۱۳۹۲ آبان ۱۰, جمعه

مراسم سالگرد ستار بهشتی

متن کامل سخنان محمد نوری زاد به شرح زیر است:
من به سهم خودم تسلیت می‌گویم به این مادر بزرگوار ...
من صدای فریاد شما را می‌شنیدم که ستار را صدا می‌زدید، اما مخاطبی پیدا نمی‌کنید. فریاد می‌زدید صدای خودتان را به کسانی برسانید که صدای شما را نمی‌شوند ... شما داد می‌زنید تا مگر صدای شما را دستگاه قضایی بشنود. اما من تعجب می‌کنم چرا صدای شما را کسی نمی شنود. گفتم اگر همه نقاشان جمع شوند و چهره‌ای از یک مستضعف را بخواهند ترسیم کنند چهره شما را به عنوان نمونه باید انتخاب کنند. شما تمثیلی از یک مستضعف هستید که این انقلاب برپا شد برای جانب‌داری از آن‌ها. انقلابی برپا کردیم، آتش گرفیتم، سوختیم، کشته دادیم تا از امثال شما دفاع کنیم. فردی مثل شما را پاسداری کنیم از شما صیانت کنیم ولی همه نمایندگان مجلس 290 نفر بر صندلی‌هایشان نشستند و خون فرزند شما را دیدند و انکار کردند. همه قاضیان دستگاه قضا، خون فرزند شما را دیدند و انکار کردند. بیت مکرم رهبری خون فرزند شما را دید و انکار کرد.  
ما آمدیم بگوییم که ما خون فرزند شما را دیدیم و نه تنها انکار نمی‌کنیم بلکه در کنار شما هستیم. داغ شما را می‌فهیمم. سوز شما را می‌فهیم. من دارم نگاه می‌کنم تو این جمعیت چرا یک نماینده مجلس نیست که بیاد بگوید خانم بهشتی، مادر ستار بهشتی، من یکی از 290 نفری هستم که صدای شما را شنیدم؟ یک قاضی بیاید اینجا بگوید که من صدای شما را شنیدم. کجایند مسولین ما؟ کجاست ریس جمهور ما؟ کجاست آقای خاتمی؟ کجایند آنان که فریادشان گوش فلک را پر کرده است؟ آن‌ها شما را تنها گذاشتند. شما چرا باید اینقدر فریاد بکشید؟ چرا حنجره شما باید خسته بشود؟ چرا باید خودتان را بزنید؟
مادر من. شما را انکار کردند به خاطر اینکه اگر صدای شما را می‌شنیدند، باید خودشان را انکار می‌کردند. باید پای بر روی منافع خودشان می‌گذاشتند. خون فرزند شما را انکار کردند به خاطر چی؟ به خاطر این‌که حیثیت تبهکاری دارند. وجودشون تباهکاره است. دزدند و بر دزدی‌ها اصرار می‌ورزند و اگر خون فرزند شما را پاس بدارند، مجبورند به همه خون‌های ریخته شده جواب بدهند و پاسخ بدهند. عزیز من، مادر من. ما در کنار شما هستیم. غم شما را می‌فهیمم. سوز شما را می‌فهیمم و سوز فرزند شما را و راه فرزند شما را می‌دانیم ... ادامه می‌دهیم و از این رفتن ها و فریاد کشیدن‌ها خسته نمی‌شویم. شما عزیز ما هستی در خانه تک تک ما حضور داری. من اطمینان دارم هر بار که این‌جا فریاد می‌کشی رهبر صدای شما را می شنود اما پاسخ شما را نمی‌دهد. هر فریادی که این‌جا می‌کشید نمایندگان مجلس صدای شما را می‌شنوند ولی متعمدانه جواب نمی‌دهند. هر فریادی که این‌جا می‌کشید تمام سیستم قضایی ما و قاضیان ما صدای شما را می‌شنوند اما جواب نمی‌دهند.
این انقلابی که برپا شده بود برای حمایت از مستضعفین! چه مستضعفی بالاتر از شما. این چهره، چهره یک مستضعف واقعی است. کجا باید صیانت بشود این حق کجا باید ادا بشود این خون کجا باید پاسداری بشود؟
این‌ها (اشاره به اکرم نقالی، مادر سعید زینالی و شهناز کریم‌بیگی، مادر ممصطفی کریم‌بیگی) فرزندانشان و خون فرزندانشان انکار شده. این مادر شهیدی است که خون فرزندش را نظام ما انکار می‌کند. این مادر فرزندش را ده سال است، بیش از ده سال است که بردند و خبری ندارد و ما انکار می‌کنیم. ما این انقلاب را به خدا قسم بر پا کردیم برای حمایت و صیانت از این‌ها. اینها مستضعفین واقعی سرزمین ما هستند. ما وقتی دست به گلوی آمریکا می‌گذاریم، جر می‌دهیم، حنجرهایمان را و مرگ بر آمریکا می‌گوییم، عزیزانی داریم اینجا که فریادشان شنیده نمی‌شود. این‌ها کجا بروند فریاد بکشند؟
اما من می‌گویم صدای فریاد شما را اگر 290 نفر نماینده مجلس نمی‌شنود، اگر سیستم قضایی صدای شما را نمی‌شنود، اگر رهبر صدای شما را نمی‌شنود، مردم صدای شما را می‌شنوند. مردم فراموش نمی‌کنند که بدهکار چه کسانی هستند، شما پرچم‌های راه ما هستید که ما فراموش نکنیم به چه راهی باید برویم و به چه کسانی بدهکاریم. من به نمایندگی از طرف همه مردمی که سوز این مادر و مادران را در سینه دارند و برای اینکه فراموش نکنیم به چه کسانی بدهکاریم، سر این مادر گرامی را می‌بوسم و به این بوسه افتخار می‌کنم.

  

هیچ نظری موجود نیست: