۱۳۹۳ مرداد ۶, دوشنبه

تار وپود اين رژيم با "دروغ" و"ريا"عجين شده است

هشدار پنتاگون در مورد عواقب سرنگونی حماس

هشدار پنتاگون در مورد عواقب سرنگونی حماس 


به گفته ژنرال مایکل فلین، مدیر آژانس اطلاعاتی وزارت دفاع آمریکا، عاقبت سرنگون کردن حماس، ظهور یک گروه خطرناک تر از آن در منطقه، مثل داعش خواهد بود.
ژنرال مایکل فلین، مدیر آژانس اطلاعاتی وزارت دفاع ایالات متحده هشدار داده است که تنها نتیجه از بین بردن حماس این خواهد بود که گروهی افراطی‌تر و خطرناک‌تر جایگزین آن می‌شود.
ژنرال فلین، که به زودی دوران ریاستش به پایان می‌رسد، در سخنانی در جریان یک میزگرد امنیتی در شهر اسپِن ایالت کلرادو این سخنان را بیان کرد.
همزمان با اظهار نظر روز شنبه او، وزیران کابینه اسرائیل اشاره کردند که معلوم نیست حملات ارتش آن کشور به غزه چه زمانی به پایان می‌رسد.
از آغاز جنگ اسرائیل با حماس در غزه تا کنون ۲۰ روز می‌گذرد. شمار کشته‌شدگان فلسطینی – که بیشتر انها غیرنظامی بوده‌اند – از ۱،۰۵۰ نفر فراتر رفته و بنا به آخرین آمار ازائه شده، دست کم ۴۲ سرباز اسرائیلی و ۳ غیرنظامی آن کشور هم کشته شده‌اند.
ژنرال فلین حماس را برای صرف منابع و دانش محدود فلسطینی‌ها، جهت ساخت تونل‌های زیرزمینی که منجر به کشته شدن شماری از مردم اسرائیل شده است، سرزنش کرد؛ اما با این حال گفت راه چاره، نابود کردن حماس نیست.
وی در ادامه گفت «اگر حماس نابود شود و از بین برود، احتمالاً چیزی بسیار بدتر جای آن را می‌گیرد. در نهایت کل منطقه خاورمیانه با تهدید بسیار بدتری روبرو خواهد شد ... چیزی مثل داعش.»
نوار غزه، در سواحل دریای مدیترانه، با تراکم جمعیت بالا، بیش از ۱ میلیون و ۸۰۰ هزار نفر را در خود جای داده است. میزان فقر بسیار بالا و بیکاری نیز حدود ۴۰ درصد است. ساکنان غزه امیدوارند این جنگ به رفع محاصره‌ای که از جانب اسرائیل و مصر به آنها تحمیل شده است بیانجامد.
مقام‌های اسرائیل می‌گویند هرگونه آتش‌بسی باید حق آن کشور در جستجو و از بین بردن شبکه تونل‌های زیرزمینی حماس از نوار غزه به داخل خاک اسرائیل را محفوظ نگه دارد.
ژنرال فلین در اظهاراتش با بی‌پروایی این پرسش را مطرح کرد که «آیا صلح در خاورمیانه برقرار خواهد شد؟ به عمر من که قد نخواهد داد.»
باجود تلاش‌های فراوان بین‌المللی، درگیری بین اسرائیل و گروه فلسطینی حماس کماکان ادامه دارد و هنوز آتش‌بسی که مورد قبول دو طرف باشد و به آن پایبند بمانند، ارائه نشده است.
جان کری وزیر امور خارجه ایالات متحده که در تلاش فراوانی برای ادامه گفتگوهای صلح بین اسرائیل و فلسطینی‌ها کرده بود، از هفته گذشته تا کنون در خاورمیانه بسر می‌برد تا  با رایزنی با شرکای منطقه‌ای آمریکا و کشورهای صاحب‌نفوذ بر دو طرف، آتش‌بسی هر چند موقت را جاری کند.
گفتگوهای صلح پس از آن که دو گروه فلسطینی فتح و حماس اعلام کردند بر سر تشکیل یک دولت وحدت ملی به توافق رسیده‌اند، متوقف شد. اسرائیل می‌گوید حماس باید از این توافق کنار گذاشته شود، چرا که با یک گروه «تروریستی» گفتگو نخواهد کرد.
اسرائیل و ایالات متحده حماس را گروهی «تروریستی» می‌دانند.


منبع: صدای آمریکا

اثری از هنرمند ارجمند توفیق

اثری از هنرمند ارجمند توفیق

توفیق جان سلام بر تو رفیق قدیمی نازنین .
دستت درد نکند مثل همیشه خیلی خوب کشیدی
، ولی میگم این یارو عکاسه! «سر»ش که یازده ساله قابل رویت نیست
 ولی «ته» مبارکش  بدجوری آشناست! 
شبیه «ته» نازنین  مقام معظم است.
موفق باشی 

خودنمایی های روز قدسی سرداران سپاه و آیینه خر تو خری رژیم ایرج شكری


خودنمایی های روز قدسی سرداران سپاه و آیینه خر تو خری رژیم
ایرج شكری


 در مرداد سال 58 که مصادف با ماه رمضان بود خمینی آخرین جمعه ماه رمضان را روز قدس نامید تا سوژه و موضوع دیگری به سوژه  و روزهایی که رژیم به مناسبت آن روز برای نمایش «حمایت مردمی» و به صحنه آوردن «امت همیشه در صحنه» استفاده می کرد  اضافه کند. اگر اشتباه نکنم این اقدام خمینی در همان سخنرانی در 26 مرداد در قم صورت گرفت که در آن اظهار تاسف کرد که چر از اول چوبه های دار در میدانهای بزرگ برای درو کردن رهبران احزاب و دست اندرکاران مطبوعات مستقل برپا نکرده و تهدید کرد که در آینده با کسانی که آنها را «مفسد» نامید مثل امیر المومنین عمل خواهد کرد که در یک روز هفتصد نفر از یهود بنی قریظه را گردن زد. 
خمینی مساله فلسطین و قدس را مساله تمام مسلمان و مساله جهان اسلام نامید. طبیعی بود که به خاطر ظلم و ستم و جنایات اسرائیل علیه ملت فلسطین، توده های مردم در همدردی با آنان و محکوم کردن اسرائیل در تظاهرات سازمان یافته شرکت بکنند و «امام امت» هم از این امر سود می برد  و در برابر قدرتهای خارجی «قدرت نمایی» می کرد. البته خمینی تنها به همین اکتفا نکرد و کارگزارانش با پول و سرمایه مردم ایران، به تلاش برای گسترش نفوذ رژیم در فراسوی مرزها پرداختند و در این زمینه یا مثل لبنان از عناصر محلی گروه و تشکیلات برپا کردند یا گروههای موجود را تحت نفوذ خود قرار دادند و این که عکس خمینی و خامنه ای در مناطق تخت نفوذ حزب الله در لبنان و یا در راه پیمایی هایی در پاکستان دیده می شود، خود به خودی نیست.
به هر حال  از آنجا که بحران و تنش بین فلسطینیان و اسرائیل به راه حلی نیانجامیده و خودسری های رژیم غاصب و قصّاب اسرائیل، مردم عادی را در به خاک و خون کشیده و می کشد، برگزار راهپیمایی «روز قدس» که در چند کشور مسلمان یا بخشا دارای  جمعیت مسلمان سوژه همیشه زنده یی برای بهره برداری تبلیغاتی رژیم بوده است. امسال همزمان شدن این روز با حملات جنایتکارانه اسرائیل به نواحی مسکونی نوار غزه از جمله به بیمارستان و مدرسه به بهانه این که موشکها از آنجا به اسرائیل شلیک می شود و یا این که نفرات گروههای مسلح فلسطینی در آنجا پنهان شده اند و کشتار جمعیت غیر نظامی از جمله دهها کودک فلسطینی، فرصتی متفاوت از سالهای پیش برای رجز خوانی و خود نمایی ابلهانه سرداران سپاه مردم ستیز و آزادی کش انقلاب اسلامی داد. «چشمگیرترین» مهمل گویی متعلق به جانشین فرمانده سپاه، پاسدار سلامی است، همانکه قبلا چنده ماه پیش یا شاید در سال قبل بود که در یک از حّرافی هایش مدعی شد که «زمان شاه مردم نان جو هم گیرشان نمی آمد بخورند».
بنابر گزارشی که در «سپاه نیوز» از سخنرانی او در قبل از خطبه های نماز جمعه «روز قدس» نقل شده است او ضمن فرمایشات ایمانی خود، اینبار به صهیونیست ها خط و نشان کشیده است که:« ما شما را خانه به خانه تعقیب خواهیم کرد و انتقام قطره قطره خون شهیدانمان را در فلسطین خواهیم گرفت و این نقطه آغاز بیداری ملت‌های مسلمان برای شکست دادن شماست». در حالی که اگر زمانی برسد که صهیونیستها در وضعی قرار بگیرند که سردار سلامی و «امت اسلام» بتوانند خانه به خانه آنها را تعقیب بکنند و انتقام خون شهیدان را از آنان بگیرند، این دیگر باید آخر کار شکست اسرائیل باشد. فرمایشات دیگر و خودنمایی ایمانی، نامربوط هایی است که رحیم صفوی «دستیار و مشاور عالی مقام معظم رهبری» گفته است. رحیم صفوی که در آغاز ریاست جمهوری محمد خاتمی فرمانده سپاه بود یکی دو جا نامربوط هایی گفته بود و تهدیدهای کرده بود که وقتی از «دایره محرمان» بیرون افتاد، واکنشهای جامعه دست و پای ایشان را در پوست گردو فرو برد و فرمایشتشان تبدیل به تف سربالا شد و روی صورت خودش افتاد. از جمله آن تهدید به گردن زدن ها و زبان بریدن ها بود که در فرمایشاتی در قم گفته بود، مثل فرمایشات سردار سرتیپ دکتر الله کرم، زمان بهم زدن سخنرانی انتخاباتی محمد خاتمی در قم، که گفته بود «خاتمی باید از روی نعش من رد بشود تا رئیس جمهور بشود» اما خاتمی رئیس جمهور شد و الله کرم فایده یی در بکشتن دادن وجود بی خاصیت خودش ندید.
این سردار سرلشکر صفوی، هر چند وقت یکباره ادعاهای نامربوطی می کند که برای دستگاه دیپلماسی رژیم درد سرساز می شود و کارکزاران رژیم در آن دستگاه هم بهترین راه چاره را در رفع و رجوع کردن مساله با زدن توسر این سردار سپاه اسلام یافته اند و با تکذیب مساله، که بیان دیپلماتیک «ببخشید غلط کرده که چنین حرفی زده» یا «ببخشید حال یه غلطی کرده او که کسی نیست و تصمیم گیرنده نیست»، قال قضیه را می کنند. مثل حرفهای مهملی که در اصفهان زده بود و ضمن آن ادعا کرده بود که:« خط مقدم دفاعی ما لبنان است» که خشم مقامات آن کشور را بر انگیخت و در نتیجه سفیر رژیم در آنجا، بیان چنان اظهاراتی از سوی رحیم صفوی را به کلی تکذیب کرد، که روشن است طرف مقابل به خوبی معنی آن را که «شما ببخشید حالا یه غلطی کرده او که مقام اجرایی ندارد» دریافت. حالا در خود نمایی های به مناسبت روز قدس این دستیار و مشاور عالی رهبر، رهنمود داده است که:« بایستی امنیت همه‌جانبه رژیم صهیونیستی در سطح داخلی و منطقه‌ای و بین‌الملل را از طریق تضعیف امنیت روحی و روانی و امنیت اقتصادی و سیاسی این رژیم، هدف قرار داد» و در ادامه افزوده « ادامه تسلط بر کشورهای عربی و اسلامی منطقه و غارت ثروتهای طبیعی مردم و حفظ حاکمان دیکتاتور و رژیم های سنتی و پادشاهی این منطقه و جلوگیری از بیداری اسلامی و کنترل انقلاب های مردمی منطقه را می توان از اهداف توطئه آمریکائیها دانست» می بینیم که این اظهارات در قسمت مربوط به اسرائیل می تواند زمینه ساز هر اتهامی به رژیم در مورد «تهدید امنیت اسرائیل» که برای غرب و دوستانش چیزی مقدس و دفاع از آن برای آمریکا اروپا وظیفه یی چون چراست، باشد که این به نوع خود می تواند برای رژیم مساله ساز باشد که بهای آن را در نهایت مردم ایران باید بپردازند.
موضوع دیگر حمله او به «رژیم های سنتی و پادشاهی» منطقه است که رژیم با آنها روابط دیپلماتیک دارد و سفارتخانه های طرفین در دو طرف دایر است. رابطه رژیم با بیشتر کشورهای دسته بندی شده توسط یحیی رحیم صفوی همرا با تنش است و سوء ظن است و این اظهارات بدون این که اثری عملی در جهت خواست این دستیار و مشاور عالی رهبر داشته باشد، فقط به تشنج و سوء ظن اضافه می کند و کار روی دست دستگاه دیپلماسی رژیم می گذارد و آنها ناچار خواهند شد که باز هم به زبان دیپلماتیک به آنها بگویند«ببخشید حالا یه غلطی کرده است، او که تصمیم گیرنده نیست». همین چند وقت پیش بود که آخوند روحانی در مورد مسائل پیش آمده در غزه به پادشاه بحرین نامه ای نوشت. خامنه ای هم که از عملکرد روحانی در مورد مساله غزه اظهار رضایت کرده بود، می بینم که کار این سرداران سپاه انقلاب اسلامی مثل نقش «انگل» در ارگانیسم حکومتی به ویژه دستگاه دیپلماسی است و کارش گرفتن نیرو انرژی از آن ضعیف کردن آن است. وزارت دفاع رژیم هم که تصدی آن به سردار سپاه(حسین دهقان) سپرده شده است در اطلاعیه به مناسبت روز قدس، ضمن ستایش از خمینی در تعیین روز قدس و حمله به اروپا و آمریکا و دبیر کل سازمان ملل در «حمایت از رژیم صهیونیستی»، در پایان ضمن خوابهای پنبه دانه یی، شروع مرحله یی را نوید داده است که خود گردانندگان تشکیلات رسمی فلسطینی دنبال آن نیستند این که:« بر اساس وعده الهی "ان الارض یرثها عبادی الصالحون" (سوره انبیاء آیه ۱۰۵) رژیم جعلی اسراییل به‌سرعت به پایان عمر خود نزدیک می‌شود و [...] شمارش معکوس برای تحقق "احیای فلسطین از بحر تا نهر" آغاز شده است و رژیم صهیونیستی را از این کابوس دهشتناک هیچ گریزی نخواهد بود». مهمل بودن این وعده روشن است و آن «از بحر تا نهر» هم از مهملات مقام ولی امر مسلمین در یکی دو سال پیش گرفته شده است.
اما دراین میان «بیانیه»یی هم، که در آن یک پیشنهاد برای اقدام بین المللی داده شده بود، با امضای 42 تن از سرداران سپاه انتشار یافت. اما عجیب این که این بیانیه که روز پنج شینه اول مرداد(یک روز قبل از روز قدس) صادر شده بود و قاعدتا  باید چند روزی  در صدر اخبار سپاه نیوز قرار می گرفت- چون عزیز جعفری فرمانده سپاه و سلامی جانشین فرمانده سپاه هم از امضا کنندگان بودند - اصلا به نظر می رسد کمی بعد از انتشار، صادر کنندگان آن به مهمل بودن آن پی برده اند و سعی کرده اند مساله را به نوعی درز بگیرند، چون روز شنبه با این که اظهارات تنی چند از این «سرداران دفاع مقدس» در مورد روز قدس همچنان در صفحه اول سپاه نیوز بود، نه در صفحه اول و نه در آرشیو آن دیده نمی شد و نگارنده نمی دانم که این بیانیه اصلا در سایت سپاه درج شده بود یانه. به هر حال در سایتهای نزدیک به سپاه و جناح هار هم آن را ندیدم. اما سایت تابناک روز شنیه هنوز آن را داشت.
 سرداران سپاه پیشنهاد برگزاری راهپیمایی 800 کیلومتر از «زیارت تا زیارت»، از کربلا تا قدس را داده اند و در این مورد نوشته اند: «مسلمانان جهان و پیروان سایر ادیان الهی از مسیحی تا یهودی می‌توانند در این راهپیمایی بزرگ و تاریخی و با شعار پیروزی خون بر شمشیر و بدون نیاز به حمایت و دخالت دولت‌ها به حیات ننگین و ضد بشری صهیونیزم در فلسطین پایان دهند. این راهپیمایی بزرگ هشتصد کیلومتری، از کربلا تا قدس، سیل خروشانی به راه می‌اندازد که برای همیشه منطقه را از وجود صهیونیست‌ها پاک خواهد کرد. هدف از این راهپیمایی، زیارت اماکن مقدس و قبله اول مسلمین خواهد بود، ولی همین راهپیمایی با شعارهای انقلابی و مشت‌های گره کرده، برای همیشه اسرائیل را دفن می‌کند. نباید فراموش کرد که ملت ایران تنها با دست خالی و با راهپیمایی‌های خود تانک‌ها و سلاح‌های رژیم پهلوی را از کار انداخت. شعار ملت ایران همواره پیام حضرت سیدالشهدا (ع) یعنی پیروزی خون بر شمشیر بوده و خواهد بود». ظاهرا ایده چنین راه پیمایی را هم آنان از راه پیمایی سالانه از نجف تا کربلا که به ادعای سرداران سپاه بیست میلیون نفر در آن شرکت می کنند و نیز مراسم سالانه حج گرفته اند و برآوردشان این بوده که در چنین راه پیمایی ده میلیون نفر شرکت خواهند کرد و در عوالم کربلایی خود، ارزیابی و نتیجه گرفته اند که:« بدیهی است، حرکت قریب به ده میلیون نفر در راهپیمایی "زیارت تا زیارت" از کربلا تا قدس به عنوان واقعه‌ای جاودان در تاریخ مبارزات مسلمین ثبت خواهد شد».
این تخیلات و توّهمات آدم را یاد آن اظهارات ابلهانه محسن رضایی «فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» در ایام جنگ که یکی از امضا کنندگان همین بیانیه هم هست می انداز که درمصاحبه ای در 10 خرداد 65 با سال سرنوشت نامیدن آن سال  گفت: «تا کنون  تنها 2 در صد از نیروی مردمی و 12 درصد از نیروی اقتصادی کشور به کار گرفته شده است و بر اساس طرحی تمام هنرستانها و شروع به ساخت مهمات و اداوت نظامی خواهند کرد این طرح روز جهانی قدس اعلام می شود... رزمندگان ما برای پیروزی احتیاج به هواپیما و تانکهای پیشرفته ندارند، تنها کافی است ما چهار برابر عراقی ها نیروی پیاه با اسلحه سبک وارد میدان کنیم تا بردشمن صهیونیستی غلبه کنیم» این نابغه نظامی سپاه خمینی در ادامه ضمن اشاره به این که افغانستان و قسمتی از پاکستان و عراق و قسمت های از شوروی همه به ایران تعلق داشته اما به دلیل «تا به آخر نرفتن» از دست رفته است گفت« ولی این بار رهبری و ملت مثل گذشته نیست و امیدواریم بتوانیم با سرعت، 8 میلیون جمعیت به جبهه اعزام بکنیم...»* می دانیم که این نابغه استراتژی و تاکتیک نظامی بعد از به تنور جنگ ریخته شدن دهها هزار جوان و نوجوان بسیجی و بعد شکستهای سنگین سپاه اسلام از سپاهیان کفار بعثی در بهار سال 67، تازه «دوزاری ایش افتاد» که بدون تجهیزات نظامی پیشرفته ادامه جنگ ممکن نیست و نامه ای با لیست بلندی از تجیهزات مورد نیاز به نوشت. آنطور که در یکی از مطلب مربوط به علل پذیرفتن آتش بس از سوی خمینی در یکی دو سال پیش و مسئولیت رفسنجانی و نقش نامه محسن رضایی در این مساله آمده بود، خمینی بعد از خواندن نامه ای که او لیست درخواستهای خود برای ادامه جنگ را در آن آورده بود، گفته بود تهیه اینها فقط از یک ابر قدرت ساخته است. بعد هم که «امام جام زهر نوشید» و آتش بس با «صدام یزد کافر» را پذیرفت.
اکنون این ابلهان از خود راضی که از بعد از پایان جنگ در این کشور خدایی می کنند و هیچ کس و مرجعی هم نیست که از آنها حساب بخواهد، یکجا جمع شده و نبوغ خود را در این طرح هپروتی راه انداختن راهپیمایی ده میلیون نفری پس از تجمع و زیارت کربلا آن هم در شرایطی که بر عراق حاکم است و سگ صاحبش را نمی شناسد و برای رفتن به زیارت «قدس» و در آوردن آن از چنگ اسرائیل که باید برای رسیدن به آنجا یا از اردن و یا سوریه عبور کرد، طرح داده اند. راه پیمایی 800 کیلومتر ده میلیون نفری!! این ده میلیون نفر قرار است در طول این 800 باد بخورند یا به آب و غذا و خواب هم احتیاج دارند؟  اصلا به نظر می رسد اینها مفهوم عدد و رقم راهم مثل خیلی از کلماتی که بکار می گیرند، درست نمی فهمند. این احتمال هم هست «سرداران دفاع مقدس»(عنوانی که  برای خودشان در این بیانیه برای خودشان برگزیده اند)، هدفشان از ارائه این طرح تلاشی برای زدودن اتهامات تروریستی بودن اقدامات برون مرزیشان و گروههایی که از آن حمایت می کنند باشند و خواسته اند نشان بدهند که آنها به راه حل های غیرمسلحانه و غیرخشونت آمیز و تکیه بر افکار عمومی برای احقاق حقوق ملت فلسطین باور دارند. جالب اینجاست که این بیانیه در تناقض با اظهار نظرهای فردی و جداگانه بعضی از امضا کنندگان آن مثل سلامی و رحیم صفوی و دیگر ژنرالهای آشغال کله های سپاه است که امضاهاشان در زیر بیانیه آمده است. اما از طرف دیگر رهنمودی که خامنه ای  ولی امر مسلیمن و رهبرشان که یک روز بعد از انتشار آن بیانه و در سخنانی در دیدار دانشجویان ارائه کرد در تناقض است. او ضمن که این توضیح داد که منظور از این که خمینی گفته بود اسرائیل باید از بین برود، از بین بردن یهودیان آنجا نیست بلکه منظور برگزاری رفراندمی در آنجاست که مردم رژیم حاکم بر آن منطقه را تعیین کنند و به نظر او با چنین رفراندمی بساط اسرائیل در آنجا برچیده می شود و این راه نابودی اسرائیل است، افزود«البته تا زمانی که به یاری پروردگار، این رژیم سنگدل و آدم‌کش نابود شود، برخورد قدرتمندانه و مقاومت قاطعانه و مسلحانه، راه علاج این رژیم ویرانگر است. این اعتقاد ما است که کرانه‌‌ى باخترى هم مثل غزه باید مسلح بشود.
کسانى‌‌که علاقه‌‌مند به سرنوشت فلسطینند، اگر میتوانند کارى بکنند، کار این است؛ در آنجا هم باید مردم را مسلح کنند». شاید تناقض این رهنمود با آن پیشنهاد «خیره کننده» سرداران دفاع مقدس هم دلیل درز گرفته شدن و «از جلو چشم برداشتن» آن باشد. در مجموع، اظهار نظر ها و خود نمایی های عناصر رژیم ولایی به مناسبت «روز قدس» آیینه تمام نمایی از خر تو خربودن امور رژیم دسته اشرار اسلامگرای ولایتمدار، است که بر سرنوشت مردم ایران مسلط شده اند و 35 سال مردم  با جنایت و با استبداد و سرکوب مصائب بسیاری برای مردم آفرینده اند و برای عظمت طلبی های ابلهانه شان، هزینه های فراوان از دارائی مردم ایران پرداخت شده است. هزینه های که می توانست در راه آبادنی کشور و بهبود وضع زندگی مردم و از جمعه در زمینه نوسازی مدارس و ایجاد مدارس و فضاهای آموزشی و فراهم کردن آب آشامیدنی سالم و مبارزه با آلودگی هوا و... به کار گرفته شود.

گاهشمار ماهنامه شورا – شماره 20 و 21 خرداد و تیر65 ص118. *
امضا کنندگان بیانیه از «زیارت تا زیارت»
1محسن رضایی، 2محمدعلی جعفری، 3علی شمخانی، 4رحیم صفوی، 5غلامعلی رشید، 6قاسم سلیمانی، 7محمدباقرقالیباف، 8مصطفی ایزدی، 9محمد باقری، 10محمدباقر ذوالقدر، 11محسن رفیق دوست، 12حسین سلامی، 13اسماعیل احمدی مقدم، 14احمد وحیدی، 15احمد غلامپور، 16غلامحسین بشردوست، 17عباس محتاج، 18مرتضی قربانی، 19علی فدوی، 20محمدپاکپور، 21محمدکوثری، 22علی فضلی، 23سیدمحمدحجازی، 24عبدالمحمدرئوفی، 25مرتضی صفاری، 26حسین همدانی، 27محمدجعفر اسدی، 28حسن رستگارپناه، 29غلامرضا جلالی، 30یعقوب زهدی، 31غلامرضا جعفری، 32علی شمشیری، 33کوسه چی، 34فتح الله جعفری، 35علی اکبر احمدیان، 36اسدالله ناصح،37 یزدان، 38غلامرضا محرابی، 39علی عبدالهی، 40نبی رودکی، 41مهدی ربانی، 42محمدجعفری
   ۵مرداد ۱۳۹۳- ۲۷ ژوئیه ۲۰۱۴

داعش سر 50 سرباز سوری را به نیزه کشید

داعش سر 50 سرباز سوری را به نیزه کشید

 



دبی، العربیه.نت فارسی
تندرویان دولت اسلامی عراق و شام موسوم به "داعش" سر دهها سرباز سوری را در شهر رقه از تن جدا کرد و به سر نیزه زد. 
روز یکشنبه 27 ژوئیه 2014 دیده بان حقوق بشر سوریه گزارش داد که نیروهای داعش پایگاه نظامی در شهر شمالی رقه را به تصرف خود درآوردند و 85 سرباز را کشتند. بیش از 200 سرباز هم در این درگیری ناپدید شده اند. 
در این گزارش آمده که دست کم 50 سرباز اعدام شده اند و سر بسیاری از آنها از بدن جدا شده و عکس سرهای به نیزه کشیده شده آنها در اینترنت منتشر شده است. 
در ویدیوی منتشر شده، در حالی که صدای یک شبه نظامی تندرو شنیده می شود، تصاویر چندین سر که بر سر تیرکهای یک نرده گذاشته شده اند دیده می شود.


خبرگزاری اسوشیتدپرس ضمن تائید صحت ویدیوی منتشر شده، اعلام کرد دست کم 2 سرباز گروهان 17 رقه نیز به صلیب کشیده شده اند. 
گفته می شود این ویدیو با هدف ترساندن مردم شهر رقه منتشر شده تا به آنها نشان دهد که گروه داعش کنترل این شهر را در دست دارد. 
شهر رقه یکی از مراکز قدرت داعش به حساب می آید و این گروه مناطقی در سوریه و عراق را در اختیار دارد. این گروه اخیرا "خلافت اسلامی" خود بر این مناطق را اعلام کرده است. تا کنون هزاران نفر در درگیریهای این مناطق جان خود را از دست داده اند.



منبع: العربیه

انقلاب و سازمان فدائی!

انقلاب و سازمان فدائی!
مراد تبریزی

پس از گذشت نزديک به دو دهه از کودتای امپرياليستی 28 مرداد و سلطه بلامنازع ديکتاتوری عريان رژيم وابسته به امپرياليسم شاه، سرانجام توده ها به خيابانها ريختند و با فرياد "مرگ بر شاه" سلطه ديکتاتوری را به لرزه در آورده و خواب از چشم شاه ربودند. بيشک ترکيب عوامل گوناگونی سبب اين وضع گشت اما تا آنجا که به نقش روشنفکران انقلابی در این تحول بر می گردد، بی تردید باید تاثيرات تعيين کننده مبارزه مسلحانه را به حساب آورد، مبارزه مسلحانه ای که در سال 49 با رستاخيز سياهکل در جامعه آغاز شد و در آن شرايط خفقان زده روحيات مبارزاتی را در روشنفکران و مردم تغيير داد.
از سال 1356 تظاهرات خیابانی شروع شد وادامه یافت وسال 1357 به اوج خود رسید. در 17 شهریور در تهران تظاهرات میدان ژاله از زمین وهوا به وسيله ارتش ضد مردمی به گلوله بسته شد،به طوریکه آنروز به "جمعه سياه" و "جمعه خونین" معروف شد. با وجود این بعد از آن نیز مردم باز هم در خانه ننشستند،بلکه به تظاهرات ادامه دادندو کارگران نیز دست به اعتصاب زدند. این رويدادها نشان میداد که آمادگی شرایط عینی انقلاب در جامعه به موقعیّت انقلابی گذر کرده است. شرايطی که در آن شعار توپ تانک مسلسل دیگر اثر ندارد مصداق عینی پیدا کرده بود. این موقعیّت هشداری برای امپریالیستها بود. به همين دليل هم از ترس راديکاليزه تر شدن جنبش و قدرت گيری کمونيستها، سرکوب شدید را از طرف شاه مانع شدند وخمینی را که فردی مذهبی و ضد کمونیست بود جهت جانشينی شاه انتخاب کردند. خمینی نیز به نوبه خود، هم قول آرام کردن مردم را به امپریالیستها داد و هم تضمين اينکه ارتش دست نخورده باقی مانده و چپاول نفت ادامه خواهد يافت. به همين دليل هم امپریالیستها از خمینی حمایت کرده و با تبلیغات وسیعی او را به ماه رسانده و به ایران فرستادند. خمینی نیز با پز ضد شاه وعده هایی به مردم داد و توانست خيلی ها را فريب دهد به طوری که تعداد زیادی از توده ها آرزو و خواسته های خود را در وجود خمینی دیدند. حتی تعداد زیادی از روشنفکران هم فریب او را خوردند و از او حمایت کردند. قرار بود خمینی قدرت را بدون تغییر بدست گیرد، ولی قیام خود جوش توده ها معادلات امپریالیستی را تا حدی بهم زد. يورش توده ها در جريان اين قيام به مراکز سرکوب رژيم شاه، به ارتش ضربه زد واسلحه زیادی به دست مردم افتاد. این ارتش ضربه خورده یکشبه اسلامی شد و با خمینی بيعت نمود.
به دليل قيام بهمن و سرنگونی رژيم شاه و احساس پيروزی و قدرت در مردم ، رژيم خمينی قادر نبود فورا وضع را به موقعيت خفقان زده سابق برگرداند به همين دليل هم تا مدتی نوعی شبه دمکراسی بر جامعه حاکم شد. در چنين شرايطی سازمان چریکهای فدائی خلق با استقبال وسيع مردم مواجه شد. در میتینگ هائی که این سازمان می گذاشت ده ها هزار  نفر شرکت می کردند. اما چرا مردم ما چنين گرم از اين جريان استقبال نمودند؟ 
واقعيت اين است که در سالهای چهل و در شرايطی که تحت تاثير سلطه طولانی خفقان و اشتباهات و خيانت های سازمانهای سياسی و شکستهای مبارزات گذشته حالتی از رکود و خمود جامعه را فرا گرفته بود و کارگران و مردم از مبارزه سياسی و سازمانهای سياسی زده شده بودند، تعدادی از کمونیستهای ایران که منافع طبقه کارگر را همواره در مد نظر داشتند و از منافع شخصی خود گذشته بودند ضمن اينکه تجربیاتی از انقلابات جهان را مطالعه و درک کرده بودند، مبادرت به مطالعه جامعه نمودند. اينها تا جائی که می توانستند ارتباط خود را با کارگران وزحمتکشان حفظ می کردند و مهمتر اينکه می دانستند که انقلاب در هر کشور با استراتژی همسان به پیروزی نرسیده است. بلکه در هر کشوری که انقلاب رخ داده و به موفقيت رسيده انقلابيون آن کشور استراتژی متفاوتی را در پيش گرفته و کلا از تقليد تجربيات ديگران حذر نموده اند.  آنها می دانستند که این چیزیست که شرایط تاریخی عینی هر کشور بر انقلابیون تحمیل کرده است.
با چنين درکی بود که برخی از کمونيستهای ايران در سال 1346 برای کشف راه واستراتژی انقلاب در ایران بطور گروهی در ارتباط با هم و بطور سیستماتیک شروع به کار کردند.در این رابطه تنها به کتابها اکتفا نکرده بلکه به کارخانجات رفته و در این مورد تحقیقات مستند و متکی بر واقعیت به عمل آوردند. آنها جزء معدود کمونيستهائی بودند که در کنار کار مطالعه آثار انقلابی، به روستاهای دور و نزدیک رفته ودر مورد شرایط زندگی در روستا تحقیق بعمل آوردند وبا گفتگو با مردم، شرایط عینی ایران را شناختند. نتایج شناخت آنها در يک سری جزوات در سطح گروه به بحث گذاشته شد. آنها در جريان اين مطالعات و بحثهای خلاق درونی به اين نتيجه رسيدند که ايران تحت سلطه امپرياليسم بوده و اين سلطه برای حفظ خود جز توسل به ديکتاتوری وسيعا و شديدا قهر آميز راهی ندارد. پس از مطالعه جامعه و شناخت روند های عينی جاری در جامعه و شناخت روانشناسی توده ها آنها به اين نتيجه رسيدند که "وظيفه هر گروه انقلابی آغاز مبارزه مسلحانه چه در شهر و چه در روستاست". اين خط مشی در دو جزوه "ضرورت مبارزه مسلحانه ،رد تئوری بقا" نوشته رفیق امیر پرویز پویان و"مبارزه مسلحانه هم استراتژی هم تاکتیک" اثر رفیق مسعود احمدزاده جمعبندی شدند.
در این رابطه گروه شروع کرد خود را در هسته های سیاسی -نظامی سازمان دهی کردن، که اولین خانه تیمی با شرکت رفیق اشرف دهقانی و رفقا  جواد سلاحی و احمد فرهودی (این رفیق بعداً معاون فرمانده دسته جنگل شد)، سازمان داده شد. این گروه پس از رسيدن به راه تازه  چند عملیات سازمان داد از جمله مصادره بانک ونک و حمله به کلانتری 5 تبريز و خلع سلاح نگهبان آن. اين رفقا در جريان حرکت  با گروهی که آنها نیز به مبارزه مسلحانه معتقد بودند و بعدها به گروه جنگل معروف شد ارتباط برقرار کردند و طی یک سری بحثها و مطالعه جزوه ها و نوشته های مختلف و قبول نظریات مطرح شده در آنها و پذیرش تئوری مبارزه مسلحانه هم استراتژی هم تاکتیک توسط گروه جنگل، دو گروه ادغام شده وسازمان چریکهای فدائی خلق ایران را تشکیل دادند و خط مشی تشريح شده در جزوه مبارزه مسلحانه هم استراتژی هم تاکتیک، تئوری عملی سازمان قرار گرفت. هدف اولیه سازمان کشیدن توده ها به مبارزه و بعد قرار گرفتن پیشاپیش مبارزات کارگران وزحمتکشان در ارتباط با آنها و اعمال رهبری طبقه کارگر بر انقلاب برای نابودی سلطه امپرياليسم و سرمايه داری وابسته  و رسیدن به جامعه ای دمکراتيک وسوسیالیسم بود.
چريکهای فدائی خلق که با رستاخيز سياهکل عملاً به طور سراسری اعلام موجوديت نموده بودند در جريان 8 سال مبارزه مسلحانه در زير سلطه وحشيانه ساواک و دادن چند صد کشته نه تنها راه انقلاب را هموار ساختند بلکه ذهنيت جامعه را نيز دگرگون نموده و به تدريج در قلب توده ها جا باز کردند. در دل مردمی که به عينه می ديدند چه کسانی در زير تيغ جلاد جان بر کف برای آزادی آنها می رزمند. همين واقعيت باعث شد تا چريکهای فدائی جايگاه بزرگی در ميان مردم پيدا کرده و بعد از قيام بهمن و به وجود آمدن شرايط شبه دمکراسی با استقبال وسيع آنها مواجه شوند. اما متاسفانه اين سازمان در جريان اين نبرد خونين بهترين انديشمندان و رهبران خود را از دست داده و در شرايط قيام، سکانش به دست کسانی افتاده بود که بوئی از تئوری انقلابی سازمان، ارزشهای والا و سنتها و جان بازيهای چريکهای فدائی نبرده بودند. منظورم باند فرخ نگهدار است که به تدريج اين سازمان را بسوی حزب خائن توده می برد.  واقعيت اين بود که بعد از قیام 22 بهمن، سازمان چریکهای فدائی خلق در حالی علنی شد که دیگر همان سازمان چریکهای فدائی خلق نبود، بلکه افکار حزب توده در آن رخنه کرده و تئوری راهنمای عملی چریکهای فدائی خلق (مبارزه مسلحانه هم استراتژی هم تاکتیک) را مردود اعلام کرده و راه و روش حزب توده را در آن غالب نموده بود. اين دارو دسته که برخی از آنها در زندانهای شاه علنا عليه فدائی سخن می گفتند وقتي که نیروی عظیمی از مردم که به سازمان روی آورده بودو از آن حمایت می کرد را ديدند نه تنها  نام سازمان چریکهای فدائی خلق را از روی خود بر نداشتند بلکه چریکهای معتقد به تئوری و راه و روش چریکهای فدائی خلق را هم به سازمان راه ندادند و با روشهای اپورتونیستی حتی اعلام کردند که رفیق اشرف دهقانی از سازمان اخراج شده است. گر چه ماهیت این سازمان و دارو دسته حاکم بر آن خيلی زود بر همگان روشن شد و به دهها گروه تقسیم شدند اما واقعيت اين است که آنها ضربه بزرگی به نام فدائی و حيثيت کمونيسم در ايران زدند.
برعکس اين دارو دسته منفور  اما چریکهای فدائی خلق واقعی با الهام گرفتن از تئوری راهنمای سازمان خود، مبارزه مسلحانه هم استراتژی هم تاکتیک، ماهیت رژیم جمهوری اسلامی را از همان ابتدای استقرار اين رژيم جنايتکار که اين دارو دسته برايش هورا می کشيدند بدرستی تحلیل کردند و آنرا رژيمی وابسته و ضد خلقی معرفی کردند. آنها در هر شرایط و در هر رويدادی که در اين سالها رخ داد عوامفریبی رژیم و مماشات غاصبان نام سازمان چریکهای فدائی خلق ایران را افشاء و از موضع انقلابی دفاع نمودند. با توجه به این که با مراجعه به سایت چریکهای فدائی خلق موضعگیرها و نوشته هایشان را می توان بطور عیان مشاهده کرد من به توضيح بيشتر نمی پردازم. تنها اميدوارم که جوانان ما جهت درک رويدادهای انقلاب و خيانت دارو دسته فرخ نگهدار و برای هموار کردن راه انقلابی که در پيش است حتما آثار و نوشته ها و تحليل های اين جريان انقلابی را مطالعه کنند. چرا که فهمیدن آنچه که بطور واقعی بر سازمان فدایی پس از انقلاب سالهای 56-57 گذشت نقش مهمی برای آینده جوانانی دارد که امروزه برای مبارزه با رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی در پی تشکل خود و ایجاد یک تشکیلات انقلابی بر اساس تجارب گذشته می باشند.
تير ماه 1393
مراد تبريزی



تصویر تلخ منتشر شده از یک دختربچه در #غزه در حال جمعاوری کتابهایش از ویرانه های خانه ای که دیگر وجود ندارد.



چهارمین سالگرد اعدام فرهاد وکیلی بر مزار نمادینش برگزار شد

چهارمین سالگرد اعدام فرهاد وکیلی بر مزار نمادینش برگزار شد

 
در چهارمین سالگرد اعدام فرهاد وکیلی، فرزاد کمانگر، علی حیدریان و شیرین علم‌هولی جمعی از خانواده‌های اعدام شدگان بر مزار نمادین فرهاد وکیلی  در سنندج گرد هم آمدند و یاد و خاطره آن‌ها را گرامی داشتند.
در این مراسم که عصر روز جمعه ۱۹ اردیبهشت‌ماه، با حضور خانواده و بستگان فرهاد وکیلی، علی حیدریان و جمعی از مردم سنندج برگزار شد، شرکت کنندگان اشعاری به زبان کردی خواندند و به ایراد سخنرانی پرداخته و در پایان با نثار شاخ گل و ادای احترام یاد و خاطرهٔ اعدام شدگان را گرامی داشتند.
در این مراسم اعلام شد مزار نمادین فرهاد، بنای یادبود همه کسانی است که در۳۶ سال بعد از انقلاب با جرایم سیاسی اعدام شدند اما جنازه‌ها یشان هرگز تحویل خانواد‌هایشان نشد.
فرهاد وکیلی، فرزاد کمانگر، علی حیدریان، شیرین علم هوئی و مهدی اسلامیان درسحرگاه یکشنبه١٩ اردیبهشت‌ماه ۱۳۸۹، پس از تحمل سال‌ها زندان و شکنجه در زندان اوین اعدام شدند.
با گذشت چهار سال از اعدام این فعالان سیاسی، هنوز محل دفن آن‌ها مشخص نیست و تلاش‌های خانواده‌هایشان در این رابطه بی‌نتیجه مانده است.

بهاره هدایت و همسرش امین احمدیان در بیمارستان هاشمی نژاد

بهاره هدایت و همسرش امین احمدیان در بیمارستان هاشمی نژاد 

اسرائیل غزه را شخم زد و داغان کرد

تخریب کامل غزه توسط ارتش اسرائیل


اسرائیل غزه را شخم زد و داغان کرد . بیچاره مردم بیگناه غزه . هفت سال است در محاصره کامل زمینی و دریایی اسرائیل هستند . این مردم پس از اتمام جنگ و اگر کسی زنده ماند چطور میتوانند شهر خود را با وجود این محاصره بازسازی کنند ؟ آیا درخواست پایان محاصره یک درخواست غیر منطقی است؟ اگر شما هم فلسطینی بودید از این همه خرابی و کشتار به فغان نمی آمدید ؟فرض کنیم وسط تهران شاهد چنین صحنه ای باشیم . آیا حاضر نیستیم با دیدن چنین صحنه هایی به هر روش ممکن با اشغالگری که چنین بلایی بر سرمان آورده است بجنگیم ؟ آن چه کسی و چه منطقی و چه وجدانی است که مبارزه آزادیبخش مردم فلسطین بر علیه چنین آدمکشانی را محکوم میکند؟
آیا تا وقتی اسرائیل یک دولت اشغالگر است و کرانه باختری و غزه را در اشغال خود دارد مردم فلسطین نباید بر علیه این اشغالگر نبرد کنند ؟ تمام جهان ، سازمان ملل متحد و حتی دولت آمریکا راه حل دو دولت در سرزمین فلسطین را به رسمیت شناخته اند . سالهاست از اسرائیل خواسته اند به اشغال خاتمه دهد و به مرزهای سال 1967 بازگردد و تشکیل دولت مستقل فلسطین را بپذیرد اما اسرائیل سرباز زده . نه تنها سرباز زده بلکه کماکان مشغول آبادی سازی در کرانه باختری برای الحاق آن به خاک اسرائیل است . شما چه انتظاری از مردم فلسطین دارید ؟ دست روی دست بگذارند و شاهد تصرف و اشغال دائمی سرزمین خود باشند ؟ اگر در ایران خاک ما به این صورت اشغال شود و اشغالگر از کشور ما خارج نشود و بیش از چهل سال به اشغال ادامه دهد ومردم مارا مورد بدترین توهینها و ستمها قرار دهد و شروع به انتقال مردم خود به کشور ما کند و آنها را در ایران اسکان دهد ، شما به عنوان یک ایرانی وطن پرست چه میکنید ؟

gaza24

تصویر از Palininfo

photo-shook-world.html


Sunday, July 27, 2014

Photo shook the world!

Photo shook the world!



 

شاعر نازنین شیرین سخن رضا محمدی !!

تاریخ درج مقاله -1393:05:02

شاعر نازنین شیرین سخن
رضا محمدی

مرا دردیست اندر دل
اگر گویم زبان سوزد
اگر پنهان کنم
ترسم تا مغزاستخوان سوزد

ای شاعر شیرین کلام و شیرین سخن، ای که نامت مظهرکید و جفنگ
گند زدی بر هیکل و بر روی خود، شاد کردی ما را ز لیچارخود

نکته :
قسمت اعظم این مطلب را من مدتها پیش (قبل از برگزاری مراسم ویلپنت) نوشته بودم اما بدلایلی که درادامه خواهد آمد درج آن تا امروز بتاخیر افتاد.

ابتدا اینکه در آن روزها ازسویی وقت تمام گذاشتن برای هرچه بهتربرگزارشدن مراسم سالانه ویلپنت وازسوی دیگرمطالب مربوط به رویدادهای عراق، بلحاظ موضوعیت ازدرجه اهمیت بیشتری بر خورداربودند.

دوم اینکه ازآنجاییکه که من (بر خلاف شما) فاقد سایت شخصی میباشم طبعا درج مطالب من درسایت آفتابکاران و بهار ایران که همیشه با لطف و محبت دوستانه مسولین این دو سایت همراه بوده، بدلیل فشرده بودن و درج مطالب دیگر دوستان بلحاظ زمانی همراه با محدودیت است بطوریکه هیچگاه نباید و نمیتوانم این انتظار را داشته باشم که مطالب من هفته ای یکباردرج شود.

سوم اینکه دراین فاصله چندین مطلب جدید از شما به چاپ رسیده بود که به آنها نیز اشاره میشود .

نکته آخراینکه (با پوزش ازخوانندگان گرامی) هرچند که برای خود من هم بسیارسخت بود (بخاطر حرمت قلم) که از مسیراعتدال خارج شوم و به "ادبیات چارواداری و لمپنی " (که سبک نگارش اسماعیل وفا یغمایی است که سالهاست با آن خوگرفته)، روی بیاورم، تنها به این دلیل بود که به این جناب شیرفهم کنم و یا حداقل تلنگری برایش باشد که هر کسی با قلمش قادراست ازمرز"ادب و نزاکت" خارج شود. بهرحال اگراین گونه "ادبیات چارواداری و لمپنی " برازنده وفا یغمایی ونشانی ازنزول سطح شعوروتربیتش میباشد، دلیلش تنها و تنها سقوط با سردر گنداب ولایت وهمنشینی با حرامیان میباشد.

و اما :
پس از درج مطلب "کلمات بی آبرو" شما بزرگوار لطف کردید وفی البداهه پاسخی داعش گونه به این نوشته دادید ومشت محکمی بردهان هرآنکس که به شما عزیزنازنین بالاتراز گل گفته باشد، زدید و سرمست از این پیروزی خرکیف شدید.

ای بزرگ ،ای لوطی دم نقاره با خواندن جوابیه شما هم کلی خندیدم وهم کمی گریه کردم.

آنجا که نوشته بودید "ترشحات اسهال سیاسی مقتدایش به مغزش سرایت کرده ......" از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان از خنده ریسه رفتم چرا که این صفات محبت آمیز و القابی که ما را به آن مفتخر کردید به جون شما و بمرگ اخوی انجمن نجاتی شما قسم ما که قابل نیستیم و اصلا و ابدا نه به گروه خون ما میخورد و نه لایق آن هستیم. و گریه ام از اینجهت بود که با این جوابیه حجت را برما تمام کردید وثابت کردید که هرآنچه که ما در مورد شما گفته بودیم نه تنها خلاف نبود بلکه عین واقعیت (گر چه دردناک) است.

مشکل ما (منظورهمراهان و پشتیبانان و دلسوزان واقعی و خیل بی نام و نشانها) ازابتدای مجادله سیاسی با شما و دیگر همفکرانتان هیچگاه شخصی و به صرف فرد نبوده چرا که شما پست تر، کوچکترو بی ارزشترآن هستید که نه تنها قلم وکاغذ و وقت بلکه (حتی) حیف از آب دهان است که برای شما بوزینگان حرام شود.
الحق چقدربجا وزیبا دوستی درباره شما حرام لقمه نوشته بود که "ما نه خصم شما بلکه انکار شماییم" (با پوزش از این دوست گرامی که نامشان را فراموش کرده ام ).

مشکل ما با شما شیطان مسلکان جز"یک مورد" ( بعنوان مخالف و یا منتقد) که همانا "مخدوش کردن مرزانتقاد با پیش بردن سیاستهای رژیم برعلیه این مقاومت مردمی و تمام عیار" نبوده و نیست .

ازاینرو اختلاف من نوعی با شما نه اختلاف پدرکشتگی ونه برسرارث و میراث است. شما به درستی اشاره کردید که من را نمیشناسید (البته نمیدانم که این موضوع باید باعث شرمساری و یا اینکه خوشحالی من باشد) ولی ما شخص شما، گذشته و حال امروز شما را خیلی خوب میشناسیم، حتی اگراغراق نباشد شاید بهترازخود شما.
در گذشته ای نه چندان دورشعرشما (بعنوان شاعرمقاومت) پویا و خلاق و متجلی عالیترین درک و عواطف انسانی شما در جنگ با خمینی و برای احیای ارزش کلمات ذبح شده بود که آنرا بعنوان سلاحی در مبارزه با خمینی و نفی رژیم ضد فرهنگ بکار میبردید* واز اینرو و درآن زمان و مکان بحق جایگاه خود را بعنوان شاعر مقاومت درکنارمجاهدین پیدا کرده بودید وهویت فرهنگی و سیاسی خود را مرهون نزدیکی با این مقاومت میباشید چرا که اگر غیراز این میبود شعر شما نیز بسان صدها شاعر دیگر دچار کلی بافی درباره حقایقی که از فرط کلی بودن تبدیل به موجودات بی آزاری میشدند * میشد.
اما با گذشت زمان و به دلایل عدیده با بینش دیگری به فلسفه زندگی وبه دنیای پیرامونی خود رسیدید.خانه تکانی ذهنی کردید. تمام باورها وارزشهای گذشته شما به ضد ارزش تبدیل شد. خواستید جوردیگری بیندیشید و نوعی دیگرزندگی کنید . رها وآزاد، بدون هیچگونه تعلق و وابستگی دنیوی، فردی و جمعی و یا تشکیلاتی. معترض ومنتقد شرایط وروابط شدید. بزعم خود ازکاربردها وسیاستهای اشتباه رهبری گفتید ونوشتید وغیره. آری عزیزبزرگوارنوعی دیگراندیشیدن نه تنها "حق مسلم" شما بوده وهست بلکه خصلت و عملکرد و رسالت هرهنرمندی ازجمله شما باید که "اعتراض وانتقاد" اما "سازنده" باشد. اما مجادله سیاسی ما با شما ازآنجا شروع شد که :

اولا به نقش وجایگاه خود ازطرفی کم و از سوی دیگر زیاد بها دادید:

از یکسو شما ناخواسته و یا ندانسته به "ارزش و اعتباری" که در این سالها که درهمراهی با این مقاومت خونبار کسب کرده بودید، واقف نبوده و لطف و محبت بیدریغ رهبری این مقاومت را که همواره شامل حال شما بوده را ارج نگذاشتید و نا سپاسی کردید و نمک به حرام شدید.

ازطرف دیگراما از این ارزش واعتبارسواستفاده "غیر اخلاقی" کردید وبه همه چیزوبه همه کس توهین و بی احترامی کردید وحرمت شکستید. به یاران دیروزودیرین خود که همچنان برآرمان و عقیده خود پا برجا مانده و حق " اینگونه اندیشیدن و این نوع زندگی"را برگزیدن، با زشترین کلمات هتاکی و فحاشی کردید وبرآنها سنگ وتیشه زدید .

ثانیا شما ازمرزانتقاد واعتراض سازنده که بنا به "جایگاه، قابلتها وظرفیت" شما میتوانست که "منشا خیرویا جبران ناکرده ها و نارساییها" باشد، بسرعت هرچه تمامتر گذشتید و به جرگه مخالفین واضداد پیوستید. اگر باورندارید بار دیگر لجننامه های خود را بازخوانی کنید.

آری شاعرنازنین وبزرگواراین بود مختصری از مسیر دگردیسی شما که از کجا شروع و به کجا ختم شد.
لطفا کف بر دهان برما خرده نگیرید که چرا ما شما را به صفت "خائن، مزدور، واداده و یا "نامرد" خطاب میکنیم . آق اسمال آب منگول ای عزیزترین عزیزان "خود کرده را تدبیر نیست".

از آنروزی که بمانند یابوی عبدالله درشکه چی (خدا رحمتش کند) با خوردن قند ولایت و گذاشتن چشم بند که قادربودید فقط جلوی خود را ببینید شتابان بسوی کاروانسرای سید علی به یورتمه میرفتید و ترشحات اسهال سیاسی ماموران امام زمان تمام وجود شما را به گند کشیده بود که بوی تعفنش حتی از هزاران کیلومترهرمشامی را آزار میدهد و آنزمان که میدان را خالی یافتید و بخود این اجازه را دادید که با قلم زهرآگین خود هرلجن و استفراغی که در ذهن علیل شما انباشته شده و خود بیش ازهر کس لایق آن هستید نثار بهترین فرزندان این مرز و بوم کردید، به این فکر نکرده بودید که روزی بی نام و نشان هایی پیدا خواهند شد ( نام و نشان دارها و مسولان رسمی که شما را ابدا قابل ولایق ندانسته و از این ببعد هم نخواهند دانست که بمثابه فرد، اردنگیی بر پوزه های رقت انگیزشما بنوازند (احمد شاملو) که برحسب وظیفه دست بقلم خواهند برد وجواب گستاخی ها وهرزه درایی شما را خواهند داد ؟ کسانی که هم به "بدرستی" کارخود می اندیشند و هم به این وظیفه خود مانند روشنی روز و پاکی آب باوروایمان دارند، در اینباره هرگز شک و تردید نکنید چنانچه که شما هم به "نا درستی" اراجیف و اتهامات خود (مرگهای مشکوک) دقیقا واقف بودید و به آن اندیشیده بودید.

شما و دیگر همپالگی هایتان فکر کردید که دنیای مجازی شهرهرت است که هرغلطی دلتان خواست بکنید وبه هر کس که به رفتارو گفتاروکردارشما معترض شود با قلم زهرآگین خود هجوم ببرید و با برچسب "داعش نوین" ودیگر مزخرفات بمانند امام دجالتان سعی در شکستن قلمش کنید و دهانش را پرازسرب بکنید. نه جناب اینجای کاررا بد جوری کورخوانده اید. کجای دنیا رسم است که "آزادی حق بیان" فقط برای یکطرف دعوا باشد؟
مگر میشود که شما هرچه اراجیف، اتهام و لیچاری خواستید را به ما ببندید و ما چون درصدد پاسخگویی بر بیاییم و همچون شما نیزازآزادی حق بیان خود دفاع و استفاده کنیم وبه این اراجیف شما پاسخ بدهیم ، جیغ بنفش بکشید مثل سگ هارپاچه گیری کنید و یا ایهالناس گفتن مظلوم نمایی کنید وبا کینه حیوانی خود ما را " داعش تمام عیار فرهنگی" بنامید ؟ نه آقای محترم بنا برقانون طبیعت "هرچه که میکاری درو میکنی".
سالها به خواهران و برادران مجاهد ما توهین وهتاکی کردید، طابق بالنعل جوابش را گرفتید. باور کنید آن دورانی که بدون مزاحمت در چراهگاه ولی امر مسلمین جولان میدادید و میچردید و روز بروز پروا تر میشدید مدتهاست که گذشته است. انتظارنداشته باشید که ما سکوت کنیم وتنها نظاره گرباشیم تا شما و دیگر"مزدوران، واداده ها و نامردانی " که محتوای سرشان انباشته از فضولات حیوانی که تنها کارکرد مفیدش بعنوان کود حیوانی برای زیرپای درختان میباشد،است، به ارزشها و آرمان ما توهین کنید. اگرما شما را" دانسته، آگاهانه، بدرستی وبدون هیچ گونه عذاب وجدانی ( چرا که شروع کننده شما بودید) " خائن، بریده، مزدور، واداده و نامرد" نخوانیم، قبول دارید که این "اجحاف" بزرگی در حق دیگر مزدوران خلص و پیشانی سفید وزارت بدنام آخوندی از جمله سعید شاهسوندی، ایرج مصداقی، ایرج شکری، مسعود خدابنده، محمد حسین سبحانی، کریم حقی و دیگراراذل و اوباش وزارت بدنام اطلاعات ولایت بعنوان سلف شما در اتهام زنی به این مقاومت و رهبری ذیصلاح آن که پیشینه ۲۰ سال دارند، نخواهد بود (کپی برابر اصل).

اگرما بنویسیم که این نهایت پدرسوختگی ، شارلاتانی و نامردیست که از نام پاک و مقام والای شهید راه آزادی مجاهد خلق "علی امیر کبیر یغمایی" که اگرامروز زنده بود همان رفتاری را با شما (که به آرمان وی خیانت کردی و دست در دست همان جلادان گذاشتی) میکرد که "در آخرین روز زندگیش هنگامی که بسوی مرگ میرفت شجاعانه و با درهم کوبیدن تنی چند از جلادانش در صحن بند زندان وکیل اباد" کرد، به هدف لاپوشانی رذالت بار"خدمت به همان جلادان و قاتلین این شهدا" استفاده ابزاری می کنید و نام این شهید گرامی را به نجاست خود و سایت دریچه زرد آلوده کردید، آیا فرهنگ ما "داعشی" میشود ؟

اگر ما بنویسیم ای شهید گرامی، ایکاش زنده بودی و با چشم خود نظاره گر میشدی که اخوی گرامیت این شاعر نمکین کسی به بهانه خون دادن شما از"حق پناهنده سیاسی" بهره مند شده و سالیانی است که پای خود را بر روی آن خونها و دست خود را در دست قاتلین شما گذاشته وامروز به یک لجن متعفنی تبدیل شده که بواقع اگرامروز بودی "شجاعانه او را نیز مانند جلادان زندان وکیل آباد میکوبیدی" وهمصدا با دیگراشرفیان فریاد "ننگ ما ننگ ما، برادرالدنگ ما" سرمیدادی، آیا این ترشحات ذهنی من بی نام و نشان است ؟

اگرما بنویسیم که ای علی امیر کبیر نیستی تا ببینی که اسماعیل گودرزی ( من به حرمت نام شهید یغمایی ازاین ببعد اسماعیل وفا یغمایی را گودرزی مینامم ) چقدر"حقیرو ذلیل شده" که درحمایت از "سیاست بازگشت به ایران" رژیم، درمقام وکیل مدافع تمامی واداده گان و تسلیم شدگان که روزی ازنان پناهنده سیاسی (که به بهای ریختن خونهای شما بدست آمده بود) ارتزاق میکردند امروز با دردست داشتن پاسپورت رژیم جمهوری اسلامی و در پی کسب منافع مالی خود درخانه پدری خود ییلاق و قشلاق میکنند، با واق واق کردن خشمگینانه همچون سگ هار پاچه معترضین را میگیرد که رفتن به ایران نهایتا بلاهت است و"هیچ مانعی" ندارد، آیا بیراه گفته ایم ؟

اگرما بنویسیم که ای شهید کبیرنبودی تا ببینی که چطورآق اسمال سالیانی دور، چهارماه تمام برای تجدید فراش در شهری درآلمان در خانه یکی از دوستانش "بست سیاسی" نشسته بود و در قعطنامه ای اعلام کرده بود "تا من زن نگیرم از این خانه وازاین شهر نخواهم رفت " و در این چهار ماه بعلت فشار ناشی از تنهایی، هیچ موجود دو پا و چهارپایی ازدستش درامنیت وآسایش نبود بطوریکه که این دوست گرامی برای ترس از رسوایی هرچه بیشتربا تیپا عذروی را خواسته بود وخودش هم تا اینکه آبها ازآسیاب بیفتد مجبوربه پس دادن پاس پناهندگی و سفر به ایران شده بود و امروز چنین شخصی که پایین تنه اش را مستقیما به مغزش پیوند زده، بیشرمانه بدیگران درباب روابط جنسی اتهامات سخیف میزند، آیا خلاف واقع حرفی زده ا یم ؟

اگر ما از شما بخواهیم که با همان "حس آتشین عشق به برادر" مطلبی کامل همراه با عکس درباره فعالیتهای برادردیگر(بزرگتر) خود که از مقامات بلند پایه "انجمن نجات " وزارت اطلاعات رژیم جمهوری اسلامی ایران است، بنویسید تا پرده از دشمنی خود با مجاهدین و شکوه شرف خلق برداشته شود، آیا این زیاده خواهی و برخلاف تعهدات انسانی و اخلاقی که بی وقفه از آن دم میزنید، است ؟
اگر ما بنویسیم که ای علی امیر کبیرکه به گواه نامه هایت و گزارشهای یاران زندانی ات که از رنج مضاعفت نوشتند و گفتند، ولی با این وجود چه "مردانه" و "ایستاده" رفتی ولی برجا ماندی و همیشه زنده هستی، نبودی ببینی که برادرهشت سال بزرگترازخودت چه "نامردی " شده و مانند مرده ای متحرک که محتوی کاسه سرش را با کود زیردرخت "تعویض و دگرگون کرده"، لکه ی ننگی برای خانواده یغمایی شده که بدین خاطر بعضی وی را "گودرزی" و بعضی "شقایقی" (نامهای مورد پسند اخوی ) مینامند، میشویم ذوب شدگان رهبرعقیدتی ؟

اگر ما خطاب به این شهید کبیربنویسیم ،که نیستی تا ببینی که این اخوی "نامرد و بیشرف" با چه اشتیاق میمون واری از ننگین نامه ایرج مصداقی، تواب- شکارچی که برای نجات جان خود در زندان از همان ابتدا تن بهمکاری با جلادان و دژخیمان داد و همراه با گشت دادستانی بشکاردهها نفرازبچه های پاک و صادق مجاهدین مانند تو در خارج از زندان رفت وحتی نامزد خود را به بالای دارفرستاد در حالی که شما مردانه ایستادید، که درآن اتهامات سخیف بیست سال گذشته مزدوران وزارت اطلاعات را بعنوان "رساله دکتری خیانت" دردو گزارش که هدف اصلی آن "دست کشیدن ازمقاومت و تسلیم در برابر رژیم خونخوارآخوندی و حذف فیزیکی رهبراین مقاومت" است، گرداوری کرده ، حمایت و تبلیغ جانانه میکند و آرزو بکنیم که ایکاش میبودی و خود شاهد اینهمه پستی و دناعت میشدی تا "شجاعانه وی رامانند جلادان زندان وکیل آباد" درهم میکوبیدی ، میشویم روان پرش ؟

اگرما بنویسیم ای کبیر یغمایی شهید نیستی تا ببینی که برادرت اسماعیل وفا گودرزی شاعراکثرسرود های بنیادی مجاهدین بعنوان پیشقراول "فرمانده عملیاتی گرفته تا محافظ اول و مسول اتاق پذیرایی مسعود رجوی تا رئیس چند کمیسیون شورا" که یکی همراه با همسرانگلیسی اش بعنوان "بازجو و برای شکستن زندانیان مقاوم" مستقیما در زندان اوین و بعد ها در سفارت رژیم در عراق بساط خود را پهن کرد و دیگری قصه های امیرارسلان نامدار را بخورد خلق الله داد و دیگری بخاطراجازه ورود و خروج پسرش به ایران و دیگری هم بخاطر آزاد سازی املاکش در ایران و اخوی شما هم "فی سبیل الله" فیل "مرگهای مشکوک" در اشرف شهر شرف را هوا کرد ( خدایا شکر که این آقایان وخانم ها خودشان را تنها "منتقد" میدانند ،اگر مخالف بودند چی میشد ؟ ) ، در صف اول جدا شدگان و خائنین قرار گرفته ودر مبارزه مطبخی خود با مجاهدین و "نه رژیم" چنان فعال است که ایکاش خودت بودی ونظاره گرمیشدی، میشویم داعش تمام عیارفرهنگی ؟

اگر ما بنویسیم ای علی امیربزرگ، برادرت با "نامردی و پستی و با دجالیت خاص" خود زمانی "فراخوان" به حفاظت زندانیان در زندان لیبرتی داد که متن آنرا "حروف به حروف و نکته به نکته" از درخواستهای مکرر خانم مریم رجوی رونویسی و جعل کرده و شیادانه به اسم خود در سایت وزارت اطلاعات (دریچه زرد) درج کرده که اگر میبودی آیا "شجاعانه" بر دهانش نمی کوبیدی ؟ ، میشویم کسی که به یبوست مکتبی دچار شده است ؟

مجاهد شهید علی امیر کبیر یغمایی رویم سیاه که اینچنین روح پاکت را آزردم ، اما چه کنم که امروز دنیا، دنیای "نامردان" شده و زخم خنجر دوستان دیروزبرپشت رزمندگان مقاوم امروز تا مرفق نشسته است.شما جان خود را در راه "مبارزه با شیطان زمانه" دادید و این "نامرد " روحش را به شیطان زمانه چه مفت و چه ارزان فروخته است.

آقای اسماعیل وفا گودرزی گل افشانی کرده اید که اگریک نفر را صد بارمزدوربخوانند بمعنی "حکم قتل صد باره" وی میباشد و روزی "حرف تبدیل به عمل" خواهد شد.
افسوس و صد افسوس و ایکاش که مقاله "ادبیات و فرهنگ داعش" را یا اصلا نمینوشتید و یا اینکه لااقل به این شکل کف بردهانی وهیستیریک نمینوشتید چرا که به قول آقای زرگنده بنده خدا بازهم به پیشینه فرهنگی و انقلابی خود "گند زدید" و ما را مایوس تراز همیشه برای شفای حال نزار خود گیج و منگ رها کردید.
آخه مفلوک نازنین، عزیز دل برادر (از نوع ولایتی آن )، ابله، کودن، مخلوق چهار پای گوش دراز چطوربه این کشف نائل آمدی؟ آنهم "نه یکباربلکه صد بار". اصلا گور بابای هرچه مزدوره ، شما بروید این اراجیف و توهمات و ترشحات اسهال سیاسی خود را که مجاهدین "با صد بارمزدورخواندن من، صد بار حکم قتل من را صادر کردند" برای انسانهای با شعور (نه همپالگی های خودت )، تعریف کنید، مطمن باشید نه تنها شما را مسخره خواهند کرد بلکه کود حیوانی هم بارشما و حرفهایتان نخواهند کرد. آقا آدم شکایتش را ازاینهمه بلاهت و کودنی پیش چه کسی ببرد؟

دراینباره تنها میشود یک نکته را گفت که ای" شاعری برای تمام فضولات" اولا خود شما بهترازهر کس میدانید که "حیوان کشی" هیچگاه مرام مجاهدین نبوده ومنبعد نیزنخواهد بود.

دوما در روزگاری نه چندان دورسلف دیگرشما مزدورهفت خط و پیشانی سفید وزارت اطلاعات فریدون گیلانی ( که از قضا مانند شما شاعرهم بوده "عجب تصادفی" ) با صحنه سازی های مشمئز کننده و چاپ عکسهایی از ظاهرا محل سکونت خود که وسایل آن درهم ریخته بود، مدعی شده بود که مجاهدین قصد کشتن وی را داشته اند که موفق به اینکار نشده بودند. این مردک چشم سفید بدلیل این ادعای بی پایه و اساس خود، هرگز جرات نکرد علیه مجاهدین (که جرم بسیارسنگینی است) دردادگاههای آلمان اقامه دعواکند چرا که بقول "جان جانان و شیرهمیشه بیدار و شرف با شکوه خلق ، برادرمسعود "هر جا که قطره ای آزادی و قانون باشد ما برنده خواهیم بود.
تصورصحنه ای که شما به پلیس شهری که در آن ساکن هستید مراجعه کنید و از"سازمان تروریستی منافقین" بخاطر تهدید بقتل صد باره خود شکایت بکنید، خیلی مضحک و خنده دار بود و چهره آن مامور پلیس بسیار تماشایی .
براستی که حال و روز شما جای ترحم دارد چرا که شما برای "صحنه سازی صد قتل" باید تمامی اثاثیه صد مکانی ( که احتمالا از ترس کشته شدن صد بارمحل زندگی خود را تغییر داده اید) که درآن حضورداشته اید و یا شهری که درآن اقامت دارید را بهم ریخته نشان دهید تا ادعا یتان سندیت پیدا کند. البته برای شما که دیگر "خودی و اهل بیت" هستید و ازعنایت اخوی برخوردارید، امدادهای غیبی همیشه کارسازاست. من الله التوفیق

نه مجالی هست که به تمام شکرخوریها و یاوه های دیگر شما بپردازم و نه مانند شما بیکارومطبخ نشین

در انتها، هم ازخوانندگان محترم بخاطراین شیوه نگارش (به پاس حرمت قلم) پوزش میخواهم وهم از آقای اسماعیل وفا گودرزی که بعلت معذوریت اخلاقی نتوانستم بیشترازاین ازخجالتشان درآیم.

"ای نازنین ای نازنین درآیینه خود را ببین"

با درود به روان پاک شهیدان راه آزادی، شهدای گرانقدراشرف و لیبرتی

سلام برآزادی
درود بر شیر زنان و کوهمردان در زندان لیبرتی
ننگ و نفرت ابدی بررذالت پیشگان، سست عنصران، حرامیان و نامردان
شیرهمیشه بیدار خدا ترا نگهدار

با احترام
رضا محمدی

24.07.2014

میهن ،افتاب و پرنده (گزیده یی از شعرهای مقاومت) "مقدمه " *
**************************************************************************************************************************