۱۳۹۵ تیر ۵, شنبه

بلاهت آریامهری خامنه ای در تشدید سرکوب و اختناق برای حفظ رژیم
ایرج شكری


در چند هفته گذشته، چند خبر از یورش نیروهای سرکوبگر رژیم، به میهمانی های مردم از شمال تا جنوب کشور و دستگیری شرکت کنندگان در میهمانی و بعد شلاق خوردن دستگیر شدگان، در رسانه ها انعکاس یافت. آنها نه برای «توطئه علیه جمهوری اسلامی»، جمع شده بودند، نه در ملاء عام مبادرت به کاری کرده بودند که سبب «جریحه دار شدن» احساسات مذهبی و لطمه به «عفت عمومی» بشود. باهم دوست و آشنا بودند، عاقل و بالغ بودند، جمع شده بودند چند ساعتی باهم  باشند و گپی بزنند و غذایی دور هم بخورند و احتمالا کمی هم بنوشند و برقصند.
 اخبار دیگری از فشار به دانشجویان و اختناق در محیط های دانشجویی در همین چند هفته گذشته، منتشر شد. به گزارش خبرگزاری ایسنا( روز 14 خرداد) طاهر نجفیان دبیر شورای صنفی دانشجویان دانشگاه اصفهان در گفتگویی با این خبرگزاری گفته است «اگر بحث نشاط را رفع نکنیم نمی‌توانیم مقابل معضل اعتیاد بایستیم ». او گفته است  امور فرهنگی دانشگاه برگزاری جشن‌های دانشجویی توسط شورای صنفی را ممنوع کرده، اکنون در دانشگاه ها نشاط وجود ندارد، چون برنامه هایی که بتواند این نشاط را حکم کند نداریم » و افزوده که پیگیر این قضیه هستیم که شورای صنفی وارد مسائل فرهنگی شود، چون اگر بحث نشاط را حل نکنیم نمی‌توانیم جلوی معضل اعتیاد را بگیریم. تا زمانیکه نتوانیم علت را درست مشخص کنیم نمی‌توانیم با معلول برخورد کنیم».
به تازگی در خبر دیگری خواندیم که 7 دانشجوی دانشگاه سیستان بلوچستان، به خاطر رقص در«جشنواره اقوام» در آن دانشگاه، -که دانشجویان اقوام مختلف، طی این جشنواره آداب و رسوم قوم یا منطقه خود را به نمایش می‌گذارند- به حکم «کمیته انظباطی دانشگاه»، در مجموع به 12 ترم محرومیت از تحصیل محکوم شده اند. 5 نفر از آنان به دو ترم و دو نفر دیگر هرکدام به یک ترم. ایسنا که در 26 خرداد خبر این رویداد در دانشگاه سیستان و بلوچستان را داد. در شرحی در مورد رویداد نوشت:«...در مراسم امسال که هفته دوم خردادماه برگزار شد، تعدادی از دانشجویان در تالار فردوسی این دانشگاه و در حالی‌که روی سن، رقص محلی در حال اجرا بود، احساسات خود را با رقص‌های چند دقیقه‌ای بروز دادند. اما این پایان ماجرا نبود و چند روز بعد، ویدئویی از این مراسم منتشر شد و سر از برخی رسانه‌های اصول‌گرای محلی درآورد تا زمینه برای انتقاد از مسئولان دانشگاه فراهم شود. پس از انتشار این ویدئو در رسانه‌های بومی و کشوری، حسینعلی شهریاری نماینده اصول‌گرای مردم زاهدان در مجلس شورای اسلامی ضمن تاکید بر لزوم برخورد با دست‌اندرکاران این برنامه، گفت: در این مراسم عده‌ای از دانشجویان شروع به رقصیدن می‌کنند. البته رقص آنها رقص محلی نیست که توجیه‌پذیر باشد بلکه "قرتی بازی فرنگی" است». دادستان عمومی و انقلاب استان هم هم وارد معرکه و شکایتی علیه رئیس دانشگاه طرح کرده است. یکی از دانشجویانی که به دو ترم محرومیت محکوم شده است به خبرگزاری ایسنا گفته است:« بسیاری از دانشجویان هنگام اجرای برنامه احساسات خود را در این قالب بروز دادند و قربانی کردن ۷ نفر ظلم است. چرا قضیه‌ای به این سادگی را اینقدر بزرگ می‌کنند؟ نه آسیبی به‌ جایی وارد شد و جلسه هم اصلا مختلط نبود. دو ترم محرومیت از تحصیل برای ۵ دقیقه شادی ساده واقعا زور دارد».
ظالمانه تر از اینها، اجرای حکم شلاق و اخراج و جریمه و زندان برای کارگران غارت شده معدن طلای متعلق به عناطر وابسته سپاه بود که در اعتراض به پایمال شدن حقوق خود اعتراض کرده بودن و طی آن تابلو شرکت سیب دیده بود!
این سرکوب شدید علیه دانشجویانی که جرمشان ابراز شادمانی چند دقیقه ای در جشنواره ای دانشجویی بوده و آن شلاق زدنها به شرکت کنندگان در میهمانی و آن رفتار ظالمانه با کارگران، همه در اجرای احکام اسلام  و قرآن و قوانین جمهوری اسلامی صورت گرفته است، اما در همین نظام ولی فقیه رژیم بدون هیچ شرمی بر جرم تبهکارانه یک قاری قرآن که متهم به اعمال منافی عفت با نوجوانانی است که برای فراگیری قرائت قرآن نزد او آموزش می دیدند چشم می پوشد و دفتر رهبر او را به برای تلاوت قرآن به مراسمی که به مناسبت آغاز ماه رمضان برپا شده بود دعوت می کند!
 خامنه ای این آخوند متکبّر مرتجع پلید بارها مخالفت خود را با برکزاری کنسرت در دانشگاها و اردوهای مختلط دانشجویان اعلام کرده است و سال قبل نیز در سخنانی بر این موضوع تاکید دوباره کرد و در پی آن وزارت علوم و آموزش و عالی و نمایندگان رهبری در دانشگاهها آیینامه ای تنظیم و ابلاغ کردند که بر اساس آن برگزاری کنسرت در دانشگاهها ممنوع اعلام شد.

خرافات و عزاداری «محیط زیست» رژیم
این رژیم، رژیمی است که خرافات و عزاداری «محیط زیست» آن را می سازد و اگر این دو عنصر نباشد، تداوم موجودیت آخوند در جامعه یی بدون خرافات و بدون عزاداریهای مذهبی حتما به خطر می افتد و رفته رفته بساطشان مثل بعضی از حرفه هایی که تا حدود 50 سال پیش وجود داشتند و حال دیگر تقریبا به کلی ناپدید شده اند، برچیده می شود. مثل فروشندگان دوره گردی از همه نوع، و از نوع فصلی( مثل ماهی فروشها و پرتقال فروشها) و دائمی مثل ماست، پیاز، ظروف مسی فروش و یا دوره گرده های حرفه هایی مثل «چنیی بندزن» ، «چاقو تیز کن» و «مقّنی» و... که با تغییر اوضاع اقتصادی و گسترش زندگی شهر نشینی و زندگی در آپارتمانها و گسترش فروشگاها و آمدن کالاهای جدیدی مثل ظروف ملامین، حال تقریبا ناپدید شده اند، آخوندها هم بدون خرافات و بدون عزاداری ها، موجودیتشان به موجودیت «نامحسوس» تقلیل خواهد یافت. رژیم همراه با آخوند پروری و تاسیس مراکز پروش و تولید آخوند – این گوساله هایی که بزرگ شده و گاو از دنیا می روند- به ایجاد فضا و « و محیط زیست» مناسب برای اینها هم مبادرت کرده و در این راه دستگاههای مختلف و عظیمی مثل رادیو تلویزیون و مثل وزارت ارشاد اسلامی و وزارت آموزش و پرورش و... را با صرف هزینه های هنگفت بکار گرفته است. اما در این زمینه آش آنقدر شور شده است که حتی آخوندی مثل قرائتی که خود از نمادهای جهل و خرافات است، در اسفند سال قبل اظهار نگرانی می کرد که:« : مردم دوست دارند بخندند و غیر از ایام سوگواری نباید مردم را بگریانیم. دنیای خرافات و ضعف بسیار زیاد شده است. ما به قرآن عمل نکردیم و گریه را گرفته و خنده را رها کردیم». آخوند قرائتی این اظهار نگرانی و انتقاد را نه بخاطر آنچه رژیم به مردم تحمیل کرده و نباید می کرد، بلکه به خاطر گریز و انزجار و رویگردانی مردم از رژیم بیان می کرد، و تاکید داشت که« حوزه علمیه باید یک سایت خنده داشته باشد و بتواند مردم را بخنداند. در این صورت میلیون‌ها نفر به سوی ما گرایش می‌یابند» وی همچنین به طلبه های زن توصیه کرد که « اگر هر طلبه خواهری یک خنده حکیمانه در سایت داشته باشد بسیاری از دختران بدحجاب به سوی شما گرایش می یابند»!(1)
این که آخوندی در تلویزیون می گوید در فلان جنگ فیلها با امیرالمومنین عربی حرف می زدند و یا آخوند دیگری می گوید درتوطئه برای کشتن پیامبر اسلام می خواستند گوشت آلوده به زهر به خورد او بدهند و گوشت پخته به پیامبر گفت یا پیغمبر مرا نخور من آلوده به زهرم یا مزخرفاتی از این قبیل را نشر دادن طبعا به آخوند نیاز دارد و کار آخوند است. هم چنین است روضه خواند و گریه کردن(که همراه با نعره اش حرفه ای تر است) و گریاندن مردم به مناسبت وفات یا شهادت این امام یا آن مقدس. اینها نقشی است که آخوندها برای آن پروش یافته و تولید می شوند و آخوند روحانی حتی در مقام ریاست جمهوری این نقش را که مثل ساروج برای سرپا نگهداشتن این بنای انباشته از گنداب و کثافت و جنایتی که جمهوری اسلامی نام دارد، حتی در جلسه هیات دولت انجام می دهد و روضه می خواند. اما به نظر می رسد قرائتی «فرمایشات گهر» بار امامش را در آن روزهایی که مردم می گفتند ما انقلاب کردیم و ملّت گریه نیستم، فراموش کرده است که در دیدار با وعاظ با خشم و غضب گفت که « امروز دیگر انقلاب کرده ایم روضه لازم نیست، از غلط هایی است که تو دهن ها انداخته اند مثل این است که بگوییم انقلاب کردیم دیگر لازم نیست که نماز بخوانیم. انقلاب کردیم که شعائر اسلام را زنده کنیم، نه انقلاب کریم که شعائر اسلام را بمیرانیم. زنده نگه داشتن عاشورا یک مساله بسیار مهم سیاسی عبادی است. ما ملت گریه سیاسی هستیم. ما ملتی هستیم که در با همین اشکها سیل جریان می دهیم و خرد می کنیم سدهایی را که در مقابل اسلام ایستاده است»(کیهان 15 آبان 1359). او در همین سخنرانی گفت که ما برای سید الشهدا هر روز باید گریه کنیم.
سرکوب و خشونت رژیم و مبلغان مسالمت
رژیم پلید آخوندی حتی شادیهای کوچک برای مردمی که زیر فشار تورم گرانی و انواع مشکلات بیشتر اوقاتشان با بیحوصلگی و افسردگی سپری می شود، با دستگیری و شلاق زدن آنها با مُهر خلاف شرع کوبیدن به رفتار دستگیر شدگان، و با محروم کردن از ترمهای دانشگاهی برای دانشجویان، بر آنها زهرمار می کند. راستی چه احساس و آرزویی برای کسانی که با چنین رفتاری رو به رو شده باشند، بجا می ماند؟ آیا چیزی جز اندوه خشم و آرزوی انتقام و سرنگونی رژیم و برچیده شدن این بساط و به کیفر رساندن صادر کنند چنین احکامی و اجرا کنندگان آن خواهد بود؟ ما می شنویم که چند کارگر را از کار اخراج کردند و یا کارگرانی دستگیر و زندانی شدند و یا کارگرانی بیکار شدند، اما پیامدهای این بیکاری و زندانی شدندن ها چیست؟ بیکار شدن برای کارگر یعنی از دست دادن همان  امکان ناچیز تامین هزینه زندگی خانواده. اما تبعات آن کمتر از خود آمار بیکاری از نظرها می گذرذ.
بیکاری و نداشتن امکان تامین هزینه زندگی، یعنی اضطراب بزرگ و افسردگی بزرگ و حتی وحشت بزرگ از فردا و آن « حالاچکار کنم» مخصوصا برای افراد متأهل است. این وضعیت است که افراد را به سوی وارد شدن در چرخه فروش و مصرف مواد مخدر و سقوط اخلاقی و خشونت و جنایت می کشاند و گاه اندوه نا امیدی به خاطر «شرمندگی در برابر زن و بچه» چنان است که قربانی این رژیم پلید، خودکشی را تنها راه رها شدن خود از رنج خرد کننده یی که او را در خود می فشرد می بیند، چنانکه در خبرهای مربوط به اخراج و بیکاری کارگران معدن طلا ، آمده بود که سه تن از آنان خودکشی کرده اند. اگر فردا وضع دیگر گونه شد و از میان آن کارگران شلاق خورده و بیکار شده و آن دانشجویان از ترمهای تحصیلی محروم شده و زخم خوردگان و بازماندگان قربانیان دیگر جنایات رژیم، کسانی دست به «تسویه حساب» و تنبیه «خشن» زدند جای تعجبی نخواهد داشت. در اوائل اکتبر سال قبل(2015) در همین فرانسه که حق اعتصاب و داشتن سندیکا و تشکلهای کارگری به رسمیت شناخته شده و نه رژیم سرکوبگری مثل رژیم آخوندی و وزرات اطلاعات جنایتکار و قوه قضاییه پلید و ضد مردمی جمهوری اسلامی را دارد و نه بیکاران در این کشور به اندازه بیکاران ایران بی پناه و درمانده هستند، در اعتصاب و اعتراضات کارکنان ایر فرانس علیه «تعدیل نیروی انسانی» و اخراج کارکنان، کارکنان اعتصابی کت و پیراهن دوتن از مدیران آن شرکت را که در حال فرار از چنگ کارکنان خشمگین بودند پاره کردند و گروهی از آنها یکصدا می گفتند«آ پوآل» و خواهان به کلی لخت کردن آنها بودند. 
ژان لوک ملانشون از رهبران جبهه چپ  فرانسه، در اظهار نظر در مورد این مساله و در پاسخ به گویندگان خبر یکی از کانالهای تلویزیونی که از او سوال کردند، با قاطعیت طرف کارکنان ایر فرانس را گرفت و از آنان به خاطر مبارزه و ایستادگیشان( در برابر تصیماتی که علاه بر اخراج بیش از 5 هزار نفر در دو سه سال گذشته، تصمیم به اخراجهای تازه تا دوهزار و 900 نفر را در راه داشت)، تشکر کرد. وقتی یکی از گویندگان گفت که نگرانی آنها قابل درک است ولی آیا این به تهاجم فیزیکی و خشونت و پاره کردن لباس و... توسط کار کنان مشروعیت می دهد، او ضمن جواب طعنه آمیزی، به نوبه خود سوال کننده را مورد سوال قرار داد و پرسید آیا اخراج  و بیکار کردن چند هزار نفر، خشونت نیست و یاد آور شد که شما رسانه ها دائم در حال انگشت گذاشتن روی مساله مهاجرات و مساله مسلمان و تروریسم هستید در حالی که مسائل کشور مشکلات اجتماعی است و وقتی یکی دیگر از گویندها به او یاد آور شد که اگر شما این اقدام «خشونت آمیز» را محکوم نکیند، این رفتار می تواند در جاهای دیگر و حرکتهای دیگر اعتراضی باز تکرار شود و این است که حاد (وخیم) است، او گفت نه، انی اصلا و خیم نیست. این مساله، شما رسانه ها را مجبور می کند که به مسائل مردم بپردازید شما که از صبح تا شب از مساله مهاجران و تروریسم و...صحبت می کنید و با طعنه به آنها گفت گفت شما چه فکر می کنید آیا اینان باید کنوانسیون هایی را که همه چیز را از آنها می گیرد امضا کنند و با لبخند و مثل احشام به کشتارگاه بروند؟ او از آنها پرسید آیا هیچ اطلاعی از آمار خودکشی در بین بیکاران دارند و آیا می دانند که بیکاری سبب متلاشی شدن چه تعداد خانواده شده است(کوتاه شد از سخنان ژان لوک ملانشون)(2).
در این رویداد پنج نفر از کارکنان معترض بعدا به اعزام پلیس به خانه های آنها در صبج ساعت 6 دستگیر و (برای 24 ساعت) بازداشت شدند. در اخبارمربوط به رویداد اعتراضات کارکنان ایر فرانس گفته کسانی که در تهاجم به مدیران ایر فرانس شرکت داشتند، ممکن است به 5 سال زندان و چند هزار یورو جریمه محکوم شوند. ملانشون چند روز بعد در یک برنامه تلویزیونی با برحمایت خود از اقدام کارکنان ایر فرانس تاکید کرد و اقدام به بازداشت آنان را محکوم کرد و خطاب  به فرزاندن دستگیر شدگان پیام داد که «آنچه پدران شما کرده اند باعث افتخار ماست». این رویداد را از آن جهت یاد آوری کردم که بعضی افراد که اتیکت اپوزیسیون هم به سینه دارند، چنان به رد «خشونت» و ضرورت مسالمت آمیز بودن هر حرکت و مبارزه مردم با رژیم برای حقوق پایمال شده شان تاکید می کنند که گویی چیزی که به مراتب بیش از رنج و محنت و وضع فاجعه باری که مردم تحمل می کنند برایشان اهمیت دارد، این است که مبادا سنگی از سوی مردم به طرف نیروی های سرکوب رسمی و غیر رسمی رژیم پرتاب شود و یا خونی از دماغ پاسداری بریزد و این «مسالمت جویی» به شکل خط قرمز و پیش شرطی برای «مشروع» شمردن هر حرکتی برای آنها در آمده است. این در حالی است که آنطرف قضیه، رژیم درنده خمینی ساخته قرار دارد که هر توّحشی علیه شهروندان ایرانی از هرگروه را به عنوان رسالت «انقلابی و اسلامی» و اجرای احکام اسلام و حفظ انقلاب اسلامی، انجام وظیفه شرعی و انقلابی می داند.
جوشش در اعماق جامعه و نیروی عظیم انزجار مردم از رژیم
اما آنچه از اعماق جامعه می جوشد و حرکت و تحول جامعه پویای ایران، که در تمام سالهای حاکمیت این رژیم منحوس به شکلهای مختلف تضاد خود را با ضوابط و معیارهای آخوندی نشان داده است، نیرو و حرکتی است عظیم که  آهسته اما پیوسته ادامه داشته و هراز گاهی، وقتی به شکل آتشفشانی بروز می کند همگان آن را می بینند، و گاه این حرکت چنان است که مثل رویدادهای بعد از اانتخابات ریاست جمهوری رژیم در سال 88 ارکان رژیم را به لرزه در می آورد و گاه در مثل نتیجه انتخابات خبرگان در اسفند ماه گذشته، گویی پرده ای به آرامی کنار می رود و «بیلبورد» بزرگی با تصویری مثل مشتی با انگشت شصت برآمده  با مفهوم ایرانی آن(معنی فرنگی آن OK است) نمایان می شود که در آن ولایت فقیه تحقیر شده است.
در مورد آن جوشش و حرکتی که در «اعماق» جامعه می گذرد، فکر می کنم نگاه کردن به ویدئو دوبرنامه می تواند توضیح دهنده این امر باشد(3). یکی از این برنامه ها که مربوط به دو سه سال پیش است، گفتگوی برنامه «صفحه آخر» صدای آمریکا با خواننده موسیقی پاپ ایرانی در داخل کشور به اسم «سمیر زند» است و دیگریی گفتگو با الهام چرخنده، در برنامه یی تلویزیونی به اسم دید در شب در داخل کشور. این سمیر زند همان محمد حسین خزعلی، پسر آیت الله خزعلی عضو شورای نگهبان که چندی پیش مرد و برادر کوچک مهدی خزعلی است. این گفتگو از به خاطر آن صورت گرفته است که خبرگزاری تسنیم که گفته می شود به متعلق به سپاه قدس و به روایتی متعلق به معاونت فرهنگی سپاه است، مصاحبه یی با همین سمیر زند یا محمد حسین خزعلی منتشر کرده بوده است که طی آن او از برادرش مهدی خزعلی برائت جسته بود و حرفهای دیگری که اینها در برنامه صدای آمریکا مورد اشاره قرار می گیرد. بعد از آن از ایران(از طرف برادران خزعلی) با آن برنامه تماس گرفته می شود و می گویند که آنچه خبرگزاری تسنیم منتشر کرده است خلاف واقع است.
مجری برنامه( مهدی فلاحتی) بنا بر قاعده یی که در چنین برنامه هایی رعایت می شود(البته نه در رژیم پلید آخوندی) فرصت اظهار نظر و توضیح را به معترض که سمیر زند برادر کوچک مهدی خزعلی است می دهد و در آنجا او توضیح می دهد بعد از دستگیری برادرش دستگاه امنیتی رژیم او را هم دستگیر(یا به اوین فرا می خواند) و شرط ادامه کار او را انجام مصاحبه یی با رسانه ها و مطرود شمردن تخطئه برادرش قرار می دهند. خلاصه این که او در این برنامه می گوید که آنچه خبرگزاری تسنیم منتشر کرده است که حرفهای او نیست و با آن مخالف است. او تاکید می کند که فعالیت هنری اش نه برای معروفیت بلکه برای کسب محبوبیت در بین مردم است. عامل و مسبب این گرایش در این جوان آیت الله زاده چیزی جز رنج بردن از منفور بودن پدرش و رژیمی که او از عناصر سرشناس مرتجع آن بود نمی تواند باشد.  این مصاحبه شنیدنی و دیدنی است. فرزند خانواده یی که( بنابر توضیحاتی که مهدی خزعلی برادر بزرگ او در همین برنامه می دهد) رادیو در آن حرام بوده و پدر این خانواده و این خواننده جوان از مقامات یکی از مهمترین نهادهای ارتجاعی این رژیم مردم ستیز خونریز شادی کش ضد ایرانی بوده است و این جوان که کار خواندن را با قرائت قرآن آغاز کرده است، اکنون خواننده موسیقی پاپ است و از جمله روی ملودی خوانندگان قبل از انقلاب ترانه هایی با شعرهای دیگری می خواند که یکی از آنها ملودی ترانه «رودخونه ها» است که رامش آن را خوانده بود.
در گفتگوی الهام چرخنده که وظیفه و رسالت چادری کردن دختران و رایج کردن «حجاب برتر» را برای خود برگزیده، تناقض بزرگی را در ادعاهای او می بینم، اینکه برخلاف ادعای موفقیت های بزرگش در این رسالت، از رنجی که از سوی دختران محصل یا دانشجویان و آزار او(ازجمله با سوزاندن چادرش با آتش فندک) و تحقیر او حتی با توسری زدن به مادرش در آرایشگاه، برده حرف می زند و اشک می ریزد.
در بهمن ماه سال قبل علیرضا افتخاری دردل هایی با یک نشریه در داخل کشور کرده بود و در آن از انزاجاربسیاری که به خاطر انتشار عکسی از او با احمدی نژاد ( که ایندو را بسیار صمیمی و لبریز از شوق دیدار نشان می داد) از سوی مردم دیده بود سخن گفته بود. انزجار شدید که او را به لبه پرتگاه خودکشی رانده بود و قصد خودکشی کرده بود. انزجاری که نشان دهنده نفرت مردم از رژیم ولایی بود.(4) آنچه در این مطلب یاد آوری شد، فقط  نشانه های از این امر هستند که رژیم متعفن و ضد ایرانی ولایت فقیه و حکومت اسلامی را که از اول با نیرنگ و خدعه خمینی و همدستان حرامزاده اش با سوء استفاده از احساسات بخش نا آگاه مردم در ایران مستقر شد، با تزیق تعصب و خرافات یا با جرّاحی های خونین و هولناک مثل آنچه در «دوران طلایی امام» یا دهه سیاه 60 انجام شد، نمی شود به پیکر جامعه پویای ایرانی پیوند زد. جامعه به شکل های مختلف آن را پس زده و می زند. این پس زدن ها در 38 سال گذشته پیوسته ادامه داشته و تشدید سرکوبگری از سوی رژیم نمی تواند چاره ساز باشد. سخنان تهدید آمیز اخیر خامنه ای که تلاش ابلهانه یی کرد با تناقض گویی، نگرانی خود را از به چالش کشیده شدن رژیم در دانشگاهها پنهان کند، اما تاکید کرد که «فضا باید به سوی مبانی و اهداف انقلاب اسلامی باشد و به هیچ وجه نباید از گرایش‌های مخالف انقلاب حمایت شود»، همه گواه آن هستند که این رژیم پوسیدهً گندیده که هروز با شکافی و تَرَکی رو به رو می شود و خامنه ای با بلاهت آریامهری گمان می کند که با تشدید سانسور و سرکوب و اختناق، می تواند مانع آن انفجار بزرگ خشم مردم علیه نظام ولایت فقیه  بشود که رژیم را از آن گریزی نیست. دانشجویان و کارگران و ایرانیان آزادیخواه و رنج دیده، نباید لحظه ای نا امیدی از درهم ریختن و فروپاشی این رژیم را به خود راه بدهند. بلکه پیوسته باید برخشم و کین خود بر این رژیم بیافزایند و برای رسیدن روز حسابرسی به جنایت و جبّاریت این رژیم روز شماری کنند.
*************  
سخنان آخوند قرائتی
2 - ویدئوهای مربوط یه اعتراضات کارکنان ایر فرانس و سخنان ژان لوک ملانشون

3- گفتگوی الهام چرخنده با یک برنامه تلویزیونی در داخل و گفتگوی سمیر زند خواننده پاپ با صدای آمریکا در دو لینک زیر:
سمیر زند(محمد حسین خزعلی)
الهام چرخنده
4 – سخنان علیرضا افتخاری و مطلبی از نگارنده در مورد آن
دوشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۵ - ۲۰ ژوئن ۲۰۱۶


رئیس دانشگاه علوم پزشکی تهران می گوید: در دانشگاه علوم پزشکی تهران به حدود یک هزار و ۱۰۰ نفر کارانه پرداخت می شود که به ۶۴ درصد از آنها کارانه کمتر از ۱۰ میلیون تومانی پرداخت می شود، ۸۱ درصد از آنها کمتر از ۲۰ میلیون تومان و به طور کلی ۹۴ درصد، کمتر از ۴۰ میلیون تومان کارانه دریافت می کنند و میزان کارانه، حدود ۴۰ درصد

این روزها  به طور پی در پی در معرض شندین خبرهایی درباره  فیش های حقوقی قرار داریم. از فیش حقوقی رئیس کتابخانه ملی گرفته تا فیش حقوقی وزرا و نمایندگان مجلس؛ این جریان همچون یک موج در حال انتشار است و به آرامی تمام مسئولان را در بر می‌گیرد. اینبار چالش فیش حقوقی به وزیر بهداشت رسیده است. رئیس دانشگاه علوم پزشکی تهران، رقم حقوق دریافتی وزیر بهداشت را اعلام کرد.
رئیس دانشگاه علوم پزشکی تهران می گوید: در دانشگاه علوم پزشکی تهران به حدود یک هزار و ۱۰۰ نفر کارانه پرداخت می شود که به ۶۴ درصد از آنها کارانه کمتر از ۱۰ میلیون تومانی پرداخت می شود، ۸۱ درصد از آنها کمتر از ۲۰ میلیون تومان و به طور کلی ۹۴ درصد، کمتر از ۴۰ میلیون تومان کارانه دریافت می کنند و میزان کارانه، حدود ۴۰ درصد از کارکرد و عملکرد آنها است یعنی هر فردی که به عنوان نمونه ۱۰۰ واحد کار می کند حداکثر ۴۱ یا ۴۲ درصد به وی پرداخت می شود و باقی مانده آن صرف پرداخت پرسنلی و هزینه های بیمارستانی می شود.
او  گفت: شخصی که برای یکی از بیمارستان های ما در یک ماه ۱۰۰ میلیون تومان کار کرده، حدود ۴۰ میلیون تومان کارانه گرفته و این کارانه خارج از حقوق آنها است و متوسط پرداختی حقوق برای اعضای هیئت علمی بالینی حدود ۵ و نیم میلیون تومان است و افرادی که در مناطق محروم هستند و به صورت تمام وقت جغرافیایی فقط برای بخش دولتی کار می کنند، حدود ۱ میلیون ۷۰۰ تا ۸۰۰ هزار تومان بیشتر است.
جعفریان در ادامه افزود: در جایی دیدم یک فیش حقوقی وجود دارد که با مبلغ ۲۲۸ میلیون تومان منتسب به وزیر بهداشت عنوان شده است. وزیر بهداشت چون عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران است و ابلاغ وی را بنده امضا می کنم تاکید می کنم که ایشان حقوق ۸ میلیون تومانی قبل از کسر مالیات از دانشگاه دریافت می کند و هیچ گونه پرداخت دیگری به ایشان در دانشگاه و وزارت بهداشت صورت نمی گیرد و از نهاد ریاست جمهوری نیز مبلغی به عنوان فوق العاده مدیریت در حد ۴ میلیون تومان دریافت می کند.



رئیس دانشگاه علوم پزشکی تهران با بیان اینکه هر مبلغی که در دانشگاه پرداخت می شود شفاف است افزود: اینطور نیست که از منابع دولتی حقوق و مزایای پزشکان را پرداخت کنیم بلکه پولی است که از راه تعرفه مصوب دولتی بدست می آید و بی انصافی است که برخی از موارد را به هم وصل کنیم و غیر واقعی جلوه دهیم.
وی دانشگاه علوم پزشکی تهران را بزرگترین دانشگاه تهران از نظر حجم عملیات مالی دانست و افزود: هر جا لازم باشد حاضریم هر اطلاعاتی که لازم باشد را ارئه دهیم البته فیش های حقوقی وزیر بهداشت را دارم که آن را در اختیار روابط عمومی وزارت بهداشت قرار می دهم که در صورت صلاحدید منتشر کنند اما اگر تصور می کنیم که پرداخت ها متعارف نیست، ضوابط را باید تغییر دهیم در حالی که در دانشگاه ما برای دریافت کارانه، سقف ۷۰ میلیون تومان وجود دارد و شاید حدود ۲۵ تا ۳۰ نفر به این سقف می رسند که عدد قابل توجهی در میان یک هزار و ۱۰۰ کارانه بگیر به حساب نمی آیند و افرادی هستند که تمام زندگی آنها در بیمارستان های دانشگاه می گذرد و از صبح تا شب برای کوتاه تر شدن نوبت انتظار بیماران و فعال تر شدن اتاق های عمل کار می کنند و اینکه تصور کنیم این افراد فقط برای بدست آوردن پول کار می کنند، بی انصافی است.

ساحل مازندران جذاب است؟

طرحی با عنوان سالم سازی مطرح می شود اما در این طرح جز تفکیک سواحل و ایجاد پرده برای شنا و وجود چند نفر از نیروهای انتظامی، امداد و نجات، تجهیزات دیگری تعبیه نشده است.
دپوي زباله در ساحل محمودآباد
به گزارش ایسنا، کشور ایران دارای سواحل بکر و بی‌مانندی است که هر ساله مورد استقبال بی نظیر گردشگران قرار می‌گیرد. بر این اساس در هر سال با نشستی در استانداری مازندران، موضوعی به نام طرح سالم سازی دریا به منظور بهره‌گیری مناسب مردم بومی و مسافران از دریا مطرح می‌شود و بر اساس آن اقدام‌های لازم صورت می‌گیرد، اما نکته‌ای که می‌توان به آن اشاره کرد، این نکته است که همواره طرح سالمسازی دریا با موانع و مشکلاتی همراه بوده است.
در طرح سالم سازی دریا جز تفکیک سواحل و ایجاد پرده برای شنا و وجود چند نفر از نیروهای انتظامی و امداد و نجات؛ تجهیزات دیگری تعبیه نمی شود. به عنوان مثال، کمبود آمبولانس در نقاط حادثه خیز ساحلی از مشکلات طرح های سالم سازی دریاست.
سواحل مازندران همیشه با مشکلاتی ابتدایی دست و پنجه نرم می‌کند. سواحل مازندران از یک ماشین ساحل روب که شیشه ها و زباله های تیز در شن ها مدفون شده را پاکسازی کند محروم است و علاوه بر آن این سواحل همواره با مشکل آزادسازی روبه‌رو هستند، به عنوان مثال جاده فرح آباد ساری تنها از یک یا دو ورودی برخوردار است و راه دسترسی به دریا محدود شده است.
در کنار ساحل سنگلاخ‌های فراوانی وجود دارد که نیازمند پاکسازی و همسان‌سازی است اما سوالی که اینجا مطرح می‌شود این است که آیا مسئولان به تازگی متوجه وجود این ساحل شده‌اند که در آن هیچ مدیریتی رخ نداده است؛ به راستی چه کسی مسئول است.
طرح سالم سازی دریا در سواحل شمالی خزر و در استان های مازندران، گیلان و گلستان در حال حاضر در یک محدوده چند متری بدون هیچ گونه جذابیت و قابلیت ویژه‌ای محصور شده و همه امکانات آن تنها به نصب چند جایگاه دوش آب معیوب و تعدادی سرویس بهداشتی بدون شیر آب محدود شده است. نبود امکانات رفاهی، تفریحی و بهداشتی مانند دوش مناسب و سرویس بهداشتی موجب شده تا مسافران سواحل شمالی تفاوتی میان محدوده‌های سالم سازی شده دریا و غیر حفاظت شده و خطرناک آن قائل نشوند.
بررسی ها نشان می دهد که بیشترین شمار غرق شدگان در خارج از طرح های سالم سازی است و این بیانگر آن است که طرح های سالم سازی دریا در حال حاضر به دلیل کمبود امکانات، پاسخگوی نیازهای شناگران و گردشگران خزر نیست. همچنین اتاق هایی که به عنوان ویلا در کنار دریا اجاره داده می شوند از نظر بهداشتی و خدمات دهی بسیار ضعیف هستند و بسیار غیر اصولی ساخته شدند و تصویر نازیبایی را به ساحل داده است و معلوم نیست کدام دستگاه نظارتی در وظیفه خود کوتاهی کرده و کنترلی انجام نمی دهد؟
آیا بهتر نیست به جای سالم سازی دریا در حالت بسیار کلیشه ای طرح آزاد سازی سواحل را نیز عملی کنیم، در همه جای دنیا ساحل دریا با فواصل مشخص از جاده قرار دارد و چند کیلومتر پس از ان اجازه ساخت و ساز داده شده است، گفته می شود بخش زیادی از سواحل دریای خزر به تصرف افراد مختلف درآمده که تعدادی از آنها نیز افراد حقوقی هستند.
املاک ساحل فرح آباد در قلمرو اشخاص حقیقی و حقوقی بوده و حتی از محدوده ای دیگر امکان تردد در ساحل وجود ندارد که آنهم با ساخت و سازهایی غیر کارشناسانه و غیر اصولی محصور شده است.
هادی محمدی، کارشناس سواحل و سازه های دریایی در گفت‌وگو با خبرنگار ایسنا می‌گوید: حدود ۷۸ درصد سواحل تصرف شده و مابقی آزاد و مناطق حفاظت شده ساحلی است. ۲۸ درصد این تصرفات از سوی دستگاه های دولتی، ۱۲ درصد شهرک‌های ساحلی، ۲۴ درصد املاک و ویلاهای شخصی، ۱۰ درصد در اختیار نهادها قرار دارد و ۴ درصد آزاد است که هنوز به شکل مناسب در اختیار عموم نیست.
این کارشناس خاطرنشان کرد: از 338 کیلومتر ساحل دریا تنها چند کیلومتر آزاد سازی انجام شده است که برای آزادسازی مابقی این امر به تلاش جدی نیازمند است.

یادبود سربازان جان باخته در شیراز،بروجرد و اهواز ایرنا - شیراز - مردم داغدار شهرستان شیراز شامگاه جمعه به یاد سربازان جان باخته شمع روشن کردند.ک


یادبود سربازان جان باخته در شیراز،بروجرد و اهواز

ایرنا - شیراز - مردم داغدار شهرستان شیراز شامگاه جمعه به یاد سربازان جان باخته شمع روشن کردند.ک



رئیس مرکز ملی فرش ایران به چالش فیش حقوقی پیوست.
حمید کارگر رئیس مرکز ملی فرش ایران هم به چالش فیش حقوقی پیوست و فیش حقوق خود را در اختیار خبرگزاری ایلنا قرار داد. حقوق وی که از نظر چارت اداری در جایگاه معاون وزیر قرار دارد، ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان است.
photo_2016-06-24_12-34-52

لیست پاداش های میلیاردی دولت قبل

لیست پاداش های میلیاردی دولت قبل

لیست پاداش های میلیاردی دولت قبل/ عکس



منبع: روز نامه ايران

«گنج خوزستان» و «اژدهای» مرکز 

«گناه من این بود که پایم را به گلوی اژد‌ها گذاشتم و به شغال باج ندادم.» این روایت عبدالحسن مقتدایی استاندار برکنار شده خوزستان در مراسم معارفه استاندار جدید بود و اعتراف دوباره به ناکارآمدی برنامه‌های دولت مرکزی در رفع نابرابری.

khuzistan3
خوزستان دومین استان ایران به لحاظ تولید ناخالص داخلی است اما میانگین نرخ بیکاری آن به روایت مسئولان دولتی ۲۵ درصد است.
سخنان مقتدایی بدون توجه به جایگاه و مقام سیاسی که او در ساختار حاکمیت دارد، روایتی است از توسعه نامتوازن و تحمیل محرومیت از سوی دولت مرکزی به سایر استان‌ها.
خوزستان به روایت آمارهای رسمی ۶۵ درصد از تولید نفت و گاز ایران را به تنهایی در اختیار دارد و با احتساب درآمدهای نفتی، که بیشترین سهم را در درآمد و تولید ناخالص ملی ایران به خود اختصاص می‌دهد، دومین استان به شمار می‌آید و با کسر درآمدهای نفتی هم در جایگاه چهارم و پنجم می‌ایستد.
به رغم برخورداری این استان از منابع نفتی و نقش و جایگاهی که در اقتصاد ملی دارد، نرخ بیکاری و شاخص‌های توسعه آن از وضعیت مساعدی برخوردار نیست. در حالی‌که مرکز آمار نرخ بیکاری این استان را ۱۲ درصد اعلام کرده، رئیس سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی خوزستان میانگین نرخ بیکاری در خوزستان را  ۲۵ درصد و نرخ بیکاری در برخی شهر‌ها را ۴۷ درصد اعلام کرده است.
خوزستان دومین استان ایران به لحاظ بازماندگی کودکان از تحصیل به شمار می‌آید. به گفته مقام‌های دولتی ۹۰ هزار کودک بازمانده از تحصیل در این استان شناسایی شده‌اند. وضعیت استان به لحاظ برخورداری از شاخص‌های بهداشتی هم پائین‌تر از میانگین کشوری است و برپایه پژوهش‌های انجام شده، ۱۶ شهرستان خوزستان در شمار مناطق محروم و یا کم برخوردار به لحاظ شاخص‌های بهداشتی قرار دارند.
بررسی یکایک شاخص‌های اقتصادی و اجتماعی در خوزستان نابرابری و عدم تعادل توزیع امکانات میان شهرستان‌های شرقی و غربی این استان را هم نمایان‌تر می‌کند. به گونه‌ای که شهرهای واقع شده در قسمت غربی استان محروم‌تر از شهرهای شرقی‌اند.

جنگ دولتی‌ها و واقعیتی که نمایان می‌شود

با این روایت‌های رسمی به سخنان عبدالحسن مقتدایی بازگردیم. او در در مراسم تودیع خودگفت که دست‌کم با سه وزیر یا مدیر ارشد دولتی اختلاف نظر داشته است. نخست بیژن زنگنه وزیر نفت که حداقل ۶۵ درصد از منابع خام  وزارتخانه تحت مدیریت او  از خوزستان تامین می‌شود. بر پایه گفته‌های مقتدایی، اختلاف نظر این دو- یکی یک مقام محلی که به حکم دولت منصوب شده و دیگری مقام دولتی در مرکز – بر سر نحوه تامین وسایل و امکانات مورد نیاز صنعت نفت و پروژه‌های توسعه در خوزستان بوده است.
مقتدایی به صورت تلویحی گفته است که با استفاده از اختیارات خود تجهیزات و وسایل مورد نیاز را از شرکت‌های درون استانی تهیه کرده و این مسئله مخالفت وزیر نفت را به دنبال داشته و به برکناری او منجر شده است.
دومین مقام دولت در مرکز که با استاندار مشکل داشته، اکبر ترکان مشاور ارشد رئیس دولت و رئیس شورای عالی مناطق آزاد است که خواستار تسلط دولت بر منطقه آزاد اروند – در استان خوزستان- شده است. به روایت مقتدایی، استانداری مانع این کار شده و گفته است که درآمد و مزایای این منطقه آزاد باید به خوزستان برسد.
سومین نقطه اختلاف علنی شده هم با وزارت صنعت، معدن و تجارت است بر سر نحوه واردات کالادر‌‌ همان منطقه آزاد که بازهم به گفته مقتدایی باید منافع آن به خوزستان برسد.

احساس نابرابری مردم و اعتراف دولتی‌ها

هدف‌ همه برنامه‌های توسعه اعمال شده در ایران «رفع عدم تعادل منطقه‌ای» اعلام شده است. اما با گذشت سه دهه حال مقام‌های دولتی اعتراف می‌کنند که این برنامه‌ها دستاوردی به غیر از افزایش نابرابری منطقه‌ای و شکاف طبقاتی نداشته‌اند. واقعیتی که چنانچه از سوی فعالان حقوق اقلیت‌ها بیان شود، با برچسب «تجزیه‌گرایی» و «تهدید امنیت ملی» سرکوب می‌شود. اما حال در یکی از این مناطق که بخشی از جمعیت آن را عرب‌ها تشکیل می‌دهند، یک مدیر دولتی به ناکارآمدی برنامه‌های مرکزی و عدم همراهی دولت مرکزی برای رفع نابرابری اعتراف کرده و تاوان آن را با برکناری پرداخته است.
khuzistan
بنا بر یک پژوهش ۸۰ درصد مردم خوزستان معتقدند که امکانات این منطقه مانند نفت و زمین حاصلخیز جهت آباد کردن این منطقه به کار برده نمی‌شود.
برای روشن‌تر شدن بحث می‌توان تنها بخشی از نتایج یک مطالعه را که در سال ۸۷ منتشر شده، مرور کرد. عبدالرضا نواح و مجید تقوی نسب در پژوهشی با عنوان «تاثیر احساس محرومیت نسبی بر هویت قومی و ملی» به بررسی وضعیت عرب‌های خوزستان پرداخته‌اند.
۷۶ درصد از جامعه آماری انتخاب شده در این پژوهش بر این باور بوده‌اند که «مناطق عرب‌نشین به نسبت سایر مناطق امکانات کمتری دارند.» ۸۰ درصد با این گزینه موافق یا خیلی موافق بوده‌اند که «امکانات این منطقه مانند نفت و زمین حاصلخیز جهت آباد کردن این منطقه به کار برده نمی‌شود.»  ۵۰ درصد گفته‌اند که «امروز در ایران دیگران زندگی خیلی بهتری نسبت به عرب‌ها دارند.» بیش از ۷۷ درصد با گزاره «احتیاجی نیست که فرزندان ما از کودکی زبان عربی یاد بگیرند» مخالف و خیلی مخالف بوده‌اند، ۷۹ درصد «ایجاد مراکز فرهنگی که در آن شعر و موسیقی عربی آموزش داده شود» را ضروری دانسته و بیش از ۸۵ درصد هم گفته‌اند: «خوشحالم از این‌که می‌بینم مردم عرب روز به روز به حقوق خود آگاه‌تر می‌شوند.»
این تحقیق که به گفته پژوهشگران آن یک دهه پیش انجام شده و سخنان نماینده عالی دولت در خوزستان که خواستار بازنگری در نظام آموزشی در این مناطق و به کارگیری نیروهای بومی در مشاغل شده بود، گرچه از دو زاویه دید و جایگاه متفاوت بیان می‌شود، اما افشاگر واقعیتی سرکوب شده است.