۱۳۹۴ مرداد ۷, چهارشنبه

 شهرداری تهران با نصب بنرهایی با روش خود به استقبال از فابیوس وزیر امور خارجه 

فرانسه رفت. شهرداری تهران که پیش از این در جریان توافق ژنو نیز بنرهای "صداقت 


آمریکایی" را در سطح شهر نصب کرده و با این روش نارضایتی خود را از روند مذاکرات 


اعلام کرده بود حالا همزمان با سفر وزیرامور خارجه فرانسه به ایران، بنرهایی در سطح 


شهر نصب کرده که خبر از برگزاری مراسمی برای بازخوانی پرونده خون های آلوده به 


همراه نمایش فیلمی با عنوان "چندقطره خون" می دهد. مراسمی که البته کنسل شد.
15-7-29-1113.jpg

تخریب نمازخانه اهل‌سنت تهران در محله پونک

نمازخانه اهل‌سنت واقع در منطقه پونک تهران، صبح امروز 


توسط


 برخی نهادها و ارگان‌های دولتی تخریب شد.


به گزارش  سنی آن‌لاین، نمازخانه اهل‌سنت تهران معروف 


به 

“نمازخانه پونک”، صبح امروز چهارشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۴ (۱۲ 

شوال/

 ۲۹ ژوئیه) توسط نیروهای شهرداری، با پشتیبانی


 نیروهای 


انتظامی و امنیتی تخریب شد.



به گزارش برخی منابع محلی، صبح امروز پس از مراجعه


 نیروهای 


امنیتی به نمازخانه پونک و گرفتن تلفن همراه مولوی عبیدالله 


موسی‌زاده- امام جماعت این نمازخانه- و تفتیش منزل وی،


 ده‌ها 


تن از نیروهای شهرداری اقدام به تخریب این نمازخانه کردند.



نمازخانه پونک تهران چند ماه قبل نیز توسط نیروهای 



امنیتی تهران 


بزرگ پلمپ شد، ولی پس از فک پلمپ، نمازگزاران اجازه برگزاری 


نماز جمعه و عیدین را در این نمازخانه نداشتند.



لازم به ذکر است، تخریب این نمازخانه درحالی اتفاق افتاده


 است



 که اهل‌سنت تهران از داشتن مسجد در تهران محروم هستند و


 نمازهای خود را در منازل استیجاری (نمازخانه) برگزار می‌کنند.

رییس سازمان بهزیستی:

سالی 1000 کودک ایرانی رها می‌شوند/ 10 درصد از معتادان کشور زن هستند


1435478843414_GalleryImages_11175.jpg
رییس سازمان بهزیستی کشور از رها شدن سالانه 1000کودک در کشور خبر داد و اظهار کرد: به طور متوسط سالانه 950 تا 1000 کودک به دلایل مختلف در سراسر کشور رها و مسئولیت نگهداری آنها به بهزیستی واگذار می‌شود.

 سمنان از خدمات دهی بهزیستی کشور به یک میلیون و 100 هزار معلول کشور خبر داد و افزود: حدود 400 هزار نفر از این معلولان در مناطق روستایی سراسر کشور سکونت دارند.

رها شدن سالانه 1000 کودک در کشور

معاون وزیر کار و رفاه اجتماعی از رها شدن سالانه 1000کودک در کشورمان خبر داد و تصریح کرد: به طور متوسط سالانه 950 تا 1000 کودک به دلایل مختلف در سراسر کشور رها و مسئولست نگهداری از این کودکان به سازمان بهزیستی واگذار می‌شود.
 اعتیاد سرپرست خانواده و به ویژه اعتیاد زنان نقش مهمی در مشکلات خانوادگی دارد و متاسفانه در سال‌های اخیر با افزایش معتادان و خصوصا ازدیاد معتادان زن روبرو بوده‌ایم.

سهم زنان از اعتیاد به 10 درصد رسید!

وی ادامه داد: در حال حاضر 10 درصد از معتادان کشور را زنان تشکیل می‌دهند .
بندپی، با خطرناک خواندن اعتیاد به موادمخدر صنعتی به افزایش اعتیاد به این نوع از موادمخدر در کشور اشاره کرد و گفت: در حال حاضر 24 درصد از کل معتادان کشور، به موادمخدر صنعتی اعتیاد دارند در حالی که این رقم پیش از این تنها 4 درصد بوده است.
رییس سازمان بهزیستی، از اعتیاد به مواد مخدر صنعتی به عنوان یکی از عوامل موثر در ازهم پاشیدگی کانون خانواده‌ها یاد کرد و ادامه داد: ترک مواد مخدر صنعتی و درمان معتادان مبتلا به این بلای خانمانسوز به شدت سخت‌تر و طولانی‌تر است.




واکنش احمد شهید به انتشار ادعای بی‌اساس و حمله هماهنگ خبرگزاریهای دولتی ایران علیه خود


Tue 28 07 2015 


در موج جدیدی از حمله به احمد شهید گزارشگر ویژه سازمان ملل، چندین خبرگزاری دولتی و همچنین روزنامه وابسته به قوه قضاییه ایران، خبری جعلی را منتشر کردند که ادعا می‌کند برمبنای اسناد منتشر شده توسط وب سایت ویکی لیکس سفارت عربستان در کویت یک میلیون دلار به این دیپلمات سازمان ملل رشوه داده تا مواضع تندی در قبال ایران اتخاذ کند، در حالی که چنین خبری اساسا بر روی این وب سایت وجود ندارد.

چند ساعت پس از اینکه تصویر این سند جعلی در سایت‌ها منتشر شد، ویکی لیکس در صفحه توییتر خود خطاب به سایت ایران فرانت پیج که این خبر را به انگلیسی ترجمه کرده بود این گزارش را زیر سوال برد و نوشت: «لطفا نشان بدهید این مطلب مبنی بر کدام سند ویکی لیکس ادعا شده است. شما لینک منبع مارا در این مقاله نگذاشته‌اید.»

احمدشهید در مصاحبه با کمپین بین‌المللی حقوق بشر در ایران در پاسخ به چنین اتهاماتی گفت: «این ادعا مسخره است و تنها برای پرت کردن حواس افراد از مسئله پیش رو، یعنی رسیدگی به مسایل جدی حقوق بشری که ایران امروز با آنها روبروست صورت گرفته است. در ایران اعدامها با نرخ نگران کننده‌ای در حال وقوع هستند. حقوق زنان همچنان با چالش‌های بسیار جدی روبروست. صدها نفر برای چیزهایی که نوشته‌اند، گفته‌اند، یا روی اینترنت منتشر کرده‌اند در بازداشت به سر می‌برند. و رهبران بهایی هنوز به دلیل باورهای دینی خود در زندان به سر می‌برند.»

احمد شهید، گزارشگر ویژه سازمان ملل که در صفحه توییتر خود از ویکی لیکس برای این شفاف سازی تشکر کرده است همچنین به کمپین گفت: «اتهاماتی که برای مخدوش کردن اعتبار من مطرح می‌شوند نمیتوانند در سابقه‌ای که توسط دبیرکل سازمان ملل متحد مستند شده و توسط مکانیسم‌های حقوق بشر سازمان ملل متحد ظرف ده سال گذشته مطرح شده‌اند تغییری ایجاد کنند.»

از جمله خبرگزاری‌هایی که به نشر این شایعه پرداختند خبرگزاری مهر وابسته سازمان تبلیغات اسلامی و روزنامه حمایت به صاحب امتیازی مرکزرسانه قوه قضایه می‌توان اشاره کرد.

خبرگزاری مهر با انتشار این خبر نوشته است که سفارت عربستان در کویت از احمد شهید در قبال رشوه خواسته تا موضع گیری‌های تند در مورد ایران داشته باشد و آقای شهید نیز از وزیر خارجه عربستان در این مورد تشکر کرده و وعده داده «تمام تلاش خود را در خصوص اتخاذ مواضع جانبدارنه علیه ایران به کار ببندد.» روزنامه حمایت، وابسته به قوه قضاییه ایران نیز علاوه بر انتشار این خبر مدعی شده است نماینده عربستان سعودی در کمیسیاری عالی حقوق بشر در «ژنو» یک میلیون دلار از طرف دولت ریاض به این نهاد اهدا کرده است. این روزنامه که مدعی است ویکی لیکس خبر رشوه دادن به احمد شهید را منتشر کرده اما سند این بخش از اخبار خود را خالی گذاشته است.

هنوز هیچ‌یک از مقامات ایرانی و رسانه‌های اصول گرا واکنش دیگری در برابر توییت ویکی لیکس نشان نداده‌اند.

شهید در خصوص گزارشاتی که طی چند سال گذشته در زمینه وضعیت حقوق بشر در ایران منتشر شده است به کمپین گفت: “کار من، مانند کار کسانی که پیش از من این مسئولیت را به عهده داشتند، منطبق برتحقیق است و قوانین، اظهارات دولتی، و اطلاعاتی که از سایت‌های دولتی و گزارشات برگرفته شده است را نمایش می‌دهد. کار من نشان دهنده صدها مصاحبه با افرادی در داخل و خارج از ایران است که ادعا میکنند حقوق آنان نقض شده است، و کار من نمایانگر تحقیقات انجام شده توسط دهها سازمان حقوق بشری شناخته شده در سطح بین الملل است.”

این اولین بار نیست که رسانه‌های وابسته به نهادهای دولتی و حکومتی در ایران احمد شهید را با اتهامات جعلی و ادعاهای غیرقابل اثبات مورد حمله قرار می‌دهند. محمد جواد لاریجانی، رئیس ستاد حقوق بشر قوه قضاییه در مهرماه ۱۳۹۳ بدون آنکه به هیچ کدام از درخواست‌ها و دهها سوال او را در مورد موضوعات مشخص نقض حقوق بشر پاسخ بدهد گفت که اظهار نظرهای احمد شهید در خصوص وضعیت حقوق بشر ایران «پیگیرد قانونی» دارد.

محمد جواد لاریجانی، همچنین در ۱۸ اسفند ماه ۱۳۹۱ گفت:‌ «گزارشگر ویژه به طور کامل توسط گروههای تروریستی تغذیه می‌شود. عمده کسانی که او از آنها دفاع کرده افرادی هستند که در پوشش مدافعان حقوق بشر رفتار و اقدامات تروریستی داشته‌اند.» لاریجانی در این سخنرانی همچنین گفت گزارش‌های احمد شهید «مهرضد انقلاب» دارد و حرف‌هایش، «حرف‌های آمریکایی‌ها و اسراییلی‌هاست.»

مرضیه افخم، سخنگوی وزارت امور خارجه نیز در آبان ۱۳۹۲ با وجود آنکه این وزارت خانه بارها درخواست شهید برای ورود به ایران و بازدید اززندان‌ها را نادیده گرفته است، با اظهار اینکه ایران گزارشگر ویژه سازمان ملل را به رسمیت نمی‌شناسد، گفت که گزارش‌های او «فاقد اعتبار و وجاهت قانونی است.»

محمد جواد لاریجانی، که پیشرو در حمله به احمد شهید به شمار می‌رود، همچنین روز سه شنبه پنج شهریور ماه ۱۳۹۲ با خطاب قراردادن احمد شهید به عنوان هنرپیشه تبلیغاتی گفت: «گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور ایران بیشتر به عنوان یک هنرپیشه تبلیغاتی علیه جمهوری اسلامی ایران از یک رسانه به رسانه دیگر می‌رود.»

حملات لفظی مقامات قوه قضاییه که موضع رسمی نهادهای حکومتی را در قبال گزارشگر ویژه نشان می‌دهد، با این سخنان جوادلاریجانی پایان نمی‌پذیرد. آقای لاریجانی در ۱۷ مهر ۱۳۹۳ گفت به احمد شهید توصیه می‌کند از سمت خود هر چه سریعتر «استعفا» دهد. این مقام قوه قضاییه گفت احمد شهید با گزارش‌های غلطش در حال «پرونده سازی بر علیه جمهوری اسلامی» است.

لاریجانی همچنین در مصاحبه‌ای در تلویزیون دولتی ایران در تاریخ ۲۳ اسفندماه ۱۳۹۳ احمد شهید را به دریافت “پول کثیف” برای دفاع از حق حیات کسانی که به دلیل قاچاق مواد مخدر اعدام میشوند گفت: «مثلا ایشون اومده گفته شما چرا قاچاقچی‌ها را اعدام میکنید؟ اعدام در اسناد سازمان ملل فقط در یک مورد مجاز هست، و اون موردی هست که اینها مرتکب جرایم بسیار خطرناک بشن. میگن قاچاقچی‌گری که انقد خطرناک نیست. یعنی به نظرم این «پولهای کثیفی» که وزیر محترم کشور فرمودند در بعضی کارها وارد میشه، اولیش که در کار ایشون وارد شده.»

احمد شهید از سال ۲۰۱۱ از سوی شورای حقوق بشر سازمان ملل به عنوان گزارشگر ویژه در امور ایران انتخاب شد. شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد، روز هفتم فروردین ۱۳۹۴ برای دومین بار ماموریت احمد شهید را با حداکثر رای تمدید کرد. احمد شهید در گزارش‌های خود همواره از افزایش آمار اعدام‌ها در ایران، ضایع شدن حقوق زنان، زندانیان عقیدتی، حقوق اقلیت‌ها و آزادی اینترنتی و در حبس بودن صدها زندانی سیاسی وعقیدتی اظهار نگرانی کرده است.

به دنبال انتشار این شایعه بی اساس و انعکاس آن در برخی از خبرگزاری‌ها و روزنامه‌های وابسته به نهادهای حکومتی، احمد شهید روز دوشنبه در مصاحبه با بی بی سی فارسی گفت: “این ادعا مسخره است. خوشحالم که سایت ویکی‌لیکس از منتشرکننده‌های این گزارش خواست که ادعاهای خودشان را ثابت کنند، چون آنها در هیچکدام از سندهایی که منتشر کرده‌اند آن را ندیده اند…من همچنین میخواهم یادآوری کنم که دولت ایران تقریبا همه آنچه را که من در گزارش‌هایم میگویم قبول دارد، مثلا ادعای من در مورد اینکه نزدیک به هشتاد درصد اعدامها در ایران به خاطر مواد مخدراست مورد تایید ایران است. یا اینکه رهبران بهایی در ایران زندانی هستند و نوجوانان اعدام میشوند. دولت ایران این را رد نمیکند. اختلاف من با آنها در اینجاست که آنها قبول ندارند این کارها نقض حقوق بشراست. همچنین گزارش‌های من در گزارش دبیرکل سازمان ملل متحد بازتاب پیدا میکند.»

او افزود: « به همین دلیل گزارش‎های من براساس اسناد و شواهدی است که به خوبی در مورد صحت آنها تحقیق شده. قوانین کشور، گفته‌های دولت و رسانه‌های دولتی و مصاحبه‌ها هم در این گزارشات مورد توجه قرار میگیرد. به همین دلیل ادعایی که رسانه‌های ایران مطرح میکنند به طور کلی بی معنی است.» در پاسخ به سوال مجری بی بی سی که از وی پرسید اساسا بودجه وی از کجا تامین میشود، آقای شهید گفت: «سازمان ملل متحد هزینه این هیات حقیقت‌یاب را تامین میکند. چون من اجازه ندارم به ایران سفرکنم، باید در کشورهای دیگر ایرانیانی را ببینم که به من از وضعیت حقوق بشر ایران بگویند. این هزینه‌ها را سازمان ملل می‌پردازد. آنها همچنین به من یک دستیار در ژنو داده‌اند. علاوه براین من با یک دانشگاه در نیویورک همکاری میکنم که در مورد ایران و وضعیت حقوق بشر این کشور تحقیق می‌کند. بنابراین منبع اطلاعاتی من از دانشگاهی است که کارهای تحقیقاتی انجام میدهد و هزینه تحقیق من را سازمان ملل تامین می‌کند. من همچنین با سازمانهای مستقل که در مورد وضعیت حقوق بشر در ایران اطلاع دارند همکاری می‌کنم.»

ویکی لیکس یک سازمان بین المللی و غیردولتی است که از سال ۲۰۰۶ پایه گذاری شده و اطلاعات و اخبار محرمانه را از منابع قابل اعتماد و مطمئن افشا می‌کند.

اسرائیل صدها واحد مسکونی در اراضی اشغالی می‌سازد

مقام‌های فلسطینی بارها شهرک‌های یهودی‌نشین اسرائیل در اراضی اشغالی را مانعی در روند صلح خوانده‌اند

دولت اسرائیل تائیدیه نهایی ساخت ۳۰۰ خانه جدید در شهرکی یهودی‌نشین در کرانه غربی اشغالی را صادر کرده است.
اسرائیل گفته است که در بیت‌المقدس شرقی هم صدها واحد مسکونی جدید خواهد ساخت.
یک مقام بلندپایه تشکیلات خودگردان فلسطینی ساخت این خانه‌های جدید در اراضی فلسطینیان را محکوم کرده است.
این مقام فلسطینی گفته است که اسرائیل در راستای آنچه او "اسرائیل بزرگ" خواند، دست به این کار می‌زند و از این طریق، فرصت صلح را از میان می‌برد.
اعلام خبر ساخت خانه‌های جدید همزمان با تخریب دو مجتمع آپارتمانی در شهرک بِت ال صورت می‌گیرد.
شهرک یهودی‌نشین بِت ال در نزدیکی شهرک فلسطینی البیره در نزدیکی رام‌الله قرار دارد.
دیوان‌عالی اسرائیل رای داد که این دو ساختمان به طور غیر قانونی در در زمین‌های خصوصی در تملک فلسطینیان ساخته شده بودند و رای به تخریب آنها داد.
اسرائیل در جنگ سال ۱۹۶۷ بخش شرقی بیت‌المقدس را ضمیمه خاک خود کرد و در سال ۱۹۸۰، این شهر را پایتخت ابدی خود معرفی کرد. این اقدام اسرائیل از سوی جامعه جهانی به رسمیت شناخته نشده است.
شاملو شاعری جهانی - گفتگوی با اسماعیل وفا یغمائی 
اسماعیل وفا یغمایی


 
 
شاملـو شـاعـري جهـانـي
 اسماعيل وفا يغمائي
* اين گفتگو  نه سال قبل در تاريخ اول مرداد 1383(بيست و دوم جولاى 2003 ميلادى درهلند  انجام شده و براى نخستين بار در طليعه سپيده دمان  و در سایتهای دیگر بارها در اختيار خوانندگان قرار گرفت .به دلایلی نام مصاحبه کننده محترم حذف میشود

دوم مرداد ياد آور خاموشي احمد شاملو است. شاملو شاعري بزرگ و سمبل شعرمعاصر پارسي و پر رنگ ترين سيماي شعر در ايران است، خود شما درسال 1379درگردهمائي بزرگي كه پس از خاموشي او در پاريس برگزار شد، در باره شاملو صحبتي داشتيد و از جمله شاملو را شاعري جهاني خوانديد. چرا شاملو شاعري جهاني است؟

 
ـ شاملو شاعري جهاني است و دليل اش هم روشن است . ما با دو شاملو روبرو هستيم، شاملو در پيكره مادي خودش و مشخصاتي كه در شناسنا مه اش ذكر شده، ايراني است، در ايران متولد شد و در ايران هم چشم فرو بست. ولي شاملو با هويت شاعرانه اش، يعني همانطور كه خودش مي گويد، با هويت«بامداد شاعر» در مرزهاي مشخص شده جغرافيائي وهمچنين مرزهاي فرهنگي كه سرزمينهاي گسترده تري را با شاخص زبان و فرهنگ پارسي در بر مي گيرد نمي گنجد، شاملو شاعري جهاني است ، هم با هويت شعر و شاعرانگي درخشان و هم با زبان نيرومند خودش كه به نظر من اين دو در هم آميخته اند و با هم رشد كرده و از هم تفكيك ناپذيرند...

منظورتان از شاخص زبان چيست، چون زبان پارسي زباني جهاني نيست ؟
كاملا درست است، در اساس ما هنوزدر شكل، زباني جهاني نداريم، بيشترين افرادي كه با يك، يا بهتر است بگويم چند زبان چينى همريشه صحبت مي كنند، چيني ها هستند كه زبان آنها هم جهاني نيست، منظور من از زبان صرفا كار برد زبان پارسي نيست، بلكه زباني است كه خود او در كار برد كلمات و جملات در محتواي و فراز و نشيبها و رنگ آميزي هايش ساخته، زبان شعرى مخصوص خود او، زباني كه مهر شاملو را بر خود دارد، وصرفاحاصل كاربرد تكنيكها نيست، اين زبان حتي در ترجمه هم نيرومندي خودش را نشان ميدهد.

به هويت شعر و شاعرانگي اشاره كرديد ، منظورشمااز هويت شعر و شاعرانگي در شعرهاي شاملو چيست ؟
هويت شاملو را به عنوان يك شاع،ر محتواي كارهايش تعيين مي كند. محتواي تمام كارهايش و ميانگين معدل آنها، چه كارهاي قوي و چه كارهاي ضعيف؟
آيا شاملو كار ضعيف هم دارد؟ 
شاملو يك تكه سنگ يا يك ساختمان برجاي مانده از قرنهاي گذشته نيست كه مثلا ما در طول زندگي خودمان او را هميشه به يك صورت نظاره كنيم. شاعري بود كه در سر زمين ما زاده شد و در گذر از حوادث بسيار و موجهاي رنج و شناخت رشد كرد و تراش خورد و خودش را تراش داد تا به نقطه اوج شعر،البته در روزگار خودش رسيد، به اين معني كه پس از شاملو شعر ها و شاعران، نقطه اوجهاي ديگري را تجربه خواهند كرد ، طبعا تمام كارهاي او در يك رديف و مثلا در رديف شعر « در اين بن بست»، يا « من بامدادم» و امثال اينها نيست، شعرهاي متوسط و ضعيفي هم در ميان كارهاي او هست، خود او هم منصفانه گاهي به اين نوع كارها اشاره كرده است، ولي شاملو در نقطه معدل كارهايش شاعري درخشان، در ايران معاصر بي نظير و با هويتي جهاني است، من فكر مي كنم وقتي اينطور نگاه كنيم، بيشتر به شاملو احترام گذاشته ايم، زيرا با «شناخت» و «شعور» داريم او را « تعريف» مي كنيم و نه اين كه به عنوان يك « مريد» از او تعريف كنيم، كه رابطه مريد و مرادي در مملكت ما يك سنت قديمي و ريشه دار است كه اختصاص به درويشان و عرفا و افراد مذهبي ندارد و دامنه اش به ادبيات و سياست هم كشيده شده و فكر مي كنم شاملو از رابطه مريد و مرادي چندان دل خوشي نداشت.

و در باره محتواي شعر شاملو؟
پاسخ به اين سئوال مشكل نيست ولي فرصت زيادي مي خواهد، بايد برويم و مجموعه كارهاي شاملو را بخوانيم، چه كارهاي شعري، وچه كارهاي غير شعري خود او، چه گفته ها و مصاحبه ها و چه كارهائي را كه ترجمه كرده است، منظورم شعرهاي شاعران ديگر است كه توسط شاملو ترجمه شده و در حقيقت در پاره اي از اوقات به زبان پارسي باز افريني شده است، بايد اينها را خواند و با محتوا و جان انديشه و هويت شعري او آشنا شد ، من فكر مي كنم بجز اين ها كه اشاره كردم، بايد در ابتدا بدانيم كه تفاوت كار كسي كه مثلا شاعر قومي يا قبيله اي و منطقه اي . يا شاعر ملي يك سر زمين است، و امثال اينها، با شاملو چيست تا جايگاه كار شاملو مشخص بشود. كمي توضيح ميدهم ، نه با زبان فني بلكه به زبان ساده. مثلا از شاعر قيبله اي شروع كنيم، از تيتر« شاعر قبيله اي» مي توان پي برد كه مثلا شاعر قبيله اي چيست . شاعر قبيله اي شاعريست كه در يك قبيله سر بر آورده و حرفهائي هم كه مي زند در راستاي حوادثي است كه بر سر قبيله آمده است، طبيعت شعرهايش طبيعت محل زاد و زيست قبيله اش هست واز منافع قبيله دفاع مي كند ، هرچه را قبيله مي پسندد در شعر او خوبست و هرچه را قبيله نمي پسندد، نكوهش مي كند، چهره هاي آشناي اين نوع شاعران در خاور ميانه و لاجرم ايران، شاعران سرزمينهاي عربي در روزگار قديم هستند. البته شعرهاي برخي از اين شاعران گاهي به دليل ارزشهاي استتيك شعري، ارزشهاي ثابت ،از محدوده شعر قبيله اي فراتر مي رود. اما زمان توقف نمي كند، با پيچيده شدن روابط اجتماعي و به هم خوردن روابط قبيله اي، و ايجاد مراكز پر جمعيت، و شهرها و دولت شهرها و سرانجام شكل گيري دولتهاي بزرگ و امپراطوري ها، تا برسيم به روزگار كنوني، ما شاهد تحول در همه چيز هستيم، از تحول در تبديل خدايان قبيله اي به خدايان شهرها و سرزمينها و سرانجام خدايان جهاني، تا يكسان شدن و اشتراك در لباس و خوردني ها و نوشيدني ها. شعر هم از اين مقوله بر كنار نماند و نمي توانست بماند. راهي طولاني و بسيار پيچيده تر و پر راز و رمز تراز ساير مقولاتي كه اشاره كردم، دررابطه با شعر طي شده است كه قابل مقايسه با تغير و تحولات ديگر حتي تغيير و دگر گوني خدايان و تغيير و تحولات مذهبي هم نيست.


 
چرا مي گوئيد پيچيده تر؟
چون واقعيت اين است. ادبيات و بخصوص شعر گاه جهشهائي را نشان ميدهد كه بويژه از نقطه نظر ارزشهاي انساني گيج كننده است. تا حد زيادي درست است كه هنر و ادبيات عليرغم استقلال نسبي زائيده زير بناست. و زير بنا هم ساختار اقتصادي و سياسي جامعه است، ولي چه راز و رمزي وجود دارد، كه آثاري كه در دوران مثلا برده داري در يونان خلق شده اند از لحاظ تكيه بر عنصر انساني، در دوران ما همچنان تازگي و درخشندگي دارند ، اين آثار با زير بناي خودشان در آن دوران در تضاد بوده اند. چه اتفاقي افتاده است كه در قرن هفتم هجري شاعري كه در آغوش سيستم متكي بر فئوداليزم نشو و نما كرده شعرهائي مي سرايد كه در نفي ارزشهاى خلق شده توسط اين سيستم است و يا با آن نمي خواند، مقوله حافظ و شعر حافظ چيست؟. اينها نشان دهنده پيچيدگي قضيه است. حتي در مقوله تغيير و تبديل خدايان اوليه هم ما شاهد چنين چيزي نيستيم .
منظورتان اين است كه پروسه رشد و تكامل مذاهب اوليه منطقي تر و قابل فهم ترند؟
همين طور است، قرنها و با روالي كند و طبيعي طي شده تا خداياني مثل «مردوك» و «بعل» توسط انسانها ساخته و شكسته شوند، و اسم و رسمشان عوض بشود و با تلاش بسيا، ر و بخصوص تلاش شاعران كم كم و به سختي «آدم» بشوند!! و تبديل به خداياني كمتر خونريز و بيشتر قابل تحمل گردند . هنوز هم به نظر من پروسه «آدم سازي» يا تربيت خدايان ادامه دارد.نگاه بكنيد مثلا . خداي آخوندها، خداي سنگسار و دست و پا بريدن و دشمني با انسان و حيات ، خدائى است كه دستگاه قضائى شريعت اش چيزى است كه در مملكت ما دارد تجربه مىشود، اين بزرگوار انسان خوار كه بنا به تعبيرى زندگان را در خون كشتگان بريان مي كند و مى بلعد چه چيزي از «بعل» خداي فينقيان كم دارد. فينقيان هر سال در جشني تعدادي كودك را در برابر «بعل» به آتش مي افكندند و قرباني مي كردند. ولي اگر آماري و جود مي داشت مي ديديم كه تعداد قربانيان كودك در رژيم ولايت فقيه بيش از كودكان قرباني در روزگار «بعل» است.يا در بابل قديم ، در بابل قديم رسم بود كه دخترا ن بروند و پيش از ازدواج بكارت خود را به خداي معبد و از طريق كاهنان تقديم كنند و بعد حق ازدواج داشتند كه فحشا نخست در معابد وبا همت بزرگان دينى بنياد گذارى شد، ولى اين فحشا فقط براي يكباربود، در روزگار رژيم ولايت فقيه چند صد هزار تن را حاكميت دين و آئين خداي فقيهان به فحشاي دائم كشانده است. اين خداي حاكم بر انديشه آخوندها را گام به گام كه تعقيب كنيد در گذر از مذاهب گوناگون و عبور از قرنها او را در ميان كاهنان سومري باز خواهيد يافت، خواهيد ديد كه اين موجود در كارگاه كاهنان و جادوگران سومري تراش خورده و تا روزگار ما سفر كرده ، دهها بار رخت و لباس و ردا و عبا و كلاه و عمامه عوض كرده گاهى ريش گذاشته و گاهى آن را تراشيده صدها بار اسم و كارت شناسائى و پاسپورتش را عوض كرده تا شناخته نشود و از مرزهاى قرون و اعصار عبور كرده است و به مدد جهل و ترس و حاكميت آخوندها بر منبر اقتدار نشسته است .اين همان خداست و قوانين اش هم همان قوانين است كه با لباس و رنگ اميزي جديد و با نام جديد بخورد روزگاران داده شده است و تا روزگار ما آمده است، و جان و مال و ناموس همگان را به بازي گرفته است، و اين هماني است كه شاملو در چند اثر از بهترين آثارش پرده از رخسار او برداشته است، و لبخند نيرومند و پر تمسخرش را بر چهره اش پاشيده است تا ما را ياري كند. اين است كه مي گويم تنها ما در رابطه با ادبيات شاهد يك شكافها و گسستهائي هستيم كه هنر و ادبيات از فراز آن جهش كرده و پيش از وقت خود را به منزلگاههائي در آينده رسانيده است.

بر گرديم به مقوله شاعران قبيله اي و پس از آن و موقعيت شاملو؟
بعد از شاعر قبيله اي مي رسيم به شاعر منطقه اي و بعد هم ملي، يعني در سطح يك منطقه و يك ملت،با همان نقطه وحدتها و تضادهائي كه گفتم، بعد با توجه به زبان و مذهب و فرهنگ و درد مشترك، شاعران تقريبا قاره اي را مي بينيم، شاعران عرب وآمريكاي لاتين چنين وضعيتي دارند. نزار قباني به تبع زبان و فرهنگ وقتي در سرزمين خودش شناخته ميشود ، در جهان عرب نام و نشان پيدا مي كند، يا كسي مثل لوركا و يا ماركز كه اين خودش نقطه مثبتي است براي جهاني شدن، ولي با توجه به همه اين نكات. در نهايت، آن چه كه در نقطه مركزي نشان مي دهد كه چه كسي جهاني است و يا نيست، ذهن شاعر و دايره اي است كه اين ذهن بر روي آن به گردش در مي آيد، جهاني است كه در زير بالهاي عقاب آساي ذهن شاعر در نورديده مي شود، از مرز و مذهب و رنگ و نژاد مي گذرد و بدون آنكه هويت ملي خودش را نفي بكند، انسانيت و درد مشترك را در محور كارش قرار مي دهد، شاملو چنين بود. در شعرهاي شاملو سيماي انسان ايراني نافي انسان جهاني نيست بلكه جزئي از آن و تكميل كننده آن است .كوله بار شاملو از كينه نسبت به عرب و ترك و مغول به معنائي كه برخي از شاعران با اين مقولات برخورد مي كنند خالي است و علاقه اي ندارد كه زخمهاي كهنه تاريخي را بخاراند و نفرت خود را نثار كساني كند كه همچون ايرانيان در زير تازيانه ستم و استعمار اند اگر چه پدران خوني شان به آب و خاك ما حمله كرده اند. در صحبتهايش هم به روشن ترين شكل اين را گفته است. ازجمله درصحبت با ناصر حريري كه در دفتر هنر سال چهارم شماره هشتم درج شده به صراحت مي گويد:
«…من خويشاوند نزديك هر انساني هستم كه خنجري در آستين پنهان نمي كند. نه ابرو به هم مي كشد و نه لبخندش ترفند و تجاوز به حق نان و سايبان ديگران است. نه ايراني را به انيراني ترجيح مي دهم و نه انيراني را به ايراني. من يك بلوچ كرد فارسم،يك فارس زبان ترك، آفريقائي اروپائي استراليائي،آمريكائي آسيائي ام،يك سياه پوست زرد پوست سرخپوستم كه نه تنها با خودم و ديگران كمترين مشكلي ندارم بلكه بدون حضور ديگران وحشت مرگ را زير پوستم حس مي كنم من انساني هستم در جمع انسانها، در سياره مقدس زمين كه بدون ديگران معنائي ندارم…»
اين نگاه شاملوست و شكوه اين نگاه را بايد در شعرهايش ديد و دانست چرا چنين ذهن و انديشه اي «بينوا بندگككي» نيست تا بتواند در « بز رو طوع» در سرزميني محصور ، انساني محصور و خدائي و مذهبي محصور را برتابد و لاجرم بي آنكه به مقدسات مردم توهيني روا دارد و كساني را بيازارد كه سخت دوستشان دارد ، و بي انكه به دليل دوست داشتن انها به خاطر حفظ حرمت دنباله رو اعتقادات عمومي شود،در شعري كه به مهدي رضائي هديه شده است، چون خدائي زوال پذير ولي پر شكوه فريادبر مي آورد« ولاجرم خدائي تازه آفريدم». من فارغ از هر تمايل و تنها با ديدي كنكاشگر وقتي نگاه مي كنم فكر مي كنم وجود چنين خدائي يا تصور چنين خدائي در پايداري كساني چون مهدي رضائي شايد خود را به چشم شاملو اگر چه به لحظه اي كشانده بود،يعني ريشه هاي زنده اين شعر از واقعيتي بيروني و اجتماعي اب مي خورد. يعني شاعر به گفته خودش در يكي از مصاحبه هايش كه مي گويد« شعر وجود دارد» در بيرون ذهن ما وجود دارد، با تاثير از واقعيت بيروني با تاثير از مبارزاتي كه در بيرون جريان داشت و اين مبارزات در بطن سياسي خود حاوي پيامي فلسفي نيز بود، به باز آفريني آن دست مي زند و اين خروش، خروش شاعري جهاني است ، كه از زنداني به زندان ديگر پناه نمي برد ، بلكه ويران مي كند و قد بر مي افرازد و ميسازد، من سالها ي سال قبل اين شعر را خوانده بودم ولي وقتي براي نخستين بار فهميدم كه شاملو چه مي گويد ، انگار قفلي شكست و دروازه اي گشوده شد و من در فرو ريختن غبارها ي حاصل از گشودن اين دروازه عتيق، افقي ديگر را ديدم و با شادي گريستم.و دانستم اگر هم بايد به جستجوي خدائي شتافت ، در افقي بايد به اين جستجو دست زد كه بيكرانه است و فراخناي آن شايسته كنكاش انساني است كه به بيان انيشتين ، در جستجوي راز نهان جهان است، كه جهان بي راز جهان مبتذلي است، و نه در گندناي معبد مردوك و بعل كه كوره هايش از خون و استخوان انسان . خلوتگاههاي كاهنان و قدرتمندانش از پيكرهاي شخم خورده زنان لبريز و ستونهاي اقتدارش بر وحشت انسان و جهل و ابهت مرگ استوار شده است. اين معناي جهاني بودن شاملوست و او خواننده شعر خود را نيز جهاني مي خواهد. اين چنين است كه شاملو با خواننده خود در ذهن و ضمير در مي آميزد و ما وقتي كه او را مقداري بشناسيم هميشه او را با خود احساس مي كنيم و فكر نمي كنيم كه رفته است، زيرا پس از خاموشي با اقتداري بيشتر با ما سخنها دارد.

به غير از شاملو آيا ما شاعر يا شاعران ديگري كه جهاني باشند داريم؟
تا جهاني بودن را چگونه نگاه كنيم، برداشتي ساده از آن داشته باشيم يا برداشتي پيچيده،من فكر مي كنم مثلا ميتوان گفت كه نگاه خيلي از عارفان و شاعران عارف، به انسان نگاهي باز و مي شود گفت جهاني است، ميشود مولانا و عطار را به عنوان شاخصها مثال زد، حافظ كه مقوله ديگري است و خودش بحث و فحصي مستقل را مي خواهد،و شاملو از او و مولانا بنام خداوندان شعر نام ميبرد و مي گويد شعر را از ايشان آموختم . انسان نيما يوشيج هم انساني جهاني است اگر چه بيشتر در جنگل و دامن طبيعت و در روستا او را مي بينيم. سپهري وفروغ وبعضي هاي ديگر را هم ميتوان مثال زد ولي در شاملو اين مقوله با دانش و بينش عميق و تجربه هاي فراوان او به نقطه بلوغ مي رسد و سيمائي ديگر از شاعر جهاني را به او مي دهد كه قابل مقايسه با ديگران نيست. شاملو در نقطه اي با ما سخن مي گويد كه در اساس شاعر غير جهاني براي او قابل قبول نيست. او اعتقاد دارد شاعر اگر شاعر باشد در روزگار ما مخاطبانش همگانند. در پيامي كه در سال 1995 به كنگره اي كه براي بزرگداشت خود او تشكيل شده بود تاكيد كرد كه:
«…امروزه روز ديگر هيچ هنري هنر بومي و اقليمي صرف نيست و حتي نويسنده و شاعر نيزكه به ناگزير گفتار حصار زبان خويش است و ابلاغ پيامش نياز به واسطه داردباز به هر زبان كه بنويسد نويسنده و شاعر تمام عالم است…»
اين نگاه شاملوست . ولي به معنائي كه شاملو به آن نقطه رسيده كار كار ساده اي نيست، بخصوص در روزگار ما، و به صرف اينكه ما انسان را در مركز جهان شعرمان بنشانيم اين كار مقدور نيست.
مي توانيد در اين زمينه بيشتر توضيح بدهيد؟
در روزگار ما و به معنائي كه از شاملو در نقطه شاعر جهاني ياد مي كنيم ، بايد رنج فراوان برد، بايد به دانشي گسترده و بينشي عميق آراسته بود، بايد تجربه ها از سر گذراند و به خاك و خاكستر افتاد و دوباره برخاست، بايد با ادبيات و هنر آشنائي گسترده و عميق داشت، بايد به بسياري از شناختها و ادراكات سياسي و اجتماعي و علمي رسيد و جهان وسيع و عظيم كنوني را آنهم در غوغاي دو ديكتاتوري سلطنتي و مذهبي آنقدر تنفس كرد و آنقدر علم حصولي در آن اندوخت كه سرانجام روزگاري برسد كه حضور او را در تماميت پنهان و پيدايش در دسترس شاعرانگي خود احساس كنيم. زيرا با علم صرفا حصولي و اكتسابي نمي توان شعر سرود، نمي توان رمان نوشت، نمى توان نقاشى كرد و يا آهنگ ساخت، با اين دانش مي توان تحقيقي در فيزيك يا جامعه شناسي را جلو برد ولي تا اين دانش حضور حسي و رازناك خود را برشاعر اشكارنكند و به تعبير حكيمان فلسفه اشراق، به نوعي اشراق شاعرانه نيانجامد، نگار شعر پرده از رخسار بر نخواهد داشت. نكند اينها تازه بخشي از الزامات اند و به معناي شرط قضيه، مبناي كار آن ذهنيتي است كه در تراش مداوم توسط اين شرط مثلا شاملو را مي سازد، شاملو و يا هر شاعر ديگر را، و اين ذهنيت يعني اين عنصر مبنائي هيچوقت در تماميت خودش راز و رمزهايش را آشكار نمي كند. اگر توجه داشته باشيم كه در نقطه جهاني بودن چه كساني ايستاده اند و همتاهاي شاملو و آن غولهاي زيبائي را كه بخشي از فرهنگ بشري ساخته كار آنهاست را بشناسيم بيشتر مفهوم واقعي جهاني بودن شاملو را درك خواهيم كرد
.
با تشکر
وضع مبهم پاسدارای که دستور برداشتن مجسمه آریوبرزن را داده بود
ایرج شكری




خبرگزاری فارس خبری روز دوشنبه 5 مرداد مطلبی با عنوان از شایعه تا واقعیت، در مورد مطلب منتشر شده در شبکه های اجتماعی و در بعضی سایتهای خبری در چند ماه گذشته در مورد یکی از «سرداران» سپاه،  انتشار داد که چند سایت دیگر هم آن را انعکاس دادند. این خبر ابهاماتی دارد. خیرگزاری فارس زیر تیتر کوچک «شایعه» نوشته است:« در چندین ماه گذشته عکس و فیلمی از یکی از سرداران ایرانی در شبکه های اجتماعی و حتی برخی از سایت های خبری منتشر شد مبنی بر این که «فرمانده سابق تیپ 47 [۴۷ ] کهکیلویه و بویر احمد که به دست افراد داعش در عراق اسیر شده بود و نیروهای داعش قصد داشتند وی را به قتل برسانند، با کمک نیروهای خودی از چنگال داعشی‌ها نجات پیدا کرد».
بعد زیر تیتر کوچک «واقعیت» مساله را از قول یک خبرنگار صدا و سیمای رژیم که گویا چهار سال در سوریه خبرنگار بوده است و چند ماهی است که به ایران برگشته، مساله سلاخی شدن سردار شهابی فر توسط داعش را تکذیب کرده و یاد آور شده است که «محور عملیاتی تحت فرماندهی حاج شهاب، درگیری با عناصر تروریستی جبهه النصره بوده (نه داعش) که وی در کنار همراهانش کمین سختی از تروریست‌ها می خورند، که بشدت زخمی می شود و چند گلوله به وی اصابت می کند». بنا بر اظهارات همین خبرنگار که اسمش شمشادی ذکر شده است، «حاج شهاب» که به چالاکی سنگر می گیرد، بعد از این که نیروهای مهاجم عقب راننده می شوند به بیمارستانی برای معالجات اولیه انتقال می یابد و بعد از یکی دو روز به تهران منتقل می شود و در بیمارستان بقیةالله[متعلق به سپاه] بستری و در مان او ادامه پیدا می کند. خبرگزاری فارس  در ادامه گزارش نوشته است« این خبرنگار با سابقه کشورمان همچنین تصویری را در صفحه شخصی اینستاگرامش منتشر کرده و نوشته است: "حاج شهاب بعد از 6 ماه بهبودی کامل پیدا کرده و اینبار برای مبارزه با تکفیری ها و داعش راهی عراق شدند"». بنابر این از اظهارات این خبرنگار این نتیجه را می توان گرفت که، حاج شهاب اول در سوریه بوده و آنجا زخمی شده و بعد از بهبودی برای جنگ «اینبار با داعش به عراق اعزام شده» است. درهمان عکس و فیلم مورد اشاره خبرگزاری فارس، اسم این سردار سپاه «سردار عوض شهابی فر» ذکر شده و عکس او نیز نشان می دهد که «حاج شهاب» مورد بحث، همان «عوض شهابی فر»، فرمانده «سپاه فتح» کهکیلویه بویر احمد است که در اوائل تیر ماه 1390 در« کنگره سرداران و 600 شهید شهرستان بویراحمد» گفته بود:«امروز دم اسب آریو برزن را مشرف بر تمثال مبارک شهیدان کرده‌اند که ضروری است دادستان کهگیلویه و بویراحمد دستور تخریب آن را بدهد».
بعد هم دادستان انقلاب بنابر نامه سپاه، به شهرداری دستور داده بود که مجسمه را بردارد و در حمایت از نظر فرمانده سپاه فتح صرف هزینه برای آن مجسمه را اصراف دانسته بود. اما نماینده ولی فقیه در استان، این اقدام دادستان را کار مناسبی ندانست.  سایت اعتدال روز 5 تیر 90 در مطلبی در مورد این مساله که انعکاس وسیعی در کشور پیدا کرده بود، سخنان این پاسدار درمصاحبه با روزنامه شرق را نیز نقل کرده بود. وی از جمله با تاکید بر این که مجسمه آریو برزن باید تخریب شود گفته بود: «من روی حرفم هستم و این مجسمه باید تخریب شود، دستور دادستان انقلاب صادر شده و اگر این کار از طریق مراجع قانونی انجام نشود من به خانواده شهدا دستور می‌دهم که آن را تخریب کنند و از این میدان بردارند. ما این همه شهید داده‌ایم اما مجسمه آنها ساخته نمی‌شود. آریوبرزن چه ربطی به استان ما دارد، اینها مسخره‌بازی و افسانه است و واقعیت ندارد، آریوبرزن چه کسی بود؟ چرا در دیگر استان‌ها مجسمه‌اش را نصب نمی‌کنند؟» این پاسدار خودسر نادان افزوده بود: «من با شهردار مشکلی ندارم چون هم فامیل من است و هم بسیار به بسیج و برنامه‌های مربوط به شهدا کمک مالی کرده است، ما با استاندار مشکل داریم که منتخب جریان انحرافی است و تاکنون یک ریال برای دین و شهدا در این استان هزینه نکرده است اما در عوض میلیون‌ها تومان برای جشن نوروز و ساز و نقاره هزینه کرده است.». این جملات نشان می دهد که این پاسدار مثل بیشتر برادارن متحجر و نادانش در دسته اشرار فرماندهی سپاه پاسداران کلا با هرچه رنگ و بوی ایرانی دارد در ضدیت است و از مراسم جشن نوروزی هم متنفر است.
سوالی که در مورد خبر خبرگزاری فارس مطرح است این است که اولا چرا به این «شایعه» همان اوائل و بعد از انتقال «حاج شهاب» به ایران، پایان داده نشد و گذاشتند این شایعه چند ماه در شبکه های اجتماعی بچرخد؟ دیگر این که مگر زبان روابط عمومی سپاه و سرداران پرحرف و ورّاج سپاه را گربه خورده که مساله چگونگی وضع یک «سردار» سپاه و روشنگری در این زمینه از زبان یک خبرنگار نقل شود، در حالی که آن سردار سپاه، توسط سپاه به ایران منتقل شده و تحت درمان قرار گرفته بود و سپاه کاملا در جریان هرآن چه اتفاق افتاده بود، قرار داشت. نکته جالب توجه دیگر تحریف حقایق و مبالغه کردنها و دروغ گویی های اینهاست و خواننده اخبار و ادعاهای اینان نمی تواند بفهمد که کدام راست است و کدام دروغ. اگر چه دروغهاشان به دلیل گستردگی انتشار اطلاعات و دسترسی همگان به آن زود از پرده بیرون می افتد . خبر مربوط به زخمی شدن و نجات پاسدار شهابی فر در بعضی سایتها وبلاگهای حزب اللهی به این شکل منعکس شده که «سردار عوض شهابی فر از سرداران شجاع سپاه کهکیلویه و بویراحمد و مستشار عالی نظامی سپاه قدس جمهوری اسلامی در عراق هستند که به اسارت داعش می افتند. در حالی که داعش در حال بریدن بدن ایشان هستند تا قلب ایشان را در بیاورند، توسط نیروهای خودی نجات پیدا می کنند».
فیلم کوتاهی همراه با چند عکس از او(از جمله حضور عزیز جعفری فرمانده سپاه در کنار تخت او در بیمارستان) در این سایتها قرار داده شد که البته زخمهای بخیه خورده بزرگی را زیر قفسه سینه او در هر دو طرف چپ و راست نشان می دهد که می تواند این تصور را که سینه او برای در آوردن قلبش، دریده شده در بیننده به وجود بیاورد. در هر حال این ابهام که آیا او در سوریه زخمی شده یا در عراق - به رغم اظهارات آن خبرنگار صدا و سیمای رژیم - باقی می ماند. این سوال هم که بالاخره آیا او به چنگ داعش افتاده بوده باز هم باقی است. چون شاید سپاه ترجیح داده باشد، به چنگ داعش افتادن او را نوعی عدم توانایی و ضعف دانسته و به خاطر همین کلا منکر آن (از طریق اظهارات شاهدی که تردید نباید کرد که آنچه او ذکر کرده مطالبی بوده که سپاه در اختیار او گذاشته) شود و همان ذکر در کمین افتادن یا «کمین خوردن» را کافی بداند.
عکسهایی هم از این فرمانده سپاه و پسرجوانش که نام او «حاج اسماعیل» ذکر شده است در بعضی از این سایتها درج شده و ادعا شده که او در کنار پدرش در عراق علیه داعش می جنگد که روی مساله در عراق بودنش در حال حاظر هم می توان شک کرد. شاید از کارایی رزمی افتاده و در ایران باشد. سوال دیگری هم که به ذهن می رسد این است که آیا اعزام او به سوریه و عراق، بعد از آن اظهارات ابلهانه و ضد ایرانی در مورد آریو برزن و موج انزجاری که برانگیخت، نوعی تنبیه انظباطی بوده  یا برای دور کردن او از نظرها برای مدتی و یا برای فراهم آوردن امکان «شهادت» برای او، برای تحت شعاع قرار دادن و پوشاندن آن صفحه شرم آور کارنامه او  در ذهن مردم بوده است یا این که اصلا از اعزامهای نوبتی فرماندهان سپاه به مناطق بحرانی و جنگی برای کسب تجربه بوده است.
به هرحال اگر چه تفکر و عملکرد این عناصر متجر ایرانی سیتز و سرکوبگر نفرت انگیز و شایسته سخت ترین مجازات است ولی من شخصا آرزوی «لت پار» شدن یا کشته شدن آنان را به دست داعش ندارم. گذشته از نقش جنایتکارانه سپاه علیه مردم و سرکوبگری و آزادی کشی آن، نگارنده کلا سیاستهای جنگ افروزانه و ابلهانه سرداران سپاه و رجزخوانی های مسخره آنان را که به هیچ نتیجه یی جز راه انداختن یک کشتار و ویرانی نمی تواند بیانجامد، مردود می دانم و تردیدی ندارم که در صورت برافروخته شدن جنگی با «بیابیا» گفتن های ابلهانه و رجزخوانیهای مسخره امثال پاسدار فدوی و سلامی و تحریکات دیگری که شخص خامنه ای با تکبّر بلاهت بار خمینی گونه اش می کند - این مردم ایران هستند که زیان خواهند دید و این ایران است که متحمل ویرانی هایی خواهد شد و البته خود این عناصر بیشعور هم ضربه خواهند خورد و کشته هایی اعم از پاسدار و ارتشی و مردم عادی و به تعداد بسیار بیشتری از کشته ها، معلول و مجروح به جا خواهد ماند. نقش نیروی نظامی کشور حفظ کشور از خطرات احتمالی از خارج و آمادگی برای دفاع از کشور و کسب آمادگی های لازم برای ساماندهی کمک رسانی و نجات در سوانح بزرگ است، نه با رجز خوانی کشور را دائما در لبه پرتگاه جنگ نگه داشتن، کاری که فرماندهان خودسر و نادان سپاه می کنند. نقش و وظیفه رهبران کشور، تهیه و اجرای برنامه های توسعه و رفاه و رفع نابرابری در جامعه با کمک گرفتن از کارشناسان کشور است و تضمین حقوق شهروندی مردم و احترام به قانون است، نه کارهای خودسرانه ای که یک آدم متکبّر عقده یی یه اسم ولی فقیه می کند و هیچ مرجعی هم نه برای حسابرسی خودسری پاسدارنش وجود دارد و نه خودسری خودش. نهادی مثل مجلس خبرگان هم که اسمآ روی کاغذ  برای رسیدگی به عملکرد رهبر دارای اختیار و نقش شناخته شده، در عمل دست نشانده رهبر و تایید کننده استبداد رای او و دنباله رو و مطیع رهبر است. به هرحال به خاطر خطر افروخته شدن آتش جنگ خارجی، که تحریکات و رجز خوانی ها  و خودسری های فرماندهان سپاه برای کشور می تواند در بر داشته باشد، من افسار زدن به اینها و ممنوع کردن رجزخوانیها و مداخله شان در سیاست خارجی را برای دور کردن خطرات مورد اشاره ضروری می دانم. تا برسد روز فرخنده برچیده شدن این رژیم ایرانی ستیز زندگی سوز و آزادی و شادی کش، با قیام عمومی و انقلاب مردم رنج کشیده ایران.
توضیحات و منابع:
مطلب مورد بحث در خبرگزاری فارس:
مطلب سایت اعتدال در مورد مساله دستور تخریب مجسمه آریو برزن
خبر و مطلب سایت فردا در مورد اقدامات مربوط به برداشته شدن مجسمه آریو برزن
در دو لینک زیر ویدئو کوتاهی که شامل چند عکس و حدود سی – چهل ثانیه تصویر از پاسدار شهابی فر روی تخت بیمارستان است را می توان دید(هردو یک فیلم است). اگر این دو لینک باز نشد، ویدئو ضمیمه همین مطلب در وبلاگ من است که لینک آن هم در زیر آمده است.
لینک همین مطلب در وبلاگ آرشیو مطالب من:
سه شنبه ۶ مرداد - ۲۸ ژوئیه ۲۰۱۵