۱۳۹۰ مرداد ۱, شنبه

مشتی اوباش و دزد بر ميهن ما حاکمند

مشتی اوباش و دزد بر ميهن ما حاکمند

روح الله داداشی

روح الله داداشی 2

روح الله داداشی 2

هدی صـابر



سه پوستر به مناسبت چهلم زنده یاد هدی رضا زاده صابرکه توسط خانواده برای مراسم چهلم تهیه شده است








رازقی پرپر شد
باغ در چله نشست
تو به خاك افتادی
كمر عشق شكست
ما نشستيم و
تماشا كرديم
دلم می خواد گريه كنم
برای قتل‌عام گـل
برای مرگ رازقی
دلم میخواد گريه كنم
برای نابودی عشق
واسه زوال عاشقی
وقتی ‌كه قلبها و گـلها
شكسته و پرپر شدن
وقتی ‌كه باغچه‌های عشق
سوختن و خاكستر شدن
من و تو از گـل كاغذی
باغچه‌ای داشتيم توی خواب
با خشتهای مقوايی
خونه می ‌ساختيم روی آب
وقتی ‌كه ما تو جشن شب
ستاره بارون می ‌شديم
وقتی ‌كه پشت سنگر
سايه‌ها پنهون می ‌شديم
از نوك بال كفترها
خون پريدن می ‌چكيد
صدای بيداری عشق
رو خواب شب خط می ‌كشيد
دلم می ‌خواد گريه كنم
برای قتل‌عام گـل
برای مرگ رازقی
دلم می ‌خواد گريه كنم
برای نابودی عشق
واسه زوال عاشقی
از پشت ديوارهای شهر
انگار صدای پا مياد
آوازخون در به در
انگار يه همصدا می خواد
ابر سياه رفتنيه
خورشيد دوباره در مياد
دوباره باغچه گـل ميده
از عاشقها خبر مياد
دلم می ‌خواد گريه كنم
برای قتل‌عام گل
برای مرگ رازقی
دلم می ‌خواد گريه كنم
برای نابودی عشق
واسه زوال عاشقی

ترانه سرا : ایرج جنتی عطایی

دکتر منصور بیات زاده : قیام ۳۰ تیر ١٣٣١


۰
mansoure_bayatzadehمبارزه آزادیخواهان و طرفداران مشروطیت
بخاطر خلع محمد علی شاه قاجار از سلطنت،
انقلاب ۲۲ بهمن ١٣٥٧
و امروز
۳۰  تیر ١٣٣١  بعنوان روز پیروزی آزادیخواهان و وطن دوستان ایرانی در پشتیبانی از سیاست و عملکرد دکتر مصدق علیه استعمار و استبداد و دربار پهلوی و در  دفاع از استقلال و حاکمیت قانون و آزادی در تاریخ معاصر ایران ثبت شده است.
من در این نوشته به رئوس  بعضی از داده های سیاسی  که  منجر به استعفای دکتر محمد مصدق از مقام نخست وزیری در روز ۲۶ تیر ١٣٣١ شد، امری که با خود ناراحتی ، عصبانیت و خشم بخش بزرگی از مردم ایران علیه شاه را بهمراه داشت ، که  بخشی از این مردم در اعتراض به  حکم نخست وزیری احمد قوام ـ قوام السلطنه ـ از سوی شاه و  خواست نخست وزیری مجدد  دکتر مصدق ، تظاهرات خیابانی بپا کردند  و  در اثر  مبارزه  و مقاومت در مقابل رگبار مسلسل های ارتش شاهنشاهی ، قوام السلطنه  را در بعد از ظهر روز ۳۰ تیر ١٣٣١ مجبور به استعفا از مقام نخست وزیری  نمودند و مجددأ دکتر مصدق  در رابطه با رستاخیز  ۳۰ تیر ١٣٣١ به مقام نخست وزیری انتخاب شد، اشاره  می کنم.
طبق اصول قانون اساسی مشروطیت ، وزرا مسئولیت  مشترکی در برابر مجلس داشتند. طبق قانون اساسی مشروطیت ، انتخاب نخست وزیر بدین صورت بود که در مرحله اول می بایستی نمایندگان مجلس به  کاندیدای مقام نخست وزیر رأی تمایل می دادند و سپس شاه حکم  نخست وزیری را صادر می نمود. یعنی ، شاه  طبق اصول قانون اساسی حق نداشت بدون « رأی تمایل » اکثریت نمایندگان مجلس شورایملی ، حکم نخست وزیری فرد مورد نظر و تمایل خود را صادر نماید.
 طبق اصول قانون اساسی مشروطیت ، شاه فرمانده کل قوا بود و بر پایه سنت ، وی « وزیر جنگ » را شخصأ تعیین می کرد، در حالیکه وزیر جنگ یکی از اعضاء کابینه بود و طبق قانون اساسی وزرا مسئولیت مشترکی در برابر مجلس داشتند، حتی  بودجه « وزارت جنگ » ، همچون  بودجه دیگر وزارتخانه ها می بایستی توسط دولت وقت تدوین و به تصویب نمایندگان مجلس شورایملی می رسید، در حالیکه نخست وزیر اصولا از اعمال ارتشیان کوچکترین اطلاعی نداشت. محمد رضا شاه همچون پدرش ، ارتش و نیروی نظامی کشور را  بخاطر تمایلات شخصی مورد استفاده قرار می داد و در واقع  در زمان نخست وزیری دکتر مصدق ، از طریق ارتش ،« دولتی نظامی»  در« دولت مصدق» بوجود آورده بود. نظامیان حتی در بعضی از نقاط کشور بطور علنی در انتخابات مجلس شورایملی دخالت و اعمال نفوذ می کردند، همانطور که در انتخابات دوره هفدهم به تقلبات انتخاباتی دست زدند ، امری که نمی توانست مورد توافق دکترمصدق باشد.
طبق اصول قانون اساسی ، نخست وزیر می بایستی پس از انتخابات هر دوره  نمایندگان مجلس شورایملی و  رسمیت پیدا کردن دوره جدید قانونگذاری ، از مقام خود استعفا می داد و  مجددآ  از مجلس تقاضای رأی اعتماد می نمود.پس از افتتاح مجلس دوره هفدهم ، اختلاف دکتر مصدق با محمد رضا شاه در معرفی « وزیر جنک » بالا گرفت . دکتر مصدق خواستار تعیین وزیر جنگ در کابینه جدید خود شده بود و  در معرفی کابینه جدید، شخصأ مسئولیت وزارتخانه جنگ  را بعهده گرفته بود، تا شاید بتواند از آن طریق  از دخالت های غیر قانونی شاه ، دربار و نظامیان در  امور کشوری تا حدودی جلوگیری کند . اما محمد رضا شاه که تمایل نداشت طبق اصول قانون اساسی ، « سلطنت » کند و یک مقام تشریفاتی داشته باشد، بلکه قصد « حکومت » را داشت، اگر چه آن خواست و تمایل  در مغایرت کامل با اصول قانون اساسی مشروطیت بود. روی آن اصل وی حاضر نشد با پیشنهاد دکتر مصدق موافقت نماید، امری که سبب استعفای دکتر مصدق از مقام نخست وزیری در روز پنج شنبه ۲۶ تیرماه ١٣٣١ شد.
پس از استعفای دکتر مصدق از مقام نخست وزیری ، شاه  حکم نخست وزیری احمد قوام (قوام السطنه) را  صادر نمود و به خیال خود با یک تیر، دو نشان را هدف گرفت . خلاص شدن از اصرار مکرر  دکتر مصدق   در محترم شمردن حاکمیت قانون و اصول قانون اساسی و  پایان دادن به ماجرای ملی شدن صنعت نفت.
قوام السلطنه پس از دریافت حکم نخست وزیری از سوی شاه ، در ۲٧  تیر ١٣٣١  با صدور اعلامیه ای  اعلام داشت  « ... به عموم اخطار می کنم که دوره ی عصیان سپری شده و روز اطاعت از اوامر و نواهی حکومت فرارسیده است. کشتی بان را سیاستی دگر آمد » ،  بدون توجه به افکار عمومی و محبوبیت دکتر مصدق در بین مردم شهر نشین، بخصوص مردم تهران و دیگر شهرهای بزرگ ایران ، همان مردمی  که در انتظار حکم  « دادگاه بین المللی لاهه» بنفع ایران،  روز شماری می کردند ، مردم را تهدید به سرکوب کرد . روشن بود که  آن مردم  سرمست از پیروزی ملی شدن صنعت نفت ، باین سادگی حاضر نمی شدند از مبارزه و مقاومت خود   دست بردارند و تسلیم امیال دربار و دیگر نیروهای ارتجاعی و وابسته به استعمار انگلیس گردند.  اما  قوام السلطنه در امر تهدید مردم به امر سرکوب وفادار ماند  و بدان منظور با توافق شاه ، تانک های ارتش و نظامیان مسلسل بدست را علیه  تظاهرکنندگان روانه خیابانها نمود. بین  طرفداران دکتر مصدق و نظامیان طرفدار شاه ـ قوام ، نبرد مرگ و زندگی درگرفت ، که سرانجام در بعد از ظهر روز ۳۰  تیر با شکست جبهه شاه ـ قوام  و پیروزی ملت که نخست وزیری مجدد دکترمصدق را به ارمغان داشت، آن نبرد پایان گرفت.
 در قیام سی تیر ١٣٣١  تعداد زیادی از تظاهرگنندگان طرفدار دکتر مصدق مجروح و بسیاری به  شهادت  رسیدند. شهدای ۳۰  تیر در « ابن بابویه »  به خاک سپرده شدند، محلی که دکتر مصدق وصیت کرده بود تا  وی را نیز در آن محل دفن کنند که با مخالفت  شخص شاه ، آن وصیت عملی نشد.
جای دارد در رابطه با قیام سی تیر سال ١٣٣١   از نیروهائی که در رهبری و هدایت مبارزات مردم شرکت داشتند، در این نوشته نام برده شود. علاوه بر نمایندگان فراکسیون نهضت ملی در مجلس شورایملی و جبهه ملی ایران ، سایر گروه های ملی عبارت بودند از: حزب ایران ( در آن مقطع تاریخی برهبری الهیار صالح)، حزب زحمتکشان ملت ایران ( برهبری دکتر مظفربقائی و خلیل ملکی)، حزب ملت ایران بر بنیاد پان ایرانیسم ( برهبری داریوش فروهر) ، حزب مردم ایران ( برهبری محمد نخشب) و سازمان ملی دانشجویان دانشگاه تهران.
همچنین در مبارزات سی تیر سال ١٣٣١   علیه دولت قوام السلطنه ، آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی نقش بزرگ و محوری ایفا کرد. طرفداران آیت الله کاشانی در مبارزات روز سی تیر شرکت کردند و در پیروزی قیام سی تیر نقش بزرگی داشتند.
حزب توده ، یکی از مخالفین سرسخت دولت و سیاست دکتر مصدق  در رابطه با  استعفای دکتر مصدق و مبارزات نهضت ملی  علیه دولت  قوام السلطنه، عکس العمل مثبتی از خود نشان نداد و از تظاهرات مردم در روز سی تیر ١٣٣١  پشتیبانی ننمود، اما بخشی از جوانان توده ای بدون اجازه و دستور رهبری حزب در مبارزه مردم علیه دربار و دولت قوام السلطنه شرکت کردند.
حزب توده در پلنوم چهارم کمیته مرکزی  در قطعنامه که در رابطه با کودتای ۲٨  مرداد ١٣٣۲ تصویب می کند، در باره قیام  سی تیر ١٣٣١  چنین می گوید: « ... در حادثه ی ۳۰ تیر ١٣٣١  تیر  ما دیر تر از بورژوازی ملی و تازه آنهم پس از آن که بخشی از توده حزبی به ابتکار خود جنبید، وارد صحنه شدیم...».
متأسفانه برخی از افراد و نیروهائی که خود را طرفدار دکتر مصدق و « راه مصدق » معرفی می کنند، در نوشته های خود در باره قیام سی تیر ١٣٣١ چنین جلوه می دهند که گویا در آن مبارزه ، نیروهای مذهبی و آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی اصولا نقش مثبت و تعیین کننده ای نداشته اند و حتی بعضی از این  افراد  بی انصافی را به  آن حد رسانده اند  که در نوشته های غیر علمی  و شعاری خود در باره قیام سی تیر به فحاشی به نیروهای مذهبی و ملی ـ مذهبی دست زده اند، شیوه کار غلطی که نمی تواند و نباید مورد تائید طرفداران راستین دکتر مصدق و « راه مصدق » قرار گیرد، زیرا چنین مواضعی تحریف تاریخ است.
اگر به نقش  آیت الله  سید ابوالقاسم کاشانی در توطئه ٩ اسفند ١٣٣١ و کودتای ۲٨  مرداد ١٣٣۲بدرستی انتقاد وارد است ، اما آن انتقاد نمی تواند  و نباید سبب گردد  تا نقش  وی در قیام  سی تیر ١٣٣١ ، که نقشی مثبت  و  عمده بود، مغشوش و وارونه جلوه داده شود.
 آزادیخواهان ایرانی ، بخصوص یاران و طرفداران  و ادامه دهندگان واقعی « راه مصدق »  برای  قیام کنندگان روز سی تیر ١٣٣١ ،ارزش بزرگی قائلند  و  یاد شهیدان روز سی تیر ١٣٣١ را گرامی  میدارند                                                                                                                     
ما سوسیالیست های مصدقی که خود رابخشی از نیروهای سیاسی ادامه دهنده « راه مصدق » می دانیم ، به خود این افتخار را داده ایم تا سازمان خود ( سازمان سوسیالیست های ایرانرا ، در روز سی تیر (۳۰ تیر ١٣٦٣ ) تأسیس نمائیم.( ١)  در واقع در سی تیر امسال ــ سال ۱٣٨۵ ــ ، سازمان ما وارد بیست و دومین سال مبارزات سیاسی خود شده است. عملکرد سیاسی ما در این مدت زمان ، بیانگر این واقعیت است که ما به ارزش های سیاسی « راه مصدق » همیشه پایبند بوده و همچون مصدق بزرگ  « آزادی » و « استقلال» را دو روی یک سکه فرض کرده و هیچگاه بخاطر کسب «آزادی» با مخالفین استقلال و تمامیت ارضی ایران همصدا و همراه نشده ایم و در جهت افشای ماهیت  ضد ایرانی آنها دست به روشنگری زده ایم.
آنانکه با تاریخ معاصر ایران آشنائی دارند بخوبی می دانند که این تنها روز ۳۰ تیر ١٣٣١ نیست که بخش بزرگی از مردم شهر نشین ایرانی با قیام خود علیه استبداد و استعمار و بخاطر دفاع از حاکمیت قانون ، آزادی و استقلال بپا خاست ؛ بلکه تاریخ معاصر ایران نمونه هائی چند از این نوع « رستاخیز ملی » را شاهد است.
یکی دیگر از این روزهای « رستاخیز ملی » که  در رابطه با خواست حاکمیت قانون و حاکمیت ملت ( حاکمیت مردم) در تاریخ معاصر ثبت شده است ، قیام  بخش بزرگی  از مردم ایران و در پیشاپیش آنها مردم  تبریز برهبری ستارخان و باقرخان در دوران  اوائل مشروطیت علیه حکومت استبدادی محمد علی شاه  قاجار می باشد؛ همان پادشاهی که پس از مظفرالدین شاه قاجار به تخت سلطنت جلوس کرد.
محمد علی شاه با برقراری حاکمیت قانون و حاکمیت ملت که ارمغان انقلاب مشروطیت ، انقلابی که در اثر فرمان  مشروطیت  از سوی مظفرالدین شاه  قاجار در ١٤ مرداد ١۲٨٥  (یعنی درست  یکصد سال قبل )،  باعث تغییراتی کلی و بنیادی در ساختار و شکل حکومت استبدادی در وطنمان ایران شده بود، به مخالفت و ضدیت برخاست .
در آن مرحله تاریخی، نظام مشروطیت بمعنی اداره مملکت در چارچوب قانون اساسی بود ، و آن اینکه بجای فرمان شاه، امور کشوری و اجتماعی بر مبنی اصول در نظر گرفته شده در قانون اساسی  و محترم شمردن اراده ملت ، رتق و فتق می شد. یعنی در جهت تحقق « حاکمیت قانون » عمل می گردید. اما « حاکمیت قانون»،  مورد عناد و دشمنی محمد علی شاه ، همچون دیگر مستبدین قرار داشت. نیروهای ارتجاعی  ، از جمله بخشی از روحانیون معروف آن زمان، افرادی همچون  شیخ فضل الله نوری  و سید ابوالقاسم خاتون آبادی، امام جمعه وقت  تهران از نظرات ارتجاعی محمد علی شاه حمایت می کردند. سرانجام  پادشاه با کمک نظامیان فوج قزاق که در آن زمان تحت فرمان یک فرمانده روسی بنام « لیاخوف»  قرار داشتند ، مجلس شورایملی را در روز دوم تیر ماه ١۲٨٧ به
توپ بست  و نظام  مشروطیت را  بعد از بیست ماه و بیست روز تعطیل نمود و مجددأ نظام استبدادی ، دورانی  که به « استبداد صغیر » معروف شد را بر ایران حاکم نمود . اما آزادیخواهان و مخالفین رژیم استبدادی  بمخالفت و مبارزه  با رژیم استبدادی دست زدند و برای خلع محمد علی شاه روانه تهران شدند. سر انجام محمد علی شاه در روز ۲۲  تیرماه سال ١۲٨٨ به سفارت روسیه پناهنده شد و بعدأ از سوی فاتحین تهران از سلطنت خلع گردید.
 البته ضروریست در رابطه با تعطیل شدن نظام مشروطیت پس از خلع محمدعلی شاه ، همچنین یادآور شد که دولت استعمارگر انگلیس، بدین خاطر که احمد شاه قاجار آخرین پادشاه سلسله قاجار چون حاضر نشده بود به خواست استعماری دولت انگلیس در امر مستعمره شدن ایران تن دردهد و قرارداد ننگین دولت وثوق الدوله ( برادر قوام السلطنهنخست وزیر وقت ایران  با انگلیسها، معروف به قرارداد   ١٩١٩  را امضاء نماید، برنامه خلع  وی را از سلطنت در دستور کار خود قرار داده بود. در همان رابطه است که  دولت انگلیس  توسط  اعضای  سفارت  خود در تهران و عاملین و طرفدارانش در ایران ، اتفاقأ همان نظامیان فوج قزاق  دوران محمدعلی شاهی را  برای اجرای خواست شوم  خود بخدمت گرفت. این بار بجای  لیاخوف روسی ، فردی ایرانی  بنام رضاخان میرپنج ( رضاشاه پهلوی بعدیفرمانده  آن بود . رضاخان میر پنج  باتفاق سید ضیاء طباطبائی  در سوم اسفند  ١۲٩٩  دست به کودتا زدند. اسناد تاریخ بیانگر این واقعیت تلخ است که  در دوران حکومت سیاه رضاشاهی ، اداره کشور نه بر پایه قانون و روابط و ضوابط نظام مشروطیت ، بلکه همچون دوران استبداد بر پایه « فرمان شاه » اداره می شد و  از « مشروطیت» ، فقط نامی برای تبلیغات و فریب افکار عمومی در جهان و گول زدن عوام بجا مانده بود.
نمونه دیگری از روز « رستاخیز ملی » که در رابطه با خواست حاکمیت قانون و حاکمیت ملت و استقلال در تاریخ معاصر ایران ثبت شده است ،  روز ۲۲ بهمن ١٣٥٧ ،  روز  پیروزی انقلاب ملت بر رژیم وابسته به امپریالیسم محمد رضا شاه پهلوی ، رژیمی که در اثر کودتای سازمانهای جاسوسی انگلیس ( اینتلجنت سرویس) و ایالات متحده آمریکا (سیا) و نیروهای ارتجاعی و ضد ملی ایرانی  در روز ۲٨  مرداد ١٣٣۲ با ساقط کردن حکومت ملی مصدق ، رژیم استبدادی و غیر قانونی محمد رضا شاه را برملت ایران تحمیل کردند ، می باشد.
 اگرچه پس از سرنگونی رژیم وابسته به امپریالیسم شاه و قطع نفوذ سیاسی ـ نظامی امپریالیسم آمریکا از ایران ، استقلال سیاسی ایران کسب شد و ملت ایران به یکی از خواست های دیرینه خود دست یافت،  اما « بهار آزادی »  همچون « رستاخیز » های گذشته  نتوانست مدت زیادی پایدار بماند . چون بخشی از حاکمیت جدید برهبری آیت الله خمینی و  گروه های مختلف  مذهبی  از جمله نیروهای معروف به خط امام ( بخشی از آن نیروهائی که امروز به  « نیروهای اصلاح طلب» معروفند ) ، تحت عنوان حفظ انقلاب و دست آوردهای انقلاب ، تمام نیروهای دگر اندیش ، حتی نیروهائی که از همان فردای ۲٨ مرداد ١٣٣۲   دست بمبارزه علیه کودتاچیان زده بودند و نقش بسیار بزرگی در افشای ماهیت سرکوبگر و وابسته رژیم شاه  در سطح جهان داشتند و همچنین  در پیروزی انقلاب ، نقش آنها تا حدودی تعیین کننده بود ، تحت پیگرد و سرکوب قرار گرفتند.
حاکمین مذهبی و طرفدارنشان، حتی  شخص رهبر انقلاب ـ آیت الله العظمی سید روح الله خمینی ـ نه تنها به تمام وعده ها و قول هائی که در رابطه با برقراری  آزادی  و  دمکراسی ، « حاکمیت مردم » و « حاکمیت قانون »  و  « حق تعیین سرنوشت  » و مخالفت با « قیمومیت » و...  در دوران مبارزات قبل از انقلاب بمردم داده بودند ، پشت کردند، و در واقع ثابت کردند که  مجتهدین و رهبران مذهبی شیعه  ، بخاطر کسب قدرت ، مردم را فریب داده اند و به آنها دروغ گفته اند. همچنین آن حضرات بکلی فراموش کردند که سرنگونی رژیم شاه  در اثر مبارزات مردم ایران ، مبارزاتی که درست در همان فردای کودتای ۲٨ مرداد ١٣٣۲  ، هسته اولی اش  بنام « نهضت مقاومت ملی ایران » برهبری آیت الله سید رضا زنجانی یکی از طرفداران  دکتر مصدق و علاقمند به « راه مصدق » با  همکاری بسیاری  از کوشندگان « راه مصدق » پایه ریزی شد (۲و در واقع نیروهای  طرفدار دکتر مصدق  و دیگر آزادیخواهان وابسته به طیف های مختلف سیاسی ، از جمله طیف چپ و نیروهای کمونیست ، نقش بزرگی در مبارزه علیه رژیم استبدادی وابسته به امپریالیسم شاه داشتند . مگر این واقعیتی نیست که  بدون همکاری و همراهی شخصیت ها،سازمانها و احزاب مصدقی ، اصولا امکان نداشت که  رهبر انقلاب بتواند پس از سرنگونی رژیم شاه ، « دولت موقت انقلابی » بر ایران حاکم کند .
 روشن است که در بوجود آمدن چنان وضعیتی، مشکل معرفتی نیروهای سیاسی از جمله نیروهای مصدقی نیز بی تأثیر نبوده است.
همانطور که اشاره رفت ، در واقع در هر سه نمونه « رستاخیز ملی » که در این نوشته بطور مختصر  اشاره رفت ، اگرچه  یکی از اهداف محوری مبارزه آزادیخواهان و وطن خواهان ایرانی  در مبارزه با  استبداد ، خواست  برقراری حاکمیت ملت و آزادی  بوده است ، اما در هر سه نمونه فوق ، آزادی برای یک مدت  کوتاهی بیشتر نتوانست پایدار بماند . صرفنظر از توطئه نیروهای ارتجاعی و عاملین بیگانه، خود فعالین و نیروهای مدعی به آزادیخواهی  نیز در این ماجرا بی تقصیر نبوده اند.
 فعالین و نیروهای سیاسی معروف به طرفداری از  آزادی و دمکراسی و حاکمیت قانون و حاکمیت ملت ، بخاطر برداشت های متفاوت و متضادشان از این مقولات جهانشمول از سوئی،  و در صدر قرار دادن خواست تصاحب قدرت ، آنهم فقط برای گروه سیاسی و همنظران خود از سوی دیگر، بجای روشنگری و تبلیغ و ترویج « ارزش » های تشکیل دهنده جامعه باز و نظام دمکراسی در فعالیتها و مبارزات سیاسی خود، در به بن بست رساندن جامعه و شکست بهار آزادی ، کم و بیش  کمک کرده اند و در واقع آنها نیز مقصرند
نیروهای آزادیخواه و  مخالف با نظام استبدادی ، در هر سه نمونه « رستاخیزملی » ، که در بالا اشاره رفت ، اصولا  در تبلیغات و فعالیت های سیاسی خود به این اصل کمتر  توجه  کرده اند  که دمکراتیزه کردن جامعه استبدادی  و تحقق نظام دمکراسی ( دمکراسی حاکم بر جوامع غرب )، زمانی بطور واقعی می تواند عملی گردد که « اصل فردیت » ، که یکی از اصول پایه ای نظام دمکراسی و ایدئولوژی لیبرالیسم می باشد ، بعنوان محور سنجش حقوق شهروندان جامعه از سوی تمام افراد و نیروهائی که صحبت از آزادی و نظام دمکراسی می نمایند  پذیرفته شده باشد و در واقع آن نظرات تبدیل به یک فرهنگ اجتماعی شده باشد.علاوه بر آن  که اصول قانون اساسی باید بر اصل آزادی مذاهب و  ادیان و  حق اجرای آزاد مراسم دینی شهروندان جامعه تاکید داشته باشد ، همچنین  باید به امر « جدائی مذهب و ایدئولوژی از دولت »  کاملا توجه کند، چون بدون این « جدائی » اصولا در هیچ جامعه ای نظام دمکراسی ، نمی تواند متحقق گردد
ما سوسیالیست های مصدقی بر این نظریم که  باید در مبارزات و فعالیت های سیاسی خود  با عملکرد های استبدادی و ارتجاعی  رژیم  مذهبی حاکم بر ایران، از کمبود ها و شکست های تاریخ یک صد ساله گذشته درس گرفت و به این اصل پایبند بود  که در اتحاد و همکاری با افراد و نیروهائیکه  به حقوق بشر اعتقاد ندارند و حاضر نیستند برای دگراندیشان صرفنظر از وابستگی قومی ، مذهبی ، جنسی ، مسلکی ... حقوقی برابر با حقوق خود قائل شوند ، نمی توان  نظامی که  بیانگر حاکمیت ملت ( حاکمیت مردم ) و نظام دمکراسی  باشد  در میهنمان ایران برقرار کرد. بصرف مخالفت چنین نیروهائی با سیاست و عملکرد استبدادی و سرکوبگرهیئت حاکمه جمهوری اسلامی ، نباید با آنها  همکاری نمود و در جهت تشکیل  « جبهه  » مبارزاتی مشترک برآمد، برعکس بجای اتحاد و همکاری با این نوع نیروها، باید به نقد نظرات غیر دمکراتیک آنها دست زد. همچنین نباید بخاطر مبارزه با سیاست و عملکرد استبدادی و سرکوبگر  رژیم  جمهوری اسلامی ، حفظ استقلال کشور و دفاع از  تمامیت ارضی میهنمان ایران  را فراموش نمود
عاملین بیگانگان و نیروهای تجزیه طلب، حتی اگر صحبت از آزادی و دمکراسی بنمایند، نباید با  آن نیروها  بخاطر برقراری آزادی و دمکراسی در میهنمان  ایران متحد و همصدا شد؛ برعکس، باید بخشی از فعالیت های خود را صرف روشنگری و مبارزه با  نظرات انحرافی و ضد ایرانی این چنین نیروهائی نمود. در حالیکه  باید از حقوق فرهنگی ـ اجتماعی ـ سیاسی تمام اقوام ایرانی ، از جمله از خواست حق تدریس کودکان  بزبان مادریشان در کنار تدریس زبان فارسی در مدارس، انتشار روزنامه، مجله و کتاب بزبان های اقوام مختلف ایرانی و همچنین حق داشتن  برنامه های رادیوئی و تلویزیونی  بزبان های  مادریشان ، حمایت کرد  و فراموش نکرد که  « فرهنگ  اقوام مختلف ایرانی » ، بخشی از « فرهنگ ملی »  ایران می باشد
متأسفانه برخی از نیروهای سیاسی سعی دارند با تحریر نوشته هائی در باره « گلوبالیزاسیون» و امر جهانی شدن عملکرد «سرمایه» ، بجای اینکه توضیح دهند در چنین موقعیتی  که جهان با آن روبروست و وطن ما ایران نیز بخشی از این جهان است ، چطور و با اتخاذ کدام سیاست ، می توان از استقلال و تمامیت ارضی ایران دفاع کرد و همچنین از کسب آزادی و نظام دمکراسی  بهره مند شد، این جنابان  بدون اینکه به وضع ناهنجاری که پرزیدنت بوش ، تونی بلر و متحدینشان در عراق و افغانستان ... تحت عنوان دفاع از « حقوق بشر» و برقراری  « نظام دمکراسی» در آن جوامع  بوجود آورده اند توجه نمایند، مدعی هستند که در زمان کنونی دیگر نباید بدنبال « استقلال » بود وهمسو شدن و در حقیقت تسلیم شدن  به سیاست امپریالیسم جهانی و درصدر آن امپریالیسم آمریکا را تبلیغ می کنند ، سیاستی که نباید مورد تائید ایران دوستان و طرفداران « راه مصدق» قرار گیرد.
سازمان سوسیالیست های ایران در رابطه با چگونگی همکاری ، اتحاد و تشکیل « جبهه » مبارزاتی ، در   ١٧ سال قبل  طی یک طرح  ٨  ماده ای، نظرات اعضای خود را مطرح کرده است . بخاطر جلوگیری از طولانی شدن این نوشته ، من از توضیح بیشتر در مورد  طرح ٨  ماده ای  سازمان در این نوشته خود داری می کنم . برای اطلاعات بیشتر در اینمورد مشخص، توجه شما را به « لینک»  آن « طرح » جلب می نمایم.( ٣
گرامی باد خاطره  ۳۰  تیر ١٣٣١ ،
درود بر شهیدان راه آزادی و استقلال ،
دکتر منصور بیات زاده
چهارشنبه  ۴ مرداد ۱٣٨۵ ۲۶ ژوئیه ۲۰۰۶
(۱) ـ برای کسب اطلاع بیشتر در اینمورد به « اصول و اهداف »  و  « تاریخچه »  سازمان سوسیالیست های ایران مراجعه کنید.:
(۲) ــ  برای جلوگیری از هرگونه سوء تفاهم و جلو گیری از برداشت غلط تاریخی ، ضروریست یاد آور شد  که آن تشکیلات « نهضت مقاومت ملی » که در فردای کودتای ۲٨ مرداد ١٣٣۲ تأسیس شد را نباید با تشکیلاتی که دکتر شاپور بختیار  تحت چنین نامی پس از پیروزی انقلاب بهمن ١٣٥٧  در پاریس تأسیس نمود،  یکی گرفت . این دو تشکیلات ، هیچگونه رابطه ای  با یکدیگر ندارند .
(٣) ـ طرح ٨  ماده ای سازمان سوسیالیست های ایران  در رابطه با تشکیل « جبهه ».:

«داریوش رضایی» به ضرب گلوله یک موتورسوار به‌قتل رسیده است


۰۱,۰۵,۱۳۹۰
DariushRezai
ساعاتی پیش فردی که گفته می‌شود یکی از متخصصان مرتبط با سازمان انرژی‌ هسته‌یی کشور بوده است، به ضرب گلوله در مقابل منزل خود در تهران به قتل رسید.
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، «داریوش رضایی» ۳۵ ساله به ضرب گلوله یک موتورسوار در خیابان بنی‌هاشم، خیابان خادم‌رضائیان به قتل رسیده است.
در پی وقوع این حادثه بازپرس کشیک قتل پایتخت در صحنه جنایت حضور یافت و دستورات لازم را جها شناسایی و بازداشت عامل یا عاملان جنایت صادر کرد.
تا لحظه ارسال این خبر هیچ مظنونی شناسایی و بازداشت نشده است.
بر اساس گزارشات اعلام شده این شخص دکترای فیزیک داشته و استاد دانشگاه بوده است.
ایلنا- معاون سیاسی وزارت کشور با اشاره به ترور دانشمند هسته ای کشورمان: تا کنون فردی در این رابطه دستگیر نشده است
معاون سیاسی وزارت کشور ضمن تایید خبر وقوع یک ترور دیگر که گفته می‌شود هدف آن یکی از دانشمندان هسته‌ای کشورمان بوده است، گفت: تا کنون فردی در این رابطه بازداشت نشده و دوستان ما در صحنه حادثه حضور دارند تا زوایای این ترور را بررسی و گزارشی ارائه دهند.
صفرعلی برات‌لو در گفت‌وگو با خبرنگار ایلنا ضمن تایید خبر وقوع یک ترور دیگر که گفته می‌شود هدف از دانشمندان هسته‌ای کشور بوده است، گفت:این ترور ظهر امروز در خیابان بنی‌هاشم ، خیابان رضائیان در تهران صورت گرفته است.
وی ادامه داد: اما اینکه این فرد جز دانشمندان هسته‌ای بوده یا نه موضوع در حال بررسی است.
معاون سیاسی وزارت کشور افزود: تا کنون فردی در این رابطه بازداشت نشده و دوستان ما در صحنه حادثه حضور دارند تا زوایای این ترور را بررسی و گزارشی ارائه دهند.
گفتنی است خبر ترور یک دانشمند هسته ای دیگر کشورمان عصر امروز به نقل از منابع آگاه در رسانه ها منعکس شده بود .
در خبرها آمده بود: «داریوش رضایی» ۳۵ ساله و یکی از متخصصان مرتبط با سازمان انرژی‌ هسته‌ایی کشورمان به ضرب گلوله یک موتورسوار در مقابل منزل خود در تهران به قتل رسیده است.

" نه " به انتخابات نمایشی رژیم ؛ آزمونی فرا روی اصلاح طلبان


اصلاح طلبان با دریوزگی از ولی فقیه پوشالی رژیم و شرکت در انتخابات با پشت کردن به رنج و شکنج مردم در زنجیر و با نادیده گرفقن خونهای به ناحق ریخته شده جوانان کشور ؛ ضرورت های مرحله پیشروی مبارزه مردم ( عبور از انتخابات ؛ نفی ولی فقیه و سرنگونی تمام عیا
محمود خادمی

  
فضیلت دموکراسی در این است که مردم هر وقت اراده کنند بتوانند از طریق ساز و کار تعریف شده ؛ حاکم را زل کنند .                                                                                « کارل پوپر فیلسوف اتریشی ــ انگلیسی »


اگر چه تا تغییر قانون اساسی و ایجاد ساختاری نو مبتنی بر دمکراسی هر نوع انتخاباتی ولو آزاد ( امر محال ) در چهارچوب این رژیم و با همین ساختار سیاسی راه به جائی نمی برد و محصول این انتخابات ( هر کسی که می خواهد باشد ) از اختیار و اقتدار لازم برای پاسخگوئی به مطالبات آزادیخواهانه مردم و تأمین حقوق بشر محروم خواهد بود ــ یعنی بر فرض محال که رژیم پیش شرط های برگزاری یک انتخابات آزاد را هم بپذیرد از رئیس جمهور و یا نمایندگانی که محصول این انتخابات خواهند بود ؛ با وجود ساز و کار ولایت فقیه نباید انتظار کاری شگرف و تغییر جدّی را داشت ــ و اگر چه استبداد دینی حاکم بر کشور مانند هر نظام ایدئولوژیک یک نظام توتالیتر است و در چنین نظام هائی نه ظرفیتی برای اصلاح وجود دارد و نه امکان تن سپاری حاکمان این نوع نظام ها به انتخابات آزاد و قبول رأی و نظر مردم وجود دارد و اگرچه می توان از کودتای انتخاباتی 22 خرداد 88 و حوادث متعاقب آن به عنوان سر فصل پایان هر نوع  انتخاباتی در استبداد دینی حاکم در ایران نام برد . ولی اصرار ابهام بر انگیز اصلاح طلبان حکومتی به شرکت در انتخابات جای بحث دارد .
سئوال این است ؛ در حالیکه اصلاح طلبان حکومتی می دانند هر گونه سازش ؛ نزدیکی و یا شرکت در انتخابات با رژیمی جنایت کاری که دستانش تا مرفق به خون بهترین زنان و مردان ایران آلوده است ؛ جز خفت و خواری و نفرت و نفرین نصیب گردانندگان این جریان نخواهد کرد . چرا باز هم اصلاح طلبان و از جمله لیدر و رهبر آنان  آقای محمد خاتمی ــ رئیس جمهور دوران اصلاحات ــ اصرار دارند در انتخابات شرکت کنند ؟
محمد خاتمی اولین بار در 7 دی ماه 1389 آمادگی اصلاح طلبان برای شرکت در انتخابات مجلس رژیم را اعلام کرد . وی گفت : اصلاح طلبان برای شرکت در انتخابات مجلس آینده خواستار پای بندی همگان به قانون اساسی ؛ آزادی زندانیان سیاسی و فراهم شدن زمینه برگزاری انتخابات سالم و آزاد هستند . در هفته های گذشته یکبار دیگر نیز ؛ خاتمی آمادگی اصلاح طلبان برای حضور در انتخابات مجلس را اعلام کرد . چرا علیرغم بی محلی و تحقیر سر دمداران رژیم و افراد باند ولی فقیه اصلاح طلبان دست بردار نیستند ؟

الف ــ علل اشتیاق اصلاح طلبان برای شرکت در انتخابات :

1 ــ اصلاح طلبی در جریان انتخابات ریاست جمهوری در 2 خرداد 1376 رسماً شکل گرفت و نمایش بیرونی یافت ؛ افراد این جریان کسانی بودند که عمدتاً از همان ابتدای تأسیس جمهوری اسلامی در همه برنامه ها  و فجایعی که ــ تا سر فصل انتخابات ریاست جمهوری سال 88 که بوسیله ولی فقیه بطور کامل از دایره قدرت به بیرون پرتاب شدند ــ در کشور اتفاق افتاده با سر دمداران کنونی سهیم و دخیل بوده اند ؛ بعلاوه  قرابت ها و پیوندهای اعتقادی متعددی با کلیت نظام دینی حاکم داشته اند که هنوز به آن پای بند مانده اند . اصلاح طلبان هم مانند اصول گرایان حاکم به جدائی دین از قدرت سیاسی اعتقادی ندارند  و به یک نظام سیاسی مبتنی بر دین سخت معتقد هستند ؛ به ولایت فقیه اعتقاد دارند و به قانون اساسی همین نظام معتقدند و به آن پای بند هستند .
این آن دلیلی است که باعث شده تا به حال رهبر اصلاح طلبان آقای خاتمی و دار و دسته اش نه تنها خط قرمز های نظام جمهوری اسلامی را نقض نکنند بلکه بر عکس ؛ بدون پرده پوشی و با صراحت اعلام کنند که به بازی در زمین ولایت فقیه و به رعایت چهارچوب های نظام دینی متعهد هستند . در این صورت باید بپذیریم که میدان ما نورهای سیاسی اصلاح طلبان همین محدوده نظام دینی است و حضور در انتخابات این نظام هم از خط قرمز هائی است که اصلاح طلبان خود را موظف به رعایت آن می دانند . بنابراین بهیچوجه نباید بیش از این از اصلاح طلبان انتظار داشت و تضاد مردم و استبداد دینی را به دعوای دو باند اصلاح طلب و اصولگرا تقلیل داد . اصلاح طلبان هنوز هم در سودای کسب قدرتی هستند که در گذشته به خودشان تعلق داشته است .

2ــ  درک غلط از اصلاح طلبی:

اصلاح طلبی مورد نظر اصلاح طلبانِ اسلامی تا زمانی موضوعیت دارد که نظام دینی پا بر جا باشد ؛ در صورت حذف و یا سرنگونی این رژیم ؛ اصلاح طلبی نوع آقای خاتمی دیگر از موضوعیت می افتد . بنابراین هر اصلاح طلبی ( به خاطر آنکه اصلاح طلب است ) باید در حفظ  و پایداری این نظام ــ که چهار ستون آن را موریانه های مردم و انقلاب ویران کرده است ــ بکوشد تا بعداً چهار ستون ویران شده نظام که تعمیرش هدف اصلاح طلبان است بوسیله آنان تعمیر شود . بنابراین در این مسیر شرکت در انتخابات یک اجبار است که به اعتقاد آقایان راه اصلاح سازی این نظام را هموار می کند . و گر نه اظهر من الشمس است و همه می دانند که این استبداد دینی به دلیل نا سازگاری و تضادهای ماهوی ایدئولوژیک ( اعتقاد به اصل ولایت فقیه ) با مقتضیات زندگی مدرن و امروزی و نا کار آمدی سیاسی و .... اصلاح پذیر نیست ؛ انتخابات هم در این رژیم همچنان که در این 32 ساله به عیان دیده ایم یک نمایش دروغین برای نشان دادن مشروعیت و مقبولیت رژیم در انظار بین المللی است  و تنها راه اصلاح این رژیم و بر گذاری انتخابات واقعی و آزاد در سرنگونی آن است .

 3  ــ فرصت طلبی اصلاح طلبان :

اختلافات موجود میان اصول گرایان ( باند ولی فقیه و باند احمدی نژاد ) اصلاح طلبان را وسوسه کرده است که یک بار دیگر بخت خود را با نزدیک شدن به ولی فقیه آزمایش کنند و با حضور مجدد در انتخابات ؛ پرتاب به سکوهای قدرت را تدارک ببینند . به همین دلیل با زیرکی با معرفی احمدی نژاد به عنوان مسبب اصلی همه جنایات و سرکوب گری های بعد از انتخابات و ریشه همه نابسامانی های گریبانگیر کشور ؛ سعی می کنند رضایت ولی فقیه را جلب و امکان سازشی را فراهم کنند تا با شرکت در انتخابات کرسی های احتمالی باند احمدی نژاد در آینده را تصاحب کنند . و این بی پرنسیبی و دور بودن اصلاح طلبان از اخلاق سیاسی را نشان می دهد زیرا که ؛ همه خوب می دانند که ادامه و تداوم ولایت فقیه مستبد و جنایتکار در نبود احمدی نژاد بسیار محتمل تر از بر قراری دیکتاتوری احمدی نژاد بدون حضور ولی فقیه است
از طرف دیگر در حالی که احمدی نژاد ؛ در واقع کشف ولی فقیه برای حذف و سرکوب اصلاح طلبان و یکدست سازی حاکمیت بوده است . اصلاح طلبان معتقدند که تا پیش از احمدی نژاد " چرخش قدرت " در میان جناح های نظام  ــ ولو با دخالت ها و کار شکنی های خامنه ای جریان داشته ــ بگونه ای بوده که آنان همیشه بخشی از قدرت را در اختیار داشته اند . احمدی نژاد این وضعیت مطلوب و قابل قبول را بهم زده است . بنابراین فکر می کنند حالا که دعوا بین باندها ی اصولگرا بالا گرفته و احتمالاً یکی از طرفین دعوا ــ که ولی فقیه است ــ به کمک آنان نیازمند خواهد بود ( به خصوص روحانیت سنتی طرفدار ولی فقیه از جریان انحرافی که قصد حذف آنان را دارد حسابی ترسیده اند ) آنان می توانند با حمایت کردن از ولی فقیه از شر احمدی نژاد راحت شوند ضمن آنکه در چنین شرایطی با تحمیل شروط خود وارد نمایش انتخاباتی شده اند  .

4 ــ گرفتن بهانه سرکوب از دست رژیم :

در صورتی که رژیم شروط خاتمی و اصلاح طلبان حکومتی را برای انتخابات نپذیرد و اصلاح طلبان مجبور شوند در انتخابات شرکت نکنند . بهانه سرکوب ــ عدم شرکت در انتخابات ــ را پیشاپیش از دست رژیم و سرکوب گرانش گرفته اند و رژیم دیگر نمی تواند به بهانه تحریم انتخابات آنان را مورد حمله قرار دهد . چرا که آنها خواسته بودند که در انتخابات شرکت کنند ؛ باند ولی فقیه اجازه نداد .

روشن است که اصلاح طلبان با حضور در چنین انتخاباتی ؛ اعتبار نسبی که در جریان اعتراضات دو ساله اخیر کسب کرده اند را به حراج می گذارند و با بازی در زمین حیوانی چون ولی فقیه خودکشی سیاسی خود را رقم می زنند چرا که به قول آقای تاج زاده جنبش و اعتراضات دو ساله اخیر راه وسط را از بین برده است یا انتخابات آزاد با همه مؤلفه های آن یا نباید در انتخابات شرکت کرد .
تاج زاده : جنبش سبز راه وسط را از بین برده ؛ یا انتخابات باید آزاد باشد با همه مؤلفه ها یا نباید در آن شرکت کنیم و اجازه دهیم خودشان آن را برگزار کنند تا اختلافات شان نیز تشدید شود . ما باید با عدم شرکت خودمان در انتخابات غیر آزاد باید مشروعیت آن را زیر سئوال ببریم و آن را از رسمیت بیاندازیم .

ب ــ پیامد های زیانبار شرکت در انتخابات :

1 ــ  تضعیف و تقلیل مطالبات جنبش اجتماعی ( معروف به جنبش سبز ) ــ در حالی که جنبش مردم ایران با کشاندن نهاد ولایت فقیه به میانه میدان و با شعارهای خود علیه وی و لگد کوب کردن تصاویر او هیبت و اقتدار او را در هم شکسته و عدم مشروعیت وی را اعلام کرده است و با شعار " خامنه ای قاتل است     ولایت اش باطل است " نهاد مشروعیت زای نظام دینی را از مشروعیت اجتماعی تهی نموده است و تمامی جنایات و خونریزی های اخیر را به نام خامنه ای به ثبت داده است . اصلاح طلبان با دریوزگی از ولی فقیه پو شالی رژیم و شرکت در انتخابات با پشت کردن به رنج و شکنج مردم در زنجیر و با نادیده گرفتن خون های به نا حق ریخته شده جوانان کشور ضرورت های مرحله پیشروی مبارزه مردم ( عبور از انتخابات ؛ نفی ولایت فقیه و سرنگونی تمام عیار استبداد دینی ) را به هیچ انگاشته و با اعلام آمادگی برای شرکت در نمایش مسخره انتخابات به کمک ولی فقیه جنایتکار رژیم شتافته تا شاید با ایجاد اختلاف و دو دستگی در صفوف مبارزه مردم  و منحرف کردن مسیر مبارزه که همانا نفی ولی فقیه و تمامیت حکومت دینی است ؛ چند صباحی دیگر بر عمر ننگین این رژیم بیافزایند . این تصمیم اصلاح طلبان یک اقدام غلط در سنجش و تشخیص اولویت های مبارزه نیست بلکه اقدامی حساب شده برای سهیم شدن در قدرت و برای حفاظت از کیان اسلام عزیز !!! است که آن را در تداوم و استمرار نظام دینی متجلی می بینند  .

2 ــ ایجاد مشروعیت برای رژیم ــ کشاندن مردم به پای صندوق های رأی ؛ برای شرکت در انتخاباتی که هیچیک از معیارهای دمکراتیک را ندارد و با ساز و کار های یک انتخابات آزاد منطبق نیست جر مشروعیت خریدن برای رژیمی که در اثر مبارزات مردم ــ و فداکاری های بی نظیر زنان و مردان ایران ــ کاملاً سلب مشروعیت شده ؛ هیچ فایده ای نصیب مردم نمی کند . در شرایطی که بحران های فراگیر رمق رژیم را به انتها رسانده و فریاد و فغان نزدیکترین وا بستگان رژیم از وضعیت لرزان و نزار رژیم به آسمان بلند کرده است .
مرتضی نبوی عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام با اشاره به تشتت آرا و تفرقه بین اصول گرایان می گوید :  " ما بریده ایم " ....... چهره های معدودی الان در صحنه هستند و از مواضع مقام رهبری دفاع می کنند .
آخوند حجتی کرمانی : درد اصلی ما تنازع و تخاصم بوده است . ما پیوسته تنازع کرده ایم ؛ اکنون فشل شده ایم و هیبت و باد و جبروت ما از بین رفته است .
در چنین وضعیتی بحرانی برای رژیم و در حالیکه یکی از عواملی که در یک مبارزه مدنی باعث تضعیف و تشدید بحرانهای حاکمیت می شود بر هم زدن بساط نمایش انتخاباتی است . اصلاح طلبان با هر هدف خیری هم که در انتخابات شرکت کنند نتیجه کار جز مشروعیت بخشیدن به رژیم نا مشروع و فاسد آخوندی و رونق بخشیدن به دکان انتخابات وی نمی باشد  .

3 ــ شرکت در انتخابات یعنی تقویت ولی فقیه ــ اگر چه هر دو یاند اصول گرای حاکم ــ باند ولی فقیه و باند احمدی نژاد ــ در دشمنی با مردم ؛ دمکراسی و حقوق بشر متفق القول و هم کاسه اند . ولی شرکت در انتخابات یعنی همراهی و تقویت ولی فقیه ( متولی اصلی نظام ) علیه باند مقابل ــ احمدی نژاد ــ  و مرزهای تمایز جنبش دمکراسی خواهی و دایره مطالبات آن را مخدوش می نماید بعلاوه اینکه ؛ در دعوا ی دو باند خامنه ای و احمدی نژاد ؛ در مجموع تضعیف باند خامنه ای ــ ولی فقیه ــ برای جنبش مردم ارزش استراتژیک بیشتری دارد ؛ زیرا که :
 یکم ــ نهاد ولایت فقیه یک نهاد دائمی و ثابت است در حالیکه نهاد ریاست جمهوری یک نهاد موقت و 4 ساله می باشد .
دوم ــ نیروهای سرکوب گر و جنایت پیشه نظامی و امنیتی رژیم حول نهاد ولایت فقیه برای سرکوب اعتراضات مردم سازماندهی می شوند .
سوم ــ امکان استمرار و تداوم حاکمیت ولی فقیه ــ که محور و لنگر نظام دینی هم هست ــ بدون احمدی نژاد بسیار محتمل تر از ادامه دیکتاتوری احمدی نژاد بدون حضور خامنه ای است .
بنابراین بر خلاف تصمیم اصلاح طلبان که در عمل به یاری  باند ولی فقیه منجر می شود تنها با تمرکز حملات به ولی فقیه است که استبداد دینی در هم فرو می ریزد و دمکراسی با یک دولت غیر دینی را در چشم انداز قرار می گیرد .

ج ــ نتیجه :

یکم ــ تا سرنگونی این رژیم ضد بشری ؛ شرکت در انتخابات این رژیم ــ با توجه به سابقه 32 سال تقلبات گسترده در جریان برگزاری ؛ شمارش آراء و اعلام نتایج ــ تنها زمانی مشروع و موجه است که منجر به تضعیف دیکتاتوری دینی در کشور شود . در این صورت باید ؛ اولا" انتخابات با نظارت سازمانهای بین المللی بر گزار شود و ثاّنیاً امکان حضور برابر همه گروههای سیاسی مخالف و همه اقلیت های ملی و مذهبی فراهم شده باشد .

دوم ــ تحریم و بایکوت انتخابات رژیم البته به معنای انفعال و بی عملی مخالفین رژیم در مقابل این نمایش رژیم نیست بلکه بعکس باید از فضای نسبتاً آزاد سیاسی که رژیم اجبارا" در دوران انتخابات ایجاد خواهد کرد حداکثر استفاده را نموده و بساط خیمه شب بازی انتخابات رژیم را بر سر ولی فقیه و کلیت رژیم ؛ به نفع مردم آوار نمود . همچنین در این شرایط باید از تناقضات و کشمکش های فزاینده باندهای درونی رژیم برای گسترش مبارزه و تحرک بخشی به جنبش اعتراضی مردم ( جنبش سبز ) حداکثر استفاده را برد .

به تحولات جهان عرب نگاه کنید ؛ گوئی جهان با وضعیتی مواجه است که دیگر دیکتاتور ها تحمل ها نمی شوند و باید بروند ؛ مهمتر اینکه نسل جوان امروزی که پیشرفت و آزادی میخواهد به یقین رسیده است که اینهمه در گرو سرنگونی دیکتاتور ها و برگزاری انتخابات کاملاً آزاد است


محمود خادمی ــ 22.07.2011  
       arezo1953@yahoo.de

منبع: پژواک ؛ بولتن