جمهوری اسلامی در بحرانی فرو رفته است که هرگونه تقلايش برای نجات خود، آن را بيشتر به عمق باتلاق فرومی برد. نه کشتار عريان معترضان بر سنگ فرش خيابان ها، نه زندانی کردن هزاران نفر از توده های مردم، که از وضع اقتصادی و اجتماعی خود و ستمی که سرمايه داران حاکم بر آنان اعمال می کنند به ستوه آمده اند، و نه حتا اعلام رسمی حکومت نظامی و آماده باش نيروهای نظامی و انتظامی و همه مزدوران رژيم برای مقابله با جنبش اعتراضی مردم، آری هيچ يک از اين ترفندها نمی تواند اوضاع سياسی کنونی را به وضع پيش از انتخابات برگرداند. دروغ گويی، ستمگری و سرکوبگری بارزترين و درست ترين القابی اند که تودۀ مردم به حاکمان جمهوری اسلامی نسبت می دهند. اينها واقعيت هائی اند که تودۀ مردم سال هاست با پوست و گوشت خود آ نها را لمس می کنند. آنان ستمگرند، زيرا با توسل به زور و ديکتاتوری آزادی مردم را سلب کرده اند تا بتوانند به بهره کشی، غارت و چپاول تودۀ مردم ادامه دهند. آنان سرکوبگرند، زيرا برای مقابله با مبارزۀ کارگران و زحمتکشان به ضد حاکميت سرمايه داران و زمين داران، با کشتار و خونريزی، ضرب و شتم، و زندان و شکنجه پاسخ می دهند. گردانندگان اين نظام دروغ می گويند، زيرا می خواهند چهره زشت خويش را در پشت نقاب ريا و تزوير پنهان سازند و با قلب واقعيات به تحميق توده ها بپردازند. اما ديگر نقاب جمهوری اسلامی کنار رفته و چهرۀ واقعی پليد و رسوای آن برملا گرديده است. اکنون توده ها برای به کف آوردن آزادی و دموکراسی، مرگ بر ديکتاتورها را فرياد می زنند و نظام استبدادی آزادی کُش را نشانه رفته اند. دو جبهه در مقابل هم صف آرايی کرده اند، از يک سو جمهوری اسلامی، رهبر مرتجع و ديکتاتور آن، سردمداران حکومت، دولت، مجلس شورای اسلامی، سپاه، بسيج، پليس و همۀ مزدوران و اوباشان رژيم، و از سوی ديگر کارگران، زحمتکشان، زنان، جوانان انقلابی، دانشجويان، هنرمندان، سربازان و ملت های زير ستم. مبارزۀ کنونی توده های مردم نويدی از مبارزه انقلابی عليه دولت بوروکراتيک - نظامی سرمايه داران و زمين داران است. اين مبارزه را بايد در سطح تمام شهرها و روستاها گسترش داد و به سوی يک جنبش آگاهانۀ انقلابی به پيش برد. مبارزات توده های مردم زمانی می توانند به پيش روند که دارای دورنما و اهداف روشن باشند. اين دورنما و اهداف زمانی روشن خواهند بود که مبارزۀ توده های مردم سازمان يافته باشد. مبارزۀ سازمان يافتۀ تودۀ مردم زمانی ممکن است که طبقۀ کارگر متشکل باشد. حضور کارگران در جنبشی که پی آمد بحران سياسی کنونی به وجود آمده است، هنوز انفرادی است. آنان هنوز به مثابۀ طبقه در اين جنبش شرکت ندارند. کارگران زمانی می توانند به مثابۀ طبقه در جنبش شرکت داشته باشند که دارای تشکل سياسی و سنديکائی خود باشند. تشکل سياسی طبقۀ کارگر با ايجاد حزب انقلابی اين طبقه تحقق پذير است. اين حزب با دورنما، اهداف و شعارهای انقلابی خاص طبقۀ کارگر، تودۀ کارگران متشکل در سنديکاها را با شوراهای مسلح کارگران و زحمتکشان به سوی انقلاب کارگری هدايت می کند. آری انقلاب کارگری بی حزب کارگران، که بايد رهبری آگاهانه کارگران و زحمتکشان را به عهده گيرد، به پيروزی نخواهد رسيد. تنها انقلابی کارگری، که شوراهای مسلح کارگران و زحمتکشان را به مثابۀ قدرت دولتی مستقر کند و يک جمهوری دموکراتيک شورائی به مثابۀ نظام سياسی ايران به وجود آورد، می تواند درهم شکستن نظام جمهوری اسلامی را به درهم شکستن نظام سرمايه داری ارتقا بخشد. پيش برد چنين دورنما و اهدافی، به همکاری و سرانجام اتحاد همۀ نيروی های چپ انقلابی در حزب طبقۀ کارگر نيازمند است. ما همۀ نيروهای چپ انقلابی را به همکاری صميمانه ای که در انديشۀ خدمت به امر دموکراسی و رهائی طبقۀ کارگر است دعوت می کنيم! مرگ بر جمهوری اسلامی برقرار باد جمهوری دمکراتيک شورايی زنده باد آزادی زنده با سوسياليسم اتحاد نيروهای چپ انقلابی درون کشور 3 مرداد
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر