۱۳۹۷ دی ۵, چهارشنبه
در حادثه واژگونی اتوبوس داخل محوطه دانشگاه آزاد در تهران دستکم ۹ دانشجو کشته شدند
سهشنبه ۴ دی در حادثه واژگونی اتوبوس داخل محوطه دانشگاه علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی در منطقه پنج تهران دستکم ۹ نفر از دانشجویان کشته شدند. پیش از این اعلام شده بود که در این حادثه بیش از ۳۰ دانشجو مجروح شدهاند. جلال ملکی، سخنگوی سازمان آتشنشانی و خدمات ایمنی شهرداری تهران اعلام کرد که ۹ دانشجو به علت شدت جراحتهای وارده جان خود را از دست دادند. ابراهیم کلانتری معاون فرهنگی و دانشجویی دانشگاه آزاد به نقل از شاهدان عینی گفت راننده این اتوبوس دچار سکته شده و کنترل اتوبوس را از دست داده و همین موضوع سبب واژگونی اتوبوس شده است. امدادرسان به محل حادثه شتافتند. دانشگاه علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی بالاتر از میدان پونک تهران واقع شده است. در ایران حوادث مشابه این رویداد بارها رخ داده است. در شهریورماه سال گذشته، ۱۲۶ دانشآموز نخبه دختر در مقطع راهنمایی و دبیرستان در استان هرمزگان برای شرکت در اردوی دانشآموزی فرزانگان به شیراز میرفتند که اتوبوس حامل آنها در اثر خوابآلودگی راننده در حوالی داراب واژگون شد. این حادثه بیش از ۴۴ کشته و زخمی به جای گذاشت.
پیام اسماعیل بخشی نماینده کارگران به مردم ایران
مردم ایرانم درود
اسماعیل چگونه میتواند محبت سرشارتان را فراموش کند؟
چگونه میتواند در یادتان نباشد هنگامی که شما در سخت ترین لحظات زندگی ام
به یادم بودید و مهرتان را بر من و خانواده ام باراندید؟
در روزهای گذشته در شرایطی بودم که نه قلم یاری میکرد و نه ذهن و جانم. حتی واژه ها هم بامن بیگانه شده بودند. اما دیگر تاب این بار
سنگین را ندارم، پس میکوشم با روح پریشانم، لکنت زبانم و قلم لرزانم، در ثنای قطره ای از مهرتان چیزی بنگارم.
ابتدا یاد میکنم از کارگران رنجدیده و با وفای هفت تپه و خانواده ی بزرگوارشان که تا روز آخر در کنار خانواده ام بودند و امروز که پس
از گذشت چهل روز در محل کارم حاضر شده ام با اینکه دیگر معنای آزادی را دیگر نه میفهمم نه درک میکنم اندکی احساس آزادی کردم،
ای آزاد دلان.
یاد میکنم از تمام هم طبقه ای های کارگرم و از تمام تشکلات و سندیکاهای کارگری کشورم که حامی برادر کوچکشان بودند.
یاد میکنم از معلمان عزیزم، جامعه ی پزشکان و پرستاران مهربانم، بازاریان و تمام اصناف و انجمن هایی که مهروزانه برایم مهرورزیدند.
یاد میکنم از هنرمندان و نویسندگان و شاعران خوش فکر و خوش ذوق کشورم
و بسیار خاص و خیلی ویژه یاد میکنم از دانشجویان عزیزم، دانشجویان نازنینم، شاپرکان زیبا ِی میهنم، فرزندان رعنا ِی سرزمینم. دوستتان دارم.
و در آخر در جواب همه ی عزیزانم که در ایام بازداشت شعار « من هم اسماعیل بخشی هستم» را یا گفتند یا نوشتند تا هم مرا حامی باشند
و هم خانواده ی غمگینم را دل آرام، پاسختان میدهم : « من هم فدایی شما هستم»
اسماعیل بخشی – ۲ دی ۹۷
بهروز سورن: آخوندی, از گدائی تا جنایت و چپاول رسمی
جنبش سبز ( اصلاح طلبی ) دیگر رنگ پریده تر از آنست که خود را پرچم دارمقاومت در برابر استبداد بداند. حنای آنها دیگر رنگی ندارد. دنبالچه های خارج از کشور آنها که در حمایت از اصلاح طلبان گوی سبقت از یکدیگر می ربودند تا پرچم این فریبکاران را بالاتر نگاه دارند, با فراز جنبش رادیکال خیابانی و اعتصابات اخیر کارگران هپکو, هفت تپه و فولاد اهواز ( یکه ) خورده اند و بواسطه اپورتونیسم ذاتی شان بآرامی و بمرور در تلاشند تا با تغییر رنگ به اردوی بالنده سرنگونی طلبان بلغزند! هم از اینجهت صفوف انقلاب نیازمند هوشیاری کامل است
*****
منتشر شد: اشتراک وورد پرس - لجور - بالاترین - گزارشگران
عکس: هاشمی شاهرودی
,,هفتاد سال پیش آخوندی گدایی محترمانه محسوب میشد,, و امروز جنایت و تحجر و چپاول رسمی. بخش اول این عبارت از مصباح یزدی است که از ابتدا تا کنون در تمامی جنایات جمهوری اسلامی در چهل سال گذشته شریک و دخالتگر مستقیم بوده است. چنانچه امروز قرائتی جنایتکار و تئوریسین رژیم جمهوری اسلامی منتقد آن شده است و امثال عبداله نوری و میرحسین موسوی و کروبی بنای ناسازگاری با رژیم نهاده اند و بسیاری دیگر که کارچاق کن همیشگی در تک تک اعمال جنایتکار جمهوری اسلامی در سرکوب منتقدان و مخالفان آن بوده , تلاش میکنند دستهای هنوز خونین خود را بشویند و حساب خود را از جنایات بی شمار استبداد حاکم جدا کنند اما تاریخچه اعمال آنها از نظرگاه ها پنهان نمانده است و وجدان آگاه نسل های جوانتر نیز آنان را رها نکرده و به ردگیری مسئولان نظام آنها مشغول هستند.
از دادخواهی قربانیان گرفته تا نظرگاه چشم در برابر چشم آنها را تنها نمیگذارند و پرونده خونبار کشتار زندانیان سیاسی در دهه شصت و قتلهای ناجوانمردانه زنجیره ای در دوره های مختلف هنوز باز است.
خروش تهی دستان در دی ماه سال گذشته نوید زنده بودن اراده عمومی برای دستیابی به زندگی بهتر و عادلانه تری بود که حاکمان بی اعتنا به آن چپاول عمومی منابع دولتی و عمومی را ادامه میدادند. امروز همه آنها به این واقعیت اشاره میکنند که فقر و بی عدالتی کنونی منتج از اعمال و رفتار آنان بوده است با این نیت که از زیر ضرب مستقیم اعتراضات خشم آلود توده مردم خود را برهانند.
قرائتی جنایتکار که زمانی گفته بود اگر ده تومان به آخوند بدهید نمیتوانید از او پس بگیرید امروز به تقلا افتاده است که هیهات ده تومانی را دارند پس میگیرند!. میرحسین موسوی نقش خود را در کشتار زندانیان سیاسی در تابستان 67 انکار میکند. او با کشتار زندانیان سیاسی در دهه شصت چه خواهد کرد؟ تمامی این نکات زمانی پرده دری خواهد کرد که جمهوری اسلامی سرنگون شود و نهادهای حقیقت یاب کوس رسوایی آنان را بدمند.
اعتصابات اخیر کارگری گامی بلند و رسا بود که مردم کشورمان و بویژه کارگران دلیر هپکو, نیشکر هفت تپه و فولاد اهواز برداشتند تا رفتنی بودن این رژیم را به نمایش بگذارند, قطعا برگشت پذیر نیست و زجه و ناله بنیانگذاران این رژیم برای جدا کردن حساب چپاول و جنایت خود از کلیت رژیم بی نتیجه است. امروز میتوان به صراحت گفت که این رژیم رفتنی است و دیر یا زود بساط این استبداد برچیده خواهد شد.
امروز خبر دیگری نیز در رسانه ها بچشم میخورد و آنهم مرگ طبیعی هاشمی شاهرودی بود. جلادی دیگر از میان جنایتکاران حاکم از میان انها بی مکافات رفت. نسل این جنایتکاران یکی پس از دیگری منقرض میشود بی آنکه در برابر دادگاه جنایت علیه بشریت قرار گیرند. شاهرودی معتقد بود که:
( اما آنچه از ادلـۀ حدود و تعزیرات به دست می آید این است که دردناک بودن کیفر به مقدار متعارف آن، شـرطی لازم بوده و جزو اصـل کیفر قرار داده شـده است. در نـتیجه، بی حس کردن محکـوم هنگـام اجرای کیفر به گـونه ای که درد تازیـانه یـا قطـع عضو را احساس نکند، جایز نیست )
«صفحه ى ٣٣۶ کتاب «بایسته هاى فقه جزا»
خیزش سراسری دی ماه سال گذشته اما نشان داد که حاکمیت ساقط شدنی است و آنکه تلاش میکند تا گام به گام رژیم را تغییر و تعدیل کند تنها خود فریبی و عوامفریبی میکند. مدتها پیش برخی از چهره های سرشناس در داخل و خارج کشور فراخوانی را آغاز کردند تا مجازات اعدام را قدم به قدم به حالت تعلیق درآورند امروزه می بینند که نه تنها موفق نبوده اند بلکه دولت روحانی بر شتاب اعمال این مجازات دولتی افزوده است.
جنبش سبز ( اصلاح طلبی ) دیگر رنگ پریده تر از آنست که خود را پرچمدارمقاومت در برابر استبداد بداند. حنای آنها دیگر رنگی ندارد. دنبالچه های خارج از کشور آنها که در حمایت از اصلاح طلبان گوی سبقت از یکدیگر می ربودند تا پرچم این فریبکاران را بالاتر نگاه دارند, با فراز جنبش رادیکال خیابانی و اعتصابات اخیر کارگران هپکو, هفت تپه و فولاد اهواز ( یکه ) خورده اند و بواسطه اپورتونیسم ذاتی شان بآرامی و بمرور در تلاشند تا با تغییر رنگ به اردوی بالنده سرنگونی طلبان بلغزند! هم از اینجهت صفوف انقلاب نیازمند هوشیاری کامل است. سوابق این طیف ها هیچگاه نباید از یاد برود. به تعویق انداختن خروش عمومی علیه حاکمان از تخصص های همیشگی آنهاست. اتحاد و همبستگی نیروهای معتقد به آزادی و برابری, دمکراسی و جدائی دین ومذهب از نهادهای سیاسی و آموزشی از اهم اولویت ها بشمار میرود. نقش مخرب و بازدارنده فرقه های گروهی, سازمانی و حزبی بویژه در میان نیروهای چپ نیز درد دیگری است که در فرصت های آتی نوشته شود.
25.12.2018
اشتراک در:
پستها (Atom)