۱۳۹۲ مهر ۱۰, چهارشنبه

الیت های اقتصادی گسترده سپاه در افشاگری های ویکی لیکس

الیت های اقتصادی گسترده سپاه در افشاگری های ویکی لیکس
آینده آنلاین :  سایت ویکی لیکس که محتوای آن از گزارشهای مختلف ارسالی از سفارتخانه های مختلف برخی کشورها 
تشکیل شده و حاوی انواع مطالب درست و غلط و غیردقیق است، یک گزارش هم درباره فعالیت اقتصادی سپاه پاسداران 
ارائه کرده که مربوط به 13 فوریه سال  2010، یعنی سه و نیم سال قبل است.

در این که سپاه حق دارد فعالیت اقتصادی کند یا نه، یا این فعالیت باید در چه حد و سطحی باشد، دیدگاه های مختلفی 
وجود دارد و مسوولان این نهاد مهم نیز دلایل خاص خود را دارند.
اما در اینجا فارغ از این اختلاف نظرها، ترجمه بخشی از اسناد ویکی لیکس در این زمینه ارائه می شود و تاکید می شود که 
نمی توان به درستی آن اطمینان کرد. به عنوان نمونه در این گزارش بانک قوامین هم متعلق به سپاه خوانده شده، در حالی که متعلق به ناجاست.
این سند توسط م.ش از ویکی لیکس ترجمه شده است:

شرکت مخابرات ایران یا 22 میلیون خط زمینی و 33 میلیون موبایل به مبلغ 9 میلیارد دلار ارزش گذاری شد و سپاه 7.8 
میلیارد دلار بابت آن پرداخت .قیمت واقعی شرکت مخابرات ایران حداقل 45 میلیارد دلار برآورد شده یعنی پنج برابر بیشتر.

شرکت سرمایه گذاری غدیر، یکی از بزرگترین شرکت های سرمایه گذاری شامل داروسازی سینا، شرکت فناوران،سیمان 
سپاهان، سیمان کردستان،بانک پاسارگاد، سیمان شرق، کارخانجات ایران استیل،پتروشیمی زاگرس و صدها شرکت 
کوچکتر،به مبلغ  1.5 میلیارد دلار قیمت گذاری شد، اما سپاه بابت آن 0.9 میلیارد دلار پرداخت کرد. قیمت واقعی آن 4 
میلیارد دلار برآورد شده است.
پالایشگاه اصفهان 2.1 میلیارد دلار توسط سپاه خریداری شد. بانک پارسیان : از 19 میلیارد دلار ارزش بانک پارسیان، سپاه 

صاحب 1.7 میلیارد دلار آن است

صنایع پتروشیمی ایران 60 درصد از این شرکت متعلق به سپاه است با ارزش 800 هزار دلار پتروشیمی پارس 40 درصد
درمالکیت سپاه به ارزش 700 میلیون دلار پتروشیمی مارون 19 درصد مالکیت از آن سپاه  میباشد به ارزش 600 میلیون دلار


صنایع آلومینیوم ایران به قیمت 400 میلیون دلار توسط سپاه خریده شد. تنها ارزش زمینی که کارخانه ها درآن واقع شده 
300 
میلیون دلار برآورد میشود.

معادن فلزات واقع در انگوران به ارزش 2 میلیارد دلار به قیمت 1.8 میلیارد دلار توسط سپاه خریداری شد.

بانک های صادرات، ملت و تجارت: 10 الی 15 درصد سهام این بانکها متعلق به سپاه است (ارزش نامعلوم)

صنایع دریایی صدرا به قیمت 150 میلیون دلار توسط سپاه خریداری شد. ارزش واقعی  1 میلیارد دلار

شرکت تاید واتر خاورمیانه در اسکله شهید رجایی بندرعباس که 60 درصد کل واردات/صادرات ایران از طریق آن انجام می 
گیرد، به قیمت 300 میلیون دلار توسط سپاه خریداری شد.

شرکت سرمایگذاری صنعتی ایران به قیمت 150 میلیون دلار توسط سپاه خریداری شد. صنایع استیل مبارکه با ارزش 3 
میلیارد دلار (سهامدار) بانک سینا به ارزش 400 میلیون دلار و با 260 شعبه در سراسر کشور توسط سپاه خریداری شد. 
شرکت توسعه شهری توس گستر به ارزش 50 میلیون دلار توسط سپاه خریداری شد. تراکتور سازی تبریز 180 میلیون دلار 
قیمت گذاری شد با ارزش واقعی 400 میلیون دلار و به قیمت 170 میلیون دلار توسط سپاه خریداری شد.

صنایع سدید سرمایه گذاری توسط سپاه به مبلغ 10 میلیون دلار صنایع ایران مینرال سرمایه گذاری توسط سپاه به مبلغ 8 

میلیون دلار شرکت حفاری و معادن بافق سرمایه گذاری توسط سپاه به مبلغ 15 میلیون دلار داروسازی جابر بن حیان 

سرمایه گذاری توسط سپاه به مبلغ 10 میلیون دلار شرکت سرمایه گذاری مهر ایرانیان از جانب سپاه 140 میلیون دلار برای 
راه اندازی 24 کارخانه آرد در 24 استان سرمایه گذاری کرده است .

شرکت هایی که زیرمجموعه تعاون سپاه هستند گروه بهمن (اتومبیل سازی) به ارزش 500 میلیون دلار توسط سپاه 
خریداری شد سایپا (دومین تولید کننده  اتومبیل در ایران)17 درصد از سایپا متعلق به سپاه است  1 میلیارد دلار از مایملک  و 
2 میلیارد دلار از سرمایه شرکت سایپا متعلق به سپاه است.
شرکت سرمایه گذاری صنعتی بهشهر 16 درصد از این شرکت متعلق به سپاه است 216 میلیون دلار از اموال و مایملک 

شرکت و 250 میلیون دلار از سرمایه شرکت متعلق به سپاه است شرکت سرمایه گذاری بهمن 240 میلیون دلار از اموال 

شرکت متعلق به سپاه است.
صنایع جوشکاری ایران 23 میلیون دلار از اموال شرکت و 30میلیون از سرمایه شرکت متعلق به سپاه است. پتروشیمی 

کرمان 25 درصد از شرکت متعلق به سپاه است به مبلغ 250 میلیون دلار دیگر کمپانی هایی که سپاه 100 درصد مالکیت آنها 
را داراست شامل :صنایع شاداب خراسان، هواپیمایی پارس، شرکت غذایی مائده ، بهمن دیزل (سازده کامیون های شرکت 
ژاپنی ایسوزوی)، شرکت عصر بهمن، صنایع شاسی سازی ایران، شرکت صنایع  ارزش آفرینان

بانکهایی که متعلق به سپاه هستند و زیر نظر آن فعالیت میکنند شامل :

بانک قوامین با 850 میلیون دلار مایملک (سرمایه بانک قوامین ظرف 6 ماه از 350 میلیون دلار به 850 میلیون دلار افزایش 

یافته) بانک مهر متعلق به بسیج؛ ظرف چند ماه سرمایه بانک مهر از 350 میلیون دلار به 7.5 میلیارد دلار رسیده است. 
موسسه اعتباری نیروهای مسلح  (بتاجا) با سرمایه 1.2 میلیارد دلار متعلق به سپاه موسسه ی انصارالمجاهدین متعلق به 

سپاه  با 6 میلیارد دلار مایملک  و 600 شعبه در سرتاسر کشور. سرمایه این موسسه  ظرف یک سال از 2.7 میلیارد دلار به 
6 میلیارد دلار افزایش یافته و مجوز تبدیل به بانک را بلافاصله دریافت کرده  و سردار سپاه  غلامحسین تقی نتاج آن را اداره میکند.

موسسه ی مالی و اعتباری ثامن الائمه با ارزش 6 میلیارد دلار متعلق به سپاه است سرمایه ی آن ظرف یک سال از 2.2 
میلیارد دلار به 6 میلیارد دلار رسیده است موسسه ی مالی و اعتباری الموحدین با 206 شعبه تنها در خراسان سال گذشته 
506 میلیون دلار سرمایه داشته است که ظرف یک سال به 1.5 میلیارد دلار رسیده است  و تحت نظر سردار صمیمی اداره 
میشود موسسه ی مالی و اعتباری عسگریه با 120 شعبه در خراسان  با ارزش 450 میلیون دلار تحت نظر سردار جوادی 
اداره می شود.
منبع:آینده آنلاین

گفت‌وگوی بهار با خسرو شاکری نگرانی از تحریف تاریخ

خسرو شاکری (زند) (متولد ۱۳۱۷در تهران) استاد بازنشسته تاریخ در انشگاه پاریس است. از وی تاکنون کتاب‌های زیادی چون «جمله انقلاب مشروطه» و «انکشاف سوسیال دموکراسی»، «میلاد زخم» درباره جنبش جنگل، کتابی درباره تقی ارانی، «اسناد سوسیال دموکراسی ایران» منتشر شده‌ است.Chakeri khosro

شاکری تا مقطع تحصیلات متوسطه را در ایران گذرانده و سپس لیسانس اقتصاد خود را از دانشگاه دولتی کالیفرنیا و در دانشگاه ایندیانا فوق لیسانس گرفته است. او دارای مدرک دکترای تاریخ از دانشگاه سوربن فرانسه است. وی از جمله نیروهای فعال سازمان کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی اتحادیه ملی و نیز جبهه ملی بود. شاکری در سال ۱۳۴۳ به نمایندگی از کنفدراسیون در گردهمایی‌های اتحادیه بین‌المللی دانشجویان که در نیوزیلند و نیز بلغارستان برگزار شد، شرکت کرده است. وی همچنین در سال ۱۳۴۴ به عنوان یکی از اعضای دبیرخانه کنفدراسیون، مشغول بوده و سپس به عنوان دبیر بین‌المللی کنفدراسیون ملاقات‌هایی را با اوتانت - دبیرکل وقت سازمان ملل- به منظور جلب حمایت‌های بین‌المللی از مبارزات دانشجویی علیه رژیم پهلوی کرده است. شاکری در سال ۱۳۵۱ نیز پس از اعدام تعدادی از اعضای سازمان های سیاسی با دفتر کورت والدهایم - دبیرکل وقت سازمان ملل- ملاقات کرد و اعتراض کنفدراسیون را به این اقدامات به اطلاع وی‌ رسانید. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، شاکری به تدریس تاریخ ایران و آسیای باختری در فرانسه مشغول بود و اینک استاد بازنشسته تاریخ موسسه تحقیقات عالی علوم اجتماعی پاریس است.
آقای شاکری از تاریخدانان برجسته‌ای است که به چهار زبان مختلف دنیا تسلط داشته و در دانشگاه‌های مختلف اروپا و آمریکا تدریس کرده است. گفت‌وگوی حاضر با وی به بهانه نقدی به آخرین کتاب یرواند آبراهامیان- کودتای 1953، سیا و ریشه‌های روابط معاصر ایران و آمریکا- و طرح مسائلی بیشتر درباره دولت ملی دکتر مصدق انجام شده است.

کتاب اخیر یرواند آبراهامیان درباره کودتای 28 مرداد را خوانده‌اید، آیا نکته یا نقدی به آن تاریخ‌نگاری دارید؟
آری. کار آبراهامیان در این اثر نسبت به کارهای پیشین او پیشرفت کرده است. کتاب مفیدی است، اگرچه باید آن را مانند هر کتاب تاریخی با دید نقادانه خواند، به‌ویژه در ایران که فرهنگ تاریخی ما ایرانیان در صد سال اخیر – و این خلاف آمد عادت، پارادوکسال است – نسبت به دوران بیهقی و مُسکویه بس عقب رفته است.
کتاب آبراهامیان چند بخش دارد. نخست، تشریح دقیق مختصر، اما دقیق مساله‌ نفت و کشمکش دکتر مصدق با دو دولت بریتانیا و آمریکا بر سر کنترل نفت ایران توسط دولت منتخب مردم، نه چنانکه غربیان می‌خواستند، مستقیما به دست شرکت‌های نفت، یا از طریق بانک بین‌المللی. اگرچه این تشریح تازه نیست و پیش از آبراهامیان این کار را به نحوه‌ مفصل‌تری دکتر مصطفی علم در کتاب نفت، قدرت و اصول (تهران، نشر چاپخش، 1377) انجام داده است، اما چون آن کتاب بسیار بلند و تا حد زیادی حرفه‌ای‌ است در ایران عنایت زیادی به آن نشد، در حالی که در آمریکا ناشر دانشگاهی‌اش آن را چند بار به چاپ رساند. اهمیت کتاب آبراهامیان در این است که این امر را خلاصه‌تر و با زبانی آسان‌تر برای خوانندگان تشریح کرده است. بخش دوم آن درباره کودتای 28 مرداد است، که با تکیه به اسناد و مدارک غیرقابل انکار ثابت می‌کند که چرا و چگونه این کودتا صورت گرفت. امر کودتا نیز در گذشته برای نخستین‌بار توسط مارک گازیوروفسکی (در مقاله‌ منتشره در IJMES، 1978) و سپس در کتاب جمعی‌ای که وی با همکاری مالکوم برن (Byrne) منتشر کرد، آمده است (که این دومی گویا به فارسی برگردانده نشده است، مگر فصلی از آن توسط دکتر فخرالدین عظیمی، زیر عنوان ح‍اک‍میت‌ م‍لی‌ و دش‍م‍ن‍ان‌ آن‌: پ‍ژوه‍شی‌ در ک‍ارن‍ام‍ه‌ م‍خ‍ال‍ف‍ان‌ ب‍ومی‌ و بیگ‍ان‍ه‌ م‍ص‍دق‌، تهران، نگاره آفتاب، 1383). کار آبراهامیان در موضوع کودتا باز این تفاوت را دارد که این موضوع را بسیار جمع و جور‌تر تشریح کرده است و برای خواننده‌ ایرانی غیرحرفه‌ای سهل‌الادراک‌تر است.

آنچه در این اثر آبراهامیان اهمیت درجه‌ اول دارد این است که، برخلاف آثار یاد شده در بالا پیرامون کودتا، وی براساس اسناد و مدارک آمریکایی و بریتانیایی ثابت می‌کند که این تز که گویا کودتا برای مقابله با «خطرکمونیسم» و «نجات ایران از چنگال کمونیسم» انجام گرفته بود، تز نادرستی است؛ بلکه، بر عکس، علت کودتا این بود که مصدق طی دو سال مذاکره پیرامون کنترل نفت (از مرحله استخراج تا فروش آن بنابر قیمت بازار جهانی) که در دست ایران بماند، یعنی اصل حاکمیت ملی ایران که اصل و روح قانون ملی کردن نفت بود، می‌خواست حقوق ایران کاملا رعایت شود، در حالی که بریتانیا و انگلستان از طریق انواع فرمول‌های حیله‌گرانه می‌خواستند کنترل نفت را در دست خود بگیرند و تنها به ایران درآمد کمی بیشتر بپردازند – درست همان فرمولی که در قرارداد کنسرسیوم به دولت دست‌نشانده کودتا دیکته شد. البته، این نخستین باری نیست که این تز مطرح می‌شود زیرا دکتر مصطفی علم در کتاب فوق‌الذکر خود به این تز، هرچند مختصر، پرداخته است.

شما در کتاب «غروب شوکت قوام‌السلطنه»، در فصل هفتم، به مساله کودتای 28 مرداد پرداختید، این‌طور که پیداست، تحقیقات شما نیز نشان می‌دهد که دلیل اصلی انگلیس و آمریکا خطر کمونیسم در ایران نبود و در حقیقت «خطر سرخ»، سرپوشی برای عملیات‌آژاکس بود؟

آری، من نیز در کتابی که ژانویه 2013 منتشر کردم (خ. شاکری، استالین و ترومن: غروب شوکت قوام «جناب اشرف». نقدی بر تاریخ‌نگاری ایدئولوژیک، آلمان، دو جلد 792، صفحه/ aqavamstwilight@gmail. com) همین تز را مفصلا طرح و تحلیل کردم و با تکیه به اسناد بریتانیا، آمریکا و فرانسه نشان دادم که علت اساسی کودتا همان منافع اقتصادی غرب از نفت ایران و همچنین این بود که دول بزرگ غربی می‌هراسیدند – و در گزارش‌های محرمانه به آن معترف بودند – که امر ملی کردن نفت ایران سرمشقی برای سایر ملل در قاره‌های آسیا، افریقا و آمریکای لاتین خواهد شد و البته، به‌رغم کودتا، چنین هم شد.

افزون بر این، در این کتاب برپایه‌ اسناد محرمانه آن دو دولت و همچنین پژوهش‌های دانشگاهی ثابت می‌شود که آن دو دولت، از همان روزهای نخست‌وزیری مصدق خواهان براندازی آن بودند و در درجه‌ نخست از طریق فشارهای مالی و اقتصادی؛ اما به‌تدریج، چون دریافتند که مصدق توانست با موازنه‌ ارزی و موازنه‌ بودجه کشور وضعیت اقتصادی را روزبه‌روز بهتر کند و لذا، سقوط او از طریق انهدام اقتصادی کشور میسر نبود، برنامه کودتا را ریختند. بنابراین تصمیم به امر کودتا بر دو اساس بود: نخست منافع غرب در منابع زیرزمینی ایران و سرزمین‌های مشابه و ناتوانی فشارهای اقتصادی که مصدق موفق شد ترمیم کند.

انتخابات دوره 17 مجلس در متن کشمکش‌ها و مبارزات ملی شدن نفت برگزار می‌شد، ولی انتخابات از طرف نیروهای دربار-انگلیس متشنج شد که دولت مصدق صلاح را در این دید که در بعضی حوزه‌ها، انتخابات را متوقف کند. مخالفان مصدق در دوره 17 مجلس با ایجاد جنجال و غوغا از تشکیل جلسه‌ مجلس جلوگیری می‌کردند. آیا اقدام همه‌پرسی برای انتخابات مجدد و انحلال مجلس اساس قانونی داشت؟

مجلسی که اکنون مستندا ثابت شده است عمده‌ نمایندگانش با دریافت وجوه از سفارت بریتانیا و آمریکا با سیاست ملی مصدق مخالفت می‌ورزیدند – به اساس قانون اساسی خدشه وارد آورد و آن را نقض کرد. اختیارات مصدق که قانونا از مجلس گرفت قانونی بودند و درعین‌حال قوانینی که او در چارچوب اختیارات وضع می‌کرد آزمایشی بودند باید پس از شش ماه آزمایش به تصویب مجلس می‌رسیدند. (در ماه می ۱۹۵۸ نخست‌وزیر فرانسه هم با کسب اختیارات شش ماهه از مجلس به همین ترتیب رفتار کرد). درباره‌ رفراندوم باید تاکید ورزید که آن اقدام غیرقانونی نبود، چه در قانون اساسی ایران، همانند قوانین اساسی بسیاری از کشورهای غربی در آن زمان، رفراندوم ذکر نشده و غیرقانونی اعلام نشده بود. به همین دلیل در ایتالیا پس از سقوط فاشیسم دولت موقت برای تعیین سرنوشت کشور بین سلطنت گذشته و نظام جمهوری از راه رفراندوم نظر ملت را خواست. نخست‌وزیر ژنرال دوگل هم در سپتامبر ۱۹۵۸ طی رفراندومی – که در فرانسه، مانند ایتالیا، پیشینه نداشت – قانون اساسی جمهوری پنجم را به تصویب ملت فرانسه رساند. وینستون چرچیل هم در زمان جنگ دوم، با اعلان وضعیت فوق‌العاده، همه قوانین اساسی کشور را معلق اعلام کرد و بالاخره محمدرضا‌شاه هم، که هیچ اختیار قانونی برای رفراندوم نداشت، در زمستان ۱۹۶۳/۱۳۴۱ با برگزاری رفراندومی اصلاحات ارضی و غیره خود را به رأی ملت گذاشت. بنابراین، اقدام به رفراندوم توسط دکتر مصدق ایرادی حقوقی نداشت. تنها ایرادی که می‌توان به مصدق گرفت این است که – به‌خاطر پرهیز از زد و خورد بین موافقان و مخالفان انحلال مجلس – محل‌های اخذ رأی را از هم جدا کرد. با این همه تفاوت آرا آن‌قدر زیاد بود که نمی‌توان گفت این وضع استثنایی کوچک‌ترین تغییری در نتیجه‌ آرا داشت.

تحقیقات نشان می‌دهد که پس از کسب سمت نخست‌وزیری، اولین بخشنامه‌ صادرشده از جانب دکتر مصدق به شهربانی (با رونوشت به دادگستری)، تاکید به آزادی بیان داشت و این‌که مطبوعات به خاطر هرگونه انتقاد یا دشنام به مقام رییس دولت، به هیچ‌وجه تحت تعقیب قرار نگیرند. در آن دوره سانسور مطبوعات در قلمرو کار شهربانی بود و مسئولیت آن با شخصی به نام «محرم علی‌خان» بود که به‌وسیله‌ دکتر مصدق برکنار شد. آیا به این دلیل دکتر مصدق در تاریخ معاصر مظهر استقلال و دموکراسی شناخته شده است؟

در هیچ زمانی، نه پیش و نه پس از دولت وی، ایران هرگز آن‌قدر آزادی نداشت، آن‌قدر که همه احزاب آزاد بودند و همه نشریات، از توده‌ای گرفته تا نشریات دست راستی– که اکنون به اعتراف ماموران انگلیسی و آمریکایی در ایران، ثابت شده است با بودجه اینتلیجنس سرویس و سیا اداره می‌شدند – آن‌قدر آزاد بودند که شب و روز بی‌محابا هر ناسزایی را که می‌خواستند نثار شخص نخست‌وزیر و وزرای او، به‌ویژه وزیر خارجه دکتر فاطمی، می‌کردند؛ آزادی‌ای که حتی در غرب هم دیده نشده است. البته بعضی روزنامه‌های توده‌ای گاه به‌خاطر فحاشی به مقام سلطنت (که طبق قوانین کشور قدغن بود) توسط مقامات قضایی توقیف، اما فردا همان‌ها با نام‌های دیگری منتشر می‌شدند (مثلا: به‌سوی آینده ← رزم‌آوران). لذا، نق‌نق‌های توده‌ای‌ها از آن زمان تاکنون علیه دکتر مصدق ناعادلانه بود چراکه او در این امر مسئولیتی نداشت.

آبراهامیان متعجب است که هما کاتوزیان هم از دکتر مصدق انتقاد می‌کند (ص 163) که چرا آخرین پیشنهاد شرکت استعماری نفت انگلیس را قبول نکرد، که در اثر سوءسیاست نفتی دکتر مصدق، وضع اقتصادی کشور خراب شد، نظر شما چیست؟

این نوع استدلال نادرست است و جز بقایای تبلیغات کاذبانه دولت‌های بریتانیا و ایالات متحده آمریکا و روزنامه‌های آن کشور‌ها نیست، چه، چنان‌که در بالا رفت، نه فقط گزارش‌های محرمانه آن دو دولت در آن زمان نشان می‌دهند که مصدق توانست در برابر بایکوت اقتصادی و نفتی بریتانیا و آمریکا سیاست‌هایی را اتخاذ کند که وضع اقتصادی را بهبود بخشد، بلکه تحقیقات علمی در سال‌های اخیر نیز ثابت می‌کنند که حتی، به‌رغم قطع درآمد نفت، هنگام کودتای 28 مرداد ذخیره ارزی ایران هم از دوران پیش از مصدق هم در دوران زاهدی با همه کمک‌های مالی آمریکا – مثبت و موفق بود. درست به دلیل این‌که آن دو دولت از سقوط دولت مصدق در اثر بحران اقتصادی قطع امید کرده بودند، ناگزیر از اقدام به کودتای نظامی شدند. (این نکته را در کتاب ترومن و استالین، غروب شوکت... مفصلا شکافته‌ام و خواننده می‌تواند به آن کتاب رجوع کند.)

نگونبختانه، دکتر کاتوزیان توجه نمی‌کند که ‌گیر تمام قضیه در همین جاست. اگر مصدق، مثلا، پیشنهاد‌های آمریکاییان دایر بر سپردن استخراج و فروش نفت را به بانک بین‌المللی می‌سپرد، او قانون ملی کردن نفت، و لذا اصل حاکمیت ملی ما را بر منابع طبیعی کشور نقض می‌کرد و حیثیت نهضت را به باد می‌داد. برای این‌که موضع درست مصدق را، به‌رغم شکست نهضت بفهمیم، باید همه‌ اسناد محرمانه دیپلماتیک را که تاکنون آزاد شده‌اند مطالعه کنیم و دچار احساسات نشویم. اصلی که مصدق بر آن پا می‌فشرد اصل حاکمیت ملی بود که بدون آن هیچ ملتی نمی‌تواند شرف ملی خود را حفظ کند. حتی ‌شاه در سال‌های آخر حکومتش به این امر اقرار کرد و خواست نفت ایران را از نو ملی کند!

آیا در کتاب «کارنامه‌ مصدق» برنامه‌ دولتی وی را می‌شکافید یا به ابعاد وسیع‌تری می‌پردازید؟

این کتاب اثری مشترک است که چهار دفتر آن را شخصی که خواسته است ناشناس بماند در زمان ‌شاه نگاشت و دو دفتر دیگر آن را براساس اسناد و مدارک آرشیو‌های خارجی خود من نوشته‌ام. در این کتاب تمام فعالیت‌های مصدق، از دوران جوانی تا شهریور 1320، دوران او در مجلس‌های چهاردهم و شانزدهم، عهد نخست‌وزیری او و تدارک کودتا با شرکت دربار و عمال داخلی استعمار بریتانیا و آمریکا در جزییات بررسی می‌شوند. این کتاب آماده است و امید است به‌زودی منتشر شود.

دست آخر همچنین باید یادآور شد که کتاب اخیر آبراهامیان معایبی نیز دارد که نمی‌توان از آن‌ها گذشت. یکی از آن‌ها واردآوردن اتهام همکاری حسام لنکرانی، از کادرهای بالای شبکه مخفی حزب توده و دوست نزدیک خسرو روزبه، با اینتلیجنس سرویس و عمال داخلی آنان برادران رشیدیان است درست همانند اتهام مشابهی که دونالد ویلبر به دکتر حسین فاطمی وارد آورده است. وی می‌گوید که حسام لنکرانی که به اعتراف شخص روزبه، یک‌سال پیش از 28 مرداد 1332 (شهریور 1331) به تصویب هیات اجرایی حزب توده توسط روزبه و یاران نزدیکش به قتل رسیده بود به خانه‌ یکی از روحانیون بمبی افکنده و با ارسال نامه‌های تهدید به مرگ، اسباب تحریک روحانیون را علیه نهضت ملی فراهم آورده بود. این افترای ناشیانه به کسی که یک‌سال پیش از کودتا قربانی حزب توده شده بود از اعتبار یک تاریخ‌نگار می‌کاهد. نمونه‌ دیگر تحریف متن مذاکرات دکتر مصدق در غروب 27 مرداد با سفیر آمریکا هندرسون است، که متن کامل و رسمی آن در آرشیو آمریکا موجود است. تاریخ‌نگاران با آن آشنا هستند و اخیرا بخش‌های مهم آن در اینترنت منتشر شد، از جمله در: (خسرو شاکری، یادداشتی پیرامون کودتای 28 مرداد 1332 و پلنوم چهارم حزب توده به سال 1957/1336) وی مصدق را، که در آن دیدار شیردلانه در برابر هندرسون ایستاد، به این متهم می‌کند که در برابر سفیر آمریکا کوتاه آمده و تسلیم نظرات او شده بود. این تحریف نیز برازنده‌ یک تاریخ‌نگار نیست. به این تحریفات باید مفصلا در فرصت بهتری پرداخت.


Loaded language آب و تاب دادن به زبانِ زبان بسته


همنشین بهار

وقتی نمایشنامه و فیلم، یا نقاشی و کاریکاتوری می‌بینیم، داستان و شعر و مقاله و کتابی می‌خوانیم، به موزه می‌رویم و تندیسها و تابلوها را تماشا می‌کنیم یا آهنگ و ترانه ای می‌شنویم...
همیشه همه چیز روشن و شفاف و «هلو هلو برو تو گلو» نیست. به هزار دلیل (از جمله به خاطر سوء نیت ها و سوء‌ تعبیرها) صاحب اثر نمی‌تواند همه چیز را صاف و پوست‌کنده جلوی دید بگذارد. باید او را درک کرده، ببخشیم و در عوض فهم خویش را به کار گیریم. دوستی به شوخی و جدی می‌گفت تو مقولات سخت را هم آسان می‌نویسی اما در مورد این مطلب «هر کو نکند فهمی زین کلک خیال انگیز» چه خاکی باید به سرش بکند؟ خودش پاسخ داد هیچی. فهم خویش را به کار گیرد.
 
این بحث در مورد Loaded language زبان احساس محور و احساس بنیان و احساس برانگیز است. زبان پُرطمطراق و «عبارات جهت‌دار» کسانی که با لفاظی و حراّفی و با آب و تاب دادن به زبان و بازی با کلمات، احساسات مخاطب (و نه اندیشه او را) انگولک می‌کنند.
ـــــــــــــــــــــــــ
مار چه شکلی است؟
این زبان‌بازی و عبارت پردازی که گاه با شور و فتور و اشک و آه و گاه با «های و هوی» و تب و تاب، همراه می‌شود و حراف و هنرپیشه مربوطه، آسمان و ریسمان و ری و روم و بغداد را بهم می‌بافد، علاوه بر معنای ظاهری، حاوی پیام پنهانی نیز هست و فیلمی که بازی می‌شود یا فیلی که هوا می‌رود، برای القای همان پیام است.
آکروبات بازی با زبان و استفاده از «عبارات جهت‌دار»، ویژه رمالان و دجالان است و مرا به‌ یاد داستان «مار چه شکلی است؟» و ادا و اطوار مارگیری که از معلم روستا می‌خواست شکل مار را بنویسد... می‌اندازد. این داستان مال گذشته های دور نیست. مربوط به همین الآن است !
ـــــــــــــــــــــــــ
زبان‌بازی برای برانگیختن احساسات
کسیکه به زبان پرطمطراق و عبارات جهت‌دار متوسل می‌شود، گاه لفظ قلم حرف می‌زند و خدای سَجعه و عبارت پردازی است و گاه «شّر و وّر» و دره‌وری می‌گوید و لیچار می‌بافد.
می‌تواند زبان «چهل مرغون» را هم بریزد تا سفسطه‌هایش، منطق جلوه کند. می‌تواند مار را هم از لونه اش بیرون بیآورد و گربه را به رقاصی وادارد. 
اگر ضروری ببیند گیاه را (همه گیاهان را) علف هرز و حیوان را (همه حیوانات را) هیولا معرفی می‌کند. می‌تواند کاه را کوه کرده، شب را روز بنمایاند و چونان ساحران فرعون، از ریسمان مار و مارمولک بسازد.
او در واقع «فرهنگ زبان جدید» بوجود می‌آورد و زبان سازی را پیش می‌گیرد. یا بهتر بگویم زبان را دستکاری می‌کند و روی آن «بار» و سوز و گداز می‌گذارد. برای چی؟ برای اینکه مخ طرف را بزند و کول احساساتش برود و ذهنیت عاطفی و مذهبی وی را تور بزند.
دستکاری در زبان و وارونه نشان دادن کلمات را همه تجربه کرده ایم. معانی غایی نهفته در کلمات لوث شده یا بهتر بگویم «لود» شده و بویژه بعد از ملاخورشدن انقلاب بزرگ ضد سلطنتی، به صلیب‌های جور و جهل کشیده شده است.(شرح این رنج، در این بحث نمی‌گنجد و از آن می‌گذرم.)
...
بعد از تجاوز آمریکا به عراق و رویش علفهای هار و هرزی مثل «واثق البطاط» (سردسته جیش المختار، که به لیبرتی موشک زد)، کلمات حسین و آزادی و مقاومت، جز یزید و استبداد و تروریسم معنا ندارد. واثق البطاط در یک سخنرانی در حرم امام حسین برای زوار، با یاد کردن از عاشورا، شرح می‌دهد که جیش المختار، مبارزه می‌کند و سمبل مقاومت مردم عراق است و تا رسیدن آزادی از پانمی‌نشیند !
ـــــــــــــــــــــــــ
«کافی» های بی‌عمامه و زبانِ زبان بسته
در زندان شاه و بعد هم، کلماتی چون لیبرال و روشنفکر، فحش بود. (هنوز هم تا حدودی هست.)
مثال دیگر:
واقعه ۱۱ سپتامبر که پیش آمد، واژه «مدرسه» آلوده به تبلیغات سی ان ان و فاکس نیوز شد و با مراکز تعلیماتی طالبان، این همانی ‌کردند.
در گفتمان «نیوت گینگریچ» Newt Gingrich، «دونالد رامسفلد» و «کالین پاول»، مدرسه با مراکز ضد آمریکایی طرفدار تروریسم یکی بود!
... 
نوع تبلیغ امثال گوبلز، مک کارتی، فخرالدین حجازی، شیخ احمد کافی... و نیز کافی های مدرن و فکلی، ما را در فهم «لودِد لنگوییج» Loaded language کمک کرده، بلایی را که بر سر زبان زبان بسته و بر سر این نسل سوخته می‌آورند، نشان می‌دهد.
بلایی که اول باید شور و فتور ایجاد کند و بعد کرکره عقل را پایین بکشد.
...
هیچ «معلم»ی، های و هوی نمی‌کند و به خرد و عقل تیپا نمی‌زند. این کار مبلغین است. آنها نیاز دارند با احساسات دیگران بازی کنند...
امثال علی (علی بن ابیطالب)، ابن باویه، شیخ مفید، غزالی...
کانت، کارل مارکس، ارنست بلوخ، اصحاب مکتب فرانکفورت...
دکتر ارانی، پویان،حنیف، جزنی، پاکنژاد، شعاعیان، دکتر شریعتی، مهندس بازرگان، آیت‌الله طالقانی و موسی خیابانی... به هرار زبان می‌گفتند بیاندیشید. بیاندیشید. بیاندیشید و فهم خویش را به خدمت بگیرید...افلا تفکرون...افلا تعقون؟ 
ـــــــــــــــــــــــــ
پای استدلالیان همیشه چوبین نیست.
عقلی که بازاری بدید و تاجری آغاز کرد ــ عقل Ratio (عقل جزئی reason)، عقل دودوتا چهارتای معامله‌گر است، همان که به تعبیر مولوی بر کیسه های خالی گره‌های محکم می‌زند. همان که اقبال لاهوری، بهانه‌جویش نامیده و کارش افزودن گرهى بر روى گره‏هاى دیگر انسانى است.
چه کنم که عقل بهانه‏جو گرهى به روى گره زند...
اما عقل سلیم و روشنگر که به خروج آدمی از نابالغی یاری می‌دهد، موضوعش جداست.
اگر intellectus یا عقل‌ کلی‌، یعنی خردی که بار‌ها در کلام انبیاء و اولیاء آمده، و ابن‌ سینا و ابن‌ عربی‌ و صدرالدین‌ شیرازی‌ و دکارت و امثال دکارت از روش به کاربردنش می‌نویسند ــ غایب باشد، واویلا است. بی‌گدار به آب می‌زنیم و نامش را عشق می‌گذاریم.
شاید همه ما نیاز داریم از احساسات و شور و شوق، کمی فاصله گرفته و به عقل و استدلال میدان داده، تلاش کنیم بین این دو تعادل بر قرار کنیم. پای استدلالیان همیشه چوبین نیست.
ـــــــــــــــــــــــــ
پانویس
خرد و احساس همنشین همدیگرند.
احساس (به معنی مثبت کلمه) زیبا و نیکو است. عطر خرد دارد و با احساسات و هیجانهای خام عاطفی یکی نیست. خرد و احساس همنشین همدیگرند. گاهی تفکر، منجر به بوجود آمدن احساس می شود و گاهی احساس، منجر به جاری شدن فکر. آنجه نباید با آن بازی شود و می‌شود، احساسات است.
...
در این بحث، بازی با کلمات، با کاریکلماتور و جابجا کردن واژه ها فرق دارد.
...
سیاست و هنر بازیگری
از آقای ناصر رحمانی نژاد شنیدم که آرتور ميلر، (يکی از برجسته ترين نمايشنامه نويسان آمريکايی و برنده جايزه پوليتزر) در مقاله On Politics and the Art of Acting با بررسی زندگی رؤسای جمهور ایالات متحده (فرانکلین روزولت، جان اف کندی، بیل کلینتون و رونالد ریگان) به بازیگر بودن آنان (بازیگر به معنی واقعی کلمه، نه بازیگر فیلمهای سینمایی) اشاره می‌کند و اینکه چگونه امثال ریگان فیلم بازی می‌کنند! نه در سینما، بلکه در سیاست. چگونه تمام تلاششان را برای به هیجان آوردن و سر کار گذاشتن مردم به کار می‌برند.
... 
منابع
1.       Rumsfeld, Donald (2003-10-16). "Rumsfeld's war-on-terror memo" (Transcript). USA Today. Retrieved 2008-01-14.
2.       "Madrassas breeding grounds of terrorists: Powell". The Tribune. 2004-03-11. Retrieved 2008-01-14.
3.       "Politics and the English Language", Horizon, 1946-04, retrieved 2012-02-12
4.  Arthur Miller, "On Politics and the Art of Acting" text of Jefferson Lecture at NEH website.
منبع:پژواک ایران

فهرست ثروتمندترین ایرانیان در جهان

Indépendance - Amnesty International

http://www.youtube.com/watch?v=mp0wJ5CqFjM&feature=em-uploademail



                                             
Indépendance - Amnesty International
L'argent peut cacher des choses terribles. Amnesty International est financièrement indépendante des gouvernements et des multinationales. Seuls vos dons soutiennent nos actions.

AmnestyFrance a mis en ligne la vidéo Violences policières en Turquie.

http://www.youtube.com/watch?v=6gdfbdUzv5w&feature=em-uploademail
AmnestyFrance a mis en ligne la vidéo Violences policières en Turquie.
Violences policières en Turquie
Dans un rapport rendu public mercredi 2 octobre, Amnesty International décrit les excès dont la police s'est rendue coupable pendant les manifestations, en soulignant que ces agissements n'ont fait l'objet d'aucunes poursuites tandis que les personnes ayant manifesté ont, elles, étaient harcelées et inculpées. La répression du mouvement de protestation du parc Gezi a donné lieu à des violations des droits humains à très grande échelle. .Le droit de se réunir pacifiquement a été systématiquement bafoué et les violations du droit à la vie, à la liberté et à ne pas être torturé et maltraité ont été nombreuses. Avec cette vidéo, Amnesty International apporte le témoignage de manifestants ayant subi la violence policière.