۱۳۸۸ مهر ۶, دوشنبه

گزارش لحظه به لحظه از تظاهرات امروز دانشگاه تهران

فیلم تظاهرات

تازه ترين خبر از بالا شروع ميشود

مردم آزاده تهران به حمايت از دانشجويان معترض پيوستند

تهران ساعت 1130: هم اكنون جمعيت دانشجويان معترض به 3000 نفر رسيده است . دانشجويان معترض به دولت كودتا, هم صدا شعار ميدهند :
•جنتي جنتي تو دشمن ملتي
•سپاه و اطلاعات عامل افتضاحات
•محمود خائن .... كشتي جوانان وطن الله واكبر
• مرگ برتو مرگ برتو
•مرگ برديكتاتور
•نه سازش نه تسليم- نه سازش نه تسليم
•دانشجومي ميرد ذلت نمي پذيرد

تعدادي از مردم هم از بيرون سردرب دانشگاه به دانشجويان شعار دهنده پيوسته اند.
مردم با نيروهاي انتظامي درگير شده اند . نيروهاي مزدور انتظامي همه را ميزنند . موبايل تعدادي ازجمعيت معترض را شكستند . هركس كه دوربينش را براي گرفتن فيلم بالا مي آورد به نحو وحشيانه اي مورد ضرب و جر ح نيروهاي انتظامي قرار ميگيرد .
نيروهاي سركوبگربراي كنترل وسركوب دانشجويان يك سري از دربها را بسته اند.
------------------------------------------
اتحاد و شجاعت دانشجويان خشمگين ستودني است

ساعت 1030 دانشگاه تهران : هم اكنون بيش از 1000 نفر از دانشجويان در جلو كتابخانه جمع هستند وشعار ميدهند دروغگو دروغگو, دانشجو ميميرد ذلت نميپذيرد, وزير علوم هم درداخل تالار درحاليكه تمام نفرات بسيجي هاي دانشگاه امام صادق را آورده اند , درحال سخنراني است . دانشجويان باشعارهاي خود دولت كودتاووزير علوم رابه چالش كشيده اند . اتحاد دانشجويان وشجاعت آنها ستودني است .
--------------------------------------
دانشجويان باشعارهاي كوبنده از كامران دانشجو وزير علوم دولت كودتا استقبال كردند

تظاهرات ضد دولتي دانشجويان تهران در مقابل کتابخانه مرکزي و نيز در خيابان هاي اصلي پرديس مرکزي دانشگاه به شدت ادامه داردهر لحظه بر تعداد دانشجويان معترض افزوده مي شودودانشجويان شعارهاي كوبنده دانشجو ميميرد ذلت نميپذيرد و.. ميدهند.
دانشجويان به كامران دانشجو ميگويند : دروغگو , دروغگو
قبل از ورود وزير علوم , اطراف وجلوي دانشگاه تهران به شدت توسط نگهبانان وبسيجي ها کنترل مي شد , هم اكنون دانشگاه خيلي شلوغ است.
--------------------
کنترل شدید درب های دانشگاه تهران برای جلوگیری از هرگونه تجمع اعتراض آمیز در اعتراض به حضور کامران دانشجو در دانشگاه

نگهبانان درب های ورودی و خروجی پردیس مرکزی دانشگاه تهران به شدت رفت و آمد دانشجویان به درون دانشگاه را کنترل می کنند.
با توجه به اینکه قرار است از ساعت 10 صبح امروز دوشنبه 6 مهرماه ؛ مراسم بازگشایی رسمی دانشگاهها با حضور کامران دانشجو وزیر علوم دولت کودتا در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران برگزار شود.مسئولان دانشگاه و عوامل کودتا سعی دارند تا از بروز هر گونه تجمع اعتراض آمیز دانشجویی بر ضد دولت کودتا جلوگیری کنند.
به همین منظور از ابتدای بازگشایی درب های دانشگاه از صبح امروز به شدت بر تعداد نگهبانان افزوده شده و آنها نیز به سختی دانشجویان را کنترل می کنند،این موضوع دانشجویان را عصبی و ناراحت کرده است.
منبع :
www.facebook.com/pages/Freedom-Messenger-Ghasedane-AZADI

> تظاهرات دانشجویان دانشگاه تهران همزمان با برگزاری مراسم آغاز به کار دانشگاه‏ها (چهار ويدئو)


محقق در آکادمی حقوق بین الملل بشر دوستانه و حقوق بشر ژنو و

5مهر ۱۳۸۸ | admin

حدود نیمه شب ۲۲ ژوئیه سال ۲۰۰۲، جت های جنگی اسراییل یک بمب هزار کیلویی بر محلهی الدراج نوار غزه که یکی از پر تراکم ترین مناطق جهان محسوب می شود فرو ریختند. هدف از این بمباران بقتل رساندن صلاح شهاده فرمانده نظامی سابق حماس در نوار غزه بود //// شش سال بعد در روز ۲۹ ژانویه سال ۲۰۰۹ ، قاضی فرناندو آندرئو مِرِیِس بر مبنای اختیاراتی که اصل «گستره ی بین المللی» قانون اسپانیا به او می دهد بر علیه شش نفر از اعضای بلند مرتبه ی سیاسی نظامی اسرائیل اقامه دعوا کرد و آنان را به ارتکاب جنایت جنگی و (احتمالاً جنایت علیه بشریت) در جریان عملیات نامبرده متهم ساخت.(۱) هرچند که دادخواست یاد شده، از این عملیات با عبارت «جنایت جنگی» نام می برد اما به گفته ی دادگاه، این مدارک ممکن است به اقامه ی شکایت سنگین تر«جنایت علیه بشریت» منجر شود.

نوشته Sharon WEILL
محقق در آکادمی حقوق بین الملل بشر دوستانه و حقوق بشر ژنو و
استاد دانشگاه تل آویو
برگردان لقمان تدین نژاد
لوموند دیپلماتیک
سپتامبر ۲۰۰۹

حدود نیمه شب ۲۲ ژوئیه سال ۲۰۰۲، جت های جنگی اسراییل یک بمب هزار کیلویی بر محلهی الدراج نوار غزه که یکی از پر تراکم ترین مناطق جهان محسوب می شود فرو ریختند. هدف از این بمباران بقتل رساندن صلاح شهاده فرمانده نظامی سابق حماس در نوار غزه بود که در آن ساعت در کنار همسر و بچه های خود بسر می برد. این بمباران ۱۴ نفر کشته از میان مردم عادی و اکثراً خردسال و نوزاد، و ۱۵۰ نفر زخمی شدید برجا نهاد. خانه های مجاور نیز یا بکلی منهدم و یا بحدی آسیب دید که دیگر قابل سکونت نبود. در جریان این بمباران و در اثر انهدام کامل خانهی همسایه، هفت نفر از افراد خانواده ی مطار به قتل رسیدند.

شش سال بعد در روز ۲۹ ژانویه سال ۲۰۰۹ ، قاضی فرناندو آندرئو مِرِیِس FERNANDO ANDREU MERELLES بر مبنای اختیاراتی که اصل «گستره ی بین المللی» قانون اسپانیا به او می دهد بر علیه شش نفر از اعضای بلند مرتبه ی سیاسی نظامی اسرائیل اقامه دعوا کرد و آنان را به ارتکاب جنایت جنگی و (احتمالاً جنایت علیه بشریت) در جریان عملیات نامبرده متهم ساخت.(۱) هرچند که دادخواست یاد شده، از این عملیات با عبارت «جنایت جنگی» نام می برد اما به گفته ی دادگاه، این مدارک ممکن است به اقامه ی شکایت سنگین تر«جنایت علیه بشریت» منجر شود. این حدس زمینه یی فراهم نمود که تیم قضایی مسئول، در راستای مطرح ساختن همین جرم بکار بپردازد. قضات مسئول این پرونده اعلام کردند که با دوچندان ساختن کوشش های خود در جهت اثبات این نکته فعالیت خواهند کرد که بمباران محلهی الدراج بخشی از «سیاست همه جانبه و سیستماتیک» سرکوب مردم غیرنظامی است که خود در تعریف «جنایت علیه بشریت» گنجایش دارد.(۲)

این شکایت هفت ماه پیش تر از سوی شش نفرشاکی فلسطینی به دادگاه ارائه شده بود. در دادخواست این افراد آمده بود که، «از آنجا که طرح و پیگرد جنایات جنگییی از این دست در دادگاه های اسرائیلی غیر ممکن است، از دادگاه اسپانیا تقاضای رسیدگی به این امر را می کنیم.» دادگاه اسپانیا در ماه اوت از دولت اسرائیل خواستار مدارکی شد که دال بر طرح این شکایت و شواهد مربوطه در سیستم قضایی آن کشور باشد. از آنجا که دولت اسرائیل این تقاضا را بی جواب گذاشته بود، «دادگاه» پنج ماه بعد حکم داد که، « خصوصاً از آنجا که دولت اسرائیل درخواست های این سازمان را در امر پیگیری اسناد و مدارک مربوطه مطلقاً بیجواب گذاشته است، و هیچ موردی دال بر طرح چنین شکایتی در دادگاه های آن کشور یافت نشده است، شواهد این پرونده حائز شرایط بوده و لازم است که توسط دادگاه اسپانیا مورد تعقیب قرار گیرند.»

با اینحال درست در همان روز صدور حکم بالا، دولت اسرائیل یک پروندهی ۴۰۰ صفحهیی به آن دادگاه ارسال کرد که در آن، شکایت مورد نظر و حقایق مطرح شده را منحصر به حوزهی عمل اسرائیل دانسته و به همین دلیل از دادگاه اسپانیا خواسته بود که خود را از این پرونده مبرا سازد.

جریان دادخواهی در اسرائیل

موضوع قتل شهاده از سال ۲۰۰۲ به این سو مورد بررسی چندین نهاد قضایی اسراییل و از جمله دیوان عالی آن کشور قرار گرفته است. با اینهمه تا به امروز، یعنی هفت سال پس از ارتکاب این جنایت هنوز تصمیمی برای رسیدگی به آن گرفته نشده است.

در سپتامبر سال ۲۰۰۲ یعنی چند ماه پس از ترور حساب شده ی صلاح شهاده، یک سازمان ضد جنگ اسرائیلی به نام «یِش گوول، Yesh Gvul» نخست از «نهاد عمومی ارتش» و بعداً از «نهاد عمومی کشور» خواستار پیگرد جنایی این حادثه، و اقامه دعوا علیه برنامه ریزان و مجریان این عملیات شد. کمیسیون رسیدگی های داخلی ارتش در بررسی خود از این حادثه چنین نتیجه گیری کرد که، «تلفات جنبی» این عملیات نتیجه ی یک اشتباه اطلاعاتی و قابل پیش بینی از سوی فرماندهی این عملیات نبوده است. قاضی کل کشور با استناد به همین منطق حکم داد که دلیلی برای باز کردن یک پروندهی جنایی وجود ندارد.

پس از اینکه تقاضای رسیدگی به این عملیات از سوی هردو ارگان دادستانی رد شد، «یِش گوول» و پنج نویسنده ی صاحب نام اسرائیلی دادنامه ای تسلیم دیوان عالی کشور کرده و خواستار رسیدگی به حکم صادره از سوی دو دادگاه نامبرده و تصمیم آنها مبنی بر عدم رسیدگی به جریان قتل شهاده شدند. دادنامه ی آنها با این جملات پایان می پذیرفت:

شاکیان این حقیقت را پنهان نمی کنند که به نظر آنان شایسته تر آنست که تحقیقات، و محکومیت های احتمالی ای که ممکن است با یافتن مدارک کافی علیه متهمین صادر شود، در حدود مرزهای کشور اسرائیل باقی بماند. دیوانعالی کشور آخرین ایستگاه قطار قضایی کشور، پیش از خروج از مرز، و بهانه دادن به دست کشور های خارجی برای تعقیب خطاکاران بر اساس قوانین بین المللی است. (۳۰ سپتامبر ۲۰۰۳)

در همان زمان، دادنامه ای در دادگاه وجود داشت که از ژانویه سال ۲۰۰۲ معلق مانده بود و قانونی بودن سیاست ترور حساب شده را زیر سئوال میکشاند. از آنجا که رای دادگاه در مورد عملیات قتل شهاده به رای در مورد قانونی بودن این ترور ها بستگی پیدا می کرد، دیوانعالی تصمیم گرفت که رای در مورد شهاده را در این فاصله به تاخیر بیاندازد. بنا به رای صادره از سوی دادگاه در دسامبر سال ۲۰۰۶ ، ترور های حساب شده را نمیشد در کل و بصورت یکپارچه قانونی و یا غیر قانونی بحساب آورد. قانونی بودن این تاکتیک در موارد مختلف باید سوای سایر نمونه ها مورد بررسی قرار گرفته و هر بار اصل برابری و توازن نیرو های متخاصم و پیچیدگی آن مورد مطالعه واقع شود. قاضی باراک که در آن زمان رئیس دیوانعالی بود پیچیدگی مسئله ی توازن و برابری نیرو ها را بدینصورت مطرح کرد:

رسیدن به چنین تعادلی (برابری و توازن نیروهای متخاصم) مشکل است. در اینجا نیز هر موردی باید جداگانه مورد بررسی قرار گرفته ولازم است که گستره ی عدم توافق ها محدود شود. برای مثال به یک جنگجوی عادی، و یا تروریستی فکر کنید که از ایوان خانه اش مردم عادی و یا سربازان را هدف قرار می دهد. بازگرداندن آتش چنین فردی نبرد برابر تلقی می شود حتی اگر در طول این جریان همسایگان و رهگذران بیگناه نیز متحمل آسیب شوند. این استدلال اما در جایی که ساختمان از هوا مورد اصابت بمب قرار گرفته و به همین دلیل شمار بالایی از ساکنین و رهگذران کشته شوند قابل پذیرش نیست.

اهمیت این استناد قاضی باراک را نباید دست کم گرفت چرا که در آن تلویحاً به ترور حساب شده شهاده و غیر قانونی بودن چنین روش هایی در از میان بردن مخالفین اشاره دارد. تردیدی نیست که قاضی باراک در ساعتی که بر کرسی قضاوت نشسته بود از پرونده ی معلق شهاده کاملاً با اطلاع بود. به بیان دیگر قاضی بطور تلویحی حکم داده بود که در جریان ترور شهاده جنایت جنگی صورت گرفته است.

دیوانعالی اسرائیل در روز ۱۷ ژوئن سال ۲۰۰۷ رسیدگی به پرونده ی شهاده را آغاز کرد. مسئولیت رسیدگی به پرونده از سوی دادگاه به یک اداره ی دیگر محول شد و در آن توصیه شد که یک بنیاد بیطرف و واقعگرا موضوع را مورد بررسی قرار دهد. به دنبال توصیه دادگاه، یک کمیسیون «بیطرف و واقعگرا» از سوی نخست وزیر برای بررسی قتل شهاده تشکیل شد: این جمع مرکب از دو ژنرال سابق ارتش و یک مقام امنیتی سابق بود. در اینجا دولت یعنی همان نهادی که قرار بود تحت تعقیب قرار گیرد، مطلقاً ساختار، ماهیت، و حدود وظایف این کمیسیون را تعیین می کرد. این کمیسیون وظیفه داشت که در مقام یک بازرس نظامی عمل کند. به این معنی که تمام جزئیات کار، شهادت ها و مدارک بدست آمده، و حتی گزارش نهایی محرمانه نگاه داشته شده و غیر قابل ارائه به دادگاه های غیر نظامی تلقی شود و مجاز بود که تنها به صدور توصیه های غیر لازم الاجرا (به ارتش) بسنده کند. کمیسیون نامبرده تا ژوئیه ۲۰۰۹ هنوز گزارش خود را به پایان نرسانده بود.

بی عملی دیوانعالی شاید دلیل محکمی باشد بر این که چنین نهادی قادر به ارائه ی قضاوت هایی که منجر به محکومیت ارتش و رهبری سیاسی کشور به جنایات جنگی گردد نیست؛ چیزی که شاید در کشور های دیگر قابل اجرا بود.

در روز ۲ آوریل ۲۰۰۹ بدنبال تسلیم اسناد دولت اسرائیل به دادگاه اسپانیا، دادستان عمومی آن کشور از «دادگاه» درخواست کرد که عدم صلاحیت خود در بررسی پرونده را اعلام نماید. مبنای این درخواست، پی گیری همین پرونده از یک کانال مشابه در خود اسرائیل بود. در حالیکه باید روی این نکته تاکید شود که برتری دولت اسرائیل در تعقیب این پرونده فقط زمانی قابل پذیرش بود که دادگاه های آن بنا نداشتند حافظ و ضامن بیگناهی متهمین جنایت وارده بوده و از پیش خود خواستار و توانایی محاکمه را داشتند.در اعلامیه ی صادره از سوی دادستان عمومی گفته می شد: «با در دست گرفتن این پرونده، نه تنها طرز برخورد دادگاه های آن کشور زیر سئوال رفته، بلکه سیستم قضایی آن را نیز معیوب و تقلبی نشان می دهد.» (۳)

«دادگاه» علیرغم تمام مشکلات سیاسی ای که پافشاری بر مواضع برای آن ایجاد می کرد، در روز ۴ مه ۲۰۰۹ درخواست اعلام عدم صلاحیت را با شهامت رد کرد. «دادگاه» بر این اعتقاد بود که پروسه و تصمیمات گرفته شده از سوی «اداره ی مدافع ارتش اسرائیل»، وکیل کل کشور، دیوانعالی، و کمیته ی بررسی، به شروط و الزامات رسیدگی یک دادگاه مستقل و بیطرف به یک پرونده پاسخ قانع کننده نداده است. این دادگاه بعلاوه برآورد کرد که زمانی که تصمیمات مقامات دادستانی بر تحقیقات داخلی هیئت ارتشی صحه می نهد نمیتواند مستقل و بیطرف تلقی شود و نظر یک کمیسیون بررسی که با نظر نخست وزیر بنا شده و زیر نظر و سلیقه ی قوه ی مجریه عمل می کند نیز همین مشکل را دارد. مشکل دیگر حکم مقامات اسرائیلی این بود که هیچکدام برآورد مشروح و مدللی از حقایق ارائه نداده بودند. از این حکم بسرعت فرجام خواهی شد.

شاید که بروز عکس العمل های سیاسی شدید در اسرائیل نشان دهنده ی برخورد دولت ها با دکترین جدایی قوای سه گانه از یکدیگر در مقابل مطرح شدن جنایت ها در صحنه ی جهانی باشد. این جریان در رسانه های اسپانیا به صورت «تلاش مزورانه ی شاکیان فلسطینی در بهره برداری از سیستم قضایی اسپانیا در جهت پیشبرد اهداف سیاسی خود علیه اسرائیل» تبلیغ شد. اهود باراک وزیر دفاع اسرائیل، بطوری که در شماره ی ۴ مه ۲۰۰۹ روزنامه هاآرتص منعکس شده بود گفت: «من در نظر دارم از وزیر خارجه ی اسپانیا و نخست وزیر که همکار من در سوسیالیست انترناسیونال است خواهش کنم که این حکم را لغو کنند.»

بدنبال فشارهای سیاسی وارده از سوی دولت های اسرائیل ، چین و آمریکا (۴)، کنگره ی اسپانیا از یک ماده ی اصلاحی مبنی بر محدود سازی گستره ی جهانی قضاوت دادگاه پشتیبانی کرد. بر اساس این لایحه حوزه ی عمل «دادگاه» به رسیدگی به جرائمی محدود می شد که یا قربانی آن اسپانیایی باشد یا متهم در خاک آن کشور حضور داشته باشد. هنوز مشخص نیست اگر این ماده ی الحاقی شامل حال پرونده های جاری هم می شود یا خیر.

کشور بلژیک نیز در سال ۲۰۰۳ با چنین مشکلی روبرو شد و آن نیز وادار شد که ضوابط و پروسه های قانونی خود را بدنبال فشار هایی که دولت های اسرائیل و آمریکا در رابطه با تعقیب آریل شارون و دونالد رامسفلد بر آن کشور نهاده بودند تغییر دهد. در آن زمان آمریکا بلژیک را تهدید کرد که مقر ناتو را از آن کشور خارج خواهد ساخت. از آن زمان ببعد دیگر هیچ قربانی جنایتی قادر به تشکیل پرونده نیست وحق مطرح ساختن آن تنها برای دادستان محفوظ است. این یک معضل بزرگ در راه رسیدگی به جرائم محسوب می شود چرا که دادستانی ها عموماً سیاست های دولتی را منعکس می سازند. از سوی دیگر بدنبال حکم دستگیری دورون آلماگ ژنرال عالیرتبه ی ارتش اسرائیل، تونی بلر نخست وزیر سابق انگلستان اعلام کرد که در نظر دارد در قوانین مربوط به گستره ی عمل «دادگاه» تجدید نظر کند. پس از چهار سال هنوز قانونی در این زمینه به پارلمان انگلستان ارائه نشده است.

در روز ۳۰ ژوئن سال ۲۰۰۹ ، الغای حکم دادگاه مادون قبلی، بر این مبنا که پرونده حاضر هم اکنون در دادگاه اسرائیل در حال بررسی است، توسط دادگاه فرجام اعلام شد. تقاضای تجدید نظر در این حکم به دیوانعالی اسپانیا تسلیم شده است.

فرهنگ مصونیت قضایی

طرز کار دولت اسرائیل نشاندهنده ی فرهنگ فراگیر مصونیت قضایی در آن کشور است. بسیار بعید بنظر می رسد که پروسه ی عمل دادگاه اسرائیلی صرفنظر از وجود هر مدرکی، به یک تعقیب جنایی و محاکمه منجر شود. به عقیده ی سازمان غیر دولتی «یِش دین» تنها در موارد استثنایی- نظیر حرکت های خودسرانه ی سربازان- پیگرد های نوع جنایی صورت می گیرد و شماره ی پایین تحقیقاتی که از سوی کمیسیون های نظامی دنبال می شود نشاندهنده ی نقش واسطه یی آن برای طفره رفتن از تعقیب های جنایی است. (۵) در سال ۲۰۰۳ دادخواستی به دادگاه تقدیم شد که در آن به سیاست عدم رسیدگی به پرونده هایی اعتراض می شد که در آن فلسطینی های غیر نظامی قربانی محسوب می شدند. این دادخواست هنوز هم در دادگاه در حال تعلیق است. دیوانعالی اسرائیل اخیراً برای دادخواستی جلسه تشکیل داد که در آن درخواست شده بود که حمله ی سال ۲۰۰۴ ارتش اسرائیل به نوار غزه و کشتارهای بی حساب مردم و خرابی های بیش از اندازه و نابرابرانه ی خانه های مسکونی و زیربنا های شهری، مورد پیگرد جنایی قرار گیرد. بر اساس مدارک ارائه شده در همین زمینه بود که حکم دستگیری ژنرال آلماگ، بدلیل ارتکاب جنایات جنگی، در انگلستان صادر شد. اما قاضی دادگاه اسرائیلی نظر داد که هدف های سیاسی پشت این دادخواست پنهان است وبه شاکیان تحکم کرد که اگر «چیزی در خصوص زندانی بودن گیلاد شالیت دارند ارائه دهند.»(۶)

اسرائیل بخوبی از امکان بروز گرفتاری قضایی در کشور های خارجی خبر دارد و به همین دلیل بود که از انتشار عکس ها و اسامی سربازانی که در عملیات «قالب سربی» شرکت داشته اند جلوگیری کرد و هر افسری که قصد سفر به خارج را داشته باشد باید اول از مقامات اجازه دریافت کند. اسرائیل اعلام کرده است که تمام هزینه های دادگاه های خارج کشور را بعهده خواهد گرفت.

با اینحال به رغم آگاهی کامل آن کشور به امکان مورد پیگرد قرار گرفتن در کشور های خارجی، سیاست رسیدگی به جنایات جنگی در خود کشور تحت تاثیر قرار نگرفته است: همانطور که در جریات رسیدگی به پرونده ی شهاده و جنایات جنگی آن کشور در حمله ی اخیر به نوار غزه بخوبی آشکار شد. بنابرین زمانی که اسرائیل حتی تحت چنین شرایطی سیاست مصونیت قضایی خود را تغییر نمی دهد، دلیل محکم دیگری بدست می دهد که آن کشور در مورد محاکمه اتهامات جنایات جنگی در سیستم قضایی خود یا بی میل است و یا ناتوان. در فرهنگ قضایی این بدان معناست که در جستجوی عدالت، از آنجا که دولت اسرائیل حاضر به پیگرد جنایات جنگی خود نیست، و از آنجا که «دادگاه جنایی بین المللی» قدرت دخالت در آن سرزمین را ندارد، تنها راه دستیابی به عدالت از طریق « گستره ی عمل جهانی» و کنوانسیون ۱۹۴۹ ژنو است که تمام کشور های جهان موظف به اجرای مفاد آن هستند.

(۱) دان هالوتز، فرمانده سابق نیروی هوایی اسرائیل، بنیامین بن الیزر وزیر سابق دفاع، موشه یالون فرمانده ارتش، دورون آلماگ فرمانده لشکر جنوب، گیورا ایلاند فرمانده شورای امنیت اسرائیل، مایکل هرزوگ، معاون وزارت دفاع، و آبراهام دیکتر فرمانده سرویس اطلاعاتی (۲) ۴ مه ۲۰۰۹ http://www.pchrgaza.org/files/PressR/English/2008/04-05-2009.html (۳) صفحه ۱۸ درخواست دادستان عمومی ۲ آوریل ۲۰۰۹ (۴) به دلیل پیگرد قانونی وزیر خارجه سابق چین در خصوص اتهام نسل کشی در تبت و دو پیگرد علیه مقامات امریکایی متهم به شکنجه. (۵) یش دین، استثنا گذاری ها، محاکمه ی سربازان اسرائیلی پس از انتفاضه ی دوم ۲۰۰۰-۲۰۰۷ http://www.yesh-din.org/sys/images/File/Exceptions%5BEng%5D%5B1%5D.pdf.

(۶) دان آیزنبرگ، اورشلیم پست، ۶ مه ۲۰۰۹ http://www.jpost.com/servlet/Satellite?cid=1239710883935&pagename=JPArticle/ShowFull

بیانیه شماره 13 میرحسین موسوی: خشونت چاره‏ساز نیست

آرمان این روز آن است که رنگ‌های گوناگون را آمیخته با یکدیگر به صحنه بیاورد. روز قدس امسال ما این گونه نبود، اما برای چنین چیزی بود. اتفاقا اینجانب آخرین جمعه از رمضان امسال را در میان کسانی حاضر شدم که جمعی از آنان با مشت‌های گره کرده به پیشوازم آمده بودند و برایم آرزوی مرگ داشتند. در مسیر پرهیاهویی که بایکدیگر همراه شده بودیم سیمایشان را مرور می‌کردم و می‌دیدم‌ که آن چهره‌ها را دوست دارم. و می دیدم پیروزی ما آن چیزی نیست که در آن کسی شکست بخورد. همه باید با هم کامیاب شویم، اگرچه برخی مژده این کامیابی را دیرتر درک کنند.

متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم

راهپیمایی روز قدس امسال در روند حوادث چند ماه گذشته بدون تردید یک نقطه عطف محسوب می‌شود. نتایجی بسیار مبارک از آنچه در این مناسبت اتفاق افتاد انتظار می‌رود که مختص به یک سلیقه و یک گرایش نیست، بلکه فضلی عام و دستاوردی برای تمام کسانی است که در این سرزمین ریشه دارند، حتی اگر برخی از آنها به خاطر پیشداوری‌های نادرست اینک و امروز نتوانند این نعمت و رحمت را لمس کنند.

این برکت، میوه دوراندیشی‌های امام بود. او بارها به ما می‌گفت بنیان‌های درست را چنان بگذارید که پس از شما اگر خواستند هم نتوانند آنها را خراب کنند. شاید ما نتوانسته باشیم حق این رهنمود را به درستی ادا کنیم، ولی او خود در سیره‌اش این‌گونه عمل می‌کرد؛ تمامی ستون‌های جمهوری اسلامی را بر پایه‌هایی از اعتماد مردم برافراشت و علاوه بر آن در هر سال چندین سنت و میعاد برای حضور عملی آنان در صحنه قرار داد، تا كسی قادر نباشد این شالوده را دیگرگون كند.

روز قدس از جمله این میعادهاست. با چنین سنتی نمی‌توان مردم را از صحنه دور کرد. با چنین دعوتی نمی‌توان بدون تامین و ترویج عدل در داخل به وقوع ستم در دور دست معترض بود. آن گاه او این مناسبت را نه فقط مختص به فلسطین، که روز مستضعفین و اسلام نامید تا کمترین شائبه‌ای باقی نگذارد. اینک ارزش اهتمام آن پدر دلسوز برای پر کردن مستمر صحنه از حضورهای میلیونی مردم معلوم می‌شود.

سی سال پیش از این امام ما از مسلمانان جهان خواست با حفظ تعدد و تفاوت‌هایشان بر روی درد مشترکی که تمامی آنان را می‌آزرد همصدا شوند. چقدر این پیام با سخن امروز ما نزدیک است؛ اسلام نگفته است برای آن که وحدت پیدا کنیم باید مثل هم بیندیشیم. آن وحدتی که ما بدان دعوت شده‌ایم در عین قبول تفاوت‌هاست و قدس روزی است كه مسلمانان باید با تحمل تنوع در دیدگاه‌های خود درمان دردهای مشترك‌شان را دنبال کنند. از این روست که اگر این مناسبت به یک پسند سیاسی تعلق یابد سال به سال شکوه خود را از دست می‌دهد؛ آثاری که برایش آرزو شده است باقی نمی‌گذارد و دیگر نمی‌تواند روز اسلام و روز مستضعفان باشد.

آرمان این روز آن است که رنگ‌های گوناگون را آمیخته با یکدیگر به صحنه بیاورد. روز قدس امسال ما این گونه نبود، اما برای چنین چیزی بود. اتفاقا اینجانب آخرین جمعه از رمضان امسال را در میان کسانی حاضر شدم که جمعی از آنان با مشت‌های گره کرده به پیشوازم آمده بودند و برایم آرزوی مرگ داشتند. در مسیر پرهیاهویی که بایکدیگر همراه شده بودیم سیمایشان را مرور می‌کردم و می‌دیدم‌ که آن چهره‌ها را دوست دارم. و می دیدم پیروزی ما آن چیزی نیست که در آن کسی شکست بخورد. همه باید با هم کامیاب شویم، اگرچه برخی مژده این کامیابی را دیرتر درک کنند.

از قضا آنها که از رخدادهای قدس امسال احساس شکست ‌می‌کردند بیشترین بهره را از آن بردند. آنها به واضح‌ترین شکل دریافتند که سه ماه خشونت بی‌سابقه کمترین اثری در حضور مردم به جای نگذاشته ، بلکه آن را فراگیرتر کرده است. اگر فرصت روز قدس نبود چه بسا تا چند ماه دیگر که میقات بهمن فرا برسد، آنان بی‌نتیجه و پرخطا بودن سیاست‌های خود را ملاقات نمی‌کردند و زمانی با هزینه‌های سنگین عملکرد خود روبرو می‌شدند که برای چاره‌ کردن بسیار دیر بود.

خشونت چاره ساز نیست. ادخلوا فی السلم کافه؛ همگی در مسالمت وارد شوید. خشم مرکبی است که سوار خود را به زمین می‌زند. درمقابل رفتارهای زشت امنیتی و تحریک‌های مدوام تبلیغاتی مردم حق دارند عصبانی شوند، اگرچه این حقانیت تغییری در تبعات خشم آنان ایجاد نمی‌کند. ما به اندازه‌ای که از خود صبر و خرد نشان بدهیم از کوشش‌هایمان نتیجه می‌گیریم و اگر به سوی تندروی‌های بی‌‌دلیل بلغزیم چه بسا که حاصل یک هفته و یک ماه تلاش را در یک روز و یک صحنه جا بگذاریم. مردم ما از آن رو خود را شایسته رفتارهایی مناسب‌تر از سوی حاکمان می‌بینند که هوشیار و خردمندند،‌ و خردمند کسی است که نه فقط میان خوب و بد، بلکه میان خوب و خوبتر و بد و بدتر تمیز بدهد.

خوبتر از نتایجی که در روز قدس به دست آوردیم هنوز وجود دارد، کما این که بدتر از وضعیتی که از آن رنج می‌بریم و بدان اعتراض می‌کنیم نیز هست. در پیش‌رو و در شرایط تاریخی ما تصویر روشنی از نتایج رفتارهای ساختارشکنانه نیست. همان‌گونه كه در نامه فرستاده شده برای تمامی مراجع تقلید به عرض رسید افغانستان و عراق دو عبرت بزرگ در دو سوی سرزمین ما هستند که هرگز نباید آنها را از نظر دور کنیم. البته این عبرت‌ها ما را از استیفای حقوقمان منصرف نمی‌کنند، زیرا ما آن صبوری و دانایی را داریم که بدون پرداختن چنین هزینه‌‌های سنگینی سرنوشت خود را بهبود ببخشیم.

آن چیزی که می‌تواند این هدف بزرگ را محقق کند پایبندی به شعارهای زرینی است که انتخاب کرده‌ایم. هیچ كلمه‌ای که دوستی و برادری میان مردم را تحت تاثیر قرار دهد به بازسازی هویت و وحدت ملی ما نمی‌انجامد. ما اسلام رحمانی را درمان دردهای خود می‌دانیم و آن چیزی را که اینک به نام دین از سوی بخشی از حاکمیت معرفی می‌شود پوستینی وارونه می‌بینیم.

ما خواستار اجرای بدون تنازل قانون اساسی و بازگشت جمهوری اسلامی به اصالت اخلاقی نخستینش هستیم. ما جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد را می‌خواهیم، و آنانی را ساختارشکن و هرج‌ ومرج‌ طلب می‌شناسیم که با بهانه و بی‌بهانه از موازین اسلامی عدول می‌کنند و بنا بر امیال شخصی به تعطیل اصول قانون اساسی دست می‌زنند.

فضای سیاسی امروز كشور آن چیزی نیست كه سی سال پیش از این ایرانیان آرزویش را داشتند. مردم اینك از خود می‌پرسند چه چیز ما را از رسیدن به آرمان‌هایمان بازداشت و به شرایط فعلی رساند. این سوالی اساسی است كه جا دارد درباره كوشش‌های امروز و فردای‌ ما نیز پرسیده شود. ما چه باید بكنیم تا سی سال بعد از نو با همین پرسش روبرو نشویم؟

ما تنها در صورتی به این اطمینان می‌رسیم که دستاوردهای سیاسی - اجتماعی خود را به زندگی‌های روزمره‌مان متکی کنیم. در طول یك قرن گذشته مردم ما از این قبیل دستاوردها کم نداشته‌اند، اما همه آنها متکی به مبارزه بوده است؛ تا فضای جهاد و تلاش وجود داشت این دستاوردها زنده بود و همین كه مردم خسته می‌شدند یا تصور می‌كردند باید به خانه‌هایشان بازگردند محصول از میان می‌رفت. مبارزه امری مقدس است، اما دائمی نیست. آنچه دائمی است زندگی است.

این درسی است كه ما از رزمندگان خود در هشت سال دفاع مقدس آموختیم. در آن سال‌ها دو گروه در جبهه‌های جنگ حاضر می‌شدند؛ گروه نخست ایام جنگ را مبارزه كردند و سپس به نظرشان رسید وقت زندگی كردن رسیده است؛ وقت آن كه پول روی پول بگذارند و برج روی برج بسازند. و گروه دوم كه برای معنویتی سرشارتر به جبهه می‌رفتند. آنها برای ایثار کردن عازم جبهه نمی‌شدند؛ می‌رفتند تا از فضای نورانی‌ آنجا بهره‌مند شوند.

شاید برای کسانی که آن فضا را تجربه نکرده‌اند هضم این کلمات آسان نباشد، اما واقعیت دارد. نه آن که ایثار نمی‌کردند؛ نامدارترین قهرمانان ما آنان بودند. اما درمقابل آن گوهرهایی که به دست می‌آوردند باور نداشتند که دارند از خود‌گذشتگی می‌کنند. آنها سال‌های جنگ را زندگی کردند و پس از آن مبارزه‌شان شروع شد؛ مبارزه‌ای آرام برای پاسداری از حیاتی، یا لااقل خاطره حیاتی که چشیده بودند. اگر آنها نبودند ما نمی‌توانستیم هشت سال با دستان خالی بایستیم.

در زمان انتخابات وقتی گروهی از آنان مرا مفتخر کردند و کمیته ایثارگران را به عنوان یکی از فعال‌ترین بخش‌های ستاد اینجانب شکل دادند احساس سربلندی می‌کردم و چون می‌گفتند به امید تجدید نورانیت ایام امام گردهم ‌جمع شده‌اند بار خود را به مراتب سنگین‌تر می‌دیدم. بعید می‌دانم کسی در میان ملت ما باشد که به آنان مباهات نکند. آنها درست در نقطه مشترک سبزی قرار دارند که همه ما را به یکدیگر پیوند داده است.

به تاسی از آنان ما نیز باید راه سبز امید را زندگی کنیم؛ در این صورت همان معجزه‌ای که آنان آفریدند در انتظار ما نیز هست. اهمیت روز قدس امسال در این بود که نشان داد حیات جدیدی که مردم انتخاب کرده‌اند امری گذرا و موقتی نیست. اگر همه در خانه‌هایمان نشسته بودیم و در عین حال این پیام با همین صراحت ابلاغ شده بود دستاورد ما هیچ کمتر نبود.

راه سبز را زندگی کردن یعنی هر روز و همزمان که در خانه‌هایمان و سرکارمان و در کوچه و خیابان و بر سر معیشت‌های روزمره خود هستیم این پیام با غیرقابل انکارترین ندا تکرار شود، آن گونه که مسلمان بودن و ایرانی بودن و این زمانی بودن ما تکرار می‌شود.

وقتی که سخن از تقویت شبکه‌های اجتماعی و یا زندگی کردن راه سبز می‌شود بلافاصله می‌پرسند چگونه؟ همان‌گونه که هستید. سخن از آن نیست شبکه‌های اجتماعی که وجود ندارند را شکل دهیم و قدرتمند کنیم؛ سخن از آن است كه قدرت مردم در شبکه‌های اجتماعی است که به صورت طبیعی و به هدایتی فطری درمیانشان شکل گرفته است. باید اهمیت آنها را درک کنیم.

روز قدس امسال نشان داد این شبکه همچون نوزادی که به راه افتاده باشد با سرعتی باورنکردنی در حال رشد است؛ به زودی سخن گفتن را هم آغاز می‌کند و به زودی بالغ می‌شود و همگان را به تحسین و احترام نسبت به خود وا می‌دارد. آن وظیفه‌ای كه بر عهده ما قرار دارد آن است كه با تكثیر اندیشه‌هایی كه در حوالی آن شكل می‌گیرد و با تذكر دائمی اهمیت این پدیده مبارك از آن پرستاری کنیم.

به همین ترتیب اگر گفته می‌‌شود راه سبز را باید زندگی کرد سخنی پیچیده و تازه‌ای و دعوت به امری ناشناخته نیست. بلکه توجه دادن به همان چیزی است که دارید تجربه می‌کنید، و این که حرکت امروز مردم ما به خلاف عهدهای پیشین، آغاز نوعی از زندگی است. در همصدایی‌ها و پیوندها و چشم‌پوشی‌ها و یکرنگی‌ها و هوشمندی‌ها و سرزندگی‌هایی که ادامه این مسیر مستلزم آن است حظی وجود دارد که زندگی را سرشارتر می‌کند.

علاوه بر آن در دانایی ملت ما قدرتی هست که او را از تحمل بسیاری رنج‌ها بی‌نیاز می‌کند. مردم ما برای استیفای حقوق خود از پرداختن هزینه مضایقه ندارند، زیرا بهشت را به بها دهند و نه به بهانه. اما در عین حال اگر برای نتایجی که از حرکات اجتماعی خود به دست می‌آوریم دوام می‌خواهیم باید شجاعت و فراست را به هم بیامیزیم.

اینک بر اثر سیاست خارجی غلط و ماجراجویانه دولتی که مردم ما بدان دچار شده‌اند کشور در آستانه بحران‌هایی قرار گرفته است که بیشترین خسارت آن را قشرهای محروم خواهند پرداخت. اگر با منطق مبارزه پیش می‌رفتیم شاید ساده‌انگارانه تصور می‌كردیم كه این یک امتیاز برای راه سبز ماست، اما زمانی که می‌خواهیم مسیر سبز را زندگی کنیم چنین نیست.

اینجا کشور ماست و این زندگانی ماست و این ما هستیم که باید نسبت به چنین مشکلاتی نگران باشیم و حساسیت نشان دهیم. اقتصاددانان با اتکا به آمارهای رسمی منتشر شده از سوی مراجع رسمی همین دولت ده‌ها میلیارد دلار از درآمدهای ارزی کشور را ظرف سال‌های گذشته مفقود اعلام می‌کنند و و مراجعی که باید درمقابل این امر واکنش دهند بی‌تفاوت نسبت به حجم این ارقام که می‌تواند چند ارتش را تجهیز کند در گیرودار یارکشی‌های سیاسی افتاده‌اند.

از کدامیک از آنان انتظار داریم به رنج‌هایی که بر اثر رفتارهایشان بر مردم تحمیل می‌شود اهمیت بدهند؟ اگر ما نسبت به آنچه زندگی در این خاک و بوم را مختل می‌کند حساسیت نشان ندهیم دیگری نشان نخواهد داد؛ كما این‌كه اقتصاددانان ما بیمناك از آن كه سرنوشتی شبیه به معترضین نسبت به وقوع اعمال خلاف اخلاق در زندان‌ها داشته باشند در اعتراض خود كاملا تنها هستند. زمانی مفقود شدن بیست هزار دلار درخزانه كشور برای ساقط كردن یك دولت كافی بود. اما اینك فریادهای اخطار نسبت به گم شدن چنین ارقام گزافی كمترین واكنشی بر نمی‌انگیزد.

اخیرا گروهی از اساتید ایرانی مقیم خارج در نامه‌ای ضمن تشریح برداشت خود از راه سبز امید هر چیزی که منافع ملت ایران را تامین کند هدف این جنبش معرفی کرده بودند. بر این اساس آنان توصیه می‌كردند که با سپاسگزاری از حمایت ملت‌های دیگر ظرف این چندماه از آنها بخواهیم در هیچ تحریمی بر علیه ایران شرکت نکنند. اینجانب نظر آنان را پسندیدم و بر آن صحه گذاشتم، زیرا این نه تحریم یک دولت،‌ بلکه تحمیل رنج‌های بسیار بر مردمی است که مصیبت دولتمردان مالیخولیازده برایشان کافی است. راه سبز را زندگی کردن به این معناست و ما با اعمال هرگونه تحریمی بر علیه ملت خود مخالفیم.

این یک نمونه است. کسی به کسانی که این خواسته را با ما در میان می‌گذارند از ضرورت زندگی کردن راه سبز نگفته بود. ما بقی ما نیز از این ضرورت آگاه باشیم یا نباشیم به هدایتی فطری در همین مسیر هستیم، لذا ضرورت ندارد که این شیوه را به یکدیگر تلقین کنیم؛ تنها کافی است از آن آگاه باشیم و پرستاری کنیم.

زندگی ادامه دارد و افراد موقتی هستند. هر جمعی و جماعتی كه سرنوشت خود را به بود و نبودكسان پیوند زدند سرانجام - حداقل با فقدان او - سرخورده شدند. هرگاه مردمی برای به تنی یا افرادی از همراهان عادی خود امتیازات بی‌دلیل قائل شدند سرانجام تشخیص عقلانی خود را در مقابل خواست آنان واگذار كردند و به جاه‌ طلبان مجال دادند كه در آنان طمع كنند.

مردمی كه می‌خواهند سرپای خود بایستند و حیاتی كریمانه را تجربه كنند جا دارد كه از نخستین قدم‌هایی كه به ناكامی‌‌شان می‌انجامد بابیشترین دقت‌ها پیشگیری كنند. تولد اینجانب نه هفتم مهر كه روز آشنایی با شماست. حتی اگر روز هفتم مهر به دنیا آمده بودم نیز جا نداشت حركت شما به كیش شخصیت آلوده شود. امیدوارم این كلمات مرا صمیمانه و از سر نگرانی و نه یک شكسته‌ نفسی بی‌حقیقت و تعارف‌ گونه تلقی كنید.

برادر شما - میر حسین موسوی


مجلس خبرگان که حق انتخاب، نظارت و مراقبت بر رهبری را دارد، سر خود را در برف فرو کرد

نامه مهدی کروبی به رفسنجانی: مجلس خبرگان که حق انتخاب، نظارت و مراقبت بر رهبری را دارد، سر خود را در برف فرو کرد

مهدی کروبی در دومین نامه سرگشاده خود به هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس خبرگان از عملکرد وی در این مجلس انتقاد کرد.

به گزارش خبرنامه امیرکبیر مهدی کروبی با یادآوری وظیفه و حقوق مجلس خبرگان به هاشمی رفسنجانی نسبت به روند تبدیل مجلس خبرگان به یک مجلس نمایشی هشدار داد. متن این بیانیه به شرح زیر است:


بسم الله الرحمن الرحيم

جناب آيت الله هاشمی رفسنجانی

رياست محترم مجلس خبرگان رهبری


با سلام

اين دومين نامه ای است که پس از شبه انتخابات رياست جمهوری اخير به شما می نويسم. نامه اول را پس ازآن به شما نوشتم که اخباری بسيار ناگوار و تکان دهنده از درون بازداشتگاهها به گوش من رسيد و بر خود ديدم که از شما بخواهم بنا بر جايگاه حقوقی خود به اين اتفاقات رسيدگی کنيد و نگذاريد در جمهوری اسلامی تعرض به جان و مال و ناموس مردم تبديل به امری معمول و عادی شود. متاسفانه اما آن نامه اثری در مسئولان نکرد و ديديد که بی توجهی و بی حرمتی به حقوق مردم، چه آتشی به خرمن اعتماد زد و چه آبرويی از نظام ما زايل کرد. البته صلاح مملکت خويش مسئولين دانند. با اين حال اگر آن نامه سرانجامی پيدا نکرد با خود گفتم که شايد رسيدگی به آن نامه از دايره اختيارات شما خارج بوده است. اکنون اما اين نامه دوم را از آن روی به شما می نويسم که ديدم اجلاسيه مجلس خبرگان رهبری برگزار شد و آنچه در اين مجلس بايد مطرح می شد، مطرح نشد و آنچه بايد توسط اعضای آن مجلس مورد کنکاش قرار می گرفت، مورد کنکاش قرار نگرفت؛ و در يک کلام مجلس خبرگان که ممتاز ترين نهاد نظارتی در نظام جمهوری اسلامی بايد باشد به نهادی بی اثر تبديل شد؛ و ماحصل اين اجلاس صرفا چند سخنرانی و صدور بيانيه ای بود که بدون برگزاری اجلاس و جمع شدن اعضای محترم آن مجلس و زحمت بردن بسيار، هم می شد آن را انجام داد.

اينچنين بود که تصميم گرفتم اين نامه را به شما بنويسم و رشادت ها و دليری های حضرت امام خمينی و نيروهای انقلابی در عصر ستمشاهی را يادآوری کنم و تاکيدی که امام و شاگردان او همچون من و شما بر مقابله با ظلم و جور داشتيم را به خاطر شما بياورم، و توضيح دهم که فلسفه وجودی مجلس خبرگان رهبری و مسئوليت اعضای آن چه بود، تا بعد شما خود داوری کنيد که در شرايط خطير کنونی چه مسئوليتی بر عهده شما بوده و هست و شما تا چه حد جايگاه صندلی ای که بر آن تکيه زده ايد را حفظ کرده و به چه ميزان در جايگاه رياست مجلس خبرگان، حافظ انقلابی بوده ايد که اصلی ترين هدف آن مقابله با بی عدالتی وتضييع حقوق مردم بوده است.

جناب آقای هاشمی

امام خمينی در شرايطی سخت و خطير و در تاريکی استبداد پهلوی، برای دفاع از اسلام و آزادی مردم از استبداد و استعمار، پنجه در پنجه نظامی انداخت که مستظهر به حمايت خارجی و تا بن دندان مسلح بود و خون جوانان را به ارزانی در خيابانها می ريخت. شما که يکی از شاگردان امام و در رکاب ايشان بوديد می دانيد که اگر نبود اعتقادی الهی و عزمی راسخ، مقابله با قدرت مطلقه شاه و استبداد شاهنشاهی و آن فداکاری ها و جانفشانی ها ميسر نمی شد. حتما به خاطر داريد که در آن شرايط هولناک و در راه مبارزه با جور و استبداد، ابتدا تعداد همراهان همدل در صنف روحانيت بسيار کم بود. هنگامه خطر کردن بود و زمانه زندان و شکنجه و بگير و ببند و تبعيد و دربدری و آوارگی. نه احتمالی قوی به پيروزی بود و نه برنامه ای برای تقسيم غنايم.

ايمان و باور قلبی به اسلام و عدالت و مردم در دلهای ما حاکم بود و شوق قدم زدن در بيابان به قصد کعبه. آن رشادت ها و فداکاری ها به رهبری حضرت امام به انقلابی اسلامی و ضد استبدادی منجر شد که ما امروز وارثان آن هستيم و عدالت خواهی آن به مرزهای کشور نيز محدود نميشد و هدفی جهانی داشت از جمله در سرزمين فلسطين و قدس شريف.

جناب آقای هاشمی

من در مقام يکی از شاگردان مکتب امام خود را مديون ايشان و رهبری شجاعانه شان می دانم و با خود عهد کرده ام که تا پايان عمر در رکاب آن انديشه و حافظ آن ميراث گرانقدر اسلامی و ضد استبدادی باشم. چه باک که در اين مسير در نظام جمهوری اسلامی دفتر شخصی و دفتر حزبی مهدی کروبی را پلمپ کنند و روزنامه اش را توقيف و يارانش را نيز در بند سازند. چه باک که جريده هايی دهان دريده به اسم ايران و وطن، از زمين و کيهان بر من بتازند و بيت المال را خرج فحاشی خود کنند و از اين راه مواجب بگيرند و رسانه ملی را نيز تبديل به يک توپخانه حزبی و سياسی عليه اينجانب سازند و نماز مقدس جمعه را هم به مقاصد سياسی خود بيالايند و به مرکزی برای حمله به ياران امام راحل مبدل کنند. من اما تحمل تمام اين مصائب را برای خود شيرين ساخته ام با يادآوری آنکه چگونه طوفان های سهمگين و فراز ونشيب های دوران سخت پيش از انقلاب و پس از آن سپری شد و چگونه عزم و اراده بی نظير امام و پايداری همراهان پولادين قدم، قساوت و شقاوت ساواک و دژخيمان پهلوی را به لذت پيروزی خون بر شمشير و غلبه حق بر باطل مبدل ساخت. کام من چنان از آن پيروزی ها شيرين است که تلخی برخی مصائب گذرا اثری بر من نداشته و نخواهد داشت.

نيک می دانم که شما نيز در اين مسير در رکاب حضرت امام تمام آن مصائب و سختی ها را تجربه کرده ايد و برخلاف عده ای ديگر، می دانيد که نظام جمهوری اسلامی متکی بر سرمايه ای بسيار گرانبها و رشادت هايی بس فراوان است. شما سی سال در خدمت اين نظام بوده ايد و ميدانيد که اين نظام چه مصائب و مراحل پرخطری را در مبارزه با گروههای التقاطی و الحادی پشت سرگذاشته است و چه هزينه هايی برای اعتلای نظام اسلامی و برقراری حاکميت جمهور پرداخت شده است. وا اسفا اما که امروز دستاورد ما از آن همه رشادت و مقابله با استبداد و عدالتخواهی چيست و به کجا رسيده ايم؟ می بينم که اجلاس خبرگان برگزار می شود و شما نه سخنی در انتقاد از شرايط حاکم بر کشور بر زبان می آوريد و نه انتقادی را بنا به وظيفه خود منتقل می کنيد و از همه عجيب تر در اختتاميه مجلسی بدين اهميت در زمانه ای بدين حد خطير غايب می شويد. از خود می پرسم آيا اين همان اکبر هاشمی است با همان روحيه ای که قبل و بعد از انقلاب در او سراغ داشتيم؟ به ياد می آورم که شما .......چگونه با رشادت در حضور امام نيز هر گاه که مطلبی را لازم می ديديد هرچند که برخلاف نظر امام بود بر زبان می آورديد. به ياد دارم جلسه ای را که در حضور حضرت امام بوديم و ايشان وصيتنامه خود را به ما ابلاغ کردند و نظر خواستند و همه سخن در تاييد گفتند اما شما نکته ای را که داشتيد در خود فرونبرديد و بر زبان آورديد و امام نيز با بزرگواری سخن شما را پذيرفتند و بدان عمل کردند.

جناب آقای هاشمی

شما با رای مردم و نمايندگان آنها در مجلس خبرگان در راس نهادی قرار گرفته ايد که حساس ترين و پراهميت ترين نهاد در قانون اساسی جمهوری اسلامی ايران است. نهادی که مطابق اصل ۱۰۸ قانون اساسی عهده دار معماری و نظارت بر راس هرم قدرت در ساختار حکومتی ايران است و مسئول انتخاب و تعيين رهبری و نظارت برعملکرد آن و سازمانهای تابعه اش. اين حقوق و اختيارات را نيز هيچ فردی به آن مجلس نداده است که بخواهد از آن مجلس پس بگيرد و وديعه ای نيست که هر وقت پسنديدند از آن مجلس بستانند. حق آن مجلس در انتخاب و نظارت و مراقبت بر رهبری برآمده از قانون اساسی است و مستظهر به رای ملت ايران. اين مجلس از چنان جايگاهی برخوردار است که هيچ نهادی حق قانونگذاری در خصوص آن را نيز ندارد و اعضای اين مجلس خود حق تعيين شرايط کاری و نظارتی برای خود را دارند.

اجلاس خبرگانی با چنين جايگاهی منحصر به فرد، در شرايط خطير کنونی برگزار شد و پرسش من از شما به عنوان رئيس اين مجلس است که آيا اين مجلس بر اساس وظيفه خود در اين اجلاس عمل کرده است؟ آيا آن نطق های پيش از دستور و آن گزارش و بيانيه ای که صادر شد به واقع پاسخگوی پرسش ها و ابهامات جامعه امروز ايران بود؟ اگر جناب آيت الله دستغيب با آن سوابق درخشان و پايگاه عميق مردمی که دارند نيز در آن مجلس سخنی را از سر دلسوزی گفتند چنان با ايشان برخورد شد و از ضرورت طرد و حذف و تنبيه ايشان سخن به ميان آمد که گويی در آن مجلس جز به تمجيد و تجليل نبايد سخن گفت و هيچ خبره ای حق انتقاد از شرايط کشور را ندارد و دهان آن خبره ای که از هفت خوان شورای نگهبان گذشته و توانسته به مجلس خبرگان راه يابد را بايد با خاک پر کرد تا مبادا جز به مداحی و تجليل از شرايط موجود سخنی بگويد! به راستی که ما به کجا می رويم؟ و اگر قرار بر اين بود و هدف مقدس همه ما در مبارزه با استبداد و استعمار رسيدن به چنين نقطه ای بود چه احتياجی بود به مجلس خبرگان؟ اگر قرار بر اين است که در مجلس خبرگان هيچ خبره ای جز به تاييد سخن نگويد آيا بهتر آن نيست که اجلاس سالانه ای هم برگزار نکند؟ به راستی ديگر چه احتياجی است به هزينه کردن از بيت المال و داشتن ساختمان و دفتر و کارمند واين همه هزينه کردن. آيا بهتر نيست چنين مجلسی را بگذاريد فقط برای روز مبادا که خدای نکرده اتفاقی برای مقام رهبری رخ دهد؟

اجلاسيه مجلس خبرگان برگزار شد و توقع آن بود که نمايندگان مردم در اين مجلس نگاهی موشکافانه به آنچه روز انتخابات ۲۲ خرداد رخ داد و حوادث و بحران های قبل و پس از آن داشته باشند. گمان اما نمی کردم که در اين اجلاس، خبرگان ملت، بحران مبتلا به کشور را "فتنه" بخوانند و چنين به اميد پاک کردن صورت مساله ، سر خويش را به زير برف کنند. به راستی جنابعالی که قبل از انتخابات "آتشفشان" خشم مردم را روشن ديده و آن را اعلام عمومی کرده بوديد چگونه تاييد فرموديد که تصاعد اين آتشفشان را امواج فتنه بخوانند و چنين بی دغدغه از کنار شرايط خطير مترتب بر کشور بگذرند؟


در عجبم که با قانون اساسی، اين ميراث گرانبهای امام و خونبهای شهيدان و ثمره تلاش و پايمردی رهروان انقلاب، و با يکی از اصلی ترين پايه های آن که همانا مجلس خبرگان رهبری است چه رفتاری می شود! و عظمت اين مجلس و جايگاهی که می تواند در حفظ و سلامت نظام جمهوری اسلامی و احقاق حقوق مردم داشته باشد، چه سرنوشتی پيدا کرده است!

رياست محترم مجلس خبرگان رهبری

امام اگر اين مجلس را مايه تقويت رهبری می دانستند منظورشان نه فقط قدردانی و تاييد محسنات که نقد ايرادها از طريق اعمال و انجام وظيفه نظارتی نيز بود. متاسفانه اما جايگاه اين مجلس در سالهای گذشته بدانجا رسيد که نمايندگان ادوار آن همچون آيات عظام رحمت الله عليهم احسان بخش و جمی و عبايی خراسانی و خلخالی و آيت الله عباسی فر را قلع و قمع کردند و تيغ نظارت استصوابی بر گردن آنها نهادند و کسی هم دم بر نياورد که اين چه بلايی است که بر سر خبرگان ملت اين نظام می آورند و مگر آنها چه گناهی کرده بودند که مستحق حذف قرار گرفتند. نتيجه آن سکوت ها است که امروز عده ای به خود جرات می دهند به محض شنيدن صدايی ناخوشايند از يک نماينده، فرياد اخراج و حذف او را سر دهند. غافل از آنکه چنين اختناق و سختگيری هايی آن هم در حق يک نماينده مجلس خبرگان با هيچ عقل سليمی قابل توجيه نيست. چگونه می توان برای مردم توجيه کرد خفه کردن و بستن دهان يک نماينده مجلس خبرگان را که وظيفه ای سنگين برعهده او گذاشته شده است صرفا بدان دليل که حرفی ناخوشايند عده ای زده است؟ اين دم خروس چيزی نيست که بتوان به راحتی از عهده پنهان کردنش برآمد؟ و بايد که مقام رهبری خود وارد عمل شوند و در برابر اين بی حرمتی ها در حق يک نماينده مجلس خبرگان بايستند و ممانعت به عمل آورند. و به راستی آيا مجلسی با اين ترکيب که تحقير عضو آن نيز چنين رايج و ممکن است چگونه می تواند در هنگامه ای سخت و در روز مبادا، تصميمی شايسته و بايسته برای کشور و ملت بگيرد؟

جناب آقای هاشمی

پاسخ شما چيست به مردمی که از وظايف مجلس تحت رياست شما در شرايطی چنين خطير پرسش می کنند؟ آيا اگر مجلس خبرگان در اجلاس خود نگاهی گذرا به آنچه که در چهار سال گذشته بر اين مملکت رفته است می انداخت نمی توانست بسيار بهتر زمينه های پيدايش بحرانی که بر مملکت حاکم است - و شما البته فتنه اش خوانده ايد- را دريابد؟ شما در سخنرانی های قبل و بعد از انتخابات خود بارها به بحران های اقتصادی و به هم خوردن سند چشم انداز در کشور و انحراف از آن اشاره کرده ايد ولی آيا پرداختن به اين بحران ها نبايد جايی در مجلس خبرگان پيدا می کرد؟ آيا در وظيفه شما در مجلس خبرگان نيست که رسيدگی کنيد به آنچه که به نام خصوصی سازی و انجام اصل ۴۴ قانون اساسی انجام می شود و نهادهای تحت نظارت رهبری همچون سپاه و ستاد اجرای فرمان امام (که بنا به فرمانی که امام به بنده و آيت الله حسن صانعی دادند قرار بود حداکثر طی دو سال کليه اموال توقيفی اش يا رفع توقيف و يا با بررسی دقيق در صورت نامشروع بودن مصادره شود و اين ستاد به کار خود پايان دهد؛ ستادی که نوه گرامی حضرت امام نيز بارها گله کرده و درخواست داشته اند که در صورت تعطيل نکردن آن حداقل لفظ "امام" را از عنوان آن بردارند) سهام يک وزارتخانه دولتی را در نيمی از يک ساعت به نام خود می کنند و به نام خصوصی سازی حماسه ای ديگر در ادامه و تکميل حماسه انتخابات رياست جمهوری اخير می آفرينند؟ به راستی تا چه حد در اين اجلاس به سياست خارجی بدون طرح و برنامه ای که موجب وهن نظام ما در مجامع بين المللی شده است پرداخته شد؟ آيا مشکلات اجتماعی حاکم شده بر کشور و امنيتی کردن فضای سياسی جامعه و دانشگاه ها و مراکز مختلف کشور از هيچ اهميتی برای بررسی برخوردار نبود که اعضای آن مجلس توجهی بدان نکردند؟ به راستی تا چه حد در اين اجلاس به عملکرد برخی سازمانهای تحت نظارت رهبری که نظارت عاليه بر آنها بر عهده شما در مجلس خبرگان است رسيدگی شد؟ آيا مروری نکرديد برآنچه در رسانه به اصطلاح ملی ما می گذرد و افتی که مخاطبان اين رسانه پيدا کرده اند؟ آيا صحبتی در اين خصوص شد که چرا سه کانديدای به ظاهر ناکام شبه انتخابات اخير را در قوطی می کنند و ياران آنها را در سلول انفرادی می اندازند و آنها صرفا در گذر از سلول های انفرادی است که می توانند راهی به آن رسانه ملی آن هم برای پخش اعترافات پيدا کنند و با اين حال درهای اين رسانه اما به روی حاميان کانديدای پيروزخوانده و دادستان محترم کشور باز است که بيايند و سخنان خود را يکسويه عليه کانديداهای ديگر مطرح کنند و بروند؟ آيا شما بر اين نکات واقف نبوديد؟ واقف بوديد و اگر در اين اجلاس به آنها اشارتی نشد آيا اين بدان مفهوم نيست که روحيه عدالت خواهی و رشادت انقلابی از ميان ما رخت بربسته و زايل شده است؟ و امروز به راستی چه پاسخی داريد در برابر آنهايی که مدعی اند اين مجلس وظيفه نظارتی خود را فراموش کرده و به نهادی بی اثر و تبليغاتی مبدل شده است؟ آيا جای آن نبود که اعضای اين مجلس سه کانديدای معترض به نتيجه انتخابات را که همگی از سرمايه ها و خدمتگزاران اين نظام بوده اند فرا می خواند و سخن آنها را می شنيد و پس از آن مبادرت به صدور بيانيه خود می ورزيدند؟

جناب آقای هاشمی

بر خود می بينم که بخشی از تعبير حضرت امام در خصوص جايگاه مجلس خبرگان را برای شما و ديگران يادآور شوم که فرمودند:«اکنون شما ای فقهای شورای خبرگان و ای برگزيدگان ملت ستمديده در طول تاريخ شاهنشاهی و ستمشاهی، مسئوليتی را قبول فرموديد که در راس همه مسئوليت هاست، و آغاز به کاری کرديد که سرنوشت اسلام و ملت رنج ديده و شهيد داده و داغ ديده در گرو آن است. تاريخ و نسل های آينده درباره شما و ملت قضاوت خواهند کرد و اولياء بزرگ خدا ناظر آرا و اعمال شما می باشند: والله من ورائهم مُحيط و رقيب. کوچکترين سهل انگاری و مسامحه و کوچکترين اعمال نظرهای شخصی و خدای نخواسته تبعيت از هوای نفسانی که ممکن است اين عمل شريف را به انحراف کشاند بزرگترين فاجعه تاريخ را بوجود خواهد آورد».

و به راستی چه نسبتی است ميان عملکرد کنونی اين مجلس با انچه امام در خصوص جايگاه آن مجلس بر زبان آورده اند و اختياری که قانون اساسی و تدوين کنندگان آن بنا به رای مردم به اين مجلس و نمايند گان آن اعطا کرده است؟ چه جای انکار است که مجلسی چنان مهم در زمانه ای چنين خطير به نهادی بی اثر مبدل شده است. و من مهدی کروبی امروز اين نامه را به شما نوشتم و از باب تذکر و يادآوری اين نکات را بازگو کردم تا به وجدان خويش در برابر امام راحل، انقلاب و مردم شريف ايران عمل کرده و نشان داده باشم که آنچه بر آن مجلس می رود نه به نفع نظام است و نه به نفع مردم و نه تضمين کننده جمهوريت و اسلاميتی که بيش از ۹۸ درصد مردم در فروردين ۱۳۵۸ به آن رای دادند.

والسلام عليکم و رحمه الله و برکاته
مهدی کروبی
ششم مهر
۱۳۸۸

بی شرمی ناتنیاهو نخست وزیر اسرائیل- نادر هدایت

www.naderhedaiat.tk

نتانیاهو نخست وزیر رژیم نژاد پرست ومذهبی اسرائیل وکشورهای حامی او همیشه دو مساله را به یکدیگر پیوند زده اند وخواسته اند جنایاتی را که رژیم جنایتکار اسرائیل علیه فلسطینیان مرتکب شده و میشوند را توجیح نمایند. آنها جنایت علیه یهودیان که بخشی از جنایت نازی ها در کشورهای تحت سلطه نازیها در جنگ جهانی دوم بوده است را با مساله وجود اسرائیل که یک دولت تروریستی است پیوند میزنند و تعجب میکنند که فرصت طلبانی مانند صدام حسین ، قذافی ویا احمدی نژاد نیز همانند خود آنها که از مساله هولوکاست برای توجیح سرکوب مردم فلسطین وداشتن دویست بمب اتمی ازاین مساله برای اهداف سیاسی خود استفاده میکنند. www.radiofarda.com/content/F8_NETANYAHU_UN_AHMADINEJAD_holocaust_nuclear_hamas/1836220.html

نتانیاهو در حالی در سازمان ملل دیگر کشورها را متهم به بی شرمی میکند که خود دهها مصوبه سازمان ملل را در رابطه با مساله فلسطین از جمله حق داشتن کشور فلسطینی و مصوبه های سال هزار ونهصدو شصت وهفت را در نظر نمیگیرد . اودر حالی کشورهای دیگر که سخنرانی احمدی نژاد را که اشاره ای به هولوکاست ونفی آن نداشت گوش میداده اند وسالن را ترک ننموده اند متهم به بی شرمی میکند که خود اسرائیل وجودش همراه با تررو و راندن مردم فلسطین از خانه وکاشانه اشان بوده است و علی رغم تلاشهای بخشی از سیاستمداران فلسطین مانند عرفات حاضر به رعایت قراردادهای نروژ با دولت خودگردان فلسطین نیستند ونبوده اند وهمیشه مانع صلح بوده اند. نتانیاهو خود در جهت برانداختن مردم فلسطین در مناطق اشغالی میباشد وساده ترین خواسته های جوامع بین المللی و سازمان ملل وحتی هم پیمانان امپریالیستی اش را در مورد عدم گسترش مناطق یهودی نشین در سرزمینهای اشغالی را رعایت نمیکند. نتانیاهو ودولت راست گرای او بارها به نفی حقوق و داشتن دولت مستقل فلسطینی پرداخته اند و حتی مرد م فلسطین را به هولوکاست تهدید کرده اند وعملا نیز مرد م غزه را بنا به گزارشات سازمان ملل تحت شدیدترین فشارها ی اقتصادی وغیر انسانی قرار داده اند و آنها را شبانه روز تحت سرکوب وترور دولتی خود قرار میدهند. بهرروی در مورد جنایات اسرائیل در قبل فلسطین وفلسطینها بسیار نوشته شده وگفته شده است واین جنایات نیز ادامه دارد ولی نتایاهو دقیقا به همان بی شرمی احمدی نژاد که هولوکاست را نفی میکند سعی میکند که از جنایت هولوکاست برای اهداف سیاسی اسرائیل بهره برداری کند واین درحالی است که از جنایت کارترین رژیمها در پنجاه سال اخیر در منطقه خاورمیانه و جهان است ویک رژیم اشغالگر است واین خود بی شرمی وتوهین به فهم انسانهاست که این جنایتکار نتانیاهو خود اکنون مدعی هم شده است. هولوکاست وجنایت علیه یهودیان در اروپا اتفاق افتاده است ومطمئنا هیچ ربطی به رژیم جنایتکار اسرائیل ندارد ومطمئنا قربانیان آنها در تصورات خود نیز این را رسم نکرده بودند که کسی بنام آنها مانند رژیم اسرائیل وحامیان امپریالیستی اش به توجیح جنایات خود با خون این قربانیان نازی بخواهند بپردازند ودقیقا احمدی نژادها هم از همین نقطه شروع میکنند که آنها خود شروع میکنند یعنی ارتباط دادن جنایت هولوکاست با توجیه وجود اسرائیل در منطقه خاورمیانه و جنایات آن برای ادامه زندگی کشور اسرائیل .

راه حل انسانی وجود یک دولت دمکراتیک غیر مذهبی در این منطقه است که بدوراز تعصبات مذهبی وملی برای مردم فلسطین و اسرائیل زیر نظر سازمان ملل ودر یک کشور غیر مذهبی وبعنوان غیر یهود با هویتی جدید ودمکراتیک درکنار هم زندگی نمایند. اختلاف بین یهود و فلسطین که بیش از هزار سال زندگی در کنار هم کرده اند تنها فر آورده امپریالیسم وصهیونیسم نژاد پرست ورژیم مذهبی اسرائیل است وگرنه در یک کشور دمکراتیک وغیر مذهبی مردم یهود وفلسطینی در مقابله با امپریالیسم وصهیونیزم و همچنین سرمایه داری جهانی همراه با مردم منطقه منفعت مشترک دارند وبرای همین کشورهای مرتجع منطقه از جمله اسرائیل و دیگر کشورهای عربی و جمهوری اسلامی همراه با امپریالیستها سعی میکنند که این خط مشترک را با اختلافات مذهبی وملی از یکدیگر جدا نمایند. زحمتکشان منطقه چه تحت حاکمیت رژیم نژاد پرست ومذهبی اسرائیل وچه در تحت حاکمیت کشورهای مرتجع عرب و جمهوری اسلامی دارای منافع مشترک طبقاتی میباشند که مذهب و ملیت دو عنصری است که دشمنان زحمتکشان در منطقه سعی میکنند به آن دامن بزنند تا منافع حاکمیت خود وهمچنین امپریالیسم وسرمایه داری جهانی را حامی باشند.

اتحاد مردم زحمتکش ونفی اختلافات مذهبی و ملی میتواند در این منطقه کشورها را به سوی آزادی ، برابری وصلح بکشاند زیرا جدای از مذهب وملیت که دو عنصر اختلاف بر انگیز وهمچنین اهرم ارتجاعی در دست حاکمان مرتجع وامپریالیسم است آنها دارای منافع مشترک در این رابطه میباشند.

خانوادههای بازداشت شدگان نگران فرزندان خود


بنا بر گزارشهای رسیده از تهران دهها نفر از اعضای خانوادههای بازداشتشدگان راهپیماییهای روز قدس در تهران, با تجمع در مقابل دادگاه انقلاب خواستار آزادی بستگان زندانی خود شدند. در تظاهرات روز قدس دهها نفر در تهران و شهرستانها بازداشت شدند.

خبرگزاری هرانا: شمار اعضای خانوادههای بازداشتشدگان که از ساعات اولیه شنبه روز (4 مهر / 26 سپتامبر) در مقابل دادگاه انقلاب اجتماع کرده بودند بیش از 100 نفر بود. با باز شدن در ورودی دادگاه آنها به داخل هجوم آورده و در برابر استعلام رایانهای صف کشیدند تا شاید خبری از بستگان بازداشتشدهی خود بدست بیاورند.
به گزارش رویداد, اکثر افرادی که صبح روز شنبه در مقابل دادگاه انقلاب اجتماع کرده بودند, خانوادههای بازداشتشدگان تظاهرات روز قدس در تهران بودند. نیروی انتظامی یک روز پس از راهپیماییهای روز قدس خبر داد که 35 نفر در اعتراضهای روز قدس در تهران بازداشت شدهاند. گفته میشود شمار بازداشتشدهها بسیار بیش از اینهاست.
به دلیل کشتهشدن چندین نفر از بازداشتشدههای حوادث پس از انتخابات و نیز خبرهای مربوط به تجاوز به دختران و پسران بازداشتشده در زندانها, خانوادههای بازداشتشدگان به شدت نگران سرنوشت فرزندان خود هستند. بنا بر گزارشهای خانوادهها هر روز ساعتها در مقابل دادگاه انقلاب انتظار میکشند تا شاید زندانی بودن بستگانشان تایید شود یا آنها را برای گذاشتن وثیقه جهت آزادی زندانیشان, رسیده فرابخوانند. بنا بر گزارشها هنوز محل نگهداری شماری از زندانیان مشخص نیست و خانوادههای آنان نگران و سرگردانند.
تجمع جلوی اوین
بنابر گزارشهای رسیده از روز شنبه همچنین دهها نفر از بستگان زندانیان سیاسی در مقابل زندان اوین تجمع کرده و خواستار آزادی عزيزان خود, تهران شدند. این خبر در رسانههای حامیان دولت احمدینژاد نیز بازتاب داشت و آنها "جریان سبز" را سازمانگر تجمع خانوادههای زندانیان سیاسی در مقابل اوین معرفی کردهاند.
وبسایت خبری "رجانیوز" که از حامیان سرسخت دولت احمدینژاد است, روز شنبه 4 مهر نوشت: «جریان موسوم به سبز در تازهترین اقدام خود و پس از برگزاری تجمع روز قدس و برای دور نماندن از برگزاری تجمعات مداوم غیرقانونی در تهران, قصد دارند با سوء استفاده از احساسات و عواطف خانوادهها و دوستان نزدیک زندانیان سیاسی آنان را ترغیب کنند تا به هر بهانهای در مقابل زندان اوین تجمع کنند ».
رجانیوز در ادامهی نوشتهی خود افزوده است: «از بهانههایی که سران جنبش سبز در این خصوص طرحریزی کردهاند علاوه بر مراسم مذهبی, برگزاری سالروز تولد و سالگرد ازدواج زندانیان سیاسی است تا بتوانند با این شگرد خانوادهها و دوستان نزدیک این زندانیان سیاسی را به تجمعات غیرقانونی در مقابل زندان اوین ترغیب کنند ».
بنابر گزارشهای انتشار یافته در وبسایتهای مستقل, در هفتههای اخیر محوطه مقابل زندان اوین هیچ روز و شبی بدون حضور خانوادهای زندانیان سیاسی نبوده است. محل تجمع اصلی هم "زیر پلی" مقابل در اصلی زندان اوین است.
نوشین احمدی خراسانی, روزنامهنگار و فعال حقوق زنان در گزارشی در این باره در وبسایت "مدرسه فمینیستی" نوشته است: «زندگی و رنج, شادمانی و امید و درد را توامان وقتی با همه وجودت لمس میکنی که شباهنگام در مقابل در اصلی زندان اوین, زیر پلی دود گرفته و برساخته از آهن و سیمان قدم بگذاری و درحالی که ماشینهای ون روشن در برابرت ایستادهاند تا یادآور شوند که حضور دارند, در کنار خانوادههای زندانیان سیاسی بنشینی و از شعار «الله اکبر» تا «زندانی سیاسی, تولدت مبارک» فریاد کنی و در همان موقع هم خبر دستگیریهای دیگری همچون بازداشت «آذر منصوری» را بشنوی ... »
منبع خبر: خبرگزاری هرانا