بخش پنجم جمعه ۶ آذر ۱۳۸۸ - ۲۷ نوامبر ۲۰۰۹
کاظم رنجبر
پیشگفتار . مطالعه ولو به اختصار تاریخ دو قرن مبارزات ملت های مسلمان، علیه استبداد داخلی و استعمار خارجی ، که امروز با ظهور بظاهر جنبش های« اسلامی- سیاسی یا به مفهوم دیگر اسلامیسم » ، ولی در واقع سازمانهای ساخته و پرداخته قدرت های استعماری، طراحی شده، در انبار های اندیشه (Think tank) این قدرت ها ،در راستای به انحراف کشاندن مبارزات ضد استبدادی،و ضد استعماری ملت های مسلمان ، امکان پذیر نیست. در این راستا، ما دو نمونه را مورد مطا لعه قرار خواهیم داد. این دو نمونه ، یکی کشور مصر ،ودیگری کشور ایران است. اهمیت این دوکشور ، هم از جنبه موقعیت ژئوپولتیک و ژئواستراتژیک ،و هم از جنبه تاریخ کهن هر دو ملت ،و نقش مبارزات ضد استبدادی و ضد استعماری این دوملت در دوقرن اخیر است.چرا در اوج مبارزات ملت مصر علیه استبداد و استعمار انگلیس ، آمریکا ،واسرائیل ،اخوان مسلمین، وارد صحنه می شوند،و این مبارزات ملی و دموکراتیک را به انحراف می کشند ؟ و چرا در ایران در اوج مبارزات ، زنده یاد امیرکبیر ، علیه فساد دربار و نقوذ بیگانگان ،روس و انگلیس ، فتنه باب ،و در دوران مبارزات دکتر مصدٌق ، فتنه فدائیان اسلام ،و پشتبانی آیت الله های چون کاشانی ها و خمینی ها از این سازمان تروریستی ، ظهور می کنند ؟ امروز ما یک کشور مسلمان در جهان نمی توانیم ، پیدا بکنیم، که در آن کشور یک نظام برخاسته از رای قانونی وآزاد ملت ،حاکم باشد! آیا مسلمانان به قول ملکه انگلیس در قرن نوزدهم ، ویکتوریا، شایستگی وشعور داشتن نظام دموکراتیک را ندارند؟ یا اینکه این نظام های جهل وفساد ،واستبداد ،ساخته وپرداخته و برخاسته از سیاست استعماری خود همین قدرت های جهانخوار هستند، که مانع می شوند روند مبارزات دموکراتیک ملی و میهنی را به انحراف بکشند؟چه قدرت هائی استعماری ، وهابیون را در عربستان به حکومت رساند ند؟کدام کشور عربی متحد بالقوه و بالفعل عربی ، با دولارهای نفتی، سازمانهای سیاسی- مذهبی –تروریستی را کمک مالی می کند؟
دو قرن تاریخ معاصر مصر، با نگاه ساختار اجتماعی ، اقتصادی ،و فرهنگی این کشور ، همراه با رابطه این ملت ، با سه امپراطوری ، چون عثمانی در حال اضمحلال ،بریتانیای کبیر در حال دست اندازی به هندوستان و تحکیم قدرت دریائی و نظامی خود درمدیترانه ،دریای احمر، و حفظ و در انحصار گرفتن راه دریائی هند،گشوده شدن کانال سوئزدر سا ل 1869، ور قابت تاریخی بین فرانسه وانگلیس ، در طول قرون متمادی، و بلاخره، همکاری تنگاتنگ این دو رقیب سابق در زمان شروع و بعد از جنگ جهانی اول، و ظهور دو ابرقدرت آمریکا وشوروی بعد از جنگ دوم جهانی و رقابت این دو قدرت ، در منطقه خاورمیانه با موقعیت ژئو استراتژیک و ژئو پلتیک آن، منابع عظیم نفت ، و ایجاد پایگاه نظامی غرب بنام کشوراسرائیل با ایده ئولوژی صهیونیزم ، برای سرکوب ملت های عرب ،و جنگ های متعدد و خانمانسوز در خاورمیانه ،پارامترهائی (واقعیت های اثباتی ) هستند، که ما را با ما مای تاریخ( در اینجا کلمه ماما به معنی زن ایکه در زایمان زن باردار، و درآمدن کودک از شکم مادردر حال زایمان به او کمک می کند ) در تولد اخوان المسلمین ، القاعده، طالبان،حماس ، تکفیریون ، حزب الله ، و فدائیان اسلام ، اسلام ناب محمدی آقایان خمینی و خامنه ای ،در این تحلیل به کمک خواهند کرد.وجود این سازمانها و پشتبانی مالی وسیاسی،و حتی مسلح کردن آنها ، در راستای این اصل است ، که هدف وسیله را توجیه میکند..
* * * * *
اشغال مصر توسط ناپلئون بناپارت.
دراول ژوئیه 1797،ارتش ناپلئون در بندر ابوکیر (Aboukir) مصر پیاده می شود. این کشور از سا ل1517، بخشی از امپراطوری عثمانی محسوب می شد.عثمانی ها ، این بخش از آفریقا را بوسیله مملوک ها،که دست نشند گان خودشان بودند، بصورت حکمرانان محلی اداره کشور را در دست داشتند واین کشور ها هر سال مالیات هنگفتی به سلاطین عثمانی می پرداختند.در دوران تسلط عثمانی ها بر مصر، مقامات نظامی و اداری کشور در دست ترکان عثمانی بود. بازرگانی ، و صنایع سنتی را لبنانی ها و مراکشی ها در اختیار داشتند، و مصری ها در کار های کشاورزی ،وصنایع غذائی ، فعالیت می کردند.مراکز آموزش و تعلیم و تدریس علوم دینی نیز در انحصار مصری ها بود، که مشهورترین مرکز تعلیم آن ، مدرسه الهیات الازهراست،که تاریخ بنای مسجد آن به سال 356 هجری قمری ،برابر با 969 میلادی می رسد. در این مدرسه ، ضمن زبان عربی ، حقوق و قوانین شرعی والهیات اسلامی تدریس می شود. این مدرسه در عین حال ،در مراحل مختلف زندگی سیاسی واجتماعی و فرهنگی جامعه مصر ،نقش اساسی داشته و هنوز نیز از آن نقش برخوردار است.حسن البناء بنیانگذار اخوان المسلمین،و طارق رمضان، نوه او ،که یکی از مدافعان اسلام سیاسی دربین جوانان مسلمان مقیم اروپا می باشد ، زمانی هم مشاور دولت بریتانیای کبیردر رابطه با این جنبش های اسلامی در اروپا بود ، ضمن تحصیل دررشته فلسفه در دانشگاه ژنو ، در مدرسه الازهر هم الهیات خوانده است. همین نقش را در ایران و عراق هم حوزه های نجف و قم برعهد ه دارند ،و در ایران اسلام ناب محمدی آقای خمینی در رقابت ظاهری شیعه با سنی ، دانشگاه الزهرا را بخاطر تشابه اسمی با الازهر را با بودجه های کلان ساخته اند، که در این «دانشگاه » مبلغ دینی مذهب شیعه تربیت می کنند،و مثل مسیونر ها مسیحی به نقاط مختلف دنیا می فرستند.این هزینه ها سنگین را در خالی مصرف می کنند، که اغلب مدارس روستائی ایران از داشتن نیمکت ، ووسایل آموزشی محروم هستند!!!
* * * * * *
ناپلئون بناپارت ژنرال برخاسته ازانقلاب کبیر فرانسه ، ضمن اینکه می خواست بماننداسکندر کبیر ، در حمله به کشورهای باستانی از خود نام پر آوازه در تاریخ بگذارد، در ضمن هدف اش ، رقابت با امپراطوری انگلیس ودر صورت امکان ،فراهم آوردن زمینه دست یافتن به هندوستان، و یا حد اقل ، تضعیف رقیب استعماری فرانسه یعنی انگلیس و عثمانی و روسیه بود.قبل از آنکه کانال سوئز توسط فرانسویان کنده بشود، کالاهای تجاری متعلق به کمپانی هند شرقی ، از راه دریای سرخ به بندر سوئز می رسیدند ، این کالاها را مجبور بودند، از خاک مصر گذرانده،تا به بندر سعید در کنار دریای مدیترانه رسانده و به اروپا صادر بکنند.اگر بناپارت می توانست، بر مصر مسلط بشود، یا حد اقل مصری ها را به آن درجه از آگاهی ،و شعور سیاسی می رسانید، که این ملت ، خود را از یوغ عثمانی و تهدید نیروی دریائی انگلیس ها در مدیترانه آزاد بکند، در نهایت ، فرانسه به رقبای خود ضربه کاری زده بود. اماٌ انگلیسی ها هم آنقدر بی دست و پا نبودند، که ناپلئون را در این طرح سیاسی و نظامی آزاد بگذارند. چه بسا خوانندگان بپرسند، جنگ های دریائی و رقابت های استعماری قدرت های بزرگ ، چه ربطی به اسلام سیاسی ،سازمان های تروریستی اخوان المسلمین و فدائیان اسلام و طالبان و القاعده ، امروزدارد؟ در جواب باید گفت ،همچانیکه در بخش اول این مقاله : اسلام چون سلاح سیاسی ، گفتیم، موقعیت جغرافیائی هر کشور،سیاست داخلی و خارجی آن کشور را رقم می زند. همین ناپلئون بناپارت سخن معروفی دارد ، که می گوید: علم جغرافیا در درجه اول برای جنگیدن بکار برده می شود.
بیش از یک قرن ونیم است ، سرنوشت ملت ایران ،به خاطر موقعیت جغرافیائی اش به رقابت های امپراطوری انگلیس،با روسیه تزاری ،و بعد از جنگ دوم جهانی ، به رقابت های دو ابر قدرت آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی گره خورده بود.امروز با فروپاشی نظام کمونیستی در شوروی ، این رقابت ها نه تنها از بین نرفته است ، بلکه رقیب تازه ای بنام چین هم بر این رقابت ها اضافه شده است.اگر درتظاهرات جنبش سبز در ایران، شعار مرگ بر روسیه به گوش ملت می رسید، بی جهت نبود ونیست.
درست یک سال بعد از پیاده شدن فرانسوی ها در مصر در اول ماه اوت 1798 انگلیسی ها، نیروی دریائی فرانسه ، که ناپلئون و ارتش فرانسه را همراه با یک عده باستان شناسان ، مهندسین ،پزشکان نظامی ،مدیران مدٌبر اداری و کاوشگران فرانسوی را در بندر ابوکیر پیاده کرده بودند،این کشتی ها توسط دریادار معروف انگلیسی نلسون، نابود کردند.
در این مدت فرانسوی ها ضمن کاوش های باستان شناسی ، بر این هدف بودند ، که سیستم اداری مصر را مدرنیزه، وبصورت روش اداری فرانسه در آورند . فرانسوی ها ، در درجه اول ، یک شورای عمومی بنام : «دیوان العام »،متشکل از علمای دینی ، نجبا ، بازرگانان و نمایندگان ایالت ها تشکیل دادند، که نظیر این دیوان العام را در ابعاد ایالت ها ، بمانند انجمن های ایا لتی و ولایتی ،که خواست مشروطه خواهان ایران نیز بود ، تشکیل دادند، که در مجموع ، اداره مملکت را بر عهده داشتند. در 21اکتبر 1798، برای زمین داران بزرگ، نظام مالیاتی گذاشتند، تا از در آمد آن مالیات ها، هزینه اداره کشور ، تامین بشود.این اصلاحات در واقع نطفه استقلال مصر از سلطه امپراطوری عثمانی در حال فروپاشی را فراهم می کرد. زمین داران، همراه با علمای دین ، که در حقیقت، در نظام فئودالیته ،دست در دست هم عمل می کنند، ونیروی کار مفت و مجانی دهقانان بی زمین رابه نفع خود استثمار می کنند،و علمای دینی با گرفتن خمس و زکات، از زمین داران بزرگ ،و دادن وعده های بهشت و حوریان متعد د به دهقانان بی زمین ، وترساندن آنها از دوزخ آنها را آرام و فرمانبردار از آخوند و مالک بار می آورند. این مالیات گیری دولت خوشایند حضرات زمین دار و علمای دینی نبود. لذا با تحریک مردم ساده اندیش ، که دست دولت عثمانی به عنوان خلیفه مسلمین جهان ، در آن تحریکات ، روشن و آشکار بود، که وا اسلاما ،که مسیحیان بر ما مسلط شدند، شورش و هیجان مردم را برانگیختند. ولو اینکه این شورش به سختی سرکوب شد ، ولی باعث مقاومت مردم در مقابل مدیران و مدیریت اروپائی گردید ،واین امر ناپلئون را سخت نگران کرد. ناپلئون مجبور شد رهبران شورشی و مملوک های مصری را تا سوریه تعقیب بکند.ناپلئون بعد از آنکه العریش ، عزٌه حیفا را محاصره می کند وشورش را می خواباند، به قاهره مراجعت کرده وتصمیم می گیرد ، که خود به فرانسه برگردد.
ناپلئون در 23 اوت 1799، به فرانسه بر گشت واداره مصر را به ژنرال کلبر (Général Kleber) واگذارکرد.ژنرال کلبر که مدام مورد حمله مملوک ها ،عثمانی ها و انگلیسی ها و اعتراضات توده مردم مصر بود ، در سال 1800، به دست مصری ها به قتل می رسد ،و جای او را ، ژنرال فرانسوی ،که به تازگی به دین اسلام مشرف شده بود!!! بنام ژنرال عبدالله مانو(Général Abd Allah Menou) قدرت را در دست می گیرد.(این تغیر دین دادن مسئولین دولت های استعماری نیز یکی از این ترفند و حقه بازی و مردم فریبی ها رایج است ، که از این طریق هم مردم محلی را فریب بدهند ،و هم بتوانند ، با قوانین اسلامی ، در مدت دوری از زن و فرزندان خود، با دخترکان جوان مسلمان ، که دین اسلام ، چنین اجازه را می دهد، عیاشی بکنند. هاری سن-جان کلبی انگلیسی «Harry Saint –John Philby» هم که از سال 1930، مشاور بسیار خصوصی ابن سعود بود ، وبه زبان و ادبیات عرب تسلط کامل داشت،و شخصی کاملأ بی دین بود، برای اینکه بتواند با دخترکان مظلوم عرب همبستر بشود، در ظاهر به دین اسلام مشرف شده بود!!!!)
در طول سه سا ل ااشغال فرانسه (1797-1802)، بنا به نوشته مورخ مصری ، جبٌار جبرتی معاصر زمان اشغال فرانسه ، نقل از ترمیم و تعمیر نسبی شهر ها، سیستم آبیاری ، نحوه انبارکردن غلات می کند.سیستم مالیاتی بنام التزام ، توسط فرانسوی های تنظیم می شود. این مالیات به نسبت مرغوبیت ومحصول دهی زمین های کشاورزی ، از کشاورزان گرفته می شد.فرانسویان ، شورای بازرگانان مصری متشکل از بازرگانان مسلمان ، مسیحی را برای تنظیم قوانین بازرگانی تشکیل می دهند، و از این طریق دست باج گیران مسلح از سرکسبه و تجار برداشته می شود. به دنبال این اصلاحات ، علما و نجیب زادگان مصری ، اداره امورو دادگستری مملکت خود ، را که سابق انحصارأ در دست ماًموران دولت عثمانی بودند، خود مستقلأ برعهده می می گیرند.در 2 سپتامبر1802 فرانسویان همراه با ارتش خود، مصر را ترک می کنند.
خوانندگان ایرانی ، می دانند که ناپلئوان بناپارت این سیاست دست اندازی به منافع انگلیس ،و خصوصأ امکان تسخیر هندوستان از راه ایران را ، در زمان فتحعلیشاه قاجار نیز ، در سر می پروراند. در این راستا نیز ، هیت نظامی ، به سرپرستی ژنرال گاردان به ایران فرستاد ، تا ارتش ایران را تجدید سازمان بدهد، تا به کمک این ارتش ،فرانسه بتواند، به هندوستان لشگر کشی بکند. این نوع سیاست های ناشی از عدم آگاهی پادشاهان ایرانی، وآلت دست قرار گرفتن قدرت های بزرگ و خرافات دینی حا کم درجامعه ،و فتوی جهاد علیه روسیه توسط ملااحمد نراقی (جٌد بزرگ آقای دکتر احسان نراقی «روشنفکر اسلامی» چه صدمات جبران ناپذیر به ایران و ملت ایران زد، تاریخ بیان می کند. شعار جنگ ،جنگ تاپیروزی، راه قدس از کربلا می گذرد آقای خمینی ،داستان فقر فرهنگی و سیاسی ایران امروز نیست، بلکه سابقه طولانی دارد.
هموطنان صاحب فرهنگ ، وقتی که موزه های معتبر دینا ، چون موزه های لندن- پاریس - برلن – وین-سن پطرزبورگ را بازدید می کنند، به چشم می بینند، که چه آثار گرانقدر هنری ملت های چون ایران، مصر، چین ، ویتنام ،توسط همین قدرت های استعماری ، بخاطر نادانی و فساد حاکمان ما ملت ها ، به تاراج رفته اند.سالن های بزرگ این موزه ها پر از اشیاء عتیقه وهنری ملت های مسلمانان و سایر ملت های در بند جهل وفسادهیت های حاکمه آنان را تشکیل می دهند.بخش مهم آثار باستانی سالن های موزه لور پاریس ، متعلق به آثار باستانی مصر وایران هستند، که توسط این حضرات ، و این فاتحان از کشورهای صاحب اصلی این آثار به تاراج رفته اند.
* * * * * *
ظهورمحمد علی پاشا، (1769-مرگ 1849)
محمد علی پاشا ، که از سال 1804 تا 1849 با عنوان جانشین سلطان عثمانی در مصر حکومت کرد ،در تاریخ مصر با نام بنیانگذار مصر نوین یاد می کنند.او متولد شهر کاوالا در مقدونیه شرقی ومسلمان آلبانی تبار بود.در آن زمان بعد از رفتن فرانسوی ها ، دوقدرت رقیب ، یعنی دولت عثمانی ، از یک طرف ،و مملوک ها(حاکمان سابق و دست نشانده دولت عثمانی) سعی بر آن داشتند ،حاکمیت مصر را دوباره در دست بگیرند. انگلیسی ها در ظاهر چنین خود را نشان می دادند،که می خواهند بین این دو قدرت رقیب ، نقش میانجی را بازی بکنند..در 11 مارس 1803 ،نیروی دریائی انگلیسی ها ، بندر اسکندریه را ترک می کنند.چند مدت بعد از ترک مصر توسط انگلیسی ها، نما ینده امپراطور عثمانی ، خود را به عنوان حاکم مصر ، به مردم مصر معرفی می کند.اماٌ علمای دینی مصر که به تازگی ، استقلال و حق دخالت در امور جاری وطنشان مصر را بدست آورده بودند، به قبول حاکم جدید عثمانی تمکین نکردند ،و ملت را به شورش و اعتراض علیه حاکم عثمانی تحریم و تهیج نمودند. حاکم مصر ، توسط محمدعلی پاشا که با درجه ژنرالی ، برهنگی آلبانی یائی تبارمتعلق به ارتش عثمانی ، فرماندهی می کرد، حاکم عثمانی را از قدرت ساقط کرد،و خود قدرت حکومتی مصر را بر دست گرفت.سلطان عثمانی مجبور شد محمد علی را با عنوان جانشین سلطان عثمانی در مصر به رسمیت بشناسد و در 9 ژوئیه 1805 ، رسما ّا عنوان محمد علی پاشا، جانشین سلطان عثمانی ، بر مصر حکومت می کند.محمد علی پاشا،برای تکیم قدرت خود ، درطول شش سال ، مملوک های مصررا که ادعای حکومت مصر را داشتند، قلع و قمع کرد،و بعضی از اعلما را نیز مجبور به تبعید ،و یا اعدام نمود.
محمد علی پاشا ، یک رابطه سیاسی با امپراطوری عثمانی برقرار می کند ، ولی در عین حال از سال 1811 تا1818،نیروهایش را علیه وهابیون عربستان ، به جنگ می فرستد و دوشهر مقدس مسلمانان مکه ومدینه را به تصرف خود در می آورد.همین امر باعث نگرانی انگلیسی ها می شود.
خوانندگان ، ملاحظه می فرمایند، چه دلیلی دارد، که در ابتدای قرن نوزدهم،تصرف مکه و مدینه ، وجنگ با واهبیون، که نه در آن زمان صاحب قدرت بودند، نه نفت به عنوان انرژی ارزان قیمت برای توسعه سرمایه داری صنعتی ،در عربستان آنروز کشف شده بود،،چرا جنگ با واهبیون ، و فتح مکه و مدینه ، توسط یک ارتش مسلمان ،
مصری باعث نگرانی انگلیس می شود؟
نگرانی انگلیسی ها از فتوحات محمد علی شاه در عربستان سعودی ، به خاطر موضوع حیاتی برای استعماری انگلیس در آن زمان بود.اولآ کالاهائیکه ازهندوستان برای فروش به اروپا و مصر صادر می شد، ملزومآ می بایستی از دریای سرخ ، به طرف مصر، صادر می شد ،و از آنجا نیز از طریق راه خاکی تا سواحل دریای مدیترانه ، یعنی بندر اسکندریه و بندر سعید حمل می گردید. ثانیأ بخشی از این کالاها به زائرین مسلمان مکه و مدینه در زمان سفر حج فروخته می شد.ثالثآ مسلمانان ، در راستای باورهای دینی خود، مبالغ هنگفتی را بصورت وقف ، در اختیار شریف مکه می گذاشتند، که در راه خیر ، آن مبالغ را خرج بکنند. چون در زمان اقامت ناپلئون بنا پارت در مصر ، در راستای تضعیف قدرت انگلیس ، ناپلئون با شریف مکه ارتباط برقرار کرده بود،و قصد بر آن داشت که با تقویت شریف مکه و ساختن نیروی دریائی قوی و استقرار آن در بندر جده ، باعث مزاحمت انگلیسی ها در این منطقه سوق الجیشی بشود، لذا انگلیسی ها ، نه تنها با فتوحات محمد علی پاشا ، و روابط او با شریف مکه نگران بودند، بعلاوه وهابیون را که پیرو مکتب ابن تیمیه متوفی(728 هجری قمری) هستند ،که یکی از مکاتب سلفی ها است و از جنبه تفکر دینی ،از ارتجاعی ترین مکاتب فلسفی دینی اسلام می باشند، در نهایت برای انگلیسی ها یکی از بهترین همپیمانان بالقوه و بالفعل محسوب می شد و امروز هم محسوب می شود. قدرت های استعماری همراه با دستگاه آخوندی چه شیعه و چه سنی ٌ در نا آگاه نگاه داشتن مسلمانان در طول یک قرن ونیم گذشته ، به هر وسیله ای متوصل شده اند و متوصل می شوند.شعار:« بشکنید این قلم ها را!!!» ، از زبان آیت الله خمینی ، در رابطه با پرورش فکری جامعه ایران توسط روشنفکران صدیق ایرانی ، در تاریخ ملت ما برای همیشه ثبت خواهد شد.بزرگترین قربانی در طول 31 سال حاکمیت جهل خرافات و فساد و استبداد آخوندی در ایران را، به نسبت جمعیت کل ایران،روشنفکران و اهل قلم ایران پرداخته اند ،ومی پردازند.برای تربیت یک بسیجی و یا یک قاتل و تروریست، حد اکثر6 ماه وقت لازم است، اما برای تربیت یک روشنفکر صدیق حد اقل باید 30 سال و حتی بیشتر وقت و هزینه صرف کرد.این سرمایه های عظیم فرهنگی علمی ایران چگونه بدست یک مشت آخوند جاهل و مستبد ، و تشنه قدرت و ثروت از بین رفت، خود تراژدی دگری از تاریخ ایران است.
محمد علی پاشا برای کنترل آب رودخانه نیل در سا ل 1820-1823 ّبه سودان حمله کرد. در این عملیات نظامی ، او چهارهدف را تعقیب می کرد. 1- کنترل آب نیل -2 استخدام برده های سیاه پوست سودان در ارتش مصربرای تقویت قدرت دفاعی مصر ،3- گشودن بازار آفریقای مرکزی برای محصولات مصری 4- رسیدن به سواحل غربی دریای سرخ وتحکیم سلطه نظامی مصر بر این دریای مهم سوق الجیشی که می توانست منافع انگلستان را در منطقه بخطر بیاندازد.
با قدرت گرفتن محمد علی پاشا ،و فتوحات او در سودان، این بار نه تنها انگلیسی ها، بلکه عثمانی ها،فرانسوی ها ،و اطریشی ها،و روسها، وارد صخنه می شوند. چون در آن زمان،« مسئله شرق »، موضوع حیاتی و حساس برای این قدرت های مهم اروپا بود.در این اتحاد اعلام نشده ، وجنگ رسمی عثمانی علیه محمد علی پاشا،ارتش مصر سودان را ترک می کنند،و ارتش محمد علی پاشا ، سوریه را اشغال می کند.این بار خود پایتحت امپراطوری عثمانی مورد تهدید ارتش محمد علی پاشا قرار می گیرد. فرانسه که رابطه پنهانی با محمد علی پاشا داشت، وارد صحنه می شود، که نه تنها ارتش مصر باید سوریه را ترک بکند، بلکه ، مصر نباید قدرت نظامی بالاتر از 18000 هزار سرباز داشته باشد،و در مقابل ،قدرت های غربی و سلطان عثمانی به رسمیت قبول می کنند، که از آن تاریخ حکومت مصر بطور مورثی ، به اولادان ذکورمحمد علی پاشا ، نسل به نسل انتقال بشود واین حق متعلق به خانواده محمد علی پاشا، در مجامع قدرت های بین المللی به رسمیت شناخته می شود.
سیاست داخلی محمد علی پاشا در مصر.
این واقعه را مورخین مصر معاصر محمد علی پاشا نقل می کنند، محمد علی پاشا،کتاب معروف شاهزاده (Prince ) به قلم نیکولا ماکیاول(Nicolas Machiavel 1469-1527)- سیاست شناس و مشاور صاحبان قدرت در ایتالیای اوآخر قرون وسطی،به مترجمان خود داد ، که این کتاب را به زبان ترکی در مدت یک ماه برای او ترجمه بکنند.بعد از چند روز،یکی از مترجمان به حضور محمد علی پاشا رسید،و گفت،از علیجناب اجازه تمدید مدت، می خواهیم .محمد علی پاشا شمشیر اش را روی کتاب گذاشت و امرانه جواب داد : گفتم فقط یک ماه. بعد از یک ماه ترجمه کتاب را به او تقدیم کردند. چندر روز گذشت، محمد علی پاشا به مترجمان اش گفت: من در این کتاب مطالبی ندیدم ، که برای من تازگی داشته باشند.
خوانندگان بخاطر داشته باشند، که قرون وسطی در اروپا ، جنگ قدرت بین پادشاهان و پاپ ها بود. پا پ ها ادعا می کردند ، که چون ما نماینده خدا در روی زمین هستیم، ( مثل ایران امروز ،« آخوند آیت الله علی خامنه * ای رهبر فرزانه مسلمانان جهان »، نماینده امام زمان و خدا در روی کره خاکی معرفی می کنند!)، لذا پادشاهان چون مسیحی هستند، موظف اند ، از ما تبعیت بکنند. در مقابل پادشاهان می گفتند، چون پاپ ها و روحانیون رعیت من هستند، مجبورند ، از فرامین پادشاه تبعیت بکنند.
محمد علی پاشا ، این مرد سیاست، و میدان نبرد، برخاسته از یک جامعه مسلمان ، می گوید:دین برای خدا است، وطن برای ملت است . به عبارت دیگر، هرمصری ، با هر دین و مذهب، وطن اش مصر است،و او با این سیاست ، اصل حب الوطن را بخشی از هویت ملی مصری ، بر باور آنان افزود . با این اصل هر مصری نسبت به وطن اش احساس مسئولیت پیدا کرد. این چنین برای اولین بار ، در یک جامعه با اکثریت مسلمان ، جامعه لائیک ، یعنی جدائی دین از سیاست ، برای حقوق شهروندی مصریان بدون تبعیض قومی نژادی ، دینی و مذهبی ، پایه ریزی می شود.به دستور محمد علی پاشا ، پرچمی برای ملت مصر طراحی می کنند، که در آن هلال ماه مظهر ملت های مسلمان ، همراه با صلیب ، مظهر مسیحیان مصر (کپت) ، پرچم ملی مصر می شود.
بعضأ در نوشته های هموطنان ، به این موضوع اشاره می شود، که پیروی از قانون، وظیفه هر شهر وند است.در این اصل ، یک مسئله اساسی نهفته است، که روشن نیست. آن این سئوال است: کدام قانون؟ قانونی که فاقد حاکمیت منطق عقلانیت و عدالت نباشد، آن قانون ، به اندازه یک کاغذ پاره ارزش ندارد.بی جهت نیست ، که در مراحل مختلف تاریخ ملت ها، خصوصأ ملت های معاصر، نا فرمانی مدنی از قانون فاقد اصل عقلانیت، و عدالت،نوعی مبارزه سیاسی فعال و مثبت، محسوب می شود.وقتی که در سالهای 1960-1970 در اوج جنگ ویتنام ،نیروی هوائی ارتش آمریکا، مردم بی سلاح و عادی ویتنام را با بمب های ناپالم بمباران می کردند، بودند خلبانانی که با تمام شهامت و جسارت، فرمان نظامی فرماندهان خود را اجراء نکردند. بودند جوانان آمریکائی که حاضر نشدند به خدمت سربازی بروند.زندان و پناهنده شدن به کشور های دیگر را قبول کردند ولی نخواستند ، دستشان به خون بی گناهان آلوده شود.
وقتی که قانون اساسی «جمهوری اسلامی ولایت مطلقه فقیه» فردی را بدون انتخاب آزاد ملت مادام العمر ، با قدرت بی نهایت، بدون جوابگوئی به نمایندگان واقعی ملت ، بنام رهبر بر گرده ملت سوار می کند، در این قانون، نه منطق عقل و نه منطق عدالت نهفته است. وقتی که قانون اساسی «جهوری اسلامی ناب محمدی آقای خمینی» ارزش حیات انسان را به تناسب جنسیتی ، و مذهبی ، قومی و فرهنگی می شناسد، در چنین قانونی نه عقل ، ونه عدل حاکم است.هیچ انسان شایسته این نام ، قوانین جمهوری اسلامی را نمی تواند قبول بکند .
چگونه محمد علی پاشا، پایه های یک نظام لائیک را در مصر نیمه اول قرن نوزدهم بنا نهاد ؟ چگونه تعلیم و تربیت ملت مصر ،حتی مدارس برای دختران گشوده شد؟ صدها دانشجوی مصری برای آموختن علوم معاصر ، به انگلستان، فرانسه ، ایتالیا ، اطریش فرستاده شد،حتی چگونه ، بخشی از روحانیون دور اندیش الازهر، این مرکز الهیات اسلامی را تبدیل ، به یک دانشگاه واقعی کردند ،که در آنجا ، علاوه بر الهیات ، ادبیات لائیک ،تاریخ ، جغرافیا ،فلسفه معاصر تدریس می شد و حتی تئاتر ، این هنر غیر دینی ، نیز وارد الازهر شد؟ مطالبی است ،که در بخش های آینده برآن اشاره خواهد شد . ودر نهایت چگونه از بطن این تلاشهای عقلانی و منطقی ،اخوان مسلمین سر برآورد، مطلبی هستند، که به مرور توضیح و تفسیر خواهند شد.(ادامه دارد)
به قلم :کاظم رنجبر – دکتر در جامعه شناسی سیاسی.پاریس 27 نوامبر 2009.
اقتباس بطور اختصار و یا کامل ، با ذکر نام نویسنده و سایت ، کاملأ آزاد است.
ماً خذ:در زبان فرانسه .
1-Encyclopaedia universalis .Volume 5 paris 1978.
2-Egypte /Monde arabe .Histoire de laïcité en Egypte de Louis AWAD
http://ema.revues.org/1693.html
*-خوانندگان بخاطر بکار بردن کلمه آخوند، در مقابل نام آیت الله علی خامنه ای ، بر این صاحب قلم خرده نگیرند و آن را دلیل بی احترامی به ایشان حساب نکنند. من با ب گوش خودم ، از رادیو دولتی جمهوری اسلامی ، از زبان خود آقای علی خامنه ای شنیدم ، و با این جمله تاکید می کردند:« من آخوند هستم، مرا با این چیزها نی توان فریب داد. من در بین توده مردم بزرگ شده ام.» از این ببعد برعهده خود خواننده است ، که این کلمه آخوند ،و اعتراف به آخوند بودن آقای علی خامنه ای را چطور تعبیر خواهند کرد ،کاملأ آزاد هستند.(تاکید از نویسنده)
۱۳۸۸ آذر ۶, جمعه
اسلام چون سلاح سیاسی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر