http://snuffysmithsblog.blogspot.com/2009/07/irans-green-wave-robert-dreyfuss.html
١٧ تيرماه ١٣٨٨ برابر با ھشتم ژوئيه ٢٠٠٩
محمد حسيبی
را به احتمال زياد ھر ايرانی (Devil’s Game) نويسنده کتاب بازی شيطان (Robert Dreyfuss) رابرت دريفوس
علاقمند به چگونگی روی کار آمدن اسلام سياسی در رابطه با وضعيت اسفبار سه دھه گذشته کشورمان
است که از ديرباز نسبت به مسائل سياسی (Investigative Reporter) می شناسد. او يک ژورناليست پژوھشی
و تاريخی ايران علاقه ای ويژه نشان داده است. او که به عنوان يکی از سرشناس ترين خبرنگاران و
نويسندگان سياسی/تاريخی ايران از شھرت بسياری برخوردار است چندی است برای نشريه معتبر نيشن
قلم می زند و اخير اً از طرف اين نشريه برای تھيه گزارش درباره انتخابات (انتصاب) رياست (The Nation)
جمھوری در نظام ولايت مطلقه فقيه به ايران اعزام شده بود. دريفوس از سال ھا پيش چندين بار به ايران
سفر کرده و علاوه بر سياست روز به سابقه و تاريخچه مبارزات مردم ايران برای دستيابی به آزادی
آشنائی کامل دارد.
رابرت دريفوس دريکی از گزارش ھای متعدد خود در روزھای اخير که لينک اينترنتی آن در بالای اين
صفحه درج شده از جمله چنين نوشته است:
A large number of those supporting Moussavi--it's impossible to know how many--want far
more than reform. They want an end to the very idea of an Islamic Republic. Their hero is
Mohammad Mossadegh, the prime minister who nationalized Iran's oil in 1951, challenged the
shah and was toppled in a coup by MI-6 and the CIA in 1953. Reform in Iran is a slippery slope,
and once reforms get started the very fabric of the Islamic Republic could unravel.
ترجمه:
جمع بزرگی از حاميان موسوی که دانستن تعداد آن ھاممکن نيست خواھان وضعيتی بيش از "اصلاحات"(رفورم) ھستند.
آنھا خواستار نقطه پايانی نظام جمھوری اسلامی ھستند. قھرمان آنھا محمد مصدق نخست وزيری است که با چالش در برابر
در سال ١٩٥٣ از (CIA) و سيا (MI-6) شاه، نفت ايران را در سال ١٩٥١ م لّی کرد و در يک کودتا توسط ام آی- ٦
زمامداری برکنار شد. اصلاحات در ايران مانند يک سراشيبی لغزان است، به محض شروع رفورم (اصلاحات)ممکن است
تار و پود کل نظام از ھم بپاشد.
پايان ترجمه
اگرچه رابرت دريفوس درباره موضوعات مذکور در پاراگراف کوتاه بالا مطالب مفصل تری را در
گزارش ھای چند ھفته اخير ارائه داده است، اما در اينجا فقط به بر رسی اجمالی ھمين پارگراف از يک
گزارش او در زير می پردازيم:
١. حاميان موسوی خواھان وضعيتی بيش از روی کار آمدن دولت اصلاحات موسوی
ھستند.
مردم ايران می دانند که تمام دست آوردھای مبارزاتی بزرگ يکی دو قرن گذشته آن ھا و
پدرانشان مثل دست آوردھای بزرگ نھضت مشروطيت، نھضت ملی ايران و ملی شدن صنعت
نفت به رھبری زنده ياد دکتر محمد مصدق و انقلاب بزرگ اخير که به دست خمينی و اسلام
سياسی با کمک غرب به بيراھه رفت، ھمه با دخالت بيگانگان و نوکران داخلی آن ھا نه تنھا به
نقشی بر آب مبدل شده، بلکه ايران را ھربار به قعر نيستی و نابودی، نزديک و نزديک تر کرده
است.
تا قبل از پديدار شدن تکنولوژی کامپيوتر، دولت ھای دست نشانده بيگانه نظير نظام آريامھری و
پدرش قادر بودند دريچه اطلاعات تاريخی/خبری/تفسيری را با حيله و نيرنگ و ظلم و زور و
زندان و شکنجه و سانسور و غيره به روی مردم ايران مسدود ببندند. ولی طی سال ھای سلطه
حکومت حيله و نيرنگ و ظلم و زور و زندان و شکنجه و سانسور اسلامی به يمن تکنولوژی
مدرن اطلاع رسانی اينترنت و ماھواره و غيره مسدود نمودن دريچه اطلاعات به صورت کامل
غير ممکن شد. ازاينروی جوانان ايران با سماجت ويژه، قابل تقدير و افتخارآميزی به آخرين
اطلاعات تاريخی، اجتماعی، سياسی و مبارزاتی دست يافته اند. به ھمين دليل است که ملت جوان
ايران اينبار با دقت و ھوش سرشار از تجارب تاريخی درس بزرگی آموخته و به آسانی در دام
چھره ھای ظاھرالصلاح نمی افتند. جوانان ايران خوب دريافته اند که ھدف خيانتبار استعمارگران
شمالی و جنوبی کشورمان حفظ و حراست از اسلام سياسی/حکومتی است. خدمتی که اين نظام
پوسيده عھد عتيق به کشورھای امپرياليستی کرده تاکنون بی سابقه بوده و علاوه بر تاراج منابع
زيرزمينی ما به نفع بيگانگان، سرکوب وحشيانه ملت ستمديده ما را بايد در زمره بزرگ ترين
ھمکاری با دول استعماری و خدمت به آن ھا محسوب نمود. ملت ايران اما، اينبار با ذکاوت و
دانشی بالاتر به خوبی دريافته است که مدعيان اصلاحگری اسلامی با وجود چنين نظامی و با
استقلال، » تکيه بر قانون اساسی اسلامی موجود نخواھند توانست ايران را به اھداف ديرين
رھنمون شوند. بنابراين ھوشمندانه از نردبان ميرحسين موسوی و « آزادی، عدالت اجتماعی
خاتمی و رفسنجانی به سوی بام بلند آزادی، استقلال، دموکراسی و عدالت اجتماعی رو به بالا می
روند تا در اولين فرصت اين نظام عقب افتاده و ضد انسان را در کليت آن از پيش پای خود بر
دارند.
٢. قھرمان مردم مصدّ ق است
قھرمان آن ھا، محمد مصدق نخست وزيری است که با چالش » : دريفوس در پاراگراف بالا نوشته است
در (CIA) و سيا (MI-6) در برابر شاه، نفت ايران را در سال ١٩٥١ ملّی کرد و در يک کودتا توسط ام آی - ٦
«. سال ١٩٥٣ از زمامداری برکنار شد
در اينجا تکيه ای که بر قھرمان بودن مصدق می شود قطعا منظور نويسنده، تکرار واژه قھرمانی
برای او نيست. دکتر مصدق شايسته چنين لقبی است، اما منظور اصلی نويسنده نشان دادن طرز
تفکر و ديد و درک دقيق و افتخارآميز مردمی است که امروز در برابر حيله ھای بيگانه آگاھانه
عمل می کنند. مردم جوان و آگاه ايران نشان داده اند که:
• موسوی برايشان يک دست آويز است.
• به موسوی به طور ضمنی می گويند که تو اگر قاطعيت مصدق را که در برابر شاه
ايستادگی رشادت آميزی کرده بود، در برابر شاه کنونی (خامنه ای) ايستادگی ميکردی و
دائم در بيانيه ھای پياپی، به تقدس نظام اسلامی و رھبر آن اشاره نمی کردی تو را به
عنوان رھبر کنونی و آينده می توانستيم بپذيريم. تو برای ما و اھدافی که داريم بھانه ای
بيش نبوده ای. تو مصدق نيستی!
• به موسوی می گويند ما راه و رسمی به غير از آنچه مصدق در برابرامپرياليزم و عمّال
جيره خوارش از خود نشان داد نمی پذيريم و سرسختی او در برابر دخالت ھای
غيرقانونی بيگانگان در امور داخلی ميھنمان را می جوييم.
٣. اصلاحات در ايران مانند يک سراشيبی لغزان است
دريفوس به وضعيت کنونی در ايران خوب آشنا است و به درستی نوشته است:
اصلاحات در ايران مانند يک سراشيبی لغزان است، به محض شروع رفورم (اصلاحات)ممکن است تار و پود »
«. کل نظام از ھم بپاشد
پافشاری موسوی و ھمراھان اصلاح طلب او بر سر تقلب انتخاباتی و تجديد انتخابات در چارچوب اين
نظام و اين قانون اساسی را در ايران کم تر کسی در ميان حاميان او ارج می نھد. چنانچه حرف و خواسته
اصلاح طلبان به کرسی بنشيند و موسوی بجای احمدی نژاد بنشيند، بی شک در بالای ھمان سراشيبی
لغزانی خواھد نشست که رابرت دريفوس می گويد.
راه و رسم مصدق بزرگ با مبارزات جوانان ايران عجين باد.