جدال بر سر ثروت یا دعوای طلبگی!
نیره انصاری
نیره انصاری
جدال دوشیخ (محمد یزدی و صادق لاریجانی) که در دوره هایی عضو شورای نگهبان، مجلس خبرگان و هر یک به مدت ده سال رئیس قوه قضاییه بودهاند و [محرم اسرار حکومت اند] این روزها بالا گرفته است.
البته نکات بسیاری به حیث روشن کردن فرهنگ و روال های درون سازمانیِ روحانیت، قشر روحانی حاکم و مسائل مورد نزاع این سازمان و قشر را در بردارد.
روحانیون شیعه در محافل خصوصی همواره یکدیگر را در خصوص سواد فقهی، قرآنی، ادبی و اصول استنباط، داوری و قضاوت میکنند و کمتر فردی را میتوان یافت که دیگر روحانیون را در این حوزه ها ستایش کرده و مورد تقدیر قرار دهد.
آنها غالباً دیگران را تحقیر میکنند تا خود بر کرسی بالاتری جای گیرند. این دعوا با بی سوادتر شدن روحانیون مشهور شیعه در دوران حکومت اسلامی تشدید شده است و به طریق اولی درس و بحث با بالا رفتن مناصب حکومتی روحانیون بی رنگ و به سرعت به بوته فراموشی سپرده می شوند.
درگیری روحانیون در اداره کشور افزون بر بدل شدن حوزه ها به محل جذب افراد جاه طلب برای بالا رفتن از نردبان قدرت در بازه زمانی کوتاه و تزریق منابع بی حد و حصر به حوزه ها که دیگر نیازی به کمک داوطلبانه مردم (!) احساس نکنند موجب گشته که نسل روحانیون وفادار به نظام اسلامی از منظر معارف اسلامی بطور روشن و مشخص «فقه و اصول استنباط»، ( کلام و تفسیر در گذشته هم در حوزه ها رونقی نداشت!) بسیار کم مایه به نظر آیند.
این نوع قضاوت در دعوای یزدی و لاریجانی آشکارا به چشم می آید.
در حقیقت در این جدال پس از آنکه شیخ محمدیزدی خطاب به لاریجانی گفت:« شما در قم بودنتان هم خیلی مؤثر نبود، چه رسد که نجف بروید...» و لاریجانی نیز در پاسخ گفت:« کافی است که کسی نیم نگاهی به مکتوبات شما ذیل کتاب القضاء مرحوم سید صاحب عروه بیندازد، تا میزان اثر شما در حوزه مشخص گردد، حد تحصیلات جنابعالی و استفراغ وسعتان در باب استنباط احکام… متأسفانه ظاهراً حتا توجه نکردهاید که کتاب القضاء سید ( برخلاف جلد اول عروه) کتاب استدلالی است، چقدر آن را تخریب کرده اید»! لاریجانی در جای دیگری خطاب به یزدی می گوید:« ما از شما فهم کلمات محقق نائینی و محقق عراقی و محقق اصفهانی را نمیخواهیم چون انتظارش بی مورد است! ( خبرگزاری تسنیم27مرداد98)
رئیس پیشین قوه قضاییه در پاسخ به محمدیزدی که گفته بود با آمدن ابراهیم رئیسی « قوه قضاییه از رکود خارج شد»، از عملکرد خود در این قوه دفاع و مدعی شده است:« در طول این ده سال، بیش از صد سال عدلیه امکانات برای دادگاه ها و دادسراها فراهم گردید».
و این در حالی است که زمانی که [آقا] ی شاهرودی به جای محمدیزدی بر مسند قوه قضاییه تکیه زد گفت:« ویرانه ای تحویل گرفته است.»
او وعده داد دست به اصلاحات بزند اما عملکرد ده ساله او بارها و بارها مورد انتقاد قرار گرفت. از جمله زمانی که در خشونت های پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری سال(88)، در پایان دوره ده ساله ریاستش بر این قوه، گروهی از قضات دادگستری طی نامه سرگشاده شدیداللحنی خطاب به وی گفتند «ویرانه» محمد یزدی در قوه قضائیه به «زمین موات» تبدیل شده است.
از این بیش[ آقا] ی لاریجانی دادسرایی را در زندان اوین به نام دادسرای شهید مقدس مستقر کرده بود. از نابختیاری کسانی که در این دادسرا کار می کنند قانون خاص خودشان را داشته که بدتر از عملکرد دادگاه های انقلاب است بطوریکه نه اصول قانونی و نه حقوق متهم را رعایت می شود. همه بدین نمط می توان نتیجه گرفت که[ آقا] ی لاریجانی به هیچ عنوان توانایی اداره دستگاه قضایی را نداشت.
و بارها برجستهتر اینکه باید شخصی رئیس دستگاه قضایی باشد که کار اجرایی انجام دهد، کسی باشد که درد این دستگاه و درد مردم را بداند در حالی که[ آقا] ی لاریجانی چنین خصایصی را نداشت!
در حقیقت این تفصیل در توضیح بیسوادی و یا کم سوادی یک فقیه پُر ادعا در عرصه عمومی گویای رقابت سیاسی شدید میان گروه هوادار یزدی در جامعه مدرسین و لاریجانی هاست!
از دیگر فراز روحانیون شیعه همواره در پی آن بودهاند که تأسیسات مذهبی آنها، مانند حوزه های علمیه و مساجد پُر جلوه و رونق باشد تا اثر آنها در تاریخ شیعه باقی بماند.
یقیناً آنها از توان مالی مناسب برخوردار نبودهاند و آنچه بدست آوردهاند محصول دست درازی اشان به «منابع مالی عمومی و دولتی» است که این امر را متحقق کرده است.
طی چهاردهه گذشته قم مرکز این ساخت و سازها بوده است و روحانیون با صرف بسیار مصالح ساختمانی و میلیاردها دالر، قمِ خشت و گِلیِ چند دهه پیش از این را به قمِ امروز بدل کرده اند!
البته این ساخت و سازها نه تنها برای مردم عادی عجیب و غیرعادی است، بل، خودِ شیوخ هم آن را عجیب و غریب میدانند که اینک هم ساخت و ساز مجلل آن و هم نحوه ساختش که به گفته برخی نمایندگان قم در مجلس، غیرقانونی و مشکل زا گردیده به نحوی که دردعوای یزدی و لاریجانی سر برآورده است.
یزدی در سخنرانی برای جمعی از بسیجی هاخطاب به لاریجانی گفت:« به اسم مدرسه علمیه؛ کاخ ساخته اید! آیا ارث پدرت بود، از کجا آوردی ساختی؟»
و لاریجانی نیز با اشاره به سوءاستفاده همگانی از منابع عمومی و توجیه اینگونه ساخت و سازها پاسخ داده است:« مگر این همه مدارس دیگر در قم و سطح کشور که ساخته میشود ارث پدرشان بوده است؟»وووو
فراتر از این لاریجانی افزوده که:« مدرسه را پدرش، آیت الله میرزاهاشم آملی وقف کرده و اکنون متولی مدرسه نیست و وکالت دارد»
حال آنکه منابع عمومی در ایران در دوران استقرار روحانیون به ابزاری برای فخرفروشی و مهیا کردن باقیات ( بدون صالحات) بدل شده است.
فراموش نکنیم که روحانیونِ قائل به ولایت مطلقه فقیه به تبعیت از نظر[آقا] ی خمینی که استناد به فقه امامیه می نمود، همه این منابع را همچون متعلق به امام زمان و غنیمت های بدون جنگ میدانند و نایبان آن امام خود را محق در مالکیت آنها…!
رقابتی که میان روحانیون شیعه در چهاردهه گذشته درجریان بوده، در حقیقت طلب افزایش هرچه بیشتر امتیازها و قدرت و منزلت خود و اعضای خانواده و دوستانشان بوده است.
از یک سو یزدی در حمله به لاریجانی از فساد اطرافیان او سخن میگوید و از دیگر سو لاریجانی نیز پرونده های فسادی را که رو شده است به عنوان نمونه مطرح می کند. و این در حالی است که فساد نهادینه شده در کشور ساختاری است و مقام های مسئول نیز چون خودشان از قدرت سوءاستفاده میکنند همیشه پرونده هایی علیه دیگران دارند تا به وقت خود بدان اشاره نمایند.
اگرچه سخنگوی شورای نگهبان «عباسعلی کدخدایی»، دعوای لفظی دو عضو (یزدی و لاریجانی) این شورا را تحت عنوان « دعوای طلبگی» طبیعی جلوه داده است. او اعلام کرده:« گاهی صداها بلند شده و مباحث داغ، لیکن بعدازآن دوستیها پابرجاست و دشمنان طمع نکنند! اعضای شورا با وجود اختلاف نظر، با هم برادرند.»
البته آنچه که کدخدایی دعوای طلبگی مینامد یدطولایی دارد اما آن زمان که این اختلاف نظر از بحثهای شرعی و فقهی فراتر رفته مربوط به سیاست و اقتصاد آنهم به بحث نظری،بل، افشاگری فساد اقتصادی و سیاسی است که دیگر نمیتوان به آسانی برآن عنوان «دعوای طلبگی» گذاشت.
و اما دعوای طلبگی همانا عنوانی است که به اختلاف نظرهای همپیوند و مرتبط با مباحث نظری یا میانی دینی و استنتاج از مسائل دینی است و اساساً با دعواها و جدالهای سیاسی به ویژه بر سر افشای فساد اقتصادی، سهم بَری یا حمایت از یک جناح سیاسیِ خاص تفاوت دارد.
مشهورترین دعوای سیاسی میان روحانیون در تاریخ ایران در انقلاب مشروطه رخ داد. آخوندخراسانی، شیخ عبدالله مازندرانی، علامه نائینی، سید محمدطباطبایی، سید عبدالله بهبهانی از روحانیون موافق «مشروطه» بودند و در مقابل سیدکاظم یزدی،شیخ فضل الله نوری، شیخ عبدالنبی نوری، میرزا ابوطالب زنجانی «مشروعه خواهانی» بودند که مشروطه را مخالف و مغایر شرع می دانستند.
اگرچه گروهی اختلاف نظرها در آن زمان را به برداشتهای متفاوت از دین مربوط دانسته اند اما بسیاری به رقابتهای صنفی روحانیون با یکدیگر و وابستگی سیاسی آنها اشاره داشته اند.
در این خصوص زنده یاد احمدکسروی در کتاب «تاریخ مشروطه ایران» در خصوص شیخ فضل الله نوری که برجسته ترین مخالف مشروطه بود می نویسد:« او در مخالفت با مشروطه همراه محمدعلی شاه و امین السلطان بود و شاه هم «پول» میداد وهم« دستور» می داد.
در حقیقت حتا در اختلافات دوران مشروطه نیز میتوان رد و اثری از قدرت و ثروت یافت.
از دیگر اختلافات حوزوی که پیش از بهمن(57) رخ داد که به معنای واقعیِ کلمه میتوان آن را «دعوای طلبگی» نامید، اختلاف بر سر کتاب «شهید جاوید» اثر«نعمت الله صالحی نجف آبادی» بود. که در سال (1348) نوشته شده و موجب گردید که مباحثات بسیاری را در محافل مذهبی برانگیزد.
این کتاب تفسیری متفاوت از تفسیر غالب در خصوص علت قیام «حسین» داشت.
و این در حالی است که تفسیر غالب در مورد انگیزه قیام «حسین» شهادت طلبی بود.
صالحی نجف آبادی در کتاب شهیدجاوید نوشت که:« امام حسین نه به قصد شهادت بلکه به قصد تشکیل حکومت قیام کرد»!
بدین اعتبار به باور این قلم، جدال میان روحانیون بر سر منزلت ها، منافع و امتیازهای خود آنهاست و هیچگاه نه تنها با مسائل و مشکلات روزمره مردم ایران که گستره وسیعی را دربر میگیرد همپیوند نیست. در تقابل های میان روحانیون، منازعه بر سر خیرو مصالح عمومی، آزادیها و حقوق
شهروندان، چگونگی توسعه کشور و انحطاط اخلاقی جامعه نیست.
اساساً بحران های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و به ویژه مسئولیت های حکومت دغدغه آنها نیست و هر بخش از این گروه ممتاز امتیازهای بیشتر طلب میکند و میخواهد گروه دیگراز این خوان گسترده
(...) کمتر برخوردار شود. البته محدود شدن «منابع» خود موجب گسترش این اختلافات است.
از همین رو است که تنشهای کلامی میان این دو شیخ نه از جنس دعواهای حوزوی و علمی، بل، اختلافات درونی مقام های نظام اسلامی بر سر قدرت و ثروت است. در این مجادلات نه سخنی از فقه به میان آمده و نه پای تفسیری متفاوت از دین و مسائل شرعی درمیان است!