۱۳۸۷ مرداد ۲۶, شنبه

«مادران خاوران» گزینه‌ای سیاسی یا انتخابی حقوق بشری




گفتگو با ناصر مهاجر
مجید خوشدل

بخشی از فعالیت جنبی «بنیاد پژوهش‌های زنان ایران» در کنفرانس‌های سالانه، انتخاب زن برگزیده‌ی سال است. این گزینه در سال جاری طیفی از زنان کشورمان را شامل شده است: عزیزانمان؛ مادران خاوران!
بی‌تردید کسانی که رنج زندان و شکنجه را تجربه کرده و یا در میان دوستان و اقوام زندانی سیاسی و یا عزیز اعدامی داشته باشند، این انتخاب لبخند شادمانی بر لبان‌شان می‌نشاند.
امّا آیا این انتخاب لبخند رضایت بر لبان همه‌ی مادران داغدیده و تمام همسران سوگوار می‌نشاند؟ آیا مادران «لعنت‌آباد»ها در شهرهای رشت و اصفهان و مشهد و تبریز و شیراز و... و آن خیل عظیمی که در تبعید سیاه همچنان سیاه‌پوش مانده‌اند، از این انتخاب مسرور خواهند گشت؟ آیا مادران بهشت زهرا و «بهشت»های دیگری که به همّت دوزخیان آباد گشته، از این انتخاب خرسند خواهند بود؟ آیا این انتخاب نمی‌توانست به همه‌ی مادران و همسران داغدیده زندان‌های رژیم اسلامی ایران اختصاص ‌یابد؟

در هفته‌ی گذشته بارها از خود پرسیده‌ام که آیا «مادران خاوران» یک انتخاب سیاسی نبوده است؟ آیا فعالان حقوق بشری و تمام کسانی که برای ایرانی بدون زندان سیاسی و اعدام مبارزه می‌کنند، همچنان میان اعدامیان توده‌ای، اقلیتی، مجاهد، پیکاری، راه کارگری، اکثریتی، بهایی، خانقایی و... تفاوت قایل می‌شوند و یکی را بر دیگری ترجیح می‌دهند؟
در این هفته بارها به خود نهیب زده‌ام که وقتی فعالان حقوق بشری هنوز نمی‌خواهند از خر شیطان پیاده شوند، آیا به کسانی که برای فردای رژیم اسلامی طناب دار می‌بافند و سیم خاردار کلاف می‌کنند، می‌توان خرده و ایرادی گرفت؟

این‌ها مشغله‌های فکری و درگیری‌های ذهنی‌ام در هفته‌ی گذشته بوده و من را از آن‌ها راه گریزی نبوده است. این است که برای رهایی از شرّ اوهام انبوه شده در جان و روان‌ام، به نزد دوست عزیزم ناصر مهاجر می‌روم تا بخشی از مشغله‌های ذهنی‌ام را با ایشان تقسیم کنم.
گفتگوی من با ناصر مهاجر تلفنی بوده که بر روی نوار ضبط شده است.
* * *
* ناصر مهاجر عزیز، با سلام و تشکر از شرکت‌تان در این گفتگو.
ـ مجید عزیز، سلام از من است. بسیار خوشحال هستم که بعد از مدت‌ها با همدیگر گفتگو می‌کنیم. من در اختیار شما هستم.
* گفتگوی ما (یعنی پرسش‌های من) پیرامون بخشی از فعالیت ‌جنبی «بنیاد پژوهش‌های زنان ایران»، یعنی انتخاب زن برگزیده سال است. از آنجا که بنیاد مزبور تاکنون در بخش اطلاع‌‌رسانی و گزارش نشست‌های سالیانه‌اش بسیار ضعیف عمل کرده (که ظاهراً این ضعفی ساختاری است) و نیز گزارش‌های ناقص و مغشوشی از این کنفرانس، خصوصاً از بخش انتخاب زن برگزیده‌ی سال، در تعدادی از رسانه‌های ایرانی منتشر شده، فکر کردم گفتگویی با شما داشته باشم، در عرصه‌ای که شما ناصر جان در آن کار و فعالیت کردید. یعنی همان انتخاب زن برگزیده‌ی سال.
امّا پیش از باز کردن پوشه‌ی پرسش‌هایم، مایل‌ام قراری با هم بگذاریم. اخیراً مطلع شدم که شما و سه دوست دیگر، کتابی در دو جلد منتشر کرده‌اید به نام «گریز ناگزیر» که این کتاب هزار و ششصد ـ هفتصد صفحه‌ای یادنگار گریز سی تبعیدی ایرانی به خارج کشور است. این کتاب تا چند روز آینده به دست من می‌رسد و سپس خواندن‌اش را شروع می‌کنم. امّا قرار ما (با خنده): بعد از مطالعه‌ی کتاب، گفتگویی در این باره داشته باشیم. راجع به این پیشنهاد چه نظری دارید؟
ـ مجید جان، من با کمال میل با شما در این باره گفتگو می‌کنم و از این بابت بسیار ـ بسیار خوشحال می‌شوم. بنابراین من کاملاً در اختیار شما هستم.
* بسیار خوب! بپردازیم به مبحث اصلی گفتگوی‌مان. در هفته‌ی گذشته بنیاد پژوهش‌های زنان ایران انتخاب زن برگزیده‌ی سال را به طیفی از زنان ایران اختصاص داد: «مادران خاوران» و یا «بانوان خاوران».
اگر موافق باشید این انتخاب را گام به گام با هم پی بگیریم. ابتدا از گلناز امین شروع می‌کنم که ظاهراً پیشنهاد دهنده‌ی گزینه‌ی زن برگزیده سال به شخص شما بود (طبق اطلاعات‌ام). از این جا به بعد را به شما واگذار می‌کنم.
ـ عرض‌ام به حضورتان مجید جان، تا جایی که من به یاد می‌آورم (و شما حتماً این حق را برای من قایل می‌شوید که ممکن است تاریخ اطلاعی که خدمت‌تان عرض می‌کنم، دقیق نباشد) حدود پنج ماه پیش خانم گلناز امین به من تلفن کردند و گفتند که در «برکلی» کالیفرنیا هستند و با دوستان کمیته‌ی محلی بنیاد، یعنی برگزارکنندگان نوزدهمین کنفرانس سالانه، به این تصمیم رسیده‌اند که امسال به عنوان «زن برگزیده»، برخلاف سنت دیرینه‌‌شان که همیشه یک زن را انتخاب می‌کنند، «مادران خاوران» را به عنوان "زن برگزيده" انتخاب کنند. سپس از جانب خودشان و همكاران‌شان از من خواستند با توجه به آشنایی‌ها و آگاهی‌هایی که درباره‌ی این مسئله دارم، مسئولیت اين كار را به عهده بگيرم.
* ایشان وقتی از «ما» اسم بردند، آیا اعضای کمیته را به شما معرفی کردند؟
ـ تا جایی که به یاد دارم، نه. از پیش دانسته بود كه كنفرانس امسال بنياد در شهر بركلى برگذار مى‌شود و البته من بسيارى از كوشندگان جنبش زنان اين شهر و دوستانی را که دست‌اندرکار کنفرانس بودند، از پیش می‌شناختم. تصور مى‌كنم درآن لحظه‌ای که این گفتگو در بین ما صورت گرفت، من تقریباً می‌توانم با اطمینان خاطر بگویم که مطلقاً نام هیچیک از دوستان کمیته‌ی برکلی مطرح نشد. امّا با تفاهم عمومى موضوع با من در میان گذاشته شد.
* بنابراین طبق اظهار نظرتان، گلناز امین پروژه‌ی «مادران خاوران» را به عنوان گزینه‌ی «زن برگزیده‌ی سال» به شما پیشنهاد داد. آیا شما در این پروژه (که امیدوارم بخش‌هایی از آن را توضیح دهید) از کمک دوستان دیگری برخوردار بودید، یا خیر؟ این پرسش از آن جهت اهمیّت دارد که در گزارش‌هایی نام «مهناز متین» در کمیته‌ی مزبور ذکر شده، که طبق اطلاع من این خبر صحت ندارد.
ـ کاملاً حق با شما است. من هم این گزارش را خواندم و متوجه شدم که از چند جهت نادقیق است. مهناز متین در این کمیسیون؛ در جمعی که ما بودیم، حضور نداشت. بعد از این که گلناز امین پیشنهاداش را با من در میان گذاشت، من از ايشان و دوستان بركلى وقت خواستم تا ببينم و بيانديشم مى‌توانم از پس اين كار برمى‌آيم يا...
* ناصر جان، پیشنهاد کاری چه بود که می‌بایستی راجع به آن ‌اندیشه می‌کردید؟

بیانیه‌ی اپوزیسیون بین‌المللی یهود علیه حمله به ایران

بیانیه‌ی زیر پاسخی است به مقاله‌ی بِنی موریس در باره‌ی حمله به ایران که در نشریه‌ی نیویورک تایمز در تاریخ 18ژوئیه به چاپ رسیده است. اپوزیسیون بین‌المللی یهود این بیانیه را را به عنوان اعتراض به منطق، تحلیل و هدف این مقاله امضا کرده است. به طوری که از متن زیر دریافت خواهید کرد، 113 امضاکننده از 14 کشور، از جمله، پروفسور نوام چامسکی این بیانیه را امضا کرده‌اند. این بیانیه به زبان‌های عربی، آلمانی، انگلیسی و فرانسوی منتشر شده است. اطلاعیه‌ی مطبوعاتی مونت رآل، 11 اوت 2008 برای انتشار فوری بین‌المللی ..............................................
بیانیه‌ی اپوزیسیون بین‌المللی یهود علیه حمله به ایران تلاش‌هایی که برای به صدا درآوردن طبل جنگ به منظور بمباران تأسیسات اتمی ایران می شود، در حال حاضر مضمون رویدادهای سیاسی در ایالات متحد آمریکا و اسرائیل را تشکیل می‌دهند. نظریه‌ی ابرازشده در مقاله‌ی تاریخدان اسرائیلی، بِنی موریس نیز در جهت پشتیبانی از همین نیروهای سیاسی است. اپوزیسیون بین‌المللی یهود با انتشار این بیانیه خشم خود را از پیشنهادات عنوان‌شده در مقاله‌ی یادشده ابراز می‌دارد و مخالفت خود را با آن اعلام می‌کند. تبلیغ حمله به ایران نه تنها در تضاد با خواست جبهه‌ی گسترده‌ای از اپوزیسیون اجتماعی-سیاسی قرار دارد، بلکه در خلاف جهت سیاست آرامی است که ایران از طریق روابط متقابل دائمی در قبال آژانس بین‌المللی انرژی اتمی سازمان ملل و نیز در گفتگوهای مربوط به روابط اقتصادی و تجاری با ایالات متحد آمریکا در پیش گرفته. اسرائیل خود را متعهد به آتش‌بسی کرده که از یک ماه پیش تاکنون دوام آورده و خدمت بزرگی به آرامش مردم در اسرائیل و نوار غزه کرده است. طرفداران دیدگاه‌های میلیتاریستی با توجه به شکل‌گیری این سیاستِ عقلانیت و مذاکره، تلاش می‌کنند استدلال‌هایی را به نفع جنگ عنوان کنند تا پیش‌شرط‌های جنگ دیگری فراهم شود. موریس کوشش می کند چنین پیش‌شرط‌هایی را تولید کند و چنین استدلال می‌کند: «ایرانیان -خواه به دلیل ترس از حمله‌ی اتمی پیشگیرانه‌ی اسرائیل، خواه به دلایل دیگر- هر بمبی را که بسازند به کار خواهند برد. به همین دلیل، احتمال حمله‌ی اتمی اسرائیل به منظور جلوگیری از برداشتن آخرین گام‌های ایرانی‌ها برای دستیابی به بمب اتمی وجود دارد. تنها جایگزین این حمله این است که بگذارند ایران به بمب اتمی دست یابد. در هر یک از این دو حالت یک هولوکاوستِ اتمی در خاورمیانه از پیش تدارک شده است.» http://nytimes.com/2008/07/18/opinion/18morris.html
تبلیغ اجتناب‌ناپذیری کشتار جمعی، خاطره‌ی هولوکاوست نازی‌ها را برای یهودیان و اسرائیلی‌ها تازه می‌کند‌. هدف این استدلال عبارت از بسیج هر گونه پشتیبانی برای حمله‌ی نظامی علیه ایران و راه انداختن یک جنگ دیگر از طریق کشیدن پای ایالات متحد به این درگیری است. پوچی این استدلال با یادآوری این نکته به خوبی آشکار می‌شود که 16 سازمان امنیتی ایالات متحد به این نتیجه رسیدند که ایران برنامه‌ای برای ساخت جنگ‌افزار اتمی ندارد و در پنج سال گذشته نیز نداشته است. ما با برداشتن ندای پشتیبانی از محکومیت سلاح‌های غیرقانونی اسرائیل و فراخوان تبدیل خاور میانه به منطقه عاری از سلاحای اتمی، شهامت قهرمانانه‌ی مردخای وانونو، افشاگر برنامه‌ی جنگ‌افزارهای اتمی اسرائیل را می‌ستاییم. دیدگاهی که پایه‌ی آن بر جنگ نابودکننده‌ی متقابل به عنوان راه حل مسایل امنیتی قرار دارد، به طرز حیرت‌آوری تضادآمیز است. فقط اختراع نازی‌گونه‌ی تهدیدی برای موجودیت اسرائیل می‌تواند توجیه‌گر چنین فراخوانی به جنگ باشد، و این شبیه به استدلالی است که برای اشغال سرزمین‌های عربی عنوان می‌شود ، مبنی بر اینکه فلسطینی‌ها برای ریختن اسرائیلی‌ها به دریا توطئه کرده‌اند. به همین ترتیب، عنوان کردن ایدئولوژی ایرانی (اسلام) به عنوان علت درگیری نیز با هیچ منطقی سازگار نیست. حتا اعلام نبرد سیاسی با اسرائیل از سوی محمود احمدی نژاد، رئیس جمهور ایران نیز با وجود همه‌ی اشتباهات در ترجمه سخنانش، فراخوان نابودی اسرائیل نیست. ما خواهان امنیت برای همه‌ی طرف‌های درگیر هستیم، به این ترتیب که حق همه را برای امنیت به رسمیت می شناسیم. گرچه به هیچ‌وجه به چشم‌انداز اجتناب‌ناپذیر بودن درگیری اعتقادی نداریم، علیه هیستری طرفداران ضربه زدن به ایران که اکنون به دلیل شکست‌های متعدد پیشین‌شان، می‌خواهند جنگ غیرضروری دیگری را به راه اندازند، اعتراض می‌کنیم. تا زمانی که ایالات متحد و اسرائیل همه‌ی تلاش‌های دیپلماتیک سازمان ملل و کلیه‌ی مصوبات دادگاه بین‌المللی در باره‌ی فلسطین را نادیده می‌گیرند، تلاش برای وادار کردن ایران به پذیرش قطعنامه‌ی شورای امنیت سازمان ملل از نظر حقوقی و سیاسی بی‌اعتبار است. ما همه‌ی کسانی را که مخالف ضربه‌ی نظامی به ایران هستند فرامی‌خوانیم تا به نمایندگان دولت‌های خود بنویسند و از آن‌ها دعوت کنند که دولت‌های آن‌ها از اسرائیل بخواهند، به جای تهدید به جنگ، به همان ترتیبی که ایران پیش از این عمل کرده است درهای تأسیسات اتمی خود را به روی بازرسان بین‌المللی باز کند و قرارداد منع گسترش سلاح‌های اتمی را امضا کند. ترجمه به فارسی از متن آلمانی: لطفعلی سمینو