۱۳۹۷ آذر ۴, یکشنبه
داستان شاهزاده كوچولو و نقدى بر ترجمه آقاى محمد قاضى !
علی شکرالهی
علی شکرالهی
اگر توجه كرده باشيد در مصاحبه هايى كه با جناب رضا پهلوى مى شود، هميشه او را با واژه " شاهزاده " مورد عنايت قرار ميدهند و هيچ مصاحبه كننده اى به خود اين اجازه را نمى دهد که او را " شازده " خطاب كند ! چرا ؟
در فرهنگ ما بدليل حاكميت ١٣٠ ساله قاجارها كه هر كدام حرمسراهاى خود را داشتند و از پس اين حرمسراها شاهزاده و شاهدخت ها حاصل شد و جامعه ايرانى توسط برخى از اين شاهزادگان به انحطاط و تباهی كشيده شد، اندک اندک براى تحقير این شاهزادگان، واژه شازده جايگزين شاهزاده شد، بطوريكه حتی در سخنان عادى روزانه اگر كسى كار خلافى ميكرد مى گفتند ؛ شازده خراب كردى كه !
البته هنوز هم این اصطلاح رایج است، گرچه اكنون واژه آقازاده ها در حال جایگزین شدن با واژه ی شازده است !
در سريال تلویزیونی شهرزاد نيز كه اخيراً در ايران بنمايش گذاشته شد، خانم شهرزاد براى تحقير جناب فرهاد، دو بار او را شازه خطاب ميكند !
چرایی این شیوه تحقیر را باید از سناریو نویسان سریال پرسید !
آقاى قاضى داستان شاهزاده كوچولو را يك سال پس از كودتاى ٢٨ مرداد از زبان فرانسه به پارسى ترجمه كرده است و لذا بدليل تعلقات سياسى ايشان به حزب توده، و مخالفت با شاه و نظام پادشاهى، ايشان اكراه داشته است واژه شاهزاده را كه معنى مشخص واژه فرانسوى Le Prince است در ترجمه خود بكار برد !
و همانگونه كه اظهر من الشمس است، آقاى شاملو نيز مخالف شازده هاى ايل و تبار قاجار و سلسله هاى بعدى بود و آگاه از اينكه واژه شازده تحقيرى ست، لذا در ترجمه ی PRINCE، از واژه هاى " مسافركوچولو، شهريار كوچولو و امير كوچولو " استفاده كرده است !
بايد خاطر نشان كرد كه شاهزاده اى كه خالقش آنتوان دُ سنت اگزوپِرى بود هيچ ارتباطى با شازده هاى بى عرضه و بى كفايت و نالايق قاجار نداشت و ندارد !
شاهكار سنت اگزوپِرى، ربطى به رضا شاه و محمد رضا شاه نيز نداشته و ندارد !
احتمالا اگر اين كتاب را سنت اگزوپِرى در دوران نادرى و يا در دوران شاه عباس كبير نوشته بود، حتماً مترجمين آنزمان عنوان شاهزاده كوچولو را براى آن بر مى گزيدند و افتخار هم ميكردند و هيچ مشكلى هم با عنوان اين كتاب نداشتند !
در فرهنگ غربى، ويژه اروپايى، واژه شاهزاده بار بسيار مثبتى دارد، مثلاََ كه اگر دوشیزه ای و یا بانویی چنين بيان كند كه " هنوز با شاهزاده سوار بر اسب سپيدش ديدار نكرده ام ! " اين بدان مفهوم است كه هنوز فرد مناسب و أيده آل خود را نيافته است. " و یا اگر پسری، و یا مردجوانی در خور تقدیر و ستایش باشد او را Prince charmant ; یعنی شاهزاده دوست داشتنی، تودل برو، و یا جنتلمن، خطاب میکنند !
ضمن آنکه واژه شازده در واژه نامه های پارسی تعریف و معنی نشده است !
در اینکه آقای قاضی و بسیاری دیگر از مترجمین آگاه بوده و هستند که معنی درست واژه پرنس، شاهزاده است نباید شک کرد، چرا که در فصل بیستم کتاب، هنگامیکه شاهزاده کوچولو با ارائه چند نمونه، بزرگی خود را بزیر علامت سؤال می برد، آقای قاضی چنین ترجمه کرده اند ؛
صفحه ۸۳ چاپ پنجاه و یکم
«من گمان می کردم که با گل بی همتای خود گنجی دارم، حال آنکه فقط یک گل سرخ معمولی داشتم. من با آن گل و آن سه آتشفشان که تا زانویم می رسند، و یکی از آنها شاید برای همیشه خاموش بماند، نمی توانم شاهزاده بزرگی به حساب بیایم…» و همانطور که روی علفها دراز کشیده بود به گریه افتاد.
و بسیاری دیگر از مترجمین، با وجودیکه ترجمه عنوان کتاب آنها شازده کوچولو ست و در سراسر کتاب نیز از واژه شازده استفاده کرده اند اما در این فصل چنین آورده اند ؛
ابوالحسن نجفی ؛ « ممکن نیست که من شاهزاده بزرگی باشم…» و روی سبزه ها دراز کشید و گریه کرد.
پرویز شهدی ؛ « باعث می شود شاهزاده ای بزرگ و مهم نباشم…» بعد روی علفها دراز کشید و شروع کرد به گریستن.
مصطفی رحماندوست ؛ « نمی توانم شاهزاده بزرگی باشم…» شازده کوچولو روی سبزه ها دراز کشید و گریه کرد.
عباس پژمان ؛ «نمی توان شاهزاده بزرگی شد…» و افتاد روی سبزه ها و گریه اش گرفت.
محمد مجلسی ؛ «نمی توانم شاهزاده بزرگی باشم…» و روی علف ها خوابید و به گریه افتاد.
دل آرا قهرمان ؛ « اینا از من همچین شاهزاده ی بزرگی نمی سازد…» بعد توی علفا دراز کشید و گریه کرد.
هانیه فهیمی ؛ «شاهزاده بزرگی محسوب نمی شوم…» و در چمنزار خوابید و به گریه افتاد.
دنیا مملکت دوست ؛ «دیگه یک شاهزاده ی درست و حسابی نیستم…» و در حالی که روی علف ها دراز کشیده بود، هق هق گریه را سر داد.
کاوه میر عباسی ؛ «محال می دانم شاهزاده بلندمرتبه ای به حساب بیایم…» و خودش را دمر روی علف ها انداخت و زارزار گریه کرد.
حسین طاهری ؛ «اینا دلیل نمی شه که شاهزاده بزرگی باشم.» و روی چمن ها دراز کشید و گریه کرد.
شادی ابطهی ؛ اینها واقعاََ از من یک شاهزاده بزرگ و واقعی نمی سازد. توی علف ها خوابید و شروع کرد به گریه کردن.
حمید رضا بلوچ ؛ «من اصلاََ شاهزاده بزرگی به نظر نمی رسم.» و همانطور که روی علفها دراز کشیده بود، اشک از چشمانش جاری شد.
مریم صبوری ؛ « نه! این ها باعث نمی شوند که من یک شاهزاده ی واقعی باشم…» و توی علف ها دراز کشید و شروع به گریه کرد.
فرزام حبیبی اصفهانی ؛ «هیچ وقت یه شاهزاده ی واقعی به حساب نمیام…» بعد روی زمین دراز کشید و زد زیر گریه.
سامانه رضائیان ؛ در حالی که با اینها نمی توانم شاهزاده بزرگی باشم…» شازده کوچولو روی چمن ها دراز کشید و گریه کرد.
در این چند نمونه ارائه شده، برخی حتی پس از اشاره به شاهزاده بزرگ نبودن، در ادامه ترجمه خود، دو باره از واژه شازده استفاده کرده اند، ضمن آنکه آقایان محمد قاضی،حمید رضا بلوچ ، به اشتباه نوشته اند، همانطور که روی علف ها دراز کشیده بود. و خانم دنیا مملکت دوست نیز به غلط نوشته اند، در حالی که روی علف ها دراز کشیده بود.
در ترجمه آقای شاملو، چاپ شانزدهم، با وجودیکه نام کتاب شازده کوچولوست، ولی در متن کتاب از شهریار کوچولو نام برده شده و در فصل بیستم نیز چنین آمده ؛
« شهریار چندان پُر شوکتی به حساب نمی آیم.» افتاد رو سبزه ها و زد زیر گریه!
با در نظر گرفتن نکات ارائه شده، این دو گانگی در عنوان کتاب و نام شاهزاده کوچولو را چگونه میتوان توجیه کرد ؟
نکته ای دیگر در مورد به خطا رفتن مترجمین در کاربرد واژه هایی ست که در شأن و مقام آن گل نیست و ترجمه بسیاری از مترجمین بگونه ای ست که شیوه نگارش سنت اگزوپری را نیز خدشه دار کرده است !
به تازگى كتابى بنام " گنجينه هاى شاهزاده كوچولو " بدستم رسيده است كه مطالب بسیار ارزنده ای در آن پیرامون داستان شاهزاده کوچولو ارائه شده !
اين كتاب زيبا كه در اندازه ٢٧در٣٠ مى باشد و بر روى جلد آن نقاشى بسيار زيبايى با دورنمايى از اُفق كه در آن شاهزاده كوچولو بر روى كوهى نشسته، در فرانسه منتشر شده است.
كتاب شرح حال زندگى آنتوان دُ سنت اگزوپِرى و ماهرُخ زيبا روی آرژانتينى تبار او، كونسوئلا ( همان گل زُز ) مى باشد.
درون اين كتاب چندين سند و نامه نيز بصورت فتوكپى در سه پاكت بزرگ ، بطور جداگانه در لابلاى برگ ها گنجانده شده !
در اين كتاب چنين آمده است ؛
" با در نظر گرفتن تمامى نوشته هايى كه در باره آن گل رُز نوشته شده، بدون ترديد آن گل رُز همانا همسر خود آنتوان دو سنت اگزوپِرى ست " !
و در آخرين نامه اى كه سنت اگزوپِرى براى همسر خود فرستاده چنین نوشته شده ؛
تنها به پاس توست كه شاهزاده كوچولو زاده شد و با شيفتگى « et grand feu ،et passion » و آتش عظیمی كه در بوين هاوس حاكم بود شاهزاده كوچولو به نگارش در آمد. ( صفحه ششم همان کتاب).
( Bevin House, New York آخرين محل اقامت آنتوان و كونسوئلا بود )
در اينجا لازم مى بينم انتقادى را كه در وحلّه اول به ترجمه آقاى قاضى و بسیاری دیگر از مترجمین وارد است عنوان كنم و آن نيز در فصل هشتم است كه انگِ نارواى حيله گر را به گل رُز مى زند !
در حاليكه نويسنده با ظرافت ويژه خود به زبان فرانسه چنین نوشته است ؛
j'aurais dû devenir sa tendresse derrière ses pauvres russes.
یعنی ؛ من بايد در پس ترفندهاى مسكين گونه او به لطافت مهربانيش پى مى بردم.
اينكه ترفند با حيله گرى چه تفاوت دارد، خود بسنجيد و قضاوت کنید اما ؛
اينكه خواننده از آن گل رُز چه برداشتى كند، پر واضح است كه با استفاده از واژه " حيله گر و عشوه گر " در باره او، خواه ناخواه ديد بسيار منفى به خواننده منتقل مى شود !
بگذريم از اينكه آقاى شاملو هم نوشته اند، " هوه، بله عشوه گرى تمام عيار بود " !!!
و به همين سان در ادامه ترجمه ها، مترجم ديگرى همچون خانم دل آرا قهرمان نوشته اند ؛
" آخه خيلى لوند بود "
مگر سنت اگزوپِرى در باره همسرش چه نوشته بود !
نوشته بود ؛.
! Et ! Oui. Elle était très coquette
واژه كوكت هم به معنای دلرُباست و هم تو دل برو !
آخر کدام شیفته دلی، معشوقه و دلداه خود را عشوه گر و لوند خطاب مى كند ؟
بايد اميدوار بود كه مترجمين بعدى دلداده شاهزاده كوچولو را روسپى خطاب نكنند !
آيا تا اين حد مفاهيم واژه ها از درونمايه خود تهى شده اند ؟
حال چه كسى بايد پاسخ هواداران آقاى قاضى را بدهد که در سايت اينترنتى خود درج كرده اند ؛
" ترجمه اى كه قاضى از اين كتاب ارائه داده در حد اعلاى امانتدارى، انتقال مفاهيم و در عين حال روانى و ساده گى است. در بعضى جاها به نظر مى رسد حتى از متن اصلى فرانسوى هم سليس تر نگاشته است. "
اين ديگر بت سازى ست، كه بى هيچگونه احساس مسؤليتى اعلام كنيم ترجمه قاضى از متن اصلى فرانسوى هم سليس تر نگاشته شده ! مفهوم اين سخن اين است كه سنت اگزوپرى برود از آقاى محمد قاضى فرانسوی ياد بگيرد !
تا هم اكنون كه در حال نگارش اين نوشتار هستم، ٩١ ترجمه پارسى از داستان شاهزاده كوچولو در ايران چاپ و وارد بازار كتاب شده است.
از اين تعداد ترجمه، ٣٠ ترجمه ی آن به دست من رسيده است و از سال ١٣٩٥ با رسيدن هر ترجمه به موشكافى آن پرداخته ام، ضمن آنكه نقد ترجمه آقاى قاضى، بگونه اى نقد ساير ترجمه ها نيز هست. ترجمه هاى مورد نظر به شرح زير اند و البته تعدادى كپى شده از ترجمه محمد قاضى و احمد شاملو هستند كه در نوشته های بعدی، به آنها می پردازم.
۱- محمد قاضی ترجمه از زبان فرانسه
۲-احمد شاملو ،، ؟
۳- ابوالحسن نجفی ،، فرانسه
۴- پرویز شهدی ،، فرانسه
۵- مدیا کاشیگر ،، فرانسه
۶- هانیه فهیمی ،، فرانسه
۷- عباس پژمان ،، فرانسه
۸- هرمز ریاحی ،، فرانسه
۹- دل آرا قهرمان ،، فرانسه
۱۰- ایرج انور ،، فرانسه
۱۱- مصطفی رحماندوست ،، فرانسه
۱۲- دنیا مملکت دوست ،، فرانسه
۱۳- کاوه میر عباسی ،، فرانسه
۱۴- شادی ابطحی ،، کتاب دو زبانه است با ترجمه انگلیسی کاترین وُدز، ولی ترجمه پارسی با متن انگلیسی همخوانی ندارد.
۱۵- سامانه رضائیان ،، انگلیسی
۱۶- هانیه حق بنی مطلق ،، انگلیسی
۱۷- زهرا تیرانی ،، انگلیسی
۱۸- فریده مهدوی ،، انگلیسی
۱۹- رضا کیانی ،، انگلیسی
۲۰- مریم صبوری ،، دو زبانه، در ابتدای کتاب نوشته شده ترجمه ریجارد هاوارد، ولی متن انگلیسی ترجمه کاترین وُدز است.
۲۱- حسین طاهری ،، کتاب دو زبانه است با ترجمه انگلیسی کاترین وُدز، ولی ترجمه پارسی با متن انگلیسی همخوانی ندارد.
۲۲- جمیل ابریشمی ،، ؟؟؟؟؟
۲۳- محمد مجلسی ،، ؟؟
۲۴- حمید رضا بلوچ ،، ؟؟؟
۲۵- فرزام حبیبی اصفهانی کپی از قاضی و شاملو
۲۶- اسدالله غفوری کپی کامل از ترجمه محمد قاضی با تغییر بسیاری از واژه های مترادف.
۲۷- مجتبی پایدار کپی تمام عیار از ترجمه احمد شاملو با اندکی تغییرات غلط. بعنوان نمونه در فصل ۲۱ مرغ و ماکیان به مرغ و ماهی تبدیل شده است. البته با کمبود جملات.
۲۸- محمد هاشمی و سعید هاشمی کپی کامل از کپی مجتبی پایدار، با این تفاوت که بجای شهریار کوچولو در متن کتاب، گاهی مسافر کوچولو و گاه شازده کوچولو بکار رفته.
۲۹- رامسس بصیر، چاپ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ؟؟؟؟؟ با نوع نوشتاری که ارائه شده است، داستان شاهزاده کوچولو بی هویت شد و رفت پی کارش !
۳۰- فائزه سرمدی داستان شاهزاده کوچولو بر باد فنا رفت ! کتاب ۹۰ صفحه ای تبدیل به ۵۷ صفحه شد و داستانی دیگر خلق شد. برای نمونه، در صفحه ۱۵ چنین آمده است ؛
سپس مشغول تعمیر هواپیما شدم سعی کردم پیچ خیلی سفت چرخ هواپیما را باز کنم. خیلی نگران بودم زیرا پنچری خیلی مهم به نظر می رسید و بدتر از آن آب موتور که خشک شده بود، مرا می ترساند.
نتیجه گیری منطقی در مورد این ترجمه این است که، خانم فائزه سرمدی متوجه شده اند که علت فرود اضطراری خلبان ، پنچری چرخ هواپیما بوده است !
کشف اینکه کدام به اصطلاح ترجمه، کپی شده از ترجمه قاضی و یا شاملو ست، به دلیل کمبود واژه و جمله در یک متن و یا اساساً اقتباس از ترجمه اشتباه و شیوه نگارش مترجم اصلی ست.
در نوشتارهای بعدی مشخصاًه به نقد و بررسی تک تک این سی ترجمه پرداخته خواهد شد.
اشتراک در:
پستها (Atom)