خبرگزاري فارس، دانشجويان عضو اتحاديه انجمنهاي اسلامي دانشجويان مستقل، دفتر تحكيم وحدت و بسيج دانشجويي صبح امروز جمعه با حضور بر سر مزار شهداي 16 آذر در امامزاده عبدالله شهر ري ياد و خاطره دانشجويان شهيد را گرامي داشتند. اين گزارش حاكيست، دانشجويان در ابتدا با حضور بر سر مزار اين شهدا با آرمانهاي استكبارستيزانه آنان تجديد ميثاق كرده و به خانوادههاي اين شهدا تبريك و تسليت گفتند. پوران شريعت رضوي خواهر يكي از 3 دانشجوي شهيد و همسر علي شريعتي با تشكر از حضور دانشجويان در اين مراسم، آنان را فرزندان ايران خواند و از اين كه در صبحي باراني زحمت راه را به جان خريده و بر سر مزار شهداي دانشجو حاضر شدهاند تقدير و تشكر كرد. همسر علي شريعتي به دانشجويان گفت: اين شهدا، شهداي در راه وطن هستند و اينكه برخي چيزهايي را به اينان نسبت ميدهند، همهاش دروغ است.در ابتداي اين مراسم علي خضريان عضو شوراي مركزي اتحاديه انجمنهاي اسلامي دانشجويان مستقل با درود و سلام به روح شهداي دانشجوي 16 آذر و ديگر شهداي دانشجو، اين روز را گرامي داشت و با تحليلي در خصوص اين حادثه گفت: 16 آذر ماه 1332 مطمئناً نقطه عطفي در جريان دانشجويي مسلمان محسوب ميگردد و نميتوان تاريخ جريان دانشجويي مسلمان را بدون نگاه به 16 آذر 1332 تصور كرد. وي افزود: جنبش دانشجويي مسلمان در آن سال پس از اينكه با كودتاي 28 مرداد ماه 1332 نهضت ملي شدن صنعت نفت را در آستانه شكست ميديد اعتراضات خود را عليه دولت كودتا و نظام پهلوي آغاز كرد البته در اين ميان چند رخداد مهم موجب شد تا آتش خشم ملت و دانشجويان شعلهورتر گردد كه از آن جمله ميتوان به كمك 4/5 ميليون دلاري بخش فني وزارت امور خارجه آمريكا، برقراري ارتباط مجدد دولت استعمار پير انگليس با دولت كودتاي ايران، اعلام حكم 3 سال زندان مصدق در سوم آذرماه، همينطور اعلام خبر ورود نيكسون معاون اول رئيس جمهور وقت آمريكا به تهران و خبر دريافت دكتراي افتخاري وي در دانشكده حقوق دانشگاه تهران اشاره كرد. خضريان ادامه داد: دانشجويان از همان ابتداي سال تحصيلي مبارزات خود را عليه رژيم پهلوي شكل دادند كه نقطه فاجعهبار آن در تاريخ جنبش دانشجويي در روز 16 آذر ماه 1332 با به شهادت رسيدن سه تن از بهترين جوانان اين كشور يعني دانشجويان دانشكده فني دانشگاه تهران (شريعترضوي، بزرگنيا و قندچي) تاريخ جنبش دانشجويي مسلمان حركتي نو و آغازي خونبار براي هميشه در خود ثبت كرد. وي افزود: جنبش دانشجويي از آن پس بر اساس سه پايه استكبار ستيزي، عدالتخواهي و آرمانگرايي، اصالت و رفتار خود را تنظيم نموده و امروز نيز از آن عدول نكرده است. همچنين در اين مراسم محمدباقر خرمشاد معاون فرهنگي وزارت علوم ضمن گراميداشت ياد و خاطر سه شهيد دانشجو، آنان را سه فانوس دريايي ناميد كه در اقيانوس پرتلاطم جامعه آن زمان راه درست را نشان ميدادند و اين سه عزيز با درخشش خود به كشتي هاي مبارزين ساحل نجات و نشانه هايي را براي گم نكردن راه مبارزات دانشجويي نشان ميدهند. وي در ادامه با بيان اينكه من به عنوان يك معلم به خانوادههاي اين عزيزان كه در جمع ما حاضر هستند، تسليت و تبريك ميگويم، اظهار داشت: بگذاريد از زبان مرحوم شهيد علي شريعتي اينگونه بگويم؛ ايشان گفته بود تحمل بار سنگين شهادت اين سه دانشجو را چگونه تحمل كنم و ما امروز به شريعتي ميگوييم كه دكتر تو نتوانستي و به حق نتوانستي بار سنگين شهادت سه نفر از دانشجويان را بر دوش بكشي و ما امروز چگونه بار سنگين شهادت بيش از 300 هزار دانشجو را بر دوشهايمان تحمل كنيم و تو ميخواستي پيام آور آن سه باشي و ما امروز چگونه پيامآور اين شهدا باشيم.
۱۳۸۶ آذر ۱۶, جمعه
متن دست نوشتهي دكتر علي شريعتي به مناسبت بزرگداشت 16 آذر سال 1332
متن دست نوشتهي دكتر علي شريعتي به مناسبت بزرگداشت 16 آذر سال 1332و شهادت سه تن از دانشجويان دانشكدهي فني دانشگاه تهران: «اگر اجباري كه به زنده ماندن دارم نبود ، خود را در برابر دانشگاه آتش ميزدم ، همانجايي كه بيست و دو سال پيش ، « آذر » مان ، در آتش بيداد سوخت ، او را در پيش پاي « نيكسون » قرباني كردند! اين سه يار دبستاني كه هنوز مدرسه را ترك نگفته اند ، هنوز از تحصيلشان فراغت نيافته اند ، نخواستند - همچون ديگران - كوپن ناني بگيرند و از پشت ميز دانشگاه ، به پشت پاچال بازار بروند و سر در آخور خويش فرو برند. از آن سال ، چندين دوره آمدند و كارشان را تمام كردند و رفتند ، اما اين سه تن ماندند تا هر كه را مي آيد ، بياموزند ، هركه را ميرود ، سفارش كنند. آنها هرگز نميروند ، هميشه خواهند ماند ، آنها « شهيد » ند. اين « سه قطره خون » كه بر چهره ي دانشگاه ما ، همچنان تازه و گرم است. كاشكي مي توانستم اين سه آذر اهورائي را با تن خاكستر شده ام بپوشانم ، تا در اين سموم كه ميوزد ، نفسرَند! اما نه ، بايد زنده بمانم و اين سه آتش را در سينه نگاه دارم.»
تهدیدات آمریکا و امید اپوزیسیون پرو- جنگ
تهدیدات آمریکا و امید اپوزیسیون پرو- جنگ حزب کمونیست کارگری بعنوان یک بررسی موردی
سعید کرامت
• علاقه حککا به جنگ به دلیل عشقش به امپریالیسم نیست... درکشان این است که جنگ واقعا راه میان بری برای رهائی از مشقات کنونی جامعه ایران است. چنین موضع گیری ای، اما، انسان را به یاد دوستی خاله خرسه می اندازد. رهبری این حزب عبای "خلیفه شرعی مارکسیست های عالم" را به دوش انداخته است اما موجود زیر آن عبا همان خاله خرسه خوش نیت است ...
اخبار روز: www.akhbar-rooz.com آدينه ۱۶ آذر ۱٣٨۶ - ۷ دسامبر ۲۰۰۷
مقدمه هدف از این نوشته پرداختن به دلایل و عواقب جنگ احتمالی آمریکا بر علیه ایران و نقد نظرات حزب کمونیست کارگری ایران (حککا) بعنوان یکی از نیروهای طرفدار جنگ است. جریانات متعددی از اپوزیسیون جمهوری اسلامی کرکس وار در انتظار نشسته اند تا بعد از زیر رو شدن جامعه ایران توسط باران بمب و موشکهای آمریکا تسلطشان بر گوشه ای از پیکره در هم دریده جامعه ایران جشن بگیرند. از میان این نیروهها میتوان به فعالین و جریانات قومی و مذهبی، از جند الله بلوچستان گرفته تا عده ای ناسیونالیست در آذربایجان، کردستان و خوزستان اشاره کرد. جنگ و از هم پاشیدگی ساختار سیاسی و اقتصادی جامعه تنها راه رسیدن این قبیل احزاب به قدرت است. این گروهها موفقیت ملی خود را در نابودی و ذلالت جوامع رقیب میبیند. در شرایط کنونی هم در انتظار هستند که انتقام "ملتشان" را با موشک بمب و موشک آمریکائی بگیرند. البته "ملت" ایران و "طبقه کارگر" هم نماینده خود گمارده در این کمپ دارند. سازمان مجاهدین خلق، بعنوان نماینده ملت ایران، جریانی است که امیدوار است تمام کشور را از طریق ارتش آمریکا تحت رهبری "مریم تابان" در آورد. مجاهد در طی چند دهه اخیر ا ساخت و فروش اطلاعات در مورد فعالیت های هسته ای ایران در صدد بوده است تا در شرایطی مثل امروزمقامی نظیر جایگاه ائتلاف مجاهدین شمال افغانستان برای خودش بخرد. امروزه مجاهد از دست کشورهای غربی بخاطر کم توجهی به اطلاعات آن سازمان و "مماشات با حکومت آخوندی" آزرده است. کمپ طرفدار جنگ، اما از سوی "چپ" هم نمایندگی میشود. حککا افتخار این نمایندگی را نصیب خودش کرده است. این حزب معتقد است که هر چند جنگ خوب نیست اما فرصت را برای تشدید مبارزه طبقاتی فراهم میکند و زمینه را برای یک انقلاب سوسیالیستی فراهم میکند. از آنجا که حککا در مقایسه با جریانات دیگر پرو-جنگ خود را جریانی چپ و مسئول میداند، نوشته حاضر تنها نظرات این حزب را مورد بررسی نقادانه قرار داده است تا کاراکتر سیاسی و درجه مسئولیت اجتماعی و درک سیاسی کل طیف پرو- جنگ را یادآور شود. اما، پیش از پرداختن به امید حککا به جنگ، بهتر است مروری بر دلایل تهدیدات و عواقب احتمالی جنگ داشته باشیم. دلایل و انگیزه آمریکا از این تهدیدات بر خلاف آنچه که ادعا میشوند، علت خصومت آمریکا با ایران از غنی سازی اورانیم ناشی نمیشود. بهانه ای که امروز از جمهوری اسلامی گرفته میشود به همان اندازه اعتبار دارد که از صدام بخاطر "سلاحهای کشتار جمعی"، گرفته شد. تهدیدات کنونی آمریکا ادامه سیاست امپریالیستی نظم نوین جهانی آن کشور است که پس از سقوط شوروی، بعنوان یک ابرقدرت، در دستور کار کاخ سفید قرار گرفت. حمله صدام به کویت این بهانه را برای آمریکا فراهم کرد که پس از فروپاشی بلوک شرق، قدرت نظامیش را به نمایش بگذرد و تلاش کند که هژمونی نظامی اش را بر جهان بگستراند. بعد ها برای حفظ استحکام قدرت خویش، واشنگتن سیاست "حمله پیشگیرانه" را اتخاذ کرد. بر مبنای این سیاست، کاخ سفید خود را محق میداند که هر کشوری را که خارج از چارچوب سیاست جهانی آمریکا حرکت کند، تهدیدی برای خود قلمداد کرده و به آن حمله کند. طبعا کشوری که در چارچوب سیاست خارجی آمریکا رفتار نکند، از نگاه واشنگتن دشمن قلمداد میشود. این شیوه نگرش سیاسی موضع آمریکا را در قبال ایران را شکل داده است. به همین دلیل اگر امروز بحث "غنی سازی اورانیم" مطرح نمی بود، قطعا آمریکا بهانه ای دیگر به جمهوری اسلامی بخاطر نفوذ در منطقه میگرفت. عواقب حمله نظامی آمریکا به ایران پی آمد حمله نظامی آمریکا به ایران، بتناسب ابعاد آن، بجای اینکه یک فصل جدید برای مبارزات مترقی مردم باز کند، راه را برای فجایع انسانی رعب انگیز هموار خواهد نمود. این جنگ با هر جنگی دیگر متفاوت خواهد بود. زیرا در زمان متفاوت، در شرایط اقتصادی، نظامی، سیاسی و اجتماعی بسیار متمایزی قرار است روی بدهد. هیچگاه مناسبات اقتصادی دنیا تا این حد در هم تنیده نبوده است. امروزه انفجار یک ترقه زمینی در یک جزیره دور افتاده باعث افزایش بیمه و کرایه حمل و نقل بصورت سرسام آوری در مناطق مختلف دنیا میشود. این افزایش قیمت تاثیر مستقیم در زندگی مردم دارد. تصورش را بکنید که اگر جامعه ۷۰ میلیونی ایران با عظیم ترین و مخرب ترین ماشین جنگی جهان- آنهم در یکی از چهار راه های اقتصادی مهم دنیا- درگیر شود چه فجایعی به بار خواهد آمد. امکانات نظامی امروزی یک فاکتور وحشتزای دیگر در این دعوا است. بعید است که آمریکا از نیروی زمینی برای تصرف مناطق مرکزی ایران استفاده کند؛ این جنگ، جنگ کلاشینکف و ژ۳ نخواهد بود. اما ممکن است که آمریکا اقدام به یک بمباران متراکم مناطق اقتصادی، صنعتی، تاسیسات تولید انرژی و آب بکند. در حالی که قطع برق تنها برای ده دقیقه بسیاری از عرصه های زندگی را فلج میکند، تصور اینک بر سر زندگی مردمی که تمام دست آوردهای اقتصادی و مدینشان هدف موشکهای قاره پیما و بمب افکن های مدرن از ارتفاع ۱۰ هزار پائی قرار گرفته است نبایستی سخت باشد. جنگ با این تکنولوژی شیرازه جامعه را از هم می پاشد و مردم را به موقعیتی سوق خواهد داد که اندیشیدن به آب آشامیدنی و پناهگاه برای در امان ماندن از باران بمب و موشک مبدل به آرزوهای رویائیشان خواهد شد. از نظر نظامی سناریو عراق و افغانستان ممکن است تکرار نشود اما عواقب یک حمله نظامی ممکن است بسی مخربتر از تجربه عراق برای مردم ایران باشد. قدرت نظامی و جغرافیای طبیعی ایران به نیروی زمینی آمریکا این امکان را نمیدهد که بسادگی مناطق مرکزی ایران را اشغال کند. اما یک احتمال این است که آمریکا مناطق نفت خیز خوزستان و نواحی شمالی خلیج فارس برای جلوگیری از وقفه در جریان نفت اشغال و پس از بمباران متمرکز زیربنای اقتصادی، انرژی، راهها ارتباطی مناطق دیگر ایران، گروههای قومی، اسلامی ، و مجاهدین را در سایر نقاط ایران به جان مردم بیندازد تا جامعه را از نفس بیندازند. بعد از پایان بمبارانها، قطعا آمریکا تنها بازیگر صحنه سیاسی ایران نخواهد بود. از نظر سیاسی کشورهای قدرتمند بین المللی هرکدام در جستجوی منافع خودشان در ایران هستند. جدال سیاسی امروزی در سالن جلسات شورای امنیت ملی سازمان ملل در قالب خونین گروههای مسلح سیاسی در اهواز، بندرعباس، تهران، تبریز و... خود را نشان خواهند داد. اگر امروز با کلمات با هم جدل میکنند در صورت وقوع جنگ، با انبوه پیکره متلاشی شده شهرواندان ایران، با اهرم آوارگان و قحطی زدگان مناطق مختلف ایران با هم دیالوگ خواهند نمود. از طرفی دیگر، جمهوری اسلامی یک حکومت با پایگاه اجتماعی هم در منطقه و هم در ایران است. ممکن است در اثر جنگ سرنگون نشود. در این صورت تا پنجاه سال دیگر ممکن است حکومت کند. اگر هم در اثر جنگ متلاشی شود تنها از لحاظ شکل ظاهری تغییر خواهد کرد ولی در قالب احزاب اسلامی دیگر تبلور پیدا خواهد نمود و در ائتلاف با گروههای اسلامی نظیر القاعده در رقابت با جریانات دیگر به جان مردم خواهد افتاد. به همین دلیل، در صورت وقوع جنگ، مشقات مردم تازه بعد از خاتمه بمبارانها شروع خواهد شد. پس از این دوره است که در حالی مردم از کمبود مایحتاج اولیه نظیر سوخت، غذا، دارو و آب رنج میبرند، گروههای زخم خورده اسلامی، و جریانات قوم گرا بجان مردم خواهند افتاد. در متن این جدال، تازه نوبت به کشورهای افغانستان، آذربایجان، پاکستان، ترکیه، ترکمنستان، عراق و روسیه خواهد رسید که هر کدام تعدادی را مسلح کنند و بجان مردم بیندازند. سناریو دهه های ۸۰ و ۹۰ میلادی افغانستان در ایران به شکلی شدیدتر تکرار خواهد شد. ایران تبدیل به میدان زور آزمائی روسیه، آمریکا و کشورهای منطقه خواهد شد. این سناریو میرود که یک جنگ داخلی ۲۰ تا ۳۰ ساله را به مردم ایران تحمیل کند. در این دوره در صورت سقوط جمهوری اسلامی دولتی نخواهد ماند تا کسی آنرا سرنگون کند. هر منطقه ای توسط یک عده جنگ سالار که هر کدام از سوی دولتی خارجی حمایت خواهند شد، اداره خواهد شد. رهبری حککا انگار این وضعیت را با شرایط انقلابی اشتباه گرفته است و دیگران را سر زنش میکند که اینها "ناامید" هستند. امید حککا به جنگ رهبری حککا در نوشته ها و اظهار نظرات خود در این رابطه پی در پی در مقابل کسانی که نگران عواقب جنگ هستند- بخصوص حزب حکمتیست- مدعی است که این جریان "ناامید" است و در رابطه با جنگ دارد "وحشت پراکنی" می کنند. حککا برای اثبات دلیل خوشبینی و امید خود به جنگ بر نکات زیر تاکید می کند: ۱- در صورت جنگ، سناریوی که در عراق است در ایران بوقوع نخواهد پیوست چون ایران با عراق و افغانستان متفاوت است. ۲- بحث منصور حکمت در مورد سناریو سیاه وسناریو سفید مربوط به ۱۲ سال پیش بود و اکنون بی ربط به اوضاع امروزی ایران است. ۱۲ سال پیش حککا به اندازه امروز قوی نبود. ۳- اگر جنگ هم بشود، حککا مانند بلشویکها درسال ۱۹۱۷ قدرت سیاسی را خواهد گرفت. برای نشان دادن بیشتر علاقه رهبری حککا به جنگ بهتر است به اظهار نظرمستقیم رهبران این حزب توجه کنیم. حمید تقوایی در نوشته ای تحت عنوان "علیه جنگ یا علیه مردم؟...."، در بر خورد به حزب حکمتیست، معتقد است که در رابطه با عواقب جنگ، "خطر سناریو سیاه بر جسته شده است تا جنبش انقلابی و مبارزات مردم دور زده شود." دلیل نامبره این است که "ایران جامعه ساکن و راکدی نظیرعراق دوره صدام حسین و یا افغانستان دوره طالبان نیست. مبارزات کارگری، جنبش دانشجوئی، جنبش آزادی زن و جنبش علیه مذهب و اعدام و مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی هیچ زمان مانند امروز در جامعه ایران وسیع و عمیق و چپ و رادیکال نبوده است. .... علم کردن خطر سناریوی سیاه در چنین جامعه ای تنها میتواند نشاندهنده استیصال و بی افقی طرح کنندگان آن باشد." تنها تیتر این مطلب –که مخالفت با جنگ را مساوی با ضدیت با مردم قلمداد شده است - به اندازه کافی سمپاتی نویسنده را به جنگ نشان میدهد. کپی این شیوه نگرش هم در نوشته های مصطفی صابر رِئیس دفتر سیاسی حککا بخوبی دیده میشود. وی طی مطلبی تحت عنوان "جنگ و ناسیونالیسم جهانسومی ...؟"، مینویسد جریانات مخالف جنگ هرگاه در مورد عواقب جنگ اظهار نظر میکنند، "فورا اوضاع عراق و افغانستان جلوی نظرشان می آید و تفاوت اساسی اوضاع ایران، و بویژه وجود یک جنبش قوی سرنگونی طلبانه و چپ را نادیده میگیرند. اینجا کار اصلی اینها ترساندن مردم از تکرار اوضاع عراق است". نامبرده در مطلبی دیگر زیر تیتر"جنگ جهانی سوم و نقش ما" ادامه میدهد: "حتی اگر آمریکا جنگ علیه ایران را هم شروع کند این نیرو[حککا] میتواند بسرعت وارد عمل شود و جمهوری اسلامی را سرنگون کند و قدرت را بدست بگیرد." دوسال بیش حمید تقوائی در یکی از پلنومهای حزبی گفت همانطور که بلشویکها در سال ۱۹۱۷ قدرت گرفتند، حککا هم در صورت وقوع جنگ قدرت را خواهد گرفت. این اظهارات مکررا توسط کادرهای آن حزب بیان شده است. نقل قولهای ذکر شده بالا و تلاش برای تراشیدن جنبه مثبت جنگ، قبل از هر چیز علاقه رهبری حککا را به جنگ نشان میدهد. به این شیوه این بار حککا این "افتخار" را نصیب "جنبش کارگری، جنبش دانشجوئی، جنبش آزادی زن و جنبش علیه مذهب و اعدام" کرد تا در کمپ سازمانهای دیگر نظیر مجاهدین، جند الله بلوچستان و سازمانهای رنگارگ قومی، بعنوان نماینده آنها ظاهر شده و در رقابت با آن جریانات در در انتظار موشکهای رهائی بخش سرود انترناسیونال سر بدهد است. موشکهای رهائی بخش جنبشی که این چنین خوشبین و افقش را از جنگ میگیرد؛ و غرش موشک روحیه انقلابیش را بالا میبرد و تصور میکند که "حتی اگر آمریکا جنگ علیه ایران را هم شروع کند ... میتواند بسرعت وارد عمل شود و جمهوری اسلامی را سرنگون کند و قدرت را بدست بگیرد"، چرا موضع دوپهلو در قبال جنگ میگیرد؟ بنظرم حزبی که این همه به عواقب جنگ خوشبین است بایستی بی پرده نظرش را بیان کند. کسی این همه به عواقب جنگ خوشبین است بایستی به اندازه احزاب کردستان عراق در سال ۱۹۹۱، صادق باشد و فعالینش را مامور فروش و توزیع عکسهای بوش و دیک چینی بکند. اگر واقعا کسی به این ارزیابی از عواقب جنگ باور دارد، بایستی با عنوان "موشکهای رهائی بخش" از موشکهایی که قرار است راه را برای قدرت گیری "جنبش آهنین" حککا باز نماید، یاد کنند. جنبش آهنین من نمیدانم اعضای جنبشی که حککا آنرا نمایندگی میکند از چه نوع موادی ساخته شده اند که در برابر موشک وبمب مقاوم هستند. قحطی، بی آبی بر آنها تاثیر ندارد و میتوانند در هنگام باران انواع بمب بر محل کار و زندگیشان وارد میدان شده و قدرت سیاسی را بگیرند؟ انسانها اگر از فولاد هم ساخته شده باشند، در هنگام جنگ، وقتی که محتاج نیازمندیهای اولیه نظیر شیر برای بچه، دارو برای بستگان بیمار و یا مجروح و یا بیمارستان برای زن در حال وضع حمل میشوند، از موم نرمتر میگردند؛ مستاصل میشوند. چاره ای جز تمکین به قدرت اسلحه نمی بینند. کسی که از ساختار و سوخت و ساز جامعه آگاه باشد این واقعیات را میبیند. میتواند بفهمد که جنگ بین آمریکا و جمهوری اسلامی باعث از هم پاشیدن شیرازه جامعه، آوارگی، قحطی بعبارت کوتاهتر "سناریو سیاه" در جامعه خواهد شد. احتمال وقوع سناریو سیاه یکی دیگر از تلاشهای رهبری حککا برای اثبات پر برکتی جنگ این است که مکررا "استدلال" کنند که بحث منصور حکمت در رابطه با احتمال وقوع سناریو سیاه در ایران، بحثی کهنه و مربوط به ۱۲ سال پیش است. آن سناریو دیگر محتمل نیست چون اکنون اوضاع سیاسی فرق کرده، و یک جنبش موشک شکن، که حککا باشد، در میدان است. این جنبش از وقوع سناریو سیاه ممانعت خواهد کرد. به نظرم چنین ادعائی به دلایل زیر کسی را قانع نمیکند: ۱- دوازده سال پیش وقتی مبحث سناریو سیاه و سناریو سفید مطرح شد، احتمال وقوع آن سناریو تنها ۱۰ درصد- آنهم بعلت احتمال فروپاشی حکومت و یا کودتای یک جناح بر علیه- جناح دیگری بود. امروز بعلت تهدیدات آمریکا و احتمال دخالت کشورهای دیگر این احتمال ۸۰ درصد است. ۲-دوازده سال پیش حککا تحت رهبری منصور حکمت وزنه مِوثری در جامعه بود. مخالف و موافق فشارش را احساس میکردند و له و یا بر علیه آن مینوشتند. امروز حککا تحت رهبری حمید تقوایی دو بار انشعاب کرده و نیرویش به یک سوم تقلیل یافته است. جامعه به آن توجهی ندارد. از نظر سیاسی هیچ جریانی فشارش یا وجودش را احساس نمیکند. در نتیجه نمی تواند منشا هیچ اثری باشد. ۳-دوازده سال پیش- در پی هر تحول مهم سیاسی ای- بخش مهمی از جامعه و جریانات سیاسی منتظر بودند که تحلیل و موضعگیری یگانه حککا را در قبال آن تحول را بشنود و یا بخوانند؛ اما در سالهای اخیر حککا تحت رهبری حمید تقوایی، برعکس، منتظر مانده است تا جریاناتی مثل هخا، و سازمانهای قوم پرست تحرکات قوم پرستانه ایی از خود نشان دهند تا حککا آن تحرکات را سوسیالیستی نامیده و به دنبال آنها راه بیفتد. این دنباله روی و سطحی نگری به درجه ای است که رئیس دفتر سیاسی آن حزب، انتقادات راست ترین جناح پرو-صهیونیسم آمریکا را که توسط رئیس دانشگاه کلمبیا علیه احمدی نژاد سازمان داده شده بود به حساب حمایت از مردم ایران و علیه بوش بگذارد و بنویسد: "در همین سفر احمدی نژاد به نیویورک بروشنی دیدیم که دنیا تنها عرصه تاخت و تاز بوش و احمدی نژاد ها نیست". ادامه این دگر دیسی فکری است که باعث شد است رهبری حککا موشکها و بمبهای آمریکایی را امدادهای سوسیالیستی قلمداد کرده و اندیشیدن به آنها امید و روحیه شان را بالا ببرد. در نتیجه، وقتی که مردم مشاهده میکنند که حککا خود پس قراول جریانات دیگر است دلیلی نمیبنند که دنبال آن حزب راه بیفتند. در نتیجه، تفاوت حککا امروز با حککا دوازده سال پیش آسمان و زمین است. چنین حزبی با این ویژگی ها نخواهد توانست در تحولات سیاسی آتیه ایران- نه در سناریو سیاه و نه در سناریو سفید- نقش بازی کند. این بی تاثیری وقتی بیشتر محرز میشود که شیوه کپی برداری کلیشه ای رهبری این حزب را از قیام بلشویکها در سال ۱۹۱۷ مورد بررسی قرار بدهیدم. کپی ناشیانه قیام بلشویکها حککا اصرار میکند که در صورت وقوع جنگ، به شیوه بلشویکها طی جنگ اول جهانی، قدرت سیاسی را خواهد گرفت. چنین ادعائی هم یکبار دیگر درجه دانش اجتماعی و تاریخی رهبری حککا را- به دلایل پائین- زیر سئوال میبرد. ۱- درسال ۱۹۱۷ ساختارجامعه به این درجه در هم ادغام نشده بودند. بعنوان مثال هنوز شهرهای بزرگ از آب لوله کشی و برق سراسری برخوردار نبودند تا بمباران زندگیشان را مختل کند. ۲- موشک و هواپیمایی در کار نبود که محل کار و زیست مردم را تهدید و آنها را مجبور به آوارگی کند. ۳- جنگ در مرزهای اوکرائین و آلمان در جریان بود که بیش از هزار کیلومتر با پیترزبرگ و مسکو فاصله داشت. سربازان با اسلحه های که دویست متر برد داشتند می جنگیدند. تازه هر بار که شلیک میکردند نیم ساعت طول میکشید تا دوباره اسلحه شان را آماده شلیک بعدی کنند. اما امروز جمهوری اسلامی اعلام کرده است که در دقیقه اول جنگ، ۱۱ هزار موشک شلیک خواهد کرد. حساب قدرت آتش آمریکا پیش کش. ۴- در طی جنگ جهانی اول مشکل مردم قطع آب، بمباران هوایی و آوارگی نبود. بلکه مردم از سربازگیری و پرداخت مالیات رنج میبردند. هنوز مدنیت جامعه بر سر جای خودش بود و این به مردم امکان میداد که مبارزاتشان را ادامه و تعمیق دهند. ۵- امروز بافت جامعه به شکلی است که ده دقیقه قطع برق و یا توقف وسایل حمل و نقل زندگی میلیونها نفر را مختل میکند. برد و قدرت تخریب سلاحهای امروزی با نود سال پیش قابل قیاس نیست. در جنگهای امروزی آمریکا سناریو به این صورت نخواهد بود که آن کشور پیاده نظامش را در مرزها آرایش بدهد و جمهوری اسلامی هم برای دفاع از مرزها نیروهایش را به جبهه ها بفرستد و این امکان را برای حککا فراهم آورد تا بوسیله یک وب سایت جمهوری اسلامی را ساقط و متعاقب آن ناوگانهای دریائی آمریکا را در اقیانوس هند و دریای مدیترانه مجبور به عقب نشینی خفت بار کند. ۶- جبهه امروز در مرزها نیست در قلب شهرهای بزرگ وصنعتی است. هدف بمب ها سنگر و استحکامات نظامی نیستند بلکه منابع اقتصادی و صنعتی است. از نگاه نیروی مهاجم سرباز تنها نیروی دشمن نیست بلکه هر جنبنده ای در سطح شهر دشمن قلمداد میشود. این قانون جنگ قرن ۲۱ است. ۷-علاوه بر اینها، تصور اینکه آمریکا در میان نارضایتی بخش عمده ای از مردم کشورش و مردم دنیا، میلیاردها دلار هزینه کند، پرستیز و اعتبار سیاسی و نظامی اش را به خطر بیندازد، به ایران حمله کند و در این میان حککا- آنهم با کمک یک وب سایت قدرت را بگیرد- بعدش ارتش آمریکا هم دست از پا درازتر عقب نشینی بکند، در حد نامعقولی مریخی است. با چنین اظهار نظرهائی رهبری حککا تصویر کسانی را از خود میدهند که از دانش اجتماعی، معلومات تاریخی و درک سیاسی بی بهره هستند. سخن را کوتاه تر بکنیم. باید انصاف را رعایت کرد. علاقه حککا به جنگ به دلیل عشقش به امپریالیسم نیست. رهبری این حزب از شدت علاقه به آزادی مردم به دعا برای باران موشک نشسته است. درکشان این است که جنگ واقعا راه میان بری برای رهائی از مشقات کنونی جامعه ایران است. چنین موضع گیری ای، اما، انسان را به یاد دوستی خاله خرسه می اندازد. از سوی دیگر، رهبری این حزب عبای "خلیفه شرعی مارکسیست های عالم" را به دوش انداخته است. ما بایستی بیاد داشته باشیم که موجود زیر آن عبا همان خاله خرسه خوش نیت است. s.keramat@gmail.com
اشتراک در:
پستها (Atom)