اتهام زنی بی پایه و اساس رهبری سازمان مجاهدین خلق بر علیه جدا شدگان، منتقدین و مخالفین؛ نقض آشکار حقوق بشر
حنیف حیدرنژاد
حنیف حیدرنژاد
سایت رسمی سازمان مجاهدین خلق ایران در تاریخ هفتم آبان ماه 1392 مطلبی را با عنوان: "«هادی افشارساوجبلاغی» از شبكه لباس شخصیهای برون مرزی رژيم را بشناسيد" منتشر نموده است.
هادی افشار یک عضو سابق این سازمان می باشد که از قبل از انقلاب 1357 با سازمان مجاهدین خلق همکاری می کرده است. او در سال 1383 از این تشکیلات جدا و به بازداشتگاه کناری قرارگاه اشرف ، بازداشتگاه (تیف) در عراق که تحت کنترل نیروهای آمریکائی بوده است منتقل می شود. هادی افشار همچنین از سال 1374 به عضویت شورای ملی مقاومت در آمده و در سال 1378 از عضویت در آن استعفاء می دهد. او در طول تقریبا 30 سال عضویت و همکاری با سازمان مجاهدین مسئولیت های مختلفی داشته و به طور مستقیم یا غیر مستقیم، اما از نزدیک در جریان بسیاری از تصمیم گیری های استراتژیک سیاسی، تشکیلاتی و نظامی رهبری سازمان، آقای مسعود رجوی و خانم مریم رجوی قرار داشته است. او چند سال پس از جدائی از سازمان مجاهدین و بازداشت توسط نیروهای آمریکائی، به همراه بسیاری دیگر از جدا شدگان از سازمان مجاهدین خلق توسط نیروهای آمریکائی آزاد شده و با تلاش فردی و یاری همرزمان سابقش موفق می شود خودش را به [اروپا] برساند.
هادی افشار از سپتامبر 2013/ شهریور 1392 اقدام به انتشار مقالاتی نموده که در آنها رهبری سازمان مجاهدین را مورد انتقاد قرار داده است.
هادی افشار بسیاری از سیاست ها و تصمیم گیری های مسعود رجوی رهبر سازمان مجاهدین خلق در سه دهه گذشته را نقد کرده و توضیح می دهد که چگونه تصمیم گیری های او به قیمت جان بسیاری از اعضاء یا هوادران مجاهدین تمام شده یا دستگیری و کشته شدن آنها را به دنبال داشته است. او همچنین توضیح می دهد که چگونه در بسیاری از نشست های درونی مجاهدین هر کسی که سوال یا انتقادی نسبت به رهبری این سازمان داشته یا حاضر نبوده است آنگونه که این رهبری می خواهد باشد، مورد توهین و فحاشی و فشار روحی- روانی قرار گرفته یا شکنجه شده است. او از قول افراد قابل اعتمادی که با آنها گفتگو کرده است توضیح می دهد که در سال های 1373 و 74 شمسی تعدادی از اعضاء سازمان مجاهدین در قراگاه اشرف در عراق شکنجه شده و حداقل نام یک نفر که به دلیل شدت شکنجه کشته شده است را نیز اعلام می کند.
پس از انتشار این سلسله مقالات، رهبری سازمان مجاهدین، آقای هادی افشار را مورد حمله قرار داده و او را به "مزدوری" برای وزارت اطلاعات رژیم جمهوری اسلامی متهم می کند. در مطلبی که در سایت سازمان مجاهدین برعلیه هادی افشار منتشر شده است اتهامات زیر بکار گرفته شده است:
- "مزدور وزارت اطلاعات و گشتاپوی آخوندی"
- "باز نشخوار [کننده] عفن ترین هرزه دراییهای ماموران بدنام گشتاپوی آخوندی"
- "پاسدار لمپن"
- "جلودار صحنه شناعت و خیانت از جانب وزارت اطلاعات"
در مطلب منتشر شده در سایت سازمان مجاهدین خلق افراد دیگری همچون ایرج مصداقی زندانی، سیاسی سابق یا دکتر کریم قصیم عضو مستعفی شورای ملی مقاومت و همچنین سایت پژواک ایران مورد اتهامات مشابه قرار گرفته اند.
"اسناد" سازمان مجاهدین
اتهامات مجاهدین با یک ضمیمه 38 صفحه ای همراه است. اگر چه این ضمیمه با عنوان"سند" معرفی شده است، اما هیچ "سندی" که نشانه ی همکاری یا ارتباط هادی افشار با وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی باشد را ارائه نمی دهد.
11 "سند" اول نشان می دهند که هادی افشار فردی معتقد به سازمان مجاهدین، معتقد به مبارزه مسلحانه، معتقد به سرنگونی جمهوری اسلامی و وفادار به رهبران عقیدتی مجاهدین مسعود و مریم رجوی بوده است. اسناد 12، 13 و 14 نیز چیزی در جهت تائید اتهامات رهبری مجاهدین را اثبات نمی کند.
در پایان "اسناد"، قسمتی هم با عنوان "الحاق به مزدوران برون مرزی" آورده شده است. مطلب اول به نقل از "شهاب نیوز" و مطلب دوم به نقل از سایت "آریا" می باشد. محتوای متن هر دو مطلب جنبه خبری داشته و نشانی از "الحاق به مزدوران برون مرزی" در آن دیده نمی شود.
مطلب سوم، مطلبی از "خبرگزاری جمهوری اسلامی" می باشد که موضوع آن اساسا ربطی به هادی افشار ندارد.
قسمت پایانی با عنوان "رله یاوه های دژخیمان توسط مزدوران پس از قتل عام اشرف در 10 شهریور" عمدتا جملاتی از نوشته های هادی افشار است که مقامات نظامی و امنیتی رژیم با فرهنگ خاص خودشان در مصاحبه های مختلف آن را استفاده کرده اند.
سوال: آیا فهم و درک رهبری مجاهدین از "اسناد" همین است؟ آیا می توان به صرف باز انتشار مطالب یک فرد در سایت های رژیم یا استفاده از این مطالب توسط مقامات رژیم، نویسنده یا گوینده آن مطلب را "مزدور وزرات اطلاعات" نامید؟ با این نحوه استدلال، انتشار اعلامیه و آگهی های سازمان مجاهدین در روزنامه های بزرگ آمریکا را چه باید نامید؟ آیا می توان به صرف انتشار این آگهی های چندین هزار دلاری، سازمان مجاهدین را یک "سازمان آمریکائی" نامید؟ مصاحبه های متعدد سخنگوی سازمان مجاهدین خلق با "فاکس نیوز"، تلویزیونی که بیشتر مواضع جنگ طلبانه کارتلهای بزرگ نفتی و شرکت های بزرگ اسلحه سازی را تبلیغ می کند را چه باید نامید؟ گفتگوهای خصوصی خانم مریم رجوی با روسای سابق سرویس های اطلاعاتی و امنیتی آمریکا و برخی کشورهای اروپائی را چه باید نامید؟ و ...
اتهامات و ادعاهای سازمان مجاهدین کمترین ارزش حقوقی ندارد. با این حال سوال این است، در حالی که رهبری سازمان مجاهدین یک تیم مشاور حقوقی بین المللی را در اختیار دارد، چرا از آنان کمک نمی گیرد تا متنی تنظیم شود که ارزش حقوقی داشته باشد؟ پاسخ از نظر من مشخص است؛ آن افراد هرچند در مقابل کارشان برای سازمان مجاهدین مزد دریافت می کنند، اما حاضر نیستند اعتبار حقوقی خودشان را پای کاغذهای بی اعتباری که رهبری مجاهدین آن را "سند" می خواند قربانی کنند.
سوال دیگر این است: اگر واقعا رهبری مجاهدین به اسناد مورد ادعای خود مطمئن است، چرا بر علیه هادی افشار یا همه آنانی که این سازمان آنان را "مزدوران وزارت اطلاعات" می خواند به دادگاه شکایت نمی کند؟ شکایت بر علیه این "مزدوران" اتفاقا باعث می شود تا رژیم جمهوری اسلامی افشاء گردد. اگر رهبری سازمان مجاهدین واقعا خواهان آن است که به رژیم جمهوری اسلامی ضربه بزند، با به جریان انداختن دعوای حقوقی بر علیه این "مزدوران شناخته شده"، با یک تیر، دو نشان می زند؛ هم این افراد از سوی دادگاه های ذی صلاح "مجرم" اعلام شده که در نتیجه ی آن مطابق قوانین کشورهائی که هر یک از این افراد در آنجا زندگی می کنند با آنها رفتار خواهد شد، این یک پیروزی بزرگ برای رهبری سازمان مجاهدین خواهد بود زیرا اثبات خواهد شد که اتهامات این سازمان بر علیه این افرا دب ی پایه و اساس نبوده است. دستاورد بزرگ دیگر یک حکم حقوقی، اگر این افراد "مزدوران وزارت اطلاعات" باشند، آن خواهد بود که رژیم جمهوری اسلامی و ماشین جاسوسی آن در خارج کشور ضربه اساسی دریافت خواهد کرد. سازمان مجاهدین معطل چیست؟ چرا با وجود داشتن قوی ترین وکلاء و فراهم بودن امکان به محاکمه کشاندن این افراد در محاکم قضائی، از طریق سایت های تبلیغی خود برعلیه آنها جنگ راه انداخته است؟ آیا بی اساس بودن "اسناد" و اینکه رهبری مجاهدین بجای استفاده از ابزارهای حقوقی، از طریق جنگ روانی با منتقدین و مخالفین خودش برخورد می کند، نشان دهنده این نمی باشد که در واقع رهبری سازمان مجاهدین توان تحمل صدای منتقد و مخالفین خود را نداشته و در پی خفه کردن صدای آنان می باشد؟ آیا روش سرکوب و ترور روانی منتقدین و مخالفین نمی تواند دلیلی بر این باشد که انتقادات و ادعاهای این افراد حقیقت دارد؟
فرار از پاسخگوئی
از نظر من هدف اصلی رهبری مجاهدین از حمله به منتقدین و مخالفین، فرار از پاسخگوئی به سوالات یا انتقادات یا افشاگری هائی است که این افراد انجام می دهند. رهبری سازمان مجاهدین بجای پرداختن به محتوای نوشته های این افراد و بجای آنکه سوالات یا اتهامات آنان را پاسخ دهد تنها با توهین و برچسب زدن و اتهامات بی اساس به آنها حمله می کند. اگر رهبری مجاهدین واقعا پاسخ منتدقین و مخالفین را می تواند بدهد پس چرا یک به یک به این موضوعات نمی پردازد؟
نقض آشکار حقوق بشر جداشدگان و منتقدین توسط رهبری سازمان مجاهدین خلق
خانم مریم رجوی در بند ششم "۱۰ماده و نظرگاه مريم رجوی برای ايران فردا" می گوید: "ايران فردا، کشور عدالت و قانون است. ما خواهان ايجاد يک نظام قضايی مدرن، مبتنی بر احترام به اصل برائت، حق دفاع، حق دادخواهی، حق برخورداری از محاکمه علنی و استقلال کامل قضات هستيم. همچنين قانون شريعت آخوندی، در ايران فردا جايی نخواهد داشت."
سوال: اتهامات اعلام شده بر علیه آقای هادی افشار و دیگر منتقدین و مخالفین رهبری سازمان مجاهدین در کدام دادگاه ذی صلاح بررسی و به اثبات رسیده است؟ چرا برخلاف ادعای خود، به "اصل برائت" احترام نمی گذارید و به آن پایبند نیستید؟ آیا این است مفهوم عدالت و نظام قضائی مدرن که شما آن را برای ایران فردا نوید می دهید؟
مریم رجوی در بند هفتم همین بیانیه می گوید: "ایران فردا کشور احترام به حقوقبشر است. ما متعهد به «بیانیه جهانی حقوقبشر» و میثاقها و کنوانسیونهای بینالمللی ازجمله، «میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی»، «کنوانسیون علیه شکنجه» و «کنوانسیون حذف کلیه اشکال تبعیض علیه زنان» میباشیم."
این دعای مریم رجوی به هیچ وجه قابل باور نیست،؛ زیرا: ماده 10 اعلامیه جهانی حقوق بشر می گوید: "هر انسانی سزاوار و محق به دسترسی کامل و برابر به دادرسی آشکار و عادلانه توسط دادگاهی بیطرف و مستقل است تا در برابر هر گونه اتهام جزایی علیه وی، به حقوق و تکالیف وی رسیدگی کند."
سوال: در کدام "دادگاه بی طرف و مستقل" اتهاماتی که شما به منتقدین و مخالفین خود وارد می کنید اثبات شده است؟
ماده 3 اعلامیه جهانی حقوق بشر تاکید می کند: "هر فردی حق زندگی، آزادی و امنيت شخصی دارد."
سوال: چرا شما به به راه انداختن جنگ روانی بر علیه منتقدین و مخالفین خود "حق زندگی، آزادی و امنیت" را از آنان سلب می کنید؟
ماده 19 اعلامیه جهانی حقوق بشر با قاطعیت می گوید: "هر فردی حق آزادی عقيده و بيان دارد و اين حق مستلزم آن است که کسی از داشتن عقايد خود بيم و نگرانی نداشته باشد و در کسب و دريافت و انتشار اطلاعات و افکار ، به تمام وسايل ممکن بيان و بدون ملاحظات مرزی آزاد باشد."
سوال: چرا شما با ایجاد جنگ روانی و با زدن برچسب و اتهامات اثبات نشده تلاش می کنید تا "حق آزادی عقیده و بیان" را از منتقدین و مخالفین خود گرفته و چرا با جنگ تبلیغی و روانی خود برای آنان "ایجاد بیم و نگرانی " می کنید. چرا به این ترتیب مانع از" انتشار اطلاعات و افکار" می گردید؟
ادعای شما در مورد "ایران فردا کشور احترام به حقوق بشر است"، تنها یک فریب است. عمل امروز شما و رفتار شما با دگراندیشان و منتقدین و مخالفینتان به خوبی نشان می دهد که شما واقعا تا کجا به آنچه که می گوئید باور داشته یا پایبند هستید.
اگر به راستی به حقوق بشر باور دارید قبل از هر کس، حقوق مخالفین و منتقدین خود را به رسمیت بشناسید و به طور شفاف و با احساس مسئولیت به سوالات و انتقاداتی که متوجه شما می باشد پاسخ دهید.
حنیف حیدرنژاد
01.11.2013