۱۳۸۸ مرداد ۶, سه‌شنبه

پيش به سوی مبارزۀ انقلابی با نظام جمهوری اسلامی



جمهوری اسلامی در بحرانی فرو رفته است که هرگونه تقلايش برای نجات خود، آن را بيشتر به عمق باتلاق فرومی برد. نه کشتار عريان معترضان بر سنگ فرش خيابان ها، نه زندانی کردن هزاران نفر از توده های مردم، که از وضع اقتصادی و اجتماعی خود و ستمی که سرمايه داران حاکم بر آنان اعمال می کنند به ستوه آمده اند، و نه حتا اعلام رسمی حکومت نظامی و آماده باش نيروهای نظامی و انتظامی و همه مزدوران رژيم برای مقابله با جنبش اعتراضی مردم، آری هيچ يک از اين ترفندها نمی تواند اوضاع سياسی کنونی را به وضع پيش از انتخابات برگرداند. دروغ گويی، ستمگری و سرکوبگری بارزترين و درست ترين القابی اند که تودۀ مردم به حاکمان جمهوری اسلامی نسبت می دهند. اينها واقعيت هائی اند که تودۀ مردم سال هاست با پوست و گوشت خود آ نها را لمس می کنند. آنان ستمگرند، زيرا با توسل به زور و ديکتاتوری آزادی مردم را سلب کرده اند تا بتوانند به بهره کشی، غارت و چپاول تودۀ مردم ادامه دهند. آنان سرکوبگرند، زيرا برای مقابله با مبارزۀ کارگران و زحمتکشان به ضد حاکميت سرمايه داران و زمين داران، با کشتار و خونريزی، ضرب و شتم، و زندان و شکنجه پاسخ می دهند. گردانندگان اين نظام دروغ می گويند، زيرا می خواهند چهره زشت خويش را در پشت نقاب ريا و تزوير پنهان سازند و با قلب واقعيات به تحميق توده ها بپردازند. اما ديگر نقاب جمهوری اسلامی کنار رفته و چهرۀ واقعی پليد و رسوای آن برملا گرديده است. اکنون توده ها برای به کف آوردن آزادی و دموکراسی، مرگ بر ديکتاتورها را فرياد می زنند و نظام استبدادی آزادی کُش را نشانه رفته اند. دو جبهه در مقابل هم صف آرايی کرده اند، از يک سو جمهوری اسلامی، رهبر مرتجع و ديکتاتور آن، سردمداران حکومت، دولت، مجلس شورای اسلامی، سپاه، بسيج، پليس و همۀ مزدوران و اوباشان رژيم، و از سوی ديگر کارگران، زحمتکشان، زنان، جوانان انقلابی، دانشجويان، هنرمندان، سربازان و ملت های زير ستم. مبارزۀ کنونی توده های مردم نويدی از مبارزه انقلابی عليه دولت بوروکراتيک - نظامی سرمايه داران و زمين داران است. اين مبارزه را بايد در سطح تمام شهرها و روستاها گسترش داد و به سوی يک جنبش آگاهانۀ انقلابی به پيش برد. مبارزات توده های مردم زمانی می توانند به پيش روند که دارای دورنما و اهداف روشن باشند. اين دورنما و اهداف زمانی روشن خواهند بود که مبارزۀ توده های مردم سازمان يافته باشد. مبارزۀ سازمان يافتۀ تودۀ مردم زمانی ممکن است که طبقۀ کارگر متشکل باشد. حضور کارگران در جنبشی که پی آمد بحران سياسی کنونی به وجود آمده است، هنوز انفرادی است. آنان هنوز به مثابۀ طبقه در اين جنبش شرکت ندارند. کارگران زمانی می توانند به مثابۀ طبقه در جنبش شرکت داشته باشند که دارای تشکل سياسی و سنديکائی خود باشند. تشکل سياسی طبقۀ کارگر با ايجاد حزب انقلابی اين طبقه تحقق پذير است. اين حزب با دورنما، اهداف و شعارهای انقلابی خاص طبقۀ کارگر، تودۀ کارگران متشکل در سنديکاها را با شوراهای مسلح کارگران و زحمتکشان به سوی انقلاب کارگری هدايت می کند. آری انقلاب کارگری بی حزب کارگران، که بايد رهبری آگاهانه کارگران و زحمتکشان را به عهده گيرد، به پيروزی نخواهد رسيد. تنها انقلابی کارگری، که شوراهای مسلح کارگران و زحمتکشان را به مثابۀ قدرت دولتی مستقر کند و يک جمهوری دموکراتيک شورائی به مثابۀ نظام سياسی ايران به وجود آورد، می تواند درهم شکستن نظام جمهوری اسلامی را به درهم شکستن نظام سرمايه داری ارتقا بخشد. پيش برد چنين دورنما و اهدافی، به همکاری و سرانجام اتحاد همۀ نيروی های چپ انقلابی در حزب طبقۀ کارگر نيازمند است. ما همۀ نيروهای چپ انقلابی را به همکاری صميمانه ای که در انديشۀ خدمت به امر دموکراسی و رهائی طبقۀ کارگر است دعوت می کنيم! مرگ بر جمهوری اسلامی برقرار باد جمهوری دمکراتيک شورايی زنده باد آزادی زنده با سوسياليسم اتحاد نيروهای چپ انقلابی درون کشور 3 مرداد

خامنه ای با تهديدات تازه خود دژ اصلی و جرثومه واقعی توطئه و جنايت و آدمکشی و سرکوب























روشنگری:
خامنه ای در سخنانی به مناسبت بعثت پيامبر مسلمانان در جمع برخی از مسوولان رژيم در 29 تير بار ديگر بخشی از تهديدات خود در نماز جمعه 29 خرداد را تکرار کرد. او با تفرعنی که ويژه ديکتاتورهای کر و کور شده از قدرت و سرمست سرنيزه و خون است, بار ديگر ميليونها شهروند ناراضی از ديکتاتوری و معترض به کودتا را فريب خورده های "کيد دشمنان" ناميد. او که با اعلام شتابزده تاييد خود از کودتا در صبح روز پس از اعلام آرا تقلبی و بيرون کشيدن احمدی نژاد از صندوق ها عملا نشان داد رهبر اصلی کودتاست, به جای آن که بگويد به چه حقی مزدوران و آدمکشانش سينه جوانان آزاديخواه اين مردم را در خيابان ها آماج گلوله های خود می کنند و به چه حقی در سياهچال ها آن ها را سلاخی و پيکرهای مثله شده شان را در سردخانه های ميوه انبار می کنند, گام گستاخانه ديگری به جلو گذاشت و اين بار رسما "نخبگان" و بسياری از ياران و همسنگران ديروز همين رژيم را آشکارا به سرکوبی خونين تهديد کرد.
او با تفرعنی فاشيستی, وفاداری مطلق به خويشتن را "امتحان عظيم" برای "نخبگان" که در واقع اسم ديگر جناح معترض به انتخابات و همچنين هاشمی رفسنجانی است دانست و خطاب به آنان گفت:" نخبگان مراقب باشند، زيرا در امتحان عظيمی قرار گرفته اند و موفق نشدن در اين امتحان، تنها مردود شدن نيست بلکه موجب سقوط آنان خواهد شد." راستی وقتی رهبر رژيم جمهوری اسلامی يار غار سی ساله خويش که مقام ولايت خود را مديون کارچاق کنی های اوست, به "سقوط" تهديد می کند, و وقتی صدها نفر از ياران نظامش را به خاطر حفظ برتری قدرت پاسداران, نظاميان و امنيتی های قاچاقچی و آدمکش در سياهچال ها زير شکنجه کشانده است, با مردم و جوانان که هرگز از هيچ رانت قدرتی برخوردار نبوده اند چه می کند؟ خامنه ای با تهديدات تازه خود دژ اصلی و جرثومه واقعی توطئه و جنايت و آدمکشی و سرکوب را در لحظه حاضر به مردم نشان داده است. او با تهديدات خود برای مردم جای هيچ ترديدی باقی نگذاشته است که اگر آزادی و احترام به حق رای می خواهند؛ اگر می خواهند که به عنوان يک شهروند به رسمت شناخته شوند, و اگر نمی خواهند زير سرکوب دائمی و رژيم سرنيزه زندگی کنند, راهی ندارند جز اين که قبل از هر چيز خامنه ای و پاسداران و امنيتی های همدست او را از اريکه قدرت به زير بکشند و خيمه ولايت مطلقه, اين ننگ تاريخ معاصر ايران را بر سرشان خراب کنند. خامنه ای اشتباه می کند اگر گمان می برد که می تواند نارضايتی در ميان نيروهای سابقا وفادار به نظام ولايی را با تهديد به تصفيه و کشتار از اعتراضات توده ای در خيابان ها جدا کند تا بتواند هر دو را جدا جدا درهم بکوبد. با گذشت بيش از يک ماه از شروع بحرانی که کودتای انتخاباتی و طرح تصفيه گسترده جناحی نقطه شروع آن بود, هم شکاف در بالا و هم اعتراضات در پائين هر کدام به نوعی و به شکلی تعميق شده اند. در واقع هم معترضين درونی رژيم و هم نيروی خيابان هر يک به شيوه خويش دست کودتاگران را خوانده اند. جناح اصلاح طلب که با تيغ سرکوب روبروست ناچار است چه بخواهد و چه نخواهد حداقل تا حدی که گردن خودش رااز تيغ نجات دهد, به اعتراض ادامه دهد و جنبش خيابان که اکنون شعار "مرگ بر ديکتاتور" را بيش از پيش به شعار محوری خود نزديک می کند, از ادامه شکاف و گسترش آن در درون رژيم به سود ادامه اعتراضات خود بهره برداری می کند. بهترين پاسخ به تهديدات خامنه ای ادامه تلاش برای گسترش انزوای دستگاه آبروباخته کودتاچی و کندن خندق به گرد آن است. جنبش اعتراضی مردم ايران با تظاهرات و تجمعات خيابانی به مناسبت ها و بهانه های مناسب و با فريادهای شبانه بر پشت بام ها و با سر دادن فرياد مظلوميت و مقاومت و مبارزه مادران زندانيان و جانباختگان آدم کشی های رژيم, تاکنون نقش بسزايی در اين انزوا داشته است. ناگفته روشن است هر طرح, برنامه و اقداماتی از سوی ناراضيان درونی در معرض تصفيه رژيم, صرفنظر از اين که اجرايی هستند يا نيستند و صرفنظر از اين که انگيزه طراحان آن چيست, فقط به شرطی که اختلافات درونی ر

مرداد.بيانيه امروز کانون مدافعان حقوق بشر:مانع مرگ جوانان در بازداشتگاه‌ها شويد

خبرنامه اميرکبير
پس از انتخابات 22 خرداد ماه سال جارى شاهد وقايع تلخ و تأسف بار و نقض گسترده حقوق بشر بوديم كه متأسفانه تداوم و شدت و گستردگى آن موجب نگرانى عميق نهادهاى حقوق بشر و مدافعان حقوق بشر در داخل و خارج از كشور شده است. متأسفانه به دليل فضاى امنيتى و قطع و كنترل ارتباطات و اطلاع رسانى و گردش آزاد اطلاعات،ُ آمارهاى واقعى قربانيان نقض حقوق بشر از جمله جانباختگان و بازداشت شدگان حوادث اخير در دسترس نمي‌باشد. اما طبق گزارشات واصله و آمار اعلام شده متأسفانه نقض حقوق بشر در طى اين حوادث بسيار جدى و نگران كننده است:

1- تعداد جانباختگان بيش از اعلام رسمى نهادهاى دولتى است. تا كنون اسامى چند نفر كه در حوادث پس از اعلام آمار كشته شدگان، از جمله 18 تير، جان خود را در خيابانها و يا زندانها از دست داده‌اند، برملا شده كه نشان دهنده افزايش آمار كشته شدگان است. از آنجائيكه هويت كشته شدگان نشان دهنده اين واقعيت است كه آنها افراد عادي، دانشجويان و تحصيل‌كردگان جامعه بوده و حتى برخى بعنوان رهگذر يا فرد عادى در خيابانها حضور داشته‌اند كه مرتكب تخلف و گناهى نبوده‌اند، لذا اين قتلها جاى سؤالات جدى و اساسى از مسئولان كشور دارد كه جهت روشن شدن افكار عمومى مي‌بايست در اين رابطه پاسخگو باشند.

2- برخى از جانباختگان امثال مرحوم روح‌الامينى افرادى هستند كه در داخل زندانها و در شرايط دلخراش جان خود را از دست مي‌دهند.

3- آمار بازداشت شدگان طبق اخبار رسمى دولتى و مسئولان كشور تا قبل از حوادث 18 تير 2500 نفر اعلام شده بود كه در حوادث پس از آن نيز شاهد بازداشتهاى گسترده‌اى بوديم. متأسفانه نه تنها آمار بازداشت شدگان به طور دقيق و صحيح اعلام نمي‌گردد، بلكه حتى به خانواده‌هاى بازداشت شدگان نيز اطلاعات صحيح ارائه نمي‌شود. برخى از خانواده‌هاى كشته شدگان اعلام كرده‌اند كه در مراجعاتشان به مراجع مربوطه به آنها تصريح و تأكيد شده كه فرزندانتان در زندان هستند، ولى متأسفانه اجساد تحويل خانواده‌ها شده است. اين امر فاجعه‌اى عظيم براى خانواده‌هاى بازداشت شدگان مي‌باشد چراكه بسيارى از آنها اطلاع موثق و قابل اعتماد از عزيزان خود بدست نمي‌آورند.

4- برخى از بازداشت شدگان متأسفانه عليرغم گذشت بيش از يك ماه از حبسشان هيچگونه تماسى با خانواده‌هاى خود نداشته‌اند از جمله آقايان تاج‌زاده و نبوى. عدم تماس تلفنى با خانواده‌ها از جمله مصاديق بارز نقض حقوق بشر و اعمال فشار بر زندانى است كه نه تنها خلاف قانون بلكه مخالف هرگونه اخلاق و اصول انسانى است.

5- بازاشت افراد بدون احضاريه، برخى شب هنگام، در محل كار يا منازل اتفاق افتاده كه مخالف اصول مصرح قانون اساسى و مقررات داخلى است و فاقد وجاهت قانونى است.

6- برخى از بازداشت شدگان با پرونده‌سازي‌هاى كاذب دستگير شده‌اند. از جمله محمدعلى دادخواه كه از اعضاى كانون مدافعان حقوق بشر و وكيلى مشهور به اخلاق و انسان دوستى و ديانت مي‌باشد.ايشان به هنگام حضور نيروهاى امنيتى در محل كارش با صحنه‌هاى دروغين مواجه شده كه فردى با تعدادى كلت و گلوله و ديگرى با مقدارى مواد مخدر وانمود كرده‌اند كه اين آلات در دفتر وى بوده و آنها پس از چند دقيقه حضور در دفتر او آنها را كشف نموده‌اند.

7- تداوم بازداشت زندانيان در بلاتكليفى عليرغم گذشت بيش از 40 روز از زمان بازداشتها، خلاف قوانين جارى كشور و در راستاى اعمال فشار بيشتر به زندانى و خانواده‌هاى زندانيان است.

8- عدم دسترسی بازداشت شدگان به وكلاى خود و عدم حضور وكيل در مراحل بازپرسى و دادرسى

9- اعلام نظر برخى مسئولان مبنى بر اينكه دستگيرشدگان اعتراف كرده‌اند، اظهارنظرهاى غيرقانونى بشمار مي‌آيد. اين اظهارنظرها كه از سوى برخى مسئولان كشور و حتى برخى روزنامه‌هاى خاص مي‌باشد اين سؤال جدى را مطرح مي‌سازد كه چگونه است كه وكلاى اين افراد كه قانوني‌ترين دلايل را براى حضور در مراحل مختلف بازپرسى و دادرسى دارند و صاحب صلاحيت قانونى براى مطلع شدن از وضعيت پرونده موكلين خود هستند از پرونده‌ها بى اطلاعند اما افرادى كه صلاحيت قانونى براى ورود به پرونده و اطلاع از وضعيت پرونده‌ها را ندارند، اينگونه مطمئن نسبت به وضعيت زندانيان اظهارنظر مي‌كنند.

10- آنچه تحت عنوان پخش اعترافات از رسانه دولتى مطرح مي‌گردد فاقد وجاهت قانونى بوده و سقوط روشن از موازين اخلاقى در جامعه ايران بشمار مي‌آيد.مطابق قوانين كشور و صراحت اعلاميه جهانى حقوق بشر كه كشور ايران متعهد و ملتزم به آن مي‌باشد، اخذ هرگونه اقرار و اعتراف تحت فشار غير قانونى و غير قابل استناد مي‌باشد.

شرايطى كه تا كنون شمرده شده نشان دهنده اعمال فشار گسترده و طاقت‌فرسا و غير قانونى بر زندانيان است كه نه تنها از مصاديق بارز شكنجه روحى- روانى بشمار مي‌آيد بلكه خلاف قانون بوده و حتى قابل پيگرد قانونى است. لذا كانون مدافعان حقوق بشر با توجه به قوانين كشور جمهورى اسلامى ايران و اعلاميه جهانى حقوق بشر و ميثاقين مربوطه و با تكيه بر موازين اخلاقی و انسانی اعلام مي‌دارد :

الف- بازداشتهاى گسترده فعالان سياسي، روزنامه نگاران، مدافعان حقوق بشر، فعالان زنان و دانشجويان مخالف قوانين بوده و تداوم آن به نفع ملت ايران و منافع ملى نمي‌باشد. از اين رو پيشنهاد برخى از مسئولان بلند پايه نظام و مدافعان حقوق بشر مبنى بر آزادى همه زندانيان امرى صواب و ضرورى است.

ب- رسيدگى هرچه سريعتر به تخلفات صورت گرفته در كليه حوادث اخير و دلجويى و تلاش جهت جبران خسارت‌هاى مادى و معنوى وارده به آسيب‌ديدگان و ملت شريف ايران از جمله وظايف خطير مسئولان است كه در آستانه آزمايش ملی و الهی و قضاوت افكار عمومى داخلى و بين المللى قرار گرفته‌اند.

ج- برخى تحركات از جمله پخش اعترافات تحت فشار افراد، موجبات آزردگى بيش از پيش ملت ايران مي‌گردد كه علاوه بر مغايرت با موازين قانونى و بين‌المللي، رودررويى با اعتقادات و روحيات ملت صبور و تضاد با ويژگى مهرورزى ايرانيان است كه خسارت‌هاى معنوى جبران‌ناپذيرى را به حفظ منافع ملى ايران وارد خواهد ساخت.

د- و مهم‌ترين فراز اين بيانيه: آنچه تا كنون در مورد جان باختگان رخ داده، شايد جبران‌ناپذير باشد اما هنوز براى نجات جان انسانهاى بي‌گناه در بند دير نشده است. در پى انتشار خبر جان دادن برخى از بازداشت شدگان در زندانها، از مسئولان جمهورى اسلامى ايران مجدانه و مصرانه مي‌خواهيم بازداشت‌گاههاى غير قانونى را تعطيل و شرايط نگهدارى زندانيان را قانونى و برخوردار از حداقل شرايط انسانى بنمايد و در اسرع وقت تمام زندانيان را آزاد كنند.

كانون مدافعان حقوق بشر - 5/5/

5مرداد.در ساری 60 زندانی در يک اتاق 12نفره!


خبرگزاری مهر:
مديرکل زندانها و اقدامات تامينی و تربيتی مازندران با اشاره به اينکه هزار زندانی در زندان مرکز استان وجود دارند اظهار داشت: ظرفيت اين زندان برای زندانيان کافی نيست.

به گزارش خبرنگار مهر، علی اکبر غفاريان يکشنبه شب در جلسه علنی شورای شهر ساری افزود: زندان ساری با قدمت بيش از 40 سال اکنون هزار نفر زندانی دارد.

وی خاطرنشان کرد: تعداد زندانيان اين زندان در 40 سال گذشته، 250 نفر بوده و اين زندان بر اساس جمعيت آن زمان احداث شده است.

مديرکل زندانها و اقدامات تامينی و تربيتی مازندران با اشاره به اينکه هم اکنون فضای اتاقهای زندان ساری برای زندانيان کوچک و سخت است، تصريح کرد: ايجاد زندان جديد ساری با تعداد فعلی زندانی به 24 هزار متر مربع زمين نياز دارد.

غفاريان با بيان اينکه انتقال زندان ساری در مصوبات سفر دولت به مازندران به تصويب رسيده است، يادآور شد: پيشرفت فيزيکی زندان جديد ساری مناسب است.

وی خاطرنشان کرد: هم اکنون در يک اتاق 12 نفره زندان ساری 60 زندانی زندگی می کنند و سرويس های بهداشتی موجود جوابگوی زندانيان نيست.

مديرکل زندان های مازندران با بيان اينکه روند ساخت زندان جديد ساری رو به پيشرفت است، افزود: پيش بينی می شود زندان جديد ساری تا پايان امسال به بهره برداری برسد.

فرامرز نقيبي، رئيس شورای اسلامی شهر ساری نيز با اشاره به همکاری شهرداری و شورای شهر برای تسريع در احداث زندان جديد ساری گفت: پيمانکاران شهرداری که برای ساخت زندان ساری انتخاب شده پيشرفت فيزيکی خوبی در ساخت داشته اند.

وی همچنين با اشاره به وجود گره های ترافيکی در سطح شهر ساری افزود: احداث کمربندی های شمالی و غربی در مرکز استان ترافيک ساری را تا چندين سال روان خواهد ساخت.

ساری مرکز مازندران حدود 500 هزار نفر جمعيت دارد.

ز جرقه حريق بر می خيزد - توفان از جرقه حريق بر می خيزد


�تپيدنهای دل ها ناله شد آهسته آهسته
رساتر گر شود اين ناله ها، فرياد می گردد
...
دلم از اين خرابيها بود خوش زانکه می دانم
خرابی چونکه از حد بگذرد آباد می گردد
...
به ويرانی اين اوضاع هستم مطمئن زانرو
که بنياد جفا و جور بی بنياد می گردد�
فرخی يزدی

جنبشی که در ايران آغاز شد و همانگونه که انتظارمی رفت بشدت سرکوب گرديد بيان خشم فروخفته ملتی است که سی سال است آنرا در دل خود نگهداشته است. اين جنبش اگر چه امروز به عقب نشينيهائی دست زده است ولی خاموش شدنی نيست. اين جنبش که بزرگترين حرکت اعتراضی بعد از انقلاب در ايران بود نشان می دهد که مردم ايران هنوز در اشتياق آزادی و دموکراسي، در اشتياق کسب حقوق فردی و مدني، در اشتياق تحقق حقوق بشر در ايران و حقوق دموکراتيک می سوزند. آنها آماده جانبازيند و می فهمند که برای کسب و حفظ حقوق دموکراتيک بايد مبارزه نمود و بهائی در خور آن پرداخت کرد. خواستهائی که بعد از انقلاب منحرف شده، سرکوب شده بود همچون آتشی زير خاکستر می سوزد، می خروشد و منتظر فرصت است. روند پيروزی انقلاب ايران پايان نيافته است. جامعه ما در حالت حکومت نظامی بسر می برد و مردم ديگر منتظر �معجزه� نيستند و جانشان به لبشان رسيده است. تناقض ميان جمهوريت که حکومت مردمی است و اسلاميت که حکومت الهی است و با واقعيت زندگی روزمره انسانها بيگانه است روز بروز بيشتر عيان شده و ترازوی اجتماعی بيشتر به سمت جمهوريت سنگينی می کند. اين تناقض ميان ماهيت انقلاب و ماهيت ضد انقلاب که از بدو انقلاب در جامعه رشد کرد هر روز خود را بيشتر نشان می دهد و کفه ترازو بنفع خواستهای انقلابی مردم سنگينی می کند. اسلاميت نمی تواند بر انسانيت و ايرانيت پيروز شود. هر جرقه ای می تواند به حريق بزرگی منجر شود.
نيروی اساسی اين حرکت را بطور عمده بخشی از ناراضيان از اين حکومت تشکيل می دادند که مفری برای ابراز انزجار از اين دستگاه استبدادی می جويند. طبيعتا در اين حرکت �هر کس از ظن خود شد يار من�. پاره ای که حتی در رای گيری شرکت نکرده و آنرا تحريم نموده بودند، پاره ای که راه نجات ايران را نه در تغيير جناحها بلکه در سرنگونی رژيم جمهوری اسلامی می دانند به اعتراض دست زدند، به ميدان آمدند و موسوی را بهانه کردند تا کل رژيم را به زير ضربه بگيرند. دانشجويان، روشنفکران، جوانان و بويژه دختران موتور اين حرکت بودند. جوانان بر اساس آمار منتشر شده بيش از 70 درصد جامعه ايران را تشکيل می دهند و کشور ما دارای جمعيت جوانی است. سن اکثر آنها پائين سی سال است. ولی بر اثر سياستهای اشتباه بويژه سياستهای اقتصادی رژيم جمهوری اسلامي، بحران تورم و بيکاری مجموعه جامعه ايران را در بر گرفته است. رژيم جمهوری اسلامی يک جامعه دلال پرورده است که در آن سرمايه ها به سوی بهره های زود رسند، جامعه ای که طفيلی پرور است. رانت خواری چون خوره به جان جامعه افتاده و مرتب جامعه ما را با بحران روبرو می کند. همين آقای هاشمی رفسنجانی �بزرگ� بود که با سياست تعديل اقتصادی دستآوردهای انقلاب را بدور ريخت و شرايط سرمايه گذاريهای غارتگر خارجی را به ايران فراهم آورد و بر خلاف مصالح ايران شرايط استعماری سازمان تجارت جهانی را پذيرفت. همين سياست را آقای خاتمی با لبخندش ادامه داد. همين سياست را احمدی نژاد با قلدری و تهديد ادامه می دهد وی دست آقازاده های آخوندها را در امور صادرات و واردات باز گذارده و جيبهای آنها از اعتبارات دولتی که همان پول نفت باشد انباشت می کند. همين آقای رفسنجانی بود که ملی شدن صنايع نفت را مورد هجوم قرار داد و تا امروز توانسته اند بخشی از صنايع ملی شده نفت را خصوصی کنند. آنها از ترس مردم هنوز موفق نشده اند صنايع نفت را بطور کلی و کامل خصوصی کرده در اختيار چند شيخ شيعی و ايرانی بگذارند. اين شعار مردم که می گويند: �مالک ايران منم� پاسخی به چپاول منابع ثروت مردم ما توسط قشری سرمايه دار مافيائی است. اين نابسامانيها در تمام زمينه ها، جامعه را به سر حد انفجار می کشاند. بی اعتمادی و هراس از آينده نامعلوم، کمبود فرصتهای شغلي، حيف وميل و غارت اموال عمومی و ايجاد شکاف عميق طبقاتی وضعيت انفجاری در جامعه فراهم کرده است. تبليغ خرافات و تلاش برای تحميق مردم که �گاوهای شيرده ای� باشند با مقاومت روبرو می شود. فقر عميقی در در جامعه حکمفرماست. فقدان امنيت اجتماعی بيداد می کند. هيچکس بجز عوامل حاکميت بر جان و مال و ناموس خود مسلط نيست. رژيم اسلامی به هويت ملی مردم ايران که در درجه اول ايرانی هستند توهين می کند، با مردم ايران بسيار تحقيرآميز رفتار کرده و غرور ملی مردم را جريحه دار می سازد. آنها می خواهند هر آنچه رنگ ايرانی دارد از بين ببرند و رنگ سبز اسلامی را جايگزين آن کنند. رفتار اين دستاربندان عقب مانده، زشت، مانند رفتار کسانی است که از قعر تاريخ در آمده و بدنيای قرن بيست يکم پرتاب شده اند و می خواهند جامعه را با زور به قعر تاريخ ببرند. مبارزه با اعياد ملی و جايگزينی آنها با اعياد مذهبی جنگی فرهنگی ميان دو انديشه است، انديشه مردگان سر از گور بدر آورده و زندگانی که زندگی را تجربه می کنند و پيروز می شوند. نهضتی که پديد آمده بسيار عميق تر از آن است که در سطح بنظر می رسد. اين نهضت فرياد خشم ناله های سی ساله است که از حلقوم مردم ميهن ما بيرون می آيد. پس در تحليل ماهيت اين جنبش توده ای تنها به شکل شعارها چسبيدن، تنها ترکيب شرکت کنندگان را ديدن بيان همه حقيت نيست. در شرايط جديد مردم امکان نفس کشيدن پيدا کردند و نفس کشيدند.
شرايط اکنون طور ديگری است. شور آغازين انقلاب، وحدت ملی در زمان جنگ تحميلی عراق و تجاوزش به ايران، تهديدات جرج بوش امپرياليست و صهيونيستهای اسرائيلی فروکش کرده و زمينه بروز تضادهای درونی را فراهم آورده است و اين است که طبقات و اقشار معينی از جامعه که بطور عمده در زمره نخبگان هستند سر به اعتراض بر می دارند و خواهان احترام به حقوق انساني، رعايت حداقل اخلاق و هنجارهای بورژوائي، خواستار حقوق شهروندی می شوند. مردم می گويند با انسانها نمی شود مانند حيوان رفتار کرد. انسان دارای کرامت و حيثيت است. مردم ديگر نمی توانند توهين و تحقير مشتی طفيلی در جامعه را تحمل کنند. آنها از دروغ و دغل نفرت دارند و جانشان از تقيه اسلامی به لب رسيده است. نظام اسلامی بر دروغ و تقيه بنا شده است. با طلسم سحر آميز �مصلحت اسلام� می توان کثيف ترين و زشتترين جنايت بشری را زيبا و توجيه پذير گردانيد. هر دنائت و پستی و جنايت برای حفظ �منزلت� اسلام قابل توجيه است. آخوندها از مذهب وسيله ای ساخته اند که نيل به هدفشان هر وسيله ای را بهر اندازه نيز که غير انسانی و آلوده باشد توجيه می کند. آنها ولی نمی فهمند که مردم اين همه دنائت و پستی و دروغگوئی را درک می کنند و آنرا توهين به خرد انسانی تلقی می نمايند. مردم خواهان امنيت اند. مردم می خواهند تا دستگاه قضائی دستگاهی مستقل و بی طرف باشد. قوانين وحشيانه قصاص که قوانين دوران بربريت است برچيده شود. تساوی حقوق زن و مرد به رسميت شناخته شود. در حاليکه دادگستری ايران آلت دست نه تنها طبقه حاکمه بلکه مامورين زورگو و مستبد آنها نيز هست. احکام اعدام معلوم نيست بر چه اساسی صادر می شود. آنها حتی رعايت قوانين خودشان و قوانين �الهی� را نمی کنند. اسناد جعلی می سازند تا بر اساس آن آدمکشی کنند. اين آدمکشی برای آنها حکم ارعاب و تهديد و زهر چشم گيری را دارد. آنها می خواهند قدرت خود را به رخ مردم بکشانند تا پايه های حکومت خويش را که بر اساس باجگيری و در درجه اول چپاول استوار است، تثبيت کنند. کسی در اين نظام نيست که به مردم پاسخگو باشد. حتی نمايندگان منتصب آنها نيز در مجلس خودشان دارای مصونيت سياسی نيستند و نمی توانند در تصميمات خود آزادانه عمل کنند. کشتار در زندانها و در سلولهای زندانها، در زمان بازجوئيها امر رايجی است. قانونی نيست که مجری مشروع معتبری داشته باشد و از حقوق مردم دفاع کند. دادگاه انقلاب و يا دادگاه ويژه روحانيت همان دادگاههای تفتيش عقايد قرون وسطائی هستند که به مردم اعمال زور می کردند. وقتی کسی مفقود می شود و يا سر به نيست می گردد معلوم نيست توسط کدام قوه قهريه و با کدام حکم قضائی دستگير شده و در کدام اسارتگاه خوفناک و مخفی بسر می برد. معلوم نيست اسراء داری چه حقوقی هستند. هيچکس در مقابل مردم و مقامات مسئول پاسخگو نيست. مشتی مافيائی بر سرير قدرت تکيه زده اند و مانند اربابان فئودال قرون وسطا فرمانروائی می کنند. تجاوز به زنان از نظر آنها مجاز است و با تهديد وکلای مدافع و نقض همه موازين سنتی و متداول حقوقی مانع شناسائی مجرم و کشف جرم می شوند. منافع آنی مشتی در رژيم جمهوری اسلامی بر بالای منافع عمومی مردم ايران قرار دارد. مملکت ايران را آنها به مملکت شتر گاو پلنگ بدل کرده اند. عليرغلم اينکه مستبدی به نام ولايت فقيه بر سر کار است و فعال مايشاست ولی در عمل حکومت ملوک الطوايفی در همه جا مستقر است. مردم هر روز ناظرند که زنان را سنگسار می کنند، مردان را شلاق می زنند، در زندگی خصوصی مردم بنا بر اغراض شخصی و حق و حساب گيری دخالت می کنند. هيچ مرجع رسيدگی وجود ندارد. کار به جائی رسيده که خودشان شروع کرده اند برای کسب همه قدرت خودشان را خوردن. جامعه متکی بر قانون نيست متکی بر زور قويتر است و اين است که همه در پی قوی شدند هستند تا از حقشان دفاع کنند. در حاليکه در اثر فقر و پاشيدگيهای خانوادگی که مسببش نهاد جمهوری اسلامی است فحشاء در ايران به اوج خود رسيده است، مامورين گشت در پی رعايت پوشش اسلامی هستند که ارکان �مستحکم� حاکميت اسلامی را برهم نريزد. آنها فکر می کنند می توانند با ايجاد رعب و وحشت يک جامعه را اداره کنند ولی دست آقاها و آقازاده ها را در غارت اموال عمومی و دزدی و ارتشاء باز بگذارند.
خانه از پای بست ويران است
خواجه در بند نقش ايوان ست
اين بی عدالتيها، تحقيرها، توهينها، بی دورنمائی ها، غارتها و... خشم مردم را به ويژه جوانان را که حساسترين قشر اجتماعيند به جوش می آورد و هر جرقه ای می تواند آتش خشم آنها را برانگيزد. مسلما اين اولين بار نبوده و آخرين بار نيز نخواهد بود. به اين جهت خواستهای اين جنبش خواستهای مترقي، طبيعی و در چارچوب هر رژيم بورژوائی قابل تحقق و عملی است. اساسا مردم خواست غير قابل اجراء و عجيب و غريبی ندارند. آنها حتی بطور مسالمت آميز و در چارچوب قوانين اساسی و موضوعه حاضر به همکاری بودند ولی رژيم صدای هيچ منتقد و معترضی را از ضعف و ترسش تحمل نمی کند. رژيم جمهوری اسلامی به علت همان ويژگی مذهبی و تعدد قدرت، به علت اينکه بسياری چاقوکشها و لومپنها و مفتخورها با سوء استفاده از شرايط انقلاب به غصب مناصب ومقامهای پر و آب و نان دست يافته و بهر قيمتی در حفظ آن می کوشند قادر نيست بر آشفتگی درونی خويش غلبه کند. باندهای مافيائی قدرت در تمام جناحهای آنها با همين سياست دير آمديم و زود هم بايد برويم تنظيم شده است. رژيمی که رهبرانش پولهای کلان خويش را در بانکهای اروپائی انبار کرده اند نمی تواند به زوال خود مطمئن نباشد و بهمين جهت است که برنامه هايش دورانديشانه و ديرپا نيست. رفسنجانی روزی که از وی در مورد ثروتهايش که در بانکهای خارجی انبار کرده بود پرسيدند مدعی شد که اين ثروت را برای حفظ انقلاب در ايران اندوخته و لازم دارد. باين جهت طغيان مردم ماهيتا يک طغيان برحق، با خواستهای برحق است. اينکه پاره ای شعارهای آن نادرست است، پاره ای شعارها حتی ارتجاعی و نشانه نفوذ عوامل دشمن در جنبش است، پاره ای شعارها حتی مسخره و بچه گانه است تاثير در اساس ماهيت مترقی اين جنبش نمی کند. اين مشکلات هميشه در مورد هر جنبشی وجود دارد جنبش ناب وجود نداشته و ندارد. به ويزه اينکه فاقد رهبری انقلابی و يا بدون رهبری سردرگم باشد.
همه ما می دانيم که سرمايه داری متکی بر احترام به اصل مالکيت خصوصی بر وسايل توليد است. مالکيت خصوصی يک اصل مقدس سرمايه داری است. تمام روبنای اجتماعی در جوامع سرمايه داری از حقوق، هنر، ادبيات، تبليغات، فلسفه، ايدئولوژی گرفته تا همه قوانين مدون بر اساس احترام به ماکيت خصوصی تنظيم شده است. آقای اوباما در آمريکا و يا خانم مرکل در آلمان نمی توانند با زور طپانچه وارد خانه کسی شوند، وی را از خانه بيرون کنند واموالش را ضبط نمايند. تائيد اين امر يعنی که بايد فاتحه جامعه سرمايه داری را خواند. خانم مرکل و آقای اوباما را دادگاه سرمايه داری به محاکمه می کشد و به زندان می افکند تا امنيت سرمايه در نظام سرمايه داری حفظ شود. در اينجا سخن بر سر کل نظام و مصلحت نظام سرمايه داری است. امنيت سرمايه باعث توليد بی در و سر و با اطمينان و علاقه است. در ايران سرمايه داری شکل متعارف ندارد. گرچه که به امر مالکيت خصوصی با احترام برخورد می شود و از نظر اسلامی کسی حق ندارد اموال غير را تصاحب و غصب کند و مال غصبی حرام است. گرچه که اين بيان اسلامی همان اصل تقدس مالکيت خصوصی به زبان مذهبی است، ولی در جمهوری اسلامی براحتی مالک وسيله توليد را بر می دارند و يک مالک ديگر بجای وی می نشانند. قانون از مالک خلع شده مورد غضب دفاع نمی کند از مالک غاصب دفاع می کند. گرچه که مالکيت خصوصی بر وسيله توليد دست نخورده باقی مانده است و مناسبات حاکم همان مناسبات سرمايه داری است ولی صاحب جديد وسايل توليد صاحب قديم آن نيست. اين شکل کار عواقب فاجعه باری بدنبال می آورد. هيچکس تامين ندارد. فردی که درآمد ماهيانه اش حتی معادل 10 هزار يورو است امنيتی در جامعه حس نمی کند. هر کس که پولش را به بانک سپرده است مطمئن نيست بانک دولتی با يک حکم حکومتی آنرا بالا نکشد. از امروز به فردا می تواند توسط قهر غير اقتصادی بی خانمان شود. اين است که بحران در بطن جامعه می جوشد و نارضائی توليد می کند. اين فقط کارگران نيستند که مورد ستم و استثمار و بی حقوقی مطلق اند و در زير خط فقر زندگی کرده و حقوقشان پرداخت نمی شود، نارضائی اقشار مرفه جامعه را نيز در بر می گيرد. از سرمايه داری اسلامی يک سرمايه داری مافيائی می سازد که عامل قهر و نقش سياسی جناحبنديها در آن برجسته است. حقوق کارگران را نمی دهند، اعتراض آنها را سرکوب می کنند، حق اعتراض و اعتصاب را از آنها می گيرند. چنين حکومت وحشت و قلدری کمتر در تاريخ جهان وجود داشته است.
اينها عوامل خشم مردم است که سينه چاک و بی هراس به خيابانها می ريزند زيرا تصميم دارند از زندگی بد بيشتر از مرگ بترسند.
جنبش کنونی فاقد رهبری است. رهبری سبز مذهبی با همان ماهيت سيّدی آن حتی از همان روز نخست از کل جنبش عقب بود و از تحول و پيشرفت جنبش ترسيد و عقب نشست. گرگها همديگر را نمی خورند. در مورد اپوزيسيون خودی در ايران نيز چنين است. آنها به دوعلت به جان هم افتاده اند. يکی اينکه بر سر غارت اموال عمومی و تقسيم پول نفت و مقام و منصبهای نان و آبدار با هم به توافقی نرسيده اند و دارو دسته های مصباح يزدی و خامنه ای و محمد يزدی و محسنی اژه ای و مهدوی کنی و طبسی و... همه چيز را صاحب شده ميان اعوان و انصار خويش تقسيم کرده اند و سر بقيه بی کلاه مانده است و احساس عدم امنيت می کنند، آنها يک مافيای قدرت پديد آورده اند که بر هيچ قانوني، جز قانون زور و گردن کلفتی و چپاول و خودسری متکی نيست. پايگاه اجتماعی آنها بطور عمده تجار سنتی بازار، يعنی بورژوازی تجاری سنتي، همراه با بروکراتها و اوباشان خرده بورژوازی لومپنی است که عصای دست آنها بوده و در بعد از انقلاب به آلاف و الوفی رسيده و مقاهای مهمی را اشغال کرده اند. اين طفيليها از سرنگونی اين رژيم چون همه چيز خود را از دست می دهند بسيار باک دارند. در مقابل ساير بورژوازی ايران بطور عمده بورژوازی غير تجاري، بورژوازی صنعتی و تکنوکراتها و روشنفکران متعلق به طبقه آنها هستند که دستشان از منافع نفت و اعتبارات دولتی کوتاه است. بشدت به علت سياستهای سرشار از ماجراجوئی و بی برنامگی جناح حاکم ضرر می بينند، فاقد امنيت قضائی هستند. سرمايه شان مانند گوشت قربانی می تواند مورد چپاول ارگانهای قدرت قرار گيرد. اين عده عليرغم اينکه حامی نظام سرمايه داری اند و از نظر مالی از اقشار مرفه جامعه محسوب می شوند ولی از اوضاع انفجاری بشدت ناراضی اند. با روش حکومتی دستاربندان دينی موافق نيستند. حتی حاضرند که در عمل دين را از حکومت، مانند زمان شاه با قرائت جديد و تا همان حدود �جدا� کنند، آنها بر سر حفظ کل نظام و شيوه های سرکوب و مصالحه با جناح حاکم توافقی ندارند. آنها ترجيح می دهند سياست نان قندی و شلاق را اجراء کنند و نه فقط سياست شلاق را بکار گيرند. آنها می فهمند که سياست حاکم سياست فقدان امنيت برای بخشی از سرمايه داران است. سرمايه داری امنيت سرمايه را می طلبد و سرنوشت سرمايه را نمی شود بجای قانون در دست خودسری چهارتا اوباش قرار داد که هر روز سرمايه داران بايد بيکی از سازهايشان برقصند. بورژوازی سنتی بازار و بروکراتهای دولتی همراه با اوباشان مافيائی خود از اين وضع، بيشتر و بهتر سود می برند و تمايلشان به سرکوب شديد مردم چرخش دارد.
جنبشی که در پائين درگرفته دست ردی به اين نظام بی در و پيکرِ مافيائي، بی حساب و کتاب، جنبش خرد در مقابل جهالت است. اين جنبش حتی بعلت اين طيف عظيم نابسامانی و نارضائی بخشی از طبقات حاکمه را نيز در بر گرفته است. طبيعتا درجه تحول و خواست پيشروی در همه شرکت کنندگان يکسان نيست. هر چه جنبش راديکالتر شود ترکيب جنبش تغيير می کند. عناصر وابسته به طبقات مرفه و بالای شهری به خانه های خويش بر می گردند. ولی خواستهای مردم خواستهای به حقی است و بايد از آنها حمايت کرد و به مرد م با حوصله نشان داد که تحقق اين خواستهای انساني، مدني، سياسی تنها بر ويرانه های رژيم جمهوری اسلامی امکان پذير است. هرگونه مبارزه ای در چارچوب بقاء رژيم جمهوری اسلامی تکرار وضعيت کنونی است. اگر طوری باشد که هميشه بايد بين بد و بدتر، بد را انتخاب کرد، اين بازی تا ابد ادامه دارد و تا لحظه ايکه مردم ندانند که چه می خواهند و رهبری خويش را بدست يک سازمان رهبری کننده انقلابی که مورد اعتماد آنها قرار گرفته باشد، نسپارند از اين مهلکه جان سالم بدر نمی برند. حزب کار ايران(توفان) بايد اين مسايل همه جانبه برای توده های مردم روشن کند.

نقل از توفان ارگان مرکزی حزب کارايران شماره 113 مرداد ماه 1388

نامه مردم و تحریف اسناد جنبش کمونیستی

۲۷ تیر ۱۳۸۸ | admin

ترجمه «نامه مردم»: در صحنهٔ بین‌المللی، ایران موضعی ضد آمریکایی و ضد امپریالیستی می‌گیرد، ما خواهان پایان دادن به دخالت ایالات متحد آمریکا و مبلغّان آن در داخل و خارج ایران در امور داخلی این کشور هستیم.// ترجمه «تارنگاشت عدالت»: حزب کمونیست استرالیا در اتحاد و همبستگی با مردم ایران و با نیروهایی که برای صلح، ترقی و تغییر اقتصادی و سیاسی مبارزه می کنند، ایستاده است. بطور عینی، ایران در عرصه بین المللی یک موضع ضد-آمریکایی و ضد-امپریالیستی دارد، ما خواهان پایان دادن به مداخلات ایالات متحده و پرووکاتورهای آن در امور داخی ایران- هم در داخل و هم در خارج از کشور- هستیم.

بیانیهٔ حزب کمونیست استرالیا دربارهٔ رویدادهای اخیر ایران [ترجمه نامه مردم]

در صحنهٔ بین‌المللی، ایران موضعی ضد آمریکایی و ضد امپریالیستی می‌گیرد، ولی در جبههٔ داخلی، رژیم ایران رژیمی است غیردموکراتیک، ضدکارگری و ضدمردمی. ما نمی‌توانیم از استفادهٔ ابزاری از مذهب برای سرکوب و نقض حقوق اساسی مردم پشتیبانی کنیم. ما صمیمانه از مردم ایران در مبارزه‌شان برای برقراری یک جامعهٔ مسالمت‌آمیز و دموکراتیک که حقوق بنیادی طبقهٔ کارگر و مردم ایران را تأمین کند، حمایت می‌کنیم.

ما خواهان پایان دادن به دخالت ایالات متحد آمریکا و مبلغّان آن در داخل و خارج ایران در امور داخلی این کشور هستیم. ما از مبارزهٔ کمونیست‌ها و دیگر نیروهای مترقی که در برابر خشونت وحشیانه و ماهیت ناعادلانهٔ رژیم ایران پیکار می‌کنند، استقبال و پشتیبانی می‌کنیم. دوام این رژیم تئوکراتیک بر اساس خودکامگی و سرکوب بوده است. این رژیم مردم بی‌گناه را بی‌رحمانه سرکوب و شکنجه کرده است، و با قساوت تمام آنهایی را که با ادامهٔ حکومت سیاسی ملاها و آیت‌الله‌ها مخالفند هدف حمله قرار داده است.

ما حمایت خود را از طبقهٔ کارگر ایران اعلام می‌کنیم که حق آن در ایجاد تشکل‌های صنفی و تنظیم قراردادهای جمعی پیوسته نقض شده است. فعالان کارگری را به جرم پیگیری خواست حقوق اساسی سندیکایی و کارگری به زندان می‌اندازند، شکنجه می‌کنند و می‌کشند.

مردم ایران پیش از این هم به پا خاسته بودند، اما پس از سرنگون کردن رژیم شاه و پنهان شدن رژیم جدید در پشت نقاب مذهب، آرمان‌های دموکراتیک آنها توسط رژیم سرکوب شد. ما معتقد به جدایی دین از حکومت هستیم.

دبیرخانهٔ کمیتهٔ مرکزی حزب کمونیست استرالیا
۶ ژوئیهٔ ۲۰۰۹ (۱۵ تیر ۸۸)

http://www.tudehpartyiran.org/detail.asp?id=721

***

بیانیه حزب کمونیست استرالیا پیرامون ایران [ترجمه تارنگاشت دعدالت]

حزب کمونیست استرالیا در اتحاد و همبستگی با مردم ایران و با نیروهایی که برای صلح، ترقی و تغییر اقتصادی و سیاسی مبارزه می کنند، ایستاده است.

بطور عینی، ایران در عرصه بین المللی یک موضع ضد-آمریکایی و ضد-امپریالیستی دارد، اما در جبهه داخلی رژیم غیر-دموکراتیک، ضد-کارگری و ضد-مردمی است. ما نمی توانیم از استفاده از مذهب بعنوان ابزار سرکوب و از اینکه حقوق اساسی مردم انکار می شود، حمایت کنیم. ما قاطعانه از مردم ایران در مبارزه شان برای یک جامعه صلح آمیز و دموکراتیک که حقوق بنیادین طبقه کارگر و مردم ایران را تأمین کند، حمایت می کنیم. ما خواهان پایان دادن به مداخلات ایالات متحده و پرووکاتورهای آن در امور داخی ایران- هم در داخل و هم در خارج از کشور- هستیم.

ما از مبارزه کمونیست ها و نیروهای مترقی که علیه ددمنشی و ماهیت ناعادلانه رژیم ایران مبارزه می کنند استقبال و حمایت می کنیم. این رژیم تئوکراتیک بر اساس ستم و سرکوب باقی مانده است. این بیرحمانه مردم بی گناه را سرکوب و شکنجه کرده است و سنگدلانه آنهایی را هدف قرار داده است که با ادامه حکومت ملاها و آیت الله ها مخالفند.

ما در کنار طبقه کارگر ایران، که حق آن برای تشکل و مذاکره دسته جمعی مستمراً نادیده گرفته می شود، می ایستیم. فعالین طبقه کارگر بخاطر تقاضای حقوق اساسی سندیکایی و کارگری شکنجه، زندانی و کشته می شوند.

مردم ایران قبلاً بپا خاسته اند اما خواستهای دموکراتیک آنها سرکوب شده است، در حالی که رژیم بعد از سرنگون کردن شاه در پشت ماسک مذهب پنهان می شود. ما خواهان جدایی حکومت و مذهب هستیم.

دبیرخانه کمیته مرکزی حزب کمونیست استرالیا
۶ ژوئیه ۲۰۰۹

http://www.cpa.org.au/guardian/2009/1418/03-cpa-statement-iran.html

***

اصل بیانیه بزبان انگلیسی

CPA statement on Iran

The Communist Party of Australia stands in unity and solidarity with the Iranian people and the forces fighting for peace, progress and economic and political change.

Objectively, in the international sphere Iran takes an anti-US, anti-imperialist stand, but on the domestic front the regime is undemocratic, anti-worker and anti-people. We cannot support religion being used as a tool of oppression and the people’s basic rights being denied. We support the Iranian people wholeheartedly in their struggle for a peaceful and democratic society that can deliver fundamental rights to the working class and people of Iran.

We call for the ending of the US interference in the internal affairs of Iran and its provocateurs both inside and outside the country.

We support and welcome the struggle of the communist and progressive forces that are fighting against the brutality and unjust nature of the Iranian regime. This theocratic regime has survived on the basis of tyranny and oppression. It has mercilessly repressed and tortured innocent people and ruthlessly targeted those who oppose the ongoing political rule of the mullahs and ayatollahs.

We stand by the Iranian working class whose right to organise and collectively bargain is consistently thwarted. Working class activists are tortured, jailed and killed for demanding fundamental trade union and workers rights.

The people of Iran have risen before but had their democratic desires smashed as the regime hid behind the mask of religion after the overthrow of the Shah. We advocate for the separation of the state and religion.

CPA Central Committee Secretariat, July 6.

http://www.cpa.org.au/guardian/2009/1418/03-cpa-statement-iran.htmll