و در نمایشات جمعه و جماعات عملکرد جانیان را تأیید کردند چرا که آنچه از سوی قاتلان و تروریستها صورت گرفت اجرای حکم صریح اسلام بود. (۲)
پیامبر اسلام شاعرانی را که در دورهی جاهلیت او را هجو کرده بودند «مهدورالدم» خواند و دستور قتلشان را داد.
در مقالهی «سیره پیامبر رحمت در مواجهه با حرمت شکنان و مرتدان» میتوانید نمونههای تاریخی آنرا که مورد وثوق منابع شیعه و سنی است ملاحظه کنید.
پیشتر بر اساس توهین به پیامبر آنهم در شکل سمبولیک بود که خمینی فتوای قتل سلمان رشدی را صادر کرد و یا بر اساس توهین به اسلام و مسلمین بود که خمینی در جوانی خواستار مجازات زنده یاد احمد کسروی شد. محمد فاضل لنکرانی، در سال ۱۳۸۵ و یکسال پیش از مرگش در واکنش به توهین یک نشریه چاپ باکو به پیامبر اسلام، فرمان قتل رفیق تقی نویسنده مقاله را صادر کرد و وی طی یک سوء قصد توسط افراد ناشناس به قتل رسید.
در طول ۳۶ سال حکومت اسلامی در کشورمان، بسیاری به این اتهام با مجازات اعدام روبرو شدهاند.
عربستان سعودی و دیگر کشورهایی که بر اساس دیدگاههای اسلامی اداره میشوند نیز رویکردی مشابه دارند. مقامات سعودی از یک سو در تظاهرات محکومیت حمله به شارلی ابدو در پاریس مشارکت کردند و از سوی دیگر "رائف بدوی" یک وبلاگ نویس جوان سعودی را به اتهام توهین به اسلام از طریق انتشار مطلب در اینترنت به تحمل 1000 ضربه شلاق و 10 سال زندان محکوم کردند. "رائف بدوی" هر هفته ۵۰ ضربه شلاق تحمل میکند.
اجرای بیرحمانه حکم شلاق در مورد "رائف بدوی" در حالی صورت میگیرد که دانشگاه الازهر مصر، حمله به دفتر مجله شارلی ابدو را "عملی جنایتکارانه" خواند و اعلام کرد، اسلام «هرگونه عمل خشونتآمیز را رد میکند.»
همین رویکرد دوگانه را میتوانید نزد مجاهدین بیابید. مریم رجوی به عنوان «رئیس جمهور برگزیده مقاومت» با توجه به حساسیت دولت فرانسه و افکار عمومی این کشور، به منظور ایجاد فضای مناسب برای این سازمان در پاریس، به محکومیت این جنایت دست زد و لباس سیاه پوشید اما مسعود رجوی به عنوان رهبر عقیدتی و شاخص ایدئولوژیک از محکومیت این جنایت خودداری کرد چرا که به لحاظ اعتقادی مخالف مجازات کاریکاتوریستهای شارلی ابدو نبود و نمیتوانست باشد. این در حالی است که مسعود رجوی به مناسبت درگذشت آندرانیک آساطوریان آهنگساز کشورمان که به خدمت مجاهدین درآمده بود پیام تسلیت صادر کرد. این پیام پس از آن صادر شد که مریم رجوی و شورای ملی مقاومت جداگانه درگذشت وی را تسلیت گفته بودند. در واقع مسعود رجوی صدور پیام برای درگذشت آندرانیک را مهمتر از صدور پیام برای جنایتی تشخیص داد که توسط «مدعیان اسلام» صورت گرفته بود و چندین روز صحنهی سیاسی و اخبار بینالمللی و افکار عمومی را تحتالشعاع خود قرار داده بود.
بایستی توجه داشت مجاهدین در سال ۱۳۵۱ دفتر مجلهی «این هفته» را به خاطر چاپ عکسهای نیمه عریان و اشاعهی فساد منفجر کردند.
مجاهدین هیچیک از تهدیداتی را که در سالهای گذشته علیه کاریکاتوریستهای مجله شارلی ابدو و همچنین کاریکاتوریست دانمارکی و ... صورت گرفت محکوم نکرده و با تظاهرات و گردهماییهایی که درحمایت از آزادی بیان برگزار شد همراهی نکردند. (۳)
آنها همچنین هیچ واکنشی در قبال قتلمستند ساز هلندی تئو ون گوگ، که در فیلم او از بدرفتاری با زنان در جوامع اسلامی انتقاد شده بود، از خود نشان ندادند. تئو ون گوگ، در پاییز ۱۳۸۳ با شلیک گلوله و ضربات چاقو در یکی از خیابان های شهر آمستردام توسط یک پیکارجوی اسلامی به قتل رسید.
در عراق نیز مجاهدین در طول سالهای گذشته جنایاتی را که توسط نیروهای افراطی سنی صورت گرفته محکوم نکردهاند و تنها به محکومیت جنایات صورت گرفته توسط شبهنظامیان شیعه که وابسته به رژیم هستند اکتفا کردهاند که قبل از هرچیز نشاندهندهی رویکردی سیاسی است و نه ایدئولوژیک و اعتقادی.
مجاهدین هیچ یک از جنایات القاعده در طول ۱۴ سال گذشته را که در آنها «کفار» هدف قرار گرفته بودند، محکوم نکردند.
این سازمان کشتار جمعی ۱۱ سپتامبر و همچنین بمبگذاریهای لندن، استانبول، اندونزی، کنیا و ... را که منتسب به القاعده بود محکوم نکرد. دلیل عدم محکومیت این بمبگذاریها که به کشتار مردم عادی منجر شد تنها به خاطر ماهیت بمبگذاران بود و یا چه بسا استفاده از منابع مالی شیوخ مرتجع عرب، وگرنه این سازمان در اقدامی شتابزده بمبگذاری مادرید را محکوم کرد چرا که در گزارشهای اولیه «مبارزان باسک» مسئول این بمبگذاری شناخته شده بودند. در واقع مجاهدین «گز نکرده، بریدند».
در سالهای گذشته دهها شاهد عینی از مراسم جشن و شادی که به دستور مسعود رجوی پس از انفجار برجهای دوقلو در «اشرف» برگزار شد، خبر دادهاند. مسعود رجوی در مراسم شادمانی پس از انفجار برجهای دوقلو در حالی که از خوشحالی در پوست خود نمیگنجید پس از تلاوت آیاتی از قرآن با غرور و نخوت عجیبی بشارت میدهد که این تازه حاصل عملکرد «اسلام ارتجاعی» است، وای به روزی که «اسلام انقلابی» دست به کار شود. صرفنظر از شعاری بودن این جملات و ناتوانی مسعود رجوی از اجرا کردن تمنیاتش اما مهم بیان اعتقادات رهبر عقیدتی مجاهدین است که به روشنترین وجه بیان میشود. در همین مراسم مریم رجوی نیز در تأیید گفتههای مسعود رجوی و سنگینی ضربهی یازده سپتامبر، سخنانی را به زبان آورده و از مجاهدینی که در مراسم حضور دارند میپرسد: آیا هنوز کسی ابهام دارد که امپریالیزم ببر کاغذی است؟
***
ارتداد و تکفیر و خروج از دین در نگاه فرق مختلف اسلامی
در فقه شیعه و سنی مجازات مشابهی (مرگ) در رابطه با ارتداد،(۴) و حرمت شکنی، استهزا و مقولاتی همچون تکفیر در نظر گرفته شده است.
وجه مشترک شیعه و سنی در خصوص تکفیر، مسائلی چون سب النبی، ارتداد و انکار ضروری دین است. اگر چه در تفسیر از ضروری دین بین آنها توافق نظر وجود ندارد. احادیث، مجازات ارتداد در اسلام را گردن زدن، سوزاندن، به صلیب کشیدن یا تبعید شدن معرفی میکنند.
در فقه شیعه دایرهی ارتداد آنقدر گل و گشاد است که به سادگی میتوان هرچیزی را مشمول ارتداد دانست. مثلاً نشریه پرتو ارگان آیتالله مصباح یزدی در مورد لزوم حجاب به تعالیم وی اشاره کرده و مینویسد:
«حکم حجاب از احکام مسلم فقه شیعه و سنی و از ضروریات دین اسلام و انکار کننده ضروری در حکم ’مرتد’ است و باید حد ارتداد بر وی جاری گردد.» (نشریهٴ پرتو سخن - 2بهمن 79) و خمینی در خرداد ۱۳۶۰ مخالفان حکم قصاص را مرتد خواند.
در «امالقرا» اسلامی به تحریک «ائمه جمعه» منتخب خامنهای در سالهای گذشته جنایات متعددی همچون اسید پاشی به صورت دختران بدحجاب و قتل زنان و مردان به جرم فساد و فحشا و ارتداد صورت گرفته است.
قتل فجیع فرخنده دختر ۲۸ ساله افغان در روزهای اخیر یک بار دیگر اعتقادات اسلامی را مورد توجه افکار عمومی قرار داد.
فرخنده از طرف ملای مسجد شاه دو شمشیره کابل به علت پاره کردن «تعویذ» و آتش زدن آن، به دروغ متهم به آتش زدن قرآن میشود. ملای دعانویس، مردم را به قتل فرخنده تحریک میکند و او در زیر ضربات مشت، لگد، سنگ، چوب و تختههای آهنی مهاجمانی که فریاد الله اکبر سر میدهند له و لورده میشود و سپس جسدش توسط آنان در حضور پلیس به آتش کشیده میشود.
در برخورد با این پدیده، توجیهاتی که صورت میگیرد و تفسیری که از واقعه به دست داده میشود به شدت آزاردهنده است. رسانهها کمتر به جنایتی که تحت نام مذهب صورت گرفته و محکومیت آن میپردازند و بیشتر سعی در بیگناه جلوهدادن فرخنده میکنند.
ابتدا از قول پدر وی خبر میدهند که فرخنده از شانزدهسالگی از بیماری روانی رنج میبرد. مادر فرخنده نیز تأکید میکند که تلاش های آنان برای درمان فرخنده نتیجه بخش نبوده است.
دولت افغانستان اعلام میکند که سندی مبنی بر آتش زدن قرآن توسط فرخنده وجود ندارد. در واقع به گونهای به شنونده و خواننده القا میشود که جرم سوزاندن قرآن مرگ است اما چون فرخنده بیمار روانی بوده مشمول این حکم نمیشود و یا موضوع آتش زدن قرآن زیر سؤال برده میشود و گرنه فاعل چنین عملی مستحق مرگ است و خود دولت و مقامات رسمی در این زمینه پیشقدم میشوند.
محمدایاز نیازی که امام مسجد وزیر محمداکبرخان کابل است و در یکی برنامههای دینی تلویزیون دولتی افغانستان حضور دارد، روز جمعه خطاب به نمازگزاران میگوید: «خواهش من از ارگانهای (نهادهای) عدلی و قضایی این است که با دقت حرکت کنند... وقتی که به مقدسترین معتقد مردم [قرآن] اهانت صورت بگیرد، مردم مکلف نیستند که بپرسند این [متهم] اعصابش جور است یا ناجور است. فکرتان باشد که این اشتباه بزرگ است و اگر دست میزنید به دستگیری مردم، شاید این مردم قیام کنند. جمع کردن این مردم بسیار مشکل است.»
براساس چنین رهنمودهایی است که تاکنون نه نام ملای دعانویس فاش شده و نه اقدامی در جهت دستگیری او انجام گرفته است.
سپس دلسوزان اسلام ادعا میکنند که فرخنده خود از «دارالعلوم بی بی عایشهی صدیقه» به درجه «عالی» فارغ گردیده و ملبس به حجاب اسلامی و حافظ بخشی از قرآن بوده و به عنوان یک عالم اسلامی تَصَور آتش زدن قرآن توسط وی بعید به نظر میرسد.
خانوادهی فرخنده که اوضاع را کمی مناسبتر میبینند این بار موضوع بیماری لاعلاج روانی فرخنده را رها کرده، میگویند او قاری قرآن بوده، در دارالعلوم بیبیعایشه نیز آموزشهای دینی را فراگرفته و به پایان رسانیده و همچنان تصمیم داشتهاست تا به تحصیلاتش در دانشگاه شرعیات ادامه دهد. موضوع تا آنجا ادامه پیدا میکند که از وی «شهید اسلام» ساخته میشود.
سرانجام بی بی سی گزارش داد: »عطاالله فیضان، عضو شورای علمای کابل درباره تجمع علمای کابل گفت که شواهدی که علما به آن دست یافته نشان میدهد که فرخنده خود یک مبلغ اسلامی بوده است که بر علیه خرافات مبارزه میکرده است. او گفت که فرخنده در آتش زدن قران دست نداشته، بلکه او میخواسته که پارچههای از قران را که در یک دیکدان در نزدیکی تعویذنویسان در آتش میسوخته، بیرون بیاورد که با تحریک تعویذنویسان و مجاوران زیارت مردم به فجیع ترین حالت این دختر جوان را کشتهاند. آقای فیضان تاکید کرد که اسلام برای کسانی که مرتد میشود، نیز احکام خاص خود را دارد که عبارت از سه روز زندانی و بعد از آن در صورتیکه از ارتداد دست بر ندارد باید اعدام شود.»
http://www.bbc.co.uk/persian/afghanistan/2015/03/150324_k05_farkhunda_afghan_ulama
سایت بی بی سی در هماهنگی با «شورای علمای کابل» مقالهای را منتشر کرده و در آن نویسنده مدعی میشود: «پرسشی که مطرح میشود این است که آیا برخوردی که با فرخنده صورت گرفت، مطابق احکام فقه حنفی بوده است؟ کتب مشهور فقه حنفی مانند الهدایه، در مورد برخورد با زنی که از دین اسلام خارج شده یا «مرتد» شده، میگویند که نخست باید قاضی از او در مورد خروجش از دین اسلام بپرسد و اگر آن زن توبه کند و دوباره به اسلام برگردد، توبهاش در نزد قاضی پذیرفته است و اگر توبه نکند، به زندان انداخته میشود، تا زمانی که توبه کند یا بمیرد. مرغینانی نویسنده کتاب الهدایه می گوید که فقه حنفی، به هر صورت مخالف کشتن زن مرتد است، چون استادان این مکتب به این باورند که پیامبر خدا، کشتن زن ها را نهی کرده است.»
http://www.bbc.co.uk/persian/blogs/2015/03/150323_l44_nazeran_afg_farkhunde
ظاهراً بی بی سی مخالفتی با اجرای حکم «مرتد» در ارتباط با واجدین شرایط بر اساس «احکام فقه حنفی» ندارد.
مریم رجوی که از سوی مجاهدین «سیدهالنساءالعالمین» و سرور زنان عالم خوانده میشود و مدعی آزادسازی تمام زنان جهان است همچون مقامات جمهوری اسلامی در مورد این جنایت سکوت میکند و هوای «بیضه اسلام» را دارد.
مجاهدین که روزگاری مدعی بودند به لحاظ ترقیخواهی و مردمگرایی در سمت «چپ» مارکسیسم قرار دارند به موضوعاتی همچون ارتداد، تفکیر و ناصبی که ریشه در عقبماندهترین دیدگاههای «دوران جاهلیت» دارند در چهارجوب فرقهای معتقدند و چهارچوب آن را هرچه تنگتر نیز کردهاند.
در نگاه آنان موضوع ارتداد بر میگردد به روی برتافتن از «مجاهدین»؛ نفی ضروری دین، عدم تأیید فرامین صادر شده از سوی مسعود رجوی تفسیر میشود که مترادف است با «بغی» و «خروج و طغیان بر امام عادل» (۵) و سبالبنی در نگاه این سازمان لزوماً توهین به پیامبر و ائمه نیست بلکه توهین به مسعود رجوی بالاترین پیگرد و در صورت توانایی مجازات را در پی دارد. (۶)
مهدی ابریشمچی در مورد «شرک» میگوید: «کسی که این رهبری را قبول نداشته باشد به خدا شرک ورزیده».
مسعود رجوی در «وصیت» خود حکم قتل مخالفان خود را نیز صادر کرده است. مجاهدین در طول سالهای گذشته کسانی را به هر دلیل در مقابل رهبری این سازمان ایستادگی کرده و یا زبان به انتقاد گشودند «تفکیر» کرده و مورد حمله قرار دادند. (۷).
مبارزه مکتبی هر نوعش میتواند به فاجعه ختم شود. در این نوع مبارزه وقتی پای مذهب به میان می آید این خطر دوچندان میشود و «اسلام سیاسی» خطرناکترین نوع آن در دنیای معاصر است.
ایرج مصداقی
۵ فروردین ۱۳۹۴
پانویس:
۱- مسعود رجوی که خود درس حقوق خوانده در این مورد میگوید:
«در حقوق جزای اسلام، یگانگی جامعه، قصاص و مجازات را ایجاب میکند؛ ولی مجازات در مورد کی؟ در مورد چی؟ همین طور قطار کنیم کنار دیوار و به رگبار ببندیم؟ به دلیل این که یک زن بدکاره است؟ یا به دلیل این که یک گرم هروئین فروخته است؟! یا چیزی را دزدیده است؟ آخر قطع دست در اسلام، بیست و دو شرط دارد .»
(تببین جهان (قواعد و مفهوم تکامل) کتاب اول قواعد تکامل- مجموعه سخنرانیهای مسعود رجوی ص ۶۶۶)
۲- صاحب جواهر مىنویسد: «هركس پیامبر (ص) را سب و دشنام و ناسزا گوید شنونده مىتواند بلكه واجب است او را بكشد بى آنكه احدى از فقهاء در این مسئله مخالف باشد بلكه اجماع محصّل و منقول برآنست» جواهر الكلام ج ۴۱ ص ۴۳۲
علامّه حلّى مىنویسد: «هركس خدا و رسول و انبیاء و فرشتگان و امامان را سب و ناسزا گوید نزد ما قتل او واجب مىشود امّا جمهور (اهل سنت) گویند از او مىخواهند توبه كند اگر توبه نكرد تعزیرش مىنمایند.» تذكرة الفقها علامه حلى ج ۱ ص ۴۵۶
آیتالله جوادی آملی به قتل رساندن اهانتکننده به پیامبر و ائمه را واجب به شمار آورده میگوید: «اگر کسی به پیامبر و امامان معصوم دشنام دهد، شنونده شرعاً مجاز است او را به قتل برساند و نزد خدا مسئول نیست، زیرا ثبوت حکم نزد شنونده برای چنین کیفری کافی است و به اثبات در محکمه نیاز ندارد» (تفسیر تسنیم، آیتالله جوادی آملی، جلد ۱۷، صفحه ۶۴۷).
آیتالله محمد تقی مصباح یزدی میگوید: «اهانت به مقدسات اسلام حکمش اعدام است. و در جایی که تشکیل دادگاه برای چنین فردی میسر نباشد، هر فرد مسلمانی موظف است شخصاً اقدام کند…ما اسلام را از جان و مال خودمان و فرزندانمان هزارها بار عزیزتر میدانیم» (گفتمان مصباح، ص ۴۴۲-۴۴۱).
بر همین اساس است که در لایحه مجازات اسلامی آمده است:
«ماده ۱-۲۲۴ : هر كس پیامبر بزرگوار اسلام (ص ) را دشنام دهد یا قذف كند، سبالنبی بوده ومحكوم به حد قتل میشود.
تبصره- قذف یا دشنام به هریک از ائمه معصومین و یا حضرت فاطمه زهرا(س)در حکم سب النبی (ص) است.»
۳- مجاهدین فتوای قتل سلمان رشدی را نه بر مبنای ارزشی بلکه به خاطر آن که از سوی خمینی صادر شده بود و بر اساس منافع سیاسی محکوم کردند. وگرنه تا پیش از صدور فتوای خمینی، بلوای عجیبی بر سر کتاب «آیههای شیطانی» در کشورهای اسلامی به پا شده بود و مجاهدین کوچکترین موضعگیری در محکومیت آن نداشتند. به خاطر بهرهبرداری از همین «بلوا» بود که خمینی ماهها بعد از شروع آن وارد میدان شد و فتوای قتل سلمان رشدی را صادر کرد. رهبران شیعی و از جمله مسعود رجوی «مصلحت» را بر هر چیز مقدم میدانند.
۴- در آدرس زیر میتوانید تشریح حکم ارتداد و مرتد از موسوی اردبیلی قاضیالقضات رژیم در سال ۱۳۶۷ را ملاحظه کنید. در این کشتار صدها زندانی مارکسیست به اتهام ارتداد قتلعام شدند.
۵- بر اساس همین تفسیر بود که در تیرماه ۶۰ محمدی گیلانی، ایستادگی در مقابل خمینی و مقاومت در برابر کودتای خرداد ۶۰ را «بغی» خوانده و هزاران نفر را به جرم «باغی» به جوخهی اعدام سپردند.
در جریان کودتای انتخاباتی ۸۸ نیز اصطلاح «بغی» و «باغی» را ، «احمد خاتمی» در خطبه های نماز جمعه تهران در دوم مرداد 88به کار برد. وی با استناد به سوره «مائده»، خواستار برخورد بی رحمانه و قاطعانه با کسانی شد که علیه نظام اسلامی خروج کرده و «باغی» شده بودند.
جواد کریمی قدوسی نماینده مجلس وابسته به جبهه پایداری که از سرداران سپاه پاسداران هم هست در 5 تیرماه ۱۳۹۳ به نقل از علی خامنه ای گفت: «آن بزرگوار می گوید که خاتمی یاغی و طغیان گر نسبت به انقلاب است و باید رسانهها، اصول گرایان و نخبگان نسبت به ایشان موضع گیری کنند و نباید فضا برای خاتمی امن شود چون از عناصر اصلی فتنه است.»
۶- در سال ۱۹۹۷ در اجلاس سالانه سازمان بینالمللی کار، حادثهای اتفاق افتاد که ذکرش به فهم موضوع کمک می کند. در جریان فعالیتهایم برای گنجاندن نام رژیم در لیست ناقضان حقوق کار و سپس تصویب یک «پارگراف ویژه» برای رژیم در گزارش نهایی ای ال او، با توجه به روابط نزدیکی که با نمایندگان هیئتهای کارگری کشورهای مختلف داشتم از آنها درخواست میکردم که در سخنان خود به موضوع نقض کنوانسیون ۱۱۱ توسط رژیم و تبعیض سیستماتیک در محیط کار ایران نیز اشاره کنند.
نماینده کارگران ترکیه متنی را که قرار بود در اجلاس ایراد کند در اختیارم گذاشت و از من خواست چنانچه موردی به نظرم میرسد به او تذکر دهم تا آن را تغییر دهد. بخشی از نوشتهی او محکومیت صریح و گزندهی دیدگاه ضد زن علی ابن ابیطالب و نهجالبلاغه بود. با آن که در آن دوران دیدگاه مذهبی نداشتم، بلافاصله متوجه مشکلآفرین بودن متن به لحاظ سیاسی شدم. میدانستم بخاطر حضور نمایندگان کشورهای اسلامی در اجلاس، این سخنرانی با واکنش تند آنها مواجه خواهد شد و چه بسا به ضرر تلاشهای ما منجر شود. موضوع را به اطلاع دو مجاهدی که با من بودند رساندم و علیرغم تأکید و مراجعهی چند بارهام، آنها که هیچ شناختی از سازمان بینالمللی کار و موضوعات مطرح شده در آن نداشتند گفتند نه اشکالی ندارد موضوع ربطی به ما ندارد و او نظرات خودش را بیان میکند.
هنوز دقایقی از سخنرانی نماینده کارگران ترکیه نگذشته بود که با اعتراض شدید نمایندگان عربستان سعودی و کویت و امارات و ... سخنرانی وی نیمه تمام ماند و اجلاس تعطیل شد. هر دو عضو مجاهدین که هراسان شده بودند دست پیش گرفته و مدعی شدند تو که وارد بودی چرا ما را به اشراف نرساندی؟ نکتهی قابل تأمل این که یکی از آنها در حضور مسئولاش از خود انتقاد کرد که چون موضوع به حضرت علی بر میگشته او به اندازه کافی نسبت به آن «تیز» نبوده است و چنانچه «برادر» هدف حمله قرار گرفته بود او بلافاصله متوجه شده و اقدامات لازم را انجام میداد.
۷- مجاهدین به مقولاتی همچون «عصمت» و «امام زمان» نیز اعتقاد دارند. این سازمان علاوه بر عصمت چهارده معصوم به عصمت مسعود رجوی نیز باور دارد و «امام زمان» در نگاه مجاهدین مسعود رجوی است و اعضای این سازمان و یا ارتش آزادیبخش به عنوان لشکر امام زمان و کسانی که لباس او را به تن دارند معرفی میشوند.
تئوری ولایت فقیه نیز مورد تأیید مجاهدین است و به خاطر محدودیتهای موجود از آن به عنوان «رهبر عقیدتی» نام میبرند. مسعود رجوی در پی انقلاب ایدئولوژیک در سازمان مجاهدین در بحث «هویت» هنگامی که ضرورت رهبری را توضیح میدهد میگوید: «عالیترین، عالمترین و ذیصلاحترین هژمونی، ولایت فقیه است» و هدف اصلی ما رسیدن به آن است.آنچه مسعود رجوی به زعم خود با آن مخالفت میکند «ولایت وقیح» است که از آن به عنوان «ولایت سفیانی» نام میبرد و نه «ولایت علوی» و یا «ولایت فقیه» که خود مظهر آن است.