۱۳۸۸ آذر ۶, جمعه

زندانی سیاسی زینب جلالیان در انتظار سرنوشت احسان فتاحیان



٥ آذر ١٣٨٨
26nov2009zeinab
زینب جلالیان
شهرزادنیوز: حکم اعدام زینب جلالیان پس از صدور در دادگاه، در دیوان عالی کشور نیز تایید شد. وی نیز مانند احسان فتاحیان 27 سال دارد و به گزارش هرانا، در زندان سننج تحت همان شرایطی به سر می‌برد که احسان فتاحیان پیش از اجرای حکم اعدام قرار داشت.

اتهامات وی "محاربه" و "همکاری با گروه کرد پژاک" عنوان گردیده، در حالی که زینب جلالیان به گفته‌ی یکی از نزدیکانش این اتهامات را نپذیرفته است.

وی در سن ده سالگی به دلیل این که خانواده‌اش موافق تحصیل وی نبودند از خانه فرار کرد و جذب حزب پ.ک.ک. شد که در آن زمان در ایران فعالیت قانونی داشت. زینب جلالیان هرگز دست به اسلحه نبرده و صرفا کار تبلیغی می‌کرد، وی پیش از دستگیری، به یکی از اعضای پژاک در منزلش در کردستان پناه داده بود.

http://www.iran-archive.com/




















http://www.iran-archive.com/gunagun/engelisian_dar_iran
/engelisian_dar_iran.html



انگلیسیان در ایران، دنیس رایت، ترجمه صدری افشار

جنبش رهایی بخش ترکمنهای ایران، خ. آتایف
محاکمه محاکمه گران، محمد گلبن - یوسف شریفی
گزارش تجربه جنگل، یوسف

چند خبر از زندان، کمیته پشتیبانی از زندانیان انقلابی و مبارز
خودفروختگان رژیم آریامهری در مقام بازجویی، کمیته پشتیبانی از زندانیان انقلابی و مبارز
بیانیه کانون نویسندگان ایران درباره محاکمات سیاسی 1359
کتابی در خدمت وارونه سازی و جعل تاریخی، یوسف زرکار
چکاوک، متنخبی از سرودها و ترانه های پیشرو، جمعی از فعالین کارگری
جمهوری 1946 کردستان، ترجمه سید محمد صمدی
کمونیست، ارگان سازمان انقلابین کمونیست - م.ل
اعلامیه آذر 1350، سازمان انقلابیون کمونیست - م.ل
توطئه هجوم به ظفار و عمان، سازمان انقلابیون کمونیست - م.ل
خطاب به دانشجویان میهن پرست، سازمان انقلابیون کمونیست - م.ل
کتاب سیاه، تیمور بختیار
عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد، مهدی سامع
حزب توده به روایت حزب توده، ایرج هاشمی‌زاده
خیال اندیشی و رد خقیقت، محمود نادری
خاطرات لیتن، سرکنسول آلمان در تبریز در اثنای جنگ جهانی اول
زیر آفتاب سوزان، اسکار فن نیدرمایر

یادداشت عباس امیرانتظام بر کتاب «ناگفته هایی از انقلاب»

کتاب ها


یادداشت عباس امیرانتظام بر کتاب «ناگفته هایی از انقلاب»

سه شنبه ۱۱ تير ۱۳۸۷
یادداشت عباس امیرانتظام بر کتاب ناگفته هایی از انقلاب
حوادث سال 1357 ایران، آثار و نتایجی را برای دوران حاضر به جای گذاشته است که بیان گوشه ایی از آن با هدف روشن کردن زوایای تاریک این وقایع می تواند در آینده،کمکی به مورخان این دوره از تاریخ ایران باشد.

محتوی کتاب حاضر که توسط یکی از دوستان عزیز من آقای روزبه میرابراهیمی گردآوری و تدوین گردیده است،ادعایی است بر تلاش جهت بیان حقایق و روشن کردن چندی از واثعیت های نانوشته و ناگفته در این مقطع از تاریخ معاصر کشورمان.


محاكمه و دفاعيات عباس امير انتظام در دادگاه انقلاب

سه شنبه ۱۹ تير ۱۳۸۶
دومین جلد از کتاب های عباس امیرانتظام با عنوان "آن سوی اتهام" به محاكمه و دفاعيات عباس امير انتظام در دادگاه انقلاب می پردازد. این کتاب بارها تجدید چاپ شد تا اینکه مجوز انتشار آن لغو گردید.


خاطرات عباس امير انتظام

سه شنبه ۱۹ تير ۱۳۸۶
نخستین جلد از کتاب های عباس امیرانتظام با عنوان "آن سوی اتهام" به خاطرات امیرانتظام می پردازد. این کتاب بارها تجدید چاپ شد تا اینکه مجوز انتشار آن لغو گردید.

گردآوری محتوا

شکاف عمیق بین رژیم و مردم و خلا یک جبهه وسیع

جعفر پویه

جنبش اجتماعی همچنان در میانه میدان پایداری می کند و سعی دارد تا از گردنه های صعب در شرایطی دشوار خود را عبور دهد. ورود نیروهای تازه نفس به میدان و یاری رساندن به بدنه توانست روز 13 آبان را هرچه باشکوه تر برگزار کند. آنچه در روز 13 آبان اتفاق افتاد از چنان ارزشی در اعتلای جنبش برخوردار است که اگر آن را سرفصلی جدید بنامیم، بیراه نرفته ایم. به ظاهر در روز 13 آبان تعداد مردمی که سعی کردند تا از امکان تظاهراتی که حکومت برپا می کند استفاده کنند به نسبت "روز قدس" کم تر بود اما از نظر کیفی آنچه در این روز گذشت از ارزش بسیار بالایی برخوردار است.

رژیم که در برابر موج پرتوان مردم ناکار آمدی دستگاه سرکوب خود را دیده بود همه تلاش‌اش را به کار گرفت تا نیروهای به میدان آورده خود را از مردم جدا نگه دارد. به همین دلیل با کشیدن خط قرمز به دور محوطه ممنوعه تظاهر کنندگان حکومتی و اجازه عبور ندادن به مردم برای ورود به این محوطه، به کلی صف معترضان و تظاهرکنندگان حکومتی را از یکدیگر جدا کرد. این پاره سازی فرای سیاست شناخته شده حکومت است که به دلیل ذات تبعیض گرای خود مردم را به خودی و غیر خودی تقسیم می کند. اگر تا قبل از این روز در تظاهرات حکومتی هر آنکس که شرکت می کرد به حساب رژیم گذاشته می شد و نشانه مقبولیت آن جلوه داده می شد اما از این روز به بعد رژیم باید تظاهر کنندگان خود را در برابر مردمی که در صفوف آنان شرکت می کنند و آن را به سود خود تغییر جهت می دهند، محافظت کند. این ترس و وحشت رژیم از مردم باعث شد تا شکاف بین مردم و حکومت هرچه بیشتر بارز شود و رژیم از مردم تعریفی همچون دشمن داشته باشد. به دلیل همین دشمن پنداری مردم است که رژیم مجبور می شود تا از یک طرف ترکیب و تعداد تظاهر کنندگان را به عناصر خودی و قابل کنترل محدود کند و از جانب دیگر همه توان و نیروهای امنیتی و نظامی خود را به کار گیرد تا صفوف خود را از رخنه مردم حفظ کند. با این اوصاف اگر تا قبل از این روز بسیاری سعی داشتند با توصیه و نصیحت به سران حکومت آنها را وادارند تا با محملهای قانون اساسی و یا اصلاحات حتا در ظاهر این شکاف را به نوعی رفو کنند اما در این روز رژیم نشان داد که وحشت آن از مردم به حدی است که نه تنها حاضر به ترمیم این شکاف نیست بلکه، خود سعی دارد هر چه می تواند آنرا بیشتر کند تا از امنیت خود که امروز توسط آنان به خطر می افتد، محافظت کند. بی دلیل نیست که شعارها در این روز از "مرگ بر دیکتاتور" به "مرگ بر خامنه ای" تغییر مسیر می دهد و با قدرت، اصل ولایت فقیه توسط تظاهر کنندگان به زیر ضرب گرفته می شود، عکس خامنه ای نقش زمین می گردد و لگد مال قدمهایی می شود که او را سد راه رسیدن به خواسته هایشان تشخیص داده اند.

اگر رژیم و در راس آن خامنه ای از مردم تعریف دشمن دارد و سعی می کند آنها را به ضرب گلوله و چماق و باتوم از خیابانها براند، مردم نیز راس نظام و عمود خیمه آن یعنی، ولایت فقیه را دشمن اصلی خود می دانند و در شعار و عمل او را به زیر ضرب می گیرند تا دو سوی این معادله با هم همخوانی داشته باشد. و این چنین در روز 13 آبان در گردشی سریع به چپ، همه پلهای ممکن پشت سر حکومت خراب می گردد و راه بازگشتی برایش متصور نیست. شکاف بین حکومت و مردم به حدی رسیده است که امکان ترمیم و یا پر کردن آن امکان پذیر نیست و دو طرف معادله در دو سوی این شکاف به سنگربندی پرداخته اند.

رژیم که همه سعی و تلاش اش را برای غیر ممکن کردن برگزاری تظاهرات از سوی مردم به کار گرفت، در این روز با ابتکارات زیادی روبرو می شود. اگر او همه توان خود را در اطراف سفارت سابق آمریکا و میدان هفت تیر برای رویارویی با مردم بسیج می کند و به طور متمرکز سعی دارد تا با پرشمار ظاهر شدن، رعب و وحشت تولید کند اما مردم با برگزاری تظاهرات در نقاط مختلف شهر آن را با یک حرکت غیرقابل پیش بینی مواجه ساختند. هرچند شمار تظاهر کنندگان در مقایسه با روزهای قبل از آن کمتر است اما مکانهایی که تظاهرات برگزار می شود بسیار بیشتر است و نیروهای سرکوبی به دلیل پراکنده شدن، توان میدان داری را از دست می دهند و از سوی دیگر تلاش شان برای حراست از تظاهرات حکومتی و تجمع بسیاری از عناصر خودی در میان آنها، امکان سرکوب وسیع و هار را از آن گرفت. افزوده بر این، به میدان آمدن مردم در شهرهای مختلف کشور و برگزاری تظاهرات همزمان با تهران، مرحله چشمگیر دیگری است که بسیار قابل اتکا است. اینکه رژیم در کردستان مجبور می شود حکومت نظامی اعلام نشده ای را اعمال کند و یا در تبریز و دیگر شهرهای آذربایجان دست به حرکات عجیب بزند، نشانده به هم ریختگی در اردوی آن است. آنهایی که تنها تهران را محل اعتراضات تصور کرده بودند و گاه نیروهای اضافی خود را برای سرکوبی به کمک مرکز نشینان می فرستادند تا هرچه پر تعداد تر ظاهر شوند، اکنون خود در دامچاله مردم گرفتار شده اند و نیازمند کمک به مرکز شده اند. هرچند امکان شناسایی و رد گیری جوانان و مردم معترض توسط عناصر اطلاعاتی و سرکوبگر در شهرستانها بیشتر است اما حضور پر تعداد مردم در خیابانها امکان دستگیری گسترده و یا ضرب و شتم آنها را کاهش داده و رژیم را با یک معضل اساسی دیگر روبرو می کند. اینگونه است که نیروهای اطلاعاتی و لباس شخصی و باقی عناصر سرکوبگری که در خیابانها دوربین به دست ظاهر می شوند، به ظاهر مشغول شناسایی و فیلمبرداری هستند اما این فیلمها و عکسها به بایگانی سپرده می شود و هیچگونه کاربردی پیدا نمی کند. زیرا تعداد تظاهر کنندگان به حدی است که اگر بنا باشد اقدام به دستگیری آنان کنند باید اگر نه اکثریت ساکنان یک شهر، دستکم بخش زیادی از آنان را دستگیر کنند که این امری محال و کاری غیر ممکن است.

با این حساب باید پرسید که اگر چه حکومت سعی به نظم ترتیب دادن به عناصر خود دارد و تلاش می کند با سازماندهی آنان از پس مردم برآید، جنبشی که در میانه میدان قرار دارد چه می کند یا چه می تواند بکند؟ اگر وضع به همین منوال که اکنون است پیش برود باید گفت تا دیر نشده باید فکری به حال آن کرد و اوضاع را از اینکه هست بهتر کرد.

بگذارید برای بررسی امکان این که چه می شود کرد نگاهی به گذشته و سابقه تاریخی جنبشها و خیزشهای سی ساله اخیر بیاندازیم. ببینیم آیا این جنبش خلق الساعه است و یا از پیشینه ای برخوردار است. اگر برخوردار است - که این چنین است - از گذشته چه می آموزیم تا امروز بتوانیم آن را توشه راه کرده از وضعیت فعلی به سلامت عبور کنیم؟

رژیم جمهوری اسلامی که رژیمی ایدیولوژیک است سعی می کند تا به شیوه های مختلف راه اعتراض مردم را بسته و به مطالبات آنها پاسخ ندهد. این رژیم با مخلوط کردن حوزه عمومی و خصوصی خود را مجاز به دخالت در تمام شئونات زندگی مردم می داند و بنابر تعریف خود از وظایف اش که ریشه دینی و مذهبی دارد، این حق را برای خویش قایل است که پوزه اش را در خصوصی ترین زوایای زندگی مردم فرو کند. حضور دین به عنوان ایدیولوژی رژیم از یک طرف و تداخل وظایف شرعی و مدنی از سوی دیگر کار را به جایی رسانده که اکثریت مردم کارد به استخوان شان رسیده است. هیچ مشخص نیست که وقتی کسی در دادگاه اسلامی محاکمه می شود، چرا باید حاکم شرع حکم نهایی را بدهد. اما برای رژیم و سردمداران آن موضوع بسیار روشن است زیرا مردم ایران بنا به دریافت آنها در دادگاه های شرع نه به جرم قانون شکنی بلکه، به دلیل ارتکاب به گناه محاکمه می شوند. بنابراین، حقوق مدنی و حقوق جزایی که ناظر بر آن است، در چنین وضعیتی به کار گرفته نمی شود بلکه، این قوانین شرعی است که باید تکلیف گناهکار را مشخص کند. حال در این موقعیت که جامعه رو در روی یک دادگاه تفتیش عقاید و قرون وسطایی قرار گرفته، باید چکار بکند؟

مطالباتی که هر روزه از سوی مردم فریاد می شود چون در برابر حکومت الله و نماینده او بر روی زمین بیان شده، نماد مبارزه با خدا برآورد می شود و مطالبه گر به اشد مجازات که همان "محاربه" است محکوم می شود. با این حساب سرنوشت همه مردمی که در برابر نمایندگان خود خوانده الله موضع گرفته اند چیزی جز اشد مجازات که همانا مرگ است، نیست. به غیر از این، سیر اتفاقات از سالهای اولیه برقراری جمهوری اسلامی تا کنون نشان می دهد مردم بسیاری برای حداقل حقوق شهروندی خود به خیابان آمده اند و سرکوب شده اند. اقلیتهای قومی ساکن ایران بارها مورد سنگین ترین اتهامات قرار گرفته و با شدیدترین وجه ممکن سرکوب شده اند بدون اینکه اندک توجهی به خواسته های انسانی و مشروع آنان شده باشد. کارگران و حقوق بگیران بارها دست به اعتراضات پر شمار زده اند. از اعتصاب و راه بندان گرفته تا تجمع در برابر نهادهای حکومتی بارها و بارها جمع شده اند، خواسته های خود را فریاد کرده اند، سرکوب شده اند و به خانه رفته اند. حضور پر شمار معلمان در خیابانها، اعتصابهای متفاوت آنها در مقاطع مختلف و تعطیل کردن مدارس نمونه های آن است.

کارگران اکثر کارخانه های کشور بارها دست به تجمع و اعتصاب و تظاهرات زده اند، از بافنده های اصفهان تا کارگران سیمان جنوب و کارخانه های اتومبیل سازی و فولاد اهواز و کارگران معادن! آنها نه تنها پاسخ خواسته های به حق خود را دریافت نکرده اند بلکه، حتا گاه با گلوله های کالیبر سنگین پاسخ گرفته اند. شرکت واحد و ماجرای سندیکای آن به اندازه ای اشتهار دارد که نیاز به باز گویی ندارد، کارگران کارخانه قند و مزارع نیشکر نیز به همچنین. زندانی بودن رهبران آنها و تحت سخت ترین فشارها قرار دادن رهبران این کارگران اظهر من الشمس است. با همه این تفاصیل این مطالبات پاسخ نگرفته و این تجمعات و اعتراضهای سرکوب شده، همان آتش زیر خاکستری است که امروز گوشه ای از آن بیرون زده و حضور پر شمار مردم معترض در خیابانها را رقم می زند.

به غیر از این باید به چند نمونه دیگر نیز اشاره کرد. اگر تلاش و تقلای زنان و دختران برای حقوق انسانی خود و برابری حقوقی و اجتماعی که رژیم از آنها انسان درجه دو ساخته است را نبینیم، بخشی از این نیروی نهفته در خیابانها را ندیده ایم. بیهوده نیست که در اکثر اعتراضهای خیابانی نه تنها زنان و دختران به صورت پرشمار حضور دارند بلکه، در بسیاری موارد دیده شده که رهبری جمعیت را به عهده داشته و شایستگی خود در رهبری اجتماعی را به خوبی به اثبات می رسانند. همچنین حضور قدرتمند دانشجویان به عنوان نیروی جوان، اندیشمند و فرهیخته جامعه خود جای تامل دارد. این نیروی توانمند با پتانسیل زیاد و قابل انعطاف سالهاست که میاندار مبارزه با دیو و دد حاکم بر سر نوشت مردم است. آنان بارها توسط گزمه ها و اوباشان قلچماق رژیم مورد تجاوز قرار گرفته اند و سرکوبهای خونینی را پشت سر گذارده اند. ره توشه آنها در هماوردی با استبداد در سالهای متمادی دست و پنجه نرم کردن چیزی نیست که به آسانی بشود از کنار آن عبور کرد. تجربیات دانشجویان از سالهای متمادی مبارزه میدانی آنقدر ارزشمند است که باید جایگاه شایسته ای را در محاسبات برای آنان در نظر گرفت. زیرا توان این بخش از جنبش به دلایل گوناگون از جمله توان تحلیل اوضاع، قدرت سازماندهی و سازمان پذیری، توان بالای اجرایی و امکان جابجایی سریع و گرفتن آرایش تازه، شایستگی آن را بیش از همه نمایان می کند.

همه آنچه تا کنون گفتیم یک طرف و موضوعی دیگر یک طرف و آن به سر بردن بخش وسیعی از مردم ایران (طبق آمارهای رسمی رژیم) زیر خط فقر است. اوضاع بد اقتصادی، گرانی بی حد و حصر، بیکاری، کمی دستمزد و تورم چیزی است که امان اکثریت مردم را بریده است. با توجه به اینکه حداقل دستمزد در رژیم جمهوری اسلامی یک سوم خط فقر است و با عملکرد شرکتهای پیمانکاری که با استخدام موقت کارگران با حداقل دستمزد که گاه همان نیز پرداخت نمی شود، می توان گفت بخش عظیمی از مردم ایران در زیر خط فقر زندگی می کنند. این چنین مردمی قادر به تامین حداقل معاش خود و خانواده هایشان نیستند و در عمل به زمره پرولتاریایی در آمده اند که حتا امکان بیگاری در ازای لقمه ای نان را ندارند. با این حساب باید گفت بخش وسیعی از آنانی که اکنون در خیابانها ایستاده اند و بر حق خود پای می فشارند، هم این کسانی هستند که از داشتن حداقلها هم محرومند. یعنی، آنهایی که جنبش کنونی را جنبش طبقه متوسط برآورد می کنند و با توجه به جغرافیای اعتراضات سعی دارند تا خواسته های آنان را از جنس دیگری بدانند، راهی بس خطا می روند. مگر اینکه بپذیریم اکثریت مردم ایران از درآمدهای بالایی برخوردارند و می توانند با وضعیتی که هر روز گرانی بیشتر می شود و سطح دستمزدها همچون سد سکندر از جای خود تکان نمی خورد، قادرند با وضعیت موجود بسازند. اما واقعیتها نشان از ماجراهایی دیگری دارد. آمارهای خودکشی، تن فروشی، مواد مخدر، دزدی و بزهکاریهایی که تنها برای به دست آوردن مبلغ ناچیزی انجام می گیرد، ثابت می کند که اوضاع بسیار اسفناک تر از آن چیزی است که بسیاری تصورش را می کنند. این منهای طرحهای دولت در قطع کردن سوبسیدهای انرژی است که به طور غیر مستقیم می توانست باری از دوش طبقه متوسط و اقشار کم درآمد بردارد. منهای آن، تاثیر مخرب این طرح بر دیگر بخشهای اقتصادی آنچنان وضعیت اسفناکی را برای بسیاری رقم خواهد زد که بنیان خانواده ها و بخشهایی از سازمان اجتماعی جامعه از هم فرو خواهد پاشید. به هرحال اکنون می توان گفت با این وضعیت اقتصادی و اوضاع معیشت مردم باید بسیاری از کسانی که در اعتراضها شرکت می کنند را آنانی دانست که در زیر خط فقر به سر می برند و از وضعیت بد معیشتی برخوردارند.

با این حساب بدنه جنبش اجتماعی با توجه به سابقه طولانی در بیان مطالباتی که هیچ وقت به جایی نرسیده و درگیری و کشاکش با رژیمی که همیشه دست به سرکوب زده، از بغضی تاریخی و کینه ای کهنه شده به علت سرکوبی وحشتناک برخوردار است که هر دو آنها می تواند دستمایه جنبشی شده باشد برای پیگیر بودن در بیان مطالبات و خواسته هایی که تا کنون بی پاسخ مانده است. برای پیدا کردن این مطالبات و سرجمع کردن آنها و به یک نتیجه کلی رسیدن کافی است تا به سوابق این اعتراضها رجوع کنیم و مطالبات آنان را یکبار دیگر بررسی کرده تا به آن نتیجه کلی برسیم. اگر داده های ما سابقه جنبش کنونی را با توجه به آنچه تا کنون گذشته، در مطالبات پاسخ نگرفته بیان می کند، پس باید به آنچه تا کنون بیان شده مراجعه کرد و جواب این سووال برای خواسته های همگانی را یافت.

اگر در روزهای اول، جنبش به دلیل رویارویی با کلیت حاکمیت سرکوبگر با شعارهای سلبی تلاش می کند تا جبهه خود را با آن هویت بخشد و دو سوی این معادله را آرایش دهد، اکنون حاکمیت با بیشتر کردن شکاف بین خود و مردم در عمل دست به کاری زده است که بیش از همیشه این جداسری را عیان می کند. به همین دلیل جنبش از مرحله ای که سعی می کند خود را هویت بخشد و صف کشیها را مشخص کند عبور کرده و وارد مرحله دیگری شده است. از این به بعد است که رادیکالیسم خفته در بطن جنبش به سطح می آید و عملیات خود را آغاز میکند. به بیان دیگر، از این به بعد جنبش باید بی مهابا دست حمله بزند و از لاک دفاعی خارج شود تا رژیم نتواند با خاک پاشی به چشم دیگران شکاف به وجود آمده را مخفی کند و امکان دیده شدن آن را توسط دیگران از بین ببرد.

به کار گیری درست از امکانات و در دست داشتن نبض انتشار خبر توسط جوانان و بخشی از بدنه جنبش، امکان انتشار کنترل شده خبر را از بسیاری سلب کرده است. آنچه تا کنون به نام مافیای خبری شناخته می شد و به لطف دم و دستگاه عریض و طویل خود نبض بسیاری حرکات را در دست داشت، به قهقرا می رود و مردم با بیان واقعیت بی شیله و پیله آنچنان غوغایی در جهان بپا کرده اند که دیگر هیچ کس قادر به انکار بسیاری از اتفاقات نیست. انحصارات خبری و بنگاه های عریض و طویل خبر پراکنی، دست های کنترل کننده خود را قطع شده می بینند و مردم با ابتکارات خویش این انحصارات تاریخی که سرنوشت بسیاری را تا کنون در جهان رقم می زد را به کناری زده اند. در چنین حالتی که کنترل در بیان خواسته ها از بین رفته و همان چیزی انتشار می یابد و به دست مصرف کننده می رسد که در خیابانها جریان دارد، وظیفه رهبران و آنانی که هدایت جمعیت را به عهده دارند بسیار سنگین تر شده و مسوولیت آنها نسبت به گذشته بسا بیشتر شده است. هر شعاری باید دقت بیان شود و جمعهای به خیابان آمده اجازه دست گرفتن فضا را از کسانیکه احتمالن نفوذی و یا برای منحرف کردن فضا داخل جمعیت شده اند، بگیرد. هر شعاری می تواند جنبش را از آنجایی که هست گامی بلند به جلو ببرد و یا برعکس شعاری انحرافی نیز می تواند بسیاری از آنچه تا کنون با رنج و زحمت بدست آمده را تخریب کند و یا صدمات جبران ناپذیری بر آن وارد نماید. بی دلیل نیست که این روزها بسیاری در برابر شعاری همچون "جمهوری ایرانی" موضع می گیرند و به بیان نظرات گوناگون می پردازند. به آنچه دو طرف این ماجرا، چه دوستان مردم در جبهه نقادی و چه دشمنان مردم در طرف دشمن باید گوش سپرد و به ارزیابی نتیجه کار دقت کرد. اگر شعار جمهوری ایرانی از یک طرف در برابر جمهوری اسلامی داده می شود، یعنی، شعار "استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی" در مقابل "استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی" بیان می شود و در عمل در برابر وجه اسلامی بودن آن موضع می گیرد، به این معنی است که مردم از حکومت دینی به تنگ آمده اند و خواهان جدایی دین از دولت هستند. این بسیار خوب است و همه آنانی که حتا از دور دستی بر آتش دارند بر این موضوع واقف هستند و آنرا تایید می کنند. اما از طرف دیگر "جمهوری ایرانی" موضوعی ناشناخته، بیان نشده و ترمی مبهم است. اگر سالیان قبل خمینی در مورد جمهوری اسلامی و درک خود از آن به فریب مردم پرداخت و بعدها آنچه خود می خواست را به همگان تحمیل کرد، دلیل اش این بود که هیچکس نمی دانست "جمهوری اسلامی" چیست و چگونه سیستمی است. امروز نیز شعار "جمهوری ایرانی" می تواند یک ترم مبهم و ناشناخته را بر جنبش تحمیل کند و در آینده آن کسانی که توانسته اند به هر وسیله ای خود را به بالاترین رده های آن برسانند، تعاریف و مقاصد خود را تحت یک شعار نا مفهوم به دیگران تحمیل کنند و تعریف خود را از چیزی که هیچکس درک درستی از آن ندارد، به کرسی بنشانند. پس اگر وجه سلبی شعار "جمهوری ایرانی" می تواند در مقابل اسلامیت جمهوری اسلامی موضع بگیرد و حکومت دینی را نفی کند، از جانب دیگر این خطر را افزایش می دهد تا با یک ترم نا شناخته و موضوعی مبهم، بر تارک جنبش بدرخشد و بر آن مسلط شود که در آینده خسارت بار باشد. به همین دلیل باید شعارها با دقت بیشتری انتخاب شده و در میدانی که هر روز می رود تا با رژیمی سرکوبگر و ضد مردمی تعیین تکلیف کند، آن چیزی بیان شود که در تجارب سالهای هماوردی با آن بیان شده، به اندازه کافی درباره آن بحث انجام گرفته و همچنین همگان می دانند که برداشت کلی از آن همان چیزی است که اکثریت بر سر آن توافق دارند.

در همین حال اگر چه با موضعگیری ای که رژیم انجام داده و شکاف بین خود و مردم را به حدی رسانده که غیر قابل ترمیم است اما باز بعضی از کسانی که خود را در گروه رهبران جنبش به حساب می آورند، بر قانون اساسی رژیم تاکید دارند و ادعای می کنند که با عملکرد به فصول معطل مانده و یا فراموش شده آن می توان به حداقل خواسته ها رسید. این ادعا امروز دیگر از هر حرف بی موردی مضحک تر به نظر می رسد. زیرا نه مردم حاضر به پذیرش آن چیزی هستند که در این سی سال با توسل به آن تسمه از گرده شان کشیده اند و نه حاکمیت حاضر است تا شکاف بین خود و مردم را ترمیم کند و به خواسته های بر حق آنان گردن بگذارد. اگر در روزهای آغازین به میدان آمدن مردم امکان چنین امری هرچند اندک وجود داشت، اکنون به طور کامل می توان ادعای کرد که چنین امکانی موجود نیست و هیچکدام از دو طرف این معادله حاضر به پذیرش آن نیستند. با این حساب آنانی که بر اریکه قدرت تکیه زده اند، با به کار گرفتن نیروهای سرکوبگر خود همچون سپاه، نیروهای متعدد تشکلهای اطلاعاتی، بسیجیهایی که دست به تجدید سازمان و آرایش آنان زده اند، نیروی انتظامی و نیروهای تخصصی برای سرکوبی مردم در خیابانها همچون "نوپو" و ... همه تلاش خود را به کار انداخته اند تا به هر وسیله ممکن وضعیت را به نفع خود تثبیت کنند. اما در سوی دیگر مردم با به خیابان آمدن حاضر نیستند این فرصت را به حاکمیت بدهند تا خود را جمع جور کند و وضعیت را تثبیت شده بداند. تلاش خستگی ناپذیر یکایک کسانی که در خیابانها حضور دارند با وجود همه رنجهایی که متقبل می شوند، قابل ستایش است اما کافی نیست. اگر این جنبش نتواند سازمان مشخص خود را بسازد و نیروهای خود را سازمان داده در مقابل حریف آرایش یافته جبهه ببندد، پر واضح است چیزی کم دارد. آنچه امروز بیش از همیشه چشمگیر است و خلا آن احساس می شود، یک جبهه وسیع از همه نیروهایی است که در جبهه مردم قرار دارند. امروز آن روزی است که نیاز میدانی هرچه بیشتر این خلا را نمایان می کند. بدون حضور نیروهایی که سالهای متمادی سابقه مبارزه ممتد با رژیم را در شناسنامه خود دارند، بدون به کارگیری تجربه این سالها و کمکهای تئوریک و سازماندهی، قدرت تشکیلاتی و تماس با عناصر متفاوت و ... بعید به نظر می رسد که موفقیتی چشمگیر به دست آید. این موضوعی است که نیاز به بحث و بررسی بیشتر و اظهار نظر تخصصی تر دارد که توقع می رود در آینده بیشتر درباره آن گفتگو و نوشته شود.

هراس سران حکومت اسلامی ایران از بزرگ داشت روز دانشجو! بهرام رحمانی




ارگان های سرکوب حکومت اسلامی، برای جلوگیری از بزرگ داشت 16 آذر، روز دانشجو، صدها فعال جنبش دانشجویی را تهدید و بازحویی و زندانی کرده اند. مقامات حکومتی، هم چنین به بهانه بازنشستگی، به پاکسازی برخی از اساتید دانشگاه ها دست زده اند.

غلامحسين محسنی اژه ‌ای،‌‌ دادستان کل کشور، با نزدیک شدن 16 آذز گفته است: «قوه‌ قضائيه مصمم است تا با تکرار هرگونه ناآرامی تازه توسط معترضان به نتيجه انتخابات رياست جمهوری ايران به صورت قاطع و بازدارنده برخورد کند.»

غلامحسين محسنی اژه ‌ای، در گفتگوی ویژه خبری روز پنج شنبه گذشته، به معترضان هشدار داده است که از اين به بعد با هر گونه اقدامی که بنا بر ادعای وی «موجب اخلال در نظام شود» بدون هيچ اغماضی برخورد خواهد شد و هيچ عذر و بهانه ‌ای پذیرفته نیست.‌

فرمانده ناجا در پاسخ به سئوال خبرنگار ايلنا، 3 آذر 1388 ، در رابطه با اقدامات پليس به مناسبت 16 آذر گفت: هنوز برنامه خاصى كه قرار باشد اتفاق بيفتد اطلاعى نداريم اما هر تجمعى بايد به صورت فراخوان و قانونى اتفاق افتد اگر غيرقانونى باشد پليس با آن برخورد قاطع می ‌كند. وى در مورد افزايش حضور نيروهاى پليس در سطح خيابان‌ها در روز 16 آذر ادامه داد: بستگى دارد كه در آن روز چه اتفاقى بيفتد و در حال حاضر تصورى از اتفاق آن روز نداريم بنابراين نمی توانم پيش‌بينى برنامه پليس را ارائه دهم.

علاوه بر این تهدیدها، در هفته های اخیر ده ها تن از فعالین دانشجویی دانشگاه های سراسر کشور را دستگیر کرده اند. اما هم سران حکومتی و هم نیروهای سرکوبگر آن و هم مردم آزاده به خوبی می دانند و تجارب اعتراضات چند ماه اخیر، عملا نشان داده است که مردم به ویژه نیروی جوان، ترسی از این تهدیدها و سرکوب ها ندارند. چرا که اگر حکومت تنها راه بقای خود را در سرکوب و وحشی گری می بیند مردم آزاده نیز راه رهایی را در گسترش و تعمیق مبارزات خود علیه کلیت حکومت اسلامی می بینند. بر این اساس، تبلیغات راست و جناح های حکومتی سیاه و سبز و کدر، تاثیری در پیشروی رادیکال جنبش های اجتماعی هم چون جنبش کارگری، جنبش زنان و جنبش دانشجویی ندارند. تلاش جناح های حکومتی، سهم گیری از حاکمیت است، در حالی که تلاش و مبارزه مردم آزاده سرنگونی حکومت اسلامی و برپایی یک جامعه آزاد و انسانی و عادلانه است.

تهدید و بازداشت فعالین دانشجویی

سران و فرماندهان ارگان های سرکوب حکومت اسلامی، به دلیل ترس از اعتراضات دانشجويی گسترده در روز 16 آذر، برخوردهای امنیتی با دانشجويان گسترش داده اند.

کمیته انضباطی و حراست دانشگاه ارومیه، در ادامه تشدید فشارها بر فعالین دانشجویی اسامی ده ها تن از آنان را در لیست مخصوصی قرار داده اند. اسامی 90 دانشجوی این دانشگاه به اتهام شرکت در اعتراضات ضد حکومتی اخیر، در لیستی موسوم به «لیست سیاه» جهت اعمال فشار هایی از قبیل سلب تسهیلات رفاهی از جمله خوابگاه، وام تحصیلی و دانشجویی قرار گرفته است.

بیش از 50 نفر از دانشجویان دانشگاه آزاد نجف آباد، به تلافی آنچه که از سوی عوامل حکومتی حضور در تجمع 13 آبان خوانده شده است به کمیته انضباطی احضار شدند.

شعبه 101 دادگاه عمومی بابلسر 8 دانشجوی دانشگاه مازندران را به اتهام اخلال در نظم دانشگاه، در مجموع به 48 ماه زندان تعزیری و هر کدام از آنان را به 15 ضربه شلاق محکوم کرد.

«میلاد حسینی کشتان، علی نظری، سیاوش صفوی، علی دنیاری، مازیار یزدانی نیا، شوانه مریخی، علی عباسی، و رحمان یعقوبی»، دانشجویان دانشگاه مازندران که در ماه های خرداد و تیر گذشته در بازداشت بودند، به اتهام اخلال در نظم دانشگاه به دلیل تجمع در دانشگاه در تاریخ 26 خرداد ماه سال جاری، هر کدام به 6 ماه حبس تعزیری و 15 ضربه شلاق محکوم شدند.

بيش از 10 تن از فعالين دانشجويى دانشگاه شهرکرد به اداره اطلاعات اين شهرستان احضار شدند. بيش از 23 نفر از دانشجويان اين دانشگاه به اتهام شرکت در اعتراضات دانشجويى روز 13 آبان در صحن دانشگاه به کميته انضباطی احضار شده اند.

بنا به گزارش خبرنگار رويداد، پس از اعتراضات دانشجويی دانشگاه آزاد اهواز و خصوصا تجمع دانشجويان اين دانشگاه در روز 13 آبان که منجر به تعطيلی اين دانشگاه شد، اعمال فشار و تهديد دانشجويان افزايش چشم گيری داشته است.

در اين ميان 100 دانشجوی اين دانشگاه، به کميته انظباطی احضار و ضمن تهديد به اخراج و تعليق های بلند مدت، برای برخی از آنان نيز احکام سنگين انظباطی صادر شده است.

مهرداد بزرگ، سورنا هاشمی، علیرضا موسوی، فرزان رئوفی، احسان دولتشاه، سینا شکوهی و البرز زاهدی ۷ دانشجوی دانشگاه های تهران هستند که توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده اند. این دانشجویان روز ۲۸ آبان ماه بازداشت شده و نیروهای امنیتی منزل شخصی مهرداد بزرگ و سورنا هاشمی را نیز تفتیش کرده اند.

رسول عالی نژاد و بهروز فریدی دو دانشجوی دانشگاه آزاد تبریز روز ۲۸ آبان ماه توسط نیروهای امنیتی ربوده شدند که با پیگیری خانواده این دانشجویان معلوم شد که آنان توسط نیروهای امنیتی دستگیر شده اند.

هم‌اکنون حداقل 18 دانشجو در شيراز در بازداشت به سر می برند. در تازه ترين اقدام كميته انضباطی دانشگاه شيراز با احضار 2 تن از دانشجويان دختر به نام های ندا اسكندری و خديجه قهرمانی برای دريافت احكام خود، آنان را به نيروهای امنيتی تحويل داد. به گزارش خبرنامه اميرکبير، تاكنون خبری از وضعيت اين دو دانشجو در دست نيست.

بنا به گزارش خبرگزاری هرانا ـ حقوق دانشجويی، در ادامه بازداشت فعالين دانشجويی ‌علی ‌رضا موسوی، احمد ميرطاهری، علی ‌رضا زرگر، حميد قهوه‌چيان، امير کاظم‌پور و ياسر معصومی از فعالان دانشجويی دانشگاه علامه طباطبايی در يک کافی شاپ بازداشت شده‌ اند.

در هفته های اخیر، ۲۲ تن از دانشجوان دانشکده مهندسی و ۲ تن از دانشجويان دانشکده علوم اداری و اقتصاد دانشگاه فردوسی مشهد به کميته انضباطی اين دانشگاه احضار شده اند.

احکام جدید محرومیت از تحصیل و اخراج از دانشگاه برای دانشجویان دانشگاه صنعت نفت آبادان صادر شده است.

عوامل حکومتی در دانشگاه صنعت نفت آبادان، فشارها علیه فعالین دانشجویی این دانشگاه را افزایش داده اند و برای 6 تن از دانشجویان احکام اخراج، محرومیت موقت از تحصیل و محرومیت از امکانات دانشگاهی صادر کرده اند.

هدف از این احضارها و بازجوها، زهرچشم گرفتن از فعالین جنبش دانشجویی و مرعوب کردن آن ها و هم چنین جلوگیری از اعتراض دانشجویان در 16 آذر و همبستگی آن ها با کارگران و زنان و مردم جان به لب رسیده است.

اعتراضات دانشجویی در دانشگاه های کشور

اما با وجود این همه تهدید و دستگیری و زندان فعالین دانشجویی، تلاش های گسترده ای هم در دانشگاه ها و هم در خارج از دانشگاه ها، برای برگزاری هر چه با شکوه تر و گسترده تر روز دانشجو در جریان است. فراخوان ها و پوسترهایی که در وبلاگ ها و اینترنت و غیره پخش می شوند، همگی تلاش بی سابقه برگزاری روز دانشجو خبر می دهند.

در خارج کشور نیز در حمایت به مناسبت روز دانشجو و هم چنین پشتیبانی از مبارزات دانشجویان و مردم آزاده، آکسیون هایی در کشورهای مختلف سازمان دهی شده است.

امسال، از زمان بازگشایی دانشگاه ها تاکنون اعتراضات دانشجویی در جریان است و هر کدام نمایندگان حاکمیت پا به محیط دانشگاه گذاشته اند با اعتراض شدید دانشجویان روبرو گشته و دست از پا درازتر دانشگاه را ترک کرده اند. برای نمونه خبرهای رسیده از دانشگاه گیلان، حاکی است که حدود 20 نفر از دانشجویان معترض به سخنرانی 17 آبان صفار هرندی به کمیته انضباطی دانشگاه احضار شده اند. این در حالی است که هم زمان، کمیته انضباطی دانشگاه گیلان مشغول تشکیل پرونده برای دانشجویانی است که در راهپیمایی روز 13 آبان بازداشت شده اند.

حضور اخیر محمدحسین صفار هرندی در دانشگاه گیلان و اعتراض دانشجویان به وی، از جمله اخباری بود در سطح رسانه های اینترنتی بازتاب وسیعی داشت. میزان اعتراضات دانشجویان به صفار به حدی بود که او به جای سخنرانی مشغول پاسخ گویی به اعتراضات دانشجویان شد و بعد از آن هم سخنرانی وی نیمه تمام ماند.

دانشگاه تهران

روز ۲۵ آبان 88، در اعتراض به اعدام احسان فتاحیان توسط دانشجویان تجمعی در دانشگاه تهران برگزار شده بود، تعدادی از دانشجویان شرکت کننده در این تجمع دستگیر شدند. احمد اسماعیلی، آمانج رحیمی، سروه ویسی، لیلا محمدی و پخشان عزیزی ۵ دانشجوی دستگیر شده هستند که از محل نگهداری آن ها خبری در دست نیست.

دانشکده‌ برق و کامپیوتر دانشگاه تهران

صدها دانشجوی دانشکده‌ برق و کامپیوتر دانشگاه تهران در اعتراض به بازداشت «مهرداد بزرگ» دست به تجمع زدند.

بیش از 400 دانشجوی دانشکده برق و کامپیوتر دانشگاه تهران با حمل تصاویری از دانشجوی زندانی مهرداد بزرگ و حمل پلاکاردهایی که شعارهایی چون «دانشجوی زندانی آزاد باید گردد»، بر روی آن نوشته شده بود از شرکت در کلاس‌‌ های درس خودداری کردند.

دانشجویان معترض با راهپیمایی در محوطه‌ پردیس «امیرآباد» و توقف در مقابل دانشکده‌ های مکانیک و معدن با خواندن سرود «یار دبستانی» و سر دادن شعارهای «دانشجو، دانشجو، حمایت حمایت»، خواهان همراهی سایر دانشجویان این دانشگاه شدند. دانشجویان معترض اعلام کردند تا آزادی دانشجویان زندانی، این حرکت اعتراضی در روزهای آینده با تحصن و اعتصاب غدا ادامه خواهد یافت.

دانشکده علوم انسانی واحد تهران جنوب دانشگاه آزاد

به دنبال اعتصاب صنفی دانشجويان دانشکده علوم انسانی واحد تهران جنوب دانشگاه آزاد، چند دانشجوی اين دانشکده به کميته انضباطی و حراست دانشگاه احضار شدند. دانشجويان به دنبال اعتصاب هفته گذشته خود و در اعتراض به احضار دانشجويان روز يکشنبه اين هفته نيز کلاس های بعد از ظهر خود را تعطيل کردند.

يک شنبه مورخ 1/9/88 صبح يکی از دانشجويان به مدت 45 دقيقه در کميته انضباطی و از سوی ماموران حراست مورد بازجويی قرار گرفت.

دانشجويان با تعطيل کردن کلاس های بعد از ظهر خواستار حضور دکتر اسفنديار، رييس واحد تهران جنوب دانشگاه آزاد، در دانشکده شان شده اند. يکی از دانشجويان اين دانشکده گفت: اعترضات دانشجويی در اين دانشکده با تعطيل کردن کلاس های درس و اعتصاب دانشجويان ادامه دارد.

دانشگاه صنعتی شاهرود

صدها تن از دانشجويان دانشگاه صنعتی شاهرود در اعتراض به مشکلات صنفی دانشگاه در روز يک شنبه مورخ 1/9/88 به تحصن در صحن عمومی دانشگاه پرداختند. دانشجويان در ابتدای اين تحصن به اعتصاب غذا مبادرت ورزيدند و ظرف های غذای خود را در فاصله صدها متری از روبروی سلف تا سردر دانشگاه قرار دادند. در ادامه اين تحصن، دانشجويان خواستار حضور مسئولين دانشگاه در ميان آنان و پاسخگويی به مشکلات صنفی خود از قبيل کيفيت نامناسب غذای سلف، کمبود خوابگاه های دانشجويی و مشکلات سايت دانشگاه شدند که بدليل حضور پرشمار دانشجويان، دکتر نيکوفرد معاونت دانشجويی مجبور به حضور در ميان متحصنين شد، تا متعهد شود که امکانات دانشجويان ارتقا و اجازه فعاليت مجدد شورای صنفی صادر گردد.

از حاشيه های قابل توجه اين تجمع حضور تعدادی از فعالين بسيج در همراهی با اکثريت دانشجويان بود اين در حالی ست که در انتهای مراسم برخی از عناصر درجه دار بسيج به هتاکی نسبت به تعدادی از دانشجويان پرداختند.

گفتنی است پيش از اين جواد صفدری دبير شورای صنفی دانشگاه شاهرود به يک ترم محروميت از تحصيل محکوم شده است. هم چنين در سال جاری شورای صنفی دانشگاه از امکان ادامه فعاليت منع شده است.

دانشگاه شیراز

دانشجویان دانشگاه شیراز، خواستار مقاومت در برابر موج فشارها و سرکوب های اعمال شده علیه فعالین دانشجویی از سوی نهادهای امنیتی و اطلاعاتی حکومتی شده اند.

روز شنبه، ۳۰ آبان ۱۳۸۸، با افزايش فشارها بر دانشجويان دانشگاه شيراز توسط نهادهای امنيتی خارج از دانشگاه و نيز نهادهای امنيتی درون دانشگاه هم­چون كميته انضباطی و حراست، دانشجويان در مقابل اين فشارها عكس العمل نشان دادند. به گزارش خبرنامه اميرکبير، با بازداشت تعداد زيادی از دانشجويان دانشگاه شيراز توسط اداره اطلاعات اين شهر و نيروهای امنيتی و نيز احضار ده ها دانشجو توسط كميته انضباطی و صدها دانشجو توسط حراست و تهديد دانشجويان توسط اين نهاد، دانشجويان نيز با پخش شبنامه ها و بيانيه ها و نيز اعتصاب غذا به شرايط امنيتی اين دانشگاه و افزايش فشارها اعتراض كردند.

نشريه ای بدون مجوز به نام «شبنامه اعتراض» در سطح گسترده ای در ميان دانشجويان پخش شده است. اين نشريه با تيتر «ما بی شماريم...»، در 8 صفحه و به همراه مقالات و نيز اخبار شيراز و ايران منتشر شده است. در لوگوی اين نشريه آمده است: «شبنامه اعتراض؛ نشريه ای برای بی خداها و با خداها، ماركسيست ها و ليبرال ها، چپ ها و راست ها، زنان و مردان؛ نشريه ای برای آزادی». اين نشريه هم چنين در اقدامی جالب در شناسنامه خود رياست دانشگاه، ریيس كميته انضباطی و مسئولين حراست را به عنوان مدير مسئول، سردبير و عوامل اجرايی نشريه معرفی كرده است. در سر مقاله اين نشريه آمده است: «اگر آن ها مظهر قانون اند پس اين نشريه غيرقانونی است تا مكانی باشد برای سخنان بی سانسور و دردهايی كه برای بيان نيازی به مجوز نداشته باشند. اين نشريه ماحصل تمام فشارهايی است كه مديريت دانشگاه به قدرت كميته امنيتی انضباطی، حراست و كميته ناظر بر نشريات بر تمام دانشجويان اعمال كرد و دسترنج تمام نگاه های امنيتی، قيم مآبانه و غرض ورزانه به نوع دانشجو است. اميد كه روزی تمام فكرها و عقيده ها و انسان ها بی پرده سخن بگويند.»

دانشجويان نيز در اعتراض به همكاری حراست و كميته انضباطی دانشگاه با نهادهای امنيتی و اداره اطلاعات، با پخش بيانيه ای در سطح دانشگاه دعوت به اعتصاب سراسری و تعطيلی كلاس ها در روز يك شنبه 1 آذر نمودند.

دانشگاه خواجه نصیر

روز یک شنبه 1 آذر 88، بزرگ ترین تجمع دانشجویان دانشگاه خواجه نصیر تهران که در اعتراض به تداوم بازداشت علی پرویز و سهیل محمدی دو فعال دانشجویی این دانشگاه برگزار شد، با خشونت و حمله نیروهای امنیتی و بسیجی روبرو شد.

خبرنامه امیر کبیر در خصوص تجمع اعتراضی دانشجویان خواجه نصیر، چنین گزارش داد: «پس از اعلام برگزاری تجمع اعتراضی از سوی دانشجویان خواجه نصیر در روز یک شنبه 1 آذر، از صبح امروز نیروهای لباس شخصی که با هماهنگی بسیج دانشگاه خواجه نصیر از بیرون دانشگاه به صورت سازماندهی شده آورده شده بودند، محوطه دانشکده را اشغال کردند. آن ها تلاش کردند تا با نصب پرچم های حزب الله در سر در دانشکده مانع برگزاری تجمع اعتراضی دانشجویان شوند... از ابتدای روز حراست دانشگاه از ورود دانشجویان سایر دانشکده ها که برای شرکت در تجمع به دانشکده عمران رفته بودند، جلوگیری می نمود. هنگامی که تعداد دانشجویان پشت درهای دانشکده به بیش از 500 نفر رسید، نیروهای یگان ویژه و انتظامی در محل حضور یافته و دانشجویان را از جلوی دانشکده متفرق کردند. سپس نیروهای یگان ویژه و گارد ضدشورش کنترل در ورودی را به دست گرفته و مانع ورود دانشجویان به دانشگاه شدند. دانشجویان سایر دانشکده ها که با ممانعت نیروی انتظامی و یگان ویژه روبرو شده بودند به دانشکده مکانیک این دانشگاه رفته و تجمع خود را در آن دانشکده برگزار نمودند. دانشجویان با سر دادن شعارهایی خواستار آزادی علی پرویز و سهیل محمدی شده و اعمال سیاست های سرکوبگرانه دولت کودتا را در دانشگاه محکوم نمودند.

تجمع اعتراضی دانشجويان دانشگاه صنعتی سهند

هفته گذشته، جواد علیپور دانشجوی سال اول دانشگاه صنعتی سهند بر اثر حمله قلبی و تعلل در رساندن به بیمارستان جان خود را از دست داد. به گزارش خبرنامه اميركبير، پس از وقوع این حادثه تلخ دانشجویان دانشگاه دوبار پیاپی تجمعی را به دعوت شورای صنفی، به عنوان نهاد پیگیری حقوق دانشجو در دانشگاه، برگزار کردند و ریاست دانشگاه تا اول آذر ماه برای رفع مشكلات از دانشجويان فرصت خواست.

اما پس از بدقولی مسئولين در رسيدگی به خواست های دانشجويان، روز 3 آذر 88 دانشجویان اعلام کردند تجمعات بیش تری را برگزار و حتی تا پای تحصن در داخل و خارج از دانشگاه ایستاده اند و باز گرداندن امنیت جانی دانشجویان اصلی ترین و مهم ترین هدف بر حق این تجمعات است.

دانشگاه صنعتی سهند تبریز در حدود 30 کیلومتر خارج از شهر قرار دارد که با این وجود، دانشجویان این دانشگاه از کمبود امکانات اولیه پزشکی، از قبیل یک پزشک، یک مرکز پزشکی و یک آمبولانس مجهز رنج می برند.

دانشگاه بین المللی قزوین

در پی احضار و بازداشت سه تن از دانشجويان دانشگاه بين المللی قزوين، دانشجويان اين دانشگاه روز 3 آذر در اعتراض به بازداشت همكلاسی هايشان دست به تجمع و اعتصاب غذا زدند.

با گذشت يك روز و بی خبری مطلق از وضعيت فرهاد فتحی، پيام حيدر قزوينی و سعيد سكاكيان، 3 دانشجوی دانشگاه بين المللی قزوين، دانشجويان اين دانشگاه برای آزادی هم كلاسی های خود، از ساعت 11:30 صبح روز 3 آذر اقدام به اعتصاب غذا و تحصن در سكوت كردند. دانشجویان معترض در مقابل فشارها و تهدیدهای وارده به چند تن از دانشجويان از سوی وزارت نيروهای امنيتی، نه تنها عقب نشینی نکردند، بلکه دانشجویان در حمایت از دانشجویان تهدید و دستگیر شده با شعارهایی هم چون «دانشجوی زندانی آزاد بايد گردد»، «زندانی سياسی آزاد بايد گردد»، «دانشجو می ميرد، ذلت نمی پذيرد»، «زندانی، شکنجه ديگر اثر ندارد»، خواستار آزادى فورى و بى قيد و شرط همكلاسى هايشان شدند.

پیگیری های دانشجویان و رایزنی هایشان با ریاست و مسئولین دانشگاه به هیچ جایی نرسید. دکتر آل بویه، ریاست دانشگاه بین المللی قزوین، عملا از وظیفه شانه خالی کرد و مسئولین دیگر نیز با جواب ندادن و یا جواب های بی ربط سعی در سلب مسئولیت از خود داشتند. این در حالی است که یکی از مسئولین این دانشگاه با بی شرمی گفته است: «تحصن بی فایده است، آن ها تا دو ماه دیگر بیرون نمی آیند در حالی که من معتقدم باید اعدام بشوند.»

از سوی دیگر، نیروهای امنیتی با رژه رفتن شان سعی در ایجاد رعب و وحشت داشتند و با تهدیدهای تلفنی سعی در تضعیف روحیه و استقامت و پایداری دانشجویان معترض داشتند. نیروهای امنیتی حکومت در سلف سرویس دانشگاه برای بر هم زدن اعتصاب طرح ایتام راه انداختند و سعی در بر هم زدن اعتصاب داشتند.

مراجع قضایی هم در پاسخ به خانواده های دانشجویان در بند اظهار بی اطلاعی می کنند. خانواده یکی از دانشجویان در بند در این رابطه گفته است: «دادسرا اظهار بی اطلاعی می کند و ستاد خبری اطلاعات توصیه کرده است در فکر سند باشند.»

تجمع اعتراضی خانواده های دانشجویان دانشگاه علامه در مقابل دادگاه انقلاب

خانواده‌ های دانشجویان بازداشتی دانشگاه علامه طباطبایی به خاطر بی ‌خبری از فرزندان خود، روز 3 آذر ماه در مقابل دادگاه انقلاب تجمع کردند.

خبرگزاری هرانا - به گزارش فعالان حقوق بشر در ایران، امروز (سه شنبه 3 آذر 1388 - 24 نوامبر 2009)، پس از 5 روز بی‌ خبری، خانواده این دانشجویان مقابل دادگاه تجمع کرده و خواهان کسب خبر از فرزندانشان شدند.

در روزهای گذشته، در مراجعه‌ این خانواده‌ ها هیچ نهادی بازداشت این دانشجویان را نمی ‌پذیرفت. پس از اصرار خانواده‌ ها، بیگی بازپرس شعبه 3 قول تماس تلفنی را به خانواده‌ ها داد که چند ساعت قبل علیرضا موسوی در تماسی که داشت اطلاع داد در بند 209 همرا با مهرداد بزرگ و محمد نیکفر است و حال عمومی آنان خوب است. از وضعیت بقیه دانشجویان تا این لحظه خبری گزارش نشده است.

تحصن دانشجويان واحد ماهشهر پلی تکنيک

تحصن دانشجویان، از روز شنبه 30 آبان ماه در اعتراض به ضرب و شتم يکی از اعضای مرکزی شورای صنفی اين واحد دانشگاهی در مقابل درب دانشگاه آغاز شد امروز 4 آذر ماه وارد چهارمین روز خود شده است. به گزارش خبرنامه اميرکبير، دانشجويان خواستار پاسخ گويی مسئولين دانشگاه در مورد عدم تامين امنيت جانی خود و تضمين عدم تکرار اين حوادث هستند. اما مسئولين دانشگاه از پاسخ گويی به دانشجويان و کمک برای شناسايی ضاربان خودداری می کنند.

دانشجويان پس از عدم پاسخ گويی مسئولين واحد خواستار ديدار با رهايی رييس دانشگاه پلی تکنيک تهران شدند. اما رييس انتصابی پلی تکنيک نيز طبق معمول از تماس با دانشجويان و شنيدن خواسته های آنان خودداری کرده است.

از جمله شعارهای دانشجويان متحصن «دانشجو می ميرد ذلت نمی پذيرد» و «تا ديدار رهايی تحصن تحصن» است. این دانشجويان اعلام کرده اند که تا رسيدن به خواست های خود به تحصن ادامه خواهند داد.

ارزیابی مختصری از وضعیت کنونی جنبش دانشجویی و فشارهای اجتماعی

در سال های اخیر، دانشجویان کمونیست و چپ و آزادی خواه و عدالت جو، در ابعاد وسیع تری پا به میدان مبارزه نهاده اند و با ایستادگی در مقابل حاکمان قداره بند و آدم کش، در حمایت و پشتیبانی از مبارزات کارگران و زنان و مردم ستم دیده به ویژه روز دانشجو را گرامی داشته اند.

در واقع اعتراضات دانشجویی و فعالیت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آن ها و سازمان دهی هایشان، ریشه در وضعیت عینی جامعه و جنبش دانشجویی دارد.

گرایشات لیبرالیی، سازشکار و راست که آشکار و نهان به جناح هایی از حاکمیت متصل هستند، در جنبش دانشجویی کارشکنی می کنند و سعی دارند مباررات دانشجویی را از مضمون و محتوای طبقاتی خود تهی کنند و به دنبال گرایشات بورژوازی و دست کم بخشی از حاکمیت بکشانند. بر این اساس، فعالین کمونیست جنبش دانشجویی باید سنجیده تر و هوشیارتر و اجتماعی تر عمل کنند تا نفوذ و تلاش گرایشات راست و فرصت طلب در جنبش دانشجویی را خنثی نمایند. یکی از این تلاش ها، تاکید مداوم و پیگیر به پیوند جنبش کارگری و جنبش زنان و مردم محروم و آزاده است. با توجه به بحران اقتصادی، سیاسی و اجتماعی و دیپلماتیک حاکمیت و با توجه به اعتراضات میلیونی خیابانی مردم در ماه های اخیر، برنامه ها و شعارهای 16 آذر امسال باید گسترده تر و وسیع تر و طبقاتی تر و طنین اندازتر مطرح شود. در این راستا، باید تدارک وسیعی در دانشگاه ها سازمان دهی شود و تا آن که امکانات و مسایل امنیتی اجازه می دهند فعالین جنبش دانشجویی با فعالین جنبش کارگری، جنبش زنان، روزنامه نگاران، وبلاگ نویسان، نویسندگان و هنرمندان دیدار و گفتگو و تبادل نظر کنند تا هم زمان با اعتراضات دانشجویان در داخل دانشگاه ها، در بیرون و به خصوص در اطراف دانشگاه ها نیز تجمع مردمی وسیعی سازمان دهی گردد.

دو سال پیش که گرایش چپ جنبش دانشجویی ضربه شدید امنیتی خورد، دفتر تحکیم وحدت و لیبرال ها جان تازه ای گرفتند. اکنون گرایش چپ دانشگاه ها می تواند با شعارهایی نظیر «دانشجو کارگر اتحاد اتحاد»، «جنبش دانشجویی مدافع حقوق مردم محروم و آزادی خواه است»، «نیروهای امنیتی باید از محیط های دانشجویی اخراج شوند»، «به خفقان و سانسور پایان دهید»، «معیار آزادی جامعه، آزادی زن است»، «آپارتاید جنسی برچیده شود»، «به جدایی جنسیتی در محیط های آموزشی پایان دهید»، «باید به هرگونه شکنجه روحی و جسمی و سنگسار و اعدام پایان داده شود»، «همه زندانیان سیاسی آزاد باید گردند»، «تامین بهداشت و تحصیل رایگان برای همه کودکان کار و تامین زندگی خانواده آن ها»، «آزادی بیان و اندیشه و فعالیت متشکل برای همه»، «زبان های مادری آزاد باید گردند»، «دین از دولت و آموزش و پرورش جدا باید گردد»، «زنده باد سوسیالیسم» و غیره به میدان بیاید تا بار دیگر گرایش کمونیستی و چپ جنبش دانشجویی با هویت وافعی خودش در صحنه حضور سیاسی، اجتماعی و فرهنگی پیدا کند و سیاهی لشکر گرایشات دیگر نگردد.

در دو سال احیر، اعتراضات پیگیر دانشجویان برخی از دانشگاه های کشور از جمله مازندران، تبریز، زنجان، شیراز، تهران، کرج و... نشان داد که گرایش چپ جنبش دانشجویی با وجود تحمل ضربات سنگین امنیتی هنوز حضور فعال و گسترده ای در صحنه سیاسی دانشگاه ها دارد.

بدین ترتیب، در دانشگاه ­های سراسر کشور، دانشجویان کمونیست و چپ و آزادی خواه، نفوذ و قدرت چشم گیری دارند که بدنه اصلی آن را فرزندان کارگران و مردم آزاده تشکیل می دهند. قدرتی که ریشه در سنت چپ دانشگاه ها داشته و تاریخا دانشگاه ها سنگر محکم آزادی محسوب می شوند. هر چند که این بخش از دانشجویان به قدرت خود واقفند اما بزرگ ترین ضعف جنبش دانشجویی این است که از یک سو، هنوز نتوانسته صفوف خودش را در سطح سراسری متحد کند و هم زمان در چندین دانشگاه کشور، دست به اقدام مبارزاتی مشترک بزند. از سوی دیگر، در میان برخی از فعالین چپ دانشجویی نیز سیاست های سکتاریستی یک عامل بازدارنده در اتحاد و همبستگی سراسری جنبش دانشجویی است. البته در این میان عامل سرکوب پلیسی را هم، به عنوان یک عامل اصلی پیشروی جنبش های اجتماعی، نباید نادیده گرفت.

در چنین موقعیتی، باید به تلفیق مبارزه مخفی و علنی توجه ویژه ای مبذول داشت و نباید دشمن را دست کم گرفت. گرایشات سکتاریستی را باید مورد نقد جدی قرار داد تا هیچ فرد و جریانی جرات نکند از موفعیت یک جنبش اجتماعی سوء استفاده سیاسی کند و آن را فدای سیاست های ماجراجویانه سیاسی - تشکیلاتی خود نماید. متاسفانه هنوز دلایل اصلی ضربات پلیسی دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب به طور همه جانبه جمع بندی نشده است.

مهم تر از همه گرایش کمونیستی جنبش دانشجویی، باید مستقیما به مارکس و تجارب و آموزه های سوسیالیسم علمی رجعت کند تا مانع نفوذ سیاست های مخرب و محدودنگرانه و سکتاریستی و فرصت طلبی در جنبش دانشجویی شود. منافع این جنبش و دیگر جنبش های اجتماعی در این است که استراتژی کمونیستی را در افق و چشم انداز خود قرار دهند.

حکومت اسلامی، همواره تلاش نموده است که سرکوب سازمان یافته خود را برای متوقف کردن موج اعتراضات فزاینده مردم و جنبش های اجتماعی به کار گیرد. نیروهای سرکوبگر و وحشی حکومتی در این راستا از هیچ جنایتی فروگزار نبوده اند. اما هر باری که با مقاومت بی نظیر مردم روبرو بوده اند، دچار تزلزل و سردرگمی شده اند.

حضور دایمی نیروهای سرکوبگر در خیابان ها، تهدید و زندان، شکنجه و اعدام و مفقود نمودن عده کثیری از زنان و مردانی که در تظاهرات های خیابانی دستگیر شده اند از یک سو و کمشکش و اختلافات درونی حاکمیت از سوی دیگر و مهم تر از همه با اوج گیری اعتراضات کارگری و مردمی، همگی نشان دهنده این واقعیت است که سران حکومت دچار بحران و سردرگمی شده اند و تنها بقای خود را در سرکوب و جنایت می بینند. در حالی که می دانند با سرکوب و وحشی گری فقط می توانند برای دوره کوتاه دیگری حاکمیت غیرانسانی خود را سرپا نگه دارند اما در درازمدت سرکوب ها کارساز نیستند.

در چنین شرایطی، جنبش های اجتماعی آزادی خواه و عدالت جو، به ویژه جنبش کارگری هرچه متشکل تر و متحدتر شوند و مبارزات هدفمند و آگاهانه ای را پیش ببرند، پیشروی قدرتمند مبارزات جاری را تضمین می کنند. اساسا پیشگام مبارزات سرنوشت ساز تاریخی، طبقه کارگر متشکل و متحد و آگاه است.

اساسى ترين عامل در شكل گيرى گرایش چپ جنبش دانشجويى، رشد مبارزات راديكال كارگرى در جامعه است كه در مطالبات و مبارزات و شعارهاى دانشجويان نیز بازتاب مى يابد.

حکومت اسلامی ایران، سی سال است با سرکوب و کشتار و وحشی گری حاکمیت خود را حفظ کرده است اما امروز به ویژه نیروی جوان کم ترین ترسی از این حکومت ندارند و تنها راه نجاب خود از وضعیت موجود را در مبارزه پیگیر خود در جهت سرنگونی حکومت اسلامی می بینند. براساس با شهامت و جسارت بی نظیر و تحسین برانگیزی به مبارزه خود ادامه می دهند و ترسی از وحشی گری های نیروهای سرکوبگر حکومتی ندارند.

نتیجه گیری

جامعه ما در حال حاضر، بیش از هر زمان دیگری آبستن حوادث مختلف سیاسی و اجتماعی است. هر چند که وقایع اقتصادی، سیاسی و اجتماعی آتی کشور را نمی توان به درستی پیش بینی کرد اما آن چه که امروز به روشنی می توان مشاهده کرد، این است که اکثریت مردم ایران از حکومت اسلامی ایران نفرت دارند و با اعتراضات میلیونی اخیر خود در خیابان ها، حکم برچیده شدن بساط خونین این حکومت جانی را صادر کرده اند و این حکم خود را به گوش افکار عمومی مردم جهان نیز رسانده اند. مردم آزاده و در پیشاپیش همه نیروی جوان پرانرژی و تشنه آزادی، عزم و اراده کرده اند که در همه عرصه های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، وضع موجود را به نفع آزادی های فردی و جمعی و برقراری یک جامعه آزاد و برابر و انسانی تغییر دهند. در نتیجه روزبروز ترس از حاکمیت و نیروهای سرکوبگر آن، بی معنی می شود و مردم با قدرت و اعتماد به نفس بیش تری در صحنه مبارزه سیاسی ظاهر می شوند. از سوی دیگر، تنها راه رهایی مردم از ستم و استثمار حکومت اسلامی، پیگیری هر چه جدی تر مبارزه سیاسی و اجتماعی است.

جامعه ما در شرایطی به استقبال بزرگ داشت 16 آذر می رود که حکومت اسلامی و ارگان های سرکوب آن وحشی گری های خود را به اوج رسانده اند و تنها تعرض و مقاومت همه جانبه مردم می تواند هم جلو این وحشی گری های حکومتیان را بگیرد و هم خواست های خود را به حاکمیت تحمیل کند.

در واقع روز دانشجو، روز «خوف و هراس سران اراذل و اوباش حکومت» و روز «نترسی مردم و اوج همبستگی دانشجویان، کارگران، زنان و همه مردم آزاده است. بنابراین، هر چه مصمم تر و متحدتر در این روز شرکت کنیم به همان نسبت نیز صفوف طبقاتی خودمان را متحدتر خواهیم کرد.

مسلما اگر بزرگ داشت شانزده آذر در 50 شهر و 200 دانشگاه کشور با شکوه تر، وسیع تر، رادیکال تر و با قدرت تر برگزار شود به همان نسبت نیز دلگرمی و همبستگی بیش تری در صفوف مبارزان راه رهایی ایجاد خواهد شد.

bamdadpress@ownit.nu


ششم آذر 1388 - بیست و هفتم نوامبر 2009

منبع: سايت ديدگاه